-
چرا سخنان خواجه نصیر، دین حساب میشود ولی سخنان ملاصدرا، دین حساب نمیشود.؟!
سلام:
خبري خواندم مبني بر اينكه آيت الله دوزدوزاني از علماي مشهد در مورد حوزه علميه سخني بدين ترتيب گفته اند كه: عقايد ما شده است خواندن حكمت متعاليه.
نظر استاد پيرامون اين جمله چيست؟باسمه تعالی: سلام علیکم: عقاید دو قسمت است: یک قسمت نکاتی که برای اثبات حقانیت مکتب خود علماء دین تنظیم میکنند که به آن علم کلام میگویند. حال چه آن را خواجه نصیرالدین طوسی بزرگ تنظیم کرده باشد، چه آخوند ملاصدرای فرهیخته. و یک قسمت از عقاید آن آیات و روایتی است که در قرآن و متون مقدس ما هست. در تعجبم که چرا سخنان خواجه نصیر، دین حساب میشود ولی سخنان ملاصدرا، دین حساب نمیشود. موفق باشید
-
علومی که نظر به کیفیت عالم دارد با علومی که صرفاً جنبهی کمّی را مینگرند دارای دو رویکرد هستند با دو جایگاه متفاوت
سلام علیکم . چند وقتی هست مطالب سایت علم دینی را دنبال میکنم و با توجه به صحبت های شما به این فکر افتاده ام که راهی نیست جز بازگشت به همان عهد قدسی خودمان . حال با این فرض استاد اگر بخواهیم علم دینی تولید کنیم ابتدا باید بین حوزه و دانشگاه یک آشتی جدی صورت بگیرد . خواجه نصیرالدین طوسی - شیخ بهایی - علامه حسن زاده نمونه ی بارز آشتی بین حوزه و دانشگاه هستند و این بزرگان خود نماد دین و علم دینی هستند . البته این را هم گفته باشم بحث من بر سر علوم انسانی اسلامی نیست بلکه بر سر علوم مهندسی و ریاضیات و رشته های کاربردی مثل نجوم و پزشکی و ... است .حال مثلا اگر یک نفر پیدا شد که خواست دستگاه فکری علامه حسن زاده را در زمینه نجوم تبیین کند و یا دستگاه فکری شیخ الرئیس در خصوص طب و پزشکی و یا خواجه نصیر در شاخه ی ریاضیات و یا .... و یا خود دست به تولید علم دینی بزند .به نظر شما آیا میتوانیم در برابر غرب حرفی برای گفتن داشته باشیم . من از تمدن غرب بیزارم و آن را ظهور کامل ابلیس میدانم ولی استاد شما نگاه کنید .مثلا بعضی از شاگردان علامه حسن زاده درس نجوم دارند و کتاب شیخ بهایی را درس میدهند . به نظر شما با این پیشرفتی که غرب اکنون دارد و ما نباید لحظه ای از او کم بیاوریم تشریح الافلاک شیخ بهایی و فارسی هیئت قوشچی و اصول اقلیدس و.... چه کاربردی دارد ؟.استاد وقتی غرب دارد روی نظریات علمی کار میکند که من وقتی گاهی خلاصه ای از آنها را میخوانم مغز ام سوت میکشد . این علوم چه دردی را دوا میکند؟ . از طرف دیگر هم هرچه فکر میکنم که علوم غربی را بپذیریم یا خیر ؟میبینم با چیزهایی که از شرح نامه 31 یاد گرفتم در تضاد است و تمدن غرب با این علوم خود مصرف گرائی و تجدد طلبی و دل بستن به دنیا را گوشزد میکند . حال چکار کنیم . از علوم خودمان که چیزی در نمی آید زیرا تا وقتی بخواهیم بر روی شیخ بهایی مباحث را متمرکز کنیم که کاملا در این جنگ نرم عقب افتاده ایم اگر بخواهیم علوم غربی را بپذیریم با فطرت امان مغایر نیست . نمیدانم میشود راهنمایی کنید . در ضمن من شنیده بودم که اقای جوادی آملی علوم غربی را پذیرفته اند بطور کامل . این صحت دارد ؟ با تشکر
باسمهتعالی: سلامعلیکم: ابتدا باید روشن شود علومی که نظر به کیفیت عالم دارد با علومی که صرفاً جنبهی کمّی را مینگرند دارای دو رویکرد هستند با دو جایگاه متفاوت. یک وقت شما آب را یک واقعیتی میدانید با کیفیت ترکردن، و در بستر چنین نگاهی از آب استفاده میکنید. ولی یک وقت آب را H2o میدانید و تازه از هیدروژن و اکسیژن هم نظرتان به مدارهای الکترونهایشان میافتد و اینکه چگونه این دو عنصر با هم ترکیب شدهاند و به قول خودتان کلهتان سوت میکشد. رویکرد علمیِ امثال خواجه نصیر و شیخ بهایی رویکردی است که در علم نجوم هم به کیفیتهای عالم نظر داشتند و در آن راستا جلو میرفتند و بنای تصرف در طبیعت را نداشتند بلکه تسخیر طبیعت را داشتند زیرا بما فرموده اند« سَخَّرَ لَکُمُ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ دائِبَیْنِ وَ سَخَّرَ لَکُمُ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ » تا با تعاملِ با طبیعت از آن استفاده کنند. ما در هرحال بعد از مدتی با نور تمدن اسلامی کار امثال خواجه نصیر را ادامه میدهیم در حالیکه در غرب این جهتگیری را عوض کردند و به جای آنکه از استعدادهای طبیعی به نفع بشر و برای آرامش او استفاده کنند، در طبیعت تصرف کردند و خواستند بر آن حکومت کنند. مثل آن جادوگری که غول را از شیشه در آورد و حالا خودش اسیر آن غول است. امروز بشر جدید اسیر تکنولوژی است چون به کیفیتهای عالم نظر نکرد. به نظرم سخن ایت الله جوادی در اجمال است معلوم نیست چون به تفصیل در آید بتوان چنین نتیجه ای گرفت. موفق باشید
-
کتاب اشارات
باسمه تعالی
سلام علیکم
استاد عزیز،زیارتتان مقبول درگاه ایزد متعال
نسخه ای از شرح اشارات و تنبیهات ، در بازار موجود است ، که مترجم و شارح آن ، دکتر حسن ملکشاهی است.
آیا جنابعالی شناختی از مترجم دارید؟
و آیا این نسخه برای کار کردن روی این متن ، مناسب است،یا نسخه مناسبتری می شناسید؟باسمه تعالی؛ علیکم السلام: ترجمهای غیر از آقای دکتر ملکشاهی از اشارات نمیشناسم ولی در هرحال اشارات کتابی است که باید با شرح استاد همراه باشد و خواجه نصیرالدین طوسی برای اینکه روشن کند مطالب عمیقی در اشارات مطرح است باب آن شرح را باز کردهاند. موفق باشید
-
نزدیکی فلسفه به کلام در مکتب حکمت متعالیه
بسم رب الحسین/با عرض سلام خدمت استاد عزیز پرسش اول:شرح بالنسبه مبسوطی از تفاوت های فلسفه اسلامی و علم کلام می خواستم.با لحاظ این معنا که اختلاف نظر همه فلاسفه در بداهات فکری و مبادی تفکر است آیا فی مابین فیلسوفی مثل ملاصدرا و متکلمی همچون خواجه نصیر الدین طوسی تفاوتی هست؟چرا که هر دوی این بزرگان در مبادی تفکر مشترک هستند و احتمالا در صدد اثبات عقاید و بدیهیات فکری و نظری خود بوده اند. پرسش دوم:تفاوت فلسفه اسلامی و فلسفه به معنای عام آن در چیست؟ پرسش سوم:آیا در فلسفه اسلامی مجالی برای نیل به آزاد اندیشی -به معنای واقعی کلمه نه فرم شعاری آن-هست؟یا اینکه اندیشیدن در فلسفه اسلامی محدود و محصور به خطوط قرمز دین اسلام است؟آیا اندیشیدن را می توان -یا شایسته است که-به عقاید فردی محدود کرد و تمام تلاش خود را مصروف اثبات آنها نمود؟
باسمه تعالی؛ علیک السلام: 1- از نظر تعریفی که در تفاوت بین فلسفه و کلام میکنند کلام را متعهد بر آن میدانند که باورهای دینی را به صورت استدلالی ارائه دهد ولی فلسفه تقیّدی در این امر ندارد و تنها به حقیقت نظر دارد در حالیکه اگر فیلسوف حقیقتاً به دنبال حقیقت باشد حتماً به آن چیزی میرسد که دین الهی متذکر آن است و در این حالت فلسفه میشود همان کلام با این تفاوت که پیشفرضی برای خود تعیین نکرده وبه همین جهت ما نزدیکی فلسفه به کلام را در مکتب حکمت متعالیه ملاحظه میکنیم. 2- اگر فلسفه به معنای طلب حقیقت باشد، فلسفهی اسلامی هم همان فلسفه به معنای عام است منتها شریعت اسلام اشاراتی به حقایق دارد که به فیلسوف کمک میکند تا عقل را متوجه آن حقایق نماید. 3- به نظر بنده از طریق فلسفهی اسلامی زمینهی آزاداندیشی بهخوبی فراهم میشود چون در فلسفهی اسلامی نظر به حقیقت مدّ نظر است و لذا حقیقت را در هرکس و هر قومی میشناسد و به آن احترام میگذارد و معنی آزاداندیشی جز این نیست. خط قرمز فلسفهی اسلامی خرافات و عقاید باطل است که همان خط قرمز شریعت الهی است. 4- اندیشیدن صحیح عقیدهی فرد را تشکیل میدهد پس هرگز نمیشود اندیشیدن را محدود به عقاید افراد کرد. موفق باشید