بسم الله الرّحمن الرّحیم
«وَ هُوَ الَّذي كَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنْكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ عَنْهُمْ بِبَطْنِ مَكَّةَ مِنْ بَعْدِ أَنْ أَظْفَرَكُمْ عَلَيْهِمْ وَ كانَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصيراً» (24)
آیهی فوق نحوهای از بودنِ حضرت حق در نسبت با مؤمنین را در عالَم به ما متذکر میشود، تا بررسی کنیم کار جبههی جاهلیتِ ابوسفیانی به کجا میکشد و چگونه مسلمانان توانستند سالِ بعد از قرارداد صلحِ حدیبیه به مکه بیایند و در مقابل مشرکین مکه، اعمال حج را مطابق آنچه اسلام فرموده بهجا آورند به شکلی که مردم مکه در اطراف ایستاده بودند و ناظر حجی بودند که مسلمانان انجام میدادند. صحنه، صحنهی عجیبی بود! خداوند در اینجا به وجهی خاص آن اتفاق را متذکر میشود و به آن اشاره میکند. میفرماید: همان خدایی که در بطن مکه، یعنی در جریان صلح حدیبیه، آنها را از شما و از تجاوز به شما بازداشت و شما را نیز از آنها بازداشت که با آنها درگیر شوید، بعد از آنکه شما را بر آنها پیروز کرد، به طوری که مسلمانان داخل سرزمین کفار شدند و در داخل خانههای آنها قدم گذاردند و خداوند به هرچه میکنید دانا است و در اِزای صدق ایمانتان با شما برخورد میکند.
همان خدایی که سنتهایش همواره در عالم جاری است به صحنه آمده و شما در این معادلاتی که برایتان پیش آمده او را بنگرید و این نحوه فهم از حضور خدا در تاریخ با اینکه بگویید ما خدا را قبول داریم؛ تفاوت دارد. در این صحنهها متوجهی حضور خدا در تاریخی که شما را فراگرفته است میشوید و صحنه را، صحنهی انس به خدا مییابید. زیرا فرمود: «وَ هُوَ الَّذي كَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنْكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ عَنْهُمْ» همان خدایی که آن صحنه را در بطن مکه به وجود آورد با سنتهای ثابتش در صحنه است. بحثِ حسّ حضورِ خداوند است و این حسِ حضور، ممکن نیست جز در توجه به چنین صحنههایی که پیش میآید. تا این نحوه حضور مدّ نظر قرار نگیرد، ما آنطور که شایسته است از دینداریِ خود بهرهی عملی نمیبریم. حسِ حضورِ خداوند در صحنهها است که منجر میشود تا انسان مؤدّب به ادب الهی گردد و تقوا به سراغ انسان بیاید و به واقع یاد خدا را بچشد. زیرا یاد خدا نوعی تذکر به حضور حضرت حق در همهی مناسبات است. غرب از آن جهت به مشکل افتاد که کلیسا دین خدا را به یک باور مفهومی و انتزاعی تبدیل کرد و تفتیش عقاید را راه انداخت که هرکس آن باور را نداشت باید محاکمه شود.
دینداری که باید در آن دست و دل انسان حاضر باشد را به یک رسم تبدیل کردند و همین امر موجب شد تا در بحران سکولارشدنِ بشر مدرن، دین آنها برای عبور از آن بحران هیچ کمکی به آنها نکند، در آن حدّ که در جنگهای جهانیِ اول و دوم آن دینداری نتوانست آنها را از کشتار ۶۰ میلیون انسان که خودشان به جان هم افتادند، باز دارد. متفکران غربی به این فکر افتادند علت چه بود که اِگزیستانسِ بشر مدرن، دیگر، دینی نیست. اِگزیستانس یعنی همین احساسِ حضور و وجود. با نگاهی که کلیسا مدّ نظر انسان قرار داد به جای احساس حضور خدا در عالم، به باورِ خدا اکتفا شد.
آیهی فوق میفرماید: «وَ هُوَ الَّذي كَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنْكُمْ...» آن خدایی که احساس کردید چگونه کار را به صلح حدیبیه کشاند و سال بعد به آن شکل حج به جا آوردید، همواره در هر رخدادی با سنتهای خاص خودش در صحنه است.
میفرماید آیا به این موضوع فکر کردید چه شد که با همدیگر درگیر نشدید و شما در عین آنکه حاضر به فداکاری بودید ولی خشونت به کار نبردید و آنها هم به نحوی خود را کنترل کردند و روی شما شمشیر نکشیدند؟ راز آن استقرار را در دل حضور خدا در سنت...
برای مطالعه کامل جزوه میتوانید فایل DOC را دانلود نمایید.
دیدگاهها