-
آمادگیِ ارتباط با فرهنگ عرفانی شیخ محمود شبستری
سلام استاد عرض ادب:
برای فهم کتاب گلشن راز شیخ محمود شبستری، چه کار کنیم؟ چه کتاب هایی و شرحی مطالعه کنیم؟
خصوصاً فهم این بخش :
تفکر رفتن از باطل سوی حق
به جزو اندر بدیدن کل مطلق
حکیمان کاندر این کردند تصنیف
چنین گفتند در هنگام تعریف
که چون حاصل شود در دل تصور
نخستین نام وی باشد تذکر
وز او چون بگذری هنگام فکرت
بود نام وی اندر عرف عبرت
تصور کان بود بهر تدبر
به نزد اهل عقل آمد تفکر
ز ترتیب تصورهای معلوم
شود تصدیق نامفهوم مفهوم
مقدم چون پدر تالی چو مادر
نتیجه هست فرزند، ای برادر
ولی ترتیب مذکور از چه و چون
بود محتاج استعمال قانون
دگرباره در آن گر نیست تایید
هر آیینه که باشد محض تقلید
ره دور و دراز است آن رها کن
چو موسی یک زمان ترک عصا کن
درآ در وادی ایمن زمانی
شنو «انی انا الله» بیگمانی
محقق را که وحدت در شهود است
نخستین نظره بر نور وجود است
دلی کز معرفت نور و صفا دید
ز هر چیزی که دید اول خدا دیدباسمه تعالی: سلام علیکم: مقدماتی مثل «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» و شرح تفسیر حمد حضرت امام، آمادگیِ ارتباط با فرهنگ عرفانی شیخ محمود را به شما میدهد تا إنشاءاللّه با شرح لاهیجی بتوانید به سوی فهم کتاب «گلشن راز» شیخ محمود بروید. موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام علیکم: وقتتون بخیر. نظرتون راجع به این متن چیه؟ از آقای محمد مجتهد شبستری است. به نظرم درست نمی آید. حضرت محمد (ص) بر اثر بعثت به فهم تفسیری نبوی از جهان نائل گشت و توانایی پیدا کرد موجودات را آیات (نمودها) خدا ببیند. او تسبیح موجودات را می شنید. وی به این تجربه دست یافت که پدیدارهای جهان اشارات پنهانیِ شتابدار خدا (=وحی) و به تعبیری زیباتر و جذاب تر، سخنان خدا هستند. در اینجا می گویم این تجربه های اگزیستانسیال همان زیست جهانی است که حضرت محمد خود را در آن و با آن می فهمید و در آن جهان روایت می کرد. این زیست جهان «وحیانی» است. وحیانی به این معنا که در آن فهم راوی از خود، از فهم وی از نمودها و سخنان خدا جدا نیست. وی در این جهان، فهم نامه ای روایت سرشت پدید می آورد که نام آن قرآن است. او با روایت نبوی خود هشدار می دهد که ای انسان! بیدار شو و دست از طغیان و سرکشی و جدال بردار که در این دِرام جهانی، آن که عاقبت پیروز می شود خدا است و نه تو! با اراده شکست ناپذیر خدا در صحنه نمایش جهانی همراه شو تا به آرامش جاودانه برسی. این، پیام جاودانی قرآن به بشریت است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: اشکالات اساسی به نگاه آقای شبستری و سروش هست که اینجا با واژههای ادبی آن را پنهان میکنند. بر روی سایت جزوهای در رابطه با اشکالات سخنان آقای شبستری هست، میتوانید به آنجا رجوع کنید. ایشان به صراحت «وحی» را به عنوان سخن خداوند نفی میکند. موفق باشید
-
روشنفکران دین را از حالتِ قدسی به حالتِ عرفی تبدیل می کنند
استاد نظرتان راجع به این متن چگونه است.باتشکر
دین عمومی و اتوریتۀ عامه
جز چند پیام کوتاه و کلی و چند برنامۀ عبادی ساده، دیگر اجزا و باورهای منسوب به دین، مخلوطی از تاریخ دین و تأملات بشری و فرهنگ زمانه و اجتهاد عالمان و ظنون است. دین در بهترین حالت، پدیدهای الهی – بشری یا به گمان من، بشری – الهی است. دین آسمانی، به این معنا که از صدر تا ذیل آن نسبتی روشن با آسمان و خدا داشته باشد، وجود خارجی ندارد. از همین رو است که عالمان عمیق و متقی، تسامح و تواضع بیشتری دارند و کمتر دیگران را به نادانی یا دشمنی متهم میکنند؛ چون میدانند که حقیقت چندان آشکار نیست که بتوان در هیچ مسئلهای به جزم و یقین رسید و مخالف را به نادانی و کوری یا سرسپردگی به بیگانگان متهم کرد.
«اما» گرایش مردم عادی و عامی همواره به سوی کسانی است که با جزم و قطع بیشتری سخن میگویند و تصویری روشنتر ارائه میدهند و بر آن پافشاری میکنند. این میل و گرایش، دلایل جامعهشناختی و فرهنگی دارد و البته در منابع دینی نیز میتوان گزارههایی در تأیید آن یافت؛ اگرچه با روح دینداری و بدیهیات دینی و «شریعت سهله و سمحه» نمیسازد. از پیامبر اسلام(ص) چندین روایت نقل شده است که فرمودهاند در دین «تعمق» نکنید: «إياكم و التعمّق فی الدّين فإن الله تعالی قد جعله سهلاً؛ از سختگیری در دین بپرهیزید که خدا دین را بر شما آسان کرده است.» (کنز العمال، ج۳، ص۳۵). به عبارت دیگر، باریکبینی و نازکاندیشی و خیالپردازی و تعمیم در دین ممنوع است. اما در نظر دینداران عامی، عالمان سختگیرتر، مقدستر و پرهیزگارترند و عالمانی که تساهل و تسامح بیشتری دارند و کمتر احتیاط میکنند، سزاوار تقلید و تقدیس نیستند. از همین رو است که اقتدار اجتماعی و منابع مالی جامعۀ دینی، بیشتر به سوی عالمان سختگیرتر میرود و آنان جایگاهی بلندتر مییابند و دست بالا را دارند. در مقابل، عالمان آسانگیر و اهل مدارا به حاشیه میروند و از قداست کمتری برخوردارند و گاه به بیمبالاتی و اباحیگری در دین متهم میشوند.
قدرت و ثروت در نزد عامۀ مردم است و استقبال آنان از فهم و قرائتی خاص از دین، تعیینکننده است. اگر مرجع تقلیدی در قم مانند آیت الله صانعی، بهرغم آسانگیری در فتوا، مقلدان کمتری دارد، از همین رو است. اگر نام عالمانی همچون سید محمدجواد غروی اصفهانی و آقا رحیم ارباب و استادش سید محمدباقر درچهای اصفهانی و شیخ هادی نجمآبادی و سید مرتضی جزائری که اعتقادی به حجاب مشهور نداشت و هیچیک از آثار قلمی او اجازۀ نشر نیافتهاند، کمتر بر سر زبانهاست، از همین رو است. اگر دقتهای ریاضیوار و عجیب و غریب و احتیاطهای گیجکنندۀ شیخ مرتضی انصاری الگوی اجتهاد شیعی شد و اکنون کتابهای او درسنامههای حوزوی است، از همین رو است. بسیار بسیار مهم است که بدانیم آنچه روایتی را از دین بر روایتهای دیگر غالب میکند، کموکیف استقبال مردم عامی است، نه منطق درونی آن. هر روایت و فهمی از دین که زمینۀ اجتماعی بیشتری دارد، صدرنشین میشود و عالمانی که به هر دلیلی به آن روایت وفادارترند، اقبال بیشتری میبینند.
در عهد قاجار، مردم روستایی که همۀ آنان مقلد مرجع تقلیدی در نجف بودند، شخصی را به نجف فرستادند تا آقا را زیارت کند و وجوهات سالانۀ آنان را به ایشان تحویل دهد. نمایندۀ روستا در یکی از روزهای ماه رمضان، هنگام اذان ظهر، آقا را در بیت او ملاقات میکند؛ اما در کمال تعجب میبیند که آقا سیگار میکشد و به جای اقامۀ نمار در اول وقت، با شاگردان و مراجعان به گفتوگو نشسته است. مرد روستایی بدون هیچ گفتوگویی به روستا برمیگردد و به همولایتیهای خود میگوید: «وای بر ما، تا امروز از کسی تقلید میکردیم که نه نماز میخواند و نه روزه میگیرد. من دیگر از او تقلید نمیکنم. مردم نیز یکصدا مرجع پیشین خود را لعن کردند.» در نظر مردم آن روستا، خواندن نماز در اول وقت واجب بود و دود سیگار، مفطر روزه.
رضا بابایی
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. حتماً در جریان هستید که این مباحث در بین روشنفکران که عموماً به دنبال فرار از زندگی دینی هستند، رونق و رواج دارد که به دلیل نشناختن جایگاه قدسی دین است و رجوع آنها به امثال آقای غروی در گذشته و آقای شبستری در حال حاضر، در این رابطه است و ریشهای در دلسپردن به فرهنگ غربی در آن دیده میشود. بنده عرایضی در نقد آراء آقایان سروش و شبستری در دو جزوهی جداگانه داشتهام که بر روی سایت هست. البته به شکلهای متفاوت اندیشهی این آقایان که سعی دارند دین را از حالتِ قدسی به حالتِ عرفی تبدیل کنند، مورد نقد قرار گرفته است که جای بحث آن اینجا نیست. ۲. معنای تعمق در روایت مذکور به معنای گیردادنِ بیجا است در حالیکه قرآن توصیه به تدبّر میکند پس معلوم است نمیخواهد مردم در حدّ دینِ عوام بمانند. موفق باشید
-
چه بگویم از کتابی که در جای جای عالم، خدا را به ما نشان میدهد
بسمه تعالی.سلام واحترام خدمت شما.استاد کدام بیت گلشن رازصریحا بیان کننده توحید افعالی است؟باتشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب شریف «گلشن راز» پر است از ابیاتی که نظر به توحید افعالی دارد، چه بگویم از کتابی که در جای جای عالم، خدا را به ما نشان میدهد. گفت: « عناصر جمله از وی گرم و سرد است.
سپید و سرخ و سبز و آل و زرد است.
بود حکمش روان چون شاه عادل.
که نه خارج توان گفتن نه داخل.
چو از تعدیل شد ارکان موافق.
ز حسنش نفس گویا گشت عاشق.
نکاح معنوی افتاد در دین.
جهان را نفس کلی داد کابین.
از ایشان می پدید آمد فصاحت.
علوم و نطق و اخلاق و صباحت.
ملاحت از جهان بیمثالی.
درآمد همچو رند لاابالی.
به شهرستان نیکویی علم زد.
همه ترتیب عالم را به هم زد.
گهی بر رخش حسن او شهسوار است.
گهی با نطق تیغ آبدار است.
چو در شخص است خوانندش ملاحت.
چو در لفظ است گویندش بلاغت.
ولی و شاه و درویش و توانگر.
همه در تحت حکم او مسخر.
درون حسن روی نیکوان چیست.
نه آن حسن است تنها گویی آن چیست.
جز از حق مینیاید دلربایی.
که شرکت نیست کس را در خدایی.
کجا شهوت دل مردم رباید.
که حق گه گه ز باطل مینماید.
مؤثر حق شناس اندر همه جای.
ز حد خویشتن بیرون منه پای » چه اسراری که در این ابیات نهفته است و در جای خود باید به آن بپردازید. موفق باشید