-
گذارید به عهدهی آنچه حضرت اباعبداللّه«علیهالسلام» در ابتدا تا انتهای این سفر پیش میآورند، همان را انجام دهید
سلام استاد جان: ببخشید ما هفته آینده عازم سفر اربعین هستیم. بنده و سه نفر از دوستانم رو به عنوان مربی به جای مبلغ در این سفر دعوت کردند که با جمع دانشجویی ارتباط بگیریم و کار تربیتی انجام بدیم. می خواستم ببینم تو این سفر ما باب مباحث مبنایی مثل معرفت النفس و ظاهر و باطن عالم رو باز کنیم بهتره یا مباحث اربعینی که روی سایت اخیرا بارگذاری شده؟ ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: بگذارید به عهدهی آنچه حضرت اباعبداللّه «علیهالسلام» در ابتدا تا انتهای این سفر پیش میآورند، همان را انجام دهید. موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام: بنده امام جماعت مسجد هستم اگر بخواهم مطالبی را هر شب برای نمازگزاران بیان کنم چه موضوع یا کتابی را پیشنهاد می کنید تا در طی یک دوره مطالبی سلسله وار بیان شود و در رشد معرفتی معنوی تاثیر گذار باشد. ان شاءالله
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نامهی ۳۱ نهجالبلاغه و یا به روایت «ای اباذر» فکر کنید. موفق باشید
-
وقتی رجوع به حقیقت در میان باشد
سلام استاد روزتون بخیر:
من یک ضعفی دارم که به مدت دو سال شاید به عنوان سوال با من بود و تا الان تقریبا به پاسخ آن رسیدهام اما نه خیلی قوی به طوری که فقط به درد خودم میخوره و نمیتونم به دیگرانی که میبینم این ضعف رو دارن کمک کنم.
من از حدود چهار سال پیش سیر عرفانیام سرعت گرفت و هر لحظه به حیات جدیدی می رسیدم و با بینشی که داشتم دنبال بهترین بودم و میخواستم از همه جلو بزنم و به نهایت کمال برسم و یاری امامم را و بندگی خالصانه خدا را نیت کرده بودم. اما از وقتی وارد دانشگاه شدم و در اردوهای تشکیلاتی دانشگاه و جهاد دانشگاه فعالیت کردم افکاری به من تزریق شد که برداشت اشتباهی از ایثار و فداکاری و کار جهادی بود که در این تشکلها وجود داشت و همینطور باعث ناامیدی و نارضایتی افرادی که در این تشکلها بودند میشد. تلاشهای زیاد و نتایج کم. و اکثرا افرادی که در رشته تحصیلیشان خیلی موفق نبودند عضو این تشکلها بودند و خلاصه به همه چیز غر می زدند! آنچه که من در ابتدا از این تشکلها و اسامیشان در ذهن ساختم و آنچه که در واقعیت با آن روبرو شدم خیلی فاصله داشت و نواقص را می دیدم اما چون وقت نداشتم و درسم در اولویت بود نمیتوانستم برای رفع آنها زمان بگذارم و بیشتر مشکل گرههای ذهنی افرادی بود که در این تشکلها فعالیت داشتند. من بعد از کمی فعالیت در تشکل جهاد دانشگاه سوالی برایم پیش آمد من که تا آن موقع فقط به فکر رشد خودم بودم و داشتم با دیگران سر بهتر شدن مسابقه می دادم حالا سوالم این شده بود که پس بقیه چی؟ نمیدونم وقتی با بچهها بحث می کردم می دیدم فاصله بین افکار و زاویه نگاههامون خیلی زیاده و خیلی چیزها که برای من بدیهی بود و با تمام وجود می دیدم آنها نمی دیدند و این باعث شد فکر کنم چرا دیگران انقدر عقب هستن و این سوال در من شکل گرفت که پس بقیه چی؟! شده بودم معلم عرفان، که این کار اصلا در قد و قواره من نبود و داشت مسیری که انتخاب کرده بودم را مختل می کرد و روی درس و زندگیم خیلی اثر منفی گذاشت باید برای فهماندن خیلی از مسائلی که فهمیده بودم وقت مطالعه می گذاشتم تا برای دوستانم روشن توضیح دهم و کمکم این موضوع که برای من جزو کارهای فرعی بود با این سوال که خب پس بقیه چی؟! داشت با کارهای اصلی زندگیم جاش رو عوض می کرد و من کمکم خودم رو داشتم فراموش می کردم و مصر شده بودم روی هدایت دوستان اما اصلا راضی نبودم و فقط این سوال که پس بقیه چی؟! اجازه نمی داد که من برگردم به زندگی خودم و همینجاها بود که من رشدم متوقف شد و حجابها روز به روز بیشتر شد و می دیدم دارم از خدا فاصله می گیرم اما این سوال من رو لجباز کرده بود و نمی توانستم برگردم و هر روز ناراضیتر بودم. صحبتهایم فوقالعاده روی دیگران تاثیر می گذاشت و عملا داشتم هدایت خودم رو فدای هدایت دیگران می کردم و این شده بود ایثار من!!!! دوستانم هم سوالاتی میپرسیدند که باز بیشتر مرا در این مسیر که پس دیگران چی؟ میانداخت. بعضی از این افراد تمام فکرشان شده بود هدایت دیگران و خودشان را فراموش کرده بودند و رشدشان متوقف شده بود و این حجاب نمیگذاشت که پیش بروند و مخصوصا اگر برای هدایت شخصی وقت می گذاشتند و آن شخص هدایت نمیشد به اصل موضوع شک میکردند و خلاصه که هدایت خودشان را به هدایت دیگران گره زده بودند. من هم مدتی گرفتار این موضوع شدم اما توانستم از آن فرار کنم! اما هنوز ته قلبم راضی نیست و خیلی سوالهای بیجواب در من ماند که میخواهم فراموششان کنم ولی از آنجایی که میترسم دوباره دچار این اشتباه شوم دوست دارم به پاسخ سوالاتم برسم. فکر میکنم مشکل اصلی این قضیه اینجاست که با خواست و اراده خودمون و صرف اینکه دوست داریم دیگران هدایت بشن و طعم حیات برتر رو بچشن میخوایم دیگران رو هدایت کنیم و تو این قضیه تسلیم اراده خدا نبودیم. و اعتراف میکنم هر چه قدر هم تلاش کنی نمیشه آنچه که تجربه میکنی رو به دیگران بفهمونی مگر اینکه خودش آمادگیش رو داشته باشه و خودش بره تجربه کنه و شما فقط یک تذکر دهنده بودی شاید!
لطفا یک راهی برای تفکر به این موضوع که چی شد اینجوری شد؟! رو بهم نشون بدید
ممنون.باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمیکنم اصلِ کار، کارِ بدی بوده! آری! در درک حقیقت و با در میانگذاردنِ حقیقت با دیگری باید خود را معنا بخشید. وقتی رجوع به حقیقت در میان باشد، دائماً نسبت خود را با تجلیات آن میسنجیم و نه با ردّ یا قبولِ دیگران. موفق باشید
-
انسانهایی هستند که در سخن حق مأوا میگزینند.
سلام علیکم
در شرح جامع السعادات فرمودید به مضمون:
«اگر شخصی آنچه را که حق یافته و حق هست، همه حق بداند، ناگزیر منزوی خواهد شد و حقش هست.»
به نظر شما حال حوزه ما (حتی بزرگان) اکنون اینگونه نیست؟ اگر اینگونه هست، برای در نغلتیدن به این بلیّه چکار می توان کرد؟ چگونه باید پیش رفت که آماده شنیدن و نیوشیدن سخن دیگران بود؟ یوفّقکم اللهباسمه تعالی: سلام علیکم: مردم گرفتار روزمرّهگیها طالب سخن حق نمیباشند ولی نباید نگران شد و از سخن حق عقبنشینی کرد زیرا از آن طرف، انسانهایی هستند که در سخن حق مأوا میگزینند. موفق باشید
-
خداوند به ما قدرت تشخیص حق از باطل را به کمک عقل و فطرت داده است
سلام علیکم خدمت استاد عزیز:
چند سوال مهم و اساسی که شاید سوال خیلی از افراد باشد از شما دارم؛ ممنون می شوم که ما را راهنمایی بفرمایید.
۱. مگر ما ادعا نمی کنیم که دین اسلام کامل ترین دینی است که می تواند جامعه را به بهترین شکل اداره کند و نیاز های جامعه را برآورده سازد آیا طب و اقتصاد و فرهنگ و سیاست و رسانه و سینما و شهرسازی و خانه سازی و هنر و هزاران نوع مسائل مستحدثه، جزء نیاز های امروزه نیست؟پس چرا درس خارج علما هنوز حول محور احکام فردی می چرخد؟ چرا آیت الله مکارم می گوید که ما طب اسلامی نداریم. آیا این جمله معنایش این نمی شود که اسلام برای مداوای مریض ها هیچ راهکاری ندارد؟ چرا آیت الله علوی بروجردی می گوید ما اقتصاد اسلامی نداریم، روان شناسی اسلامی نداریم و...؟
اگر این طور باشد که حرف خیلی از به ظاهر روشنفکران، تایید می شود! زیرا آنها هم می گویند که دین اسلام فقط به درد قبر و قیامت می خورد و به درد اداره ی جامعه نمی خورد! و اسلام حرفی برای دنیای امروز ندارد!
آیا این بزرگان نتوانسته اند احکام سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و هنری و... را از قرآن و روایات برداشت کنند و یا ما واقعا آیه و روایت اقتصاد و سیاست کاربردی نداریم. اگر این طور باشد که حرف خیلی از روشنفکر نما ها تایید می شود که می گویند دین اسلام مواد خام و محتوای عملی و کاربردی برای مسائل جدید و مستحدثه ندارد! چرا مراجع عظام در فقه فردی مانده اند و راجع به فقه فرهنگ، فقه هنر، فقه رسانه و سینما، فقه سیاست و اقتصاد، فقه شهرسازی و... حرفی برای گفتن ندارند؟ آیا این همان سکوت مرگباری نیست که امام راحل به علمای نجف گفت و حالا باید به مراجع خودمان بگوییم؟
۲. این حقیر به عنوان یک طلبه چه کار کنم که در مسائل مستحدثه، حرف برای گفتن داشته باشم؟ آن هم حرف به درد بخور و راهگشا و قابل عملیاتی شدن و چه کار کنم که برای پاسداری از دین اسلام، مثل خیلی ها درجا نزنم؟
۳. این سوالم کمی بی ربط به دو سوال قبلی است. مرا ببخشید. و این مهمترین سوال من است که بسیار آزارم می دهد. از کجا به حق بودن راهمان یقین داشته باشیم و اگر هم به یقین رسیدیم، چه ضمانتی است که یقینمان، دروغی و اوهامی و کاذب نباشد؟ امیدوارم منظورم را متوجه شده باشید. از کجا بفهمیم که رضایت خداوند و اولیائش در چیست؟ تا مثل داعشی ها نشویم که برای رضای خدا آدم می کشتند و یا مثل کسانی نشویم که برای رضای خداوند به کربلا آمدند و سید الشهدا را به شهادت رسانیدند. از کجا بفهمیم که در جهل مرکب نیستیم و رضای خدا را درست تشخیص داده ایم.
یکی از شهدا می فرماید:
«کارتان را برای خدا نکنید! [بلکه] برای خدا کار کنید؛ تفاوتش فقط همین قدر است که ممکن است حسین علیه السلام در کربلا باشد و من در حال کسب علم برای رضای خدا»
استاد به دادم برس که این سوالی است که دیوانه و پریشانم کرده به حدی که قابل توصیف نیست. از کجا بفهمم که تصدیق قلبی راجع به یک امری، کاذب و اوهامی نیست؟ و از کجا بفهمم که در تشخیص مصداق وظیفه ام، دچار اشتباه نشده ام؟ استاد! این سوالی است که همیشه مرا در انجام وظایفم دچار تردید می کند که نکند داری راه را اشتباه می روی و رضای خدا و امام زمان در چیز دیگری باشد؟ لکن این مسئله ناشی از وسواس فکری نیست بلکه ریشه هایی دارد از جمله:
الف) پس از معصومین علیهم السلام یعنی پس از غیبت کبرای حضرت حجت ارواحنا فداه تا به الآن، همیشه میان علمای دین، اختلاف بوده؛ آن هم نه فقط اختلاف در احکام فقهی_فردی بلکه در مسائل اعتقادی_سیاسی_اجتماعی؛ با خودم می گویم آنها که عالم دین بوده اند، اینقدر در تشخیص مسیر با یکدیگر اختلاف دارند، دیگر وای به حال ما در تشخیص مسیرمان! از نمونه های اختلاف در احکام سیاسی_اجتماعی که خودتان هم بهتر اطلاع دارید:
_ مخالفت خیلی از علما با تدریس فلسفه توسط علامه طباطبایی و حرمت خواندن فلسفه
_ مخالفت بسیاری از علما با قیام امام خمینی
_ اختلاف در نظام آموزشی حوزه؛ عده ای می گویند که حوزه باید با همان دروس سنتی خودش پیش برود و عده ای هم قائل به تحول هستند و... بسیاری از این اختلاف ها. آیا این نوع اختلاف های علمای دین، چهره ی اسلام را کریه نمی کند و مسلمانان و مشتاقان گرایش به اسلام را متحیر نمی کند؟!
ب) در اولویت هایی که همه در اولویتند، واقعا انسان در انتخاب دچار مشکل می شود مثلا حقیر در حیطه ی کاری خودم که طلبگی است، چندین اولویت و کار زمین مانده می بینم که نمی توانم تشخیص دهم کدام یک را انجام دهم:
_ روستا های دور افتاده ای که بدون مبلغ مانده اند و کسی نیست که معارف الهی را در قلب های پاک آن کپر نشینان، باز بتاباند.
_ کرسی های قضاوت که از افراد لایق و مسلط، کمی خالیست!
_ آموزش و پرورش و یا دانشگاه، برای مقابله با تهاجم فرهنگی به جوانان و نوجوانان.
_ درس خارج و نویسندگی و تحقیق و پژوهش راجع به مسائل مستحدثه
و هزاران اولویت دیگر که آدم حیران می ماند که سراغ کدام یک برود.
جواب سوالات عمومی و یا خصوصی ام به ایمیلم ارسال نمی شود. لطفا مسئول سایت پیگیری کنید. یا مولا علی.باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. واقعاً اسلام میتواند بستری را فراهم کند تا تمام نیازهای منطقی جامعهی بشری مرتفع گردد. شاید منظور آیت اللّه مکارم آن باشد که آنچه فعلاً تحت عنوان طبّ اسلامی مطرح است، نمیتواند طبّ اسلامی قلمداد شود. زیرا آنطور که باید و شاید مطالب ائمه «علیهمالسلام» در مورد طبّ به ما نرسیده است وگرنه حتماً اسلام بهترین راهکارها را جهت درمان بیماریها دارد به همان معنایی که رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم میفرمایند: «المِعدَة بیت کلِّ داءٍ، وَ الحَمِئَة رَاس کلِّ دَواءٍ» معده مرکز و خانه هر دردى است، و پرهیز و اجتناب (از غذاهاى نامناسب و زیاد خوری) اساس و راس هر داروى شفابخش است.
۲. وقتی در تفکر و تفقه اسلامی ممحّض شوید بهراحتی متوجه خواهید شد چه نسبتی باید با امور مستحدثه برقرار کنید.
۳. خداوند به ما قدرت تشخیص حق از باطل را به کمک عقل و فطرت داده است کافی است ما از این دو عطیهی الهی استفاده کنیم. معلوم است که خداوند نمیخواهد ما گمراه باشیم پس اگر ما مطابق عقل بر موضوعات وارد شدیم و فطرت خود را نیز به صحنه آوردیم، دیگر جایی برای شک و تردید نمیماند که نکند گرفتار وَهم باشیم. عقل و فطرت که ما را گرفتار وَهم نمی کند.
۴. اختلاف علماء ریشه در تفاوت در تشخیص اولویتها دارد و این چیزی نیست که مشکلی ایجاد کند. نهایتش آن است که مثلاً آیت اللّه گلپایگانی نمیتوانند مثل آیت اللّه نوری همدانی با امام همراهی کنند، ولی مقابله که نخواهند کرد.
۵. باید با جدیّت تمام مطالعهی دروس خود را دنبال کنید تا ببینید کدام امر برایتان پیش میآید همان برای شما اولویت محسوب میشود. موفق باشید
-
بدون عنوان
عرض سلام محضر استاد محترم:
نظر شما در مورد طلبه ای که خود در طول زندگی مرتکب گناه می شود حتی نمازش قضا می شود، اما ایام محرم احساس تکلیف می کند و به تبلیغ می رود چیست؟ ایا این احساس تکلیف از نفس است یا احساس تکلیف واقعی است؟ با تشکرباسمه تعالی: سلام علیکم: بحمداللّه در بنیادِ شیعیان توجه به نور حسین «علیهالسلام» کارساز است و تبلیغ نهتنها بنیاد مخاطبین را به نشاط و حیات میآورد، بلکه خودِ مبلغ نیز به عهد اصیل خود برمیگردد و به همین جهت نباید به جهت گناهانی که داشتهایم از مسیر تبلیغ حرکت سیدالشهدا «علیهالسلام» کوتاهی کنیم. موفق باشید
-
عبور از شبکههای مجازی یا فرار از آنها
سلام علیکم:
پیشاپیش از توجه شما ممنونم. طلبه هستم. و ضمنا غالب کتاب های خودشناسی و غرب شناسی شما را مطالعه کرده ام. قدیم در اینستاگرام عضو بودم و به علت آسیب های روحی و معنوی ای که احساس می کردم آنجا را ترک کردم. اما جدیدا نگاهی کردم دیدم بسیاری از اقوام ما در شبکه مجازیِ اینستاگرام عضو هستند و آنجا مسحورِ صفحاتِ غفلت زا. با توجه به دور بودن بنده از اقوام (به علت تحصیل در شهر دیگر و همچنین کم شدن روابط فامیلی در حد سالی یک یا دو بار) و با توجه به تهاجمات شدید فرهنگی، برایم این ترس ایجاد شد که نکند وظیفه ام حضور در اینستاگرام باشد و این جدا شدن من از جمعِ ولو مجازی فامیل موجب شود که در این بمباران تبیغاتی بی دینی عقاید آن ها به ناکجا آباد کشیده شود و من مدیون شوم که چرا تبلیغات مثبتی در آنجا نکرده ام. علی ای حال ضمنِ آگاهی از ظرفِ آلوده ی اینستاگرام و محدودیت های باطنی این شبکه مدتی پیش مجدد در آن عضو شدم. اما گرچه نیتم الهی بود و با آگاهی و دقت وارد آن شدم لکن باز هم از آسیب های آن مصون نیستم، حضور قلبم دچار خدشه شده است و صفای باطنی ام کم شده. قبلا (نه همیشه) که غالب اوقات حضورِ خاص و نورانیتی را حس می کردم و با مسائل طبیعی دنیا ارتباط قلبی بر قرار می کردم. مثلا تا گل یا درختی را می دیدم (نه به صورت ذهنی) که قلبم حی بودن و زیبا بودن آن و وجه تجلی گونه ی آن را لمس می کرد و احساس خوبی به من دست می داد. اما الان تا چنین صحنه ای را می بینم منتقل می شوم به اینکه از آن عکس بگیرم و این موضوع را که گل جلوه ای از جمال الهی است را برای بقیه ی بازگو کنم تا آنها را به امور معنوی توجه بدهم! از حضورِ قلبی رسیده ام به خودنمایی و حرافی برای مردم و توجه ذهنی به اینکه «گل تجلی جمال الهی است.» مدتی تلاش کردم که این رفتار را تصحیح کنم و دچارش نشوم اما گویا باطنِ سرطانی و غیرعادیِ این تکنولوژی قوی تر از توانِ روحی من است و حس می کنم چیزهایی در روابط سنتی است که در این ابزار مدرن نیست.
خلاصه حسابی در کلافگی و اذیت هستم، از طرفی ترسِ از وظیفه و تکلیف در قبال دیگران، از طرفی دور شدن از ارتباط با خدا... به نظر شما چه باید بکنم؟ آیا وظیفه در بودنِ در اینستاگرام است ولو اگر حضور قلبم کم شود و حرکتم در ذکر خدا ضعیف شود؟ یا بروم؟ آیا اینجا مصداقِ آن گفته ی حضرت علی علیه السلام نیست که: «بنا ندارم برای اصلاح امرِ شما مردم، خودم را فاسد کنم»؟ ممنون. التماس دعا.باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر کنم بتوانیم با در نظر به حضور تاریخی انقلاب و با توجه به آن نوری که از طریق انقلاب اسلامی شهداء را فراگرفت؛ به جای ترکِ این شبکههای مجازی، با خودآگاهیِ لازم از آنها عبور کنیم و بر آنها سلطه پیدا نماییم و رسالت خود را نسبت به آنها در خنثیکردنِ اثر آنها قرار دهیم. که البته کار آسانی نیست، شبیهِ در آتشرفتنِ حضرت ابراهیم «علیهالسلام» است و رسواکردن و خنثینمودنِ آتش نمرودی. آری! «در تو نمرودی است در آتش مرو / ور روی، تو ، اولْ ابراهیم شو». انقلاب اسلامی با پروریدن بزرگانی همچون چمرانها و صیادها، ابراهیمهایی را پروریده است و این نسل، از نسلِ چمرانها و باکریها و خرازیها و آوینیها هستند، چرا تو نباشی!! موفق باشید
-
جایگاه فلسفه و عرفان در تقویت حضور تاریخی انقلاب اسلامی
همسفر شهدا:
سلام عرض می کنم خدمت استاد طاهرزاده:
استاد، تا حالا در زندگی اینطور دچار حیران نشده بودم. تنها راه نجات از سرگردانی ام را مشورت گرفتن از شما دیدم، تا با نصایح شفاف و حکیمانه تون راه درست را بهم نشان بدین
۱. استاد از طرفی دلم خیلی حال و هوای خواندن فلسفه و عرفان دارد هم نظری و هم طی کردن عملی، ولی شدید دچار سرگردانی شدم. از طرفی می بینم افرادی دارند به جامعه خدمت می کنند و حتی به شهادت می رسند مثل شهید حججی، ولی نه فلسفه خواندند، نه عرفان خواندند و نه حتی سیر و سلوک عرفانی اشخاصی مثل علامه حسن زاده را داشتند. و همچنین می بینم افرادی مثل استاد رائفی پور و دکتر حسن عباسی به شدت به انقلاب خدمت می کنند، بدون اینکه فلسفه و عرفان بخوانند؛ یا اینکه سیر و سلوک داشته باشند. و از طرفی می بینم شخصی مثل علامه حسن زاده آملی و شاگردان ایشان هیچ کاری برای انقلاب نمی کنند. نه در مورد برجام، نه در مورد سند 2030 نه در مورد fatf و.... هیچ روشنگری نمی کنند. استاد موندم آیا فلسفه و عرفان بخوانم یا نه؟ ولی به شدت دلم دوست داره. چون خیلی دوست دارم به انقلاب و رهبری خدمت کنم و روشنگری بکنم. می ترسم با خواندن فلسفه و عرفان از این کارها بمانم. یا حتی بی خیال بشم. حالا موندم راه کدام یک درست هست؟ راه علامه حسن زاده آملی یا راه شهید حججی و استاد رائفی پور و دکتر عباسی ها؟
۲. از طرفی استاد چون متاهل شدم و به شدت دغدغه امور مالی دارم، هر چقدر دوست دارم هجرت کنم و برم به قم تا از اساتید عرفان و فلسفه بهره ببرم دائم ترس از این را دارم که نکند در امور مالی بمانم. به همین دلیل پیش خودم میگم همین اصفهان بمان و کاری به فلسفه و عرفان نداشته باش و بیشتر به کسب و درآمدت بپرداز و تبلیغ در فضای مجازی.
۳. استاد بنده طلبه پایه شش حوزه اصفهان هستم. الانم دارم در فضای مجازی تبلیغ می کنم و حتی مشاوره میدم. مشاوره می دهم ولی فقط با کتاب هایی که خواندم بدون اینکه دوره خاصی بگذرانم یا مدرک داشته باشم به همین دلیل، از پولی که میگیرم، عذاب وجدان دارم و میگم نکنه حرام باشه؟
۴. نکته دیگه اینکه استاد طلبه هایی را می بینم که تشکیلات راه اندازی کرده اند و دارند به اسم تبلیغ دین مشاوره میدند و تدریس می کنند بدون هیچ تخصصی و مدرکی و کلی دارای شهرت و ثروت شدند، خیلی از نظر ذهن اذیت میشم میگم ببین تو این همه کتاب خوندی و فایده نداشت ولی فلان طلبه الان تشکیلات راه انداخته و کلی پول درمیاره و شهرت داره. استاد خواهش می کنم مفصل و شفاف جواب هر چهارتا سوالم را بدین. بنده تمام کتب شما، آقای صفایی حایری، علامه طهرانی، آیت الله مهدوی، نزدیک صد جلد کتاب در مورد شهدا و کتاب های فراوان دیگه مطالعه کرده ام ولی الان هیچ قدرت تشخیصی برای پیدا کردن راهم ندارم.باسمه تعالی. سلام علیکم: 1ـ در این که بتوانید از همین طریق مشاوره کسب در آمد کنید کار خلاف شرعی انجام ندادهاید و معلوم نیست آن تخصصها بهتر از آنچه شما با مطالعات خود به دست آوردهاید به شما کمک کند.
2ـ نگاه فلسفی اگر به طور صحیح جلو برود، در گذرگاههای اصیل، کمکهای شایانی میکند و مسلّم اگر آن عزیزانی که نام بردید از تفکر فلسفی اصیلی برخورداد بودند، مخاطب خود را با عمق و آینده داری بیشتری کمک میکردند. با این همه، انسانها ذوقهای متفاوتی دارند و نباید اگر کسی ذوق فلسفی ندارد، ملامت شود بر اینکه نمیتواند فلسفه بخواند. عرفان نیز از همین مقوله است. به این فکر کنید که به ما گفتهاند «مداد العماء افضل من دماء الشهدا». بالاخره اگر روحیهي عرفانی حضرت امام نبود بسیاری از این حماسهها که در دفاع مقدس به میان آمد معنا پیدا نمیکرد تا انجام شود.
3ـ کسب روزی حلال در هر صورت کار ارزشمندی است ولی نباید در کسب آن گرفتار حرص و یا مقایسه با دیگران شد. موفق باشید
-
اگر طلاب جوان امروز خود را برای چنین آیندهای آماده نکنند
سلام علیکم خدمت استاد عزیز: با عرض تبریک عید سعید فطر. طلبه ی پایه پنجم هستم.
سوالات متعددی راجع به نظام حوزه و روحانیت از شما پرسیده شده است ولی به نظر می رسد که شما زیادی به حوزه و روحانیت کنونی، خوشبین هستید و از اوضاع آشفته آن خبر ندارید. نمی دانم شما چه چیزی در حوزه و روحانیت فعلی می بینید که به ما طلبه ها امید می دهید و ما را به صبر فرا می خوانید و ما را توصیه می کنید به خوب درس خواندن! نمی دانم وصف پریشان حالی ام را چطور توصیف کنم. خیلی از رفقایم از حوزه دل کندند و رفتند ولی چه کنم که انگار کسی دلم را به طلبگی - آن هم با این اوضاع آشفته ای که دارد - گره زده است. اگر حوزه و روحانیت به همین منوال پیش برود، باید به فکر مراسم فاتحه خوانی برایش باشیم. استاد! نمی دانی که در دلم چه خبر است. گویی قلبم می خواهد از شدت غصه از جا کنده بشود و از هم فرو بپاشد. حوزه ای که باید مظهر توحید و وحدت باشد، به کثرتی گرفتار شده که اگر نگوییم بیشتر از کثرت غرب است، ولی کمتر از آن نیست. استاد! از کجای این کثرت ها برایت بگویم؟! از مسئولینی که بیانات حضرت آقا، حتی تکانشان هم نمی دهد. از پنجاه درصد مسجد هایمان که بدون روحانی مانده. از اینکه حوزه ای که باید اول جایی باشد که به فکر حل معضلات اجتماعی باشد، حالا خودش آنقدر دچار معضلات است که حتی نمی تواند راجع به حل معضلات جامعه اش فکر هم بکند، چه رسد به اقدام. از اینکه ساختمان سازی در حوزه زیاد شده ولی آدم سازی نه؛ در حالی که حضرت امام فرمود: در حوزه هر چه پول و ساختمان زیاد گردد، درس و معنویت کم می گردد. از اینکه روحانیتی که باید بیشترین انس را با مردم جامعه داشته باشد، حالا آنقدر منزوی شده که فقط می توان آنها را در گوشه ی مساجد و حوزه ها یافت. از اینکه اسلام و قرآن و ولایت در حوزه غریب مانده اند. از ده سال عمری که برای خواندن این قیل و قال ها از طلبه ها صرف می کنند. از اینکه استاد در کلاس، نه خودش می فهمد که چه می گوید و نه ما، از طلابی که پس از ده سال درس خواندن، برای گذراندن معیشت خود، به کارگری و مسافر کشی روی آورده اند. از اینکه حداقل پنجاه درصد طلبه ها در آخر، طلبگی را رها می کنند. این درد ها و زخم های عمیق حوزه، چطور باید درمان بشود؟ روحانیت فعلی به سه دسته تقسیم شده است:
دسته ی اول مسئولان متحجری هستند که با تحجر و مقدس مآبیشان دارند تیشه به ریشه ی دین می زنند و ضد ولایت تر از آنها تا به حال زاده نشده است؛ سخنان رهبری را به طور کامل گوش می دهند تا دقیقا برعکس و مخالفش را عمل کنند؛ به عبارت دیگر دسته ی اول، منافقینی هستند که مستقیما از طرف شیطان ماموریت دارند که چهره ی دین را کریه و زشت نشان بدهند. دسته ی دوم کسانی هستند که بی طرفند! بلکه آنجایی هستند که نانشان بیشتر در روغن باشد، این دسته از آخوند هایی هستند که دغدغه ی خاصی برای اسلام و مسلمین ندارند بلکه فقط به این دلخوشند که با نماز و روضه و منبری، اموراتشان سپری بشود. دسته ی سوم کسانی هستند که مثل من بی چاره درد را از عمق وجود احساس می کنند ولی نمی دانند که چه باید کرد برای دل خون امام زمان و رهبری. این بود آمال و افق های حوزه؟ استاد! ما را به چه امید می دهی و به چه فرا می خوانی؟ سوال نهایی ام از خدمت شما این است:
با این آشفته بازاری که در حوزه و روحانیت هست، من به عنوان یک طلبه که خودم را مدیون امام و شهدا و رهبری می دانم، برای اینکه بتوانم رسالت تاریخی ام را به خوبی ادا کنم و بتوانم باری را از روی دوش رهبری بردارم و غمی از غم هایش بکاهم، واضح و روشن بفرمایید که دقیقا باید چه کار کنم؟ چه در روند تحصیلی و مطالعه و چه در روند عملی و تبلیغ. با تشکر فراوان.باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر به این موضوع فکر کردهباشید که قوام فرهنگ غرب در حال فروریختن است و تمدّن غربی خواسته یا ناخواسته توسط سیاست مداران آن مقابلهی با همهی مردم جهان را پیشه کردهاست و این است راز آن که این تمدّن فروخواهد ریخت و فرایند رجوع به انقلاب اسلامی به عنوان طلایه دار دفاع از مردم در مقابل استکبار، روز به روز بهتر و بهتر و بیشتر و بیشتر شروع خواهد شد و این رجوع، رجوع به فرهنگ معنویِ انقلاب اسلامی یعنی تشیّع است که حوزه باید جوابگوی این رجوع در آینده باشد و اگر طلاب جوان امروز خود را برای چنین آیندهای آماده نکنند در عین آنکه خدمت شایانی به اسلام نکردهاند، گرفتار نوعی بی معنایی خواهند شد. آری طلبه باید هم فقه خوبی را داشته باشد و هم حکمت و عرفان و قرآن را خوب تبیین کند و چنین آینده ای را برای خود شکل دهد. موفق باشید
-
بدون عنوان
طلبه ای که به تبلیغ علاقه داشته باشد و دغدغه ی تبلیغ را داشته باشد ولی قلباً دوست نداشته باشد از طریق منبر و نماز و تبلیغ، پولی از مردم بگیرد، زندگی اش را چطور باید تامین کند؟ با توجه به اینکه علاقه ای به تدریس در حوزه یا رفتن در ارگان خاصی را ندارم. آیا اشکالی دارد که در کنار تبلیغ، کار آزاد مثل کارگری و کشاورزی انجام دهد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنا به فرمایش آیت اللّه جوادی، شما از دست دین آن پول را می گیرید و مردم نیز افتخار میکنند که در راه دین هزینه مینمایند. هیچ جای دغدغه نیست بهخصوص که اگر کار آزاد، شما را از تفکر و تفقه در دین عقب بیندازد. موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام خدمت استاد عزیزم:
بنده دانشجو هستم، چنانچه بخواهم در مباحث دینی و معرفتی که عمدتا جنبه ی تمدن سازی دارد مثل سبک زندگی ورود پیدا کنم و در این مقولات مختلف به تحقیق و تدبر در قرآن و روایات بپردازم، که ان شاءالله آن را به مردم ارائه بدم، اما آثار و دروس حوزوی را اصلا مطالعه نکردم! با این حال موافقید که آن را به مردم ارائه بدم یا تنها برای تعالی معنوی خود ورود پیدا کنم؟ آیا برای ارائه معارف الهی در اجتماع بایستی فرد سطوح حوزه راپشت سرگذاشته باشد؟باسمه تعالی: سلام علیکم: در همان حدّی که مطالب حقی در اختیارتان هست، میتوانید با اهلش در میان بگذارید. ولی خوب است دروس حوزوی را در حدّ ادبیات عرب شروع کنید تا بتوانید با قرآن و روایات ارتباط برقرار نمایید. موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام علیکم:
استاد عزیز! حقیر طلبه هستم و چند سالی است که در حوزه هستم و با روحانیت حشر و نشر دارم. به جرأت می توانم بگویم که بزرگترین مشکل روحانیت فعلی، این است که با جامعه انس ندارد، با جوانان و نوجوانان انس ندارد. بزرگترین ضربه را زمانی خوردیم که بین مردم و روحانیت فاصله ایجاد شد. جسارت مرا ببخشید ولی این اشکال خیلی از بزرگان حوزوی هم هست که با جامعه انس ندارند. استاد! به داد اسلام برسید! به داد جوانان برسید! که دشمن دارد آنها را به خودش جذب می کند. مردم تا زمانی که روحانیت را یک تافته ی جدا بافته بپندارند، حاضر نیستند به روحانیت رجوع کنند. حقیر در این رابطه از شما دو سوال دارم.
1. بفرمائید که در نگاه تربیتی و اجتماعی چگونه با مردم و مخصوصا جوانان، ارتباط بگیریم و آنها را جذب اسلام کنیم؟ به راستی این معضلی بسیار عظیم است که مردم و جوانان به خاطر خیلی از این مقدس نما ها از دین فراری شده اند. به راستی چرا جامعه کنونی از روحانیت و از اسلام زده شده اند؟ اشکال در کجاست؟ در خودشان یا در ما مذهبی ها و ما آخوندها.
2. شما در پاسخ بسیاری از سوالات طلبه ها در خصوص معمم شدن، فرموده بودید که اوایل درس خارج. حقیر پایه چهارمم را به اتمام رسانده ام. استاد من خودم را می شناسم! اگر معمم بشوم ان شاءالله هم از لحاظ تقوایی بهتر می شوم و هم از لحاظ درسی. خودم هم قلبا دوست دارم که زودتر ملبس بشوم. آیا شما صلاح می دانید که حالا که در اوایل پایه پنجم هستم، دائما معمم شوم. اگر نظرتان مثبت است خواهشا یک نصیحت جامع و کاملی بکنید که چه کنم که به آبروی اسلام و آبروی اهل بیت علیهم السلام و روحانیت ضربه نزنم و برای تاریخی که در آن قرار گرفته ام مفید باشم؟باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- مشکل اصلی تبلیغات فرهنگ سکولارِ غربی است که مردم را در کلّ جهان از دیانت فاصله داده تا آنکه به روحانیت رجوع نکنند. البته که ضعفهایی در روحانیت هست، ولی بیشتر وظیفهی همهی مردم است که برای حفظ دیداری خود به روحانیت رجوع کنند 2- چه اشکال دارد اگر احساس میکنید با معممشدن بهتر میتوانید بهتر کار کنید، معمم شوید به شرطی که بیشترین فرصت را جهت دروس حوزوی صرف کنید و تقوا و تواضع را ملکهی خود نمایید. موفق باشید
-
ضعفهای اصلی دولت یازدهم
سلام:
وظیفه طلبه ها نسبت به انتخابات چیست؟ وظیفه تبلیغی ندارند؟ آیا مانند محرم و رمضان نباید درس را تعطیل کرد و به تبلیغ پرداخت؟ در این امر بحث را کمی روشن کنید ممنون می شوم.باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب است در شرایطی که منجر به مشاجره نشود، ضعفهای دولت از آن جهت که مردم متوجه شوند دولت نسبت به اهداف اصلی انقلاب اسلامی متعهد نیست؛ برای مردم روشن شود. مثل صحبت اخیر مقام معظم رهبری که موضوع سند ۲۰۳۰ سازمان ملل و یونسکو را مطرح کردند که بهکلّی نسبت به ارزشهای نظام اسلامی نهتنها بیگانه، بلکه در تضاد است. سند 2030 صریحاً میگوید هر نوع تربیت دینی خلاف حقوق بشر است/طبق این سند در مدارس ما همجنسبازان میتوانند کلاس آموزشی داشته باشند. موفق باشید. رجوع شود به سخنان حسن رحیمپور ازغدی عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی در نشست بررسی تربیت و آموزش لیبرالی یا اسلامی در سند 2030 که به همت انجمن اسلامی دانشجویان مستقل دانشکده حقوق و علومسیاسی دانشگاه تهران در تالار شیخ انصاری این دانشکده در تاریخ 23 اسفند 95 برگزار شد، http://www.mashreghnews.ir/news/701627/%D8%B3%D9%86%D8%AF-2030-%D8%B5%D8%B1%DB%8C%D8%AD%D8%A7-%D9%85%DB%8C-%DA%AF%D9%88%DB%8C%D8%AF-%D9%87%D8%B1-%D9%86%D9%88%D8%B9-%D8%AA%D8%B1%D8%A8%DB%8C%D8%AA-%D8%AF%DB%8C%D9%86%DB%8C-%D8%AE%D9%84%D8%A7%D9%81-%D8%AD%D9%82%D9%88%D9%82-%D8%A8%D8%B4%D8%B1-%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D8%B7%D8%A8%D9%82
-
کارهای زمین مانده ارائهی معارف قرآنی است با همان منطق وجودی و حضوری قرآن.
با سلام خدمت مبارک استاد عزیز: دو سوال از محضر منور دارم.
این که حضرتعالی در پاسخ این حقیر فرمودید که زیرساخت های معرفتی برای انسان تراز انقلاب اسلامی در راستای دولت اسلامی فراهم نیست. آیا مقصود حضرتعالی انسان های که برخوردار از یک مبانی علمی (معرفتی) و عملی عمیق باشند و در راستای تحقق دولت اسلامی تلاش کنند را نداریم یا این که مردم آمادگی پذیرش دولت اسلامی را ندارند؟ سوال دوم این که
بنده پرسیدم که آیا دولت اسلامی باید ملهم و منطبق بر سیره حکومتداری نبوی و علوی باشد که جنابتان فرمودید: حتما باید این گونه باشد اما کارهای زمین مانده زیادی داریم. سوال این حقیر این است که مقصود از این کارهای زمین مانده چیست؟ مصادیق آن را نام ببرید؟ با سپاسباسمه تعالی: سلام علیکم: 1ـ به صورت نظام مند هنوز معارف به روز تنظیم نشدهاست و استادان و طلابی هم که بتوانند آن معارف را ارائه دهند به اندازهی کافی نیستند. هنوز ما در حدّ معارفی که در دانشگاهها تدریس میشود و عملا بسیار از نظر محتوا و موضوع ضعیف است، متوقف هستیم. 2ـ کارهای زمین مانده ارائهی معارف قرآنی است با همان منطق وجودی و حضوری قرآن. موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام استاد قلب! 1.در یک پاسخی فرمودید یه همچین چیزی که کشف و شهود در مرحله 50 یا بعد از آن رخ می دهد. من هنوز منازل را نمی دانم اگر می شود چند کتاب درباره این منازل بدهید که بدانم مرحله پنجاه کجاست؟ آیا اشکالی دارد طی الارض را برای خدا از خدا طلب کنیم تا به مشهد برویم آیا به هیچ وجه نمی شود طلب طی الارض یا امثال آن با نیتی خوب نه سو استفاده، مورد رضای الهی باشد؟ 3. اگر بنده بتوانم حرفهای جالبی بزنم و سخنرانی کنم و إن شاءالله تاثیر مثبت روی جامعه بزارم ولی روحیه کبر می گیرم الان تکلیف چیست؟ من از کبر بدم میآید آیا تا زمانی که کبر دارم باید برای اینکه به کبرم میدان نداده باشم اصلا خدمت علمی نکنم و مردم محروم بمانند؟ یا اگر بروم خدمت علمی کنم آیا برای خودم مضر نیست با وجود کبر غیر اختیاری؟ استاد من شما را دوست دارم. یا علی
باسمه تعالی: سلام علیکم: به کتاب «منازل السائرین» یا «صد میدان» خواجه عبدالله انصاری رجوع فرمایید. 2ـ این احوالات و کرامات در ازای سلوک مربوطه خودش میآید. 3ـ در مسیر تبلیغ دین و بی محلی به کبری که میآید، انشاءالله نور تواضع ظهور میکند. موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام و ارادت: استاد ارجمند بیش از پانزده سال است از طلاب قم هستم. در فضای مجازی قصد انتشار مطالبی در موارد ذیل می باشم:
۱. نمونه های عینی کارآمدی انقلاب اسلامی (حکومت دینی):
بیداری دینی و معنوی بشر معاصر
ایجاد روحیه مقاومت و خودباوری
به چالش کشیدن نگاه سکولاریستی
استکبار ستیزی
گسترش جنبش های عدالت خواهانه
پیوند حکومت و مردم
ارتقاء جایگاه ایران در منطقه و جهان
و.....
۲. نمونه های عینی کارآمدی ولایت فقیه:
در شکل گیری انقلاب
دفاع مقدس
رشد علمی و سازندگی کشور
عبور از بحرانها و شکست توطئه ها
حفظ ارزش ها و آرمان های انقلاب
ایجاد وحدت
نقش ولایت فقیه از زبان دشمنان
و...
این کار با هماهنگی حوزه علمه هست.
صفحه شخصی من در فضای مجازی (گوگل پلاسم) امسال بیش از یک میلیون بازدید گننده داشته است. لطفا از آثارتان منابع معرفی شود، کتاب، جزوه و...
سپاس بی نهایت از شماباسمه تعالی: سلام علیکم: 1س از کتاب «امام خمینی و سلوک در تقدیر توحیدی زمانه» که موارد عینیِ مشخصی را میتوانید از آن استخراج کنید؛ به شرح صوتی مقدمهی کتاب «عقل و ادب ادامهی انقلاب اسلامی در این تاریخ» بپردازید. فکر میکنم نکاتی را بتوانید از آن بهدست آوردید. موفق باشید
-
بدون عنوان
با سلام و ادب خدمت شما استاد بزرگوار:
استاد طاهرزاده اگر طلبه ای بخواهد در ضمینه رسانه مطالعاتی داشته باشد و در مورد رسانه صحبت کند شبیه جناب آقای رائفی پور (البته منظورم این نیست که مبانی ایشان صحیح یا اشتباه است) باید از کجا شروع کند؟ سواد رسانه ای نیاز به تخصص در فقه و اصول دارد؟ ممنونباسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم خوب است که از صحیفهی حضرت امام شروع کنید. آری! روحیهی تخصصی فقه و اصول، کار را روشمند میکند. موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام: طلبه هستم، وضعیت حجاب در اصفهان دیگر دارد اسلام را از بین می برد و این درد نمی گذارد درس بخوانم بعضی شب ها تا ساعت 2 نصف شب برای این مردم گریه می کنم استاد چه کتاب هایی بخوانم و اگر کسی در این راستا کار کرده است بگوئید و راه کار هایی بگویید تا بتوانم این جامعه را از جهل بزرگ در بیاورم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین اندازه بدانید در زمان شاه از این هم بدتر بود و به تعبیر حضرت امام واقعاً مشروبفروشیها از کتابفروشیها بیشتر بود. این افراد هنوز عواطفِ 400 سالهی غربزدگی را پشت سر نگذاشتهاند بدون آنکه ذاتشان مناسب روح غربی باشد. وقتی راهی گشوده شد اکثر همینها از وضع خود ناراضی خواهند بود و به انقلاب میپیوندند. شما به عنوان یک طلبه تلاش کنید با تعمقبخشیدن به معارف خود تا در وقت مشخصاش بتوانید جوابگوی نیاز جامعه باشید. موفق باشید
-
باید آموزههای دین را در بستری که مخصوص فرهنگ دینی است متذکر شد
سلام علیکم و رحمه الله
۱) اگر مفاهیم دین در قالب نمایش، موسیقی و مدل مو و لباس غربی با هیجان بالا از جانب انقلابیون برای مردم تبیین شود، این مسئله اشکال دارد؟ ۲) به نظر حضرتعالی در عصری که رسانه های غربی توسط هیجانات مردم دنیا را جذب می کنند، انقلابیون چطور می توانند از رسانه استفاده کنند تا مردم را جذب کنند؟ ممنونباسمه تعالی: سلام علیکم: 1- باید آموزههای دین را در بستری که مخصوص فرهنگ دینی است متذکر شد وگرنه فرهنگ غیر دینی غلبه میکند 2- باید برای مردم تبیین کرد که آن نوع هیجانات، آنها را از اُنس با عالم بیکرانهی معنویت محروم میکند. به قول مولوی: «مر سفیهان را رُباید هر هوی / زانکه نَبْوَدشان گرانی قوا». موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام استاد طاهرزاده:
پرسشی شد در باب روش تربیتی جذب افراد شبه روشنفکر که فرمودید به دل آنها نباید عمل کنیم و با آنها نباید همراهی کنیم چون نفس اماره شان را ارضا می کنیم. عرض بنده این است که به نظر حضرتعالی چه روشی بهترین شیوه جذب این طیف فکری است؟ ممنونباسمه تعالی: سلام علیکم: در عین داشتن خُلق محمدی«صلواتاللّهعلیهوآله» و برخورد خوب با آنها، باید متذکر وجوه فطری آنها شد و از خوبیهای عمل دینی برایشان حرف زد. موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام: خسته نباشید.
طلبه ای هستم که با مباحث و کتب شما مرتبطم. قصد داریم ان شاءالله در دو ماه محرم و صفر به صورت هفتگی، برای جوانان دانشجوی مسجدمان کفتگو مباحثه ای با محوریت یکی از نوشتار های شما در موضوع کربلا شناسی داشته باشیم تا ان شاءالله فهم جدیدی از واقعه ی کربلا به روی ما باز شود. پیشنهاد شما چیست؟
تشکرباسمه تعالی: سلام علیکم: إنشاءاللّه خدا کمک میکند. کتابهای مربوط به کربلا به اضافهی کتابی که در رابطه با پیام اربعین در این تاریخ تحت عنوان «اربعین حسینی؛ امکان حضور در تاریخی دیگر» در دست چاپ است؛ معنای خوبی از زندگی در مقابل افراد میگشاید. موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام علیکم خدمت استاد عزیزم:
این حقیر، طلبه ی پایه چهارم دوره بلند مدت هستم. مسئله ای است که به شدت مرا رنج می دهد و منجر شده که گاهی به فکر رفتن از حوزه باشم. آن مسئله این است که این حقیر، روابط اجتماعی ام بسیار پایین است و در جمع اصلا نمی توانم صحبت کنم به خاطر این که نطق بیانم بسیار ضعیف است و خیلی خیلی کم حرف هستم به طوری که برخی از افراد خانواده ام و دوستانم مرا به خاطر این کم حرف بودن، ملامت می کنند. این روحیاتی را که از خودم گفتم، حقیقتا جزئی از خُلق و خویم شده و فکر نمی کنم به این سادگی ها قابل تغییر باشد. دوستان طلبه ام گاهی مرا ملامت می کنند که چرا حلقه صالحین نمی گیری چرا در مدارس به نماز نمی روی، پس چه کار می خواهی بکنی؟ چطور با این کم حرفی می خواهی منبر بروی و کسی را نصیحت کنی؟ و از این قبیل حرفها. سوالم از محضرتان این است که آیا منبر رفتن و روابط اجتماعی قوی داشتن و نطق بیان خوب داشتن، از ملزومات طلبگی است؟ اگر از ملزومات طلبگی است که از حوزه بروم و خودم را مدیون نکنم. خیلی می ترسم نکند چند سال در حوزه درس بخوانم ولی کاری برای اسلام نکنم.باسمه تعالی: سلام علیکم: جامعهی اسلامی آنقدر کارهای مانده دارد که هر طلبه و روحانی با هر روحیهای در آن جای میگیرد. بالاخره امام جماعتشدن، و مسائل شرعی مردم را متذکرشدن؛ که نطق و بیان و خطبه و خطابه نمیخواهد!!! و یا تدریسکردن برای طلاب، در گوشهی یک مدرسه که مشکلی ندارد! موفق باشید
-
چگونه افق حضور در کربلا را در مقابل مخاطب خود بگشاییم
بسمه تعالی
محضر انور استاد والامقام، حضرت استاد طاهرزاده (دامت برکاته)
سلام علیکم:
از پاسخ زیبا و راهگشای حضرتعالی در خصوص سوال قبلیم سپاسگزارم. اکنون به لطف الهی بنابر فرمایش شما، با اطمینان تمام به تبیین انقلاب اسلامی می پردازم، و خدای بزرگ را شاکرم.
اکنون بار دیگر مصدع وقتتان شدم تا مشکل دیگرم به فضل خدا با راهنمایی حضرتعالی برطرف شود. حقیقت امر، همیشه برای اینکه چه موضوعی را برای سخنرانی در ایام حساس انتخاب کنم که به وظیفه ام عمل کرده باشم، مشغولیت ذهنی داشته ام. اکنون دو موقعیت پیش روی بنده است، که خواهشمندم فرزندتان را راهنمایی بفرمایید.
1. با توجه به اینکه محرم نزدیک است، می خواستم از محضر استاد بزرگوار در خصوص موضوع سخنرانی دهه اول راهنمایی بخواهم. آیا موافقید که در رابطه با مباحث کتاب کربلا مبارزه با پوچی ها سخن بگویم؟ یا درباره ولایتمداری حضرت عباس علیه السلام؟ اساسا ضرورت امروز جامعه اسلامی در چه امری است که در ایام حساس محرم باید برای مردم گفته شود؟
2. با توجه به اینکه بحمدالله بنده در مجاورت امام رضا علیه السلام ساکنم، در ایام آخر صفر زائران پیاده مولا به مشهد می آیند و ما برای کارهای فرهنگی در مراکز اسکان درون و بیرون شهری به زیارت ایشان رفته و فعالیت می نماییم. خیلی مشتاقم تا نظر حضرتعالی را برای کار موثر تر در این ایام بدانم. برخی صرفا به بیان احکام اکتفا می کنند که بنظرم این اوقات طلایی که افراد با دل های آماده و مملو از مهر مولا به پابوسشان مشرف می شود، با مباحثی که در شهر خودشان هم بیان می شود، حیف شده و هدر می رود. آیا طرح مباحث ولایت و راه های ولایتمداری مناسب است؟ یا موضوعات دیگر؟ با توجه به اینکه عموما از وضعیت جسمانی مساعدی برای مباحث سنگین برخوردار نیستند، خواهشمندم راهنمایی بفرمائید. بسیار متشکر و سپاسگزارم استاد بزرگوارم - عاقبت بخیر باشید.باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در محرم مطالب کتاب «کربلا؛ مبارزه با پوچیها» و یا نظر به نور وفایِ حضرت عباس«علیهالسلام» به امامِ حیّ زمانه، و یا عرایض کتاب «راز شادی امام حسین«علیهالسلام» در قتلگاه» و یا مباحثی که به صورت صوت در هر سال شده، همه افق حضور در کربلا را در مقابل مخاطب میگشاید. حال اگر مطالب در دستتان باشد، به خدا توکل کنید تا او بهترین شروع را به شما مرحمت نماید 2- به زائرانِ پیادهی حضرت ثامنالحجج«علیهالسلام» قصهی عشق و محبت امامان معصوم را که در دل دارند، به تذکر آورید. در این مورد امید است کتاب «مبانی نظری و عملی حبّ اهلالبیت«علیهمالسلام» کمککار باشد. موفق باشید
-
مردم، خودشان روحِ انقلاب اسلامی را میشناسند
بسم الله الرحمن الرحیم
با عرض خالصانه ترین سلام ها به محضر منور استاد بزرگورام، حضرت استاد طاهرزاده (ادام الله ظله)
حضرت استاد، از اینکه مصدع اوقات گرانبهای شما می شوم، عذرخواهم اما برای کسب تکلیف در رابطه با نقش آفرینی بهتر در عرصه اجتماع نیاز به راهنمایی حضرتعالی دارم.
توضیحاً آنکه بنده طلبه ای هستم (سال چهارم) که در حدود دو سال است با دیدگاه های مترقی آن جناب، علی الخصوص درباره انقلاب اسلامی آشنا و مانوس شده ام. به آنان ایمان دارم و امیدوارم بتوانم در تحقق اهداف والای انقلاب سهم کوچکی داشته باشم. به همین خاطر عهد کرده ام در هر حضور اجتماعی، اعم از سخنرانی، مقاله و... تنها و تنها به دفاع از ولایت و تبیین مفاهیم و ارزش های مرتبط با آن بپردازم. بفضل الله و منته
اکنون بحمدالله چند هفته ایست در یکی از مساجد به صحبت در خصوص انقلاب اسلامی می پردازم، و تنها منبعی که در اختیار دارم کتب مربوط به انقلاب اسلامی است که از بیان و بنان حضرتعالی تجلی نموده اند. از کتاب «انقلاب اسلامی، بازگشت به عهد قدسی»، آغاز نمودم و تقریباً هر جلسه ای را طی سه جلسه خدمت بزرگواران عرض می کنم. علی رغم اینکه برای ابلاغ درست و کامل آن همراه با توضیح فراوان، تمام تلاش خود را می نمایم، اما مسئولین معتقدند این مباحث برای جمع مردم سنگین است و باید سطح مطالب را پایین بیاورم.
البته بنده معتقدم حتی اگر سنگین باشند، اما باید گفته شوند، چرا که بنابرآنچه از تعلیمات حضرتعالی آموخته ام، قرار بر حفظ یک سری مطالب نظری نیست، بلکه باید کم کم به شهود رسیده و ارتباط قلبی با انقلاب اسلامی برقرار نمود، معتقدم حتی اگر همه مطالب را متوجه نشوند لااقل می دانند که انقلاب اسلامی حقیقتی است قابل دفاع و مترقی. و فواید دیگری از این دست.
اما برای اینکه در این مسئولیت خطیر سرافکنده خدای متعال نبوده و در شکر نعمت انقلاب اسلامی کم نگذاشته باشم، مصدع اوقات شریف آن استاد والامقام شدم و خواهشمندم راهنمایی ام بفرمایید. آیا به نظر شریف حضرتعالی به مباحث انقلاب اسلامی با ترتیب سیر مطالعاتی کتب، ادامه دهم یا آنکه از مباحث ساده تر مرتبط با انقلاب سخن بگویم؟
خداوند متعال را به خاطر وجود مبارک آن عزیز، شکر می کنم و امیدوارم حضرت روح الله رضوان الله علیه، خود دعاگویتان باشند...
در طی مسیر دشوار اما شیرین انقلاب اسلامی بسیار محتاج دعای مستجابتان هستیم.باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر این حقیر، مردم، خودشان با روح خود انقلاب اسلامی را میشناسند و تذکرات ما، عهدِ قلبی آنها را نسبت به آن انقلاب زنده نگه میدارد و از این جهت فهم آنها، آمادهی جدّیترین سخنان نسبت به انقلاب است. در رابطه با فهم مردم نسبت به انقلاب در بحث «چیستی انقلاب» عرایضی شده است. بر این مبنا پیشنهاد میکنم با اطمینان تمام مردم را متوجه انقلاب اسلامی بنمایید؛ انقلابی که میخواهد تاریخی ماوراء تاریخ فرهنگ غرب را به صحنه آورد. در کتاب «عقل و ادب ادامهی انقلاب اسلامی در این تاریخ» که بر روی سایت هست، در بحث «بازگشت خدا به تاریخ» عرایضی شده است که میتواند کمککارِ بحثتان شود. موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام علیکم:
آیا فقها و علما و حکما و عرفا و فلافسه ی اسلام یعنی در طول تاریخ اسلام پس از ائمه تاکنون به جز تعلیم و تعلم و تحقیق و... شغل و اشتغال دیگری هم داشته اند؟ اگر نداشته اند از نظر سیره عملی پیامبر (ص) و ائمه (ع) مورد تایید است؟ و کسانی که از طرف حضرات معصوم مأمور به تبلیغ دین بودند، امرار معاششان فقط از همین راه بوده است؟بسمه تعالي. سلام عليكم: عموم انبيا به جهت آنكه علمشان لدني بوده نياز به تحصيل نداشتهاند و به همين جهت به شغلهاي مختلفي مثل چوپاني و يا زنبيلبافي مشغول بودند و پس از مدتي مسلمانان از رسول خدا تقاضا كردند كه از كار كردن دست بردارند تا مردم بتوانند مسائل خود را با حضرت در ميان بگذارند تا اينكه آيات انفال به ميان آمد و حق ذيالقربا در آن تعيين شد تا امامان فرصت مديريت شيعيان را داشته باشند و در مورد روحانيان چون بايد در هدايت جامعه علم كافي به دست آورده باشند اگر مشغول ساير امور گردند ضعف علمي آنها براي جامعه خسارتبار است. موفق باشيد.