-
در موضوع معرفت نفس
سلام علیکم: در رابطه با کتاب ده نکته اینطور برداشت کردم که مثلا نفس برای ظهور قوه شنوایی نیاز به موطنی به نام گوش دارد تا در گوش به جلوه شنوایی ظهور کند. ولی شما در مقدمه شرحتان در مورد این بحث کردید که اینکه بگیم آب ها هست غلطه بلکه هست ها به شکل آب در آمده است. سوالی که برام پیش اومده اینه که این حرفتان مثل اینست که بگوییم گوش شنوا نیست بلکه شنوایی به شکل گوش درآمده! شنوایی به شکل گوش درآمده یعنی چه؟ اینکه غلطه. معنای این جمله این میشه که شنوایی گوش است یا به عبارتی گوش یعنی شنوایی! تمام بحثم اینه که ماده و مجرد دو تا مقوله جدای از هم هستن نه اینکه مجرد به شکل ماده درآمده و یک مقوله باشند!
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! قوه شنوایی یکی از قوای نفس است و در عضوی به نام گوش، نفس ناطقه در هویت شنواییاش ظهور میکند و به همین جهت میگویید من شنیدم. موفق باشید
-
در موضوع معرفت نفس
سلام علیکم: در کتاب ده نکته فرمودید ما در عالم ماده بوسیله چشم میبینیم. یعنی من اگه بخوام در عالم ماده قوه بیناییم رو ظهور بدم در موطن چشم این ظهور اتفاق میفته. خواستم بگم اون کسی که پشت دیوار رو میبینه (با اینکه پشت دیوار هم عالم ماده می باشد)، ولی با چشم نمیبینه، این اشخاص در عالم ماده قوه بینایی را در چشم ظاهر نکردن. پس در چه موطنی یا چه چشمی ظاهر کردن؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به جهت تجرد نفس خود، با نفس خود در آنجاها حاضر میشود مانند آنکه رسول خدا «صلواتاللهعلیهوآله» رحلت نجاشی را در حبشه دیدند با آنکه حضرت در مدینه بودند. موفق باشید
-
بدون عنوان
با سلام: آیا شرح فصوص الحکم فایل صوتی ندارد؟ چرا در سایت نیست؟ چون در مقدمه کتابش نوشته باید با فایل صوتی کار شود.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنانکه عرض شد لازمهی ارتباط با «فصوصالحکم»، دنبالکردن مباحث «ده نکته در معرفت نفس» و کتاب «از برهان تا عرفان» و کتاب «معاد» همراه با شرح صوتی آنها است که حدود ۱۲۰ جلسه میباشد. پس از آن میتوانید با جناب حاج آقا نظری موضوع را در میان بگذارید. موفق باشید
-
انسان از طریق مدیتیشن در وجه مجرد خود به طوری ساده حاضر میشود.
سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی: یکی از نزدیکانم حدود یکسال هست که با قرآن کریم انس پیدا کرده و هم کتاب های غربی در زمینه خود شناسی و دینی اسلامی را مطالعه می کند. ایشان مدتی پیش با من درباره مدیتیشن صحبت کرده و خیلی تعریف کرد. می گوید ابتدا در خلوت ذهن خود را ساکت می کند و بعد از ساکت کردن دلش به خدا وصل می شود. و عشق و انرژی زیادی دریافت می کند. می گوید خدا فقط هست و ما هم هستیم و سکوت محض است. قران و نماز هست و بقیه دنیا توهم است. ما باید ذهن خود را ساکت کنیم تا به او وصل شویم. می خواستم نظر شما را درباره مدیتیشن و اظهارات ایشون بدونم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان از طریق مدیتیشن در وجه مجرد خود به طوری ساده حاضر میشود. ولی اگر این حضور و احساس با معارف عالیهی توحیدی همراه نباشد، یک احساس معنوی یکبُعدی است و ابعاد دیگر انسان که با مقابله با دشمنان خدا و با مقابله با استکبار به ظهور میآید، همچنان فروکاسته میماند. لذا فرمود: «إنّ الله یحب الذین یقاتلون فی سبیل الله» زندگی در حبّ الهی، زیباتر است از زندگی در تجرد سادهی خود. موفق باشید
-
بدون عنوان
با عرض سلام: مطلبی را ابتدا از آیت الله نکونام شنیدم که بچه های آدم بجای آنکه بگوییم با موجودات دیگری چون جن ازدواج کردند یا بگوییم خواهر برادر مزدوج شدند با همان انسان نماهایی که روی زمین بودند ازدواج کردند. اخیرا که برین موضوع تامل میکردم بنظر رسید قول احق همینست چون ازدواج با محارم آنقدر قبیحست و آثار وضعی در ژنتیک و ... دارد که به سادگی نمیتوان قائل به حلیت آن در ابتدای امر شد به راحتی خداوند میتوانست بجای اینکه مستقیم ۲ نفر را بیافریند (خلقت مستقیم هم جای سوال است و خلاف موازین فلسفی) چه اشکالی داشت ۴ نفر را بیافریند دو مرد و دو زن تا بعد به مشکل ازدواج محارم برنخورد مویدی که اخیرا در ویکی پدیا دیدم این است: «انسان خردمند با دیگر انسانتباران، بچهدار شدهاند و این باعث شد که پس از انقراض سه گونه دیگر، انسانتباران، دی ان ای آنها همچنان در انسان خردمند، موجود باشد. انسان خردمند، حامل دی ان ای انسانتبار دنیسووا، انسان نئاندرتال و گونهای دیگر که هنوز شناسایی نشده میباشد.»
باسمه تعالی: سلام علیکم: دلایلی بر این امر نداریم بخصوص که به گفتهی علامه، این امور مربوط به شریعت است و از حضرت نوح «علیهالسلام» به بعد مطرح شده. موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام و عرض ادب خدمت استاد طاهر زاده عزیز:
بنده کتاب هایی که شرح صوتی آن بر روی سایت قرار داده شده را به این ترتیب دنبال کردم خویشتن پنهان، برهان صدیقین و حرکت جوهری، معاد، آداب الصلاه، شرح سوره حمد، رساله الولایه، به همراه صوت و یادداشت بیانات شما در حاشیه کتاب، چند جلسه ای هم از شرح مقالات، با توجه به تاکید جنابعالی در مورد کتاب معرفت و نفس و حشر و اینکه صوت آن جلسات روی سایت قرار داده نشده و بنده با فرمایشات جنابعالی خیلی بهتر با کتاب و مباحث ارتباط می گیرم، لطفاً بفرمایید چگونه مباحث را ادامه بدهم؟ (ادامه شرح مقالات یا کتاب معرفت نفس و حشر یا شرح مصباح الهدایه و یا اگر نیاز به مطلب دیگری هست بفرمایید که به آن رجوع کنم.)
با تشکر. ارادتمندم.باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. کیفیتهای صوت کتاب «معرفت نفس و حشر» پایین است و به همین جهت در سایت قرار نمیگیرد. ولی اگر از حاج آقا نظری بخواهید، برایتان ارسال میکنند. ۲. بستگی به ذوق خودتان دارد. ولی اگر با کتاب «معرفت نفس و حشر» شروع کنید و بعد با جلد اول مقالات کار را ادامه دهید و سپس شرح کتاب «مصباح الهدایه» را دنبال کنید، إنشاءالله خوب است. موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام استاد وقتتون بخیر، ان شاءالله خوب و سلامت باشین، استاد در جلسه دوم از تفسیر سوره حدید فرمودین که وقتی خداوند نظرش رو از بنده بگیرد، بنده دجار مریضی و بیماری میشه (بیماریهای جسمی)، استاد خوب خیلی از افراد هستن یا کلا رابطه ای با خداوند ندارن یا رابطه ضعیفی دارن و تا حدودی میشه تشخیص داد که این افراد مورد لطف و رحمت خداوند نیستن، پس چرا جسم سالمی دارن؟ حالا بیماریهای روحی بماند، چون بحث روی بیماریهای جسمی بودش، ممنون میشم راهنمایی بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: نظر تکوینی خداوند به همهی مخلوقات موجب بقاء و حیات آنها میشود که در این مورد کافر و مؤمن ندارد. آری! اگر بنا به مصلحتی نظر خود را بازپس گیرد، در آن حدّ که باز پس میگیرد، نفس ناطقهی انسان توان تدبیر بدن را نخواهد داشت. موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام: قبلاً سیر کتب شهید مطهری را خوانده ام و مدتی هست که سیر کتب جنابعالی رو مطالعه میکنم. برای خواندن تفسیر المیزان الان باید شروع کنم یا اینکه مقدماتی دارد و کتابهایی از همین سیر را باید بخوانم و بعد به سراغ تفسیر بروم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بعد از دنبالکردن مباحث «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین و «معاد» همراه با شرح صوتی آنها، إنشاءالله تفسیر شریف المیزان افقهای خوبی را در مقابل انسان میگشاید به شرطی که از جزوهی «روش کار با تفسیر المیزان» غفلت نشود. موفق باشید
-
در موضوع معرفت نفس
سلام علیکم:
ان شاء الله سلامت و موید باشید. با توجه به تجرد روح و اینکه در محدودیت زمان و محصوریت جسم نیست و بر اتفاقات اشراف دارد، چرا کسانی که دچار تصادف یا بیماری شده و قسمت جمجه شان آسیب می بیند، حافظه شان را از دست میدهند و دیگر چیزی در خاطرشان نیست و دچار از یاد رفتن وقایع میشوند و گویا تازه بر حوادث جهان مشرف شده اتد، میگردد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد، نفس ناطقه، ابزار ارائه را از دست میدهد به همین جهت اگر درمان شود باز هم از طریق همان ابزار، میتواند محفوظات خود را اظهار کند مثل آنکه وقتی چشم از بین میرود، قوهی بینایی از بین نرفتهاست بلکه ابزار دیدن از بین رفتهاست. موفق باشید
-
تا إنشاءالله به جایی برسید که بودنتان عین جهان شود
سلام و عرض ادب: وقتتون بخیر. عذرخواهم که وقتتون رو میگیرم، مسئلهای برام پیش اومده که خیلی اذیتم میکنه. بنده یک پسر ۱۷ ساله هستم و خدا رو شکر نسبتا اطلاعات دینی خوبی دارم و بحمدالله سعی بر این داشتم که طبق دستورات خداوند و ائمه زندگی کنم. رجب سال گذشته بود که تصمیم گرفتم یک چله به طور جدی مراقبه و محاسبه داشتهباشم، البته این مراقبه اعمال سختی نداشت، فقط علاوه بر دوری از گناه، برای اعمال روزمره سعی در متعالی بودن نیّت داشتم. توی ماه رمضان همون سال، مشغول مطالعۀ کتابی دربارۀ سیرۀ امیرالمومنین بودم که کمکم احساس شک نسبت به حقانیت امیرالمومنین برای خلافت و ولایت پیش اومد
خیلی احساس وحشتناکی بود که به لطف و عنایت خدا، بعد از تضرع و دعاهای شبانه، برطرف شد. از اون زمان تا همین امروز درگیر شکها و تردیدهای مختلفم، یه بار به ائمه شک میکنم، یه بار به پیامبر، یه بار به عرفا و علما، یه بار به انقلاب، یه بار به فلسفۀ اسلامی و حتی نعوذبالله به خود خدا. خدا فرموده «ان تنصروا الله ینصرکم و یثبت اقدامکم» لذا من هم در حد توان برای با قصد یاری اولیای خدا سعی میکنم با کارای رسانهایم فضائل اهل بیت رو نشر بدم ولی با همۀ عنایتی که اهل بیت به من داشتن، باز هم تقریبا هر دفعه که حدیث شریف کسا رو میخونم شک میکنم که «از کجا معلوم که صحت داشته باشه، از کجا معلوم که نعوذبالله...» برای رفع این شکها، خیلی نیاز به استدلال ندارم چون که از نظر عقلی این عقاید رو صحیح میدونم، ولی یک چیزی توی وجودم هست که هروقت خدا لطف میکنه دلم رو نسبت به یک چیز، آروم میکنه، یک شک دیگه پیدا میشه، حسرت زندگی مثل یک شیعۀ عادی به دلم مونده، حسرت یه زیارت با معرفت به دلم مونده، حسرت یه روضۀ بدون تردید و بدون بیحرمتی به دلم مونده. آخه چه چیزی توی شاکلهام هست که این تردیدها رو جذب میکنه؟ من مگه چه گناه بزرگی کردم که باید اینطور تقاص پس بدم؟ بعضی وقتا با خودم میگم نکنه خدای نکرده لقمهای که سر سفرمونه مشکل داره و شبههناکه؟ درسته که اونطور که زمینه و ظرفیت داشتم، عبودیت نکردم، ولی چرا باید هر روز حسرت سال قبل رو داشته باشم؟ توقع یقین ندارم ولی این حد از شک رو تقریبا توی هیچ کس ندیدم. به طور واضح دارم میبینم که محبتم نسبت به شهدایی مثل حاج قاسم کم شده، تبدیل شدم به یک موجود سست عنصر و بیاراده و در عین حال ناسپاس و احتمالا به دلیل ظاهر مذهبی، منافق. نمیدونم چرا باید دقیقا زمانی که هدف زندگیم رو پیدا کردم این بلا سرم بیاد؟ الان احساس میکنم نسبت به همون هدف که عبودیت و انجام تکلیف بر اساس خواسته الهیه، هم سست شدم و با اینکه عقلا ضرورتش رو فهمیدم، یه چیزی توی وجودم میگه که ضرورتی نداره عمل بر اساس این هدف. فکر کنم اگر توی این مسئلۀ آخر شکست بخورم، دیگه نمیتونم سر بلند کنم و توی غرایز غرق میشم و در حیوانیت میمیرم. توی سن من خیلی زوده که از سطح وظیفه به غریزه تنزل پیدا کنم، خواهش میکنم راهنمایی کنید چطور نجات پیدا کنم از این قلب مریض؟باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید این یک لطف باشد تا راهِ تعمق در معارف دینی که جنبهی وجودی دارد، مقابل شما گشوده شود. پیشنهاد اولیهی بنده، دنبالکردن مباحث «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» است همراه با شرح صوتی آنها. تا إنشاءالله به جایی برسید که بودنتان عین جهان شود و آنجا است که هیچ شکی در میان نمیماند. موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام استاد وقتتون بخیر: لطفاً کتاب در زمینه انسان شناسی و خداشناسی غیر از آثار خودتون معرفی کنید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ﮐﺘﺎﺏ «ﻋﯿﻮﻥ ﻣﺴﺎﺋﻞ ﺍﻟﻨﻔﺲ» ﺩﺭ ﺧﺼﻮﺹ ﻣﻌﺮﻓﺖ ﻭ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﻧﻔﺲ و کتاب «معرفت نفس» که هر دو از آیت الله حسنزاده میباشد نکات خوبی را با خواننده در میان میگذارد. موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام استاد وقتتون بخیر: اگه میشه اساتیدی که در زمینه انسان شناسی خوب کار کردهاند رو معرفی کنید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: شخص خاصی را به طور مشخص در ذهن ندارم. موفق باشید
-
در موضوع معرفت نفس
سلام علیکم: در پاسخ به سوالی فرمودید که اطلاعات مربوط به نفس میشود در حالی که بر اساس علم جدید بعضی اطلاعات مثل جدول ضرب یا اسامی پایتخت کشورها در قسمتی از مغز کد گذاری شده و نفس با مرتبط شدن به همان قسمت پاسخ این سوالات را میابد و به نظر شما اگر از روح میتی که تازه فوت کرده از اینگونه امور پرسیده شود میتواند پاسخگو باشد با توجه به اینکه یک ضربه به سر انسان گاهی همه این اطلاعات را از بین میبرد و با توجه به اینکه شخص میت اسم امام و پیامبر خود را به یاد نمیاورد هر چند در اینجا حفظ بوده لذا فکر نمیکند علوم طبیعی مستقیما با مغز مرتبط بوده و با مرک از بین میرود ولی علوم ماورا طبیعی آن هم به شرط اینکه از طریق تهذیب و با علم حضوری باشند باقی میمانند؟ سوال من هم این بود که با فرض تایید مطالب ذکر شده اگر مغز دو انسان عوض شود چه خواهد شد؟ آیا من همان من است با اطلاعات جدید؟ خصوصا اینکه به گفته حکما بدن مادی بدن اصلی انسان نبوده و با بدن اصلی که همان جسم برزخی است اتحاد انضمامی دارد و این مطلب را پیچیده تر میکتد! اگر تفکیک علم را به دو دسته طبیعی و ماورا ضبیعی بپذیریم که یکی با مغز مادی مرتبط است و یکی مستقیما با نفس مرتبط است در صورت عوض شدن مغز میشود گفت هر یک از این دو نفر خودشان را همان شخص قبلی ادراک میکنند ولی درحوزه خصوصیات اخلاقی و اعتقادی ثبیت شده و ملکه شده در نفس تغیییری ایجاد نمیشود ولی در حوزه اطلاعات مادی شخص خودش را با اطلات جدیدی روبرو میبیند نظر جنابعالی چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: تفاوت نمیکند. زیرا آنچه هویت علمی داشته باشد، حتی علومی مثل ریاضیات، مربوط به نفس ناطقه میباشد. میماند که اگر انسان ابزار ارائهی آن را به هر دلیلی از دست بدهد، نفس نمیتواند آن را در عالَم بیرون ظاهر کند و یا ارائه دهد. مثل قوهی بینایی که مربوط به نفس ناطقه است. ولی اگر چشم از بین برود، نفس نمیتواند از آن قوه در دیدن پدیدههای خارج از ذهن خود استفاده کند. پیشنهاد میشود در این رابطه بحث «ده نکته در معرفت نفس» دنبال شود. موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام علیکم: گر تکنولوزی به جایی رسید که توانست مغز دو انسان یا سر دو انسان را عوض کند به نظر شما چه اتفاقی در هویت شخص میافتد با توجه به اینکه یک سری اطلاعات در مغز بایگانی شده است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «خویشتن پنهان» بحث شده است که در هر صورت، نفسی که خود را متعلق به آن بدن بداند، در میان است و اطلاعات همه مربوط به نفس ناطقهی انسان است. موفق باشید
-
نپوسیدن بدن در قبر
سلام: خدا قوت. اولا اینکه چرا تو قرآن فرموده شهدا زنده اند و نزد ما روزی میخورن؟ مگه باقی افراد می میرند و نزد پروردگار نیستند؟ چرا زنده بودن فقط مخصوص شهداست؟ دوما اینکه چرا بعضی افراد جسمشون بعد مرگ از بین نمیره و سالم میمونه؟ میگن بخاطر ارتباط قوی روح با جسمشونه ولی چرا باید این ارتباط وجود داشته باشه؟ مثلا میگن افرادی که زیاد زیارت عاشورا میخونن یا ۴۰ جمعه غسل کرده باشند. ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. ملاحظه بفرمایید که در مورد شهداء میفرماید: «عند ربهم یُرزقون» به این معنا که آن نحوه حیاتی که بتوانند به نحوی حیاتی فعّال داشته باشند در عین شهادت، نزد آنها هست و نتیجهی ایثارهای خود را مییابند و زحمات آنها در این دنیا از بین نمیرود. ۲. وقتی نفس ناطقه بعد از مرگ همچنان قدرت غلبه بر حیات باکتریهای اطراف بدن را داشته باشد، مثل دنیا که با همین نوع حیات، مانع باکتریها هست که جسم ما را بپوسانند؛ جسم متوفی محفوظ میماند، حال علت آن چیست، هرچه هست مشغولیات برزخی او، او را از این نحوه حضور نسبت به بدنش غافل نمیکند. عرایضی در همین رابطه در کتاب «خویشتن پنهان» شده است. موفق باشید
-
بدون عنوان
بسم الله الرحمن الرحیم
دلالت تصوری یعنی اراده تصور در ذهن خود و دیگری صرفا ایجاد و وجود بخشیدن به کلمه یا حتی جمله یا هر چیز دیگری می باشد و صرفا تصور مفردات نیست بلکه جمله و هیات آن نیز می تواند صرفا تصور باشد بدون دلالت تصدیقی در جاییکه همراه قضاوت و ادعا نیست و فقط طلب ایجاد باشد مانند جملات انشایی مثل پرسشی و امری که طلب ایجاد تصوراست چه در ذهن غیر چه در ذهن خود. پس ایجادیت فقط در حروف و هیاتها نیست بلکه خود تصور کلمه مفرد نیز ایجاد است اراده ایجاد تصور وجود دارد. حالا که ایجادی میشود قطعا ثابت و متغیری دارد. ثابت آن همان ارواح معانی و متغیر آن همان تغییر در افراد و مکان و زمان و مصادیق آن در هر برهه است که معنای کلی روح معنا بر آن مصادیق تطبیق میابد یعنی با این نظریه معنای جزیی وجود ندارد بلکه تمام معانی از این جهت کلی خواهند شد. اگر جمله و تصور آن دارای قضاوت و ادعا شد (ادعای تطابق یا عدم تطابق با واقعیت) میشود دلالت تصدیقی که در جملات خبری خواهد بود. دارای قابلیت تصدیق و تکذیب است. این گونه تعریف تصور و تصدیق این قابلیت را دارد که فقط محدود به الفاظ نیست بلکه شامل نوشتار و حتی ساخت چیزی و هر چیزی که ایجاد می شود و اراده ای پشت آن است چه اراده خداوند چه انسان و... میشود. پس فهم حوادث عالم و فهم های دیگر را هم مدیریت می کند. حالا اشتراک فهم در دلالت های تصدیقی یا حتی همان روح معنا در تصورات برمیگردد به علم حضوری و فطرت مشترک انسان ها و همچنین وجود اهل بیت علیهم الصلاه و السلام که فهم ها را مدیریت می کنند. (همه فهم ها از دست این بزرگواران است) توضیح بیشتر اینکه:
مثلا فردی از یک کتاب مطالعه می کند یا روی بحثی فکر می کند کتاب را همه میخوانند ولی فهم ها متفاوت است. پس فهم از کتاب تنها نیست و گرنه همه یکسان می فهمیدند. یا یک فرد یک بحث را چند بار میخواند و هر بار فهمی متفاوت میابد پس خود فرد و کتاب هم به تنهایی برای فهم کافی نیستند چیز سومی هست که سبب فهم می شود. گاهی هم خود فرد روی بحثی تنها فکر می کند یعنی آن بحث را نمی داند بعد از فکر جواب را می فهمد کسی که چیزی ندارد که به خودش چیزی نمی تواند بدهد پس فهم از جایی دیگر به او داده می شود غیر از تلاش خودش. این شی سوم و کسی که فهم را می دهد خداست که به دست اهل بیت علیهم الصلاه والسلام این کار انجام می شود یعنی تمام فهم های عالم را باید از دست این بزرگواران با واسطه هایی دریافت کرد. تفاوت در فهم به میزان اراده انسان ها ظاهرا بر میگردد. به نوع اراده و شدت اراده و جهت اراده به نظرم تفاوت به اراده انسانها برمیگردد. که این اراده انسان ها در ظرف مکان و زمان و تخاطب متفاوتی هست. با سلام لطفا بفرمایید این مطلب صحیح است یا خیر؟ تشکرباسمه تعالی: سلام علیکم: این نظریه شبیه نظریهی آقای بارکلی است. به نظر بنده این نظر از انتخابگریِ انسان غفلت دارد و اینکه ریشهی انتخابهای متفاوت انسان، خودِ انسان است و نه امر سومی که فهم و انتخاب انسان را مدیریت کند و تفاوت انتخابها یا فهمهای یک نفر، هم ریشه در نفس ناطقهی او دارد که میتواند با حضور در عوالم مختلف، انتخابهای خود را تغییر دهد.
موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام: در یابن جندب فرمودید برخی فکر میکنند و حرف میزنند که اینان اهل حکمت نیستند ولی برخی از سینه حرف میزنند و بالای شکم یه نقطه هست که بر روی آن تمرکز میکنند و حرف میزنند، میخواستم ببینم این بدن مادی مگه یه نقطه با نقطه دیگر آن فرق میکند؟! و چه ربطی به سخن گفتن که منشا آن عالم بالای عالم ماده هست دارد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! مثل وقتی که میترسیم، قلب ما میزند به عنوان مرکز مادیِ احساس ما. در حالیکه احساس، امری روحی و مجرد است. موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام علیکم: آیا این برداشت درست است که با مرگ به دلیل انصراف از بدن و عالم ماده تمرکز نفس قوی شده و نفس از طریق قوه خیال که با انصراف از بدن واقع نمایی خود را بدست آورده صورت و حقیقت اعمال اخلاق و عقاید را برای انسان نمایش میدهد و آنها عینیت خارجی پیدا میکنند؟ و در مرحله بالاتر که قیامت وجود انسان است از مرحله خیال و صور جزیی نیز گذشته با مرتبه عقلانیت حقیقت کلی اخلاق و عقاید را درک میکند که همان اتصال به مخازن الهی و اسما الهی است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است و این از نکات دقیق و ظریف در این رابطه و در نسبت با حضور در عوالم دیگر میباشد. موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام:
بنده یه دختر محصل هستم. بعضی وقت ها با خودم فکر میکنم نکنه این راهی که دارم میرم اشتباه باشه. چرا از حرف های رهبر اطاعت میکنم و برام مهمه؟! چرا واسه انقلاب تلاش میکنم دوست ندارم به نظام بد بگن؟! کار فرهنگی و جهادی چرا؟! گاهی وقتها با خودم میگم که از کجا معلوم من هم مثل بعضی از افراد که روی اعتقاد خودشون تعصب دارن اینجور نباشم!!!
نمیدونم چرا بعضی وقتها به این چیزا فکر میکنم. شاید خدا میخواد من عمیق به مسائل نگاه کنم. کتاب انقلاب و بازگشت به عهد قدسی شما رو مطالعه کردم خیلی جاها به مطالب کتاب فکر میکنم و مطمئن میشم. میخواستم یه چیزی بهم بگین به این اطمینان برسم که این راه درسته. چرا باید پیرو ولی فقیه باشیم آیا سندی داره؟!باسمه تعالی: سلام علیکم: ابتدا باید مبانی معرفتی خود را قوت بخشید مثل «ده نکته در معرفت نفس». وقتی جایگاه وجودی خود را در هستی دنبال کردید و پس از آن در نسبت با شریعت الهی و توجه به حقّانیت آن، جایگاه انقلاب اسلامی را یافتید، از آن جهت که انقلاب، جبههی توحیدی این زمان است در مقابل استکبار؛ با اطمینان میتوانید در دفاع از انقلاب اسلامی و رهبری خود را جلو ببرید. مباحث سورهی «فتح» اگر با حوصله دنبال شود، افقهایی را در این مورد میگشاید. موفق باشید
-
بدون عنوان
با سلام خدمت استاد گرامی: تست های شخصیت شناسی که در علوم روانشناسی متداول هست، و به طور کلی مقوله شخصیت شناسی و موضوعات نزدیک به آن در علم روانشناسی، چقدر می تواند با مباحث معرفت نفس و خودشناسی مرتبط باشد؟ آیا میتواند تأثیر مثبت داشته باشد و اگر آری چگونه؟ آیا شناخت حالات و روحیات و نقاط ضعف و قوت و ویژگی های شخصیتی، کمکی به معرفت نفس می کند؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید ربطی بین روانشناسی و معرفت نفس نیست. در روانشناسی به عنوان علم تجربی، عکسالعملهای روح را نسبت به جسم بررسی میکند. موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام استاد: تو سوالای سایت تقریبا زیاد دیدم که راجع به عرفان های نوظهور سوال کردند. از اوشو و اکهارت تله گرفته تا اوپانیشادها و چاکرا و کندالینی و...
البته از نحوه پاسخ های شما که اجمالی بوده برمیاد که اطلاع عمیقی از این مکاتب ندارید و در پاسخ مینویسید عرفان اسلامی بهترین روش برای الهی شدن انسان است.
۱. از شما درخواست دارم که عرفان اسلامی مد نظرتون رو کمی شرح بدید. ما از عرفان اسلامی فصوص و اسفار رو میشناسیم. البته در حد شناخت مباحثشان
۲. بنده کتاب «چگونگی به فعلیت رسیدن باورهای دینی» شما رو مطالعه کردم. ادعایی ندارم که درباره آموزه های عرفان های نوظهور هم عمیقا مطلع ام اما تا جایی که من بررسی کردم همپوشانی زیادی با مباحث این کتاب دارد.
یاد جملات خودتون افتادم که میگفتید: علامه طباطبایی ره کتاب «این است مذهب من» گاندی رو خوندند و گفتند ما هم که همین رو میگیم. افتادم.
از شما خواهش دارم کمی بیشتر بر روی این مکاتب وقت بگذارید تا ما هم به واسطه وجود پربرکت شما روشن تر بشیم. آموزه های گورجیف یا اکهارت توله (متفاوت با مایستر اکهارت هست که در یکی از پاسخ ها فرموده بودید)
متشکرمباسمه تعالی: سلام علیکم: در زمانهای گذشته مقداری بهخصوص در مورد بودا مطالعاتی دنبال شد. جمعبندی بنده آن بود که بعضاً مبانی آنها با توهّمات همراه است و از طرفی در مقایسه با عرفان اسلامی که مبنای آن کشف محمدی است چیز کمی نیست بهخصوص که ما در عرفان به دنبال اُنس با محبوب ازلی هستیم که با شریعت و عبادات مطمئن پیش میآید. به نظر بنده مباحث «معرفت نفس» و براهین صدرایی در این وادیهها کارساز است. به جواب 30067 هم سری بزنید.موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام استاد: مطلبی از شما دیدم مبنی بر اینکه انسان عاقل زود به گریه نمی افتد. استاد من یه مشکل بزرگ دارم و اونم اینه که بسیار تحت تأثیر قرار میگیرم و اشکم در مشکم هست. حالا دنبال این نیستم که چرا من اینجوری هستم، بلکه بنده چند سالی است نفس تنگی های شدید می گیرم که احساس میکنم منشاء روحی و روانی داره و به عبارتی گرفتار افسردگی و اظطراب و... هستم. به نظر شما این مشکلات روحی و روانی ناشی از اینه که بنده زیاد به خیالات و وهم میدان داده ام و عقل زمام امور را از دست داده؟! به نظر شما چیکار کنم این مشکلات روحی و روانی و افسردگی و اظطراب حل بشه تا مشکل بزرگم یعنی نفس تنگی ام هم حل بشه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید نتوان نظر قابل اعتمادی در این مورد داد. آنچه میماند بالاخره تدبّر در قرآن و تأمّل در مباحثی مثل «معرفت نفس» و «برهان صدیقین» است. موفق باشید
-
بیرون ز تو نیست هرچه در عالم هست
سلام علیکم: نظر عالم و عارفی بزرگ این است که بدن انسان در جهان است ولی از نظر ادراکی جهان در انسان است. آیا در سیر صعودی هم میتوان نتیجه گرفت که وقتی انسانی سیر ملکوتی یا جبروتی یا لاهوتی دارد در واقع انسان اشتداد وجودی پیدا کرده و آنها در انسان قرار میگیرند نه انسان در آنها چرا که ادراک کننده از ادراک شده بالاتر است و مدرک ادراک شده را در بر میگیرد حال ادراک از هر نوعی که باشد چه حصولی و چه حضوری. این برداشت حقیر درست است؟ جزاکم الله خیرا
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! هماکنون هم همهی عالَم نزد انسان است به همان معنایی که جناب مولوی میفرمایند:
ای نسخهی نامهی الهی که توئی
وی آینهی جمال شاهی که توئی
بیرون ز تو نیست هرچه در عالم هست
در خود به طلب هر آنچه خواهی که توئی
موفق باشید
-
در موضوع تجربه مرگ تقریبی
تقریبا همه کسانی که تجربه مرگ تقریبی داشته اند گذر از تونلی را تجربه کرده اند که در انتهای آن نوریست که با کشیده شدن به سمت آن احساس آرامش و ابتهاجی خاص به آنها دست میدهد که قابل وصف نیست تفسیر شما از این تونل و آن نور چیست؟ جزاک الله خیرا
باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً عرض شد که این حالتها تجربههایی است در رابطه با درک تجرد نفس و آن حالت تونلیِ قضیه، تجسم سیر نفس است از جسم به وجهِ تجردی خود. موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام استاد:
دوستی مطلبی رو در مورد «چاکراها» برام گفت که خیلی برام عجیب بود. میگفت انسان هفت چاکرا در بدن داره که اگه اونها رو پاک کنه و روی اون ها کار کنه به مراتب عالی میرسه و به کائنات وصل میشه و از عالم غیب انرژی میگیره. میگفت که علمای بزرگ هم همین چاکراها رو پاک کردن و صدای درونشون رو شنیدن و به مراتب عالی رسیدن. مثلا میگفت چاکرای اول ریشه نام داره و مربوط به کنترل ذهن هست و انسان تو این مرحله باید اهل سکوت و دوری از هیاهو باشه و... استاد آیا این ۷ چاکرا همون مراتب عرفانی نیستن؟ آیا ورود به چنین مباحثی رو تایید میکنید؟باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً در این موارد مطالعاتی داشتم. به نظر میآید بیشتر با توهّم و ابهامات زیادی همراه است. مباحث «معرفت نفس» بهتر کمک میکند تا انسان مراتب وجودی خود را در عالَم بیابد. در کتاب «چگونگی فعلیتیافتن باورها» عرایضی در مورد حضور در عوالم مختلف حتی حضور تا قیامت شده است. موفق باشید