بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: نبی، امام

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
7015
متن پرسش
با سلام چند روزی است که کلامی از حضرت امام از کتاب المکاسب المحرمه جلد1 صفحه 251با این تعبیر(غیر از ما شیعیان برادران ما محسوب نمی شوند گرچه مسلمان باشند)در فضای مجازی پخش شده است.و همه را در مورد وحدت به شک انداخته است. خواهشا توضیحی بفرمایید تا ما از شک بیرون بیاییم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این جا اصطلاح برادر غیر از اصطلاحی است که ما در رابطه با برادران اهل سنت به کار می بریم. آن برادر که در موضوعات فقهی به کار برده می شود و بار حقوقی دارد فقط بین دو شیعه جاری است همان طور که ما مسلمانان غیر شیعه نیز نسبت به همدیگر حقوقی داریم که با یهود و نصاری نداریم. موفق باشید
7016
متن پرسش
با سلام.آیا عایشه عمل خلافی انجام داده است؟نظر حضرتعالی در مورد این حدیث از امام صادق چیست؟( فاحشه ی مبینه کسی بود که در جنگ جمل مقابل امیرالمومنین ایستاد).البرهان جلد 4 صفحه441
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت صادق«علیه السلام» آن تهمتی که منافقان به جناب عایشه زدند را ردَ می کنند و می فرمایند کار زشت عایشه آن بود که در جنگ جمل بازی خورد. یعنی انتقاد جای خود را دارد ولی تهمت و لعن کار خلافی است. موفق باشید
7017
متن پرسش
با سلام.طبق فرموده ی بزرگان اهانت به مقدسات اهل سنت حرام است و گفته می شود که نباید به آنها سب و لعن کرد.در صورتی که در قرآن بسیار سب انجام شده است مثل«اولئک کالانعام بل هم اضل اولئک هم الغافلون» (اعراف 179) «انان مانند چهار پایانند بلکه از حیوان هم بسی گمراه ترند زیرا انان ناگاه و غافلند» 2.«فمثله کمثل الکلب» (اعراف 176) «داستان او به سگ می ماند.» 3.«مثل الذین حملوا التوراه ثم لم یحملوها کمثل الحمار» (جمعه 4) «مثل انان که تورات به دوش گرفته و عمل نمی کنند مانند داستان الاغ است.» 4.«ان انکر الاصوات لصوت الحمیر» (لقمان 19) «به درستی که زشت ترین صداها صدای خران است.»چرا خداوند بارها در قرآن خاب بکفار و مشرکین و... از حیوان،خر،سگ،کور .لال و گنگ و کر،سفیه نادان حمال و بارکش و..نام برده است.؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟و در اصول کافی که صحیح السند نیز میباشد: اصول کافی باب مجالسه اهل المعاصی-ج2،ص524 اینم ترجمش از امام صادق علیه السلام حدیث شده است که فرمود: رسول خدا (ص) فرموده است:هر گاه پس از من اهل ریب و بدعت را دیدید بیزارى خود را از آنها آشکار کنید، وبسیار بآنها دشنام دهید،و در باره آنها بد گوئید، و آنها را با برهان و دلیل خفه کنید که (نتوانند در دل مردم القاء شبهه کنند و) نتوانند بفساد در اسلام طمع کنند، و درنتیجه مردم از آنها دورى کنند و بدعتهاى آنها را یاد نگیرند، و خداوند در برابر این کار براى شما حسنات بنویسد و درجات شما را در آخرت بالا برد. امام صادق روحی له الفدا فرمودند: ما جماعت بنی هشام بزرگان و کوچک های خود را امر می کنیم به دشنام دادن و لعن آندو نفر( ابوبکر و عمر) و بیزاری جستن از آن دو( ابوبکر و عمر). کتاب معتبر ومتقن بحار الانوار ج 5 ص 323 طبق آیات و روایاتی که آمده است باید سب و لعن فرمود.نظر حضرتعالی را می خواستم.خواهشا به تفضیل توضیح دهید.
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- نقد اندیشه کار خوبی است چون موجب رشد می شود. در آیاتی که مطرح می فرمایید بدون اشاره به شخص خاص خداوند اندیشه های شرک آلود را می کوبد 2- اشاره ی رسول خدا«صلوات اللَه علیه و آله» به ابوسفیان و مروان حکم و پدر او است، این غیر از امثال خلیفه ی اول و دوم است که در آن زمان در کنار پیامبر بودند 3- در هر صورت سیره ی اهل البیت«علیهم السلام» آن است که انتقاد می کردند ولی در هر حال اسم نمی آوردند. از طرفی اگر امروز علماء ما مصلحت اسلام در مقابل دشمن را احترام به بزرگان اهل سنت می دانند، عدم رعایت مصلحت اسلام از همه ی گناهان بزرگ تر است. علماء اهل سنت نیز در این رابطه هوشیاری های خوبی از خود نشان داده اند به عنوان مثال عین مصاحبه‌ی دکتر احمد طیب که هم‌اکنون مفتی الأزهر است با شبکه‌ی نیل را ملاحظه فرمائید: - خبرنگاری سؤال کرد آیا به نطر شما عقاید شیعه مشکل ندارد؟ شیخ طیب جواب داد: نه چه مشکلی دارند، 50 سال پیش شیخ شلتوت فتوا داده است که شیعه مانند مذاهب دیگر است. - خبرنگار گفت: فرزندان ما در حال شیعه شدن هستند، چه باید بکنیم؟ شیخ جواب داد: خوب بشوند مگر کسی از مذهب حنفی به مالکی برود ما اشکالی به او می‌گیریم؟ - خبرنگار پرسید: شیعیان با ما درحال قوم و خویشی هستند و با فرزندان ما ازدواج می‌کنند. شیخ جواب داد: چه اشکالی دارد، بین مذاهب ازدواج آزاد است. - خبرنگار گفت: می‌گویند شیعیان قرآنشان فرق می‌کند. شیخ طیب پاسخ داد: این حرف‌ها خرافه پیرزن‌ها است. قرآن شیعیان با ما هیچ فرقی ندارد و حتی رسم الخطشان نیز مانند قرآن ما است. - خبرنگار گفت: 23 روحانی از یک کشور(عربستان) فتوا داده‌اند که شیعیان کافرند، رافضی هستند. شیخ گفت: فتوای آن‌ها اعتباری ندارد. - خبرنگار گفت: پس این اختلافاتی که بین شیعه و سنی مطرح می‌کنند چیست؟ شیخ پاسخ داد: این اختلافات، سیاست خارجی است و می‌خواهد بین شیعه و سنی اختلاف بیندازد. - خبرنگار گفت: من یک سؤال جدی دارم: شیعیان که ابوبکر و عمر را قبول ندارند، چگونه می‌گویید این‌ها مسلمان هستند؟ شیخ طیب گفت: بله قبول ندارند، اما مگر اعتقاد به ابوبکر و عمر جزو اصول دین اسلام است؟ قصه ابوبکر و عمر یک قصه تاریخی است و تاریخ به اصول اعتقادات ربطی ندارد. - خبرنگار که از این جواب جا خورده بود گفت: شیعیان یک ایراد دارند، آن هم این‌که می‌گویند امام زمانشان از 1000 سال پیش هنوز زنده است. شیخ پاسخ داد: خوب ممکن است، چرا ممکن نباشد، ولی دلیلی ندارد ما اعتقاد آنان را داشته باشیم. - خبرنگار پرسید: آیا ممکن است کودک 8 ساله امام باشد؟ شیعیان معتقدند کودک 8 ساله امام شده است. شیخ گفت: وقتی یک طفل در گهواره پیغمبر بشود، این‌که یک کودک 8 ساله هم امام باشد عجیب نیست، هرچند ممکن است ما به عنوان اهل تسنن این اعتقاد را قبول نداشته باشیم؛ اما این موضوع به اسلام آن‌ها صدمه‌ای نمی‌زند و آن‌ها مسلمانند. موفق باشید
7018
متن پرسش
با سلام.چرا فقط لعن به دو خلیفه منع شده است ولی به معاویه یا طلحه و زبیر که مورد تایید اهل سنت است خیر؟؟؟؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: جریان امویان مثل معاویه در آن دوره مثل جریان وهابی ها در این دوره است. وضع آن ها در بین اهل سنت نیز معلوم است ولی ما به جناب طلحه و زبیر نیز حق نداریم لعن کنیم هرچند انتقاد جای خود دارد. موفق باشید
7006
متن پرسش
سلام علیکم . در کتاب مبانی نظری آورده اید :ابابکر و عمر نزد پیامبر ص از سوره قدر سوال کردند و حضرت ص به تفصیلی که در روایت هست جواب دادند و سپس حضرت روی خاک آیه را نوشتند. فَیَقُولَانِ وَ مَا الَّذِی رَأَیْتَ وَ مَا الَّذِی یَلْقَى (فَیَکْتُبُ) لَهُمَا فِی التُّرَابِ تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ فِیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ... سوال اینست که آیا(نوشتنِ) حضرت مورد تایید است؟چون میگویند حضرت در طول عمر مبادرت به (نوشتن) نکردند حتی نامه ها و قراردادها را حضرت امیر ع و صحابه و... مینوشتند.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: احتمال دارد منظور از نوشتن ،خط کشیدن باشد ، زیرا این احتمال بیشتر است که رسول خدا«صلی‌الله‌علیه‌وآله» تا آخر عمر چیزی ننوشته‌اند و اگر نوشته بودند از طریق مسلمانان به عنوان خط رسول خدا محفوظ می‌ماند. موفق باشید
6999
متن پرسش
سلام علیکم شما در جواب سوالی فرموده اید:هندسه و نظم الفاظ قرآن منحصر به قرآن است، در مورد سایر انبیاء معانی به قلب مبارک‌شان می‌رسید و آن‌ها با الفاظی که خودشان تشخیص می‌دادند آن معانی را به مردم می‌رساندند.این به این معناست که الفاظ تورات هم مانند قرآن نازل نشده؟نزول تورات با انجیل چه تفاوتی با هم دارند؟در سوره اعلی آمده:ان هذا لفی صحف الاولی صحف ابراهیم و موسی.نوع نزول کتابهای حضرت ابراهیم و حضرت موسی با نزول انجیل چه تفاوتی داشته که اینجا نیامده؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: قلب مبارک همه‌ی انبیا، موفق به نور حقیقت می‌شده ولی آن عزیزان آن را با زبان خودشان و با الفاظی که انتخاب می‌کردند ارائه می‌دادند ولی رسول خدا«صلوات‌اللله علیه‌وآله‌« با قلب مبارکشان معانی قرآن را می‌یافتند و با گوش برزخی‌شان صوت الفاظ قرآن را از حضرت جبرائیل می‌شنیدند و بعضا با چشم برزخی‌شان جسم برزخی جناب جبرائیل را می‌دیدند. در سوره‌ی اعلی متذکر می‌شود ای پیامبر این حقیقت که به تو دادیم‌، در صحیفه‌های ابراهیم و موسی«علیهما‌السلام» نیز هست ولی لازم نیست که تصور شود با همین الفا‌ظ باشد و ملاحظه می‌کنید که با این الفاظ در آن کتاب‌ها چیزی نیست. موفق باشید
6975
متن پرسش
باعرض سلام طبق ایه شریفه تطهیر اهل بیت علیهم السلام طهارت تکوینی خدا درمورد ایشان اراده کرده است بااین حال اشکال که به نظر میرسد بحث اختیار ایشان مطرح می شود که شما جواب اشکال را فرمودید حضرات اختیار در حفظ این عصمت و طهارت دارند بااین حال باتوجه به اینکه اراده تکوینی خدا اصلا امکان تخلف ندارد ودر تحقق اختیار شرط امکان انجام دوطرف باید لحاظ شود به نظر می رسد هنوز اشکال اختیار حضرات مطرح است علاوه براینکه در ایه تطهیر می فرماید یرید که استمرار خواستن خدا حتی در حفظ این طها رت رابه خدا نسبت داده است باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که عصمت پیامبران و طهارت تکوینی ائمه«علیهم‌السلام» موهبتی است، طهارت تکوینی ائمه به این معنا است که لطفی است از طرف خداوند، و با اختیار آن ذوات مقدس به‌دست نیامده. مثل آن‌که جنابعالی بعد از ماه رمضان به شعوری می‌رسید که به‌راحتی زشتی گناه را می‌فهمید و راحت می‌توانید بر گناه مسلط شوید، و در عین حال اختیار شما از حوزه‌ی شخصیت شما خارج نمی‌شود زیرا آن عصمت با برهان ربّ همراه است و نه با سلب اختیار و در همین رابطه خداوند نور عصمت حضرت یوسف«علیه‌السلام» و مخلَص‌بودن آن حضرت را تبیین کرد آن‌جا که فرمود: « لَوْ لا أَنْ رَأى‏ بُرْهانَ رَبِّهِ کَذلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصینَ» -اگر برهان پروردگار را نمى‏دید- قصد وى مى‏نمود! اینچنین کردیم تا بدى و فحشا را از او دور سازیم؛ چرا که او از بندگان مخلص ما بود!. موفق باشید
6953
متن پرسش
باسلام 1.علامه حسن زاده می فرمایند(البته یک آقایی از علامه نقل می کردو می گفت) ما دو نبوت داریم یک نبوت انبایی و یک تشریعی، یعنی انسان هم به مقام پیامبر می تواند برسدآیا این درست است، و اگر درست نیست پس تکلیف منا اهل البیت چیست؟ و اینکه علامه طهرانی می گویند من به نفوس مسلط هستم و در این زمینه مثل امیرالمومنین شدم یعنی چه؟ 2.چرا ما در شیوه امام خمینی حرفهایی مثل حرفهای علامه طهرانی که از رسیدن عارف به مقام توحید ذاتی و اینها نمی بینیم؟ 3.آیا علامه طباطبایی به توحیدذاتی نرسیدند؟ 4.استاد شما می فرمایید سلوک ذیل اندیشه امام ولی علامه طهرانی و اقای قاضی مکرر گفتند باید انسان دستش را به استادی که به توحید ذاتی داده بدهد تا در سیرش حالات قلب را استاد زیر نظر بگیرد ولی شما توصیه ای به این چیزها نمی کنید؟حتی علامه طهرانی می گویند آیت الله انصاری هم چون استاد نداشتند دچار آن حالات در نماز می شدند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: نبوت انبایی به آن معنایی که حضرت آقا فرموده‌اند همان نفحاتی است که به قلب اولیاء الهی می‌رسد و روایت مشهور نبی‌اللّه«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» آن را تأیید کرده که می‌فرمایند: انّ لربّکم فی ایّام دهرکم نفحات الا فتعرّضوا لها..» آری خداوند بعضاً حجاب‌هایی را بین بعضی از بزرگان دین نسبت به افراد برمی‌دارد تا بتوانند به افراد کمک کنند و اصل این حقیقت در نزد امامان معصوم است 2- حضرت امام«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» بنا دارند بشریت را از ظلمات دوران در آورند و مسلّم به نور الهی به توحید ذاتی به صورتی بسیار متعالی رسیده‌اند در آن حدّ که چهره‌ی حقانی همه‌ی مخلوقات را بالحق می‌یابند 3- علامه طباطبایی»رحمة‌اللّه‌علیه» در جای خود نیز منوّر به توحید ذاتی به همان معنایی که عرض کردم شده بودند نور توحید ذاتی آن مرد در تفسیر المیزان ظهور دارد 4- بنده در جزوه‌ی «روش سلوکی حضرت آیت‌اللّه بهجت«رضوان‌اللّه‌علیه» در رابطه با سخن معظم له که فرموده بودند: «علم تو استاد تو است» عرایضی داشتم شاید مفید افتد. موفق باشید
6954
متن پرسش
با سلام و عرض ادب محضر استاد گرامی اخیرا سایت خبرآنلاین مصاحبه ای با آیت الله علی کورانی عاملی داشته که به نظر می رسد با نوع نگاه حضرتعالی نسبت به تکالیف عصر غیبت تفاوتی هایی دارد به خصوص آنجا که می گویند: "هیچ یک از فقهای ما نگفته که ما برای انتظار، تکالیف خاصی داریم. خب چه کسی فتوا داده که چنین کاری باید کرد؟ هیچ کس. سخن این نظریه پردازان دربارۀ «واجبات انتظار»، سخنی غیر فقهی است؛ یا اخلاقی است، یا انشائی، یا خیالی. و منشأ آن از این جاست که نویسنده یا گوینده، مفهومی بیش از ظرفیت متن آیه و حدیث را بر متن تحمیل می‌کند. معمولاً سخنشان منبعی ندارد و از خودشان است." و نیز در ادامه بر این مطلب تاکید می کنند. بنظرم سخنان ایشان در عین حال که در محدوده فقه اصغر درست است و ما مسائل و احکام اضافه ای در رساله عملیه به جهت نسبت با امام زمان در آخرالزمان نداریم اما در مجموع کلامشان احساس می کنم در زمینه اخلاقی و اعتقادی یا به تعبیر خودشان انشائی و خیالی نیز، نوعی فروکاست صورت گرفته از افق نگاه جدی و ظریف درباب آخرالزمان و شرایط عصر غیبت که در کتابهای جنابعالی وجود دارد. شاید منشا دیدن این تفاوت بضاعت قلیل من بوده و قضیه طور دیگری است. ممنون میشوم اگر راهنمایی بفرمایید. متن کامل مصاحبه: آیت الله علی کورانی عاملی، یکی از علمای برجسته لبنان و ساکن شهر قم است. تا کنون ده‌ها عنوان کتاب دربارۀ تاریخ اسلام و کلام شیعه منتشر کرده، نخستین مرکز نرم افزاری اسلامی جهان را در ایران بنیان گذاشته و در چند شبکه ماهواره ای به زبان عربی و فارسی برنامه دارد. اما در ایران بیش از هر چیز، با کتاب «عصر ظهور» شناخته می‌شود. همان چهره برجسته و محققی که تولید کنندگان "سی دی ظهور" تمام اعتبار حرف های خود را به وی منتسب می کردند اما وی سخنان منتسب به خود را رد کرد. در سالروز آغاز ولایت حضرت صاحب الزمان (عج) چند پرسش را درباره مفاهیم انتظار و غیبت مطرح کرده ایم. گفت وگوی خبرآنلاین را با آیت الله کورانی می خوانید: تعریف مشترک از انتظار نزد شیعیان چیست؟ تعریفی که مورد اتفاق تمام فقهای شیعه باشد. انتظار دو بُعد و تعریف دارد. بُعد اول: گاهی انتظار یعنی منتظر بمانید، دولت تشکیل ندهید تا امام مهدی بیاید. یعنی صبر کن و دست نگه دار. زیرا شما نمی‌توانید دولتی عادل تشکیل دهید. پس هیچ دولتی تشکیل ندهیدو مسئولیت آن را به عهده نگیرید. بعضی از فقهای ما قائل به این رأی هستند و تشکیل دولت را قبل از ظهور امام زمان قبول نمی‌کنند. می‌گویند تکلیف ما نیست. بعضی‌هایشان حرام می‌دانند، بعضی‌هایشان می‌گویند جائز است ولی وظیفه نیست. اما بعضی‌ها هم تشکیل حکومت را جایز می‌دانند. بعضی از باب حِسبه، یعنی أحیاناً برای نظم جامعه جایز می‌دانند، مانند آیت‌الله عظمى خویی؛ و بعضی هم از باب ولایت فقیه، نه تنها جایز، بلکه وظیفه و واجب می‌دانند، مانند امام خمینی. پس نظر این‌ها دربارۀ انتظار با هم فرق دارد. از نظر امام خمینی یعنی انتظار داشته باشید ولی در عین حال فعالیت کنید و در خط امام مهدی(ع) دولت تشکیل بدهید، اما بعضی می‌گویند نه وظیفه ما این نیست. پس انتظار دو معنی دارد. انتظار با انقلاب و تشکیل حکومت، و انتظار بدون تشکیل حکومت که می‌گوید نه ما نمی‌توانیم دولت عدل تشکیل دهیم، پسبا حکومت‌هایی که هست می‌سازیم تا امام زمان بیاید. البته همزمان می‌کوشیم تا به حکومت جهت دهیم و راهنمایی‌اش کنیم تا از ظلمش بکاهیم. این یک بُعد از انتظار بود. این که حکومت تشکیل بدهیم یا ندهیم. بُعد دیگر که مورد اتفاق همه شیعیان است، انتظار به معنی امید و توقع است. یعنی یقینی عمیق به این که آینده از آنِ دولت عدل الهی است. یعنی به جای یأس و ناامیدی، امید داشته باشید، شاید هر لحظه خدا این کار را شروع کرده و ظهور امام را آغاز کند. -می‌شود توضیح دهید که منظور از این بُعد چیست؟ آیا فعالیت خاصی را نمی‌طلبد؟ بعضی‌ها وقتی می‌بینند چه قدر فساد و ظلم هست، چه قدر مردم بی دین شده‌اند، مأیوس می‌شوند. این باور می‌گوید مأیوس نشوید. کار جهان به دست خداست. خدا این اجازه را داده، اما در نهایت نقشه و برنامۀ دیگری دارد. -پس یعنی اعتقاد به این که این سیر تاریخ بشر، هدفی داشته و نهایت خوشی دارد. احسنت. یعنی «الخط البیانی»، یعنی سیر تاریخی امت اسلامی، حتماً باید به اوج خود، یعنی شمول اسلام بر کل جهان برسد. «لِیُظهِرَهُ عَلَی الدّینِ کُلِّه» هدف است و حتمی و قطعی است. کی اتفاق می‌افتد؟ نمی‌دانیم. ولی توقع داریم شاید امسال باشد، شاید سال آینده، شاید هم هزار سال دیگر. -خب این بُعد انتظار، تکالیف خاصی را ایجاب نمی‌کند؟ هرگز. هیچ یک از فقهای ما نگفته که ما برای انتظار، تکالیف خاصی داریم. -پس این همه که می‌گویند و می‌نویسند و کتاب و جزوه منتشر می‌کنند که وظایف منتظران چیست، چه می‌شود؟ خب چه کسی فتوا داده که چنین کاری باید کرد؟ هیچ کس. سخن این نظریه پردازان دربارۀ «واجبات انتظار»، سخنی غیر فقهی است؛ یا اخلاقی است، یا انشائی، یا خیالی. و منشأ آن از این جاست که نویسنده یا گوینده، مفهومی بیش از ظرفیت متن آیه و حدیث را بر متن تحمیل می‌کند. معمولاً سخنشان منبعی ندارد و از خودشان است. -یعنی کاری فقهی و فقاهتی نیست. نه. هرگز. ما چیزی به عنوان «تکالیف زمان غیبت»، «به علت غیبت» یا «در انتظار» نداریم. تکلیف واجب برای مکلّف، همان تکالیف عمومی زمان حضور امامان است و نه چیزی بیشتر. فقط همان است. تکلیف ما در زمان غیبت و حضور معصوم فرقی نمی‌کند. متون رسیده از اهل بیت تأکید دارد که تنها کار واجب در زمان غیبت امام این است: ایمان و انتظار فرج او. فقط ما راتشویق کرده‌اند که برای او دعا کنیم و با او ارتباط روحی داشته و به او توسل کنیم. -پس وظیفه فرد منتظر که بعضی همه اش روی آن تأکید می کنند؟... وظیفه ای که مربوط بشود به جامعه، نداریم. هیچ وظیفه‌ای برای انتظار و مخصوص آن نداریم. -پس وظیفه منتظر شد فقط انجام واجبات و ترک محرّمات و دعا. همین تکالیف شرعی ثابت شده است. یعنی حلال و حرام و واجب و مستحب و مکروه. هر کس که به این‌ها عمل کند، واجبات را انجام دهد و گناهان را ترک کند، یعنی منتظر است و مورد قبول. -پس فرق کسی که به امام زمان اعتقاد دارد و کسی که ندارد در چیست؟ خب این منتظر است و توقع دارد امام ظهور کند، ولی آن، توقع ندارد. -یعنی تفاوتشان تنها در یک حالت روحی است؟ تفاوت آن‌ها در باورها و عواطف است. و این کم چیزی نیست. این یک تفاوت اساسی است. این [=منتظر] اعتقاد دارد که خط سیر جهان به طرف تکامل و به طرف دولت عدل الهی است. -آخر می‌گویند اگر کسی اعتقادی داشته باشد باید عملی را متناسب با اعتقادش انجام دهد. خیر. این یک قاعدۀ کلی نیست. مثلا ما به آسمان‌های هفتگانه معتقدیم، حال، تکلیف متناسب با آن چیست؟! اعتقاد به امام مهدی(ع) ، تکالیف ویژه ای را که موازی با آن باشد، ایجاب نمی‌کند. حداکثر می‌توان گفت ایمان به او، دعا برای او، و احساس آمادگی برای کمک به او در صورت ظهورش، موازی با اعتقاد به اوست. -یعنی بخشی از دین داری شیعه است و چیزی مستقل نیست که فعالیت مستقلی را بطلبد. همین طور است. هرگز. -پس نظر قائلان به تشکیل حکومت چه می‌شود؟ آن را وظیفه منتظران در زمان غیبت نمی‌دانند؟ این هم مختص به زمان غیبت نیست. غیبت وظیفه خاصی را ایجاب نمی‌کند. حتی ولایت فقیه هم از نظر قائلان به آن، هم در حضور و هم در غیبت معصوم مطرح است. و در مورد نیابت فقیه از معصوم به حدیث «جَعَلتُهُ عَلَیکم حاکماً» از امام صادق(ع) استناد می‌کنند که به زمان حضور امام هم برمی گردد. /6262
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: البته مسئله بسیار ظریف‌تر و دقیق‌تر از آن است که جناب آقای کورانی مطرح می‌فرمایند و حتی در کتاب «عصر ظهور» ایشان که از وجهی نکاتی را در رابطه با عصر ظهور فرموده‌اند بسیاربسیار نکاتی هست که ایشان در آن کتاب متذکر نشده‌اند و این یک امر بدیهی است. ولی در هرحال مسئله‌ی تلاش برای تحقق عدالت از طریق انسان کامل چیزی است ماوراء این حرف‌ها، و روح اسلامیت هرمسلمان بر عهده‌ی مسلمانان می‌گذارد که زمینه‌ی ظهور نور الهی را فراهم کنند و مگر جز این است که ملتی که منتظر مصلح هستند باید خود صالح باشند؟ و ملت صالح می‌توانند نسبت به حاکمیت جامعه و امور سیاسی و اقتصادی و تربیتی خود بی‌تفاوت باشند؟ و مگر ولایت فقیه جز ایجاد شرایط برای به‌وجودآمدن انسان‌های صالحی است که زمینه‌ی ظهور مصلح را فراهم کنند و آن امام عزیز غایب را امیدوار نمایند؟ موفق باشید
6955
متن پرسش
باسلام اینکه در روایت داریم اگر فاطمه زهرا(س)نبودند ما خلق نمی شدیم یکی از اساتید می گفتند با برهان امکان اشرف حل است لطف می فرمایید برای ما این مسئله را باز بفرمایید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «مقام لیلة‌القدری حضرت فاطمه«سلام‌اللّه‌علیها»بحمداللّه در حدّی مفصل عرایضی داشته‌ام. کتاب روی سایت هست. موفق باشید
6945
متن پرسش
در کتاب مبانی نظری نبوت و امامت ص 73 آورده اید :" پیامبر (ص) چون نگران بودند نکند آن الفاظِ دقیق فراموششان شود آیات را تکرار می‌کردند، و لذا آیه آمد ای پیامبر! آیات را طوری بر تو می‌خوانیم که هرگز فراموش نکنی، «سَنُقْرِئُکَ فَلا تَنْسی» دغدغه‌ی رسول‌ خدا(ص) این بود که نکند صورت و هندسه‌ی الفاظ فراموششان شود، در حالی‌که برای حفظ معانی چنین دغدغه‌ای در این حد لازم نیست که دائماً آیات را تکرارکنند". لطفا توضیح بیشتری دهید.آیا وقتی چیزی به جان انسان القاء شد دیگر نگرانی از فراموشی وجود دارد؟ منظور از هندسه الفاظ چیست؟ آیا هندسه الفاظ جدای از چیزی است که به قلب نازل شده؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: هندسه و نظم الفاظ قرآن منحصر به قرآن است، در مورد سایر انبیاء معانی به قلب مبارک‌شان می‌رسید و آن‌ها با الفاظی که خودشان تشخیص می‌دادند آن معانی را به مردم می‌رساندند. ولی در مورد قرآن الفاظ و شکل و اندازه‌ی آن‌ها نیز وَحی است و از این جهت رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» تلاش داشتند ظاهر الفاظ نیز محفوظ بماند که آیه آمد: «سَنُقْرِئُکَ فَلا تَنْسى‏». موفق باشید
6932
متن پرسش
باسلام ارتباط بین نماز امام زمان وخود حضرت در چیست ؟ آیا این نماز برای تعجیل در فرجشان است یا برا ی سلامتی ایشان است رمز صد مرتبه ایاک نعبد و.... در چیست مثلا چرا در نماز امیر المومنین این صد مرتبه وجود ندارد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: انوار مقدس معصومین«علیهم‌السلام» در ذیل شریعت محمدی«صلوات‌اللّه‌علیه‌واله» هرکدام راهی هستند به سوی خداوند و نمازهای آن‌ها نیز ظهور خاص سیر آن عزیزان از جان عزیزتر است. با خواندن نماز امام زمان«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» مسیر رجوع به خدا را با نور آن حضرت انتخاب کرده‌اید و از این طریق به خدا نزدیک می‌شوید و به حوائج خود می‌رسید. صد بار می‌گویی ای خدا تماماًٌ در ذیل بندگی تو هستم و در مسیر بندگی خود از تو مدد می‌جویم که بتوانم بندگی تو را ادامه دهم. آیا خداوند چنین بنده‌ای را بی‌محلی می‌کند؟ موفق باشید
6933
متن پرسش
باسلام آیا برای وقت ظهور یک زمان مششخصی در نزد پروردگار عالم وجود دارد یا این زمان متغییر است مثلا میگویند عدم آمادگی بشر وشیعیان برای ظهور موجب تاخیر میشود وشنیده ای هم مطرح است که ایت الله.... فرموده در زمان من فقط پنج مرتبه ظهور به تاخیر افتاده
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: برای خدا معلوم است، حتی معلوم است که چندبار به تأخیر می‌افتد. موفق باشید
6917
متن پرسش
سلام استاد گرامی آیا شما شرحی بر دعای عهد دارید ویا برنامه ای برای این کار دارید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: امیدوارم خدا توفیق این کار را به بنده بدهد. موفق باشید
6876
متن پرسش
سلام علیکم این سؤال رو یک نوجوان دوم دبیرستانی از بنده پرسیده: "اگر معصومین مبری از غفلت هستند، ((ذق یا علی! هذا جزاء من نسی المساکین)) دیگر چیست؟ نسی المساکین: مصداق غفلته دیگه؟ یا مهدی فاطمه" این مطلب رو به نقل از داستان کتاب عربی دوم دبیرستان از بنده پرسیده. در منابع که جستجو کردم عین عبارت اینه: فَلَمَّا أَشْعَلَهُ وَ لَفَحَ فِی وَجْهِهِ جَعَلَ یَقُولُ ذُقْ‏ یَا عَلِیُ‏ هَذَا جَزَاءُ مَنْ ضَیَّعَ الْأَرَامِلَ وَ الْیَتَامَى‏... (مناقب آل أبی طالب علیهم السلام (لابن شهرآشوب) فصل فی حلمه و شفقته ..... ص : 112 / ج‏2 / 116) البته مقاله ای (
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: امام على «ع»- زنى را دید که مشکى آب بر دوش خود مى‏برد. آن مشک را از وى گرفت و همراه او به بردن آن پرداخت؛ و چون از حال او پرسید گفت: على بن ابى طالب همسر مرا به یکى از مرزها فرستاد و او کشته شد، و چند طفل یتیم براى من برجاى گذاشت. چون چیزى ندارم ناگزیر به خدمتگزارى مردم مى‏پردازم. على رفت و شب را به پریشاندلى گذراند. چون بامداد شد زنبیلى پر از خوراکى براى آن زن برد. در راه بعضى از کسان از او خواستند که بردن زنبیل را بر عهده ایشان گذارد، او در جواب گفت: «روز قیامت چه کس بار مرا خواهد برد؟». به در خانه زن رفت و در زد، زن پرسید: کیست؟ گفت: من آن بنده‏ام که دیروز مشک را بر دوش کشیدم، در را بگشا که چیزى براى کودکان با خود آورده‏ام. آن زن گفت: خدا از تو خرسند باشد و میان من و على بن ابى طالب داورى کند. پس داخل شد و گفت: من دوست دارم که به ثواب و پاداشى برسم، میان خمیر کردن و پختن نان و نگاهدارى کودکان، این یک را برگزین تا من به نان پختن مشغول شوم. آن زن گفت:من بر پختن نان بیناتر و تواناترم، آن تو و آن کودکان، آنان را سرگرم دار تا من از پختن نان فارغ شوم! پس آن زن به خمیر کردن پرداخت و على به پختن گوشت مشغول شد، و لقمه‏هایى از گوشت و خرما و جز آن را خرده خرده به کودکان مى‏خورانید. هر وقت به کودکان چیزى مى‏داد مى‏گفت: «فرزندم! از آنچه در کار تو گذشته است على بن ابى طالب را حلال کن! على به روشن- کردن تنور مشغول شد و چون شعله آتش روى او را مى‏سوزاند مى‏گفت: اى على بچش! این است کیفر کسى که از بیوه زنان و یتیمان غافل بماند. این‌که حضرت غفلت کارگزاران خود را به خود نسبت می‌دهند به آن معنا نیست که حضرت کوتاهی کرده باشند و در نتیجه عصمت آن حضرت زیر سؤال رفته باشد مضافاً این‌که وقتی که عصمت اولیاء از بین می‌رود که در مقابل خداوند و حکم صریح او تمرّد کرده باشند.
6896
متن پرسش
بنام حق و با سلام حضور استاد گرامی عطف به سوال 6731 جواب شما به سوال دوم در مورد عرفا و غیر معصومین به راحتی قابل پذیرش است اما راجع به انبیاء و اولیاء معصوم که مدار و قطب زمانه خویشند و دنیا و آخرت که همان ظاهر و باطن است، برای آنان ظاهر است و شهود آنان بنحو ( أنّ ) است نه ( کأنّ ) چگونه می تواند وجهی داشته باشد و چگونه می توان فشار مرگ را برای آنان توجیه کرد. لطفا از این زاویه توضیح بفرمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: فرقی نمی‌کند همین‌که انسان در این دنیا است و بخواهد از این ساحت به آن ساحت برود از جهتی همان‌طور که حضرت یحیی«علیه‌السلام» فرمودند با فشار انتقال از مرحله‌ی مادون به مرحله‌ی مافوق روبه‌رو هستند و این خود یک نحوه سلوک است و ربطی به آن افق «إنَّ» آن‌ها که همواره در دنیا بدان نظر دارند، ندارد. موفق باشید
6865
متن پرسش
سلام استاد گرامی--برای زایران امام رضا(ع) که به صورت اردوی دانشجویی مشرف میشوند و از همه اقشار هستند تهیه چه کتاب یا جزوه ای از آثارتان را توصیه می فرمایید؟ باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید کتاب‌های حبّ اهل‌البیت«علیهم‌السلام» و کتاب‌های حقیقت نوری اهل‌البیت«علیهم‌السلام» و جزوه‌ی «دعا و زیارت» مفید باشد. موفق باشید
6831
متن پرسش
با سلامالف) آیا در زمان حضرت مهدی یهودیانی که ایمان نمی آورند جزیه پرداخت میکنند یا وقتی بر آنان حق آشکار شد کشته میشوند؟ب)راجع به سنیها چطور؟ج)آیا روایاتی در دست هست که کسانی مانند چاوز هم رجعت کنند؟د)آیا اینکه حضرت مهدی جمعه ظهور میکنند قطعی است یا همه روزها باید منتظر ظهور حضرتش بود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً وقتی حق روشن شود دیگر جایی برای جزیه‌دادن نمی‌ماند و با ظهور حضرت صاحب‌الأمر«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» دیگر شیعه و سنی مطرح نیست، اسلام مطرح است با نور حاکمیت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه». موضوع در مورد چاوز برای بنده مبهم است. از آن‌جایی که بهترین زمان‌ها ظرف ظهور بهترین انسان است می‌توان گفت جمعه استعداد بیشتری برای ظهور حضرت دارد. موفق باشید
6838
متن پرسش
سلام مضمون این جمله که(باعاشورا هرروز زندگی کن،باقرآن هرسال)که در کتابهای استاد طاهرزاده آمده،یعنی چی؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: معلوم نیست این جمله در کتاب‌های بنده باشد ولی این جمله باید بدین منظور گفته شده باشد که اصول کلی را از قرآن بگیر و امور جزیی‌تر را از سیره‌ی امامان دریافت کن. موفق باشید
6789
متن پرسش
بسم الله الرّحمن الرّحیم: ضمن تشکر از جنابعالی؛ سوالاتی خدمتتان داریم که امید است با جواب تک‌تک آن‌ها نکاتی در راستای ادامه‌ی مباحثی که مطرح می‌فرمایید روشن شود.
متن پاسخ
- سؤال 1- مباحث غرب شناسی چه ضرورت و جایگاهی در سرفصل های آموزشی دارد؟ و علت تدریس این سنخ مباحث از سوی شما چه بوده است؟ باسمه تعالی: سلام علیکم: جواب: 1- مباحث غرب‌شناسی در راستای نظر به جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی و توجه به فرهنگ مهدوی که افق آینده را در اتحاد بین تکوین و تشریع می‌نگرد، معنای خاصی به خود می‌گیرد غیر از آنچه منتقدین مشهور دنیا در رابطه با نقد غرب مطرح می‌کنند. ما از طریق انقلاب اسلامی بنا داریم زندگی زمینی خود را در تمام مناسبات فردی و اجتماعی به کمک شریعت الهی، با عالم قدسی مرتبط گردانیم و در این رابطه باید موانع تحقق این هدف را که در حال حاضر عمده‌ترین آن موانع نگاه فرهنگ غربی به عالم و آدم است، بشناسیم و بدین لحاظ نه‌تنها شناخت غرب با این رویکرد برای دوستداران انقلاب اسلامی لازم بلکه از نان شب واجب‌تر می‌باشد و گرنه ناخودآگاه انقلاب اسلامی در ذیل غرب قرار می‌گیرد و از تحرک لازم می‌افتد و ملت‌ها از نتایج فوق‌العاده‌ای که می‌توانند از انقلاب اسلامی ببرند محروم می‌شوند و با ادعای آن‌که توسعه‌یافتگی مستقل از منظومه‌ی جهانی نیست عملاً انقلاب اسلامی را استحاله می‌کنند. سؤال 2: به نظر شما ضعف ها و کاستی دوره های آموزشی غرب شناسی موجود در کشور چیست؟ طرح کلی و ویژگی خاص مباحث آموزشی شما چه می باشد؟ جواب 2- حقیقتاً درست متوجه شده‌اید که مباحث غرب‌شناسیِ موجود بعضاً نقص‌ها و کاستی‌ها و اشکالاتی دارد زیرا بعضی‌ها متوجه نیستند مخالفت ما با فرهنگ غرب مثل مخالفتی که مثلاً روسیه و یا چین با غرب دارد نیست، اندازه‌ی مخالفت ما با غرب به اندازه‌ی تفاوت اهدافی است که هرکدام دنبال می‌نماییم و در راستای آن اهداف انسان را معنا می‌کنیم. ضعف‌های بعضی از مباحث غرب‌شناسی در غفلت از ذات غرب است، غربی که در سر و سامان‌دادن بر زندگی زمینی بشر به غیب به عنوان نقشی فعّال و کارساز و الهام‌بخش توجه نمی‌کند و مطابق آن برنامه نمی‌ریزد و عملاً به دست‌آوردهایی دست می‌زند که در اثر آن دست‌آوردها نقش الهام‌بخشی غیب و اشراقی آن از صحنه‌ی زندگی انسان‌ها دور می‌شود، در حالی‌که ما در نقد غرب باید متوجه باشم غرب چه‌چیزی به ما داده و چه‌چیزی از ما گرفته که سعی شده در کتاب «عالم انسان دینی» به‌طور بسیار مختصر متذکر آن باشیم. کتاب «مدرنیته و توهّم» نمونه‌ای از نقد غرب با رویکرد دینی است به آن شکلی که عرض شد. سؤال: 3 ) نسبت ما با تاریخ انبیا و اولیا چگونه باید باشد و درک انقلاب اسلامی چگونه منجر به تصحیح این نسبت می گردد؟ جواب: 3- نسبت ما با تاریخ انبیاء و اولیاء از این قرار است که حضرت حق از ابتدای حیات زمینی بشر زندگی دینی و شرعی را برای انسان‌ها مقدر نموده تا در گشایش زندگی زمینی و تنگناهای مخصوص این زندگی بهترین انتخاب را داشته باشد و همواره رابطه‌ی اشراقی خود را با عالم معنا حفظ کند و این خط از حضرت آدم«علیه‌السلام» شروع شد و همچنان ادامه یافت تا به شریعت محمدی«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» رسید و در دل این شریعت نظرها به حاکمیت انسانِ کامل یعنی حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» معطوف گشت و در راستای چنین حضوری انقلاب اسلامی ظهور کرد و درست در مقطعی از تاریخ که فرهنگ مدرنیته اراده کرده بود خط حضور تاریخی انبیاء و اولیاء را نادیده بگیرد انقلاب اسلامی متذکر آن خط معنوی گشت تا اولاً: بشر راز سرگشتگی خود را در دوران جدید درست بشناسد و ثانیاً: راهی را که خداوند برای زندگی زمینی بشر مقدر کرده است همچنان گشوده بماند تا ما زندگی خود را در مسیر اراده‌ی الهی قرار دهیم و از بی‌معنایی و پوچی رهایی یابیم و بفهمیم تقدیری که خداوند اراده کرده است چه تقدیری است. سؤال: 4) با توجه به اینکه فهم ما از دین متاثر از حجاب مدرنیته است، چگونه می توان در دوره های آموزشی به مباحث دینی توجه نمود؟ جواب: 4- همچنان‌که بحمداللّه متذکر هستید در شرایطی قرار داریم که به‌واقع در بسیاری امور فهم ما از دین متأثر از حجاب مدرنیته است و تنها با یک خودآگاهی تاریخی می‌توانیم از این حجاب آزاد شویم وگرنه سعی می‌کنیم دین را با مدرنیته تطبیق دهیم که با این کار اصالت را به فرهنگ مدرنیته داده‌ایم و عملاً دین در ذیل فرهنگ غربی قرار می‌گیرد و از کارآیی لازم باز می‌ماند و معلوم است وقتی دین کارآیی لازم را نداشت فرو گذاشته می‌شود. خودآگاهی تاریخی یعنی بفهمیم جایگاه دین و جایگاه مدرنیته دو جایگاه متفاوتی است و هیچ نسبتی با همدیگر ندارد زیرا یکی اصالت را به جهان می‌دهد و دیگری اصالت را به خدا. به عنوان مثال وقتی شما جایگاه تاریخی وهابیت را درست شناختید و معلوم شد این فرقه مأمور است تا اولاً: در زیر لوای اسلام فرهنگ مدرنیته را بسط دهد و ثانیاً: مأمور است از اسلام چهره‌ای زشت بنمایاند تا نگاه‌ها از اسلام به سوی فرهنگ غربی معطوف شود، دیگر انرژی خود را صرف این نمی‌کنید که بخواهید اشکالات محتوایی آن فرقه را اثبات کنید، در عین آن‌که اشکالات محتوایی فراوانی در این فرقه هست. در خودآگاهی تاریخی که ما باید نسبت به مدرنیته داشته باشیم متوجه جایگاه تاریخی آن فرهنگ می‌شویم که در ذات خود هیچ معنویت اصیلی را برنمی‌تابد و هر معنویتی را در فضای روح سوبژکتیویته به باور شخصی تبدیل می‌کند و انسان را در خود متوقف می‌نماید، در حالی‌که جایگاه دین در طول تاریخ درست برعکس جایگاه تاریخی فرهنگ غربی است. دین انسان‌ها را متذکر حقیقتی ماوراء برداشت‌های ذهنی‌شان می‌کند تا با عالمی بس جدّی‌تر و اصیل‌تری مرتبط گردند، عالمی که اگر بدون نظر بدان تصمیم‌گیری کنند گرفتار انواع بحران‌ها و تناقض‌ها می‌شوند همان‌طور که عده‌ای در اطاق تاریک خواستند فیل را بشناسند و نظر بدهند. و چنانچه آموزش معارف دینی با چنین دقتی همراه نباشد که امروزه تنها باید با فاصله‌گرفتن از ظلمات غرب می‌توان به نور توحید در افق زندگی بشر اشاره کرد؛ به نحوی گرفتار یک نوع سکولاریسم شده‌ایم که البته بیش از همه باید حوزه‌های علمیه در این امر هوشیاری لازم را به‌خرج دهند. سؤال: 5) به نظر می آید که جنابعالی در فهم اندیشه غربی از دیدگاهها و جریانهایی استفاده نموده اید که متفاوت و ظاهرا متعارض هستند.به طور مثال اندیشه صدرایی، تفسیر المیزان و اندیشه های مرحوم فردید و رضا داوری اردکانی در مباحث شما طرح شده اند. لطفا وجه پیوند این اندیشه ها را در مباحث غرب شناسی توضیح دهید. جواب: 5- این نکته‌ی بسیار حساسی است که وقتی انسان به اندیشه‌ها از نظر وجودی بنگرد و در همه‌ی آن‌ها در جستجوی «وجود» باشد و اگر آن اندیشه‌ها متذکر وجود باشند دیگر به عنوان اندیشه‌های متکثر و متفاوت ظهور نمی‌کنند و این درست بر عکس نگاه حصولی و ماهیت‌گرا به اندیشه‌ها است که با نظر به وجه متفاوتِ آن‌ها شناخته می‌شوند زیرا ماهیت مثار کثرت است و برعکس وجود که عامل وحدت می‌باشد. شما در اندیشه‌ی صدرایی منور به نگاهی می‌شوید که اولاً: بین وجود و ماهیت تفکیک می‌کنید و به اعتباریات اصالت نمی‌دهید. ثانیاً: متوجه وجود به معنای تشکیکی آن هستند یعنی وجود را به عنوان یک مفهوم در ذهن مورد توجه ندارند بلکه به عنوان یک حقیقت به آن می‌نگرید. در این دستگاه بنده جناب آقای دکتر فردید و جناب استاد داوری را در رابطه با نقد غرب متذکر «وجود» می‌دانم به این معنا که این بزرگان و از همه مهم‌تر جناب مارتین هیدگر غرب را از آن جهت که حجاب وجود است نقد می‌کنند و اگر به عمق تعبیر هیدگر نسبت به وجود و ظهور و خفای وجودی که وی مدّ نظر‌ها قرار می‌دهد نظر کنیم به تشکیکی‌بودن وجود که ملاصدرا مدّ نظر دارد نزدیک می‌شویم و در این رابطه بنده قرائت دکتر فردید از هیدگر را از آن جهت که شیعه و ایرانی است قابل قبول می‌دانم هرچند ممکن است به‌زعم عده‌ای این برداشت از هیدگر مطابق اندیشه‌ی هیدگر نباشد، که البته بنده معتقد به این نیستم. چون وقتی خودم هم به متون نوشته‌شده از هیدگر رجوع می‌کنم و در فضای اصالت وجود صدرایی و با ذوق تشیع به آن متون می‌نگرم احساس تناسبی بین صدرا و هیدگر برایم پیش می‌آید. در صفحه‌ی 290 کتاب «مفردات فردیدی» از قول فردید آورده: «: «من می‌خواهم از نو، ملاصدرا بخوانم تا آن‌جا که سوبژکتیو و ابژکتیویته در ملاصدرا محو شود، تفسیر من از ملاصدرا غیر از تفسیر خودبنیادانه‌ای است که حوالت دوره‌ی جدید است»». می‌گوید: ««وجودِ» ملاصدرا متعالی از وجودِ ذهنی و عینی است. در فلسفه‌ی ملاصدرا تعالی و دفاع از قرآن است». می‌فرماید: «ملاصدرا پریروز دارد». سؤال: 6 ) چه نسبتی بین عرفان اسلامی (به طور خاص ابن عربی) و اندیشه متفکرین غربی مانند نیچه یا هایدگر وجود دارد؟با تشکر جواب: 6- روح عرفان محی‌الدین در نظر به اسماء الهی نهفته است که نگاه بسیار با ارزشی به عالم است زیرا حقیقتاً در نگاه وجودی آنچه مدّ نظر است وجود است در کمالات خاص وگرنه نگاه ما به مفهوم وجود خواهد بود. پس در نگاه وجودی از آن جهت که وجود عین کمال است شما با اسماء حسنای الهی روبه‌روئید که در مظاهر مختلف ظهور کرده و عرفان محی‌الدین انسان را در چنین نگاهی می‌پروراند تا بتواند بین تنزیه و تشبیه جمع کند و با حضرت اللّه در مظاهر اسماء حسنایش مأنوس گردد. در دل چنین نگاهی غرب سراسرظلمات است و هایدگر این را به‌خوبی می‌فهمد و می‌فهماند ولی نه در آن حدّی که شما در عرفان محی‌الدین متوجه آن هستید. در حالی‌که نیچه را به‌راحتی را نمی‌توان در این دستگاه جای داد. نتیجه از یک طرف با مفاهیم درگیر است و طالب حضور می‌باشد و فریاد می‌زند که کلیسا و بازار خدا را کشته‌اند و در به در به دنبال خدای حضوری است و از طرف دیگر به ابرمردی نظر دارد که اراده‌ی او معطوف به قدرت است و نه معطوف به حق. با این‌همه نیچه به جهت آن روح عصیانگرش می‌تواند الهام‌بخش باشد ولی ارتباط با نیچه کار آسانی نیست حتی در همین حدّ که من تصویر کردم نمی‌توان نیچه را جای داد. با این‌همه می‌توان گفت: «دیده آن باشد که باشد شه‌شناس.... تا شناسد شاه را در هر لباس». موفق باشید
6771
متن پرسش
نام عالمانی که امام مهدی (عج) انتخاب کرده که برای ارتباط با مردمان در دوران غیبت او
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: نایبان خاص امام مهدی(ع) به ترتیب عبارتند از: ـ ابو عمرو عثمان بن سعید عمری؛ تاریخ رحلت ایشان معلوم نیست. ـ ابو جعفر محمد بن عثمان بن سعید عَمری؛ او در آخر ماه جمادی الاولی سال 305 هـ .ق رحلت نمود. ـ ابالقاسم حسین بن روح نوبختی؛ او در هجدهم شعبان سال 326 هـ . ق رحلت نمود. ـ ابی الحسن علی بن محمد سَمُری؛ بنابر مشهور، وی در پانزدهم شعبان سال 329 هـ .ق رحلت نمود. . موفق باشید
6764
متن پرسش
با سلام. 1. این که می فرمایید ائمه واسط فیضند، این واسطه فیض بودن قبل از تولدشان و از زمان حضرت آدم(ع) چه فرقی با بعد از تولدشان دارند؟ 2. کیفیت واسطه فیض بودن پیامبر(ص) یا امام حسین(ع) با کیفیت واسطه فیض بودن امام جواد(ع) فرقی داشته؟ اگر می فرمایید همه از یک نور واحدند، پس این تکثر برای چیست؟ و اینکه قبل از تولد ائمه و پیامبر اکرم(ص) کدامیک از انوار ایشان برای بشریت واسط فیض بودند؟ 3. آیا حضرت فاطمه(س) نیز واسطه فیض بودند؟ 4. آیا حضرت ابراهیم(ع) که مقام امامت هم داشته نیز واسطه فیض بودند؟ ممنون از شما
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ائمه«علیهم‌السلام» در مقام نوری‌شان یک حقیقت‌اند که آن نور در هر زمان در یکی از آن عزیزان ظهور دارد و بدین لحاظ هرکدام آن‌ها در زمان خودشان واسطه‌ی فیض هستند که بحث آن همراه با روایات مربوطه در کتاب «امام و مقام تعلیم ملائکه» شد. و از آن‌جایی که زهرای مرضیه«سلام‌اللّه‌علیها‌« نیز وجهی از آن نورند، واسطه‌ی فیض می‌باشند در آن حدّ که از جهتی حضرت زهرا«سلام‌اللّه‌علیها» حقایقی را می‌گفتند و علی«علیه‌السلام» می‌نوشتند. سایر پیامبران به تبع چهارده معصوم واسطه‌ی فیض‌اند. البته موضوع امامت ائمه ظهور اجرائی آن مقام است .موفق باشید
6765
متن پرسش

با سلام شما در کتاب کربلا مبارزه با پوچیها بحثی در مورد اربعین آورده اید و چند جای آن تصریح کردید که امام معصوم می فرمایند مومن پنج نشانه دارد که یکی از آن ها زیارت اربعین است و سپس این مطلب را شرح و بسط داده اید در حالی که این روایت خبر واحد است و یک حدیث بیشتر در مورد آن نیامده ضمن اینکه همین یک روایت هم بدون سند است(وسائل روایت 19643)در ضمن شبیه به همین روایت مجموعا پنج روایت آمده که اولا همگی سندا ضعیفند و ثانیا در همه ی آن ها چهار نشانه آمده ولی به جای زیارت اربعین در آن روایات قنوت قبل از رکوع و...آمده در حالی که بقیه ی نشانه ها دقیقا همان چهارتائی است که در روایت وسائل آمده(منبع روایات :مستدرک ج 3 حدیث3599-تفسیر البرهان ج 4 ص 600-بحارطبع بیروت ج 82 ص 79-در یکی دو کتاب دیگر نیز با همین اسناد آمده است)در روایتی که نشانه ها را ده عدد شمرده نیز زیارت اربعین نیامده ضمن اینکه آن روایت هم ضعیف است همچنین روایت ضعیف دیگری در وسائل 19644 که توصیه کرده در روز اربعین چگونه زیارت بخوانیم.....با همه ی این احوال سؤال این است که شما چرا قبل از اینکه صحت روایتی را بررسی کنید آن را صحیح تلقی کرده و شرح و توضیح می دهید ضمن اینکه این روایات روایات فقهی نیستند که توجیهات خاص خود را داشته باشند....بنده در نوشته ها و سخنان شما استناد به موارد ضعیف را دیده ام که به مرور خدمتتان عرض می کنم فعلا می خواهم جواب شما را در این مورد ببینم....البته توضیح روایات اربعین و نقد آن ها مفصل تر است که اینجا جای ذکر آن نیست...بسیار سپاسگزارم

متن پاسخ

- باسمه تعالی: سلام علیکم: همان طور که می دانید، واحد بودن راوی خبر که موجب می شود خبر را «خبر واحد» بنامند طبق مبنای اکثر قریب به اتفاق علمای شیعه، ضرری به حجیت آن نمی زند؛ البته آن چه در مورد سند این حدیث فرموده اید درست است چرا که این حدیث، مرفوعه بوده و نمی توان آن را صحیح و یا موثق تلقی نمود ولی توجه به چند نکته در مورد این حدیث لازم است. یک: افرادی مثل مرحوم شیخ مفید در کتاب مزار، شیخ طوسی در مصباح المتهجد، محمد بن جعفر المشهدی در المزار الکبیر، ابن طاووس در اقبال به این حدیث اعتماد کرده اند. لطفا توجه کنید که بحث از صرف نقل حدیث نیست و گرنه تهذیب و کافی و وسائل را نیز به حساب می آوردیم ولی مسأله در این کتب، اعتماد به حدیث است و می بینیم که بر اساس همین حدیث «فضل زیارة الاربعین» را قائل شده و حکم به استحباب آن نموده اند؛ مثلا می بینیم که مرحوم شیخ مفید در این باب، تنها همین حدیث را ذکر نموده. دو: مرحوم شیخ طوسی در کتاب «مصباح المتهجد» این روایت را به لسان «قال» نقل نموده و می فرماید: «یستحب زیارته فیه و هی زیاره الاربعین، فروی عن ابی محمد العسکری علیه السلام قال علامات المومن....» و همان طور که برخی علماء در مورد مرسلات مرحوم صدوق قائل به اعتماد به روایات مرویه به لسان «قال» شده اند، می توان همین مطلب را در این روایت تطبیق داد. سه: عنایت دارید که علماء دین برای مقبول‌بودن روایات تنها نظر به سند آن ندارند بلکه شواهد دیگری را نیز مدّ نظر می‌آورند. چهار: موضوع اربعین امام حسین«علیه‌السلام» چیزی نیست که بخواهیم با یک روایت جایگاه آن را تعیین کنیم تا با فرض ضعیف‌السندبودن آن روایات موضوع، «کان لم یکن» قلمداد شود. با این‌همه بنده در این موارد خود را صاحب‌نظر نمی‌دانم و به سخنان علماء دین که آن‌ها را حدیث‌شناس می‌دانم استناد می‌کنم. به عنوان مثال می‌توانید به کتاب «شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی» از آیت‌اللّه جوادی آملی در صفحه‌ی 27 رجوع فرمایید که به این حدیث استناد نموده‌اند. موفق باشید

6760
متن پرسش

آیا زیارت اربعین با پای پیاده به کربلا کار درستی است؟ آیا این نوعی تحریک وهابیت برای کشتن بیشتر شیعیان نیست؟ آیا شرایط امروز مثل زمان ائمه است که توصیه به زیارت با پای پیاده داشتند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این حضور گسترده‌، وهابیت و اسرائیل را نه‌تنها مأیوس بلکه نابود می‌کند. این حضور گسترده‌ای که مردم در این عظیم‌ترین تجمع بشری از خود نشان دادند شبیه تجمع عظیم قبل از انقلاب اسلامی بود که خود به خود رژیم شاه را از بین برد. منتظر باشید که به نور همین تجمع اربعینی تقدیر دیگری ظهور کند که استکبار معنای حضور خود را در تاریخ از دست بدهد و چون بادکنکی همراه با اذنابش خاموش ‌شود. موفق باشید

6736
متن پرسش
سلام استاد با عرض ادب و احترام و دعا برای سلامتی حضرتعالی. سؤال بنده در باره اختلاف مراتب انبیا و اولیاء و به طور خاص امامان معصوم صلوات الله علیهم است. آیا این عرض بنده قابل قبول است؟ امامان معصوم علیهم السلام همه نور واحد، همه در عالیترین مرتبه عصمت و همه مبرای از هر نقص و رجس به عنوان انسان کامل هستند. اما این به معنی تساوی در همه مراتب و عدم برتری یکی بر دیگری نیست. در هر صورت این حضرات نیز در سیر الی الله سلوک فردی خود را دارند و هر کدام هر اندازه که مراتبی را فتح کند به همان میزان بر آن عزیزی که آن مرتبه را فتح نکرده است برتری دارد. ولی این ناقض کمال انسانی و نور واحد بودن ایشان نیست. وجه جمع این دو مطلب به این صورت است که امامان معصوم علیهم السلام به عنوان امام انسان کامل بوده، در مقام امامت و هدایتگری انسانها هیچ کاستی ندارند. در مقام مثال می توان اینطور فرض کرد که اگر امام برای هدایت کامل انسانها باید به درجه 100 رسیده باشد هر دوازده امام این 100 درجه را فتح کرده اند و در این بعد هیچ فرقی با هم ندارند. اما در ابعاد دیگر که هیچ ربطی به هدایت مردم ندارد و به سلوک شخصی خود ایشان مرتبط است، مقام امام امیرالمؤمنین علیه السلام یک مقام است و مقام امام حسین علیه السلام مقام دیگر و ... و برای هر کدام این امکان است که در سیر به سوی خدا بر دیگر عزیزان درگاه خدا سبقت گیرد. نظیر افضلیت مقام حضرت ابراهیم علیه السلام بر بقیه انبیا با اینکه بخش هدایتگری ایشان نسبت به مثلا حضرت موسی علیه السلام - با توجه به تعالیم ارائه شده در کتابهایشان - اگر نگوییم کمتر نیست لااقل مساوی است و این به خاطر اختلاف فهم مردم زمانشان است ولی بازهم اعتقاد داریم مقام ابراهیم بالاتر است. یا تفاوت بین موسی و خضر علیهماالسلام که موسی صاحب دین و شریعت است اما پیش خضر شاگردی می کند. استاد آیا این مطلب صحیح است؟ التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده هم همین‌طور فکر می‌کنم و این‌که معتقدیم امامان با هم از جهاتی متفاوت‌اند را از خود امامان داریم وگرنه این چیزی نیست که ما تشخیص دهیم. مثلاً حضرت باقر«علیه‌السلام» می‌فرمایند حضرت علی«علیه‌السلام» افضل از سایر ائمه«علیهم‌السلام» هستند و این شاید به همین معنایی است که شما فرموده‌اید. موفق باشید
نمایش چاپی