-
بدون عنوان
سلام علیکم: انسان کامل انطوری که تعریف شده یعنی جامعیت اسما الهی را دارا بودن و در پاسخ یکی از سوالات بنده مطلب روشن نشد که آیا ائمه از همان ابتدا طفولیت در این مرتبه هستند؟ یا صرفا معصومند و بعدها به این مقام میرسند؟ حضرت امیر تربیت شده دست پیامبر اکرم است و تربیت به سوی هدفی متعالی معنا میدهد که فعلا نیست مگر اینکه قایل شویم که انسان کامل بودن اشاره به مقام متعالی و به تعبیر عرفا مخزن الهی آنهاست گه زمان بردار نیست؟ درک دقیقی از مطلب ندارم. جزاکم الله خیرا
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! همانطور که عرض شد اولیای معصوم در همان ابتدا در مقام عصمتاند و لازمهی چنین مقامی حفاظت از طریق همهی اسمای الهی میباشد. منتها حفظ آن عصمت و حاضرشدن در پرتو اسمای الهی به طوریکه اسمی آنها را از اسمی غافل نکند؛ هنر بزرگ آنها میباشد. پیشنهاد میشود کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» مطالعه شود. موفق باشید
-
محنت قرب ز بُعد افزون است
سلام علیکم: وقتی صحبت از انسان کامل میشود که مصداق اتم آن پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار هستند آیا کامل بودن آنها از همان ابتدا طفولیت است که بعید است اینگونه باشد آنچه بنظر میرسد علی (ع) در سن شصت سالگی نسبت به سن چهار سالکی بسیار کاملتر است. البته منظورم مرتبه نفس آنهاست نه مرتبه عالیه آنها که ظاهرا صادر اول نام دارد ولی در هر صورت اتحاد تام مرتبه نازله آنها یعنی نفس با مرتبه عالیه آنها در بستر زمان و با تعلیم و تربیت و عمل صورت میگیرد لذا آن بزگان معصوم هستند اما معصوم بودن به معنای کامل بودن و مظهریت تمام اسما و صفات الهی نیست با توجه به این مطلب در هر دوره های از زندگی که باشند میتوان آنها را انسان کامل دانست؟ و اگر جواب منفی است در چه دوره ای از زندگی خلیفه اتم الهی هستند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بعضیها را که خداوند برای هدایت بشر انتخاب فرموده، از ابتدا در حفاظت و هدایت موهبی خود قرار میدهد و هنر آنها آن است که با عبادات و رعایت دستورات شرع، آن عصمت را حفظ میکنند و بعضی را مثل ماها، راه جلویمان میگذارد تا به کمال برسیم. کمال اولیای الهی حفظ عصمت آنها است که بسیار کاری سخت و طاقتفرساست. به قول مشهور:
محنت قرب ز بُعد افزون است
جگر از محنت قربم خون است
نيست در بعد جز اميد وصال
هست در قرب همه بيم زوال
پس در مقام قربِ الهى همواره بيم زوال و جداشدن از آن مرتبه هست و لذا براى دفع هرگونه عامل غفلت به استغفار نياز است. وقتى انسان هنوز در مقام قرب نيست مىگويد إنشاءالله مىرسم اما وقتى در مقام قرب وارد شد همواره نگرانى زوال آن حالت، او را به تلاش و عبادات بيشترى وارد مىكند و لذا مىگويد «جگر از محنت قربم خون است» حالا كه حضرت رسول (ص) به قرب و به نبوت رسيدند هر شب نماز شب برايشان واجب است، تمام مستحبات كه امامان معصوم (عليهم السلام) مقيدند انجام دهند به جهت حفظ مقام قرب است.
در این مورد خوب است به مقدمهی کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» رجوع فرمایید. موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام استاد گرامی: عارف کامل به چه نوع علومی احاطه می یابد؟ مثلا چرا جواب خیلی از پرسش های علوم متعارف یا حتی مسایل مشکله حدیثی و قرآنی را نمی داند. یعنی اگر مطالعه نکرده باشد با صرف شهود بلد نیست. لطفا گستره علوم شهودی را کامل بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: عارف کامل با نظر به «وجود» عالَم را مظهر وجود مییابد و به حقیقت هر چیز پی میبرد. مصداق عارف کامل، ائمهی معصومین «علیهمالسلام» هستند. موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام: همانگونه که حق بر حضرت خضر تجلیاتی داشت که با اینکه حضرت موسی برتر از او بود اما حق را با آن جلوات شاهد نبود حال سوالم اینست که این امکان برای ما فراهماست که علی رغم برتری حضرت مصطفی و آلش بر ما، به جلوه هایی از حق دست یابیم که حضرت دست نیافتند یا حضرت به همه دست یافتند و هرچه بیابیم قبلش حضرت یافته اند و مطلب دیگر آنکه گفته میشود در تجلی تکرار نیست جلوه هایی که حق بر تک تک افراد مینماید منحصربفرد است؟ و درین صورت حضرت جلوه هایی که حق بر دیگران میکند را اگر یافته است که تکرار پیش می آید و اگر نیافته است که جامعیتش مخدوش میشود.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. پیامبر اسلام و ائمهی هدی «علیهمالسلام» جامع شریعت و حقیقت هستند و همهی آنچه حضرت موسی و حضرت خضر «علیهماالسلام» دارند را دارا میباشند. ۲. در تجلی تکرار نیست، یعنی آنچه به شما میرسد، مقدمه میشود برای تجلی بعدی که سالک را در شدت بیشتری منوّر میکند. موفق باشید
-
ائمه «علیهمالسلام» یعنی انسانهای کاملی که در جامعیتِ حضور در همهی عوالم هستند،
بسمه تعالی. سلام علیکم: استاد راجع به بعضی از عرفا مقامات بلندی شنیده می شود که ظاهرا ابوسعید می گوید اگر عرش را در قلب من جای دهند ذره ای جا اشغال نمی کند این مقامات با مقامات ائمه معصوم چه تفاوتی دارد؟ تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: ائمه «علیهمالسلام» یعنی انسانهای کاملی که در جامعیتِ حضور در همهی عوالم هستند، از عرش تا فرش در همهجا حاضرند. ولی ممکن است عارفی در وجهی حاضر و نسبت به وجوهی غایب باشد. موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام و احترام: راه جمع میان آیه «علم آدم الاسما کلها» با آیه شریفه «و ما اوتیتم من العلم الا قلیلا» چیست؟ چطور به آدم صاحب تمام اسما علم کمی داده شده است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مقام انسان کامل و ذات انسانی به عنوان خلیفة الله، انسان حامل همهی اسماء الهی میباشد ولی با اینهمه نسبت به علم الهی، علمِ هرکس که باشد قلیل است. موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام استاد عزیز: بحثی بین همکاران بنده مطرح است که آیا معصوم بودن اهل بیت اکتسابی است یا انتسابی؟ دوم اینکه اگر انتسابی است خداوند که عین عدالت است چرا بین انسانها فرق گذاشته کسی را معصوم خلق کرده و کسی را... و بحث اختیار در عالم زر در جواب داده میشود که انتخاب با خود ما بوده آیا در آزمونی مثل نخوردن گندم توسط آدم و حوا بوده و معصومین به آن دست پیدا کردند و یا خداوند تفضلا به اهل بیت مقام عصمت داده چون طراحیش این چنین بوده و اگر اکتسابی بوده چرا اهل بیت در بدو تولد معصوم بودند مثل حضرت زهرا؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است که به کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» قسمت «عصمت انبیاء» و «عصمت اهلالبیت» رجوع فرمایید. کتاب روی سایت هست. موفق باشید
-
علم امامان ذاتی نیست
علم غیب: سلام با توجه به آیه ۱۸۸ سوره اعراف «قُل لَّا أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعًا وَلَا ضَرًّا إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ وَلَوْ كُنتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لَاسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ» چگونه علم غیب پیامبر و امامان توجیه میشود؟ ممنون از پاسخ شما.
باسمه تعالی: سلام علیکم: خود ائمه «علیهمالسلام» میفرمایند هر آنچه خدا میخواهد ما میدانیم و به همین جهت گفته میشود علمِ امام ذاتی نیست، علم خداوند ذاتی است. عرایضی نسبتاً مفصلی در شرح سورهی اعراف نسبت به این آیه شد. خوب است اگر بتوانید به آن بحث رجوع فرمایید و یا در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» که روی سایت هست، به قسمت «علم امام» رجوع فرمایید. موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام استاد: دو سئوال داشتم:
۱. آیا حضرت یونس به خاطر مایوس شدن از هدایت مردم به شکم ماهی دچار شد یا دلیل ظریف دیگه ای هم داره؟
۲. فرمودید که مقام آدمیت یعنی همه ی ما از اون میوه بهشتی خوردیم و به زمین هبوط کردیم. آیا این مقام آدمیت که از اون شجره خورد و به زمین هبوط کرد شامل اهل بیت علهیم السلام که دارای مقام عصمت هستند میشه؟باسمه تعالی :۱. عرایضی در شرح سورهی یونس «علیهالسلام» شد. آری! بنا به نظر حضرت علامهی طباطبایی بنا بود آن حضرت منتظر بمانند تا خدا دستور بدهد آن شهر را که آثار بلا در آن ظاهر شده بود، ترک کنند. ولی خودشان اینکار را کردند که این شأن پیامبر نبود.۲. فرق نمیکند. هرکس در زمین آمده است به حکم آدمیتاش به آن شجره نزدیک شده است. در مورد ائمه «علیهمالسلام» آنچه آنها را از بقیه جدا میکند، مربوط به نور عظمت آنهاست که مقامی است فوقِ آدمیت. موفق باشید
-
بدون عنوان
عرض سلام و ادب خدمت استاد گرامی: بنده طلبه غیر حضوری جامعه الزهرا (س) هستم.
گرایشم کلام هست. میخواهم به امید خدا پایان نامه ام را راجع به خلقت نوری اهل بیت (ع) (صادر اول) بنویسم. با توجه به اینکه شما مولف کتاب ارزشمند حقیقت نوری اهل بیت (ع) هستید، میخواستم بپرسم از نظر «کلامی» این موضوع توسط کدامیک از متکلمین در کدام کتابها بیشتر بررسی شده؟ من نمیخواهم به این موضوع از منظر فلسفی نگاه کنم گرایشم کلام است. راهنمایی بفرمایید ممنون میشم چون غیر حضوری هستم کسی را ندارم راهنمایی کند. البته استاد راهنما دارم ولی ایشون در این زمینه اطلاعات ندارد. با تشکرباسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمیکنم بتوان جایگاه آن نوع مباحث را در علم کلام پیدا کرد. همانطور که میدانید جایگاه علم کلام برای اثبات مبانی باورهای دینی است در مقابل منکران آن باورها. در حالیکه این نوع مباحث مربوط به کسانی است که متوجهی حقّانیت مقام اولیای الهی شدهاند. حدّاقل، این مباحث در حکمت متعالیه قابل بحث است و از آن بالاتر در عرفان ابنعربی. موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام:
حديث «إبار» مستمسک روشننفکران دینی شده است تا به جدایی علم دین از علم آخرت برسند. چون حضرت به اصحابش فرمودهاند شما به مصالح دنیا از من اعلمید! این حدیث در منابع اهل سنت آمده است ولی تأیید ابن عربی و ذکر آن در فصوص الحکم موجب شده علمای شیعی مثل علامه حسن زاده آن را قبول کنند! هرچند آیت الله جوادی از مضمون آن انتقاد کرده اند.
توقع بود در شرح فصوص بیشتر این مسئله تبیین می شد. در این کتاب می خوانیم که ابن عربی برای نشان دادن انصار رسول الله چنین شاهدی را آورده، شاید بتوان گفت لزوم نداشته رسول خدا در این امر به عنوان شخصی که به این امور مهارت دارد وارد شود هرچند اگر میخواستند به عنایت الهی میتوانستند. همان طور که حضرت باقر (ع) در سن سالخوردگی در مجلس هشام بن عبد الملک تیرها را در فاق تیر قبلی زدند (ص571).
یکی از نکات لازم در شرح کتاب این است که شبهات احتمالی هم دفع شوند. اما توضیح شما هم اجمالی است و هم مبهم. توضیح بفرمایید اولاً در یک نگرش تمدنی چطور رسول خدا از امور ضروری دنیای مردم فاصله گرفتند و ثانیاً چطور از حدیث امام باقر (ع) نتیجه گرفتید که پیامبر می توانست علم به دنیای مردم را کسب کند؟باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی انسان در مقام واسطهی فیض مستقر باشد، عموم مراتب پایینتر را میشناسد و امکان تصرف در آن امور را دارد، میماند که چقدر لازم میداند در آن امور جزئی تصرف کند. مثل وقتی که حضرت شترشان گم شده بود و در این مورد علم خود را اعمال نکردند مگر وقتی که طعنهی منافقین پیش آمد. در مورد حدیث «إبار» هم میتوان گفت حضرت بنا را گذاشته بودند تا به طور طبیعی آنچه به نظرشان میرسد، مطرح کنند مثل وقتی که حضرت صادق «علیهالسلام» به دنبال کنیز خود که پنهان شده بود، میگشتند. حال اگر از آن حدیث چنین برآید که نتوان توجیه فوق را بپذیریم، مسلّم با واسطهی فیضبودنِ حضرت باید آن حدیث را ساختگی بدانیم. موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام علیکم:
ببخشید استاد من پیش از این در خصوص آیهء «کونوا مع الصادقین» از شما سوالاتی کردم. علت این پرسش این بود که در تفاسیر به نتیجهء واحدی دست پیدا نکردم؛ البته نه تنها حقیر, بلکه استادانی هم که در جلسه حضور داشتند دربارهء این آیه به نتیجهء نهایی نرسیدند. علامه طباطبایی فقط به چند روایت استناد کرده بودند و آیت الله جوادی به قطع فرموده بودند منظور از صادقین فقط معصوم نیست؛ اما فخر رازی و آقای مکارم با استناد به سخن فخر و تکمیل آن گفته اند منظور فقط معصوم است. دایرهء صادقین که بر اساس یافته های حقیر گسترده است.
مشکل در عبارت «کونوا مع» است. آیا امر به «کونوا مع» امر به تبعیت مطلق است که لازمهء آن عصمت باشد؟ آیا خود واژهء صادقین می تواند شرط و قید تبعیت باشد؟باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال وجهِ تامّ صادقین که شأن آنها طبق آیهی مذکور، تبعیتِ محض است جز معصوم نمیتواند باشد. موفق باشید
-
بدون عنوان
با سلام و عرض ادب:
۱. ببخشید استاد، اینکه فرمودین اساتید سلوک توصیه شان این است که عبادات را از منظر ائمه (علیهم السلام) یا امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) انجام بدهیم، یعنی چی؟ «حقبقت نوری اهل بیت (علیهم السلام) ص ۳۴۹»
۲. فرق مقام انسان کامل با مقام ماسوی الله چیست؟باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در این مورد خوب است به کتاب «چگونگی فعلیتیافتن باورهای دینی» رجوع فرمایید. ۲. آری! انسان کامل از آن جهت که واسطهی فیض هستی است، به نحوی با «ما سوی اللّه» در اتحاد است. موفق باشید
-
جایگاه ولی فقیه
سلام خدمت استاد عزیز: سوال من در ارتباط با ولایتمداری مالک اشتر هست. اخیرا مقاله ای منتشر شده و عموما طرفداران مشائی از اون استفاده می کنند برای اینکه احمدی نژاد مشائی مدار، را به گونه ای نشون بدن که در چارچوب ولایتمداری جا بشه. گویا با این بیان تونسته اند شخصیت مالک را در حد شخصیت احمدی نژاد تنزل دهند و الان مشکل عملکرد احمدی نژاد نیست بلکه این رهبری ست که رفتارش با عملکرد صحیح یک رهبر دینی همخوانی نداره. مشابه جمله آیت الله جوادی را اگر بخواهیم بگوییم اینکه اخمدی نژاد را نتوانستند به مرتبه مالک برسانند ولی مالک را تونستند به مرتبه احمدی نژاد تنزل دهند. نظر شما رو در این خصوص می خواستم جویا شوم. مقاله عینا نقل می شود
با مالک چه می کردید؟
سلمان کدیور
فکرش را بکنید تنها چند روز از آغاز حکومت مولانا امیرالمؤمنین گذشته و حضرت استانداران نقاط مختلف را تعیین کرده اند، که ناگهان نامه اعتراضی مالک اشتر به حضرت امیر منتشر می شود.
نامه ای که در آن به برخی عزل و نصب های حضرت انتقاد شده است. اعتراض به نصب فرزندان عباس، با این مضمون که ما تو را به خلافت انتخاب کردیم چرا که میدانستیم اقوام و خویشان خودت را به دیگران ترجیح نمی دهی، پس چرا همه پسر عموهایت را به حکومت گمارده ای؟
یا چند روز بعد اعتراض می کند به حضرت وقتی ایشان قصد عزل ابوموسی اشعری از عمارت کوفه را داشتند، که «جناب آیت الله ابوموسی انسان مومن و انقلابی است، چرا تغییرش می دهید؟». و این اعتراض سبب ابقای آیت الله می شود تا ایشان در قائله جمل به امام خیانت روا بدارند.
یا در جنگ جمل وقتی مالک در حال تعقیب فراریان است، نامه امیرالمومنین به سویش می آید و از او می خواهد از تعقیب دست بکشد و جنگ را تمام کند، منتها او نامه را باز نکرده، به تعقیب ادامه می دهد و سبب ساز مشکلاتی بزرگ می شود.
یا پیش از صفین، امام (ع)، عقیده دارد که پیش از جنگ، باید با معاویه مذاکره و اتمام حجت کنند و ناگهان مالک را میبینیم که اعتراض می کند و اصرار بر آغاز نبرد دارد.
بحث را اینجا هم تمام نمی کند و وقتی امام، جریر ابن عبدالله بجلی را برای این امر سفیر خودشان قرار می دهند، مالک باز به حضرت اعتراض می کند که «جریر را نفرست چرا که او دلش با پسر هند است». و جالب این است که سخن و پیش بینی اشتر درست واقع می شود و بعد با این مضمون به امام می گوید اگر سخن مرا می پذیرفتید بهتر بود.
یا در بحبوحه جنگ صفین وقتی دستور امام به او مبنی بر عقب نشینی می رسد، در وهله نخست اطاعت نمی کند و جنگ را ادامه می دهد تا جان امام در معرض خطر خوارج قرار گیرد.
و قس علی هذا از این موارد را می شود پیرامون برخی دیگر صحابه خوش نام امیرالمومنین ذکر کرد.
کاری به مضمون این ماجراهای تاریخی ندارم که شرح و فلسفه هر کدام مفصل است، اما تصورش را بکنید در آن مقطع زمانی نیز مثل امروز:
بولتن نویسان سازمانی، تئوریسین های تکفیری که هرگونه مخالفت یا اختلاف نظر با امام معصوم را خروج از ولایت او بخوانند، جماعتی که هر فکر متفاوتی را چون نمی پسندند حذف کنند، وجود داشت، با مالکی که با علی اختلاف نظر داشت چه می کردند؟ او را ضد امام و ضد پیامبر و ضد ولایت میخواندند و با لعن و تکفیرش منزوی اش می ساختند. مالکی که علی (ع) در وصفش فرمود کاش بجای همه سپاهم، چند نفر چون مالک داشتم.باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد جناب مالک تا حدّی قضیه از این قرار بوده است. البته اگر از عظمتهای جناب مالک چشمپوشی کنیم. آری! در آن سالها هنوز جایگاه امامان در آن حدّ که شیعه به مرور متوجه شد، روشن نبوده. لذا اگر مثلاً بحثهایی که در «زیارت جامعه» است و به مرور روشن شد ائمه در چه مقام و جایگاهی هستند، در آن سالها مطرح میشد؛ میگفتند در مورد امامان غلوّ میشود. و این مشکل در آن سالها بود، ولی در حال حاضر که ولیّ فقیه با پشتوانهی آنهمه معارف و سیره، حکم میکند چرا باید برای عدم هماهنگیِ خود با احکام و رهنمودهای مقام معظم رهبری، مالک اشتر را بهانه کرد؟! در حالیکه امام خمینی«رضواناللّهتعالیعلیه» میفرمایند حکم ولیّ فقیه در حدّ حکم رسول اللّه «صلواتاللّهعلیهوآله» است. در این مورد خوب است به جواب سؤال شمارهی ۲۸۵۳۳ رجوع فرمایید. موفق باشید
-
بدون عنوان
عرض سلام و احترام:
طبق مباحث مطرح شده در کتاب حقیقت نوری اهل البیت علیهم السلام دو سوال داشتم:
۱. آیا میتوان گفت در مجموع مقام رسول اکرم و امیرالمومنین علیهم السلام برابر هست؟
۲. طبق عناوین مطرح شده در حدیث نورانیت که در هر مرحله دو مقام برای این ذوات مقدسه مطرح میشود. چگونه ذکر این دو مقام که تکمیل کننده هم هستند در دو ظهور رخ داده است و آیا این موضوع با جامعیت انسان کامل منافات ندارد؟باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آری از نظر مقام، همهی اولیاء معصوم در مقام نور عظمتاند هر چند از نظر مأموریت و شرایط ظهور کمالات، با هم متفاوت میباشند. در این رابطه است که حضرت باقر علیهالسلام میفرمایند: علی علیه السلام افضل از ما هستند. ۲. منظور کدام دو مقام است؟ موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام علیکم:
چرا اهل بیت با وجود علم غیبی که داشتند و ارتباط شان با عالم قدس، با وجود علم به مسموم بودن زهر یا غذایی که آنرا میخوردند چرا از طریق امدادهای غیبی اگر در مذیقه برای خوردن زهر قرار میگرفتند، دشمن را دفع نمیکردند؟باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث آن به صور مفصل تحت عنوان «علم امام» در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» که روی سایت هست شدهاست. میتوانید به آنجا رجوع فرمایید. عمده آن است که متوجه باشیم اولیاء الهی سعی دارند در امور شخصی و تا آنجا که ممکن است در زندگی به طور عادی و با رعایت اسباب ظاهری زندگی کنند مگر آنجایی که خطر از بین رفتن دین در میان باشد لذا حتی حضرت ابا عبد الله علیه السلام از آن جهت که در کربلا شهادت ایشان موجب رونق دین میشد از قدرت غیبی استفاده نمیکنند. موفق باشید
-
بدون عنوان
با سلام خدمت استاد عزیز: طاعات قبول. با توجه به کتاب حقیقت نوری اهل بیت این پارادوکس ایجاد شده در ذهن بنده که می توان گفت مقام پیامبر اکرم (ص) و حضرت علی (ع) در یک جایگاه هست و یا صرفا در خلقت یکسانند؟ اشاره محی الدین هم در تولد زودتر پیامبر مزید بر پارادوکس من شده است. ممنون میشوم کمی مبسوط تر توضیح بفرمایید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اینکه میفرمایند همهی آن ذوات مقدس از نور واحدند؛ مربوط به مقام ولایت و قرب است و به همین جهت مثلاً آنجا که قرآن میفرماید: «اولئک المقربون» مصداق آن را علی «علیهالسلام» میگیرند. با اینهمه وقتی امیرالمؤمنین «علیهالسلام» میفرمایند من بندهای از بندگان محمد هستم، نظر به مقام نبوت آن حضرت دارند. موفق باشید
-
بدون عنوان
آیا این نتیجه گیری درست است که چون حقیقت ثقلین از یک نور واحد هستند یعنی هر دو نازل شده از یک حقیقتند با توجه به «اول ما خلق الله» بودن حقیقت نوری اهل البیت (ع) پس نگاه ما به قرآن نباید به گونه ایی باشد که کتابیست دارای حقایق عوالم بلکه کتابیست که حقایق از روی آن محقق شده اند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: قرآن میفرماید: «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَريمٌ (۷۷) في كِتابٍ مَكْنُونٍ (۷۸) لا يَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ» (۷۹) یعنی جایگاه قرآن، جایگاه بس بلندپایه و کریمی است که تنها اهل طهارت آن را مسّ میکنند و لذا قرآن را ثقل اکبر، و اهل البیت را که در مقام اُنس با حقیقت قرآن هستند، ثقل کبیر گفتهاند. موفق باشید
-
شواهد حکایت از آن دارد که امام خمینی به نحوی جامعیت اسماء را در این تاریخ به ظهور آوردهاند،
سلام استاد عزیز:
شما در شرح کتاب مقالات در جلسه ۳۱ میفرمایید معصومین مظهر جمیع اسما الهی به تامه هستند. و بقیه عرفا مظهر یک اسم آن هم به نازله هستند. (این را چند بار گفته اید) ولی در کتاب عقل و ادب ادامه انقلاب اگر اشتباه نکنم، حضرت امام را مظهر جامع اسما به نازله میدانید این دو سخن را نتوانستم جمع کنم خواستم بدانم آیا بعدها نظرتان تغییر کرده است؟ یا چگونه است؟باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که عرض شده بر «تامّه» بودنِ اسماء الهی در رابطه با ائمهی معصومین «علیهمالسلام» تأکید شده و عرفا، همه به صاحبانِ آن اسماء متصلاند و البته هرکدام در حدّ خود مظهر آن اسماء هستند که عموماً در اسمی یا اسمایی مظهریت دارند، در آن حدّ که آمادگی دارند و یا تاریخ آنها ظرفیت ظهور آن اسماء را دارا میباشند. در مورد حضرت امام «رضواناللّهتعالیعلیه» شواهد حکایت از آن دارد که به نحوی جامعیت اسماء را در این تاریخ به ظهور آوردهاند، البته در عین آنکه اصلِ اسماء و صاحبان اصلی آنها ائمه هستند. حال با توجه به این نکته باید ببینیم آنجاها چه عرض شده. موفق باشید
-
قرآن از محل الوهیتِ حضرت حق یعنی اسم «اللّه» صادر شده است
با سلام خدمت استاد عزیز:
۱. آیا مرتبه ی حقیقت قرآن و حقیقت اهل بیت علیه السلام از منظر عرفانی نسبت به هم اولویت دارند؟ یا یکی از این دو بالاتر است؟
۲. محل صدور قرآن از منظر عرفان از کدام یک از مراتب تجلی حضرت حق بوده است؟باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. فکر میکنم با توجه به ثقلینخواندن آن دو حقیقتِ سنگین، یکی را میتوان آینهی تمامنمایِ دیگری گرفت به همان معنا که مولایمان فرمودند قرآن ناطق منم. ۲. قرآن از محل الوهیتِ حضرت حق یعنی اسم «اللّه» صادر شده است به همان معنایی که در قرآن داریم: «قُلْ هَٰذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللَّهِ» بگو: طریقه من دعوت است به سوی «اللّه». موفق باشید
-
دلیل مهجور ماندن قرآن
سلام استاد:
امیرالمؤمنین فرمودند: من آن قرآنی هستم که مرا مهجور کردند..
وَقَالَ الرَّسُولُ یا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً» فرقان/۳۰
میشه گفت که شکایت کردن پیامبر به خاطر مهجور بودن قرآن در واقع شکایت کردند از مخالفت ها با حجت خدا (علی علیه السلام) می باشد؟ و در این زمان اون قرآنی که نباید مهجور بشه امام زمان علیه السلام است؟ با تشکرباسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً همین طور است. وقتی قرآنِ مجسم یعنی امام معصوم در ابعاد مختلفاش درک نشود، حتماً قرآن مهجور خواهد ماند. زیرا امام است که باید قرآن را به ظهور آورد. موفق باشید
-
نماز اول وقت و هماهنگی با نظام تکوین
با سلام خدمت استاد بزرگوارم:
دو سوال داشتم:
یکی اینکه آیا به گفته آیت الله قاضی و بهجت در این زمانه هم می شود بصرف خواندن نمازها در اول وقت هرچند بدون حضور قلب به عالی ترین درجات رسید یا اینکه آن جمله مربوط به گذشته بوده؟
دوم اینکه عصمت ائمه مگر چگونه بوده که با اختیار آنها می توانست نقض شود و این را شما دلیل بر سختی حفظ آن می دانید؟ مگر می شود با داشتن عصمت حتی فکر گناه هم به سر آدم بگذرد؟باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به هر حال نماز اول وقت از نظر هماهنگی با نظام تکوین، تأثیرات خود را دارد هرچند که هراندازه حضور قلب بیشتر باشد، سعهی حضور انسان در رحمت الهی بیشتر خواهد بود. ۲. بحث آن در شرح آیهی ۳۳ سورهی احزاب شد. نکات ظریفی در این بحث نهفته است که اینجا امکان طرح آن نیست. موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام خدمت استاد بزرگوار:
عید مبعث رو تبریک عرض می کنم. بنده در انتهای مباحث کتاب خویشتن پنهان هستم و می خواستم از فرصت تعطیلات برای ایجاد نظام فکری درست و منسجم از مباحث معرفه النفس شناخت جایگاه و حقیقت امام، خدا شناسی و هستی شناسی از بحث های شما مطالبی رو دنبال کنم و مطالعه کنم می خواستم بدونم پیشنهاد خود شما برای بنده در این فرصت نزدیک به یک ماه فارق از سیر های پیشنهادی خود سایت چیست؟ (تقدم و تاخر این مباحث و اولویت مطالعه مباحث چگونه است) ممنون از لطفتونباسمه تعالی: سلام علیکم: از «برهان صدیقین» شروع بفرمایید و بعد با کتاب «حقیقت نوری اهلالبیت «علیهمالسلام» کار را جلو ببرید. موفق باشید
-
جایگاه ولیّ فقیه
درباره عصمت جایگاه امامت در ولی فقیه:
دلیل عقلیای که بر اثبات امامت پیامبر (ص) و ائمه (ع) آوردیم مربوط به جایگاه است نه شخص زیرا احکام عقلی احکامی کلی هستند. به تعبیر دیگر دلیل عقلی ما اثبات میکند که هر شخصی در این جایگاه قرار گرفته باشد باید معصوم باشد. البته ائمه غیر از شأن حکومتداری شأن مرجعیت علمی (بیان احکام) و شأن هدایت معنوی را نیز دارای هستند. بنابراین عصمت ائمه بالاترین مرتبه عصمت است. زیرا عصمت میتواند در اعمال ظاهری و یا عصمت در اعمال قلبی و روحی و ... مطرح شود. حال اگر عصمت مخصوص جایگاه و نه شخص ائمه است و ولی فقیه دقیقاً همان جایگاه معصوم را در امر حکومتداری دارد، بنابراین عصمت در ولی فقیه شبیه عصمت در امام است هر چند عصمت امام در بالاترین مرتبه از عصمت باشد. به تعبیر دیگر اگر مردم در زمان ما حکومتداری ولی خدا را پذیرفته باشند پس خداوند باید حاکم صالح را به مردم بدهد و اگر ندهد مردم در این زمینه هدایت نمی شوند و با لطف الهی ناسازگار است. آیا می توان گفت عصمت ولی فقیه مرتبه ای از مراتب عصمت امام بوده و در حقیقت عصمت از ملکه عصمت در انسان ناشی شده که همان ملکه تقوا و معنویت است که مرتبه نازله تقوا و معنویت امام است؟
نتیجه این بحث آن است که اگر انتقاد به شخص معصوم کار خطایی است زیرا معصوم امکان ندارد خطا کند پس انتقاد به ولی فقیه نیز خطاست. انتقاد به امام در واقع انتقاد به جایگاه هدایت کننده از طرف خداست که معصومانه است هر چند شخصی که در آن قرار گرفته جزو ائمه نباشد. البته جای انتقاد به ولی الهی همیشه در جامعه اسلامی باز است. نه به این خاطر که انتقاد وارد است و باید اصلاح شود، بلکه بدین خاطر که مردم آزاد باشند تا خودشان متوجه خطای خود بشوند و رشد کنند. به هر حال اگر ولی فقیه (به عنوان یکی از شئون امام معصوم) معصوم نباشد استدلال ما برای اثبات عصمت امام نیز منتفی می شود.باسمه تعالی: سلام علیکم: عصمت ائمه «علیهمالسلام» به صراحتِ آیهی ۳۳ سورهی احزاب، تکوینی است که بحث آن در المیزان بهخوبی آمده است و ولیّ فقیه به حکمِ روایتی که میفرماید:
«إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ لِأُمُورِ عِبَادِهِ شَرَحَ صَدْرَهُ» اگر خداوند بندهاي از بندگانش را جهت امور مردم انتخاب کرد، سينهي او را گشاده ميگرداند. تا در مديريت خود کوچکترين لغزشي نداشته باشد و امور بندگان را با وسعت نظر سر و سامان دهد. «فَلَمْ يَعْيَ بَعْدَهُ بِجَوَابٍ وَ لَمْ تَجِدْ فِيهِ غَيْرَ صَوَابٍ» در نتيجه آنچنان توانا ميشود که در جوابگويي به هيچ نيازي در نميماند و غير از صواب از او نخواهي يافت و به خوبي مصلحت مردم را در نظر ميگيرد. «فَهُوَ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ مُؤَيَّدٌ»[1] پس او در کار خود موفق و محکم و مورد تأييد الهي است.
مطابق روایت فوق، ولیّ فقیه مؤیّد به تأییداتِ الهی است. ولی به هر حال خودِ او متوجه است که آن نوع عصمت که ائمه دارا هستند و به صراحت ادعا میکنند؛ را ندارد. و به همین جهت در بستر سیرهی معصومین عمل میکند و بدین لحاظ از آن نوع خطرات و اشتباهات که به معنای انحراف است، در امان هستند. موفق باشید
[1] - تحف العقول،ص ۴۴۳
-
بدون عنوان
پهن کردن چتر تقدس بر سر نظام سیاسی یک سرزمین، یکی از صدها اشتباه هولناکی هست که هرگز ترمیم نمی شود. زیرا چه آنهایی که این چتر را باز می کنند و چه تودۀ مردمی که در ابتدا آن را می پذیرند نمیدانند حکومت، دستاوردی بشریست و حاکمان نیز انسانهایی که شاید به انواع خطاها آلوده باشند. این اشتباه هولناک صاحبان قدرت را از دایرۀ نقد بیرون می برد و لباسی آسمانی بر قامتشان می دوزد. وقتی نظام سیاسی مقدس شود دیگر نمیتوان از کاستیهای آن سخن گفت. و هنگامی که اربابان قدرت مشروعیت خود را نه از سوی زمین بلکه از آسمان دانستند مسلما خود را پاسخگو به جامعه هم نمیدانند و به واسطۀ این توهم از مردم اطاعت مطلق و بیچون و چرا را طلب می کنند. نظریه جامعه شناسی در دوران معاصر. جورج ریتزر
باسمه تعالی: سلام علیکم: ولی از زاویهی دیگر قرآن پیامبران را مأمور شکلدادنِ جامعه میکند و میفرماید: كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ ۚ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ ۖ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ ۗ وَاللَّهُ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ»(بقره/213) مردم یک گروه بودند، خدا رسولان را فرستاد که مردم متذکر شوند، و با آنها کتاب به راستی فرستاد تا در موارد نزاع مردم تنها دین خدا به عدالت حکمفرما باشد؛ و در کتاب حق، اختلاف و شبهه نیفکندند مگر همان گروه که بر آنان کتاب آسمانی آمد، برای تعدی به حقوق یکدیگر، پس خداوند به لطف خود اهل ایمان را از آن ظلمت شبهات و اختلافات به نور حق هدایت فرمود، و خدا هر که را خواهد راه راست بنماید.
با توجه به این امر، مسئولان دینی در نسبت با آموزههای دینی نقد میشوند زیرا هیچکس بهجز اولیاء معصوم، معصوم نیستند. موفق باشید