-
باید پیشبینیِ این امور را میکردیم
عرض ادب و احترام دختری دارم ۱۹ ساله ۶ سال ابتدایی در مدرسه امام محمد باقر علیه السلام درس خوانده و ۶ سال دبیرستان را مدرسه تیزهوشان. تا سال یازدهم رشته تجربی و سال دوازدهم انسانی و پارسال در رشته روانشناسی دانشگاه اصفهان مشغول به ادامه تحصیل. خانواده ای مذهبی هستیم و ایشان هم چادری و در دوره مدرسه شرکت کننده در مسابقات نهج البلاغه و ... الان هم از چند سال قبل دو خطبه صحیفه سجادیه را حفظ است. از دو سه سال قبل سوالات و شبهات دینی و اعتقادی داشته همه تلاش ما برای اقناع ایشان بی نتیجه بوده معرفی کتابهای شهید مطهری و حضرتعالی و ... هم بی تاثیر مشاور و روانشناس هم میگویند دچار وسواس فکری فلسفی است و دوران بحران هویت و... خدا را العیاذبالله ظالم میداند بخاطر جهنم و ... اخیرا در دانشگاه دوستی پیدا کرده آتئیست و فضای مجازی که دو سه سالی است گوشی شخصی دارد جذب سخنان منکرین خدا و کلیپ های امثال زئوس و دیگر منکرین خدا. خیلی اهل بحث و استدلال و ... مدتی است نماز هم نمی خواند و حتی می گوید اگر بخواهم نماز بخوانم حالم بد می شود. از چادر متنفر شده و معتقد است با این اعتقادات با چادر ریاکاری می کند و باید مانتوئی شود ولی هنوز نشده. به شدت از اعتقاداتش دفاع می کند و معتقد است منکرین خدا خیلی از دانشمندان و فلاسفه هستند و حتی روح وجود ندارد و ثابت نشده و اعتقاد مذهبی فعل و انفعلات شیمیایی در مغز است و حتی همین مسئله باعث میشود برخی خودشان را پیامبر بدانند و معتقد شوند به آنها وحی نازل میشود و ... روانپزشک هم برای نوسان خلقش داروی لیتیوم تجویز کرده و ... لطفا اگر توصیه دارین بفرمائین. التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: با این وضع در نظام آموزشی و این نوع طرح مسائل دینی به روش سنتی، باید پیشبینیِ این امور را میکردیم. عرایضی در جزوهی «گویی ولیّ شناسان رفتند از این ولایت» در این رابطه شده است. به هر حال در این شرایط باید به انتخاب این افراد احترام گذاشت تا خودشان با سعهی صدری که مبتنی بر روح اسلامی در ما میبینند متوجهی خوبیهای شریعت الهی شوند. بد نیست در این مورد به جواب سؤال شمارهی ۲۸۶۶۷ نظری بیندازید و اگر ایشان آماده بود با او در میان بگذارید. موفق باشید
-
بدون عنوان
با سلام و خدا قوت خدمت حكيم گرانقدر جناب آقاي طاهرزاده:
قريب به چند سالي است در منطقه ما خودكشي جوانان، بخصوص دختران و زنان شايع شده است. مخصوصا در بخش محرومي كه زندگي روستايي هم دارند و منطقه قومي و قبيله اي است. گروه هاي مخلتفي از معاونت امور بانوان استانداري، گروههاي از مبلغان و روحانيون، برخي از جامعه شناسان و روان شناسان استاني و كشوري هم با سفر به اين مناطق و بررسي موضوع، تلاش كردن اين مسئله حل شود. اما متاسفانه نه تنها حل نشده بلكه هر روز نيز بيشتر مي شود. با توجه به رشته خودم مطالعات فرهنگي و دغدغه اي كه براي حل اين مسئله دارم، خواستم از شما بپرسم دين و متون ديني ما چه راه حل هايی براي آسيب اجتماعي اين چنيني ارائه داده است؟ و آيا امكان طرح و بررسي اين راه حل ها به صورت علمي آكادميك امكان پذير است يا خير؟ شما بطور كلي درباره راه حل كاهش آسيب هاي اجتماعي (خودكشي) از منظر دين چه راه حلي ارائه مي فرماييد؟
سپاسگزارم
توفيقات روزافزون حضرتعالي را از درگاه الهي خواستاريم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: انسانها وقتی آیندهی خود را تیره و تار بنگرند و احساس کنند آرمانهایشان قابل تحقق نیست، امکان ادامهی زندگی برایشان مشکل میشود. راه حلّ را باید در آموزههای دینی پیدا کرد که حیات اصیل را در ابدیت بیکرانه تعریف کرده است و دنیای مدرن این نوع حیات را به حاشیه میبرد. موفق باشید
-
رویهمرفته تفکر لیبرالی بر خلاف ادعایش نشان داده است تفکر تمامیتخواه است
سلام علیکم:
۱. به نظر حضرتعالی، آیا جنگ نرم یا به اصطلاح ناتوی فرهنگی که سالهاست برای آن برنامه ریزی میشود و تاثیراتی بین مردم ویژه قشر جوان هم داشته است، میتوان آنرا ذیل یک برنامه ریزی تمدنی پرچمداران تمدن مدرن و لیبرال دموکراسی جهت پیشگیری از ظهور و بروز تمدن اسلامی و هدم تمدنی انقلاب دانست؟
۲. به نظرتان چه میزان این جنگ نرم روی مردم و بینش آنها تاثیر گذاشته و توانسته است ضربات به خیمه انقلاب و تمدن اسلامی بزند ویژه با وجود جمعی از مردم و جوانانی که عقل و ظاهرشان مدرنیزه شده است؟باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. رویهمرفته تفکر لیبرالی بر خلاف ادعایش نشان داده است تفکر تمامیتخواه است و البته هرچه جلوتر رفتهایم ملتها به خود آمدهاند و آن تفکر، روز به روز با ناکامیهایش روبهرو شده است، هرچند که مستشرقین تلاش کردند تا هویت ملت ها را در مقابل نظام لیبرالی نفی کنند. ۲. معلوم است که جنگ، بیتلفات نمیشود ولی وقتی یکطرف جبههی توحیدی است و یک طرف جبههی کفر، حتماً جبههای که پیروز است، جبههی توحید است و در این رابطه باید آیندهی خود را دید و در آن آینده، خود را احساس کرد. موفق باشید
-
چگونه بعضی با رعایتِ ظاهر دینی برای خود محلی امن احساس میکنند
حق النّاس و باور دینی:
خاطرهاي خدمتتان عرض کنم: من يک وقتي مشاور يک انتشاراتي بودم. روزي يک آقايي آمد که براي صفحهآرايي قرارداد ببندد. وي در آنجا گفت که من نه اهل صوم هستم نه اهل صلاتم؛ تا الان ياد ندارم که پيشانيم به مهر رسيده باشد! خواستم اول به شما بگويم که ما اين هستيم. گفتيم: خب! و قراردادي با او بستيم. فرض کنيد قرارداد صفحهآرايي سيصد و پنجاه و شش را با او بستيم. پول سيصد و پنجاه و شش صفحه را گرفت و رفت. باور کنيد، چند روز بعدش ديدم آمد و گفت: من صفحهآرايي سيصد و پنجاه و شش صفحه را با شما قرارداد بسته بودم، اما حالا که صفحهآرايي کردم، سيصد و پنجاه و دو صفحه شده است. چهار صفحه کم شد، و من چهار صفحه پول اضافي از شما گرفته بودم و آرام نداشتم بيايم حساب بکنم که از شما اضافه گرفتم. اين را ببينيد و آنوقت کسي هم هست که نماز و روزه و حجش ترک نميشود ولي نسبت به حق الناس و مکارم اخلاق توجه نميکند. انصافا ما اين سخن پيامبر را به جد نگرفتهايم که
«انما بعثت لاتمم
............................
این خاطره را به عنوان نمونه نقل کردم
در زندگی خودمان بسیار از این موارد دیده ایم. خودم با یک مجموعه کار می کردم بسیاری کارهای درجه اول مملکت را انجام می دادیم (بدون تعارف کار صنعتی و ... درجه یک) انسانهای متدین و با اخلاق و خوش برخورد جبهه رفته - درد پیشرفت مملکت داشتن و ... (ما هم رو همین حساب روی قضاضای مالی خیلی حساس نبودیم و می گفتیم کار مملکت و انقلاب جلو میره حالا پول بهمون کم رسید ایراد نداره) همین افراد در تعامل مالی بشدت و بشدت بد عمل کردن و واقعا در حق ما ظلم شد تا اینکه از مجموعه خارج شدیم. دوستانی دارم با مجموعه هایی کار می کنند که افراد روزه خواری علنی می کنند و اعتقاد خاصی ندارند در عوض تعامل مالی که با اینها دارند بسیار درست و صحیح است سوال من این دو مورد است. اول اینکه چرا به این صورت هست؟ دوم در برخورد با مواجهه با این افراد باید چکار کرد؟سمه تعالی: سلام علیکم: آنچه میفرمایید نکتهای بسیار مهم در این زمانه است و سراغ این سقوطِ در عین دینداری را باید در کربلا گرفت که چگونه بعضی آنچه با رعایتِ ظاهر دینی برای خود محلی امن احساس میکنند که دیگر هیچگونه ابعاد انسانی برایشان مهم نیست در آن حدّ که فرزند پیامبر خدا را آنطور به قتل میرسانند. آری! وقتی تنها ظاهر اعمال دینی منهای حکمت و عرفان در میان باشد، انسان خود را از وسعتی که باید نسبت به سایر انسانها درک کند، محروم مینماید. لذا پیامبر خدا «صلواتاللّهعلیهوآله» میفرمایند: «قصم ظهری عالم متهتک و جاهل متنسک فالجاهل یغش الناس والعالم یخرهم بتهتکه». عالم بیپروا و جاهل لجوج کمر مرا شکستند نادانان با کم خردی مردم را گمراه می کنند (چون تظاهر به دین و مقدسات دارند) و دانایان بی پروا مردم را فریب میدهند. زیرا وارستگی و تقوا پیشگی ندارند. موفق باشید
-
بدون عنوان
با سلام استاد گرامی:
با توجه به فرمایشات رهبر حکیم انقلاب در ۱۴ خرداد ۹۹ و رویکرد تحول گرا در همه زمینه ها و فرمایشات قبلی ایشان بر آتش به اختیار بودن انقلاب و تاکید ایشان بر سه نکته مهم
اول اعتیاد، دوم خانواده (طلاق)، سوم جمعیت (فرزند آوری) از محضر استاد بزرگوار میخواهیم تا راهکاری عملی جهت پرداختن نیروهای جهادی و مردم نهاد بفرمایید.باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم با رجوع هرچه بیشتر مردم به معارف الهی و اخلاق فاضله، راهکارهای شریعت الهی که همهی این امور را معنا میکند، جواب خواهد داد. موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام استاد: خبر قتل دختر ۱۳ ساله واقعا دردناک بود و دردناک تر اینکه وقتی این دختر از عدم امنیتش در خانه به مامورین و غیره و غیره خبر میده و هیچ کس توجیهی به این موضوع نمیکنه و اورژانس اجتماعی آنقدر ضعیف عمل میکنه که هیچ پناهی برای این طفل ۱۳ ساله وجود نداره و مجبوره برای خواب و سقفی بالای سر داشتن نزد مردی حیوان صفت برگرده چون اسم پدر روی این مرده با وجود اینکه در خانه تهدید به مرگ شده ولی باز هم امیدی و راهی به جایی نداشته که از خانه مرگ راه فرار و نجاتی داشته باشد و بعد از گذشت بیش از چهل سال از انقلاب و در مملکتی اسلامی انسان انگشت به دهان و بسی متعجب میماند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که میدانید مشکلی است که زوایای مختلفی از نقصهای اجتماعی ما را آشکار کرد. واقعاً اگر با رجوع بیشتر به دیانت و خُلقِ محمدی «صلواتاللّهعلیهوآله» نتوانیم از این بحرانها عبور کنیم، در تاریخ سیطرهی فرهنگ غربی هر روز با این نوع مشکلات روبهرو خواهیم بود. موفق باشید
-
بدون عنوان
با سلام خدمت استاد طاهرزاده:
معضل بزرگی که در حال حاضر گریبانگیر خانواده ها شده است مساله فضای مجازی و شبکه های اجتماعی است. اثرات مخربی دارد این شبکه ها. در حال حاضر به نظر شما می توان خانواده ها را از این فضاها و داشتن گوشی های اندروید منع نمود و آیا اگر امکانش باشد چنین منعی به صلاح خانواده ها هست؟ اگر معتقد به منع نیستید پس راهکار شما چیست؟باسمه تعالی: سلام علیکم: راهِ حلّ مسئله، منعِ کلی نیست؛ بلکه به نظر میآید باید به کارها، برنامه داد و برای هرکاری وقتی گذاشت. موفق باشید
-
به بحث «نقش فرآیندی در تاریخ انقلاب اسلامی» که بر روی سایت هست، توجه شود
R.soleimani:
سلام علیکم حاج آقا. ببخشید یک سوال داشتم.
وضعیت بی حجابی و فساد و... در ایران تا آخر مسیر طی شده غرب رو طی خواهد کرد یا تا جایی پیش خواهد رفت و بعد پشیمان می شوند مردم و به اصطلاح سرشان به سنگ می خورد و قدر اسلام و احکامش را خواهند فهمید و برگشت خواهند کرد؟ با توجه به فرمایشات رهبری که مدام می فرمایند آینده از آن جمهوری اسلامیست، این سوال را پرسیدم. آخر وقتی بنیان خانوادها و جامعه متزلزل شود آن هم در ایران، چه افرادی جامعه سازی خواهند کرد؟ سایر کشور ها که دیگر وضع بدتر است. اوضاع فرهنگی کشور، مدارس، فضای اینستا، الگو گیری های نوجوانان از غربیها در پوشش و سبک زندگی و همه چیز... ما رابسیار نگران می کند. به کجا خواهیم رفت؟! شخصی مثل من چه کاری می تواند بکند. مگر با این هجمه اصلا می توان این قافله رو به سقوط را نگه داشت!؟ سپاسباسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم بد نیست در مقابل آن ریزشها، نگاهی به رویشهای جدّی و مصمم بیندازید و از آن طرف، به تزلزل جبههی بیبند و باری نظر کنید. در ضمن خوب است به بحث «نقش فرآیندی در تاریخ انقلاب اسلامی» که بر روی سایت هست، توجه شود. موفق باشید
-
ما و نظام آموزشیِ امروز مان
با سلام و خدا قوت: استاد شما در پاسخ به سوال 20976 فرمودید: «چارهای نداریم که در کنار نظام آموزشی موجود، تلاشهایی بشود تا چشمها به جایی غیر از نظام آموزشی موجود دوخته شود. این همان معنای انتقال از تمدنی به تمدن دیگر است.» و ما با نگاه تمدنی و به صورت جهادی اقدام به ایجاد جریانی کردیم که خارج از نظام آموزش و پرورش فعلی، بتواند نمونه ای در زمینه برگرداندن ولایت به پدر و مادر در امر تربیت فرزندان باشد و البته علاوه بر این سخن شما، تایید مقام معظم رهبری در دیدار از خانواده شهید مدافع حرم در مشهد که فرزندشان را به جای مدرسه به مسجد می بردند و اینکه عبارت گوش به زنگ ها را در مورد ایشان به کار برده بودند و حمایت های افراد صاحب نظری همچون جناب آقای دوستانی که از قطب های بزرگ فرهنگی شهر محسوب می شوند و خودشان سال ها در این سیستم زحمت کشیده اند هم در زمینه اقدام ما بی تاثیر نبود اما پاسخ های جدید شما به پرسش هایی همچون پرسش 23277 موجبات دلسردی ما و دوستان ما را در این جریان سازی فراهم آورده است. امیدواریم پدرانه ما را راهنمایی فرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده هم به جهت حساسیتی که نسبت به فضای آموزش و پرورش کشور دارم، در این مورد بسیار فکر کردهام و در جریان وضع بدِ فعلی نظام آموزشی کشور هستم. ولی اولاً: معتقدم ذات آموزش و پرورش استعداد خوبی جهت تربیت نسل آیندهی انقلاب دارد و باید بیشترین تلاش را در جهت به فعلیتآوردنِ همین نظام آموزشی کرد که خود، بحث مفصلی را میطلبد. با آموزشهای ضمن خدمت در ابتدای انقلاب، که متأسفانه از طریق آقای هاشمی به انحراف کشیده شد و جنبهی مادی پیدا کرد، کارهایی شد که اگر به همان شکل جلو میرفت، آموزش و پرورش بهخوبی احیاء میگشت و هنوز هم باید به آن فکر کرد. ثانیاً: باز فکر میکنم باید بر روی سخنان مقام معظم رهبری فکر بفرمایید که «کارِ موازی در کنار دستگاههای دولتی، کارِ موفقی نیست». و بر همین اساس باید فکر دیگری کرد. ثالثاً: بالاخره ما باید بدانیم افرادی را که آموزش میدهیم، آموزشِ آنها در این زمانه ربطی تنگاتنگ با شغل آنها دارد و نباید نسبت به مدرک آنها سهلانگاری بشود. موفق باشید
-
ما و آموزشِ فرزندانمان در نظام آموزشی
سلام علیکم:
با عرض ادب و احترام:
در پاسخ به سوال 23277 تحت عنوان: عدم موفقیت دستگاههای موازی با دولت در نظام آموزشی فرمودید که دستگاههای جدا از آموزش و پرورش نتیجه نمی دهند و سیستم مدرسه در مسجد را به آموزش و پرورش نزدیک تر دانسته اید. از آنجا که این حقیر نیز مدت چند سال است با همین مشکل دست و پنجه نرم می کنم جسارتا به عرض می رسانم که به نظر اینجانب روش مدارسی مثل میزان به سیستم آموزش و پرورش نزدیک تر است. یکی از افرادی که جزو هیات امنای یکی از همین مدارس مسجد بود می گفت که اکثر این مدارس مجوز رسمی از آموزش و پرورش ندارند و در پایان سال دانش آموزان به صورت خودخوان در امتحانات آموزش پروش شرکت می کنند. ضمنا مدیران یکی از همین مدارس نیز در چند وقت اخیر با شکایت آموزش و پرورش مواجه شده است. مدارسی نظیر میزان نیز با توجه به شناختی که از آنها دارم و فرزند خودم در همین مدارس میزان مشغول به تحصیل است به صورت رسمی مشغول به کار هستند اما با مشکل بی تجربه بودن معلمان مواجه هستند. اکثر مدیران و معلمان جوانهایی هستند که شاید یک الی دو سال تجربه کار دارند و حتی تجربه شخصی بچه داری را هم ندارند. این موضوع باعث می شوند که نتوانند با بچه ها درست ارتباط برقرار کنند. البته پیشرفت خوبی دارند و اشکالات را برطرف می کنند ولی فعلا تجربه ندارند البته به علت رویکرد جدیدی هم که دارند از معلمان با سابقه نیز نمی توانند استفاده کنند چون معمولا معلمها روش سنتی را قبول دارند و با این روشهای جدید کنار نمی آیند. حال به نظر شما بین مدرسه ای که از روشهای مرسوم استفاده می کند (نظیر ایجاد رقابت بین دانش آموزان و آموزش مبتنی بر محفوظات) و از معلمان با تجربه برخوردار است طوری که دانش آموز را به تحرک وامیدارد و مدرسه ای که اهداف خوبی دارد ولی از تجربه کافی برخوردار نیست کدام را انتخاب کنیم؟باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده اگر خارج از نظام آموزش و پرورش عمل نشود، با همین جوانانِ آزموده ولی دارای شور و عطش خدمتگذاری، بیشتر کارها جلو میرود. موفق باشید
-
راهکارِ عبور از تنبلی
سلام علیکم:
خدا قوت:
یه سوالی خدمتتون داشتم، حضوری هم خدمت رسیدم منتها فرمودین که براتون ارسال کنم.
راه درمان راحت طلبی چیه؟ این بی مسئولیتی، انجام نشدن کارها سر موقع و امثالهم.
یه رذیله ی فردی است یا سوقات ظلمات زمانه است؟ چطور باید بهش نگاه کرد، چه راهی رو باید پیش گرفت که مجدد خودمون را در این رذیله نبینیم؟ ممنون از زحمتتنون.باسمه تعالی: سلام علیکم: نظر به سعهی رحمت الهی که در مقابل ما گشوده شده است، موجب میشود ما با همّتی که در راستای انجام وظیفهی خود إعمال میداریم، با چیزهایی روبهرو شویم که فکر آن را هم نمیکردیم، و این است راهِ درمان تنبلی و بیمسئولیتی، به همان معنایی که به ما فرمودند: «گرچه بهشتت نه به همت دهند / آنقدر ای دل که توانی بکوش» کوشش ما، برنامهریزی و امیدواربودنِ به سعهی رحمت الهی است. نتیجه، بیش از آنی است که ما بخواهیم بر اساس تصورِ نتیجه اقدام کنیم. «آنقدر ای دل که توانی بکوش». موفق باشید
-
سرعت به سوی کفر یا تصفیه و پاکشدن نظام از وابستگان؟
بسمه تعالی
سلام استاد بزرگوار: نمیدونم چقدر از فضای تهران خبر دارید متاستفانه فضای فساد و بدحجابی در تهران هر روز بدتر از دیروز می شود و یک سری ها بدون هیچ ترسی سر لخت در خیابان ها ظاهر می شوند و چیزی سر نمی کنند. وظیفه ما در قبال این موارد چیست؟ اگر امر به معروف است در این موارد نه احتمال تاثیر وجود دارد و حتی احتمال درگیری وجود دارد بعضا هم شده که کسی تذکر دهد و تعداد زیادی از مردم همراه آن بدحجاب شوند و از این صحنه فیلم برداری بشود و برای شبکه های مجازی و ماهواره ای فرستاده شود و پخش شود استاد به نظر شما انتهای این جریان فساد و غرب دوستی چه خواهد شد؟ وظیفه ما چیست؟باسمه تعالی: سلام علیکم: قرآن به پیامبر خود میفرماید: «وَ لا يَحْزُنْكَ الَّذينَ يُسارِعُونَ فِي الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لَنْ يَضُرُّوا اللَّهَ شَيْئاً يُريدُ اللَّهُ أَلاَّ يَجْعَلَ لَهُمْ حَظًّا فِي الْآخِرَةِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظيمٌ» (176)/آلعمران) آنهایی که با حضور اسلام و با روبهروشدن با حقیقت توحید پشت به آن میکنند و سعی میکنند در فضای دنیای کفر ادغام شوند، تو را نگران نکند، اینان هیچ ضرری به حرکت بزرگی که پیش آمده است نمیزنند، بلکه موجب تصفیهشدن حرکتی میگردند که بنا است به ظهور آید. حضرت حق همین امر را به نحوی مفصلتر و با نظر به تحریکاتی که عنصر یهودیت پیش میآورند در آیهی 41 سورهی مبارک مائده مطرح میفرمایند که اگر عمری باقی بود در هفتهی آینده عرایضی در این مورد خواهد شد. مطمئن باشید وقتی با هرچه بیشتر روشنشدنِ ناتوانی غرب، جهتها تغییر کرد همهچیز عوض خواهد شد. لذا باید همهی همت خود را در راهی که نایب امام زمان «حفظهاللّه» در مقابل ما گشودهاند و آن، عبور از فرهنگ استکباری است؛ گذاشت. موفق باشید
-
راهی برای عبور از جهنّمِ مدرنیته
بسم الله و السلام خدمت استاد فخیم حاج آقای طاهرزاده
بعد از مدتی به خاطر یک رویداد بسیار تامل برانگیز مزاحم تان شدم.
دیروز برخورد مجری جوان برنامه من و شما با آقای وراستی خیلی جنجال به پا کرد که فکر می کنم مثل خود موضوع بحث آقای فراستی در آن برنامه بسیار قابل تامل است. http://www.telewebion.com/episode/1934648
در انتهای بحث خودم از آقای دکتر ناظمی مدرس فلسفه هم تحلیلی می گذارم و نظر خودم را هم عرض می کنم. خلاصه این که جناب ناظمی بیشتر به بعد طبقاتی مسئله اشاره کردند ولی بعد فرهنگی و فکری این ماجرا نیاز به تامل جدی دارد.
برای من این پدیده با سابقه مطالعاتی ام خیلی آشنا است. عین این پدیده چند دهه زودتر در غرب شروع شد با جنبش هیپی ها و ضد فرهنگ در دهه 1960 که روی دیگری نهیلیسم فلسفی پست مدرن بود. در این فضای بی اهمیت شدن معنا و حقیقت زندگی انسان به سیرک تبدیل می شود که در آن باید خورد و چرید و رقصید و لذت برد. هر کسی که هم مزاحم شما شود دیوی است که باید از سر راه برداشت!
این فضای دهه شصتی آمریکا الان به ایران رسیده واقعا در بین نسل جوان یک فضای سرخوشی و لذت گرایی عجیبی حاکم است به طوری که اصلا هم متوجه نیستن این چه ظلمات وحشتناکی است که همه زندگی را به شوخی و بازی می گیرند و هیچ چیز انگار برایشان جدی و مهم نیست. عقل و هوش در این فضا چنان تعطیل می شود که مجری جوان تا ته برنامه متوجه نمی شود که چه قدر خراب کرده و بی ادبی کرده و فکر میکنه مسابقه رو کم کنی را از آقای فراستی برده و رجز می خواند تا این که خبر می آید که از طرف رئیس سیما توبیخ شده و برنامه بعدی هم تعلیق می شود!
https://www.tasnimnews.com/fa/news/1397/09/09/1887894/
یعنی بنده خدا حتی بعد از ناراحتی شدید آقای فراستی باز هم زشتی کارش را متوجه نشد و فکر می کند برنده شده در یک دعوای پرسپولیسی استقلالی!!
ظاهرا این یک نمود خیلی فاحش از همان معضل نهیلیسم است که حضرت عالی همیشه می فرمایید! البته در تعلیل سیاسی-فلسفی ماجرا فکر می کنم باید به سردرگمی جوانان نسبت به مواضع سیاسی و موضوعات دینی فکر کرد که آن هم به نظر می رسد به خاطر رنگ باختن شعارهای انقلابی و دینی در نگاه آنها با توجه به تحولات سال های اخیر است. از این جهت ظاهرا ما با دوره یونان باستان هم قابل مقایسه هستیم! یعنی مثل دوره سوفسطایی که این قدر حرف های ضد و نقیض بین بزرگان بود که یک عده به این نتیجه رسیدن که حق و باطلی در کار نیست و بچسبیم به عشق و حال زندگی و بی خیال حقیقت! البته در جامعه ما علاوه بر عامل سیاسی مذکور، هرج و مرج فضاهای مجازی و حرفهای ضد و نقیضی که در این بستر نشر می یابد هم به این معضل دامن می زند. خلاصه ظاهرا آقای فراستی در آن برنامه حکم خرمگس آتن را بازی می کرد! و لذا به نظر می رسد همان طور که حضرت عالی می فرمایید چاره کار واقعا در دست حکما است که البته در سنت ما از سقراط فرسنگ ها جلوتر رفتند و حالا باید دست این جوانان را بگیرند. و در نهایت مطلب آقای ناظمی
[Forwarded from نامه پرسش - سید مهدی ناظمی قره باغ]
لودگی و جربزه
پخش قسمتهایی از برنامه شبکه شما با اجرای آرش ظلی پور که در آن به شکل بی سابقه ای به مهمان برنامه توهین می شود، موجی در کاربران شبکه های اجتماعی ایجاد کرده است. موضوع برنامه ظاهراً درباره فیلمهای لوده و لوده پرور سینما بوده است. چیزی که حیرت آور است این است که این مهمان برنامه - مسعود فراستی - نیست که خطاب به کسی تندی بکند و برنامه را با چالش مواجه کند، بلکه این مجری، یعنی مثلاً عامل حرفه ای برنامه و «معتمد صدا و سیما» است که به شکل تهوع آوری، به شخصیت فراستی و حتی مسائل شخصی زندگی او حمله می کند و تا پایان هم به شکل دیوانه واری از کار خود دفاع می کند.
از منظری اجتماعی، نباید کار مجری را خیلی هم عجیب دانست. این مجری جوان، فقط یکی از انبوه جوانان وابسته به طبقه مرفه کلانشهرهاست که چنین حسی را به فراستی و اغلب چهره های علمی برجسته ای دارند که منتقد وضع اجتماعی موجود هستند. نفرت از فراستی هیچ ربط مستقیمی به سینما یا هنر ندارد. نفرت از فراستی عکس العمل طبقه مرفه شهری است؛ طبقه ای که هویتی برای خود نیافته است، برآمده از روابط اقتصادی رانتی-راستی است، دلخوشی او سلبریتی های برجسته شده در همین روابط است و به پشتوانه بستر فرهنگی رسانه های بزرگ جهانی، غیر خود را محقر، دشمن و مقصر همه چیز فرض می کند.
رسانه های جمعی و سلبریتی های برجسته شده در این رسانه ها، پدیدآورنده جوانانی سهل انگار، متکبر، بی مایه و پرادعا شده اند. شاید اعتماد به نفس بالاتر جوانان امروز نسبت به دیروز، اعتماد به نفسی که خودش خوب و امیدوارکننده است، دستمایه این اعوجاج در برخی از جوانان طبقه مرفه شهرها یا سمپاتهای آنها شده باشد. به هر حال هر چه که هست متولیان فرهنگ و رسانه کشور، لازم است با دیدن این کلیپ چند دقیقه ای، عمیقاً از خود بپرسند با جوانان این کشور چه کرده اند؟ از خود بپرسند چه شده است که هر کسی با مدتی حضور در شبکه های اجتماعی و چرخ زدن در فضای نت، «کارشناس» می شود؟ خط مشی گزاران جناح حاکم لازم است از خود بپرسند چطور برخی اقشار مرفه جامعه این چنین از دیگران متنفرند؟ بپرسند این همه جربزه در جوان خوش تیپ و آرایش کرده رسانه ملی از کجا و به چه پشتوانه ای به وجود آمده است؟
نفرت از مسعود فراستی نفرت یک نوع فرهنگ خوش خوشان و خوش خیال و روزمره است از فرهنگ نقادی و فکر کردن.
(عکس بعدی این کانال را مشاهده کنید. هر چند هیچ نیازی به انتشار این عکس نبود. کسی که اندکی با فضای گفتگوهای رایج در شبکه های اجتماعی آشنا باشد، خوب می داند که چنین رفتاری، مسبوق است به شرط بندی ها و کری خونی های جوانان با همدیگر برای «رو کم کنی»: غلبه فرهنگ لمپنی و لات بازیِ متجددانه بر فرهنگ پرسشگری و نقادی.)
@sayyedmahdinazemi
منتظر کریم, [01.12.18 00:52]
[Forwarded from نامه پرسش - سید مهدی ناظمی قره باغ]
[ Photo ]
هیچ نیازی به انتشار این عکس نبود. کسی که اندکی با فضای گفتگوهای رایج در شبکه های اجتماعی آشنا باشد، خوب می داند که چنین رفتاری، مسبوق است به شرط بندی ها و کری خونی های جوانان با همدیگر برای «رو کم کنی». غلبه فرهنگ لمپنی و لات بازیِ متجددانه بر فرهنگ پرسشگری و نقادی.بسمه تعالی: سلام علیکم: باید این صحنهها پیش میآمد و باید ما منتظر چنین رویدادهایی باشیم. بحث در دفاع از جناب استاد فراستی نیست، که معلوم است همهی انتقادهای ایشان بهجا نخواهد بود؛ ولی بحث در حضور تاریخی است که تاریخِ عبور از جهنمِ مدرنیته است، به همان معنایی که قرآن برای رسیدن به بهشت، عبور از جهنم را حتمی میداند و میفرماید: «و ان منكم الا واردها كان على ربك حتماً مقضياً» (مریم/71) فرار از این صحنهها و منتظر آنها نبودن، چارهی کار نیست، چارهی کار، آمادهشدن برای عبور از چنین دنیایی است. دنیای توسعهیافتگی جز این اقتضائاتی ندارد که هرگونه امر قدسی را مزاحم خود میداند. و این با نوعی آمادگیِ خاص نسبت به آیندهای که آن آینده نه ادامهی مدرنیته است و نه برگشت به گذشته، پیش میآید، آیندهای که با حضور روح قدسی انقلاب اسلامی بخواهیم و نخواهیم در پیشِ روی ما است و ما اگر با نگاه به آن آینده خود را تنظیم کنیم، میتوانیم از این نوع پدیدهها عبور نماییم. شاید جزوهی «ما و آینده» که بر روی تابلوی سایت «لبّ المیزان» هست، چشماندازی را در این رابطه بگشاید. موفق باشید
-
با توده زیستن ما را بهتر بهعمل می آورد
سلام و تحیت جناب استاد:
نظر شما در مورد مدارس غیرانتفاعی خاص که پول بیشتری دریافت میکنند و برنامه های ویژه و ظاهرا مذهبیتر و درسیتری هم دارند، چیست؟ آیا این نوع مدارس، تا به حال راهگشا بوده اند؟ یک حسی به من میگوید مدرسههای غیر انتفاعی (به معنای «آیت الله هاشمیِ» کلمه) خودش یک پدیده مضرّ است و اگر ظواهر و مناسک مذهبی را هم به سر و روی آن بمالیم، چیزی عوض نمیشود. به نظرم من با توده زیستن ما را بهتر به عمل می آورد. نظر شما چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! «جانا سخن از زبان ما میگویی» وقتی مینویسی «به نظرم من با توده زیستن ما را بهتر بهعمل می آورد». موفق باشید
-
کارهای نیکو، آثار کارهای بد را از بین میبرد.
سلام استاد: در مورد رجوع به روانشناسان و متخصصان اعصاب و روان برای حل مشکلات روانی و اخلاقی افراد برای افزایش کیفیت روابط خانوادگی سوال دارم. همانطور که می دانید در این زمینه از رهبری معظم جملاتی نقل شده در سایت ها که مردم را به این روش توصیه و دعوت کرده اند.
سوال بنده دو بخش دارد: اول اينکه همه مردم در جامعه اسلامي همه اخلاق و اصول اسلامی را رعایت نمی کنند و به دیگران لطماتي وارد می کنند. لذا افرادی هستند که به دلایل مختلف از جمله بد رفتاری هایی که از کودکي دیده اند و حقوق شان ضایع شده و چه در خانواده و چه در جامعه و مدرسه و... به انواع مختلف به آنها ظلم شده و دچار عقده ها و افسردگی ها و مسائل روانی و وسواس و خشونت و... شده اند ، آیا برای رفع این مسائل ، که در خیلی هایشان خودشان تقصیری نداشته اند و جبر محیط علتش بوده ، آیا از نظر خداوند ، اینها باید بقدری در اعتقادات و.... قوی مي بوده اند که به این حالت گرفتار نشوند و یا اینکه مثل سایر بیماران جسمی و یا افراد مظلوم ، خدا شرایط آنها را در نظر می گیرد و آنها را مقصر نمي داند و به آنها برای بهبودشان کمک می کند؟ و سوال بعد اينکه آیا رجوع به مشاوران و متخصصان روانشناس و روانپزشک متخصص و متعهد برای روان درمانی و استفاده از داروهای ضد افسردگی و آرام بخش و... چیزی است که خدا از این بندگان توقع دارد یا راه دیگری وجود دارد که به نظر اسلام اولی است؟ ممنون می شوم پاسخ هر دو سوال را بفرمائید.باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- به نظر بنده اگر چنین افرادی به ایمان پناه ببرند به همان معنایی که قرآن میفرماید: «إنّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّـيِّئَات»ِ یعنی کارهای نیکو، آثار کارهای بد را از بین میبرد. ایمان به حضرت پروردگار آن ضعفهای روانی را از شخصیت انسان پاک میکند و بنده افرادی را میشناسم که این موضوع را تجربه کردهاند 2- در هر حال چه اشکال دارد که انسان با رجوع به مشاوران و متخصصان روانشناسی و روانپزشکی، نظرات و راهنماییهای آنها را نیز تجربه کند. موفق باشید
-
بدون عنوان
با سلام مجدد و سپاس فراوان از همراهی استاد بزرگوار: پیرو سوال 20976 (تاسیس دبستان) سوالی که ایجاد می شود این است که آن کار اساسی چیست که باید شرایط آن فراهم گردد؟
با تشکرباسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم نمیتوان یک کار را اساسی دانست. با حضور در سنت الهی و حضورِ تاریخی انقلاب اسلامی هرکاری که نسبت به اهداف انقلاب اسلامی پیش آید، باید انجام داد که یکی از موارد آن تأسیس دبستانهایی است که با آموزههای دینی مدیریت شود، البته نه آنچنان که دانشآموزان حالت ایزوله پیدا کنند و خود را تافتهی جدابافته بپندارند، بهخصوص که دبستانهای دولتی هم دارای معلمهای خوبی رویهمرفته هستند. موفق باشید
-
در موضوع بیمه
با سلام خدمت استاد عزیز و تبریک اعیاد:
با توجه به انتقادات بعضی از اسلام شناسان و متفکران به مسأله بیمه خواستم نظر دقیق تان را در این موضوع بدانم. آنها اشکالات بیمه را اینطور بیان می کنند: بیمه مخالف با روح شریعت است و مسلما دوره ظهور حضرت حجت (عج) و بوجود آمدن مدینه فاضله به این صورت نخواهد بود. چون روحیه ای که شریعت از ما می خواهد روحیه تعامل مومنین با هم است یعنی اگر در جایی هم مشکل خوردند به یکدیگر رجوع کنند و از هم کمک بخواهند. پس یکی از معضلات بیمه این است که مومن و مسلمین نسبت به آگاهی از اوضاع دیگران بیگانه می کند. در حالی که فلسفه ی بسیاری از دستورات شرع مخصوصا دستوراتی که به صورت جمعی سفارش شده این است که از اوضاع و احوال هم باخبر شویم تا اگر مشکلی بود و ما توان حل کردنش را داشتیم، دریغ نکنیم.
مشکل دیگر بیمه این است که جرم و جنایت بوسیله بیمه رواج پیدا می کند و راه را برای مجرمین و خلافکاران باز می گذارد به بهانه اینکه بیمه می باشد. و همچنین جان انسان ها بی ارزش می شود و با انسان ها به عنوان یک کالا برخورد می شود. (مثل برخورد بی شرمانه وزیر دوره قبل در قبال حادثه واژگونی و آتش سوزی قطار که گفت مشکلی نیست. آنها بیمه بودند.) مثلا کسی که از دیگری کینه ای دارد و می خواهد تلافی اش را در بیاورد، بوسیله اتوموبیلش صدمه جانی یا مالی به آن فرد می زند با این توجیه که ماشینش بیمه است و خسارت را بیمه پرداخت می کند.
یا اینکه بیمه تامین اجتماعی مثلا، باعث بوجود آمدن آرزو های طولانی و امید داشتن به این اهداف دور و دراز می شود چون برای بعد از بازنشستگی اش بدردش می خورد. تازه بحث اینکه بیمه ها آیا واقعا خدمت می کنند یا اینکه پول های هنگفت به جیب می زنند و مردم را سرکیسه می کنند یا اینکه چند نفر از کسانی که تحت بیمه اجتماعی هستند به دوران بازنشستگی می رسند تا حقوقشان را دریافت کنند و با مرگشان پول هایشان عملا پوچ می شود را مطرح نمی کنم. استاد!علاوه بر اینکه نظر خودتان را بیان می کنید، نظرتان را درباره همین متن هم بیان کنید. اگر غلطی در آن وجود دارد متذکر شوید. خیلی ممنون از بزرگواریتان.باسمه تعالی: سلام علیکم: بسیاری از نکاتی که میفرمایید به نظرات بنده نزدیک است و قبلاً هم در این مورد عرایضی شده است مثل جواب سؤالهای ۱۱۳۶۴ و 6000 . میماند که اولاً: موضوع پسانداز که در اسلام هم مدّ نظر است به همان معنایی که حضرت علی «علیهالسلام» میفرمایند: «کن لدنیاکَ کَاَنّ تعیش ابداً». لذا میشود بیمه را از یک جهت به معنی پسانداز دانست، ثانیاً: فعلاً بیمهی شخص ثالث یک قانون اجباری است، وگرنه بنده هرگز به آن تن نمیدادم. موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام خدمت آقای طاهرزاده:
اگه امکانش هست سوال منو جواب بدین. در مورد سند 2030 که 2 سال پیش بصورت مخفیانه امضا شده، چرا امسال و با توجه به نزدیک شدن انتخابات این موضوع را مردم فهمیدند و چرا همان زمان این سند به اطلاع مردم نرسید و چرا رهبر با اینکه لغو کردند باز هم ادامه داده شد و کسی در این مورد چیزی نگفت به مردم و امروز 5 خرداد 96 آقای ازغدی شبکه 1 که یک شبکه رسمی هست در مورد سند نقد کردند که البته این برنامه مربوط به قبل از عید و قبل از انتخابات میشه، چرا همان زمان توجهی نشد و لحظه انتخابات و بعد انتخابات گفته شد.بباسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً چون رهبر انقلاب و افراد دلسوز شورای انقلاب فرهنگی تذکرات لازم را به دولت داده بودند، ولی دولت به بهانهی آنکه آن سند الزامآور نیست، آن سخنان را پشت سر انداخت، مقام معظم رهبری مستقیم وارد شدند. موفق باشید
-
مسئولینی که فعلاً در سازمان فرهنگی شهر اصفهان در حال فعالیت هستند
سلام عليكم:
ببخشيد استاد در بعضي خيابان هاي اصفهان تصاويري روي ديوارها كشيده شده، از زمان عبيد زاكاني و مولانا هم مطالبي نوشته شده به صورت نمادين، مطمئنا جنابعالي هم مشاهده نموده ايد. اين تصاوير آيا مي خواهد فرهنگ شيعي را تبليغ كند يا فرهنگ سني را؟ هدف چيست؟ (ادعاي داعش كه ايران را سني خواهد كرد) دوچرخه هاي نمادين هم در بعضي جاها از بعد 13 فروردين ديده ميشه. آيا اين هم ترويج دوچرخه سواري به معناي عام دارد يا ترويج يك فكر سياسي (دوچرخه سواري بانوان)؟ لطفا توضيح بفرماييد! تشكرباسمه تعالی: سلام علیکم: مسئولینی که فعلاً در سازمان فرهنگی شهر اصفهان در حال فعالیت هستند، افراد کاملاً متدین و صاحبنظر و خوشسلیقه و متعهد میباشند. باید به رفتار و فعالیتهای آنها خوشبین بود. موفق باشید
-
دردمند واقعی کسی است که....
سلام علیکم:
۱. چگونه می توان دردمند شد و در این درد مستقر ماند؟ درد محرومین، درد گرسنگان، درد مشکلات و مسائل فرهنگی، درد نجات بشریت و... مثلا در مورد گورخواب ها آیا باید هم ذات پنداری کرد و خود را در چنین موقعیتی گذاشت؟ پس سوال اول اینکه می خواهم انسان دردمندی باشم و نه آنکه درد را نقاشی و فقط به آن آگاه باشم بلکه به معنای واقعی می خواهم صاحب درد باشم. چطور؟
۲. سوال دومم در مورد کرامت نفس است. چه راهکارهایی در جهت تقویت عزت و کرامت نفس وجود دارد؟باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- دردمند واقعی کسی است که همچون پیامبران در این موارد متوجه باشد مشکلات بشر ریشه در ضعف ایمان و نقص توکل و عدم قناعت دارد. لذا است که اگر به گرسنهای نان میدهد که باید بدهد، سعی میکند به او کشاورزی یاد دهد که چگونه گندم بکارد. و این با ایجاد روحیهی ایمان و قناعت ممکن است و دردمندی آن است که سعی کنیم این نقیصهها را برطرف کنیم تا طرف خود را از شهر و روستا آوارهی تهران و شهرهای بزرگ نکند 2- کسی که قیمت خود را دانست در مقابل دنیا بهراحتی خود را خوار نمیکند. اميرمؤمنان على عليه السلام فرمودند: «انّه ليس لاَنفُسكم ثَمنٌ الاّ الجّنة فلاتَبيعوها الاّ بها» (نهج البلاغه، حکمت 456)
بدانيد كه جان شما هيچ بهايى جز بهشت ندارد پس آن را به كمتر از بهشت نفروشيد. و نیز میفرمایند: «و لبئس المتجر اَن تَرَى الدّنيا لنفسك ثمناً» (خطبه 32) و چه تجارت زشتى است كه انسان دنيا را بهاى خويشتن بنگرد. موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام: طلبه هستم، وضعیت حجاب در اصفهان دیگر دارد اسلام را از بین می برد و این درد نمی گذارد درس بخوانم بعضی شب ها تا ساعت 2 نصف شب برای این مردم گریه می کنم استاد چه کتاب هایی بخوانم و اگر کسی در این راستا کار کرده است بگوئید و راه کار هایی بگویید تا بتوانم این جامعه را از جهل بزرگ در بیاورم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین اندازه بدانید در زمان شاه از این هم بدتر بود و به تعبیر حضرت امام واقعاً مشروبفروشیها از کتابفروشیها بیشتر بود. این افراد هنوز عواطفِ 400 سالهی غربزدگی را پشت سر نگذاشتهاند بدون آنکه ذاتشان مناسب روح غربی باشد. وقتی راهی گشوده شد اکثر همینها از وضع خود ناراضی خواهند بود و به انقلاب میپیوندند. شما به عنوان یک طلبه تلاش کنید با تعمقبخشیدن به معارف خود تا در وقت مشخصاش بتوانید جوابگوی نیاز جامعه باشید. موفق باشید
-
نظر مقام معظم رهبری«حفظهاللّه» در ورود به شبکههای اجتماعی و مجازیِ خارجی
سلام استاد: لطفا نظرتون راجع به این متن را بفرمایید.
راز ثروت بنیانگذار تلگرام صهیونیستی
بسم الله القدّوس
« وَلاَ تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَکُمُ الَّتِی جَعَلَ اللّهُ لَکُمْ قِیَاماً » (آیه 5، سوره نساء)
«و اموالی که خدا، قوام زندگی شما را به آن مقرّر داشته، به تصرّف سفیهان ندهید.»
از زمان پیامبر تا کنون دشمنان از هر روشی برای تحریم اقتصادی مسلمانان استفاده کرده اند تا با تضعیف بنیه اقتصادی، راه نفوذی بر آنان بیابند؛ اما طبق سفارش قرآن، اموال مسلمانان باید عامل مقاومت و استقامت باشد و از تصرف دشمنان و سفیهان جامعه ایمن بماند.
با توجه به تحریم های اعمال شده از طرف آمریکا و کشورهای غربی علیه ایران، این سؤال به ذهن می رسد که چرا اینترنت و شبکه های به اصطلاح اجتماعی تحریم نشده اند؟! امروزه دشمن صهیونیستی خیلی زیرکانه از علوم جدید برای ضربه زدن به مسلمین جهان استفاده می کند. شاید قبل از ادعای وزیر اقتصاد رژیم جعلی اسرائیل به شکستن بایکوت کالاهای اسرائیلی توسط "وایبر"، کسی فکر نمی کرد که در جنگ نرم، به نفع دشمن کلیک کرده باشد! ولی با بررسی های دقیق کارشناسان این موضوع بر همه ثابت شد.
بیزینس پلن یا همان طرح تجاریِ این نرم افزارها به گونه ای طراحی شده که براساس استفاده های کاربران از آنها سوددهی می کنند؛ یعنی کاربر محور هستند. کاربران مانند کارگر خادمانه برای سیستم کار می کنند؛ حتی زحمت تبلیغات برای نرم افزار هم بر عهده کاربران است؛ هر کاربر به طور غیر مستقیم مانند ویزیتور برای سیستم عمل می کند و به معرفی سیستم و تبلیغات می پردازد. نرم افزار برای ادامه حیات خود نیز به کاربران نیاز دارد، چرا که این کاربران هستند که تولید محتوا می کنند و باعث فعال بودن شبکه می شوند. هر چقدر فعالیت در این نرم افزارها بیشتر شود، ارزش سیستم هم بالا می رود و این باعث رشد و مؤثر جلوه دادن نرم افزار می شود.
در نهایت، میزان رشد نرم افزار که توسط کاربران حاصل شده، باعث ترغیب غول های اقتصادی به عقد قرارداد با این نرم افزارها می شود. با سرمایه گذاری شرکت های اقتصادی کلان، قدرت اقتصادی سیستم ها افزایش یافته، امکان ورود به بازار بورس و فروش سهام فراهم می شود و بدین ترتیب سود مضاعفی عاید این شبکه ها می شود.
مبنای ارزش افزوده این شرکت ها در ارزش سهام، تعداد کاربران آن هاست. یعنی هر چه کاربر بیشتر و فعال تر باشد، ارزش سهام بالاتر خواهد رفت. با توجه به اهمیت حضور کاربر در درآمدزایی نرم افزارها، طراحان از هر روشی برای در اختیار گرفتن کاربر استفاده می کنند.
علاوه بر چرخه رشد اقتصادی کاربر محور، نرم افزار برای ادامه حیات و کسب درآمد بیشتر به دیتا ماینینگ (استخراج اطلاعات از میان داده های بسیار زیاد) و فروش اطلاعات کاربران (اطلاعات امنیتی، نظامی، شهروندی و...) می پردازد. بدین ترتیب هیچ کاربری برای آنان بی اهمیت نیست و تک تک کاربران دارای اطلاعات مفیدی برای کمپانی های سازنده و گردانندگان آن ها هستند.
اکنون می توان به راز "وایبر" در شکستن بایکوت کالاهای اسرائیلی و راز ثروت 6 میلیارد دلاری پاوول والریویچ دروف، بنیان گذار «تلگرام» پی برد. ثروتی که با حضور کاربران برای طراحان نرم افزار فراهم آمده است. ثروتی که می توانست مایه ی استقامت و قوام ملت مسلمان باشد ولی به دست دشمنان اسلام و مسلمین سپرده شده است!
امام خامنه ای مد ظله العالی می فرمایند: «هر قدمی که کسی برای تقویت طاغوت بردارد، در جبههی طاغوت قرار می گیرد. کار طاغوت این است: افساد کردن و فساد کردن. وَ اِذا تَوَلّی سَعی فِی الاَرضِ لِیُفسِدَ فیها وَ یُهلِکَ الحَرثَ وَالنَّسلَ وَ اللهُ لا یُحِبُّ الفَسادَ؛ خداوند صلاح بشر را می خواهد، طاغوت فساد بشر را می خواهد. » (16/2/1395)
با وجود مدارک مستند و اعتراف سران رژیم غاصب صهیونیستی مبنی بر درآمدزا بودن نرم افزارهای صهیونیستی، بهانه ای برای ادامه فعالیت این نرم افزارها در ایران باقی نمی ماند؛ ولی همچنان این نرم افزارها آزادانه و بدون هیچ محدودیتی به فساد می پردازند!
اکنون این سؤال پیش می آید که چرا جلوی فساد دشمن گرفته نمی شود و مسئولین به جای مبارزه با طاغوت، با عضویت خود در شبکه های ضد اجتماعی به تقویت این جبهه می پردازند؟!
آیا زمان آن نرسیده که دست از تقویت طاغوت برداشته و به جای پناهندگی در شبکه های به اصطلاح اجتماعی و درآمدزای صهیونیستی، به فکر اجرای حکم مقام معظم رهبری برای راه اندازی شبکه ملی اطلاعات باشیم؟!
امید است تا با مسدود سازی شبکه های ضد اجتماعی صهیونیستی و همچنین راه اندازی شبکه ملی اطلاعات، زمینه فساد در ایران ریشه کن شده و سرمایه ملی در جهت تقویت طاغوت به کار برده نشود؛ در این صورت در فضای مجازی به استقلال رسیده و زمینه اشتغال برای برنامه نویسان و طراحان داخلی فراهم می آید.باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم باید تا آنجا که ممکن است با شبکههای اجتماعیِ خودی کار کرد ولی عنایت داشته باشید که مقام معظم رهبری«حفظهاللّه» اخیراً در تاریخ 19/8/95 که با جبههی انقلاب فرهنگی داشتند؛ در جواب سؤالی که از ایشان شده بود، میفرمایند: «دربارهی استفاده و ورود به شبکههای اجتماعی و مجازیِ خارجی، ورود هوشمندانه به شبکههای اجتماعی و مجازی خارجیها – که سؤال شده است – خوب است اما به شرطی که خودمان غرق نشویم و مثال آن غلام و آب جو نشود «شد غلامی که آب جوی آرد/ آب جوی آمد و غلام ببرد» ورودِ تهاجمی لازم است و گرفتن میدان از دست دشمن. موفق باشید
-
معنای فرهنگ یک جامعه
سلام:
وقتتون بخیر بنده از رصدخانه فرهنگی اصفهان «مهران» مزاحمتون میشم
1) مدیریت فرهنگ چیست و شما چه تعرفی از مدیریت فرهنگ دارید؟
2) چه حوزه های دانشی برای مدیریت جامع فرهنگ نیاز هست و باید در گیر شوند؟
3) چه ارزش هایی لازمه ی مدیریت فرهنگ هستند؟باسمه تعالی: سلام علیکم: فرهنگ یک جامعه آن نوع ارزشها و سنتهایی است که جامعه بدان قوام یافته و میتواند حیات خود را بدون وابستگی به فرهنگهای دیگر ادامه دهد و مدیریت فرهنگی به آن معنا است که زمینهی ظهور و بروز آن سنتها را فراهم نماید بدون آنکه آزادی انسانها را در شرایطی که هنجارشکنی نمیکنند محدود کنیم. موفق باشید
-
در موضوع فضای مجازی
سلام استاد بزرگوارم:
من مشاور یک دبیرستان دخترانه هستم و هر روز با تعداد زیادی از مادرانی که از مسإله اعتیاد بچه ها به صفحات اجتماعی مجازی و اثرات نامطلوب آن در تمام ابعاد زندگی آنان عاجز شده اند، مواجهم و می پرسند که چه باید بکنند؟ اکثر آنها هم که روی گوشیهای خود رمز دارند. من چه جوابی باید بدهم؟ بچه ها که گوشی ها را به هیچ وجه کنار نمی گذارند، آیا باید برای ساعات محدودی به آنها بدهیم یا با زور بگیریم و یا فقط می توانیم در مورد آثار بد آن به آنها آموزش دهیم؟باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به اینکه نمیتوان به طور کلی آنها را از آن فضای مجازی جدا کرد، خوب است لااقل در ساعات محدودی با آن ارتباط داشته باشند و از آن مهمتر باید آنها متوجه شوند که ظرایفی از زندگی هست که آن ظرائف، بیرون از این نوع زندگی با فضای مجازی سراغ انسان میآید و این است آن نکتهای که باید به روش ماهرانهای به آنها تذکر داد. تذکرات آقای دکتر یامینپور در این مورد خوب بود، اگر بتوانید صوت آن را بهدست آورید، تذکرات خوبی برای ارائه به دانشآموزان دارند. موفق باشید
-
فکرنکردن به موضوع عدم ازدواج زنان، مشکل را پیچیدهتر خواهد کرد
با عرض سلام و احترام. در رابطه با سوالات 17327 و 17305 : سوالاتم ناظر به «مردان متأهل» ااست نه مجرد. خواهش و تمنا می کنم هیچ کدام از سوال هامو بدون جواب نگذارید. خیلی بهتون ارادت دارم ولی دستگاه هاضمه ام برای هضم همه ی آنچه که گاهی می فرمایین، خیلی کوچک است. گاهی به قوای ادراکی ام شک می کنم. قوایی که حرفهای شما، اسلام، هستی و انسانیت را درک می کنن. همیشه در حالت معلقی هستم که سوالات اساسی زندگی راحتم نمی گذارند. سوالایی که نمیدونم چطور و کجا و ... بپرسم ولی از اینکه دیگران اینقدر آسوده زندگی می کنند، تعجب می کنم. چطور میتونن با این همه سوال و حیرت، اینقدر راحت و منظم باشند؟ ببخشید این مقدمه ها ربطی به سوالاتم ندارن و فقط بیان حال زارم هستن. حال زاری که نه عرفانی است و نه از وجودم جدا می شوند. گاهی خودم رو به خواب می زنم تا راحت تر زندگی کنم. ولی فایده ای نداره و سوالاتم به اندازه ای هیبت دارن که دوباره یقه ام رو می گیرن... ببخشید وقتتان را می گیرم، سوالات اساسی ام چیزای دیگه ای هستن ولی سوالات زیر رو قبلا داشتم که الآن به مناسبت پرسش و پاسخی که تو سایتتون شد، باز سر در آوردن.
1) به چه دلیل پیامبر فرمودن تا حضرت خدیجه زنده باشن من زن دیگه ای نمی گیرم؟ و مشابها حضرت علی؟ چه دلیلی داره؟ ممنون میشم به تفصیل بیان کنید.
2) چرا با وجود اینکه زنهای بدون شوهر -در زمان پیامبر - امنیت و سرمایه و زندگی و ... نداشتند و فضای اقتصادی و فرهنگی و ... مثل الآن نبود که زنها بتوانند خودشون برن سر کار و تنها زندگی کنند، چرا حضرت زهرا هوو نگرفتند و به خواستگاری مجدد برای حضرت علی نرفتند در حالی که می تونستن زنهای زیادی رو از بی شوهری و نداشتن زندگی نجات بدن؟ همین طور چرا حضرت خدیجه برای پیامبر ، نرفتن خواستگاری مجدد برای گرفتن هوو؟ برای نجات زنهای بی شوهر؟
3) پرسیدن این سوال، خیلی سخت است و غالبا جدی هم گرفته نمی شود. در حالی که به تجربه متوجه شدم یه سوال اساسی برای مردم اینه که صاحبنظران بین نظرات کارشناسی شون و زندگی شخصیشون چه نسبتی برقرار می کنن، به عنوان مثال جسارتا آیا حضرتعالی حاضرید که مثلا دخترتان زن دوم یا سوم یا چهارم یک مرد بشه؟ یا چرا استاد طاهرزاده الآن چند زن دیگر نمی گیرند تا آن زنها از بی شوهری نجات پیدا کنند؟ نسبت همسر شما با احیانا هوویشان چه می شود؟ حاضرید پسرتان چند زن بگیرد؟ یا صیغه کند؟ آیا از این مسائل در زندگی خود و نوامیستان اکراه دارید یا خیر؟ آیا همسر محترمتان جسارتا حاضرند در این امر پیش قدم شوند؟ و هوو بگیرند؟ 5) سوال آخر اینکه، استاد بزرگ، برای خودم متأسفم که حرف های شما را نمی فهمم. من حقیقتا خیلی فکر کردم سر حرف شما. حتی سعی کردم خودم رو خارج از شرایط زمانی امروز تصور کنم بلکه حرفتان را هضم کنم، ولی نشد که نشد. اگر واقعا زمان قحطی مرد باشد، من حاضرم شوهرم را - اگر خودش بخواهد - به زن دیگری بدهم. ولی مثل یک شیء، پارت تایم (ینی مثلا یک شب از هر دو یا سه یا چهار شب!!!!) با شوهرم نباشم! این اسمش خودخواهی است؟ یعنی اینکه حاضرم تمام سهمم را به دیگری بدهم ولی حاضر نیستم هوو داشته باشم اسمش خودخواهی است؟
6) ببخشید، مسئله ی جمعیت را هم سرچ کردم و اجمالا به این نتیجه رسیدم که تعداد مردها بیشتر از زنهاست. در «ایران» رو فقط سرچ کردم. ممنون میشم اگه شما هم سرچ بفرمایید تا خودتان ببینید.
جدای از این مسئله اصلا نمی فهمم چرا مسئله ای انسانی رو باید با این مسائل مثل بی شوهر نماندن زنان بیوه و دختران، خلط کنیم! یعنی تعریف و تصورمون از ازدواج چیه؟ شما که فرمودین روح انسان با تک همسری می تواند به وحدت برسد، اونوقت آرامش خانواده و ... که به خاطر این راهکارها از بین میره با چی میشه جایش را پر کرد؟ چی داریم می دیم و چی داریم می گیریم؟! شوهرها اون هم تو زمانه ی امروز، پارت تایم باشن در ازای بی شوهر نماندن یک نفر دیگه؟ مگه ازدواج چیه که اینقد غیرانسانی، مثل یک شیء تقسیمش می کنیم؟
7) این سوال هم جدی است، می ترسم حوصله اش را نداشته باشید و جدی نگیرید. چون نمی دانم چرا عرفا به جای اینکه در برابر سختی ها و احیانا حرف هایی که نمی پسندند مقاوم و استرلیزه شوند، به جایش آنقدر لطیف می شوند که حوصله ی جواب دادن به سوالات امثال من را ندارند. حداقل اگر سوالاتم را جواب نمیدین، دلیل جواب ندادنش را واضح بگید تا زحمت نوشتن و انتظار پاسخ کشیدن را به روح معلقم ندهم و وقت شما را هم نگیرم. این سوال: اگه تنها دلیلتون، برای ازدواج مجدد مردان متأهل، بی شوهر نموندن برخی زنهاست، اونوقت اگه جامعه با کمبود زن مواجه بشه (که ظاهرا طبق سرچ هایی که من کردم اصلا بعید نیس و در حال حاضر جمعیت مردهای ایران بیشتره)، چه راهکاری دارید؟ احیانا باز هم میخواین بگین بی خیال بنیاد خانواده بشیم و به خاطر مشکل کمبود زن، زنان را پارت تایم برای مردها صیغه کنیم؟ یعنی زنها تشکیل خانواده ندهند تا بتونن صیغه بشن و مشکل مردها حل بشه؟!
8) این شماره ی آخر صرفا درددل هست: متأسفانه خیلی سوالات اساسی دارم ولی وقتی این چیزا رو می بینم توی سایتتون، به اندازه ای تعجب می کنم که نمیتونم بقیه سوالای حقیقی ام رو بپرسم.
حقیقتا بارها این حرفهای شاذ را از دیگران هم شنیده ام اما ذره ای برایم اهمیت نداشته. ولی وقتی این حرفهارو از شمایی می شنوم که معرفت نفس و معاد و شرح دعای ندبه و ... رو ازتون شنیدم و میدونم از معدود افراد مذهبی هستید که متوجه جایگاه زنان هستید و خانمتون رو دیدم که .... باورش برام سخته که این راهکارهای غیرانسانی، نتیجه ی تفکرات حضرتعالی باشد! که در نهایت به این نتیجه برسیم: زنها خودخواهند که حاضر نیستند مردانشان پارت تایم با زنهای دیگه باشند! حاج آقا این پیام آخر فقط یه درد دله که نمیدونم چقد درکم می کنید. سالها معرفت نفس، حرکت جوهری، معاد، مدرنیته ...، تاریخ فلسفه غرب، جایگاه و معنی واسطه ی فیض، پوچی فعالیت های فرهنگی، تفسیر ، ..... شنبه شب های سراسیمین ..... چهارشنبه ها، کتابخونه ی شهرداری که هر قدم بهش نزدیک می شدم همه ی وجودم از شوق پر می شد... همه ی روزهایی که غربت دوری از خانواده توی خوابگاه رو با مباحث شما سپری کردم، شب هایی که سخنرانی های معادتان لرزه به اندامم می انداخت... نتیجه اش چیه؟ راهکارهایی که غیرانسانی بودنشون برام از روز روشن ترن..... دلم می خواست هرگز خلق نمی شدم. چون من مسائل فکری رو خیلی جدی می گیرم و جزئی از وجود و زندگی ام هستند. به عنوان سوال آخر، میخوام بدونم تو قیامت از این خواسته ی خودم «آرزوی خلق نشدن»، پشیمون میشم یا نه؟ و به نظرتون ممکنه تو قیامت چیزی ببینم که خدا رو برای خلق شدن خودم شکر کنم؟ من اصلا عددی نیستم که بخوام آدم بد به حساب بیام، فقط برخی حرفاتون رو نمی فهمم. لطفا سوالاتم رو جدی بگیرید. با تشکر فراوان و التماس دعا.باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در مورد رسول خدا«صلواتاللّهعلیهوآله» که هنوز جنگی شروع نشده بود تا جهان اسلام از یک طرف با زنان شهداء روبهرو شود و از طرفی با همسران کسانی که در جبههی مقابل کشته شده بودند و آن شهر فتح شده بود؛ مسئله همینطور است که میفرمایید. ولی در مورد علی«علیهالسلام» در موقعی که هنوز زهرای مرضیه«سلاماللّهعلیها» در قید حیات بودند، موضوع فرق میکند به طوریکه به عنوان نمونه در بعضی از متون خبری داریم که: حضرت امیرالمؤمنین«علیهالسلام» در جنگ یمن با کنیزی که از خمس غنائم بود و از سهم پیامبر«صلواتاللّهعلیهوآله» محسوب میشد، همبستر شدند و خالدبن ولید برای آنکه آن حضرت را در مقابل پیامبر بدنام کند، نامهای از طریق «بَریده» به رسول خدا«صلواتاللّهعلیهوآله» مینویسد بريده مى گويد: «وارد مدينه شدم و به مسجد رفتم. رسول خدا صلى اللّه عليه وآله در منزل بود و گروهى از يارانش بر در خانه پيامبر بودند. آن ها گفتند: چرا زودتر از ديگران خود را به مدينه رسانده اى؟ گفتم: به دليل كنيزكى است كه على از خمس غنايم جنگى برداشته است. آمده ام اين خبر را به رسول خدا صلى اللّه عليه وآله گزارش دهم. آن ها گفتند: آرى اين خبر را به پيامبر برسان; زيرا با اين خبر على از چشم پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله مى افتد رسول خدا صلى اللّه عليه وآله اين گفت و شنودها بين من و آن ها را در منزلش مى شنيد. در اين هنگام رسول خدا صلى اللّه عليه وآله از اتاق بيرون آمد. يكى از آن چهار نفر برخاست و عرض كرد: اى رسول خدا! آيا نظر نمى كنى كه على چه كرده است؟ و قضيّه كنيز را خبر داد. رسول خدا صلى اللّه عليه وآله روى مبارك از او برگرداند و جوابى نفرمود. دومين و سومين نفرى كه همراه بريده بودند نيز به همين گونه اظهار نظر كردند، ولى رسول خدا صلى اللّه عليه وآله از آنان نيز روى گرداند. بريده مى گويد: «من نامه خالد را به پيامبر تقديم كردم. او با دست چپ نامه را از من گرفت. من سرم را پايين انداختم و شروع به بدگويى از على كردم تا اين كه سخنانم به پايان رسيد و سرم را بلند كردم. در برخى از متون آمده است: بريده گويد: «من از كسانى بودم كه بغض و كينه زيادى از على داشتم. از اين رو، از على بد گفتم و كلامم كه به پايان رسيد، سرم را بالا گرفتم. ناگاه آن چنان خشمى در چهره رسول خدا صلى اللّه عليه وآله مشاهده نمودم كه مانند آن را جز در جنگ با يهود بنى قريظه و بنى نضير نديده بودم. سپس پيامبر فرمود:
ماذا تريدون من علي؟ ماذا تريدون من علي؟ ماذا تريدون من علي؟ إنّ عليّاً منّي وأنا منه وهو ولي كلّ مؤمن بعدي.
از على چه مى خواهيد؟ از على چه مى خواهيد؟ از على چه مى خواهيد؟ به راستى كه على از من است و من از على هستم و او سرپرست هر مؤمنى بعد از من است و شنيدنى است كه بنا بر نقل سنن الكبرى تأليف بيهقى، معرفة الصّحابه تأليف ابونُعَيْم اصفهانى، تاريخ مدينة دمشق نگارش ابن عساكر، سُبُل الهُدى والرَّشاد و منابع ديگر، بريده مى گويد: سپس رسول خدا صلى اللّه عليه وآله به آنان فرمود: إنّ له في الخمس أكثر من ذلك. به راستى كه بهره على ازخمس بيش ازاين است. 2 و 3 و 4- با توجه به عرضی که در جواب سؤال 17327 شد، موضوع را در رابطه با مشکل جامعه بررسی کنید که اگر زنان بیشوهر به عنوان یک پدیده در جامعه شکل گرفتند، آیا اسلام راهکاری نسبت به آن دارد؟! یا آنکه باید نسبت به آن بیتفاوت بود؟ و در آن سؤال، بحث «متعه» در میان بود که در سیرهی امامان نیز به چشم میخورد و ربطی به ازدواج مجدد به عنوان همسر دوم و هووی همسر اول در میان نبود!! و تازه این وظیفهی زنان و مردانی است که از همه جهات میتوانند نسبت به این موضوع، رفعِ مشکل کنند نه مردانی که یا به دنبال شهوترانیِ بیشتر باشند و یا اگر بخواهند به این عمل اقدام کنند، متهم به زنبارگی میشوند. لذا به نظر بنده اتفاقاً آنهایی که باب این نوع مسائل را به عنوان یکی از راههای رفع مشکل جامعه میگشایند، خودشان نباید پیشقدم شوند تا تصور شود به فکر امیال خودشان هستند 5 و 6- هنوز هم معتقدم روحِ انسان با تکهمسری بهتر میتواند به وحدت برسد و برای مردانی که با همان همسر خود زندگی را به انتها میرسانند، احترام خاصی قائل هستم، مگر آنکه پدیدهی زنان بیشوهر مشکلی برای جامعه بشود و عدهای در شرایطی باشند که بتوانند نسبت به رفع این مشکل اقدام کنند؛ اینان نیز به عنوان انسانهای متعهد، مورد نظر هستند. در سورهی نساء با نظر به همین مشکل، بحث چندهمسری پیش آمده است و علامهی طباطبایی با توجه به اینکه زنان زودتر از مردان آمادهی ازدواج میشوند؛ روشن میکنند که در عین بیشتربودنِ تعداد مردان، باز زنان آمادهی ازدواج، بیشتر از مرداناند. و از این جهت موضوعِ بیتفاوتنبودن نسبت به این کثرت پیش میآید 7- هرگز چنین پیشنهادی که در آن شرایط زنان پارتتایم باشند نمیکنیم. زیرا نظام جنسیت در تولد و تناسل مربوط به خداوند حکیم است و او همیشه عالم را درست تدبیر میکند 8- گاهی انسان وقتی مفتخر به زیارت حرم امام معصومی میشود میگوید: «الحمداللّه که خدا مرا خلق کرد حتی برای همین یک زیارت». این یعنی زندگی زیباییهایی دارد که وقتی با آنها روبهرو میشویم راز خلقت خود را به روشنی مییابید و این به شرطی است که سعی نماییم تعریفِ درستی از زندگی و از خود داشته باشیم. در آن تعریف درست، شاید حتی موضوعی که در جواب آن کاربر عرض شد، با نگاهِ دیگری دیده شود. عنایت داشته باشید بنده در جواب به آن سؤال عرض کردم که این یک مشکل تاریخی است و با اینهمه نتوانستم جوابِ سؤال دقیق و دلسوزانهی آن کاربرِ محترم را ندهم. منتهی زاویهای که در جواب، مطرح شد با نظر به وَجهی بود که معتقدین به انقلاب اسلامی باید در رابطه با آن فکر کنند، وگرنه افراد لااُبالی که قصهی خود را دارند. بالاخره نباید نسبت به این موضوع بیتفاوت بود و جرأت فکرکردن به خود نداد. در حالیکه با فکرکردن به چنین موضوعاتی حتماً افقی گشوده میشود و روشنیگاهی مطابق حضور انقلاب اسلامی در این تاریخ مدّ نظرها قرار میگیرد. بنده تصور میکنم فکرنکردن به این موضوع، مشکل را پیچیدهتر کرده و ما را با فجایعی روبهرو میکند که دیگر قابل جبران نباشد، هرچند امثال بنده وظیفهی دیگری دارم و به خودی خود وارد این موضوعات نخواهم شد. موفق باشید