-
بدون عنوان
عرض سلام و ادب خدمت استاد عزیز: شش سال است که مقالات و کتب متعدد در زمینه خداشناسی فلسفی را دارم میخوانم. از برهان تا عرفان بگیرید تا رحیق مختوم و عین نضاخ. هر جا میرسند به اینجا که هر ناقصی علت دارد، دلیلی نمی آورند و صرفا گفته میشود که هر ناقصی نیازمند است و هر نیازمند هم علت میخواهد. در صورتی که ممکن است موجودی نیازمند به کمال باشد ولی علتی که نیازش را برطرف کند نباشد. یا حرف های دیگر گفته میشود که هیچکدام قابل قبول نیست. برهان وجودی هم که تکلیفش مشخص است. ای کاش از همان اول به ذکر و ورد و فتوحات شیخ میپرداختیم تا این جهنم کم یقینی شعله اش کمتر میشد. هر چند برای خدای لیس لصفته حد محدود ما، نیاز به این دلایل نیست اما انتظار داشتم که فیلسوفان حداقل یک دلیل بیاورند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در آن حال یا باید خداوند کمال مطلق نباشد و یا بخل بورزد که نیاز به کمال برای موجودی باشد و آن نیاز را رفع نکند. موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام و درود خدمت استاد محترم: ضمن تشکر بابت پاسخهای قبلی شما، در مورد قاعده «الواحد لا یصدر عنه الا الواحد» می خواهم بدانم که این پارادوکسی بوجود آمده چگونه حل خواهد شد: اگر از ذات باری تعالیٰ عقل اوّل که یک موجود واحد و مجرّد می باشد صادر شده است چطور بر آن موجود واحد قاعده مذکور اطلاق نمیشود و او قادر به صدور و مدیریت کثرات می شود۔ کدام یکی از دو راه ذیل میتواند راه گشاء باشد؟:
۱۔ وقتی عقل اول بوجود می آید جنبه های وجوب و امکان گرفته حاوی ترکیب می شود و از این لحاظ دیگر واحد نیست که نتواند کثرت صادر نماید۔
۲۔ عقل اول خود واحد است و جمیع مخلوقاتی که ازش نشئت گرفته باشند همه شون واحد اند از لحاظ وجودی پس قاعده مذکور نقض نشده است۔
متشکرمباسمه تعالی: سلام علیکم: جناب خواجه نصیرالدین طوسی نکات خوبی در این مورد فرمودهاند که در جزوات «تاریخ فلسفه و کلام اسلامی» روی سایت میتوانید دنبال کنید. از آن جهت که میفرمایند عقل اول به عنوان صادرهی اول، دارای دو وجه است، یکی وجه امکانی آن که موجب صدور نفسِ اول میشود و وجه عقلانی آن که عقلِ دوم را صادر میکند. بیشتر مطلب را در آن جزوه دنبال بفرمایید. موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام: با توجه به اینکه انسان کامل جامع حضرات خمس است میتوان گفت مقام او فوق الله است چون الله در مقام واحدیت مطرح است لکن سعه وجودی انسان کامل تا مقام احدیت است؟ به قربان نبی کو فوق الله است / ولیکن عبد و خود در شوق الله است / نمودی سجده بر حق گر چه برتر / ز ذات پاک او الله اکبر / زخاک پای آدم بود کمتر / ولی سجده نکرد ابلیس کافر
باسمه تعالی: سلام علیکم: مقام رسول خدا «صلواتالله علیهوآله» همچنانکه خودشان میفرمایند: «اول ما خلق الله» است که همان مقام «عقل» میباشد و بدین لحاظ جامع همهی مراتبی میشوند که ذیل عقل قرار دارد و بدین لحاظ مردم را به «الله» فرامیخوانند. در کتاب «مصباح الهدایه» از امام خمینی، نکات ظریفی در این مورد هست. موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام استاد عزیز: من یک سوالی دارم در مورد آیه ای از قرآن که میفرماید: خدا از رگ گردن به شما نزدیک تر است. زمانی که من به این آیه فکر میکنم از نظر عقل این به نظرم میاید، که نکند روح که قطره ای از وجود خداست، همان خدایی است که خدا در این آیه از آن حرف میزند؟ اگر اینطور باشد، این جمله که میگویند: هر کجا بروی خدا با توست، درست است. چون ما همه جا با روحمان هستیم. ولی در اینصورت که انگار ما از خدا جدا هستیم. این آیه برای من شبهه برانگیز است، میشه لطف کنید و به شکلی که انتهای جواب باز باشد (از آنجا که گفتید اگر تفسیر به شکلی باشد که دیگر من پاسخ خود را تماما بگیرم، تفسیر به شکل نادرست بیان شده، شاید هم این جمله نقل قولی از استاد موسویان است) به من پاسخ بدید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به اعتبار آنکه خدا عین هستی است؛ همهی بودنها مظهر هستی یا وجود، هستند و خداوند از رگ گردن به ما نزدیکتر است زیرا بودن و وجودِ ما از اوست. موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام خدمت استاد اصغر طاهرزاده! با توجه به درگذشت آیتالله مصباح یزدی پرسشی داشتم، به نظر شما دیدگاه وی درباره ی نقش مردم در حکومت اسلامی یا نظرات امام خمینی و شهید مطهری که ولی فقیه را منتخب مردم می دانستند در تعارض نیست؟ به نظر شما تفسیر وحدت وجودی از توحید با قرآن سازگار است؟ به نظر اینجانب سازگار است اما عده ای می گویند کلمه خلق به معنای ایجاد از عدم است! با سپاس
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. ظاهراً تفاوت هست از آن جهت که در زمانی مطرح کرده بودند ولیّ فقیه خودش وزرائی را برای خود تعیین کند و امورات را بر اساس شریعت اداره نمایند. ولی آیا بعداً عدول کردهاند یا نه، نمیدانم. ۲. به نظر حقیر غیر از وحدت وجود، نمیتواند مورد قبول باشد زیرا وقتی خداوند در همهجا حاضر نباشد، که او خدا نیست! و اگر همهجا حاضر باشد، پس بقیهی موجودات اسماء و صفات او خواهند بود. موفق باشید
-
حقیقت این دوران، انقلاب اسلامی است
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم ورحمة الله
فرمایشاتی داشتید پیرامون «شورمندی شهید حاج قاسم سلیمانی»
مبنی بر این که: «حقیقت؛ منشأ شورمندی است و حقیقتاً شورمندی در قالب نظر به حقیقت بروز میکند و چون شورمندی در شخصیت انسانها به ظهور آید، به صورت ایثار و فداکاری و شهادت خود را مینمایاند.»
سوال بنده این است که، بالاخره در طریقت و راه حقیقت، چه از نوع سلوک علامه قاضی ها و چه در تاریخ معاصر ما سلوک حاج قاسم ها، باید به اسم یا اسمائی از اسماءالله چنگ زد تا در جان سالک متجلی شود، حال سوال من این است که، نزدیک ترین اسم از اسماء الله به مؤلفه «شورمندی» کدام است؟باسمه تعالی: سلام علیکم: عرض شد حقیقت این دوران، انقلاب اسلامی است که مظهر همهی اسمائی میباشد که انسانها باید در این زمانه به آن اسماء رجوع کند. فراموش نکنید هر اسمی، مظهری دارد و با آن مظهر باید به آن اسم نظر کرد و جان خود را محلِ تجلی آن اسم قرار داد. موفق باشید
-
بدون عنوان
با سلام استاد: ۱. پیرو سوال ۲۹۸۵۸ دعای سحر رو سایت چیزی نبود باید چکار کرد؟ ۲. استاد جایی خوانده امام در مورد توحید یه چیزهایی گفتن نمیتونم درسته یا نه و اصلا این موضوع صحیحه یا نه که علم توحید هم ممکنه یه جاهایی ادمو.. و یا شنیدن توحید بدون کفر به طاغوت معنی نداره استاد اینا در بحث شرح دعا هست؟ ۳. استاد یه سوال دیگه اینکه در فضای اینترنت دیدم یه بچه هایی نشون میده وقتی بدنیا میان رو تنشون قرآن نوشته، اینا راسته استاد؟ استاد لطفا به ایمیلم اینا رو بفرستید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. کتاب «اسماء حسنی دریچهی نظر به حق» که روی سایت هست. ۲. خوب است در این مورد مباحث «معرفت نفس» دنبال شود. ۳. نمیدانم. موفق باشید
-
بدون عنوان
عنوان: کتاب شناسی
با سلام. استاد در بین کتب شرح منازل السایرین، چند شرحی که ارجحیت داره را راهنمایی بفرمایید. عرفانی که از تلاش مرتاض و یا یوگی به دست می آید، تفاوت اساسی آن با عرفان اسلامی در چیست؟ مرتاض و یوگی به همان راه می روند که عرفان اسلامی می رود؟باسمه تعالی: سلام علیکم: عمده در نظر به افق توحید و فنای فی الله است که در عرفانِ اسلامی این موضوع به نحوهای فوقالعاده سرزنده و حاضر است. شرح عبدالرزاق کاشانی که جناب استاد یزدان پناه شرح کردهاند، شرح خوبی است. البته شرح ایشان را به صورت صوتی باید دنبال فرمایید. موفق باشید
-
بدون عنوان
با سلام خدمت استاد محترم: اینکه الله نور السموات و الارض است، یعنی این نور تمام افعال عالم را انجام می دهد؟ همان مثال دریا و موج می شود؟ قبلا در توحید افعالی فرموده بودید، که یعنی هر فعل و حرکتی دیدید متوجه نقش جلالی و کبریایی حضرت حق شوید و در کتاب مقام لیله القدری حضرت فاطمه فرمودید برای فهم کبریایی خداوند باید از روح فاطمه کمک بگیرید. این دو موضوع به هم مربوط است؟ یعنی برای یقین در توحید افعالی باید از حضرت فاطمه کمک گرفت؟ چه طور باید به یقین در توحید افعالی رسید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً اینطور است. زیرا حضرت زهرای مرضیه «سلاماللهعلیها» نوری دارند که قبل از خلقت حضرت آدم در عرش جاری بوده است یعنی نوری عرشی که همهی عالم فرش را منوّر میکند. در رابطه با توحید و ابعاد آن، خوب است به مباحث سورهی «فتح» که در سایت هست رجوع فرمایید. که اگر با حوصله و پشتکار مطالب را دنبال بفرمایید، إنشاءالله نکات قابل استفادهای به دست میآورید. موفق باشید
-
بدون عنوان
واقعیت اول:
اگر خدایی وجود داشته باشد، باید برای بخشایش به پایم بیوفتد.
[نوشته یک یهودی روی دیوار زندان آشویتز در اردوگاه مرگ نازی ها در جنگ جهانی دوم.
واقعیت دوم:
به گزارش مشرق، پس از آنکه یک دختربچه گریان از پاپ پرسید «چرا خداوند اجازه میدهد دختران کوچک به فحشا کشیده شوند؟»، پاپ آن دختربچه را که پدر و مادرش او را رها کردهاند، در آغوش گرفت.
گلیزل پالومار ۱۲ ساله با چشمانی اشکبار از پاپ پرسید: «کودکان زیادی به مواد مخدر و فحشا مبتلا میشوند. چرا خداوند اجازه میدهد این اتفاقات برای ما بیفتد؟ بچهها که گناهی ندارند».
پاپ که در بین کاتولیکها به «پاپ فقرا» مشهور است، دختربچه را در آغوش گرفت و نتوانست به سخنرانی از قبل آماده شده خود به زبان انگلیسی بپردازد و در عوض به زبان اسپانیولی به پاسخ دادن به آن کودک پرداخت.
پاپ که آشکارا تحت تأثیر قرار گرفته بود، گفت: این دختر سؤالی را مطرح کرده که هیچ پاسخی برای آن نیست و او حتی قادر نبود این سؤال را به خوبی مطرح کند و به گریه افتاد. این سوال بزرگی برای همه ماست: برای چه کودکان باید رنج ببرند؟ چرا؟
او در بخش دیگری از سخنانش گفت: تنها زمانی به پاسخ مورد نظر نزدیک شده ایم که بتوانیم برای این وضعیت ضجه بزنیم.
واقعیت سوم:
دفتر نجات ایزدیان ربوده شده افزود: علاوه بر ده ها گور فردی، تعداد ۸۰ گور دسته جمعی تاکنون در شهرستان سنجار کشف شده است و تعداد ۶۸ مقبره و زیارتگاه دینی نیز به دست داعش منفجر شده است. طبق آمار اعلام شده این دفتر، تعداد ایزدیانی که به خارج از کشور مهاجرت کرده اند بیش از ۱۰۰ هزار نفر می باشد و همچنین تعداد ایزدیانی که ربوده شده اند ۶۴۱۷ نفر (۳۵۴۸ نفر زن و ۲۸۶۹ نفر مرد) می باشد.
تعداد ایزدیانی که از چنگ تروریست های داعش رهایی یافتند ۳۴۵۱ نفر می باشد که از این تعداد ۱۱۷۸ نفر زن، ۳۳۷ نفر مرد، ۱۰۱۰ نفر کودک دختر، ۹۲۶ نفر کودک پسر می باشد. بر اساس این آمار تعداد ایزدیانی که همچنان جزو ربوده شدگان هستند ۲۹۶۶ نفر می باشد که از تعداد ۱۳۶۰ نفر زن و ۱۶۰۶ نفر مرد هستند.
شایان ذکر است، گروهک تروریستی تکفیری داعش هنگامی که در ۳ اوت ۲۰۱۴ به شهرستان سنجار و روستاهای ایزدی اطراف کوه این شهرستان در عراق حمله کرد، مردان و پسران جوان را به اطراف روستا منتقل و آن ها را قتل عام کرد و زنان و دختران جوان و کودکان را به عنوان اسیر و غنیمت به همراه خود برد تا در بازار بره فروشی به عنوان برده های جنسی به فروش بگذارد.
سلام استاد.
از این گونه واقعیت های تلخ که ما اسمش را به راحتی «حکمت و مصلحت خدا» و یا «امتحان خدا» می گذاریم، از اول خلقت بوده و خواهد بود. در این دنیا به هر موجودی که نگاه می کنیم اعم از انسان یا حیوان، در حال رنج کشیدن است. حتی در این مقوله ی رنج و عذاب زندگانی، فرقی بین مومن و کافر هم نیست و همه گرفتار رنج و عذاب هستند و هیچکس هم نمی داند چرا به این دنیا آمده و چرا باید رنج بکشد. و به همین راحتی هم می گوییم رنج مومنان ثواب اخروی دارد و کافر هم به درک! حتی حیوانات هم همگی در حال اضطراب و رنج هستند همانند آهویی که بچه ی چند ماهه اش گرفتار چنگال شیر شده. استاد به راستی این همه مصیبت و رنج سختی برای چیست؟ لابد برای به ظهور رسیدن اسماء الهی! البته به زبان ساده تر باید بگویم که ما موش آزمایشگاهی خدا هستیم که هر بلایی دلش خواست سر ما درآورد و تازه این اول ماجراست، آن دنیا هم باید منتظر چماق نکیر و منکر و عذاب الهی باشیم که چرا موش آزمایشگاهی خوبی نبودیم! استاد عزیز! بدبختی ها و رنج های بشر با سیر مطالعاتی و عدل الهی شهید مطهری حل نشده و نخواهد شد. از هشت میلیارد جمعیت کره زمین فقط دویست ملیون شیعه هستند و آن دویست میلیون هم خیلی هاشان شیعه شناسنامه ای! آیا آنکس که شیعه نیست و نماز نمی خواند ولی بر طبق وجدانش عمل می کند، به جهنم می رود؟ شاید در نگاه اول کسی که جبری باشد، خیلی احمق به نظر برسد ولی واقعیت این است اختیاری در کار نیست و همه جبر است و جبر؛ آقازاده ای که دغدغه ی نان دراوردن برای زن و بچش رو نداره و پول باباش از پارو بالا می ره، بایدم بیاد صف اول نماز جماعت و فریاد الله اکبرش طاق مسجد رو بلرزونه! ولی از پسربچه ای که پدرش معتاده و مادرش برا یه لقمه نون باید بره تن فروشی کنه نباید انتظار داشت نماز بخونه و شبهاتش رو با سیر مطالعاتی حل کنه. جواب قانع کننده می خوام و گرنه قید همه چی رو میزنم و منم می پیوندم به صف اون هشت میلیارد آدم گمراه جهنمی!باسمه تعالی: سلام علیکم: بعضاً که بنده افتخار مطالعهی قرآن را دارم و متوجهی راه حلهایی میشوم که خداوند از طریق پیامبران برای بشر آورده، تعجب میکنم چرا بشر چنین راهِ حلهایی را رها کرده؟! در حالیکه تمام ابعاد زندگی انسان در آن راه حلها مدّ نظر قرار گرفته. راستی را! راهی برای نجات از اینهمه بحران، جز برگشت به راه انبیاء الهی هست؟ نمیخواهم صورت مسئله را پاک کنیم، اما به ریشهی اینهمه ظلم و بحران باید فکر کرد. اگر دیروز دختران بیگناه را زنده به گور میکردند و خداوند راه عبور از آن فجایع را، حضور پیامبرش در آن موقعیت بحرانی گذاشت؛ چرا برای عبور از فجایع امروز به رجوعی جانانه به همان راه فکر نکنیم؟ آیا اگر از راههای الهی فاصله گرفتیم و به بحرانها دچار شدیم، در این موارد باید خدا را مقصر بدانیم یا مطلب را با همهی سختیهایش به پای روحیهی غفلت از راه خدا وصل کنیم؟ بالاخره در جهانِ بیخدا بخواهیم و نخواهیم چنین است که میفرمایید. باید به راه حلها فکر کرد و آن راه حلها را جدّی گرفت. موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام:
شما قائل به انفتاح باب علم در زمان غیبت هستید یا انفتاح؟باسمه تعالی: سلام علیکم: همیشه خداوند در تجلی است و بستگی به قبول قابل دارد. موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام: تعین اول و ثانی و لابشرط مقسمی بودن حق و حضرات خمس را در کدام روایات می توان صراحتا یا اشارتا جستجو نمود؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» در کتاب «مصباح الهدایه» بحثی را در مورد باطن نبوت و ظاهر آن میفرمایند که شاید بتوان با تعیّن اول و ثانی تطبیق داد. ولی به نظر میآید با محدودکردن سخنان گستردهی اولیای الهی در قالب قیاسی که ارسطو تنظیم کرده است، مطلب، تقلیل پیدا میکند. موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام: آن بحثی که در آداب الصلوه امام هست که باید اذکار تفهیم قلب شوند و آنها را دهان قلب گذاشت یعنی مفاهیم رو رویش تاکید کنیم و به قلب تفهیم کنیم و این کار با نظر به وحدت وجود در نماز چگونه محقق میشود؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: «وحدت وجود» برای انسان با سیر و سلوک حاصل میشود. یکی از منازل سلوک، همین تذکری است که امام خمینی در «آداب الصلواة» میفرمایند. موفق باشید
-
ذاتی که ممکن بالذات است، هیچوقت واجبِ بالذات نمیشود.
سلام: مطالعات زیادی در مورد این سوال داشتم که آیا جهان برای ادامه حیات خود نیاز به علت حادث خود یعنی خدا دارد یا خیر؟ اکثرا از آقایان علامه طباطبایی و ملاصدرا (ره) مطالبی بیان میکردند که برای بنده قانع کننده نبود، بیشترین توضیح مبنی بر این بود که ممکن الوجود هر لحظه برای ممکن بودن نیاز به علت دارد و چون این جهان خودش ممکن الوجود است ...
درحالیکه از نظر بنده ۱. ممکن الوجود ممکن است وجود داشته باشد ممکن است وجود نداشته باشد، اگر وجودش حادث شد دیگر نمیتواند وجود نداشته باشد مگر علتی دیگر بر آن واقع شود
۲. حتی اگر بر فرض محال ممکن الوجود هر لحظه نیاز به علت داشته باشد این جهان میتواند چند مجموعه باشد که مجموعه الف هر لحظه علتی برای مجموعه ب و مجموعه ب هرلحظه علتی برای مجموعه الف باشد و نیاز به علت حادث که همان خدا هست نباشد.
لطفا از زدن مثال پرهیز کنید چرا که در مثالها تناقضات زیادی است، سوال همچنان پا برجاست: اینکه ادعا میکنیم وجود خدا هر لحظه برای ادامه روند این دنیا نیاز است به چه علت است؟باسمه تعالی: سلام علیکم: ممکنالوجود در ذات خود همواره ممکنالوجود است و لذا وقتی هم که حادث شد، برای ادامهی بقاء نیاز به خلقت مدام دارد زیرا ذاتی که ممکن است، هیچوقت واجبِ بالذات نمیشود. در این مورد خوب است «برهان صدیقین» مطالعه شود تا بین علت حقیقی و علت معدّه تفکیک گردد. موفق باشید
-
در موضوع وحدت وجود
بسمه تعالی. با سلام: با توجه به وحدت شخصیه وجود که همه خلق جلوه باری تعالی هستند نماز چه معنای پیدا میکند، خدا خودش را عبادت میکند؟ رویکرد در نماز و عبادت با توجه به وحدت شخصیه چه باید باشد؟ تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! اگر ابتدا متوجه شویم که حضرت حق در همه جا حاضر است و نمیشود جایی چیزی باشد و آنجا، خداوند حضور نداشته باشد و وحدت وجود را در این زاویه بنگریم، تلاش دوم ما آن میشود که نحوهی وجود سایر مخلوقات را چگونه بدانیم. در مورد نماز، او در جلوهی ربوبیت عبد، خود را قرار میدهد تا عبد را به سوی راهی ببرد که بندهاش بتواند به واقعیتی وارد شود که عبودیتش را هم لطفی از ربوبیت حضرت محبوب بیابد به همان معنایی که به بندهی خود فرمود: «ما رمیت اذ رمیت ولکن الله رمی». آنچنان عبد را در خود فانی کرد که ارادهی عبد در راستای ارادهی پروردگارش شد و این است جایگاه اصلی نماز. پیشنهاد میشود در این مورد به صوت شرح جلسهی 5 سورهی فتح تحت عنوان «معنای مراقبه بر مبنای وحدت وجود» به آدرس زیر رجوع فرمایید. موفق باشید
http://lobolmizan.ir/sound/1291#7541
-
بدون عنوان
سلام و احترام: راه جمع میان آیه «علم آدم الاسما کلها» با آیه شریفه «و ما اوتیتم من العلم الا قلیلا» چیست؟ چطور به آدم صاحب تمام اسما علم کمی داده شده است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مقام انسان کامل و ذات انسانی به عنوان خلیفة الله، انسان حامل همهی اسماء الهی میباشد ولی با اینهمه نسبت به علم الهی، علمِ هرکس که باشد قلیل است. موفق باشید
-
هر اندازه که جلو برویم با واقعیت خودمان که غرق وجودِ هستی حضرت حق است، روبهرو میشویم
سلام علیکم: استاد یک سوال داشتم و اینکه آیا ما وجودی حقیقی داریم یا صرفا یک وجود اعتباری؟ و اگر ما خودمون رو یک وجود حقیقی بدونیم آیا منافاتی با وحدت شخصیه وجود ندارد؟ و یک سوال دیگر: اینکه گفته میشود حمد خود خداست حامد و محمود خودش است یعنی چی؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. وحدت شخصیهی وجود متذکر آن است که خود را در بیکرانهی حضور حق احساس کنیم و سلوک إلی الله برای آن است که انسان به واقعیت خود برسد. آری! ما در شرایط عادی تصوری از خود داریم که به یک معنا، اعتباری است ولی هر اندازه که جلو برویم با واقعیت خودمان که غرق وجودِ هستی حضرت حق است، روبهرو میشویم. ۲. بحث «حامد و محمودبودن» خداوند را به خوبی در تفسیر سورهی حمد حضرت امام (ره) میتوانید دنبال بفرمایید. موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام علیکم:
۱. تفکیکی ها میگویند قول فلاسفه و عرفا دائر بر صدور عالم از ذات خدا به نحو نزول یا تجلی مستلزم تجزیه ذات خدا میشود و این باطل است و ذات خدا بکلی با خلق مباین است و خداوند خلق را از عدم آفرید. لطفا توضیح بفرمائید.
۲. اخیرا از یکی از اهل علم که مشرب عرفانی دارند و شاگرد علامه حسن زاده آملی و آیت الله جوادی آملی بوده اند شنیدم که در تفسیر روایات طینت اصول کافی گفتند ملاک ذات انسان است نه اعمال انسان و ای بسا مومنی یک عمر عمل صالح میکند ولی چون ذات و طینت او مومن نیست در قیامت اعمال او را به مومن میدهند و سیئات کافر را به او میدهند و مرگ هم میزان نیست ای بسا مومن ظاهری از دنیا برود ولی ذات و طینتش کافر باشد و ای بسا کافر ظاهری که با کفر از دنیا برود ولی ذات و طینتش مومن باشد و لذا در آن دنیا معامله مومن با او میشود. با این حساب غیر از ۱۴ معصوم به هیچ مومن دیگری نمیتوان باور داشت که ذات الزاما کافر نباشد. لطفا توضیح فرمایید. ممنونباسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در مورد جواب اهل تفکیک، مطالب زیادی هست از جمله حدیث ۱۲ کتاب «چهل حدیث» از حضرت امام «رضواناللهتعالیعلیه» و یا کتاب «صراط مستقیم» از استاد شیخ محمدحسن وکیلی. ۲. انسان در ذات خود مختار است و همواره برایش انتخابِ راه جدید موجود است. متأسفانه بعضیها برداشت درستی از مباحث ابنعربی در رابطه با «عین ثابته» ندارند. موفق باشید
-
سالک در آینهی نفس خود متوجهی ربوبیت ربّ میشود
سلام:
در قسمتی از فص آدمی نوشته است همین که خدا را دیدیم، خودمان را میبینیم «فاذا شهدناه شهدنا نفوسنا» حال دو سوال دارم:
۱. یعنی ابتدا باید نظر به حق کنیم بعد خود را میبینیم ولی در روایت «من عرف نفسه فقد عرف ربه» برعکس هست یعنی اول نظر به خود، در حالی که خود نباید در میان باشد.
۲. با توجه به این قسمت، جایگاه دیدن خدا در رخدادهای تاریخی مثل انقلاب اسلامی کجاست؟ یعنی اول باید نظر به نفس مطهر حضرت امام بندازیم سپس انقلاب را ببینیم؟! لطفا توضیح فرمایید.باسمه تعالی: سلام علیکم: در روایات ما هر دو وجه هست. هم آنجایی که داریم: «من عرف نفسه فقد عرفه ربّه» و هم آنجایی که میفرمایند: «اللّهم عرّفنی نفسک....»؛ به همین جهت سالک هم در آینهی نفس خود متوجهی ربوبیت ربّ میشود و هم با نظر به حضرت «الله» متوجهی مظاهر او میگردد. لذا در روایت دوم میفرماید: اگر خود را به من نشناسانی، نمیتوانم رسول تو را بشناسم. ۲. آری! این راه خوبی است که انقلاب اسلامی را، إشراقی بدانیم که بر قلب امام به ظهور آمده و از طریق نظر به شخصیت حضرت امام، متوجهی حقیقت انقلاب اسلامی بشویم. در این رابطه عرایضی در کتاب «سلوک ... » شده است. موفق باشید
-
بدون عنوان
با عرض سلام و وقت بخیر خدمت استاد گرامی: میخواستم بپرسم که چگونه دارای روحیه جهادی شویم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: از یک طرف وقتی جز خدا را کارساز و کارهای ندانیم و از طرف دیگر سعی کنیم خدا در همهی امور حاکم باشد، خود به خود در روحیهی جهادی قرار میگیریم تا خدا را در امورات به صحنه بیاوریم و حجابهای حضور خدا را دفع و رفع کنیم. موفق باشید
-
«وجود»، نور است
با سلام خدمت استاد محترم: مفهوم آیه «الله نور السموات و الارض» خداوند نور آسمان ها و زمین است، در اشیا هم به همین مفهوم است؟ یعنی مومن موحد کسی است که مثلا نور الله را در درخت بنگرد؟ یا اینکه نور الله را مثلا در سیب بنگرد؟ سوال دوم: آیا اینطور است که مثلا باطن یک شئ یک اسمی است و باطن آن اسم نور الله؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آری! همچنانکه حضرت امام در تفسیر حمد خود روشن مینمایند «وجود»، نور است پس چنانچه به هر مخلوقی به وَجه وجودیِ آن نظر شود با نور حضرت حق روبهرو میشویم زیرا مخلوقات، روشنیگاههای وجودند. ۲. اسمای الهی همه نور حضرت حق میباشند مثل اسم حیّ یا اسم علیم که همان نور حضرت حقاند به صفت حیّ و علیم. موفق باشید
-
در موضوعِ شرک
سلام خدمت استاد عزیز:
در مباحثی که پیرامون شرک داشتید فرمودید که شرک مراتب دارد:
۱. آیا مقصودتان این است که به اندازه ای که در عملی غیر خدا شریک باشد به همان اندازه عمل هبط است، یا مقصودتان این است که اگر ذره ای شرک در عمل بیاید کل عمل هبط می شود؟
۲. آیا اگر کسی عملی شرک آلود داشته باشد بعد از مدتی که گذشت و از غفلت در آمد توبه کند آن عمل هایی که هبط شده بر می گردد؟باسمه تعالی: سلام علیکم: عموماً انسانهای مؤمن گرفتار شرک خفی میباشند و در همین رابطه قرآن میفرماید: «وَمَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَهُمْ مُشْرِكُونَ» (106/ یوسف) بسیاری از مؤمنین ایمان حقیقی ندارند مگر اینکه از وجهی مشرکاند. بدین معنا که در باور خود خدا را همهکاره میدانند ولی توهّماً نمیتوانند از نقش پدیدهها عبور کنند و هر اندازه توحیدشان بیشتر شود، از این توهّم بهتر عبور میکنند، ولی آن شرکی که خداوند نمیبخشد و انسان را هلاک میکند شرکی است که افراد گمان کنند حقیقتاً غیر خدا هم در این عالَم عواملی هست که در عرض خدا نقشآفرین باشد. موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام: بنظر میرسد صفات جمال حق اگر مظهر تام آن توانسته باشند بنحو اتم مرآت حق باشند اما در صفات جلال اینگونه نیست و ما میبینیم در اشقیا رگه هایی از جمال بچشم می آید ولو شر برآنها غالب باشد و مظهری نداریم که سراسر وجودش شر باشد و اگر بود حق میتوانست در صفات جلال خویش به نحو اتمی جلوه گر باشد در حالیکه تمام مظاهری که دیدیم بنحوی او را حد میزنند و تجلیات جلالیه محدودست مثلا عمرسعد تعلل میورزد و اگر نمیورزید جلال جولان بیشتری داشت یا شیطان منکر ربوبیتست نه خالقیت که اگر بود عناد بیشتری داشت یا صدام حملاتی به اسراییل داشت یا لحظات اعدام گویا شهادتین را به لب جاری کرد ظاهرا همه اشرار نقاط نیکی هم داشتند و ما شخصی که عصمت در شر داشته باشد نداریم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده حرف درستی است. به همین جهت فرمودهاند شرّ مطلق، عدم است. موفق باشید
-
بدون عنوان
با سلام خدمت استاد محترم: در شرح مقالات فایل ۲۹ فرمودید: «آنکه کف را دید گردد مست او» که مقام شهود است، خودی دارد، یعنی من عاشق شدم، و آنکه دریا دید گردد غرق او، که مقام فنا ست، مقام فوق شهود، یعنی توحید خودت را هم نبینی، دیگر هیچ خودی باقی نمی ماند. در کتاب مجتهد امین در مرحله هفتم سفر اول، فنا و بقا را توضیح می دهد که مفهوم آیه «فاینما تولو فثم وجه الله است» یعنی آن فنایی که شما در بیت دوم فرمودید، همین فنا است؟ یعنی مشاهده خداوند به وجه یا همان مشاهده خداوند در موجودات، و نگریستن به موجودت از آن جهت که آیه و نشانه و مرآت حق هستند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید این دو نگاه، یکی باشد. زیرا وجه الله همان مظاهری هستند که اسمای حسنای خداوند را مینمایانند. موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام نظر شما در مورد این نوشته چیست؟
میلاددخانچی در اینستاگرامش نوشته که دوگانه علوم اسلامی والحادی انحرافی است! و جالب است که در نوشته خود به آوینی و هیدگر هم استناد کرده است!
شکی نیست همه علوم شرقی و غربی جلوه ای از اسماء الهی اند اما بعضی اسماء مظهر قهر الهی اند و بعضی الحاد در اسماء می کنند و مانند فرزند ناخلف پدر خود را انکار می کنند. تلاش برای اسلامی کردن علوم به این معنا که حجاب علوم الحادی را خرق کنند اتلاف وقت یا غیرممکن نیست.
این سخن دخانچی شبیه نظریه آن عالم بزرگوار است که هر علم را دینی می داند چون موضوعهمهعلوم را خلقت و فعل خدا می داند ولی بعضی علوم گرچه خود مخلوق اند اما به جای خلقت سخن از طبیعت می گویند و خالق را به حجاب می برند. کاری به سخنان تبلیغاتی و تصورات سطحی ندارم. تلاش برای خرق حجاب «خلقت دانستن طبیعت»، همان تلاش برای تحول در علوم انسانی است.دخانچی به زبان هایدگری می گوید هر انسانی یک دازاین است ولی نمی گوید دازاین مقابل سوژه است دازاین افتاده در جهان است و سوژه افتاده بر جهان. او دوگانه علم غربی اسلامی را انحرافی می داند چون تقابل دازاین و سوژه را درکنکرده است.باسمه تعالی: سلام علیکم: سال گذشته در مسیر کربلا با بنده هم در رابطه با اسماء الهی صحبت کردند. شاید بتوان سخن ایشان را اینطور فهمید که شیطان هم مظهر اسم مظلّ الهی میباشد هرچند که تعیّن آن اسم که شیطان است، حجاب حق است ولی خود آن اسم یعنی اسم «مظلّ» مظهر جلال حق میباشد و به یک معنا ما را به جلال حق نزدیک میکند. موفق باشید