-
بدون عنوان
سلام:
در بحث عرفان جایی فرمودید جبر آن است که انسان تصور کمالی را بکند و نتواند به آن کمال برسد و مانع وجود داشته باشد، حال بنده تصور رسیدن به مقام پیامبر (ص) را می کنم که عملا محال است و نمی توان بدان دست یافت همانگونه که حضرت علی (ع) فرمودند شما نمی توانید مثل ما باشید. بنا بر این جبر اتفاق افتاد لطفا توضیح دهید.باسمه تعالی: سلام علیکم: تصور کمالی که بناست خودِ ما اراده کنیم تا به آن برسیم، غیر از کمالی است که از مواهب الهی و به ارادهی ما انجام نمیشود. حوزهی جبر و اختیار در مورد اول معنا دارد. موفق باشید
-
نسبت عصمت ائمه با اختیار
سلام علیکم:
اگر انبیاء و ائمه معصوم اند و صاحب توانایی های خارق العاده از سوی خالق آیا اینکه گناه نمی کنند را نمی توان یک عمل نه چندان عجیب به سبب توانایی هایشان دانست؟ یعنی آنها را در مقام مثال نمی شود با دانش آموزی که از قبل جواب سوالات امتحان را دارد و معلم به او داده است لذا اگر نمره اش کامل شود، کار خاصی کرده نکرده قیاس نمود؟باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» در این مورد بحث شده است که چون عصمت ائمه «علیهمالسلام» از روی علم است، اختیار از آنها سلب نمیشود مثل کسی که علم دارد اگر این آتش را بردارد، میسوزد. و چون میداند، عمل نمیکند. کتاب مذکور بر روی سایت هست. موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام علیکم وقتتون بخیر: عین ثابت ائمه با توجه به اینکه زندگیشون با هم فرق داشته متفاوته؟ اگر این تفاوت هست، چطورست که عین ثابت آنها همه هستی را در برمی گیرد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: عین ثابتهی هرکس مربوط به تعریفی است که از خود دارد. در مورد ائمه «علیهمالسلام» در راستای وظیفهی هدایتی که خداوند به عهدهی آنها گذاشته است، نور عظمت را به آنها عطا فرموده و از این جهت باید نگاه خاصی به آنها داشت. موفق باشید
-
علم امام
سلام علیکم: استاد متن زیر قسمتی از بحث در یک گروه تلگرامی است:
"....بله این هم می تواند شاهدی باشد. البته عرایض بنده مستند به روایات خود معصومین و ادله عقلی است نه فرمایشات بزرگان که شاید محل خدشه باشد و کسی بگوید شیخ صدوق اشتباه کرده. خلاصه اینکه آنچه برهان بر آن داریم عصمت در وحی (برای نبی) و عصمت در هر آنچه مربوط به دین و تفسیر قرآن و شریعت است (برای امام) می باشد. برای افعال عادی معصومین دلیلی نداریم که معصوم باشند. این سخن بسیاری از بزرگان شیعه در قرون اولیه بوده است ولی متاسفانه امروزه برخی می گویند عصمت ذاتی ایشان است مانند ذاتی بودن ناطق برای انسان! (نعوذ بالله علی ما سمعنا) "
سوال بنده مربوط به اون بخش هست که میگه : «برای افعال عادی معصومین دلیلی نداریم.»
این حرف درسته آیا؟ حقیقتا امامی که واسطه فیض است و آن همه مقام دارند _ که در زیارت جامعه کبیره از خودِ معصوم نقل است _ عقلانی است که صرفا در مسائل مربوط به دین عصمت داشته باشند و در امور عادی نه؟ آیا این حرف با مقامات معصومین علیهم السلام منافات ندارد؟باسمه تعالی: سلام علیکم: در اینکه علم امام ذاتی نیست، بحثی نمیباشد. برای روشنشدن مطلب، قسمتی از کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» را خدمتتان ارسال میکنم، إنشاءاللّه مطلب روشن میشود: موفق باشید
علم امام
طبق آيهي «تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ»[1] که ميفرمايد برخي پيامبران، را بر برخي ديگر برتري داديم. از آن جایی که ولايت آنها باطن نبوتشان است[2] پس ولایتشان متفاوت ميباشد و ريشـهي اين تفاوت در «مراتب معرفت و علم» و «قدرت روحي» آنهاست. به طوري كه عاصفبنبَرْخِيا كه مقداري از «علم كتاب» برخوردار بود بر اساس ولايت تکويني که داشت توانست قبل از اينكه حضرت سليمان چشمشان را برهم زنند یا چشمشان را برگردانند، تخت بلقيس را از يَمَن به اورشليم بياورد. قرآن در اين باره ميفرمايد: «قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ»[3] آنكس كه مقداري از علم كتاب را ميدانست گفت: من آن را در كمتر از چشم بههمزدني نزد تو حاضر ميكنم. در مقابل اين علم كه مربوط به عاصفبنبرخيا است در قرآن داريم كه: «وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفَى بِاللّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ»[4] وكافران برتو اعتراض ميكنند كه تو رسول خدا نيستي، بگو: تنها گواه بين من و شما خداست و آنكه علمِ به كتاب نزد وي است. اين آيه ميفرمايد: علاوه بر معجزهبودن قرآن كه گواه است بر اينكه تو پيامبر و فرستادهي خدا هستي، آنكس كه همهي «علمِ كتاب» در نزد اوست نيز گواه است براينكه تو فرستادهي خدايي .
طبق آيهي اخير روشن ميشود كسي در زمانِ نزول آيه بوده كه «علمِ كتاب» در نزدش بوده و شهادت ميداده که پيامبر (ص) فرستادهي خداست. و چون آيه در مكه نازل شده، بنا به بسياري از روايات شيعه و سني، مصداق آيه به طور مستقيم علي (ع) و به تبع آن اهلالبيت (ع) اند كه داراي علمي ميباشند كه مانند عاصف بن برخيا، موجب تصرف در مبادي عالم ميشود، منتها مقداري از آن علم در نزد عاصف بن برخيا بود، و آن علم مربوط به مقام «امر» است كه مقام ماوراء عالم ماده و عالم تدريج و زمان است. چون قرآن ميفرمايد: «إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ»[5] حال با توجه به اينكه عاصفبنبرخيا جزئي از اين علم را داراست و توانست آنچنان در عالم تصرف كند كه تخت بلقيس را قبل از بههمخوردن چشم به محضر حضرت سليمان بياورد، وسعت ولايت تكويني علي (ع) را ملاحظه فرمائيد كه حضرت از همهي «علم كتاب» برخورداراند، همچنانكه امام صادق (ع) فرمودند: آنچه عاصف داشت قطرهاي از اقيانوسي بود كه همهي آن نزد ما است.[6]
در روايت هست که سدير نقل ميکند: «من و ابوبصير و يحيي بزّاز و ... در مجلس حضرت صادق (ع) بوديم، ناگهان آن حضرت با حال غضب در مجلس وارد شدند و چون در جاي خود قرار گرفتند، گفتند: «يا عَجباً لِاَقوامٍ يَزْعَمُون اِنّا نَعْلَمُ الْغَيْب، لا يَعْلَمُ الْغَيْبَ اِلاَّ الله عَزّوجل» جاي تعجب است که عدهاي گمان ميکنند ما علم غيب داريم، جز خدا كسي عالم به غيب نيست، من قصد داشتم كه كنيز خود را با زدن ادب كنم، از دست من فرار كرد و من ندانستم در كدام یك از اطاقهاي خانه مخفي شده است! سدير ميگويد: چون حضرت برخاستند و به طرف منزل رفتند من و ابوبصير و ميسّر به منزل آن حضرت رفتيم و عرض كرديم: فدايت شوم ما امروز در بارهي آن كنيز از شما شنيديم كه چنين و چنان فرموديد و ما نميخواهيم به شما نسبت علم غيب دهيم وليكن ما ميدانيم كه حقاً شما علوم بسيار فراواني داريد! حضرت فرمودند: اي سدير آيا قرآن ميخواني؟ عرض كردم بلي. فرمودند: هيچ اين آيه را خواندهاي كه ميفرمايد: «قال الَّذي عِنْدَهُ علمٌ مِنَ الْكِتاب اَنا اتيكَ بِه قَبْلَ اَنْ يَرْتَدَّ اِلَيْكَ طَرْفك» عرض كردم؛ آري كه حضرت سليمان به اطرافيان خود فرمود: كدام یك تخت بلقيس را براي من ميآوريد؟ «قالَ عِفْريتٌ مِنَ الْجِنّ اَنَا آتيك بِه قَبْلَ اَنْ تَقُومَ مِنْ مَقامِكَ وَ اِنّي عليه لِقَويٌ اَمينٌ» عفريتي كه از طايفهي جن بود گفت: قبل از اينكه از جايت بلند شوي ميآورم ولي «قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ»[7] آن کسي که مقداري از علم کتاب نزد او بود گفت: من آن را نزد تو ميآورم قبل از آن که چشم خود را به طرف ديگر بگرداني، زيرا جناب آصفبن برخيا برعکس عفريت جن از مبادي ديگري عمل ميكرد که فوق زمان و مکان بود.
حضرت فرمودند: آيا دانستي كه او [آصف] چقدر از كتاب الهي علم دارد؟ عرض كردم شما براي من بيان بفرماييد. حضرت فرمودند: به اندازهي يك قطره نسبت به اقيانوس، به اين مقدار عاصفبنبرخيا از كتاب الهي علم داشت... اي سدير آيا در كتاب خدا اين آيه را يافتهاي كه ميفرمايد: «قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهيداً بَيْني وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ»[8] اي پيامبر! بگو کافي است اينکه خدا شهادت ميدهد به رسالت من و آن کسي که «علمِ کتاب» نزد اوست. سدير گفت: بلي اين آيه را هم خواندهام. حضرت فرمودند: آيا کسي که تمام کتاب را ميداند با فهمتر است يا کسي که بعضي از آن را ميداند؟ عرض کردم؛ بلکه کسي که تمام علم کتاب را ميداند. آنگاه حضرت با دست خود اشاره به سينهشان نمودند و فرمودند: به خدا سوگند «علم کتاب» نزد ماست، به خدا سوگند «علم کتاب» نزد ماست. [9] ملاحظه فرمائيد که چگونه امام (ع) از طريق اين آيه ما را متوجه مقام خود نمودند.
ائمه (ع) از آن جهت كه در مقام تکوينِ خود واسطهي فيض هستند، مقامشان فوق جبرائيل و میكائيل است ولي از آن جهت كه ميخواهند به صورت عادي زندگي كنند علمي از خدا طلب نميكنند و موضوع پنهانبودن محل كنيز براي آن حضرت از اين نوع است. متوجه باشيد که حضرت (ع) با طرح موضوع کنيز و پنهان شدن او ميخواهند علم ذاتي را از خود نفي کنند و روشن کنند علم ذاتي مربوط به خدا است ولي اين بدين معني نيست كه هر علمي را امام بخواهد خداوند به او ارزاني ننمايد.
[1] - سورهي بقره، آيهي ۲۵۳.
[2] - در رابطه با این که ولایت، باطن نبوت است فرموده اند: چون «وَلي» مخاطب به خطاب «اقْبل» است و نبي مخاطب به خطاب «ادبر» بعد از «اقْبل» است، پس نبوت بدون ولايت صورت نبندد، ولي ولايت بينبوت ممكن است و از اين جهت ولايت تکويني منحصر به پيامبر نيست.
[3] - سورهي نمل، آيهي ۴۰.
[4] - سورهي رعد، آيهي ۴۳.
[5] - سورهي يس، آيهي ۸۲.
[6] - الکافی، ج۱، ص ۲۵۷. حضرت فرمودند: آنچه نزد جناب عاصف بود «قَدرُ قَطرَةٍ مِن الماء فی البَحر الاَخضر» به اندازه قطره آبی بود از دریای سبز یا بحر محیط.
[7] - سورهي نمل، آيهي ۴۰.
[8]- سورهي رعد، آيهي ۴۳.
[9]- اصول کافي، ج ۱، ص ۲۵۷.
-
امام معصوم، مظهر و تعیّن اسماء الهی
سلام استاد عزیز: در شرح سوره حمد امام دانشگاه صنعتی فرمودید الله اسم هست و جامع کمالات، حال فرق مقام الله با مقام انسان کامل چیست؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: اسماء الهی انوارِ الهی هستند و امام معصوم، مظهر و تعیّن آن اسماء میباشند به همین جهت از امام صادق «علیهالسلام» داریم: «نحن واللّه الاسماء الحسنی». موفق باشید
-
بدنی که امام، إنشاء میکنند
با سلام:
فرق بدن مادی ما با بدن مادی که امام إنشا می کند چیست؟ آیا حر کت جوهری در بدن إنشایی امام هست یا نه؟ چون می گویند امام می تواند چندین بدن مادی ایجاد کند.باسمه تعالی: سلام علیکم: بدنی که امام، إنشاء میکنند غیر از بدنی است که روحشان با تدبیر آن بدن در طول زندگی به کمالات خاص خود میرسد، هرچند که آن بدن هم به عنوان هویت مادی خود حرکت جوهری خود را دارا است. ولی نفس امام نسبت به آن بدن، غیر از رابطهای است که با بدنی دارند که از مادر متولد شده است. موفق باشید
-
خداوند با علم به شایستگیهای پیامبر از ابتدا پیامبر خود را پرورانده
بسم الله الرحمن الرحیم
با عرض سلام و خسته نباشید فراوان خدمت حضرت استاد.
سوالاتی داشتم که برایم شبهه است و حل نمی شود:
۱. در احادیث زیادی داریم که پیامبر ختمی مرتبت و اهل بیت ایشان افضل ترین انسانها خلق شده اند و شیعه های ایشان و افراد دیگر نیز مرتبه وجودی پست تری دارند. آیا این قضیه جبر نیست؟
۲. اولین مخلوق خداوند متعال جل جلاله نور حضرت ختمی مرتبت است. (و ایشان به روایاتی برگزیده اند) حال این سوال باقیست که چرا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم پیامبر و اولین مخلوق است ولی بقیه انسانها اینگونه نیستند و پست ترند.
والسلام علیکم و هو الله الرحمن الرحیم.باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد نکاتی در مقدمهی کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» عرض شده است که شاید کمک کند. موفق باشید
عنايت داشته باشيد که كمكها و مددهايي كه به پيامبر ميشود تا در مأموريتش موفق شود، رحمتي است به مردم زيرا مردم از طريق همين كمكها است كه متوجه حقانيت نبي ميشوند و از هدايت الهي بهرهمند ميگردند. در همين راستا مددهايي را که به رسول خدا (ص) ميشود ميتوان به مددهاي قبل از بعثت و مددهاي بعد از بعثت تقسيم کرد.
الف- مددهاي قبل از بعثت: مددهاي قبل از بعثت موجب ميشود تا اولاً: با حفظ رسول خدا - از هرگونه لغزشي که عرف جامعه از پيامبر خدا انتظار ندارند - در قبل از بعثت، كارنامهي نبي جهت انجام مأموريتش از هرگونه ضعفي پاك باشد و در مأموريتي كه بناست به عهدهي آن حضرت گذاشته شود به بهترين نحو موفق شود. و چون خدا ميداند اين شخص با پاي خود و با انتخاب خود - در عين اين که مسير ولايت را طي ميكند - شايستهي ابلاغ دين ميگردد، مواظبتهايي را قبل از بعثت نسبت به او اِعمال ميکند تا در تحقق نبوتش به كارش آيد و موانع راه از قبل برطرف شده باشد. ثانياً: از طريق آن مددها که قبل از بعثت به پيامبر خدا ميشود، نفس آن حضرت ظرفيت پذيرش حقايق عظيم موجود در وَحي را پيدا ميكند تا وَحي را كامل بگيرد و کامل برساند. در همين رابطه حضرت علي(ع) ميفرمايند: «...وَ لَقَدْ قَرَنَ اللهُ بِهِ مِنْ لَدُنْ اَنْ كانَ فَطيماً اَعْظَمَ مَلَكٍ مِنْ مَلائِكَتِهِ يَسْلُكُ بِهِ طَريقَ الْمَكارِم و مَحاسِنَ اخلاقِ العالَمِ، لَيْلَهُ وَ نهارَهُ»[1] از همان لحظهاي كه پيامبر (ص) را از شير گرفتند، خداوند بزرگترين فرشتهي خود را مأمور تربيت آن حضرت كرد تا شب و روز، او را به راههاي بزرگواري و راستي و اخلاق نيكو راهنمايي كند.
پس نتيجه ميگيريم خداوند با علم به شايستگيهاي پيامبر (ص) از ابتدا پيامبر خود را پرورانده تا مستعد دريافت بزرگترين پيام براي بندگانش بشود و از طريق نفس مقدس آن حضرت ما بتوانيم به دين خدا دست يابيم.
ب- مددهاي بعد از نبوت: مددهاي بعد از نبوت عبارت است از كمكهاي خاصي که به پيامبر ميشود جهت حفظ او و موفقيت او تا مردم از پيامبري پيامبر محروم نشوند. اگر این مددها نبود هدايت بشر مختل يا منقطع ميگشت و در همين راستا خداوند جان پيامبر (ص) را از خطرات حفظ ميكند و يا توطئهها را خنثي و يا شايعات را به آن حضرت خبر ميدهد ولي در همهي اين احوالات وظيفهاي را که به عهدهي مسلمانان و يا شخص پيامبر است به خود آنها واگذار ميکند.
بر اساس همان مبنايي که خداوند براي انسانها پيامبر ميفرستد، جهت تبيين و ادامهي دين، امامان را مأمور ميکند، در اين حالت هم فقط کسي را که به مقام قرب الهي رسيده است براي امامت تجهيز مينمايد.
[1]- نهج البلاغه، خطبهي ۱۹۳ (خطبه قاصعه - ۲۳۴)
-
امام و هدایت
سلام علیکم: پاسخ سوال ۲۵۰۹۴ را ارسال نکردید. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: اینطور به صورت شخصی جواب داده شد: - باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به نظرم این لطف خداوند است که روحتان بنا دارد خود را بازخوانی کند تا از برزخی بگذرد. ۲. نکتهای در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» هست که عیناً خدمتتان ارسال میشود، إنشاءاللّه مفید میافتد. موفق باشید
امام و هدايت
مهمترين وظيفهي امام هدايت است که به چند صورت انجام ميگيرد:
الف- تبيين وحي الهي و بيان حکم خدا، به اين صورت که حقايق آسماني را به مردم ابلاغ ميکند تا انسانها با در نظرگرفتن تعليم امام، سعادت خود را بشناسند و مطابق آن عمل کنند.
ب- رهبري باطني، به اين صورت که امام از راه تأثير در دلها و جذب و كشش آنها به سمت كمال، باطن آنها را رهبري ميکند تا استعدادها شكفته و نيروهاي خفتهي انسانها بيدار شود و هركس به كمال مطلوب خود نايل آيد كه اين كار را «هدايت به امر» ميگويند.
هدايت به امر، هدايت ويژهاي است که قرآن از آن خبر ميدهد و هر وقت از امامت سخن به ميان آورده، از آن هدايت ويژه كه به امر الهي تحقق مييابد ياد كرده است. ميفرمايد: «وَ جعلناهُمْ ائِمَّةً يَهْدوُنَ بِاَمْرِنا»[1] آنان را - يعني ابراهيم و اسحاق و يعقوب - را اماماني قرار داديم كه مردم را به «امر» ما هدايت كنند. از طرفي قرآن در آيهي ۸۳ سورهي يس در مورد امر خدا ميفرمايد: «اِنَّما اَمْرُهُ اِذا اَرادَ شَيْئاً اَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُون، فَسُبْحانَ الَّذي بِيَدِه ملَكُوتُ كُلِّ شَيْئٍ» اَمر خدا اين است كه به شيياي بگويد «باش»، پس ميشود و بلندمرتبه است خدايي که ملکوت هرچيزي بهدست اوست. در آخر آيه روشن ميکند که اشياء داراي جنبهاي ملكوتي هستند که نزد خداوند است و در رابطه با همان جنبه است که اگر اراده كرد آن شيئ بشود، با يك اراده محقق ميشود، بدون هيچ مانعي. از طرفي ميفرمايد: «وَ ما اَمْرُنا الاّ واحدةٌ كَلَمْحِ الْبَصَر»[2] امر ما واحد است مثل چشم برهم زدن. يعني امر خدا تعدّدبردار نيست، پس مادي و تدريجي نيست.
در جمعبندي آيات فوق روشن ميشودکه هدايتكنندگي امام به «امر» با توجه به جنبهي ملكوتي اشياء انجام ميگيرد و بر آن مبنا امام در جان انسانها و در ملکوت آنها تصرف ميکند تا آنها را به كمال مطلوبشان برساند و اين نشان ميدهد که هدايت امام به ارائهي طريق خلاصه نميشود بلکه نحوهاي از تصرف در باطن انسانها نيز در هدايت امام هست.
در آيهي ۷۳ سورهي انبياء که بحث هدايت به امر امامان را طرح کرد، ميفرمايد: «وَ أَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَ إِقَامَ الصَّلَاةِ وَ إِيتَاء الزَّكَاةِ وَ كَانُوا لَنَا عَابِدِينَ» و به آن امامان، فعل به كارهاي خير را وحي كرديم، و وحي كرديم اقامهي نماز و دادن زكات را و آنها از عبادتكنندگان ما بودند. دقت بفرماييد که وَحيِ فعل خير، يك نحوه تصرف تكويني است در امامان توسط خداوند. چون ميفرمايد: فعلِ خير را به آنها وحي کرديم و نگفت به آنها وحي ميكنيم، كه فعل خير انجام بدهند، در نتيجه فعل آنها همان وَحي الهي است.
امام به واسطهي سيطره بر ملكوت به هر موجودي به قدر استعدادي که دارد هدايت الهي را افاضه ميكند و طبق آيهي «وَ جَعَلْناهُم اَئِمَّةً يَهْدونَ بِاَمْرِنا» اين هدايت، رهبري افراد بشر است از راه ملكوت و نفوس آنها. و به همين جهت ميتوان گفت: همیشه بايد امام در عالم باشد تا چنين القاء روحاني بر مستعدين جريان يابد، چه آن امام در حاکميت سياسي و مديريت جامعه حضور داشته باشد و چه نداشته باشد.
در اثر اتصال قلوبِ پيروان امام به قلب امام، معارف و علوم الهي در قلب پيروان امام جاري ميشود و علت آنكه مؤمنين در بهشت داراي نهرهاي آب زلال هستند در اثر همين اتصال قلب و بهرهمند شدنشان از چشمهي فضايل امامشان است. چون با توحيد و اقرار به حقانيت امام و پيامبر، قلب خود را آبياري كردهاند.
[1] - سورهي انبياء، آيهي ۷۳.
[2] - سورهي قمر، آيهي ۵۰.
-
از نظر عبودیت، ائمه معصومین افقی هستند برای آنکه انسانها راهِ عبودیت را پیدا کنند.
بسم الله الرحمن الرحیم
با عرض سلام و خسته نباشید فراوان خدمت حضرت استاد:
سوالی داشتم به این صورت که طبق آیه «لکم فی رسول الله اسوه حسنه» آیا رسیدن به مقام پیامبر اکرم و ائمه معصومین «لا فرق بینک و بینها الا انهم عبادک» امکان پذیر هست یا خیر؟
ممنون.باسمه تعالی: سلام علیکم: از نظر عبودیت، آن عزیزان افقی هستند برای آنکه انسانها راهِ عبودیت را پیدا کنند. مقامهای موهبتی آنها مخصوص خودشان است برای هدایت بشر. در این مورد عرایضی در صفحات اول کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» شده است. موفق باشید
-
بدون عنوان
با سلام:
و آروزی سلامتی و طول عمر برای شما. شما در شرح احادیث نوریه از قاعده سخن گفتید که انتهای هرچیز نهایت آن چیز است، مثل نبوت و مثال ساده تر آن ساختن میز؛ سوال بنده این است که این قاعده نسبتش با امامت به چه شکلی است؟ یعنی امام زمان به این اعتبار از تمام ائمه کامل و تمام ترند؟ و... تشکرباسمه تعالی: سلام علیکم: آری! از جهت ظهور حقیقت اسلام، در زمان حضرت مهدی «عجلاللّهتعالیفرجه» به صورت کامل صورت میگیرد. در حالیکه از نظر مقام معنوی، همهی آنها تامّ و تمام هستند. موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام: چرا انقدر باید بگردیم؟ چرا باید دنبال صاحب نفس بگردیم؟ اصلا گشتن چه معنایی دارد؟ مگر صاحب نداریم؟ مگر امام نداریم؟ مگر حجت کبرای خدا ناموس اکبر حضرت بقیه الله بر ما احاطه ندارند؟ چرا از انفاس قدسی حضرت صاحب الزمان استفاده نکنیم؟ حال که بی صاحب نیستیم پس چگونه باید از انفاس قدسی اش بهره مند گردیم؟ چه کنیم که حضرت به ما توجهی کند؟
عرفا گاه به سالکان و مریدان خود توجهی باطنی می کنند و می شود آنچه که باید بشود. ما چه کنیم؟ چکار کنیم تا حضرت به ما توجهی کنند؟ اصلا راه ارتباط با ایشان چیست؟باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! ما امام داریم و او عین عصمت است، پس با رعایت شریعت الهی راهمان به سوی او گشوده میشود. موفق باشید
-
مقام نور عظمت ائمه«علیهمالسلام» را فوق بهشت و وجه آدمیت آنها است
با سلام و عرض ادب و تشکر: در کتاب هدف زمینی آدم فرمودید که منظور از آدم در واقع حقیقت آدمیت است لطفا کمی توضیح دهید که این حقیقت آدمیت با انسان کامل چه فرقی دارد؟ قطعا ملائکه به انسان کامل و حقیقت محمدیه صلوات الله علیهم سجده کردند ولی نمی توان پذیرفت که انسان کامل به شجره نزدیک شده باشد و هبوط کرده باشد. ائمه علیهم السلام برای جاری شدن سنت هدایت الهی قبول زحمت کرده لباس خلق پوشیدند و بر زمین نازل شدند. لطفا در صورت امکان فرق بین حقیقت آدمیت و انسان کامل را با توجه به آیات سوره بقره بفرمایید. ممنون و التماس دعا.
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب در یکی از پاورقیها متذکر این امر شده است که مقام نور عظمت ائمه «علیهمالسلام» را فوق بهشت و وجه آدمیت آنها باید بدانیم. آری! وجه آدمیت آنها هم عبادت میکند و هم مواظب است که گناه نکند. موفق باشید
-
روحیهی ورود به پایاننامهها را ندارم
به نام خدا
سلام خدمت استاد طاهرزاده
استاد عزیز، دانشجوی دوره کارشناسی ارشد رشته فلسفه و کلام اسلامی هستم. خواستم اگر وقت تان اجازه می دهد درباره موضوع پایان نامه ای که مدتی ست در حوالی آن فکر می کنم عنایتی بفرمایید. موضوع پایان نامه جایگاه عصمت و مبانی آن در مشرب های فلسفی است، در برابر ائمه (علیهم السلام) و این موضوع واقعا احساس می کنم روح و وجودم به تنهایی نمی تواند جوابگو باشد، همینطور نمی خواهم کار تحقیقی بی ارزشی داشته باشم، گوش جان می سپارم به عنایات و توصیه های شما استاد عزیز و بزرگوار، و آرزوی سلامتی و رشد روز افرون شما را از خدای متعال و معصومین (علیهم السلام) خواستارم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده همانطور که مکرر در جوابهای سؤالهای کاربران محترم عرض کردهام، روحیهی ورود به پایاننامهها را ندارم. شاید کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» که بر روی سایت هست، به کارتان بیاید. موفق باشید
-
نزدیکی به عصمت با رعایت حرام و حلال الهی به دست میآید
سلام عليكم:
ضمن تشكر از جنابعالي كه استاد بزرگوار من هستيد، حدود چند ماهي هست كه سخنراني هاي شما را گوش ميدم و كتابهاتون را مطالعه مي كنم. افسوس ميخورم كه خيلي دير با شما آشنا شدم و زندگيم تا كنون بدون اين معارف عالي گذشته. استاد سؤالم اين هست كه براي اينكه سردرگم نشم و با قلبم برسم به محبت اهل بيت بايد چكار كنم؟ يعني از مباحث خودتون با چه ترتيب و برنامه اي ميشه به عشق اهل بيت رسيد؟ ميدونم كه خداوند بايد بابش را برام باز بفرمايند ولي فكر مي كنم بايد يه بستري در خودم ايجاد كنم. اين بستر را چطور ايجاد كنم؟ توصيه عملي شما چيست؟ ممنون ميشم راهنمايي بفرماييد.باسمه تعالی: سلام علیکم: هر اندازه خود را به عصمت نزدیک کنید به همان اندازه به معصومین علیهم السلام نزدیک میشوید. نزدیکی به عصمت با رعایت حرام و حلال الهی به دست میآید و خود به خود نور نزدیکی به اولیاء معصوم در شما شکل میگیرد. موفق باشید
-
در مقام ولایت هیچ واسطه ای بین ولی و حضرت حق نیست
سلام:
فرمودید در مقام ولایت هیچ واسطه ای بین ولی و حضرت حق نیست و یا امام باقر فرمودند هر کس می خواهد بدون حجاب با خدا روبرو شود محبت ما را داشته باشد ولی از آنجایی که فرمودید رویت حضرت حق بدون اینکه صورتی در صحنه باشد ممکن نیست آیا همان صورت واسطه و حجاب نمی شود؟ ارسال به ایمیل حتی با عوض کردن ایمیل از یاهو به گوگل نیز اصلاح نشد. فکر می کنم اشکال از سایت لب المیزان باشد. با تشکرباسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. وقتی آن صورت، حکمِ آینه را داشته باشد و معلوم شد آینه، واسطهی بین ما و صورت مرئی نیست، جایی برای واسطهبودن نمیماند. ۲. چون موضوعِ ارسال به ایمیلها آزمایش شد و مشکلی پیش نیامد؛ احتمالاً اشکال از سایت نیست. موفق باشید
-
مقامی فوق بهشت و زمین
سلام: بطور خلاصه و با این مضمون فرمودید: «آدم فراموش کرد که باید عبد باشد و پیشنهاد شیطان رو پذیرفت و این قصه آدمیت است و نه شخص آدم» و بنابراین محمد و آل محمد هم جز همین آدمیت هستند حال چگونه می توان تصور کرد که ذواتی مانند محمد و آل محمد لحظه ای عبد بودن رو فراموش کنند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به اینکه اولیاء معصوم بالاخره در زمین نیز حاضرند، به نظر میآید باید بین مقام نور عظمت آنها که مقامِ هدایتگری آنها میباشد، و وَجهِ طبیعی و زمینی آنها تفاوت قائل شد. مقام نور عظمت آنها، فوقِ بهشت و زمین است تا بحثِ هبوط بخواهد مطرح باشد. موفق باشید
-
استغفار اولیاء الهی «للدفع» است
سلام:
۱. آیا حقیقت خداوند همان الله است؟ یعنی بالاترین مرتبه خدا همان ذات است؟ از ذات فراتر هم داریم؟
۲. اینکه ائمه از شرک و گناهان به درگاه الهی استغفار می کنند به چه دلیل است؟ همچنین منظور از گناه گذشته و آینده پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در سوره فتح چیست؟باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. ذات هرچیزی همهی آن چیز است، دیگر بالاتر معنا نمیدهد. ۲. استغفار اولیاء الهی به تعبیر اساتید بزرگ «للدفع» است یعنی آنکه گناه سراغشان نیاید و نه «للرفع» که بخواهند گناهِ انجامشده را رفع کنند ۳. علامه طباطبایی در تفسیر آیهی «لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ ما تَأَخَّرَ وَ يُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَ يَهْدِيَكَ صِراطاً مُسْتَقيماً» (2)/فتح) نکات ظریفی دارند که خوب است به تفسیر قیّم المیزان رجوع شود تا معلوم گردد «ذنب» در این آیه به معنای گناه نیست که بحث آن مفصل است. موفق باشید
-
بدون عنوان
با عرض سلام: استاد من یک سوال درباره عین انسان کامل داشتم اگر عین ثابت هر کس حقیقت آن چیز است که کمالاتی که لازم دارد مشخص است و از ابتدا تا انتهای حیات آن چیز در خود آن عین نهفته است آیا درست است عین انسان کامل را که سیادت بر تمام اعیان دارند عین ثابت این چهارده نور پاک به صورت جداگانه بگیریم؟ یعنی برای هرکدام از این ارواح یا انوار چهارده عین مجزا با توجه به اینکه برای هر عین آثار خاصی مترتب است و باید در یک ظرف زمانی و مکانی خاص تحقق یابد قائل شویم که همگی این چهارده عین مظهر اسم الله می شوند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم بتوان در این راستا فکر کرد ولی احتیاج به تصور درست و جامعی از عین ثابته هست و اولیاء معصوم، عین ثابتهی خود را به خوبی میشناسند. موفق باشید
-
ما و زیارت امامان معصوم «علیهمالسلام»
سلام علیکم: از طرفی بیان می شود که اراده ما و خواست خداوند هم سو با هم است، از طرفی می گویند امامان به گونه ای بوده اند که طوری عمل کرده اند که باعث نهایت ظهور خداوند بشوند و در شرایط مختلف یک نور بوده است که جایی امام علی علیه السلام شده و در جایی امام حسین علیه السلام و امکان داشته که شخص دیگری امام میشده است مانند امکانی که در مورد سید محمد بلد علیه السلام می گویند. از طرفی می گویند تفاوت ما با معصومین و در اینجا منظور امامان این است که آنها عصمت داشته اند و آن را حفظ کرده اند و ما نداریم و باید برای رسیدن به آن تلاش کنیم. ما وقتی به زیارت می رویم در اصل داریم به چه اصلی می رسیم به اینکه در حرکتی باشیم که به این گونه تفکرات ایمان داشته باشیم و در تاریخی قرار بگیریم که یقینا این تاریخ نهایت ایمان و هدف بندگیست. استاد افکارم در این موارد پریشان شده چطوری میتونم جمعش کنم و به نتیجه ای واحد برسم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. انسان با اختیار خود میتواند ارادهی خود را در معرض ارادهی الهی قرار دهد و میتواند این کار را نکند
۲. با توجه به روایت جابر که از رسول خدا «صلواتاللّهعلیهوآله» نقل میکند حضرت در معراج نام ۱۲ جانشین خود را یافتهاند، و لذا نمیشود کس دیگری امام گردد. و آنچه در مورد جناب سید محمد میگویند باید به این معنا باشد که عظمت او در حدّ امام بوده، نه آنکه بنا بوده ایشان امام باشند.
۳. در زیارت، جانِ خود را در معرض نسیم ایمانی امام قرار میدهیم تا خودشان با نوری که دارند بر جان ما وزیدن آغاز کنند. به همین جهت در روایت داریم که: ای بندهی خدا بعد از زیارت، گناهانت بخشیده شد، زندگی را از نو شروع کن. در زیارت اولیاء معصوم به تماشای صفای نورانی انسانهایی میرویم که عین ایمان به حضرت معبود هستند. جان ما به تماشای چنین انواری میرود مثل آنکه زیبایی و بوی خوش یک گل را زیارت میکند و به تماشا مینشیند. آیا از گل پرسش باید کرد، یا باید آن را تماشا نمود و آماده شد بوی خوش آن به مشام ما برسد؟ موفق باشید
-
خونِ دلها برای عبور از سیطرهی فرهنگ مدرن
استاد عزیز سلام:
حدیثی از امام صادق (ع) موجود است که میفرمایند باید با طلا نوشته شود که نشان دهنده عظمت این مطلب است که:
«نفس المهموم لظلمنا تسبیح و همه لنا عبادة و کتمان سرنا جهاد فی سبیل الله.»
۱. سر اهل البیت اشاره به چه حقیقتی دارد که کتمان آن جهاد است؟ و اگر لطف کنید «کتمان سر» را تبیین کنید؟
۲. آیا مباحث «گوش سپردن به ندای بی صدای انقلاب» از جنس همان «سر» نیست که باید کتمان شود و هرکس همچون شهدا در خلوت خود به آن برسند و سیر و سلوک کنند و گرنه با گفتن آن، آن را به درس و مدرسه خواهیم کشاند و آن را از ارزش خواهیم انداخت؟
۳. دکتر داوری در کتاب خرد سیاسی می فرماید: «مراد از انتظار، انتظار فعال و انتظاری است که در آن بسیاری از جانهای غیرتمند بستوه میآیند و شاید قربانی شوند.» آیا این جملات هم از جنس همان سر اهل البیت نیستند؟ و آیا درست است در تبیین این جملات دکتر داوری بگوییم «شهادت و قربانی شدن در روزگار ظلمانی مدرنیته که تمام افقهایش تاریک است موجب احیا شدن شهید را فراهم می کند تا شهید هم بتواند دیگران را احیا کند و شهید همان جانهای غیرتمند هستند که بستوه آمدهاند.»
۴. در همان جملات دکتر داوری که می فرماید: «جانهای غیرتمند بستوه آمده» سوالم این است که از چه چیزی «بستوه» آمدهاند؟ کما اینکه در دست نوشتههای یکی از شهدای مدافع حرم می خواندم که یکسال قبل از شهادتش خطاب به دوستان شهیدش نوشته بود «دلگیرم، هرچه میدوم به گرد پایتان هم نمی رسم، مسئله یک سربند و لباس خاکی نیست، هوای دلم از حد هشدار گذشته، شهدا یاریم کنید ...» این هوای دل از حد هشدار گذشتن همان بستوه آمدن است لطف بفرمایید و تبیین کنید. ممنون از وقتی که میگذارید. در پناه سیدالشهدا باشید.باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. سرّ بین ائمه و یاران خاصشان که اسرار را با آنان در میان میگذاشتهاند چیزی بوده که امکان افشای آن بوده است و آنها از افشای آن بعضاً خودداری نمیکردند. نمونهی آن کاری است که هشامبنحکم در جلسهای که هارونالرشید پنهانی به سخن متکلمین شهر گوش میداد، مفصلاً در اثبات مقام و استحقاقِ خلافت و حاکمیت امامان سخن گفت. در صورتیکه حضرت کاظم «علیهالسلام» ایشان را از این امر نهی کرده بودند و چون هارون متوجه شد که ائمه چنین جایگاهی برای خود قائلاند و یاران آنها نیز چنین اعتقادی دارند، نهتنها امام را به زندانهای طویلالمدت گرفتار کرد، شیعیان را نیز تا آنجا که میتوانست به قتل رساند. لذا باید متوجه بود که اسراری را که نباید فاش کرد غیر از معارف عمیقی است که شما در نهجالبلاغهی امیرالمؤمنین «علیهالسلام» و یا در سخنان اهلالبیت «علیهمالسلام» ملاحظه میکنید. ۲. آری! اگر مباحث «گوشسپردن به ندای بیصدا....» از حالت اشاره به حالتِ آموختنی و حفظکردنی درآید، عملاً روح خود را از دست میدهد لذا باید نگهبان این امر بود. ۳. انتظار برای تحقق تاریخی بیرون از تاریخی که بر ما سیطره دارد بسیار کارِ طاقتفرسایی است. زیرا هر آنچه گفته میشود و دیده میشود باز با سیطرهی فکری و فرهنگی همان تاریخی است که بر ما سلطه دارد و لذا باید خون دل خورد و حوصله به خرج داد و صبر پیشه کرد تا آرامآرام عبور از آن سیطره محقق شود ۴. مسلّم شهداء از جمله سخنگویانی هستند که معنای عبور از سیطرهی ظلماتِ دوران را به گوش ما رساندهاند. موفق باشید
-
اولیاء الهی در حمایت الهی هستند و تحت تأثیر انواری که از حضرت حق بر جانشان متجلی میشود قرار دارند
سلام عليكم:
دو سؤال از محضرتان داشتم که در منابع امام شناسی جوابهایی داده شده ولی بدلیل اهمیت موضوع در صورت صلاحدید نیاز دارم که برداشت و جواب شخص شما را بصورت مفصل بدانم:
١. مسلما ائمه اطهار و کلا همه فرستادگان و حجت های خدا در تبلیغ دین و امور مربوط به رسالت الهی و هدایت مردم معصوم و دور از اشتباه بوده اند. ولی آیا امکان دارد در موارد غیر از این و امور شخصی و بدون ارتباط به رسالت و هدایت جامعه، و بدلیل محدودیت های جسم مادی و این عالم آنها نیز دچار سهو یا نسیان شوند؟ مثلا تحلیل روایاتی که سهو رسولالله در یکی از نمازها را بیان می کنند در فهم امثال من نمی گنجد! آیا می توان گفت حجت های الهی و مخصوصا چهارده معصوم در عالم مادی و جسمانی مطلقا از هرگونه سهو و نسيان مبرا هستند یا این سخن غلو است؟
٢. آیا کرامات معصومین در عالم جسمانی دائمی است و هرزمان که خودشان اراده کنند قابل انجام است یا نه، در دست خداست و ممکن است زمانی خدا نخواهد که فلان کرامت انجام شود و معصوم هم توان آن را ندارد. مثلا آیا معصومین دائما درحال شنیدن سخنان حیوانات هستند یا هرزمان که اراده بکنند می توانند به هر زبانی که بخواهند تکلم کنند یا نه، این امور فقط به خواست خدا و در زمانهایی که خدا صلاح بداند انجام خواهد شد؟ ذکر این نکته ضروری است که منظور سوال در عالم مادی و جسمانی و محدودیت های آن است و ربطی به نور وجودی این بزرگواران ندارد. جسارتا خواهش می کنم سوالات را به تفکیک پاسخ دهید.باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. عنایت داشته باشید که اولیاء الهی در حمایت الهی هستند و تحت تأثیر انواری که از حضرت حق بر جانشان متجلی میشود قرار دارند. بدین لحاظ بحثهایی مثل سهو و نسیان، بیشتر از طریق اهل سنت و یا کسانی مطرح شده است که چنین مقامات و احوالاتی را نمیشناسند. بنده در این مورد عرایضی در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» داشتهام ۲. در روایت از قول ائمه «علیهمالسلام» داریم که هروقت خدا بخواهد ما چیزی را بدانیم، میدانیم و اگر نخواهد، نمیدانیم، زیرا علم مطلق از آنِ خدا است. موفق باشید
-
اتحادی روحانی بین شیعیان و امامشان
سلام و وقت بخیر خدمت استاد عزیز:
حضرتعالی عنوان یکی از کتابهای خود را با نام زیارت عاشورا اتحاد روحی با امام حسین (ع) نام گذاری کرده اید. سوال من در مورد معنی دقیق این نامگذاری (متحد شدن روحانی) است. برداشت خودم این چنین بود که برای لحظلاتی تشخص فردی را که ما از آن دریافت داریم را از دست می دهد و ذیل جذبه روحی امام حسین علیه السلام قرار می گیرد ولی بنظرم می رسد نام این حالت را هم نمی توان اتحاد روحانی گذاشت (برداشت خودم را برای روشن شدن فضای فکری بیان کردم) حال سوال این است: متحد شدن روحانی با امام حسین علیه السلام به چه معناست؟ با آرزوی توفیقات روز افزون برای حضرتعالی.باسمه تعالی: سلام علیکم: روایات متعددی داریم که با نظر محبت آمیز به ائمه نحوهای از اتحاد برای ما پیش میآید. به عنوان نمونه امام صادق علیه السلام میفرمایند: «يَا مُفَضَّلُ أَ تَدْرِي لِمَ سُمِّيَتِ الشِّيعَةُ شِيعَةً يَا مُفَضَّلُ شِيعَتُنَا مِنَّا وَ نَحْنُ مِنْ شِيعَتِنَا أَ مَا تَرَى هَذِهِ الشَّمْسَ أَيْنَ تَبْدُو؟ قُلْتُ مِنْ مَشْرِقٍ. وَ قَالَ إِلَى أَيْنَ تَعُودُ؟ قُلْتُ إِلَى مَغْرِبٍ. قَالَ هَكَذَا شِيعَتُنَا مِنَّا بَدَءُوا وَ إِلَيْنَا يَعُودُون» مفضل از حضرت صادق عليه السّلام پرسيد كه شما چه بوديد پيش از آفرينش آسمان ها و زمين ها فرمود ما انوارى بوديم و اطراف عرش به تسبيح و تقديس خدا اشتغال داشتيم تا ملائكه را آفريد به آنها فرمود تسبيح كنيد عرض كردند خدايا ما علم و اطلاعى نداريم بما دستور تسبيح داد ما كه تسبيح نموديم ملائكه از ما فرا گرفتند تسبيح كردند ما از نور خدا آفريده شده ايم و شيعيان از نورى پست تر آفريده شده اند روز قيامت پست و عالى بهم مى پيوندند در اين موقع بين دو انگشت سبابه و ميانى جمع نمود، فرمود مانند اين دو انگشت. سپس فرمود ميدانى چرا شيعه را به اين نام ناميده اند؟ شيعيان ما از ما و ما از آنهائيم ميدانى خورشيد از كجا طلوع مي كند؟ گفتم از مشرق فرمود كجا غروب مي كند گفتم مغرب. فرمود شيعيان ما نيز همين طورند از ما جدا شده اند و بسوى ما برمي گردند. این یعنی یگانگی نوری در سرآغاز و سر انجام. لذا شیعیان از فاضل طینت امامان آفریده شدهاند. شیعیان در معاد خویش به سوی مطلع خویش به سوی امامان باز میگردند و عبارت «وَ إِلَيْنَا يَعُودُون» در حدیث مذکور، متضمن معاد است، شیعه پس از غربت و دورافتادگی از سرمنشأ به سرچشمهی خویش باز میگردد. همچنین میفرمایند: «يَا أَبَا خَالِدٍ لَنُورُ الْإِمَامِ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ أَنْوَرُ مِنَ الشَّمْسِ الْمُضِيئَةِ بِالنَّهَارِ وَ هُمْ وَ اللَّهِ يُنَوِّرُونَ قُلُوبَ الْمُؤْمِنِين» آن نور که در قلب مؤمنین تجلی میکند، علوم حقیقی و اسرار ملکوتی و شرایع نبوی است و مانع میشود تا آنان به سمت لذّات نفسانی و دنیوی متمایل و مشغول شوند. آنان شعاع امامان گشتهاند و آن نور ولایت آنان را حفظ میکند و آن کهن دژ آنان است. موفق باشید
-
بدون عنوان
با سلام: آیا مقام اهل بیت (ع) همان روح هست که در قرآن می فرماید برای آدم نفخت فیه من روحی؟ اگر بله پس روح انسانها همگی بخشی از روح اهل بیت (ع) هست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: روح، یک مقام است و به تعبیری، اعظمِ ملائکه میباشد که به طور کامل بر جان اهلالبیت تجلی کرده است و در بقیهی افراد هرکس بهرهای از آن دارد و لذا نمیتوان گفت هرکس بهرهای از اهلالبیت دارا میباشد. موفق باشید
-
علم امام
سلام استاد:
در بحث مهدویت شما فرمودید در زمان ظهور، امام زمان (عج) و یارانش با قدرت غیبی در صحنه اند و حتی روایت می گوید سنگ که پشتش مشرک قایم شده باشد او را لو می دهد این یعنی تمام هستی در خدمت حضرت است اما روایتی که می گوید مهدی شهید می شود اولا با قدرت غیبی مهدی نمی خواند در ثانی امام زمان (عج) اگر اینگونه از دنیا بروند یعنی کامل نشدند چون در بحث علت رجعت می گوییم امام که نقص نداشته چرا برگشته در جواب می گوییم برای اینکه در امامت و رهبری جامعه خود را به ظهور برساند خوب اگر امام شهید شود این اشکال هم وارد است.باسمه تعالی: سلام علیکم: قدرت غیبی امام به آن معنا نیست که علم امام به تقدیرات الهی عامل مقابله با آن تقدیرات شود، مثل آنکه حضرت علی«علیهالسلام» در آن شب میدانستند که شهید میشوند، ولی این علم، علمِ به تقدیرات است، نه علمی که برای عبور از مشکلاتِ عادی انسانها دارند. در این مورد میتوانید به بحث «علم امام» در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» رجوع فرمایید. از طرفی چرا شهادتِ امام را به حساب کمالِ ایشان نیاوریم. موفق باشید
-
خداوند متوجهی شایستگی پیامبرش میشود و از قبل در راستای آن شایستگی، او را برای پیامبری میپروراند
سلام: شما در کتاب مبانی نظری نبوت و امامت فرموده اید:
«عصمت نبي موهبتي است، يعني خداوند چنين بصيرتي را به او ميدهد تا بشريت مطمئن باشد كه او در هيچ بُعدي خطا و لغزش ندارد، زيرا اگر عصمت نبي اكتسابي بود، يعني به تدريج آن را به دست ميآورد، در هر لحظه در حال تكامل بود و لذا در هيچ شرايطي قابل اطمينان نبود، چون مرحلهي كاملتري هم براي او امكان داشت. آري درست است كه پيامبران عصمت خود را كسب نكرده اند، ولي فراموش نشود كه اولاً: شايستگي هايشان باعث شده كه خداوند آنها را جهت نبوت انتخاب كند و منوّر به موهبت عصمت نمايد.»
حال سوال بنده اینست که:
1. چطور ممکن است شایستگی کسب کنند؟ یا بهتر بگویم خداوند طبق چه سابقه ای، عصمت را به پیامبران هدیه داد؟ اگر خداوند شایستگی شان را از قبل می دانست و به آنها داده بود، خوب چرا این شایستگی را به بنده یا شما نداد که پیامبر باشیم؟ اگر خودشان این شایستگی را کسب کرده اند پس حتما تا قبل از کسب شایستگی و در مرحله ای که در حال اثبات شایستگی خود بودند دلیلی ندارد عصمت به آنها اعطا شود و در آن دوران خودشان عصمت را کسب کرده اند؟
2. البته این سوال نیز به قبلی ربط دارد: امام جواد علیه السلام چه چیزی از خود نشان داده بود که در سن کودکی امام شد؟ اگر معصومیتش خدادادی بود چرا این معصومیت به بنده و شما داده نشده بود تا امام شویم؟ اگر عقلش برتر بود و از همان اوایل زندگی عقل برتر را نشان داده بود، خوب این عقل برتر به هر کودک دیگری نیز داده شود می تواند معصوم باشد. بدیهی است که در پنج سال یا ده سال اول زندگی، عقل انسان از خودش در دوران چهل پنجاه سالگی کمتر است. امام جواد علیه السلام چه کار کرده بود که عقلش از همان پنج سالگی کامل بود که توانست به مقام امامت نائل شود؟ اصلا چرا دیگر پسران ائمه در این سن امام نشدند؟ چه بسا اگر خداوند از سنین کودکی به آنها عصمت را اعطا می کرد، اینان در بزرگسالی (برخی از آنها) منحرف نمی شدند. با تشکر فراوان. التماس دعاباسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. همچنانکه در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» عرض شده، خداوند به این امر عالم است که هرکس در آینده چه انتخاباتی دارد و علم خداوند بر اساس همان اختیاری است که انسان مطابق آن عمل خود را در آینده انجام میدهد و در این رابطه خداوند متوجهی شایستگی پیامبرش میشود و از قبل در راستای آن شایستگی، او را برای پیامبری میپروراند. ۲. در مورد امامانی که در سنین کم امام شدهاند؛ باید به این موضوع فکر کرد که خداوند خواسته است جهت آمادگی جامعهی شیعه برای غیبت امام عصر، آمادگی لازم را ایجاد کند که چگونه امام را ماوراء بدن او بنگرند و اینکه خداوند در راستای هدایت جامعه از وسایل عادی همیشه استفاده نمیکند. موفق باشید