بسم الله الرّحمن الرّحیم
«لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنينَ إِذْ يُبايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ ما في قُلُوبِهِمْ فَأَنْزَلَ السَّكينَةَ عَلَيْهِمْ وَ أَثابَهُمْ فَتْحاً قَريباً (18) وَ مَغانِمَ كَثيرَةً يَأْخُذُونَها وَ كانَ اللَّهُ عَزيزاً حَكيماً(19) وَعَدَكُمُ اللَّهُ مَغانِمَ كَثيرَةً تَأْخُذُونَها فَعَجَّلَ لَكُمْ هذِهِ وَ كَفَّ أَيْدِيَ النَّاسِ عَنْكُمْ وَ لِتَكُونَ آيَةً لِلْمُؤْمِنينَ وَ يَهْدِيَكُمْ صِراطاً مُسْتَقيماً» (20)
عنایت دارید که حضرت ربّ العالمین قرآن را برای همهی زمانها و برای همهی عقلها نازل کردهاند. توجه به این مطلب از این جهت مهم است که متوجه باشیم خود را محدود به یک زمان خاص و یا یک شخص خاص نکنیم. حیف است که مثلاً یک نفر بخواهد در قرآن فقط باورهای قبلی خود را جستجو کند، این چیز غلطی نیست ولی این شخص در واقع در گذشتهای میماند که البته در زمانِ خود، آن گذشته، گذشتهی خوبی بوده است ولی اگر کسی خود را در فهم قرآنی گذشته متوقف کرد، خود را از گشودگی قرآن برای رسیدن به حقایق بیشتر محروم کرده است، در حالیکه میتوانیم به جای جستجوی باورهایی که برای خود پذیرفتهایم، جستجویِ خود را در شخصیتی دنبال کنیم که هنوز به دست نیامده است. زیرا انسان همیشه نسبت به آیندهاش اِمکان است و ابعادی در پیش دارد که به سوی او میآیند و این در صورتی ممکن است که نسبت به حقایق گشوده باشد، امری که با نظر به قرآن برای انسان پیش میآید.
حضرت ربّ العالمین در آیهی ۱۸ سورهی فتح در خطاب به پیامبر خود میفرمایند: «سوگند که خداوند از مؤمنینی که در زیر آن درخت با تو بیعت کردند راضی بود.» باید فکر کرد این مطلب چیست که حضرت ربّ العالمین با سوگندی که میخورند و میخواهند ما با آن واقعه جدّی برخورد کنیم؟ آیا این حکایت از آن ندارد که در آن صحنه و در آن شرایط نسبتی خاص بین انسان و خدا پیش آمده که منجر به فتح تاریخ محمّدیf شد؟
ما همیشه با خدا نسبت داریم از آن جهت که ما مخلوق او هستیم و او خالق ما است، ولی وقتی خداوند میفرماید: «لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنينَ إِذْ يُبايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ» و حضرت ربّ العالمین نسبت به آن رخداد اعلان رضایت میکنند، معلوم است در آن صحنه، تاریخی خاص به ظهور آمده، غیر از آنچه بین انسان و خدا به صورت فردی پیش میآید. حال باید پرسید چه عناصری در آن صحنه دست به دست هم داده که خداوند به آن صحنه یعنی «تَحْتَ الشَّجَرَةِ» اشاره میفرمایند و کارِ آن مجموعه به جایی میرسد که حضرت ربّ العالمین بهطور مشخص آن مجموعه را در عملی که انجام دادهاند، به چنین وصفی توصیف میکند؟ آیا جز این است که خداوند خود را در نسبتی که آن مؤمنین با پیامبر خدا(ص)در آن بیعت برقرار کردند، به تماشا نشسته است؟ از آن جهت که او غنیِ مطلق است و به غیر خود نظر ندارد، مگر نظر به مظاهری که او را مینمایانند؟ در اصطلاح گفته میشود: « العالیُ لا یَلْتَفِتُ الی السّافِل» آن چیزی که در مقام عالی و برتر هست، به سافل و مادون، نظر ندارد زیرا نقصی ندارد که بخواهد با نظر به غیر خود، نقص خود را برطرف کند. در همین رابطه گفته میشود خداوند فقط پیش خودش میباشد. خدا رحمت کند جناب ابن سینا را و بحثی که در «رسالة العشق» مطرح فرمود که خداوند فقط عاشق خودش است. زیرا اولاً: خدا به عنوان کمال مطلق، خوبِ خوبِ خوب است. ثانیاً: کمال، آن است که خوبِ خوبِ خوب را بشناسد او را دوست داشته باشد. ما نمیتوانیم خداوند را که خوبِ خوب و کمال مطلق است آنطور که شایسته است بشناسیم و عاشقانه دوستش داشته باشیم. پس فقط یکی میتواند به معنای مطلق، عاشق خدا باشد و او بهجز خدا نیست که به معنای واقعی عاشق خودش است و جناب ابن سینا در آن رساله متذکر این امر است. حال بحث ما این است که چه شده است حضرت ربّ العالمین میفرمایند: «لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنينَ» در ابتدایِ امر این سؤال برای انسان پیش میآید، چه شده است که خداوند به چیز دیگری غیر خود دل ببندد و از آن راضی شود؟ در حالیکه روشن شد چیز دیگری در عالَم نیست تا حضرت ربّ العالمین به آن دل ببندند! و چون عموماً انسانها این موضوع را بعید میدانند، خداوند در ابتدای آیه با واژهی «لَقَد» سوگند میخورد که باور کنید چنین موضوعی، یعنی رضایت خدا از عدهای خاص واقع شده ...
برای مطالعه کامل جزوه میتوانید فایل DOC را دانلود نمایید.
دیدگاهها