-
بدون عنوان
سلام علیکم استاد بزرگوار: بنده دانشجوی ارشد هستم. یک سالی هست که از مشهد، شاگرد مجازی شما هستم و حکمت متعالیه رو از شما یاد می گیرم. باید برای یکی از درس هام مقاله بنویسم.
موضوع مقاله رو تحقیق پیرامون حکمت متعالیه و نهج البلاغه انتخاب کردم. اینکه آیا نهج البلاغه و معارف سلوکی امیرالمومنین، حکمت متعالیه رو تایید می کنه یا خیر؟ و می خوام بدونم آیا تا به حال کسی تحقیقی روی این موضوع انجام داده یا خیر؟ امکان داره چند تا منبع به بنده معرفی بفرمایید؟ از شما متشکرم. التماس دعاباسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً کار شده. ولی بنده در حال حاضر حضور ذهن چندانی از آن کارها ندارم. بعضی از خطبهها که شرح داده شد، مثل خطبهی 1 و خطبهی 183 از مبانی صدرایی استفاده شده است. موفق باشید
-
بدون عنوان
با سلام: با توجه به این که مبنای فکری و فلسفی طب سنتی ایران، مثل کتاب معروف قانون بوعلی، طبق فلسفه ارسطویی است و با وجود تمام مزایا و ویژگی های برجسته موجود در کتب طب سنتی که در قالب فلسفه ارسطو پایه ریزی شده، چه میشود که از مبانی فکری و فلسفی دیگر حکما و فلاسفه مثل شیخ اشراق و حکمت متعالیه غفلت شده و یک بار طب را با نگاه حکمت متعالیه تدوین نمیکنیم. اصلا چرا نباید طب را با نگاه ابن عربی پایه ریزی کرد؟ در این اینکه این کار انجام نشده و اگر شدنی شود قطعا در طول زمان شاهد رشد روز افزون طب خواهیم بود، به نظر بنده شکی نیست. اما مشتاقم استاد بزرگوار در صورت امکان چند مثال را به عنوان نمونه از طب، طبق حکمت متعالیه و یا طب با نگاه ابن عربی را ذکر کنند. قصد دارم کمی در این ماجرا به صورت کلی آشنایی پیدا کنم. یا علی
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موضوعات ورودی نداشتهام که بتوانم رابطهای بین حکمت متعالیه و طب سنتی پیدا کنم. ظاهراً آیت الله حسنزادهی آملی در این موارد قدمهایی برداشتهاند. موفق باشید
-
در موضوع حرکت جوهری
با سلام و عرض ادب: استاد عزیز مقداری از بحث حرکت جوهری را با توجه به کتاب شما برای عزیزی که رشته تحصیلی اش، تجربی هست بنا به درخواست خودشان میگفتم. سوالی کرد که ذهنم مشغول شد. پرسید مگر در مورد عالم ماده حرف نمیزنیم پس چرا جوهر یا حرکت جوهری مشهود و ملموس نیست مگر ماده نیست چرا باید در مورد عالم ماده وجه عقلانی ای مطرح باشد؟
ممنون. التماس دعاباسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع جوهر، یک موضوع عقلی است که با نظر به حرکتی که در عالم ماده مییابیم، متوجهی آن میشویم. لذا بنا نیست امرِ عقلی، محسوس باشد. به همین جهت جناب صدرا در مورد حرکت فرمود: حرکت، محسوسی است به کمک عقل و یا معقولی است به کمک حس. موفق باشید
-
علم به کثرات، موجب کثرت در ذات نمیشود
عرفا قایلند که در صقع ربوبی اسما به واسطه تعین اول و به ویژه تعین ثانی متاخر از مقام ذات دارای کثرت حقیقی اند ولی این کثرت به گونه ای نیست که به وحدت آن مقام خدشه ای وارد کند. برای مثال هم حالت ذهن یا فکر برای نفس انسان را ذکر می کنند و اینکه گر چه فکر متاخر از ذات نفس است ولی در عین حال وحدت حقیقی با آن دارد و اینکه گویا خداوند در آن مرتبه در حال فکر کردن در نفس خود است. برخی احادیث در منابع معتبر مثل حدیث خلق اسما توسط خداوند در اصول کافی نیز ممکن است صحه ای بر این نظر باشد. البته این احادیث متواتر نیستند و قاعدتا به تنهایی قابل استناد در اصول دین نیستند و محدثی مثل علامه مجلسی آن را از احادیث متشابه می داند. علی ای حال از نظر تحلیل عقلی این کثرت و این وحدت در صقع ربوبی قابل تعقل نمی باشد یعنی یکی شی که دارای وحدت حقیقی است متکثر هم باشد قابل دفاع عقلانی نمی باشد (زیرا جهت کثرت و وحدت یکی فرض شده و بر یک موضوع واحد از جهت واحد دو محمول متضاد قابل حمل نیست) شاید به همین دلیل باشد که حضرت علامه طباطبایی در رسایل توحیدی این تکثر را مفهومی می داند نه حقیقی. البته شاید نظر نهایی علامه هم کثرت حقیقی باشد که شواهدی منجمله تذییل ایشان بر بحث مرحوم کمپانی و مرحوم سید احمد کربلایی هم گواه آن باشد. و خلاصه اینکه اگر این نظر را کسی پذیرفت ادعای نصارا بر اینکه او سه تاست و در عین حال یکی است نباید از نظر وی قابل مناقشه باشد. در حالی که صدها سال است به ایشان پاسخ داده ایم اگر تکثر حقیقی باشد وحدت جایگاهی ندارد و اگر وحدت حقیق باشد تکثر واقعی نخواهد بود. آن وقت خودمان به جای اقانیم سه گانه، ده و صد و هزار و بلکه بی نهایت اسم متکثر در آن ذات قایلیم. این چگونه ممکن است؟ بنده برخی مباحث جناب استاد یزدانپناه منجمله کتاب عرفان نظری ایشان را برای پاسخ به این سوال ملاحظه کردم ایشان به صورت کلی و در حد یک جمله از آن عبور کرده اند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب صدرالمتألّهین به خوبی متذکر میشوند علم به کثرات، موجب کثرت در ذات نمیشود زیرا از جنس علم است و علم با ذات اتحاد دارد و وحدت او را از او نمیگیرد. به نظر میاید در این دستگاه باید فکر کرد، زیرا بالاخره نمیتوان از وحدت ذات عدول نمود زیرا تحقق ذات منوط به تحقق اجزاء میشود. علمِ به اسماء هم موجب کثرت در ذات نمیگردد زیرا از جنس علم است. موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام علیک استاد خدا قوت: در سخنی فرمودید به خدا قسم حضرت امام یک ساعت هم برای اسفار و درس گرفتن اسفار وقت نگذاشتند ولی در عوض چندین سال برای فصوص کار کردند
استاد امام از اسفار چگونه بهره بردند و به نظر جنابعالی چگونه بایست اسفار را دنبال کرد؟ گویا در جایی دیگر هم شما نظرتان این بود که اسفار کتاب درسی جناب صدرا نیست خوب حال ما چگونه با اسفار مواجه شویم که بتوانیم آن بهره ای که امام و حاج آقا مصطفی عزیز امام بردند ببریم؟ در حالی که می دانیم امام یکبار اسفار را درس دادند اما چگونه بدون آنکه تعلیم ببینند درس دادند؟باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به یاد ندارم که چنین نظری داشته باشم که حضرت امام یک ساعت هم برای اسفار وقت نگذاشتند!!! عرضم آن بود که حضرت امام فرمودهاند به راحتی با مطالعهی اسفار، مطالب آن را تصدیق میکردم. ۲. کتاب «اسفار» جناب صدرا، توان گشودن افق وجودی را در خود دارد. باید رویکرد ما به آن اینچنین باشد که متذکر نحوهای از وجود است. موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام علیکم: جمله ای از عارف و بزرگواری شنیدم که ما قیامتها داشته ایم و اولین موجودات عالم هستی در نظام مادی و ناسوتی نبوده و آخرین آن هم نیستیم و با قیامت خداوند متعال از خاکستر جهان هستی عالم جدید و آدم جدید خلق میکند چرا که همانطور که در قیامت صغرای انسانی ماده بدن در چرخه همین دنیا باقی میماند و تغییر و تبدیل پیدا میکند ماده عالم ناسوت نیز معدوم نشده (با توجه به اینکه وجود عدم نمیشود) با گذشت ملیونها سال مستعد که شد صورت دیگری از عالم معنا به آن افاضه میگردد آیا این برداشت و طرز فکر درست است؟ جزاک الله خیرا
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمیتوانم به راحتی این مطلب را بپذیرم. بهخصوص که بوی نوعی تناسخ میدهد. نگاه جناب صدرالمتألّهین در موضوع بحث «حرکت جوهری» چیز دیگری است که میفرمایند: «النّفسُ جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء». موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام استاد:
ببخشید چرا مردم در حال حاضر انقدر پوچی و حس پوچی کل زندگیشون رو فرا گرفته، حتی قشر مذهبی که شعائر رو هم تعظیم میکنند وقتی تو زندگیشون نگاه میکنیم میبینیم فقط شعارزده هستن و عملا یه زندگی روزمره ی بدون هدف رو میگذرونن.باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است که میفرمایید. سالها پیش در کتاب «آنگاه که فعالیتهای فرهنگی پوچ میشود» پیشبینیِ این مشکلات شد. آنچه هست با راهی که جناب صدرالمتألّهین در مقابل ما گشودهاند، افقِ معنابخشیدن به آیندهی بشر، گشوده میشود. موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام و درود خدمت استاد محترم: ضمن تشکر بابت پاسخهای قبلی شما، در مورد قاعده «الواحد لا یصدر عنه الا الواحد» می خواهم بدانم که این پارادوکسی بوجود آمده چگونه حل خواهد شد: اگر از ذات باری تعالیٰ عقل اوّل که یک موجود واحد و مجرّد می باشد صادر شده است چطور بر آن موجود واحد قاعده مذکور اطلاق نمیشود و او قادر به صدور و مدیریت کثرات می شود۔ کدام یکی از دو راه ذیل میتواند راه گشاء باشد؟:
۱۔ وقتی عقل اول بوجود می آید جنبه های وجوب و امکان گرفته حاوی ترکیب می شود و از این لحاظ دیگر واحد نیست که نتواند کثرت صادر نماید۔
۲۔ عقل اول خود واحد است و جمیع مخلوقاتی که ازش نشئت گرفته باشند همه شون واحد اند از لحاظ وجودی پس قاعده مذکور نقض نشده است۔
متشکرمباسمه تعالی: سلام علیکم: جناب خواجه نصیرالدین طوسی نکات خوبی در این مورد فرمودهاند که در جزوات «تاریخ فلسفه و کلام اسلامی» روی سایت میتوانید دنبال کنید. از آن جهت که میفرمایند عقل اول به عنوان صادرهی اول، دارای دو وجه است، یکی وجه امکانی آن که موجب صدور نفسِ اول میشود و وجه عقلانی آن که عقلِ دوم را صادر میکند. بیشتر مطلب را در آن جزوه دنبال بفرمایید. موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام خدمت استاد اصغر طاهرزاده عزیز! لطفاً پاسخی به این شبهه بدهید!
✳️ ملاصدرا: خداوند جسمی الهی است! / حاشیه آیت الله خویی بر این قول
باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب ملاصدرا را باید بر مبنای نظریات فلسفی او فهمید و اصطلاحات خاصی که در آن فلسفه بهکار میرود. هرکسی متوجهی نظرات او نمیشود. به همین جهت حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» در نامهای که به گورباچف نوشتند، متذکر شخصیت جناب ملاصدرا شدند. موفق باشید
-
بدون عنوان
با سلام: ۱. آیا با فقه و اصول و دروس مصطلح حوزه میتوان آن چه که نیاز یک تمدن اسلامی است (اقتصاد و فرهنگ و ...) را برآورد؟ ۲. اگر جواب خیر است با چه ابزاری میتوان این کار را کرد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً تمدن اسلامی نیاز به فقه و اصول دارد. آری! شرط لازم هست، ولی کافی نیست. از حکمت و عرفان نباید غفلت کرد تا إنشاءالله جهان، آمادهی فهم اشارات قرآنی و روایی ما بشود. موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام استاد: اگر انسان بخواهد در طول عمرش فقط یک کتاب بخواند اون چه کتابی است؟!
چه پیشنهادی میدهید؟! به غیر از قرآنباسمه تعالی: سلام علیکم: بعد از جلد ۸ و ۹ اسفار، روایات، بهترین هستند. موفق باشید
-
بدون عنوان
با سلام و ادب خدمت استاد گرامی: ضمن تشکر در خصوص سوال 29560، ظاهرا خوب سوال طرح نشده بود؟! با توجه به دروس فلسفه حضرتعالی، طراحی دستگاه فلسفی که بتوان از آن فلسفه های مضاف اقتصاد و فرهنگ و ... را بدست آورد چگونه میباشد؟ لطفا روش ورود به این عرصه را از لحاظ علمی راهنمایی بفرمایید. تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم با ورود به فلسفهی صدرایی و چشیدن آن، موارد بعدی که فلسفههای مضاف نامیده میشود، با چنین زیربنایی بهترین جواب را به ما خواهد داد. موفق باشید
-
انسان به اعتبار مجردبودن و جامع اسماء الهیبودنش، وجودی «لایقف» دارد
سلام استاد گرامی: صدرا انسان را نامحدود می داند. نامحدود بودن ممکن الوجود یعنی چه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان به اعتبار مجردبودن و جامع اسماء الهیبودنش، وجودی «لایقف» دارد و در همهی عوالِم وجود حاضر است. و این غیر از نامحدودبودنی است که برای خداوند مطرح است. موفق باشید
-
حکمت متعالیه ،حکمت جمع بین عقل و قلب می باشد
سلام استاد عزیز: در کتابی خواندم که ملا صدرا عقل را محل تمام علوم و حقایق می داند پس جایگاه دل کجاست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: عقلی که در حکمت صدرایی مدّ نظر است از آن جهت که حکمت او، حکمت متعالیه یعنی حکمت جمع بین عقل و قلب می باشد، وقتی از عقل سخن میگوید، نظر به قلب هم دارد. موفق باشید
-
بدون عنوان
عرض سلام و ادب خدمت استاد گرامی: بنده طلبه غیر حضوری جامعه الزهرا (س) هستم.
گرایشم کلام هست. میخواهم به امید خدا پایان نامه ام را راجع به خلقت نوری اهل بیت (ع) (صادر اول) بنویسم. با توجه به اینکه شما مولف کتاب ارزشمند حقیقت نوری اهل بیت (ع) هستید، میخواستم بپرسم از نظر «کلامی» این موضوع توسط کدامیک از متکلمین در کدام کتابها بیشتر بررسی شده؟ من نمیخواهم به این موضوع از منظر فلسفی نگاه کنم گرایشم کلام است. راهنمایی بفرمایید ممنون میشم چون غیر حضوری هستم کسی را ندارم راهنمایی کند. البته استاد راهنما دارم ولی ایشون در این زمینه اطلاعات ندارد. با تشکرباسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمیکنم بتوان جایگاه آن نوع مباحث را در علم کلام پیدا کرد. همانطور که میدانید جایگاه علم کلام برای اثبات مبانی باورهای دینی است در مقابل منکران آن باورها. در حالیکه این نوع مباحث مربوط به کسانی است که متوجهی حقّانیت مقام اولیای الهی شدهاند. حدّاقل، این مباحث در حکمت متعالیه قابل بحث است و از آن بالاتر در عرفان ابنعربی. موفق باشید
-
بدون عنوان
با سلام خدمت شما استاد گرامی:
استاد در پاسخ به سوال ۲۹۰۶۳ منظورتون از اینکه نماز خواندن، یک اصالتی است در عالم و در هیچ شرایطی تعطیلبردار نیست چی هست؟ این صحبت بر چه مبنایی است؟ با تشکر از شما استاد گرامی
باسمه تعالی: سلام علیکم: خود شریعت الهی بر اصیلبودن نماز، آنهم به صورت جماعت تأکید دارد و در همین رابطه حکمت متعالیه بحث «هویت تعلّقی انسان را به میان میآورد که انسان در ذات خود عین ربط به حضرت حق است و این با عبودیت الهی او تحقق بالفعل پیدا میکند. موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام: استاد من برای بحث تحول علوم انسانی از رشته مهندسی تغییر رشته دادم و اومدم رشته فلسفه اسلامی. الان ارشدو تموم کردم. ولی دچار یه سردرگمی شدم برای ادامه کار. از طرفی مثل حوزوی ها به دروس فلسفی مسلط نیستم و خیلی خیلی کم از اون درسا خوندم. از طرفی برای ورود به مقاطع بعد طرحی ندارم. نمیدونم واقعا چیکار کنم. پایان نامه ام رو روی مباحث امام خمینی و علامه طباطبایی کار کردم. چون استادی داشتیم که گفتن مباحث این دو بزرگوار برای بنیاد تمدن سازی لازمه. الان کاملا تک و تنها نمیدونم چیکار کنم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: با هرچه بیشتر تأمّل در فلسفهی اسلامی و چشیدن حکمت متعالیه، میتوانید خود را آمادهی ورود به فلسفهی غرب کنید تا در جهانی که در آن زندگی میکنید حاضر شوید. موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام استاد: عرض ادب، بدنبال سوال 28949، درخواست دارم برای بنده روشن نمایید که بین نظر رهبری و آقای میرباقری، تفاوت هست، تقاضا دارم صحبت و نظر رهبری رو در کنار نظر ایشون بشنوم و تفاوتشون رو ببینم. با تشکر فراوان
باسمه تعالی: سلام علیکم: نظرات مقام معظم رهبری را میتوانید در کتاب «سلوک ذیل شخصیت حضرت امام خمینی«رضوانالله تعالی علیه» در مورد جناب صدرالمتألهین دنبال بفرمایید. بعضاً انسان حیرت میکند که ایشان چه دقتهایی نسبت به فهم مکتب صدرایی و آیندهای که ما از طریق فلسفهی صدرا در جهان حاضر میشویم، را مدّ نظر دارد. به عنوان نمونه مقام معظم رهبري میفرمایند: فلسفهاي که «در اسلوب و محتواي صدرايي، جاي خالي خويش را در انديشهي انسان اين روزگار ميجويد و سرانجام خواهد يافت».[1] در ضمن خوب است سری به سؤال عالمانهی شمارهی 28987 بزنید. موفق باشید
[1] ـ مقام معظّم رهبري در تاريخ 1/3/1378.
-
بدون عنوان
سلام استاد، عرض ادب:
چند روز قبل درباره استاد میرباقری گفتین: ایشان به کلی!! فلسفه را نفی می کنند، چه فلسفه اسلامی و چه فلسفه غیراسلامی. به چه دلیل و بر چه اساس این نظر رو دادین؟باسمه تعالی: سلام علیکم: البته این چیزی نیست که خود ایشان منکر باشند و یا صراحت نداشته باشند. ایشان به جهت لطفی که دارند در جلسهی رونمایی کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی «رضواناللّهتعالیعلیه» شرکت کردند و پس از صحبتهای خوبی که نمودند، فرمودند حیف که این کتاب مقداری صدرایی است. و یا در جلسهای که در خدمتشان در مرکز «سها» بودیم، مفصلاً در نفی تفکر فلسفی صحبت نمودند. و ما هم در عین احترام برای نظر ایشان و درک دغدغههای فکریشان؛ فکر میکنیم روش حضرت امام و علامه در حضور تاریخی، موثرتر باشد. موفق باشید
-
در موضوع حکمت متعالیه
سلام علیکم استاد عزیز:
جناب ملاصدرا در ابتدای برهان صدیقین، تشکیک در وجود رو مطرح و دنبال می کنند منتها در انتهای برهان وحدت شخصی وجود را مطرح می کنند. آیا از وحدت تشکیکی اعراض می کنند و یا اینکه هدف آموزشی و یا هدف دیگری وجود داشته است؟ با اثبات وحدت شخصیه وجود به نقص و غلط بودن وحدت تشکیکی یا تشکیک در وجود پی می بریم، شخصیتی مثل جناب شیخ چطور در ابتدا تشکیک در وجود و در انتها تشکیک در ظهور را مطرح می کنند سیر تاریخی مشخصی برای این اعراض نقل شده است؟
آیا درسته که در تعریف ممکن الوجود کلمه اقتضای عدم اخذ بشه همانطور که حضرتعالی در شرح کتاب برهان صدیقین ذیل برهان دوم در اثبات هویت تعلقی (صفحه ۳۱) نوشتید ممکن آن است که اقتضای وجود و اقتضای عدم دارد. سوال این است آیا می شود ممکنات اگر قائل به وجود بودن آنها شویم (که می گوییم ما سوی الله ظهورند نه وجود) میشود ممکنات در آنها اقتضای عدم وجود داشته باشد با توجه به این فرض اگر بپذیریم ممکنات وجود دارند نَه ظهور، حال وجودشان را از فیاض به معنای دائم الفیض به تجلی دریافت کردهاند حال چگونه در آنها اقتضای عدم راه خواهد داشت در حالی که آنها در وجود گرفتن از منبع فیض به نحوه دائمی با توجه به صفت مشبهه بودن این کلمه، به نوعی واجب شده اند در وجود، منتها واجبِ بالغیر در مقابل واجب به ذات که خداوند متعال باشد پس نمیتوان در آن اقتضای عدم تصور نمود بلکه وجود است لیکن ما می گوییم وجود نیست بلکه ظهور است وجود مختص خداوند است. آیا این تقسیم و تعریف قسیم ها صحیحه؟ اصلا درسته که واجب و ممکن قسیم همدیگه باشن؟ مگه رابطشون طولی نیست؟باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. میشود گفت همینطور که می فرمایید تشکیک در وجود، جنبهی تعلیمی داشته باشد و بیشتر، تشکیک در ظهور، مدّ نظر بوده است. ۲. ممکنالوجود در ذات خود، وجودی ندارد تا این بحثها به میان آید. آری! نسبت به عدمِ مطلق، اقتضای وجود دارد ولی در هر حال، عدم است. به همین جهت اصطلاح «عدمٌ مّا» را برای آن بهکار میبرند. موفق باشید
-
باید با فیلسوفان از آن جهت که متعهد به تفکر و یافتِ زمانهی خود میباشند، همدلی نمود
سلام علیکم:
در پرسش و پاسخ ۲۸۵۹۳ نکاتی را راجع به فلسفه هگل و حکمت متعالیه صدر المتهالین فرمودید که البته متن سوال درباره نقد مباحث هگل با پشتوانه ملاصدرا بود که البته بیشتر آنچه در متن پاسخ دیده شد، نقد حکمت متعالیه بر اساس هگل شد و اینکه هگل مباحثی ماورای حکمت متعالیه را به صحنه آورد. این منظور بود که چگونه میتوان با استفاده از مبانی اندیشه اسلامی که خب حکمت متعالیه هم یکی از زیر مجموعه های آنهاست و شهید مطهری بر روی آن تمرکز داشتند، ولی در کل با تمام مبانی معرفتی اسلامی میشود بحث هگل و دیالکتیک او را نقد کرد و مورد مداقه قرار داد؟باسمه تعالی: سلام علیکم: هگل با هوشیاریِ تاریخی خاص خود متوجهی عقل مدرن میشود و در این راستا دغدغههایی را در رابطه با جامعهی مدنی به میان میآورد. به نظر بنده از این جهت باید با او همدلی کرد و اساساً باید با فیلسوفان از آن جهت که متعهد به تفکر و یافتِ زمانهی خود میباشند، همدلی نمود هرچند همیشه نمیتوان با آنها همراهی کرد. به نظر میاید ما در چنین تاریخی قرار داریم. موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام علیکم: شهید مطهری در نقد مباحث هگل و دیالکتیک او و بحثی که راجع به علیت طرح میکنه، اشاره دارند که بر اساس مبانی برهان صدیقین و اشارات مرحوم ملاصدرا میشود بحث علیت و دیالکتیک هگل رو نقد کرد. چگونه برهان صدیقین، در این بحث راهگشاست و میتونه پشتوانه برای نقد مباحث هگل باشه آنطور که شهید مطهری گفتند و توجه خاصی به اشارات حکمت متعالیه داشته اند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همهی حرف در آن است که مگر حکمت متعالیه توان دیدن همهی واقعیات و پدیدهها را دارد؟ آیا میتوان از طریق حکمت متعالیه آنچه را که منطق دیالکتیکی متذکر آن میشود، را دید؟ ظاهراً مشکل اینجاست و هگل با تسلط کاملی که نسبت به منطق ارسطویی دارد متوجه میشود اموری در میان هست مانند روحِ تاریخ، که این امور در معرض نگاه منطق ارسطویی و یا فلسفههایی که در آن دستگاه تفکر میکنند، به ظهور نمیآید. موفق باشید
-
در موضوع معرفت نفس
سلام علیکم استاد بزرگوار:
با سپاس از پاسخهای قبلی جنابعالی، پیرامون اتحاد عاقل و معقول می خواهم بپرسم:
صور ذهنی معقول که پیش نفس مجرد عاقل حضور دارد آیا بخاطر اتصال نفس با عالم عقل هست و ما با مواجه شدن وجود خارجی اعیان در نشئه طبیعت آنها رو کشف و درک می نماییم یا برعکس با کسب معرفت در مورد وجود خارجی اشیاء صور عقلیه آنها در نفس مون بوجود میایند و باهاش عجین می شوند؟
اگر در این مورد مقاله، جزوه، کتاب یا درس صوتی رو برای طفل مکتب مثل بنده معرفی بفرمایید سپاسگزار خواهم شد۔ سایه تون مستدام۔باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «معرفت نفس و حشر» جناب صدرالمتألّهین «رضواناللّهتعالیعلیه» روشن میکنند که صور خارجی، معّداتی هستند تا نفس ناطقه با صورتهای معقول صور خارجی متحد شود. در این مورد خوب است به جزوات «معرفت نفس و حشر» که روی سایت هست رجوع فرمایید. موفق باشید
-
بدون عنوان
با سلام و عرض خسته نباشید و آرزوی قبولی طاعات و عبادات: شرح فصوص و منازل السائرین و مباحث معاد اسفار را چگونه می توانیم تهیه کنیم؟ در سایت آنها را پیدا نکردم. اگر در مورد این مباحث سیر مطالعاتی خاصی هست آن را هم بیان بفرمایید. بنده از آثار استاد کتابهایی نظیر ده نکته از معرفت النفس از برهان تا عرفان، ماه رجب، صلوات، تعدادی از کتب در موضوع انقلاب، مهدویت، مقام لیله القدری حضرت فاطمه و ... مطالعه و کار کرده ام. همچنین شرح منظومه ملاهادی سبزواری را نیز خوانده ام و در باب مطالب عرفان نظری و عملی استاد بسیار علاقه مند به مطالعه میباشم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: سیر مطالعاتیِ سایت لازم است. مباحث «اسفار» یعنی شرح جلد ۸ و ۹، صوت خوبی ندارد. پیشنهاد آن است که بعد از مقدمات سیر مطالعاتی، بحث کتاب «معاد» همراه با شرحهای صوتی آن را بدون عجله دنبال بفرمایید و سپس با فصّ «آدمی» و «شیثی» ورود در عرفان إنشاءاللّه محقق میشود. موفق باشید
-
امروز، عرفانِ ما جدای از حکمت صدرایی نیست
سلام: برای ورود به حوزه عرفان نظری، ورود به فلسفه را چقدر ضروری میدانید؟ اساتیدی ورود جدی در فلسفه را بسیار لازم میدانند تاکید زیادی دارند. چه میزان این تاکید را تایید میکنید به اضافه ی اینکه آیا این نحو ورود به عرفان نوعی بیرون افتادن از تاریخ نیست؟ با توجه به غلبه تفکر ذهنی در این تاریخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: تجربهی بنده هم حکایت از آن دارد که امروز، عرفانِ ما جدای از حکمت صدرایی نیست و عجیب است آن حکمتِ به واقعِ متعالیه اینچنین با عرفان مندمج شده است. موفق باشید