-
بدون عنوان
سلام وقت بخیر:
استاد عزیز اگه برایتان مقدور است در جلساتی که دارید قسمت های دشوار کتاب 40 حدیث امام خمینی (ره) را شرح دهید تا ما که در اصفهان نیستیم با صوت آن بهره ای عمیق تر از آن کتاب عزیز ببریم. در پناه خداباسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در شرح حدیث شمارهی 13 قبلاً داشتم و در حال حاضر هم حدیث شماره 27 را عرایضی در موردش دارم. موفق باشید
-
(لذت عبادت)
با سلام محضر استاد طاهرزاده
تا کی انسان می تواند عبادت کند و اوامر و نواهی را مراعات کند ولی لذت نبرد ؟ آیا این یک مشکل ذاتی است ؟ یا ریشه در گناهان دارد و یا اینکه راهی است که خداوند برای برخی از بندگان خود تعیین فرموده ؟
اصولا لذت نبردن از اینکه انسان در محضر الهی ، جلب نظر ربوبی را نماید چقدر عادی است؟
آیا نشانه مریضی قلب و یا مهر خوردن بر دل نیست ؟
درهرحال تکلیف چیست؟
بعضی ها را انسان می بیند و یا در مجالس زیاد می شنویم که عشق به اهل البیت و ... باید منشا حرکت و تامین کننده انرژی برای حرکت باشد.
حال اگر انسان این عشق به میزان کافی در قلبش نباشد چه باید کرد؟
تا کی باید با حساب و کتاب مسلمان بود و خود را به ضرب روزه و نذر و اجبار به ادای نماز اول وقت و .... در سلک مومنان قرار داد؟
البته بی انصافی است اگر بگویم همیشه از انفاس الهی بی بهره بوده ام ولی عمر به سرعت می گذرد و من همجنان امیدوارم.
امیدوارم با بیان ناقص خود توانسته باشم عمق مشکل همیشگی خود را بیان نمایم.
با تشکر از راهنمایی شماجواب: 1- عنایت داشته باشید که بندگی خداوند به خودی خود یک زندگی روحانی و لذتبخش است و به محض ورود به عالم قیامت تمام توجهاتی که در عبادات خود به کار بردهاید در آنجا جادههای نورانی به سوی پروردگارتان خواهد شد و نظام «الیه راجعون» تحقق بالفعل مییابد.
2- وقتی انسان بنا را بر آن گذاشت که تا حدّ ممکن قلب خود را در عباداتش در صحنه بیاورد آرامآرام چشم قلب او باز میشود و از الهامات قلبی بهرهمند میگردد، به شرط اینکه: اولاً؛ نسبت به حقایق عالم دارای معرفت صحیح باشد. ثانیاً؛ صبر در دینداری پیشه کند و به دنبال نتیجه زودرس و سطحی نباشد. چنانچه خداوند میفرماید: «وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُبَوِّئَنَّهُم مِّنَ الْجَنَّةِ غُرَفًا تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا نِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِینَ. الَّذِینَ صَبَرُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ». و کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کردهاند قطعا آنان را در غرفه هایى از بهشت جاى مىدهیم که از زیر آنها جویها روان است جاودان در آنجا خواهند بود چه نیکوست پاداش عملکنندگان. همان کسانى که شکیبایى ورزیده و بر پروردگارشان توکل نمودهاند.
به قول مولوی:
پردههای دیده را داروی صبر هم بسوزد هم بسازد شرح صدر
و در همین رابطه در حدیث قدسی داریم: یَا عِبَادِیَ الصِّدِّیقِینَ تَنَعَّمُوا بِعِبَادَتِی فِی الدُّنْیَا فَإِنَّکُمْ بِهَا تَنَعَّمُونَ فِی الْجَنَّة اى بندگان صدیقم در دنیا بعبادتم متنعم باشید که بسبب آن در بهشت متنعم شوید.
3- وقتی متوجه شدیم عبادت حقیقی با حضور قلب حاصل میشود و صاحب چنین مقامی در اصل ائمه معصومین«علیهمالسلام» هستند که بدون هیچ درس و کلاسی در این مقام مستقر شدهاند، آنها را در راستای رسیدن به حضور قلب مقصد و مقصود خود مییابیم و لذا عشق و محبت به آن ذوات مقدسه شروع میشود که بحث آن مفصل است. توصیه میشود به کتاب «آنگاه که فعالیتهای فرهنگی پوچ میشود» رجوع فرمایدد.
2 - سوره عنکبوت، آیات 58 و 59
3- أمالی الصدوق ص 301
-
(کتاب شریف الغدیر)
سلام علیکم
پایان نامه اینجانب پیرامون کلام سیاسی در کتاب شریف «الغدیر» است.
به نظر شما با چه رویکردی می توان این موضوع را به نتیجه رساند؟
خوشحال می شوم از راهنمایی های حضرتعالی در این زمینه استفاده ببرم.جواب: اگر کتاب شریف الغدیر را با رویکرد «علل عدم تأثیرگذاری شایسته و نقشآفرینی اسلام در جامعه و تاریخ» بررسی کنید نکات بسیار خوبی بهدست میآورید مبنی بر اینکه؛ وقتی از ادامه اسلام توسط امامان معصوم «علیهمالسلام» به همان نحوی که با فرهنگ نبوت همخوانی دارد، غفلت شود، اسلام انفعالی به صحنه میآید که عملاً در ادامه نیازمند یونانیت و غرب شد. کتاب «بصیرت حضرت فاطمه(سلاماللهعلیها) میتواند در این راستا کمککار باشد.
-
انعکاس پیامهای سایت
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد طاهرزاده بزگوار: درخواست دارم شعر بنده را مطالعه فرموده و این حقیر را از نظرات خود بهره ور نمایید. با تشکر
«حق حق»
در من دلی است عاشق و جانی است مبتلا
اینسان سرشته در گل انسان غمی خدا
سر می کشم یکی یکی از جامهای شوق
سر می کشد به خانه من گهگهی بلا
در دار بی قرار قراری گرفته ام
اینجا شکسته است تمام نمازها
پای پیاده همسفر جاده، بی هدف،
از ابتدا به فکر رسیدن به انتها
با غربت آشنا شده از خویش خود غریب،
هم آشیانه ات شدم ای درد آشنا!
دنیای من به وسعت آغوش خستگی است
حس می کنم صدای نفس های مرگ را
ای من! به نیستی نکشانم، بیا و در
خود انقلاب کن نفسی تازه کن هوا
با رعشۀ سکوت خودت را بزن نهیب
بیدار شو بدین همه فریاد بی صدا
هق هق کنان رسول حقائق نیامده است
الّا مُبَشِّراً وَ نَذیرا... اَلا! دلا!
آیینه شو برای خودت در خودت نگر
بیرون بیا از آینه، باری به خود بیا.باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده متخصص شعر نیستم. ولی شعر شما را که خواندم آن را پسندیدم و تذکرات خوبی در آن بود. موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام علیکم.مدتی است که در دانشگاه جمعی از اعضای یک تشکل هستیم که قصد رفتن به حوزه را داریم و این در حالی است که به نظر میاید که این انتخاب و زمینه های آن از زمانی که با شما به طور جدی همراه شده ایم در پیش رویمان قرار گرفته است. و همچنین که کار خیلی سختی نباشد پیشبینی این موضوع که بقیه ی اعضا تشکل مذکور نیز همین کار را انجام دهند دلیل اصلی این موضوع را هم به نظر میرسد این باشد که ما این نتیجه را از دل مبانی شما و تبیین فلسفی آن ازجمله در کتاب مدرنیته و توهم و عالم انسان دینی و...گرفته ایم وحرفهای دیگری که انصافا به ما حیات دیگری داد و این را به وضوح میتوان در دوستان مشاهده کرد ولی موضوعی که مطرح است این است که انتقادی به مجموعه میشود که: ((شما میگویید که ما در مقام گذار از غرب باید باشیم نه این که از آن فرار کنیم وبه دل حوزه پناه ببریم تا از کثرت زدگی دانشگاه که از حوزه بیشتر است دور بمانیم واگر میخواهید حرفی برای دانشگاه داشته باشید باید مدلی متناسب باگذار بدهید که همه بتوانند استفاده کنند وبه عنوان الگو مطرح شویدکه افرادی باشید در دل دانشگاه منتها عالم دینی خود را هم حفظ کنید)).و طبیعی است که پاسخ به آن حتما باید از دل مبانی خودمان و همراه با تبیین فلسفی موضوع باشد که ما از ماندن در دانشگاه احساس خسران نکنیم و حرف برای دیگران هم داشته باشیم وگرنه از یک طرف موضوع خوب تبیین شده که فرد با کمی تفکر این را میفهمد که چه حیاتی را میتواند داشته باشد و الان چقدر بدبخت است وناچار با حذف گزینه های پیش رو به حوزه روی میاورد ولی از طرف دیگر سوالی که با آن روبرو هستیم حرفهای آقا و دوران گذار و...را چگونه تبیین کنیم یا اینکه اصلا جنس دانشگاه کثرت زدگی و بی عالمیست و درمانی بر آن نیست و اینکه آیا میتوان وحدانی زیست همراه با دروس و فضای کثرت زده؟.لذا خواهشمندیم با تبیین فلسفی موضوع نه توجیه وتوصیه ی اخلاقی ما را از راهنماییهای حکیمانه ی خود بهره مند کنید.باتشکر
باسمه تعالی؛ علیک السلام:
1- با توجه به جواب سوال شماره572،تا اینجا نظرمان با هم هماهنگ است که باید تلاش کنیم برای خود «عالَم دینی» دست و پا کنیم و برای رسیدن به عالم دینی با تمام جدیّت باید معارف الهیه را بشناسیم و از زمانزدگی و کثرتزدگی آزاد شویم و صاحب «وقت» گردیم و اگر در دوران جوانی این راه را بر قلب خود باز نکردیم، بعداً دیر میشود.
2- صحبت از اینجا شروع میشود که شرایط نزدیکی به عالم دینی را چگونه فراهم کنیم و در کجا بهتر فراهم می شود و آیا دوستانی که از دانشگاه به حوزه میروند صِرفاً برای رسیدن به عالَم دینی به این کار دست میزنند و یا مسئولیت دیگری را در کنار آن موضوع احساس مینمایند؟
بنده هرچه فکر میکنم نمیتوانم راحت بپذیرم جهت ورود به عالم انسان دینی اگر کسی بخواهد به آن برسد در دانشگاه شرایط برایش فراهم نیست، به همین دلیل که میفرمایید توانستهاید حیات دیگری را در حین درس در دانشگاه بشناسید و با آن اُنس بگیرید. تجربهی دوران دانشجویی خود ما هم همینطور بود که شرایط عزم زندگی دینی و انقلابی بودن را در اختیار داشتیم و فراموش نفرمایید که یک طلبه در حوزهی علمیه مثل دانشگاه با انبوه درسهایی روبهرو است که هیچ ربطی به تحقق عالم دینیاش ندارد. تفاوت دو دانشجویی که یکی در حوزه و یکی در دانشگاه میخواهند در عالم دینی وارد شوند مثل کاپیتان تیم فوتبال است با سایر بازیکنان، که در بازی در میدان هیچ تفاوتی بین آن ها نیست و همه در مدت 90 دقیقه در عالَم بازی هستند، منتها کاپیتان تیم مسئولیتی را در میدان به عهده دارد تا بازی مدیریت شود – نه اینکه بیشتر بازی کند – دانشجویی که تصمیم میگیرد به حوزه برود موضوعی را میخواهد دنبال کند که یک مهندس به نحوهای دیگر باید آن موضوع را دنبال نماید و آن ورود در نهضت نرمافزاری و تئوریپردازی در علومی است که نظام اسلامی به آن نیازمند است.
بنده فکر میکنم موضوع وحدت بین حوزه و دانشگاه موضوع بسیار مهمی است که تا کنون تحقق نیافته و اگر از جهتی حوزه به دانشگاه سر زد و معارفی را با خود آورد، روح دانشگاه – به عنوان نوعی عقل که زمانه نمیتواند چشم خود را نسبت به آن ببندد – به حوزه نرفت و جامعیتی که باید حاصل وحدت بین حوزه و دانشگاه باشد و نتیجه آن عقل خاصی است که در دوران جدید میتواند جامعه را جلو ببرد و مشکلات بهجا مانده را حل کند، پدید نیامد، عقلی که اگر در حوزه است زبان طرح موضوعات را با مبانی حوزه در دانشگاه دارد و اگر در دانشگاه است بتواند با حوزه تعامل و گفتمان داشته باشد و بیگانگی موجود بین حوزه و دانشگاه به واقع از بین برود و شعور جدیدی متولد شود که یک طور دیگر فکر کند و یک طور دیگر سخن گوید. در راستای پدیدآمدن چنین عقلی اگر تشکلهای دانشجویی به این نتیجه برسند که باید بعضی از دانشجویان با روح دانشجویی به حوزه بروند ولی دانشجو بمانند و در تمام مدت خود را متعهد کنند که رابطهشان را با تشکل خود حفظ کنند، فضایی بهوجود میآید که دانشجویی که متصل به حوزه شده و طلبهای که متصل به دانشگاه است، در آن فضا به تعقل برتر دست مییابند، در این حال دانشجو در خودآگاهی خاصی قرار میگیرد که زهر کثرتزده و بیعالَمی دانشگاه در او نفوذ ندارد و طلبه نیز در خودآگاهی خاصی قرار میگیرد که زهرِ ایزولهشدن و به دور از تفکر دوران به محفوظات خود مشغول بودن، در او نفوذ نخواهد کرد. با توجه به چنین رسالتی است که باید دانشجویان رسالت تاریخی حضور بعضی از دانشجویان را در حوزه بشناسند و معتقد باشند در متن دانشگاه و برای حفظ هویت دانشگاه این کار انجام میشود، نه اینکه دانشگاه به نفع حوزه مصادره گردد.
مسئولیت دانشجویی که میرود در حوزه شبیه مسئولیت علامهطباطبایی«رحمةاللهعلیه» است در تدوین تفسیر المیزان، تا هرکس خواست در قرآن تدبّر کند زمینهی کار برایش فراهم باشد. انصافاً میتوان گفت امروز دانشگاه کمتر از حوزه از المیزان استفاده میکند یا باید گفت علامه«رحمهاللهعلیه» تشخیص دادند این نقیصه را رفع کنند تا همه بتوانند در تفکر قدمی جلو بگذارند و در حال حاضر دانشجویان ما کمتر از طلاب از المیزان بهرهمند نیستند. پس کار علامه«رحمهاللهعلیه» کاری بود برای دانشجویانی که میخواستند با عقل قرآنی راه را ادامه دهند. یا شبیه کار موسسهی آیتالله مصباح«حفظهالله» که بعضی طلاب را به اروپا و آمریکا فرستادند تا زبان تفکر آن دیار در حوزه تجزیه و تحلیل شود و بیگانه از آن عقل و آن زمان نباشند.
خلاصه باید دو موضوع از همدیگر تفکیک شود؛ یکی موضوع رسیدن به عالَم دینی که ربطی به دانشگاه و حوزه ندارد و دیگر موضوع رسالتی که در سنگر نهضت نرمافزاری و تئوریپردازی در علومی که نظام اسلامی به آن نیاز دارد – اعم از علوم انسانی یا علوم فنی – همه باید در آن سنگری کاری را به عهده بگیرند و برای عبور از فرهنگ غربی تلاش کنند و مسلّم اگر رویکرد عزیزان – در حوزه یا دانشگاه - موضوع اخیر شد، بهخوبی در عالَم دینی خود همچون سربازی فداکار از الطاف عالیهی حضرت صاحبالأمر«عجلاللهتعالیفرجه» برخوردار میشوید و مددهای خاص حضرت به شما خواهد رسید. إنشاءالله
موفق باشید
-
بدون عنوان
با سلام ببخشید می خواستم ببینم اگر سر کلاس استاد مطلبی را اشتباه کفتند من که فهمیدم ایا می توانم در همان جا اشکال بگیرم
باسمهتعالی: سلامعلیکم: بعد از کلاس با ایشان در میان بگذارید تا خودشان تصحیح کنند. موفق باشید
-
بدون عنوان
باسمه تعالی
سلام علیکم
مدتها پیش بنده خدایی سوالی مطرح کرد به عنوان تفاو ت قربانی کردن قبل از اسلام و قربانی کردن در بعد از شریعت دین اسلام و اصلا فرقی بین آنها هست یا نه ، بنده در جواب ایشان آیه 86 سوره مریم را جواب دادم و نذر یا قربانی را عهدی بین بنده و خدا معرفی کردم ، ولی ایشان دوباره سوال خود را پرسید و بیان می دارد جوابش را هنوز نگرفته است. لطفا راهنمایی بفرمایید.باسمهتعالی: سلامعلیکم: چون قربانیکردن قبل از اسلام مبتنی بر سنت ابراهیم«علیهالسلام» هنوز باقیمانده بود اسلام آن را امضاء کرد و کلیات آن را پذیرفت. منتها آنها برای بتها به عنوان واسطههای بین خودشان و خدا قربانی میکردند و اسلام بتها را شکست تا قربانی برای خدا باشد. موفق باشید
-
بدون عنوان
با سلام فرق بین ما وحیوانات دیگر چیست ؟لطفا توضیح دهید.
باسمهتعالی: سلامعلیکم: انسانها ابعادی مثل عقل و قلب دارند و مطابق آن استعدادهایی برای پرورش آنها دارند که حیوانات ندارند. موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام عکسی از رهبری در شبکه های غربی پخش شده که آقا در حال کشیدن سیگار است.این عکس فتوشاپ است؟چیه؟
باسمهتعالی: سلامعلیکم: نمیدانم. موفق باشید
-
در مورد پایاننامهها حتی در آن زمانی که در دانشگاه تدریس میکردم وارد نبودم
سلام استاد ببخشید میخواستم نظرتان راراجع به موضوع پایان نامه ام که درباره ی ویژگی فردی شیعیان درروایات ائمه اطهار است بپرسم؟لطفا مرا درفصل بندی راهنمایی فرمائید؟ممنون
باسمهتعالی: سلامعلیکم: در مورد پایاننامهها حتی در آن زمانی که در دانشگاه تدریس میکردم وارد نبودم. موفق باشید
-
بدون عنوان
با سلام در پاسخ به سوالی فرموده اید:"وقتی بخواهیم آب را تجربه کنیم به H2o میرسیم، ولی واقعیت آب چیز دیگری است. آب آن کیفیت خاصی است که شما با آن روبهروئید"منظورتان از تجربه کردن همان تجزیه کردن آب است؟منظور از کیفیت آب همان سیال بودن و تری آب است؟
باسمهتعالی: سلامعلیکم: کیفیت حالتی است که انسان با روح خود مییابد. عموماً انسانها در دنیای جدید در محدودهی حسّ با موجودات برخورد میکنند. کتاب «عالَم انسان دینی» ابوابی را در این مورد باز میکند. وقت بگذارید و شرح کتاب «آنگاه که فعالیتهای فرهنگی پوچ میشود» را دنبال کنید تا إنشاءاللّه در افق دیگری حاضر شوید. موفق باشید
-
بدون عنوان
با سلام در جواب سوالی فرموده اید:"شأن موجودات مادی تدریجی است و غیر از تصرفی است که با ارادهی کن فیکون در آنها تصرف میشود."میشود این عبارت را توضیح دهید؟
باسمهتعالی: سلامعلیکم: به مباحث ده نکته و برهان صدیقین و حرکت جوهری که شرح داده شده رجوع فرمایید. موفق باشید
-
بدون عنوان
با سلام .در صورت امکان اگر می شود جهت روشن شدن موضوع قضایای نسبت به آیت الله آذری قمی را تشریح بفرمایید. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: این موضوعات دارای وسعتی است بیرون از یک سؤال و جواب و نمیدانم منظورتان از قضایایی که میفرمایید چیست. موفق باشید
-
بدون عنوان
باسلام
یک دوره ای شروع شده تحت عنوان متاریدینگ که تندخوانی با فهم است و ادعایشان هم علاوه برتندخوانی این است که قرآن را بصورت اسکن مغزی در 4ماه با شیوه هایی که دارند انسان حفظ می کند،وتندخوانی اش به این شیوه است که مثلا 20ثانیه به نور نگاه می کنی بعد روی کتاب می آیی یا با برخی از تصاویر و ...روی حافظه کار می کنند البته روزی باید 3الی 4ساعت کارکنیم تا یک ماه و نیم که فشاری هم به چشم و مغز می آید آیا این کار درست است درحالی که در شیوه علما اینگونه نمی بینیم و سایتی هم که دارنداین است:www.maharatkadeh.com/.باتشکرباسمه تعالی: سلام علیکم: انسانها استعدادهایی دارند و تکنیکهایی نیز هست که میتواند این استعدادها را رشد دهد نمیتوان این تکنیکها را نادیده گرفت. موفق باشید
-
جلسات روزهای چهارشنبه
با سلام و عرض ادب
استاد گرامی تنها کلاسهایی که برای ما از نظر مسافت و سایر امکانات توفیق حضور نصیبمان میکرد کتابخانه مرکزی بود لطفا این کلاسها را ادامه دهیدباسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که قبلاً عرض کردم با اینکه تعطیلی آن کلاس از طرف بنده نبود، ولی با توجه به جلساتی که در قم هست شاید دیگر نتوانم خدمتتان باشم. توکل بر خدا. امیدوارم گشایشی بشود و توفیقی در این مورد برای بنده حاصل گردد. موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام علیکم
استاد بنده قصد دارم درمورد تمدن فراعنه و چین باستان تحقیقاتی انجام دهم . اگه ممکنه در پیدا کردن منبع وآنچه فکر میکنید به آن نیاز دارم راهنماییم کنید(کتاب مدرنیته و توهم وقسمتی از تمدن زایی را مطالعه کردم) . ممنونباسمه تعالی: سلام علیکم: خیلی کار نکردهام. جناب آقای دکتر حمید شفیعزاده کار کردهاند، اگر توانستید با ایشان تماس بگیرید. آدرس الکترونیکی ایشان: Dr- Shafizadeh3@Yahoo. Com است. موفق باشید
-
بنده تنها خود را در آن حدّ که جواب سؤالات عقیدتی کابران محترم سایت را بدهم آماده کردهام
با عرض سلام و خداقوت. حاجآقا همسر من نزدیک 12 ساعت کارند و بعد هم که برمیگردند دو کار خیلی واجب دارند یکی فیلم و سریال دیدن و دیگری پیش پدر و مادرشون رفتن. ایشان به تلویزیون آنچنان نگاه میکنند که اولیای الهی نماز میخوانند. خودشان که حتما میبینند هیچ بنده هم باید از عرعر های خنده بازار و ... در حال رفت و آمد در خانه بهرهمند شوم. این در حالی است که ایشان نماز صبح یا بلند نمیشوند یا اگر بلند شوند و توفیقی دست دهد بینالطلوعین بیدار شوند اول Ifilm و نمایش میبینند بعد که دم رفتنشان شد نماز میخوانند . اگر من هم بخواهم بینالطلوعین بیدار شوم به شدت نهی میکنند.جالب است بدانید جلوی تلویزیون نماز میخوانند. اگر توفیق رفتن به مسجد را پیدا کنند طوری میروند که به رکعت آخر نماز عشا برسند. اگر در خانه باشند نماز عشاشان نزدیک ساعت 1 خوانده میشود. هیچ چیزی ایشان را از حالت آرامششان خارج نمیکند مگر خواب و خوراکشان. ایشان در آرامش و غنای کامل نسبت به خداوند قرار دارند. ما آن قدر گرفتاریم که اگر بنده باز کنم مراجعان به سایت دست به دعا میشوند.اما ایشان را دریغ از یک دعا توسل خواندن. تا دیر وقت بیدارند اما یک نماز شب نمیخوانند با لذت تمام فیلم میبینند.نکتهی جالب اینکه اخیرا آدابالصلوه میخوانند.هر چقدر بنده از ایشان خواستهام بخاطر آرامشمان تلویزیون نبینند دست بردار نیستند تازه به بهانهی زبان کارتن دانلود میکنند و میبینند. خیلی مراعات بنده را بکنند با اجازهی زوری باز تلویزیون میبینند.بعد که فارغ شدند سراغ پدر و مادرشان میروند که ما24 ساعته در خدمت آمال و آرزوهای آنها هستیم و از خودمان جز بر آوردن خواستههای آنها هویتی نداریم. پدر و مادری که عروسشان را بردهی خود میدانند و چون آنها فرزندشان را دوست دارند دایم در جوارشان باشد بنده باید هر صدمهای از این نزدیکی به اینها به بنده میرسد روی چشم بگذارم و متشکر آنها باشم. پدر مادری که بدون اغراق خواسته و ناخواسته از اذیت به بنده فروگذار نکردهاند. آن موقع همسر بنده نه تنها معترف به این همه آزار نیست برای رفع تکلیف از پدر و مادر ،ناتوانیشان را در داشتن خانهی مستقل بر دوش خود میدانند و اذیتهای آنها را توجیه میکنند و با رفت و آمد و تفقد بیشتر از آنها در قبال صدمات وارده بنده را بیشتر مکدر میسازند.حضرتعالی خطاب به همسرم راجع به موارد ذکر شده توصیه بفرمایید بلکه نفس شما در ایشان اثر کند. از تصدیع وقت حضرتعالی عذر میخواهم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتش بنده تنها خود را در آن حدّ که جواب سؤالات عقیدتی کابران محترم سایت را بدهم آماده کردهام این نوع خلقیات را باید با فرصتدادن به همدیگر اصلاح کرد. موفق باشید
-
چیزی نمیدانم
با عرض سلام خدمت استاد عزیز و آرزوی قبولی طاعات و عبادات میخواستم نظرتون درباره مباحث دکتر بیژن عبدالکریمی بدونم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: چیزی نمیدانم. لطفا در این موارد ایمیل خود را بفرستید تا وفت کار بران در دیدن این نوع جواب ها کرفته نشود. موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام نگاه عماد افروغ را چطور می بینید؟کتابهایی ایشان چطوری است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: از بعضی از مصاحبههایشان متوجه شدم ایشان انسان دلسوز و متعهّدی هستند ولی بنده نتوانستم از کتابهای ایشان بهرهمند شوم با اینکه تا حدّی بعضی از آنها را مطالعه کردم. موفق باشید
-
اسلام بودن یا اسلامی نبودن عید نوروز
باسلام
آیا عید نوروز عیداسلامی ماست لطفا توضیح مفصلی در این باره بدهید؟باسمه تعالی: سلام علیکم: مقام معظم رهبری در یکی از سالها مفصل سخنانی فرمودند که گزیدهی آن را خدمتتان عرض میکنم؛ میفرمودند: (به نظر من آنچه که ملت ایران در باب عید نوروز انجام داده است، یکى از زیباترین و شایستهترین کارهایى است که مىشود با یک مراسم تاریخى و سنّتى انجام داد. اوّلِ سال شمسى ما ایرانیها، - یعنى اوّل بهار - عید نوروز است. اوّلاً ملت ایران افتخار دارد که سال شمسى او هم سال هجرى است؛ یعنى همچنانکه سال قمرى ما - که سال 1418 است - از مبدأ هجرت خاتم الانبیاء علیه و على آله الصّلاة والسّلام است، سال شمسى ما هم از مبدأ هجرت است. بقیهى ملتهاى مسلمان براى سال شمسى خود، از سال میلادى استفاده مىکنند؛ ولى ما ایرانیها، هجرت نبىّ اکرم را، هم مبدأ سال قمرى قرار دادیم، هم مبدأ سال شمسى.
این، مطلبِ اوّل که به نظر من نشانگر هنر و عشق و علاقهى ایرانى به تعالیم مقدّس اسلام و به آثار مطهّر و مقدّس نبوى است. در ضمن، اوّلِ سال را اوّلِ فصل بهار انتخاب کردهایم، در حالى که مسیحیان، اوّلِ زمستان را اوّلِ سال قرار مىدهند! البته فرق آنها با ما این است که ولادت حضرت مسیح، تاریخ مشخّصى ندارد و یک مطلب حدسى است؛ در حالىکه هجرت نبىّ مکرّم اسلام، از نظر تاریخى کاملاً دقیق و مشخّص است. بههرحال ما اوّلِ بهار را اوّلِ سال خودمان قرار دادهایم که این هم یک ذوق و سلیقهى ایرانى است. اوّلِ بهار، اوّلِ رویش طبیعت، اوّلِ بیدارى باغ و راغ و بوستان و اوّلِ بالندگى همهى موجودات زنده است. این بهتر از زمستان است که وقت مردن و انجماد طبیعت و گیاه و نباتات است.
نوروز ایرانی بهجای نوروز باستانی
در تعالیم اسلام نکتهاى وجود دارد که خوب است برادران و خواهران به آن توجّه کنند. اسلام با سنّتهایى که از قبل از اسلام باقى مانده است، دو نوع رفتار مىکند. اوّلاً بعضى سنّتهاى غلط را بهکلّى از بین مىبرد و نابود مىکند؛ چون سنّتهاى درستى نیست. مثل اینکه عربها قبل از اسلام، دختران خودشان را نگه نمىداشتند، یا بیشترِ ملتهاى غیرمسلمان، جنس زن را تحقیر و اهانت مىکردند! اسلام این سنّت را بهکلّى از بین برد؛ چون بهکلّى غلط بود.
ثانیاً اسلام بعضى از سنّتها را از بین نبرده است. کالبد سنّت را نگه داشته و محتوا و روح آن را عوض کرده است؛ مثل بسیارى از اعمال و مراسم حج. این طوافى را که ملاحظه مىکنید، قبل از اسلام هم بود؛ منتها محتواى طواف، محتواى شرک بود! اسلام آمد و این عمل را از محتواى شرک آلود، خالى و از محتواى توحید پُر کرد. طواف در آن زمان، مظهر گرایش انسان به آلهه و اربابِ ادّعایى و پندارى بود؛ آن را تغییر داد و مظهر ارادت انسان به مرکز عالم وجود - یعنى حضرت حق متعال و وجود مقدّس پروردگار - قرار داد. ظاهر را نگه داشت و باطن را عوض کرد.
اسلام در بسیارى از مواقع، با سنّتها این کار را مىکند. مردم ما عینِ همین کار را با نوروز کردند؛ نوروز را نگه داشتند و محتواى آن را عوض کردند. نوروز در ایران، جشنى در خدمت حکومتهاى استبدادىِ قبل از اسلام بود! به همین خاطر است که «نوروز باستانى»، «نوروز باستانى» مىگویند! «نوروز»اش خوب است، ولى «باستانى»اش بد است! «باستانى» یعنى اینکه همهى این جشنهاى دورهى سال - مثل جشن «نوروز»، یا جشن «مهرگان»، یا جشنهاى دیگرى نظیر «خردادگان»، «مردادگان» و جشنهاى گوناگونى که قبل از اسلام بوده است - در خدمت حکومتهاى استبدادى و سلطنتهاى پوسیدهى دوران جاهلیت ایران بود! محتواى نوروز، محتواى مردمى و خدایى نبود؛ توجّه و ارادت به حضرت حق در آن نبود؛ جهات عاطفى و انسانى و مردمى در نوروز نبود! ملت ایران نوروز را نگه داشتند؛ اما محتواى آن را عوض کردند. این محتواى امروز نوروز ایرانى، غیر از محتواى باستانى است.
نوروز براى ملت ما، امروز عبارت است از اوّلاً : توجّه مردم به خدا. اوّلِ تحویلِ سال که مىشود، مردم دعا مىخوانند، «یا محوّل الحول والاحوال» مىگویند، آغاز سال را با یاد خدا شروع مىکنند، توجّه خود را به خدا زیاد مىکنند. این، ارزش است. ثانیاً نوروز را بهانهاى براى دید و بازدید و رفع کدورتها و کینهها و محبّت به یکدیگر قرار مىدهند. این همان برادرى و عطوفت اسلامى و همان صلهى رحم اسلام است؛ بسیار خوب است. ضمناً نوروز را بهانهاى براى زیارت اعتاب مقدّسه قرار مىدهند؛ به مشهد مسافرت مىکنند - که همیشه یکى از پرجمعیتترین اوقات سال در مشهد مقدّس، اوقات عید نوروز بوده است - این بسیار خوب است.
پس مىبینید که نوروز را نگه داشتند، محتواى آن را که غلط بود، به محتواى صحیح و درست تبدیل کردند. این هنر ملت ایران و ذوق و سلیقهى ایرانى مسلمان است. ما عید نوروز را از دیدگاه کسانى که با اسلام سر و کار دارند، تأیید مىکنیم. عید نوروز، چیز خوبى است. وسیلهاى است که با آن دلها شاد مىشود، انسانها با یکدیگر ارتباط برقرار مىکنند، صلهى رحم و صلهى احباب مىکنند؛ چون دوستان و رفقا هم مثل ارحام، احتیاج به صله دارند. انسان باید با ارحام صله کند، باید با دوستان و رفقا هم صله کند؛ یعنى ارتباط برقرار کند. این، ارتباط عید نوروز است که بسیار خوب است.
یک نکتهى اساسى در نوروز هست که در روایات ما به آن توجّه شده است. من مایلم شما عزیزانى که امروز در این صحن و در صحنهاى دیگر و مراکز آستان قدس رضوى هستید - اجتماع عظیم مردم - و این سخن را مىشنوید، به آن توجّه کنید. هر یک از آحاد ملت ایران هم که مىشنود، به آن توجّه کند.
نوروز، یعنى روز نو. در روایات ما - بخصوص همان روایت معروفِ «معلّىبنخنیس» - به این نکته توجّه شده است. معلّىبنخنیس که یکى از رُوات برجستهى اصحاب است و به نظر ما «ثقه» است، جزو شخصیتهاى برجسته و صاحب راز خاندان پیغمبر محسوب مىشود. او در کنار امام صادق علیهالصّلاةوالسّلام زندگى خود را گذرانده و بعد هم به شهادت رسیده است. معلّىبنخنیس - با این خصوصیات - خدمت حضرت مىرود؛ اتفاقاً روز «نوروز» بوده است - در تعبیرات عربى، «نوروز» را تعریب مىکنند و «نیروز» مىگویند حضرت به او مىفرمایند : «أتدرى ما النیروز؟» آیا مىدانى نوروز چیست؟
بعضى خیال مىکنند که حضرت در این روایت، تاریخ بیان کرده است! که در این روز، هبوط آدم اتّفاق افتاد، قضیهى نوح اتّفاق افتاد، ولایت امیرالمؤمنین علیهالسّلام اتّفاق افتاد و چه و چه. برداشت من از این روایت، این نیست. من این طور مىفهمم که حضرت، «روز نو» را معنا مىکنند. منظور این است: امروز را که مردم، «نوروز» گذاشتهاند، یعنى روزِ نو! روزِ نو یعنى چه؟ همهى روزهاى خدا مثل هم است؛ کدام روز مىتواند «نو» باشد؟
نوروز در درون خود
شرط دارد. روزى که در آن اتّفاق بزرگى افتاده باشد، نوروز است. روزى که شما در آن بتوانید اتّفاق بزرگى را محقَّق کنید، نوروز است. بعد، خود حضرت مثال مىزنند و مىفرمایند: آن روزى که جناب آدم و حوّا، پا بر روى زمین گذاشتند، نوروز بود؛ براى بنى آدم و نوع بشر، روز نویى بود. روزى که حضرت نوح - بعد از توفان عالمگیر - کشتى خود را به ساحل نجات رساند، «نوروز» است؛ روز نویى است و داستان تازهاى در زندگى بشر آغاز شده است. روزى که قرآن بر پیغمبر نازل شد، روز نویى براى بشریت است - حقیقت قضیه همین است؛ روزى که قرآن براى بشر نازل مىشود، مقطعى در تاریخ است که براى انسانها روز نو است - روزى هم که امیرالمؤمنین علیهالسّلام به ولایت انتخاب شد، روز نو است.
اینها همه، «نوروز» است؛ چه از لحاظ تاریخ شمسى، با اوّلِ ماه «حَمَل» مطابق باشد یا نباشد. این نیست که حضرت بخواهند بفرمایند که این قضایا، روز اوّلِ «حَمَل» - روز اوّلِ فروردین - اتّفاق افتاده است؛ نخیر. بحث این است که هر روزى که این طور خصوصیاتى در آن اتّفاق بیفتد، روز نو و «نوروز» است؛ چه اوّل فروردین، چه هر روز دیگرى از اوقات سال باشد.
خوب؛ من حالا به شما عرض مىکنم. روزى که انقلاب پیروز شد «نوروز» است، روز نویى بود. روزى که امام وارد این کشور شد، براى ما نوروز بود. روز فتوحات عظیم این جوانان مؤمن و این ایثارگران ما در جبههى نبرد - علیه نظامیانى که از «ناتو» و «ورشو» و امریکا و شوروى و خیلى از مراکز دیگرِ قدرت تغذیه مىشدند - روز پیروزى جوانان ما - با ایمانشان - بر آنها «نوروز» است؛ روز نو است.
حال اگر شما مىخواهید روز اوّلِ فروردین را هم براى خودتان روز «نو» و نوروز قرار دهید، شرط دارد. شرطش این است که کارى کنید و حرکتى انجام دهید؛ حادثهاى بیافرینید. آن حادثه در کجاست؟ در درون خود شما! «یا مقلّب القلوب و الابصار. یا مدبّر اللیل و النّهار. یا محوّل الحول و الاحوال. حوّل حالنا الى احسن الحال». اگر حال خود را عوض کردید، اگر توانستید گوهر انسانى خود را درخشانتر کنید، حقیقتاً براى شما «نوروز» است! اگر توانستید پیام انقلاب، پیام پیامبران، پیام امام بزرگوار و پیام خونهاى مطهّرِ بهترین جوانان این ملت را - که در این راه ریخته شده است - به دل خودتان منتقل کنید، براى شما «نوروز» است.
عزیزان من! سعى کنید روز اوّل فروردین را براى خودتان «نوروز» کنید. بعضى کسان روز اوّلِ فروردینشان «نوروز» نیست. ممکن است اوّل فروردین براى آنها از هر روز نحسى هم نحستر باشد! اوّل فروردین - «نوروز» - براى آنهایى که در درون خود، به فساد و انحطاط گرایش پیدا مىکنند، آن هایى که خود را از خدا دور مىکنند، آنهایى که خود را از هدفهاى بلند این ملت و این انقلاب جدا مىکنند، نوروز نیست، روز عید نیست، روز جشن و روز شادى نیست؛ شوم است! این، آن حقیقت مسأله در باب نوروز است.
پس «نوروز» به طور خلاصه خوب است. اوّلِ سال هجرى شمسى است، روز نو، اوّلِ بهار، اوّلِ رویش و جوشش طبیعت و اوّلِ شروع زیباییها در عالم طبیعت است. این را براى خودتان هم اوّلِ بالندگى و جوشش و اوّلِ بروز زیباییها قرار دهید و براى خودتان «روز نو» کنید
). موفق باشید -
عالم انسان
سلام علیکم . در ابتدای کتاب عالم انسان دینی فرموده اید که نمیتوان تعریف دقیقی از عالم داشت . نمیشه گفت مجموعه ای از ماده ها و مجردات؟منظورتون از اینکه نمیشه از عالم تعریف کرد دقیقا چیه؟
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: چون عالَم موضوعی است بیرون از زمان و مکان و جنبهی وجودی و حضوری دارد تعریف بردار نیست. موفق باشید
-
ارسال مجدد سوال
سؤالات شمارة 13 و 14 و 20 را پاسخ نداده اید، دریافت نشده؟ دوباره بفرستم؟
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: سوالات رادوباره بفرستید تابررسی شود.
-
تکرار سوال
سؤال18: شما در توضیح «دلیل اولتان در صفحة42»، در پاسخ به سؤال ما فرمودید که: «این روایت را هر طور تحلیل کنیم، به این نکته میرسیم که حضرت امام خمینی«رضواناللهتعالیعلیه» مصداق کاملی از کسانیاند که در قرن حاضر در احیاء دین و برگرداندن دین به معنای اصلیاش نقش اساسی داشتهاند.»، اما اشکال ما در دلیل اول شما این بود که: اولاً این روایت میگوید که مصداقش باید زنده باشد و لذا حضرت امام در این زمان نمیتواند مصداق آن روایت باشد، و ثانیاً این روایت میگوید که در هر زمانی مصادیقی دارد، ولی شما میخواهید بگویید: تنها مصداقش در این دوران حضرت امام است! شما این دو اشکال را چطور پاسخ میدهید؟
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بنده چیزی بیش از آنچه عرض کردم ندارم که عرض کنم چون نمیتوانم حصری که جنابعالی از این روایت برداشت کردید را تصدیق کنم. موفق باشید
-
انسان آزاده
سلام علیکم
میخواستم بدانم انسان آزاده یعنی چه کس؟وچگونه می توان آزاده بود
باتشکرباسمه تعالی؛ علیکم السلام: آزاده یعنی کسی که حق را میشناسد و بر دفاع از حق پافشاری میکند و هیچ تعلق و تحزبی موجب نمیشود که از دفاع از حق کوتاه بیاید. موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام اگر سوالی بالحن خیلی بد پرسیده شده برای رفع ابهامات ذهنم بوده . قصد دیگه ای نداشتم . ببخشید.
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بنده نمیدانم منظورتان از کدام سؤال بود چون شمارهی سؤال را مرقوم نفرموده بودید. موفق باشید