بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: مقام علم وعصمت معصومین«علیهم السلام»

تعداد نمایش
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
6658
متن پرسش
سلام استاد. فرق بین کلمه «آدم» و «انسان» در قرآن چیست؟آدم منظور حضرت آدم است؟ انسانیت و آدمیت چی؟تشکر
متن پاسخ
بسمه تعالی: سلام علیکم: گاهی قرآن از یک مصداق به جهت صفات مختلف نام‌های مختلف ارائه می‌دهد. مثلاً به اعتبار آن‌که شخص فرزند حضرت آدم است به او آدم می‌گویند. به اعتبار آن‌که اهل اُنس است و مدنی‌الطبع است به آن انسان می‌گویند و بنا به به ظاهر او به آن بشر می‌گویند. از خود متن ها می‌فهمیم منظور حضرت آدم است یا حقیقت آدم و یا فرزند آدم. موفق باشید
6603
متن پرسش
با سلام بنده دانشجوی تاریخ تمدن می باشم .اساتیدم به من می گویند که دیدگاه کلامی دارم وباید برای به دست آوردن تحلیل تاریخی درست دید تاریخی داشته باشم ونباید نگاهی مطلق نسبت به مثلا عصمت پیامبر وائمه داشته باشم که در اینصورت تعصب من نسبت به این مسائل ودیگر مسائل دینی ،دید صحیح تاریخی را ازمن میگیرد وبنده نمی دانم با این مباحث چگونه برخورد نمایم .منتظر راهنمایی اساتید بزرگوار می باشم باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اساتیدتان حرف درستی زده‌اند، نگاه کلامی در عین آن‌که لازم است همه‌جانبه‌ نیست. فکر می‌کنم کتاب «تمدن‌زایی شیعه» و مقدمه‌ی کتاب «بصیرت فاطمه«سلام‌اللّه‌علیها» نشان دهد چرا باید موضوع تمدن به‌خصوص تمدن اسلامی را در وسعت روح طالب ترقی و تعالی انسان‌ها جستجو کرد. در مقدمه کتاب «تمدن‌زایی شیعه»عرایضی در این مورد داشته ام موفق باشید
6588
متن پرسش
با سلام وخداقوت من مباحث مربوط به حقیقت نورانیت اهل بیت علیهم السلام شما را مطالعه کردم شما آیه "رب زدنی علما" را چطور معنا وتفسیر میکنید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» در دعا دارند: «اللهم ارنی الاشیاء کما هی» خداوندا اشیاء را آن‌طور که هستند به من نشان بده و طالب‌اند، جنبه‌ی وَجه‌اللهی اشیاء را بنگرند، مأمورند از خدا تقاضا کنند علمشان را زیاد کنند تا حجابی بین آن حضرت و پروردگارشان نباشد که البته این‌ها مربوط به جنبه‌ی نفس ناطقه‌ی آن‌ها است، همان جنبه‌ای که نماز می‌خواند و روزه می‌گیرد. ولی جنبه‌ی نوری آن ذوات مقدس فوق جبرائیل و میکائیل است، هنر امامان آن است که تلاش می‌کنند جنبه‌ی نفس ناطقه‌ی آن‌ها با نور عظمتشان متحد گردد که بحث مفصلی دارد. موفق باشید
6593
متن پرسش
ﺳﻠﺎﻡ ﻋﻟﻴﻜﻢ.ﺑﻌﻀﻲ ﻫﺎ ﻣﻌﺘﻘﺪﻧﺪ ﺷﻴﺦ ﺍﺣﻤﺪ ﺍﺣﺴﺎﻳﻲ و ﺍﻓﻜﺎﺭ ﺍﻭ ﻛﻪ ﻣﻌﺼﻮﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻴﺶ ﺍﺯ ﺣﺪ ﺑﺎﻟﺎ ﻣﻴﺒﺮﺩ ﻋﻠﺖ ﺍﻳﺠﺎﺩ ﻓﺮﻗﻪ ﺑﻬﺎﻳﻴﺖ ﺩﺭ ﺳﺎﻟﻴﺎﻥ ﺑﻌﺪﻱ ﺷﺪ و ﺑﻌﻀﻲ ﻫﺎ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﺸﺮﻙ ﻣﻴﺪﺍﻧﻨﺪ.ﻣﻴﺨﻮﺍﺳﺘﻢ ﻧﻆﺮﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺷﻴﺦ ﺍﺣﻤﺪ ﺍﺣﺴﺎﻳﻲ و ﺍﻓﻜﺎﺭ ﺍﻭ ﺑﻴﺎﻥ ﻛﻨﻴﺪ.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مشکل اصلی شیخ احمد احسائی این است که فراموش کرده ائمه«علیهم‌السلام» در ذات خود هیچ وجودی ندارند چه رسد به کمالی. فراموش کرده علت فاعلی فقط خدا است و عالی‌ترین واسطه‌ها ذوات مقدس معصومین«علیهم‌السلام» هستند و این خطا ها منشأ مشکلات بسیاری از جمله آن شد که علیمحمد باب را به خیالِ «باب‌اللّه»بودن انداخت. موفق باشید
6581
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی چرا درحالی که در دوره آخرالزمان و زمان پس از ظهور تعداد مومنان بیشتر میشود ولی در قرآن عبارت ثله من الاولین و قلیل من الاخرین بکار رفته است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این مقام مربوط به اولیاء الهی است که تحت عنوان مقربین بدان می‌پردازد که در شریعت اسلام ائمه‌ی معصومین«علیهم‌السلام» هستند و تأکید می‌فرماید تعداد زیادی از امت اسلام شامل این مقام نمی‌شوند. ولی در مورد اصحاب یمین می‌فرماید که در امت آخرین نیز تعداد کثیری را شامل می‌شود. البته بحث مفصل آن در تفسیر سوره‌ی واقعه عرض شده است. موفق باشید
6533
متن پرسش
باسلام اگر کسی دلتنگ اهل بیت علیهم السلام باشد وبخواهد از دنیابرود تازودتر خدمت آن ها برسد امکانش هست ؟!یعنی لذت های دنیا رنگی نداشته باشد برایش در مقابل بودن با پیامبر صلی الله علیه واله و امامان ومعصومین علیهم السلام در برزخ،نه اینکه بی احترامی به حکمت حق کند ومرگ را بطلبد..نه، اما میشود ادم به این شوق جان بدهدوبخواهد روحش سریع تر بپیوندد به ایشان..امکان عملی اش وجود دارد؟یعنی ان چوب(ستون) که از فراق نبی صلی الله علیه واله نالید ،می فهمید وما نمی فهمیم؟یعنی به آن چوب جواب داده شد و به ما جواب نخواهند داد!؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر داستان سهل بن حنیف انصاری را نشنیده‌ای؟ سهل‏بن‏حنیف انصارى که از دوستان عالى مقام على (ع) بود در کوفه وفات کرد، هنگامى که على (ع) از صفین به کوفه برگشتند سهل‏بن‏حنیف وفات کرده بود امام (ع) در ضمن سخنانى که در این باره بیان داشتند فرمودند: «لَوْ أَحَبَّنِی جَبَلٌ لَتَهَافَت‏»؛ اگر کوهى مرا دوست بدارد از هم پاره‏پاره مى‏شود.حدیث فوق مى‏رساند که شخصیت اهل البیت (علیهم السلام) طورى است که اگر کسى بتواند با جنبه‏ى معنوى آن ذوات مقدسه مرتبط شود آنچنان جذب آن‏ها مى‏شود و آنچنان محبّت به آن خاندان در جانش شعله مى‏کشد که هرگونه انانیتى در او ذوب مى‏گردد، حتى بدنِ خود را نمى‏تواند تحمل کند. موفق باشید
6536
متن پرسش
سلام در مورد سوالم درباره هبوط حضرت آدم،شما گفتید که مهم این است که بین آدمیت و حقیقت آدمیت تفکیک کنیم. آیا حقیقت آدمیت،همون مخلوق اول است که همه مخلوقات دیگه از تجلیات اون هستند؟؟؟ اگه اینطوره خب اول اون بوده و از تجلیات اون ملائکه و دیگر موجودات خلق شدند،پس چطوری خدا آدمیت را خلق کرد؟؟ میشه شما فرق مخلوق اول که در کتاب "انسان ازتنگنای بدن تا قرب الهی" آورده شده که همان نور محمد (ص) است را با حقیقت آدمیت و آدمیت بگید؟؟ آیا اینطوره که خدا مخلوق اول یا همان عقل کل(شرح جنود عقل و جهل) را خلق کرد و تجلی اول مخلوق اول،همان انسان کامل است که مصداقش اهل بیت هستند؟؟ ممنون میشم این مشکل ذهنی را برام حل کنید. یا علی مدد
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که متوجه هستید بین حقیقت با مصداق حقیقت باید فرق گذاشت. «اول ما خلق اللّه» حقیقتی است که آدمیت به عنوان خلیفة اللّه ظهور و مصداق آن است و از آن جایی که در حقیقت، ملائکه به تسبیح نور محمد و آل محمد تسبیح گفتند، در ظهور آن حقیقت به صورت آدمیت، ملا ئکه به آدم سجده کردند. نتیجه آن‌که روایات گاهی اشاره به حقیقت یک موضوع دارد و یک وقت به ظهور و مصداق آن و همان‌طور که اگر بین مفهوم و مصداق خلط شود عقل متوقف می‌شود، اگر بین حقیقت و مصداق آن خلط شود امکان ادامه‌ی فکر ضعیف می‌شود و لذا باید بین «اول ما خلق‌اللّه» که حقیقت محمدی«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» است با حقیقت آدمیت که مقام سجده‌ی ملائکه است خلط نکرد هرچند صورت تعین‌یافته‌ی «اول ما خلق اللّه»، انسان کامل یا حقیقت آدمیت است. موفق باشید
6538
متن پرسش
سلام علیکم .امیدوارم حالتان خوب باشد .در سوال 6519 که از حضورتان داشتم احساس کردم انتهای سوال ناراحت و غمگین شدید .اول اینکه من منظور بدی نداشتم گاهی حرف ها در قالب کلمات بد جلوه میکنند شاید من بد منظورم را رساندم . آثار شما زندگی من را تا جایی عوض کرد مخصوصا نامه 31 نهج البلاغه و به هرحال اگر درشتی در سخن حقیر ملاحظه کردید ببخشید . من چون فعلا روی مبحث علم النفس کار میکنم سوالات مکرر پیش می آید حوزوی هم نیستم که از اساتیدحوزه بپرسم .دوستان حوزوی ام هم زیاد روی فلسفه کار نمیکنند.در حال حاضر چند سوال از خدمتتان داشتم گرچه تعداد سوالات زیاد و باعث مزاحمت .میخواستم سوالات را تقسیم کنم سپس بفرستم ولی باز دیدم همانقدر وقتتان گرفته میشود .شرمند ه استاد 1-ما نفس هایی به اسم نفس لوامه , اماره , ملهمه , مطمئنه , ناطقه داریم . میگویند نفس اماره مربوط به اخلاق است و نفس ناطقه مربوط به فلسفه . مگر خود حقیقت نفس واحد نیست ؟ پس این اسم های متنوع حالت مراحل مختلف کمال نفس را دارد یا منظور چیزه دیگر است ؟ یعنی باید از نفس اماره گذشت تا بتوانیم روی نفس ناطقه کار کنیم ؟ و نفس ناطقه چه رابطه ای با ملهمه و مطمئنه دارد . من کلا در این موضوع گیج شدم کمی میشود توضیح دهید 2-من در کتابی خواندم که بدن مرتبه ی نازله ی نفس است .این یعنی چه ؟ وقتی بدن در رحم مادر هست مدتی بدون روح و نفس به سر میبرد . اگر بدن نازله ی نفس است چرا از اول در معیت هم نیستند . بالاخره شما یک لامپ را که روشن بکنی در همان لحظه نورهایی با شدت و ضعف های مختلف در سراسر اتاق داریم .پس چرا بدن مدتی بی نفس به سر میبرد . 3-آیا پیامبر که به دنی فتدلی و کان قاب قوسین او ادنی رسید از ملک روح هم گذشت یا خیر ؟ یعنی بدون واسطه در محضر حضرت حق بود یا باز هم ملک روح بود ؟ 4-چرا خداوند ابتدا ملک روح را آفرید و در او بطور کامل تر از بقیه موجودات جلوه کرد و سپس انسان را از ملک روح آفرید ( و نفخت فیه من روحی ) چرا خود خدا مستقیم جلوه نکرد و انسان را بیافریند 5-آیا بقیه موجودات هم از جلوه ی ملک روح هستند یا جلوه ی خود خدا . مثلا وقتی کنار دریا می ایستی و در نگاه به بی کرانگی دریا یک خوفی درون انسان بوجود می آید و میفهمی اسم جلال بر دریا تجلی کرده و یا وقتی زیبایش را میبینی میفهمی اسم جمال تجلی کرده . حال این تجلی جمال و جلال برای دریا توسط همان ملک مقرب روح است یا توسط خود خدا . 6-وقتی خداوند می فرماید که إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ(فرمان او چنین است که هرگاه چیزى را اراده کند، تنها به آن مى گوید: «موجود باش!»، آن نیز بى درنگ موجود مى شود)سوره یس آیه 82 . هرچیزی که کن فیکون باشد به امر پروردگار باید خالی از زمان , مکان , حرکت , تبدیل , ماده و.... باشد پس آیا هرچیزی که با کن فیکون بوجود آید مجرد است ؟ 7-ملک روح خودش مجرد است و اگر دریا و درخت تجلی صفات جمال و جلال هستند و این صفات از خدا به روح تجلی کرده و از روح به دریا و درخت تجلی کرده چرا آنها مجرد نیسند . مگر میشود از موجود مجرد موجود غیر مجرد پدید آید 8-با دوستم صحبت نفس میکردم . به او گفتم تو با چه چیزی فکر میکنی ؟ اگر راست میگویی اندیشه هایت را به من نشان بده ؟ ایشان معتقد بود که این اندیشه ها در مغز انسان ذخیره میشود و هیچ ربطی به نفس ندارد شبیه به یک هارد کامپیوتر که اطلاعات درونش ذخیره میشود و با یک ضربه دچار عیب میشود . همانطور که مغز انسان با ضربه از کار میفتد . این مساله را چگونه باید عقلانی برایش روشن کرد ؟ 9-در سوال 6519 فرمودید وقتی ملاصدرا می‌گوید هرگز روح انسان بدون جسم نمی‌شود و روشن می‌کند آن جسم از جنس روح است، بهتر متوجه می‌شویم حضرت صادق«علیه‌السلام» در آن روایت(الروح‌ جسم‌ رقیق‌ قد البس‌ قالبا کثیفاً " روح جسمی رقیق و لطیف است که در غالبی ضخیم و غلیظ (بدن) قرار گرفته است بحارالانوار 10-185) به کجا اشاره دارند.میشود کمی توضیح دهید . خب روح حتما باید جسم داشته باشد . در عالم ماده میشود همین بدن , در عام برزخ بدن مثالی , در عالم قیامت هم بدن خاص خودش را . ولی بازهم متوجه نشدم که جسم رقیق منظور امام صادق کدام جسم است .جسم مادی که رقیق نیست , جسم برزخی هم و اخروی هم که مثالی است و نه مادی که بتوان واژه رقیق را برآن حمل کرد . میشود کمی توضیح دهید با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: هرگز این‌طور نبوده که از صحبت شما ناراحت شده باشم. حقیقت این است که مشرب‌ها متفاوت است، همان‌طور که بعضی خراباتی و بعضی مناجاتی هستند. در امور معرفتی نیز همین‌طور است که مثال آیت‌اللّه بهاءالدین و حضرت امام را در عرایضی که داشته‌ام، زده‌ام که چگونه آیت‌اللّه بهاءالدین از مشرب آیت‌اللّه شاه‌آبادی نتوانستند استفاده کنند بدون آن‌که در سیر الی‌الحق ضرری کرده باشند 1- اگر به موضوع مورد بحث نگاه وجودی داشته باشیم می‌گوییم از جهت فلسفی به موضوع می‌نگریم زیرا فلسفه از موجود بما هو موجود سخن می‌گوید و اگر نگاه ارزشی به موضوع داشته باشیم می‌گوییم از جهت اخلاقی به موضوع می‌نگریم. نفس ناطقه پدیده‌ای است که دارای ابعاد مختلف می‌باشد از جهت وجودی، موجود مجردی است که «جسمانیة‌الحدوث و روحانیة البقاء» است ولی همین موجود دارای گرایش‌هایی است که منجر به ظهور نفس لوامه و یا نفس مطمئنه می‌شود 2- همین‌طور که متوجه شدید منظور آن نیست که بدن تجلی نفس است بلکه به این معنا است که بدن محل ظهور حالات و تدبیرات نفس می‌باشد 3- در مقام «دنی فتدلی» هیچ واسطه‌ای بین ذات رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌واله» و حضرت حق نبود که به آن تجلی ذاتی می‌گویند و رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» در آن مرحله به رابطه‌ی وجودی که خدا با رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌واله» داشتند و موجب ایجاد آن حضرت شدند، رسیدند که این بالاترین درجه‌ی ممکن برای بشر است و بحث آن را باید در تجلی ذاتی که در عرفان بحث می‌شود دنبال بفرمایید 4- لازمه‌ی وجود، تشکیکی‌بودن و مرتبه‌داشتن است و هر مخلوقی ظرفیت درک مرتبه‌ای خاص از وجود را دارد 5- همواره برای تجلی اسماء الهی واسطه‌ در میان است منتها آن واسطه‌ها مظاهر همان اسم‌اند و به همین جهت شما در مظاهر با نور همان اسم مرتبط می‌شوید 6- ظاهراً همین‌طور است 7- موجودات غیر مجرد مظاهراند و این غیر از رابطه‌ی وجودی است که بین عین وجود و سایر موجودات هست که در بحث برهان صدیقین بحث شده 8- در بحث ده نکته در معرفت نفس عرایضی داشته‌ام. ایشان را به آن مباحث راهنمایی کنید 9- نباید انتظار داشت ائمه«علیهم‌السلام» با واژه‌های ما سخن بگویند ما باید بتوانیم سخن آن‌ها را با مباحث فلسفی تطبیق دهیم. واژه‌ی بدن مثالی یک واژه‌ی فلسفی است وقتی دقت کنیم متوجه می‌شویم منظور حضرت از بدن رقیق تطبیق می‌کند با بدن مثالی، از طرفی ائمه«علیهم‌السلام» با نور شهود خود سخن می‌گویند و فیلسوف با تفکر انتزاعی خود سخن خود را بیان می‌کند، هرچه جلوتر برویم به نگاه ائمه نزدیک‌تر می‌شویم زیرا نگاه آن‌ها گزارش عین حقیقت است. موفق باشید
6511
متن پرسش
با سلام در کتاب "مبانی نظری نبوت و امامت" صفحه 45 تناقض وجود داره البته از نظر من. شما اول گفتید که آدمیت یعنی حقیقت همه انسانها در بهشت برزخ نزولی به شجره ممنوعه نزدیک شد ولی در پاورقی گفتید که در آیه 20 به بعد سوره اعراف در مقام حضور آدم و حوا در بهشت برزخ نزولی حاضر بودند و شیطان در آن مقام آنها را وسوسه کرد نه در مقام آدمیت!!! این دو با هم همخوانی نداره.... اگر در مقام آدمیت بودند چرا شیطان در آنجا حضور داشت،مگر شیطان بخاطر سجده نکردن از اون مقام عزل نشده بود؟؟ و اگر در مقام آدم و حوا بودند پس چرا حکم هبوط برای همه صادر شد؟؟ میشه همین جا برام قضیه را روشن کنید چون در حال حاضر دسترسی به کتاب"هدف حیات زمینی" و تفسیر سوره اعراف ندارم. یا علی مدد
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که در آخر صفحه‌ی 44 بحث حقیقت آدمیت است که مورد تعلیم اسماء قرار می‌گیرد که همان آدم ملکوتی است و باید شیطان به این مرتبه از آدمیت سجده می‌کرد ولی نکرد و از آن مقام ملکوتی رجم شد ولی هنوز هبوطی صورت نگرفته و به همین جهت با این رجم‌شده در برزخ نزولی سراغ آدم می‌آید، یک مقام آدم مقام تعلیم اسماء است که همان حقیقت آدمیت است و یک مقامش که مقامی نازل‌تر است، مقام آدمیت می باشد. حال شیطان بعد از رجم از درگاه الهی ،با این مقام از آدم روبه‌رو شد و او و حوّاء را وسوسه کرد، و عملاً هبوط شروع شد و آدم و حواء و شیطان از بهشتی که برزخ نزولی بود، هبوط کردند. همه‌ی حرف آن است که بین حقیقت آدمیت و آدمیت تفکیک کنیم و به نظرم اگر در پاورقی ص 45 سطر 6 به‌جای مقام حضور آدمیت نوشته بودیم مقام حضور حقیقت آدمیت، این اشکال برای شما پیش نمی‌آمد. تصور ما آن بود که «حضور آدمیت» یعنی جنبه‌ی باطنی آدمیت که واژه‌ی رسایی نیست. موفق باشید
6519
متن پرسش
سلام علیکم . امیدوارم که حالتان خوب باشد . استاد من به فلسفه صدرایی علاقه ی خاصی دارم .چند بار سوالی در خصوص تجرد نفس برایتان ارسال کرده ام . اما جوابتان من را قانع نکرد . چند وقتی هست که نسبت به آن سوال بی خیال شدم تا اینکه باز دوباره به ذهن ام آمده است و از صبح روی مغزم راه میرود.به جایی رسیدم که اگر بحث تجرد نفس را کنار بگذارم سیر سلوکی ام بهم میخورد و خودتان بهتر میدانید که اگر بحث تجرد نفس را رها کنیم مباحثی مثل وحدت وجود و ریاضات شرعیه و مقام امام و ... همه زیر سوال میرود و از طرف دیگر هم دلیل نقلی محکمی که بتواند دل ام را آرام کند نیافتم . اگر میشود مرا از این درگیری ذهنی خارج کنید . سوال اول اینکه در احادیث دیده میشود که پیامبر مشخصات ظاهری حضرت جبرائیل را توضیح داده است و حتی تعداد پرهای او را هم به مسلمین گفته است , پس جبرئیل جسمی داشته که پیامبر به عینه می دیده و حتی تعداد پرهای او را هم میدانسته . نکته ی دوم اینکه وقتی پیامبر به معراج رفت عالمی که فلاسفه آن را مجرد می نامند به چشم دید و با زبان به راحتی برای مسلمین بازگو کرد , مثلا فرشته ای که فلان مشخصات ظاهری داشت و یا مالک دوزخ به این شکل بود و در حدیثی هم از امام صادق نقل شده است که الامام‌ الصادق علیه السلام: والروح‌ جسم‌ رقیق‌ قد البس‌ قالبا کثیفاً " روح جسمی رقیق و لطیف است که در غالبی ضخیم و غلیظ (بدن) قرار گرفته است بحارالانوار 10-185 . این حدیث حضرت صادق و مشخصات ظاهری جبرائیل که پیامبر فرموده بودند مرا به فکر بازداشت . و از طرفی دیگر و فارغ از این بحث ,شخص عالمی در یکی از سخنرانی هایش گفت عقل قطعی بر نقل مقدم است .این حرف را هم هیچ طوری نمیتوانم قبول کنم . اگر مرحوم ملاصدرا و شیخ الرئیس براهین عقلی آورده اند که روح مجرد است و از آن طرف که احادیثی را میبینی که میگویند روح مجرد نیست .حال بیاییم حرف و حدیث رسول الله و امام صادق را کنار بزنیم و بگوییم فلسفه ی مشاء و حکمت متعالیه عقل قطعی است و چون حدیث امام با این عقل قطعی جور در نمیاید, بگوییم پس حرف ملاصدرا و بوعلی بر نقل رسوال الله و امام صادق مقدم است .به نظرتان این کوتاهی در حق اهل بیت نیست . من خودم در سخنرانی های شرح نامه ی 31 شنیدم که فرمودید فلاسفه حرف امام را محدود میکنند و تا جایی که میدانم شما خودتان به سیر و سلوک با احادیث بیشتر تاکید میکنید . مثل نامه ی 31 نهج البلاغه و یا حدیث عنوان بصری و یا موضوعاتی از این نوع. سوال دوم : شما میفرمایید که نفس ناطقه یا همان روح شبیه به هیچ چیزی نیست . هست , ولی بی شکل است . مثلا اگر کسی بگوید که نفس و روح شکل دارد , شکل اش هم شکل بدن شخص است . دست روح در دست بدن جای میگیرد پای روح در پایش و.... و حرف خودش را هم به حدیث امام صادق که فرمود روح جسمی رقیق است استناد کند . و بگوید روح از جنس ماده است و از نور هم رقیق تر هست و سرعت اش هم از سرعت نور خیلی بالاترست .و شکل فیزیکی اش هم مثل بدن است . اگر بعضی از فیلم ها را دیده باشید وقتی شخصی میمیرد و روح اش از بدن اش جدا میشود و در کنار اتاق می ایستد . منظورم این گونه بود.حال ما اگر برای شخصی مباحث تجرد رو هم گفتیم و شخص این نوع دلائل را آورد چگونه راضی اش کنیم .و نقطه ی تکیه محکمی هم دارد و آن هم حدیث امام صادق است سوال سوم . من سخنرانی های آشتی با خدا و ده نکته از معرفت نفس را گوش دادم ( به جز شماره 10 از ده نکته و شماره 9 از آشتی با خدا ) و خیلی دوست داشتم که بحث تجرد را با اتکا به احادیث هم مطرح کنید . آخه من خودم از مباحث معرفت نفس اتون خیلی لذت بردم و دوست دارم اما وقتی میبینم حدیثی کنارش نیست ته دل ام میلرزه و میگویم ملاصدرا که معصوم نبوده است و هزار تا فکر دیگر . استاد من چون رشته ام فنی مهندسی است و زمینه ی مطالعاتی ام آثار شماست , بعضی اوقات اونقدر سوال پیش می آید که نمیدانم چکار کنم . و این پیشنهاد من حقیر به شما استاد گرامی است .اگر میشود مباحث را علاوه بر محتوای فلسفی ,عرفانی نیز روایی تر بررسی کیند با تشکر با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر مباحث معرفت نفس را ادامه دهید به‌خوبی متوجه عظمت این‌گونه احادیث می‌شوید که امام معصوم چه حقایقی را به عالمان و فیلسوفان نشان می‌دهند. وقتی ملاصدرا می‌گوید هرگز روح انسان بدون جسم نمی‌شود و روشن می‌کند آن جسم از جنس روح است، بهتر متوجه می‌شویم حضرت صادق«علیه‌السلام» در آن روایت به کجا اشاره دارند. و یا وقتی ملاصدرا روشن می‌کند حقایق غیبی صورت بزرخی دارند می‌فهمیم معنای کشف برزخی که رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» نسبت به جبرائیل«علیه‌السلام» داشتند و حضرت جبرائیل را با هزار پر دیدند، در حالی‌که مردمی که اطراف رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» بودند، ندیدند ، به چه معناست. در آموزه های حکمت متالیه می‌فهمیم معنای نزول جبرائیل تا مرتبه‌ی برزخ نزولی یعنی چه. منظور آن عالم بزرگوار که فرموده‌اند عقل قطعی بر نقل مقدم است به این معنا نیست که عقل بر سخن امام معصوم مقدم است، بلکه از آن جهت که نقل بعضاً توسط افرادی به ما رسیده که معلوم نیست درست مطلب را منتقل کند. از این جهت اگر با روایتی روبه‌رو شدیم که با عقل قطعی قابل قبول نبود به عقل تکیه می‌کنیم، ولی ملاصدرا و پدر جدّ ملاصدرا هم هرگز حرف خود را قابل قیاس با سخن معصوم نمی‌دانند. همه‌ی تلاش این بزرگان آن است که ذهن و فکر خود را طوری از خیالات و حدسیات آزاد کنند تا سخن معصوم را بفهمند. بالاخره بنده و امثال بنده بحمداللّه به این عقیده رسیده‌ایم که باید تلاش کنیم به نور روایات و آیات نزدیک شویم و اگر با مطالعه‌ی آثار ما چنین فهمی به شما دست داد ادامه دهید وگرنه حتماً راه را عوض کنید، راهی را پیدا کنید که شما را بیشتر به فهم متون اسلامی نزدیک کند. موفق باشید
6468
متن پرسش
سلام.با توجه به این که فرمودید درپاسخ یکی از پرسش ها که بعد از بالا رفتن این عالم ماده طبق حرکت جوهری وبرپایی قیامت بازهم خداوند بنا بر اقتضای فیاضیت وخلاقیت شان باز عالم ماده ای برپا می کنند واین سیر ادامه دارد! چند سوال برای بنده پیش آمد. 1.اگراین طورباشد عالم ماده ای که قرار است خلق شوند چه فرقی با این عالم می کنند؟ومگر این عالم ماده احسن نیست واگر قرار باشد عالم ماده ی دیگری برپا شود از این عالم بهتر است که با احسن بودن تناقض دارد؟ویا مانند همین است که چه فایده ای مترتب است وتکرار پیش می آید .واگر فیض خدا ونور حضرت حق همواره می تابد بر ظرف مستعد پس چرا همین جا این افراد عالم ماده ظهور نمی کنند ومتجلی نمی شوند؟ 2.با فرض اینکه عالم ماده ای جدید برپا می شود آیا عوالم غیب هم به تناسب تغییرمی کنند؟وحقایق متفاوت است؟ومثلا وسیله هدایت موجودات غیر قرآن است ؟ومثلا پیامبران وائمه غیر اینانند؟ 3.عالم ماده فعلی اولین عالم است آخرین عالم است یا نه؟اصلا ممکن است درعرض این عالم ماده عوالم ماده دیگر تابی نهایت موجود باشند چون تقدم وتاخر که برای خدا وجود ندارد وبرای ایجاد این عالم ماده هم ترجیحی حداقل نمی بینیم چون با دیگر عالم ماده ای که قرار است تشکیل شود آشنایی لازم را نداریم؟ کلا با این موضوع خیلی کلنجار رفتم وچه بسیار متحیر شدم. متشکرم که جوابی بدهید تا کمی از تحیرم کم شود. موفق باشید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این مطلب را باید در مباحث برهان صدیقین دنبال کنید که حضرت حق، فیاض علی الاطلاق است و تجلی تعطیل‌بردار نیست به‌خصوص که در روایت داریم . ابو حمزه ثمالى گفت از حضرت زین العابدین علیه السّلام شنیدم میفرمود خداوند محمّد و علی و پاک فرزندانش را از نور عظمت خود آفرید و آنها را بصورت شبح قرار داد قبل از آفرینش مخلوقات سپس فرمود تو خیال میکنى خداوند جز شما چیزى نیافریده بخدا سوگند هزار هزار آدم و هزار هزار عالم آفرید که تو در آخرین عالم قرار گرفته‏اى. « ُ إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ مُحَمَّداً وَ عَلِیّاً وَ الطَّیِّبِینَ مِنْ نُورِ عَظَمَتِهِ وَ أَقَامَهُمْ أَشْبَاحاً قَبْلَ الْمَخْلُوقَاتِ ثُمَّ قَالَ أَ تَظُنُّ أَنَّ اللَّهَ لَمْ یَخْلُقْ خَلْقاً سِوَاکُمْ بَلَى وَ اللَّهِ لَقَدْ خَلَقَ اللَّهُ أَلْفَ أَلْفِ آدَمَ وَ أَلْفَ أَلْفِ عَالَمٍ وَ أَنْتَ وَ اللَّهِ فِی آخِرِ تِلْکَ الْعَوَالِم‏ »، بدین معنا که با هر آدمی عالمی شروع شده و بعد به انتها رسیده و باز عالمی دیگر و آدمی دیگر. با دنبال‌کردن مباحث برهان صدیقین همه‌ی بندهای سؤال‌تان برایتان روشن می‌شود. إن‌شاءاللّه دنبال‌کردن این مباحث نه‌تنها از حیرتتان بکاهد بلکه وارد عالَمی از معرفت بکند که به دنبالش بوده‌اید. موفق باشید
6472
متن پرسش
سلام.حضرت استاد شما چیزی به عنوان ذاتی وعرضی دین را که دکتر سروش در بسط تجربه نبوی عنوان می کنند را قبول دارید؟ به عنوان مثال سوره ی ابولهب ونزول ان را مثال می زنند که اگر ابولهب نبود ویا اصلا مومن بود دیگر این سوره در طعن ونفرین او نازل نمی شد وهیچ خللی هم به دین وارد نمی شود ویا مثلا تاثیر محیط زندگی پیامبر درنزول وحی که مثلا از مردم می خواهد که به آفرینش شتر دقت کنید که اگر این فضای حجاز نبود دیگر شتری نبود که داخل در وحی شود واز این قبیل؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: از دکتر سروش که به‌کلّی وَحی را منکر است و رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» را همچون شاعر خوش قریحه‌ای می‌داند که این آیات را گفته، غیر از این انتظار نیست که به هر بهانه‌ای کفر خود را اظهار کند. در حالی‌که قرآن یک حقیقت آسمانی است که در ظرف‌های مختلف ظهور می‌کند و این حادثه‌ها صرفاً حادثه نیست بلکه ظرف حقیقت قرآن است مثل آن‌که چشم شما ظرف ظهور قوه‌ی بینایی شما است، حالا می‌شود کسی بگوید چشم عرض ذاتی انسان است در حالی‌که نفس انسان با همین اعضاء، قوای خود را ظهور می‌دهد و به کمال می‌رسد. این سخنان دکتر سروش حکایت از آن دارد که او حقیقتی برای قرآن قائل نیست. موفق باشید
6476
متن پرسش
1. وظیفه ی یک طلبه درجامعه ی امروز چیست ؟ ( باتوجه به اینکه طلاب سربازامام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف تلقی می شوند، ومسؤلیت خطیری برعهده ی شان است ) 2. آیاکسی که داعیه دار سربازی امام زمان علیه السلام است حتما باید در پایگاه بسیج حضور داشته وکارکند ؟ بنده دچار یک شبهه شده ام خواهشمندم شرح حال بسیج قبل وحال را بیان فرمایید . 3. حقیقت کسا ء چیست ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- طلبه باید خوب درس بخواند تا بتواند اسلام را خوب بفهمد و در وقت مناسب مثل شهید مطهری خوب تبلیغ کند و به صورت کلی از جریان‌های کشور و دنیا نیز آن‌طور که رهبری اشاره می‌کنند بی‌خبر نباشد 2- مقام معظم رهبری فرمودند هستند کسانی که عضو رسمی بسیج نیستند ولی به جهت علاقه‌ای که به انقلاب و اهداف بسیج دارند، بسیجی‌اند. باید به شرایط خود بنگرید که آیا در موقعیتی هستید که در فعالیت‌های بسیج شرکت کنید و یا باید فعلاً درس بخوانید و وقت محدودی را اگر پیش آمد برای کارهای بسیج بگذارید. عمده توجه به جایگاه بسیج است که عبارت است از محل نیروهای آماده برای هرگونه فداکاری در راستای اهداف انقلاب 3- به متونی که در مورد تاریخ حدیث کساء سخن گفته‌اند رجوع فرمایید. در باره حدیث کسا سخن مختلف است: آیة الله مکارم شیرازی در توضیحى درباره حدیث کِسا در مفاتیح نوین می نویسد : اصل حدیث کِسا میان شیعه و اهل سنّت بسیار مشهور و معروف است و جاى هیچ گونه تردیدى نیست که رسول خدا (صلى الله علیه و آله) در منزل حضرت زهرا (علیها السلام)، و یا در خانه خودش زیر پارچه اى شبیه عبا قرار گرفت و حضرت على و حضرت فاطمه زهرا و امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) را زیر آن جاى داد و از آنان به عظمت و بزرگى یاد نمود و آن جمع را مصداق آیه: «اِنَّما یُریدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً؛ همانا خداوند مى خواهد پلیدى و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد»، معرّفى کرد. موفق باشید
6435
متن پرسش
سلام علیکم. چرا می گوییم مقام حضرت علی(ع) از انبیاء اولوالعزمی مثل حضرت ابراهیم و موسی و عیسی(علیهم السلام) بالاتر است؟ از روحانی ای شنیدم که می گفت بنابر حدیث پیامبر اکرم(ص): (( علماء امتی افضل من انبیاء بنی اسرائیل)) مقام و جایگاه حضرت امام خمینی(ره) از انبیای بنی اسرائیل مثل حضرت ابراهیم(ع) و ... بالاتر است ولی این حرف را نمی توانم به راحتی قبول کنم. لطفا راهنمایی فرمائید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: کمال هر پیامبری بر اساس کتابی است که بر قلب مبارک آن پیامبر نازل می‌شود و در همین رابطه قرآن می‌فرماید: «تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْض» و از آن‌جایی که قرآن به عنوان عالی‌ترین کتاب الهی علاوه بر قلب رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» در قلب ائمه«علیهم‌السلام» نیز جاری است و قرآن می‌فرماید: « إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَریم‏، فی‏ کِتابٍ مَکْنُون‏، لا یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُون» قرآن کریم در مقام غیبی خود طوری است که فقط مطهرون می‌توانند با آن مقام مرتبط شوند و آیه‌ی 33 سوره‌ی احزاب مطهرون را اهل‌البیت معرفی می‌کند. پس قلب مبارک اهل‌البیت«علیهم‌السلام» که با قرآن منطبق است درجه‌ی وجودی آن‌ها از همه‌ی انبیاء بالاتر است. موفق باشید
6410
متن پرسش
با سلام بزرگی میگفت بر طبق حدیثی که در من لا یحضره الفقیه است وقتییک پیغمبر یا وصی پیغمبر از دنیا میرود خداوند متعال بدنشان را به آسمان می برد حتی گوشت و استخوان و پوستش را،اگر این روایت درست است به چه معناست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم روح بزرگ اولیاء در عالی‌ترین درجات عالم اعلاء برده می‌شود ولی نمی‌دانم گوشت و استخوان آن‌ها را هم می‌برند یا نه. حدیث را بفرمایید تا روی آن فکر کنم. موفق باشید
6415
متن پرسش
با سلام منظور از روایتی که میفرماید غیر از مومنین محض و کافرین محض سوال و جواب قبر ندارند چیست؟گویا اعتقاد بعضی علما عکس این مسئله است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: تنها مؤمن محض که انسان های معصوم باشند و کافر محض سؤال و جواب ندارند، زیرا کافر محض که تکلیفش معلوم است دیگر سؤال و جوابی ندارد برای آن‌که تکلیفش معلوم شود همان‌طور مؤمن محض که هیچ کوتاهی نداشته که با سؤال و جواب بخواهد کوتاهی خود را توجیه کند و پنهانِ شخصیت خود را آشکار کند. موفق باشید
6420
متن پرسش
با سلام با توجه به اینکه آدم در مقام تعلیم الهی بوده،آیا میتوان تاریخی را که به ما آموزش داده شده پذیرفت که انسانهای اولیه در غار زندگی میکردند و ابتدا سخن گفتن نمیدانستند و خطی نداشتند؟در درس تاریخ در دوره راهنمایی به ما اینطور آموزش داده بودند که به دوره ای که بشر خط نمیدانسته دوره ماقبل تاریخ میگویند..به نظر می آید غیر از نظریه تکامل تصویری که از انسانهای اولیه در تلویزیون ارایه شده که انسانهایی نیمه برهنه و نیمه وحشی بودند که در غارها زندگی میکردند با تصویری که از مقام آدم به عنوان اولین انسان روی زمین در قرآن کریم مطرح شده منافات اساسی دارد.نظر شما چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: غرب برای آن‌که بگوید آخرین تمدن کامل‌ترین تمدن است این افسانه‌ها را در آورده، در حالی‌که اولین انسان پیامبر است و فرزند آدم یعنی حضرت شیث نیز پیامبر است و همچنان جهان از انسان‌های متعالی برخوردار بوده. موفق باشید
6423
متن پرسش
سلام الف) با توجه به گفتار شما در کتاب انسان از تنگنای بدن...میتوان به این نتیجه رسید که روح همان حقیقت محمدیه است که با توجه به قید من در من روحی هریک از ما توسط آن مقام والا خلق شده ایم و به جهت همین مطلب است که بقول شما هر انسانی در جانش حضرات معصومین را میطلبد که در واقع نازله آن حقیقت محمدیه هستند؟ب)آیا علامه طباطبایی در تفسیر المیزان مصداقی برای روح تعیین نکرده اندو به صورت کلی ویژگیهای آنرا بررسی کرده اند و ظاهرا شما موضوع روح را واضح تر بیان کرده اید؟در کتاب انسان قبل و در دنیا و بعد از دنیای علامه روح را با توجه به آیات قرآنی به چند دسته مانند روح ایمان که در مومنین هست تقسیم بندی کرده اند،آیا اگر روح همان حقیقت محمدیه است میتوان برای آن مراتب قائل شده که یک مرتبه از آن در مومنین ظهور پیدا کرده که مصداق آن این روایت است که شیعیان ما از باقیمانده طینت ما خلق شده اند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم در هر دو مورد درست می‌فرمایند. موفق باشید
6354
متن پرسش
سلام.با توجه به این که زمان مربوطبه عالم ماده می باشد وبعد از مرگ ودربرزخ زمان موجود نیست وهرکس هم با توجه به امیال وتعلقاتی که به عالم برزخ داشته درآن می ماند ومثلا برخی 70هزارسال یا بیشتر.با این مقدمات حضرات معصومین(ع)بعداز شهادتشان به برزخ می روند ودرآنجا توقفی دارند ویا یک سره به قیامت می روند ویا فوق این حرفها می باشند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: از آن‌جایی که رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» می‌فرمایند: «اَلآنَ قیامتی قائم» و همین حالا آن حضرت از برزخ گذشته‌اند، می‌توان گفت حضرات معصومین به یک معنا خودشان صاحب قیامت‌اند که در سوره‌ی اعراف تعبیر «وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجال‏» را کرده که امام صادق«علیه‌السلام» می‌فرمایند: مائیم آن‌هایی که بر اعراف‌اند. زیرا رجالی که بر اعراف‌اند اذن می‌دهند چه کسی به بهشت برود و چه کسی به بهشت نرود. موفق باشید
6318
متن پرسش
سلام علیکم الف)لفظ"حتی"در حدیث ثقلین به چه معناست؟ب)چرا قرآن ثقل اکبر است؟مگر در عالم معنا حقیقت قرآن و اهل بیت جدای از یکدیگرند؟آیا قرآن نازله مکتوب حقیقت محمدیه و پیامبر و اهل بیت ایشان انسان کامل نازله از همان حقیقت محمدیه نیستند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به همان معنای حتی است یعنی همچنان ثقلین از هم جدا نیستند تا وقتی حوض کوثر که مقام انوار الهی است ظهور کند و معلوم شود که یک حقیقت بودند به دو جلوه. ولی در عالم تدوین قرآن مکتوب محور است و اهل‌البیت«علیهم‌السلام» به عنوان انسان‌های معصوم کامل‌ترین شکل رجوع را به قرآن دارند و کامل‌ترین تبیین از قرآن به وسیله‌ی آن‌ها انجام می‌گیرد. پس از آن‌جایی که آن‌ها نیز به قرآن رجوع دارند قرآن ثقل اکبر است و آن ها ثقل کبیر. موفق باشید
6282
متن پرسش
سلام اقای طاهرزاده. امیدوارم حالتون خوب باشه.تازه با شما و اثار شما اشنا شدم.سوالم در مورد روایتی ک خیلی من ب فکر واداشته تنها 1در خواست دارم اینکه برام روشن کنید ایا چنین حدیثی صحیحه یا حتی شما تا بحال اون شنیدید.. روایت این هست ک پیامبر برای حجامت میرن پیش یکی از صحابه خودشون اون فرد مرید و عاشق ایشون بوده بعد از اتمام کار فرد خون حجامت را سر می کشند ک پیامبر از این کار ناراحت می شوند.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده هم این روایت را شنیده‌ام ولی آخر آن را نشنیده‌ام که پیامبر از خوردن خون حجامت خود ناراحت شوند. در هر حال وقتی خداوند در آیه‌ی 33 سوره‌ی احزاب می‌فرماید شما اهل‌البیت را از هرگونه پلیدی پاک کردم و لذا نه نقص علمی داشتند و نه نقص عملی و نه پلیدی جسمانی و به همین جهت طرف خوب می‌فهمیده آن خون مثل سایر خون‌ها پلید نیست. البته ما بیشتر به کمال آن بزرگان در جنبه‌های علمی و عملی نظر داریم و سیره‌ی علماء دین آن است که به جای ورود به این نوع ابعاد آن ذوات مقدس به ابعاد علمی و عملی آن‌ها ورود پیدا کنند. موفق باشید
6269
متن پرسش
سلام . استاد برای تقویت ایمان و معرفت به ائمه اطهار مطالعه کردن چند درصد راه است؟ آیا مطالعه میتواند ما را به ایمان واقعی برساند . تازگی ها سینه ام تنگ شده و فقط از خدا طلب ایمان و معرفت به اهل بیت میکنم ولی به جوابی نمیرسم . لطفا کمک کنید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم شناخت ائمه«علیهم‌السلام» بسیار در رجوع به آن‌ها مؤثر است. مثلاً آن‌طور که علی«علیه‌السلام» در روایت حقیقت نوری خود را معرفی کرده‌اند می‌تواند زمینه‌ی اُنس با آن انوار مقدس را فراهم کند. موفق باشید
6256
متن پرسش
سلام و رحمت خدا بر شما شما در کتاب مبانی نظری و عملی حب اهل بیت نوشته بودید که تنها محبت به اهل بیت عشق مجازی است در حالیکه عشق اهل بیت مرز بین عشق مجازی و حقیقی است نکته ی دیگر هم این است که به نظر باید بالاترین عشق برای اهل بیت باشد نه فقط عشق برای اهل بیت باشدجدا از اینکه "عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست"، به هر کسی به میزانی که نور اهل بیت را دارد باید عاشق بود و از جلوه های خداو اسمای اعظم او در برادران دینی لذت برد بلکه مبهوت شد در همین مورد علامه جعفری در مورد اتحاد روحی بین اهل معنی و برادران دینی دارند که خیلی قشنگ است.لطفا مطالب بالا را تایید یا رد کنید و توضیح دهید.با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در اصطلاح نیست در مقابل عشق به حضرت حق که عشق حقیقی است محبت به اهل‌البیت«علیهم‌السلام» که آینه‌ی تجلی کامل اسماء الهی است را عشق مجازی می‌گویند چون در هر صورت تمام کمالات آن‌ها از حضرت حق است. موفق باشید
6198
متن پرسش
با عرض سلام چرا درآیه 3 سوره مائده الیوم اکملت لکم دینکم صدر و ذیلش در مورد خوراکیها صحبت میکنه و مابینش آیه ولایت اومده؟ با تشکر -لطفا جوابم رو زود بدین استاد- التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این را در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» تحت عنوان «وضع خاص آیات مربوط به اهل‌البیت در قرآن صفحه142 » دنبال بفرمایید. علامه طباطبایی«رحمة‌اللّه‌علیه» نکات ظریفی فرموده‌اند و بنده در آن کتاب آن را عرض کرده‌ام. موفق باشید
6187
متن پرسش
سلام.آیا ائمه علیهم السلام نیز به خودشناسی و تفکر در خود و هستی می پرداختند؟می نشستند به طبیعت و عظمت هستی نگاه کنندو تعجب کنند؟یا در خودشان فرو میرفتند و حیرت کنند؟اساسا چیزی برای آن ها وجود داشت که بخواهند به آن بیندیشند و کشف کنند؟آیا ان ها از لذت و حیرت و عظمت شناختن بهره ای می برده اند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت امام حسین (ع) در دعای عرفه دارند: « ُ إِلَهِی تَرَدُّدِی فِی الْآثَارِ یُوجِبُ بُعْدَ الْمَزَار» خدایا نظر به آثار تو موجب می‌شود تا از توجه به ملاقات تو دور شوم. پس معلوم است آن‌ها نیز نظر به آیات الهی دارند و به بالاتر از آیات الهی، بدون حجاب به نور حق نیز نظر دارند. و یا در همان مقدمه‌ی دعای عرفه نشان می‌دهند چقدر متوجه ظرائف خلقت انسان می‌باشند. موفق باشید
نمایش چاپی