سلام علیکم: چگونه در معنویت، ره صد ساله را یک شبه طی نماییم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره اگر نمیتوانیم یکشبه ره صدساله را طی کنیم، لااقل مباحث سورهی فتح که بر بنرِ سایت هست، را با حوصله دنبال فرمایید. موفق باشید
۳۰۱۴۴ /
دیر یا زود آن نبأ عظیم ظهور میکند
با سلام و عرض ادب: استاد در شرح انفسی سوره مبارکه نباء جلسه اول اینطور فرمودید:
‹‹در نباء عظیم با هم اختلاف پیدا کردند گویا دعوایشان شده است، بعضی ها می گویند که نخیر نیست و بعضی ها می گویند خیلی بعید است که باشد بعضی ها می گویند می شود که باشد ولی ما تردید داریم» آیا از واژه کلاّ در آیات ۴ و ۵ سوره چنین یافتی را خواهیم داشت؟
كَلَّا سَيَعْلَمُونَ ﴿۴﴾ ثُمَّ كَلَّا سَيَعْلَمُونَ ﴿۵} منظور این است که از یک منظر آیا می توان گفت
«کلاّ» در ابتدای آیه چهارم به این معنی باشد که بعضی می گویند می شود که باشد ولی ما تردید داریم. و«کلاّ» در ابتدای آیه پنجم به این معنا باشد که بعض ها می گویند خیلی بعید است که باشد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: «کلاّ» در آیهی 5 را میتوان مژدهای دانست که دیر یا زود آن نبأ عظیم ظهور میکند که در اسلام، مصداق کامل آن مولایمان علی «علیهالسلام» هستند، و در انقلاب اسلامی حاج قاسم سلیمانیها. موفق باشید
سلام و عرض ادب:
جناب استاد شما از بین دو رشته پرستاری و معلمی (دبستان) که هر دو خدمت هستند کدامیک را در شرایط کنونی به مسیر سعادت و رضای خدا نزدیک تر میبینید؟ (هردو رشته مورد علاقه هستند) و با توجه به اینکه کار در بیمارستان فضای خوبی از نظر حجاب خانم ها و عدم رعایت برخی از احکام از قبیل لمس یا نگاه به نامحرم ممکن است خوب رعایت نشود. (ممنون اجرکم عند الله)
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر دو کسوت خوب است. ولی توفیق معلمی اگر با نیّت انس با روح نوجوانان باشد، توفیق ارزشمندی است. موفق باشید
با سلام و عرض ادب: عشقت رسد به فریاد، ار خود به سان حافظ / قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت
این غزل گزارشی از حضور و غیاب محبوب بود و نحوهی رجوع به قرآن برای آنکه عشق به فریاد انسان برسد، زیرا ذات قرآن همان حقیقتی است که بر قلب پیامبر خدا «صلواتاللهعلیهوآله» نازل شد و میدانی اگر کلمات خدا در معانی قدسی خود، قلبی را فرا گیرد، چه غوغایی بهپا میکند؟
غزل 93
قصه ی غیاب و حضور محبوب ازلی
استاد سوالی نداشتم در هنگام خواندن شرح غزل به قلم شما این احساس را داشتم
گویا شرح غزل با این قلم تجربه ای نازله از جنس این غوغا را برای قلب مخاطب به ارمغان می آورد. از به صحنه آوردن این ادبیات در به تفصیل آوردن معارف الهی خیلی ممنونیم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در موضوع غزل شمارهی 93. موفق باشید
با سلام و عرض ارادت خدمت حضرت استاد:
بنده طلبه هستم و سطح سه فلسفه را در موسسه ی حضرت استاد فیاضی گذرانده ام و الان در سدد نوشتن پایان نامه هستم و به حمدالله موضوعم تصویب شده است. موضوع پایان نامه ی بنده اصول فقه معارف در آثار مرحوم علامه طباطبایی با محوریت المیزان است. مرحوم علامه در باب معارف کار اجتهادی انجام داده است بحث این است که ایشان در مقام استنباط از چه اصولی استفاده کرده اند؟ حالا این اصول ممکن است با اصول فقه متعارف رابطه ی من وجه داشته باشد. جایگاه عقل در این اصول جیست؟ متاسفانه در باب اصول معارف کار انجام نشده است و همانطور که در فقه در طول صدها سال اصول فقه و استنباط احکام فرعی شکل گرفته و رشد یافته در باب معارف چنین اصولی نوشته نشده است. اگر هم کسانی مثل مرحوم علامه در باب معارف استنباط کرده اند ظاهرا اصول مدونی ارائه نداده اند و از کاربرد ایشان باید چنین اصولی را استفاده کرد. می خواستم لطف کنید توضیح و راهنمایی در این زمینه بفرمایید. با تشکر از زحمات شما ان شاء الله مرضی حضرت صاحب الزمان علیه السلام باشید. التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: خود بنده هم در این مورد ابتدایی هستم و جزء مطالعات و تحقیقاتم نبوده است. موفق باشید
تقریبا همه کسانی که تجربه مرگ تقریبی داشته اند گذر از تونلی را تجربه کرده اند که در انتهای آن نوریست که با کشیده شدن به سمت آن احساس آرامش و ابتهاجی خاص به آنها دست میدهد که قابل وصف نیست تفسیر شما از این تونل و آن نور چیست؟ جزاک الله خیرا
باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً عرض شد که این حالتها تجربههایی است در رابطه با درک تجرد نفس و آن حالت تونلیِ قضیه، تجسم سیر نفس است از جسم به وجهِ تجردی خود. موفق باشید
سلام علیکم: یکی از برداشتهای بنده حقیر از مباحث معاد شناسی جنابعالی این است که نفس بعد از مرگ به دلیل انصراف از بدن مادی و مشغلیات دنیوی تمرکز و توحد شدیدی برای آن ایجاد شده و سه رکن اصلی یعنی عقاید اخلاق و اعمال جسمیت یا عینیت خارجی پیدا میکند (از کوزه همان برون تراود که در اوست) یعنی نفس خودش ایجاد میکند و خودش لذت میبرد یا رنج میکشد آیا این برداشت درست است؟ اگر اینگونه باشد چرا صحبت از عالم برزخ میشود در حالی که برزخ مرتبه متوسط وجود خود انسان است؟ و قیامت هم مرتبه عالیه وجود انسان. پس انسان فقط با خودش سر و کار دارد آن هم به نحو علم حضوری و باز اگر غیر از این عالم برزخ هم هست نحوه ادراک انسان نسبت به عالم برزخ چگونه است؟ آیا هم خودش را ادراک میکند و هم عالم برزخ را و ادراک خودش همان ادراک عالم برزخ است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث قیامت صغری یعنی برزخ و قیامت کبری یعنی قیامت، بحث سیر از خودمان در خودمان است ولی از اجمال به تفصیل که از طریق نفخههای الهی انجام میگیرد. موفق باشید
سلام:
در فص شیثی آمده است عطایا یا ذاتی است یا اسمائی و برخی احساس میکنند ماورا اسما با حق روبرو هستند در حالی که قبلا شما گفتید سالک نمیشود که بدون صورت با حق روبرو شود و فکر کنم صورت هم که حتما باید اسما وسط باشد، حضرت علی هم میفرمایند «ما رایت شی الا و رایت الله قبله...» آخر اسم جامع الله وسط است. لطفا توضیح فرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: اسم جامع اسماء یعنی حضرت «الله» در مظهریت قلب انسانی به ظهور میآید به همان معنایی که فرمود: «علّم آدم الاسماء کلّها». موفق باشید
۳۰۱۳۵ /
احوالات انسان در آستانهی مرگ
سلام: ۱. مطلبی را در مورد اگزیستانسیالیست ها خوانده بودم که گمان کنم این بود هراس از پایان یافتن هستی؛ هستی فرد مدنظر نیست کل هستی بنظرتان بر این هراس چگونه میتوان فائق آمد؟ ۲. در شرایط عادی مسئله مرگ برایم کاملا حل شده است و بقول سهراب و اگر مرگ نبود دست ما در پی چیزی میگشت و با توجه به مصائبی که دارم شاید زودتر رفتن نعمتی باشد گرچه انتحار چون باعث نادیده گرفتن اولیت حق در اعدام میشود مطلوبم نیست و در این بن بست هستی جز صبر چاره ای ندارم. سابق سرودم در خزان زندگی بر خاکها افتاده برگ رنج هستی تلخ تر از گرمی آغوش مرگ. اما نمی دانم چرا من که اینقدر مرگ برایم پذیرفتنی بوده است و حتی بسیار در اندیشه انتحار بوده ام چندباری پیش آمده است شاید در نیمه های شب از خواب پریدم وحشتی عمیق بر وجودم نسبت به مرگ مستولی شده، ضربان بالا، در آن لحظات عمیقا به استغفار روی آورده ام و من چون در شرایط عادی فرد بسیار بی خیالی هستم احساس میکنم شاید در لحظات عادی غفلت ها موجب این احساس شده که مرگ برایم سهل باشد والا در آن موقعیت های به اصطلاح اگزیستانسیالیستها مرزی واقعا مرگ برایم وحشتناک است. جناب دکتر دینانی می فرمایند مرحوم هيدجي يكي از حكماي قرن اخير است، يك حاشيهاي بر منظومه حاج ملاهادي سبزواري نوشته كه اين حاشيه مرحوم آملي شرحي است و برگرفته از منظومه هيدجي است به نظر من بهترين حاشيه بر منظومه حاج ملاهادي سبزواري، حاشيه حكيم هيدجي است اين حكيم بزرگوار كه در تهران ميزيسته و مجرد زيسته تا آخر عمرش در يكي از اين مدارس تهران وفات كرده كه خوب خيلي مقامات براي او قائل هستند من كه او را نديده بودم ولي شاگردانش كه تا چند سال پيش زنده بودند مقاماتي براي او قائل هستند و چيزهاي عجيبي از زندگي او نقل ميكنند من وارد آن بحث نميشوم، آن كه ميخواهم بگويم اين است كه او يك وصيتنامهاي دارد در همان آخر شرح منظومه چاپ شده شما اين را ببينيد، آخر شرح منظومه يك وصيتنامه دارد و نوشته در كتابش، وقتي كه وصيت ميكند يك تعداد شاگرد داشته كسي هم در اين عالم نداشته تنها ميزيسته، به شاگردانش وصيت ميكند كه وقتي كه من ميميرم من را ببريد كجا دفن كنيد، بعد گريه نكنيد، غصه نخوريد، خيلي مجالس رسمي براي من نگيريد، و آن شبي كه من به خاك سپرديد خوشحالي كنيد، شادي كنيد، هيچ كس براي من غصه نخورد گريه نكند، براي اينكه من از رنج تن رها شدم و به عالم مرسلات رهسپار شدم و از قيد تعلقات رهايي يافتم و به جاي اينكه عزا داشته باشد خوشحالي دارد و شما بايد خوشحال باشيد. اينها را مينويسد با عبارات بسيار زيبا كه حالا اينجا من چون خيلي سابق ديدم الان فراموش كردم، اما من وقتي كه اين وصيتنامه را ميخوانم هم خيلي خوشحال ميشدم كه اين حكيم اين مقام را دارد و هم تعجب ميكردم كه عجب مقامي بوده واقعاً از مرگ نميترسيده اما در پايان وصيتنامه يك جمله دارد، كه اين جمله موجب شد كه ارادت من به مرحوم هيدجي يعني به صداقتش چند برابر بشود كه اين حكيم در عين حال صادق است، آن جمله ميگويد كه دوستان من با همه تجلد و دليري كه كردم، تجلد يعني سرسختي نشان دادم، اظهار شجاعت و دليري كردم و گفتم من نميترسم، با همه تجلد و دليري كه از خود نشان دادم اما خدا ميداند كه چه اندازه از مرگ ميترسم. البته اين صداقت يك حكيم است". جناب استاد وقتی هیدجی ها از مرگ خائفند آن نترسیدن های من ناشی از چیست و آیا آن موارد معدود وحشت نسبت به مرگ واقعیست و این دوگانگی من را شما چگونه ارزیابی میکنید از اطاله کلام عذر میخواهم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در بحث معاد عرض شد، ایمان به ایدیت و امیدواری به رحمت الهی در آن عالَم، غیر از شرایطی است که انسان در آستانهی مرگ با آن روبهرو میشود از آن جهت که بناست از ساحتی به ساحت دیگری منتقل شود که بخواهیم یا نخواهیم عموماً دارای هیبت فوقالعادهای میباشد و انسان در حیرت قرار میگیرد، مگر اولیای الهی که در همین دنیا هم، در آن دنیا حاضر میباشند. موفق باشید
با عرض سلام: توفیق حاصل آمد فایل سوالاتتان که آن دوست عزیز در یکی از سوالات قرار داده بود از آخر به اول بررسی کنم و تا کنون به اواسط سال 94 رسیدم آنچه درین 5 سال که من مطالعه کردم توجهم را بخود جلب نموده است اینست که بمرور شاهد سوالات و انتقاداتی از رهبری هستیم و شما هم مکرر دیدم میگویید که نباید بخاطر دهی شهری را به آتش کشید. درحالیکه استاد این ده نیست که آتش گرفته بلکه کم کم کل کشور است که در شعله ها در حال سوختن است و امید مردم به رهبریست و از او درین آتشفشان مصائب و فلاکتها متوقع آتشنشانی هستند. با توجه به اینکه بسیاری از افرادی که به این سایت مراجعه میکنند تعلق خاطر به انقلاب، دین، معارف و... دارند و از طرفی طرح انتقاد از رهبری مخاطرات امنیتی خود را میتواند به همراه بیاورد و بسیاری مطرح نمیکنند یک سینه حرف موج می زند در دهان ما / از بیم جان اگرچه خموشیم چون حباب. باز این همه سوال از رهبری چه معنایی میتواند داشته باشد؟ حتی کار بجایی میرسد که یکی از کاربران که حزب اللهی و متدین است میگوید که مواضع رهبری بعضا با عقل موافقتی ندارد و این را امتحانی برای مومنین میبیند. استاد حال این سوالات را نمونه گیری ای بدانید از جامعه. جامعه ای که در آن دیگر فقط متدینین قرار ندارند واقعا ذهنیت افراد جامعه نسبت به رهبری چیست و چه شده است که رهبری اینطور ذهن و ضمیر آحاد مردم نسبت به ایشان به تردید افتاده است. همانطور که مرحوم هاشمی کوکب دولتش به سردی گرایید مورد هجمه ها از سوی اصلاح طلبان و بسیاری از مردم قرار گرفت، شکست پشت شکست، در مجلس، ریاست جمهوری و ... 88 به بعد که فوق العاده تحت فشار قرار گرفتند خبرگان را از او گرفتند با رد صلاحیت تیر آخر را زدند روحانی را پیش کشید و بقول خودش فکر کنم گفته بود روحانی 3 درصد رای داشت با حمایت من 50 درصد شد و بعد خبرگان را دیدیم رای اول شد و در آخر آن تشییع میلیونی و این اوج سیاست و کیاست ایشان را نشان میدهد نسبت به رهبری هم از 88 به این سو که متاسفانه ایشان تضعیف شده اند. حقیر در سالیان اخیر منتظر بودم که کی ایشان بار دیگر سربر می آورند و مورد اقبال قلوب آحاد جامعه قرار می گیرند در 98 که اسامی تهران را از رادیو گوش میکردم خوشحال شدم که مردم بازگشتند لیست اسامی بود بدون خواندن تعداد آرا. تا اینکه کم کم تعداد آرا هم در رادیو خوانده شد و چون آرا کم بود به تردید افتادم و بعد که درصد مشارکت پایین را دیدم متوجه شدم نه هنوز خورشید رهبری پشت ابرهایی بس تیره در انتظار طلوعی دوباره نشسته است و اینکه آیا ایشان میتوانند بسان هاشمی ورق را بسوی خود بازگردانند برایم معماییست ناگشوده. کی استاد کی شاهد طلوع رهبری خواهیم بود؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: موضع و جایگاه رهبر معظم انقلاب، موضع اظهار حقایق قرآنی برای نظام اسلامی و پاسداری از انقلاب و قانون اساسی است. بررسی هویت ایشان باید مبتنی بر آن باشد که آیا در این حیطه موفق بودهاند یا نه؟ در عین آنکه ایشان معصوم نیستند، ولی چون مبتنی بر متون قابل اعتماد سخن میگویند، متفکرانه عمل میکنند. بدین لحاظ نباید جایگاه ایشان را در رأی مردم جستجو کرد. به گفتهی افلاطون، مگر مردم در موضوع متفکران، صاحبنظرند؟ و یا برای متخصص قلب، باید به متخصصان این امر رجوع کرد، یا به عموم مردم؟ در اینجا است که جایگاه مجلس خبرگان رهبری به عنوان یک امر کاملاً علمی مطرح میشود. موفق باشید
سلام: من هرچه می اندیشم وجود یک خدا موجب فروکاست هستی میشود و اگر چندین خدا داشته باشیم که در عین بی نهایت بودن متعدد باشند هستی شکوه بیشتری می یابد البته می توان همان طور که در وحدت وجود کثرات را در وحدت و وحدت را در کثرت می بینیم خدایان متکثر را در مراتب بالاتر باز در وحدت ببینیم و مثلا اگر نام این وحدت را وحدت خدایان اول بنامیم باز میتوان متصور شد خدایان دیگری وحدت وحدت دیگری تشکیل دهند بنام وحدت خدایان ثانی و همینطور شاهد وحدت های بینهایت باشیم و باز میتوان برای همه وحدت های خدایان وحدتی قائل شد بنام وحدت خدای خدایان و این وحدت هم مثل وحدت قبلی تا بینهایت ادامه می یابد و باز این وحدت ها در وحدت دیگری وحدت می یابند و این کثرت و وحدت ها تا بی نهایت ادامه می یابد میبینید چقدر این طرح من به هستی شگفتی بیشتری میدهد تا اینکه طبق وحدت وجود بگوییم که خدا هست و دیگر هیچ که طرحی ساده و فاقد شگفتی است و از آنجا که هستی همیشه در نهایت شگفتی ظاهر میشود و طرح من دارای شگفتی بیشتریست پس حقانیت آن را بدین طریق شاید بتوان استشمام کرد. البته شاید اشکال شود چرا انبیا خدای واحد را مطرح کردند پاسخ اینست که آن مطلب در مقابل مشرکان است که بت ها را مطرح میکردند و برای محدودی در کنار نامحدودی شانیتی قائل میشدند لکن در طرح من بی نهایت خدای بی نهایت داریم که بینهایت بار وحدت و کثرت می یابند و با همه این کثرتها واحدند گر چه کثیرند و باز واحدند البته انبیا مطالب عرفانی چندانی شاید مطرح نکردند و قرآن بقول دکتر سروش خشیت نامه است مردم عادی کشش زیادی ندارند تا این عویصات قابل طرح باشد البته شاید قرآن اشاره لطیفی کرده باشد «الهکم اله واحد» معلوم میشود مخلوقات دیگری هم هستند که اله واحد دیگری دارند اگر در وحدت وجود هم دقت شود اگر مخلوقاتی نبودند و فقط خدا بود و بس چقدر برای عقل قابل پذیرش تر بود و برای توجیه کثرت در عین وحدت به دردسر نمی افتاد لکن هستی است و هزاران دردسری که می آفریند در دل واحد کثرت مینهد و در بغل او واحدها باز واحدها را واحد میکند هلم جرا که شرح آن گذشت و تازه این گوشه ای از شگفتی های هستی است به غیر از هستی چه هست که نامی حتی شاید بران نداریم چه ما تعلیم اسما شده ایم و فوق او راه نداریم. بقول حکیمی تائویی که بتوان ازو نام برد تائو نیست و ما اسیر نامیم بله ذهن دودویی یا باینری ما اسیر دوگانه هستی و نیستی است و چشمان ما خارج از این دو، دو دو میزند بی نهایت ما خدا داریم لکن واحدند جمله کثرتها بسوی وحدتی خوش ساجدند کثرت و وحدت بهم ای عاشقان آغشته اند لاجرم در زلف آن وحدت چنین آشفته اند
باسمه تعالی: سلام علیکم: علاوه بر قرآن که خداوند را «واحد» میداند متفکران دلایل متقنی در یگانگیِ خداوند آوردهاند. در این مورد میتوانید به جزوهی «معارف 1» قسمت «صفات خداوند» رجوع فرمایید. مثل بحث برهان وحدت خداوند: علاوه بر اثبات وجود خداوند، بايد متوجه بود كه خداي واحدي در جهان هستي هست، چون ميبينيم نظم جهان نظمي است ارگانيكي و يك آهنگي و انداموار. يعني همة اجزاء آن در خدمت همة اجزاء است، مثل بدن كه هر عضوي در خدمت همة بدن است، فرض چند تدبيري در چنين نظام يك آهنگي، محال است. زيرا از چند ذات متفاوت آثار و برنامههاي متفاوت ظاهر و تدبير ميشود كه در جهان چنين چيزي وجود ندارد.
اشكال: مگر حالا جهان ناهماهنگ نيست كه آب تر ميكند و آتش ميسوزاند؟
جواب: اينكه اجزاء جهان همديگر را محدود ميكنند را نبايد ناهماهنگي ناميد، ناهماهنگي آن است كه قانوني، قانوني را در نظام عالم نقض كند و ديگر آن قانون در جاي خود مؤثر نباشد، در حالي كه با همين محدودكردنها طبيعت به مقصد ميرسد. مثل دوكفة ترازو كه در عين جهت متفاوتي كه دارند كار توزين را عملي ميسازند.
اشكال: چرا فرض نكنيم كه دو يا چند خدا در امر تدبير جهان به توافق رسيدهاند كه به خاطر مصلحت با هم اختلاف نكنند و مانع تدبير يكديگر نشوند؟
جواب: توافق در نظام معني ميدهد براي رسيدن به هدفي مشخص، در حالي كه خدا يعني آن كس كه خالق نظام است و فعل او همان نظام است و توافق يعني پيروي چند نفر از قواعد عقلي موجود در نظام. مثل دو مهندس كه توافق ميكنند در اين قسمت كه استحكام بيشتري دارد پايههاي پل را قرار دهند چون هيچكدام از اين مهندسين خالق نيستند، بلكه برروي استفاده از مخلوقي كه خدا آفريده است توافق ميكنند. در حاليكه خدا خالق پديدههاست، و بههمين جهت توافق براي خدا معني ندارد. موفق باشید
سلام استاد: میخواستم بدونم چیکار باید کرد که از لحاظ روانی آدم تحت تاثیر محیطش نباشه؟ من با اینکه مطالعاتی در حد کتاب مصباح الهدایه امام و کتب فلسفی دارم اما به راحتی تابع محیط میشم یعنی وقتی تو محیط خونه که دائما حرفای منفی زده میشه منم کلا روحیمو از دست میدم. اگرم تو خانواده نباشم و تنها باشم هجوم افکار منفی و خود سرزنشی شدیدی که دارم تضعیفم میکنه.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره در این مسیر، این موانع هست. به گفتهی پیر هرات، صد منزل باید طی شود تا از این مراحل بگذریم. آیت الله بهجت میفرمودند آمدن این افکار در اختیار ما نیست، ولی دنبالکردنِ آن در اختیار ما است که باید آنها را دنبال نکنیم تا خود به خود، قدرتشان ضعیف شود. موفق باشید
با عرض سلام و ادب خدمت استاد بزرگوار: بنده مدتی است مباحث یکی از شاگردان علامه جوادی آملی را پیگیری میکنم. در یکی از جلسات ایشان فرمودند، در اواخر عمر حضرت امام خمینی که در بیمارستان بستری بوده اند، برای مدت یک شبانه روز دوربین های بیمارستان تصویری از امام نداشتند، و اینگونه مطرح شد که ایشان بصورت غیبی در مکان دیگر حاضر شده بوده اند. آیا این موضوع واقعیت داشته است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمیدانم. ولی چرا امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» را در شخصیت علمی و نقش جهانیِ ایشان بیشتر دنبال نکنیم؟ موفق باشید
سلام خسته نباشید: یک سوال داشتم خدمت استاد من دختری هستم ۴۰ ساله نه بد حجابم نه زشتم نه خدای نکرده فرد مشکل دار تو یک خانواده مذهبی بزرگ شدم درس خوندم پدرم جانباز. ولی سوالم اینه با این همه خصوصیات اصلا دیده نمیشم. برای ازدواج هر کسی میاد حرف میزنه میره. تنها ایرادشون اینکه دلت پاک خوبی لیاقت تو رو نداریم. پیش دعا نویس رفته خواهرم میگه تو همزاد داری نمیزاره ازدواج سر بگیره دعا داد هیچی نشد. من دیگه خسته شدم از تنهایی و این مشکلات یک راه چاره ای برام بزارین. خواهشن. متشکرم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: این پدیده را نباید ساده گرفت. گویا بنا بر آن است که مسئولیتی را در مسیر انقلاب و تعالی معارف به عهدهی چنین خواهرانی گذاشته شود. عرایضی در جزوهی «هویت قدسی زن و حضور در جهان گسترده_ی امروز» شده است. خوب است که به آن جزوه به آدرس زیر رجوع شود. موفق باشید
http://lobolmizan.ir/leaflet/1719/
سلام: جناب دکتر سروش سلسله مباحثی تحت عنوان دین و قدرت مطرح نمودند و درین مباحث فاصله بیشتری حتی از سروش قبض و بسط و سروش تجربه دینی گرفته اند در یکی از سوالات فکر کنم در مورد عرایض سروش در مورد کرونا فرموده بودید این پایان سروش است اما با این مباحث مشخص میشود ظاهرا پایانی برای سروش قابل تصور نیست و سنگی است که معلوم نیست کی به ته چاه میرسد و عمق این چاه چقدر است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده آن مباحث را دنبال میکنم. اتفاقاً دیدم نقدهای خوبی از جمله آقای دکتر قاسم پورحسن به ایشان کردهاند که منظور از قدرتی که دکتر سروش در رابطه با دین اسلام مطرح میکنند، گویا ادامهی همان رؤیای رسولان و نفی نبوت است. موفق باشید
۳۰۱۲۸ /
قدرت، خدا به «لا شیئی» تعلّق نمیگیرد
به نام خدا
سلام استاد: بحمدالله برای تقویت توحید خود بر سر سفره ایی که از حضرت امام برای ما گسترانده اید در حال تغذیه هستم. یک سوال در این زمینه برایم چالش ایجاد کرده است و آن اینکه اگر خداوند همه کاره ی عالم است و بر هر کاری تواناست آیا می تواند سنگی بیافریند که خودش نتواند بلند کند؟ اگر بگويیم اری پس در واقع به ناتوانی خداوند رسیده ایم. و اگر بگوییم خیر باز هم به ناتوانی خداوند رسیده ایم. این چالش را برای خود چگونه حل بکنم؟ با عرض پوزش از مطرح کردن این سوال به نظرم این سوال برای تقویت عقائد توحیدیم لازم و پر برکت بود وگرنه مصدع اوقات شریف نمیشدم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: این موضوعات در بحث توانایی خداوند به طور مفصل بحث شده. به عنوان مثال در جواب این سؤال که میفرمایید، باید متوجه باشید خداوند به هر چیزی قادر است، ولی اگر ناچیزی را مطرح کنید که بحث قدرت در «لاشیئ» را مطرح کردهایم. سنگی که خود خداوند بسازد به اعتبار آنکه مخلوق او است، در قبضهی او میباشد و اگر نتواند بلند کند، پس در قبضهی او نیست و لازم میآید که آن سنگ را خلق نکرده باشد و این بدان معناست که آن سنگ هم مخلوق باشد و هم مخلوق نباشد و این «لاشیئ» است و قدرت، به «لا شیئی» تعلّق نمیگیرد. زیرا فرمود: «إن الله علی کلّ شیئٍ قدیر». موفق باشید
۳۰۱۲۶ /
إنشاءالله از این هفته جلسات شنبه شروع میشود.
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد گرامی: با توجه به اینکه در حال حاضر شهر اصفهان در وضعیت زرد قرار گرفته برنامه حضرتعالی در رابطه با جلسات تفسیر قرآن روز های شنبه در چه شرایطی هست؟ از طرفی جلسات روز دوشنبه رو به دلیل مشغله های کاری برامون مقدور نیست که حضورتون شرفیاب بشیم. از طرفی هم دلمون برای تفسیر قرآن تنگ شده و هم برای خود شما. به امید دیدار مجدد. التماس دعا. یا حق
باسمه تعالی: سلام علیکم: إنشاءالله ازهمین شنبه جلسات شروع میشود. موفق باشید
۳۰۱۲۵ /
استخاره چنین جایگاهی که میفرمایید ندارد.
سلام استاد: میگم ما زمانی که استخاره میکنیم خدا پاسخ ما رو میده یا امام زمان (عج)؟ گذشته از قضیه قرآن ناطق بودن و «بکم ینزل الغیث» و سایر عبارت های جامعه کبیره درباره ائمه (ع)، حضور و هشیاری ای که حین مناجات با خدا و گرفتن استخاره برای انسان ایجاد میشه شبیه همون حال و هوا و حضور در حرم امام رضا (ع) هست. برای همین میپرسم که درسته ما با خدا مناجات میکنیم و از ایشون جواب استخاره با قرآن رو میخوایم ولی نقش امام زمان (عج) در این بین چیه؟
کلا غیر از این سوال نیز نقش حضرت (طبق برداشت من) برای بسیاری از مردم مغفول هست. ما حرم امام رضا ع میریم. توسل رو به حضرت زهرا و امام مجتبی علیهما السلام میکنیم. به امام حسین ع عشق میورزیم و به هر نحوی به هرکدام از ائمه متوسلیم اما هنوز به شخصه نقش ولی الله الاعظم رو درک نکردم درست... لطفا راهنمایی بفرمایید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. استخاره چنین جایگاهی که میفرمایید ندارد. به همین جهت به گفتهی علامهی طباطبایی پشتکردن به استخاره، پشتکردن به قرآن نیست و اگر عقل ما چیزی بگوید و استخاره چیز دیگری؛ واجب است که به عقلمان که حجّت خداوند است نزد ما، رجوع کرد. ۲. اینکه میفرمایید درست است و با پیروی از نایب امام یعنی مقام معظم رهبری «حفظهالله» میتوان بهترین ارتباط را با امام زمان «عجلاللهتعالیفرجه» داشت، وگرنه توهّم است. موفق باشید
سلام علیکم: در احادیث و روایات آمده که حضرت آدم مظهر ۲۵ اسم از اسما الهی بوده یا حضرت عیسی ظهور ۴ اسم و به همین ترتیب. با توجه به اینکه انسان کامل دارای جامعیت اسمایی میباشد منظور از بیان این اعداد چیست؟ آیا مقام حضرت آدم از انبیا اولوالعزم بالاتر بوده؟ چرا گفته شده ۲۵ اسم مگر سجده فرشتگان به خاطر این نبود که او جامع اسما بود و اینها فقط ظهور یک یا دو اسم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: احتمالاً باید منظور از آدم در آن روایت، مقام خلیفة اللهی باشد که هر پیامبری در مقام رسالت خود، مطابق شرایطشان مظهر بعضی از آن اسماء نسبت به امتشان هستند در عین آنکه در مقام خود حامل همهی اسماء میباشند. موفق باشید
با سلام و عرض ادب خدمت شما استاد گرانقدر. کتاب زیبایتان «ادب خیال عقل و قلب را پیرو سوالی که قبلا از حضرتعالی پرسیده بودم مطالعه کردم. بسیار راهگشا و مفید بود. استاد بزرگوار سوالی که اکنون بنده دارم در ارتباط با مطالعه است. باید چطور مطالعه کنیم تا خوب مطالب را علاوه بر تفکر عمیق و بهره های آنی، آن را در سینه نگه داریم؟ مثلا بنده چند کتاب از شهید مطهری خواندم ولی الان احساس میکنم که انگار همه را فراموش کردم. درست است که مطالعه به فکر ما جهت میدهد هرچند فراموش شود ولی توصیه ی شما درباره ی یادداشت برداری چیست؟ آیا ضروری است که مثلا برای هر کتابی در دفتری یا جایی جداگانه یادداشت برداری کنیم؟ یا اینکه نکات را در همان کتاب حاشیه بزنیم؟ این مسئله خیلی ذهنم را درگیر کرده است و میخواهم قبل از شروع سیر مطالعاتی تکلیفم را بدانم. سپاس فراوان و آرزوی توفیقات روز افزون برایتان
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در تجربهای که برای خود داشتم، سعی میکنم با حوصلهی زیاد و بدون عجله از کتابها با ذکر صفحه، یادداشتبرداری کنم. فکر میکنم تجربهی خوبی باشد. خوب است در این مورد سری به کتاب «امامت و رهبری» از شهید مطهری بزنید. موفق باشید
سلام استاد:
دوستی مطلبی رو در مورد «چاکراها» برام گفت که خیلی برام عجیب بود. میگفت انسان هفت چاکرا در بدن داره که اگه اونها رو پاک کنه و روی اون ها کار کنه به مراتب عالی میرسه و به کائنات وصل میشه و از عالم غیب انرژی میگیره. میگفت که علمای بزرگ هم همین چاکراها رو پاک کردن و صدای درونشون رو شنیدن و به مراتب عالی رسیدن. مثلا میگفت چاکرای اول ریشه نام داره و مربوط به کنترل ذهن هست و انسان تو این مرحله باید اهل سکوت و دوری از هیاهو باشه و... استاد آیا این ۷ چاکرا همون مراتب عرفانی نیستن؟ آیا ورود به چنین مباحثی رو تایید میکنید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً در این موارد مطالعاتی داشتم. به نظر میآید بیشتر با توهّم و ابهامات زیادی همراه است. مباحث «معرفت نفس» بهتر کمک میکند تا انسان مراتب وجودی خود را در عالَم بیابد. در کتاب «چگونگی فعلیتیافتن باورها» عرایضی در مورد حضور در عوالم مختلف حتی حضور تا قیامت شده است. موفق باشید
سلام استاد: وقت تون بخیر. من در جریان خواستگاری که کار جدی میشد، دچار ترس و دلهره زیادی شدم که قبلاً تجربه نکرده بودم. برای همین رو آوردم به استخاره و بعد از اینکه جواب استخاره بد آمد با توافق طرفین بخاطر استخاره کار را دنبال نکردیم. الان تقریبا چهار ماه از استخاره قبلی زمان میگذرد، برای خواستگاری مجدد باید دوباره استخاره گرفته شود یا خیر؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: خیر. خود انسان باید تا آنجا که ممکن است و بر اساس ملاکهای دینی و عقلانی، موضوع را انتخاب کند. موفق باشید
مدام به در بسته می خورام و چندین سال هست دیگه نا امیدی در من رخنه کرده. تلاشم بسیار اما نتیجه هیچ.
باسمه تعالی: سلام علیکم: خوشخُلقی، خوشبینی، تواضع، صداقت، صلهی رحم. موفق باشید
سلام: خدا قوت. ببخشید میشه پاسخ سوال ۳۰۱۰۶ را بفرمایید. ممنونم
باسمه تعالی: سلام علیکم: به طور شخصی اینطور جواب داده شد:
30106- باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در جواب سؤال شمارهی 30050 شده است. إنشاءالله در این رابطه کمککارتان خواهد بود. موفق باشید
سلام علیکم: در پاسخ یکی از سوالات معرفت النفس فرمودید انسان با این معرفت به وجه مجرد خود پی میبرد و از این وجه مجرد به مجردات عالم منتقل میشود ولی در آن حدیث ظاهرا نوعی کلیت دیده میشود و فقط بحث بر سر شناخت مجردات نیست بلکه میفرماید کسی که خود را نشناسد غیر خود را چگونه میشناسد آیا این همه علم نوعی شناخت نسبت به عالم غیر مجردات نیست در حالی که دانشمندان این علم نوعا درکی از معرفت انفس ندارند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: علمی که در گسترهی وجهِ ملکوتِ عالَم به مخلوقات نباشد، علم ناقصی است. فراموش نفرمایید که قرآن میفرماید: «فَسُبْحَانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ»(یس/83) یعنی ملکوت هر چیزی در دست خداوند است و به سوی او برگشت دارد. پس هر شیئ، وجودِ ملکوتی دارد که مربوط به مرتبهی مجرد آن است. با معرفت نفس، این وجه مدّ نظر میآید. موفق باشید