-
بدون عنوان
سلام و عرض ادب: در حدیثی بیان شده که ریشه ی همه خطاها حب الدنیاست. لطفا «دقیق» تبیین بفرمایید چگونه ریشه دو خطای «بی بصیرتی» و «جهل» ناشی از حب الدنیاست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: حبّ دنیا حجاب میشود کتاب «فرزندم؛ اینچنین باید بود» إنشاءالله کمک میکند. موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام استاد خسته نباشید: من ۱۷ سالمه و خیلی به فکر حفظ دینم هستم ولی متاسفانه گاهی مرتکب گناه های بزگی میشم و خیلی خیلی پشیمون مبشم و تا به حال چندین و چند بار این اتفاق تکرار شده و توبه کردم ولی متاسفانه نتونستم توبه ام را نگه دارم و ... از این بابت خیلی ناراحتم که چرا هواهای نفسانی بر من غالب میشن و حتی بعضی مواقع از اینکه خدا من را ببخشد نا امید میشوم و فکر میکنم خدا دیگر من را نمیبخشد و دوباره توبه کردن فایده ندارد. استاد از شما راهکاری میخوام چکار کنم که هوای نفسانی بر من غالب نشه و بتوانم خود را کنترل کنم؟ و چگونه توبه کنیم که خداوند قطعا ببخشد؟ و آیا راهی هست که انسان بتواند نفس خود را کنترل کند و مرتکب گناه نشود و اگر مرتکب شد چه اقدامیکند؟ ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: متوجه افقی شوید که از طریق ایمان و عمل صالح در مقابل انسان گشوده میشود و جهان کیفی برای انسان پیش میآید و گناهان ما را از آن نحوه بودن محروم میکند. در این مورد میتوانید به کتاب «فرزندم؛ اینچنین باید بود» که روی سایت هست، رجوع فرمایید. موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام علیکم:
استاد بزرگوار: با اینهمه تاکید شما بر ملک شناسی چرا کتابی در این زمینه ندارید؟
۲. ذکری یا نمازی یا آدابی هست برای اینکه راه توجه و تصرف ملائکه رو که بسته ام باز کنم؟
۳. کتابی در زمینه ملک شناسی که کتاب روانی هم باشه معرفی میفرمایید؟
۴. راهی برای اینکه کمک بگیرم از فرشته عزراییل برای اینکه کمکی باشه برام در قبض هام؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنانکه قرآن متذکر شده است یکی از ستونهای ایمان، ایمان به فرشتگان تحت امر حضرت ربّ العالمین میباشد و عرض شد آیات اولیهی سورهی فاطر و آخر خطبهی اول نهجالبلاغه، متذکر وجود و نقش فرشتگان هست. در مورد کمکگرفتن از فرشتگان، فرمودهاند به نیّت جلب توجه مثلاً جناب حضرت عزرائیل «علیهالسلام» دو رکعت نماز بخوانید و مطابق نقش قابضبودنِ آن ملک مقرب، از او مدد بگیریم که میل ما را از امور دنیایی و وَهمی قبض کند. موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام استاد: در مورد تشکیل صندوق های نیکوکاری در روستا برایم سوالی پیش اومده. در اسلام اینطور که بنده فهمیدم فرهنگ انفاق یک بسته جامع با لوازم و اقتضائات خاص خودش است که اهداف خاصی را از جمله تعالی شخص انفاق کننده را دنبال می کند. اما احساس می کنم یکی از مسائلی که اسلام در فرهنگ انفاق به دنبال اون بوده اینه که انفاق کننده نیز خود طعم انفاق کردن را بچشد که این طعم و لذت هم موجب انگیزه ای برای انفاق بیشتر و هم موجب رشد و تعالی روح انفاق کننده است. احساس بنده اینه که باید در کنار تشکیلاتی کردن مسأله انفاق در جامعه مواظب آسیب های اجتماعی و فرهنگی اون که همانا صدمه زدن به خودِ فرهنگ انفاق است نیز باشیم که چه بسا در بلند مدت همین کارهای تشکیلاتی موجب کم رنگ شدن مسأله انفاق در جامعه شود. بنده احساس می کنم باید در کنار این کار تشکیلاتی که البته لازم هم است به اون فرهنگ جامع انفاق در جامعه نیز بپردازیم. فرهنگی که مردم را خود به خود وارد چرخه انفاق می کند و طعم و لذت کمک کردن را می چشند و به عبارتی تبدیل به سبک زندگی مردم شود. نظر جنابعالی چیست؟! ممنون استاد. اگر در آثار خودتون و دیگران به این مطلب نیز اشاره ای شده ممنون میشم اشاره کنید تا بیشتر تحقیق کنم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: کاملاً سخن درستی است حتی تا میشود باید خود انسان وارد شود و غیر مستقیم کمک کند که آن فرد مستحق نفهمد از کجا به او کمک شده است. فکر نمیکنم مطلب به صورت خاص در نوشتههای بنده باشد، ولی روح مطلب را در توصیههای حضرت مولا «علیهالسلام» به فرزندشان امام حسن «علیهالسلام» در کتاب «فرزند؛ اینچنین باید بود» میتوانید دنبال کنید. موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی:
چند وقتی است که همیشه تفکراتم وارد شکل و قالب خاصی می شود و ناخودآگاه وارد بحث روابط عوالم مختلف وجود با یکدیگر می شوم.
مثلاً مدیر یک شرکت به کارمندش میگوید برای سر و سامان دادن به کار شرکت فلان عمل را انجام بده کارمند انجام میدهد و این قضیه جوانب و جزئیاتی پیدا می کند من با خودم می اندیشم که این سر و سامان دادن را مدیر در سطح بالاتری انجام داد و در عالم بالاتر این مسئله را تحقق بخشید و کارمند در نازلترین سطح آن را انجام داد و زمینی ترین بخش کار به عهده کارمند بود البته این تفکرات جزئیات و شاخههای بیشتری پیدا میکند و سولات دیگری را هم به دنبال خودش می آورد. به نظرم تفکر به عوالم وجود و ارتباط آنها با هم، قالب فکری بسیار ارزشمندی است اما تفکرات من خیلی خام هستند. شاید نیاز به کاری یا مطالعه کتابی دارم تا پختهتر بتوانم از این چارچوب فکری استفاده کنم. در هر حال از شما می خواهم لطف نموده و مرا راهنمایی بفرمایید. صد شاخه گل صلوات تقدیم به شما که دریچه هایی از نور را به قلب من گشودید. التماس دعاباسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور که میفرمایید باید از جایی شروع کنید، یا با سیر مطالعاتی سایت جلو بروید، یا با توصیههای حضرت امیرالمؤمنین «علیهالسلام» به امام حسن «علیهالسلام» در کتاب «فرزندم؛ اینچنین باید بود». موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام استاد طاهرزاده! در پاسخ ۲۹۶۱۹ تمامی حرف شما درست است. اما آیا باور ندارید اگر میراث مکتوب بدون واسطه ای از ائمه و پیامبر اسلام رسیده بود این همه مناقشه و اختلاف در احادیث و مسائل فقهی در شیعه و سنی نبود؟ شما خودتان یک نویسنده هستید مسلما خودتان بهتر حرف خودتان را می نویسید تا واسطه ای که چند نسل بعد حرف شما بگوید! سپاس گزارم خدانگهدار
باسمه تعالی: سلام علیکم: شما نامهی ۳۱ نهجالبلاغه را در نظر بگیرید و یا حدیث «یابنالجندب» در تحفالعقول را. مگر اینها آثار مدونی برای شیعیان نیست؟! که حقیقتاً اگر به آن رجوع کنند برای زندگی در این عالم هیچ کسری ندارند. و میبینید که آنطور که باید استفاده نمیشود. موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام استاد عزیز بسیار سپاس از لطف شما. استاد عزیز اگر بخواهید یکی از آثار خودتون رو معرفی کنید قطعا همه آثار ارزشمند هستند اگر یکی رو انتخاب کنید کدوم اثر انتخاب میکنید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بستگی به حال و هوای مخاطب دارد. نامهی 31 نهجالبلاغه که تحت عنوان کتاب «فرزندم؛ اینچنین باید بود» روی سایت هست و کتاب «گوشسپردن به ندایِ بیصدای انقلاب اسلامی» با توجه به احوالات خواننده، میتواند مفید باشد. موفق باشید
-
بدون عنوان
با سلام و احترام خدمت استاد ارجمند جناب آقای طاهرزاده:
از بزرگواری تان در پاسخ به سوالات زیر صمیمانه تشکر می نمایم. با تشکر و سپاس. محسنی
۱. به نظر شما یک عضو هیئت علمی دانشگاه فرهنگیان (تربیت معلم) باید دارای چه ویژگی های شخصیتی باشد؟
۲. نقش باورها و اعتقادات فرد را تا چه اندازه در حرفه مدرسان تربیت معلم مؤثرمی دانید؟
۳. چه دانش و مهارت هایی را برای ورود اعضای هیئت علمی دانشگاه فرهنگیان لازم و ضروری است؟
۴. پیشنهادتان برای نحوه جذب اعضای هیئت علمی دانشگاه فرهنگیان (تربیت معلم) چه می باشد؟
۵. آیا تجربه معلمی را برای آماده سازی و ورود مدرسان تربیت معلم مناسب می دانید؟
۶. چه تمایزی بین تدریس در دانشگاه فرهنگیان با تدریس در سایر دانشگاهها وجود دارد؟
۷. توصیه شما برای ایجاد ارتباط بین دانش و عمل مدرسان تربیت معلم چیست؟
۸. چگونه می توان به اعضای هیئت علمی در مسیر تبدیل شدن به یک مدرس تربیت معلم کمک کرد؟
۹. موانع عمده و اساسی که در مسیر موفقیت آموزش معلم قرار دارند، کدامند؟ و چه تغییراتی را در این زمینه لازم می دانید؟
۱۰. نقش سیاست گذاری های کلان را در جذب هیئت علمی دانشگاه فرهنگیان تا چه حد و در چه زمینه هایی مؤثر می دانید؟
۱۱. فرهنگ و جو سازمانی دانشگاه را تا چه حد در رشد و تربیت مدرسان تربیت معلم مؤثرمی دانید؟
۱۲. یک عضو هیئت علمی دانشگاه فرهنگیان باید دارای چه عناصر و مؤلفه های کلیدی باشد؟
۱۳. چه توصیه هایی برای آماده سازی اعضای هیئت علمی دانشگاه فرهنگیان دارید؟
۱۴. تأثیرمدرسان تربیت معلم برنظام آموزش و پرورش کشور چیست؟
۱۵. تأثیر تربیت و آموزش اعضای هیئت علمی دانشگاه فرهنگیان برسرمایه اجتماعی جامعه چیست؟باسمه تعالی: سلام علیکم: با عذرخواهی تمام، این موارد مواردی نیست که در قالب سؤال و جواب این سایت بتوانیم در آنها ورود کنیم. در این مورد پیشنهاد میشود اگر به نامهی 31 نهجالبلاغه که تحت عنوان کتاب «فرزندم؛ اینچنین باید بود» رجوع شود، بحمدلله جوابهای خوبی را در سخنان امیرالمؤمنین «علیهالسلام» خواهید یافت. موفق باشید
-
روحها به نحوی در حوزههای حضور همدیگر حاضر میشوند
سلام استاد عزیز: دو سوال دارم : ۱. آیا ممکن است انسان به گذشته سفر کند؟ چون طبق نظریه انیشتین چنین چیزی امکان دارد. اخیرا یه جوانی کشف کرده میشه به گذشته سفر کرد ولی نمیتوان فعالیتی در گذشته انجام داد البته چون میدونید علم روزانه در حال پیشرفت هست، چندان این مطلب صدا نکرده. خواستم نظر شما رو بدونم.
۲. آیا طی الارض با کشف مکانیزم های مادی طبیعت ممکن است؟ در جایی فرمودید قدیم ها بدون اینکه تلفن باشد دختر و مادر در دو شهر مختلف از حال هم باخبر بودند. میشه کمی این رو توضیح بدید به چه صورت هست و چگونه؟باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. مگر تجرد نفس به خودی خود موجب حضور در گذشته نمیشود وقتی خود را در آن مسیر حضور در گذشته قرار دهیم؟ همانطور که علی «علیهالسلام» در نامهی ۳۱ میفرمایند: گویا با گذشتگان زندگی میکردم. ۲. هیچوقت طیّ الارض به معنای حرکتی ماورای زمان با پدیدههای مادی که اسیر زمانند، ممکن نیست ولی روحها به نحوی در حوزههای حضور همدیگر حاضر میشوند. برای دوستی که نوشته بود کرونا ما را از هم دور کرد؛ نوشتم:
با سلام: به ما گفته بودند در بهشت، همه نزد یکدیگرند و ما را که گمان میکردیم قصهی این نزدیکی، قصهی نزدیکی جسمهاست، غافل از آنکه بهشت، فوقِ جسمها برای خود جهانی است که روحها آنجا حاضرند بیش از آنکه جسمها کنار هم باشند که هر اندازه هم کنار هم باشند، پیشِ هم نیستند. و امروز فهمیدیم که قصهی نزدیکیها قصهی پیشِ هم بودنهاست در جهانی واحد. گویا اگر هرکس جهانی دارد برای خود، ولی چنانچه جهانی به زیبایی جهان انقلاب اسلامی و جهان شهدا در مقابل ما گشوده شود، همه در جهان همدیگر با همدیگر و پیش همدیگر، با همدیگر یک فضا و یک هوا و یک نفحه که مربوط به نفحهی قدسی این دوران است را تنفس میکنیم. آیا در چنین جهانی مگر میتواند دوری و جدایی و دوگانگی در میان باشد؟!!
موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام استاد:
پیرو سوال ۲۹۴۴۶ که ازتون داشتم. میخواستم بدونم کلا برای جلسه هفتگی زنانه مون اولویت با کدوم هست؟ دعا، زیارت، حدیث کسا؟ خودتون میخواستید جلسه بگیرین چی میخوندین؟ ممنونباسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده نامهی ۳۱ امیرالمؤمنین «علیهالسلام» که در کتاب «فرزندم؛ اینچنین باید بود» بهتر میتواند کمک کند به این شکل که از قبل قسمتی از آن تعیین شود و اعضای جلسه بخوانند و در جلسه ارائه دهند. بقیه هم که آمادگی خواندن ندارند، با گوشسپردن، از مطالب استفاده خواهند کرد. موفق باشید
-
بدون عنوان
با سلام و احترام:
آیا درک بزرگان و عرفا، از زمان، همانطور است که برای انسان های عادی هست؟ برکت «زمان و وقت» دقیقا به چه معناست؟ و آیا انسان های عادی مثل ما هم میتوانند وقتشان برکت داشته باشد یا این مخصوص عرفاست؟ لطفا راهنمایی کنید چه مؤلفه هایی باعث میشود وقت ما برکت داشته باشد. بسیار ممنونم.باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد میشود کتاب «فرزندم؛ اینچنین باید بود» را جهت تفکر در این موارد مطالعه فرمایید. موفق باشید
-
بدون عنوان
با سلام خدمت استاد محترم: استاد من در مساله ای گیر افتادم که هیچ راه هدایتی پیدا نمی کنم. جریان قرار گرفتن سر یک دو راهی است. نزدیک به ۵ سال است که درگیر این بلاتکلیفی و دوراهی هستم. جالب اینجاست که وقتی مشورت می کنم همه راه x را به من نشان می دهند ولی انگار قرآن راه y را به من نشان می دهد. حتی استادی داریم که عارف هستند و چشم برزخی به حقایق دارند. اصلا متوجه نمی شوم کدام راه را به من نشان می دهند. حتی دستوری را اشاره کردند که دو بار خواندم و هر دو بار انگار نشانه هایی از راه y به من نشان داده شد. خسته شدم از این بازی. از این سردرگمی.
باسمه تعالی: سلام علیکم: راه خود را باید در بستر حضور تاریخی انقلاب اسلامی و رهنمودهای نایب الامام حضرت آیت الله خامنهای «حفظهالله» و روحیهی جهادی پیدا کنیم. به نظر میآید رهنمودهای حضرت مولی الموحدین «علیهالسلام» به فرزندشان امام حسن «علیهالسلام» در کتاب «فرزندم؛ اینچنین باید بود» راههایی در مقابل ما بگشاید. موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام و عرض ادب: غیر از مطالبی که در کتب جوان و انتخاب بزرگ و ادب خیال و عقل و قلب در رابطه با موضوع تربیت روح از طریق ورزش آمده است، چه کتبی از خودتان و دیگران را برای پیگیری بیشتر این موضوع توصیه می فرمایید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: رویهمرفته کتاب «فرزندم؛ اینچنین باید بود» انسان را نسبت به خود جدّی میکند. موفق باشید
-
در تربیت نوجوانان
سلام علیکم:
عرض ادب و احترام. می خواستم نظرتون رو در مورد سن مناسب برای جذب نوجوان و کار فرهنگی بر روی نوجوان بپرسم. یا اصلا قائل به سن خاصی برای موضوعات مطرح شده هستید یا نه؟ تشکرباسمه تعالی: سلام علیکم: در تربيت نوجوانان بايد به چند اصل تربيتی توجّه كرد؛ از جمله: شناخت مسائل اين نسل، توجّه به پايههای خُلقی اين نسل، توجّه به اصل محبت و انس و دوستی با نوجوانان و پرهيز از اعمال قدرت و اجبار. حضرت علی عليه السلام دوران نوجوانی را از سه جهت بسيار حسّاس بيان میكنند: اوّل اينكه قلب نوجوان مانند زمين، خالی و مساعد است كه هرچه در آن بكاری همان درو میكنی: «انّما قلب الحدث كالأرض الخالية مهما اُلقی فيها من كلّ شیء قبلته» و دوم اينكه دوران نوجوانی را زودگذر میدانند و گوشزد میفرمايند سريعاً آن را دريابيد: «بادر شبابك قبل هرمك و صحتك قبل سقمك» سوم اينكه شيطان در اين زمان به نوجوان زياد روی میآورد و لازم است برای آن پناهگاه خوبی در نظر گرفت. موفق باشید
-
این قبض و بسط ها زمینهی پختهشدن جان انسان میشود
سلام استاد: ان شاءالله که حالتون خوب باشه. ببخشید چرا تا وقتی به کتابها و دعا ها و نماز توجه دارم و استفاده میکنم به خدا نزدیک هستم ولی کافیه فقط شرایطی پیش بیاد که مجبورم مدتی نماز نخونم و نتونم وصل بشم خیلی زود حس میکنم از خدا دورم و به شیطان نزدیک واقعا این حالم رو بد میکنه وقتی به خودم میام و میفهمم اشتباه کردم. حس میکنم انگار زخم عمیقی به قلبم نشسته واقعا حس میکنم چقد از خدا دور شدم. چکار کنم با سستی ایمان؟ نمیدونم هرچی هم تلاش میکنم باز تو تله خیال ذهن و شیطان میافتم با اینکه کتاب ادب خیال و قلب رو هم مطالعه کردم با تشکر اگه راهکاری دارید ممنون میشم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال این قبض و بسطها زمینهی پختهشدن جان انسان میشود زیرا حضرت امیر در نهجالبلاغه میفرمایند: «إِنَّ لِلْقُلُوبِ إِقْبَالاً وَ إِدْبَاراً فَإِذَا أَقْبَلَتْ فَاحْمِلُوهَا عَلَی النَّوَافِلِ وَ إِذَا أَدْبَرَتْ فَاقْتَصِرُوا بِهَا عَلَی الْفَرَائِضِ» این دل، مثل فصول چهارگانه است، یعنی مثل زمان که گاهی بهاری دارد و گاهی پاییزی، گاهی اقبالی دارد و گاهی ادباری. اگر دل در حالت بهار بود، شکوفایی و اقبال داشت، از نوافل نگذرید، سعی کنید، نافله ها را ترک نکنید و اگر دل، آن آمادگی را ندارد، شما بر دل تحمیل نکنید و فقط واجب ها را انجام دهید، نگویید حتماً نماز شب بخوانم چرا که آن نماز شبی که با ادبار دل همراه است، با کراهت آمیخته است و کمتر انسان، توفیق پیدا می کند، لذا حضرت فرمود: دل خود را نرنجانید و با دل کنار بیایید. تجربهای که در این مسیر به دست میآید کارساز است. احساس میشود حالت ادبارِ زمانه بیشتر شده است و کار را سخت کرده. موفق باشید
-
بدون عنوان
با سلام خدمت استاد عزیز:
استاد ۲۴ سال سن دارم و چند سالی هست که با مباحث شما آشنا هستم. به امید خدا قصد ازدواج دارم اما پر از ابهام و سوال در این مورد هستم. اگر امکانش هست کتاب یا منابع دیگه ای برای مطالعه در این مورد معرفی کنید.باسمه تعالی: سلام علیکم: اولاً: در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست. ثانیاً: خوب است که با دنبالکردن معارف و سجایای معنوی، بهتر اینکار را ادامه دهید. مثل مطالعهی کتاب «فرزندم؛ اینچنین باید بود» و یا تفسیر سورهی نور و کتاب «زن؛ آنگونه که باید باشد». موفق باشید
-
خوفِ حضور در ساحت برتر
سلام بر استاد گرامی و عرض ادب:
دو سوال از رفقای عزیزم را تقدیمتان میدارم که از بنده خواهش کردند از شما بپرسم.
۱. یکی از رفقا میگوید: بنده هر وقت که ماه رمضان را کامل روزه گرفته ام، آنچنام ادباری به من دست میدهد که واجباتم هم ترک میشود ماه بعد از رمضان، چه کنم؟
۲. یکی از رفقای طلبه خواست از شما بپرسم: در تعادل بین ارتباط با جامعه و زنگار نگرفتن از جامعه، ملاک و مرز و حد چیست و چگونه آن را بفهمیم که آلوده نشویم ولی همواره با مردم باشیم و مردمداری کنیم!؟
این حقیر هم سخنی ندارم جز ملتمس دعا بودن برای ماه محرم الحرام. یا علیباسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. نباید نگران بود. این همان خوفِ حضور در ساحتِ برتر است. مثل ابتدایِ برزخ میماند که انسان دست و پایش را گم میکند، ولی چون به خود آید در ساحتِ برتری تنفس خواهد کرد. ۲. وقتی به حکم وظیفه و در اندازهای که حضرت محبوب راضی هستند، به میدان بیاییم، قصهی انسان قصهی کسی میشود که اگر دست در کار دارد، دل با یار دارد. رویهمرفته مطالعهی کتاب «فرزندم؛ اینچنین باید بود» را مدّ نظر داشته باشند خوب است. موفق باشید
-
بدون عنوان
با سلام و دعای خیر:
موضوع تحقیق حقیر درباره ی تعلق به دنیا و آثار آن است. اگر منابعی در این باره معرفی کنید ممنون میشوم.باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم اگر کتاب «جامع السعادات» مرحوم مهدی نراقی را با ترجمهی اقای مصطفوی ورق بزنید، و یا کتاب «فرزندم؛ اینچنین باید بود» که شرح نامهی ۳۱ نهجالبلاغه است؛ نکات خوبی در اختیار شما میگذارد. موفق باشید
-
دل خود را نرنجانید و با دل کنار بیایید.
سلام علیکم:
۱. بنده یه دوران خیلی خوبی داشتم. حدودا ماه ذی الحجه و محرم پارسال. (به طوری که شهریور ۹۸ دوبار توفیق زیارت امام رضا (ع) داشتم و بیشتر شبها نماز شب میخواندم. اشک و آه و دلتنگی هم بود) اما الان نه نماز شبی هست، نه آه و سوزی و نه زیارتی. چندین هفته هست که حسرت آن روز ها را می خورم و خاطرات را مرور می کنم. اما هنوز نفهمیدم که چرا به این حال و روز افتاده ام. وظیفه ی من در این حال چیست؟ و چگونه به آن دوران برگردم؟
۲. هر از گاهی هم خوب باشم به دو سه روز نرسیده باز هم به روزمرگی و غفلت برمی گردم. و بررسی کردم و به این نتیجه رسیدم که شاید وقتی آدم خوبی هستم مغرور و معجب می شوم و خداوند برای اینکه دلم شکسته باشد توفیقی ازم سلب میکند. اگر مرا جهت داشتن دلی شکسته و از بین بردن عجب راهنمایی کنید بسیار ممنون میشم.باسمه تعالی: سلام علیکم: به گفتهی حضرت علی «علیهالسلام» در حکمت ۲۲ نهج البلاغه میفرمایند: «إِنَّ لِلْقُلُوبِ إِقْبَالاً وَ إِدْبَاراً فَإِذَا أَقْبَلَتْ فَاحْمِلُوهَا عَلَی النَّوَافِلِ وَ إِذَا أَدْبَرَتْ فَاقْتَصِرُوا بِهَا عَلَی الْفَرَائِضِ» این دل، مثل فصول چهارگانه است، یعنی مثل زمان که گاهی بهاری دارد وگاهی پاییزی، گاهی اقبالی دارد و گاهی ادباری. اگر دل در حالت بهار بود، شکوفایی و اقبال داشت، از نوافل نگذرید، سعی کنید، نافله ها را ترک نکنید و اگر دل، آن آمادگی را ندارد، شما بر دل تحمیل نکنید و فقط واجب ها را انجام دهید، نگویید حتماً نماز شب بخوانم چرا که آن نماز شبی که با ادبار دل همراه است، با کراهت آمیخته است و کمتر انسان، توفیق پیدا می کند، لذا حضرت فرمود: دل خود را نرنجانید و با دل کنار بیایید. موفق باشید
-
برزخ و قیامت، محلی برای انتخابی جدید نیست
سلام علیکم:
آیا انسانها پس از موت و در عالم برزخ هم میتوانند خصائل مذموم و ملکات منفی نفس خود و سیئاتی که در دنیا داشتند و مرتکب شدند را جبران کنند و مسیر خود را اصلاح کنند و نسبت به آنچه در دنیا کرده اند، متفاوت شوند چه افرادیکه در زندگانی معصیت کار بودند و نفس اماره پیشران آنها بود چه حتی مثلا مشرکین و ملحدین و جبهه کفر و استکبار هم این ظرفیت را دارند که در برزخ اصلاح شوند و رویکرد دیگری داشته باشند؟باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که حضرت امیرالمؤمنین علیه السّلام میفرمایند: «الیَوم یَومُ العَمَلِ وَ لاَ حِسَابٍ وَ غَداً یَومُ الحِسَابِ وَلاَ عَمَلٍ» (شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۲، باب ۴۲، ص ۳۱۸) ؛ امروز، روز عمل کردن است و روز حساب رسی نیست و فردا روز حساب رسی است و روز عمل کردن نیست. و نیز حضرت میفرمایند: «الیوم عمل ولا حساب و غدا حساب ولا عمل» (خطبهی 42 نهجالبلاغه)
زیرا اساساً انسان بعد از این دنیا در موقعیت انتخاب گزینههای متفاوت نیست، بلکه تنها با ملکاتی که در دنیا برای خود کسب کرده، زندگی میکند و در رهن انتخابها و ملکات خود میباشد به همان معنایی که قرآن میفرماید: «كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ» هرکس در رهن و در گرو آن چیزی است که در دنیا انتخاب کرده است. موفق باشید
-
در موضوع وحدت وجود
سلام علیکم و رحمة الله: یکی از علماء در رد وحدت تشکیکی وجود به آیه مبارکه «لیس کمثله شیء» اسناد کرده اند. آیا با وجود این آیه وحدت وجود همچنان اثبات می شود؟ لطفا توضیح بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر وحدت وجود به معنی آن است که اشیاء، خدا میباشند که نتیجه بگیریم هیچ چیزی خدا نیست؟ این بندههای خدا در ابتدا تصور غلطی از وحدت وجود دارند و بعد مطابق تصور خود وحدت وجود را نقد میکنند. آیهی مبارکهی «لیس کمثله شیئ» می خواهد بفرماید خداوند در عرض چیزی نیست. آری! او «مع کلّ شیئ» میباشد، ولی نه «بمقارنه» و در عرض آن چیز. این افراد این فراز از خطبهی اول نهجالبلاغه را چگونه می خواهند بفهمند؟ موفق باشید
-
بدون عنوان
با سلام:
میخواستم بدانم چرا وقتی هدف درست را برای زندگی ات انتخاب می کنی از زمین و زمان در و دیوار درون و بیرون وجود انسان همه تبدیل به موانع میشوند؟ خیلی زجر آور است که مدام تلاش میکنی اما با کوچکترین کاستی هر چه کرده ایی بر باد می رود! تنها چیزی که خواسته ایی یعنی حضورت، آن حال خوبت از دست می رود و تو می مانی و یک آه، طوریکه به این فکر می افتی که انگار بد شدن هم بد نیست و افرادیکه راه مادیات را انتخاب کرده اند شاید به نوعی محق هستند چون بعضا در ابتدا افراد دینداری بوده اند. و اینکه لین بودن و مداراکردن در گفتار در شرایطی که ممکن است فردی مورد اجحاف قرار گرفته باشد باید به چه صورتی باشد که آسیبی متوجه شخص نشود و سخن حق را هم گفته باشد؟ برای حفظ آرامش در مواقع بحرانی چه راهکاری پیشنهاد میدهید؟باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد بنده آن است در این رابطه با حوصله برنامهای جهت مطالعهی کتابهای «فرزندم؛ اینچنین باید بود» برای خود بریزید. کتابها روی سایت هست. موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام علیکم و رحمه الله؛ رحمت خدا بر شما استاد گرامی:
راستش بنده پدری دارم ۴۷ ساله که حقا انسان حق پذیری هستن اما شلوغی ها و موانع زندگی ایشان را از معارف ناب توحیدی دور نگه داشته هر چند اهل دقت در حلال و حرام هستن؛ بنده واقعا حسرت میخورم که چرا ایشان از این معارف محروم اند حال بنظر خود حقیر رسید که پدرم برای آغاز زندگی جدید با خدای حضوری باید سراغ کتاب های شما بیاید؛ اما نمیدانم از کدام کتاب و با چه سیری! ایشان به دلیل سن بالا احتمالا حوصله و انرژی جوانان را ندارد فلذا باید از کتاب های شما آن هایی را به ایشان معرفی کنم که مناسب احوالات این سن ایشان باشد .لطفا حقیر را راهنمایی کنید. دعا بفرمایید.باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. فکر میکنم کتاب «فرزندم؛ اینچنین باید بود» که نامهی مولایمان به فرزندشان میباشد؛ افقی را در زندگی در مقابل انسان بگشاید. ۲. صوتهای بحث «ای اباذر» تذکرات خوبی است. آن را میتوانید در کانال «مطالب ویژه» دنبال کنید. موفق باشید
آدرس کانال @matalebevijeh
-
بدون عنوان
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام استاد عزیز: ۱. یک مشکلی دارم و قصد ترک این عادت بد را دارم ولی به شک افتاده ام؟ من وقتی مطلبی یاد میگیرم با تمام خلوص سعی در برطرف کردن آن در وجودم میکنم و وقتی میبینم دیگران اشتباه مرا میکنند و به هلاکت می افتند عذاب میکشم پس سعی میکنم آنها را راهنمایی کنم که به جدل کشیده میشود البته جدل بدون دعوا ولی به هر حال شخص مکدر میشود. بعضی موارد هم کج فهمی یا تفسیر به رای آیات و احکام را با اینکه تخصصی ندارند در یک جمع مطرح میکنند که باعث شکنجه درونی من و عکس العمل من ولی خالصا برای رضای خدا میشود. با اینکه میدانم در خانواده همه مرا سرزنش میکنند که چرا حساس میشوم. ولی الان که میخواهم سکوت کنم، میگویم نکند اشتباه میکنم و این کار من جدل نیست و نهی از منکر است و آنکه در درون من مرا امر به سکوت میکند و میگوید تو اول خودت را درست کن چکار به بقیه داری، شیطان است؟ و ندایی دیگر در درونم میگوید تو به کارت ادامه بده، سخن حق زدن به مذاق بقیه خوش نمی آید و حرف حق زدن تحمل سختی را هم دارد، مگر کم به امیر المومنین (ع) توهین کردند که سعی در برقراری حق داشت.
۲. اگر میشود سخنرانی یا کتابی را برآیم معرفی کنید که تشخیص دهم کجا باید حرف بزنم و کجا نه و چقدر باید با سخن ناحق مبارزه کرد؟
از ته دل حلالم کنید که وقت شریف شما را گرفتم، شنیدن صدای شما و پیام شما برایمان شده دلخوشی به پیام یک انسان بزرگ به یک انسان حقیر که هیچ استاد و راهنمایی جز خدا ندارد.باسمه تعالی: سلام علیکم: اینکه اطرافیان دلسوز جنابعالی متذکر اشکالات روش شما میشوند را؛ بپذیرید. پیشنهاد میشود توصیههای امیرالمؤمنین «علیهالسلام» به فرزندشان را دنبال کنید. موضوع در کتاب «فرزندم؛ اینچنین باید بود» بر روی سایت هست. موفق باشید
-
بدون عنوان
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام محضر استاد گرانقدر: چنانچه محضرتان آموخته ایم قرآن حقیفتی است از جانب حضرت حق (احکمت آیاته . . .) و ماهیتا "هدی للمنقین" است نه غیر منقین، پس چگونه میشود با عنایت به نامه ۴۷ نهج البلاغه «مبادا دیگران در عمل کردن از مسلمبن پیشی بگیرند» این موضوع را جمع بندی نمود؟ با تشکرباسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم حضرت، نسبت به هویتهای انسانی در مقایسه با سایر انسانها آن سخن را میفرمایند و نه در نسبت به حقیقت قرآن در مقایسه با سایر ادیان و مکاتب، به همان دلیل که ما بین اسلام به عنوان یک حقیقت و مسلمانیمان فاصله داریم. موفق باشید