-
و این اولین گام در توحید است
سلام: در کتاب مقدس عبارت «هستم آنکه هستم» در معرفی خداوند آمده است در مورد آدم هم در کتاب مقدس آمده است که خداوند او را به صورت خویش آفریده است با توجه به اینکه دو رکن اساسی عرفان وحدت وجود و انسان کامل است و این دو در تورات آمده است و نیز قرآن مجید برتر از تورات است قاعدتا می بایست در این دو زمینه مطالبی فوق تورات آورده باشد بنابرین در کدام آیات قرآن این دو مبحث با عمق بیشتر نسبت به کتاب مقدس یا لااقل هم عرض آن مطرح شده است؟ و اگر مطرح نشده است کتاب مقدس لااقل از حیث بعد عرفانی برتر از قرآن نیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در همین روایت که میفرماید: «خلق الإنسان علی صورته» و یا «علی صورة الرّحمن»، اگر به فصوص ابنعربی رجوع فرمایید، ملاحظه میکنید چه اندازه معارف فوقالعادهای جهت سیر از مفاهیم به تعیّنات اسماء و در نظر به عالیترین مظاهر اسماء شده است. آری! جملهی «هستم آنکه هستم» حکایت از توحید وجودی حضرت ربّ العالمین میکند به اعتبار «لا رسم له و لا حدّ له» و این اولین گام در توحید است. موفق باشید
-
بدون عنوان
با سلام: ضمن تشکر از پاسخی که درباره سوال بنده مبنی بر چگونگی فهم حقانیت اسلام دادید، سوال جدیدی برای بنده پیش آمد و آن اینکه شما فرمودید باید با تدبر در قرآن، حقانیت قرآن و عمق توحید قرآن را بفهمیم و احتیاجی به نفی سایر ادیان نیست، حالا وقتی با خواندن خود قرآن ذهن به جای تایید و تصدیق قلبی، پر از سوال و شبهه از خود آیات قرآن شود چه؟ مثلا بنده با خواندن آیه ای که مربوط به زدن زن هاست، در قرآن دچار حیرت و سوال یا بهتر بگم شکی شدم که سالهاست بی پاسخ مانده. طبیعی است که در کنار شبهات وارده بی نهایت و آیاتی که دستاویز این شبهات گرفته اند، و مهمتر از همه نبود جواب های قانع کننده، انسانی که ایمان و یقین ندارد همینها را دلیل بر اختلاف در قرآن یا منطقی نبودن بعضی از آیات میداند و تصدیق قلبی بر این حقانیت در او ایجاد نمیشود. به نظر شما مشکل کجاست و راه حل چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: تدبّر در قرآن به معنای آن است که روح هر آیه و سوره با عمق کامل دنبال شود. همین نکته را که میفرمایید بنده در شرح آیهی ۳۴ سورهی نساء با نظر به شواهد موجود و نظر بزرگان، متذکر شدم که موضوع مربوط به ترک خانه و احتمال همبسترشدن با مرد غریبه است که برای حفظ حرمت خانواده به جای آنکه حدّ شرعی در دادگاه به صورت علنی اجرا شود، برای حفظ حریم خانواده فرمودهاند تنبیهی که حکایت از ناراحتی مرد از نحوهی رفتار همسرش باشد، إعمال شود، به اعتبار آنکه بحث نشوزِ زن در میان است. زیرا در فضای کلی آموزههای دینی رعایت زنان به صورت جدّی توصیه و از طریق اولیای الهی عمل شده. به عنوان نمونه پیامبر خدا «صلواتاللهعلیهوآله» فرمودند: «وَ مَنِ اتَّخَذَ زَوْجَهً فَلْیُکْرِمْهَا» هر کس همسری را اختیار می کند، بر او واجب است که او را اکرام کند. و باز حضرت میفرمایند: «خَیْرُکُمْ خَیْرُکُمْ لِنِسَائِکُمْ وَ بَنَاتِکُمْ» بهترین مردان، مردانی هستند که با زنان و فرزندانشان به خوبی رفتار کنند. و حضرت صادق «علیهالسلام» فرمودند: «اَکَثَرُ الخَیرِ فیالنِّساءِ.» بیشترین خیر و برکت همراه با زنان است. موفق باشید
-
بدون عنوان
باسمه تعالی. سلام:
۱. استاد بشر چطور با روحیه فرد گرایی به اجتماع اصالت می دهد این به ظاهر پارادوکس نیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: نه. زیرا اجتماع را به عنوان محل منافع فردی میبیند، نه آنکه برای خود اجتماع ارزش قائل باشد، امری که علامهی طباطبایی در تفسیر آیهی ۲۰۰ سورهی آلعمران به آن میپردازند و برای اجتماع نیز مقام قائل هستند. موفق باشید
-
بدون عنوان
بسم الله الرحمن الرحیم
بازخوانی هویت دینی و ملی
محضر شریف استاد
سلام علیکم:
سه سوال
سوال اول: سنت های الهی عالم چگونه تبیین میشود که گاهی آتش بر خلیل گلستان و غار بر حبیب امن میشود و گاهی در یک روز ده ها پیامبر از بنی اسرائیل به شهادت میرسند و خبری از مدد رب نیست؟
سوال دوم:
آیا هر انسانی یک رسالت تاریخی دارد؟ یا رسالت تاریخی تنها مخصوص عده ای از بندگان خداست و سایر انسانها نقشی جزئی در پیشبرد رسالت تاریخی آن انسانهای خاص دارند؟
سوال سوم:
اگر انسانها در هر مقطع تاریخی رسالتی خاص آن تاریخ بر دوش دارند و برای مثال رسالت تاریخی اکنون کمک به پیشبرد سیر توحیدی انقلاب اسلامی ایران است؛ سوال بنده این است که مثلا در دوران پیش از اسلام و انسان همدوره با هخامنشی یا پس از اسلام و همدوره با سلجوقی یا خوارزمشاهی آن انسان چه رسالتی از نظر شما داشته اند؟باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. عرایضی در مباحث مربوط به «عدل الهی» در این مورد شده. ملاک، حفظ حق و حضور حقیقت و نفی باطل است، حال یا حفظ آن پیامبر و یا با شهادت پیامبران و امامان ۲. هرکس در محدودهی خودش مسئول قیام لله است. لذا قرآن فرمود: «قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُمْ بِوَاحِدَةٍ ۖ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَىٰ وَفُرَادَىٰ» (سبأ/۴۶) ای پیامبر! بگو حقیقت آن است که شما را وعظ میکنم به اینکه چندنفری و یا فرداً برای خدا قیام کنید. ۳. مطابق تاریخ خودشان که در آن قرار داشتند، عمل کردند. موفق باشید
-
اتّهامات به اسلام و شرمندگیهای بعدی اتهام زنندگان
سلام: خدا قوت خدمت استاد عزیز:
بنده امروز با متنی پر از توهین و ابهام و تحریف در مورد دین اسلام و قرآن روبه رو شدم که در فضای مجازی در حال پخش بود و این متن به شدت ناراحتم کردم. خواستم ببینم چه جواب های محکم و درست به این متن بدهیم تا دیگران که تو این فضا هستند دچار تردید و اشتباه نشوند، متن زیر همین توهین ها و تحریف هاست که در گروه دیدم
♨️ *اسلام چیست؟*
*و مسلمان کیست؟*
مسلمان شخصی است که:
مسلمان هست، ولی از اسلام چیزی زیادی ﻧﻤﻰداند! و قرآن را تا بحال به زبان مادری خودش نخوانده! اگر پرسشی در مورد دینش از او بپرسید، خود را فاقد سَواد کافی ﻣﻰداند و شما را به علمای دینی ارجاع ﻣﻰدهد! اگر زیاد سؤال کنید، شما را «کافر» ﻣﻰنامد و اگر محکومش کنید، شما را «مُرتد» ﻣﻰخواند! اگر حرفﻫﺎی او را با چشم بسته، قبول نکنید به «ﺑﻰسَوادی» متّهم ﻣﻰشوید! اگر بپرسید: چرا محمّد ۳۰ تا زن داشته؟ به شما ﻣﻰگوید: حتماً حکمتی بوده! اگر بگویید: چرا اللّه بر خلاف تمام 123/999 پیامبر قبلی، به محمّد گفته: «اگر کسی به دین تو نیامد دست و پای او را بر خلاف جهت یکدیگر قطع کن؟!» (سورۀ مائده، آیۀ ۳۳) ﻣﻰگوید: منظور الله چیز دیگری بوده! اگر بگوئید: اللّه در قرآن به مسلمانان ﻣﻰگوید: «کافران را در هر جا یافتید بکشید!» (سورۀ توبه، آیۀ ۵) به شما ﻣﻰگوید: حرف، حرف اللّه است. ولی اسلام به حقوق مَردم و حقوق بَشر احترام ﻣﻰگذارد!! اگر از زنان بپرسید، ﻣﻰگوید: بهشت زیر پای مادران است، ولی شما مجازید ۴ تا ( بیشتر) همسر داشته باشید! (سورۀ نساء، آیۀ ۳) اگر از کافران (دگر اندیشان) بپُرسید، ﻣﻰگوید: آنان حقّ و حقوقی دارند، ولی اگر آنﻫﺎ را به اسارت بگیریم، تجاوز به زنان کافران، حق مُسلم مسلمانان است! (سورۀ نساء، آیۀ ۲۴) و در نهایت، اگر بگوییم که تمام این احکام، امروزه (در قرن ۲۱) در بین گروهﻫﺎی اسلام گرا (مثلِ: داعش، بوکوحرام، القاعده، افغانستان، پاکستان، سودان، الجزایر، داغستان، چچن، سوریه، کویت، عربستان...) همچنان در حال اجراست! ﻣﻰگویند: این، اسلام واقعی نیست! (گویی کارشناس ارشد شناخت ادیان هستند) و اگر بگویی: پس اسلام واقعی چیست؟ ﻣﻰگوید: اسلام واقعی هیچگاه اجرا نشده است! (عجب دین برتری، که بعد از ۱۴۰۰ سال، هنوز نتوانسته در هیچ کجای جهان، اجرایی گردد)
داستان «اسلام مسلمانان» مثل اینست که از شخصی بپرسی «چه میوهﺍی را دوست داری؟»
و او بگوید: «موز، چون موز تُرش و آبدار و گِرد است و رنگِ پرتقالی قشنگی هم دارد!» و زمانی که موزی را نشانش بدهی، او خواهد گفت: «نه، این موز ِواقعی نیست...! موز واقعی، تُرش و آبدار و گِرد و پرتقالی است...!!!» مسلمانی به ما گفت: «اگر راست میگویید، یک آیه مانند قرآن بیاورید.» مثالی از قرآن:
(سورۀ محمّد، آیۀ ۴) «هنگامی که با کافران در میدان جنگ رو به رو میشویـد، گردنهایـشان را بـزنـید، و آنقدر ادامه دهیـد تا به اندازۀ کافی دشمن را در هم بکوبید، پس در آن هنـگام، اسیـران را محکم ببنـدید، سپس بر آنﻫﺎ منّت گذارید (و آزادشان کنید) یا در برابر آزادی، از آنﻫﺎ غَرامت بگیرید»
آیۀ مـن: «هرگز بخاطر باور و عقیدۀ دیگران، با آنان نجنگید، خدای هرکس، همانست که خِرَد او ﻣﻰگوید، جنگ بخاطر نوع دین و باور، موجبِ ننگ مقام شامخ انسان است. هرگز کوشش نکنید باور و عقیدۀ تان را بر دیگران تحمیل کنید، دیگران را کافر و نجس ننامید و اگر کسی از دین شما خارج شد، مُرتد ننامیدش و دستور قتلش را صادر نکنید، هرکس آزاد است هرگونه که میخواهد باورهای شخصیﺍش را برگزیند.»
با شرمندگی، دوست مسلمان گرامی، من ﻧﻤﻰتوانم یک آیه مانند آنچه پیامبر گفته، بیاورم.
چرا که من به انسانیّت، عمیقاً باور دارم! «مایکل فارادِی» برق را و «ادیسون» لامپ را اختراع کردند تا شیخ زیر نورش، منبر راه اندازد. «رایس کلوک» بلندگو را اختراع کرد تا شیخ با صدای بلندتر داستان های خرافی را تعریف کند. «گولیلمو» و «مارکُنی» ایتالیایی رادیو را اختراع کردند،
تا شیخ در آن پند و اندرز کند و از دنیای دیگر، عربی تلاوت کند. «جان لوگی برد» اسکاتلندی تلویزیون را اختراع کرد، تا شیخ در آن، خودنمایی کند، طوری که هر کانالی که بزنیم، شیخ را پیش خود حاضر و ناظر ببینیم. «الیشا اوتیس» آمریکایی آسانسور را اختراع کرد، تا شیخ را با بار سنگین جیب هایش به پِنت هاوس بالای برج ببرد. «گراهام بل» تلفن را اختراع کرد، تا شیخ با شیوخ دیگر درباره احکام و مُحرّمات جدید گفتگو و مشورت کند. «پاسکال» فرانسوی ماشین حساب را اختراع کرد، تا شیخ حقوقی که برای حرف زدن و نماز خواندن گرفته، محاسبه کند. خلاصه... همه جمع شدند و خون دل خوردند و بی خوابی و مشقّت ها کشیدند و با اختراع و کشف شان، به دنیا و به خصوص به شیخ کمک کردند، آنوقت در برابر این همه دانشمند و اکتشافات و اختراعات، شیخ چه کرد؟ نه تنها هیچ کشف و اختراعی نکرد، بلکه همواره مانع پیشرفت علم و دانش هم شد! تنها کسانی موفق شدند که ذهنشان درگیر «اژدها و نهنگ و شتر و جنّ و پری و سایر خرافات دیگر» نشد و با یک سری فرمول ریاضی، دنیا را تکان دادند.
ولی در آخر، مخترعین، کافرند و روانهٔ جهنم می شوند، چون احکام بلد نیستند! و شیخ روانه بهشت، چون عمرش را صرف دعا کرده است! «خیلی جالب است. نه !؟» این متنی بود که در واتساپ در حال منتشر شدن بود، ان شاءالله که با جواب شما پاسخ محکمی به این افراد بدهیم.
التماس دعا، اجرتان به سید الشهدا (ع).باسمه تعالی: سلام علیکم: به این آیه توجه کنید که به پیامبر میفرماید در مقابل اتهامزنان که بدون هیچ سند و مدرکی سخنگوی کفر و کافران میشوند، «ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ» آنها را در فرورفتن به اباطیل خود رها کن تا همچنان سرگردان و بازیخورده باشند. مگر بناست هرکس هر حرف بیخود و غلطی زد، ما جوابگوی حرفهای غلط او باشیم؟ شما سعی کنید از تکتک ادعای ایشان دلیل و مدرک بخواهید. به گفتهی جناب مولوی:
گر شوم مشغول اشکال و جواب
تشنگان را کی توانم داد آب.
تمام آنچه میگوید دروغ و اتهام است یک آیه بیاورد که قرآن گفته است هرکس به دین اسلام نیاید، باید کشته شود. در حالیکه برعکس، خداوند به پیامبر خود فرمود به مؤمنان بگو نسبت به آنهایی که امیدی به تحقق «ایّام اللّه» ندارند اغماض کنند برای آنکه خداوند هر قومی را نسبت به آنچه که کردهاند و یافتهاند جزا میدهد. «قُلْ لِلَّذينَ آمَنُوا يَغْفِرُوا لِلَّذينَ لا يَرْجُونَ أَيَّامَ اللَّهِ لِيَجْزِيَ قَوْماً بِما كانُوا يَكْسِبُونَ» (جاثیه/۱۴) وقتی جبههی توحیدی شروع به حضور تاریخی خود کرد یعنی اگر جبههی نصرت و یاری برای تحقق ارادهی الهی به میان آمد، حتماً خداوند پیروزی خود را به شما عطا میکند و با نظر به این قاعده است که فرمود اولاً: «یغفروا» چندان به آنها گیر ندهید و معطلشان نباشید ثانیاً: این را هم بدانید که خداوند جزای هر قومی را در ازای آن کاری که میکنند و آنچه که کرده و یافتهاند، میدهد.
ملاحظه کنید که اینجا بحث آن که چه کسی بد است و چه کسی خوب است نیست. بلکه خواست ما را متوجه کند خداوند نسبت به اعمال هیچ قومی بیتفاوت نیست و نمیخواهد آنهایی که امید به تحقق ایام الله ندارند را تبرئه کند و در رابطه با اهل کتاب هم فرمود: «قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ تَعالَوْا إِلى كَلِمَةٍ سَواءٍ بَيْنَنا وَ بَيْنَكُم» بیایید به سوی آن کلمه و عقیدهای که بین ما و شما پذیرفته شده که آن همان توحید است، جلو برویم. در هیچ کجای قرآن نداریم که حتی یهودیان و مسیحیان را دعوت به اسلام به معنای دین حضرت محمد «صلواتاللهعلیهواله» کرده باشد و آنجا هم که فرمود: « إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ ۗ» (آلعمران/۱۹) یعنی دین در نزد خدا تسلیمشدن در مقابل فرمان الهی است، چه از طریق دین اسلام و چه از طریق سایر ادیان توحیدی. بیچاره آنهایی که این اتهامات را از سر جهل و نادانی میزنند و بعد که مسئله روشن شد، نهتنها همهی زحماتشان بر باد میرود، شرمندهی حضوری میشوند که بنا داشتند با آن حضور، ابرویی کسب کنند.
آیا این افراد به خود زحمت دادهاند و حدّاقل آیهی 8 سورهی ممتحنه را نگاه کنند که به صراحت میفرماید:
«لَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ» ای مسلمانان! شما را نهی نمیکنیم از آنکه نیکی بورزید نسبت به کفاری که با شما مقاتله نکردهاند و شما را از شهر و زندگی اخراج ننمودهاند، و نهتنها به آنها نیکی کنید، حتی با آنها با قسط و عدالت برخورد کنید. موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام علیکم: استاد برای ماه رمضان و این روزهای آخر ماه شعبان یک برنامه انس با قرآن میخام، از کجا شروع کنم؟ بنده متاسفانه هیچ انسی با قران ندارم. حتی یک صفحه در روز هم زورم میاد. شروع میکنم ولی مداومت ندارم، از مباحث یا کتاب های خودتان باشه بیشتر مایلم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا با صوت شرح سورهها شروع نکنید؟ شرح سورهی زمر و عنکبوت پیشنهاد میشود. موفق باشید
-
انسان از طریق مدیتیشن در وجه مجرد خود به طوری ساده حاضر میشود.
سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی: یکی از نزدیکانم حدود یکسال هست که با قرآن کریم انس پیدا کرده و هم کتاب های غربی در زمینه خود شناسی و دینی اسلامی را مطالعه می کند. ایشان مدتی پیش با من درباره مدیتیشن صحبت کرده و خیلی تعریف کرد. می گوید ابتدا در خلوت ذهن خود را ساکت می کند و بعد از ساکت کردن دلش به خدا وصل می شود. و عشق و انرژی زیادی دریافت می کند. می گوید خدا فقط هست و ما هم هستیم و سکوت محض است. قران و نماز هست و بقیه دنیا توهم است. ما باید ذهن خود را ساکت کنیم تا به او وصل شویم. می خواستم نظر شما را درباره مدیتیشن و اظهارات ایشون بدونم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان از طریق مدیتیشن در وجه مجرد خود به طوری ساده حاضر میشود. ولی اگر این حضور و احساس با معارف عالیهی توحیدی همراه نباشد، یک احساس معنوی یکبُعدی است و ابعاد دیگر انسان که با مقابله با دشمنان خدا و با مقابله با استکبار به ظهور میآید، همچنان فروکاسته میماند. لذا فرمود: «إنّ الله یحب الذین یقاتلون فی سبیل الله» زندگی در حبّ الهی، زیباتر است از زندگی در تجرد سادهی خود. موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام وقت بخیر: أَ لَمْ تَرَ إِلَي الَّذينَ يُزَکُّونَ أَنْفُسَهُمْ بَلِ اللَّهُ يُزَکِّي مَنْ يَشاءُ وَ لا يُظْلَمُونَ فَتيلاً
معنی این آیه کریمه رو می خواستم
به چند تفسیر مراجعه کردم
--المیزان--------------
مگر کسانی که خود را به پاکی می ستایند نمی بینی، بلکه خدا هر کس را بخواهد پاک و تزکیه می کند و به هیچ یک از مردم حتی به اندازه دانه خردلی ستم نمی شوند)،
(زکات) نموی است که از ناحیه برکت خدای متعال حاصل میشود و تزکیه نمودن انسان در مورد نفس خودش به دو وجه می باشد، یکی به عمل است، که بسیار پسندیده است و یکی دیگر تزکیه به زبان است که شخصی خودش را ستایش کند و این امری مذموم و ناپسند می باشد
خدا هر کس را بخواهد تزکیه می کند و به مجرد ادعا نیست، چون اگر انسان به فضایل نفسانی آراسته گردد، همانا به فضل و یاری خدا به این مرحله رسیده، اما اگر برای نفس خود استغناء و استقلال قائل شود، همانا به خدا شرک ورزیده و در الوهیت و ربوبیت خود را شریک خدا قرار داده، در حالیکه مقام انسان ناتوانی که حتی قادر نیست پشه ای را از خود دور کند، کجا و مقام خالق موجودات کجا؟
---از تفاسیر دیگر -------------
در مجمع از حضرت باقر (ع) روایت نموده است که این آیه درباره یهود و نصارى نازل شده که مى گفتند ما پسران خدا و دوستان اوئیم و کسى داخل بهشت نمى شود مگر آنکه یهودى یا نصرانى باشد و قمى فرموده آنها کسانى بودند که خودشان را صدّیق و فاروق و ذو النورین نامیده بودند و حق آنست که جز خداوند کسى عالم بر ضمائر و سرائر نیست و کاملا نمى تواند تنزیه و تقدیس از کسى بنماید مخصوصا خود شخص که علاوه بر آنکه محاط است عاشق نفس خود است و از عیب معشوق آگاه نیست و تزکیه مرد خود را از اقبح قبائح است.
---------------------------------------------
بنظرم می رسه اینجا باز هم نکته ای هست. در اینجا عموما تزکیه اول رو به معنای خودستایی می گیرند و تزکیه دوم را به معنای پاک کردن. آیا می شه برای مثال چنین برداشتی داشت؟ آیا به کسانی که در مسیر سلوک و تزکیه نفس هستند نگریسته ای؟ بله خداوند است که هرکس را که بخواهد پاک می کند و به اندازه ذره ای در اینجا ظلمی نیست.
یعنی اینکه وقتی امر به دست خداست کسی بگوید من در مسیر تزکیه قدم گذاشتم و خداوند یاری نکرد و یا غیره
=======================
غرض طرح موضوع بود تا از معارف این آیه صحبتی بفرمایید و یا اگر بیانات شفاهی و یا نوشتاری در این مورد داشته اید مرا رجوع دهید. با تشکرباسمه تعالی: سلام علیکم: در آیهی فوق «يُزَکُّونَ أَنْفُسَهُمْ» اصطلاحی است حاکی از اینکه افرادی با خودستایی بخواهند خود را پاک و بیعیب نشان دهند و در ادامه میفرماید این خداوند است که با الطاف خود، انسانها را پاک و برجسته میکند، نه اینکه هرکس خودش برای خودش دکان باز کند و خداوند به کسی کوچکترین ظلمی روا نمیدارد از آن جهت که اگر شایستهی بزرگی و پاکی است از او دریغ کند. موفق باشید
-
در موضوع وحدت وجود
سلام: چرا شعار اسلام «لا اله الا الله» است که بار وحدت وجودی ندارد. اله به چه معناست اگر معنا کنیم لا واجب الوجودی الا الله سوال مطرح میشود چرا نفرمود لا وجود الا الله؟ یکی از اساتید دیدم معنا میکند شیداگری جز اله نیست یعنی هر چه شیداگر میبینید اوست ولی بنظر حقیر این رفع و رجوع ها صحیح بنظر نمیرسد نه اعراب ای بسا در فضای شیدا میدا بودند نه عموم مسلمین از کلمه اله این شعر ها به ذهنشان خطور کرد. از سویی دیگر قرآن بحث قرب را مطرح میکنید و خود این کلمه در خود مفهوم بعد را نهفته است دو شی هر چه بهم نزدیک باشند باز بعدی ولو اندک دارند مگر آنکه بهم بچسبند اگر چه درین حالت هم بعدی همچنان هست و وحدت تام رخ ننماییده است. بحث یکی شدن که هیچ بهم چسبیدگی یا تعبیر کنیم التصاق انسان با خدا را در کدام آیه میتوان یافت؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال باید بتوانیم بین خدایی که در همهجا هست و در عین حال باید به سوی او باشیم، جمع کنیم و این همان نظر به احدی است که در عین حال، صمد است و باید به سوی او بود. و این با رفع حجابها ممکن میشود تا آنجایی که انسان بتواند حضور همهجانبهی خدا را بیابد. موفق باشید
-
بدون عنوان
با سلام: جناب استاد از سن نوجوانی، برای بنده یک سوال اساسی مطرح شد که هر چند میتوانست سکوی پرش خوبی شود اما متاسفانه تبدیل به یک مانع بزرگ شده، آن سوال این است که از کجا معلوم که اسلام بر حق و برگزیده باشد؟ آیا غیر از این است که همه ادیان چنین ادعایی دارند؟ اگر با این دید شک و تردید به دین بنگریم، خیلی از مسائل به گونه ای دیگر قابل توجیهند. راه اثبات حقانیت اسلام چیست؟ بندگی زمانی مطرح است که ایمان و یقینی در پی باشد. وقتی ایمان همراه با شک است، و شبهات یکی پس از دیگری به این شک دامن میرنند چه کنیم؟ در این پانزده سال منتظر بودم که تمام سوالهایم پاسخ داده شوند تا با جان و دل ایمان بیاورم. اما بسیاری ازین سوال ها و شبهات جوابی برای من نداشتند چه رسد به اینکه پایانی داشته باشند. زندگی دیگر اقتضای این را دارد که پیش بروم اما من در خم اولین کوچه همچنان مانده ام که مانده م. از آخرتم میترسم و دنیایم نه دنیاییست نه آخرتی. جوابهایی نیز در این رابطه شنیده ام، شبیه به اینکه قبول که کنی، میچشی؟ ایمان بیاوری میفهمی. آیا این همان جواب مسیحیت نیست؟ چگونه به چنین یقینی برسم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: قرآن در عین عدم نفی سایر ادیان و اینکه همه را دعوت به توحید و تسلیمشدن در مقابل خداوند کرده، بدون آنکه سایر ادیان را دعوت به دین اسلام بکند، با توجه به این امر میفرماید: «أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ ۚ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا» (نساء/82) آیا افراد در قرآن تدبّر نمیکنند در حالیکه اگر در آن تدبّر میکردند مییافتند که دارای یگانگی خاصی میباشد و اگر از طرف غیر خدا بود در آن متن اختلاف زیادی مییافتند. بنابراین بحث در حقّانیت قرآن است وقتی ما مدتی روی آن وقت بگذاریم و در آن تدبّر کنیم. بحث در نفیِ سایر ادیان نیست. آری! اگر متوجهی توحید قرآن بشویم، توحید سایر ادیان را نیز تصدیق خواهیم کرد در عین آنکه عمق توحیدی قرآن را نسبت به سایر ادیان نیز مییابیم. موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام: یکی از معارف عرفانی قرآن که بتوان ادعا کرد مسبوق به سابقه نبوده است یا مثلا با مقایسه با تورات و انجیل بتوان ادعا کرد بر آنها برتری دارد را بیان کنید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همهی معارف انبیاء مبتنی بر توحید است و تفاوت در عمق بیشتر توحیدی است که در اسلام ملاحظه میفرمایید. مثل توحید سورهی «قل هو الله احد» که چگونه او در عین آنکه «احد» است و همهی هستیِ بیکرانه را شامل میباشد، «صمد» است و باید به سوی او رفت. که بحث مهمی است. و جمع آن، نگاه توحیدیِ خاصی را میطلبد. موفق باشید
-
قرآن اسرار حضور خداوند در عالم را بر روی ما باز میکند از آن جهت که هماهنگ تکوین عالم است.
با سلام و تبریک سال نو خدمت استاد اصغر طاهرزاده: اگر ممکن است جوابی به این شبهه بفرمایید! چرا از لحظه ای که بشر توانست حوادث را ثبت و ضبط کند دیگر نه عصایی مار شد، نه دریا شکافت، نه ماه دو نیم شد، نه مرده ای زنده شد، نه انسانی در دل ماهی رفت، نه شتری از دل کوه آمد، نه آتش گلستان شد، نه کسی با حیوانات سخن گفت و نه پیامبری ظهور کرد!
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در متعالیشدن بشر است از ساحت حسّ به ساحتِ فهم. لذا خداوند از مرحلهای به بعد با فهم انسانها با انسانها سخن میگوید و گفتی آسمانی را به میان میآورد.
در راستای آیهی 7 سورهی مبارکهی آلعمران که میفرماید: «هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ ۖ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ وَ مَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَ مَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ.» چندین سؤال پیش خواهد آمد که اولاً: چرا باید قرآن، آیات متشابه داشته باشد و ثانیاً: جایگاه تأویل آیات به چه معناست و ثالثاً: چرا آنهایی که زیغ و انحراف قلبی دارند میتوانند از آیات متشابه سوء استفاده کنند؟ جهت جوابگویی به این نوع سؤالات و در رابطه با عظمت زبان قرآن نسبت به استعدادِ تأویلی و متشابهبودنِ آیات، نکات زیر مدّ نظر عزیزان قرار میگیرد.
۱. قرآن از یک حقیقت واحدی صادر شده و به همین جهت تمام آیات آن دارای پیوستگی هستند. مشکل آنهایی که در قلبهایشان زیغ است آن است که کلام خدا را با کلام مردم عادی مقایسه میکنند و سعی در توجه ابعاد متعالی کلام خدا ندارد.
۲. آن «اللّه» که جامع کمالات است در قرآن با ما سخن میگوید و در سخنان خود، خود را به ما نشان میدهد. اگر او را بشناسیم میتوانیم به سخن او گوش فرا دهیم. قرآن، کلام خدایی است که به سخن آمده و برای ما در کتابش آشکار میگردد. باید بتوانیم از طریق قرآن در حضور خدایی قرار بگیریم که با ما سخن میگوید. امام صادق «علیهالسلام» در همین رابطه میفرمایند: «لَقَدْ تَجَلَّی اللَّهُ لِخَلْقِهِ فِي كَلَامِهِ وَ لَكِنَّهُمْ لَا يُبْصِرُون» (بحارالأنوار، ج89، ص107.) بدرستى كه خداوند در كلام خود براى بندگان خود تجلّى كرده است و لي آنها نمی بینند.
۳. قرآن اسرار حضور خداوند در عالم را بر روی ما باز میکند از آن جهت که هماهنگ تکوین عالم است. یعنی از یک جهت حضور خدا در عالم و از جهت دیگر حضور خدا در کلام او به میان آمده است و با توجه به اینکه هرکس در کلامش حاضر میشود، خداوند در قرآن ظاهر شده آنهم در عین همزبانی با انسانها برای آنکه قدرت درستدیدن را به انسانها عطا کند. در همین رابطه خداوند میفرماید: «لَقَدْ أَنْزَلْنَا إِلَيْكُمْ كِتَابًا فِيهِ ذِكْرُكُمْ أَفَلا تَعْقِلُونَ» (انبیاء/10) حقیقتاً کتابی را برای شما نازل کردیم که در آن به فکر و یاد شما بودیم، آیا در این مورد فکر کردهاید؟
۴. قرآن همان «بودنِ» خدا در عالم است، به همان اندازه که برای دین خدا در مظاهر باید «وجودبین» شد[1] و از محدودهی ماهیات عبور کرد، به همان اندازه باید با تدبّر در قرآن و نگاهِ وحدتنگر یعنی تمامیتیِ معنادار، خدا را در قرآن دید.
۵. برای شنیدن کلامی اینچنین گسترده که خدا را مینمایاند، باید گشودگیِ لازم را در خود ایجاد کنیم و خود را از تنگناهای سوءِ فهم و سوءِاخلاق آزاد نماییم وگرنه سخن گستردهی خدا را در شخصیت تنگ خود اسیر میکنیم، و این است معنای تفسیر به رأی.
۶. برای گوشسپردن به سخن خدا لازم است ابتدا به «خود» گوش فرا دهیم تا بیابیم فطرت ما چهچیزی را طلب میکند و با این گشایشِ اولیه میتوان به سراغ خدا رفت و از ضیقِ قلبی آزاد شد. شنیدن سخن خدا با گوشِ فطرت ممکن است و آن تنها گوشی است که همواره در مقابل سخن خدا گشوده است. مگر نه آن است که تنها کسی که میفهمد گوش فرا دهد؟
موفق باشید
[1] - «وجودبینی» به همان معنا است که انسانها در عهد ألست آنگاه که حضرت ربّ العالمین فرمودند: «أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ» آیا من پروردگار شما نیستم؟ و بشریت در آینهی مظاهری که نمایشگرِ ربوبیت حضرت ربّ بود، ربوبیت او را دید و عرض کرد: «بَلَى شَهِدْنَا» آری میبینم. و واقعاً نوعی رؤیت در صحنه بود. در حالیکه اگر بحث ذات حضرت حق در میان بود، ذات قابل رؤیت نیست و «وجودبینی» به همین معنا است.
-
بدون عنوان
سلام و تبریک قرن نو خدمت استاد گرامی:
ان شاء الله قرن نو، قرن اسلام به معنای واقعی کلمه باشد
ان الدین عندالله الاسلام
حدیث در ارسال 30569 بیشتر منظور این بود که گویا می شود از این حدیث برداشت کرد که کسی که نتواند خط سلسله نبوت و خط دین را در حیات اجتماعی زمانه خودش تشخیص دهد نمی تواند ادعای تبعیت از ما نزل الله علی محمّد و علی آنبیائه به آن معنایی که باید را داشته باشد. لطفا نظر خود را در مورد این برداشت بفرمایید. تکرار حدیث برای تبرک:
در تفسیر امام میفرماید: مردی پیش امام سجاد (علیه السلام) آمده و گفت:
چه میگویی درباره کسی که به (ما نزل الله علی محمّد و علی آنبیائه) و به
آخرت معتقد بوده و نماز میخواند و زکوة میدهد و صله رحم کرده و آعمال صالح
انجام میدهد. ولی اظهار میکند که: نمیدانم که حقّ در موضوع خلافت با علی
بن آبی طالب است يا با دیگری. امام سجاد (علیه السلام) فرمود: اگر کسی همه این آعمال صالح را بجا آورده و اظهار کند که نمی دانم پیغمبر خدا محمّد است يا مُسیلمه. آیا به عقیده تو از این اعمال نفعی میبرد يا نه؟ آن مرد گفت: نه. امام فرمود: همچنین باشد حال رفیق تو. و چگونه میتوان گفت که کسی معتقد است به همه آنجه به پیغمبر خدا نازل شده است و در عین حال نمیداند که خلیفه پیغمبر اکرم کیست؟!باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! تعیُّنِ نبوت غیر از تعیّنِ ولایت است و اینجا است که اگر انسان تعین ولایت را گُم کند، از ظاهر ئعبادات عدول نمیکند، ولی از نتایج عبادات که ارتباط با حضرت حق است، محروم میشود به اعتبار «الله ولیّ الّذین آمنوا». باید راهِ ولایت الهیه بر خود را از طریق عبادات هموار کرد و این بدون نظر به تعیّن و نمود خارجی محقق نمیشود. موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام: حالتون خوبه؟ ببخشید به ذهنم رسیده که با توجه به خلاف عقل و منطق بودن تورات و اناجیل فعلی اصلا آن دینها ثابت نمیشوند تا نوبت به اسلام برسد!! کسی که اسلام برایش ثابت نشده به آن دینها چگونه می تواند اعتماد کند؟ تکلیفش چیست؟ نگویید چون جهنمی است کلا به حال او فرقی ندارد چون کفر و گمراهی مراتبی دارد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که علامهی طباطبایی در تحقیقات خود میفرمایند همین تورات و انجیل که در دست یهود و نصاری هست و در صدر اسلام، همینها بودهاند؛ مورد استناد قرآن است و یهود و نصاری را دعوت میکند که «تعالوا إلی کلمة سواء بیننا و بینکم» بیایید به سوی کلمه، یعنی توحیدی که بین ما و شما هست. و این نشان میدهد تحریفات آن دو کتاب، آنچنان نیست که اگر یهود و نصاری بدان عمل کنند، از نتایج هدایت الهی محروم شوند. موفق باشید
-
بدون عنوان
عنوان: وحدت و کثرت و شرور
با سلام و تشکر: استاد لعن زیارت عاشورا و بحث وحدت و کثرت چطور فهمیده می شود؟ اصلا تبری جزو فروع دین ما است. در زمان ما که بازار عرفان ها داغ است.باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر آن لعنها به کسانی اطلاق کنیم که بنیان انحراف بشر را گذاشتهاند و حجاب تاریخ شدند، مثل قابیل و یا قاتل حضرت یحیی و یا ابنملجم؛ معنا دارد. قرآن هم میفرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاءَ» دشمنان خدا و دشمنان خود را که دشمنانِ انسانیتاند، دوست نگیرید. موفق باشید
-
بدون عنوان
با سلام و ارادت و التماس دعا: استاد گرامی با عنایت به اینکه شما در رشته زمین شناسی نیز مطالعه دارید آیا در تفسیر سوره زلزال میتوان اینچنین در نظر گرفت اثقال را همان نیروی ثقل و گرانشی دانست و اینکه دلیل زلزله تغیرات نیروهای وزنی روی آن است و برای تعادل زمین این اتفاق میافتد و نوعی گزارش دهی زمین به ما است و باید در آن بسیار مطالعه شود که چه تغییراتی موجب این زلزله ها میشود و دارای یک قانون ثابتی است که خداوند در آن قرارداده
و همچنین در «مثقال ذره خیرا یره» مثقال از نوع ثقل و وزن است و خیر و شر میتواند نیروی مثبت و منفی یعنی بار گذاری یا برداشتن بار به هر اندازه ایی در سطح زمین موثر است. بر این اساس میتوان تئوری های زمین لرزه را محدود تر و به نتیجه دقیقتر رسید. با تشکر. و من الله توفیقباسمه تعالی: سلام علیکم: بحث وجود زلزله به جهت ماگما و حرارت درونی زمین که بالاخره باید آن حرارت درونی که همواره در جوش و جنبش میباشد به طریق آتشفشان و زلزله، خود را نشان دهد. که این بحثی است تا انسانها هرجایی را به عنوان محل زندگی انتخاب نکنند و یا اموری را رعایت کنند که زلزله و جنبش زمین به آنها برخورد نکند. ولی آنچه در سورهی زلزال مطرح است، بحث حضور قیامتی ما و رؤیت اعمال است و ربطی به زلزلهای که پیش میآید، ندارد. موفق باشید
-
این است معنای یگانگی بین ذهن و عین.
با سلام خدمت استاد محترم: در تفسیر سوره زمر روی اسم الله بحث نمودید که مقام جامع منبسط در هستی است، و روایت: «ما رایت شیا الا و ...» قبل از شی و با هر شی و بعد شی، الله را دیدم. در مورد مقام نبی هم فرمودید که مقام اسم الله هست. هر دو موضوع به یک مفهوم است؟
این یعنی باطن هرچیز نور نبی است یا در آینه نبی باید باطن هر شی را که الله است دید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! از یک طرف رسول خدا «صلواتاللهعلیهوآله» مأمورِ دعوت به حضرت اللهاند به حکم آنکه قرآن میفرماید: «قُلْ هَذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللَّهِ» بگو این است راه من که به الله دعوت میکنم. و از طرف دیگر عالَم آینهی نور حضرت الله میباشد، پس با شریعت نبوی میتوان منوّر به نور الله شد و با آن نور، عالم را آینهی الله یافت. این است معنای یگانگی بین ذهن و عین. موفق باشید
-
بدون عنوان
با سلام و احترام خدمت استاد گرامی: در مباحث عین ثابته فرمودید که هر شخصی خودش پدر و مادرش را انتخاب کرده است. می خواستم بپرسم که آیا حضرتعالی خودتان به این نتیجه رسیده اید یا توسط دیگران هم مطرح شده است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: این یک بحثی است در موضوع «عین ثابته» پیش میآید بخصوص با توجه به آیهی ۱۷۲ سورهی اعراف که هرکس را از پشت پدرش جهت اقرار به ربوبیت خدا اخذ کردند. موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام علیکم استاد: نظرتون در مورد متن زیر چیه؟
کتاب ادبیات دین از آقای محمدتقی اکبرنژاد:
«این واژه [تعمق] در اصطلاح امروزی یکی از جذاب ترین واژگان علمی است؛ زیرا متعمق کسی است که همه ابعاد مسئله را بررسی میکند و به برداشت های صوری اکتفاء نمیکند. این در حالی است که کسی که در روایات به معنای شخص شکاک و وسواسی تعمق میکند، با مشاهده حقایق ارضا نمیشود. متعمق آدم فضولی است که درباره آنچه نباید بداند و نمیتواند بداند، کنجکاوی میکند و با این کار فقط بر شک خود می افزاید. برای همین نیز به حقیقت دست نمی یابد؛ بلکه بر تردیدش افزوده میشود. به این روایات توجه کنید:
۱. غایه کل متعمق فی علمنا ان یجهل
۲. و الکفر علی اربع دعائم علی التعمق و التنازع و الزیغ و الشقاق فمن تعمق لم ینب الی الحق ...
۳. و لامتکلف و لامتعمق جمیل المنازعه کریم المراجعه عدل ان غضب رفیق ان طلب لایتهور و لایتهتک و لایتجبر
۴. عن ابی جریر الرشاقی قال قلت لابی الحسن موسی علیه السلام کیف اتوضا للصلاه. فقال لا تعمق فی الوضوء و لاتلطم وجهک بالماء...
ما حتی در یک مورد هم به روایتی برنخوردیم که در آن تامل ستایش شده باشد. در تمام موارد استعمال به معنای زیاده روی، فضولی در کار خدا و شکاکیت به کار رفته است. غفلت از اصطلاح مذکور باعث شد تا برخی روایتی را که در مذمت تعمق در توحید [در آیات سوره توحید و حدید] وارد شده است، به معنای ستایش بگیرند و موید بر روش علمی خود بیاورند.»
ایشون بعد از آنکه سخنانی از علامه طباطبایی و صدرالمتالهین (رحمهما الله) و آیت الله جوادی آملی (حفظه الله) رو درباره این مورد می آورند به اشتباه تفسیری ایشان اشاره میکنند که:
«ما در صدد نهی از علوم عقلی نیستیم، بلکه می خواستیم بگوییم این روایت موید خوبی برای علوم عقلی نیست و اشتباه تفسیری منجر به این برداشت شده است؛ وگرنه بزرگان فلسفه دلایل عقلی و نقلی بسیاری بر مشروعیت علوم عقلی دارند.»باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که میفرمایید امثال آیت الله جوادی «متعمّقون» در روایت امام سجاد «علیهالسلام» را به عنوان کسانی میدانند که آمادگی عمیقشدن در فهم دین را بهتر دارا هستند و این از خود آن روایت برمیآید که چگونه سورهی توحید و شش آیهی اول سورهی حدید را خداوند برای آنها نازل کرده. مگر میشود گفت این آیات برای فضولها نازل شده؟! در حالیکه دارای عمیقترین مطالب توحیدی میباشد. موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام استاد وقتتون بخیر: اگر کسی بخواهد در دین اسلام تحقیق کند بصورتی که حقانیت این دین به او ثابت شود چه راهی را پیشنهاد میدهید ؟ اگر کتابی هست معرفی کنید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم با کمی تدبّر در قرآن از طریق تفاسیری مثل «المیزان»، مطلب برای انسان روشن شود. کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» که روی سایت هست، إنشاءالله میتواند کمک کند. موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام علیکم: اگر زعامت اجتماعی یکی از شوون امامت است پس چگونه حضرت ابراهیم و یا حضرت داوود و یا حضرت عیسی (ع) به دنبال تشکیل حکومت نبودند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: برعکس، بهخصوص پیامبران بنیاسرائیل عموماً حکومت داشتند و حضرت عیسی «علیهالسلام» نیز با توجه به اینکه از پیامبران بنیاسرائیل هستند، اگر شرایط برایشان فراهم میشد احتمال تشکیل حکومت برایشان بود و اساساً امامت که از حضرت ابراهیم «علیهالسلام» شروع شد، در راستای حکومت به معنای نقشآفرینی در نظام اجتماعی اهل ایمان معنا دارد. موفق باشید
-
بدون عنوان
بسمه تعالی
بازخوانی هویت دینی و ملی
محضر شریف استاد سلام علیکم:
در رابطه با تحلیل وقایع تاریخی انقلاب سال ۵۷ ایران ؛ اگر بپذیریم تحلیل پزیتیویستی آن پس از ۴۱ سال منصفانه نیست اما باید بپذیریم نگاه شهودی رنه گنونی نیز در این حجاب زمانه کافی نیست و لذا استدعا دارم این بار از فضای پدیدارشناسی موضوغ را نقد بفرمایید و بگویید
اولا: زدن هواپیمای روح الله خمینی توسط آمریکا چه تبعات مختلفی داشت که آنها این کار را انجام ندادند؟
ثانیا: آیا فرانسه صرفا با نگاه بشر دوستانه و با ژست دموکراسی دوستی به ایشان پناهندگی داد؟ و یا مسائل دیگری نیز بوده است؟باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده خداوند است که جهان را اداره میکند. و برای سرنگونی نظام شاهنشاهی میتوان به این آیه فکر کرد: «وَإِذَا أَرَدْنَا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِيهَا فَفَسَقُوا فِيهَا فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِيرًا»و ما چون اهل دیاری را بخواهیم به کیفر گناه هلاک سازیم پیشوایان و متنعّمان آن شهر را امر کنیم آنها راه فسق در آن دیار پیش گیرند پس آنجا تنبیه و عقاب لزوم خواهد یافت، آن گاه همه را هلاک میسازیم. موفق باشید
-
بدون عنوان
با سلام و عرض ادب و احترام: میشه لطف کنید در مورد شرح صدر سخنرانی کنید یا کتابی یا مقاله ای به بنده معرفی کنید؟ ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: گاه و بیگاه بنا به شرایطی عرایضی شده است بخصوص در مباحثی که امسال در رابطه با کربلا در جلسهی عاشورائیان شد؛ این امر در میان آمد. نکاتی در شرح سورهی فتح، در جلسات ۱۵ تا ۱۷ هست که میتوانید در قسمت تفاسیر سورهها در سایت دنبال کنید. موفق باشید
http://lobolmizan.ir/sound/1291
-
بدون عنوان
سلام علیکم:
در خصوص سوالات ۳۰۳۳۵ و ۳۰۳۴۴ که این دوستمان پرسیدند ذهن مرا هم به خود مشغول کرده ولی با دو دوتای خودم به این نتیجه رسیدم:
اگر حقیقت انسان همان روح خداست و روح خدا «برترین» مخلوق خداست و اهل بیت (ع) هم آن حقیقت انسان که روح خداست را در خود فعلیت بخشیده اند پس دیگر نمیتوان احتمال این را داد که ملائکه عالین از اهل بیت (ع) برتر میباشند. چون مخلوقی برتر از روح وجود ندارد که بگوییم عالین جزء آن مخلوقات هستند. ولی میتوان احتمال داد که یا مقامی برابر یا پایین تر از اهل بیت (ع) دارند. که در این صورت اگر بگوییم مقامی برابر مقام اهل بیت دارند شاید بتوان نتیجه گرفت که اصلا شاید این عالین خود اهل بیت هستند کما اینکه بعضی روایات گویای این هستند. مطلب آخر اینکه طی یه بررسی که در اینترنت انجام دادم علامه جوادی و علامه حسن زاده قائل به این هستند که مقام اهل بیت (ع) از مقام عالین بالاتر است. لطفا نظرتان را بدهید. تشکرباسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که عرض شد اگر به آیهی مربوطه نظر کنید خداوند در خطاب به شیطان میفرماید: «... يَا إِبْلِيسُ مَا مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِيَدَيَّ ۖ أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعَالِينَ». با این برداشت که باید خطاب خداوند به فرشتگان به «عالین» نرسیده باشد. در حالیکه ائمه «علیهمالسلام» مورد خطاب هستند. لذا میتوان گفت «عالین» واقعاً عالین هستند. موفق باشید
-
بدون عنوان
به نظر شما برای سنجیدن باورهای توحیدی از چه باورهایی می توان مؤلفه های اصلی را استخراج نمود؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: پس از کسب معارف لازم، از اینکه در روبهروشدن با حوادث، متوجهی حضور خداوند در آن حوادث باشیم، بهترین راه نظر به توحید حضرت حق است. قرآن از این جهت نمونهی خوبی میباشد. موفق باشید