-
ما و اینهمه مشکلات، و آیندهای که در پیش است
با سلام: ابتدا تشکر ویژه ای دارم از شما که مطالب زیادی را ازتون آموختم. آشنایی من با شما برمیگردد به تفسیر حدیث عنوان بصری که خداوند عنایت فرمود که با سایت شما ارتباط بگیرم.
علاقه اصلی من عرفان هست. چند ماهی هست بصورت جدی عرفان شیعی رو مطالعه میکنم و خدا رو شکر هر روز قلبم نسبت به آن گشوده تر میشود. خداوند نعمت ریز بینی را به من عطا فرموده و برای همین به راحتی مطلبی را نمیپذیرم و در کنار آن نعمت انعطاف پذیری را هم عطا فرموده تا در صورتی که متوجه اشتباه خود شوم آن را قبول کنم. این سوالاتی که از شما میپرسم فقط برای آن است که احساس میکنم اول با اطلاع هستید و دوم منطقی و منصف، ان شاءلله. پرسش های من درباره انقلاب اسلامی و ثمرات آن است.
من در خانواده ای نسبتا مذهبی به دنیا آمده ام و همیشه در خانه ما صحبت از قرآن و ائمه بوده و هست. با تحقیقاتی که کردم ارادتم به ائمه بیشتر شده بخصوص حضرت علی علیه السلام.
هنگامیکه حکومت ایشان را با الان مقایسه میکنم (و البته شرایط زمانه را هم در نظر میگیرم) متاسفانه اختلاف زیادی را متوجه میشوم. تا اینکه نظرات شما من را تکان داد و باعث شد نه به شما بلکه به خودم شک کنم که نکنه من اشتباه میکنم و مواردی را درنظر نگرفته ام! بخاطر همین بعضی از شکیّات خودم را مطرح میکنم که انتظار دارم شما با تکیه بر آیات قرآنی و سنت اهل بیت پاسخ دهید تا ان شاءلله اگر حقانیتی در آن بود خداوند از طریق شما من را از گمراهی نجات دهد. و اگر شما من را متوجه جهالت خود کنید ان شاءلله به طریقی آن را جبران خواهم کرد.
و این را هم عرض کنم که من از فعالیت های سیاسی بیزار هستم و تا وقتی نفس اماره درونم جولان میدهد واجب آنست که به خودسازی خودم بپردازم ان شاءلله. این را گفتم تا بدانید من فقط برای خودم چنین پرسش هایی میپرسم و قصد و غرضی ندارم. ۱. نظرتان درباره قول هایی که امام خمینی در بهشت زهرا به مردم دادند و به بسیاری از آنها عمل نشد چیست؟ و همینطور آزادی احزاب که در فرانسه بیان کردند. از طرفی الان شاهدیم که هیچ حزب مردم نهادی به معنای واقعی نداریم و حتی اتحادیه های صنفی ما نیز بشدت ضعیف و منفعل هستند. ۲. اعدام های تابستان سال ۶۷ منافقین، که بیشتر مدت اسارت خود را طی کرده بودند. اگر قرار بر اعدام بود چرا سال ها آنها زندانی بودند و در شرف آزادی اعدام شدند؟ ۳. قتل های زنجیره ای در اوایل دهه ۷۰ که بصورت ترور انجام شد و با حیله و نیرنگ مخالفان نظام کشته شدند. ۴. کشتار سال ۷۸ در خوابگاه دانشگاه تهران. ۵. کشتار معترضان سال ۸۸ و شکنجه بسیاری از مردم عادی ۶. کشتار معترضان سال ۹۸ (قبول دارم که در بین مردم اغتشاشگران نفوذ کرده اند اما بسیاری از مردمی که شکنجه و کشته شده اند مردم عادی بودند) ۷. احساس خفقان و ترسی که مردم ار حکومت دارند و پایگاهی مدنی وجود ندارد که مردم حرفشان را آزادانه و بدون ترس بزنند و بخاطر آن مردم در مواقعی مجبور میشوند برخلاف میلشان برای اعتراض به خیابان بیایند و در نهایت یا مخالف نظام خوانده میشوند یا معاندین در آنها نفوذ کرده و اعتراضات را به انحراف میکشانند و در هر دو صورت، این مردم هستند که سرخورده میشوند و ناراحتیشان از حکومت عمیقتر میشود. (من وقتی شرایط الان را با ۱۰ یا ۱۵ سال گذشته مقایسه میکنم به وضوح میبینم که موافقان حکومت الان منتقد آن شده اند. منظورم سیاستمداران نیست بلکه مردم عادی و دور و بر خودم را میگویم) ۹. سانسور روزنامه ها، اخبار، کتاب ها، نشریه ها و... و صدا و سیمای یکطرفه ۱۰. چرا مردم ما باید انقدر فشار روی آنها زیاد باشد نه فقط فشار اقتصادی بلکه فشارهای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی؟ من خودم از مخالفان نظام سرمایه داری هستم ولی متاسفانه کشور ما نیز بیشتر از ۹۰ درصد مدیریت آن طبق آن نظام استکباری اداره میشود و حتی در مواقعی بدتر از آن. از نظام بانکی تا آموزشی و ادارات مختلف و... ۱۱. این کلاهبرداری عظیمی که در طول این سالها انجام شده بویژه امسال که با دعوت همه جانبه نظام از مردم برای شرکت در بورس، متاسفانه ضررهای سنگینی متحمل شدند. درست است که مردم هم نباید بدون آموزش وارد بورس میشدند اما دعوت دولت و رسانه های حکومتی، آنها را به گونه ای ناصحیح ترغیب کرد. وقتی ما چنین دین غنی و پربرکتی داریم چه احتیاجی به مدل کشور داری دیگران!؟ ان شاءلله خداوند همه ما را به راه راست هدایت فرماید و از گمراهی نجات دهد و با نور حقیقت عبودیت، ما را منوّر کند. آمین یا رب العالمین.باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً مستحضرید که بررسی این نوع سؤالات، مثنوی هفتاد من نیاز دارد. ۱. در این مورد خوب است جزوهی «ریشههای انقلاب» که روی سایت هست، مطالعه شود که ارادهی امام چه بود و هوشیاری دشمن برای به شکستکشاندنِ آن اراده تا کجا آمد. آری! امام خمینی نتوانستند آن وعدهها را محقق کنند ولی در رویارویی با فتنههای دشمن، انقلابْ امروز به وسعتی رسیده هزار برابر بیشتر از آنچه بنا بود باشد. ۲. در مورد اعدامهای منافقین، در جریان باشید که بعد از عملیات «مرصاد» معلوم شد آنها زندانی عادی نبودند. پروندههایی که از عملیات چلچراغ دشمن به دست آمد، معلوم بود بسیاری از زندانیان جزیی از جریان برانداز بودهاند. ۳. آری! قتلهای زنجیرهای با نفوذیها و یا منحرفینی که در اطلاعات نفوذ کرده بودند انجام شد و کار بدی بود و به نظام، ضربه زد. مصاحبهی اخیر آقای یونسی و آقای مهدی نصیری در این رابطه مفید است. ۴. جریان دانشگاه همانطور که بعداً معلوم شد، جریان از پیشطراحی شده بود که پای نظام گذاشتند. ۶. خود بنده ناظر جریان اغتشاشات سال 98 بودم. کاملاً منافقین نفوذ کرده بودند و ارادهی براندازی داشتند و هیچ راهی جز برخورد محکم و جدّی نبود ۷. جریان نظرخواهی اخیر دانشگاه مریلند این مورد را تأیید نمیکند که مردم در کلیت از نظام سرخوردهاند. بیشتر اشکالات را در ضعف مدیریت میبینند و نه در کلیت نظام. ۹. به نظر بنده تلویزیون احتیاط های بیش از حدّی دارد و با نوعی تنگنظری همراه است. زیرا کسانی هستند که کلیت نظام را قبول دارند، ولی مثل ما فکر نمیکنند. اینها نیز باید در رسانهی ملی جایی داشته باشند. ۱۰. همینطور است که میفرمایید. ما هنوز در افقی که انقلاب اسلامی در این تاریخ گشوده است، ورود نکردهایم. به گفتهی آقای دکتر شهریار زرشناس، اشکال در حضور لیبرالها در نظام اقتصادی و فرهنگی و سیاسی ما است. ۱۱. باز هنوز متوجه نشدهایم که با ارادههای سست سیاسیون نمیتوان به طنابی آویزان شد که اینان ما را در چاه میبرند ولی توان بالاکشیدن آن را ندارند.
و همهی این امور حکایت از آن دارد که با انقلاب اسلامی، افق دیگری در پیش است و باید بعد از اینهمه تجربه به خود آییم و به راه دیگری فکر کنیم که بحمدلله خداوند از طریق انقلاب اسلامی، آن راه را در مقابل ما گشوده است و ما معنی گمشدهی خود را تنها در این راه میتوانیم پیدا کنیم. موفق باشید
-
جایگاه مردم در نظر امام خمینی
سلام: با عرض ادب و ممنون از وقت گذاری شما در پاسخ به سوالات. شاید این سنت حسنه که شما گذاشتید از بهترین بافت اصلاحات باشه تا عالمان دیگر هم چنین کنند. ببخشید نظر شما درباره این سخن حضرت امام چیست؟
آیا همه جا صادق است؟
«همان مسیری که ملت داشتند، همین چیزی که اگر میخواهید مطابق با میل خودتان دمکراسی عمل بکنید، دمکراسی این است که آراء اکثریت، و آن هم این طور اکثریت، معتبر است؛ اکثریت هر چه گفتند آرای ایشان معتبر است و لو به خلاف، به ضرر خودشان باشد. شما ولیّ آنها نیستید که بگویید که این به ضرر شماست ما نمیخواهیم بکنیم. شما وکیل آنها هستید؛ ولیّ آنها نیستید. بر طبق آن طوری که خود ملت مسیرش هست.
شما هم خواهش میکنم از اشخاصی که ممکن است یک وقتی یک چیزی را طرح بکنند که این طرح بر خلاف مسیر ملت است، طرحش نکنند از اوّل، لازم نیست، طرح هر مطلبی لازم نیست. لازم نیست هر مطلب صحیحی را اینجا گفتن. شما آن مسائلی که مربوط به وکالتتان هست و آن مسیری که ملت ما دارد، روی آن مسیر راه را بروید، و لو عقیدهتان این است که این مسیری که ملت رفته خلاف صلاحش است. خوب، باشد. ملت میخواهد این طور بکند، به ما و شما چه کار دارد؟ خلاف صلاحش را میخواهد. ملت رای داده؛ رایی که داده متَّبع «۶» است.
در همه دنیا رای اکثریت، آن هم یک همچو اکثریتی، آن هم یک فریاد چند ماهه و چند ساله ملت، آن هم این مصیبتهایی که ملت ما در راه این مقصد کشیدهاند، انصاف نیست که حالا شما بیایید یک مطلبی بگویید که بر خلاف مسیر است. یعنی انصاف نیست، که نمیشود هم، پیش نمیرود. اگر چنانچه یک چیزی هم گفته بشود، پیش نمیرود؛ برای اینکه اولًا مخالف با وضع وکالت شما هست و شما وکیل نیستید از طرف ملت برای هر چیزی. و ثانیاً بر خلاف مصلحت مملکت است، بر خلاف مصلحت ملت است؛ بر خلاف مصلحت خود آقایان است».
امام خمینی (ره)؛ 27 مرداد 1358
بيشتر بخوانيد: http://emam.com/posts/view/1862/%D8%B3%D8%AE%D9%86%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%AC%D9%85%D8%B9-%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%D9%86%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%86-%D9%85%D8%AC%D9%84%D8%B3-%D8%AE%D8%A8%D8%B1%DA%AF%D8%A7%D9%86-%28%D8%AA%D9%88%D8%B7%D8%A6%D9%87-%D8%A7%D8%AD%D8%B2%D8%A7%D8%A8--%D8%A2%D8%B2%D8%A7%D8%AF%DB%8C-%D9%88-%D8%AF%D9%85%D9%88%DA%A9%D8%B1%D8%A7%D8%B3%DB%8C%29باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده این نکتهای که حضرت امام متذکر شدهاند، نکتهی فوقالعاده مهمی در این تاریخ میباشد که مردم بنا دارند خودشان سرنوشت خود را شکل دهند و این قصهی روح تاریخ ما میباشد. در این رابطه عرایضی در جزوهی «پاسداشتِ آزادی در جمهوریت انقلاب اسلامی» شده است. موفق باشید
به آدرس http://lobolmizan.ir/leaflet/1579/%D9%BE%D8%A7%D8%B3%E2%80%8C%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA-%D8%A2%D8%B2%D8%A7%D8%AF%DB%8C--%D8%AC%D9%85%D9%87%D9%88%D8%B1%DB%8C%D8%AA-%D8%A7%D9%86%D9%82%D9%84%D8%A7%D8%A8-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C
-
بدون عنوان
با عرض سلام خدمت جنابعالی:
استاد کتاب پسااسلامیسم میلاد دخانچی را مطالعه فرموده اید؟ اگر جواب مثبت است نظرتان چیست؟ باتشکرباسمه تعالی: سلام علیکم: نه. ولی رویهمرفته در جریان نظرات ایشان هستم و بحمداللّه ایشان را فرد دغدغهمندی میدانم و مهم نیست که در بعضی موارد، نگاههایمان متفاوت باشد. موفق باشید
-
فرهنگ غرب و نسبتِ ما با آن
سلام بر استاد عزیز:
آیا متن زیر بیانگر این نیست که رهبری، غرب را یک کل واحد نمیداند؟
لطفا برایم شرح دهید که این جملات ناظر بر چیست؟
پرسش دانشجو: میخواستم از حضورتان خواهش کنم که تعریف جامع و مانعی از غرب داشته باشید، که در کنار این که خوبیها را از غرب اخذ میکنیم، با حفظ اصول و ارزشهای اسلامی و ملیمان، بدیها را کنار بگذاریم. به نظر شما کلاًّ نقطه تعادل در این میان چیست؟
پاسخ رهبر انقلاب: این سؤال خیلی مهمّی است. من اینجا چند نکته را در همین زمینه عرض میکنم. اوّل این که نفی غرب، به هیچوجه به معنی نفی فنآوری و علم و پیشرفت و تجربههای غرب نیست و هیچ عاقلی چنین کاری را نمیکند. نفی غرب، به معنای نفی سلطه غرب است که هم سلطه سیاسی مورد نظر است، هم سلطه اقتصادی و هم سلطه فرهنگی. من در این فرصت اندک، در زمینه سلطه فرهنگىِ غرب چند جمله میگویم، شاید انشاءاللَّه برای شما مفید باشد.
ببینید؛ فرهنگ غرب، مجموعهای از زیباییها و زشتیهاست. هیچ کس نمیتواند بگوید فرهنگ غرب یکسره زشت است؛ نه، مثل هر فرهنگ دیگری، حتماً زیباییهایی هم دارد. هیچ کس با هیچ فرهنگ بیگانهای اینگونه برخورد نمیکند که بگوید که ما درِ خانهمان را صددرصد روی این فرهنگ ببندیم؛ نه. فرهنگ غرب، مثل فرهنگ شرق، مثل فرهنگ هرجای دیگر دنیا، یک فرهنگ است که مجموعهای از خوبیها و بدیهاست. یک ملت عاقل و یک مجموعه خردمند، آن خوبیها را میگیرد، به فرهنگ خودش میافزاید، فرهنگ خودش را غنی میسازد و آن بدیها را رد میکند. همانطور که گفتم، در این زمینه، بین فرهنگ اروپایی، غرب، آمریکایی، آمریکای لاتین، آفریقا و ژاپن فرقی نیست و هیچ تفاوتی ندارد و در این حکمی که میگویم، همه یکسان هستند. ما در مقابل هر فرهنگی که قرار میگیریم، بهطور طبیعی تا آن جایی که میتوانیم، باید محسّنات آن را بگیریم و چیزهایی که مناسب ما نیست - بد و مضرّ است - و با چیزهایی که به نظر ما خوب است، منافات دارد، آن را رد کنیم. این اصل کلّی است. منتها در زمینه فرهنگ غربی نکته مهمّی وجود دارد که من دلم میخواهد شما جوانان به این نکته توجّه کنید. فرهنگ غرب - یعنی فرهنگ اروپاییها - عیبی دارد که فرهنگهای دیگر، تا آن جایی که ما میشناسیم، آن عیب را ندارند، و آن «سلطهطلبی» است. این، قطعاً دلایل انسانی و جغرافیایی و تاریخیای دارد. از اوّلی که اینها در دنیا به یک برترىِ علمی دست یافتند، سعی کردند همراه با سلطه سیاسی و اقتصادی خودشان - که به شکل استعمار مستقیم در قرن نوزدهم انجامید - فرهنگ خودشان را هم حتماً تحمیل کنند. اینها با فرهنگ ملتها مبارزه کردند؛ این بد است. ملتی میگوید فرهنگ من باید در این کشور جاری شود! این چیز قابل قبولی نیست. هر چند هم خوب باشد، آن ملتی که این فرهنگ بر او تحمیل میشود، این را نمیپسندد. شما یقیناً خوردن نان و ماست را به میل و اشتهای خودتان، ترجیح میدهید به این که چلوکباب را به زور در دهانتان بگذارند و بگویند باید بخوری! وقتی کاری زورکی و تحمیلی شد؛ وقتی از موضع قدرت انجام گرفت و وقتی متکبّرانه و مستکبرانه تحمیل گردید، هر ملتی آن را پس میزند؛ باید هم بزند. مثلاً کراوات یک پدیده غربی است. غربیها این را میخواهند، دوست میدارند و با سنّتشان هماهنگ است؛ اما اگر شما که اهل فلان کشورِ دیگر هستید و تصادفاً کت و شلوار را انتخاب کردهاید، کراوات نزدید، یک آدم بیادب محسوب میشوید! چرا؟! این فرهنگ شماست؛ تقصیر من چیست؟ اگر کت و شلوار پوشیدید، باید پاپیون و کروات بزنید، و الاّ در فلان مجلس رسمی راه ندارید و یک آدم بیادب و غیرمنضبط و بینزاکت تلقّی میشوید! این، آن تحمیل فرهنگ غربی است. زن غربی، روشهایی دارد. آنها نسبت به مسأله زن و روش زن و پوشش زن و ارتباطش با مردان و حضورش در جامعه، فرهنگی دارند - خوب یا بد، بحثی سرِ آن نداریم - اما سعی دارند این فرهنگ را به همه ملتهای دنیا تحمیل کنند! در باب فرهنگ غربی، این بد است.باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً نکاتی ارزشمند را رهبر معظم انقلاب به عنوان اندیشمندی که در زوایای مختلف نسبت به تاریخ خود و جهان غرب فکر کردهاند در آن مختصر مطرح نمودهاند و ابداً از آن جملات برنمیآید که ایشان از یکپارچهدیدنِ تفکر غربی غفلت کردهاند، بهخصوص آنجایی که میفرمایند: «غرب، فرهنگی مخصوص به خود دارد که در بقیهی فرهنگها دیده نمیشود و آن سلطهطلبی است که قطعاً دلایل انسانی و جغرافیایی و تاریخی دارد.» آری! همانطور که فرمودند آن فرهنگ مثل هر فرهنگی خوبیهایی دارد ولی ملاحظه کردهاید که آن خوبیها در آن فرهنگ نتایجی برای خودشان در راستای تعالی انسانی پدید نیاورد. در حالیکه اگر ما همانطور که رهبر معظم انقلاب میفرمایند آن خوبیها را برای خود اخذ کنیم میتوانیم در دستگاه فکری خود از آنها بهره ببریم. به عنوان نمونه بحث «آزادی» بود که در جزوهی «پاسداشتِ آزادی در جمهوریت انقلاب اسلامی» عرایضی شده است. موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام علیکم:
در پرسش و پاسخ ۲۷۴۱۳ فرمودید از آنجا که در نظام اسلامی بحث حق و باطل میان است، نظام اسلامی نمی تواند جریانات و افکار و عقایدی که باطل می داند را اجازه میدان داری و تبلیغ با امکانات رسمی به آنها بدهد هر چند بحث تفتیش عقاید و اکراه هم وسط نیست. در این باب دو سوال از خدمتتون داشتم:
۱. آیا همان مکاتب و اندیشه هایی که نظریات باطل یا انحراف دار یا برخاسته از وهم و اسارت فکری را دنبال می کنند، را می توان در محافل کارشناسی دعوت کرد تا با آنها صحبت شود یا از طریق رسانه رسمی با آنها مناظره کرد تا عیوب تفکراتشان معلوم شود و سلامت روانی جامعه هم محفوظ بماند و آزادی بیان در راستای معقول و برخاسته از منطق اسلامی برقرار شود یا این نوعی کانالیزه کردن است و بدین معنی است که نظام اسلامی می خواهد تنها حرف خودش وسط باشد؟
۲. چرا اهل کتاب با وجود اینکه در عقایدشان انحراف هست و حتی مثلا مسیحی ها به امر باطلی بنام تثلیث اعتقاد دارند و در کتب مقدس شان انحراف هست، در انجام مناسک و ابراز عقاید و حتی دعوت از افراد در کلیساها آزادند با توجه به اینکه فرمودید در نظام اسلامی حق و باطل وسط است و اسلام اجازه تبلیغ و تثبیت عقاید انحراف دار و باطل هم چنین تکثرگرایی و پلورالیسم را به ما نمی دهد؟باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به نظر بنده این کار خوبی است به همین جهت حتی آقای شهید مطهری پیشنهاد میکردند که یک کرسی جهت تدریس مارکسیسم در دانشگاه به آقای امیرحسین آریانپور داده شود تا مردم و دانشجویان دقیقاً متوجهی مارکسیسم بشوند و معلوم شود ما در آن رابطه چه حرفهایی داریم. ۲ اسلام این حق را برای اهل کتاب قائل است که بر دین خود باشند. ولی اینکه بخواهند در بستر نظام اسلامی و از امکانات آن نظام، دین خود را تبلیغ کنند معلوم است که چنین حقی را خود مردم مسلمان به حاکمان نمیدهند. موفق باشید
-
نه آنکه جریانهای غیر اسلامی از رانتِ امکانات جامعهی اسلامی برای تبلیغ خود استفاده کنند
سلام علیکم:
با توجه به آیه ۱۴ سوره جاثیه «قُلْ لِلَّذِينَ آمَنُوا يَغْفِرُوا لِلَّذِينَ لَا يَرْجُونَ أَيَّامَ اللَّهِ لِيَجْزِيَ قَوْمًا بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ» می توان چنین استنباط کرد که اگر گروه ها و افکار و جریاناتی که در جامعه اسلامی به سنت های الهی و انقلاب اسلامی و پیوند دیانت و حکومت اسلامی و ایام الله مثل ۲۲ بهمن اعتقاد ندارند، باید فضای آزاد و حق تبلیغ و فعالیت اجتماعی داد و اگر آنها حرفی مغایر منطق اسلام زدند باید برای آنها استغفار کرد و طلب آمرزش نمود ولی آنها باید حق تبلیغ و فعالیت گسترده اجتماعی با وجود عدم اعتقاد به سنن الهی و ایام تجلی اسماء الهی تداوم داشته باشد؟باسمه تعالی: سلام علیکم: از آیهی ۱۴ سورهی جاثیه برمیآید که مؤمنین نباید متعرّض کسانی باشند که مثل آنها فکر نمیکنند. ولی این غیر از آن است که اسلام، جریان باطل را به رسمیت بشناسد. اینکه نباید متعرّضِ آنها شد، یک بحث است و اینکه ملتی انقلاب کردند تا اسلام به صحنه آید؛ بحث دیگری است. مردم انقلاب کردند تا اسلام به صحنه آید، نه آنکه جریانهای غیر اسلامی از رانتِ امکانات جامعهی اسلامی برای تبلیغ خود استفاده کنند و امکانات جامعه را در اختیار بگیرند. موفق باشید
-
در نظام اسلامی بحث حقّ و باطل در میان است
سلام علیکم:
چرا باید کسانی که عامدانه مخالف یا منتقد اسلام و انقلاب تبلیغ می کنند حق تبلیغ عمومی ندارند و نمی توانند بصورت گسترده تشکیلات داشته باشند و حتما باید برای گرفتن امکانات با اسلام شناسان و مدافعان انقلاب مناظره کنند تا اثبات کنند رویکرد صحیحی دارند در صورتیکه می شود به افکار و آراء مختلف حتی متضاد ویژه متضاد اسلامی و انقلاب آزادی عمل داد تا چند صدا در جامعه باشه و مردم خودشان انتخاب کنن و خب اینطوری سطح آگاهی مردم بالا میره و اختیارشون هم سلب نشده؟باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً در این مورد در رابطه با سؤالِ کاربران محترم عرایضی شده است مبنی بر اینکه در نظام اسلامی بحث حقّ و باطل در میان است و لذا اسلام حاضر نیست آنچه را باطل میداند به دست خود به میان آورد. موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام علیکم:
در جزوه اخیرتان یعنی قرار گرفتن در بودن تاریخی خود، اشاره به دیدار حضرت آقا با وزیر وقت فرهنگ در دولت اصلاحات کردید و تمرکز دقیقی روی همین نکته مد نظر رهبر معظم انقلاب در ادامه بحث تان داشتید. سوالی اینجا مطرح میشه که آیا اگر آشنایی با شریعت الهی و مکتب اهل بیت هم چنین غرب شناسی و شناخت مدرنیته در سطح جامعه تقویت شود، انتشار کتب و محتوای رسانه ای زاویه دار با گفتمان انقلاب و اسلام ناب یا کُتُبی که محتوای حتی ضد گفتمان انقلابی و ولایی را نشر می دهد، بلامانع است و دیگر ابزاری برای تهاجم فرهنگی و نفوذ محسوب نمی شود. (ویژه اینکه بحث نفوذ فرهنگی و اهتمام به مقابله با آن هم در بیانات رهبری عزیز دیده می شود)؟باسمه تعالی: سلام علیکم: از آن صحبت مقام معظم رهبری اینطور فهمیدم که اگر توان جوابگویی در حدّ مقابله با فتنهها را داشته باشیم، حضور آن نوع نوشتهها کمک میکند تا مردم ما رشد کنند و منفعل نباشند. موفق باشید
-
معنی آزاداندیشی در دین
سلام علیکم:
در پاسخ ۲۶۸۹۵ فرمودید که اسلام با تفتیشِ عقاید مخالف است و هرکس میتواند هر عقیدهای داشته باشد، ولی اسلام به عنوان جریانی که بر حق اصرار دارد هرگز جای و جایگاهی برای باطل قائل نیست. سوالی در این باره برام پیش اومد:
آیا می شود گفت اسلام علیرغم اعتقاد به آزادی فکر و عقیده اشخاص برای خودشان و عدم تفتیش عقاید و حتی توصیه به متولیان جامعه اسلامی برای حفظ امنیت و وضعیت آنها، در بحث تبلیغ افکار در جامعه حد و حدود مشخص می کند و معتقدست برای نشر و تبلیغ افکار باید آنها اولا به امنیت مردم تعدی و ضربه نزنند و ثانیا بتوانند دعاوی خود را با مبانی برهانی و استدلالی در بحث با متفکرین اسلامی اثبات کنند تا امکانات جامعه در اختیارشان باشد و بتوانند مناسک گسترده اجتماعی داشته باشند؟
(منظورم اینجا ادیان توحیدی و ابراهیمی نیست که خب اونها هم مشغول فعالیت اند و مناسک شون هم برگزار میشه. بیشتر منظورم رو تفکرات و جریاناتی مثل تجدد گرایان و غربگرایان، بهاییت، کمونیسم، باستان گرایی، مخالفان انقلاب و ولایت، دروایش و صوفیه هست)باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف خوبی است. عنایت دارید که در آخر سورهی «الکافرون» بحث «لکم دینکم ولی الدین» مطرح میشود. یعنی در عین فاصلهگرفتن از کفر و آنچه کافران میپرستند، میفرماید هر کدام میتوانید دین خود را داشته باشید، ولی همین موضوع را با حاکمیت اسلام و نظر اسلام مطرح میکند، نه آنکه اسلام را به دست غیر مسلمان بدهد و تحت نظر آنها خود را قرار دهد. موفق باشید
-
بدون عنوان
با عرض سلام و ادب:
آیا اکثریت مردم، توانایی تشخیص و تفکیک حق و باطل را دارند و به این بهانه می شود گفت باید تمام جریانات و عقاید فکری حتی ضد دین و مخالف اصول صریح اسلام، آزاد باشند و خود مردم تصمیم بگیرند و تشخیص بدهند یا بایستی در فضای کارشناسی، با اسلام شناسان متخصص و دلسوز به بحث و بررسی بپردازند تا توانایی مردم در فضایی که موج سازی و شبهه افکنی لجوجانه بعلت حضور اسلام شناسان مطلع جایی ندارد و معنی نمی دهد، تشخیص دهند؟باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی روشن شود در بستر اندیشهی دینی باید افقهای فهم خود را معنا کنیم، جادهی حرکت مشخص خواهد شد و عملاً در این بستر است که جایگاه اندیشهی حق و اندیشهی باطل مشخص میگردد. موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام علیکم:
در قرآن کریم مطابق با آیه «یستمعون القول فیتبعون احسنه» بایستی فضای گفت و شنود افکار و تدبر آنها در اجتماع فراهم شود و لازمست در سطح اجتماع مسلمین پیگیری شود. آیا در این راستا بهتر نیست اجازه تشکیل شبکه تلویزیونی و رادیویی به احزاب و اقلیت های دینی و مخالفان و منتقدان نظام داده شود و یا با آنها مناظره در سطح عموم رقم بخورد تا فضای شنیدن افکار حتی مخالف و منتقد هم پیش بیاید؟باسمه تعالی: سلام علیکم: نه. آیهی مذکور بشارت میدهد به آنهایی که قول خدا را میشنوند و از بهترین راهنماییهای آن استفاده میکنند. بحث «یتّبعون احسنه» است یعنی به دنبال بهترین «بودن»، و این غیر از آن است که اسلام اجازه دهد تا سخنانِ باطل در جامعه شایع شود. هرکس خواست، خودش برود سخنانی که از نظر اسلام باطل است پیدا کند، ولی اسلام که دین هدایت است چنین کاری را دامن نمیزند. موفق باشید
-
هیچ نظامی شرایط براندازی خود را تصویب نمیکند
سلام و عرض ادب:
اسلام و حکومت اسلامی، با محدود کردن رفتار و گفتار افراد و نیز ممانعت آنها از گرایش به برخی عقاید، آیا حقوق بشر آنها را نقض نمی کند؟ بهعنوان مثال چرا مخالفان در نظام اسلامی نمی توانند آزادانه نظرات و عقاید خود را ابراز کنند و چرا اجازه راه اندازی شبکه تلویزیونی و رادیویی به احزاب و اقلیت های دینی داده نمی شود؟باسمه تعالی: سلام علیکم: هر نظام اجتماعی با رأی اکثریت مردم شکل میگیرد و همان نظام قوانینی را جهت قوام خود شکل میدهد؛ هیچ نظامی شرایط براندازی خود را تصویب نمیکند و البته این غیر از آن است که انسانها در بستر آن نظام در آن حد که موجب براندازی نشود آزادی داشتهباشند. نظام اسلامی طی مبارزات و زندان رفتنها و شهادتها شکل گرفته تا اسلام را به میان آورد. در همین راستا خود را ادامه میدهد ولی مانع مناسک سایر ادیان نمیشود ولی اینطور نیست که نظام اسلامی سایر ادیان را بخواهد به میدان بیاورد بلکه مدعی است دین حقی که امروز بشر بدان نیاز دارند اسلام است. میماند که سایر ادیان در جای خود فعالیت خود را داشتهباشند. موفق باشید
-
آزادی بیان در مسیر اظهار حق و حقیقت
سلام علیکم:
۱. به نظر شما، امروز وضعیت آزادی بیان و عقیده در ایران وضعیت بسامان و خوبی دارد و در کشورمان، آزادی بیان و اندیشه هست؟
۲. وضعیت آزادی بیان را در ایران مناسب تر می دانید یا در غرب و بستر فرهنگ مدرنیته؟باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به نظر بنده روی هم رفته خارج از بعضی از تنگ نظری ها و تعصباتی که ما داریم، آزادی بیان در مسیر اظهار حق و حقیقت در صحنهی کشور جاری است. ۲. در غرب، آزادی بیان از جهاتی در میان است ولی بعضا با پرده دری و بی باکی نسبت به شخصیت انسانها همراه شده. آری آزادی بیان در هر جا که باشد خوب است ولی نباید منجر به بی حیایی و پرده دری شود و بدین لحاظ در نظام اسلامی باید به دنبال نوعی از آزادی بیان بود که آن غیر از آزادی بیان غربی است. موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام علیکم:
مطلب دیگرم این هست آیا اینکه بعضی کتب یا مقالات بعنوان کتب ضلال یا کتبی که توقیف می شوند، وجود دارند و بعضی ها مثل بهایی ها حق تبلیغ عمومی ندارند، آیا باعث نمیشه که اطلاع و سطح فکر مردم بالا نره. یعنی بهتر نیست این کتب و افراد هم حق تبلیغ پیدا کنند و خود مردم با آزادی، سره را از ناسره تشخیص دهند؟ بعضی ها میگند این توقیف ها و محدودیت برای تبلیغ باعث میشه هم مردم به اصطلاح گارد بگیرند و هم تضارب افکار در جامعه پایین بیاد و به آیاتی نظیر «لا اکراه فی الدین یا «الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه»، عمل نشه؟باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که عرض شد تاریخ، تاریخِ گشودگی است ولی تاریخِ دروغ و اغفال نیست. لذا این درست نمیباشد که مردم جامعهای را برای زندگی خود شکل داده باشند و حال عدهای مزدور یعنی حزب صهیونیستیِ بهائیت بخواهند از بستری که مردم برای زندگی خود فراهم کردهاند، استفاده کنند و برای دشمنان این جامعه جاسوسی نمایند. موفق باشید
-
آزادی اندیشه به معنای آزادی تهمت و موهومات نیست
با عرض سلام و ادب:
۱. آیا گروه ها و افرادی که با خط مشی و نظام معرفتی جامعه اسلامی و حکومت اسلامی مخالفت دارند یا منتقدند مثلا از گروه های کمونیستی گرفته تا جریانات منتقد و مخالف سیاست های نظام و شخص ولی فقیه و تا فرقی نظیر بهائیت و جریان یمانی، حق تبلیغ و آزادی بیان در جامعه اسلامی ندارند یا باید در فضایی کارشناسی و بدور از اینکه عموم جامعه که طبعاً سطح اسلام شناسی و تشخیص در حد یک اسلام شناس خبره نیست، را بخواهند با سخنان و فنون یا شبهه افکنی تحت تاثیر قرار دهند و امنیت را تهدید کنند، باید با کارشناسان اسلام شناس در فضای درست بحث کنند و براهین متقن ارائه دهند تا معلوم شود چقدر مستدل و متین اند؟
۲. آیا به نظرتان تقویت کرسی های آزاد اندیشی و مناظراتی به سبک مناظرات شهید مطهری در اول انقلاب، هم اکنون برای اینکه فضای تفکر و غربال قول احسن معلوم شود، موثر نیست؟باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به نظر میآید که عقل چنین حکم میکند که چنین افراد و چنین فرقههایی باید بتوانند ادعای خود را بر اساس مبانی علمی و یا شرعی اثبات کنند تا بتوان امکاناتِ جامعه را در اختیار آنها گذاشت. آزادی اندیشه به معنای آزادی تهمت و موهومات و یا سخنگوی دشمن دین و دیانت شدن، نیست. ۲. به نظر بنده آن کار، کار خوبی بود و خوب است که ادامه یابد. ولی با کسانی که رعایت فضای مناظره را بکنند و نخواهند از میز مذاکره برای تبلیغات خود استفاده کنند. موفق باشید
-
رشد جامعه به تضارب آراء است
سلام و عرض ادب:
با توجه به اینکه متفکری مثل شهید مطهری اشاره می کنند اجازه مطرح شدن حرفهای دیگر را هم در جامعه اسلامی بدهید زیرا منطق اسلام بشدت قوی است و می تواند پاسخ آنها را بدهد و راه حفظ اسلام این نیست که جلوی طرح افکار و عقاید مختلف را بگیریم و هم چنین آیه «الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه»، آیا اینکه امروز در کشور اسلامی ما، برخی ها بعنوان فعال اجتماعی حق نوشتن کتاب ندارند یا سلب از برنامه های اجتماعی یا تبلیغی در سطح عموم ندارند یا برخی کتبشان ممیزی می خورد، در تضاد با این فرمایش شهید و آیه شریفه نیست و باعث کانالیزه شدن فضای عمومی نمی گردد؟ بهتر نیست با این افراد مناظره گذاشت تا هم سطح فکر مردم بالا برود و هم نفی اجبار و سلب آزادی شود مثل مناظرات اول انقلاب خود متفکرین انقلابی با کمونیستها؟باسمه تعالی: سلام علیکم: تنها باید مانع تهمت و دروغ شد وگرنه هرگز نباید مانع اظهار نظر و اظهار عقیده باشیم. ممیزیِ کتاب هم تنها به آن صورت قابل قبول است، وگرنه پس از مدتی جامعه از نظر اندیشه افول میکند زیرا رشد جامعه به تضارب آراء است. موفق باشید
-
ما چه اندازه آزادیم؟
سلام علیکم:
این جمله که آزادی هر فرد تا آنجا محترم است که به آزادی دیگران آسیب نزند، آیا در بحث حدود آزادی جمله درست و صحیحی بشمار می رود؟ این جمله به نظرم به بخش متعالی و خود عالی انسان نظر ندارد و متمرکز بر خود دانی بشر است و این نوع آزادی بیشتر شبیه وضعیتی در حد آزادی های جنگل می داند که موجوداتش به غذا و محدوده هم تعدی نمی کنند و آزاد و رها مشغول زندگی اند بدون اینکه وجه قدسی را به شکوفایی و آزادی از نفس اماره برسانند؟باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! ما آن اندازه آزادیم که شأن انسانی و قدسی ما و دیگران رعایت شود. موفق باشید
-
ما در فرهنگ خود به آن نوع آزادی برای رعایت حقوق انسانها ورود نمیکنیم مگر آنکه از آموزههای دینی کمک بگیریم
سلام علیکم:
جوامع سکولار غربی با چه مکانیسم هایی توانسته اند حس منفعت طلبی بشر را کنترل کرده و در نتیجه آزادی اجتماعی را فارغ از آزادی معنوی در جوامع خود محقق سازند؟ آیا این تلاشها از یک پشتوانه استوار، محکم و دائمی برخوردار است؟باسمه تعالی: سلام علیکم: آزادی، یک روحِ تاریخی است که در غرب طلوع کرد و در راستای رعایت حقوق انسانها، آنها رویهمرفته آن را رعایت میکنند. ولی سایر ملل آن را از آنِ خود نکردند و ما در متن دین در مواجهه با آن آزادی میتوانیم خود را با آن تاریخ هماهنگ کنیم وگرنه به صِرف تأکید بر آزادی که روشنفکران بر آن تأکید میکنند ما در فرهنگ خود به آن نوع آزادی برای رعایت حقوق انسانها ورود نمیکنیم مگر آنکه از آموزههای دینی کمک بگیریم. جزوهای در رابطه با نسبت جمهوری اسلامی و آزادی بر روی سایت هست. موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام علیکم:
ما در سطح منطقه و جهان غالبا از تظاهرات و اعتراضات مردمی ضد کل حاکمیت یا بخش مهمی از سیاستهای حکومتهایی که مستبد و استعمارگر و شرور بودنشان هم مقبول است مثل حکومت آمریکا، آل سعود، حکومت انگلیس، دیکتاتوری هایی مثل حسنی مبارک، حمایت می کنیم و تحقق خواسته های مردم معترض را حق آنها می دانیم و آنها را حتی سلحشور و بیدار می خوانیم. اما زمانی که علیه اصل انقلاب و جمهوری اسلامی و بخش اعظم روند کشور تظاهرات شکل می گیرد، با آنها برخورد کرده یا اصلاً حق حضور در صحنه جهت اعلام مخالفت و اعتراض نمی دهیم و آنها را ضد انقلاب و فتنه گر و اغتشاش گر هم می نامیم. آیا این امر، متضاد آزادی بیان ویژه در جهان بینی اسلامی (که جهان بینی انقلاب ما هست) محسوب نمی شود و نشان نمی دهد همان کشورهای سکولار یا لیبرال در این حوزه از ما مقید تر و پیشرو تر اند و بستر آزادی در اعتراض حتی به اصل حاکمیت مهیاست و این القاب هم به آنان داده نمی شود؟باسمه تعالی: سلام علیکم: آیا در فتنهی سال ۸۸ و یا فتنههای بعدی، این مردم بودند مثل مردمِ آزدایخواهِ مصر و بحرین که اعتراض داشتند؟ یا عدهای با پشتیبانی آمریکا و سفرای دشمن و اظهار علنیِ خانم کلینتون که به توئیتر دستور داده بودند تعطیلات خودشان برای پشتیبانی از فتنهی ۸۸ عقب بیندازند، اعتراض به نظام اسلامی داشتند؟ و آقای پمپئو و ترامپ از آنها پشتیبانی کردند. موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام علیکم:
چرا بسیاری از گروه ها یا افراد مجوز حضور و بیان عقاید بصورت آشکار در ملا عام را پیدا نمی کنند و یا حتی ممنوعیت بصورت قاطع برای برخی فرقه ها مثل بهائی ها و گروه احمد الحسن و منتقدین و مخالفان سیاست ها و ساختارهای نظام جمهوری اسلامی و ... وجود دارد و آنها در محدودیت اند؟آیا این مصداق دیکتاتوری و ایجاد فضای تک صدایی و اینکه مردم دنبال کننده و تابع آنچه که حکومت می خواهد و می طلبد، محسوب نمی گردد؟باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر خداوند به ما اجازه میدهد جامعهی مردم متدیّن را در اختیار دروغپردازان و دشمنان اسلام قرار دهیم؟ موفق باشید
-
ما و آزادی
سلام علیکم:
آیا می توان بدون آزادی معنوی آزادی اجتماعی داشت؟ به چه دلیل؟ آیا مگر در کشورهای غربی که آزادی های اجتماعی فراوانی وجود دارد آزادی معنوی نیز وجود دارد؟باسمه تعالی: سلام علیکم: رویهمرفته در غرب بعد از رنسانس، روحی به ظهور آمد در راستایِ رعایت آزادی انسانها و این حالت همچنان در اکثر مردم، پاسداشته میشود. در این مورد عرایضی در جزوهی «پاسداشت آزادی در جمهوریت انقلاب اسلامی» که بر روی سایت هست، شده است. موفق باشید
-
مگر جریان بهائیت در اختیار خودشان هستند که به عنوان یک جریان فکری با آنها بتوانید منازعه کنید؟
سلام علیکم:
به چه علتی اجازه فعالیت اجتماعی به مذاهب و گروه هایی نظیر بهائیت یا عرفان حلقه داده نمی شود؟ آیا بهتر نیست مناظره و مجلس علمی دو طرفه برگزار بشه تا عیوب این تفکر روشن بشه و اونها تا حدودی فعالیت اجتماعی داشته باشن تا آزادی بیان هم محفوظ بمونه؟باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. مگر جریان بهائیت در اختیار خودشان هستند که به عنوان یک جریان فکری با آنها بتوانید منازعه کنید؟ آنها مزدوران سرویسهای دشمن اسلام میباشند و به راحتی با تهمت و دروغ، همهچیز را به هم میزنند. ۲. در مورد «عرفان حلقه»، خودمان مقصر هستیم که عرفانِ ناب را مطابق نیاز مردم مطرح نکردیم و مردم به آنها رجوع کردهاند که در بسیاری موارد با توهّماتِ مردم بازی میکنند. موفق باشید
-
بدون عنوان
با سلام خدمت استاد گرامی:
استاد، محدوده آزادی بیان در دین مبین کجاست بهویژه در عرصه رسانه ای که اثر اجتماعی هم دارد؟ در ضمن بسیاری معتقدند در کشور اسلامی مان، واقعاً از جهت رسانه ای و اجتماعی و نقد، آزادی بیان نیست و مسئولین می خواهند مردم مثل خودشان فکر کنند و به اصطلاح اطلاعات مردم از یک کانال نه از راه ها و کانال ها و شنیدن عقاید متعدد باشد، آیا این مطلب با مبانی گفتمان انقلاب و واقعیت، تطابق دارد؟باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم بد نیست سری به مباحثی که در رابطه با آزاداندیشی در کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی «رضواناللّهتعالیعلیه» شد، بزنید. به هر حال زمانه زمانهای است که باید با گفتوگوهای اندیشههای مختلف، حقیقتْ به ظهور آید. موفق باشید
-
ما و بیانیهی مقام معظم رهبری در «گام دوم»
با سلام: از آزادی سخن میگویید و از اینکه باید از وضع موجود فراتر رفت و رهبر انقلاب نیز در گام دوم جوانان را به راهی دعوت کردهاند که اگر ادامهی گذشته هم باشد، ولی راهی است جدایی از گذشته، تا باز گرفتار آنچه امروز هستیم نباشیم. استاد: چگونه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: هنوز هم بر آزادی تأکید میکنم یعنی فراروی از آنچه که فعلاً در آن هستیم، هرچند که میدانم قدمهای امروزینِ ما هنوز فراخور آزادی نیست. آزادی همیشه به سوی فراتر از وضع موجود حرکت میکند و انسان در بستر آزادی همواره باید آغاز کند. و به همین جهت گفتهاند «آزادی، امری نابنیان است» آزادی در یک مقوله جای نمیگیرد. به ما گفتهاند که انسان باید اسیر شرایط بیرونی نباشد، بلکه همواره به آرمانهای متعالی خود بپردازد. و این با نوعی بیباکی همراه است. انسان دائماً به دنبال آزادی است و آزادی، دائماً از آن میگریزد. و در این رابطه باید به بیانیهی گام دوم مقام معظم رهبری فکر کرد. آری! گام دومی است برای عبور از تنگناهایی که ما را فرا گرفته است. جریان روشنفکری بیش از این دغدغه ندارد که انقلاب اسلامی در گردونهی رفاهِ دنیاییِ بیشترِ مردم، متوقف شود. ولی بنیانگذاران انقلاب اسلامی متوجهی تاریخی هستند که بشر باید از ناکامیهای پیشآمده توسط فرهنگ مدرن آزاد شود. گیرم که در این راه به جای رفاه، با سختیهایی روبهرو شویم که صاحبانِ دنیای مدرن ۴۰ سال است که ما را در آن قرار دادهاند؛ آخرش چی؟! به هر حال، راهِ ما راه برگشت و توقف در فرهنگ مدرنیته نیست، و هدفی را برای خود بیرون از آن فرهنگ شکل دادهایم و مسلّم ملتی که با داشتن هدف به آینده فکر میکند، در راه است و راه، بدون مقصد نیست. راه انقلاب اسلامی، مقصد خاصّ خود را دارد که در آن عرش و فرش به هم متصلاند و زمین و زندگیِ زمینی از رحمتهای آسمانی منقطع نیست. موفق باشید
-
در این تاریخ مصداق آزادی همان آزاداندیشی است
بسم رب المهدی
با سلام خدمت استاد عزیز:
شما در مقاله ی پاسداشت آزادی بیان کردید، بشر کنونی خواستار آزادای است حتی اگر بروز های آن در جامعه در سطح آزادی قدسی نباشد و به همین جهت، دشمن از این خواستگاه آزادی سوءاستفاده کرد و ضد آزادی را به عنوان آزادی نمایش داد.
از طرفی جامعه روز به روز دین گریز تر شده و به عبارتی زبان دین متناسب با جامعه ی کنونی نیست؛ هنوز هم همان تعبیر ها و همان روش های 30-40 سال پیش برای بیان دین از سوی تعریف کنندگان دین به گوش می رسد. حال چگونه می شود که دین را با آزادی بیان کرد؟ چگونه یا حداقل تحت چه موضوعی می توان طلب آزادی همراه با دین را در مردم زنده کرد؟ چه موضوعی حول مفهوم درست آزادی و زبان دین(زبانی که بیانگر حال امروز جامعه باشد، زبانی که جامعه پذیرای آن باشد که از نظر بنده چیزی جز آزادی نیست اما چگونه در جامعه ای که آزادی واقعی برایش تعریف نشده، دین و آزادی را با هم بیان کنیم؟) اشتراک زبان دارد؟ با تشکرباسمه تعالی: سلام علیکم: عرض شد در این تاریخ مصداق آزادی همان آزاداندیشی است که حضرت امام و رهبری بر آن تأکید دارند تا جایگاه سایر اندیشهها و سلائق دیده شود. در همین جلسهی اخیر روز چهارشنبه عرایضی در معنای درک آزادی در تاریخ پیش آمد. عنوان جلسه «باتلاق آرمانهای کوتاه و غفلت از جریان تاریخی انقلاب اسلامی» هست. موفق باشید