بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: سبک زندگی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
5833
متن پرسش
سلام سوال اول:المومن مرات المومن در برزخ و قیامت معنایش روشن تر است در کتاب معاد فرموده اید لطفا بیشتر ازکتاب توضیح بدهید. سوال دوم:یبمه ی زنان خانه دار که بعد از بیست سال مطابق پایه ی حقوقی می دهند آیا با توکل بر خدا منافات دارد؟ یا این یک نوع آینده نگری است؟ لطفا راهنمایی فرمایید. لطفا جواب ها را به ایمیل من ارسال فرمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: 1- در قیامت که حجاب‌های بین افراد مرتفع می‌شود انسان حقیقت خود را در آینه‌ی جان افراد می‌نگرد یک نحوه یگانگی بین افراد ظاهر می‌شود که قرآن در وصف آن حالت می‌فرماید: «سَلاماً سَلاماً» 2- اگر پیش‌آمد و انسان توانست در حال حاضر حق بیمه را بپردازد برای آینده‌اش منافاتی با توکل ندارد چون در هر صورت باید خداوند کمک کند تا همین کارها هم نتیجه بدهد. موفق باشید
5836
متن پرسش
سلام علیکم چند وقتی هست مباحث شرح نامه 31 نهج البلاغه اتون رو گوش میدم . امروز رسیده بود به علم لاینفع . سوالی ذهن ام را اشغال کرده که میخواستم از حضورتان بپرسم . یک روز در یک کتابی جمله ای زیبا دیدم که خلاصه اش این بود که (قلب المومن عرش الرحمن ) قلب مومن عرش خداست . یعنی ای بشر اگر کل عالم ماده و محسوس را به تو بدهند و کل کهکشان راه شیری را به تو بدهند باز هم احساس کمبود میکنی و از فردا دچار تکرار و روزمرگی میشوی و باز بیشتر میخوای, و قلب تو عرش خداست و فقط با خدا پر میشود و لاغیر. من روی این جمله کار کردم . چیزهایی رو که احساس میکردم به دل ام گره خورده قطع میکردم . مثلا از خودم میپرسیدم فلانی چرا تو همیشه مسجد سرکوچه میری ؟ چرا مسجد ته کوچه نمیری؟ خوب که فکر کردم دیدم چون این مسجد شلوغ تره و دوست هام تو این مسجد میان , و بعد نماز باهم حرف میزنیم . فهمیدم واسه دوست هام میام مسجد , نه واسه خدا . تعلقات نفس را به کمک خدا شناسایی میکردم و روی آنها کار میکردم . مثلا تو خیابون که ناخودآگاه چشم ام میرفت یک سمتی تا یک منظره ای را نگاه کنم , از خودم میپرسیدم فلانی دیدن این منظره چقدر میتونه تو را در رسیدن به هدف ات کمک کنه ؟ مگه خدا نگفته عالم را برای انسان آفریدم و انسان را برای خودم . پس دیدن این منظره اگر به قصد رسیدن به قرب خدا نباشه , کاری بیهوده است و شبیه به سرابه .تا یک جایی خوب بود .اما جلوی یک چیز نتونستم بایستم , و اون هم مطالعه زیاد کتاب بود . استاد من با حرص ولع مطالعه میکنم. اون هم فقط آثار دینی , عرفانی , فلسفی .عاشق کتابهای آیت الله جوادی آملی , علامه حسن زاده و جدیدا آثار شما هستم . محصولات صوتی سخنرانی هاتون رو تهیه کردم و مدام گوش میکنم . و اصولا به مطالعه شهوت پیدا کردم . از یک طرفی هم میشه گفت که این علم لاینفع نیست .چون این مباحث ذهن ام را خیلی باز کرده , مثلا همین سخنرانی های ده نکته در معرفت نفس یا کتاب اسرار نماز آیت الله جوادی و ...تو افکارم خیلی تاثیر گذاشته .اما از همه مهمتر که احساس میکنم این ها برایم حجاب شده است . استاد چند بار اومدم خواندنم هایم را کم کنم , می بینم که بیکار میشوم . من با اینکه دانشجو هستم ولی در کل بیشتر وقت ام را کتاب میخوانم . اگه آدم بخواد اوقات بیکاری اش را سرکار برود باز با خودش میگه چه چیزی از خواندن کتاب بهتر , که فکرت را باز کنه واسه اینکه وقتی یک سجده میروی , حداقل اون سجده با شناخت و معرفت باشه . همیشه با خودم میگفتم سرکار بروم بهترست ؟ یا اینکه در این مابین موضع مطالعه ام را برای تنوع عوض کنم بهترست ؟( یعنی اینکه مدام مباحث دینی نخوانم و مباحث سیاسی و اجتماعی را هم دنبال کنم به خصوص سخنرانی های دکتر عباسی و استاد پورازغدی که سیاست دینی را خیلی خوب توضیح میده ) و یا اینکه برم مباحث عرفانی و معرفتی بخونم تا شناخت ام نسبت به خود و خدایم بهتر و بیشتر شود تا حداقل نماز و عبادات ام مرا رشد دهد .و همیشه راه سوم را انتخاب میکردم . سوال اول : اینکه من واسه کتاب خوندن چکار کنم , اگر بخواهم کتاب نخوانم یا کم بخوانم که خب نمیشود , تا شناختی نباشد حرکتی نیست , و اگر کتاب نخوانم وقت عظیم بیکاری ام را چه کنم؟ و از طرفی دیگر دقیقا متوجه میشوم که مطالعه زیاد حجاب میشود , این دو حالت را چگونه باهم جمع کنم؟, یعنی در راه سیر و سلوک باید مطالعه را تعطیل کنی و منتظر علم حضوری باشید تا به قلب ات افاضه شود ؟ سوال دوم : گاهی اوقات اینقدر حال ام خوب است که اگر تمام دنیا را جلوی ام بگذارند حاضر نیستم بین من و خدا حجابی حاصل شود و این حالت ام را از دست بدهم و گاهی اینقدر تنها میشوم که به دنبال چیزی هستم تا با آن آرامش پیدا کنم ( خواندن کتابی , صحبت با دوستی , و....).این تعویض حالت هاخیلی زیاد است . یک لحظه دل ام محکم است و گاهی لرزان لرزان .شش ماه است که هیچ سکونی پیدا نکرده و هیچ رشدی هم در قلب ام ندیدم.دستورالعمل یا چیزی میشود بدهید ؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: 1- فعلاً که این فرصت پیش‌ آمده است در کنار دروس دانشگاهی از مطالعه کوتاهی نکنید و این را لطف خدا بدانید زیرا بعداً در شرایطی قرار می‌گیرید که این مطالعات به کارتان می‌آید. در کنار مطالعه از ورزش و صله‌ی رحم و عبادات غفلت نشود 2- مشکل قبض و بسط چیزی است که عموماً با آن روبه‌روئید، به هر دو حال‌تان راضی باشید. موفق باشید
5793
متن پرسش
بسمه تعالی: سلام علیکم: در شب قدر امسال قصد خواندن نماز شب کرده‌ام، گاهی بیدار نمی‌شوم و گاهی چند رکعت و گاهی اصلاً نصیبم نمی‌شود. خواهشمند است راهنمایی بفرمایید چه موقع و با چه دستورالعملی شروع کنم که انشاالله بتوانم بخوانم . از وقتی که برای ما صرف می کنید، قلباً متشکرم . التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: با همین اراده که می‌خواهید برای نماز شب بیدار شوید ، زود بخوابید و اگر نیم‌ساعت به اذان هم بیدار شوید خوب است و هر شب که موفق به نماز شب نشدید اگر توانستید در روز قضای آن را به‌جا آورید. إن‌شاءاللّه برکات معنوی آن نصیبتان می‌شود. غذای سنگین نخورید. آیه‌ی آخر سوره‌ی کهف را بخوانید که می‌فرماید: «فَمَن کَانَ یَرْجُو لِقَاء رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا یُشْرِکْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا». موفق باشید
5760
متن پرسش
سلام علیکم چند سوال پیرامون ازدواج داشتم اول : آیا این فرض صحیح است که انسان بدون هیچ پس انداز مالی و نداشتن کار برای ازدواج اقدام کند . ما استاد تاریخی داشتیم . ایشان میفرمود یکی از دلایلی که پیامبر دیر ازدواج کرد چون پس انداز مالی و پول برای تامین یک زندگی دونفره را نداشت .ومشغول بکارشده بود تا بتواند مبلغی را پس انداز کند و اصولا بتواند خرج دونفر را بدهد. میخواستم بپرسم این گفته صحیح است وآیا ما با دست خالی و نداشتن کار از لحاظ شرع مقدس بایدبرای ازدواج اقدام کنیم ؟.اگر میخواهید بگویید نه , این کار صحیح نیست , پس احادیث زیادی که در خصوص ازدواج داریم را چه میشود که معمولا مضمون آنها این است که ازدواج کنید روزی رسان خداست ونترسید و ....... پس آن نگاه توحیدی چه میشود ؟ پس آن کلام ابوذر به حضرت امیر که فرمود من به جایی رسیدم که اگر زمین مس شود خدا روزی بنده را میرساند چه میشود . دوم : بزرگی به من فرمود با نگاه جنسی محض به سمت ازدواج نرو.و این همیشه برای من سوال است که خب : دوچیز انسان را به سمت ازدواج سوق میدهد اول بحث نیاز جنسی و دوم خلا عاطفی و احساسی .اگر بحث احساس و عاطفه است و خلا روحی روانی مد نظر انسان است که قرآن فرموده الا بذکر الله تطمئن القلوب . و من هم تجربه اش کردم و واقعا حس عجیبی است جایی که به هیچ کس فکر هم نمیکنی و استاد خودتان بیشتر واقف هستید انسان که به آنجا میرسد اصلا حال و هوای افکارش طوری دیگر است همیشه به فکر بدست آوردن معشوق حقیقی که ذات مقدس احدیت هست می اندیشد , دیگر فکر نمیکند که خب چه خوب بود یک دختر خانمی به من فکر میکرد و از من خوشش میومد و من تو ذهن اش مینشستم و جز من کسی رو دوست نداشت و از این قبیل حرفها .خب کسی که به اون جا رسید قلب اش از همه طرف آرومه , و دیگر لازم نیست که بخواد برای نیاز احساسی برود ازدواج کند ( البته این نظر شخصی من است ) . پس فقط یک بحث جنسی می ماند دیگر . پس چرا میگویند با نیاز جنسی تنها جلو نروید ؟ مگر چه اشکال دارد که با نیاز جنسی تنها جلو برویم و بشرط اینکه زیاده خواه و تنوع طلب نباشیم .من الان فکر میکنم اگر برای ازدواج اقدام کنم هیچ فکری جز نیاز جنسی ندارم .آیا در زندگی به مشکل میخورم سوم : من یک پسرهستم و 24 سال سن دارم . دانشجو هستم , موقعیت ازدواج هم ندارم . خانواده ام هم به هیچ وجه برای ازدواج من راضی نمیشوند .گاهی اوقات بحث جنسی خیلی اذیت ام میکند . وقتی هم موقعیت ازدواج ندارم سعی میکنم طبق فرموده عفت بورزم . و تا جایی که توان دارم این عمل را انجام میدهم . بحث صیغه را با اینکه قبول دارم ولی رغبتی به آن ندارم . چون میترسم تنوع طلبی و زیاده خواهی بیاورد و فردا روز نتوانم با یک نفر زیر یک سقف آنطوری که مدنطرم هست زندگی کنم. برای تداوم زندگی آینده ام و برای اینکه همیشه در زندگی ام یک نفر باشد سعی میکنم منتظر همان یک نفر بمانم . و اراده و مشیت خدا را با جان دل میپذیرم و به آن اعتقاد دارم .ولی الان فقط بحث جنسی هست . خواهشمندم نگاه اسلام را در این خصوص بیان بفرمایید . نگاه خیلی از آقایان شرعی مطلق است و من میدانم چون شما همیشه نگاه عرفانی به قضایا دارید از شما سوال کردم . اگر میشود سوالات من را (شرعی – عرفانی ) پاسخ دهید . خدا حفظ اتان کند .
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: 1- قرآن در آیه‌ی 33 سوره‌ی نور می‌فرماید: «وَ لْیَسْتَعْفِفِ الَّذینَ لا یَجِدُونَ نِکاحاً حَتَّى یُغْنِیَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ» آن‌هایی که شرایط ازدواج برایشان نیست باید عفت بورزند تا خداوند از فضل خودش آن‌ها را غنی کند و بتوانند ازدواج کنند. بنابراین روح توصیه‌هایی که در روایات هست با این فرض است که انسان بتواند حداقل نیاز زندگی همسرش را تهیه نماید و در این بستر که انسان کاری و کسبی دارد نگران روزی‌اش نباشد، چون روزی‌رسان خدا است و سیره‌ی بزرگان نیز همین را نشان می‌دهد. اباذر در تجربه‌ی خودش و در بستری که بالاخره کاری برای کسب درآمد داشت تجربه‌ی خود را اظهار می‌دارد که اگر انسان به وظیفه‌ی خود بپردازد می‌یابد در هرحال روزی‌رسان خدا است 2- در هر حال یکی از انگیزه‌های ازدواج حفظ عفت است و این‌که ذهن انسان گرفتار موضوع جنسی‌اش نباشد 3- بالاخره وقتی شرایط ازدواج ندارید، طبق آیه‌ای که عرض شد باید عفت بورزید و در راستای این عفت‌ورزیدن منتظر فضل الهی باشید که به یک نحو شما را به استغنا می‌کشاند، یا در بُعد مادی و یا در بُعد معنوی و یا هر دو. از برکات عفت‌ورزیدن غافل نباشید. موفق باشید
5754
متن پرسش
بسمه تعالی : سلام علیکم 1 - در برابر افرادی که قصد دارند با یادآوری رفتارهای حرام و گناه گذشته که از ما سراغ دارند و می گویند تا دیروز یا سال های گذشته چه کردی و الآن ادعای خدایی می‌کنی، چه برخوردی باید بکنیم که همه از بستگان نزدیک هستند؟ 2- در برابر بستگانی که جلوی ما بنا بر هر دلیل کفر می‌گویند و یا به اهل‌البیت دشنام می‌دهند چه رفتاری کنیم؟ 3- عده‌ی دیگری از بستگان نزدیک ادعا می‌کنند؛ دینداری که ما در پیش گرفته‌ایم و این نوع بندگی‌کردن سخت است و خود را دیوانه کرده یا در آینده دیوانه می‌شوید که برای خود ما باطل‌بودن حرف و نظرشان یقین است در این رابطه هم خواهشمند است راهنمایی بفرمایید چه رفتاری داشته باشیم؟ التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: 1- بگو قبلاً اشتباه کردم و امیدوارم خداوند از گناهان و تقصیرات گذشته‌ام بگذرد 2- اگر امید صلاح در آن‌ها نمی‌یابید فرمود: «وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِراما» باید خود را همسنگ این افراد نکرد مگر این‌که بتوانید در مقابل بقیه که امکان تحت تأثیر قرارگرفتن‌شان هست از حق دفاع کنید 3- بهتر است که در مقابل آن‌ها دینداری شما عادی باشد. موفق باشید
5737
متن پرسش
سلام.من در جایی دیدم که روایت شده امام باقر سلام الله علیه چاق و فربه بوده اند به طوری که وقتی می خواستند به مزرعه بروند،چند غلام زیر بغل ایشان را می گرفته اند.مگر چنین چیزی ممکن است؟مگر غیر از استدلال دروغ بودن این روایات توجیه دیگری هم می شود کرد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: برخی متون ازجمله داستان راستان شهید مطهری وحکمتها واندرزهای ایشان ج 1ص178،استفاده می شود. امام باقر«علیه‌السلام» چاق بوده است ، اما این امر به گونه ای نبود که حضرت را از حالت معتدل و طبیعی خارج کرده باشد. از آن جایی که حضرت مقدار قوی هیکل بود، وی را چاق نشان می داد . در ضمن صرف قوی هیکل و چاق بودن امام ، با زهد حضرت منافات ندارد، زیرا امام مانند آن دسته انسان ها نبود که با زیاد غذا خوردن چاق شده باشد. امام یکی از زهاد بود و مانند امامان دیگر زهد و ساده زیستی را رعایت می کرد و به عبادت خداوند دعا و نیایش می پر داخت . افزون بر آن تنها عوامل چاقی زیاد غذا خوردن نیست ، ممکن است انسان غذای کم بخورد و بهداشت را رعایت کند و چاق شود. شاید امام - به رغم این که- زهد را رعایت و از غذای ساده استفاده می نمود، در عین حال چاق بود . شاید هم حضرت به جهت گرمای زیاد نتوانسته بود یا به جهت کهولت سن یا بیماری نیاز به مساعدت غلامان داشت. گرچه شهید مطهری از امام به عنوان " انسان چاق و فربه" یاد کرده اما مقصود استاد آن نیست که امام به حدی چاق بود که چند نفر زیر بغل حضرت را گرفته بودند. اگر کسی این قدر چاق باشد ، دیگر نمی تواند کار کند، و حال اینکه امام کار می کرد ، از این رو مورد اعتراض مردى به نام محمدبن‌منکدر قرار گرفت. اوگفت: این مرد کیست که در این هواى گرم خود را به دنیا مشغول ساخته است؟! امام فرمود: اگر مرگ من در همین حال برسد و من بمیرم، در حال عبادت و انجام وظیفه از دنیا رفته‏ام، زیرا این کار عین طاعت و بندگى خداست. خیال کرده‏اى که عبادت منحصر به ذکر و نماز و دعاست. زندگى و خرج دارم. اگر کار نکنم و زحمت نکشم، باید دست حاجت به سوى تو و امثال تو دراز کنم. من در طلب رزق مى‏روم که احتیاج خود را از کس و ناکس سلب نکنم. وقتى باید از فرا رسیدن مرگ ترسان باشم که در حال معصیت و خلافکارى و تخلف از فرمان الهى باشم، نه در چنین حالى که در حال اطاعت امر حق هستم که مرا موظف کرده بار دوش دیگران نباشم و رزق خود را خودم تحصیل کنم.(1) مجموعه ‏آثار استاد مطهری، ج‏18، ص 237، قم ، صدرا
5725
متن پرسش
با سلام و احترام. 1) نظرتان راجع به مستند چادرمشکی چیست ؟ 2) نظرتان راجع به جلابیب چیست ؟ www.jalabib.ir 3) آیا به نظرتان تا این حد حساسیت برای محجوب بودن زن - یک زن معمولی که بنای سلوک دارد - لازم است که در جلابیب رعایت شده ؟ 4) معنای " تمثل" ، " عینیت خارجی " ، " عین ثابته" دقیقا چیست ؟ آیا عینت خارجی به معنای عینیت یافتن در عالم ماده است یا خیر لزوما ؟ 5) به نظرتان با رعایت فقه، می توان به قرب إلی الله رسید ؟ آیة الله مکارم می فرمایند آرایش ملایم اشکال ندارد - البته نه به صورتی که جلب توجه نامحرم بشه - . آیا به نظرتان با رعایت احکام فقط در حد فقه و استفاده از احکام آسان تر در جایی که مرجع تقلید ما احتیاط واجب داده است، می توان یک زن عارفه ی مقرب درگاه حضرت حق شد؟ - البته در کنار اصلاح نفس با معرفت و تزکیه -. با تشکر.
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: در هر صورت اگر کسی بخواهد در یک سلوک معنوی تا مقام انس با حقایق در این عالم جلو برود باید از دستورات فقهی فاصله نگیرد و علاوه بر رعایت احکام فقهی، نسبت به امور اخلاقی و معرفتی نیز همت والا داشته باشد در آن حدّ که عقلاً و قلباً حقایق مجرد را بشناسد و احساس کند و در این راستا وجود تعلقات دنیایی را مانع راه خود بیابد. با توجه به این امور هرکس باید جای خود را در این عالم تعیین کند. ظاهراً سایت جلابیب زنی را در نظر دارد که در کنار زندگی امروزی رعایت احکام فقهی را نیز بکند و این غیر از کسی است که می‌خواهد در همین دنیا خود را تا نظر به ملکوت جلو ببرد و این بدین معنی نیست که زنان ما باید خود را منزوی کنند یا لباس‌های شایسته و وارسته و زیبا استفاده نکنند ولی همین‌طور که آقای یامین‌پور می‌فرماید زیبایی لباس غیر از لباس‌هایی است که زیبایی تن را نشان دهد و از این جهت سایت مذکور موفق است. البته بحث عین ثابته را باید در کتاب‌های عرفانی دنبال کنید به‌خصوص کتاب «عرفان نظری» که اخیراً از جناب حجت‌الاسلام و المسلمین استاد یزدان‌پناه نوشته شده است. موفق باشید
5727
متن پرسش
«ملت ایران به فضل خدا و هدایت معنوى ولى الله الاعظم خواهد توانست تمدن اسلامى را بار دیگر در عالم سربلند کند. این،آینده قطعى شماست. جوانان،خود را براى این حرکت عظیم آماده کنند. رهبرانقلاب 76.5.29 »استاد این اینده کدام اینده است که رهبری از آن سخن می گویند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: در جواب سؤال 5716 متذکر آن شدم. ما در آینده در تاریخی قرار خواهیم گرفت که با نگاه تفکر مدرنیته به عالم نمی‌نگریم باید از همین امروز در آن افق زندگی خود را شکل دهیم. رهبر عزیز تقدیری را که خداوند مقدر فرموده برای امروز تاریخ ما می‌فهمند. شاید کتاب سلوک متذکر باشد.موفق باشید
5720
متن پرسش
سلام علیکم. استاد در بحث اجل این سوال برایم مطرح است که مثلا اگر بنده امروز ظهر در اثر سانحه تصادف کشته می شوم؛ این قبلا در لوح محفوظ ثبت شده؟در مورد سایر اتفاقاتی که برای انسان می افتد مثلا دست کسی قطع می شود این چطور؟ثبت شده؟
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: قرآن می‌فرماید: « أَیْنَما تَکُونُوا یُدْرِکْکُمُ الْمَوْتُ وَ لَوْ کُنْتُمْ فی‏ بُرُوجٍ مُشَیَّدَة » هر جا باشید، مرگ شما را درمى‏یابد؛ هر چند در برجهاى محکم باشید!. البته با وظایفی که ما در هر زمانی داریم نباید خلط شود. پیشنهاد می‌کنم جزوه‌ی «جبر و اختیار» را مطالعه بفرمایید. موفق باشید
5722
متن پرسش
بسمه تعالی.با عرض سلام.درباره ی مطالبی که درباره ی وسواس و ناامیدی و بدبینی و ...که دوستان مطرح کرده اند می خواستم با توجه به آموزش کمی که در طب اسلامی و سنتی ایرانی دیده ام بگویم که علت این بیماری های روحی، به هم خوردن مزاج شخص است و مثلا غلبه ی سودا پیدا کرده اند و با اصلاح مزاج به راحتی درمان می شوند. امیدوارم جسارت مرا به بزرگواری خود ببخشید.
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: تذکر خوبی است و لذا خوب است این دوستان با رجوع به اطبای سنتی و یا دوستانی که در دستگاه معرفت نفس بر روی تعادل مزاج کارکرده‌اند رجوع کنند. تجربه هم نشان داده آن‌هایی که رفته‌اند جواب گرفته‌اند. موفق باشید
5595
متن پرسش
سلام علیکم استاد 2 سوال داشتم اگر لطف بفرمایید پاسخ دهید: پدرم سرمایه ای کلان دارد برادر بزرگ ترم دانشگاه را کنار گذاشت و من باب احساس تکلیف به حوزه رفت امید پدر به بنده است من قصد دارم بعد از تحصیل دانشگاه بازگردم و سرمایه ی پدر را در اختیار بگیرم و با استفاده از طلاب و افراد متقی خوش فکر موسسه ای فرهنگی به حول قوه ی الهی تاسیس بشود در این میان چند سوال دغدغه ذهنی حقیر شده است: 1-از آن جایی که شهر ما شهر کوچکی است و امکان تحصیل علوم اسلامی نیست وشاید این علوم در این راه مشکاتی باشد بنده راهی به نظرم می رسد که سریع تر تحصیل را به پایان رسانده و به شهر خود برگردم و از طریق کتبی مثل آیت الله مصباح و سخنرانی های حضرتعالی و ... کسب علم کنم و بستری برای کار فرهنگی آماده شود آیا این گونه می شود؟ یا نیاز حتمی به استاد است پس راهی دیگر که به نظر می رسد علوم دانشگاهی را ادامه بدهم ودر کنار آن از اساتید حوزوی استفاده کرده سپس بازگردم. 2-در سیره علما مشاهده شده نیاز به استاد غیر قابل انکار است با این برنامه ای که حقیر در ذهن دارم و شهر کوچک ما که عالم ندارد چه باید کرد. در این سوالات چند نکته مد نظر حقیر بوده 1-سلوک الی ا... 2-روحیه ی انقلابی3- رضایت والدین
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمداللّه کلیّت راه را با سه نکته‌ی آخر که گفته‌اید می‌شناسید. آنچه مهم است در کنار زندگی، ورود به معارف الهی است، حال چه با تمام‌کردن دروس دانشگاهی وچه با نیمه‌کاره رهاکردن و به کمک پدر آمدن. دلواپس استاد نباشید. «تو پای به راه نه و هیچ مپرس.... خود راه بگویدت که چون باید کرد». موفق باشید
5524
متن پرسش
سلام علیکم در عرفان عملی و سلوک الی الله بهترین گزینه و الگو وجود نازنین حضرت امیر علیه السلام و یا سرور و سید شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین در صحرای نینواست . آیت الله جوادی آملی در کتاب حیات عارفانه امام علی به زیبایی و با دقت وجه عرفانی زندگی حضرت را ترسیم نموده اند . با این که کتابی نسبتا سنگین است ولی برای ما روشن میکند که این بزرگ مرد تاریخ چه شخصیت عظیم عرفانی داشته که سرآمد تمام عرفای عالم است . اینکه حضرت رسول به حضرت امیر فرمودند که: تو را کسی جز من و خدا نشناخت. وقتی در دریای بی کران شخصیت امیرالمومنین فکر میکردم بیشتر غرق و محو چنین شخصیتی میشدم .این تفکر به جایی رسید که دیگر از شناختن حضرت امیر احساس عجز کردم و عقل دیگر همراه نشد .انسانی که در نماز چنان محو صفات جمال و جلال الهی میشود که بدن اش خشک میشود و از حال میرود . گویی که تیر از پای اش میکشند و نمیفهمد .پس از آن برای کودک یتیم خم میشود تا بر پشت اش سوار شوند . در بازار های کوفه راه میرود و عدالت را پیاده میکند . درجهاد شرکت میکند و دشمنان دین را به درک واصل میکند . ببینید در عرفان نفر اول عالم , در علم نفر اول , در عدالت نفر اول , در جهاد نفر اول , در ایفای نقش پدر و همسری نمونه نفر اول و...... سوال اول من این است که حضرت امیر چگونه این حالات را باهم جمع میکرده است ؟ اگر در سیره ی عرفا دقت شود چنین چیزی زیاد به چشم نمیخورد .البته مقام تمام عرفای شیعه بر ما معلوم است که آنها سالکان درگاه حق بوده اند و از جام معرفت الهی نوشیده اند و به حقیقت واصل شده اند و ما منکر این نیستیم .اما همیشه برایم سوال بوده که چرا عرفای بزرگ ما فقط وجه عرفانی اشان برجسته بوده است .به جز خمینی کبیر که کاری کرد که قرار بوده انبیا کنند. یعنی من در ذهن خودم توقع دارم تمام عرفا سیره ی حضرت روح الله را پیش میگرفتند . این بزرگ مرد عارف بود , فیلسوف بود , متکلم بود , فقیه بود , استراتژیست و سیاستمدار بود , شاعر بود . دین و سیاست را دقیقا باهم داشت . یعنی همان چیزی که دقیقا مد نظر اهل بیت و تمام انبیا بود امام خمینی انجام داد . به نظرم خط حرکتی امام خمینی خیلی به خط حرکتی امیرالمومنین نزدیک ترست . من نمیخواهم که منکر خط حرکتی دیگر عرفا بشوم چون حداقل اش این است که آنها هفت شهر عشق را گشتند و من هنوز اندر خم یک کوچه ام و چیزهایی فهمیدند که ما از درک آن عاجزیم ولی باز هم میخواستم در حد وسعه ی وجودی خودم برایم کمی توضیح دهید سوال دوم در خصوص مقام فنا و بقا بود . .در سیره ی عرفا اگر دقت شود در مدت زمانی دارای مقام فنا بودند و بعد از یک مدتی با توجه به مشیت و اراده ی الهی وارد مقا بقا میشدند .یعنی یکبار خود تا حق میرفتند و سپس برمیگشتند تا مردم را هم با خودشان به سمت ببرند که اولی میشود مقام فنا و دومی میشود مقام بقا.اگر خط توجید و عرفان را به صد قسمت تقسیم کنیم اهل بیت به درجه ی صد رسیده اند و تا انتهای راه رفته اند و دارای مقام عصمت هستند و انسانی کامل تر از اهل بیت نمیابیم .در حالیکه ممکن است فلان عارف تا درجه سی یا هفتاد یا ... رفته باشد اینکه عارف بزرگی میگفت ما هرچی داریم از وجود نازنین اهل بیت است و شب در نماز کاسه گدایی امان را به درب خانه آنها میبریم .حال اهل بیت هم مقام فنا و بقا داشتند ؟ .و اصلا سیر و سلوک اهل بیت مربوط به این عالم است یا مربوط به عوالم ماقبل این عال میشود ؟ و آیا احادیث های زیادی که ما از اهل بیت میشنویم مربوط به حالت بقایشان است یا فنا ؟ آیا در حالت فنا حدیثی از این بزرگواران داریم ؟ البته من شنیدم زمانی که تیر را از پای حضرت امیر بیرون کشیدند ایشان در مقام فنا بدند و زمانی که سائل از او طلب کرد و حضرت به او انگشتر بخشیدند ایشان در مقام بقا بودند.آیا در آثار شما در خصوص مقام فنا و بقا چیزی نقل شده است ؟ سوال سوم : در سخنرانی شما به نام ده نکته در معرفت النفس شنیدم که اگر انسان نفس خود را از دست تن نجات دهد میتواند به عوالم بالا سیر کند و دقیقا یادم هست همانجا فرمودید که گفتید اگر انسان میدانست که با این روح و نفس میتواند با عوالم بالا تماس یابد از همین حالا ریاضات را شروع میکرد . البته منظورم ریاضت شرعی هست و با مرتاض ها اشتباه نشود . عرفا هم همیشه درصدد ریاضت های شرعیه بودند .مثلا فلان عارف روزه میگرفت و با آب روزه خود را افطار میکرد . و یا در راه مسجد عبا به سر میکشیدند که با دیدن مردم دچار قساوت قلب نشوند . یا از صبح تا شب در بیابان مشغول عبادت بودند .من میدانم که اینها صوفی نیستند و میدانم هم که اغلب اینها حتی با اهل بیت هم ارتباط داشتند . اما میخواهم بدانم امام صادقی که با پوشیدن لباس سفید و نو از نگاه منحرفین مثل سفیان ثوری مذمت میشود چگونه امام صادق جواب سران تصوف را میدهد. اینکه زندگی امام باقر چطور بوده . یا اینکه نقل قولی از یاسر خادم امام رضا که می فرماید : علی بن موسی الرضا در تابستان ها بر روی حصیر و زمستان ها به روی پلاس مینشست و جامه خشن می پوشید و هنگامی که در میان مردم حاضر میشد خود را می آراست .یا وقتی سران تصوف در خراسان به حضرت رضا اشکال گرفتند که گفتند رهبر جامعه باید جامه خشن بپوشد و طعام ساده داشته باشد .جضرت در جواب فرمودند : یوسف منصب پیامبری داشت و قبای ابریشمی با تکمه های زرد می پوشید و در مجلس فرعونیان برپشتی های آنان تکیه می داد .شکی نیست که اهل بیت به حطام دنیوی از همه زاهد تر بودند لیکن نظر آنان از زهد پوشیدن لباس مندرس و کهنه نبود و در واقع زاهد کسی است که روا نمیدارد میل به لذات و خوشی ها ی دنیوی بر جان اش حکومت کند و برای جلوگیری از آن توان و قدرت نداشته باشد .پس زاهد کسی است که دنیا برای او هدف نیست .بلکه اگر دنیا به او روی کند هم انفاق اش را میکند هم خمس اش را میدهد و تمام ضروریات را انجام میدهد سپس از آن بهره هم میگیرد. بیانات ام در خصوص امام رضا مختصری و خلاصه ای از کتاب تحلیلی بر زندگانی امام رضا نوشته محمد جواد فضل الله ترجمه سید محمدصادق عارف از انتشارات بنیاد پژوهشای اسلامی آستان قدس رضوی بود .مگر سلمان که سهم اش را از بیت المال میگرفت پس انداز یک ساله خودش را کنار نمیگذاشت . و یا منتاظره امام صادق که در کتاب داستان راستان منظور شده.ال است.البته احادیثی هم از اهل بیت هست که در لحظه ای سائلی می آمد و هرچه داشتند انفاق میکردند .حال آیا اهل بیت هم ریاضات شرعیه و دوری گرفتن از مردم به سبب دچار شدن به قساوت قلب داشته اند یا خیر ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- همان‌طور که متوجه‌اید سلوک حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در این عصر نمایاندن نزدیک‌ترین سلوک به ائمه«علیهم‌السلام» است منتها می‌توان گفت عرفای بزرگ در زمان خود آنچه می‌توانستند و شرایط اجازه می‌داد انجام داده اند علاوه بر این‌که اگر امروز ما بخواهیم با تفکر عرفانی حضرت امام آشنا شویم حتماً باید با عرفان محی‌الدین و فلسفه‌ی ملاصدرا آشنایی داشته باشیم 2- وقتی خود اهل‌البیت«علیهم‌السلام» می‌فرمایند: «انَ‏ قُلُوبَنا اوْعِیةُ مَشِیةِ اللّهِ فَاذا شاءَ شِئْنا» قلب‌های ما ظرف اراده‌ و مشیت الهی است پس عملاً دارند می‌گویند ما از خود فانی و به حق باقی هستیم. با این تفاوت که چون خداوند می‌دانسته آن ذوات مقدس در دنیا تا این حدّ بالا می‌روند از ابتدا برای هدایت خلق آن مقام را به آن‌ها داده و آن‌ها با عبادات طولانی خود در حفظ آن می‌کوشند که بحث آن در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» شده است 3- ریاضت‌های اهل‌البیت«علیهم‌السلام» برای حفظ عصمت است و مسلّم در همان تعادلی بودند که خبرش به ما رسیده و عمده آن است که بتوانیم جایگاه تاریخی روایات را بشناسیم. مثلاً وقتی روایت می‌گوید همه‌ی آنچه داشتند به سائل می‌دادند در عرف آن زمان به آن معنا نیست که قوتی که برای سال‌شان ذخیره کردند را هم می‌دادند و از فردای آن روز محتاج مردم می‌شدند. موفق باشید
5389
متن پرسش
سلام استاد، من ازدواج کردم و بچه هم دارم، پدر و مادرم به اسرار پدرم ماهواره گرفتند ، من واقعا خیلی خیلی سختم است برم خونه مادرم و بهشون سر بزنم. واقعا وقتی بهش فکر می کنم که برم خونه، حالم بد می شود. اصلا حالم بد می شود پدری را ببینم که دائما به بدن های عریان ماهواره می نگرد. استاد چه کار کنم ؟ همه وجودم می لرزده که پدرم را با وصفی که گفتم ببینم. یقین دارم که هیچ اثری نمی توانم روشون بگذارم. به نظرتون اگر دوماهی یکبار بروم خانه صله ارحام را به جا آوردم؟ اصلا به نظرتون وظیفه من در ارتباط با صله رحم خانواده ام با وصفی که گفتم چیست؟ و هم چنین غذاهایی که خونه می خورم یا احیانا هدیه ای که خانواده ام بهم بدن با وصفی که گفتم از نظر اخلاقی چگونه است ؟ اصلا آرامش ندارم به خاطر استفاده از مالی که صاحبش فقط سرگرم ماهواره است و به ابتذال ماهواره کاملا واقفم. سوال دوم این که مادر من خیلی مؤمن بوده ولی تحت تأثیر پدرم خیلی خیلی عوض شده و امیالش دیگر دینی نیست. پدرم ایشون رو گمراه کرده، دلم برای مادرم می سوزد ، به نظرتان با این سوزش دلم در این باره چه کنم؟ می دانم کاری از دستم بر نمیاد. تروخدا زود جواب بدهید. خیلی متشکرم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در عین آن‌که رابطه‌تان را قطع نکنید ،از سر محبت بفهمانید که از وضع پیش‌آمده ناراحت هستید و به این جهت سرزدن‌های خود را کم کرده‌اید، بگویید شما که ماهواره دارید ما را می‌خواهید چه‌کار؟ ولی خوردن غذایشان و گرفتن هدیه‌شان اشکال ندارد. در هر فرصتی که پیش می‌اید به مادرتان تذکر دهید آیا نمی‌ترسید وقتی پای صحبت دشمنان اسلام بنشینید آرام‌آرام سعادت دنیا و آخرت‌تان را از شما بگیرند! موفق باشید
5383
متن پرسش
باسلام خانمی هستم که مدتی است در کلاس های اخلاق یکی از بانوانی که از شاگردان یکی از آیت الله های معروف و موجه که در وادی اخلاق فعال بوده و هستند شرکت می کنم .یک موضوعی که بین بانوان محجبه ی چادری مطرح می باشد این است که آیا استفاده از رنگ های غیر مشکی و رنگی البته رنگ ها ی غیر تند،زیر چادر اشکالی دارد یا خیر؟در احکام آمده که رنگ هایی که جلب توجه نمی کنند اشکالی ندارد ولی سخن استاد ما مبنی براین نکته است که ما خودمان متوجه می شویم وبدیهی است که پوشش رنگی داشتن زیر چادر به زیبایی زنان می افزاید حال اینکه باید از زیبا به نظر رسیدن(غیرعادی) در مقابل نامحرمان پرهیز داشت . من خودم به این نکته رسیده ام که ایشان درست می فرمایند برای موفقیت در سیر وسلوک باید رعایت های زیادی داشت،من اگر هم خودم با این قضیه کنار بیایم واز پوشش رنگی زیر چادر استفاده نکنم ولی اطرافیان وخانواده به زبان می ایند و اعتراض می کنند و من نمی توانم دقیق برایشان توضیح بدهم، چه باید کرد؟ 1)آیا تصور من درست است یانه؟ یعنی من درست فکر میکنم که برای موفقیت در سلوک اخلاقی به طور مثال باید از پوشش رنگی داشتن زیر چادر پرهیز کنم یا خیر؟ اگر درست فکر میکنم چه جوابی باید به اطرافیان بدهم 2)حال اینکه استفاده از رنگ مشکی زیر چادر شاید موجب افسردگی شود 3)واینکه اطرافیان ما وجهه ی خوبی از دین را دریافت نکنند و اسلام را دینی خشک وسخت ودور از زیبایی های معمولی زیر سایه ی استفاده از رنگ های متنوع ( غیر زننده)در پوشش بپندارند و نوعی دفع در آنها پدید آید.با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده از بعضی خواهران متدین پرسیدم می‌فرمودند این طور نیست که صرف استفاده ار روسری و یا مانتوی غیر مشکی مشکل ایجاد کند، مشکل در رنگ‌های تند و یا طرز پوشیدن آن است. در هر حال شاید بستگی به خودتان دارد چون موضوع از نظر فقهی اشکال ندارد. موفق باشید
5380
متن پرسش
باسلام 1.آیت الله جوادی می فرمودند همانگونه که گفتند نماز را اقامه کنید نه اینکه بخوانید شما مبلغان هم باید مردم را اقامه کنید چون مردم هم ستون دین و نظام هستند سئوال من این است که ما چگونه مردم را باید اقامه کنیم؟ 2.همانگونه که مستحضرید ما سه علم داریم:1.فقه(انجام واجبات و ترک محرمات)2.متخلق شدن به اخلاق.3.عقایدو مباحث معاد و اسماء و صفات و...، سئوال من این است که الان سیر شما بیشتر ناظر به شماره3 است حال آنهایی که می خواهند سیر شما یا سیر علمایی که در شماره3کار کردند را کار کنند آیا قبلش به عنوان مقدمه ابتدا باید انجام واجبات و ترک محرمات کنند و بعد متخلق به اخلاق شوند و بعد برسند به سیر شماره3(سللوک عرفانی نه سلوک اخلاقی) یا نه اینکه همه را باهم جلوبروند؟ ب:اگر سیر شما را هم بروند خب بالاخره شاید گاهی از انسان محرمی سر بزند آیا بهتر نیست سیر شما را نروند و اول ترک محرمات کنند؟(که طبیعتا این هم خیلی سال طول می کشد که شاید به سیر شماره3 نرسند) 3.جایگاه کتاب حیات زمینی آدم در سیر شما کجاست؟ب:بعضی می گویند بعد کتاب معاد و قبل از شروع المیزان این کتاب را بخوانید این درست است؟ 4.طبق جواب سئوال5300پس روزه به بدن فشار می اورد ذاتا درست است؟ پس این چگونه با اینکه فرمودید فشار آوردن به بدن توهم است جمع می شود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- با ارائه‌ی دین به صورت حضوری و انقلابی و نظر به مهدویت إن‌شاءاللّه دین اقامه می‌شود همان‌طور که حضرت روح اللّه«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» نشان دادند 2- مگر می‌شود بدون رعایت فقه قدمی در دین برداشت؟ در تمام مراحل دینداری باید مواظب حرام و حلال الهی بود و برای قرب الهی خود را در اخلاق و معارف رشد داد 3- حرف خوبی است 4- اگر انسان ماوراء بدن زندگی کند، فشار بدن را به چیزی نمی‌گیرد و از این جهت متوجه می‌شود وَهم او فعّال است که گرسنگی بدن را برای او عمده می‌کند. موفق باشید
5307
متن پرسش
سلام استاد طاهرزاده. این نامه ویژه مطلبی خاص است و فوق العاده مهم است. این موضوع که می نویسم سال ها – با شدت ضعف متفاوت – درگیرش بوده ام.لطفا جواب را به ایمیل بدهید. جوانی هستم 22 سال اهل مشهد. عاشق رهبری هستم.تا آن جا که یادم هست با جان و دل به احمدی نژاد رای دادم و فکر کنم دعا می کردم روزی مثل ایشان شوم. - احمدی نژاد منهای آقای مشایی ای که برایم مجهول است - .چند وقتی است با آثاری از شما آشنا شده ام. و از غربی نگری متنفرم از فرزند تفکر غربی بودن و از همه مهمتر عمل به آن چه تفکر غربی می گوید.از اوایل دانشگاه دغدغه دینی کارکردن داشتم.رشته ی من مهندسی شهرسازی است - رشته ی من همان است که کاربری می دهد،تراکم تعیین می کند،خیابان می کشد،مبلمان شهری می کند و .. - و اگر خدا بخواهد از مهر همین امسال شاید ارشد در رشته ی برنامه ریزی شهری یا برنامه ریزی منطقه ای قبول شوم.براساس گفته ی چند نفر و شناخت برخی اطرافیانم در این رشته از محتوای خوبی برخوردار شده ام و درس نسبتا خیلی خوب بوده . خودم فکر می کنم تا حد خیلی خوبی به مباحث رشته ی خود آشنایی دارم و همین الان در این رشته و مجلات موجود به نظر می توانم با همین سطح به راحتی بسیاری مقاله بنویسم(البته با کمک اساتید و مقالات چند نفره).در تحلیل و فهم نظریات قدرت خوبی دارم. اما با این تفاصیل پی بردم – البته پی بردنش خیلی راحت است - که شهرسازی کشور ما تقریبا (یا دقیق ترش شاید این باشد: تماما) حاصل شهرسازی آمریکایی و انگلیسی و شاید غیره است.طرح های جامع شهری اساسا امریکایی و انگلیسی است و الان نگرش راهبردی که در رشته های مختلف شناخته شده است هم غربی است.(هر چند به نظر می رسد این نگرش ویژگی های مثبت زیادی دارد).اصلا رویکردهای ساماندهی و توسعه ی شهری جدید از انجمن نوشهرسازی آمریکا است مثل:رویکرد توسعه ی حمل و نقل محور(TOD) و دهکده های شهری(URBAN VILLAGE) و ... . اما شاید تاسف آورتر این است که در فضای مقالات ما هم مشاهده می شود که پس از توضیح این رویکرها کاربردی کردن آن ها مطرح است فرض کنید در مقاله مثلا این مطرح بشود که در شهر اصفهان در کنار کدام ایستگاه مترو مرکز TOD می توان زد. اصلا به شخصه من یکی ندیدم تی او دی در ایران با نقد مواجه شده باشد.انگار در شهرسازی ما، ما دربست در اختیار غربیم، دربست. البته شاید تی او دی درست باشد ولی مهم این است که بفهمیم درست است یا نه،اگر درست است چقدر درست است... اما تلاش هایی در خصوص شهرسازی اسلامی – ایرانی شده است ولی به نظر آنقدر ضعیف که استاد ما در پاسخ به سوالی می گفت برخی می گویند شهرسازی اسلامی – ایرانی و برخی می گویند ایرانی – اسلامی ،البته این می تواند از ضعف استاد ما باشد که دانشجوی دکترا هم هست.این یعنی دانشجوی دکترای شهرسازی این را هنوز تشخیص نداده که اول ایرانی بیاید یا اول اسلامی ..یعنی اینقدر این شهرسازی اسلامی – ایرانی غریبه و جا نیفتاده است. شاید بتوان پدر این شهرسازی را دکتر محمد نقی زاده دانست که ایشان رجوع زیاد به قرآن دارند و در کتاب ایشان نام جناب علامه طباطبایی مطرح می شود.ایشان در کتاب مبانی نظری خود از وحدت در کثرت،زیبایی و نظم و .. سخن می گویند... و البته این گونه نیست که واقعا تلاش نبوده و جدیدا در تبریز همایش سالانه در این خصوص برگزار می شود و مقاله می گیرد و ... . ولی در عمل و توسعه ی شهری شاید 100% غربی باشیم. جالب است بدانید که در تقریبا در همه ی شهرسازی ما اگر عکسی از فلان میدان در اروپا که مردم دور آن نشسته اند و بستنی می خورند و همه ساله در آن کارناوال فلان برگزار می شود گذاشته شود از آن به عنوان یک فضای شهری موفق نام برده خواهد شد و شهرسازان ایرانی باید این چنین فضایی را الگو قرار دهند. حال با توصیف خیلی اجمالی از شهرسازی موجود کشور و نسبت خود با این شهرسازی، می خواهم گام بردارم و در ذیل تفکر انقلاب اسلامی ، شهرسازی اسلامی کاربردی ارائه دهم،البته من مهم نیستم یعنی می خواهم یک کاری بکنم،عذاب وجدان راحتم نمی گذارد وقتی بدانم می توانستم کاری کنم و نکردم بعد شاید بتوان گفت واقعا چگونه دعای فرج بخوانم ؟! .آخر شهر جایی است که تاثیرات جدی بر زندگی دارد اصلا در بستر همان طبیعتی است که شما می گویید باید با آن تعامل کرد،من احساس می کنم می شود از شهرسازی تا حدی بستری برای توسعه ی کاربردی فرهنگ و عقاید ایجاد کرد. یعنی شهری ساخت در جهت زندگی بندگان خدا. نمی گویم شهر توان این دارد که بشود استاد کامل سخنگوی فلسفه ولی مسکنش که می تواند جایی برای تعالی سریع تر انسان باشد.کافی است تا با عنایت امام زمان – عجل الله تعالی فرجه - شهر بسازیم که اگر آرمان شهر نیست دشمن شهر هم نباشد و حداقل بعضی ویژگی های غلط را نداشته باشد،حداقل حداقل مسجدش درست مکان یابی شود... من با شناختم از شهرسازی می گویم می شود اگر حداقل حداقل نشود دیگر حداقل حداقل حداقل حداقل که می شود.. اما من نیاز به استاد دارم،نیاز به کسی دارم که اسلامی باشد،من خودم هم در راه اسلامی بودن قدم بر می دارم ولی شاید می توان سریع تر گام برداشت، باید سریع تر گام برداشت،شهرساز شدن در چند سال آسان است اما استاد طاهرزاده شدن،احمد رهدار شدن، جناب واسطی شدن به این زودی ها مگر با عنایت ویژه از بالا،نیست.حالا من تا حدی شهرساز شدم اما نیاز دارم به استاد اسلامی ،نیاز دارم به راهنمای تمدن شناس... کسی که حداقل بگوید برو فلان کتاب را بخوان بعد ببین این وحدت در کثرت که آقای نقی زاده مطرح می کنند کیفیتش چگونه است،اصلا تفکر آقای نقی زاده چقدر درست است و ... . کسی که بگوید فلان کار را در شهرسازی موجود بکنی عیبی ندارد الان خوب است.. به این راحتی ها دغدغه ام را کنار نمی گذارم، باور کنید می شود در این زمینه کار کرد.البته نمی خواهم آویزان شوم فقط حداقل به اندازه ی جوانی که سوال از ازدواج و عشقش به دختری دارد و با چشم گریان و دلی طوفان زده جلوی شما در خیابان ظاهر می شود کمکم کنید کافی است. حالا می خواهم یک نقشه ی راه اولیه بگیرم، مثل اینکه بگویید چه کتاب هایی را بخوانم،یا در مشهد به کدام جلسه مراجعه کنم، یا فوق العاده است که وقتی به من بدهید با کتاب های شهرسازی ام یکی دو جلسه یک ساعته به دیدارتان بیایم، طی الارض بلد نیستم ولی با همین ماشین غربی خودم را از مشهد می رسانم!. نمی دانم چگونه سخن بگویم که بدانید من بچه پر رو نیستم فقط کمک می خواهم... . اگر فکر می کردم در این زمینه نمی توانم کاری کنم جلو نمی آمدم... اگر نیاز به توضیح بیشتر است لطفا بفرمایید مطالب تکمیلی بفرستم. ببخشید مطلب طولانی بود.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین طور که می‌فرمایید می‌توان شهری ساخت که بستر زندگی را به سوی خداخواهی سوق دهد که اگر آرمان‌شهر نیست لا اقل جایگزینی‌های کاذب ایجاد نکند که انسان احساس کند خداخواهی‌اش به حاشیه رفته. اگر به طرز زیبایی ذهن‌ها به جای تصور حضور در پارک، تصور حضور در مسجد را داشته باشند و در تصور حضور در مسجد گم‌شده‌هایی را مدّ نظر بگیرد که حضور در پارک حجاب آن گمشده‌های معنوی باشد، چقدر جهت‌گیری انسان‌ها در زندگی شهری عوض می‌شود. بنده به‌خوبی خلأ وجود چنین شهری را احساس می‌کنم و می‌دانم نتوانسته‌ایم به مردم بفهمانیم مبلمان شهری وقتی براساس نگاه غربی تنظیم شود ما را به ایده‌آل‌های غربی متوجه می‌کند و به‌کلی از ورود به عالم قدس و ملکوت محروم می‌کند. ولی تا کلیات موضوع در انسان‌شناسی درست تبیین نشود چه کسی می‌پذیرد مبلمان شهری چه اندازه در جهت‌گیری دینی و غیر دینی موثر است. در کتاب «تمدن‌زایی شیعه» اصولی در این مورد عرض کرده‌ام. عنایت داشته باشید کاربردی‌کردنِ موضوعات به عهده‌ی امثال جنابعالی است و نگاه کلی‌دادن در این مورد وظیفه‌ی امثال ما است. اگر با همین دغدغه، مباحثی که عرض کرده‌ام را دنبال کنید آرام‌آرام قلب شما آماده می‌شود تا اشراقی در راستای طراحی شهری در شما ایجاد شود که روح انسان‌ها در آن شهر در هوای عبودیت سیر کند. ریزه کاری‌های زیادی در میان است. نیاز نیست ریز مطالب را برای امثال بنده ارائه دهید، وقتی توانستید از یک طرف روشن کنید چگونه شهرسازی غربی حجاب رجوع به عالم قدس است و چرا نمی‌توان در یک شهر کافه تریا و پارک داشت و باز جامعه از مسجد تغذیه‌ی معنوی بکند و وقتی توانستید از طرف دیگر روشن کنید مقصد انسان‌ها در این دنیا چیست و چرا مساجد از وظیفه‌ی خود باز مانده‌اند، آرام‌آرام نقطه‌های رجوع به شهرسازی اسلامی ماوراء نگاه غربی به مسجد و پارک شروع می‌شود. چه کسی باور می‌کند این نوع شهرسازی ریشه در روحیه‌ای دارد که معتقد به حکیمانه‌بودن نظام عالم نیست و به خود حق می‌دهد هرطور خواست در عالم و آدم تصرف کند؟ موفق باشید
5273
متن پرسش
با سلام و احترام سئوال زیر شاید در مورد اینکه گاهی می خواهیم کاری کرده باشیم است من در یک نیروگاه برق کار می کنم و بعضا قطعات و یا تجهیزاتی است که در داخل کشور تولید نمی شود ، وارد کردن این تجهیزات از چین بسیار مقرون به صرفه است ، ولی گاهی به فکر می افتم که با امکانات موجود در نیروگاه آنها را بسازیم و به قول خودمان مانع خروج ارز از کشور و باعث ایجاد اشتغال شده باشیم. بطوریکه گاهی انجام این کارها هزینه ی بیشتری نسبت به وارد کردن آن از خارج در بردارد. به نظر استاد آیا انجام این کار را به نفع جامعه و کشور است ؟ ضمن اینکه اکثر موارد ساخت داخل شامل این حالت است.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در این موارد صاحب‌نظر نیستم ولی تجربه نشان داده ما باید در هیچ بُعدی وابسته نباشیم. موفق باشید
5280
متن پرسش
سلام.جناب استاد گاهی با خواندن برخی کتب احساس تکبر وغرور به انسان دست می دهد واین حس آزار دهنده می باشد وترس از این می رود که هرچه مطالعه بیشتر شود به جای قرب به بعد از الله گراییده می شویم آیا درست این است که این کتب را دیگر نخوانیم ودست از مطالعه بکشیم ویا راه حلی برای جلووگیری از این حس بد می باشد.؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مثل این‌که گاهی انسان در اثر عبادت گرفتار عجب می‌شود باید به جای ترک عبادت متوجه توفیقی باشیم که از طرف حضرت حق نصیب انسان می‌شود، در مورد توفیقی هم که خداوند در کسب معارف حقه به انسان می‌دهد باید همین‌طور برخورد کرد. موفق باشید
5145
متن پرسش
سلام استاد میخواستم بدانم وارد معامله بورس شدن اشکالی دارد؟لطفا نگویید از مرجع تقلیدت بپرس چرا که من از زاویه دیگری میخواهم نظر شما را بدانم و نه صرف حکم فقهی؟با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم روح ما را مشغول بالا و پایین‌رفتن سهاممان می‌کند به جای آن‌که ما باید مشغول بالا و پایین‌رفتن اخلاق‌مان شویم تا اگر بالا رفتیم شکر کنیم و اگر پایین آمدیم استغفار کنیم. موفق باشید
5147
متن پرسش
سلام علیکم استاد بی زحمت چند سؤال زیر را جواب دهید ممنون 1- من می خواهم که کم بخورم به خاطر آن فوایدی که دارد(از لحاط سلوکی و دینی ) ولی این کم خوردنم یه جورایی باعث شده که اکثر افراد می گویند خیلی کم غذا می خوری و من می ترسم شاید دارم افراط می کنم و بنابراین نه تنها در راه سلوک و رضای خدا قدم برنمی دارم بلکه در طولانی مدت بخاطر نرسیدن به بدن به خودم ظلم کرده باشم. من نمی توانم تشخیص بدم چقدر غذا بخورم البته همان کم هم بعضی وقت ها بیشتر می خورم یک حالت بدی بهم دست می ده و هی خودم را سرزنش می کنم ...به هر حال نمی دونم مغزم کار نمی کنه عقل درستی ندارم که تشخیص بدم چکار کنم؟ 2- پدر و مادرم دوست می دارند که من به اصطلاح خوش خوراک باشم و از لحاظ بدنی متناسب و همیشه به من می گویند که بخور ولی من چون احساس می کنم که اگر بخورم پرخوری کردم نمی خورم . از لحاظ بدنی آن ها می گویند ضعیفم و لاغر و این آنها را ناراحت می کند حال از آنجایی که دستور پدر و مادر واجبه و رضایت آنها در سلوک و رضایت خدا تأثیر زیاد دارد من باید کدام مسیر را بروم؟ خشنودی پدرو مادر یا کم خوری؟ 3- با توجه به بحث های شما برای ماه رمضان و فواید گرسنگی و آنکه کم خوری توصیه شده و قطعا افرادی مانند حضرت آقا و علامه طباطبایی امام (ره) این موارد را رعایت می کنند و لی این بزرگواران از لحاظ جسمی این قدر به اصطلاح توپر و جسمی ورزش کارانه دارند؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در آن حدّ باید غذا خورد که نه سنگین شویم و نه هنوز گرسنگی ادامه داشته باشد و ما را مشغول بکند 2- در این موارد وظیفه‌ی ما نسبت به درست‌غذاخوردن شرط است، نه پرخوری و نه کمتر از اندازه خوردن که بدن ضعیف باشد و ماهیچه‌ها لاغر بماند 3- عرض بنده هم همین است که نباید کم‌خوردن آنچنان باشد که بدنی ضعیف و لاغر داشته باشیم در حدّی که ماهیچه‌ها هم لاغر باشند. موفق باشید
5149
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز من فکر می کنم که مغز و توانایی کار فرهنگی را دارم ویه سری طرح و برنامه ها هم به نظرم می رسد ولی آدم کم رو و منزوی ای هستم و نمی توانم مثل بعضی ها سریع ارتباط در جایی برقرار کنم و آنجا کار فرهنگی را شریک شوم و همچنین کار فرهنگی نیاز به مطالعه هم دارد ولی حوصله این که بشینم مطالعه کنم را ندارم و از این قبیل موارد زجر روحی را برایم در پی دارد باید چکار کنم؟ آیا اگر انجام ندهم کما اینکه تا حالا هم انجام ندادم عقوبتی به دنبالم هست؟ اگر اری پس چکار کنم؟ شما می دانید که خجالتی بودن و منزوی بودن بسیاری به تربیت خانواده برمی گردد و افراد برای حل آن نیاز به جلسات مشاوره است و این نیست که مثلا کسی به من بگوید منزوی نباش و من هم بعدش نباشم این چنین امری نیست. پس باید چکار کرد؟ این شوق مطالعه را چکار کنم؟ بعضی ها در روز اگر ده ساعت هم مطالعه کنند خیالی نیست ولی من تا کمی مطالعه می کنم خسته می شوم و بی حوصله باید چکار کنم؟ این حس توانایی و اینکه باید یه کاری در زمینه فرهنگی انجام دهم به خصوص در هنگام یاد کردن شهدا و روضه ها به من دست می دهد و این باور در من تقویت می شود و لی از آن طرف..... با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر انسان استعدادی داشته باشد و آن را به فعلیت نرساند بعداً نسبت به نداشتن آن فعلیت احساس خلأ می‌کند و اذیت می‌شود. از طرفی اگر مایه‌ی علمی درستی داشته باشید خود به خود در شرایطی قرار می‌گیرید که آن را اظهار می‌کنید و از این جهت از روحیه‌ی منزوی‌بودن خارج می‌شوید. سعی کنید کتاب‌های عالمان عالَم‌دار را مطالعه کنید و نه هر کتابی را و نه هر کتاب مذهبی را. در قسمت کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» بحثی در نحوه‌ی مطالعه داشته‌ام شاید مفید افتد. موفق باشید
5026
متن پرسش
سلام علیکم از اینکه مصدع اوقات حضرتعالی می‌شوم همین ابتدا عذر می‌خواهم. در چند سال اخیر رجب و شعبان و رمضان برایم اهمیت سابق راندارد. علت آن هم این است که بنده مشکلاتی برایم به وجود آمد و حتی یکی از این مشکلات واقعا نادر و آزار دهنده است . بنده در آغاز بروز این اتفاقات بسیار به رحمت الهی امیدوار بودم اما پس از گذشت چند سالی آن‌قدر ناامید شدم که نماز شب‌هایم که به طور دائم ترک نمی‌شدبه چند تا در ماه تقلیل یافت. با آن‌که مستحبات را هنوز انجام می‌دهم هیچ لذتی از آن‌ها نمی‌برم. حتی نمازهای واجب را باسستی و بی‌حالی می‌خوانم و دائم از خودم می‌پرسم برای چه باید زندگی کرد و امید داشت. .زخم‌هایی که بر دلم هست شاید قابل تحمل باشند اما سرزنش‌ها و ملامت دیگران در حالی که کاملا بی‌تقصیرم شدیدا آزارم می‌دهد.از بس دراین ماه‌های مبارک در عرفه و ام داوود شرکت کردم و ملتمسانه حاجت خواستم و نتیجه نگرفتم نا امیدم . حتی متاسفانه در عصبانیت ها به کفرگویی افتادم. از آینده شدیدا مضطرب و ناامیدم. قرار و آرامش ندارم. هیچ کس جز خداوند عزیز نمی‌تواند گره از این مشکلات بگشاید. نه به مظاهر و شادی‌های دنیای امروز دلخوشم و نه در اعتقادات خود سرسختم. گاه با خودم می‌گویم اگر قرار بود با این امتحانات این من خرد شود خب شده پس چرا خداوند دست از سر ما برنمی‌دارد. حاج آقا بنده آدم فوق‌العاده آرمانخواهی بوده‌ام و حتی امروز همان آرمان‌ها نور امید در دلم می‌گشایند ولی بسیار شکننده است و زود از دست می‌رود. چند سال است که تمام عالم پیش چشمم سیاه شده و حال و حوصله‌ی هیچ‌کس را ندارم. ولی دیگر فکر می‌کنم صبرم به پایان‌رسیده و طاقتی برای حفظ خویش ندارم.حاج‌آقا این سطور را در کمال نا امیدی از همه‌جا نوشتم. در آستانه‌ی ماه مبارک رمضان بنده را راهنمایی بفرمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: گفت: «گر به هر زخمی تو پر کینه شوی.... پس کجا بی‌صیقل آیینه شوی» عجیب است که خداوند گاهی بنده‌ی خود را شایسته‌ی آن می‌بیند که همه‌ی دنیا و اسم و رسم‌ها را از بگیرد تا تمام قلب او برای خودش کند، حال بنده اعتراض دارد. مگر طوری زندگی را شروع نکردی که جز خدا نمی‌خواستی حالا که خلق را با تو بد و بدبین کرده تا تو ناچار رو به سوی او اندازی داد و بیداد می‌کنی؟ گیرم همه‌ی آن‌چه می‌خواهی به تو داد، می‌شوی مثل بقیه، چرا به آن‌هایی نمی‌نگری که در عین این محرومیت‌های اسم و رسم‌دار، سراسر وجودشان امید است به آن‌چه در قیامت روسفیدند و دنیا آن‌ها را بازی نداده است. باید حسرت چه کسی را بخوری؟ به گفته‌ی مولوی: «سوی دریا عزم کن زین آبگیر.... بحر جو و ترک این مرداب گیر» به گفته‌ی محی‌الدین بن عربی: «اهل الله می‌دانند که انسان نمی‌تواند دارای چنان خوی نیکویی شود که با گرایش همه‌ی مردم سازگار باشد؛ بنابراین جان‌های خود را تنها به خشنودساختن خدا وا می‌دارند. مؤمن، خشنود به خشنودی خداست، و باکی نیست از این‌که منافق از ما خشمگین شود، زیرا او دشمن خداست». موفق باشید
5012
متن پرسش
بسمه تعالی خدمت استاد عزیزم سلام طاعات و عبادات حضرتعالی قبول با توجه به روایات درمورد رزق و همچنین تأمل در کتاب روزی شما به این نتیچه می رسیم که انسان وظیفه دارد کار کند و براساس وظیفه باید کار کند و روزی را خدا میرساند همچنین فرموده بودید که به این در و ان در زدن روزی انسان را افزایش نمی دهد در بعضی روایات دیگر درآمد حاصل از شغل دوم را که بیشتر از نیاز ضروری است اشکال گرفته اند آیا اینها همه برای این نیست که انسان کاملا به یک توحید ناب برسد؟ عده ای نیاز به مسکن را نیاز ضروری دانسته و شب و روزشا ن را به تأمین این نیاز می گذرانند و از سایر عبادات می مانند آیا عملشان توچیه پذیر است؟ و این سوال که آیا تغییر شغل موجب تغییر در روزی می شود؟(هر چند که تمام دلم می گوید نمی شود امامیخواهم عقلم نیز قانع شود چون نفسم زیاد اذیتم می کند) با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: چنانچه در روایات موجود در کتاب تأمل فرموده باشید اولیاء الهی ما را به این نتیجه می‌رسانند که زندگی را در بستر طبیعی خود ادامه دهیم نه تنبلی کنیم و نه حرص زیاد بزنیم، حال اگر تغییر شکل در یک بستر طبیعی انجام می‌شود و عقل ما هم متوجه است خود را گرفتار نمی‌کند چه اشکال دارد؟
4974
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی بنده حدود دو سال است که ازدواج کرده ام. خدا شاهد است که این کار را به قصد تقرب به خدای تعالی و بدست آوردن نصف دین انجام دادم. ولیکن با گذشت این دو سال حس میکنم که از توفیقات دینی ام کم شده، نمازهایم بی حال شده و اصلا قابل مقایسه با قبل نیست. علاوه بر این حس میکنم این ازدواج باعث عقبگرد همسرم هم در امور دینی شده. از حضرتعالی درخواست دارم که بنده را راهنمایی نموده و به حقیر علت ان را هم توضیح دهید که چرا این عقبگرد اتفاق می افتد.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عجله نکنید؛ با بازخوانی مجدد مسیر صحیح ظهور می‌کند. از همدیگر انتظار زیادی نداشته‌باشید وسعی کنید در کنار همدیگر و رعایت حقوق همدیگر بندگی خدا را برای خود معنی کنید. موفق باشید
4924
متن پرسش
باسلام احتراما سبک زندگی روحانیت برای مردم و مخصوصا محرومین خیلی مهم است با توجه به شماتت علما توسط امام حسین علیه‌السلام در ص 245 تحف العقول و همچنین جواب امام زمان علیه السلام به علی ابن مهزیار که علت تاخیر دیدار، نارضایتی امام از سبک زندگی ایشان بوده است که مردم را از دین مایوس می‌کرده است، گاهی بنده به اینکه چرا بعضی طلبه ها سوار ماشینهایی به قیمت حداقل دوبرابر پراید میشوند فکر می‌کنم آیا باید این طلبه ها را برای حفظ دین مردم، امر به معروف کرد؟ رهبر معظم انقلاب هم می‌فرمایند اگر طلبه ای غیر از پیکان (ماشین عموم مردم در آن زمان و پراید در این زمان) سوار شود از ذی طلبگی خارج شده است. آیا اگر امر به معروف نکنیم امام زمان عجل الله تعالی فرجه از ما راضی خواهند بود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بستگی به شرایط دارد در هر صورت زندگی مسئولان و علماء دین باید به مردم عادی نزدیک باشد که بحمدالله رویهم‌رفته همین طور است حال اگر موارد استثنایی هست آن را به پای عموم طلبه‌ها و روحانیت نگذارید و اگر شرایط آماده بود باید به آن استثنائات نیز تذکر داد. موفق باشید
نمایش چاپی
متأسفانه هیچ نتیجه ای در رسانه ها پیدا نشد!