بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
3975
متن پرسش
شما در پاسخ به سؤالی که پاسخش را به ایمیلم فرستادید، فرمودید: «حدس، از جنس اشراق است، حال چه دانشمند حصولی به آن برسد و چه دانشمند حضوری.»، از طرف دیگر در پاسخ به سؤال (3391) فرمودید: «اشراق، در علم حصولی معنا ندارد.»! اگر ممکن است، لطفاً رابطة «اشراق» و «حدس» و «علم حصولی» را دقیق‌تر بیان بفرمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اشراق یک نحوه خطوراتی است که به قلب وارد می‌شود و انسان بدون واسطه آن را احساس می‌کند ولی علم حصولی به کمک مقدمات عقلی یا حسی به صورت مفهوم در نزد ما واقع می‌گردد. موفق باشید
3974
متن پرسش
شما در جای‌جای مباحث کتاب «سلوک ذیل اندیشة امام خمینی»، در رجوع به حقیقت انقلاب اسلامی، حضرت امام را واسطه می‌دانید. این واسطه‌بودن را به کدامیک از معانی زیر می‌دانید؟ الف) همانطور که بارها این مثال را زده‌ام، آیت‌الله قاضی یک اراده کرد، آن شاگردش که پس از چند سال به استعداد خوبی در سلوک رسیده‌بود، به ارادة ایشان اولین مرتبة معرفت‌النفس عرفانی را مشاهده کرد و خودش را کنار خودش دید. آیا بهره‌مندیِ ما از انقلاب هم همینطوری به ارادة حضرت امام است؟ یعنی همانطور که آن عارف در او تصرف کرد و دستش را گرفت و بالاکشید، حضرت امام هم همانطور دست شهدا را می‌گرفته و بالا می‌کشیده؟ ب) حضرت امام اراده کرد نظام اسلامی را تشکیل دهد، حال هر کس بخواهد به این نظام خدمت کند، ملائکه او را از فیوضات اسلام و انقلاب اسلامی بهره‌مند می‌کنند. لذا ارادة حضرت امام، در به ظهور رساندن این حقیقت نقش داشته، نه در بهره‌مندشدن ما از آن پس از به ظهور رسیدن. و به همین خاطر که ارادة ایشان در «به ظهور رساندنش» نقش داشته، می‌توانیم ایشان را واسطة رسیدنِ خودمان به این فیوضات بدانیم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر دو گزینه خوب است و قابل جمع. موفق باشید
3973
متن پرسش
«با حقیقت انقلاب اسلامی زندگی‌کردن» یعنی چه؟ آیا به همان معنایی است که شهدا و رزمندگان در جبهه برای اعتلای اسلام و انقلاب تلاش می‌کردند و می‌خواستند مستقیماً از طریق خدمت‌کردن به این انقلاب به کمال برسند؟ یا به این معناست که: «انسان، دنبال قرب در انزوا و گوشة خانقاه نباشد، و باید سعی کند در عین حساسیت نسبت به جامعه و وظایفی که در قبال آن دارد به قرب برسد.»؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتی در عالم ظهور کرده است که باید آن را از ظهوراتش در حرکات و گفتار انسان‌های آماده‌ی تجلی آن حقیقت، احساس کرد، تعبیر توجه به پیچ تاریخی که در آن قرار داریم تعبیری است از همین احساس. موفق باشید
3970
متن پرسش
با توجه به این که از طرفی می‌دانیم که کسی نمی‌تواند بدون نظر به این انقلاب و تلاش برای اعتلای آن به قرب حق برسد و عارف بشود، و با توجه به این که از طرف دیگر شما معتقدید هر کس بخواهد اشراقات این انقلاب را بگیرد، حتماً باید به حضرت امام نظرکند، آیا شما معتقد هستید که هر کس خواست به قرب برسد، باید نگاهش به شخصیت اشراقی حضرت امام باشد؟ یعنی اگر کسی از حضرت امام فقط چند گزارة حصولی گرفت و تماماً با یک استاد دیگر سلوک کرد، به نظر شما آیا این شخص اصلاً نمی‌تواند سلوک کند و اگر هم سلوک کرده سلوکش به خاطر نظر به حضرت امام بوده اگر چه خودش منکر باشد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: امروز سلوکی که انسان بتواند در اثر آن به جامعیت لازم برسد بدون نظر به حقیقتی بنام سلوک حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» محقق نمی‌شود و دلایل آن را در جزوه‌ی «. وظیفه و نحوه‌ی سلوک طلبه‌ی عصر انقلاب» عرض کرده‌ام. موفق باشید
3969
متن پرسش
دربارة این استدلال که: «خداوند به همان دلیل که پیامبر فرستاد و امامان را پرورش داد، در زمان غیبتِ امام زمان، فقیهی که بتواند جامعه را درست هدایت کند می‌پروراند.» شما فرمودید که: «این استدلال، هم وجود حجت خدا را ثابت می‌کند و هم وجود سیره‌اش را.». آیا منظور شما از «وجود حجت خدا»، همین حیاتش در دنیا قبل از مرگ طبیعی‌اش است؟ یا وجودش اعم از این که در این دنیا باشد یا در آخرت؟ واضح است که در صورت دوم، این استدلال، وجود پیامبر را ثابت می‌کند، اما وجود امام زمان حی را ثابت نمی‌کند.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در آخرت همه‌چیز روشن است بحث در دنیا است و علم کلام این تعریف را جهت اثبات حجت خدا در دنیا مطرح می‌کند که می‌توان آن را به پرورش فقیه جامع‌الشرایط تسری داد. موفق باشید
3968
متن پرسش
در سؤال قبلی که پاسخش را به ایمیلم فرستادید، به تعریفی که شما در کتاب «سلوک» برای «مبادی فکر غربی» کرده‌اید، اشکالی گرفتیم. در پاسخ به آن اشکال، شما فرمودید که: «اندیشیدن» را باید به معنای «تأمل روحی» بگیریم. در تعریفی که شما در کتاب برای «مبادی فکر غرب» ارائه کرده‌اید، «اندیشیدن» را به معنای «تأمل روحی» یا هر معنای دیگری که بگیریم، (با توجه به پاسخ‌تان به سؤال قبلی) نتیجة مبادی است نه خود مبادی. پس چرا شما در تعریف «مبادی»، نتیجة آن را می‌آورید؟! این تعریف به نتیجه، مثل این است که «عبادت» را به «قرب» تعریف کنیم نه به «وسیلة رسیدن به قرب». فکرکنم با توجه به پاسخ شما به سؤال قبلی، این تعریف به مقصود شما نزدیک‌تر باشد: «مبادی فکر غربی، آن چیزی است که باعث می‌شود بتوانیم برای تسلط بر طبیعت بر روی داده‌های حسی فکرکنیم.». آنگاه با توجه به مثال‌هایی که در پاسخ به سؤال (3216) و (3382) فرموده‌اید، مصادیقِ «آن چیز» که در نگاه اولیه در این تعریف مبهم است، روشن می‌شود.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی روشن شد که مبادی از علم حضوری است و «وجودی» می‌باشد، تعریف‌بردار نیست إلاّ با مثال تا مخاطب آن را در خود احساس کند. موفق باشید
3965
متن پرسش
شما معتقدید که روح حاکم بر غرب را باید قلباً احساس کنیم. آیا منظور شما این است که: خود مبادی تمدن غرب را قلباً بشناسیم یا بطلانش را؟ یعنی آیا قلباً بپذیریم که: «باید مشهور شویم»؟ یا باطل‌بودنِ این قانون را قلباً درک کنیم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که انسان روح حاکم بر گناه را می‌شناسد باید روح حاکم بر غرب را شناخت. موفق باشید
3964
متن پرسش
سؤال: شما درکتاب سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» صفحة 42 خط سوم می‌فرمایید: «چیزی جز «وقت حضور» در صحنة کربلا حاکم نشود». آیا بهتر نیست به جای «وقت حضور» از عبارت «حضور حق» استفاده کنند؟ یک وقت می‌فرمایید: «چفیة آقا یادآور «وقت حضور» است»، این حرفْ خوب است؛ چون این حرف به این معنی است که این چفیه، یادآور آن وقتی است که حضور حقْ ظاهرتر بود. اما یک وقت بحث از «حکومت و حاکم‌شدن حضور» است، این تعبیر که «وقت حاکم شود» تعبیر مناسبی نیست، لذا به نظر حقیر بهتر است از تعبیر «حکومت حضور حق» استفاده شود.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: «وقت» یک حالت روحانی است که در روایت «لی مع الله وقت» بدان اشاره شده و عرفا نکات ظریفی در این مورد دارند. بنده در آخر کتاب «آنگاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» عرایضی از جهت روایات و اشعار عرفا داشته‌ام، بر اساس آن نگاه واژه‌ی «وقت حضور» به‌کار رفته و این غیر از واژه‌ی «حضور حق» است. موفق باشید
3958
متن پرسش
با عرض سلام و خداقوت نظرتون را میخواستم بدونم در باره اظهارات زیر. آیا این وحدت وجودی که در متن زیر بررسی شده، آیا همان وحدت وجود ملاصدرا است یا اشتباه تصور کردند و از دل آن نسبی گرایی را درآورده اند؟ متن: چند روز پیش پسرم -محی الدین_ میگفت: بابا میخوا ستم به دوستم بگویم که خدایشان را نپرستند و خدای ما را بپرستند. گفتم: خوب. چرا نگفتی؟ گفت: با خودم فکر کردم شاید ناراحت بشه، نگفتم. ************ با خود فکر کردم این چه مقوله ایست که ما مسلمانها دائماً درصدد "هدایت زبانی" دیگران به دین خودمان هستیم؟! محی الدین فرزندیست که اساساً در محیطی بزرگ شده که دائماً احترام به ادیان دیگر و نقد "خود" را دیده و شنیده است، ولی با این حال درصدد هدایت زبانی "دیگری" است! مسلمان جماعت را جان به جانش کنند دست از هدایت دیگری بر نمیدارد و خودش را برتر می بیند. خیلی برایم این حرف محی الدین عجیب بود. گرچه به خودش اجازه نداد بر زبان بیاورد ولی با این حال برایم عجیب بود که چرا خدای دین خود را برتر از خدای دین دوست بودایی اش می داند و می بیند! چرا او برغم اینکه در خانه و محیطی بزرگ شده است که "وحدت ادیان" و "وحدت وجود" مشی عملی و نظریش بوده، بازهم در پس و پشت ذهنش، خود را مکلف به هدایت زبانی "دیگری" می بیند!! این "خود برتربینی" هستی شناختی(نه روانشناختی) چیزی است که سالها ذهن مرا به خود مشغول کرده است. من نمیتوانم به صرف اینکه دین اسلام برترین ادیان و کامل ترین ادیان است، "خود" را برتر از دیگران ببینم تا چه رسد به اینکه بخواهم آنها را با زبان به مشی و منش خود دعوت کنم. هرگاه رفتم تا غیر مسلمانی را به اسلام دعوت کنم خود را مخاطب این کلام وحی دیدم که میفرماید: مَثَلُهُمْ کَمَثَلِ الَّذِی اسْتَوْقَدَ نَارًا فَلَمَّا أَضَاءَتْ مَا حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَتَرَکَهُمْ فِی ظُلُمَاتٍ لَا یُبْصِرُونَ(بقره/ 17) "سرگذشت آنان مانند کسانى است که آتشى افروختند، چون آتش پیرامونشان را روشن ساخت ، خدا نورشان را خاموش کرد و آنان را در تاریکىهایى که مطلقاً نمىدیدند واگذاشت" شاید کسانی با توسل به "شبه علوم وهمی"، شأن نزول این آیه را برای "منافقان" بدانند و "خود" را مخاطب این کلام الهی نبینند! ولی من نمیتوانم خود را اینگونه فریب دهم و مصداق این آیه نبینم. واقعاً چرا نباید خود را مصداق این آیه ببینم؟ آیا وقتی نماز میخوانیم، نوری از نمازمان برمیخیزد؟ ایا از عبادات ما نوری برمیخیزد؟ چگونه است که هم نماز میخوانیم و هم مغرور و متکبر هستیم؟ کدام عبادت ما میتواند مُرده زنده کند؟ کدام عمل صالح ما میتواند اتاق تاریک خانه مان را روشن سازد؟ ایا براستی ما میتوانیم با یک "حمد" بیماری را شفا دهیم؟ اگر اینطور نیست، پس لاف بیهوده نباید بزنیم و به آنچه اولیاء دین دارند، غره نشویم. به قول ما ترکها "تو رو سن نه"! من هرگاه توانستم با یک "ذکر" یک بیمار را شفا دهم و با یک "کلمه" مُرده را زنده کنم و با "عملم" اسباب آرامش و راحتی برای مردمان فراهم کنم، آنگاه به خود اجازه میدهم "دیگری" را به دین خود دعوت کنم. این است معنای آن حرفی که میزنیم و میگوییم: دوران اسلام گرایی به پایان رسیده است.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر بر اساس نوری که به قلب شما رسیده است بخواهید انسان‌ها را هدایت کنید حرف همین است که می‌فرمایید. ولی وقتی بر اساس نوری که بر قلب حضرت محمد«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» و اهل‌البیت«علیهم‌السلام» بخواهید متذکر سخن آنان باشید تا در آن اردوگاه جای بگیرید کار خوبی است. حضرت امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» به فرزندشان می‌فرمایند: «وَاْمُرْ بِالْمعروفِ تکُن مِن اَهله» امر به معروف کن تا از اهل معروف باشی. معروف یعنی آن‌چه حق و پسندیدنی است و انبیاء اهل معروف‌اند. آیا با توجه به این امر می‌توان گفت دوران اسلام‌گرایی به پایان رسیده است یا باید گفت تازه شروع شده است زیرا تنها اسلام است که با ابعاد عمیق انسان‌های سرگشته‌ی این دوران گفتگوها دارد. در ضمن وحدت وجودی که مورد بحث در محافل عرفانی است. در مورد نحوه‌ی حضور مطلق حضرت حق است و این‌که مخلوقات در عرض خدا نیستند بلکه همه مظاهر انوار اسماء الهی‌اند. موفق باشید
3957
متن پرسش
سلام حاج آقا انصافا کدوم سیر و سلوک کدوم نمایش حق در پشت انجام وظایف.برای آدمایی مثل من که می خوام دنبال معارف باشم تکالیفم رو درست انجام بدم ولی یه کلاس معرفتی که می رم یا می خوام برم نماز جمعه از طرف خانوادم متهم میشم به ولگردی گناه من چیه که توی یه شهر کوچیک زندگی میکنم و تفکرات مردمش پوسیدس .براشون دختر هیچ ارزشی نداره .چرا مایی که توی یه شهر کوچیک زندگی میکنیم حتی برای رفتن به جلسات مذهبی هم باید به خاطر حرف مردم مشکل داشته باشیم چون مجردیم هیچ جا نریم چون ممکنه فکر دیگه ای راجع به ما بشه .لطفا راهنماییم کنید .التماس دعا .من الله االتوفیق.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مریم‌وار باید در درون همین تضییقات و سخت‌گیری‌ها راه خود را با آرامش و امید و بدون دعوا و درگیری ادامه دهید تا نور روح الهی بر جانتان بدرخشد. چرا نسبت به راه‌هایی که خداوند در مقابل‌تان گشوده است ناشکرید؟ موفق باشید
3954
متن پرسش
سلام علیکم استاد استاد من برای تهییه کلیه آثار شما بارها به نمایندگی همدان مراجعه کردم ولی نتیجه نگرفتم نمیشود خود گروه شما کتاب ها و جزوات و سی دی ها را برای من بفرستد البه با قیمت مناسب چون خیلی دانشجوی خسیسی هستم . متشکر اگر میشود شماره تماسی اعلام بفرمائید تا بنده تماس بگیرم خدمت گروه شما برای سفارش
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: شماره‌ی مسئول فروش کتاب‌ها خدمتتان ارسال می‌شود (09136032342 آقای نظری) موفق باشید.
3950
متن پرسش
سلام استاد. تفاوت نفس و روح و فطرت و من انسان درچیست؟ از هرفردی سوال می کنم یک چیز می گوید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عموماً این واژه‌ها به جای هم به‌کار می‌رود، اصل آن است که انسان یک نفس ناطقه‌ای دارد که به یک معنا نفس است و به یک معنا که عامل حیات انسان است ،روح گفته می شود. و از آن جهت که گرایش به خوبی‌ها در آن نهفته است آن گرایش فطرت اوست و انسان به آن نفس ناطقه، «من» می‌گوید. موفق باشید
3946
متن پرسش
سلام علیکم: بنده با مشورت حضرت عالی ( سوال 3782) در حال خواندن بدایه الحکمه هستم و می‌خواستم بدانم برای اینکه با نظرات و مبنای حضرت علامه بیشتر آشنا بشوم چه کتاب هایی رو مطالعه کنم.(با توجه به اینکه در بسیاری موارد نظرات خود علامه مورد نقد قرار گرفته و امکان دارد با نظر خاص خود علامه آشنا نشوم) سوال بعدی اینکه پیشنهاد شما برای شروع مطالعه کتاب ((اصول فلسفه و روش رئالیسم حضرت علامه طباطبایی ره)) چه زمانی است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: با ادامه‌ی بدایه و نهایه و سپس اسفار مطالب روشن می‌شود. کتاب «اصول فلسفه و روش رئالیسم» را بعد از بدایه به‌راحتی می‌توانید مطالعه کنید. موفق باشید
3942
متن پرسش
با سلام وخسته نباشید .استاد طاهرزاده شما با توجه به اینکه در مسائل اعتقادی فعالیت دارید وبه نوعی یک شخصیت فرهنگی در کشور محسوب می شوید احساس می کنم که شما ضمن اینکه تلاش دارید که افراد را به سمت معارف علامه طباطبایی وآیت الله جوادی و حضرت امام (ره) ودیگر بزرگانی از دین رجوع دهید لازم است که جهت رشد نیروهای هنری در جهت پیشبرد اهداف انقلاب نیز تلاش نمایید اینکه شما بخواهید که فقط خودتان و افراد طلبه در جهت شکوفایی خود در مسیر اهداف انقلاب تلاش کنند خود نوعی حرکت خلاف انقلاب است هنرمندان جرئ این جامعه هستند وشما در خیلی از گفته هایتان آن طور که باید نسبت به این قشر احساس لطفی نشان نداده اید این کار را نکرده اید واین یعنی اینکه شما در مسائل فرهنگی آن طور که باید دقت به خرج نمی دهید پیشنهاد دارم که با گروهی از بزرگان هنر کشور جلسه داشته باشید ومسائل هنری کشور را جویا شوید و پس از آن با تحقیق در یافته های آنان با افق انقلاب اسلامی خط تئوری جدی را برای اهل هنر در کشور به اندازه وسعتان ارائه بفرمایید البته نیاز مند نگاه رهبری در موضوعات هستیم مطمئنا ولیک اگر اسلام توان شکوفایی در تمام مسایل را دارد در زمینه های هنری می بایست توان ظهور داشته باشد همانطور که شهید آوینی (ره ) می فرمایند که باید با روح اسلامی در تکنولوزی تصرف کرد وتکنولوژی را در زیر لوای اسلام به کار برد منظورم از تکنولوژی نیز هنر به تمام معانی می باشد حتما یعنی چگونه می توان روح دریافت شهدا را در هنر جلوه گر کرد واعتقادی را که در روح شهدا باعث این شد که آنها مسیر شهادت را انتخاب کنند در هنر نمایش داد یعنی چگونه می توان نمایش حق بود در ابزار هنر ؟نمی دانم که خدای بزرگ در نظر دارد جواب اینگونه سوالات را از طریق شما بیان نماید یا خیر ؟التماس دعا ؟سوال دیگری داشتم و آن اینکه چگونه می توان به این مطلب رسید که انسان مسیرش مسیری در که طبق نیاز جامعه حرکت می کند ؟یعنی فعالیتهایش در امور فردی واجتماعی در مسیر کمک به اهداف واقعی مردم است نه در جهت نفس اماره خویش ؟!
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: امیدوارم خداوند این توفیق را به بنده بدهد که بتوانم در وادی روح هنری هنرمندان قلمی بزنم که اشاره به عالم قدس باشد. زبان بسیار لطیف و حساسی نیاز است 2- امروز هر قدمی که در راستای استحکام نظام اسلامی بتوانیم به مردم کمک کنیم زمینه‌ی رشد مردم را در بستر نظام اسلامی فراهم کرده‌ایم و از این جهت به اهداف واقعی مردم کمک شده، ولی اگر بیرون از نظر به نظام اسلامی کار کنیم معلوم نیست در جهت جواب‌گویی به نفس امّاره‌ی مردم نباشد. موفق باشید
3941
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم خداوند حکیم به شما بزرگوار قوت و نیرو دهد برای بیدار شدن سحر کاهلم توفیق نماز شب ندارم و زمان داره میره و سحر را از دست میدم .چه کنم ؟ الهی سر حسن برود سحر نرود آیت الله حسن زاده آملی
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در روز پرحرفی نکنید، نگذارید آرزوهای دنیایی خیال شما را به سوی خود جذب کند، شام غذای کم حجم بخورید، زود بخوابید، آیه‌ی آخر سوره‌ی کهف را قبل از خواب قرائت کنید، برای یک نماز شب نیم‌ساعته برنامه‌ریزی کنید که در هشت رکعت فقط سوره‌ی حمد باشد ودر شفع بعد از حمد معوذتین و در وتر سه مرتبه قل‌هوالله و معوذتین و 70 بار استغفار و استغفار برای چهل مؤمن. موفق باشید
3940
متن پرسش
سلام علیکم! ما در مورد قرآن می دانیم این کتاب از جانب خدائی که عالم مطلق و حکیم مطلق است؛ آمده است. همچنین قطع و یقین داریم که هر چه در این کتاب آمده بین الدفتین قطعاً صحیح است. حال بیائید این پیش فرضها و پیش فرضهای مشابه را کنار بگذاریم. یعنی فرض کنیم ما هیچیک از این مطالب را در مورد قرآن و خدا نمی دانیم. بعد یک نفر بیاید قرآن را به ما بدهد؛ بگوید این کتاب را بخوانید و نظرتان را در مورد کتاب و نویسنده اش بگوئید. به نظر می رسد اگر ما این پیش فرضها را کنار بگذاریم و بخواهیم نظرمان را در مورد این کتاب بدهیم؛ نعوذبالله خواهیم گفت نویسنده این کتاب چندان حال خوشی نداشته موقع نوشتن کتاب و مقداری خل وضع است.(از اینجا به بعد ادبیات من ادبیات یک فرد مسلمان نیست. بلکه ادبیات یک فرد غیر معتقد به این مسائل است.) چون مثلاً می بینیم: اولاً این کتاب هیچ موضوع خاصی ندارد. در مورد مسائل اجتماعی حرف زده است؛ در مورد پدید آمدن آسمانها و زمین حرف زده است؛ در مورد درست شدن انسان حرف زده است؛ در مورد برخی حیوانات حرف زده است؛ در مورد پیشنیان حرف زده است و سایر موضوعات. یعنی این کتاب هیچ موضوع واحدی ندارد. در واقع ما اصلاً نمی دانیم هدف نویسنده از نوشتن این کتاب چه بوده است. چون در هر زمینه ای صحبت کرده است. ثانیاً می بینیم که در خیلی از موارد نویسنده کتاب دارد در مورد یک موضوعی صحبت می کند؛ یک دفعه موضوع بحث عوض می شود و در مورد یک چیزی دیگری که هیچ ربطی به موضوع مورد بحث ندارد صحبت می شود؛ بعد از چند خط دوباره برمی گردد به موضوع اولی. ثالثاً نویسنده کتاب ادعا کرده که هیچ تناقضی در این کتاب وجود ندارد؛ در حالی که ما دهها و صدها تناقض در این کتاب مشاهده می کنیم. رابعاً نویسنده کتاب ادعا کرده که همه چیز در این کتاب آمده است. در صورتی که خیلی از مسائل در موضوعات مختلف است که در این کتاب نیست. خامساً داستانهائی در این کتاب نقل شده است که به افسانه بیشتر شبیه است تا واقعیت. مثلاً می گوید یک فردی یک تکه چوبی را به یک دریای بزرگ زد ناگهان آب دریا دو نیم شد و یک نیمش به یک طرف رفت و نیم دیگرش به طرف دیگر. یا مثلاً می گوید یک فردی را در یک آتش بسیار بزرگ انداختند؛ اما آتش بر این فرد سرد و سلامت بود و اصلاً آتش این فرد را نسوزاند. یا مثلاً می گوید یک نهنگ یک فردی را بلعید بعد بدون اینکه این فرد صدمه ای ببیند؛ صحیح و سالم پس از مدتی از شکم نهنگ بیرون آمد. و داستانهای دیگر. سادساً در مورد برخی مسائل علمی حرف زده است که با واقعیات علمی که دانشمندان بدان رسیده اند متفاوت است. مسائلی در این کتاب بیان شده است که بچه دبستانی هم به این مسائل می خندد؛ چه برسد به داشمندان. این مسائل و مسائل دیگری سبب می شود که اگر ما آن پیش فرضهائی که را در ابتدای سوالم بود کنار بگذاریم؛ به آن نتیجه ای که گفتم در مورد این کتاب برسیم. حال آیا بصورت برون دینی و صرفاً با تکیه به خود همین کتاب و استدلالات عقلی و بدون اینکه بخواهیم آن پیش فرضها ابتدای بحث را ثابت کنیم؛ به این مسأله جواب دهیم یا نمی شود و اول باید آن پیش فرض ها اثبات شود بعد این مسأله حل شود؟
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: به عنوان یک تحقیق برون‌دینی توجه جنابعالی را به نظر دکتر واگلری استاد دانشگاه ناپل. جلب می‌کنم که می‌گوید: « قرآن کتابی است که نمیتوان از آن تقلید کرد ... چطور ممکن است این کتاب اعجازآمیز کار محمد باشد، در صورتی که او یک نفر عرب درسناخوانده بود ... ما در این کتاب مخزنها و ذخایری از دانش میبینیم که مافوق استعداد و ظرفیت باهوشترین اشخاص و بزرگترین فیلسوفان و قویترین رجال سیاست است. » دکتر مادریس به دستور وزارت خارجه و وزارت فرهنگ فرانسه 63 سوره از قرآن را در مدت نُه سال با رنج و زحمت متوالی به فرانسه ترجمه کرده است که در سال 1926 منتشر شده. وی در مقدمهاش مینویسد: «اما سبک قرآن بیگمان کلام خداوند است، زیرا این سبک مشتمل بر کُنه وجودی است که از آن صادر شده، محال است که جز سبک و روش خداوندی باشد ... از کارهای بیهوده و کوششهای بینتیجه است که انسان در صدد باشد تأثیر فوقالعاده این نثر بیمانند را به زبان دیگر ادا کند» (ترجمه وحی محمدی، ص 14.) قرآن از نظر هندسه کلمات نه سابقه دارد و نه لاحقه، دارای آهنگی خاص با پذیرش مفاهیم معنوی و بدون تکلّف و تصنع است، معلوم نیست الفاظ تابع معانی است و یا معانی تابع الفاظ. قرآن، در زمانی به صحنه آمـد و مبـارز طلبیـد که اوج تکامـل فصاحت عرب بود . حتی سخن رسول خدا و حضرتعلی در عین فصاحت، اصلاً شکل و هندسه قرآن را ندارد، و این مبارزه طلبی هنوز هم به قوت خود باقی است. هنوز کسی نیامده بگوید؛ قبل از قرآن چنین کلماتی به این شکل خاص در فلان کتاب بودهاست، همچنانکه کسی نیامده بگوید؛ من مثل آن را آوردهام و اتفاقاً هرچقدر انسان فصیحتر باشد بیشتر متوجه میشود که فصاحت قرآن از نوع فصاحت بشر نیست. همچنانکه جادوگران متوجه شدند کار حضرتموسیاز نوع سحر نیست. همین قدر بدانید که زبان یک اندیشه زبان خاصی است همان‌طور که زبان مثنوی را باید فهمید تا روح آن را درک کرد، زبان قرآن را باید فهمید تا مطمئن شوید خودش به خودی خود معجزه است و عظمت آن وقتی روشن می‌شود که متوجه رابطه‌های عجیبی شوید که به ظاهر برای انسان متناقض می‌آید. آیا تا حال کسی را سراغ دارید که مدتی بر روی قرآن تدبّر کرده باشد و از عظمت آن به حیرت نیامده باشد؟ قرآن تنها ما را به تدبّر دعوت کرده و می‌فرماید: «أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فیهِ اخْتِلافاً کَثیراً» آیا در قرآن تدبّر کرده‌اید، اگر از غیر خدا صادر شده بود در آن اختلاف‌های کثیری می‌یافتید. موفق باشید
3938
متن پرسش
با عرض سلام، منظور از این که گفته می شود علامه طباطبایی یک معرفت شناسی تأسیس کردند چیست؟ متشکرم!
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحثی است در فلسفه به نام اپیستومولوژی یا شناخت‌شناسی، شاید منظور باشد که بحث آن مفصل است و تحت عنوان شناخت‌شناسی می‌توانید آن را دنبال کنید. موفق باشید
3935
متن پرسش
سلام علیکم، در بالای سایت به زیبایی نوشته اید «ملائکه تا قیام قیامت در مقتل شهدا مانده اند و بر جان زائران مقتل آن ها نسیم عبودیت و معنویت می وزانند و راه ملکوت را به آن ها نشان می دهند.» سوالی که مدتی ذهنم را مشغول کرده بود و این مناسبت باعث شد آن را مطرح کنم این است که چگونه بعضی از مکان ها از لحاظ ارتباط با ملکوت قوی تر هستند. مگر نه این است که برای ملائکه مجرد این جا و آن جا فرقی ندارد؟ پس چرا بعضی مکان ها را محل رفت و آمد ملائکه می دانیم و بعضی جا ها را نه؟ آیا این ریشه در نفس مکان دارد یا صرفا احساسی که ما نسبت به آن مکان ها داریم به ما در ارتباط با ملکوت در آن مکان ها کمک می کند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: آن اراده‌هایی که در آن مکان‌ها ظهور کرده و آن تن‌هایی که تحت تأثیر آن اراده‌ها آن‌جا فرو افتاده، مکان را مقدس کرده است. موفق باشید
3934
متن پرسش
سلام علیکم. استاد لفظ «کلمه» در متون دینی به چه معناست؟ کلمه الله یا کلمه توحید و ...
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بیشتر به معنای سنت است. موفق باشید
3933
متن پرسش
سلام علیکم. نه پدرم جاه و مقام دنیوی دارد نه مادرم پست آنچنانی...استاد خوبم؛ من دختر یک خانواده متوسط هستم هیچوقت آن خواستگاری که مدنظر من است کسی که مومن باشد و متقی، خوش خلق، فهیم و عاقل برایم نیامد و من البته راضیم به رضای خدا و میدانم که به قول آیت ا...بهجت اهل معنا توکل می کنند وقتی که نشد یعنی لازم نبوده. حتما لازم نبوده که من ازدواج کنم و حتما خداوند صلاح و خیرم را میخواسته چون من توکلم بر او بوده. اما استاد گاهی به شدت دلم میخواهد همسری داشته باشم که همدلم باشد دلم میخواهد بالخره در این دنیا پشت و پناهی داشته باشم . در کتاب مناجاتهای شهیدچمران آمده بود: خدایا ما دوست داریم انسانی باشد که با اخت بگیریم و به او عشق بورزیم(قریب به این مضمون)؛ گاهی من هم دلم میخواهد همراه و همدلی داشته باشم؛ استاد گاهی دوست دارم خداوند به من توفیق تربیت فرزندانی ولایت محور و خداجو به من دهد؛ من از اینکه به یک کودک کلمه «خدا» را بیاموزم بسیار مشعوف می شوم.....میدانم هرچه خدا بخواهد همان می شود اما استاد جان؛ چه شد خدا تصمیم گرفت یکدفعه برای دختران دهه شصت همسران شایسته را تا این حد کاهش دهد(البته غیرشایسته را هم)؟این هم جزء مشیتهای الهی بود که اکثر همسالان من مجرد باشند؟چرا؟یعنی چه حکمتی در کار بود؟ استاد مگر نمی گویند حدیث هست که اگر کسی در چاردیواری محبوس باشد از همان راهی که اجلش می رسد؛ رزقش می رسد؛ پس چرا دخترانی که وجیه و وزینند و یا کسی را ندارند که برایشان وساطت کندمی مانند و آنان که فعالانه عمل می کنند همسران خوبی نصیبشان می شود؟مثلا من نه پدر و مادرم و نه فامیلم هیچ نوع وساطتی برایم نکردند اگرچه بحمدالله زیبا هستم و درس خوانده و سعی کرده ام متشرع باشم؛ اما خوب اینطور نبود که از همان راهی که اجلم می رسد نصیب و رزقم هم برسد.استاد چه اسمی از اسماءالحسنی حضرت حق، را باید کسانی که مانند من هستند مداومت کنند تا همسر شایسته رزقشان شود؟ شرمنده که مصدع اوقات شریفتان شدم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: فرموده‌اند ذکر «یا فتاح» همراه با 21 مرتبه آیت‌الکرسی در هر روز گشایش لازم را به همراه دارد. موفق باشید
3932
متن پرسش
بسمه تعالی. در جزوه سبک زندگی اسلامی مطلبی را فرمودید مبنی بر اینکه چون هواپیما ساخته فرهنگ غربی است باعث شده است که در هواپیما ما زنان و دختران را با آن وضع ببینیم. سوال بنده این است که بیایید و کمی به عقب برگردیم. به اتوبوس بین شهری. این هم ساخته غرب و فرهنگ غرب است. ولی آن وضعی که در غرب در اتوبوس ها هست در ایران نیست. حرف من این است که اگر روسری و حجاب را به زور بر سر فرد تحمیل کردیم یا اینکه بدون دلیل مجبور به حفظ آن شد دیگر فرقی نمی کند داخل هواپیما باشد یا در خیابان. اما اگر فرد بفهمد و دلیل داشته باشد حفظ فرهنگ خود را در دانشگاه های فرانسه ترک نمی کند. منظور من این است که نباید به استناد اینکه هواپیما ساخته فرهنگ غرب است، آن بی حجابی ها را توجیه کنیم. متشکرم، موفق باشید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این یک مثال ساده بود که مبنای آن را باید در رابطه‌ی بین تکنیک و فرهنگی که آن تکنیک در دل آن ساخته شده است، دنبال کرد که در کتاب «گزینش تکنولوژی از دریچه‌ی بینش توحیدی» مورد بررسی قرار گرفته است. موفق باشید
3930
متن پرسش
سلام علیکم: من راستش اسم شما رو شنیدم. بگذریم. دانشجوی رشته راهنمایی ومشاوره دانشگاه اردبیل هستم ترم2. خواستم بگم من عقیده‌ای دارم مبنی بر اینکه تا ما خود را اصلاح نکنیم امام زمان«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» نمی‌آیند تا بشریت را از دست سلطه‌ی صهونیسم نجات بدهند. به همین دلیل عضو تشکل دانشجویی هستم، ولی دوستام نمیدونیم که چطور فعالیت بکنیم. به خدا وقتی می‌بینم که چطور بچه ها رو به انحراف کشیده می‌شوند افسوس می‌خورم و برام دغدغه هست. خصوصا مطلع هستید فعالیت فرهنگی کم هست. اگر بشه شماره تلفن خودتون بدید یا باجواب راهنمایی کنید فقط منتظرم چون ازکارهای بی اساس خسته شدم. خدا اجرتون بده .یاعلی
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید کتاب «بصیرت و انتظار فرج» شروع خوبی برای تفکر بر روی این موضوع باشد . متن کتاب بر روی سایت هست می‌توانید دانلود کنید. موفق باشید
3929
متن پرسش
سلام استاد جان. در صلح نامه امام حسن علیه السلام از «تسلیم امر» حرف به میان آمده است. وقتی که «امر » به معاویه تسلیم می شود در واقع همان مساله ای که در قرآن به نام «اولی الأمر» هست؛ برای معاویه مطرح می شود در واقع «ولی امر» مسلمین بنابر صلح نامه، به معاویه تفویض شد و معاویه ولی امر مسلمین شد و طبق نص قرآن کریم واجب الاطاعه. استاد در یک چینش منطقی ما به همین نتیجه می رسیم. مگر امامت و ولایت امر قابل تسلیم کردن بود؟مگر این حق امامان شیعه نیست؟چرا از لفظ«تسلیم امر» استفاده شد؟بیچاره شیعیان زمان امام حسن علیه السلام چقدر گیج شده اند.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در آن فضا شیعیان از تسلیم به امر چنین برداشتی نکردند و همه می‌دانستند این به معنای دادن مسئولیت کشور به معاویه است با آن شرایطی که در سایر بندهای صلح‌نامه مطرح بوده که حق ندارد حکمی خلاف شریعت اظهار کند و یا شیعیان را آزار و اذیت نماید و مانع تلاش شیعیان گردد. موفق باشید
3928
متن پرسش
سلام علیکم! در احادیث مطالب زیادی وجود دارد از تأثیر برخی مسائل روی برخی مسائل دیگر که ظاهراً بین این مسائل هیچ ارتباطی وجود ندارد. مثلا احادیث سعد و نحس ایام. احادیثی که در زمینه اوقات مناسب و نامناسب جماع و آمیزش است. حدیثی که مثلاً می گوید بول کردن در حمام رزق را کم می کند. حدیثی که می گوید رد شدن از بین 2 زن یکی از اسباب فراموشی است. یا مثلا نوره کشیدن در روز جمعه موجب کمی رزق است. یا مثلاً خوردن در حال جنابت فقر می آور و سایر احادیث اینچنین در سایر موضوعات. برای مثال آدم نمی داند بول کردن در حمام چه ربطی به کمی رزق دارد یا مثلاً رد شدن از بین دو زن چه ربطی به فراموشی دارد و سایر مسائل. حال آیا همه این مسائل طبق علل و عوامل مادی هستند که هنوز کشف نشده اند یا نه علل معنوی و ماوراء مادی نیز در اینها دخیل است؟! اگر علل ماورائی دخیل است مکانیسم آنها چیست؟! مثلا طبق چه مکانیسمی بول کردن در حمام موجب کمی رزق می شود؟! یا مثلاً طبق چه مکانیسمی اگر در هنگام آمیزش مرد و زن خود را با یک دستمال پاک کنند بینشان کدورت بوجود می آید؟! یا مثلاً طبق چه مکانیسمی خوردن در حال جنابت موجب فقر می شود و ...؟!
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عموماً این روایات نظر به تأثیر امور معنوی در امور مادی دارد و نگاه باطن بین اولیاء معصومین«علیهم‌السلام» متذکر آن شده‌اند ولی اگر بر روی آن‌ها دقت کنیم و درست جایگاه روایات را پیدا کنیم، شاید اشاراتی به ذهن بیاید، مثلاً بول در آب روان و یا خزینه‌ی حمام یک نوع بی‌حرمتی به یکی از آیات الهی است و به همان اندازه مانع تجلی رحمت الهی می‌شود. یا در روایات ردشدن بین دو زن به شرایط خاصی بستگی دارد که انسان اراده کند در موقعیتی خاص از بین آن‌ها رد شود که ذهن او مشغول آن فضا گردد و این غیر از آن است که در خیابان به صورت عادی چنین عملی صورت گیرد. موفق باشید
3927
متن پرسش
بسم الهه الرحمن الرحیم: با عرض سلام خدمت استاد عزیز و بزرگوار خداوند را شا کرم که به شما توفیق آشنایی و درک این معارف بلند را داد و توفیق شا گردی شما را به ما عنایت کردو در مدت بیست سال مارا و بسیاری از اطرافیان ما را از این معارف عزیز بهرمند فرمود. در رابطه با بحث رزق سوالی داشتم جناب استاد از یک طرف در معارف دین ما فقر و نداشتن دنیا ستایش شده است مثلا معصوم علیه السلام می فرماید « إِنَّا لَنُحِبُّ الدُّنْیَا وَ أَنْ لَا نُؤْتَاهَا خَیْرٌ لَنَا مِنْ أَنْ نُؤْتَاهَا وَ مَا أُوتِیَ ابْنُ آدَمَ مِنْهَا شَیْئاً إِلَّا نَقَصَ حَظُّهُ مِنَ الْآخِرَةِ.» ( عده الداعی) ما (انسانها) دنیا را دوست داریم، ولى اگر بدان نرسیم بهتر از آن است که به آن برسیم و هرگز به فرزندان آدم چیزى از دنیا داده نشد، مگر آنکه از بهره اخروى‏شان کم گردید و یا « وَ إِذَا رَأَیْتَ الْفَقْرَ مُقْبِلًا فَقُلْ مَرْحَباً بِشِعَارِ الصَّالِحِینَ وَ إِذَا رَأَیْتَ الْغِنَى مُقْبِلًا فَقُلْ ذَنْبٌ عُجِّلَتْ عُقُوبَتُه‏ » (عده الداعی) و بحضرت موسى وحى شد که هر گاه دیدى فقر بتو رو آورد بگو مرحبا به شعار صالحین و هر گاه دیدى که ثروت بتو روآورده‏ بگو گناهى است که بزودى مجازاتش خواهد رسید. ویا داخل شدن یک شتر در سوراخ سوزن راحت تر از داخل شدن یک غنی در بهشت است(عده الداعی ) و بسیاری از روایت دیگر که در کتب روایی ما موجود است و از طرف دیگر به روایات و دعا هایی بر میخوریم که فقر را مضر و در دعاها وسعت رزرق را از خدا خواسته اند مثلا کاد الفقر ان یکون کفرا (نهج الفصاحه) و یا حضرت علی به فرزندش محمد ابن حنفیه می فرماید ای پسرم من از تنگدستی بر تو می ترسم پس از آن بر خدا پناه ببر فان الفقر منقصه للدین مدهشه للعقل داعیه للمقت(نهج البلاغه ) ویا در دعای عالیه المضا مین که مستحب است پس از زیارت ائمه علیهم السلام بخوانیم آمده و ترزقنی ما لا واسعا هنیئا نامیا.....و یا در دعایی که امام با قر آن را دعا ی جامع می خوانند آمده اعطنی حظا وافرا فی آخرتی و معاشا واسعا هنیئا مریئا فی دنیای (مفاتیح الجنان) و یا در نامه امام علی به امام حسن علیهم السلام آمده فرزندم از خدا چیز هایی بخواه که غیر او نمی تواند به تو بدهد مثل طول عمر تندرستی و گشایش روزی حلال و بسیاری از ادعیه و روایات دیگر حا لا واقعا وظیفه ما چیست آیا باید از خدا وسعت رزق بخواهیم تا هم علاوه بر بر طرف کردن نیازهای خود در حد معقول بدون اسراف و تجمل با توجه به رعایت اجما ل در طلب رزق بتوانیم به عمل مهم انفاق و دستگیری اقوام ومستمندان موفق شویم و از برکات آن که این همه در قرآن وروایات آمده استفاده کنیم یا خیر و ایا با وسعت رزق بدون حرص و تجمل آدم راحت تر می تواند به عبادات و ذکر و مطا لعه خود بپردازد یا با فقر و تنگدستی من خود احساس می کنم مواقعی که در شرایط بهتری از رزق هستم با آرامش بیشتری به مطا لعه و عباداتم می پردازیم وانفاقاتی هم می کنم آیا این به خا طر عدم توکل است ؟البته کتاب جا یگاه رزق انسان در هستی را مطا لعه و حتی با دوستان مباحثه نمو دیم و بسیار بهره بردیم ولی می خواهم این سئوال رابه طور مشخص لطف نموده پاسخ فرمائیداز خدای متعال طول عمر شما استاد عزیز را خواهانم التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم:. از روایاتی که صحبت از فاصله‌گرفتن از ثروتمندشدن است و دل را در گرو ثروت دنیاگذاشتن بر نمی‌آید که فقر به معنای نیازمندشدن به مایحتاج زندگی، مطلوب است. آن‌جایی هم که بحث طلب رزق وسیع است طبق همان روایاتی که نقل فرموده‌اید منظور ثروتمندشدن نیست بلکه منظور محتاج‌نبودن است تا همان‌طور که می‌فرمایید انسان با خاطری آسوده بتواند به وظایف دینی خود بپردازد. عمده آن است که متوجه شویم آری «وَ مَا أُوتِیَ ابْنُ آدَمَ مِنْهَا شَیْئاً إِلَّا نَقَصَ حَظُّهُ مِنَ الْآخِرَةِ» بنی آدم بداند اگر از دنیا چیزی به او دادند که در راستای لذّات صرفاً دنیایی بود به همان اندازه از آخرت او کم می‌گذارند ولی آن نوع زندگی که به طور طبیعی در زیر سایه‌ی برنامه‌ی الهی اداره می‌شود هرگز گرفتار چنین مشکلی نخواهد بود. و در همین راستا مردى خدمت امام صادق علیه السّلام عرض کرد: ما طالب دنیا هستیم امام به او فرمودند میخواهى با دنیا چه کنى، گفت: براى خودم از آن کمک میگیرم، و به خاندانم میرسانم، و صدقه میدهم و صله رحم به جاى میاورم و حج انجام میدهم، امام فرمود: این‏ها دنیا نیستند همه اینها آخرت میباشند. موفق باشید
نمایش چاپی