بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: سیر مطالعاتی،مطالعه وتفکر

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
متأسفانه هیچ نتیجه ای در جزوات یافت نشد!
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
5743
متن پرسش
سلام علیکم. استاد گرامی یک تفکر هست که به خداوند به دید یک معمار می نگرد یعنی جهان را بنا کرد و خودش کنار نشسته و تفکر دوم این است که خداوند جهان را بنا کرد و یک سری سنت گذاشت و طبق همان سنتها جهان پیش می رود و تفکر سوم این که خداوند جهان را خلق کرد و هرلحظه در حال تدبیر کردن است و در هرصحنه فعالانه حاضر است. استاد کدام یک از این سه به حقیقت نزدیکتر است؟چرا؟چگونه می شود ثابت کرد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: وقتی متوجه باشیم خداوند «وجود» مخلوقات را می‌دهد نه این‌که مثل یک بنا مصالح عالم را شکل داده، متوجه می‌شویم وقتی رابطه‌ی بین علت و معلول وجودی باشد یعنی معلول وجود نازله‌ی علت است و به عبارت دیگر معلول تجلی علت می‌باشد در این حالت جز نگاه سوم آن دو نگاه دیگر غلط خواهد بود. این‌را می‌توانید در مباحث برهان صدیقین دنبال کنید. به گفته‌ی شهید مطهری مشکل فیلسوفان غرب که عموماً دو نظر اول مربوط به آنان است، این می‌باشد که آن‌ها جز برهان نظم دلیل دیگری برای ارتباط خدا با عالم نمی‌شناسند. موفق باشید
5721
متن پرسش
عرض سلام و خدا قوت ببخشید اگه بخواهم تفسیر المیزان را شروع کنم از کجا باید شروع کنم.2جزوه که مربوط به المیزان بود را خوانده ام.از کجا باید شروع کنم؟ چه سی دی از سخنرانیتونو رو باید تهیه کنم؟ ممنونم.
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: همان‌طور که در آن جزوه عرض کردم چند سوره را با عرایض بنده گوش بدهید و بعداً المیزان را از اول شروع فرمایید. سوره‌های عنکبوت و روم و زمر و شوری را برای شروع بگذارید خوب است. موفق باشید
5616
متن پرسش
باسلام خدمت استاد عزیز وآرزوی سلامتی 1.میخواستم درباره جایگاه سیر شما ونحوه ی نگاه ورجوع ما توضیح بیشتری بدهید؟ 2.میخواستم مخصوصا درباره انسان شناسی هندسه ذهنی تان راترسیم بکنید؟ ببخشید اگرسوالات جواب آن خیلی طولانی میشود ولی یه دفعه توی سیرتون وسوسه ای میادکه ایناراه رو ایینقدرطولانی باشرح و...که اراده ام کمی سست میشود طولانی بودن راه را میبینم ممون اگربه دو سوال جواب کامل وتوصیه ای به مطلب اخیر بکنید. باتشکرفراوان...
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده جایگاه مباحث خود را در کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» عرض کرده‌ام که مختصر آن به این شرح است: اگر کسی رسید به این که در مقابل خدا بنده است، افق جان او متوجه حقیقت می‌شود. دیگر میل او در راستای تحمیل ذهنیاتش به عالم نیست، بندِ حق است یعنی رجوع او به چیزی بالاتر از خودش است، این دیگر از غرب عبور کرده است. با توجه به این امر است که تأکید می‌شود باید «منِ» خود را بنده دید و بقیه را نیز متوجه این حقیقت کرد و سیر الی الحق جز این نیست، هرچند این سیر، ساز و کارهای مفصلی دارد که ما در حدّ توان محدود خود به آن می‌پردازیم ولی ارزش کار به باز شدن افقی است که بتوان آن افق را در منظر خود نگه داشت. بنده سعی می‌کنم در رابطه با سیر الی الله جایگاه مباحث را عرض کنم تا إن‌شاءالله دوستان متوجه باشند با چه رویکردی باید مباحث و کتاب‌ها را دنبال کرد. اگر معلوم شد مقصد و مقصود ما «سیر الی الله» است تا جان ما در معرض پرتو انوار الهی قرار گیرد، جایگاه تمام مباحث در راستای چنین هدفی مشخص می‌شود و اگر غیر از این است، خواننده یا شنونده را گرفتار پوچی کرده‌ایم زیرا ما از آن گروه‌هایی نیستیم که بگوئیم هر کتاب به یک بار خواندنش می‌ارزد. این یک حیله‌ی سوبژکتیویته است تا سرگردانی انسان‌ها پنهان شود. وقتی راه ما سیر الی الله شد برنامه‌ها و راه‌کارهایی که متوجه این سیر است نیز مطلوب ما خواهد بود. حتی اگر آن برنامه‌ها برای به‌دست‌آوردن انرژی هسته‌ای باشد تا استکبار نتواند ما را محتاج خودش بکند و از عزت اسلامی ما بکاهد. به هرحال باید جای هر برنامه‌ای در راستای مقصد اصلی مشخص باشد. وقتی جای مباحث مشخص شود هرکس می‌تواند نسبت به هدف اصلی جلو برود و مباحث مطرح‌شده إن‌شاءالله برکات خود را به همراه می‌آورد وگرنه آن مباحث و آن فعالیت‌ها هر چند با رنگ مذهبی باشد مزاحم حیات ما می‌شوند. در رجوع «الی الله» - در بستر بندگی خداوند- مقصد ما رجوعِ به حق خواهد بود و در راستای رجوع به حق باید به اسماء الهی نظر کرد و رجوع به اسماء در ذیل رجوع به حق قرار می‌گیرد. از آن طرف مظهر کامل اسماء الهی، اهل‌البیت«علیهم‌السلام»‌اند که به‌طور مشخص در این زمان حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» می‌باشند و باید دائماً وجود و ظهور آن حضرت مدّ نظر باشد. ملاحظه کنید در این مکتب هم هدف مشخص است هم راه. هدف رجوع به «وجود» است به عنوان «حق» و راه رجوع به حق است با نظر به اهل‌البیت«علیهم‌السلام» که صورت کاربردی رجوع به حق هستند. هدف را باید در ابتدا به عنوان یک حقیقت واقعی - و نه ذهنی- شناخت و در راستای رجوعِ الی الله باید نظر به حقیقتِ «وجود» داشت تا گرفتار خدای انتزاعی و مفهومی و ذهنی و اعتباری نگردیم. وقتی متوجه شدیم نظر به «وجود» یک کار اساسی است تا از یک طرف «سیر الی الله» برای ما درست انجام گیرد و از طرف دیگر از روح سوبژکتیویته آزاد شویم، عرض می‌کنم مباحث معرفت نفس با توجه به این که نظر به جنبه‌ی «وجودی» نفس ناطقه دارد، این کار را ممکن می‌کند. «برکات رجوع به حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» در راستای رجوع به حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه»، موضوعِ ضرورت شناخت انقلاب اسلامی از یک طرف و نفی غرب از طرف دیگر به میان می‌آید. در ابتدای کتابِ «آشتی با خدا از طریق آشتی با خودِ راستین» بحث «پوچی چرا؟» مطرح می‌شود و با توجه به آن مباحث موضوع معرفت نفس دنبال می‌گردد. در راستای رجوع به حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه»، موضوع اثبات انقلاب اسلامی و نفی غرب در میان می‌آید، چون غرب حجاب رجوع به حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» است، زیرا سوبژکتیویته به هیچ حقیقتی رجوع ندارد تا بتواند به «السَّبَبُ الْمُتَّصِلُ بَیْنَ الْأَرْضِ وَ السَّمَاءِ» نظر کند و مباحث نقد غرب با این رویکرد مطرح شده تا حجاب نور مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» شناخته شود وگرنه نقد غرب به خودی خود هیچ دردی را دوا نمی‌کند و صرفاً یک ژست پُست‌مدرن است. ما نقد غربی که در ذیل شخصیت حضرت امام، موجب رجوع به مکتب اشراقی حضرت امام می‌شود و نهایتاً ما را به حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» رهنمون می‌کند، می‌پذیریم، ما غربی را نفی می‌کنیم که حجاب رجوع به حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» است و انسان‌ها را گرفتار سوبژکتیویته کرده است. عرض شد مباحث مربوط به انقلاب اسلامی چشم ما را متوجه عالَمی می‌کند که در آن امکان عبور از غرب برای جامعه‌مان فراهم گردد و از آن طرف مقدمه‌ی ظهور حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» شود، مباحث مربوط به انقلاب اسلامی و امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌‌علیه» را با توجه به این امر دنبال می‌کنیم و شما نیز مواظب باشید مباحث را بیرون از این جایگاه مطالعه نفرمائید. مباحثی مثل «برهان صدیقین» و «حرکت جوهری» و «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» و «اسماء حسنا؛ دریچه‌ها‌ی نظر به حق» کمک می‌کنند تا تصور صحیحی از حضور حضرت حق در هستی داشته باشیم، چیزی که حضرت امام بر آن تأکید فراوانی داشتند که باید حجاب‌هایی که تصور ما را از رجوع به حضرت حق مختل می‌کند بشناسیم و از آن نجات یابیم. همان‌طور که می‌دانید: «وجود»، حقیقتی است که در هر صحنه‌ای یک وجهش نمایان می‌شود. وقتی بنا است در رابطه با غرب صحبت شود از آن زاویه‌ای به غرب نظر می‌شود که حجاب غرب کنار رود و «وجود» رخ بنمایاند و ظلمانی‌‌بودن غرب نسبت به درخشش نور «وجود» معلوم شود. نور جمال وجود در مظاهر مختلف، متفاوت است و در هر موطنی جمالی از آن ظاهر می‌شود به جهت تشکیکی‌بودن، از وجهی رخ می‌نمایاند و از وجهی در حجاب می‌رود و باز دوباره به صورتی دیگر رخ می‌نمایاند. این است که ما باید همواره بتوانیم در ابتدای هر موضوعی نظر به «وجود» داشته باشیم و با توجه به آن چهره و آن جلوه‌ای که در آن موضوع دارد، موضوع را بررسی نمائیم. بحث‌هایی مثل «برهان صدیقین» در جهت اثبات وجود و بحث‌هایی مثل «آنگاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» در جهت نفی مفهومِ «وجود» و رجوع به اسماء الهی با جنبه‌ی قلبی تدوین شده است. با نظر به «وجود» ساحتی از استعدادِ ما به صحنه می‌آید که می‌توانیم «وجود» را در مظاهر اسماء الهی بنگریم و یا اسماء الهی را از جنبه‌ی وجودی به تماشا بنشینیم. چون حقیقتاً وقتی ما بخواهیم در عالم با «وجود» روبه‌رو شویم با ظرف ظهور اسماء الهی که انوار کمالی وجود مطلق هستند روبه‌رو می‌شویم که اعیان مخلوقات‌اند و از آن‌جایی که عالی‌ترین اعیان که مظهر کامل اسماء الهی هستند، اهل البیت«علیهم‌السلام»اند، ما در رجوع به وجود مطلق با اهل‌البیت«علیهم‌السلام» روبه‌رو می‌شویم. ولی ابتدا جهت چنین رجوعی باید درکی از وجود داشته باشیم که از طریق معرفت حضوری به نفس، چنین درکی حاصل می‌شود و از این جا آغاز می‌کنیم، سپس با نظر به «وجود»، نظر بر اسماء الهی را که معنای کمالی وجود مطلق‌اند در خود احساس می‌کنیم، مثل آن‌که علم و حیات را به علم حضوری در خود احساس می‌کنیم، پس با نظر به جنبه‌ی کمالی وجود، به اسماء الهی مثل علم و حیات نظر می‌کنیم. مباحث سلوکی و اخلاقی در این مرحله کمک می‌کنند تا ما در رجوعِ به حق - به اعتبار اسماء حسنایش- محجوب به حجاب منیت و انانیت نباشیم، یعنی ما با نظر به این که می‌خواهیم در محضر حق قرار بگیریم از رذائل فاصله می‌گیریم و به فضائل اخلاقی متخلق می‌شویم. اخلاق در حکمت متعالیه صفتی نیست که عارض بر نفس ما بشود، بلکه با فاصله‌گرفتن از پرخوری و پرحرفی و آرزوهای بلند دنیایی، نفس خود را به وحدت الهی نزدیک می‌کنید و موجب شدیت آن می‌شوید تا در مرتبه‌ی بالاتری از وجود قرار گیرد. به تعبیر ملاصدرا، نفس با اُنس با معارف حقّه و اخلاق فاضله شدید می‌شود، مثل سنگی که طلا می‌گردد نه مثل سنگی که طلا بگیرند. زیرا تا انسان معرفتی صحیح و سجایایی شایسته پیدا نکند رجوعی به حضرت حق نخواهد داشت. همچنان که در مورد رجوع به اهل البیت«علیهم‌السلام» عموماً و حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» خصوصاً باید شایستگی عقیدتی و اخلاقی لازم برای انسان حاصل شود. شایستگی لازم در امر عقیده و اخلاق، موجب می‌شود تا جهت روح از کثرت و ماهیت و اعتباریات به سوی وحدت سیر کند و انسان با رویکرد به وجود، به جنبه‌ی کمالی آن که همان اسماء الهی است نظر ‌کند و اسماء را در آینه‌ی اعیان بنگرد، و به هر چه می‌نگرد نور حق را در آینه‌ی اعیان ببیند، مباحث حب اهل البیت«علیهم‌السلام» بر این موضوع تأکید دارد و مباحث حقیقت نوری اهل البیت«علیهم‌السلام» تکمیل همین موضوع است. جمع بین حب اهل البیت«علیهم‌السلام» و حقیقت نوری را باید بتوانیم با مباحث مهدویت در حضرت مهدی«علیه‌السلام» بنگریم، مباحث «مبانی معرفتی مهدویت» و «جایگاه واسطه‌ی فیض در هستی» و «بصیرت و انتظار فرج» و «عوامل ورود به عالم بقیت اللهی» و «آخرالزمان، شرایط ظهور باطنی‌ترین بُعد هستی» در راستای نظر به مظاهر اسماء الهی در عالی‌ترین اعیان طرح شده است. «جایگاه شناخت غرب » در راستای نظر به ظهور مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» و عبور از ظلمات غرب، شناخت غرب موضوع بسیار حساسی است زیرا شناخت ذات غرب در حالی که ما فعلاً در عالم غربی قرار داریم، مثل احساس هوا است که نه به راحتی احساس می‌شود و نه می‌توان منکر آن بود، چون تمام اطراف ما را فرا گرفته، با توجه به این امر اولاً: سعی شده از طریق کتاب‌هایی مثل «فرهنگ مدرنیته و توهم» و «گزینش تکنولوژی از دریچه‌ی بینش توحیدی» و «علل تزلزل تمدن غرب»، فرهنگ غربی فهمیده شود -که البته بنده انتظار ندارم به‌زودی این مباحث تأیید و تصدیق گردد- ثانیاً: با تبیین روح غربی و جهت‌گیری آن معلوم شود غرب چه چیزی را از ما گرفته و چه چیزی به ما داده است. این موضوعی نیست که به راحتی بتوان تبیین کرد. به‌خصوص اگر سیره و سخنان امام«رضوان‌الله‌علیه» را در منظر خود نداشته باشیم فکر نمی‌کنم بتوانیم بفهمیم غرب چه چیزی را از ما گرفته است. بسیجیانِ شهید خوب فهمیدند حضرت امام چه اهداف و افقی را بناست به تاریخ ما برگردانند که حاضر شدند خود را فدای آن اهداف بکنند، چون با تمام جانِ خود احساس کردند عالَم غیر غربی، در ذیل اسلام، چه عالَمی است. اگر مردم بفهمند غرب چه چیزی را از ما گرفته است مطمئن باشید به راحتی متوجه عظمت عالَم اسلامی می‌شوند و برای تحقق آن حاضرند همه‌ی زندگی خود را فدا کنند. کتاب‌هایی مثل «تمدن‌زایی شیعه» و «کربلا؛ مبارزه با پوچی‌ها» و «زن؛ آن‌گونه که باید باشد» و «عالَم انسان دینی» متکفل تذکر به عالَمی هستند که اسلام در صدد تحقق آن است. ممکن است دوستان در ابتدای امر گمان کنند کتاب «زن؛ آن‌گونه که باید باشد» کتابی است اخلاقی و توصیه‌هایی است برای زنان و مردانی که بنا است یک زندگی دینی داشته باشند، درست است که کتاب جواب‌گوی این نیاز هم هست، ولی هدف اصلی کتاب آن است که معلوم کند خانواده‌ی ما در فضای اسلامی، چه عالَمی دارد و به کدام بُعد از ابعاد انسانی در عالَم هستی نظر می‌کند. تماماً تلاش ما در این کتاب آن بوده که بتوانیم روشن کنیم خانواده یک عالَمی است که این عالَم گم شده است و با نشان‌دادن جایگاه زن در فضای دینی، به آن گمشده اشاره می‌کنیم. برگشت به آن عالَم مقدمات خود را می‌خواهد و چیزی نیست که سریعاً محقق شود. ما در کتاب «عالَم انسان دینی» سعی کردیم از نظر تئوری عرض کنیم مبانی فلسفی و عرفانی عالَم دینی چیست ولی در کتاب «زن؛ آن‌گونه که باید باشد» و کتاب «کربلا مبارزه با پوچی‌ها» سعی بر این بوده که به‌طور عملی نشان داده شود چگونه باید از نیهیلیسم عبور کرد و با حقیقتی که ماوراء گذشته و آینده است، مأنوس شد. در مباحث مربوط به انقلاب اسلامی، نه‌تنها متوجه حیات فعّالی خواهیم شد که انقلاب اسلامی بستر آن را فراهم کرده است، بلکه می‌توانیم جایگاه تاریخی خود را نسبت به پشت کردن به غرب احساس کنیم و بدانیم اگر ما خود را از انقلاب اسلامی بیرون بکشیم گرفتار پوچ‌ترین نحوه‌ی حیات خواهیم شد. انقلاب اسلامی یک تحفه‌ی فوق‌العاده ارزشمندی است که زندگی ما با قرارگرفتن در سایه‌ی آن به بهترین نحو هدف‌دار می‌شود. از طریق نظر به انقلاب اسلامی از یک طرف به تاریخ انبیای گذشته متصل می‌شویم و از طرف دیگر انقلاب حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» را در منظر خود قرار ‌می‌دهیم. گذشته از این‌که جایگاه تاریخی خود را به عنوان جایگاه عبور از غرب نیز در خود احساس می‌نمائیم. سعی بنده در کتاب‌های مربوط به انقلاب اسلامی و حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌علیه» آن بوده که جدا از مباحث فلسفی در نقد غرب، بتوانم از طریق این کتاب‌ها احساس متعالی عبور از غرب را به مخاطب متذکر شوم تا متوجه شود در مسیر انقلاب اسلامی از یک طرف از غرب عبور می‌کند و از طرف دیگر به مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» وصل می‌شود. به همین جهت بنده عقیده‌ام این است که عزیزان می‌توانند از طریق کتاب‌های انقلاب اسلامی، یک بحث غرب‌شناسی لطیفی را به مخاطب متذکر شوند به طوری که مخاطب به‌خوبی احساس ‌کند غرب؛ ظلماتِ زندگی تعالی‌بخش است. از آن‌جایی که تمام تلاش ما آن است که عالَم مخاطبان به سوی حق تغییر کند و معارف دینی در فضای ابژکتیویته‌ی حاکم بر اندیشه‌ها طرح نشود، مجبور شده‌ایم در کتاب‌های متعدد و مثال‌های فراوان، عالَمِ مدّ نظر خود را در افق زندگی مخاطبان قرار دهیم و مخاطبان نیز باید با چنین رویکردی مطالب را دنبال نمایند تا إن‌شاءالله حقیقت رخ بنمایاند. ما چاره‌ای نداریم که مثال‌های فراوانی را در کتاب‌ها مدّ نظرِ مخاطَب خود قرار دهیم تا خواننده‌ی کتاب‌ها، خود را در عالَمِ مدّ نظرِ کتاب احساس کند و إن‌شاءالله موضوع مورد نظر به عنوان جلوه‌ای از حقیقت رخ بنمایاند. می‌توان کل مباحثی که در راستای سلوک ذیل شخصیت امام«رضوان‌الله‌علیه» عنوان شده و کمک می‌کند تا شروعی باشد تا هرچه بیشتر اندیشه‌ی حضرت امام بروز کند را در پنج عنوان طرح کرد، که البته این ترتیب، ترتیب خواندن کتاب‌ها نیست بلکه نظر به اولویت مقاصدی است که ما باید دنبال کنیم. پنج عنوانِ مورد نظر عبارتند از: 1- رجوع به حضرت «الله» به عنوان حقیقتی که هم مبدأ همه‌ی عالم است و هم مقصد همه، به همان معنایی که شما در آیه‌ی «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ» متذکر آن هستید، این مقصد را باید بتوانیم به صورت کاربردی در زندگی خود پیاده کنیم و حضرت امام«رضوان‌الله‌علیه» مسیر کاربردی رجوع به حضرت «الله» را در مقابل ملت ما قرار دادند، ما قبل از انقلاب که بی‌امام بودیم، نمی‌دانستیم راه‌کارِ رجوع به حضرت الله چگونه است. عملاً حضرت امام شیخ و راهنمای آگاه به مسیر سعادت ملت ما شدند به طوری که حق و حقیقت را از عالم غیب گرفتند و به صورت کاربردی به این ملت دادند و تأکید ایشان بر روی اصالت وجود و حکمت متعالیه و عرفان محی‌الدین در همین راستا است. 2- دومین نکته‌ای که باید در راستای مقصد مورد نظر به آن توجه کنیم نظر به ائمه‌ی معصومین«علیهم‌السلام» است به طور خاص و نظر به حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» است به طور اَخص، زیرا که آن ذوات مقدسه وسیله‌ی رجوع به حق‌اند از طریق اسماء الهی و اسماء الهی در آن‌ها متعین است و بر این مبنا به حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» به‌عنوان واسطه‌ی فیض الهی و حقیقی‌ترین واقعیات در عالم امکان نظر می‌شود و همان‌طور که عرض شد در همین رابطه حضرت باقر«علیه‌السلام» می‌فرمایند: «مَنْ سَرَّهُ أَنْ لَا یَکُونَ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللَّهِ حِجَابٌ حَتَّى یَنْظُرَ إِلَى اللَّهِ وَ یَنْظُرَ اللَّهُ إِلَیْهِ فَلْیَتَوَالَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ یَتَبَرَّأْ مِنْ عَدُوِّهِمْ وَ یَأْتَمَّ بِالْإِمَامِ مِنْهُمْ فَإِنَّهُ إِذَا کَانَ کَذَلِکَ نَظَرَ اللَّهُ إِلَیْهِ وَ نَظَرَ إِلَى اللَّه‏» هرکس مایل است‌بین او و خدا حجابى نباشد تا خدا را ببیند و خداوند نیز او را مشاهده کند باید آل محمّد را دوست بدارد و از دشمنانشان بیزار باشد و پیرو امامی از این خانواده گردد. اگر چنین بود خدا را مى‏بیند و خدا نیز او را مى‏بیند. برای هرچه بیشتر کاربردی‌شدنِ رجوع به حق باید پس از نظر به وجود، به مظهر کمالی وجود یعنی اسماء الهی نظر کرد و اسماء الهی را در مظاهر کاملی که همان سیره‌ی اهل البیت«علیهم‌السلام» باشد به تماشا نشست، و در همین رابطه از معرفت نفس شروع می‌کنیم. 3- با نظر به معرفت نفس، راه شناخت و ادراکِ «وجود» گشایش می‌یابد تا راهِ رجوع به حضرت حق معلوم شود و همان‌طور که عرض شد در راستای رجوع به حضرت حق است که با مقام حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» به عنوان واسطه‌ی فیض الهی، روبه‌رو می‌شویم. در یک دستگاه مطمئن می‌توان با معرفت نفس و ادراکِ «وجود» شروع کرد تا امکان ادراک مقام واسطه‌های فیض که مظهر اسماء الهی است فراهم ‌شود و با نظر به آینه‌ی وجودِ مظاهر الهی، به حضرت حق نظر ‌شود. برای رجوع به حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» دو نکته باید مدّ نظر باشد؛ یکی نظر به انقلاب اسلامی به عنوان واسطه‌ای که ما را به شرایط ظهور حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» می‌رساند و دیگر عزم عبور از غرب که حجاب رجوع به مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» است، زیرا در راستای رجوع به حق باید از جایگاه انقلاب اسلامی با رویکردِ رجوع به حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» غافل نبود و از جایگاه فرهنگ مدرنیته به عنوان حجابِ رجوع به حق آگاهی کامل داشت. «زندگی در فرهنگ انتظار » 4- نظر به انقلاب اسلامی و ولایت فقیه و اندیشه‌ی امام خمینی«رضوان‌الله‌علیه»، نظر به مرحله‌ی گذار است تا در زمان غیبت، رجوع ما به حاکمیت امام معصوم مورد غفلت قرار نگیرد و در این راستا به جامعه‌ای نظر داریم که جامعه‌ی منتظِر است و آن را یک زندگی می‌دانیم که باید در فرهنگ انتظار به آن بپردازیم. آن‌هایی که می‌گویند منتظر بمانیم تا امام زمان«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» تشریف بیاورند و بعد ببینیم چه باید کرد، ابداً امام زمان را نمی‌شناسند. زیرا امام زمانِ غایب یعنی امامی که در عین غیبت، راه‌کاری برای ادامه‌ی دینداری برای ما گذاشته‌اند تا در زمان غیبت چون منتظران زندگی کنیم، نه همچون نشستگان. سبک و سلوک حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌علیه» یعنی حیات دینی، با رویکرد انسان منتظِر. کسی که می‌خواهد بنشیند تا بعداً امام زمان بیایند و کاری بکنند دروغ می‌گوید که منتظر است چون به فکر ساختار جامعه‌ی منتظِر نبوده است. شیعه در راستای انتظارِ امام زمان به جامعه‌ای نظر دارد که جامعه‌ی منتظِر است با هویت خاصی که جامعه‌ی منتظِر دارد. جامعه‌ی منتظر برای خود شخصیت خاصی دارد که باید به آن بپردازیم و این تهمت است به شیعه اگر بگویند منتظر امام زمان«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» معطل و بیکار است، جامعه‌ی منتظر دارای مکتب خاصی است که به ولایت فقیه نظر دارد. تفاوت این جامعه با جامعه‌ی آرمانی شیعه آن است که در جامعه‌ی آرمانی، امام معصوم حاکم است و ساختار خاص خود را دارد ولی در جامعه‌ی منتظِر، حاکمیت با ولی فقیه است که سعی دارد حکم خدا و رسول و امام«علیهم‌السلام» را حاکم کند و این بهترین شرایط برای زندگی در زمان غیبت است. یکی از اشتباهات بزرگی که ما داریم این است که فکر می‌کنیم در جامعه‌ی منتظر امکان حیات متعالی نیست و باید دست روی دست بگذاریم تا اماممان بیایند، در صورتی که حضرت صادق«علیه‌السلام» می‌فرمایند: «مَنْ مَاتَ مُنْتَظِراً لِهَذَا الْأَمْرِ کَانَ کَمَنْ کَانَ مَعَ الْقَائِمِ فِی فُسْطَاطِهِ لَا بَلْ کَانَ کَالضَّارِبِ بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ اللَّهِ«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» بِالسَّیْف‏»؛ هرکس با انتظار ظهور امام زمان«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» بمیرد مانند کسی خواهد بود که در خیمه‌ی قائم با او باشد، نه، بلکه مثل کسى است که در خدمت رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» شمشیر زده باشد. این‌ها همه نشان می‌دهد همان‌طور که ظهور امام زمان‌«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» ظهور انقلابی بزرگ است، فرهنگ انتظار هم نمی‌تواند از آن حالتِ حماسی جدا باشد. به همین جهت رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» فرمودند: «اَفْضَلُ الْعِبادَةِ، اِنتظارُ الْفَرَجِ» برترین عبادت، انتظار فرج است. و بدانیم انتظار فرج در حال حاضر به همان معناست که امام خمینی«رضوان‌الله‌علیه» در تبیین آن فرمودند: «شکستن فرهنگ شرق و غرب، بی‌شهادت میسر نیست». پس می‌توان همین حالا در یک حیات متعالی به سر برد. 5- در راستای نظر به حق در مسیر نظر به مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه»، باید متوجه‌ی غرب بود و نقد مدرنیته به عنوان نقد حجاب ظهور حقیقت، چیزی نیست که بشود از آن غافل شد و از عاملی که به واقع مانع تجلی ظهور حقیقتِ انقلاب اسلامی می‌شود به راحتی گذشت. این بود آن‌چه ما به عنوان راه‌کار زندگی ذیل شخصیت حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌علیه» بدان اعتقاد داریم و امید داریم اگر عزیزان نکات پنجگانه‌ی فوق را رعایت کنند به لطف الهی شخصیت خود را در معرض پرتو شخصیت اشراقی حضرت روح الله«رضوان‌الله‌علیه» قرار می‌دهند و کار را شروع کرده‌اند. خداوند به حقیقت اولیاء و انبیائش افتخار پیروی از حضرت امام‌خمینی«رضوان‌الله‌علیه» را جهت بهترین رجوع به حضرت حق، به ما عنایت بفرماید. موفق باشید
5607
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد عزیزم از طلاب قم هستم و 3سالیست با اندیشه شما اشنا شده ام و با مطالعه کتب شما بالاخص سلوک ذیل اندیشه امام که خود شما به بنده در سوالیکه کرده بودم پیشنهاد دادید،حیاتی جدید پیدا کردم اما مدتیست متحیر گشته ام وان مساله تولید علم هست که حضرت اقا مدت 12 ساله که ازحوزه مطالبه میفرماید و ما دنبال اجرای این مهم هستیم تا دین به تمامه در بستر انقلاب اسلامی به ظهور در آیداما انچه مااز شما اموخته و یافته ایم اینست که باید ازعالم حصول به حضور رویم ودر این عالم هست که ما سیر داریم بسوی حق.اما انچه از حوزه میبینیم بجای اجرا در اوردن این امر وحتی بحث تولید علم ،این است که بدنبال نظام فکری ریاضی گونه هستند واین گونه با روایات معامله میکنند و ایا این گونه باید بدنبال احکام الهی در شئون مختلف دین در تولید علم بود؟!یا نه. لطفا راهنمایی بفرمایید تا درزمینه تولید علم چطورعمل کنیم وحتی تولید علم را در کلام اقا معنا کنید .وسوال دیگر اینکه جایگاه مقدم داشتن علم حصولی برای حضور چقدر وتا چه حد است وایا میتوان گفت اگر در جایی علم حصولی مثلا در برهان صدیقین یا هر مسئله دیگر چه فقهی چه اخلاقی و چه عرفانی نداشته باشیم در این صورت از ان حضور خاص در ان مسئله محروم یا ناقصیم ؟ودر صورت محرومیت باید چه کنیم .با تشکر از استادی که مارا یاری کرده و راه او را نشان ما داده
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در رابطه با فقه به نظر بنده در زمان غیبت امام معصوم بهترین روش‌ همین روشی است که در حوزه معمول است که مجتهدین عمل می‌کنند تا تکلیف مکلَّف را از متون دینی استنباط کنند. ولی همین‌طور که متوجه‌اید در سایر علوم دینی نباید از جنبه‌ی حضوری آن علوم غفلت کرد که به نظر بنده روش معرفت نفس به‌خوبی در این امر کمک می‌کند، آری وقتی می‌خواهیم با دشمنان عقیده‌ی خود محاجّه کنیم باید به روش کلامی عمل نماییم و از استدلال کمک گرفت ولی این غیر از روش فلسفه‌ی اسلامی است که مبتنی بر بدیهیات است، نه برای آن‌که طرف مقابل را محکوم کنیم بلکه برای آن‌که انسان طالب حقیقت را اقناع نماییم و در همه‌ی این موارد می‌توان به تولید علم پرداخت هم در معرفت نفس و عرفان و هم در فقه و کلام و فلسفه. موفق باشید
5600
متن پرسش
با سلام حضور استاد گرامی و آرزوی توفیق. استاد در مبحث معاد، در بحث برزخ به حدیثی از امام صادق اشاره داشتید که قبر روزی سه بار فریاد می زند من خانه خاکم و ...و بعد توضیح دادی منظور از قبر در تمام روایات ، برزخ است و در پاسخ به دوستانی که معتقد بودند ظاهر روایت حاکی از همین قبر معمولی است و همین خاکها، فرمودید باید نظر کرد این چه قبری است که حرف می زند و فرمودید شما خاک را بیاورید در ذهنتان، درست است اصلش را از همین خاک گرفته اید اما تصویری که در ذهن شماست جدا از این خاک است و ...اما استاد در آخر ، مطلب را آنگونه که باید و شاید جمع بندی نفرمودید(اینها که به عرض می رسان مربوط به فایل صوتی است)؛ استاد واقعا ظاهر روایت همین خاک عادی را به نظر می آورد. در ضمن این که می فرمایید این چه قبری است که حرف می زند، خب استاد مگر در مورد درخت و زمین و آسمان و ...نداریم که دایم تسبیح حق می گویند؟خب همانگونه که همین درختان عادی دارند تسبیح می گویند و ما نمی شنویم، همین قبرهای خاکی هم دارند صدا می زنند و مانمی شنویم. لابد کسانی که چشم دلشان باز است و گوش قلبشان، می بینند و می شنوند...استاد لطف می کنید توضیح بیشتری مبذول دارید. تشکر می کنم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حرفتان درست است که همین خاک با جنبه‌ی ملکوتی‌اش شعور دارد و تسبیح می‌گوید و می‌گوید من قبرم و محل مؤذیات، و امام با نظر به جنبه‌ی ملکوتی قبر به ما خبر دادند. تأکید بنده هم آن است که از جنبه‌ی ملکوتی قبر غافل نشوید که موجب انکار شما شود. مگر حضرت علی«علیه‌السلام» نفرمودند در سفری که با رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» در بیرون مکه داشتم به هیچ سنگ و کلوخی برخورد نکردم مگر آن‌که اظهار داشت «السلام علیک یا رسول‌اللّه؟» حضرت علی«علیه‌السلام» جز نظر به ملکوت آن سنگ و کلوخ‌ها داشتند؟ وگرنه هرکسی باید صدای آن‌ها را می‌شنید. موفق باشید
5595
متن پرسش
سلام علیکم استاد 2 سوال داشتم اگر لطف بفرمایید پاسخ دهید: پدرم سرمایه ای کلان دارد برادر بزرگ ترم دانشگاه را کنار گذاشت و من باب احساس تکلیف به حوزه رفت امید پدر به بنده است من قصد دارم بعد از تحصیل دانشگاه بازگردم و سرمایه ی پدر را در اختیار بگیرم و با استفاده از طلاب و افراد متقی خوش فکر موسسه ای فرهنگی به حول قوه ی الهی تاسیس بشود در این میان چند سوال دغدغه ذهنی حقیر شده است: 1-از آن جایی که شهر ما شهر کوچکی است و امکان تحصیل علوم اسلامی نیست وشاید این علوم در این راه مشکاتی باشد بنده راهی به نظرم می رسد که سریع تر تحصیل را به پایان رسانده و به شهر خود برگردم و از طریق کتبی مثل آیت الله مصباح و سخنرانی های حضرتعالی و ... کسب علم کنم و بستری برای کار فرهنگی آماده شود آیا این گونه می شود؟ یا نیاز حتمی به استاد است پس راهی دیگر که به نظر می رسد علوم دانشگاهی را ادامه بدهم ودر کنار آن از اساتید حوزوی استفاده کرده سپس بازگردم. 2-در سیره علما مشاهده شده نیاز به استاد غیر قابل انکار است با این برنامه ای که حقیر در ذهن دارم و شهر کوچک ما که عالم ندارد چه باید کرد. در این سوالات چند نکته مد نظر حقیر بوده 1-سلوک الی ا... 2-روحیه ی انقلابی3- رضایت والدین
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمداللّه کلیّت راه را با سه نکته‌ی آخر که گفته‌اید می‌شناسید. آنچه مهم است در کنار زندگی، ورود به معارف الهی است، حال چه با تمام‌کردن دروس دانشگاهی وچه با نیمه‌کاره رهاکردن و به کمک پدر آمدن. دلواپس استاد نباشید. «تو پای به راه نه و هیچ مپرس.... خود راه بگویدت که چون باید کرد». موفق باشید
5398
متن پرسش
استاد گرامی! سلام طاعاتتان قبول در خطبه 113 نهج البلاغه امام علی (علیه السلام) فرمودند: أسمعوا دعوه الموت آذانکم قبل ... . اگر این دستور امام را بخواهیم در زندگی خود کاربردی بکنیم و دعوت مرگ را به خودمان بشنوانیم چه کارهایی را باید انجام بدهیم؟ و برای اینکه در این راستا ساحتمان را عوض بکنیم لطف فرموده و ما را راهنمایی کنید و چند دستور العمل کاربردی به ما بیان کنید. بیانات شما بسیار متین و عالی است ولی قبول بفرمایید که کلی است و برای کسی که بخواهد مثلاَ از امروز شروع کند دقیقاَ نمی داند چکار باید بکند. متشکرم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: روش حضرت علامه طباطبایی و حضرت امام«رحمت‌اللّه‌علیهما»آن بود که تفکر را با ما در میان می‌گذاردند تا ما مناسب حال خودمان به کمک دستورات دینی جلو برویم. به نظرم این روش خیلی روش خوبی است از بنده نخواهید از این روش عدول کنم. پیشنهاد می‌کنم با حوصله‌ی زیاد جلد دوم کتاب «فرزندم این‌چنین باید بود» را مطالعه بفرمایید تا جواب سؤال خود را از بهترین منبع عالم هستی یعنی امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» بگیرید. موفق باشید 5399
5307
متن پرسش
سلام استاد طاهرزاده. این نامه ویژه مطلبی خاص است و فوق العاده مهم است. این موضوع که می نویسم سال ها – با شدت ضعف متفاوت – درگیرش بوده ام.لطفا جواب را به ایمیل بدهید. جوانی هستم 22 سال اهل مشهد. عاشق رهبری هستم.تا آن جا که یادم هست با جان و دل به احمدی نژاد رای دادم و فکر کنم دعا می کردم روزی مثل ایشان شوم. - احمدی نژاد منهای آقای مشایی ای که برایم مجهول است - .چند وقتی است با آثاری از شما آشنا شده ام. و از غربی نگری متنفرم از فرزند تفکر غربی بودن و از همه مهمتر عمل به آن چه تفکر غربی می گوید.از اوایل دانشگاه دغدغه دینی کارکردن داشتم.رشته ی من مهندسی شهرسازی است - رشته ی من همان است که کاربری می دهد،تراکم تعیین می کند،خیابان می کشد،مبلمان شهری می کند و .. - و اگر خدا بخواهد از مهر همین امسال شاید ارشد در رشته ی برنامه ریزی شهری یا برنامه ریزی منطقه ای قبول شوم.براساس گفته ی چند نفر و شناخت برخی اطرافیانم در این رشته از محتوای خوبی برخوردار شده ام و درس نسبتا خیلی خوب بوده . خودم فکر می کنم تا حد خیلی خوبی به مباحث رشته ی خود آشنایی دارم و همین الان در این رشته و مجلات موجود به نظر می توانم با همین سطح به راحتی بسیاری مقاله بنویسم(البته با کمک اساتید و مقالات چند نفره).در تحلیل و فهم نظریات قدرت خوبی دارم. اما با این تفاصیل پی بردم – البته پی بردنش خیلی راحت است - که شهرسازی کشور ما تقریبا (یا دقیق ترش شاید این باشد: تماما) حاصل شهرسازی آمریکایی و انگلیسی و شاید غیره است.طرح های جامع شهری اساسا امریکایی و انگلیسی است و الان نگرش راهبردی که در رشته های مختلف شناخته شده است هم غربی است.(هر چند به نظر می رسد این نگرش ویژگی های مثبت زیادی دارد).اصلا رویکردهای ساماندهی و توسعه ی شهری جدید از انجمن نوشهرسازی آمریکا است مثل:رویکرد توسعه ی حمل و نقل محور(TOD) و دهکده های شهری(URBAN VILLAGE) و ... . اما شاید تاسف آورتر این است که در فضای مقالات ما هم مشاهده می شود که پس از توضیح این رویکرها کاربردی کردن آن ها مطرح است فرض کنید در مقاله مثلا این مطرح بشود که در شهر اصفهان در کنار کدام ایستگاه مترو مرکز TOD می توان زد. اصلا به شخصه من یکی ندیدم تی او دی در ایران با نقد مواجه شده باشد.انگار در شهرسازی ما، ما دربست در اختیار غربیم، دربست. البته شاید تی او دی درست باشد ولی مهم این است که بفهمیم درست است یا نه،اگر درست است چقدر درست است... اما تلاش هایی در خصوص شهرسازی اسلامی – ایرانی شده است ولی به نظر آنقدر ضعیف که استاد ما در پاسخ به سوالی می گفت برخی می گویند شهرسازی اسلامی – ایرانی و برخی می گویند ایرانی – اسلامی ،البته این می تواند از ضعف استاد ما باشد که دانشجوی دکترا هم هست.این یعنی دانشجوی دکترای شهرسازی این را هنوز تشخیص نداده که اول ایرانی بیاید یا اول اسلامی ..یعنی اینقدر این شهرسازی اسلامی – ایرانی غریبه و جا نیفتاده است. شاید بتوان پدر این شهرسازی را دکتر محمد نقی زاده دانست که ایشان رجوع زیاد به قرآن دارند و در کتاب ایشان نام جناب علامه طباطبایی مطرح می شود.ایشان در کتاب مبانی نظری خود از وحدت در کثرت،زیبایی و نظم و .. سخن می گویند... و البته این گونه نیست که واقعا تلاش نبوده و جدیدا در تبریز همایش سالانه در این خصوص برگزار می شود و مقاله می گیرد و ... . ولی در عمل و توسعه ی شهری شاید 100% غربی باشیم. جالب است بدانید که در تقریبا در همه ی شهرسازی ما اگر عکسی از فلان میدان در اروپا که مردم دور آن نشسته اند و بستنی می خورند و همه ساله در آن کارناوال فلان برگزار می شود گذاشته شود از آن به عنوان یک فضای شهری موفق نام برده خواهد شد و شهرسازان ایرانی باید این چنین فضایی را الگو قرار دهند. حال با توصیف خیلی اجمالی از شهرسازی موجود کشور و نسبت خود با این شهرسازی، می خواهم گام بردارم و در ذیل تفکر انقلاب اسلامی ، شهرسازی اسلامی کاربردی ارائه دهم،البته من مهم نیستم یعنی می خواهم یک کاری بکنم،عذاب وجدان راحتم نمی گذارد وقتی بدانم می توانستم کاری کنم و نکردم بعد شاید بتوان گفت واقعا چگونه دعای فرج بخوانم ؟! .آخر شهر جایی است که تاثیرات جدی بر زندگی دارد اصلا در بستر همان طبیعتی است که شما می گویید باید با آن تعامل کرد،من احساس می کنم می شود از شهرسازی تا حدی بستری برای توسعه ی کاربردی فرهنگ و عقاید ایجاد کرد. یعنی شهری ساخت در جهت زندگی بندگان خدا. نمی گویم شهر توان این دارد که بشود استاد کامل سخنگوی فلسفه ولی مسکنش که می تواند جایی برای تعالی سریع تر انسان باشد.کافی است تا با عنایت امام زمان – عجل الله تعالی فرجه - شهر بسازیم که اگر آرمان شهر نیست دشمن شهر هم نباشد و حداقل بعضی ویژگی های غلط را نداشته باشد،حداقل حداقل مسجدش درست مکان یابی شود... من با شناختم از شهرسازی می گویم می شود اگر حداقل حداقل نشود دیگر حداقل حداقل حداقل حداقل که می شود.. اما من نیاز به استاد دارم،نیاز به کسی دارم که اسلامی باشد،من خودم هم در راه اسلامی بودن قدم بر می دارم ولی شاید می توان سریع تر گام برداشت، باید سریع تر گام برداشت،شهرساز شدن در چند سال آسان است اما استاد طاهرزاده شدن،احمد رهدار شدن، جناب واسطی شدن به این زودی ها مگر با عنایت ویژه از بالا،نیست.حالا من تا حدی شهرساز شدم اما نیاز دارم به استاد اسلامی ،نیاز دارم به راهنمای تمدن شناس... کسی که حداقل بگوید برو فلان کتاب را بخوان بعد ببین این وحدت در کثرت که آقای نقی زاده مطرح می کنند کیفیتش چگونه است،اصلا تفکر آقای نقی زاده چقدر درست است و ... . کسی که بگوید فلان کار را در شهرسازی موجود بکنی عیبی ندارد الان خوب است.. به این راحتی ها دغدغه ام را کنار نمی گذارم، باور کنید می شود در این زمینه کار کرد.البته نمی خواهم آویزان شوم فقط حداقل به اندازه ی جوانی که سوال از ازدواج و عشقش به دختری دارد و با چشم گریان و دلی طوفان زده جلوی شما در خیابان ظاهر می شود کمکم کنید کافی است. حالا می خواهم یک نقشه ی راه اولیه بگیرم، مثل اینکه بگویید چه کتاب هایی را بخوانم،یا در مشهد به کدام جلسه مراجعه کنم، یا فوق العاده است که وقتی به من بدهید با کتاب های شهرسازی ام یکی دو جلسه یک ساعته به دیدارتان بیایم، طی الارض بلد نیستم ولی با همین ماشین غربی خودم را از مشهد می رسانم!. نمی دانم چگونه سخن بگویم که بدانید من بچه پر رو نیستم فقط کمک می خواهم... . اگر فکر می کردم در این زمینه نمی توانم کاری کنم جلو نمی آمدم... اگر نیاز به توضیح بیشتر است لطفا بفرمایید مطالب تکمیلی بفرستم. ببخشید مطلب طولانی بود.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین طور که می‌فرمایید می‌توان شهری ساخت که بستر زندگی را به سوی خداخواهی سوق دهد که اگر آرمان‌شهر نیست لا اقل جایگزینی‌های کاذب ایجاد نکند که انسان احساس کند خداخواهی‌اش به حاشیه رفته. اگر به طرز زیبایی ذهن‌ها به جای تصور حضور در پارک، تصور حضور در مسجد را داشته باشند و در تصور حضور در مسجد گم‌شده‌هایی را مدّ نظر بگیرد که حضور در پارک حجاب آن گمشده‌های معنوی باشد، چقدر جهت‌گیری انسان‌ها در زندگی شهری عوض می‌شود. بنده به‌خوبی خلأ وجود چنین شهری را احساس می‌کنم و می‌دانم نتوانسته‌ایم به مردم بفهمانیم مبلمان شهری وقتی براساس نگاه غربی تنظیم شود ما را به ایده‌آل‌های غربی متوجه می‌کند و به‌کلی از ورود به عالم قدس و ملکوت محروم می‌کند. ولی تا کلیات موضوع در انسان‌شناسی درست تبیین نشود چه کسی می‌پذیرد مبلمان شهری چه اندازه در جهت‌گیری دینی و غیر دینی موثر است. در کتاب «تمدن‌زایی شیعه» اصولی در این مورد عرض کرده‌ام. عنایت داشته باشید کاربردی‌کردنِ موضوعات به عهده‌ی امثال جنابعالی است و نگاه کلی‌دادن در این مورد وظیفه‌ی امثال ما است. اگر با همین دغدغه، مباحثی که عرض کرده‌ام را دنبال کنید آرام‌آرام قلب شما آماده می‌شود تا اشراقی در راستای طراحی شهری در شما ایجاد شود که روح انسان‌ها در آن شهر در هوای عبودیت سیر کند. ریزه کاری‌های زیادی در میان است. نیاز نیست ریز مطالب را برای امثال بنده ارائه دهید، وقتی توانستید از یک طرف روشن کنید چگونه شهرسازی غربی حجاب رجوع به عالم قدس است و چرا نمی‌توان در یک شهر کافه تریا و پارک داشت و باز جامعه از مسجد تغذیه‌ی معنوی بکند و وقتی توانستید از طرف دیگر روشن کنید مقصد انسان‌ها در این دنیا چیست و چرا مساجد از وظیفه‌ی خود باز مانده‌اند، آرام‌آرام نقطه‌های رجوع به شهرسازی اسلامی ماوراء نگاه غربی به مسجد و پارک شروع می‌شود. چه کسی باور می‌کند این نوع شهرسازی ریشه در روحیه‌ای دارد که معتقد به حکیمانه‌بودن نظام عالم نیست و به خود حق می‌دهد هرطور خواست در عالم و آدم تصرف کند؟ موفق باشید
5314
متن پرسش
سلام علیکم بنده به لطف خدا 3- 4 سالی ات که با مباحث شما آشنا شده ام و این را یک توفیق الهی می دانم.از آن جا که طلبه هستم عده ای برخی سوالات را از بنده می پرسیدند که احساس می کردم توضیح دقیق این سوالات احتیاج به توضیح مقدمات زیادی دارد.احساس خودم این است که چون بعد از عبور از عالم شهید مطهری به وادی شما رسیده ام توان درک مطالب شما برایم دور از دسترس نیست، اما نمی توانم این روش را به این دوستانم هم بگویم چرا که عمل نمی کنند و نکرده اند. مشکلی که در توضیح مطالب شما با آن برمی خوریم و گویا آن دسته تهرانی دز سوال 5244 هم با همین مشکل روبه رو شده اند این است که وقتی مطالب را برایشان توضیح می دهیم به وجدم آیند و گویا به تشنه ی دم مرگ آب حیات می دهیم اما برخی اوقات فقط بیشتر در همان مطلب ریز می شوند از عهده درک مطلب برنمی آیندو به جای تفکر عقب می نشینند و سریع می گویند این مسائل برای ما نیست، سطح بالا است و خیلی عرفانی است ولی جانش تشنه است. با کسانی که تحصیلات بالایی دارند هم این مشکل اگر چه کمتر وجود دارد ولی آزار دهنده است.بنده برای توضیح مطالب شما در یک گروه بحثی دعوت شده ام .سوال مشخص من این است که ما مطالب شما که عمدتا برآمده از فطرت است را فقط برای یک سطوح خاص با فهم بالاتر از حد معمول توضیح دهیم؟اگر جواب منفی است باید گفت که تجربه شخصی ام نشان داده است که نه مسیر سیر مطالعاتی و نه توضیحات شما گره گشای آنها نیست . چه کنیم؟از طرفی این افراد تشنه اند و از طرف دیگر هم احساس می کنم بعد از مدتی باز هم بگویند که این مطالب خیلی سطح بالاست و ...
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنان که عنایت دارید مباحث معرفت نفس را باید از کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» شروع کرد و مطابق ظرفیت مخاطبان سخن گفت. تجربه‌ی دوستان نشان داده در بسیاری موارد جواب داده است ولی با همه‌ی این احتیاط‌ها عنایت داشته باشید که استعدادها متفاوت است و این نوع مباحث رزق همگان نیست. موفق باشید
5293
متن پرسش
سلام 1.کتاب انسان از تنگنای بدن تا فراخنای قرب‌الهی را بعد از چه کتابی باید شروع کرد در سیرمطالعاتی(انسان شناسی).؟ 2. کتاب فعلیت باورهای دینی وپوچی فعالیت های فرهنگی چطور چون درانسان شناسی خیلی توصیه می شد ازهمان اول به خواندن آن ها؟ باتشکروالتماس دعا دراین شب ها.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- کتاب «انسان از تنگنای بدن تا فراخنای قرب الهی» جهت تکمیل کتاب «خویشتن پنهان» مطرح شده و خوب است بعد از خویشتن پنهان به آن بپردازید 2- بعد از مطالعه‌ی معاد کتاب «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» و بعد کتاب «چگونگی فعلیت‌یافتن باورهای دینی» خوب است. موفق باشید
5239
متن پرسش
اینکه علامه حقیقت ومنشا عصمت رادرجایی علم یاعلم حضوری یا نیروی درونی یاتسدیدالهی باروح القدس ودرموردی هم منشا ان رامحبت الهی دانستند ایا این موارد مخصوصا چهارمورداول باهم فرق دارند یانه؟آیا منظور از این موارد علم لدنی است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف علامه حرف بسیار دقیقی است چون علم حضوری یک حقیقت وجودی است که با اتصال به وجود مطلق و نظر قلبی به حضرت حق ظهور می‌کند. آری به یک اعتبار می‌توان گفت علم حضوری علم لدنّی است زیرا وجود معلوم نزد عالم است و نه مفهوم معلوم، ولی این‌که لازم می‌آید همیشه موهبی باشد، این‌طور نیست. موفق باشید
5245
متن پرسش
سلام علیکم. بنده خیلی تمایل دارم زبان عربی را یاد بگیریم. ولی نمیدانم دنبال چه کتابی یا سی دی و... بروم که آموزش زبان عربی را ساده شروع کند و مرحله مرحله سطحش بالا تر رود. اگر جزوه آموزشی یا کتاب مناسبی و... میشناسید به بنده معرفی کنید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً جزوات و کتاب‌ها و سی‌دی‌هایی که جامعة‌الزهراء در بخش آموزش غیر حضوری ارائه می‌کند مناسب است. موفق باشید
5169
متن پرسش
با سلام وقبولی طاعات 1.کتاب «جایگاه تاریخی حادثه ها و هنر اصحاب کربلا در فهم آن» بیرون آمده است؟چون درسایتم نیست. 2.کتاب انسان در اسلام خیلی وقت پیش گفتید اماده چاپه چطور؟ 3.کتاب ترجمه اسفارتون نه درسایت است نه بیرون ولی درسیر است چطور؟ 4.شرح صحیفه سجادیه صوت آن چطور؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم:موارد 1-2و4 بزودی انشاالله اصلاح میگردد.
5170
متن پرسش
سلام جزوه ای درباره تحول علوم انسانی فرمودیدولی در سایت نیست؟ تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: جزوه‌ای تحت عنوان « علوم انسانی؛ عبور از مدرنیته، نظر به اسماء الهی» هست که به همین منظور تهیه شده است. انشاةالله در سایت قرار دارده می شودموفق باشید
5149
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز من فکر می کنم که مغز و توانایی کار فرهنگی را دارم ویه سری طرح و برنامه ها هم به نظرم می رسد ولی آدم کم رو و منزوی ای هستم و نمی توانم مثل بعضی ها سریع ارتباط در جایی برقرار کنم و آنجا کار فرهنگی را شریک شوم و همچنین کار فرهنگی نیاز به مطالعه هم دارد ولی حوصله این که بشینم مطالعه کنم را ندارم و از این قبیل موارد زجر روحی را برایم در پی دارد باید چکار کنم؟ آیا اگر انجام ندهم کما اینکه تا حالا هم انجام ندادم عقوبتی به دنبالم هست؟ اگر اری پس چکار کنم؟ شما می دانید که خجالتی بودن و منزوی بودن بسیاری به تربیت خانواده برمی گردد و افراد برای حل آن نیاز به جلسات مشاوره است و این نیست که مثلا کسی به من بگوید منزوی نباش و من هم بعدش نباشم این چنین امری نیست. پس باید چکار کرد؟ این شوق مطالعه را چکار کنم؟ بعضی ها در روز اگر ده ساعت هم مطالعه کنند خیالی نیست ولی من تا کمی مطالعه می کنم خسته می شوم و بی حوصله باید چکار کنم؟ این حس توانایی و اینکه باید یه کاری در زمینه فرهنگی انجام دهم به خصوص در هنگام یاد کردن شهدا و روضه ها به من دست می دهد و این باور در من تقویت می شود و لی از آن طرف..... با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر انسان استعدادی داشته باشد و آن را به فعلیت نرساند بعداً نسبت به نداشتن آن فعلیت احساس خلأ می‌کند و اذیت می‌شود. از طرفی اگر مایه‌ی علمی درستی داشته باشید خود به خود در شرایطی قرار می‌گیرید که آن را اظهار می‌کنید و از این جهت از روحیه‌ی منزوی‌بودن خارج می‌شوید. سعی کنید کتاب‌های عالمان عالَم‌دار را مطالعه کنید و نه هر کتابی را و نه هر کتاب مذهبی را. در قسمت کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» بحثی در نحوه‌ی مطالعه داشته‌ام شاید مفید افتد. موفق باشید
5139
متن پرسش
با سلام.اینجانب دانشجوی رشته حسابداری هستم و میل زیادی به فلسفه دارم و تقاضا دارم مرا در کلیه امور راهنمایی کنید. تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: سیر مطالعاتی که روی سایت هست، انشاء اللـه در این مورد مؤثر و مفید است. موفق باشید.
5056
متن پرسش
سلام . امکان مطالعه همزمان چند موضوع هست یااینکه طبق سیر مطالعاتی پیش بریم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مباحثی که در سیر مطالعاتی همراه با شرح است مثل ده نکته و برهان صدیقین و معاد، باید به همان ترتیب جلو بروید ولی مباحثی مثل فرزندم این‌چنین باید بود و یا مباحث اخلاقی مثل ای اباذر را می‌توانید در کنار سیر مطالعاتی دنبال بفرمایید. موفق باشید
5047
متن پرسش
شما معتقدید که هر حدسی از جنس اشراق و علم حضوری است؛ ظاهراً طبق این فرمایش شما، باید حدس‌زدنِ کروی‌بودنِ زمین از طریق دیدنِ دودکش کشتی را حدس ندانیم؛ چون این مثال تماماً استدلال دارد، الا این که آن شخصی که این حدس را زده، این استدلال‌های من را نداشته (که یا باید نور کج شده‌باشد یا زمین منحنی باشد) و همینجوری به ذهنش رسیده‌باشد. اما این فرمایش شما (که به انسان اشراق می‌شود)، در مورد کشف حلقوی‌بودن مولکول بنزن کاملاً صادق است، خصوصاً که با دیدن یک خواب به این جواب رسید. اما آنچه در این مثال باز هم مشکل است، حضوری‌بودنِ حدس است؛ در این مثال، کروی‌بودن مولکول بنزن، نزد آن دانشمند حاضر نبوده تا علمش به این مسأله حضوری باشد. در این مثالِ حدسِ کروی‌بودنِ مولکول بنزن، «معلوم به علم حضوری» چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر بحث حدس در میان باشد حتماً آن موضوع به صورت اشراقی بر نفس انسان تجلی می‌کند ولی یک وقت موضوع حدس حساب نمی‌شود بلکه با تفکر و صغری و کبری به‌دست می‌آید که از حوزه‌ی حدس بیرون است. همچنان که قبلاً عرض شد زمینه‌‌های اشراقی موضوع مورد بحث در آن فرد باید فراهم باشد ولی مستقیماً از آن زمینه‌ها نمی‌توان آن نتیجه را به صورت استدلالی گرفت، هرچند بعد از اشراق آن موضوع آن دانشمند می‌تواند برای ارائه‌ و اثبات آنچه به او اشراق شده دلایلی تنظیم کند. از طرفی وقتی معلوم شد آن حدس بر اساس مقدمات حصولی به‌دست نیامده مگر جایی جز حضوری‌بودن برای آن علم می‌ماند؟ موفق باشید
4949
متن پرسش
سلام.استاد برخی از جزوات مانندجزوه کلیّات عرفان نظری جزوه معارف 1 وبرخی از کتب مانند مبانی نظری امامت ونبوت در سایت شما موجود نیست وچون در سیر مطالعاتی پیشنهادی شما می بشد نیاز به آنها ضروریست. واین که کتاب معرفت نفس وحشر که به عنوان ترجمه وتنقیح برخی جلدهای اسفار می باشد نیز در دسترس نیست لطفا راهنمایی کنید. یاعلی
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» همین روز‌ها سر و کله‌اش پیدا می‌شود. سایر جزوات را هم انشاءالله مسئول محترم سایت فکری برایش می‌کنند. موفق باشید
4932
متن پرسش
سلام علیکم: عرض ادب خدمت استاد عزیز. از جمله مسائلی که مقام معظم رهبری مطرح کردند سبک زندگی است و در این مساله الگوی سازی و الگوگیری نقش بسازایی دارد لذا خواستیم از استاد که اگر امکان دارد در مورد برخی خصوصیات زندگی که می تواند برای ما الگو باشد یا اینکه جهتهایی را نشان دهد به ما کمک کنید. اگر هم نمی شود به صورت عمومی جواب دهید لطفا خصوصی ارسال نمایید: برنامه شما برای ارتباط با قران چیست؟ مثلا چقدر در روز و چه مواقعی برای قرائت یا برای تفکر و یا برای تحقیق قرار می دهید. خصوصا که شما تفسیر قران هم می گویید ایا آماده شدن شما برای طرح مباحث تفسیری در دل همان رجوع به آیات صورت می گیرد یا وقت جدایی برای این جلسه می گذارید؟ برنامه علمی خود را چگونه تنظیم می کنید که اگر مثلا امروز چند کتاب مهم بدستتان رسید که باید مطالعه کنید بتوانید آنها را در برنامه بگنجانید چون برای ما طلبه ها معمولا این مشکل هست که برنامه درسی و غیر درسی که خودمان ریخته ایم آنقدر وقتمان را پر می کند که وقتی برای این موارد استثنایی باقی نمی ماند برای یک طلبه چقدر مسائل سلوکی اهمیت دارد و چقدر مطالب علمی؟ مثلا در همین ماه مبارک شعبان و رجب و رمضان اگر بخواهیم دستورات این ماه ها را به تمامه انجام دهیم باید حداقل یکی دو درس خود را تعطیل کنیم.(اگر امکان دارد مصداقی جواب دهید) چقدر از وقتتان را در اختیار خانواده و همسر و فرزندان قرار می دهید(یا در گذشته چگونه این مدیریت را انجام می دادید) تا هم به ایشان ضربه وارد نشود و هم از مسیر طلبگی عقب نیفتیم؟ چه کارهایی را به نظرتان خوب است با خانواده انجام دهیم تا هم انس بیشتر شود و هم روحیه عبودیت و معنویت و اخلاق تقویت گردد؟ چقدر برای خواب قرار می دهید؟ اگر امکان دارد برنامه یک روزتان یا یک هفته اتان را برای ما تشریح کنید؟
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- بنده مباحث نقد غرب و کتاب «تمدن‌زایی شیعه» و جزوه‌ی «.سلوک.» را در همین راستا خدمت عزیزان عرضه کرده‌ام 2- بنده از قبل از انقلاب به طور پراکنده تلاش می‌کردم که از طریق تفاسیر موجود با قرآن مرتبط باشم تا به لطف الهی پس از مطالعات در موضوعات مختلف متوجه شدم باید با جدیت تمام مدتی از عمر خود را صرف قرآن نمایم که در نتیجه به مدت 6 سال تقریباً همه‌ی وقت خود را صرف مطالعه‌ی المیزان و تدبّر در آیات کتاب الهی کردم و یادداشت‌های خوبی نصیبم شد که روش کار را در جزوه‌ی «روش کار با المیزان» عرض کرده‌ام، و برای جلسه‌ی تفسیر روزهای شنبه از آن یادداشت‌ها بهره‌ی زیادی می‌برم و همیشه بعدازظهرهای شنبه همه‌ی وقتم بر روی قرآن و تفاسیر آن صرف می‌شود برای آماده‌شدن جهت جلسه‌ی مذکور. ولی در سایر روزها عموماً بیش از 50 آیه نمی‌خوانم که امیدوارم توفیق بیشتری در تدبّر در آن و متذکرشدن از این کتاب الهی پیدا کنم 3- بنده در سال‌های گذشته یک دفترچه داشتم و کتاب‌هایی که باید مطالعه کنم را در آن یادداشت می‌کردم و با توجه به برنامه‌ای که ریخته بودم و ساعاتی را جهت مطالعه قرار داده بودم آن کتاب‌ها را مطالعه می‌کردم و چون معلم بودم بیشتر امیدم به تعطیلات نوروز و تابستان‌ها بود. ولی حالا که بازنشسته شده‌ام فرصت بیشتری جهت مطالعه دارم. پیشنهاد بنده آن است که شما یک برنامه‌ای برای طول هفته بنویسید و هرکاری را در آن، جا بدهید و سعی کنید طبق آن برنامه عمل کنید 4- نباید یک طلبه همه‌ی مستحبات را عمل کند و نباید هم همه‌ را ترک کند. در ماه رجب اذکار هفتادگانه به اضافه‌ی چند دعای مربوط به ماه رجب و اگر هم توانستید روزه، و در ماه شعبان نیز همان اذکار به اضافه‌ی مناجات شعبانیه و اگر توانستید روزه. ولی در ماه رمضان وقت بیشتری برای عبادات و یا مطالعه‌ی کتاب‌هایی بگذارید که قلب شما را متذکر می‌کند 5-‌ مایحتاج خانواده را تهیه می‌کردم، خانواده بسیار با بنده همراهی می‌کردند و خانواده‌ی پر هزینه‌ای نداریم که نیاز باشد وقت و هزینه‌ی زیادی جهت رفع حوائج آن صرف شود و بیشتر مادر فرزندانم با فرزندانم مأنوس بودند. بنده نگاه‌های کلی را طرح می‌کردم ولی کارها به دوش همسرم بوده و هست 6- بین 6 تا 7 ساعت در 24 ساعت می‌خوابم 7- برنامه‌ام در یک روز یا مطالعه است و یا جواب به سؤالات سایت و یا نوشتن مطالبی که منجر به کتاب و یا جزوه می‌شود و یا آماده‌کردن خود برای جلساتی که در طول هفته دارم و یا رفع خستگی به جهت جلسات. موفق باشید
4900
متن پرسش
سلام علیکم .1. دانشگاه ترم 3 فقه وحقوق می خوانم نظر شما درباره این که برای ارشد رشته فلسفه بخوانم چیست؟(باتوجه به این رشته وجایگاه ونیازآن ووضعیت کتب دانشگاهی که اطلاع دارید)در ضمن دروس حوزه هم غیرحضوری درحال خواندن هستم؟(درضمن درسوال ها کسانی روکه علاقه به فلسفه داشتند فقط به سیر مطالعاتی تان توصیه می کنیدنه خواندن خود کتب فلسفه؟!) 2.برای تولید علوم انسانی-اسلامی الان وظیفه ماچیست به عنوان جوان20 ساله باید چه خواند وچکارکرد؟(وآیا مهمترین کارزمین مانده است؟)
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- مسلّم ما امروز برای تبیین مبانی عقیدتی نظام اسلامی نیاز به تفکر فلسفی داریم و از این جهت با توجه به این‌که زمینه‌های حوزوی را در خود شکل داده‌اید کار بسیار خوبی است که به صورت مبنایی و با مطالعه‌ی بدایه‌الحکمه و نهایه الحکمه و اسفار اربعه کار را شروع کنید. 2- در رابطه با علوم انسانی نیز با تفکر فلسفی و نگاه از منظر اسماء الهی به عالم إن‌شاءالله کار مانده‌ی ما جبران می‌شود و بنده در این مورد نیز در جزوه‌ای با همین عنوان عرایضی داشته‌ام. موفق باشید
4865
متن پرسش
سلام استاد- شاید سوالم طولانی شود ولی خواهش میکنم بخوانید و مرا از این حال نجات دهید-استاد من اکنون دانشجوی سال سوم پزشکی ام در خانواده مقیدی بزرگ شده ام و ظواهردین را رعایت کرده ام تا کنون--ولی عمیقا ایمان نیاورده ام-میدانید شاید کسانی که مرا میشناسند این حرفهایم را بشنوند تعجب کنند چون من چادری ام ازبسیجی های فعال دانشگاه و حامی انقلاب و رهبریم--ولی مشکلم این است که خیلی شک میکنم گاهی حتی به خود خدا..با خودم میگویم من که چیزی ندیده ام همه اش یک سری احساسات بوده که تابحال داشته ام از کجا معلوم که حق باشند--واقعا چه دلیلی دارید استاد؟ ما که نه پیامبری دیده ایم نه امامی--به چند کتاب و روحانی چرا اعتماد میکنید؟ چه دلیلی برای بودن امام زمان دارید/ ایا دین فقط برای این نیست که مردم خوب باشند خب راههای زیادی برای قانع کردن آدمها هست که خوب باشند..این همه مردم که در دنیا بی دین زندگی میکنند چه مشکلی پیدا کرده اند؟ چرا من باید دیندار باشم؟میدانم فواید روحی اش را ولی میدانید راههای دیگری هم برای یافتن فوایدش هست..مثل خوب بودن با مردم خب هم احساس خوبی خواهم داشت هم دیگران بامن مهربان خواهند بود..چگونه باید به تاریخ ومثلا قضیه اصحاب فیل اعتماد کنم/ اصلا قبول که خدا هست مارا برای چه افریده؟ چرا به ما نفس اماره داده یا مثلا شیطان افریده یا اصلا میل به گناه داده که حالا ما بخاهیم توبه کنیم یا نه عذاب شویم؟ میدانید دلیل خاصی برای رد وجود خدا نیست ولی خب دلیلی هم برای قبولش نیست! من ازاینکه در تنهایی و هنگام نمازم هیچ نشانه ای از خدایی که در راه دینش حتی تلاش هم میکنم ندارم در عذابم استاد..بعضی کتابهای شما را خوانده ام سخنرانیهای مذهبی مثلا آقای پناهیان را گوش میدهم..ولی نمیدانم چرا گاهی به این شدت از درون احساس پوچی میکنم احساسی که به من میگوید شاید فقط دارم سر خودم را گرم میکنم یا به این دلیل که شجاعت نفی ندارم همه چیز را قبول کرده ام..یاد این حرف راسل میفتم که میگوید انسانها از ترس برای خودشان مذهب ساخته اند..از ترس حوادثی که نمی توانند کنترلش کنند به خدا پناه می برند از ترس آینده که نمیشناسندش-و به خاطر نیاز به دیگران به آنها خوبی میکنند و اسمش را دینداری میگذارند اینطوری غرورشان را هم حفظ میکنند! من واقعا در عذابم استاد اولین باراست که اینگونه راحت درونیاتم را میگویم..کمکم کنید..شاید مسخره باشد ولی من هرروز به همه چیز شک میکنم و دوباره مومن میشوم..جواب علمی خیلی از سوالاتم را میدانم ولی هیچ کدام مرا اغنا نمیکنند..به خاطر گناه است؟ خب باید ایمانی باشد که به خاطرش ترک گناه کرد..استاد منتظرم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: دینداری برای آن است که نفس ناطقه‌ی انسان که حقیقت مجردی است بتواند با خدا مأنوس شود و در ابدیت خود در این اُنس که عالی‌ترین زندگی ممکن است به‌سر برد. پیشنهاد می‌کنم برای رفع این مشکلات سیر مطالعاتی موجود در سایت را دنبال کنید چون بر مبنای معرفت نفس تدوین شده که انسان را با حقیقت خودش که امکان شک در آن نیست، آشنا می‌کند. موفق باشید
4852
متن پرسش
باسلام 1.کتاب ده نکته شمار اباشرح صوتی و از برهان تا عرفان و معاد را با شرح صوتی کارکرده ام آیا برای ورود به المیزان لازم است بدایه الحکمه را بخوانم؟ و یا چیزهای دیگر برای مقدمه المیزان لازم است؟ 2. شما قائل به این هستید که سلوک باید ذیل اندیشه امام باشد و دلیل هم استناد می دهید به سخن آیت الله بهجت که استاد تو علم توست، واقعا دچار تزلزل فکری شده ام که آیا این همه از علما و عرفا می گویند باید استاد داشته باشی هم آیت الله جوادی هم علامه حسن زاده و هم علامه طهرانی در کتاب سرالفتوح، حال آن استاد چون ولی خداست و از باطن امور آگاهی دارد به ما باید اجازه دهد که وارد سیاست شویم یا نه، نه اینکه در سلوک فردی استاد داشته باشیم ولی در سلوک اجتماعی تحت امام باشیم و ثانیا شاید آن استادی که خدا به ما می دهد اصلا نظریات امام را قبول نداشته باشد لطفا من را راهنمایی فرمایید؟ 3.تعریف اخبارگری را بیان فرمایید؟ بعضی ها می گویند چرا استاد طاهرزاده مدام از امام و آقا برای اثبات دلایلش سخن می آورد آیا این اخبارگری نیست و آیا اینگونه نیست که شاید بعضی ها نظرات علمی آقا و امام را قبول نداشته باشند فلذا بیانات شما فراگیر نمی شود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- علامه طباطبایی«رحمت‌الله‌علیه» سعی کرده‌اند در تفسیر المیزان مباحث فلسفی را جدا مطرح کنند تا مطالعه‌ی المیزان منوط به مباحث فلسفی نباشد 2- شاید سخن آیت الله بهجت از آن جهت است که می‌دانند زمانه طوری است که دیگر اساتیدی مثل مرحوم قاضی پیدا نمی‌شود. بنده عرایضی در جزوه‌ی «روش سلوکی آیت الله بهجت» عرض کرده‌ام. خوشا به حالتان اگر استاد قابل اعتمادی پیدا کردید ولی به نظر شما اگر استاد سلوکی نظرات حضرت امام را قبول نداشته باشد قابل اعتماد است؟ 3- اخباریون معتقدند نه می‌توان به عقل اعتماد کرد و نه می‌توانیم قرآن را بفهمیم و لذا فقط باید به ظاهر روایات بسنده کرد که لازمه‌ی آن یک نوع تحجر است. ولی اگر دلایلی عقلی یا نقلی مطرح کردیم و بعد شاهدی از سخنان امام و رهبری آوردیم این را اخباری‌گری نمی‌گویند چون اندیشه را مخاطب قرار می‌دهیم نه آن‌که اندیشه را تعطیل کنیم.مرحوم شهید مطهری اخباری گری را این طور توصیف می کند « خود اخباریّین مدعى هستند که قدماى شیعه تا زمان «صدوق» همه مسلک اخبارى داشتند. ولى حقیقت این است که اخباریگرى به صورت یک مکتب با یک سلسله اصول معین که منکر حجیت عقل باشد، و همچنین حجیت و سندیت قرآن را به بهانه اینکه فهم قرآن مخصوص اهل بیت پیغمبر است و وظیفه ما رجوع به احادیث اهل بیت است منکر شود، و همچنین بگوید اجماع بدعت اهل تسنن است، پس از ادلّه اربعه یعنى کتاب و سنت و اجماع و عقل، تنها سنت حجت است، و همچنین مدعى شود که همه اخبارى که در کتب اربعه یعنى کافى و من لایحضره الفقیه و تهذیب و استبصار آمده صحیح و معتبر بلکه قطعى الصدور است، خلاصه مکتبى با این اصول، پیش از چهار قرن پیش وجود نداشته است. شیخ طوسى در کتاب عُدّة الاصول از گروهى از قدما به عنوان «مقلّده» یاد مى‏کند و انتقاد مى‏نماید، ولى آنها مکتبى از خود نداشته‏اند. علت اینکه شیخ آنها را مقلّده مى‏خواند این است که در اصول دین هم به اخبار استدلال کرده‏اند. به هر حال مکتب اخباریگرى ضد مکتب اجتهاد و تقلید است. آن اهلیت و صلاحیت و تخصص فنى که مجتهدین قائلند او منکر است، تقلید غیرمعصوم را حرام مى‏کند. به حکم این مکتب چون حجت و سند منحصر به احادیث است و حق اجتهاد و اعمال نظر هم نیست مردم موظفند مستقیماً به متون مراجعه کنند و به آنها عمل نمایند و هیچ عالمى را به عنوان مجتهد و مرجع تقلید واسطه قرار ندهند.» (مجموعه‏ آثاراستادشهیدمطهرى، ج‏20، ص: 169 ) موفق باشید
4792
متن پرسش
سلام.استاد .بنده با مطالعه آثار شما به عرفان علاقه مند شده ام وقصد دارم به صورت جدی وتمرکر بیشتر مطالعه متون عرفانی راشروع کنم.اما این مسیر بسیار دشوار است وهمان طور که می دانید به دلیل عدم پرداخت گسترده در جامعه دورنمای وسیعی پیش روی بنده نیست از این که ابتدا از چه مباحثی شروع کنم چه مطالبی را بخوانم چه سیری را دنبال کنم که دچار سردر گمی نشوم وبی هدف هم مطالعه نکنم.خودم کم وبیش آنچه که از آثار شما دستگیرم شد شروع به مطالعه بر روی اسما وصفات شدم کردم تادر این موضوع عمیق تر شوم.خواهشمند شما مرا یاری کنید ویک سیر کلاسیک برای مطالعه متون عرفانی به من پیشنهاد کنید. درضمن یک سیر در راستای مطالعه کتب امام خمینی نیز می خواهم.التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم سیر مطالعاتی که بر روی سایت هست بتواند کمک کند از آن جهت که با معرفت نفس شروع می‌شود. موفق باشید
4660
متن پرسش
آن کسی که با دیدن دودکش کشتی به ذهنش خطورکرد که حتماً زمین باید کروی باشد، آیا بدون مقدمات و استدلالْ این نتیجه را حدس زد؟ یا مقدمات و استدلال‌های خفی‌ای پشت این حدس وجود داشته (که بالاخره یا نور باید منحنی شده‌باشد یا زمین باید منحنی باشد، و فرقی بین این قسمت زمین با قسمت‌های دیگرش نیست، پس تمام سطح زمین باید منحنی باشد، پس زمین باید کروی باشد.)؟ آیا این حدسْ متفرع بر این استدلال‌های خفی است و آن شخص ناخودآگاه این استدلال‌ها را انجام داده‌بود؟ خلاصه این که: اولاً آیا این مطلب، درنتیجة آن مقدمات و استدلال‌ها به دست آمد؟ ثانیاً در صورت مثبت‌بودن پاسخ سؤال قبل، آیا این استدلال‌های خفی باعث نمی‌شود این مطلب از حدس‌بودن خارج شود؟ این سؤال‌ها دربارة حلقوی‌بودن مولکول بنزن و تمام حدس‌ها هم مطرح است.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنان‌که می‌دانید در کتاب «سلوک ذیل شخصیت حضرت امام «رضوان‌الله‌ تعالی‌علیه» عرض شد اشراق انقلاب اسلامی بر قلب امام بر مبنای مقدماتی بود که حضرت امام در خود ایجاد کرده بودند. مثل آن‌که متوجه بودند مدرنیته در حال حضور فعّال در همه‌ی عرصه‌های زندگی آینده‌ی بشر است و اسلام را به حاشیه می‌راند. در مورد هر حدسی هم که بخواهد اشراق شود مطابق زمینه‌ی فکری آن فرد این موضوع صادق است. موفق باشید
نمایش چاپی
متأسفانه هیچ نتیجه ای در رسانه ها پیدا نشد!