-
بدون عنوان
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام خدمت استاد گرامی: آیت الله ملکی تبریزی در کتاب اسرار الصلوه خود در بخش (هراس از بد فرجامی) میفرمایند، بحث کلام برای بیشتر مردم خوب نیست زیرا مباحث آن سطحی است که واقعیت ندارد، پس نادان آن مطالب را درست میپندارد و آنگاه که جهان برزخ و عوالم پیش از مرگ را به چشم دید خلاف آن سخنان را میبیند و انکارش می کند و کارش به بد فرجامی پایان میگیرد، پس در دست یابی به معرفت و شناخت راه، سختکوش در تزکیه نفس و دوام ذکر و فکر و دعا بهتر و اولی است. استاد میشود منظور ایشان را واضح تر توضیح دهید؟ چرا راه کلام باعث انکار انسان میشود دم مرگ؟ اگر مباحث کلام واقعیت ندارد، پس چرا مطرح میشود؟باسمه تعالی: سلام علیکم: علم کلام در حدّ جدال با رقیب است. راه حکمت و عرفان برای رسیدن به حقیقت است. و حضرت امام خمینی «رضواناللّهتعالیعلیه» با توجه به همین نکات متوجه شدند باید معارفی از جنس نظر به حقیقت را به میان آورند و لذا نوشتند آنچه را که نوشتند. موفق باشید
-
بدون عنوان
باسمه تعالی
سلام علیکم استاد: سوالی درباره کیفیت اعتقاد به اصول دین داشتم. علما و مراجع می گویند باید اصول دین از روی دلیل و برهان و غیر تقلیدی باشد. سوال بنده این است، آیا برای فهم و اعتقاد به توحید و معاد و نبوت (و امامت) همه باید کلام و فلسفه بخوانند تا بتوانند اجتهادی (غیر تقلیدی) به آنها باور داشته باشند؟باسمه تعالی: سلام علیکم: چه نیاز به علم کلام و فلسفه است بالاخره عقل خود انسان و تجزیه و تحلیلی که دارد میتواند به این باور برسد که این موضوعات حق است تا مبتنی بر یک باور درست اعمال خود را انجام دهد. موفق باشید
-
در تناقض هشت وحدت شرط دان
سلام:
راهکار شما برای حل پاردوکس دروغگو یا جذر اصم چیست چون تا این مساله حل نشود نمی توان گفت اجتماع نقیضین محالست و در نتیجه به هیچ معرفتی نمی توان رسید صورت مساله این است فرض کنید یک کرتی (شهری در یونان) بگوید همه کرتی ها دروغگو هستند سوال اینست این کلام او دروغ است یا راست؟ اگر دروغ باشد راست گفته که کرتی ها دروغ گو هستد و اگر راست باشد دروغ گفته که همه کرتی ها دروغگو هستند می بنید به وضوح اجنماع نقیضین درین مساله صورت گرفته است.باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور که در منطق خواندهاید در تناقض هشت وحدت شرط دان / وحدت موضوع و محمول و مكان. وحدت شرط و اضافه، جزء و كل / قوه و فعل است، در آخر زمان».
در تناقض علاوه بر وحدت موضوع و محمول، چند وحدت دیگر هم شرط است: وحدت در زمان، وحدت در مکان، وحدت در شرط، وحدت در اضافه، وحدت در جزء و کل، وحدت در قوه و فعل، که مجموعا هشت وحدت می شود و در این دو بیت بیان شدهاند.
در اینجا وقتی میگوید همهی کرتیها دروغگو هستند، در همین حالت یا دروغ میگوید و یا راست میگوید و این دروغگفتن با راستگفتن در اینجا جمع نمیشود. حال اگر موضوع را در جای دیگر بردیم، یعنی به جایِ مفهوم، آن را به سوی مصداق بردیم؛ در آنجا هم یا آن مردم دروغگو هستند و یا راستگو، و در این جا هم این دو موضوع جمع نمیشود. و از این جهت جمع نقیضین را عقل، محال میداند که در یک موضوع و در یکجا و در یک محمول و در یک شرط و در یک اضافه باشد. موفق باشید
-
اولیاء معصوم و عرفا در مقام جمعِ بین عقل و قلب بودهاند
سلام استاد: خسته نباشید.
اگر ممکن است، در مورد این قسمت از مقدّمه ی کتاب «زیارت آل یاسین، نظر به مقصد جان هر انسان»، که می فرمایید برای خداشناسی، لازم نیست فیلسوف و متکلّم شوید؛ ائمّه (علیهم السّلام) نه فیلسوف بودند و نه متکلم، ولی با قلب زلالی که داشتند و با رعایت کامل موازین شرعی، خداوند بر قلب آنها تجلّی نمود، آن هم تجلی کامل و تمام، توضیح دهید؟
آیا ائمّه (علیهم السّلام) فیلسوف نبودند؟
آیا می توان فقط با رعایت موازین شرعی، به معرفت حقّ دست یافت، درحالیکه خودتان در ادامه ی کتاب فرموده اید، که اصول دین، باید با دلیل برای ما پذیرفته شده باشد.
تشکرباسمه تعالی: سلام علیکم: تفکر فلسفی یکی از انواع تفکر است، مثل تفکر ریاضی. اولیاء معصوم و عرفا در مقام جمعِ بین عقل و قلب بودهاند و بهجای ارتباط با مفاهیم حقایق، با عقل خود، با وجودِ حقایق مرتبط بودند و معنای استدلال در آنجا غیر از معنایِ استدلالی است که ما در روشهای فلسفی و کلامی بهکار میبریم. موفق باشید
-
تفاوت کلام جدیدباکلام قدیم
سلام و ارادت: استاد فاضل و ارجمند لطفا بفرمایید تفاوت کلام جدید با کلام قدیم در چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در علم کلام قدیم، استدلال جهت اثبات عقاید است در مقابل مخالفان. ولی در کلام جدید سعی میشود جایگاه موضوعاتی را که در رابطه با علوم جدید پیش آمده است، در دین مشخص کنیم. موفق باشید
-
محی الدین عالم به علم کلام و فلسفهی زمان خودش بوده است
سلام علیکم: حالتان چطور است؟ نظری در این خصوص هست که جناب محی الدین رضوان الله تعالی علیه عالم حصولی نبوده است و مطالب حصولی از قبیل کلام و فلسفه و ... را نمی دانسته است و هر آنچه از علوم و معارف ارزشمند چون مروارید و صدفی که از لسان ایشان در کتابهایشان نقش بسته است همه کشف و شهود وی بوده است و همه را به نحو علم حضوری دریافت کرده است. یعنی می گویند ایشان علم حصولی نداشته است ولی مطالب ارزشمندی را که بیان کرده است هیچ عالم حصولی قادر به بیان اش نبوده است. اما عده ای از قبیل آقای یزدان پناه معتقدند که ایشان بر کلام و فلسفه عصر خود اشراف داشته است. می خواستم ببینم سند و مدرکی وجود دارد که ابن عربی به کلام و فلسفه و علوم حصولی اشراف داشته است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: هرکس مختصر مطالعهای از کتابهای جناب محیالدین داشته باشد میبیند که با چه دقتی متوجه علم کلام و فلسفهی زمان خودش بوده است در حدّی که حتی در متن فصوصالحکم بهخوبی از اصطلاحات فلسفه و کلام در راستای اهداف خودش استفاده کرده است. آری محیالدین بنا ندارد که با نگاه کلامی و فلسفی مسائل را طرح کند. موفق باشید