-
معنای همه جانبه بودن یک فکر
بسمه تعالی
بازخوانی هویت دینی و ملی
سلام علیکم:
جناب استاد رنه گنون بر چه مبناهایی می گوید تمدن شرق اشراق مطلق و تمدن غرب حسی مطلق است و این تنها خاورمیانه است که ظرفیت جمع اشراق و حس با هم را دارد؟ بنده نمی توانم بی دلیل و برهان این کلام رنه گنون را بپذیرم.باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید بعضی از معارف در آینهی تاریخ و در آینهی طبیعت در مقابل ما قرار میگیرد. مثل آنکه قرآن در آيه ى 46 سوره ى حج مى فرمايد: «أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا» آيا منكران حقيقتِ نبوى در زمين سير نكرده اند و سرنوشت منكران نبوت را ملاحظه نكرده اند تا در اثر آن سير، قلبهايى پيدا كنند كه به كمك آن قلب، تعقل كنند و گوشهايى به دست آورند كه به كمك آنها حق را بشنوند؟ همه جانبه بودن يك فكر به اين معنا است كه آن فكر با خودِ حقيقت مرتبط است و نه با مفهوم آن. گاهى با رفيق خود در مورد موضوعى بحث مى كنيد، از يك طرف قبول داريد مطلبى كه او مى گويد درست است ولى از طرف ديگر احساس مى كنيد نمى توانيد به طور كامل آن مطلب را قبول كنيد. اگر موضوع را درست تحليل كنيد متوجه مى شويد رفيق شما مطلب را از يك زاويه مى نگرد و مطرح مى كند و شما نياز داريد مطلب را به صورت جامع و از جنبه ى وجودى و اشراقى اش بنگريد و لذا با همه ى ابعادتان جواب خود را در رابطه با آن موضوع نمى گيريد. شما وقتى با سخنان اهل البيت (عليهم السلام) روبه رو مى شويد ملاحظه مى كنيد مطلب به شكل جامع بروز مى كند. اهل البيت (عليهم السلام) در عين آنكه عقل رياضى و عقل فلسفى دارند ولى با ما از طريق عقل رياضى و يا عقل فلسفى سخن نمى گويند تا با موضوعِ مطرح شده از يك زاويه و يا دو زاويه آشنا شويم، عقل اشراقى آنها ما را با حقيقتِ مطلب آشنا مى كند. عقل اشراقى عقلى است كه از قلب جدا نيست، قرآن در توصيف چنين عقلى پاى قلب را به ميان مى كشد و مى فرمايد: انسان مى تواند به جايى برسد كه قلب او تعقل كند و تعقل او از نور قلبى او جدا نباشد. موفق باشید
-
نگاه امثال هایدگر و رنهگنون
بسمه تعالی
بازخوانی هویت دینی و ملی،
سلام علیکم:
جناب استاد، اینکه رنه گنون می گوید ساحت شرق اشراق مطلق است و ساحت غرب حسی مطلق است را آیا ایشان شهود کرده اند و یا بر اساس شواهدی می گویند؟ اگر شهود کرده اند این را بگویم که برای بنده ای که بنا دارم مانند دکارت در همه چیز شک کنم و بنا دارم مانند جناب هایدگر (پاینده باد راه او) همه چیز را بازخوانی کنم انتظار نداشته باشید کلام رنه گنون را بی دلیل بپذیرم و اگر ایشان بر اساس شواهدی چنین نتیجه گیری از شرق و غرب کرده اند آن شواهد و دلایل چیست؟باسمه تعالی: سلام علیکم: نگاه امثال هایدگر و رنهگنون نگاهِ فلسفی به معنای انتزاعی و متافیزکی آن نیست، بلکه نظر به شواهد دارد و با عقل دیگری ماورای عقلِ متافیزیکی این نوع مطالب را مییابند وگرنه در تاریخی که دکارت تا هگل در میان هستند، این نوع معانی در حجاب خواهد بود. موفق باشید
-
مظاهر مختلف ظرفیتهای مختلفی دارند
بسمه تعالی
بازخوانی هویت دینی و ملی
سلام علیکم:
اینکه می فرمایید رنه گنون اعتقاد دارد که خاورمیانه به لحاظ تکوینی مستعد تمدن سازی است برای بنده جای بسی سوال است. وقتی حرف از تکوین زده می شود یعنی خداوند متعال در باطن عالم مقدر کرده اند که خاورمیانه برتری نسبت به سایر مناطق جغرافیایی داشته باشد و حال سوالم این است که آیا این نظر تکوینی پروردگار ساحت ربوبی را از عدالت خارج نمی کند؟باسمه تعالی: سلام علیکم: نه! زیرا مظاهر مختلف ظرفیتهای مختلفی دارند مثل آنکه چشمهای ما و گونههای ما بهتر از کفِ پاهای ما حالات روحی ما را ظاهر میکند. در حالیکه همه از جنس ماده هستند ولی ظرفیت ظهورِ معنا در آنها متفاوت است. موفق باشید
-
راز ظهور پیامبرانِ اولوالعزم در غرب آسیا
بسمه تعالی
بازخوانی هویت دینی و ملی
سلام علیکم:
از محضر خودتان آموخته ام که زود از پاسخ سوالم قانع نشوم و لذا به چکش کاری سوالم ادامه می دهم. یک سوال و یک نقد بر جواب شریفتان دارم سوال :حضرت عالی فرمودید که ظرفیت خاصی در خاورمیانه وجود دارد. این ظرفیت خاص چیست که در سایر اقوام و یا دیگر مناطق جغرافیایی زمین وجود نداشته است ؟ و اما نقد: شما می فرمایید از تمدن مایا چیزی نمانده یا از کنفسیوس تنها کلامی مانده است. آیا اگر یک پیامبر صاحب شریعت و اولوالعزم که قدرت بیشتری در متجلی کردن مظاهر حق دارد در آن مناطق ظهور می کرد به نظر شما امروز کنفسیوس مانند حضرت صدرالمتالهین نمی درخشید و باز کننده افق های بشری نبود؟ این خلاء یک نفس قدسی است که باعث شده از کنفسیوس و یا بودا تنها حرفی بماند و آیا اگر پیامبر صاحب شریعتی بود تمدن مایاها مانند تمدن های بین النهرین پابرجا نمی شد؟باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب رنهگنون به جایگاه جغرافیایی خاور میانه و قدرت تکوینی آن نظر دارد که نه در شرق است و جنبهی اشراق صرف، و نه غرب است و جنبهی حسیّ. معتقد است منطقهی خاور میانه تکویناً توان ساختن تمدنهای قدسی را دارد زیرا شرق جغرافیایی محل روحیهی قدسی است، ولی جنبهی تمدنی و نظر به امور زمینیِ انسان در آن ضعیف است و غرب جغرافیایی دارای جنبهی تمدنی است ولی قدسی نیست. و بدین لحاظ پیامبران اولوالعزم که جامع امر قدسی و امر اجتماعیاند در منطقهی خاور میانه یا غرب آسیا ظهور میکنند. موفق باشید
-
بدون عنوان
با سلام: در کتاب اسلام و حکمت خالده نوشته رنه گنون ص 30 آمده است که هر دینی صدفی دارد و گوهری ... منظور از این دو واژه چیست؟ ممنون اگه جواب بدید. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میاید که گوهر هر دینی، عبودیت است و تفاوتی از این جهت بین ادیان نیست. موفق باشید
-
مدرنیته؛ پروژهای ناتمام یا زندگیِ سعادتآمیز؟
سلام استاد عزیز:
اگر امکان دارد متن زیر را بخوانید و نظر مبارکتان را مرقوم بفرمایید
نخستین محل نگهداری بیماران روانی در ایران، «دارالمجانین» یا «دیوانهخانه» نام داشت. پس از مدتی، نام تیمارستان بر سر زبانها افتاد. سرپرستی دارالمجانین یا تیمارستانها هم بر عهدۀ شهربانیها بود! در سال 1319 رشتۀ روانپزشکی در دانشگاه تهران راهاندازی شد. در سال 1340، مکان نگهداری و درمان بیماران روانی را «بیمارستان روانپزشکی» نامیدند و سرپرستی آن را نیز به وزارت بهداشت و درمان، و سپس به دانشگاه علوم پزشکی سپردند.
بنابراین، ما تا همین شصت سال پیش، «بیمار روانی» را «دیوانه = دیوزده، جنزده» میخواندیم و او را به دست آجانهای شهربانی میسپردیم. اکنون میدانیم که برخی انسانها به دلیل برخی گسستهای مغزی، رفتار یا گفتاری نامتعارف دارند و جای نگهداری آنها، بیمارستان است، نه زندانهای تنگ و تاریک شهربانی که جز مرگهای دردناک و زودرس نتیجهای نداشت. این تغییرات، نمونهای کوچک از دستاوردهای تمدن جدید است؛ تمدنی که بر تن دیوانه، جامۀ بیمار پوشاند و «رعیت» را «شهروند» کرد و جای «ضعیفه» را به «همسر» داد و کلماتی همچون «سلطان» و «عقل کل» و «ظل الله» را از قاموسها شست و اختراعاتی همچون تفکیک قوا، ریاستهای موقت، پارلمان، روزنامه، وکیل، آیین دادرسی، المپیک، بیمه و بهداشت عمومی، واکسیناسیون، اینترنت، جشن تولد، رمان و سینما دارد. در این مدنیّت، هزاران تغییر در نامها و نگرشها رخ داده است که ما در سنت خوابش را هم نمیدیدیم. این تغییرات، از دل دانشهایی برآمد که بدون هیچگونه ضدیتی با دین و خدا، تنها به انسان و آسودگی او اندیشیدند.
میگویند تمدن جدید، «هیروشیما» هم دارد. بله، دارد؛ ولی مگر سنت، جنگهای صلیبی و آتیلا و مغول و سلطان محمود غزنوی و آغامحمدخان نداشت؟ اینها را داشت، به اضافۀ سل و طاعون و فلج اطفال و ریاستهای موروثی و مادامالعمر و زلزلههایی که در کمتر از یک دقیقه، چندین شهر را با خاک یکسان میکرد. تمدن جدید و علوم انسانی آن، نه استعماری است و نه فرزند نامشروع توطئه. رهاورد خرد جمعی بشر است. عیبهای آن نیز همان عیبهای انسان خاکی است که ناگزیر اما رو به بهبود است. اگر هوس کردهایم که جای آن را به تمدنی دیگر بدهیم، باید پیشنهادهایی از جنس امروز و فردا در چنته داشته باشیم، نه از سنخ دیروزِ مرحوم یا پسفردای موهوم. جهانی که پرخوانندهترین کتاب آن شازدهکوچولو است، هرگز به دنیای حسین کُرد شبستری بازنمیگردد.باسمه تعالی: سلام علیکم: این سخن درستی است که اگر بخواهیم تمدنی را به جای تمدن غربی مدّ نظرها قرار دهیم، باید پیشنهادهایی از جنس امروز و فردا داشته باشیم. ولی نباید این نکته را فراموش کرد که چرا متفکران بشر امروز اعم از غربی و یا غیر غربی با اینهمه دستاوردهایی که عقل غربی به صحنه آورده است میخواهند از غرب عبور کنند در حدّی که هابرماس مدرنیته را یک پروژهی ناتمام میداند. به نظر میرسد باید در این مورد به موضوع اومانیسم و محورقرارگرفتنِ انسان به جای خدا فکر کرد که حاصل آن فرهنگ سکولاریتهی غربی شد. از طرفی باید مواظب بود با چشم غربی، غرب را ننگریست وگرنه عقل تکنیکی که سراسر عقلِ معاش است، به جای حکمت و عقل قدسی مینشیند. چنانچه در روایت داریم: وقتی رسول خدا«صلواتاللّهعلیهواله» ملاحظه کردند عدهای مجنونی را اذیت میکنند و میگویند او دیوانه است و دیو یعنی شیطان در او حلول کرده است؛ حضرت فرمودند او بیمار است. حتماً در جریان پستمدرنیسم هستید که متفکران آن معتقدند مدرنیته را باید بازخوانی کرد. آیا آنها میخواهند بشریت را به قبل از دموکراسی برگردانند، یا معتقدند در ادامهی فرهنگ مدرنیته انسان از حیات قدسی خود محروم شده؟ بد نیست سری هم به کتابهای پستمدرنها اعم از رنهگنون و میشلفوکو و فریتیوفشوان و یا دکتر حسین نصر بزنید. احساس میشود که نتیجهی آن مطالعات، آن باشد که جای عقل غربی طوری تعیین شود که نحوهای از شیفتگی از غرب را به همراه نداشته باشد که نتیجهی آن تحقیر فکر و فرهنگِ خودی باشد. موفق باشید
-
بدون عنوان
با سلام خدمت شما استاد گرامی:
1. در باب حضرت علی و نهج البلاغه، کتاب های جرج جرداق چطور است؟ کتاب جعفر سبحانی چطور؟ به نظر می رسد اکثر کتاب ها از هم رونوشت شده اند و بسیاری از عبارات انشایی کتاب را از قالب یک تحقیق استدلال مدار خارج کرده اند. لطفا راهنمایی بفرمایید.
2. استاد آیا اطلاع یافتن از نظرات شرق شناسان چه انگلیسی و چه عربی درباره ی مبانی اعتقادی اسلام می تواند به ما در عرصه ی پژوهش کمکی بکند؟ یا بی فایده است و بهتر است به سراغ آنها نرویم؟
3. جایی در کتاب هایتان فرمودید از ما برمی آید که همزمان که به شعایر اسلامی عمل می کنیم، هویتی غربی نیز داشته باشیم. آیا این امر در باب اسلام شناسان ایرانی امثال دکتر حسین نصر نیز صادق است؟ با توجه به حضور آن ها در غرب گویا در کتاب هایشان هدفشان عرضه ی حداقلی از اسلام است و به شیعه امامیه زیاد نمی پردازند. یا من اشتباه می کنم.
4. تحقیق در کتاب های عالمان عالم دار را پیشنهاد کرده اید. لطف می کنید در جهان انگلیسی زبان چند مورد از این عالمان را که اسلام شناس باشند معرفی بفرماید.
سپاسگزارمباسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در نگاه کلّی میتوان از کتابهای مذکور استفاده کرد، ولی بهترین کار، اُنس طولانی با نهجالبلاغه است 2- به نظر بنده، رویهمرفته بد نیست، ولی جواب اصلی ما در نگاه علمایی مثل حضرت امام و علامهی طباطبایی«رحمةاللّهعلیهما» نهفته است 3- غربشناسی به یک معنا همان دشمنشناسی است و لازم است. محذوراتِ امثال آقای دکتر حسین نصر را نسبت به وظیفهای که در فضای دنیای سکولار به عهده گرفتهاند را، بپذیرید و این بدان معنا نیست که ما برای رسالت تاریخیِ ضدِ استکباری از چنین افرادی الگو بگیریم 4- اطلاع کاملی ندارم، ولی افرادی مثل رنهگنون، فریتیوشوان، ویلیام چیتیک ایدههای خوبی را در معرض دیدِ ما قرار میدهند. موفق باشید
-
رنهگنون از نادر، متفکرانی است که در نقدِ غرب به روشی حکیمانه وارد شده است
سلام:
کتاب «بحران غرب متجدد» از رنه گنون را تهیه کردم، به نظرتان برای شروع خوب است؟ اگر پاسختان منفی است، بفرمایید با کدام کتاب این نویسنده شروع کنم؟ و اساسا این نویسنده با چه شیوه ای نقد می کند؟
التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب بسیار خوبی است و اساساً رنهگنون از نادر، متفکرانی است که در نقدِ غرب به روشی حکیمانه وارد شده است. موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام:
1. آثار «رنه گنون» را می توان یک اثر خوب در زمینه شناختِ تمدن و فلسفه غرب دانست؟
۲. هایدگر در جملات خود از سُکنی گزیدن استفاده می کند، ظاهرا استاد داوری هم همینطور. منظور از سکنی گزیدن در قرائت آنها همان رهایی از گذشته و آینده در اصطلاح ما طلبه هاست یا فرق دارد؟
بنده از متون دکتر حس می کنم معنی ای که در نظر گرفته اند همان در حال زندگی کردن است، درسته استاد؟ اگر اینطور باشه دکتر داوری با اینگونه طرز تفکرشان.خیلی نزدیک به ملاصدرا است.
التماس دعا
یاعلیباسمه تعالی: سلام علیکم: 1- آثار جناب آقای رنهگنون نکات بسیار ارزشمندی را در اختیار انسان میگذارد. 2- همینطور است که میفرمایید؛ سکنیگزیدن به همان معنای مورد بحث در کتاب «عالَم انسان دینی» است و امثال جناب آقای دکتر داوری به جهت جمعِ بین فلسفهی اسلامی و فلسفهی اگزیستانسیالیسم نکات بسیار خوبی را در آثار خود متذکر هستند. موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام علیکم: بنده زمانی که پیاده روی می کنم احساس خطر نمی کنم اما وقتی سوار ماشین یا موتور می شوم احساس خطر می کنم می خواستم بدانم این موضوع با مطالب کتاب تکنولوژی چه ارتباطی دارد؟ در ضمن اگر امکان دارد رنه گنون را بیشتر معرفی کنید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- بالاخره یک نوع حساسیت روحی است و خوب هم هست، میماند که ما چارهای نداریم که از این وسائل استفاده کنیم 2- اگر در اینترنت بیوگرافی جناب «رنهگنون» را جستجو کنید جواب خود را مییابید. موفق باشید
-
رهبری می فرمایند: غربى ها در تبلیغات خود این گونه القاء کرده اند که توسعه و پیشرفت مساوى غربى شدن است
با سلام:
راجع به جواب سئوال 13258 عرایضی داشتم:
1. شما می فرمایید منظور آقا علم بوده در حالی که آقا صریحا فرموده اند فناوری و فناوری هم به معنای تکنولوژی است و چون لفظ تکنولوژی خارجی است آقا از فناوری استفاده نموده اند و دیگر اینکه آنچه از فناوری متبادر به ذهن عرف است تکنولوژی می باشد؟
2. محسنات را تخصیص زدید و فرمودید که نظم غربی منظور است، حال سئوال پیش می آید چه چیزی به غیر از تکنولوژی غربی به غرب نظم داده؟ خود شما می فرمایید نظم غربی انسانها را ماشینی نموده، پس نظم غربی توسط تکنولوژی حاصل شده؟
3. به هر دلیلی که شما نظم غربی را به عنوان محسنات غرب پذیرفتید با این که می فرمایید رویکرد ناسالمی دارد باید تکنولوژی هم در بدو امر پذیرفته شود ولو اینکه رویکرد ناسالم داشته باشد؟
4. امام راحل در وصیتنامه می فرمایند: ادعاى آنكه اسلام با نوآوردها مخالف است - همان سان كه محمد رضا پهلوى مخلوع مىگفت كه اينان مىخواهند با چهارپايان در اين عصر سفر كنند - يك اتهام ابلهانه بيش نيست. زيرا اگر مراد از مظاهر تمدن و نوآوردها، اختراعات و ابتكارات و صنعتهاى پيشرفته كه در پيشرفت و تمدن بشر دخالت دارد، هيچگاه اسلام و هيچ مذهب توحيدى با آن مخالفت نكرده و نخواهد كرد بلكه علم و صنعت مورد تأكيد اسلام و قرآن مجيد است. و اگر مراد از تجدد و تمدن به آن معنى است كه بعضى روشنفكران حرفهاى مىگويند كه آزادى در تمام منكرات و فحشا حتى همجنسبازى و از اين قبيل، تمام اديان آسمانى و دانشمندان و عقلا با آن مخالفند گرچه غرب و شرقزدگان به تقليد كوركورانه آن را ترويج مىكنند... امام صریحا می فرماید تخصیص و قیدی نزده اند و فرموده اند مظاهر تمدن، یقینا منظور تکنولوژی غرب را می فرمایند؟
لطفا به تقصیل بفرمایید چون این سئوالات مبتلابه شاگردان حضرتعالی است. با تشکر فراوانباسمه تعالی: سلام علیکم: مقام معظم رهبرى «حفظهاللهتعالي» در ديدار خود با جمعى از نخبگان علمى كشور در تاريخ 6/ 8/ 1388 در عين تكيه بر روى علم و تحقيق، موضوع «شكستن مرزهاى علمى موجود» را به ميان مىكشند تا جهتگيرى علمى كشور مطابق فرهنگ دينى جلو رود. مىفرمايند: «علم را اهميت بدهيد. اين كه من سالهاست روى مسئله ى علم، تحقيق، پژوهش، پيشرفت، نوآورى، شكستن مرزهاى علمىِ موجود تكيه مىكنم، به خاطر اين است. بدون انواع دانش، اقتدار كشور امكانپذير نيست. دانش اقتدار مىآورد. يا درجايى ديگر مىفرمايند: «ما وقتى مي گوئيم پيشرفت، نبايد توسعه ى به مفهوم رائج غربى تداعى بشود. امروز توسعه، در اصطلاحات سياسى و جهانى و بين المللى حرف رائجى است. ممكن است پيشرفتى كه ما مي گوئيم، با آن چه كه امروز از مفهوم توسعه در دنيا فهميده مي شود، وجوه مشتركى داشته باشد - كه حتماً دارد - اما در نظام واژگانى ما، كلمه ى پيشرفت معناى خاص خودش را داشته باشد كه با توسعه در نظام واژگانى امروز غرب، نبايستى اشتباه بشود. آن چه ما دنبالش هستيم، لزوماً توسعه ى غربى - با همان مختصات و با همان شاخصها - نيست.» (27/ 2/ 1388) در تاريخ 25/ 2/ 1376 مى فرمايند: «غربى ها در تبليغات خود اين گونه القاء كرده اند كه توسعه و پيشرفت مساوى غربى شدن است و متاسفانه برخى از كارگزاران و نخبگان كشور مدل پيشرفت را صرفا يك مدل غربى مى دانند كه اين مسئله اى غلط و خطرناك است .... به طور قاطع مى گويم الگوى غربى براى توسعه يك الگوى ناموفق است.» تدوين و طراحى الگوى بومى براى پيشرفت و ترقى، يكى از اقدامات ضرورى است و اگر به دنبال الگوى ديگران باشيم نظام سلطه با تحميل الگوهاى خود همواره فاصلهها را حفظ خواهد كرد.
به نظرم اگر نظر منتقدین غرب مثل رنهگنون را در کتاب «بحران جهان غرب» و یا «سیطرهی کمّیت» مطالعه فرمایید، بالاخره مجبوریم نگاه خود را نسبت به تکنولوژی غرب، از شیفتهبودن به آن آزاد کنیم و یا بپذیریم که امثال رهبری و حضرت امام متوجه مشکلات پنهان در فرهنگ تکنیکی نبودهاند که فکر نمیکنم. موفق باشید
-
تفاوت کارگران امروزبا پیشه وران دوره های قبل
به نام خدا
با سلام و احترام خدمت استاد طاهرزاده:
یکی دیگر از مبانی و ریشه های شکل گیری مدیریت غربی ضرورت کار تحصصی یا تحصص گرایی و تقسیم کار افراطی بود. صاحبنظران در این خصوص می نویسند: یکی از ویژگیهای کاپیتالیسم [یا نظام سرمایه سالاری]، ضرورت کار تخصصی و فراگیر و به تعبیری «برده وار» است (زرشناس، سرمایه سالاری: 37). لذا با توجه به اهمیت تولید انبوه در نظام سرمایه داری غرب، تقسیم کار برای سازماندهی جامعه، ضرورت یافت و به همبستگی اجتماعی، مدد می رساند [ولی] ماهیت مادّی و جسمانی یافت (رحیم پور ازغدی، گفتگوی انتقادی در علوم اجتماعی: 65). نه تنها دانشمندان، بلکه تکنسین ها و حتی کارگران نیز باید به تخصص تن دهند، تخصصی که بعضی از جامعه شناسان از آن به عنوان «تقسیم کار» این همه تمجید می کنند؛ این امر کارِ مبتنی بر قوة عاقله را برای کارگران کاملاً امکان ناپذیر می کند. کارگران که با پیشه وران دوره های قبل بسیار فرق دارند، به برده های محض ماشین ها تبدیل شده اند و می توان گفت بخش های یک پیکر را تشکیل می دهند (گنون، بحران دنیای متجدد: 129).
تکامل جامعه از نظر تقسیم کار خواه ناخواه یک خطر بزرگ اجتماعی به دنبال خودش دارد و آن جدا کردن انسانها از یکدیگر است. قهراً فکر مشترک، عاطفه ی مشترک و گرایش مشترک در مردم کمتر وجود پیدا می کند و چون انسان ساخته می شود با علمی که تحصیل می کند، ساخته می شود با فنی که دارد، ساخته می شود با شغلی که دارد، انسانهایی که ساخته می شوند بکلی با یکدیگر متباین اند. بعلاوه چون کارها اختصاصی می شود، این مسئله ی تقسیم کار که می گویند سبب تکامل جامعه است - و راست است، سبب تکامل جامعه است - سبب نقص فرد است. ماشین کارش آنقدر دقیق شده که حتی کارگری که در یک کارخانه است سر از کار آن کارخانه در نمی آورد، فقط یک کار بسیار کوچکی مثلاً مراقبت کردن از حرکتِ فلان جزء این ماشین را به او سپرده اند که تو همیشه باید مراقب آن پیچ باشی که شل نشود. یک عمر چیزی که در دنیا می شناسد فقط همین پیچ است. وقتی تقسیم کار خیلی زیاد شد هر انسان، مخصوص یک کار می شود و ساخته ی این کار می شود، پس انسانیتی که مشترک میان انسانهاست کجا رفت؟ آن دیگر قربانی می شود. این است معنی اینکه اینها مدعی هستند که وقتی صنعت خیلی پیشروی می کند و کار کارگر تقسیم و یک کار جزئی می شود و بعد یک عمر فقط به همان یک کار باید مشغول بشود، او تبدیل به یک ابزار می شود، یعنی این دیگر انسان نیست، خودش می شود مثل یک ابزار، که اینها می گویند نوعی «از خودبیگانگی» است. آنوقت این انسان دیگر انسان نیست، یک ابزار است؛ مسخ می شود، یک انسانِ مسخ شده به ابزار است. این یک خصوصیت دوره ی ماشین و سرمایه داری [است] (مطهری، فلسفه تاریخ جلد3: 262-261).
1. با توجه به موارد فوق لطفا نظرتان را اعلام فرمایید؟
2. ما در مدیریت اسلامی فعلی باید کارها را چگونه تقسیم کنیم؟ از نگاه آرمانی مدیریت اسلامی نحوه کار و تقسیم آن چگونه است؟ کار از نگاه مدیریت اسلامی چگونه تعریف می شود؟باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمداللّه به مطالب ارزشمندی ورود پیدا کردهاید. چیزی که سخت امروز نیاز است مردم ما بهخصوص جوانان متوجه باشند تا راز سرگشتگی و از خودبیگانگی بشر امروز را در ذات تکنولوژی جستجو کنند. ابتدا باید به خودآگاهی رسید. انسان به خود شناخت دارد ولی وقتی این شناسایی در نسبت با شخصی دیگر و یا چیزی دیگر و یا زمان دیگر معنا شود، خود آگاهی پیش میآید و در این رابطه خودآگاهیِ تاریخی، آگاهی انسان است به خودش در نسبت به زمانه و تاریخی که در آن به سر میبرد. در فضای خودآگاهی تاریخی است که متوجه میشویم ذات انقلاب اسلامی از ذات فرهنگ غربی جدا است و انقلاب اسلامی بنا ندارد به قیمت یک جامعهی تکنیکی انسانها را قربانی کند. برادر! راه حل اصلی همچنان که قبلاً نیز عرض کردم این است که عالم ملکوت را در مقابل این بشر بگشایید ـکه معرفت نفس در این راه خیلی مفید استـ و سپس جامعه را بر اساس نظم ملکوتی اداره کنیم. این است آن مدیریتی که امروز در خفا رفتهاست. باید جامعه توسط روحانیت و معنویّت قدسی مدیریت شود و همانطور که جناب رنهگنون میگوید: انسانها هر کدام خودشان نسبت خود را با وسایل زندگی تعیین کنند نه آنکه وسائل یک نواخت توسط ماشینهای انبوه ساز، سازنده وسایل زندگی بشر بشوند. وقتی بشر فهمید چه بلایی بر سر خود آورده و از این نوع تکنیک بانگاهی عمیق فاصله گرفت و زندگی زمینی خود را با عالَم ملکوت ترکیب کرد دیگر طالب این نوع تولیدات نیست تا مدیریت تولید انبوه بتواند سرنوشت همه را در دست گیرد. موفق باشید
-
غربیانی که در نقد غرب قلم زده اند
با سلام خدمت استاد گرانقدر بنده سوال5665 را که خدمتتون عرض کردم میخواستم از منظر خود دانشمندان و اندیشمندان غربی که باعث ایجاد فرهنگ فعلی غرب هستن رابشناسم بیزحمت اگه معرفی نمایید ممنون میشم باتشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: آقای رنهگنون و روژهگارودی و هایدگر و اشپینگلر در نقد غرب در کتابهای متعدد قلم زدهاند و از مؤسسین تفکر غربی میتوان جانلاک و هیوم و کانت و بیکن و دکارت را نام برد. که هرکدام در کتابهای متعدد خود نظرات خود را نوشتهاند. موفق باشید
-
راه بر خورد با حجاب مدرنیته
باسلام
1- استاد ایا شما جایگاهی عرفانی هم برای ولایت فقیه قائل هستید یعنی این ولایت را ضعیف شده همان ولایت تکوینی انسان کامل می دانید؟اگر این طور است پس نظر ایت الله جوادی املی دراینباره چگونه تبین می شود که ولایت را تقسیم وتفکیک می کنند وتنها در بخش جزی فقیه را دارای ولایت می دانند؟
2-استاد چرا علامه طباطبایی وعلامه جعفری تئوری ولایت فقیه رانپذیرفتند، درصورتی که زمان این دوبزرگوار این نظریه مطرح ودرحال نظریه پردازی بود؟
3-استاد شما ازجریان فراماسونری چه تعریفی دارید وجایگاه آن را-باتوجه به مستنداتی که این شبها تلوزیون پخش می کند-در تمدن سازی مدرنیته به این شدت قبول دارید؟
4-پیرو سوال قبل استاد شما در ظهور مدرنیته آیا نقشی برای فعالیت های عرفانی کابالایی و نوعی ارتباط با ماوائ شیطانی قائل هستید؟
5- آیا این حرف درست است که(( حق وحقیقت ثابت است واین باطل است که در تاریخ چهره های گوناگونی به خود میگرد وامروزه باطلی که ما با آن روبه رو هستیم فضای غرب ومدرنیته است)) اگر صحیح است ما چگونه مردم را متوجه مدرنیته کنیم درحالی که انها نه بااصطلاحات فلسفی وجامعه شناسی اشنایند وهم بسیار با تکنولوژی خو گرفته اند برای انها امری بدیهی شده است و بدی تمدن غرب را در مفاسد اخلاقی ان می دانند وخواستار ژاپن اسلامی هستند در این فضا ما باید کجا شروع کنیم تا دیگران رامتوجه غرب کنیم؟ استاد این راهم باید اضافه کنیم که بسیاری ازعلما هم غرب را فقط ازفیتلر فقه ما می گذارنند ومردم هم این را می پذیرند.
التماس دعا- باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- هیچکس ولایت فقیه را به اعتبار جایگاه ولایت فقیه، جایگاه عرفانی نمیداند. هرچند ممکن است شخصی که به عنوان ولیّ فقیه در مسند کار قرار گرفته انسان عارفی باشد و تأثیرات تکوینی بر جامعه داشته باشد. میماند که بنا به سخن حضرت رضا«علیهالسلام» هرکس امور بندگان را بهدست گرفت خداوند مددهایی از جمله مددهای تکوینی به او میکند که آن بحث دیگری است و بنده در کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضواناللّهتعالیعلیه» در این مورد عرایضی داشتهام 2- ابداً این طور نیست که این دو بزرگوار ولایت فقیه را قبول نداشته باشند. بنده با افکار علامه جعفری و علامه طباطبایی آشنایم و این را یک تهمتی میدانم که رادیوهای بیگانه مطرح کردند 3- نمیدانم منظورتان چیست. معلوم است که یکی از ابعاد فرهنگ غربی فراماسیونری است 4- تمام اینها برای ترمیم روح مدرنیته است تا فرهنگ مدرنیته بتواند جای دین را بگیرد 5- همیشه حقایق ثابتاند و ظهورات مختلف دارد و باطل همیشه مانع ظهور حقیقت است. به نظرم رنهگنون بعد از مسلمانشدنش این کار را بهخوبی به عهده گرفت و بنده در کتاب «علل تزلزل تمدن غرب» سعی کردهام اندیشهی او را تبیین کنم و مردم بهخوبی از این طریق میتوانند متوجه حجاب مدرنیته نسبت به حقایق قدسی بشوند. موفق باشید
-
آینده غرب
با سلام و احترام
بنده کتاب علل تزلزل تمدن غرب را مطالعه کرده ام در مقابل کتاب حق وباطل از مرحوم شهید مطهری را هم خوانده ام. به نظر می رسد تناقضی بین این دو کتاب در مورد زوال تمدن غرب وجود دارد.با توجه به آیه 17 سوره مبارکه رعد و تفسیر استاد مطهری علت ماندگاری تمدن غرب راستی و درستی اکثریت مردمان غرب است به استثنای حاکمان آنها.لذا اگر غرب با همین شرایط به حیات خود ادامه بدهد طبق سنت خداوند زوالی برای آن نخواهد بود. بر عکس این زوال طبق سنت خداوند در کشورهای اسلامی رخ می دهد که به قول استاد و مفسر بزرگ قرآن آیت الله جوادی آملی هنوز در الفبای دین که همان حلال و حرام است مانده اند و رعایت نمی کنند.
نظر جنابعالی در این باره چیست؟باسمه تعالی؛ علیکم السلام: عنایت داشته باشید جهان غرب که شهید مطهری«رحمةاللهعلیه» در نظر داشتند هنوز به آن حرصی نرسیده بود که جریان نود و نه درصدی ظهور کند و کار به جایی برسد که فاصلهی طبقاتی در آن فرهنگ اینچنین زیاد باشد که جنبش وال استریت شکل بگیرد. از طرفی قبل از انقلاب اسلامی غرب با ظاهری آراسته خود را مدافع حقوق بشر نشان میداد ولی در مقابله با انقلاب اسلامی چهرهی اصلی خود را نشان داد و لذا اگر امروز شهید مطهری«رحمةاللهعلیه» بود همان نگاهی را به غرب داشت که امثال مقام معظم رهبری دارند و در بجنورد برای دانشجویان غرب را تحلیل کردند. مسلّم غرب امروز در آنچنان بحرانی گرفتار است که استراتژیستهای غربی امیدی برای ادامهی آن ندارند. در ضمن عنایت داشته باشید منبع اصلی کتاب مربوط به جناب اقای رنه گنون است که یکی از متفکران غرب است که غرب را به خوبی می شناسد.موفق باشید
-
سیر مطالعاتی در غربشناسی
سلام یک سیر مطالعاتی درموضوع غرب شناسی معرفی نمایید باتشکر
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: فکر میکنم کتابهای آقای رنهگنون و آقای دکتر داوری خوب است ولی بهتر است ابتدا کتاب فرهنگ و توسعه از مرحوم شهید آوینی خوانده شود. بنده خودم را در شناخت سیر مطالعاتی در غربشناسی صاحب نظر نمیدانم چون به کتابهایی که فعلا در بازار در بارهی غرب هست آگاهی کامل ندارم. موفق باشید