بسم الله الرّحمن الرّحیم
«إِنَّ الَّذينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْديهِمْ فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلى نَفْسِهِ وَ مَنْ أَوْفى بِما عاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتيهِ أَجْراً عَظيماً (10) سَيَقُولُ لَكَ الْمُخَلَّفُونَ مِنَ الْأَعْرابِ شَغَلَتْنا أَمْوالُنا وَ أَهْلُونا فَاسْتَغْفِرْ لَنا يَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ ما لَيْسَ في قُلُوبِهِمْ قُلْ فَمَنْ يَمْلِكُ لَكُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً إِنْ أَرادَ بِكُمْ ضَرًّا أَوْ أَرادَ بِكُمْ نَفْعاً بَلْ كانَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبيراً (11) بَلْ ظَنَنْتُمْ أَنْ لَنْ يَنْقَلِبَ الرَّسُولُ وَ الْمُؤْمِنُونَ إِلى أَهْليهِمْ أَبَداً وَ زُيِّنَ ذلِكَ في قُلُوبِكُمْ وَ ظَنَنْتُمْ ظَنَّ السَّوْءِ وَ كُنْتُمْ قَوْماً بُوراً (12) وَ مَنْ لَمْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ فَإِنَّا أَعْتَدْنا لِلْكافِرينَ سَعيراً (13) وَ لِلَّهِ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ يَغْفِرُ لِمَنْ يَشاءُ وَ يُعَذِّبُ مَنْ يَشاءُ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحيماً» (14)
از طریق سورهی فتح نحوهی توجه به حضور خدا با ما در میان گذاشته میشود. این سؤال برای ما هست که واقعیت چیست؟ مسلّماً نمیشود یک خدایی داشته باشید و در کنار او مخلوقاتی قرار داشته باشند، زیرا در آن صورت، وجود آنها، حضور مطلق و همهجانبهی خداوند را محدود میکند. با توجه به همین نکته شما در سورهی توحید عرضه میدارید که او «احد» است و جایی در کنار او برای بقیه نیست. به اصطلاح، یکی است که دو ندارد.[1]
و «صمد» است، یعنی در دل حضور خداوند در عالم، سیرِ همه به سوی او میباشد که این از ظرائف توحید اسلامی است و شاید سایر ملتها ظرفیت فهم چنین توحیدی را نداشتهاند. علامه طباطبایی«رحمةاللهعلیه» میفرمایند: معنای اینکه خدا «صمد» است، این است که هر چیزی در ذات و آثار و صفات محتاج او است و او منتهای مقاصد است. در عین حال «لم یلد» کسی از او تولید نشده است، تا دوگانگی بین خدا و آن کسی که از او متولّد شده بهوجود آید. پس رابطهی خدا با مخلوقاتش مانند رابطهی تولیدی و مادر و فرزندی نیست. از طرفی در معنای «صمد» فرمودهاند: «اَلصَّمَدُ الَّذِى لاَ جَوْفَ لَهُ»، صمد چیزی است که از درون خالی نیست. پس این طور نیست که جایی چیزی باشد که آنجا خدا نباشد و خداوند به اندازهی وجود آن چیز از درون خالی و تهی باشد. نحوهی حضور حضرت ربّ العالمین ماورای ماهیات، حضوری و وجودی است و وجودِ همهی مخلوقات را در برگرفته، پس واقعیت این است که جز خدا هیچ چیز از نظر وجودی در عالَم حاضر نیست و وجود همهی مخلوقات به حضور وجود خداوند است. این سؤال پیش میآید که جای ما در این عالم کجاست؟ زیرا بالاخره ما نمیتوانیم وجود خود را انکار کنیم. معنای «فَوْقَ أَيْديهِمْ» اینجا معنا پیدا میکند، به این معنا که او بالای همهی مخلوقات است، هرچند همهی انسانها متوجهی چنین حضوری برای خدا در عالم نباشند و متوجهی چنین حضوری از خود نزد خدا نیستند. زیرا از نظر وجودی، وجودی که در مرتبهی برتر و بالاتر است، همهی مراتب نازله نزد او میباشد، به همان معنایی که: «چونکه صد آید نود هم پیش ما است» همهی مراتب وجودی عالم به نحو اتّم و اکمل نزد خداوند حاضر است. ما نسبت به خدا نازلهایم و عالیهی این نازلهها نزد خداوند است، ولی نه به معنای آنکه خداوند جدای از نازلهها باشد. پس بحث در این است که او چه نسبتی با ما دارد و ما چه نسبتی با خداوند داریم؟ او تمام عالم را فرا گرفته است و همه جای عالم حضور او است ولی به اعتبار او، اما به اعتبار ما همان است که شاعر گفت:
یار نزدیک تر از من به من است این عجب بین که من از وی دورم
من از وی دورم به اعتبار اینکه متوجهی آن حضور و آن نزدیکی نیستم و نتوانستهام نسبتم را با او بهدست آورم. واقعیت این است که خداوند همواره در همهی صحنهها حاضر است و صدّیقین یعنی کسانی که در هر چیز خداوند را بدون واسطه مدّ نظر دارند و حقیقتاً احساس میکنند چرا خداوند به رسول خود متذکر شد: «وَ ما رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْت وَ لكِنَّ اللَّهَ رَمى»(انفال/17) در واقع آن احساسی که رسول خدا(ص) داشتند را خداوند برای آن حضرت تعریف کردند که آن احساس چه چیزی است. عرض شد که حضرت آیت الله جوادی میفرمودند میتوانیم بگوییم بالاترین تجلیل از حضرت محمد(ص) همین آیه است، از آن جهت که رسول خدا(ص)در مقامی هستند که در عین احساس خود در انداختن نیزه و تیر به سوی دشمنان، حضور خدا در آن صحنه به...
برای مطالعه کامل جزوه میتوانید فایلهای PDFوDOC را دانلود نمایید.
[1] - احد به چیزی اطلاق میشود که هیچ کثرت خارجی و ذهنی را نمیپذیرد و به این دلیل، قابل شمارش نبوده و نمیتوان گفت: أحد، اثنان، ثلاثة...، ولی واحد چنین نیست و ممکن است در خارج یا ذهن، دوم، سوم و... داشته باشد.
دیدگاهها