بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: تفسیر قرآن

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
33021
متن پرسش

سلام وقتتون بخیر: می‌خواستم بپرسم دانشجویی با شرایط من - که خب در رشته سخت و پرکاری هم تحصیل می‌کنه - اگر که به‌طور کاملا جدی دغدغه ظهور رو داشته باشه، چطور می‌تونه ایفای نقش کنه؟ مثلا چطور می‌تونه فعالیت فرهنگی داشته باشه در این زمینه؟ آیا لازمه که عضو تشکل‌ها بشه یا نه؟ و نکات دیگه‌ای اگر که لازم می‌دونید بفرمایید لطفا. و یه مورد دیگه اینکه در صحبت‌های بعضی از سخنرانان بزرگ دینی یا سیاسی که در حوزه مهدویت فعالیت می‌کنن، می‌بینیم و می‌شنویم که تاکید دارن کار در زمینه مهدویت باید "اصل" باشه نه در حاشیه زندگی. اما من یه بخشی از سخنرانی حضرت آقا رو شنیدم فرمودن که خروجی‌های دانشگاه‌ها باید مثل شهید چمران باشن. حالا سوال من اینه که شخصی با شرایط من که در یکی از بهترین رشته‌ها و بهترین دانشگاه‌ها درس می‌خونه و این توانایی رو در خودش می‌بینه که چه در زمینه درس و چه پژوهش تا حد خیلی زیادی پیش بره، با توجه به دیدگاه‌های رهبری، آیا درسته که درسش رو فدای انجام این فعالیت‌های فرهنگی کنه و مثلا به پاس‌کردن دروس قناعت کنه به‌خاطر کار برای امام زمان؟ یا نه باید تو مسیری قدم برداره که براش ساخته شده؟ با سپاس فراوان

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در عین تلاش کامل در رشته تحصیلی‌تان باید معارف اسلامی را با عمق لازم فرا بگیرید تا زمینه تدبّر در قرآن برایتان فراهم شود. چرا روی خود کم حساب می‌کنید و ظرفیت جوانان آخرالزمانی را به صحنه نمی‌آورید؟! ۲. به نظر بنده اگر عملاً در دروس خودتان با عمق لازم حاضر شوید و به نهضت تاریخ دانش‌بنیانی که مقام معظم رهبری مدّ نظر دارند، ورود کنید بهتر می‌توانید در خدمت حضرت صاحب‌الأمر«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» قرار گیرید. زیرا ما در این تاریخ باید به صورت‌های مختلف، کارآمدی نظام اسلامی را به نمایش بگذاریم و این وظیفه ما در این تاریخ است و عامل یأس دشمن. موفق باشید  

33002
متن پرسش

با عرض سلام: خواهشمند ام دغدغه ذهنی بنده را درک کنید. و اگر کتاب یا جزوه ای در این خصوص است برای بنده معرفی نمایید. بنده بسیار مقالات خوانده ام از براهین امکان و وجوب و علیت و براهین استاد مصباح و کتاب بدایه و نهایه و برهان صدیقین و... در خداشناسی به این نتیجه رسیده ام که ما واجب الوجود و ممکن الوجود نداریم اگر خدا را وجودی جدا از ممکنات بدانیم شرک است چون وقتی خداوند وجود بسیط و نا محدود است اگر جدای از خدا وند (واجب) وجودی فرض کنیم (ممکن) هم خدا حد وجودی خواهد داشت هم آن موجود دیگر و کسانی که قایل به تشکیک وجود شده اند نیز دقیقا این اشتباه را دارند. حال که یک وجود نامحدود داریم اگر هر تصوری از چگونگی آن به ذهن ما دراید آن چیزی است که ذهن ما ساخته و برایش حد قایل شده تا مدرکش شود و کمال محض نیست لذا در ذهن ما خدای واقعی نمی‌گنجد (مقام غیب). حالا موجوداتی که ما به عینه می‌بینیم چیستند و چگونه تفسیر می‌شوند؟ آن‌چیزی که من متوجه شدم این است که موجود لایتنهاهی ذاتا تجلی می‌بابد و ذاتا می‌بایست مخلوق داشته باشد لذا وجودش قیدهایی می‌خورد کمالاتش در محدوده هایی قرار می‌گیرد و عالم ماده و انسان و اشیاء و غیره قابل درک برای مخلوقات می‌شوند و معنی خلق هم یعنی اندازه زدن.. آیا این تصورات من صحیح می‌باشد؟ دو سوال اساسی دارم اول اینکه این بساطتت وجودی خدا اینکه هرچیزی را تصور کنی محدود است و خدا ورای آن است از کجا می‌توان اثبات کرد یعنی چگونه می‌توان بی حد بودن وجودی خدا را اثبات کرد که نتیجه اش بی‌نیازی و عدم تغییر و عدم مثلا لذت و خشم و.. ویا عدم هدف داشتن خدا از انجام کاریست؟ چون هدف موقعی معنی دارد که چیزی بخواهد نقصی یا نیازی را پاسخ دهد و خدا بنا به فرض بی‌نیاز است. مثلا اینکه می‌گویند وجود را اگر گسترش دهیم عدم نیست که به آن برسیم لذا وجود لایتناهیست بعضی ها ایراد می‌گیرند این طرز فکر نتیجه کمی دانستن خداست. سوال دوم اینکه اگر خدا بی نیاز و کمال مطلق است و تغییری در او رخ نمی‌دهد این تجلیات که ذاتی اوست باید ازلی باشد یعنی مثلا وجود انسان از ازل تجلی خدا بوده و وجود داشته چون تغییر در ذات بینهایت و بی نیاز محال است آیا این چنین است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی متوجه باشیم در منظر نگاه فلسفی، خداوند عین وجود است و «وجود» به تعبیر نگاه دینی، دارای تجلیات است، به همان معنایی که قرآن می‌فرماید: «لَهُ الأسماءُ الحُسنی» پس آنچه در صحنه است انوار اسماء او می‌باشد در جلوات مختلف و مطابق امکانِ ممکن‌الوجودها. و همواره چنین است. آنچه تغییر می کند مظاهر اسماء الهی است مثل گلی که پژمرده می‌شود در آن صورت نور اسماء جمال از بین نرفته، بلکه منظری که آن را به ظهور آورده، از میان رفته است. در این مورد «برهان صدیقین» برای ما نکات خوبی دارد. موفق باشید

32993
متن پرسش

سلام استاد: نظرتون رو درباره این مطلب می خواستم. سيلى زدن موسى به ملك الموت شيخين در صحيحشان با اسناد خود به ابو هريره روايت نموده‌اند كه گفت: ملك الموت براى قبض جان موسى عليه السلام بيامد و به وى گفت: أجِبْ رَبَّكَ! «دعوت پروردگارت را اجابت كن!» ابو هريره گفت: موسى يك سيلى به چهرۀ ملك الموت چنان بنواخت تا چشمش از كاسه بيرون پريد. ملك الموت به سوى خداوند تعالى بازگشت و گفت: تو مرا فرستادى به سوى بنده‌ات كه ميل به مردن ندارد و چشم مرا از حدقه بيرون كرده است! ابو هريره گفت: خداوند چشم ملك الموت را برگردانيد و به او گفت: برگرد به نزد بندۀ من و به او بگو: زندگى را مى‌خواهى؟! اگر زندگى را مى‌خواهى دستت را بر پشت گاو نر بگذار، آن مقدار از موهاى بدن او كه در زير دستت پنهان شده است به تعداد هر موئى يك سال عمر خواهى نمود - تا آخر حديث و احمد حنبل اين حديث را در «مسندش» از ابو هريره تخريج نموده است. و در آن اين طور وارد است كه: عادت و دأب ملك الموت اين گونه بود كه براى قبض روح مردم به طور آشكارا مى‌آمد. پس نزد موسى آمد و وى به او سيلى زد و چشمش بيرون آمد. تا آخر حديث

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان تعجب می‌کند که کسی با معارف عالیه قرآن آشنا باشد و این تخیّلات را به مردم تحویل دهد و بیچاره مردمی که با این حرف‌ها بخواهند دین اسلام را چنین بپندارند و بپذیرند!!! اساساً مگر ملک‌الموت جز همان اسمِ قابض حضرت ربّ العالمین است؟ که به تعبیر قرآن در توصیف جایگاه ملک‌الموت خداوند به رسولش می‌فرماید: «قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ» (سجده/۱۱) بگو: «فرشته مرگى كه بر شما گمارده شده، جانتان را مى‌ستاند، آنگاه به سوى پروردگارتان بازگردانيده مى‌شويد. موفق باشید

32983
متن پرسش

سلام و عرض ادب محضر مبارک استاد محترم: ۱. در یکی از سخنرانی ها فرمودید که بین خدا با ما حجابی نیست، اما از جانب ما برای ارتباط با خدا حجابهای ظلمانی و نورانی هست که باید خرق شود؛ اما درباره ی اهل بیت (ع) نه بین آنها با ما حجاب است و نه ما برای ارتباط با آنها حجابی داریم. این که ما و اعمالمان پیش ائمه حاضر هستیم قابل درک هست اما در قسمت بعد که اگر از جانب ما هم حجابی نیست پس چرا درک نمی‌کنیم که در محضرشون هستیم و آیا گناهان ما حجاب برای ارتباط با این ذوات مقدسه نیست؟ (در واقع علت تفاوت وجود حجاب بین ما و خدا، و نبودن حجاب بین ما و ائمه رو درست متوجه نمیشم.) ۲. طبق برداشتی که از فصل های آخر کتاب صلوات داشتم و همچنین معنای آیه ی شریفه ی «ان الله و ملائکته یصلون علی النبی یا ایها الذین آمنوا صلوات علیه و سلموا تسلیما»، در رابطه با صلوات اینطور به ذهن می رسد: ؟ صلوات خداوند بر نبی اکرم (ص) در مقام واسطه ی فیض، موجب دوام فیض بر حضرت ختمی مرتبت ص می شود و ثنای الهی و تزکیه ایشان است. _ در رابطه با اینکه صلوات فرستادن خداوند بر پیامبر (ص)، برای خود خداوند چه فایده ای می تواند داشته باشد در کتاب چیزی گفته نشده ولی طبق مباحثی در تفسیر سوره ی حمد از امام (ره) بیان شده، چون حمد فقط مخصوص خداوند متعال است، صلوات خدا به گونه ای تسبیح کمالات خداوند، توسط خودش می باشد. _فایده ی صلوات فرستادن انسان برنبی اکرم (ص)، به خود انسان بر می گردد و به حضرتش چیزی اضافه نمی شود، ولی به خاطر این ادب، انسان به مقاماتی می رسد و سیر می کند و در واقع به جان اصیل خودمان نظر می کند و آن را به انسانیت می کشاند. در کتاب صلوات فواید دیگری نیز برای صلوات برای انسان ذکر شده مانند: تقرب الی الله، رسیدن به مقام عبد شکور، پاک شدن آثار ظلمانی گناهان و .... _ همچنین فایده ی صلوات فرستادن ملائکه بر نبی اکرم (ص) در کتاب گفته نشده ، به زعم بنده مانند انسان این فایده به خود ملائکه بر می گردد و نوعی ادب در مقام اونها محسوب می شود مانند زمانی که به مقام خلیفه اللهی سجده کردند که موجب تقرب خودشون شد. با تشکر از استاد محترم و بزرگوار.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. می‌توان گفت بین ما و ائمه «علیهم‌السلام» از نظر درکِ سیره آن‌ها که در تاریخ ثبت شده، حجابی نیست. ولی بالاخره نسبت به درک مقام قدسی آن ذوات مقدسه بین ما و آن‌ها حجاب هست و هر اندازه با معارف عمیق توحیدی و دستورات شرع مقدس به عصمت نزدیک شویم، حجاب بین ما و ائمه «علیهم‌السلام» کم و کم‌تر می‌شود. ۲. در ضمن خوب است به این نکته هم فکر کنید که صلوات بر پیامبر «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» توسط ما موجب بسط حضور آن حضرت بشود و آن حضرت خود را از این جهت بیشتر در عالَم احساس کنند همان‌طور که خداوند عالم را خلق کرد تا خود را در مخلوقات بچشد. موفق باشید        

32976
متن پرسش

سلام: چند وقتی هست که مخصوصا صبحها که برای نماز بیدار می شوم دلم بسیار «وحشت» دارد از من و حسابرسی ام ...

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با معارفی مانند «معرفت نفس» و تأمّل در سوره‌های قرآن به لطف الهی از این مشکلات عبور خواهید کرد. موفق باشید

32973
متن پرسش

با سلام و خدا قوت: در مورد نظر علامه در مورد کورش کبیر که یا ذوالقرنین می باشد یا نه و موحد بوده یا نه نظرتون را بفرمایید یا اگر خود شما تحقیقی داشته اید بفرمایید تا استفاده کنیم. یه سوال دیگه هم پیش اومد در مورد زمان امام خمینی (ره) در مورد تندرویهای بعضی افراد مثل اکبر گنجی و امثالهم که موی زنان را می بریدند یا پونز در سر اونها می زدند چرا اظهار نظری از حضرت امام در اون زمان دیده نمیشه؟ و سوال آخر در مورد قواعد تجویدی که حالا مرسوم هست و عده ای اون را نقشه ای برای دور کردن جوانها از عمق مفاهیم قرانی و سرگرم شدن به قواعد تجویدی و خواندن در مقامهای هفت گانه و ... می دانند لطفا نظرتون را بفرمایید. با تشکر از استاد فرزانه

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: علامه طباطبایی در تفسیر سوره «کهف» نظر (سر احمدخان) پاکستانی را که در تحقیق خود ذوالقرنین را با کوروش تطبیق داده، می‌آورند و به نحوی مورد تأیید قرار می‌دهند. ولی آقای عبدالله مستحسن در کتاب خود به نام «ذوالقرنین» سعی دارند ذوالقرنین را با حضرت مهدی «عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» منطبق کنند. ۲. اتفاقاً همه تلاش حضرت امام آن بود که مقابل آن نوع افراط‌کاری‌ها قرار گیرند و به همین جهت افرادی که نام بردید نتوانستند در ایران بمانند. حتی حضرت امام فرمودند بنی صدر هم توبه کند و به تدریس خود در دانشگاه مشغول شود. ۳. به نظر می‌آید باید ما قرآن را درست بخوانیم و رعایت تجوید قرآن در این اندازه خوب است، ولی افراط در آن کار انسان را از اصل موضوع که تدبّر در قرآن است، باز می‌دارد. موفق باشید

32972
متن پرسش

بسم الله. سلام علیکم: رابطه تقوی و تهذیب و اسلام فردی با اسلام سیاسی و کارهای اجتماعی و تمدنی چیست؟ جزو مفروضات ماست که تمدن نوین با نرم افزار و سخت افزارش و تمام وصفیاتی که حضرت آقا فرموده اند باید ایجاد شود. یکی از وظایف یک حوزوی در این داستان گسترش فقه های نظام می‌باشد. یعنی طرف، دروس مقدمات و... را سفت بخواند و اجتهاد خود را بجای فقه رایج چندصدساله در فقه نظام بکار ببندد. بیانات حضرت آقا در منشور روحانیت بسیار بسیار روی مساله خودسازی و معنویت و تقوا تاکید دارند. (ایشان در دیدار با قشر روحانیون است که دیده ام مطالب عرفانی نیز مطرح کرده اند. نظیر عرفان نظری/عملی؛ مذاق عرفانی؛ نفس گرم؛ و...) حضرت آقا در پیامهای تسلیت برای برخی از بزرگان روحانی، بحثهای اخلاقی و معنوی را شاخصه آنها می‌دانند. (حال یا بهمراه فعالیتهای سیاسی اجتماعی یا بدون آن) سوال: مسئله معنوی بودن و متقی و مقرب بودن یک فرد حوزوی به خداوند، در این کارهای فیزیکی و علمی و خروجی ای که در آینده خواهد دا شت واقعا چه تاثیری دارد؟ کار علمی و سیاسی و اجتماعی کسی که دارای اینهاست با آنکه دارای اینها نیست چه فرقی دارد؟ (بحثم سر اثرات مستقیم نیست. مثلا کسی که تقوی را در خود نهادینه نکرده باشد ممکن است در کارهای فرهنگی و... کارهای خلاف اسلام رسوخ بکند یا کارش سست مبنا باشد یا... بحثم سر اینست که فقط اثر فرد مجری چقدر است؟ کسیکه متقی است در گوشه ای دارد فلان کار را برای نظام می‌کند و کسیکه اتقی است نیز در گوشه ای دیگر دقیقا همان را و کار هر دو بدون عیب است. لکن می‌خواهم بدانم خود اختلاف نورانیت این دو نفر، در نتیجه و اثر کار چگونه دخیل است؟) می‌خواهم به این برسم که کارهای عبادی و امثالهم که پیش میاید را باید به چه کمیت و کیفیتی انجام داد و بالاخره در کاری که ما می‌خواهیم بکنیم (نظام و تمدن سازی) چقدر دخیل است؟ با تشکر فراوان و عرض معذرت بابت طولانی شدن.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال یک طلبه در کنار دروس رسمی حوزه، لازم است که در قرآن از طریق تفسیر «المیزان» و در روایات تدبّر کند و پس از آن راهی که در مقابلش گشوده می‌شود همان راهی است که او را به نتیجه لازم می‌رساند. موفق باشید

32970
متن پرسش

۱. سلام و عرض ادب. بهترین تفسیر عرفانی مثل تفسیری که امام خمینی از سوره حمد کردند چیست؟ ۲. سیر مطالعاتی عرفان چی هست به جز دروس فلسفی که در اون حرکت جوهری و بحثهای فلسفی شده باشد؟ ۳. کدام یک از سخنرانی های استاد از پایه به بحثهای عرفانی پرداخته اند؟ ۴. آیا استاد کتبی نظیر فصوص و فتوحات ابن عربی هم تدریس کرده اند بفرمایید؟ ۵. برای قوی شدن فضیلت اخلاقی توکل بایستی چکار کرد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. تفسیر قرآن مشهور به ابن عربی که در واقع از آنِ جناب عبدالرّزاق کاشانی است. ۲. «فصوص الحکم» ابن عربی در این مورد مشهور است. ۳. شرح مقالات آیت الله محمد شجاعی ۴. فصوص را آری! ولی فتوحات را نه. ۵. شرح کتاب حدیث «جنود عقل و جهل» از حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» که روی سایت هستhttps://lobolmizan.ir/sound/660 . موفق باشید

32965
متن پرسش

با عرض سلام محضر استاد عزیز و بزرگوار: از برخی دوستانی که آثار شما را منتشر می‌کنند شنیده‌ام که مطالبی که در شرح آیات قرآن می‌فرمایید، تفصیل آیات است نه تفسیر آیات. به کاربردن چنین عبارتی برای شرح آیات برایم نامانوس بود و چون تفصیل در مقابل اجمال به کارمی‌رود قاعدتا باید آیات قرآن را متصف به اجمال بدانیم. اگر حضرتعالی عبارت تفصیل را بر تفسیر ترجیح می‌دهید حتما وجهی در آن لحاظ می‌کنید. لطفا این وجه را بیان کنید. ممنون که وقت می‌گذارید دعاگوی حضرتعالی هستیم. التماس دعا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به جز به تفسیر «المیزان» در مباحث قرآنی که عملاً نوعی تفسیر می‌باشد، به تفسیر اَنفسیِ جناب عبدالرّزاق کاشانی نیز نظر می‌شود که البته در آن مورد، بحث در نگاه انفسی در آیات به میان می‌آید به همین جهت واژه «تفصیل» را بنده به کار نمی‌برم و البته بحث مکنون‌بودنِ حقیقت قرآن در جای خود محفوظ است که مقابل آن، موقعیت مکنون، تفصیل آن می‌تواند به میان آید. موفق باشید

32954
متن پرسش

آه از غمی که تازه شود با غمی دیگر. کشته شده های ساختمان متروپل، کشته شده های حادثه قطار مشهد یزد، افزایش قیمت، استفاده درصد زیادی واکسن خارجی به جای تولید داخلی، مهاجرت نخبگان .... این اتفاقات در همه جای دنیا هست ولی همش با هم در یک کشور و پشت سر هم ....

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عمده آن است که بتوانیم با افق توحیدی که انقلاب اسلامی در مقابل ما گشوده است و با بصیرت رهبر معظم انقلاب که متذکر امیدواری نسبت به آینده است، از همه این امور بدون انفعال، آری! بدون انفعال عبور کنیم. مگر نشنیده‌اید که در مسیر توحیدی آن‌چنان کار بر موحدین سخت شد که خدمت پیامبرشان آمدند و عرضه داشتند: «مَتىٰ نَصرُ اللَّهِ ۗ» پس یاریِ خداوند که وعده دادید، چه شد؟ و قرآن در توصیف آن جریان می‌فرماید: «بقره/ ۲۱۴) «أَم حَسِبتُم أَن تَدخُلُوا الجَنَّةَ وَلَمّا يَأتِكُم مَثَلُ الَّذينَ خَلَوا مِن قَبلِكُم ۖ مَسَّتهُمُ البَأساءُ وَالضَّرّاءُ وَزُلزِلوا حَتّىٰ يَقولَ الرَّسولُ وَالَّذينَ آمَنوا مَعَهُ مَتىٰ نَصرُ اللَّهِ ۗ أَلا إِنَّ نَصرَ اللَّهِ قَريبٌ» آیا گمان کردید داخل بهشت می‌شوید، بی‌آنکه حوادثی همچون حوادث گذشتگان به شما برسد؟! همانان که گرفتاریها و ناراحتیها به آنها رسید، و آن چنان ناراحت شدند که پیامبر و افرادی که ایمان آورده بودند گفتند: «پس یاری خدا کی خواهد آمد؟!» (در این هنگام، تقاضای یاری از او کردند، و به آنها گفته شد:) آگاه باشید، یاریِ خدا نزدیک است!

به گفته رهبر انقلاب «بسیاری بودند كه در مقاطعی، از آینده‌ی كشور مأیوس می‌شدند. ما در این سی و چند سال، تجربه‌های متعددی داریم؛ بودند افرادی كه یا نزدیك‌بین بودند، یا دچار ضعف باور به كمك الهی بودند، یا حسن ظن به وعده‌ی الهی نداشتند؛ در یك مواقعی، «و زلزلوا حتّی یقول الرّسول و الّذین ءامنوا معه متی نصر الله»؛ در طول تاریخ هم پیش آمده است؛ در همان مواقع، خدای متعال كمك كرده است. و شما امروز ملاحظه كنید ملت ما، كشور ما، نسبت به همه‌ی دوره‌های گذشته، در نقطه‌ مقدم قرار دارد؛ پیشرفت جزو ذات حركت ملت ایران شده است؛ روزبه‌روز بحمدالله ملت پیشرفت كرده است، باز هم پیشرفت خواهد كرد؛ مهم این است كه رابطه‌ی خودمان را با خدای متعال محكم كنیم. »۱۳۹۲/۰۵/۱۸ . موفق باشید

32948
متن پرسش

با عرض سلام و خدا قوت محضر استاد عزیز و گرامی استاد عزیز: در رابطه با آیه ۲۲ سوره حدید که می فرماید: «مَا أَصَابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتَابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَهَا ۚ إِنَّ ذَٰلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ» آیا این امری که می خواهد پدیدار شود و در این کتاب و به تعبیری در لوح محفوظ ثبت شده، امریست ثابت و لایتغیر و یا اینکه بر اساس شرایطی ممکن است تغییر کند؟ مثل اینکه شخصی قرار است در بیست سالگی از دنیا برود ولی به دلیل اینکه کار نیکی انجام می دهد مرگ او چند سال به عقب می افتد. و اینکه آیا بحث اعیان ثابته اشاره به همین آیه دارد؟ عذرخواهی می کنم که وقتتون رو گرفتم استاد همسر بنده در روز پنجشنبه عمل جراحی قلب دارند و التماس دعا داریم یا حق

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! بعضی از تقدیرات قابل تغییر است و با صدقه و اعمال حسنه تغییر می‌کند و بعضی از تقدیرات قابل تغییر نیست. ظاهراً آیه مذکور به تقدیراتی نظر دارد که قابل تغییر نیست. بنده دعاگو هستم. موفق باشید

32943
متن پرسش

سلام بر استاد طاهرزاده عزیز: بعضی از افراد ادعا دارند که برای در مسیر حق بودن، شرط مسلمان بودن حتما لازم است و انسانی می‌تواند در مسیر حق باشد که مسلمان -یا به معنای به خصوصش شیعه- باشد. این افراد راه و روش آقای «امید دانا» را فقط به خاطر مسلمان نبودن نفی می‌کنند. نظر حضرتعالی را در اینباره خواستاریم. با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنان‌که علامه طباطبایی می‌فرمایند در هیچ جای قرآن به اهل کتاب نفرموده است که بیایند و مسلمان شوند، بلکه فرموده است: «يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَىٰ كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا» (آل‌عمران/۶۴) به این معنا که همه اهل کتاب را متذکر توحیدی کرده است که بین اسلام و آن‌ها جاری و حاکم است. موفق باشید

32932
متن پرسش

سلام استاد: سوالی داشتم، اینکه این‌همه بدبختی واسه آدم پیش میاد هرچه انگار نماز و مومن تر باشی بدبختی بیشتر میشه و آقا بعضی مواقع به اینکه چرا خدا حرف ما رو گوش نمیکنه یا کمکی نمیرسونه حالمان خوب شود فکر می کنم علت اینها چیست؟ ممنون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به این آیه فکر کنید که حضرت ربّ العالمین می‌فرمایند: «وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ ۗ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ»(بقره/۱۵۵) و البته شما را به پاره‌ای از سختی‌ها چون ترس و گرسنگی و نقصان اموال و نفوس و آفات زراعت بیازماییم، و صابران را بشارت و مژده بده.

در آیه مذکور متذکر می‌شود چگونه خداوند با حضور در وظایف شرعی و رعایت دستورات الهی، صبر و شکیبایی را که عالی‌ترین نحوه بودن است، به انسان عطا می‌فرماید. همان صبری که جناب مولوی در إزای برخورد با سختی‌ها چنین توصیف می‌کند:

هله نوميد نباشي که تو را يار براند

گرت امروز براند، نه که فردات بخواند؟

در اگر بر تو ببندد مرو و صبر کن آن جا

ز پسِ صبر تو را او به سرِ صدر نشاند

و اگر بر تو ببندد همه ره ها و گذرها

رهِ پنهان بنمايد که کس آن راه نداند

همگي ملک سليمان به يکي مور ببخشد

بدهد هر دو جهان را و دلي را نرماند

دل من گِرد جهان گشت و نيابيد مثالش

به که ماند به که ماند به که ماند به که ماند؟

هِله خاموش که بي گفت، از اين ميّ همگان را

بچشاند بچشاند بچشاند بچشاند

موفق باشید  

32921
متن پرسش

سلام وقت بخیر: برای تحقیق پیرامون عالم ذر منبعی هست که پیشنهاد بدین؟ و اینکه آیا همه در عالم ذر به ربوییت خدا اقرار می‌کنند و اگر اقرار کردیم و اون اقرار تبدیل شده به فطرت خداشناس ما چرا عده ای غیر الله به پرستش چیز دیگری مشغول میشن؟ ممنونم از زحمات و پیگیری هاتون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آیت الله جوادی در تفسیر آیه ۱۷۳ سوره اعراف نکات بسیار خوبی در این مورد فرموده‌اند و توسط بنده نیز در شرح سوره «اعراف» در موضوع مربوط به آیه مذکور عرایضی شد. آری! عموماً آن‌هایی که نظر به «غیر الله» دارند «بر خیالِ راست، کج را می‌خرند» و متوجه نیستند به جای حضور ذیل فطرت الهی‌شان گرفتار وسوسه نفس امّاره اند و عملاً از اصیل‌ترین ابعاد خود که همان عهد فطری‌شان هست، فاصله می‌گیرند. موفق باشید

32914
متن پرسش

سلام خدمت استاد عزیز وقت شما بخیر: یک نکته ای به ذهنم رسیده بود در ادامه پاسخ شما به سوال 32908 خواستم مطرح کنم در باره قارون و آیه «قَالَ إِنَّمَآ أُوتِيتُهُۥ عَلَىٰ عِلْمٍ عِندِىٓ» - بعضی جاها گفته می شه این علم ربا بود و یا ... ، ولی با دقت بیشتر بنظر میاد مشکل این نیست، علم عندی یعنی علم غیر متصل به حق ما علمی (هرچقدر هم زیاد) داشته باشیم و گمان کنیم با اون علم می تونیم کار رو پیش ببریم و تکیه بر علم کنیم - اون بیت حافظ که می فرماید تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافریست راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش تشکر می کنم راهنمایی فرمایید و اگر ایراداتی بود اصلاح فرمایید

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که می‌فرمایید. شخصیت قارون شبیه شخصیت همین رانت‌خوارهای خودمان بوده که با حضور در انقلاب و با زرنگی‌هایی که به گمان خود دارند، از امکانات انقلاب به نفع خود استفاده کرده‌اند و متوجه نیستند همین انقلاب با نور توحیدی‌اش آن‌ها را در بر می‌گیرد و به نحوی که خودشان تصور نمی‌کنند، در زمین فرو می‌برد. موفق باشید

32889
متن پرسش

استاد عزیزم سلام؛ راز و فلسفه عمیق تحقق عدالت اجتماعی که از اهداف عالیه انبیأ و اولیای الهی می باشد؛ چیست!؟ چه ارتباطی واقعا بین عدالت، تقرب و معنویت است‌!؟ بنده خیلی دارم تأمل می کنم در این موضوع اما هنوز به جواب متقن و دقیقی نرسیدم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به این آیه فکر کنید که به رسول خود می‌فرماید غنایم را بین فقرا تقسیم کنید تا «لا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِياءِ مِنْكُم‏» ثروت بین اغنیاء دست به دست نگردد و معنای عدالت همین است و نتیجه آن موجب می‌شود تا جامعه در بستری سالم و با آرامشی کامل مسیر قرب إلی الله را دنبال کند به جای آن‌که دغدغه افراد آن باشد که مواظب باشند کسی جیب آن‌ها را خالی نکند. موفق باشید

32872
متن پرسش

با عرض سلام و ادب خدمت استاد گرامی: در این مدت ۱-۲ سال گذشته علمای دینی و شخصیت های برجسته انقلابی زیادی را در عرصه های مختلف علمی و فرهنگی، از دست دادیم. بدون مبالغه می توان گفت که برخی از آنها یگانه بودند و دیگر مانند آنان نخواهیم داشت _ مانند استاد حسن زاده آملی _ بدون در نظر داشتن علت فوت این بزرگان سوال اصلی این است که آیا مرگ این شخصیت های برجسته مقدر الهی بوده است یعنی مثلاً فوت آیت الله فاطمی نیا رحمت الله علیه در سن ۷۰ و چند سالگی مقدر شده بود یا عوامل طبیعی و یا انسانی فوت این بزرگواران را جلو انداخته است؟ ۲. با توجه به این موضوع که مرگ این چنین عالمان دینی رخنه در دین محسوب میشه آیا خداوند در این زمانه با فوت این بزرگان می خواهد ما را در معرض امتحان قرار دهد؟ بسیار تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آیه ۲۱ و ۲۲ سوره حدید متذکر این امر مهم است که مرگ انسان‌ها از قبل مشخص و مقدّر شده و البته شکل آن‌ها متفاوت است. ۲. آری! باید به راهی فکر کرد که ظرفیت تولد چنین انسان‌های بزرگی را دارد و آن راه را راهی برای آینده خود در نظر گرفت. موفق باشید

32809
متن پرسش

استاد عزیز سلام و خدا قوت: در رابطه با تفسیر المیزان بنده مدتی هست شروع کردم و جلد اول صفحه ۱۲۵ رسیدم، واقعیتش متن تفسیر برای بنده مقداری سنگین هست و بعضی مطالب باید چندین بار برگردم تا متوجه بشم، مطالب تحلیلی و تفسیری زیاد داره مثلا در مورد معجزه ۵۰ صفحه توضیح داده شده و بحث بسیار باز شده، ولی در تفسیر نمونه ۱۳ صفحه شرح داده. البته بحث ما تفاسیر دیگر نیست و هدف بهره بردن از روح قدسی علامه در المیزان هست که تفاوتش با بقیه تفاسیر ملموس هست البته حدود ۷۰ درصد مطالب را درک می‌کنم و در درون متن هر از گاهی نکات ناب و مطالب معرفتی می‌بینم که روح انسان رو نوازش میده و درون بقیه تفاسیر شاید دیده نشه، ولی مطالب کلی به دلیل پیچیده بودن بعد از گذر از مبحث، با وجود نسخه برداری زیاد چیزی تو دهنم نمیمونه. به نظر شما ادامه بدم و در ادامه راه برکاتی نصیبم میشه یا ثقل کلام خسته ام میکنه؟ خدا حفطتون کنه

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بعد از تأمّل در مباحث «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» همراه با شرح صوتی آن‌ها و با همان روشی که در جزوه «شرح مختصر دستورالعمل آیة الله بهجت رحمت‌الله‌علیه» بیان شده کار را ادامه دهید، إن‌شاءالله نتیجه خواهید گرفت. بد نیست بعضی از صوت‌های تفسیر قرآن را که روی سایت هست به عنوان نحوه‌های ورود به تفسیر المیزان، استماع فرمایید. موفق باشید

32793
متن پرسش

سلام استاد عزیز: چند مدتیه که دچار رکود و انحطاط شدم. قبلا در بسیج دانشگاه فعال بودم، امیدم به آینده زیاد بود. کارهایی بود که می‌خواستم بکنم، رویاهایی در سر داشتم که من رو مشتاق به آینده می‌کرد. ولی امروز دیگه خبری از اون شر و شور قبل نیست. حس می‌کنم دیگه مثل قبل دلخوشی ندارم. هیچ کدوم از رویاهای قبلی نمیتونه در من حرکتی ایجاد کنه. راستی استاد، چرا دیگه به چیزی دلخوش نیستم؟ این ناامیدی کی تموم میشه؟ بارها به در بسته خوردم و باز هم چیزی که قلبم رو از عشق به خودش سرشار کنه پیدا نکردم. کجای مسیر رو اشتباه رفتم؟ حس می‌کنم هر روز دارم بیشتر از روز قبل از مسیری که شهدا رفتن دور میشم. ۲۲ سالگی داره تموم میشه و می‌ترسم همین طور که تا الان عمرم ثمره ای نداشته، بعد از این هم به سن ۳۰ و ۴۰ و ۵۰ برسم و عشق مقدسی در دلم شعله نکشه و هیچ کار مفیدی نکنم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جایی را به اشتباه طی نکرده‌اید این اقتضاء زمانه است که باید نسبت به آن‌چه از آن عبور کنیم، عبور کنیم و معطل امروز خود نباشیم با همان حضوری که حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» از مسجد و مدرسه به سوی میخانه رفتند و به تعبیر ایشان:

«در میخانه گشایید به رویم شب و روز / که من از مسجد و از مدرسه بیزار شدم». سری به  شرحی که از سوره «اخلاص» شد و در سایت هست، بزنید و اگر احساس کردید آمادگی برای ادامه این نوع حضور را در خود دارید به سوی شرح سوره مرسلات بروید. البته بی باکی خاصی نیاز است و به گفته جناب حافظ: «ظلمات است بترس از خطر گمراهی» زیرا عملاً باورهای قبلی به نحوی فرو می‌ریزد. موفق باشید

32699
متن پرسش

سلام استاد اصغر طاهرزاده عزیز: لطفا بنده را راهنمایی بفرمایید. بنده بعد از اتفاقی که چندین سال پیش برایم افتاد و منجر به فوت پدرم شد کلا نگرشم نسبت به خود و دنیا سرد شد و بیشتر به دنبال این بودم که اصلا هدف از خلقت انسان چه بوده و بسیاری از چرا های دیگر. ولی با راهنمایی یک دوست که عرض کردم دوست دارم خودم را بشناسم سی دی (شرح ده نکته از معرفت نفس) و مبحث معاد و کتاب «معاد؛ بازگشت به جدّی‌ترین زندگی» همراه با سی‌دی و سپس آشنایی یا سایت لب المیزان و دانلود و مطالعه کتب شما طبق سیر مطالعاتی پیشنهادی شما حال بسیار خوبی پیدا کردم. ولی چندین سال است که دیگر آن ذوق و شوق قبلی را ندارم و به این نتیجه رسیدم که به لطف خدا اگر بتوانم بجای مطالعه، به آنچه آموختم عمل کنم بهتر است و میدان عمل هم آنقدر گسترده است که دیگر وقتی برای مطالعه باقی نمی ماند و از طرف دیگر هم که شاید اشتباه باشد تصورم بر این است که اگر عمل خالصانه شد علم حضوری خودش بدون مطالعه از درون می جوشد. لطفا راهنمایی بفرمایید تکلیفم چیست؟ چه کنم که بهترین استفاده مفید را از عمر و زمان محدود ببرم که فردای قیامت پشیمان نباشم که ای کاش... آیا دوباره سیر مطالعاتی شما را از سر بگیرم یا سیر مطالعاتی دیگر یا کلا دستورالعملی عملی به پیشنهاد شما؟ ممنون از اینکه وقت می‌گذارید و راهنمایی می فرمایید. خداوند خیر دنیا و آخرت را نصیبتان فرماید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که پس از آگاهی نسبت به حقایق، آنچه آن حقایق را در شخصیت ما شکلِ وجودی می‌دهد، حضور تاریخی مطابق آن معارف است و بدین لحاظ خوب است که در مسیر مطالعه مباحث مربوط به «انقلاب اسلامی» خود را وارد نمایید اعم از «انقلاب اسلامی، بازگشت به عهد قدسی» و «سلوک ذیل شخصیت حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» تا «انقلاب اسلامی، طلوع جهان بین دو جهان». و همه این موارد باید در کنار اُنس با قرآن محقق شود مثل مباحثی که در شرح سوره مبارکه آل عمران و یا سوره احزاب انجام گرفت. موفق باشید

32693
متن پرسش

سلام علیکم: طاعات قبول. چند تفسیر قرآن عرفانی و اخلاقی از تفاسیر موجود پیشنهاد می‌کنید؟ مثلا تفسیر منسوب به ابن عربی یا خواجه عبدالله انصاری چطور است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً همین تفاسیری که نام بردید در بازار هست. البته تفسیری که مشهور به تفسیر ابن عربی است از جناب عبدالرّزاق کاشانی است و بنده نیز از آن استفاده کرده‌ام تفسیر «المحیط الاعظم و البحر الخضم» از جناب سید حیدر آملی نیز نکات ظریفی دارد. موفق باشید

32687
متن پرسش

سلام استاد گرامی: اخیرا سوالی از محضر شما پرسیدم با کد lobolmizan_pu7thimm6u و لطف فرمودید و جواب دادین. بسیار تشکر می‌کنم. سوال اول در مورد این بود که چرا مخاطب قرآن جنس مرد است. و البته در سوال ذکر کرده بودم که منظورم ضمایر مذکر نیست. چون این را می‌دانم که ضمیر مذکر برای کل زن و مرد به کار می‌رود. که شما در پاسخ بنده همان ضمایر مذکر را اشاره فرمودین. منظور من این نبود. ببینید، مثلا در آیه ای از قران می‌فرمایند: «هن لباس لکم، و انتم لباس لهن.» برای زن ضمیر غایب به کار رفته و برای مرد ضمیر مخاطب. ترجمه هم می‌شود: آنها لباس شمایند و شما لباس آنهایید. دقت بفرمایید که «آنها» و «شما». یعنی قران داره با مردان سخن میگه. میگه شما. یعنی خداوند عرص می‌کنند مخاطب من شمایید. ولی وقتی از زنان سخن میگه، می‌فرماید آنها. پس من به عنوان یک خانم وقتی قران میخونم احساس می‌کنم مخاطب نیستم. واقعا چرا؟ در بسیاری از آیات دیگر هم همینطور هست. فقط این آیه ای که اشاره کردم نیست. من می‌خواهم جواب دخترم و دختران جوان دیگر را بتوانم خیلی زیبا و منطقی در این باب  بگویم. ممنون میشم اگر لطف کرده و پاسخ مرا بدهید. سوال دومم در خصوص این بود که چرا به حضرت فاطمه سلام الله علیها می‌گویند «سیده النسا العالمین» در صورتی که ایشان سرور کل عالم است. شما فرموده بودید این نساء اشاره به جنسیت خود خانم فاطمه زهرا دارند. من متوجه نشدم. مگر ترجمه این لفظ نمی‌شود «سرور بانوان عالم»؟ واگر اینطور هست که می‌فرمایید، یعنی بانویی که سرور عالم است، آیا در آیه ۴۲ سوره آل عمران نیز منظور همین است؟ «و (یاد کن) آن گاه که فرشتگان گفتند: ای مریم، همانا خدا تو را برگزید و پاکیزه گردانید و بر زنان جهانیان برتری بخشید». ترجمه لفظی در هر دو مورد اینجور می‌گوید که «بر زنان عالم شما برتری دارید.» میشه لطفا بیشتر معنی و مفهوم مورد نظرتون رو که فرمودید به جنسیت خود بانو فاطمه زهرا و حضرت مریم اشاره دارد تبیین بفرمایید؟ تا بتوانم بهتر پاسخگوی خودم و دیگران باشم. بسیار از وقت و لطف شما ممنونم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به این نکته فکر کنید که بالاخره تاریخ، مذکر است و مخاطب مستقیم قرآن از این جهت مردان هستند. آیا با ضمیر غایب از زنان سخن‌گفتن، نوعی رعایت احترام و حیا در میان نیست؟ از آن جهت که در دروس بلاغت می‌خوانیم، غایبانه از کسی سخن‌گفتن به جهت تفخیم و بزرگ‌داشتن او است. ۲. عرض بنده آن بود که در این نوع جمله‌ها باید روح تاریخی یا هرمنوتیکیِ آن جمله‌ها را مدّ نظر داشت و نه ترجمه تحت اللفظیِ آن‌ها را، و از این جهت عرض شد آیه مذکور می‌خواهد بفرماید آنان که از جنس زن‌ و از برترینِ زنان‌اند، برای مرد و زن اسوه می‌باشند. موفق باشید

32685
متن پرسش

سلام خدمت استاد طاهرزاده: استاد نمیدونم چرا این جنس رفتارها چطور در من به وجود آمده، لکن من از این جنسم که اگر شخصی در قالب مذهبی و حتی طلبه از مفاهیم و آیات و روایات در جهت اثبات فضائل ائمه بگوید و بگوید نوکر خدا و پیغمبر هم هستم ولی در پایان سخنش نسبتی با انقلاب و ولایت فقیه نداشته باشد و جایگاه ولی امرمسلمین و اولی الامری که در رأس نظام اسلامی است را با روایات و قرآن نفی کند، نمی‌توانم ساکت بنشینم و او را تایید کنم. انگار جنس امیرالمومنین او با ما فرق می‌کند. امیرالمونینی که در قسمتی از تاریخ بوده و حالا امتدادی ندارد! «یک امیرالمومنین وهمی و انتزاعی که نسبتی با حقیقت امروز ما ندارد.» معنی ندارد شخص از امام امت اطاعت نکند و بگوید من راه خدا و ائمه اطهار را می‌روم، حضرت آقا می‌فرمایند: نه آقا این راه خدا نیست، راه شیطان است. حالا این شخص استاد حوزه هم که باشد بنده نمی‌توانم ساکت بنشینم، لکن با اینکه این جنس رفتار را در خود مشاهده می‌کنم، می‌خواهم خودم را بازیابی کنم و نسبت به برخوردم با این اشخاص که گاه با غرض این حرف ها را می‌زنند، چگونه باید رفتار کرد که حد اعتدال باشد و او متوجه غلط فاحش خود شود در عین حالی که حرمت ها حفظ شود؟! چون این افراد بسیار محکم و با تعصب مذهبی نمی‌خواهند متوجه حقیقت شوند‌. اینها فقط نقل را قبول دارند نه عقل را ...

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این‌که باید به حکم «کلّ یومٍ هو فی شأن» در هر تاریخی مظاهر الهیه آن تاریخ را ذیل اسلام بشناسیم، حرفی نیست و امروزه غفلت از جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی غفلت از توحید و نور خداوند است. با این‌همه نمی‌توان آن افراد مذهبی که هنوز متوجه این امر نشده و در تاریخ گذشته زندگی می‌کنند را طرد و یا نفی کرد. اگر زمینه هست باید متذکرشان شد و اگر زمینه نیست، باید به حالِ خودشان واگذار کرد تا إن‌شاءالله به مرور متوجه شوند، آیا خُلقِ محمدی «صلوات‌الله علیه‌وآله» جز این است؟ موفق باشید

32678
متن پرسش

با سلام و تشکر فراوان از استاد عزیز و تمام همکارانشان، پرسشم رو حتی المقدور کوتاه می‌کنم که از زحمت خواندن بکاهم. ۱. چرا مخاطب قرآن مردان هستند؟ منظور از جهت ضمیر و افعال مذکر نیست. بلکه در غالب آیات ضمیر مخاطب برای مردان بوده و ضمیر غایب برای زنان است. جوری که وقتی قرآن می‌خوانم و به این آیات، که کم هم نیستند، برخورد می‌کنم احساس ناخوشایندی سراغم میاید. به فرض که در زمان نزول آیات فقط مردان در اطراف پیامبر بودند، که بعید می‌دانم همیشه اینطور بوده، آیا نمی‌شد تمام ضمایر غایب باشد؟ یعنی خدا بفرمایند مومنین چنین و چنان بکنند. یا اگر مخاطب هست، لااقل جداگانه نشود؟ مطالب چندی در پاسخ به این مقوله خوانده ام اما بیشتر به نظر توجیه میایند و قلبم را قانع نمی‌کنند، چرا که قرآن کلام پروردگار عالم مطلق است بی زمان است (نه فقط مخصوص اعراب ۱۴۰۰ سال پیش) و هیچ نقصی از آن انتظار نمی‌رود. ۲. چرا در قرآن وقتی خداوند از حضرت مریم می‌گوید، می‌فرمایند ما او را به زنان عالم برتری دادیم؟ چرا نفرمودند به کل انسانهای عالم، مردان و زنان عالم؟ مگر حضرت مریم فقط بر زنان زمان خود برتری داشت؟ یا مثلا برای حضرت فاطمه سلام الله علیها، می‌گویند سیده النساء العالمین؟ آیا مادرم فاطمه زهرا، فقط سرور زنان عالمین است؟ مگر در قرآن و دعاهای رسیده از اهل بیت، وقتی از پیامبران یا امامان ما گفته می‌شود، در ادامه سید مردان عالم خطاب می‌شوند؟ چرا در مورد زنان جنسیت مطرح می‌شود؟ من متوجه این موضوع نمی‌شوم. چطور تصور کنم مقام انسان نزد خدا به جنسیت بدن مادی مربوط نیست، و مقام انسانی زن و مرد در نزد خدا برابر است در عین حال اینگونه موارد واضح را چطور پاسخ گویم. اگر دخترم که در این عصر و زمان و با فرهنگ حاکم بر این زمان زندگی می‌کند از من این سوالات را بپرسد، چگونه به او پاسخ دهم؟ بگویم روح جنسیت ندارد و روح انسانی مطرح است؟ پس این موارد چگونه توجیه می‌شوند. در پایان طلب عفو می‌کنم از استاد عزیز بابت طولانی شدن سوال و قدردانی می‌کنم از اینکه وقت گرانبهای خود را صرف مطالعه این سوال نمودید. از خداوند اجر بی پایان برای شما مسئلت دارم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. اتفاقاً مرحوم شهید مطهری متذکر نکته خوبی در این مورد هستند و در مورد روایت مشهورِ «طَلَبُ اَلْعِلْمِ فَرِيضَةٌ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ» می‌فرمایند این‌جا واژه «مُسْلم» به معنای همه مردم است و نباید «مُسلمه» را به آن اضافه می‌کردند. و با توجه به این نکته عنایت داشته باشید اگر ضمیر «کُم» به کار می‌رود نباید گمان کرد این‌جا مردان را خطاب قرار داده، بلکه برعکس اگر عرب بخواهد تنها زنان را مخاطب قرار دهد، واژه «کُنّ» را به کار می‌برد. ۲. به نظر می‌آید جمله «سیده النساء العالمین» نظر به جنسیت آن حضرات دارد و تأکید بر این‌که اینان که سرور همه بشریت‌اند، از جنس زن می‌باشند، نه آن‌که آن‌ها را صرفاً پیش‌روِ زنان بدانند. و در همین رابطه امام عسگرى‏ «عليه السلام» مى ‏فرمايند: «نَحْنُ‏ حُجَجُ اللهِ عَلي خَلْقِهِ وَجَدَّتُنا فاطِمَةُ حُجَّةٌ عَلَيْنا»[1] يعنى؛ ما حجّت خداوند بر خلق هستيم و جدّه ما فاطمه حجّت است بر ما. يعنى راه را به ما نشان داد و جبهه‏ اى را كه بايد ما پس از رحلت رسول ‏خدا صلى الله عليه و آله وسلم و حذف حاكميت على عليه السلام در آن قرار گيريم، بر ما نماياند. موفق باشید        

 

[1] ( 1)-« تفسير طيب‏ البيان»، ج، 13 ص 223( نقل از شرح« فَصّ حكمة عِصْمَتِيَّة فى كلمة فاطميّه»، از آيت‏ الله‏ حسن ‏زاده، ص 159).

32634
متن پرسش

سلام عليكم: لطفا در مورد استنشاق روح در متون دینی و تغالیم اسلامی شرحی نموده و راهنمایی بفرمایید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مطلوب روح انسان به حکم فطرت الهی‌اش، اُنس با حضرت حق است و آلوده‌شدن به گناهان، این شوق را به حاشیه می‌برد و با رعایت دستورات شرع، آن شوق به میان می‌آید و در همین رابطه قرآن می‌فرماید: « «فَاقِمْ‏ وَجْهَكَ لِلدّينِ حَنيفاً فِطْرَتَ اللَهِ الَّتِى فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لَا تَبْديلَ لِخَلْقِ اللهِ ذلِكَ الدّينُ الْقَيّمُ وَ لَكِنَّ اكْثَرَ النَاسِ لَايَعْلَمُونَ»[1]پس به ‏پا خيز و جهت خود را در جهت دينِ حنيف قرار ده كه آن همان سرشت و فطرتى است كه خداوند انسان‏ها را بر اساس آن خلق نموده، اين فطرت در بين انسان‏ها يكسان است، اين دين و راه پايدارى است ولى اكثر مردم متوجه اين موضوع نيستند. درنتيجه به زندگى خيالى و كارهاى ناپايدار خود را مشغول مى‏‌كنند و با پوچى و بى‏ ثمرى زندگى روبه ‏رو مى ‏شوند. انسان بايد به ‏پا خيزد و جهتش را جهت پيامبران بزرگ قرار دهد. چون جهت آن‏ها بر اساس دين خدايى است كه سرشت آدميان را نيز بر آن اساس سرشته‏ اند. اين‏كه مى‏ گويد سرشت انسانى به دست خدا سرشته شده يعنى‏ گرايش «جان» انسان به سوى خداست. به عبارت ديگر بنيان «جانِ» انسان‏ها الهى است. پس كسى كه به خدا رجوع كند به بنيان جان خودش رجوع كرده است و كسى كه از خدا دور شود از «جانِ» خودش دور شده است. موفق باشید

 

[1] ( 1)- سوره روم، آيه 30.

نمایش چاپی