بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
5700
متن پرسش
سلام استاد ارجمند، آیا فراگیری مباحث صوت و لحن وتجوید قرآن در سنین نوجوانی فایده ای دارد و می تواند به پیشرفت روحی وفکری او کمک کند ؟ لطفا نظرتان را راجع به حفظ قرآن نیز بفرمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: به نظر بنده در دوره‌ی جوانی حفظ قرآن وکار روی صوت و لحن و تجوید بسیار خوب است. موفق باشید
5697
متن پرسش
سلام علیکم . شما خودتون درس شرح اسفار ندارید ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: تنها سی‌دی شرح جلد 8 و 9 اسفار را دارم که خیلی کیفیت آن پایین است در حال حاضر در صدد هستم با ویرایش جدید جلد 8 و 9 آن را طوری آماده کنم که دوستان بتوانند از کتاب استفاده کنند. موفق باشید
5696
متن پرسش
سلام.استاد در مورد پوشیه بانوان جه نظری دارید؟در جایی که انسان انگشت نما می شود استفاده کند یا نه؟
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: شاید نیاز نباشد. موفق باشید
5695
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز،پیشنهادی داشتم که در این سایت تالارهای گفتگو راه اندازی کنید تا اگر دوستان نظری راجع به بعضی سوالات یکدیگر داشتند در آنجا مطرح نمایند و مباحثه کنند نه اینکه نظرات و جوابیات خود را در غالب سوال برای استاد بفرستند .
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: فکر می‌کنم سایت‌هایی برای این‌کار در فضای مجازی باشد. در حال حاضر برای ما مقدور نیست ، به‌خصوص موضوعاتی ممکن است مطرح شود که مسئولیت پذیرفتن نتایج آن موضوعات در یک اطاق گفتگو برای ما مشکل است. موفق باشید
5694
متن پرسش
سلام علیکم.استاد نظرتان پیرامون مداحی شور و سینه زنی شور چیه؟آیا با مبانی امام و رهبری در تضاد نیست؟لطفا واضح توضیح دهید.متشکرم.التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: من این‌ها را سرم نمی‌شود ولی با اشعار امثال جناب آقای بُرقعی نزدیک است قالب تهی کنم از بس این مداحی‌ها و مرثیه‌ها آسمانی است. موفق باشید
5693
متن پرسش
سلام و خداقوت در جلسه قرآن این هفته درمورد اسماء و صفات خداوند فرمایشاتی داشتید. هچنین همچنین درمورد وحدت وجود هم مواردی فرمودید. سوال اینکه میان عقیده وحدت وجودی متصوفه و دراویش و فرمایش شما قرابتی هست یا خیر. اگرعقاید متفاوت هست اختلاف در کجاست؟ آیا تفکر متصوفه درمورد وحدت وجود صحیح است؟ ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: تنها آن وحدت وجودی که در نگاه حضرت امام«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» مطرح است مدّ نظر بنده است که بحث آن شد و فکر نمی‌کنم کسی غیر از این را قبول داشته باشد. عرض کردم هیچ الاغی نمی‌گوید این میز و صندلی خدا است. چون بعضی ها حرف عرفا را نمی‌فهمند می‌گویند لوازم وحدت وجود آن است که این میز و دیوار خدا است! موفق باشید
5692
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرامی در مورد یکی از سوالات که در مورد عرفا و فلاسفه بود ان نقلی که از اقای قاضی در مورد فصوص است اشتباه نقل شده مرحوم قاضی مدتی در خدمت مرحوم سید مرتضی کشمیری بوده است و مرحوم سید مرتضی به ایشان میفرماید در جایی که فتوحات هست نماز نخوانید و برای عظمت مرحوم قاضی همین کافی است که 10 سال در خدمت عارف بزرگی مانند کشمیری با ان همه عظمت و کرامات باشد ولی بتواند از ان سبک عبور کند و به سیر توحیدی روی اورد شخص باید خیلی صاحب همت و استعداد باشد که خود را از سیطره سید مرتضی ازاد کند سید مرتضایی که اقای بهجت فرموده بود اگر ادعای پیامبری کرده بود مردم قبول میکردند از بس عظمت داشت و شاید بتوان گفت اینکه بعضی از عرفا را از روی اوردن به مثنوی منع کرده اند مانند شیخ رجبعلی خیاط دلیلش این است که اگر صاحب مکاشفه ای با مثنوی مانوس باشد حتما مکاشفات توحیدی به او روی می اورد و اگر ان مکاشفات را نتواند هضم کند حتما گمراه میشود مانند ان داستانی که علامه طهرانی در مورد ارتباط امیرزا مهدی اصفهانی و مرحوم سید جمال گلپایگانی نقل میکند که ایشان نتوانست ان مکاشفات را هضم کند و دچار مشکل شد.در مورد ایت الله بروجردی هم داستان ایت الله خویی و ذکر اقای قاضی مناسب است چون ممکن بود ایت الله بروجردی با خواندن مثنوی وارد عالمی بشود که دیگر نتواند خود را برای مرجع شدن در اینده اماده کند چون جمع بین سیر و سلوک و مرجعیت برای همه ممکن نیست و ظاهرا خدا مرجعیت را برای ایشان برگزیده بوده است .والله اعلم بالصواب با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: همین‌طور است که می‌فرمایید. سعی بنده آن است که حتی‌الامکان وارد دعوای بین تفکیکی‌ها با فلاسفه و عرفان نشوم ولی امیدوارم عزیزانی مثل حجت‌الاسلام و المسلمین جناب آقای عبدالحمید واسطی که بحمداللّه در مؤسسه‌ی مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلامی در مشهد سعی دارند با روشنگری‌های خود جایگاه فلسفه و عرفان را در اسلام روشن کنند، بابی را صرفاً مخصوص به شبهاتی که صاحبان نظر به تفکیک مطرح می‌کنند در فضای مجازی باز کنند، تا ما هم این نوع سؤالات را به آن سایت ارجاع دهیم. کسانی که به ایشان دسترسی دارند سلام مرا به ایشان برسانند و بگویند آقا این کار لازم است کوتاهی نکنید. هرچند اساتید مبرزی مثل جناب حجت‌الاسلام و المسلمین آقای یزدان‌پناه و یا جناب استاد رمضانی در قم هستند که به‌خوبی جوابگوی شبهات آقایان تفکیکی می‌باشند ولی به جهت تشکیلاتی که عزیزان در مشهد شکل داده‌اند این انتظار از آن‌ها بیشر می‌رود و یا هر تشکیلاتی که بتواند ممحض در این موضوع شود. موفق باشید
5691
متن پرسش
سلام علیکم. خدمت شما استاد بزرگوار و آن برادر محترمی که جوابیه ای در سوال 5657 در خصوص تکلیف دختران 56 و 57 و 58 و ....برایم نوشتند. هرچند من هم مثل جناب استاد، از تطویل بلاطائل و کش دادن موضوعات ناخشنود می شوم؛ اما به دلیل آنکه هدف ایجاد روشنگری و تنویر اذهان است؛ لازم می دانم عرایضی را خدمتتان داشته باشم. درست است که جامعه ما در شرایطی است که چشم و هم چشمی و به قول آن برادر محترم پز دادن و ...در شرایط اخلاقی خوبی به سر نمی برد و خود من بارها و بارها به دوستان خودم این ایراد را گرفته ام که چرا در این سیل خروشان تفاخر و تظاهر و تفرعن که می رود کل مکارم اخلاق را به نابودی بکشد؛ غرق می شوید؟چرا شما به عنوان بچه های مذهبی و داعیه داران اسلامی، چنین الگوسازی غلطی برای اجتماع می کنید که در واقع منجر به پوچ شدنها می شوید؟چرا که چشم امید خیلی ها، حتی غیر مذهبی ها، به ساده زیستی و منش معتدل بچه های مذهبی است....با اینکه تمام این مطالب درست است و بخش کثیری از جامعه ما مبتلا به این مشکلات شده اند. مشکلاتی که حتی در اروپا نیست؛ مثلا در اروپا به جز هنرپیبشه ها و مشاهیر کسی برای ازدواجش جشنهای آنچنانی نمی گیرد و این همه ریخت و پاش نمی کند، بلکه به کلیسا می روند و ازدواج می کنند اما در کشور ما تمام و اقشار و تمام طبقات جامعه میخواهند عروسی مفصل بگیرند، همه می خواهند جهیزیه آنچنانی بدهند که انواع و اقسام چیزهایی که شاید تا آخر عمر عروس و داماد حتی کارتونش راباز نکنند ، را شامل شود..بله اینها هست، اما همین مردم شما نگاه کنید می بینید در نسلهای قبلی همه ازدواج کرده اند و موارد بسیار استثنایی یافت می شود که ازدواج نکرده باشند، اما به خاطر اینکه جنگ ساختار جامعه را به هم ریخت تعداد مجردان جامعه زیاد شده، بنده هرگز منکر وجود مشکلاتی که فرمودید در دختران نیستم اما شما برادران محترم چی؟ متاسفانه خیلی از آقایان در جامعه به دنبال همسر نمی روند، بلکه به دنبال مال و منال و شوکت و هیبت خانواده عروس و نیز زیبایی عروس می روند. همانطور که برای مردان زیبایی زن مهم است، برای زنان قدرت مرد مهم است و زنان مردانی که در سیستمهای دولتی کار می کنند را قدرتمندتر از سایر مردان می دانند و امید دارند روزی اینان به پست و مقام برسند. همانگونه که گارسیا می گوید:«جاذبه، قدرت زن است و قدرت، جاذبه مرد». از نظر من هردوی این تفکرات غلط است، چه آقایانی که به جای توجه به زیبایی روح و درون زن، به ظواهر می پردازند و چه زنانی که به جای توجه به منش و خلق و مناعت طبع مرد، به دنبال پست و مقام می روند؛ چرا که ما در روایات هم داریم که انس و صمیمیت در 3 کس است و یکی از آن 3 کس،«زوج موافق» است یعنی همسر همفکر. و این همفکری به ظواهر نیست و به بواطن است. فکر نکنید من که این صحبتها را می کنم زیبایی ظاهر ندارم و... به لطف خدای تبارک و تعالی این زیبایی موجود هست؛ اما آدمی دوست دارد زیبایی روحش انتخاب شود. فکر می کنید برادران محترم در ازدواج چگونه عمل می کنند؟از خودم شروع می کنم، از خواستگارانی که شغل پدرم برایشان بیش از نجابت و پاکی و حسن خلق و متانت من اهمیت داشت. بزرگی و جلال و شکوه خانه، بیش از تعالی روح و منش. از به ظاهر طلبه ای که در خواستگاری به من گفت برای من دو چیز مهم است زیبایی زن و ثروتمند خانواده، و وقتی حدیث امام صادق را برایش خواندم که به خاطر زیبایی و مال ازدواج نکنید که از همان ناحیه ضربه می خورید؛ بلکه به خاطر خدا ازدواج کنید؛ خداوند هردوی آن صفات را به شما می دهد، آنچنان پوزخندی زد...پیش خودش فکر کرد لابد ما ثروت نداریم که این حرف را میزنم؛نمیدانست از ته دل به آیات و روایات عقیده دارم و آنچه می گویم همانی است که باور دارم. من در اطرافیانم کمتر دیده ام دخترانی که روح زلالی دارند؛ چشمشان دنبال تجملات نیست و... آنچنان خواهان داشته باشند؛ ضمن اینکه ایراد دیگری که به برخی از برادران وارد است آنکه اگر همسری پرتوقع و افاده ای نصیبشان شود؛ تاپای جان برای آسایشش می کوشند؛ اما همین که همسری مومنه و کم توقع نصیبشان شد، دیگر هیچ کاری برایش نمی کنند و فکر میکنند دور از جان توسری خور است و متوجه نیست؛ ..استاد خیلی از خانمها هستند که تزشان این است که مرد را باید بار آورد و به همین خاطر، موقع خرید عقد سرویس طلای سنگین بر می دارند، خرید آنچنانی می کنند و.. که خب آقایان قدر این زنان رابیشتر می دانند، اما دختران مومنه ای کهخرید عقد راسبک بدارند و ...به نظر این برادران محترم کم ارزش هستند. چرا برخی آقایان درک این را ندارندکه سره را از ناسره تشخیص دهند و قدر زوجه موافق را نمی دانند و وقتی زنی در مادیات کم توقع می شود، آقایان در محبت و عاطفه هم دیگر خرجی نمی کنند؟در صورتی که وقتی زنی اینقدر مرام می گذارد و مزدش را به زحمت زیاد نمی اندازد ؛ نباید کفه دیگر ترازو یعنی عشق و مهر و محبت مرد نسبت به زن سنگین شود؟نباید خود مرد گاهی با خردیدی دور از انتظار زن، قدردانی از او کند؟اینها مسائلی است که من در زندگی دوستان دیده ام.... دردلها زیاد است و فرصت اندک و ...من به شخص خودم کاری ندارم؛چراکه من یک نفر از چندمیلیارد انسان ساکن در جهان و یکی از میلیادها آدمی هستم که در طول تاریخ زیسته اند؛ اما واقعا دلم برای دختران و پسرانی که ضمیری روشن و روحی بلند دارند می سوزد؛ دلم می سوزد دستخوش رسومات و تفکرات غلطی شوند که در این زمانه جاری و ساری است؛امیدوارم همه شان به بینشی عمیق دست یابند و از این گذر تاریخی و این دوره به خوبی عبور کنند؛ در انتخاب راه و مسیر و همسر و... موفق باشند. استاد عزیز دعای خیرتان را از جوانان امت اسلامی دریغ نفرمایید.سپاس
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: با این‌همه گله‌مندی که از بعضی مردها دارید که قدر زنان ساده‌زیست خود را نمی‌دانند به عرض جنابعالی برسانم بحمداللّه مردهایی را می‌شناسم که برای زنان مؤمنه و ساده‌زیست خود چه احتراماتی قائل‌اند و چگونه خداوند بین آن‌ها صفاهای غیر قابل تصوری ایجاد کرده. اما این‌که فرموده‌اید دختران مؤمنه‌ای که خرید عقد سبک دارند به نظر برادری که سؤال 5691 را پرسیده‌اند کم‌ارزش‌اند. بنده از سؤال ایشان چنین برداشتی نداشتم. آن برادر محترم وجه دیگری از علت به خانه‌ی بخت نرفتن بعضی خواهران را فرمود که شما نیز با آن موافق هستید. امیدوارم با طرح نگاه‌های مختلف و سراسر دلسوزانه و آگاهانه دوستان، قدرت تفکر عمیق‌تر و همه‌جانبه‌تر در هرکدام از دوستان فراهم شده باشد و خواهش بنده آن است که همه‌ی عزیزان سعی کنند وجهی که دوست دیگرشان مطرح می‌کند را کنار نگاه خود بیاورید و سعی نکنید آن را نفی کنید چون با کسانی روبه‌روئید که از سر دل‌سوزی سخن می‌گویند و بدین لحاظ خداوند آن‌ها را نیز پنجره‌ی ظهور حق قرار داده. موفق باشید
5690
متن پرسش
با عرض سلام و خداقوت. حاج‌آقا همسر من نزدیک 12 ساعت کارند و بعد هم که برمی‌گردند دو کار خیلی واجب دارند یکی فیلم و سریال دیدن و دیگری پیش پدر و مادرشون رفتن. ایشان به تلویزیون آن‌چنان نگاه می‌کنند که اولیای الهی نماز می‌خوانند. خودشان که حتما می‌بینند هیچ بنده هم باید از عرعر های خنده بازار و ... در حال رفت و آمد در خانه بهره‌مند شوم. این در حالی است که ایشان نماز صبح یا بلند نمی‌شوند یا اگر بلند شوند و توفیقی دست دهد بین‌الطلوعین بیدار شوند اول Ifilm و نمایش می‌بینند بعد که دم رفتنشان شد نماز می‌خوانند . اگر من هم بخواهم بین‌الطلوعین بیدار شوم به شدت نهی می‌کنند.جالب است بدانید جلوی تلویزیون نماز می‌خوانند. اگر توفیق رفتن به مسجد را پیدا کنند طوری می‌روند که به رکعت آخر نماز عشا برسند. اگر در خانه باشند نماز عشاشان نزدیک ساعت 1 خوانده می‌شود. هیچ چیزی ایشان را از حالت آرامششان خارج نمی‌کند مگر خواب و خوراکشان. ایشان در آرامش و غنای کامل نسبت به خداوند قرار دارند. ما آن قدر گرفتاریم که اگر بنده باز کنم مراجعان به سایت دست به دعا می‌شوند.اما ایشان را دریغ از یک دعا توسل خواندن. تا دیر وقت بیدارند اما یک نماز شب نمی‌خوانند با لذت تمام فیلم می‌بینند.نکته‌ی جالب اینکه اخیرا آداب‌الصلوه می‌خوانند.هر چقدر بنده از ایشان خواسته‌ام بخاطر آرامشمان تلویزیون نبینند دست بردار نیستند تازه به بهانه‌ی ‌زبان کارتن دانلود می‌کنند و می‌بینند. خیلی مراعات بنده را بکنند با اجازه‌ی زوری باز تلویزیون می‌بینند.بعد که فارغ شدند سراغ پدر و مادرشان می‌روند که ما24 ساعته در خدمت آمال و آرزوهای آن‌ها هستیم و از خودمان جز بر آوردن خواسته‌های آن‌ها هویتی نداریم. پدر و مادری که عروسشان را برده‌ی خود می‌دانند و چون آن‌ها فرزندشان را دوست دارند دایم در جوارشان باشد بنده باید هر صدمه‌ای از این نزدیکی به این‌ها به بنده می‌رسد روی چشم بگذارم و متشکر آن‌ها باشم. پدر مادری که بدون اغراق خواسته و ناخواسته از اذیت به بنده فروگذار نکرده‌اند. آن موقع همسر بنده نه تنها معترف به این همه آزار نیست برای رفع تکلیف از پدر و مادر ،ناتوانیشان را در داشتن خانه‌ی مستقل بر دوش خود می‌دانند و اذیت‌های آن‌ها را توجیه می‌کنند و با رفت و آمد و تفقد بیشتر از آن‌ها در قبال صدمات وارده بنده را بیشتر مکدر می‌سازند.حضرتعالی خطاب به همسرم راجع به موارد ذکر شده توصیه بفرمایید بلکه نفس شما در ایشان اثر کند. از تصدیع وقت حضرتعالی عذر می‌خواهم.
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: حقیقتش بنده تنها خود را در آن حدّ که جواب سؤالات عقیدتی کابران محترم سایت را بدهم آماده کرده‌ام این نوع خلقیات را باید با فرصت‌دادن به همدیگر اصلاح کرد. موفق باشید
5685
متن پرسش
با عرض سلام خدمت جناب استاد طاهرزاده ده سوال در خصوص ده نکته در باب معرفت النفس- قسمت اول قبل از درج سوال لازم است تشکری ویژه از حضورتان بابت سخنرانی های بسیار جالب ده نکته در باب معرفت النفس بکنم , که مطالبی ارزشمند , شیوا , رسا , دل نشین , و واقعا جذاب و نو بود . مطالب خیلی جامع بود و خیلی جای بحث و حرف و سوال دارد . از همین حیث من سوال ها را برایتان نقل میکنم . اما قبل از سوالات یک نکته , و آن اینکه : من احتمال دادم که اگر مباحث به انتها برسد و من کل سوالات را یک جا از حضورتان بپرسم حجم سوالات بسیار زیاد میشود و ممکن است خاطرتان آزرده شود و کمی خسته کننده و شاید کمی هم اذیت شوید . من دو تا مقدمه از معرفت النفس گوش کردم که ده نکته را خلاصه وار گفتید و شرح نکته اول و شرح نکته ی دوم . اما تعدادی سوال است که به شرح زیر است : 1-در خواب وقتی نفس از بدن جدا میشود و فارغ از زمان و مکان در محیطی حاضر میشود و با افرادی برخورد میکند , مثلا من دوست ام را در خواب میبینم . یعنی اینکه در همان لحظه هم نفس دوست ام از بدن اش جدا شده و دو تا نفس در عالم معنا با یکدیگر تعامل دارند ؟ خوب این نیاز است که حتما دوست هم خواب باشد , ولی ممکن است او در لحظه ی خواب من بیدار باشد . به نظر خودم اینطوری که من فکر میکنم نیست , ولی دلیلی برایش پیدا نکردم . میشود کمی توضیح دهید . 2-شما فرمودید که من با تن به کمال میرسد و تن ابزار من است . و اگر بخواهیم که من را به کمال و تجرد برسانیم باید تعلقات , انانیت ها و شهوات را از بین ببریم . خوب من هم تا اینجا موافق هستم . اما اگر خود من میخواهد به کمال برسد و میداند که راه رسیدن به کمال اش توسط تن که ابزار است تامین میشود و از طرف دیگر هم تن باید کنترل محسوسات و دفع تعلقات داشته باشد که من استکمال یابد , پس چرا نفس اینقدر انسان را به پرخوری , پرحرفی , شهوات زیاد , تعلقات و انانیت ها دعوت میکند ؟ مگر نفس نمیخواهد کامل شود پس چرا تن را به این طور چیزها دعوت میکند ؟ 3-چرا نفس یک انسان جوان او را به تعلقات و شهوات دعوت میکند و نفس یک انسان پیر دیگر به شهوات و تعلقات بی اهمیت است , و اصولا نفس یک پیر به عالم دیگر فکر میکند .مگر نفس آن شخص پیر استکمال یافته که دیگر عالم ماده برایش جذابیتی ندارد و بدن برایش اهمیتی ندارد , ولی نفس آن شخص جوان هنوز , بدن اش برایش اهمیت دارد؟ 4-اگر نفس در خواب کاملا سیر میکند , پس چرا تمام محیط هایی را که نفس سیر کرده به یاد نداریم , و نمیتوانیم نفس را در همان حالت خواب کنترل کنیم که کجا برو و کجا نرو؟ مثلا بگیم امشب نفس رو ببریم کربلا زیارت .میدانم که نیاز به تزکیه نفس است , ولی تزکیه نفس با تن و من چه میکند که نفس را به تجرد میرساند و یمتواند قابل کنترل باشد 5-هنگامی که خواب یکی ازآشنایان را میبینیم چرا نمیشود در همان حالت معنا ارتباطی برقرار کرد و هنگامی هم که صبح از خواب پا میشویم این قضیه یادمان باشد , بطوریکه بتوانیم برای همدیگر بیان کنیم ؟ 6-چطور میتوان وسوسه های شیطانی را از وسوسه های نفسانی تمیز داد؟آیا میخواهید با توجه به داستان حضرت آیت الله محمدتقی آملی رضوان الله که در خواب شیطان را دیده بود , که شیطان در خواب همان تجلی نفس اماره اش بود جواب دهید .یعنی اینکه تا درگیر نفس هستیم شیطان بیکار است ؟و اصولا نفس همان کار شیطان را انجام میدهد ؟ 7-خداوند در قرآن فرموده و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون . خب یک انسان برای رسیدن به عبودیت باید مراحل زیادی را طی کند و فعلا کار به مسایل عرفانی از قبیل سیر و سلوک , تهذیب نفس , لقاالله , مقام فنا , فنای بعد از فنا , و مقام بقا , معرفت النفس و ... اینها ندارم . آیا همه ی اینهایی که گفتم مربوط به اجنه هم میشود ؟.یعنی اجنه هم مثل ما باید به مقام عبودیت برسند ؟ یعنی به عنوان مثال میگویم که حدیث عنوان بصری را هم میتوان به یک اجنه مسلمان برای رسیدن به عبودیت داد ؟ 8-اگر درست فهمیده باشم جنابعالی فرمودید معصوم چون قوه وهمیه ندارد و مقام عصمت دارد , آن سروش معنوی غیبی را عینا دریافت میکند , بدون اینکه در آن خیال قاطی شود . مثل خواب دیدن حضرت ابراهیم که دید اسماعیل را دارد ذبح میکند . و فهمید این سروش غیبی است و باید اسماعیل را ذبح کند , و یا مثل خواب هایی دیگر از رسول مکرم اسلام (ص) و اهل بیت (ع).اما در خلل بحث اتان یک خواب از پیامبر تعریف کردید و آن این بود : که پیامبر خواب می بینند که میمون ها از منبر اشان بالا میروند . و این سوال برای من پیش آمد که چرا در این جا پیامبر مانند دفعه های پیشین بطور روشن آن سروش را دریافت نکرد و در غالب تصویرمیمون و منبر جلوه کرد ؟ چرا مثل فتح مکه مستقیما ندید و یا مثل خواب ابراهیم خیلیل. 9-زمان خواب دیدن با زمان بیداری مساوی است ؟ یعنی بطور مثال اگر من در خواب ببینم که سه دقیقه است که دارم با دوست ام صحبت میکنم , در عالم ماده هم سه دقیقه میگذرد؟ 10-عرض کردید هر خوابی را که دیدید به هر معبری ندهید تا تعبیر کند . مثلا معبر ممکن است اشتباه تعبیر کند که مثلا تو تا چند روز دیگر مریض میشوی .و بعد شخص مدام به آن فکر میکند تا مریض میشود .یا مثلا گفتید بهتون میگن یک غده در میارید . اینقدر فکر میکنید که ممکن است یک غده در بیاورید . به نظرتون این همون عقیده ی کتاب راز نیست .کتاب و مستند راز چندین سال پیش فروش بالایی را در سطح جهان پیدا کرده بود و به بهترین شیوه عقاید فراماسون ها و شیطان پرست ها را با زبانی دل نشین به مخاطب القا میکرد و هزاران حاشیه هم داشت . وتفکر راز تمام هستی و مسائل آن را و قضا و قدر و سرنوشت انسان و حیات اش و ... را و همه و همه را منهای خدا مطرح کرد و اینقدر این نوع نگاه ریز بود که کمتر کسی متوجه شد عقاید شیطان در جوامع در حال شکل گیری است . و تفکر راز هم یک حرف کلی داشت : اینکه به هر چی فکر کنی همون میشه . البته استاد زبان ام لال , من خدای ناکرده قصد جسارت به حضورتان نداشتم . این چند خط توضیحی را هم که درباره تفکر راز دادم , از این حیث بود که کسی اگر این سوال را خواند و اطلاعی از تفکر کتاب راز نداشت در چند خط , خلاصه و مفید متوجه شود که تفکر کتاب و مستند راز انسان را به سمت شیطان میبرد نه حقیقت و موفقیت و سعادت . با آرزوی موفقیت برای شما استاد گرامی
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: 1- در جلسات بعد این موضوع روشن می‌شود که در این موارد یا با صورتی که در ذهن خودتان از دوست‌تان دارید مرتبط هستید و یا با صورت مثالی دوستتان که در عالم مثال هست و شما در خواب در آن عالم وارد شده‌اید روبه‌رو می‌شوید و لازم نیست دوست شما متوجه باشد چون او معلوم نیست با وجود شخصی خود در مقام مثالی‌اش حاضر باشد 2- آن نفسی که ما را به پرخوری دعوت می‌کند نفس امّاره است و آن نفسی که با رفع تعلقات به کمال خود می‌رسد نفس ناطقه یا قلب است که مورد بحث ما است. نفس امّاره مربوط به مباحث اخلاقی است و نه مباحث فلسفی 3- در هرحال نفس انسان اگر به کمال لازم نرسد تعلقش به بدنش زیاد است چه پیر باشد و چه جوان 4- نفس در خواب تنها با ملکات خود زندگی می‌کند و اراده‌ای که انسان در دنیا دارد در موقع خواب و مرگ از دست می‌دهد 5- در هنگام خواب‌دیدن نفس انسان به صورت علم حضوری با موضوعات ارتباط دارد به همین جهت عموماً خواب او در حافظه‌اش نمی‌ماند 6- ملاک عبودیت خدا است وسوسه‌های شیطانی انسان را گرفتار تکبر می‌کند 7- در این‌که طبق آیه‌ای که مطرح کردید بندگی برای جنّ و انس هست حرفی نیست ولی سیر اجنه تا کجا است؟ واللّه اعلم 8- چون حقیقت بنی‌امیه که از منبر رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» بالا می‌رفتند میمون است یعنی فقط در حدّ تقلید، دین را پذیرفته‌اند و هیچ بهره‌ی حقیقی از دین نبرده‌اند 9- در خواب چون نفس ناطقه در صحنه است که مجرد از ماده است زمان معنا نمی‌دهد 10- من نمی‌دانم قضیه‌ی کتاب «راز» چه بوده ولی ما در روایات داریم که تا خواب تعبیر نشده مثل یک پرنده‌ای بالای سر شما است که وارد زندگی شما نشده و اگر تعبیر کردید و غلط تعبیر کردند امکان دارد همان تعبیر غلط وارد زندگی شما شود. و یا در روایت داریم؛ « زبان؛ مُقَدِر است» یعنی اگر بگویید امروز روز مشکلی برای من خواهد بود، تقدیر شما مطابق یا زبان شما رقم می‌خورد. البته همه‌ی این‌ها به عنوان اقتضاء است و نه این‌که مطلقاً چنین باشد. موفق باشید
5684
متن پرسش
سلام ممنون از اینکه پاسخ سوال مرا مرحمت فرمودید من کتاب معرفت ده نکته و خویشتن پنهان را مطالعه کرده ام به توصیه ی یکی از دوستان مساله اینجاست که کتاب ازبرهان تا عرفان که جنابعالی معرفی فرمودیدو بقیه کتب که همکاران شما در دفتر لب المیزان توصیه فرموده اند به کجا میانجامد . من توضیح زیادی نمی دانم یکی از دوستان اشاره به انجام مراحل تزکیه نفس میکرد . ولی آیا هر کس توانائی انجام این مراحل را دارد ؟. شندیده ام که این مواقع شیطان پرکار تر میشود .آیا نشانه ای برای ورود به این مراحل در درون انسان اتفاق می افتد ؟. آیا خوابهائی که پیش می آید نشان از شروع مراحل است .؟با توجه به اینکه نکته سوم معرفت نفس نقش رویاها را مشخص کرده است ولی ما افراد معمولی که معبر نیستیم .آیا میتوان سوالات دیگر را به صورت خصوصی تر پرسید ؟ بسیاری سوال هست که نمیتوان در این سایت عنوان کرد لطفا بفرمائید چکار باید کرد .؟
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: بنده به همین صورت که در سایت سؤال بفرمایید در خدمتتان هستم و با رفقای گروه فرهنگی المیزان می‌توانید تلفنی و حضوری سؤالات‌تان را در میان بگذارید. موفق باشید
5682
متن پرسش
با احترام خدمت استاد بزرگوار، بحث زن دوم رو خاتمه می دم و هرچند برای تک تک مواردی که جناب سوال 5606 عرض کردند پاسخ دارم اما اینجا به احترام نظر شما، ادامه نمی دم فقط یک مسئله ای که از ابتدا تا انتهای حرف بنده در جواب آن آقا و دیگر حضراتی که زن دوم به بعد را حلال می دانند و رویکرد کلی حرف بنده بوده را مجددا عرض می کنم که حرف نهایی بنده هست و چون آخرین پاسخ است لطفا رو سایت بذارین. انشالا که جواب شبهات روشن بشه. روایاتی که در سؤال 5656 عرض کردند حصر را نمی رساند که مخالفت با زن دوم فقط و فقط از روی حسادت باشد. بنده هم نگفتم حسادت هیچ زنی نمی تواند باعث این امر شود. گفتم "فقط" حسادت نیست . اما این در اصل بحث بنده اثری ندارد. رویکرد کلی من این است که : بعد از این که ما و شما پذیرفتیم که مراجع محترم قطعا با توجه به آیات و روایات نقل شده از معصومین علیهم السلام و کتاب و سنت و دیگر منابع استخراج احکام ، احکام شرعیه را استخراج کرده اند ، حال منظور خود را با چند جمله، از بحث نگاه زمان شناسانه به آیات و روایات و دیگر منابع روشن می کنم. با تعمّق در مطلبی که استاد طاهرزاده در پاسخ به شبهه ی چندزن داشتن پیامبر مطرح کردند مسائلی معلوم می شود ، از آن جمله جایگاه ازدواج برای بشر زمان پیامبر دارای جایگاه متفاوتی از زمانه ی امروز بوده. قبل از تبیین این مسئله ، از یکی از مثال هایی که استادطاهرزاده مطرح کرده اند در این جا استفاده کنم که شما فکر نکنید بنده منکر منابع استخراج احکام شرعی هستم و باز برای بنده آیه و روایت بیاورید. متأسفانه گاها از جایگاه تاریخی آیات و روایات غفلت شده است. مثالی از استاد محترم بیاورم که برای بار اول که حرف را می شنوید اگر شما ندانید این را استاد طاهرزاده فرموده اند احتمالا این سخن را به لیدرهای مدافع حقوق زنان ! نسبت می دهید. البته من یک کلیتی در ذهن دارم اگر مطلب را خراب می کنم لطفا خود استاد شرح بفرمایند. از دوستی شنیدم که از قول استاد فرمودن چون ماها که به اسلام اعتقاد داریم روی حقوق زن به خوبی کار نکردیم ، فمنیسم ها خیلی مدعی شده اند وگرنه برخی حرف هایی که می زنند خیلی هم بد و بیراه نیست. مثلا زن و شوهری که در یک منزل هستند ، خب وقتی مرد بیرون از خانه کار می کند ، زن هم داخل خانه کار می کند . پس اموالی که با کار کردن شوهر عاید می شود باید بین زن و مرد تقسیم شود نه این که همه اش به نام مرد باشد. حال اگر مرد فوت شود، یک هشتم این اموال به زن به ارث می رسد و باقی بین سایرین تقسیم می شود. و زن بعد از یک عمر زندگی با مرد ، درست زمانی که همسرش را از دست می دهد باید آواره شود. چون از این به بعد خانه ای که درش نشسته است شرعا و قانونا متعلق به دیگران است ، حتی وسایلی که دارد و ... . این مسئله از نظر مراجعی که نگاه زمان شناسانه به منابع دینی ندارند هیچ اشکالی ندارد و خلاف شرع هم نیست. این مسئله از نگاه شما، عین حکم خداست که از منابع دینی اعم از آیات و روایات و ... استخراج شده است!!!. درحالی که در وهله ی اول باید اموال مرد در زمان حیاتش بین زن و مرد نصف شود و بعد هم مسئله ی ارث که به صورت زمان شناسانه حکم دیگری پیدا می کند. اما بد نیست آن چه که از نظر استاد هم در این رابطه صحیح می باشد را خودتان بروید و بخوانید. مسائل این چنینی کم نیستند که به دلیل اختصار کلام از ذکر دیگر مثال ها خودداری می کنم. شوهر بنده هم با حکم زن دوم به صورتی که امروزه توسط دین دارها عملی می شود و شرعی هم هست، مخالف است، ایشان هم حسادت دارند ؟ این یک بحث علمی است فارغ از حب و بغض های شخصی و نفسی.حال به مثال اصلی باز گردیم، پدیده ی ازدواج در زمان پیامبر به عنوان یک ابزاری برای رفع خیلی از مشکلات محسوب می شده. به همان نسبتی که انسان معاصر ، با انسان زمان پیامبر و دیگر زمان ها متفاوت است، به همان نسبت هم پدیده هایی همچون ازدواج ، یا ازدواج مجدد ، جایگاه یا تعریف متفاوتی نسبت به آن زمان برای انسان امروزی دارد و "نتایجی" متفاوت. این به معنی تعطیل کردن احکام شرعیه نیست بلکه باید با نگاه زمان شناسانه ، احکام شرعیه مطابق با روح زمانه ی امروز که حتی بشر مؤمن و مسلمان را هم اسیر خود کرده است از منابع فقهی استخراج شود. پیامبر ص به راحتی ازامر ازدواج برای وحدت دو قبیله استفاده می کردند اما امروز اگر نگوییم اثر عکس دارد، به قطع می توان گفت اثری که پیامبر مدنظر داشته را هرگز نمی دهد. اجمالا می توان گفت امروزه ازدواج مجدد نه تنها مشکلی را حل نمی کند چه بسا بر مشکلات هم می افزاید. بنده موافقم که به راحتی نمی توان حکم داد و یک عمر تلاش برای استخراج حکم خداوند در زمان امروز لازم است . اما با لحاظ افقی که آیات و روایات و سنت اهل البیت دراختیار ما گذاشتند ، ببینیم چگونه در زمان امروز می توانیم به همان افق دست یابیم. در معرفت شناسی سیره ی اهل البیت، اعمال انسان کامل از یک نظر به دو دسته تقسیم می شود . یک دسته اعمالی که عینا باید تکرار شود همچون ذکر بعد از نماز حضرت زهرا س، و یک دسته اعمالی که عینا نباید تکرار شود بلکه باید هدف آن عمل طبق زمانه ی امروز لحاظ شود. همچون ازدواج مجدد. چنان که می بینیم سیره ی بزرگان حاضر بر تک همسری است. در استخراج احکام شرعیه از منابع فقه هم باید این مسئله لحاظ شود. این به معنای عرفی شدن دین نیست بلکه خواه ناخواه شرایط جدیدی بر بشر معاصر حاکم شده است که باید حکم خداوند در شرایط امروز استخراج شود، آن هم نه با نگاه منفعلانه. برای بنده سوال است چطور اسلام باید دستوری را مستحب بداند که در زمانه ی امروز ، با برهم زدن اَنس زن و مرد نه تنها شرایط دینداری بیشتر را فراهم نمی کند بلکه در اغلب موارد موجب تحقق مبغوض ترین حلال خداوند می شود چرا که برفرض تحمل زن اول، زن دوم نمی تواند با وجود زن اول زندگی کند هرچند با علم به وجود زن اول، ازدواج کرده است. مرد معاصر هم ، هرگز نمی تواند با زن دومش به انسی برسد که با زن اول می رسیده . خدا می داند بنده از نزدیک دیده ام انسان های واقعا مؤمنی که با این امر به زعم خودشان حلال و حتی با افکار دینی، به صرف این عمل مستحب به زعم شما و برخی مراجع ! در زمانه ی امروز، زندگی خود و همسر اول و دوم و حتی تا چند نسل بعد از خود را به تباهی کشیده اند . با تشکر از استاد طاهرزاده و دیگر دوستانی که حوصله به خرج دادن . در انتها در یک جمله عرض کنم که تفاوت است بین این که : ("من" دوست دارم شخصا فرزند بیشتری از نسلم وجود داشته باشد پس ازدواج مجدد می کنم) با این که ( جامعه به لحاظ تاریخی دچار معضل پیری شده است که باید فکری تاریخی برای حل این معضل کرد و آیا ازدواج مجدد راهی برای حل این معضل هست یا خیر). التماس دعا.
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: در هرحال از این گفت و شنودها معلوم می‌شود که موضوع دارای جوانب متعددی است و حقیقتاً باید در موضوع جایگاه زن یک بازخوانی تاریخی شود و مسلّم در دل آن بازخوانی با رویکردی جدید به احکام الهی نظر می‌شود. بنده در کتاب «زن؛ آن‌گونه که باید باشد» تلاش کرده‌ام آن نگاهی را که تصور می‌کنم باید به زن انداخته شود مدّ نظر خوانندگان قرار دهم. به همین جهت در مقدمه کتاب گفته شد این کتاب را مردان نیز بخوانند. در مقدمه‌ی آن کتاب باب موضوعی را بازکردم که در جای دیگر باید به آن پرداخت و آن این بود که نه یک کمباین پدیده‌ای است که به جای 200 مرد آمده، بلکه پدیده‌ای است جدید با نسبت‌هایی جدید و نمی‌توان گفت اگر 200 مرد کشاورز با 200 داس وارد مزرعه‌ای شوند مثل آن است که یک کمباین وارد شده، و نه می‌توان گفت: زن‌های ما همان مادربزرگ‌های گذشته‌اند و متوجه نسبت جدیدی که پیش آمده و زن با تعریف جدیدی در تاریخ ظهور کرده نباشیم. موفق باشید
5681
متن پرسش
باعرض سلام و خسته نباشید پیرو صحبتی که در مورد ازدواج موقت و مجدد شد چندتا نکته داشتم که شاید مفید باشد در بحث اینکه ازدواج موقت و مجدد حلال است هیچ شکی نیست اما من واقعا میخاهم این را بگویم که خدافرموده حلال است واجب که نیست! ایا اقایانی که انقدر اصرار دارند که حلال بودن این امر را تاکید کنند و این مسئله را اشاعه دهند در مورد باقی دستورات اسلام که چه بسا در مکان مهمتری هم قرار دارند اینگونه اصرار می کنند؟! من فکر میکنم اسلام دینی است که برپایه عواطف عمیق انسانی استوار است دینی است که شرع و حلال و حرام بودن کف دین است ... اسلام واقعا دینی است که بدون فضای اخلاق زیبایی های خودش رو بطور کامل نمایش نمیده.. ایا این درسته خانم های خانه داری که همه وقت خود را بابت کارهای خانه و بچه ها می گذارتد با سختی 9 ماه بارداری را تحمل میکنند و 2 سال به بچه شیر می دهند بابت اینکار از شوهر خود پول طلب کنند؟ درصورتی که این پول از شیر مادر برایشان حلال تر است... ایا مهریه که حلال بودن ان بر هیچ کس پوشیده نیست را زنی تا زندگی اش به مرحله طلاق نرسد طلب میکند؟ یا اگر طلب کند به او داده می شود؟ چرا اقایانی که ذره بین را روی بحث ازدواج موقت گرفته اند کمی هم از حلال های دیگر که زنها به راحتی از روی ان میگذرند صحبت نمیکنند؟ ایا اگر زنها به فکر گرفتن حق خود باشند زندگی همان گرمی و احساسات سابق را خواهد داشت؟ به قول شما ازدواج مجدد یا موقت یک جایی واقعا وظیفه می شود که در جای خود درسته اما قبول دارید با وضعیت امروز جامعه در جاهایی غیر از وظیفه بهتر است اقایان از خودشان و نفسشان بگذرند بخاطر حفظ گرمی و روابط خانواده؟!و باعث از هم پاشیده شدن کانون یک خانواده نشوند؟ ایا این عمل به اخلاق و اصل اسلام نزدیکتر نیست؟ ایا اون فردی که تمام عمر خود را به کوری زد تا دل همسرش را که صورتش زشت شده بود نشکند با اون فردی که تا زنش باردار میشه میفته دنبال صیغه کردن یکی هستند؟! واقعا عقل و شعور و منطق من بدون در نظر گرفتن اینکه من یک زن هستم داره این حرفو به من میزنه.... ایا اقایانی که انقدر اصرار بر ازدواج مجدد دارند قادر هستند حقوق همسران اولشان را زیر پا نگذارند ایا انقدر رشد کرده اند تا "نو که امد به بازار کهنه شود دل ازار "اتفاق نیفتد؟! من بعنوان یک زن منکر حس حسادت یا غیرت یا هرچیز دیگری که اسمش رو بگذارید نیستم اما مطمئنم هستم که مردهای امروز جامعه ما خیلی وقتها در رعایت حقوق همسرانشون کوتاهی می کنند و شاید منشا این همه بدبینی به ازدواج مجدد بی ربط به این موضوع نباشد. همه ی وجود یک زن به احساسش استواره به قلبش استواره ایا بهتر نیست انقدر با نگاه مردانه به این مسائل نگاه نکنید ؟! ایا بهتر نیست یک مرد تا جایی که میتونه دل همسرش رو نشکنه؟ ایا واقعا اینها باعث کمال انسان نمیشه؟ ایا راه انسانیت ازینجا عبور نمیکنه؟
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: بنده انصافاً سخنان شما را سخنان منطقی می‌دانم و قبول دارم در بسیاری موارد با نگاه مردانه به مسئله‌ی ازدواج نگاه شده و همین امر موجب شده که از موضوع مکدر باشم و در همین راستا عرض کردم؛ «نه خوب گفته‌ایم و نه خوب عمل کرده‌ایم». موفق باشید
5680
متن پرسش
سلام علیکم. با آرزوی توفیق درخواست دارم در صورت صلاحدید ، به صورت مبسوط دیدگاه جناب هاشمی و طیف ایشان نسبت به جبهه مقاومت (حزب الله لبنان ، سوریه و ...) را بیان نمایید. توضیح اینکه در این سالها دیدگاههای ایشان نسبت به انقلاب و مسائل داخلی ایران تا حدودی برای نیروهای انقلاب آشکار شده ولی به موضوع دیدگاه ایشان نسبت به جبهه مقاومت کمتر پرداخته شده است. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: اجازه دهید فعلاً وارد این مسائل نشویم به امید آن‌که در ذیل توصیه‌های رهبر عزیز هرچه بیشتر در راستای وحدت ملی جلو برویم و إن‌شاءاللّه در شرایط جدید جریان‌های غرب‌گرای انقلاب مواضع خود را بازخوانی کنند و بیشتر به امکانات درون نظام اعتماد نمایند. تلاش رهبر عزیز«حفظه‌اللّه‌تعالی» آن است که جریان‌های غرب‌گرای اسلامی هرچه بیشتر از اعتماد به غرب فاصله بگیرند. باید تلاش کرد زمینه‌ی تحقق هدف رهبری فراهم گردد. موفق باشید
5679
متن پرسش
سلام.علت بایکوت خبری شما چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: اصل‌اش را اثبات کن تا بماند علتش‌. مگر یک معلمی که یک گوشه‌ای مشغول امورات خویش است باید روی آنتن خبری باشد؟ مگر بنده تشکیلات خاصی را دنبال می‌کنم که دوست داشته باشم در میدان باشم؟ امیدوارم بتوانم همچون موری در کنار خرمن انقلاب در راستای پایداری آن و حسن عاقبت خودم دانه‌ای را جابجا کنم. موفق باشید
5677
متن پرسش
به نام خدا استاد عزیز من گمان میکردم سستی عزم را با تنبه اندیشه به معارف وحقائق بتوان رفع کرد که دیدم گویا حلقه دیگری مفقود است که سبب میشود صرف تصمیم بر ترک گناه وجبران معاصی منجر به توفیق نشوداز طرفی ابتلاء به انواع شکهااین بیچاره ی از پا فتاده را فلج کرده از راه باز میدارد وگاه امیدش را هم میگیرد شک در عقائدی که به ظاهر گسترش داده وتقویت نمودم که انگار خشت اول دیواری که بالا رفته را از پایه بیرون بکشی وشک درقبول فرائضی که انجام داده ای به جهت نقص درشرائط وملزومات صحت مثل شک در صحت شکل وضو وبقائ بر وضو وحفظ توجه وحضور قلب که گاه باعث میشود نمازی را چند بار اعاده کنم ودر آخر نا امیدانه رها کنم وناتوانی وگرفتاری در به جا آوردن نماز هر وعده وخستگی حاصله مرا از فکر نماز قضا یا نافله مانع میشود واینکه به گمان خودم توکل وتوسل میکنم اما همچنان سرگشته وبیمارم بر شکهایم می افزاید که آیا عقیده ام ناقص است یا ...وباقلب یاشاید عادت میگویم باطل که نیست ومیپرسم چرا نجات حاصل نمیشود ومیترسم چراکه فرصت کوتاه است ومرگ در کمین ومن یقینا مصداق (من اتی الله بقلب سلیم) نیستم کدام راچاره کنم ؟ عمل را یاعقیده را؟ وباز به جای اول باز میگردم
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: این یک مشکل روحی است که باید با تقویت بدن و ورزش و رجوع به روان‌پزشک مشکل را حل کنید. در ضمن توصیه‌ی آیت‌اللّه مظاهری«حفظه‌اللّه» را در این مورد فراموش نکنید که می‌فرمایند در این موارد یکی از مؤمنین را مدّ نظر قرار دهید و عموماً کارهایتان را با او تطبیق دهید تا سلامتی به شما بازگردد. موفق باشید
5675
متن پرسش
سلام درکتاب "خطر مادی شدن دین" در قسمت سقوط سنت ها طبق سوره نحل آیه 61 گفته شده که هر ملیت و قومی فرصت معینی دارند و خوب بودن و بد بودن هیچ تاثیری در بیشتر ماندن و کمتر ماندن آن تمدن ندارد. این جمله را ربط دادید به مرگ انسان که اجل مشخصی دارد.مثال امام حسین (ع)و عمربن سعد را زدید و گفتید که اعمال خوب و بد هیچ نقشی در زودمردن و یا دیر مردن ندارد. ولی این مسئله با معرفت نفس که در مورد مرگ طبیعی و غیر طبیعی گفته شده،همخوانی ندارد. این مسئله برای من ابهام دارد که اگر اعمال هیچ نقشی در زودمردن یا دیر مردن ندارد و هیچ چیز نمیتواند اجل را به تاخیر بیندازد پس چرا بعضی از افراد به واسطه اعمال به مرگ طبیعی میمیرند و یا مثلا یه مجرمی به خاطر جرمی که مرتکب شده،اعدام میشود!! اگر این جرم را مرتکب نشده بود،شاید بیشتر زنده میماند!! منتظر راهنمایی شما هستم... یا علی مدد
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: در مورد اَجل مسمی که در مورد انسان مطرح است با این فرض است که حدّ مرگ انسان از قبل تعیین شده به این معنا که نمی‌تواند از آن فرار کند ولی می‌تواند اولاً: آن مرگ را به زیباترین شکل از طریق ایمان به خدا و رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» محقق کند و ثانیاً: می‌تواند آن را جلو بیندازد و عمر خود را با انواع معاصی کوتاه کند. و همین امر در معرفت نفس مورد نظر است که اولاً: هر نفسی ظرفیت و تقدیری دارد که مابالقوه‌هایش را به فعلیت برساند چه در بُعد انسانی و چه در بُعد حیوانی ثانیاً: می‌تواند با انواع معصیت‌ها نفس خود را تکویناً به یأس بکشاند تا قبل از بالفعل‌شدن ظرفیت‌هایش، تن را رها کند که این همان مرگ در اثر یأس است که بحث آن شد. موفق باشید
5672
متن پرسش
سلام استاد. معنای دقیق حلم چیست؟تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: علمی نورانی که موجب شود به سنت الهی اطمینان پیدا کنیم و وظیفه‌ی خود را در راستای آن اطمینان انجام دهیم. به همین جهت در بعضی از ادعیه مقابل حلم، جهل را قرار داده‌اند و عرضه می‌دارند: «.... وامنُن‏ .... بِحِلْمِکَ عَلَى جَهْلِی‏....» با حلم خود بر جهل من منت بگذار و مرا با نور حلم از جهل برهان. موفق باشید
5670
متن پرسش
سلام.نقش بسیج در انقلاب اسلامی چیست؟کارهای زمین مانده جیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: جایگاه بسیج، جایگاه چشم بصیری است که باید راه‌های نفوذ بیگانگان را به دژ مقدس انقلاب اسلامی بشناسد و سد کند. همچنان‌که در دیروزِ انقلاب مردانه جلوی تجاوز نظامی کفر جهانی ایستاد و تاریخ بزرگ ما را مستحکم‌تر کرد. کارهای زمین‌مانده‌ی امروز برگشت به شخصیت علمی، عرفانی و فلسفی امام است تا از یک طرف زشتی روح سکولارزده‌ی فرهنگ غرب بهتر از پیش نمایان گردد و از طرف دیگر شوق رجوع به حضرت حق به شکل عرفانی آن و با رفع حجاب‌های مانع، برای این اتصال به بهترین نحو ظهور کند تا نه غرب‌زدگان و نه مرتجعین و متحجرین نقشه‌ای برای آینده‌ی این انقلاب در سر نپرورانند. موفق باشید
5669
متن پرسش
سلام.نقش گفتمان جبهه پایداری در پیشبرد انقلاب اسلامی چیست؟خطرات در راه آنان چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: قبلاً عرایضی داشته‌ام اجازه بدهید فعلاً وارد این موضوعات نشویم. ولی در هرحال بنده وجود این جبهه را یکی از برکات انقلاب اسلامی می‌دانم. در عین آن‌که حق انتقاد را برای خود محفوظ می‌دارم. موفق باشید
5666
متن پرسش
سلام وخداقوت آیا تصور گناهان اشکال دارد؟ آیا تصور سوء ظن با توجه به جامعه ومردم وحرف ها اشکال دارد اگربه تصدیق نرسد از گناهان است؟ برای رهایی از سوء ظن ریشه چی روباید خشکاند؟ لطفا دوای این درد را راهنمایی فرمایید؟ باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: هر اندازه در طهارت حواس و خیال بیشتر بکوشیم سیر نفس ناطقه‌ی ما به سوی حقایق با موانع کمتری روبه‌روست و زودتر چشم قلب ما باز می‌شود از این جهت علماء اخلاق توصیه می‌کنند تلاش نمایید تصور انجام هیچ گناهی و یا سوء ظنی را در ذهن خود راه ندهید و اگر آمد دنبال ننمایید. پیشنهاد می‌کنم جزوه‌ی «روش سلوکی دستورالعمل آیت‌اللّه‌بهجت«رحمت‌اللّه‌علیه» را مطالعه فرمایید. موفق باشید
5665
متن پرسش
- با سلام یک سوال داشتم؛ همان طوری که بار فکری و عملی و تئوری انقلاب بر دوش حضرت امام و علامه طباطبایی است، در غرب چگونه است؟ یعنی اگر من بخواهم از لحاظ تئوری و فکری و نظری غرب را بشناسم دقیقا باید چه کتبی را بخوانم؟ چه اندیشمندانی غرب را معرفی کردند؟ اگه لطف بفرمایید خود کتب آنها و نویسندگانشان را مصداقا معرفی فرمایید ممنون میشم.
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: کتاب‌های مرحوم شهید آوینی و مرحوم مددپور و آقای رنه‌گنون و آقای دکتر داوری خوب است. موفق باشید
5664
متن پرسش
سلام استاد عزیز. خداوند خیر دنیا و آخرت را به شما دهد. بنده به شهید چمران و دکتر شریعتی علاقمند هستم و نوشته ها و منش هریک از این دوبزرگوار بخشی از وجودم را سیراب می کند. اخیرا مطالبی که دکتر چمران در خاکساری دکتر شریعتی گفته اند را خواندم و برایم عجیب ایت که واقعا نظر شهید چمران در خصوص دکتر شریعتی این است؟اینقدر ارادت به ایشان داشته اند؟نظرشما چیست؟ مطالب از این قرار است: ه روایت دکتر محمد صادق طباطبایی(پسر‌خواهر امام‌موسی صدر) که در انتقال جنازه دکتر شریعتی از لندن به دمشق حضور داشتند برای انتقال جنازه دکتر به زینبیه(ع) و همچنین مراسم هفتم و چهلم دکتر در لبنان، امام صدر سنگ تمام گذاشتند. در فرودگاه بین‌المللی دمشق، امام موسی صدر، دکتر چمران، نماینده آقای حافظ اسد، وزیر اوقاف سوریه و نیز حجت‌الاسلام دکتر محمد مفتح که در آن موقع در دمشق بود و آقای سیدمحمود دعایی که از نجف شبانه خود را به آنجا رسانده بود، منتظر ما بودند. حال و روزگار عاطفی ما در آن لحظات قابل بیان نیست دکتر مصطفی چمران در لحظه خاکسپاری، مرثیه ای زیبا و جانسوز را بر جنازه دکتر شریعتی قرائت می کنند که با هم فرازهایی از آن را می خوانیم ای علی! همیشه فکر می‌کردم که تو بر مرگ من مرثیه خواهی گفت و چقدر متأثرم که اکنون من بر تو مرثیه می‌خوانم ای علی! من آمده‌ام که بر حال زار خود گریه کنم، زیرا تو بزرگتر از آنی که به گریه و لابه ما احتیاج داشته باشی خوش داشتم که وجود غم‌آلود خود را به سرپنجه هنرمند تو بسپارم، و تو نیِ وجودم را با هنرمندی خود بنوازی و از لابلای زیر و بم تار و پود وجودم، سرود عشق و آوای تنهایی و آواز بیابان و موسیقی آسمان بشنوی. می‌خواستم که غم‌های دلم را بر تو بگشایم و تو «اکسیرْ صفت» غم‌های کثیفم را به زیبایی مبدّل کنی و سوز و گداز دلم را تسکین بخشی. می‌خواستم که پرده‌های جدیدی از ظلم وستم را که بر شیعیان علی(ع) و حسین(ع) می‌گذرد، بر تو نشان دهم و کینه‌ها و حقه‌ها و تهمت‌ها و دسیسه‌بازی‌های کثیفی را که از زمان ابوسفیان تا به امروز بر همه جا ظلمت افکنده است بنمایانم. ای علی! تو مرا به خویشتن آشنا کردی. من از خود بیگانه بودم. همه ابعاد روحی و معنوی خود را نمی‌دانستم. تو دریچه‌ای به سوی من باز کردی و مرا به دیدار این بوستان شورانگیز بردی و زشتی‌ها و زیبایی‌های آن را به من نشان دادی. ای علی! تو را وقتی شناختم که کویر تو را شکافتم و در اعماق قلبت و روحت شنا کردم و احساسات خفته وناگفته خود را در آن یافتم. قبل از آن خود را تنها می‌دیدم و حتی از احساسات و افکار خود خجل بودم و گاهگاهی از غیرطبیعی بودن خود شرم می‌کردم؛ اما هنگامی ‌که با تو آشنا شدم، در دوری دور از تنهایی به در آمدم و با تو هم‌راز و همنشین شدم ای علی! تو مرا به خویشتن آشنا کردی. من از خود بیگانه بودم. همه ابعاد روحی و معنوی خود را نمی‌دانستم. تو دریچه‌ای به سوی من باز کردی و مرا به دیدار این بوستان شورانگیز بردی و زشتی‌ها و زیبایی‌های آن را به من نشان دادی ای علی! شاید تعجب کنی اگر بگویم که همین هفته گذشته که به محور جنگ «بنت جبیل» رفته بودم و چند روزی را در سنگرهای متقدّم «تل مسعود» در میان جنگندگان «امل» گذراندم، فقط یک کتاب با خودم بردم و آن «کویر» تو بود؛ کویر که یک عالم معنا و غنا داشت و مرا به آسمان‌ها می‌برد و ازلیّت و ابدیّت را متصل می‌کرد؛ کویری که در آن ندای عدم را می‌شنیدم، از فشار وجود می‌آرمیدم، به ملکوت آسمان‌ها پرواز می‌کردم و در دنیای تنهایی به درجه وحدت می‌رسیدم؛ کویری که گوهر وجود مرا، لخت و عریان، در برابر آفتاب سوزان حقیقت قرار داده، می‌گداخت و همه ناخالصی‌ها را دود و خاکستر می‌کرد و مرا در قربانگاه عشق، فدای پروردگار عالم می‌نمود ای علی! همراه تو به کویر می‌روم؛ کویر تنهایی، زیر آتش سوزان عشق، در توفان‌های سهمگین تاریخ که امواج ظلم و ستم، در دریای بی‌انتهای محرومیت و شکنجه، بر پیکر کشتی شکسته حیات وجود ما می‌تازد ای علی! همراه تو به حج می‌روم؛ در میان شور و شوق، در مقابل ابّهت وجلال، محو می‌شوم، اندامم می‌لرزد و خدا را از دریچه چشم تو می‌بینم و همراه روح بلند تو به پرواز در می‌آیم و با خدا به درجه وحدت می‌رسم ای علی! همراه تو به قلب تاریخ فرو می‌روم، راه و رسم عشق بازی را می‌آموزم و به علی بزرگ آن‌قدر عشق می‌ورزم که از سر تا به پا می‌سوزم تو ‌ای شمع زیبای من! چه خوب سوختی و چه زیبا نور تاباندی، و چه باشکوه، هستی خود را در قربانگاه عشق، فدای حق کردی ای علی! همراه تو به دیدار اتاق کوچک فاطمه می‌روم؛ اتاقی که با همه کوچکی‌اش، از دنیا و همه تاریخ بزرگتر است؛ اتاقی که یک در به مسجدالنبی دارد و پیغمبر بزرگ، آن را با نبوّت خود مبارک کرده است، اتاق کوچکی که علی(ع)، فاطمه(س)، زینب(س)، حسن(ع) و حسین(ع) را یکجا در خود جمع نموده است؛ اتاق کوچکی که مظهر عشق، فداکاری، ایمان، استقامت و شهادت است. راستی چقدر دل‌انگیز است آنجا که فاطمه کوچک را نشان می‌دهی که صورت خاک‌آلود پدر بزرگوارش را با دست‌های بسیار کوچکش نوازش می‌دهد و زیر بغل او را که بی‌هوش بر زمین افتاده است، می‌گیرد و بلند می‌کند ای علی! تو «ابوذر غفاری» را به من شناساندی، مبارزات بی‌امانش را علیه ظلم و ستم نشان دادی، شجاعت، صراحت، پاکی و ایمانش را نمودی و این پیرمرد آهنین‌اراده را چه زیبا تصویر کردی، وقتی که استخوان‌پاره‌ای را به دست گرفته، بر فرق «ابن کعب» می‌کوبد و خون به راه می‌اندازد! من فریاد ضجه‌آسای ابوذر را از حلقوم تو می‌شنوم و در برق چشمانت، خشم او را می‌بینم، در سوز و گداز تو، بیابان سوزان ربذه را می‌یابم که ابوذر قهرمان، بر شن‌های داغ افتاده، در تنهایی و فقر جان می‌دهد قسم به شهادت، که تا وقتی که فداییان از جان گذشته، حیات و هستی خود را در قربانگاه عشق فدا می‌کنند، تو بر شهادت پاک آنها شاهدی و شهیدی! ‌ای علی! تو در دنیای معاصر، با شیطان‌ها و طاغوت‌ها به جنگ پرداختی، با زر و زور و تزویر درافتادی؛ با تکفیر روحانی‌نمایان، با دشمنی غرب‌زدگان، با تحریف تاریخ، با خدعه علم، با جادوگری هنر روبه‌رو شدی، همه آنها علیه تو به جنگ پرداختند؛ اما تو با معجزه حق و ایمان و روح، بر آنها چیره شدی، با تکیه به ایمان به خدا و صبر و تحمل دریا و ایستادگی کوه و برّندگی شهادت، به مبارزه خداوندان «زر و زور و تزویر» برخاستی و همه را به زانو در آوردی. ای علی! دینداران متعصّب و جاهل، تو را به حربه تکفیر کوفتند و از هیچ دشمنی و تهمت فروگذار نکردند و غربزدگان نیز که خود را به دروغ، «روشنفکر» می‌نامیدند، تو را به تهمت ارتجاع کوبیدند و اهانت‌ها کردند. رژیم شاه نیز که نمی‌توانست وجود تو را تحمّل کند و روشنگری تو را مخالف مصالح خود می‌دید، تو را به زنجیر کشید و بالاخره «شهید» کرد یکی از مارکسیست‌های انقلابی‌نما در جمع دوستانش در اروپا می‌گفت: «دکتر علی شریعتی، انقلاب کمونیستی ایران را هفتاد سال به تأخیر انداخت» و من می‌گویم که: دکتر علی شریعتی، سیر تکاملی مبارزه در راه حقّ و عدالت را هفتاد سال به جلو برد تو ‌ای شمع زیبای من! چه خوب سوختی و چه زیبا نور تاباندی، و چه باشکوه، هستی خود را در قربانگاه عشق، فدای حق کردی. من هیچ‌گاه از سوزش قلب تو و کوه اندوه تو و هاله حزنی که بر وجودت سایه افکنده بود، احساس نگرانی نمی‌کردم؛ زیرا می‌دانستم که تو شمعی و باید بسوزی تا نور بدهی. سوختن، حیات است و آرامش، مرگ تو؛ و حرام است که شمع مقدّس وجود تو، قبل از آن‌که سر تا به پا بسوزد، خاموش و تاریک گردد ای علی! ای نماینده غم! ‌ای دریای درد! این رحمت بزرگ خدا بر تو گوارا باد رژیم شاه نیز که نمی‌توانست وجود تو را تحمّل کند و روشنگری تو را مخالف مصالح خود می‌دید، تو را به زنجیر کشید و بالاخره «شهید» کرد ای علی! شیعیان «حسین» در لبنان زندگی تیره و تاری دارند، توفان بلا بر آنها وزیدن گرفته است، سیلی بنیان‌کن می‌خواهد که ریشه این درخت عظیم را براندازد. همه ستمگران وجنایت پیشگان و عمّال ظلم و کفر و جهل، علیه ما به میدان آمده‌اند، قدرت‌های بزرگ جهانی، با زور و پول و نفوذ خود در پی نابودی ما هستند. مسیحیان به دشمنی ما کمر بسته‌اند و مناطق فلک‌زده ما را زیر رگبار گلوله‌ها به خاک و خون می‌کشند و همه روزه شهیدی به قافله شهدای خونین‌کفن ما اضافه می‌شود، متحدین و عوامل کشورهای به اصطلاح چپی نیز ما را دشمن استراتژیک خود می‌دانند و در پنهان و آشکار، به دنبال نابودی ما هستند. عدّه‌ای از روحانی‌نمایان و مؤمنین تقلیدی و ظاهری نیز ما را محکوم می‌کنند، که چرا با انقلاب فلسطین همکار و همقدم شده‌ایم. به شهدای ما اهانت می‌کنند و آنها را «شهید» نمی‌نامند، زیرا فتوای مرجع برای قتال ضد اسرائیل و کتائب هنوز صادر نشده است! این روحانی‌نمایان، ما را به حربه تکفیر می‌کوبند ای علی! به جسد بی‌جان تو می‌نگرم که از هر جانداری زنده‌تر است؛ یک دنیا غم، یک دنیا درد، یک کویر تنهایی، یک تاریخ ظلم وستم، یک آسمان عشق، یک خورشید نور و شور و هیجان، از ازلیّت تا به ابدیت در این جسد بی‌جان نهفته است تو‌ ای علی! حیات جاوید یافته‌ای و ما مردگان متحرک آمده‌ایم تا از فیض وجود تو، حیات یابیم. قسم به غم، که تا روزگاری که دریای غم بر دلم موج می‌زند، ‌ای علی، تو در قلب من زنده و جاویدی... . قسم به شهادت، که تا وقتی که فداییان از جان گذشته، حیات و هستی خود را در قربانگاه عشق فدا می‌کنند، تو بر شهادت پاک آنها شاهدی و شهیدی و تو ‌ای خدای بزرگ! علی را به ما هدیه کردی تا راه و رسم عشق‌بازی و فداکاری را به ما بیاموزاند؛ چون «شمع» بسوزد و راه ما را روشن کند و ما به عنوان بهترین و ارزنده‌ترین هدیه خود، او را به تو تقدیم می‌کنیم، تا در ملکوت اعلای تو بیاساید و زندگی جاوید خود را آغاز کند
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: اگر بتوانیم آزاد از ذهنیت‌های آشفته همچون ذهن آزاد دکتر چمران با مرحوم دکتر شریعتی ارتباط پیدا کنیم در شخصیت او و در کلام و گفتارش گوهرهای ارزنده‌ای می‌یابیم و در تأیید شخصیت او در کنار مقام معظم رهبری قرار می‌گیریم که در جواب سؤال شماره‌ی4983 نظر مقام معظم رهبری را آورده‌ام. موفق باشید
5663
متن پرسش
این رهی نیست که از خاطره اش یاد کنی**این سفر همره تاریخ به جا می ماند پیشاپیش هفته دفاع مقدس گرامی باد
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: امید است افقی که شهداء برای آینده‌ی تاریخ ما گشودند هر روز روشن‌تر از روز قبل برای ما روشن گردد و خود را در این زیباترین تقدیر که خدا برای ما اراده کرده است بپرورانیم. موفق باشید
5661
متن پرسش
سلام علیکم با عرض سلام خدمت جناب استاد طاهرزاده .چند سوالی از حضورتان داشتم.نظرتان درباره ی متون و عبارات و سوالات زیر چیست ؟ 1-متن زیر را من بطور خلاصه از اینترنت پیدا کردم و خودم مستقیما از روی اسفار ننوشته ام قال الشیخ فی سبب شده الفرح فی شارب الخمر وشده الغم فی السوداوی اما الأول فلان الخمر إذا شربت باعتدال ولدت روحا کثیرة معتدلة فی الرقة والغلظ شدیده النورانیة وذلک هو السبب الأول وسببیته للفرح ان الروح إذاکانت کثیرة معتدلة ساطعة یستعد للانفعال من أدنى سبب من المفرحات فان المستعد للشئ یکفیه أضعف أسبابه مثل الکبریت فی الاشتعال فإنه یشتعل بأدنى نار لا یشتعل الحطب بأضعافها ولهذا یکثر فرح شارب الخمر حتى یظن به انه یفرح لذاته ولیس کذلک لان حدوث اثر لا عن مؤثر محال . الأسفار, الملا صدرا , ج۱ ص۱۶۰. شیخ درباره شدت فرح درشارب خمرگفت:…همانا اگرشراب متعادل نوشیده شود وزیاده روی نشود باعث تولدروحی که دررقت معتدل میشود وایجاد نورانیت می شود باز هم ذکر میکنم این قسمت که گزیده ای کوتاه از اسفار است را از روی یکی از سایت ها برداشتم . اگر چنین چیزی در اسفار نیست لطفا اطلاع دهید 2- در عرفان نفی شریعت شده و جناب مولوی گفته : *اذا ظهرت الحقائق بطلت الشرایع* ! 3-وقتی واجب الوجو کل الاشیاء باشد وعالم مساوی با خداوند وخالق ومخلوق یکی باشد یعنی خالق کل است ومخلوقات اجزاء چیزی که تصریح در کتب فلاسفه وعرفا شده است این عقیده باعث می شود که کل به اجزاء نیازمند ومحتاج باشد در حالی که به نظر آنها کل است وکامل است ولی محتاج به اجزاء خود می باشد در حالی که بیان می کنند هیچ نقصی ندارد غافل از اینکه خود همین احتیاج به چیزی، نقص بزرگی محسوب می شود . حیدرآملی میگوید: حیدر الآملی : فکذلک الحقّ تعالى یکون محتاجاً الى الموجودات ومظاهرها الغیر المتناهیة، لیظهر بها کمالاته الغیر المتناهیة!! برگرفته از کتای جامع الاسرار و منبع الانوار صفحه 241 از سید حیدر آملی 4-شیخ رجبعلی خیاط در مورد مولوی میگوید او در برزخ گرفتار است و یکی از شاگردان شیخ نقل میکند که ایشان فرمودند : خواستم کتاب مثنوی را بخوانم , در عالم معنا شخصی را در جلو و دیگری را در پشت سر خود دیدم که یکی به دیگری میگفت : نگذارید بخوابد . با شنیدن این سخن پیش خود فکر کردم که چرا هنگام قرائت قرآن نمی گویند نگذارید بخوابد ؟از این رو کتاب را کنار گذاشتم . شبیه به این مکاشفه برای فقیه عالیقدر شیعه حضرت آیت الله بروجردی رضوان الله تعالی علیه اتفاق افتاده است .حضرت آیت الله صافی گلپایگانی در دیداری که در بهمن ماه سال 1377 از مرکز تحقیقات موسسه فرهنگی دارالحدیث در قم داشتند در پاسخ به سوال نگارنده ی این سطور در این باره فرمود : از آیت الله بروجردی شنیدم که فرمودند: در ایامی که در بروجرد بودم گاه الهاماتی از غیب داشتم , یک وقت مشغول مطالعه کتاب مثنوی مولوی بودم که ناگاه صدایی شنیدم که : این شخص راه را گم کرده است به محض شنیدن این سخن کتاب را بستم و کنار گذاشتم و پس از آن دیگر مطالعه نکردم , همان وقت کتاب عدت الداهی کنارم بود مشغول مطالعه آن شدم . نگارنده از آیت الله صافی پرسید : بعضی از ایشان نقل کرده اند که فرموده : پس از شنیدن آن صدا , برای اطمینان خاطر از اینکه الهام غیبی باشد از خانه بیرون آمدم و به کوچه نگاه کردم هیچ کس درکوچه نبود کتاب کیمیای محبت ( شرح حال شیخ رجبعلی خیاط صفحه 63 و64). نوشته ری شهری 5-آیت الله سید علی آقا قاضی رضوان الله علیه در عالم مکاشفه متوجه میشوند که به ایشان میگویند در اتاقی که کتاب فصوص الحکم هست نماز نخوانید . ( حال شک دارم که در حالت مکاشفه اسم کتاب فصوص را شنیدند یا فتوحات مکیه .ولی بیشتر فکر کنم فصوص الحکم بوده است ) این را من در کتاب عطش که یکی از کتاب های جامع و کلی در زمینه شیوه و سیره ی سلوکی آیت الحق و العرفان سیدعلی آقا قاضی است خواندم 6-مولانا جعقر بن محمد علیه آلاف تحیت و الثنا کرسی درس 4000 نفری داشت .و این حرکت امام صادق بر هیچ کس پوشیده نیست .آیا امام صادق نمیتوانست فلسفه و منطق یونانی را بگیرد و آن را اسلامیزه کند و به جامعه اسلامی تحویل دهد ؟ و یا متون یونانی و ارسوطیی که در زمان حضرت علی بن موسی الرضا توسط مامون ملعون وارد جهان اسلام شد و امام به شدت در مقابل بدعت های فکر ی و نحله های فلسفی وارد شده به جهان اسلام ایستاد که به عالم آل محمد مشهورشد , آیا حضرت علی بن موسی الرضا نمیتوانست با متون یونانی که وارد جهان اسلام شده بود خود یک اسفار اربعه بدهد ؟من قصد جسارت به مرحوم صدرالمتالهین را ندارم و به تمام عرفا و فلاسفه احترام میگذارم . ولی اگر بخواهیم بگوییم بحث کشف و شهود کنیم , امام معصوم در این زمینه سرآمد است , اگر بخواهیم بحث عرفان و برهان کنیم که باز هم امام معصوم سرآمد است , اگر بخواهیم از تسلط برقرآن بگوییم که چه کسی از امام معصوم بالاتر.حال امامی که هم مقام کشف و شهود دارد . هم توحید امام معصوم از همه بالاترست .هم میتواند مسائل عقلی را به بهترین شیوه مطرح کند ( انتهای کتاب توحید صدوق مناظرات علی بن موسی علیه السلام با سران مذاهب و یا کتاب احتجاج طبرسی که مناظرات اهل بیت با دهریین و ... می باشد که با عقلانیت کامل و بدون توسل به منطق ارسطویی سران مذاهب را متوجه اشکال و اشتباه در عقاید خود می گردانند) حال چطور امام رضا و امام صادق خودشان نحله ی فلسفی در درس ها و بحث هایشان نبود و هیچ وقت آنها را مطرح نکردند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: 1- در مورد جمله‌ی «فی سبب شده الفرح فی شارب الخمر.....» این جمله در فصل (15) جلد 4 اسفار تحت عنوان «فی مناسبة ما بین شی‏ء من تلک الکیفیات النفسانیة و بین الدم الذی هو حامل الروح الحامل لآثار تلک الکیفیا» هست که ملاصدرا رابطه‌ی بین نفس و کیفیاتی که برای نفس حاصل می‌شود را مطرح می‌کند و از قول شیخ‌الرئیس علت‌های مختلف تحت تأثیرقرارگرفتن نفس به وسیله‌ی شراب را بیان می‌نماید که در آن‌جا شیخ‌الرئیس می‌فرماید: چرا اگر انسان‌ها در خوردن شراب زیاده‌نوشی نکنند یک حالت نشاط و نورانی‌شدن از نظر خودشان در خود احساس می‌کنند. که این یک بحث مربوط به معرفت نفس است و از جمله‌ی شیخ‌الرئیس بر نمی‌آید که خواسته است شراب‌نوشیدن را تأیید کند ظاهراً طرفی که خواسته اشکال بگیرد علم کافی برای فهم سخنان ظریف این اندیشمندان بزرگ را نداشته 2- در مورد جمله‌ی*اذا ظهرت الحقائق بطلت الشرایع* باید عنایت داشته باشید که این یکی از اصطلاحات عرفا است در تبیین مقام خاص که مقام «محو قبل از صحو» است که می‌گویند سالک در سیر خود به جایی می‌رسد که به‌کلی کثرات از منظر او محو می‌گردد و نور حق به وحدت حقه‌اش بر قلب سالک تجلی می‌کند و بعد از این مرحله مرحله‌ی بالاتری را می‌یابد که «صحو بعد از محو» است . در مرحله‌ی «صحو» با نور وحدانی که از مقام «محو» به‌دست آورده است حالْ کثرات را در جنبه‌ی وحدانی و حقّانی خود می‌یابد که به اصطلاح می‌گویند سالک در این مرحله در مقام «جمع» و یا «سیر به خلق در عین نظر به حق» پیدا کرده است. با توجه به این موضوعات است که مولوی می‌گوید: در مقام محو برای سالک چیزی نمانده است که بخواهد به حکم شریعت عمل کند نه این‌که اگر کسی در شرایط عادی باشد حق دارد از احکام شریعت فاصله بگیرد و ما مگر یک روز دیده‌ایم این افراد که چنین حرف‌هایی می‌زنند خودشان به بهانه‌ی *اذا ظهرت الحقائق بطلت الشرایع* از عبادات سر باز زده باشند و یا این‌که حتی برعکسِ افراد معمولی با تقیّد بیشتر به احکام شرعی می‌پردازند. محی‌الدین در فتوحات در رابطه با احوالات خود می‌گوید در یک هفته در حالت «محو» بودم به‌طوری که ابداً نمی‌فهمیدم در اطرافم چه می‌گذرد و بعد می‌گوید از اطرافیان پرسیدم در این مدت آیا نمازهایم را می‌خواندم؟ که به او گفته بودند دقیقاً به موقع‌اش وضو می‌گرفتی و نماز می‌خواندی، ولی خود او می‌گوید هیچ‌چیزی حتی از نمازهایی که در این مدت خواندم به یاد نمی‌آورم، ظاهراً در این مدت ملکات او بوده است که عمل می‌کرده. البته مقام اولیاء معصوم که در ستر و حفاظت حضرت حق‌اند جدا است به این معنا که اگر هم در مقام «محو» قرار می‌گیرند و متوجه نمی‌شوند تیر را از پای مبارکشان در می‌آورند از حضورشان نسبت به حق بهره‌مندند. 3- اگر متوجه حرف عرفا باشیم آن‌ها مثال موج و دریا را میزنند به این معنا که با هر موجی دریا هست و دریا از موج جدا نیست و در این حالت نه از جهت وجودی خداوند نیاز به مخلوقات خود دارد و نه وجود مخلوقات موجب تعدد در ذات خداوند می‌شود تا خداوند نیاز به اجزاء داشته باشد. جمله‌ی سید حیدر عاملی هم مبتنی بر روایت قدسی است که خداوند می‌فرماید: من گنج مخفی بودم خواستم شناخته شوم پس خلق را خلق کردم. از این جهت لازمه‌ی ظهور کمالاتِ خداوند خلقت مخلوقات است که این نیاز، نیاز از جهت نقص نیست بلکه خواست لطف کند به مخلوقات تا شناخته شود و از این جهت لازمه‌ی شناخته‌شدن خدا تجلی و ظهور کمالات اوست 4- ما در رابطه با حق و باطل‌بودن سخن عرفا ملاکمان عقل و شرع است و نمی‌توانیم به این حرف‌هایی که در شماره‌ی 4 از سؤال‌تان فرموده‌اید تکیه کنیم زیرا هزاران مورد خلافش هست به‌خصوص تأکیدهایی که حضرت امام به عنوان کارشناس عرفان و فلسفه که به گورباچوف در رابطه با ملاصدرا و محی‌الدین آن سخنان را نوشتند که حاکی از عظمت آن دو است نزد حضرت امام 5- فراموش نفرمایید که علامه طباطبایی از قول علامه قاضی در رابطه با سخنان محی‌الدین می‌گویند: بعد از معصوم هیچ سخنی بالاتر از سخن محی‌الدین نیست 6- اتفاقاً تمام تلاش آن است که به سخن امامان معصوم نزدیک شویم . شما امتحان کنید آیا با دقت بر سخنان ملاصدرا و محی‌الدین عمیق‌تر سخنان امامان را می‌فهمیم یا با فاصله‌داشتن از آن‌ها؟ مگر امثال ملاصدرا و محی‌الدین جز این بوده که تلاش کرده‌اند با تعمق در قرآن و سخنان رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌واله» و ائمه‌ی معصومین«علیهم‌السلام» متوجه حقایق شوند و حاصل تعمق خود را در اختیار ما گذاردند؟ ائمه‌ی معصومین«علیهم‌السلام» سخنانی دارند که به‌واقع اگر عرفان و فلسفه‌ی صدرایی را خوب نفهمیم به عمق سخنان ائمه پی نمی‌بریم. نمونه‌ی آن را در کتاب «چهل حدیث» حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» می‌توانید تجربه کنید. مگر علماء ما برای فهم سخنان ائمه«علیهم‌السلام» در موضوع فقه، اصول فقه را تنظیم نکردند؟ چرا برای فهم سخنان ائمه«علیهم‌السلام» در موضوعات عقاید و اخلاق خود را از علم عالمانی که اصول عقاید و اخلاق را تنظیم کرده‌اند بی‌نیاز بدانیم؟ موفق باشید
نمایش چاپی