-
بدون عنوان
سلام استاد عزیز:
بعد پایان صوت های شرح زیارت جامعه کبیره شما که حقا بسیار زیبا و دلنشین است؛ اگر بخواهیم عمیق تر با زیارت جامعه ارتباط برقرارکنیم چه کتابی را سفارش می کنید؟ ادب فنای مقربان حضرت آیت الله جوادی آملی مناسب است؟ با ادبیات عرب هم بیگانه نیستم.باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید کتاب «مصباح الهدایه» از حضرت امام در این رابطه بهتر کمک کند زیرا فرمایشات آیت الله جوادی تا حدی در عرایضی که شدهاست لحاظ گشته. موفق باشید
-
بدون عنوان
با سلام: اینکه پس از مرگ با ملکات روبرو خواهیم بود برایم مبهم است. چون ملکات امری مطلق نیست. مثلا بسیاری درست است که دابشان بر صداقت است اما گهگاهی دروغ میگویند یا در مواردی مشخص نیست کدام ملکه است فرد ممکن است مدتی خوش خلق باشد چندی بعد بدخلق شود دوباره خوش خلق و این سخن پایان ندارد فرد با برخی افراد برخورد خوبی دارد با برخی دیگر نه برخی افراد ملکه مشخصی ندارند نه صفت رذیله در جانشان به آن صورت ریشه دوانده نه صفت حمیده ملکه وجودش شده تکلیف افراد بی ملکه چیست؟ یا برخی افراد مذبذب هستند و ملکات مختلفی در طول حیات دارند آیا ملاک لحظه مرگ است، فردی در طول عمرش صادق بوده سال آخر به دروغگویی مبتلا میشود از سویی بسیار میشود که توبه کردیم اما هنوز ملکه گناهان در روحمان است تکلیف چیست؟ اگر ملکه ملاک است قاعدتا فرد معذب خواهد بود و اگر بخواهیم قبول توبه را منوط به این کنیم که فرد آن ملکه رذیله را زائل کرده باشد که فکر کنم در روایات اینگونه نباشد توبه فرد با استغفار جدی قبول است بعد از آن نباید گناه را ادامه دهد و با توجه به اینکه بسیاری توبه را میشکنند که نشان از رسوخ ملکات است اگر فرد پس از استغفار فوت شود در حالیکه رسوخ ملکات را زائل نکرده چه سیری در برزخ و قیامت خواهد داشت؟ بنده گمان میکنم بحث ملکه در راستای اثبات تجرد اعمال است تا ابدی بودن عذاب نسبت به این امد بسیار کوتاه توجیه شود که با این مشکلات که مطرح کردم بنظر صحیح نمی آید بهتر است ابدی بودن بهشت را تفضلی دانست و عذاب جهنم را همچون عرفایی چون ابن عربی نهایتا عذب دانست.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد قسمت اخیر سؤال، اختلاف هست. به گفتهی آیت الله طباطبایی و آیت الله جوادی، بالاخره انسانی که در کلیّت شخصیت خود مطابق فطرتش عمل نکرده و شخصیتی جدای امور فطری خود دارد، پس از مرگ دائماً با آن شخصیت در تضاد بهسر میبرد تضادی بین شخصیت او و فطرت او، و حقیقتاً این امری آزاردهنده است. مگر آنکه بپذیریم آن انسان وقتی رحلت کرد بهکلّی از انسانیت خارج میشود و نه آنکه انسانی است که گناه کرده است؛ که این امری است غیر قابل قبول. ولی اگر شخصیت کلّی افراد رویهمرفته جدای از فطرتش نبود، اعمالِ گاه و بیگاهِ خلاف او، او را مخلّد در آتش نمیکند، زیرا ملکات یا شخصیت اصلی او جهت مخالف فطرتش نداشته. موفق باشید
-
بدون عنوان
با سلام و وقت بخیر خدمت استاد گرانقدر:
مجموعه دروس تفسیری آیت الله جوادی آملی بصورت یکجا از سایت ایشون گردآوری و برای حضرتعالی ارسال گردید. بیان فرمودید گویا مشکلی در دریافت فایل وجود داشته است (سوال 29458) فایل بعد از یک بروزرسانی دوباره در دو مسیر مختلف بارگذاری گردیده و تست شد.
لینک اول
https://organoon.ir/tasnim/tasnim_1.3.7z
لینک مستقیم
لینک دوم
https://s17.picofile.com/file/8413712200/tasnim_1_3.7z.html
برای لینک دوم ابتدا دریافت لینک دانلود و سپس بر روی دانلود فایل کلیک شود
نحوه استفاده:
پس از استخراج فایل ها از حالت فشرده بر فایل index.html در مرورگر باز شود
(استفاده از فایل ها نیازی به اینترنت ندارد و کاملا آفلاین است)
مجموعه کامل دروس تفسیر آیت الله جوادی آملیباسمه تعالی: سلام علیکم: با تشکر از لطفی که فرمودید. إنشاءالله کاربران عزیز نیز بتوانند استفاده کنند. موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام علیکم:
ذکر یونسیه که به عدد ۴۰۰ در سجده توصیه شده آیا باید دقیقا به همین مقدار گفته شود؟ یا اینکه میشود زمان را طوری تنظیم کرد که مطمئن شویم اقلا ۴۰۰ مرتبه را گفته ایم؟ آیا اگر مثلا به ۴ سجده که در هر سجده ۱۰۰ مرتبه بگوییم همان اثر را دارد؟باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید چنین امکانی باشد. آیت الله جوادی پیشنهاد نیم ساعت را جهت آن ذکر و آن سجده دارند و آیت الله ناصری پیشنهاد ۳۲ مرتبه را. به هرحال بستگی به ذوق و حال خود فرد دارد. به گفتهی آیت الله جوادی حضرت یونس «علیهالسلام» آن ذکر را یک مرتبه گفتند و از آن ظلمات نجات یافتند زیرا عزم عمیقی در اظهار آن ذکر در جان آن حضرت شکل گرفته بود. موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام استاد: ببخشید طبق این صحبت آقای جوادی آدم بهتره بره دنبال ادامه تحصیل و مطالعه و اینا یا مثلا بره دنبال معلم شدن تو زمانه ما؟ «جامعه را اخلاق می سازد، نه علم»
باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر این دو قابل جمع نیست؟ آری! ابتدا علمی میخواهیم که بفهمیم تزکیه چگونه باید انجام شود و بعد به کمک تزکیه است که آموختههای ما جهت درستی پیدا میکنند. موفق باشید
-
بدون عنوان
با عرض سلام و ادب محضر استاد بزرگوار:
۱. استاد شرحی بر دعای ابو حمزه میشه معرفی کنین؟
۲. استاد قسمتی از دعای ابوحمزه به عوامل سلب توفیق اشاره میکنه مثلا: «لعلک فقدتنی من مجالس العلماء) کتابی یا از مقالات خود شما استاد عزیز، سراغ دارین که این عوامل را شرح داده باشند؟ تشکر استاد عزیزباسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. کتاب «بشنو از نی» از مرحوم صفایی حائری و بحث آیت اللّه جوادی در شرح آن دعا نکات خوبی در بر دارد. ۲. رویهمرفته سه جلد کتاب «مقالات» از مرحوم آیت اللّه شجاعی نکات خوبی در بر دارد. موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام علیک و ریحانه استاد خدا قوت: میخواستم ببینم علت پیشنهاد حضرتعالی در دنبال کردن صوت های فصوص جناب استاد یزدان پناه نسبت به سایر شروح چیست؟ آیا شرح آیت الله جوادی آملی در این زمینه کافی نیست؟ یا نکات و مسایلی در شرح جناب آقای یزدان پناه مد تظرتان هست که به این شرح نظر دارید؟ این را از آن جهت پرسیدم تا در رجوع به فصوص به لطف الهی بهره ای که طلب داریم را در این دوران به وجه متعالی آن طلب کنیم و از وجوهی که می شود متذکر بشویم غفلت نکنیم. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب آقای یزدانپناه با توجه به شرح استاتیدِ قبلی، جمعبندی خوبی را ارائه دادهاند از این جهت اگر کسی بخواهد مطالب فصوص را دنبال کند از طریق ایشان عملاً از بقیه اساتید نیز بهره برده است. موفق باشید
-
امروز در تاریخی هستیم که تفسیر المیزان بیشتر جواب میدهد
با عرض سلام خدمت شما استاد بزرگوار:
بنده طلبه هستم. ۱. اگر ما بخواهیم تفسیر بخوانیم به نظر شما بین تفسیر تسنیم آقای جوادی آملی و المیزان علامه طباطبایی کدوم را انتخاب کنیم؟ ۲. نظر شما در مورد تفسیر مجمع البیان چیست؟باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. امروز در تاریخی هستیم که تفسیر المیزان بیشتر جواب میدهد و در کنار المیزان، از تسنیم کمک باید گرفت. ۲. مجمعالبیان همانطور که از اسم آن مشخص است به واقع، تفسیر نیست تا تکلیف ما را در نسبت با آیات و سور، مشخص کند بلکه جناب طبرسی زحمت زیاد کشیدهاند و نظرات مختلف را ذیل آیات به میان آوردهاند که کار با ارزشی است و چنانچه ملاحظه کنید مرحوم علامه طباطبایی در این رابطه از آن اثر، استفاده کردهاند. موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام استاد جان: در خصوص سوال ۲۷۹۴۳ که لطف فرمودید پاسخ دادید، الحمدالله بنده هم همین عقیده جذب و پذیرش حداکثری رو دارم. مثلا با اینکه اصلا خط فکری مرحوم هاشمی رو نمی پسندم اما عاشق تفسیر و سخنرانی ها و ولایت پذیری آیت الله جوادی آملی هستم _ که از قضا ایشان به آقای هاشمی رفسنجانی ارادت داشتند _ الحمدالله و هزار الحمدالله پیش از اینکه حضرت آقا تاکید بر جذب حداکثری داشته باشند، ما در محضر شما این درس رو گرفته بودیم. منظورم هم از طرح آن موضوع همین بود که آقای جوادی از خیلی از لحاظها روی سر ما جا دارند، از برخی جهات هم ما نمی پسندیم اما باز هم روی سر ما جادارند، اختلاف سلیقه اس دیگه. الحمدالله بهشت آنقدر گسترده است که جای همه میشه
باسمه تعالی: سلام علیکم: نسبت به حساسیت آیت اللّه جوادی در رابطه با تمدنی که مدّ نظر دارند، باید فکر کرد. از آن جهت که وظیفهای نسبت به این امر برای خود تعیین کردهاند و سعی دارند دلسوزانه در این رابطه قدمهایی بردارند. موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام استاد جان: در پاسخ سوال ۲۷۹۳۱ در خصوص پیام بلندبالای قدردانی آیت الله جوادی آملی از آقای لاریجانی، فکر نمی کنید جوابی که نوشتید بیشتر شبیه توجیه است؟ استاد عزیزتر از جان، ما باید بپذیریم که آیت الله جوادی آملی هم آقای هاشمی رفسنجانی را قبول داشتند و هم آقای لاریجانی رو و احتمالا این خط فکری رو. وگرنه برای تشکر نیازی نبود بنویسند درختی رو غرس کردید که ثمره اش خدمت بود و شربت اخلاص و... میتوانستند به یک تشکر معمولی بسنده کنند، پس لابد بشدت منش و روش ایشان رو و نیز مرحوم هاشمی رو قبول دارند دیگه چه نیازی به توجیه و لاپوشانی، عزیزا؟ ببخشید اگر صریح صحبت کردم. در طریق حق پایدار باشید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: رویهمرفته همین طور است که میفرمایید. در مورد آقای هاشمی و سخنان ایشان بنده مفصلاً عرض کردم که ظاهراً نگاه آیت اللّه جوادی به امور کشور و جهان، به آقای هاشمی نزدیک است. خوبی جریان، تأییدات خوب آیت اللّه جوادی از رهبر انقلاب است و اینجا است که فکر میکنم نکتهی ششم صحبتهای رهبر معظم انقلاب با دانشجویان در ماه رمضان، چراغ راه ما میباشد. آنجا که فرمودند: جبههی انقلاب را گسترش بدهید، یارگیری کنید؛ حذف نکنید؛ صِرف اختلاف سلیقه و اختلاف نظر دربارهی فلان مسئله موجب طرد نشود. بعضی هستند که به اسلام و انقلاب و نظام اسلامی و به خیلی از خصوصیّاتی که شما به آن اهمّیّت میدهید معتقدند، در فلان مسئلهی خاص با شما موافق نیستند؛ این نباید موجب بشود که شما او را طرد کنید... هر چه میتوانید جبههی انقلاب را گسترش بدهید، جذب کنید؛ البته جذب آدم معتقدی که با شما اختلاف سلیقه دارد» رهبری ۱۳۹۹/۰۲/۲۸. موفق باشید
-
بدون عنوان
با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات جناب استاد:
استاد نظرتون راجع به پیام حضرت آیت الله جوادی آملی حفظه الله به لاریجانی چه هست؟ آیا معاذالله غلو نیست؟ خدمت و اخلاص در طی این سالیان ریاست مجلس برای ایشون واقعا موج میزنه؟ تشکر از شماباسمه تعالی: سلام علیکم: شاید خواستهاند از تلاشهای ایشان به نحوی تشکر شود و نسبت به کوتاهیها، اغماض گردد. موفق باشید
-
در موضوع تفسیر شریف تسنیم
سلام:
چرا شما اینقدر بر تفسیر المیزان تأکید دارید در حالی که بعضی ها معتقدند تسنیم همان المیزان معاصر است که هم با استنادات بیشتر نوشته شده و هم مسائل جدید که در زمان علامه نبودند را نیز مطرح کرده است؟باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب شریف «تسنیم» از آیت اللّه جوادی «حفظهاللّه» سعی دارد با دقت زیاد، ابعادی از تفسیر شریف «المیزان» را تبیین کند و در این کار بحمداللّه موفق بودهاند. ولی در هر حال کتابِ مادر در تفسیر «تسنیم»، تفسیر «المیزان» است با جامعیت خاص خود. به همین جهت بنده همیشه به رفقا پیشنهاد میکنم در کنار تفسیر المیزان، از تفسیر تسنیم غفلت نشود. موفق باشید
-
ما و فلسفه غرب
سلام علیکم:
استاد عزیز با توجه به سوال ۲۷۶۱۸ ، و با توجه به شناختی که از شهید مطهری دارید و همچنین با توجه به نظر خودتان، لزومی که یک شخصی که حکمت صدرایی رو چشیده باید فلسفه غرب را هم بررسی کند از نظر شهید مطهری و خودتان چیست؟ چه چیزی باعث این الزام میشود؟باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً میدانید که این موارد گفتنی نیست. هرکس در مسیر تفکر فلسفی، خودش متوجه میشود گویا نمیتوان از آن فلسفه غفلت کرد. در سالهای اخیر آیت اللّه جوادی از آقای دکتر حمید طالبزاده خواسته بودند در رابطه با کتابشان تحت عنوان «صیرورت،دیالکتیک و ایده آلیسم در گفتگوی میان هگل و فلاسفه ی اسلامی» بحثی با همدیگر داشته باشند. همانطور که قبلاً عرض شد نظر آقای طالبزاده پس از آنکه مدتی در آلمان مشغول فلسفهی فیلسوفان غربی بودند، آن است که برای طراوت فلسفهی اسلامی خوب است که فلسفهی غرب را بشناسیم. موفق باشید
-
تا در هر امری در آن امر به اجتهاد نرسیم، به معنای واقعی از آن علم تغذیه نمیکنیم
سلام علیکم:
آیت الله جوادی آملی در سخنانی در درس خارج فقه خود مورخ ۹۲/۱۲/۷ فرموده اند: «به ما گفته اند که قرض کردن و عاریه گرفتن روا نیست؛ چرا که این کار موجب غصه شب و ننگ روز است. بزرگان اخلاق می گویند اینکه قرض و عاریه گرفتن خوب نیست، یعنی با سرمایه ای که خدا به تو داده زندگی کن. درسهای حوزه و دانشگاه یا قرض است یا عاریه؛ اگر ما مجتهد شویم، علم مان را غرض گرفته ایم و اگر مجتهد نباشیم، عاریه است. حرف چشم و گوش درونتان را بشنوید و صحیفه خودتان را مطالعه کنید.» منظورشان از مطالعه صحیفه خود را بخوانید و به چشم و گوش درونی توجه کنید و اینکه علم دانشگاه و حوزه اگر ما صحیفه خود را نخوانیم، قرض و عاریه است چیست؟باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال تا در هر امری در آن امر به اجتهاد نرسیم، به معنای واقعی از آن علم تغذیه نمیکنیم و حسّ حضور در آن علم را نمییابیم و این یک امرِ جدّی است از آن جهت که جهانِ انسانها گسترده شده است و نمیتوان جزیرهای فکر کرد، چیزی که در جزوهی «قرارگرفتن در بودنِ تاریخی خود» به آن اشاره شد. موفق باشید
-
مهدویت در نگاه تاریخی ما
بسمه تعالی
با سلام و عرض خدا قوت: استاد صوتی از آیت الله خزعلی راجع به آستانه ظهور و یک خانه شدن جهان و ندای امام زمان (ع) که با فناوری موبایل بعضی اساتید مثل آقای رایفی پور آن راتطبیق کرده اند. اما جایی آیت الله بهجت (ره) فرمودند این ندا با ابزار نیست مخاطب جان انسانهاست. و با توجه به اینکه قرار است انسانی به عرصه بیاید که تواناییهایی ورای ماده دارد همچون جناب عاصف بن برخیا، چگونه قابل توضیح است.باسمه تعالی: سلام علیکم: نمیتوانم ورود چندانی بیش از آنچه در کتاب «بصیرت و انتظار فرج» مطرح شده است، داشته باشم و یا کتاب «امام مهدی «عجلاللّهتعالیفرجه» موعود موجود» از آیت اللّه جوادی به نظر میآید آن نگاه، به حضور تاریخی ما کمک خواهد کرد. موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام:
اینجور که من متوجه شدم، علامه جوادی آملی برای دینی شدن علوم شرایط و لوازمی را مد نظر دارد، پس چه طور شما به این نتیجه رسیده اید که ایشون علوم غربی را پذیرفته اند! واسه من این بحث یه کم مبهم هست، لطفا کامل توضیح دهید. مثلا آیا امکان داره تمام دستاوردهای علمی غرب به خاطر نوع نگاهش به واقعیت های عالم همگی پوچ و بی فایده باشد؟!باسمه تعالی: سلام علیکم: خود علامه جوادی آملی جملاتی دارند حاکی از آنکه این علوم نظر به آثار خداوند است. شاید آنکه میفرمایید، مربوط به علوم انسانی باشد که فرمودهاند باید دینی شود. موفق باشید
-
بدون عنوان
با سلام و تشکر از استاد بزرگوار: سوال من در رابطه عالم ذر هست.
در کدام کتاب تان در این زمینه صحبت کردید؟ و یا توضیح داده اید. و اینکه چه رابطه ای بین عالم ذر و عمل انسان و اختیار وجود دارد؟باسمه تعالی: سلام علیکم: آیت اللّه جوادی در تفسیر آیهی ۱۷۳ سورهی اعراف به طور نسبتاً مفصل نکاتی در رابطه با فطرت فرمودهاند و موضوع عالم ذر را چندان برنمیتابند و بیشتر بحث فطرت را مدّ نظر قرار میدهند. سیدی تفسیر سورهی اعرافِ ایشان در بازار هست خوب است که به آن رجوع شود. موفق باشید
-
بدون عنوان
با سلام خدا قوت: مشکلی در جامعه مطرح می شود مبنی بر سخنرانی آیت الله جوادی آملی در مورد اینکه مس در ابتدا نقره بوده است و گفته می شود این برخلاف جدول مندلیف است. در پاسخ به این سوالات چگونه پاسخ گوییم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: احتمالاً منظور آن است که در دلِ همان معدنی که مس استخراج میشود، آن معدن استعدادِ بهبارآوردنِ نقره را نیز دارد و به جهت ناتوانیِ استخراج نقره از آن مواد معدنی، به استخراج مس بسنده شده است. موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام علیکم:
آیت الله جوادی آملی در تفسیر آیه ۴۰ سوره مبارکه بقره، اشاره می فرمایند: «خداوند می فرماید تابع وحی شوید تا هیچ خوف و حزنی پیدا نکنید. شما تا پیش از آمدن وحی و اسلام با هم دشمن بودید، اما وحی با آمدنش شما را برادر هم کرد لذا این نعمت وحدت را خدا به شما داد و شما نمی توانستید متحد شوید چون یک امر مادی نیست.» آیا بر اساس این آیه و این تفسیر آیت الله جوادی آملی می توان گفت، این آیه به نحوی نفی داروینیسم در مسائل اجتماعی و وحدت در برابر نظریه و دکترین رقابت، است؟باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده سخن خوب و برداشت قابل قبولی است. موفق باشید
-
ولیّ فقیه متکفلِ اظهار ولایت الهی است
سلام و عرض ادب:
با توجه به اینکه یکی از معانی ولی، معتق و آزاد کننده است، معنا و وظیفه ولی فقیه در حیطه آزادی معنوی و آزادی های اجتماعی را چگونه تبیین می فرمایید؟باسمه تعالی: سلام علیکم: ولیّ فقیه متکفلِ اظهار ولایت الهی است و نقش ولایت الهی «یخرجهم من الظلمات الی النّور» است. در این مورد خوب است به کتاب «ولایت در قرآن» آیت اللّه جوادی رجوع فرمایید. موفق باشید
-
بدون عنوان
با سلام:
در اینترنت از قول آیت الله جوادی آملی نقل شده که در فوت آقای هاشمی فرموده اند: سلام بر تو روزی که به دنیا آمدی روزی که از دنیا می روی و روزی که رزنده می شوی. البته این ترجمه آن آیات است. نظرتان در این رابطه چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به اشاراتی که مقام معظم رهبری در گلهمندی از آقای هاشمی نشان دادند، به نظرم کمی در سخنان استاد افراط شده است. موفق باشید
-
بدون عنوان
سلام استاد عزیز: ببخشید بنده در حال مطالعه مصباح الهدایه و رساله الولایه هستم برای پایان نامه. هرچند خیلی ناراحتم که این مباحث رو آدم بیاره تو غالب غربی دانشگاه. ولی انگار چاره ای نیست. می خواستم ببینم به طور موازی بخونم اشکالی داره؟ قبلا البته رساله الولایه رو کامل گوش دادم یک بار. یا اینکه اول یکیش رو بخونم بعد بعدیش رو؟ دوم اینکه مقدمه تحریر رساله الولایه آقای جوادی رو خوندم اما ادبیاتش بسیار سنگین بود و یک کلمه هم نفهمیدم درست. بنظرتون اگه تحریر رساله الولایه رو بخونم خودم جلو میتونم برم؟ چون صوتشم در دسترس نیست. یا کار دیگه ای انجام بدم؟ ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده مطالعهی آن دو کتاب، کنارِ هم به فهم آن دیگری کمک میکند چون هر دو در یک افق سخن میگویند. فرمایشات آیت اللّه جوادی در شرح «رسالة الولایه» در نظمِ پایاننامهتان مفید میافتد. موفق باشید
-
در موضوع حدیث مشهور متعمقون
سلام علیکم:
عید سعید غدیر بر شما مبارک. استاد به نظر حضرت عالی چه ادله ای وجود دارد مبنی بر اینکه حدیث مشهور متعمقون ذم اهل تعمق نباشد؟باسمه تعالی: سلام علیکم: هر دو احتمال هست ولی در حدیث مذکور، موضوعاتی در میان میباشد که شرط آن، کمالِ انسانی است و بهترین نحوهی نظر به توحید حضرت حق است و بدین لحاظ آیت اللّه جوادی در کتاب «اسرار الصلواة» نظر به وجهِ مثبت آن روایت دارند، مثل نگاه جناب صدرا به روایات مذکور. موفق باشید
-
قسمت دوم دعای «عرفه» را میتوان به شعوری غیر از شعور معصوم نسبت داد؟!
سلام علیکم:
نظر مبارک تون در مورد مطلب ذیل چیست؟
آقای شبیری زنجانی همین طور که فرمودید در سند شناسی قهارند، تشخیصِ قائلِ ذیلِ دعایِ عرفه آیت الله سید موسی شبیری زنجانی:
شناخت متن حديث و اینکه از عبارات يك متن بتوان آن را به معصوم علیه السلام استناد داد، كار بسیار مشكلى است و شخصى مثل مرحوم مجلسى مى تواند در اين ميدان اظهار نظر كند.
آقاى خمينى چون با عرفان سر و كار داشت و مضامين ذيل دعاى عرفه را بلند و والا يافته بود، معتقد بود كه اين ذيل حتماً از حضرت سيدالشهداء علیه السلام است و می فرمود اگر غیر معصوم بخواهد چنین دعائی را انشاء کند چانه اش می چلّد! ولى بعداً معلوم شد كه اين ذيل از منشآت ابن عطاءالله اسكندرانى از بزرگان صوفيه در قرن هفتم و اوائل قرن هشتم است كه شروح بسيارى بر كتابش نوشتهاند. اين را مرحوم جلال همايى در مولوى نامهاش تذكّر داده است. مرحوم مجلسى در بحارالأنوار تصريح كرده است كه اين عبارات از امامان نيست و با نوشته هاى صوفيه مسانخ است. البته مجلسى اطلاع نداشت كه قائل اين عبارات كيست ولى آن را از صوفيه مى دانست.
جرعه ای از دریا، ج۳، ص۲۵۶باسمه تعالی: سلام علیکم: در جریان این امر هستم. حتی شرح آنها را هم با همان عنوان دارم ولی آنچه را نباید از آن غفلت کرد، ارتباطِ عرفای مصر با فاطمیون هست که بر معارف اهلالبیت تأکید داشتهاند و از این جهت باید نظر عزیزانی که آن قسمت از دعا را به امام حسین «علیهالسلام» منسوب میکنند؛ مدّ نظر قرار داد زیرا در هر حال معارفی در آن قسمت از دعا هست که نمیشود منشأ آن جز ائمه باشند. آیت اللّه جوادی نیز نکاتی در قسمت آخر دعای عرفه و تأیید آن در منسوببودنش به امام دارند. موفق باشید
-
مائیم و نه یک ارسطو، بلکه ارسطوها.
سلام علیکم استاد عزیز:
در ادامه سوال ۲۴۶۲۷ مزاحم وقت گرانقدر حضرتعالی می شوم. به جهت اهمیت زیاد بحث (ارسطو پیامبر؟ یا انسانی موحد؟ یا منبع الهام فکر غرب!) و اهمیت نظر حضرتعالی متقابلا نظر حضرات آیات حسن زاده و جوادی حفظهما الله تعالی را تقدیم می کنم، و مساله بنده در مورد جمع بین کلام حضرتعالی و کلام امام (ره) و آیات (حفظهماالله) است، طبق برداشت شخصی بنده ارسطو در هندسه فکری شما شخص چنان علیه السلامی نیست کما اینکه در کتاب گزینش تکنولوژی فرمودید: غرب=تفکر ارسطویی با کلیسا و روحیه یهودی گری، اما در کلام علامه و بزرگان (طبق فرمایش خودتان علامه در جریان احضار روح ارسطو و افلاطون که بحث ذکر لا الا اله الله می شود که دال بر موحد بودن آنان است)، چگونه کلام حضرتعالی و بزرگان برای ما قابل جمع است برای شکل گیری هندسه فکری؟ خدا خیرتان بدهد و شما را برای نظام و ان شاءالله حکومت اسلامی حفظ بفرمایند و بنده و امثال بنده قربان آن معصومینی بشویم که امثال شما را در مکتب قدسی خود تربیت و برای ما قرار دادند.
《• خاطرهای را از شصت سال قبل به ذهن دارم؛ یعنی سال تحصیلی ۳۳ و ۳۴، شهریور ۳۴ که از حوزه تهران به حوزه قم مشرّف میشدم، خدمت استادمان مرحوم آیت الله آقا شیخ محمدتقی آملی(ره) مشرّف شدم ـ ایشان آن روزها فقه و اصول تدریس میکردند یک خارج فقه و یک خارج اصول داشتند ـ از ایشان اجازه گرفتم که به قم مهاجرت کنم. ایشان ضمن تشویق این هجرت، فرمودند در قم برکات فراوانی هست: اولاً حرم اهل بیت است و کریمه اهل بیت(ع) آنجا مضجع ملکوتی دارد. ثانیاً عالمان و فقیهان و حکیمان و محدّثان و مفسّران فراوانی در آنجا آرمیدهاند، در کنار قبور علما رحمت و برکت هست، آنگاه این داستان را اوّلین بار از ایشان شنیدیم؛
فرمود شاگردان ارسطو هر وقت مشکل علمی پیدا میکردند، کنار قبر ارسطو به بحث مینشستند و انتظار داشتند آن مشکل برایشان حلّ شود! آن روز ما قبسات داشتیم، امّا آن چاپ قدیم بود، وقتی قبسات چاپ جدید آن به بازار آمد که تقریباً با خطوط کلّی این کتاب مأنوس بودیم، بحث مزار و زیارت و قبور بزرگان را مرحوم میرداماد در قبسات مطرح میکند، در بحث بهرهبرداری از قبور بزرگان، میفرماید شاگردان ارسطو هر وقت میخواستند مشکل علمی برایشان حلّ شود، به انتظار گشایش آن مسائل میرفتند کنار قبر ارسطو به بحث مینشستند؛ مرحوم میرداماد این مطلب را در قبسات از المطالبالعالیة جناب فخررازی نقل میکند، وقتی به المطالبالعالیة فخررازی مراجعه کردیم ـ هم صفحه قبسات مشخص است و هم شماره صفحه المطالبالعالیة فخررازی ـ ایشان میگوید که شاگردان ارسطو برای حلّ مشکلات علمی به کنار قبر او میرفتند.
سقراط شهید راه توحید شد و از این راه افلاطون و بعد ارسطو تربیت شدند
قدری از جناب فخررازی که جلوتر برویم، میبینیم جناب ابوریحان بیرونی تحلیلی دارند؛ ایشان ستایشی از حکمای یونان و گلایهای هم از عالمان هند دارد.
ابوریحان بیرونی در تحقیق ماللهند میگوید: فضای خاورمیانه آن روز یا شرک بود یا الحاد، وجود مبارک ابراهیم خلیل(ع) وقتی قیام کرد، براهین فراوانی اقامه نمود که کمتر اثر بخشید و احتجاج حضوری، شفاهاً یا غیر شفهی داشتند که کمتر اثر بخشید، دست به تبر برد که کمتر اثر بخشید، گرچه بیاثر نبود، جریان ﴿حِرِّقُوهُ وَ انصُرُوا آلِهَتَکُمْ﴾ مطرح شد و آن آتش سنگین را برافروختند و وجود مبارک خلیل حق را که به آتش انداختند و پیام ﴿یا نَارُ کُونِی بَرْداً وَ سَلاَماً﴾ که آمد بسیاری از مردم وضعشان عوض شد. گرچه آن روز خبر به آسانی منتشر نمیشد، ولی این خبر آنقدر وزین و سنگین بود که در کوتاهترین مدت بخش وسیعی از خاورمیانه را فرا گرفت. این پیام توحیدی خلیل حق که به تعبیر سعدی «خلیل من همه بتهای آزری بشکست»
این پیام خلیل که بتهای آزری را میشکند و آتش را به فرمان حق گلستان میبیند، این پیام به بسیاری از مناطق رسید، اوّلین گروهی که این پیام را درک کردند و از الحاد و شرک تبرّی جستند حکمای یونان بودند که فطرت توحیدی اینها احیا شد و در راه توحید قدم برداشتند و جناب سقراط شربت سمّ را در راه حفظ توحید نوشید، او مشکل سیاسی یا مشکل امنیتی یا مشکل اجتماعی نداشت، مشکل اعتقادی آنها بود که جناب سقراط را وادار کردند سمّ بنوشد. مرحوم ابوریحان بیرونی در تحقیق ماللهند میگوید سقراط شهید راه توحید شد و از آن راه توانست شاگردی به نام افلاطون تربیت کند و او شاگردی به نام ارسطو تربیت کند و فضای یونان را فضای توحید کند. البته همانطوری که در اسلام «ارْتَدَّ النَّاسُ بَعْدَ النَّبِی»
عالمان هند پیام ابراهیم (ع) را درک نکرده اند که همچنان سخن از بودا و گوساله پرستی است الاّ گروه اندک، گرچه ارتداد از ولایت مطرح است و بسیاری هم جاهلیت و تعرّب بعد از اسلام یعنی هجرت را انتخاب کردند، این کار در یونان به این صورت شد که موحّدانی طبق تحلیل جناب ابوریحان بیرونی در تحقیق ماللهند تربیت شدند؛ اول سقراط، بعد افلاطون، بعد ارسطو. گلایهای که از عالمان دین دارد، چون خود ایشان مدتها در هند به سر میبرد، گفت عالمان هند این پیام ابراهیم و خلیل حق را خوب ادراک نکردند؛ لذا همچنان در هند سخن از بودا و برهمن، سخن از صنم و وثن، بود و هست. اگر هندیها همانند سقراط و افلاطون و ارسطو راه توحید را طی میکردند، سرزمین وسیع هند از گزند صنم و وثن و گوسالهپرستی و گاوپرستی و مانند آن در دیروز و امروز نجات پیدا میکرد.
• آیت الله جوادی آملی در دیدار با اعضای بنیاد نهج البلاغه در ۲۳اسفند۹۰ می گوید: خاورمیانه را خود وجود مبارک حضرت ابراهیم اداره کرد. یعنی در خاورمیانه غیر از الحاد و وثنیت چیز دیگری نبود؛ یا بت پرستی بود یا الحاد؛ و وجود مبارک ابراهیم خلیل آمد، برهان اقامه کرد، اثر نکرد؛ تبر گرفت و بت ها را شکست، اثر نکرد؛ رفت در آتش و گلستان کرد و اثر کرد. آن حرف گرفت که «یا نَارُ کونِی بَرْداً وَ سَلاَماً»؛ این نظیر «فَجَعَلَهُمْ جُذَاذاً» نبود که نگیرد؛ بلکه کلّ خاورمیانه را گرفت. از آن به بعد سقراط کشته شد و دین را و توحید را در یونان حفظ کرد.
جناب ابوریحان بیرونی در "تحقیق ماللهند" می گوید که من از مردم هند گله دارم برای این که نتوانستند مثل یونان، دین را حفظ کنند. در یونان در اثر افرادی مثل سقراط، افلاطون و ارسطو، موحّدان را تربیت کردند. اگر چهارتا روحانی و چهارتا عالم در هند بود، دیگر بودا و برهمن آن خلأ را پر نمی کرد.
جوان ها را باید در حدّ ترجمه، میانسال ها را در حدّ دیگر؛ و علوم عقلیه را در حدّ دیگر. باید از این دریا حداکثر بهره را ببریم و همانطور که در تابلوی آکادمی های ارسطو و افلاطون می نوشتند کسی هندسه نخوانده وارد نشود، این حرف همۀ انبیا است؛ منتها آن ها از انبیا گرفتند
آیت الله جوادی آملی در تفسیر سوره ی صافات در ۱۹ فروردین ۹۳ می فرماید:
حضرت ابراهیم به تنهایی یک امت بود به این دلیل بود که در آن زمان کاری کرد که کل خاورمیانه خوابیده را بیدار کرد. اما برخی اصلا بیدار نشدند برخی دیر بیدار شدند برخی زودتر. قوم حضرت ابراهیم اصلا بیدار نشدند یونانیان زودتر بیدار شدند و اندیشه توحید در یونان بر اثر کار حضرت ابراهیم (ع) بود و گرنه یونان یا ملحد بود یا مشرک نظیر ایران، رم و امثال آن.
وقتی این فکر توحیدی به خاورمیانه رسید یونان زودتر و بیشتر از دیگران به فکر توحید افتاد و در این راه شهید داد. سقراط مردم را به توحید دعوت کرد و در همین راه توحید شربت شهادت نوشید بعد افلاطون را تربیت کرد بعد ارسطو را تربیت کرد و بعد این اندیشه توحید از آنجا به جایهای دیگر رسید.
ابوریحان بیرونی میگوید شاگردی غیر مستقیم حضرت ابراهیمها را ارسطوها، افلاطونها و سقراطها بر عهده گرفتند بعد دیگران. بنابراین حضرت ابراهیم توحید را در خاورمیانه منتشر کرد
• آیت الله جوادی آملی پیرامون رد ارسطو توسط هشام که شاگرد امام صادق (ع) بود می گویند:
شما ميبينيد برخيها ميگويند در نقص ارسطو همين بس كه هشام كه شاگرد امام است بر او رد نوشته بله رد نوشته اين هست كه هشام حرف ارسطو را رد كرده اما اين روايت نوراني را مرحوم صدوق (رضوان الله عليه) در همين كتاب توحيد صدوق نقل كرده كه حضرت درباره برخي از نظرات هشامين فرمود: «ليس القول ما قال الهشامان» مبادا حرف اين هشامها را گوش دهيد اين هشام كه گرفتار تجسيم بود ارسطوي موحّد را رد ميكند آن وقت شما ميگويي چون شاگرد امام, ارسطو را رد كرده بنابراين ارسطو مردود است؟!
شاگرد امام است معصوم كه نيست اينها را مجمع بايد تشخيص دهد هشام را بررسي كند نقل مرحوم صدوق در توحيد را درباره هشامين بررسي كند آن وقت ببيند كه ردّ هشام نسبت به ارسطو در كدام منطقه است.
با توجه به این فرمایشات و نوشته های پیشین درباره ی دین ارسطو که استاد اسکندر بوده و از کودکی او را تربیت کرده است ، می توان فهمید که اسکندر با چه نوع آموزه هایی تربیت یافته و تحت تعلیم چه آموزگاری بوده، سقراط و ارسطو موحد و شاگرد حضرت ابراهیم بودند!!
آیت الله جوادی آملی:
• تاریخ مدرن خاورمیانه نشان می دهد ارسطو و سقراط و ... همه از شاگردان حضرت ابراهیم بودند، چون تا آن زمان خاورمیانه یا ملحد بود یا مشرک. وجود آن حضرت برهان را اقامه کرد و دنیا فهمید چه خبر است، بنابراین فکر ابراهیمی تمام خاورمیانه و یونان را فرا گرفت و ارسطو و سقراط ها تربیت شدند. (1)
• تلّقی و دریافتی که حکمای اسلامی از این راه نسبت به افلاطون به دست آورده اند این است که او حکیمی موحّد است که در روزگار گسترش کثرت های اساطیری و دیدگاه های مشرکانه، بر گذر از ظواهر طبیعی و مادّی، و وصول به حقایق و صور ازلی همّت ورزیده، و علاوه بر طریق تصفیه و شهود قلبی، با استعانت از برهان و استدلال مفهومی، به حراست از مرزهای توحید که حاصل تعالیم انبیاء سلف بوده پرداخته است.(2)
1- روزنامه شرق ـ شنبه 17مهرماه 89
2- رحیق مختوم، جوادی آملی، بخش اول از جلد دوم/269
مخالفین ارسطو ژاژخاه، خردسال، خام و کج اندیش هستند
علامه حسن زاده آملی:
چه بسیاری نوشته هایی را می بینیم که دهان به ژاژخایی باز می کنند و زبان به بیهوده گویی دراز و به ساحت بزرگان علمی [ارسطو] اسائه ادب و جسارت روا می دارند این گستاخان در نزد اصل خرد خرد سالانی اند که از خامی و کج اندیشی خود سخن می گوید و از کاجی و برنهادی خود جز می دهند.1
1-قرآن، عرفان و برهان از هم جدایی ندارند/20-19
علامه حسن زاده :
• حضرت امام صادق در توحید مفضل ارسطو را نام می برد و می ستاید و او را به بزرگی یاد نموده است که: «وی مردم زمانش را از وحدت صنع به وحدت صانع مدبر حکیم ؛ دلالت و رهبری کرده است» و ارسطو باید چقدر مبتهج و مفتخر باشد که که دهن ولی الله اعظم وی را به فضیلت و بزرگی یاد کرده است.
و در محبوب القلوب دیلمی نقل شده است که همانا عمر و عاص از اسکندریه آمد و رسول خدا از او از آنچه دیده است سوال کرد که عمر و عاص جواب داد: «دیدم مردم را که دور هم حلقه می زنند و مردی را ذکر می کنند که نامش را ارسطاطالیس می گفتند که لعنت خدا بر او باد (که در این حال پیامبر اکرم بر او فریاد بر آورد) که ساکت شو ای عمرو که همانا ارسطاطالیس از انبیاء است ولی مردم زمان وی نسبت به او جاهل بودند.
روایت دیگری است که سید طاهر رضی الدین علی بن طاوس در کتاب «فرج المهموم فی معرفة الحلال والحرام من علم النجوم» قولی را نقل کرده است در اینکه ابرخس و بطلمیوس نیز از انبیایند و همچنین بسیاری از حکما هم از انبیاء بودند و چون دارای اسمهای یونانی بودند بر مردم امرشان مشتبه شد و چون اسمهایشان با اسامی برخی که نسبت فساد اعتقادی بدانها داده شده موافق بود حالشان برای مردم مشتبه شد و گمان کردند که صاحبان این اسامی همه شان در اعتقاد فاسد؛ اجتماع دارند.
مآثر آثار موثر ۱۷۰ ص ۲۴۴
• در بعضی از نوشته هایم، قسمت آخر حدیث مفضل را بیان کردم که امام صادق (ع) با [مفضل] درباره وحدت صنع، صحبت کرده است که وحدت تدبیر، وحدت صانع و مدبر را می رساند. بعد امام صادق ( ع )، ارسطو را ستوده است. (جلد دوم بجار را، نگاه کنید). فرمود مفضل، ارسطو مردم زمان خود را، از راه وحدت صنع، به وحدت صانع کشانده است و از این راه، پیش آمده است.
مرحوم [استاد شعرانی] می فرمود: ارسطو، مباهات کند به خودش، که امام صادق (ع)، نام او را بر زبان آورده است. بعد شعر حافظ را می خواند می گفت: گوئی حافظ از زبان ارسطو، خدمت امام، عرض می کند:
من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم
لطف ها می کنی ای خاک درت تاج سرم
البته خاک درب امام صادق (ع)،ارسطوهاست. حرفی نیست ولکن، ارسطواز راه وحدت صنع، مردم را به وحدت صانع می کشاند. - هر چند مرحوم [دیلمی] در [محبوب القلوب] و مرحوم سیدبن طاووس در کتابی که راجع به نجوم، نوشته اند، ارسطو و تنی چند از بزرگان را، در زمره انبیاء نام برده اند.»باسمه تعالی: سلام علیکم: با تشکر فراوان نسبت به طرح مطالب دقیقی که در رابطه با ارسطو و جایگاه شخصیت علمی او مطرح فرمودید؛ عنایت داشته باشید مسئله، بسیار دقیق و حساس است و نمیتوان با طرح یک طرف از ابعاد دیگر شخصیت ارسطو غافل شد 1- ارسطویی که بانک توحید در مقابل شرک سر داده است و جناب فارابی برای مقابله با روحیهی اشعریگری و معتزلیگری سختْ به دنبال چنین ارسطویی بود و این ارطو، ارسطویِ درس حوزههای ما شد. هرچند ارسطوی بزرگی است ولی با ارسطویی که ما در آموزههای دینی به دنبال آن هستیم، نیست. ارسطویِ فلسفه و علمِ کلام ما است. 2- ارسطویی که غرب با متون یونانی بهدست آورده است که البته غیر از ارسطویی است که غرب از طریق جناب ابنسینا که تحت تأثیر فارابی است؛ به میان آمده. ارسطویِ متون یونانی با قرائتِ غربی، ارسطویی است که اندیشه را در محدودهی فهم انتزاعی متوقف میکند، در حالیکه ارسطوی فارابی فقط این نیست. 3- ارسطویی که کلّی را به نعتِ کثرت مییابد، یعنی حقیقت را در مظاهرِ وجود میبیند. کاپلستون از این ارطو که به به ظاهر از استادش افلاطون عدول کرده، ناراحت است. ولی ارسطویی که حقیقت را و کلیّات را در عالم کثرت بنگرد، سختْ به انبیاء نزدیک است. و ارسطویی که بزرگان ما در خواب و بیداری میتواند با او زندگی کنند و مشکلات سلوکی و معرفتی خود را از او دریافت نمایند؛ ارسطویِ اخیر است.
آنچه جناب نیچه میگوید و فریاد میزند که فلسفهی سقراطی و افلاطونی و ارسطویی منجر به نیهیلیسمِ دوران شد؛ قرائتِ غربی از ارسطو است و ما باید مواظب باشیم چنین ارسطویی را اصالت ندهیم، در حالیکه بخواهیم و نخواهیم در متون علمیِ ما این ارسطو نیز در میان است و متأسفانه دروس فلسفی ما تحت تأثیر چنین ارسطویی است. حال مائیم و نه یک ارسطو، بلکه ارسطوها.
البته آنچه عرض شد جدای از این نکته است که عموماً در متون فلسفهی اسلامی بین جناب ارسطو و جناب فلوطین یعنی صاحب «اثولوجیا» چندان تفکیکی نبوده است.
موفق باشید