با سلام: بین تعریف حیوان ناطق و صحبت رهبری مبنی بر اینکه بسیاری از مباحث علوم انسانی مبتنی بر فلسفه هاییست که مبنایش حیوان انگاشتن انسان است رابطه ای وجود دارد؟ اگر خیر منظور چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بین این دو موضوع تفاوت اساسی هست. تعریف انسان به عنوان حیوان ناطق به معنای موجود دارای حیاتی است که دارای ادراک نیز هست که به اصطلاح به آن گفته میشود «تعریف جنس و فصل». و این غیر از نگاههای حسّگرا و پوزیتیویستی است که انسان را در حدّ یک حیوان با امیال حیوانی تعریف میکند.
موفق باشید
سلام استاد عزیز: ببخشید مزاحم وقتتون میشم من مدت خیلی زیادی هست که از مطالعه به صورت برنامه ریزی و متداول جدا شدم با مباحث تون آشنایی کامل دارم، دوره های معرفت نفس و برهان و معاد و ... رو قبلا گذروندم ولی از وقتی بچه دار شدم چون پشت خمی هم بودن دیگه وقتم اجازه نداد و نتونستم سمت کتاب برم مدت زیادیه که احساس نیاز میکنم برای مطالعه، ولی هیچ جوره نتونستم دوباره شروع کنم، انگار روحم هم مثل قبل همراهی نمیکنه ازتون درخواست داشتم که اولا راهنمایی بفرمایید اگه بخوام دوباره شروع کنم به مطالعه ی مباحث معرفتی از چه کتابی شروع کنم؟ دوما چکار کنم که مثل قبل، عطش مطالعه و پیگیری مباحث درونم بوجود بیاد؟ البته به صورت مجازی تا حدودی در جریان مباحث تون بودم ولی حتی صوت ها رو هم که میخوام گوش بدم احساس میکنم نفسم همراهی نمیکنه و تشنه ی شنیدن نیستم. تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید نباید به خودتان سختگیری کنید زیرا در همین شرایطی که هستید به لطف الهی از تجلیات انوار الهی و حضور فرشتگان برخوردار میباشید. نهایتاً پیشنهاد میشود با توجه به سوابق مطالعاتی که دارید خوب است بحثهایی که در رابطه با قرآن در سورههای اخیر شده است را دنبال بفرمایید. مثل سوره «الضحی» و «اللیل». یا سوره «بلد». موفق باشید
سلام: خسته نباشید، ببخشید صوت استاد فیاض بخش رو که توی کانال ارسال فرمودید، توی صوت استاد اشاره داشتند که رشد عقول و معرفت داشته باشید، میخواستم بپرسم بنظرتون چه کارهایی باعث رشد عقل میشود؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: مثل مباحث «معرفت نفس» و یا مثل مباحث صدرایی در رابطه با «وجود» در برهان صدیقین و از همه مهمتر مثل تأمّل در خطبههای توحیدیِ نهج البلاغه و عرایض صوتی که در شرح کتاب «آنگاه که فعالیتهای فرهنگی پوچ میشود». موفق باشید
با سلام خدمت استاد طاهرزاده ارجمند: چرا مباحث شرح کتاب مصباح الهدایة امام خمینی (ره) به صورت کتاب منتشر نشده؟ مشتاقانه منتظریم
باسمه تعالی: سلام علیکم: کار آسانی نیست و نیاز به فرصت کافی دارد. به نظر میآید اگر به کمک صوت شرح کتاب در متن تمرکز لازم انجام گیرد، إنشاءالله نتایج خوبی حاصل میشود. موفق باشید
سلام به استاد عزیز: از رفقا شنیدم کتاب «پاییز آمد» که خاطرات خانم فخرالسادات موسوی همسر شهید احمد یوسفی بود را خواندهاید و تعریف خاصی از آن داشتید. مایل بودم چنانکه ممکن است نظر خود را برای بنده بفرمایید. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: باسمه تعالی: از نظر بنده این کتاب ظاهراً و در ابتدای امر تصور میشود قصه یک زندگی عاشقانه است، ولی حقیقت آن است که این زن و شوهر از همان روزهای ابتدای زندگیشان میدانستند در سوز جدایی از همدیگر در دل تاریخی که با انقلاب اسلامی شروع شده، باید خود را در اوج صفا و جدایی تجربه کنند و هنوز هم همدیگر را در سوز جدایی تجربه مینمایند، هرچند یک نفر در این دنیا و دیگری در حیات شهیدان حاضر است، تا زیباترین غم را در خود و در ما زنده نگه دارد. این کتاب حکایت روح تاریخی است که در این زمانه شروع شده و میتوان آن را در این زن و شوهر احساس کرد. بازخوانی پروندهای است که روح انسانی و انسانیت در آن طوری نمایان است که دل هر انسانی را آب میکند. راستی را! چه اندازه غمهای بزرگ وقتی پای خدا در میان باشد، زیباست. دل را که نه، جانها را آب میکند. «چه خوش است رنج و محنت، به رَهِ وفا کشیدن! / چه خوش است ناز جانان، همه را به جان، خریدن!» موفق باشید
از امام صادق علیه السلام در مورد تفسیر آیه شریفه «وجعلنی مبارکا این ما کنت» سوال شد. حضرت فرمودند: روزی موسی ابن عمران از خداوند پرسید: اگر تو بنده بودی و معبودی برای خود داشتی برای جلب رضایتش چه میکردی و به کدامین عبادت بیشتر مشغول بودی؟ خطاب آمد موسی: شبانه روز در پی این بودم که گره از کار گرفتاری باز کنم! این روایت آیا در کتب حدیثی موجود هست؟ اگه هست لطفاً بیان فرمایید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً همینطور است که حقیقتاً انسانهای وارسته بهترین کار را رفع مشکلات خلق میدانند و در همین رابطه جناب سعدی میفرمایند: «عبادت به جز خدمت خلق نیست». امام حسن عسکری علیهالسلام میفرمایند: «خَصْلَتانِ لَیْسَ فَوْقَهُما شَیءٌ: الاْیمانُ بِاللهِ، وَنَفْعُ الاْخْوانِ؛ دو خصلت و حالتی که والاتر از آن دو چیز نیست، عبارتند از: ایمان و اعتقاد به خداوند، نفع رساندن به برادران دینی. موفق باشید
با سلام خدمت استاد گرامی: در حال شروع فص اسماعیلی و با کسب اجازه دو سؤال از محضرتان دارم: ۱. امام جماعت ما که رئیس اداره ی ما نیز هست به من چندین بار حرف هایی زده که مصداق دروغ است از آن حرف هایی که جوری میگویند که ما معنی دیگری را از آن برداشت کنیم یا با زبان متلک و کنایه صحبت میکند و... من هم دوست دارم نمازم را به جماعت بخوانم ولی ایشان را دارنده ی شرایط امام جماعتی نمیبینم. چکار باید بکنم؟ ۲. استاد علاقه ی شدید به روزه در ماه های رجب و شعبان و رمضان دارم ولی همچنان که در کتاب لب اللباب آمده فردی به من گفت ممکن است از آن طرف بام بیافتم و یک باره علاقه ام را به این امور از دست بدهم. امسال همه ماه رجب را بجز امروز روزه گرفته ام. با این حرف در دلم شک انداخت. حال نمیدانم آیا با تمام قدرت به روزه و دیگر عبادات بپردازم یا کمتر عمل کنم ؟ خدا قوت
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آیا امام جماعت در حدّی هستند که واقعاً نمیخواهند عدالت را رعایت کنند، یا بیشتر سهلانگاری میکنند؟ تا میتوانید باید حساس نباشیم و حمل بر صحت کنیم. ۲. بستگی به موقعیت خودتان دارد که روزه، بر روح و روانتان فشار میآرود و یا جانتان را به سوی معنویت میگشاید؟ موفق باشید
سلام استاد: فارغ از بحث تعبدی موضوع، یک زن بالغه رشیده عاقله فاضله چرا باید برای خروج از منزل از شوهرش اجازه بگیرد؟ مگر صغیر است؟ مگر عقلش نمی رسد کجا برود و کجا نرود؟ آخر حکمت ظاهری این حکم چیست؟ بحث اطلاع رسانی هم نیست بلکه اجازه است. از دید تعبدی ما به خداوند می گوییم سمعا و طاعتا. ولیکن.....
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به نظر می آید باید علما در این مورد نسبت به جامعه امروزی در نگاه خود تجدید نظر کنند. زیرا در جامعه گذشته عموماً همه مایحتاج انسان در خانه و زندگی بومی آنها حاضر بود و خروج از خانه بسیار سؤالبرانگیز مینمود. ولی امروز چنین نیست. ۲. بحث در هماهنگی در زندگی است. خروج مرد از خانه معلوم است ولی از این جهت که خروج زن از خانه اگر تعریف خاصی مثل کارمندی و یا معلمی نداشته باشد، معلوم است که باید به مرد به اعتبار هماهنگی، خبر داده شود، به اعتبار اینکه آن دو با همدیگر زندگی میکنند. موفق باشید
با سلام: از ظواهر بسیاری از روایات به نظر میرسد که امامان قائل به اصالت ماهیت بودهاند؟ آیا این مطلب درست است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید دوگانه اصالت «وجود» و یا اصالت ماهیت، مربوط به مباحث فلسفی است. در حالیکه در نگاه دینی، آزاد از بحث اصالت ماهیت و یا اصالت وجود، همه مخلوقات مظاهر انوار اسمای الهی هستند. موفق باشید
سلام و درود خدا استاد عزیز: میخواستم نظرتون را درباره شخصیت حجت الاسلام قنبریان و مباحثی که مطرح میکنند چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدلله حساسیت این عزیزان نسبت به تحقق عدالت ارزشمند است و باید ادامه داشته باشد. میماند که در نظام اجرایی برای تحقق این اهداف نیاز به حوصله و برنامهریزی دارد و از این جهت به نظر بنده دولت در مسیر تحقق عدالت تلاش لازم را به عمل خواهد آورد ولی محدودیتهای اجرایی چیز سادهای نیست که گمان کنیم یک شبه حل میشود. موفق باشید
با سلام و خسته نباشيد: ١. چرا وقتي از ماندن اثر وضعي گناه بعد از توبه اين همه تفاوت نظر هست و حتي شما هم مثلا در بعضي جواب ها مي گوييد خوب حالا اين تغيير نمي كند بعنوان تقدير بپذير؟ خدايي كه اثرات روحي رو مثلا از بين مي ره چطور اثر جسمي رو نمي تونه؟ كه خيلي مي گويند بخاطر قضاي تكويني و اين مسايل هست ما مي خواهيم بدانيم آيا واقعا همه چيز مثل گناه نكرده ميشه؟ مثلا كسي در اثر كناه دستش رو از دست مي ده در نمياد دوباره يه دست جديد؟ ٢. آيا اشتباهات زندگي هم مثل گناهان هست و حساب ميشه كه مثل توبه بهش نگاه كرد مثلا حتي يه اشتباه كوجك در انتخاب؟ ٣. از كجا بفهميم كل تلاش و كرديم بخصوص اينكه تو زندگي تقسيم زماني هست مثلا يكي مي تونه بيست ساعت در روز درس بخونه و يكي ده ساعت. از كجا بفهميم تلاش ما براي رسيدن به اون قضاي الهي بوده و ناكافي نبوده مثلا غير احساس كه در جواب كسي گفتيد؟ ممنون از پاسخگويي
باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً عنایت دارید که چنین موضوعی گستردهتر از آن است که بتوان در یک جمله روشن کرد. زیرا بحثْ در قرارگرفتن در جاده توحید است که در عین احساس حضور، همچنان باید ادامه داد تا اگر راهی به جهت گناه یا به جهت هر امر دیگری در مقابل انسان بسته شد، راههای دیگری گشوده باشد. آری! حتی اگر به هر دلیلی دست فرد قطع شد و دست دیگری نروئید، ولی راهی که انسانِ بیدست نتواند خود را ادامه دهد، بسته نیست و باز باید به سخن عطار نیشابوری توجه کرد که میفرمایند: «تو پای به راه در نِه و هیچ مپرس / خودْ راه بگویدت که چون باید کرد». موفق باشید
سلام شیخ: عیدت مبارک. من متولد ۷۹ هستم و تازه دانشجو شدم درکنار بیکاریام و ولگردی هام کتابای شما رو میخونم اما چون سیر مطالعاتی کتابای شما رو ندارم پخش و پلا میخونم برا همینم از شما یه سیر مطالعاتی میخوام که درست و حسابی بخونم. دمت گرم شیخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: سعی ما نیز این بوده است که با سیر مطالعاتی که درسایت هست، جواب امثال جنابعالی را بدهیم. إنشاءالله مفید خواهد بود. موفق باشید
سلام علیکم:
تقدس جمهوریت با نظر به تاریخ قدسی فردا
آری! شاید و چه بسا حقیقتا اگر انسان با نظر به افق برین و گشوده ای از آنچه که می تواند باشد و حاضر شود در نظر به جمهوریت ذیل انقلاب اسلامی در تجسم انسانی همچون حاج قاسم ها و یا همچون شهدا به آینده و فردای این تاریخ نگاه کند دیگر حضورش در صحنه ی انتخابات را ادامه ی دیروز تحجر و فساد و رانت امروز نمی فهمد بلکه به طلب فردایی برای حضور هر چه بیشتر از جنس حاج قاسم ها دنبال می کند و این یعنی همان (جمهوریت) آری، ما در صحنه ی حضور مردمی در انتخابات چه بسا دست به انتخابی بزنیم که در افق تاریخ فردای ما نباشد اما جنس حضور ما فردایی است گرچه انتخابمان اینگونه نشود. امید و امیدواری به فردای تاریخ درست در این نقطه است که شکل می گیرد و یأس و بازگشت از مسیر هم در این نقطه مفهوم می شود. [درست همان جایی که می توانیم باشیم اما بدون نظر به فردا و نظرگاه حضور و طلبی که می شود به آن چشم دوخت و انتظار کشید اما پا پس می کشیم]. باید یکی از محورهای جبهه ی تبیین در انتخابات پیش رو، نظرگاه فردایی باشد که جنس حاج قاسم است و نظرش به جمهور در دفاع از حرم است (حرم جمهوری اسلامی) اگر ستون این خیمه بلرزد خیمه ی حرم آل الله خواهد لرزید. شاید به یک وجه با آنانی که از انتخابات دلسرد شدند وجه اشتراکی بتوان یافت اما وجه افتراق است که درست نقطه ی مقابل آن که جمهوریت را تقویت می کند. وجه اشتراک همان ادامه ی دیروزی است که با رانت و فساد و تبعیض و بی عدالتی و....سایه بر امید حضور انداخته است تا انسان پا پس بکشد و یأس در عالم اراده ی انسانی اش رخنه کند و او را از برهه ای حساس در تاریخی بس بزرگ و تقابلی به شدت معنا دار و معنا بخش محروم کند و این همان جنود ابلیس است که آدمی را ابتدا بی اراده می کند و آنگاه بر حیات سرگردانی اش افسار می زند و صحنه ی زندگی اش را میدان تفرج توهمات و خیالات می کند و سپس در یک تاریکی سرگردان و بی معنایی او را بی حاصل دچار دوران زندگی از امروز به فردا و از فردا به فردایی دیگر تا فرا رسیدن مرگ اگر قبلش منجر به خودکشی نشود می کشاند. اما وجه افتراق در همان طلب فردایی است که ظهور انسانهایی میتواند باشد از جنس حاج قاسم ها که نه حضوری ملی داشته باشند بلکه مکتبی باشند فرا روی انسان های معنویت خواه و آزادی طلب و آزاده که در پی فردایی در قامت انسانیاند، نه ادامهی دیروز و نه رانت و فساد و اختلاس. کافی است در این افتراق و اشتراک بیندیشیم، فکر کنیم و به گفتگو بنشینیم تا انسانها حضور جمهوریت را همان ادامهی حضور حاج قاسمی ببینند و تصدیق کنند که اگر نبود آن حضور، جریان استکبار و صهیونیزم انسان را در سحر توهّمات و تخیلات و تمایلات نفسانیشان به اسارت میگرفتند و از انسان بردهای میساختند در تسخیر تمایلات عالم خود. آنچنان که در پروتکل های اندیشه ورزی شان نظر به چنین انسانی در آخرالزمان برای خود ترسیم کردند. جمهوریت همان دیروز نیست تا پا پس بکشیم، بلکه ادامهی فردایی است که با امروز تاریخ انقلاب اسلامی گره خورده است و درست همین جاست که باید حاضر شد، حضور از جنس فردایی برای عبور از دیروز با نظر به شهدا، اما نه با تکیه بر احساسات بدون تفکر تاریخی. و این صورت تفکر تاریخی بر عهدهی جبهه نخبگان انقلابی است تا افق حیات بخش فردا را و عبور از صورت گذشته را در تعین حاج قاسم ها به جمهوریت نشان دهند تا این طلب در جانشان زنده شود و در تاریخ حضور فردای خود شرکت کنند آنچنان که زیر تابوت حاج قاسم حاضر شدند.آری تابوت حاج قاسم طلب گمشده ی فردایی و پس فردایی انسان بود فلذا به صحنه آمد و در پی گمشدهی خود میگشت. به نظر میرسد اگر همین انسان را در فردایی از این جنس که همان طلب گمشده و حضور فراگشودهی خودش باشد حاضر کنیم و یا بتواند حضورش را در آن فردا بیابد، جمهوریت شکل خواهد گرفت و مشارکت ذیل یک تاریخ قدسی از همان صورتی که در تشییع پیکر حاج قاسم بود بار دیگر صورت خواهد گرفت. آری! باید به این نحوه از مشارکت فکر کرد و در وجه و صورت های مختلف آن برای معنابخشیاش و صورتگریاش به انسان تفکر کرد بدون آنکه بخواهیم گرفتار جدال و مراء با او شویم بلکه او خودش را متعلق به فردای انتخابات بیابد و حضورش را حضور خود معنا کند آنچنان که در تشییع شهدا رخ میدهد که حضورش را حضور تشییع خود می یابد اگر چه زباناش را ندارد تا این را بازگو کند اما معنایش را در خود به همراه دارد. سخن در مشارکت، سخن در نحوهی حضور انسان است که طلبی بس متعالیتر و معنابخشتر از دیروز را دارد که یأس از دیروز او را از ادامهی فردا باز نگه داشته است و اگر مطلوب و معنایی فراتر از امروز و دیروز را در فردایی که حقیقتاً در دل انقلاب اسلامی وجود دارد را در او زنده کنیم؛ امید را برای جمهوریت زنده کردهایم. بلی، سخن در نحوهی چگونگیها باقی است و کلام با اجمال همراه است و برای تفصیل باید به «گفت» نشست و زبان را به صحنه آورد تا هم گوشها بشنوند و هم زبانها سخن بگویند تا قلب تصدیق کند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در اینکه بشر جدید بنا دارد در انتخاب خود، خود را حاضر کند؛ بحثی نیست. و در اینکه در این انتخاب به دنبال حضوری بس متعالی است، باید با او به گفتگو نشست تا معلوم شود اگر آن انتخاب با نظر به افق توحیدی و بستر متعالی انجام نگیرد؛ انتخاباتی انجام نگرفته است، بلکه با بازی رسانهها، هوسهای سرگردان به میان آمده است و تقابل اساسیِ بین حضور مردمی در جمهوری اسلامی با جمهوریتهای سکولار دقیقاً در همین نکته است.
نظام مقدس جمهوری اسلامی میدانی را برای انسان فراهم میکند تا هرکس خود را در نزد خود در میدان انتخابی که انجام میدهد احساس کند و شورِ بودن خود را تجربه نماید. زیرا نه انسان میتواند بدون انتخابهایش و با تحمیل دیکتاتوران در این زمانه زندگی کند و نه میتواند در انتخابهای خود در افق تاریک سکولاریته، نیستانگاریِ خود را عمق ببخشد. و اینجا است که معنای انتخابات در نظام مقدس جمهوری اسلامی معلوم میشود با همان نگاه دقیقی که جنابعالی بر آن تأکید دارید. یعنی انتخاب برای حضور فردایی که در پیش است و در دل همین نظام میتوان با همه تنگناهای تاریخی که داریم به آن فردا نظر کرد. در این مورد بسیار میتوان سخن گفت تا معنای سخن آن پیر فرزانه را «فهم» کرد که فرمود: «فقط «جمهوری اسلامی»، نه یک کلمه زیاد و نه یک کلمه کم.» زیرا با این جمله بدون آنکه از حضور تاریخ جدید خارج شویم، از پوچی آراء سرگردان در جهان مدرن مبرّا خواهیم شد. چه اندازه در غفلتاند آنانی که جایگاه انتخابات را در نظام جمهوری اسلامی به اموری متصل میکنند که اتفاقاً با ادامه انتخاباتی که بر آن تأکید شده است؛ میتوان از آن امور و از آن تنگناها عبور کرد. موفق باشید.
روز سوم و روز آخر و به تعبیری روز وداعِ اعتکاف مصادف شده است با وفات حضرت زینب (سلام الله علیها) گویا باید دستی از جنس دستی که بر قلب بانو گذاشته شد بر قلب معتکفین واقعی گذارده بشه تا صاحب قلبی صبور از جنس قلب زینبی شوند تا بتوانند وداع جانسوز رو انجام دهند و با تاسی به بانو رسالتی سنگین که همان دعوت به توحید هست را به خوبی بر دوش گیرند و با قلبی صبور از معشوق جدا شوند تا بروند که هر کدام رهبری شوند برای جاماندگان این طریق، تا آنان را نیز به این وادی عشق و عاشقی بکشانند. بر معتکف واقعی خیلی سخت است که بخواهد از حریم امن و نورانی الهی جدا بشود و حقا که صبری زینبی میطلبد برای این وداع.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است. ملاحظه میکنید ما در این صحنهها با زینبی روبهرو هستیم که نهتنها حضرت سجاد «علیهالسلام» در وصف او میفرمایند: «أنتِ بِحَمدِ الله عالِمَةٌ غَيرُ معلَّمَةٍ فَهِمَةٌ غَيرُ مُفهَّمَةٍ» شما بحمدلله عالمی هستید بدون آنکه از معلّمی تعلیم گرفته باشید و فهمی دارید بدون آنکه انسانی به شما آن فهم را داده باشد؛ بلکه آن حضرت همینکه به مدینه آمدند متوجه شدند با نور شهادتی که در نهضت اباعبدالله «علیهالسلام» پیش آمد وجدان جهان اسلام را آماده کرده است تا رسالت دیگری به عهده بگیرند و آن، حضورِ غلبه نرمافزاری بر نظام استکباریِ امویان بود[1]. لذا بعد از حضور در مدینه در راستای حرکت نرم خود، طوری در جهان اسلام حاضر شدند که درست در حساسترین مناطق یعنی در شام و در مصر که هر دو تحت تأثیر امویان بود، آنچنان نقشآفرینی کردند که ما در مصر شاهد جریان فاطمیون و علاقه شدید مردم مصر به اهل بیت «علیهمالسلام» هستیم و در شام با جریان علویون روبهرو میباشیم. حرکت نرم حضرت زينب «سلاماللهعلیها» بعد از رفتن از مدینه آنچنان عمیق و دقیق است که حتی مزار آن حضرت به طور مشخص معلوم نیست در مصر است یا در شام، و این معجزه حضور نرم است تا همه روحها و وجدانها خود را متعلّق به حضرت زینب «سلاماللهعلیها» یعنی بانویی بدانند که قهرمان نهضت کربلا است.
حال آیا این ما نیستیم که با شهادت فرزندان ناب انقلاب اسلامی از جمله حاج قاسم سلیمانی باید زینبوار وجدانهای مردممان و مردم جهان را متوجه جریانی کنیم که قاتلان بهترین انسانها در ایران بودند؟ تا از این طریق جهتگیریِ فرهنگ مدرن که همراه با کفر و خشونت است، تغییر کند؟
در بستر نهضت نرمافزاری انتقام آری! ولی خشونت نه. مانند اشعاری که در جای خود انتقام است و شمشیر تیزی هستندکه بدون خونریزی دشمن را میکُشد. به گفته مولوی که در وصف حضرت علی «علیه السلام» میگوید:
تیغ حلمت جان ما را چاک کرد آب علمت خاک ما را پاک کرد
بازگو دانم که این اسرار هوست زانک بی شمشیر کشتن کار اوست
با توجه به این امر یعنی در نسبت بین حقیقت و قدرت میتوان به کربلا فکر کرد و شب عاشورا، که از یک طرف حضرت اباعبدالله«علیهالسلام» فرمودند: همه افراد فردا شهید خواهند شد. زیرا حضرت خود را در بستر حقیقتی یافتند که شهادت آن را معنا میکرد و از طرف دیگر فردا با تمام نیرو جنگیدند و نشان دادند دارای قدرت روحی بزرگی هستند که ترس در آن راه ندارد. راستی! بین شهادتِ حتمیِ حضرت اباالفضل «علیهالسلام» که از قبل میدانستند و آنهمه دلاوری و قدرتنمایی، پیچیدهترین رازی نیست که میتواند مرز بین قدرت و خشونت را از هم جدا کند تا معلوم شود چگونه خشونت با ترس همراه است ولی قدرت، با پشتوانه حقیقت، شجاعتآفرین است؟ و راهی میشود تا وجدان جامعه برای درک حقیقت به جوش آید.
باید به این نکته فکر کرد که انتقام سخت اگر انتقامی است پایدار و موجودیتِ دشمن را نشانه میگیرد، حتماً انتقامی است که در بستر حرکتی نرم نتیجه نهایی خود را آشکار میکند تا هویت تاریخی دشمن استکباری بیمعنا گردد. مانند حرکت حضرت زهرا «سلاماللهعلیها» بهخصوص آنجایی که حضرت وصیت فرمودند مرا شبانه غسل دهید و کفن و دفن کنید. تا جریان مقابل هیچ کاری نتواند بکند، مگر آنکه ناظر آبشدن و تبخیرِ به مرورِ خود در تاریخ باشد. «امّ ابیها»بودنِ حضرت زهرای مرضیه «سلاماللهعلیها» یعنی بعد از رسول خدا «صلواتاللهعلیهوآله» نیز باید این نهضت با روحِ مادرانه آن حضرت ادامه یابد و پایدار بماند. لذا یک طرف خشونت است و جسارت به آستانه آن حضرت، و یک طرف حقیقت است و شجاعت، و این است که شیعه در ذکر مصائب آن حضرت متوجه رنجی میباشد که در مسیر بهظهورآوردنِ حقیقت در مقابل خشونت باید تحمل کرد تا معلوم شود پیروزی اصلی و انتقام سخت در حرکات نرمافزارانه نهفته است و هرکس باید در هر زمان مطابق دشمنی که در مقابل خود دارد، آن حرکت را به میان آورد.
در این مورد باز باید به حضور و نقش حضرت زینب «سلاماللهعلیها» بعد از حضور در مدینه در جهان اسلام فکر کرد و معجزه حضور نرم نسبت به وجدانهایی که پس از شهادت بیدار شدند و امکان گفتگو با آنها در راستای درک حقیقت فراهم گشت. موفق باشید
[1] - در این مورد خوب است به سخنان رهبر معظم انقلاب بعد از شهادت حاج قاسم سلیمانی و حضور میلیونی مردم در تشییع پیکر آن شهید توجه فرمایید که فرمودند: «البتّه آنچه در شهادت او اتّفاق افتاد، اوّلین سیلی سختی بود که به آمریکا زده شد و تا آن زمان، مهمترین سیلی به آمریکا همین حرکت مردمی عظیمی بود که انجام گرفت؛ بعد هم که خب برادرها یک سیلیای زدند؛ لکن سیلی سختتر عبارت است از غلبه نرمافزاری بر هیمنه پوچ استکبار که نیازمند همت جوانان انقلابی و نخبگان مؤمن ما است .
با سلام خدمت استاد عزیز: چند سوال از خدمتتان داشتم: ۱. استاد به نظر شما ما باید نگاه و هدف و انتظارمان برای اصلاح کلی جامعه و زمینه سازی ظهور این باشد که منتظر باشیم و امیدوار به اینکه در آزمون و خطاهایی که در زندگی شخصی و جامعه و ادارات و مملکت داری مان می کنیم تا پیدا کردن راه درست، ظرفیت برگشت دوباره روح انقلاب اسلامی به سطح جامعه و زندگی ها برگردد و امید به اینکه هرچند ما مشکلات را میبینیم و می شماریم و راه رفع آن را در زمین جستجو می کنیم، اما خداوند دائما در حال بررسی ظرفیت پذیرش روح انقلاب توسط جامعه و اشخاص است تا بیاید و فضا طوری شود که نخواستن ها بالاتر از داشتن ها دانسته شود نه اینکه صرف بخشنامه و از این دست امور کافی باشد. استاد عزیز لطفا بفرمایید که آیا اینکه وقتی دقت می کنیم به اخلاق و رفتار و روح حاکم بر بخشی از افراد و جامعه می فهمیم و می بینیم که آنها در صدد نگهداشتن خودشان در یک سطح و یک ترازی هستند یا مثل یک نخ تسبیح یک روحی آنها را به نظم می آورد که آن روح جامعه اگر باشد، آیا اگر خدا بیاید این فضا و روح حاکم طوری می شود که نخواستن ها بالاتر از داشتن ها دانسته شود؟ آیا خدا از جمع ما رفته که این فضای حرص ایجاد شده؟ آیا به نظر شما ما باید توجه مان به ساخت ظرفیت برای آمدن خدا باشد؟ ممنون میشم کمی توضیح بفرمایید. ۲. استاد با تفکر در مورد دین و عقل می فهمیم که رعایت حقوق دیگری را کردن، حال انسان باشد یا حیوان و... که گویا همه چیز را به یک نظمی می آورد و همه چیز همان جا که باید قرار می گیرد و اینکه مثال شخصی رو زدید که بنده در سوالم از آن کمک می گیرم شخصی که فرمودید شب درِ خانه تان را زده و پشیمان از اینکه غیبت شخصی را تایید کرده بود و به شدت پشیمان از کارش بود، استاد عزیز با دقت در حالات این شخص گویا احساس به هم ریختگی یک نظم و ایجاد یک فساد یا بیرون انداخته شدن از فضای نظم روحی درونی را داشته، حال سوال اینکه فکر می کردم که اگر از این دست اشخاص در ادارات کار کنند آن اداره را بجای بیست شخص با ده شخص اداره می کنند و خود شخص یک اداره می شود و دلسوزانه کارها جلو می رود تا جایی که اداری گری رنگ می بازد و اگر در صنعت و... هم باشد برای جلو بردن کارهایش آن رعایت حقوقی را که می کند گویا طوری می شود که همه چیز به یک نظمی در آمده و هر چیز همانطور که خدا تعیین کرده میشود، به نظر شما سهم اینکه امروز در حداقل ابتدای راه جهان بین دو جهان صنعتگر و اداری و معلم و... ما باید این حد از رعایت را داشته باشند در ورود به تمدن و جهان دیگری چیست؟ آیا این ابزاری که ما امروز می سازیم در بحث نظامی و پزشکی و... که شاید گاهی درهمان ریل تکنیک غربی باشد هر چند نیت استفاده فرق کند آیا این فقط شروعی برای ورود به عرصه دیگری است یا اینکه با توجه به اهمیت علم و فناوری امروز برای اینکه اسیر و مستعمره غرب نشویم لازم است؟ ۳. در آخر اینکه استاد عزیز به نظر شما شرایط امروز ایجاب می کند که بحث دانش بنیان و علم و فناوری بیشتر پیگیری شود؟ آیا اوایل انقلاب این امکان وجود نداشته است؟ ممنون از شما
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آری! به خوبی متوجه شدهاید که ظرفیتی در پیش است تا انسانها بیش از نیازهای دنیایی خود با معنویتی که به سراغشان میآید، احساس بینیازی کنند. در این رابطه اخیراً عرایضی ارائه شده تحت عنوان «نسبت عقل با قناعت نسبت به آنچه داریم» https://eitaa.com/matalebevijeh/12803 از این جهت اگر خدا را در زندگی رانده باشیم، به خود میآییم تا با بهرهمندی از زیستِ دینی، خدا را به زندگی برگردانیم. ۲. همین توجه به حضوری که با شهدا پیش آمده و وجدان مردمان، آن را درک کرده به نظر میآید نقشآفرین باشد. کافی است نوع گفتگوها، گفتگو نسبت به آینده قدسیِ انقلاب اسلامی باشد و با امید، این نوع گفتگو نقش خود را ایفاء خواهد کرد و البته بنا نیست ما از جهان جدید خارج شویم. ۳. آری! قبلاً با جدیّتی که این سالها متوجه ضرورت علم و فناوری در افق فرهنگ دانشبنیان دنبال میشود، دنبال نمیشد و هنوز هم البته ما در ابتدای راه هستیم، زیرا فرهنگ دانشبنیان بیش از آنکه یک دانش باشد، یک روح است. موفق باشید
سلام: در مورد حضور تاریخی شهید روحالله عجمیان بیشتر توضیح میفرمایید. بنده هرچی بیشتر به ایشون و حضوری که داشتن فکر میکنم به نورانیتی که در وسط پوچی و تاریکی تو اون لحظه ضرب و شتم ایشون رخ داده بیشتر پی میبرم. نمیدانم. گویا هنوز جامعه توان شناخت نقشی که شهید عجمیان داشته را ندارد که به شکلی تقریبا ساده ازش عبور کرد، درحالیکه در شهادت شهید حججی غوغا بپا شد اما شهید عجمیان آنطور که باید خیر، نمیدانم در این چه رازیست. بنظر حقیر شهید عجمیان نقشی به مراتب بیشتر از شهید حججی بازی کرده، نورانیتی که به صحنه آورده انگاری بیشتره. نمیدانم آن لحظه که به ایشون حمله کردن او در صحنه چه میدید که وقتی سوار آمبولانس شد با همان حال زخمی و شکستگی و...، از تخت پایین آمد و سجده شکر رفت و در بیمارستان به شهادت رسید. واقعا در شهادت ایشون جز زیبایی چیزی یافت نمیشود، لذت بخشترین صحنه آنجایی دیده میشود که پیکر نیمهجانش را بر زمین میکشیدند. من که نمیفهمم. اما احساس میکنم در این زمان باید شهید عجمیان شد و صد البته شهید عجمیان شدن را به هرکس ندهند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد شهید عجمیان و زوایای شخصیت عجیب او همین اندازه میتوان فهمید که حقیقت او عامل رسواییِ رسواهایی شد که چهره خود را پنهان کرده بودند و این کم عظمتی نیست. چه کسی باور میکرد فرزندان عمو سام تا این اندازه در انسانیت سقوط کنند و چهره همه جنایتکاران آخرالزمانی را که نهایت ظلمات است در مقابل نور، یکجا به نمایش بگذارند؟!! مطمئن باشید هرگز چنگیز خان مغول این اندازه پست و رذل نبود. به فکر فرو روید که آیا آخرالزمان جز این است که نهایت ظلمات در مقابل نهایت نور قرار میگیرد؟ و حکایت شهید روح الله عجمیان چنین حکایتی است و انسان حقیقتاً در میماند که این انسان، چه انسانی است که این اندازه میتواند در نشاندادن حقّانیت همه شهدای ما توانا باشد. تنها میتوانم بگویم:
یک دهان خواهم به پهنای فلک
تا بگویم وصف آن رشک ملک
ور دهان یابم چنین و صد چنین
تنگ آید در فغان این حنین
این قدر گر هم نگویم ای سند
شیشهٔ دل از ضعیفی بشکند
شیشهٔ دل را چو نازک دیدهام
بهر تسکین بس قبا بدریدهام
حقیقتاً طاقت فکرکردن در این مورد برای ما نمانده است. بنده این شهدا را نماینده همه شهدای همه تاریخ میدانم. شهدایی که در همه تاریخ بنا داشتند استکبار را در همه جلوههایش رسوا کنند و نقشههای دشمن را به هم بریزند تا به تعبیر مقام معظم رهبری نقشههای مهندسیشده بسیار دقیق، قابل پیادهشدن نباشد. همه اینها را باید به حساب شهیدان این دوران گذاشت. بنده حیرانم که اینان در درون خود به دنبال چه تأثیری بودند که خداوند تماماً جواب تقاضای اینها را در بیشترین تأثیر ممکنه گذاشت از خانواده محترم اینان نیز حیرانم، از مادر آرمان عزیز بگو تا خواهر روح الله عجمیان و مادر شهید دانیالزاده. اینان چه دیدند که این اندازه با حقیقت در متن انقلاب آشنا شدند؟!! این نیز صفحه دیگری از انقلاب است که هنوز خوانده نشده است!!
همراه جناب مولوی باید گفت: «شیشهٔ دل را چو نازک دیدهام / بهر تسکین بس قبا بدریدهام»
این گفتهها تنها برای تسکین دل خودمان بود که شیشه دل نشکند و از عظمت کار، قالب تهی نکنیم. موفق باشید
سلام و عرض ادب خدمت استاد بزرگوار: آیا موسیقی رپ اشکال شرعی ندارد؟ در کانال مطالب ویژه در ایتا یک کلیپی منتشر شده که با ریتم رپ هست.
باسمه تعالی: سلام علیکم: رهبر معظم انقلاب سالها قبل در سخنرانی خود در دانشگاه تهران فرمودند هیچ نوع موسیقی در ذات خود حرام نیست، حرمت موسیقی به محتوای آن و یا آنچه باعث فتنه و فحشاء میگردد؛ میباشد. موفق باشید
سلام استاد عزیز: در مورد حرکت جوهری یه سیب میبینیم که سبزه بعدش رنگش میشه زرد یعنی حرکت کیفی سیب، حالا حرکت جوهری عالم دنیا را چطوری باید ببینیم که الان نسبت به ده سال پیش جوهرش از عالم بالا تغیر کرده حالا مثلا شده این وضع موجود؟ تغییر را چطور باید دید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: حرکت جوهری به عنوان جوهر عالم ماده یا کلیّت عالم ماده بابی را میگشاید تا روشن شود ذات یا جوهر عالم ماده در حال تغییر قوه آن به فعلیت است تا در این مسیر به سوی حضور قیامتی خود که سراسر فعلیت است، جای گیرد. بنابراین نباید انتظار داشت که مثل حرکات عرضی آن ذات، درکِ حسی شود. در این رابطه در متن «برهان حرکت جوهری» مطالبی عرض شده است که خوب است به صوت آن مطالب رجوع شود. موفق باشید
سلام و احترام خدمت استاد بزرگوار: مدتی است لازم میدانم مسالهای را با حضرتعالی مطرح کنم اگر صلاح دانستید برای کاستن از مشکل، اگر راه حلی به نظرتان رسید بزرگواری کنید، دست فرزندانتان را بگیرید. چند سالی است با مرکز فرهنگی آشنا شدهام که بحمدالله دغدغه انقلابی هم دارند و ظاهرا اهل فکر و مطالعه هم هستند اما از آنجا که کار بشری بی نقص نیست، نقائصی در این جمع میبینم که از صمیم دل مایلم رفع شود. ۱. گاهی از زبان شما هم شنیدهام که میفرمایید این حرف را یا این توصیه را یک توصیه اخلاقی نبینید مساله فراتر از این حرفهاست یا مساله، مساله وجودی است، آیا این فرمایش شما به معنای عدم ضرورت پایبندی به مسائل و تعهدات اخلاقی است؟ جلسات حضرتعالی کاملا منظم و سر وقت برگزار میشه ولی این بزرگواران هیچ تعهدی نسبت به کسی که بهش قولی میدهند ندارند جلسات بی نظم هست گاهی واقعا اتلاف وقت زیادی هست ولی حتی بابت تاخیر یا عدم حضورشان عذرخواهی هم نمیکنند. ۲. وقتی فردی جدید وارد جمع میشود به جهل او درباره برخی مسائلی که به نظر آنها بسیار مهم است رحم نمیکنند و متاسفانه بارها مورد نقد و ملامت قرار میگیرد که فلان حرف تو موجود بینی بود آن دیگری شرق شناسانه و آن دیگری مشهورات، هیچ مسیری برای دستگیری و حرکت فرد از ندانستههایش به آنچه باید بداند ترسیم نکرده اند. بسیاری افراد با شنیدن کلمات پرطمطراق این بزرگواران آنچنان زمین گیر میشوند و خود را میبازند که یا مطیع کامل میشوند یا یاس آنها را فرامیگیرد. و متاسفانه خیلی از افرادی که برای کمک فکری و نفس کشیدن در فضای فکری_ انقلابی به آنها پناه میآورند یا کسانی که دوست دارند در این زمینه باری به دوش بگیرند، آزرده و سرخورده از مرکز فاصله میگیرند. ۳. تاکید بیش از حد به دستاوردها یا تحلیلهای برخی بزرگان هم راه تنوع فکری را بسته و هم پویایی را از جمع گرفته، مثلا اگر بنده به حضرتعالی ارادت دارم اگر فقط کتابهای شما را بخوانم فقط اراء شما را بپذیرم و نه راه نقد را بازبگذارم نه با اندیشههای متنوع ارتباط داشته باشم و نه مسیر علمی و سلوکی شما را داشته باشم، برای کسانی که با من به عنوان پیرو اندیشه شما مواجه میشوند، سوء تفاهم ایجاد میشود که من حاصل اندیشه شما هستم و مسیر رسیدن دیگران به حقیقتِ اندیشه شما را مسدود یا دشوار میکنم. و خود را از شنیدن اندیشه های دیگر و فهم دیگران از اندیشه و آثار شما محروم میکنم ۴. نگاه از بالا. یا همان نگاه عاقل اندر سفیه این دوستان اجازه شنیدن نظر دیگران را از آنها گرفته. مسلم میدانند که درست فهمیدهاند، درست میروند و بی هیچ درنگی دیگران را زیر شنی تانکهای کلمات بی تعریف، ادعاهای بی دلیل و حتی تمسخرهای فکری شان له میکنند. بنده واقعا متاسفم که مجبور شدم در این سطور ضعفهای عزیزانی را بگویم که هنوز هم به زعم خودم برای خدمت به اسلام و انقلاب دور هم جمع شده اند و از بسیاری آسایش ها و مزایا چشم پوشیده اند. این سطور پر درد را نوشتم چون هنوز به صفای باطنشان اعتقاد دارم اما آنها را دچار خطا میدانم. لطفا در جلساتی که با این بزرگواران دارید نه در حد چند جمله تذکر، چند جلسه آسیب شناسی خودمانی داشته باشیم. از صبر جنابعالی ممنونم
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آری! اگر گفته میشود با واژههای اخلاقی بحث را شروع نکنیم، بدان معنا است که فرمودهاند نگاه عقل عملی باید مبتنی بر عقل نظری باشد، نه آنکه اخلاق را به عنوان آثار عقل عملی نفی کنیم، بلکه باید تلاش کرد با تأکید بر مبانی نظریِ آن، اهمیت آن را بیشتر نمود. ۲. این حقیقتاً یک ضعف است و حکایت از محدودیت تفکر میکند هرچند آن تفکر، بزرگ باشد تا آنجایی که پیامبر خدا «صلواتاللهعلیهوآله» یعنی همان کسی که دین اسلام را که کاملترین دین است، آوردهاند باز میفرمایند: «اطلبوا العلم و لو بالصین فان طلب العلم فریضه» و بدین لحاظ آن کس که طالب علم است واز علم برخوردار است نسبت به دیگران گشوده میباشد. امید است مباحثی که بنا میباشد تحت عنوان «انقلاب اسلامی، انتظار، وارستگی» در روزهای سه شنبه در مرکز «سُها» انجام گیرد، بتوانیم برای خود و دیگران متذکر امر گشودگی نسبت به سایرین و از بالا نگاهنکردن به افراد باشیم. موفق باشید
سلام استاد وقت بخیر. سوالی مطرح شد، با این مضمون که تا کی پای این انقلاب خواهید ماند، پاسخی ارائه دادین و شرایط سقیفه را مثال زدین ماها که تا حدودی تکلیف خودمان را می دانیم و راهمان عوض شده است، البته امید اصلاح داریم ولی دیگر نه اینکه چشم بر مفاسد ببندیم و خودمان را کور و کر کنیم، علاقه ای هم به طرفداری شما از نظام یا مخالفتتان نداریم، به هرحال حساب کار شما را ماها نخواهیم داد، و اگر ما را در مسیر اشتباهی بیاندازید، شما توان پاسخگویی به عملکرد ما را در روز قیامت نخواهید داشت، (این دوره هیچ علاقه ای به شرکت در انتخابات نداشتم ولی نظر شما را بر نظر و تشخیص خودم ترجیح دادم) سوال اول: تا کی پای آقای خامنه ای خواهید ماند؟ سوال دوم از شما: واقعا تغییر موضع پیشکش، در چه موقعی از قسمتی از عملکرد نظام انتقاد خواهید کرد (انتقاد از اصل بدنه حاکمیت) دقت شود پرسش من این نبود که با همان معیاری که عملکرد دشمن و بیگانه را می سنجید با همون معیار عملکرد نظام را بسنجید، سوال این بود که یک انتقاد؟ سوال سوم: واقعیت این است مشکل من نه آقای خامنه ایست نه حکومت، من با این وزارت اطلاعات سپاه و خود سپاه که اومده در عرصه اقتصادی و کشور رو امنیتی کرده مخالفم، توضیح: از اصطلاحات مغلوب شده جناح طرفدار حکومت استفاده کردم وگرنه هر کسی می داند حمایت از یک شخص، سازمان، کشور و غیره به معنای پوشاندن گندکاری آن و زیبا جلوه دادن زشتیهای آنان نیست.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدلله از سر تفکر سخن گفتهاید. در این شرایط هرچه عمیقتر رخدادها و مشکلات را مدّ نظر آوریم و به آنها فکر کنیم، به همان اندازه اندیشمندانه با پدیدهها روبهرو میشویم. در این رابطه نظر به کلیت نظام و حضور تاریخی آن داریم که در مقابل استکبار است و استکبار نیز بر همین مبنا با نظام اسلامی مقابله میکند و رهبر معظم انقلاب در چنین جایگاهی نسبت به حفظ کلیت نظام در مقابل فتنهها بسیار موفق بودهاند در آن حدّ که توانستند انقلاب اسلامی را از جریانهای فکریِ آقای هاشمی و آقای روحانی عبور دهند. و حتماً متوجه هستید که از بیانیه گام دوم به بعد، مکرر متذکر بازبینی کوتاهیها داشتهاند. عمده آن است که آیا شرایط تاریخی ما و فرهنگ دینی ما، اگر مردم راهی جز اصلاح در بستر حفظ جمهوری اسلامی را مطالبه کنند تا با هر قدمی و تلاشی به جلو بیایند، درست است؟ کاری که دولت آقای رئیسی در حال انجام آن است و یا بحث در نفی کلی نظام اسلامی باشد تا ایران به عنوان کشوری که با قامت افراشته و سابقه فرهنگیاش در این منطقه موجب نشاندادن بیریشهگی کشورهای قبیلهای اطراف ما نباشد.
در مورد مخالفتهایی که امثال جنابعالی دارید، شاید در بعضی موارد امثال بنده نیز همان مخالفتها را داشته باشم. ولی با ادامه انقلاب و جمهوری اسلامی به سوی اهدافی که در ذات خود دارد میتوان از این مشکلات و تنگناها عبور کنیم و این به جهت ذات انقلاب است و در همین رابطه حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» مکرر میفرمودند ما هنوز در ابتدای راه هستیم.
با سلام خدمت استاد بزرگوار: چند وقتی است به این آیات قران فکر میکنم که در آخرشان میفرمایند «و لاخوف علیهم و لاهم یحزنون» میخواستم بدانم این خوف و این حزنی که از این افراد برداشته میشه از چه نوعی هست و این افراد دقیقا چه کسانی هستند، آیا آدم های عادی هم روزی میتوانند در این جایگاه قرار بگیرند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! با رجوع به توحید الهی، با غفّاریت خداوند، حُزنی که ناشی از کوتاهیهای گذشته است، برطرف میشود و با هدایت الهی انسان در راهی قدم خواهد گذاشت که خوفی در آن نخواهد بود و با امیدواریِ هرچه بیشتر کار را ادامه میدهد. موفق باشید
ببخشید بزرگوار: بنده مالامال از کینه و نفرت هستم اگر کوچکترین مشکلی در خانواده ام پیش بیاد اونقدر قضیه رو برای خودم بزرگ می کنم و هر روز نشخوار می کنم که دلم سیاه سیاه میشه حتی اینجور مواقع خوابهای جرم و جنایت و خون آلود بیشتر می بینم. اصلا نمی دونم چکار کنم. کلی کتاب خوندم، حتی کتابهایی که خودتون معرفی کردید ولی اصلا فایده ای نداره هر روز دارم بدتر از قبل میشم. اصلا نمی تونم اینجور چیزها رو فراموش کنم خصوصا اگر از طرف اعضای نزدیک خانواده در حقم بدی صورت بگیره. بعد چون من یه آدم درونگرا و کم حرفم کمتر مسائل رو بروز می دم و بیشتر به خودم فشار میارم. همه فکر می کنن من چه آدم خوب و زلال و پاکی هستم که پر از آرامشم ولی از درونم خبر ندارن. در آستانه چهل سالگی هستم دیگه به خودم امیدی ندارم. بدتر از همه اینه که نسبت به پدر و مادرم از همه بیشتر کینه دارم. نمی خوام بگم همیشه از کاه کوه می سازم ولی دوست دارم اهل گذشت و بخشش باشم دوست دارم دلم اونقدر بزرگ بشه که خطای اطرافیان اصلا برام مهم نباشه. شما رو بخدا اگر راهی دارید غیر از پیشنهاداتی که تابحال دادید کمکم کنید. من معلم دین هستم گاهی اوقات اخلاق می گم ولی احساس می کنم من آدمش نیستم چون مصداق «لم تقولون ما لا تفعلون» هستم. هر چی بیشتر می فهمم عزم کمتری در عمل در وجودم ایجاد میشه. اصلا نمی دونم با خود ناخودم چه کنم. اعصابم به هم ریخته خیلی در برابر نفس اماره ضعیفم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! ۴۰ سالگی زمان عبور از گردنه سختی است و معلوم است که شیطان در این مرحله تلاش میکند با وسوسههای درونیاش انسان را از ادامه کار مأیوس کند. تلاش باید کرد نسبت به معنویات و درک جهانِ گسترده عالم معنا، همت کرد تا به لطف الهی وسعت لازم پدید آید. سیر مطالعاتی سایت بخصوص مباحث «معرفت نفس» و سپس دنبال کردن مباحث مربوط به سوره «والتین» و سوره «دهر» إنشاءالله مؤثر خواهد بود. موفق باشید
سلام و عرض احترام و ادب: پیام آخرتان بسیار تند بود و متأسفانه اولین بار نیست که افرادی را با یک اشتباه کوچک به کلی طرد می کنید و به جبهه مقابل می فرستید. از آن فیلم سخنرانی امید دانا مشخص است حرف او برای حفظ منافع جمهوری اسلامی است. همانطور که خودش چندین بار به این موضوع اشاره کرد. آیا بهتر نیست به جای تکرار فتوای امام در این باره، تحلیل هایی ارائه دهیم که حکم ایشان را مربوط به شرایط خاصی بدانیم و در چنین مقطع حساسی برای جمهوری اسلامی، هزینه برای کشور درست نکنیم؟ کاری که امید دانا می کند ولی عده ای ناخواسته متوجه جهت گیری او نمی شوند و با ساده لوحی در زمین مخالفین انقلاب بازی می کنند. ممنون و ببخشید از صراحت در کلام.
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر با دقت آن سخنان را دنبال فرموده باشید عنایت خواهید کرد که حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» محور انقلاب اسلامی و عامل موجودیتِ ما میباشند و تقابل مستقیم و اعلان تضاد با حضرت امام، یعنی مقابله با کلیّت نظام اسلامی. اینجا است که دیگر تعریفهای ایشان از بعضی از ابعاد نظام و حتی مقام معظم رهبری، جایگاهی نخواهد داشت. این مثل انجام بعضی امور اخلاقی است همراه با شرک کامل. موفق باشید
سلام علیکم: سوال و مسئلهای که برای جان من مطرح شده، این است که چرا انسانها در عزم و همت متفاوتند...؟ مگر نه اینکه تفاوت انبیا اولوالعزم با سایرین در عزمشان است و آنچه که از حرفهای شما و اساتیدی همچون آقای نجاتبخش شنیدهایم جوهره اصلی انسان عزم اوست و... حال چرا برخی افراد که خیلی هم شوق طی مسیر حضرت حق را دارند و واقعا و مخلصانه دلشان میخواهد کار کنند و زحمت بکشند و جانشان را در این راه بدهند اما نمیتوانند و عزم و همت کوتاهشان، هر لحظه خورهی جانشان است... وقتی میبینم برخی افراد چه پرشور و با پشت کار پای در راه گذاشته واقعا حسرت میخورم، وقتی این مطلب را از آقای فاطمی خواندم؛https://eitaa.com/sr_fatemy/508 پیش خودم گفتم عجب شیدایی خوبی و ریشهی این شیدایی و این عزم و اینگونه طی مسیر کردن در چیست؟ راستش را بخواهید گمان میکنم دست خود آدم نیست، آخر خیلیها از بچگی اینگونه عزم و همت داشتند، نه این که ناامید باشم، اما گمان میکنم من انسان کوچکی هستم، من مرد این راهها نیستم، نه اینکه پس از دو سه بار تلاش این حرف را بزنم، نزدیک ۱۰ سال است که دارم تلاش میکنم و همیشه شکت خوردهام... شاید او نمیخواهد: سَيِّدِي لَعَلَّكَ عَنْ بابِكَ طَرَدْتَنِي وَعَنْ خِدْمَتِكَ نَحَّيْتَنِي
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید توجه داشته باشید: «هرکسی را بهر کاری ساختند / میل آن اندر دلش انداختند». به دعای حضرت زهرا «سلاماللهعلیها» نظر کنید که چگونه با خدای خود در همین رابطه سخن میگویند: « اللَّهُمَّ فَرِّغْنِی لِمَا خَلَقْتَنِی لَهُ وَ لَا تَشْغَلْنِی بِمَا تَکَفَّلْتَ لِی بِهِ...» خداوندا! مرا نسبت به آن چیزی که برای آن خلق کردهای، فراغت ببخش و مرا مشغول امری که خودت برایم به عهده گرفتهای، مگردان... اینجا است که باید متوجه باشیم بالاخره ما را برای امری و کاری خلق کردهاند و هنر ما آن است که تلاش کنیم ببینیم آن امری که ما برای آن خلق شدهایم، چه امری است؟ این است آن هوشیاریِ واقعی که هرکس متوجه آن شد، به زیباترین شکل زندگی کرده است. حال چه یک کارگر ساده باشد و چه رهبر جهان اسلام. موفق باشید
درود مجدد استاد عزیز: به بهانه همزبانی وجودتان با نسل ما و در ادامه پاسخ عزیز ایام البیض و امید نسبت به آینده ای روشن شعر زیر تقدیم میگردد:
هنوز نه
گفتم سزاست هر دم و هر گه، هنوز نه؟ / گفتی چه باک، رنج در این ره؟ هنوز نه!
بینم به چشم، میکدهای را ز دور لیک/ بشنیدهام ز هر در و درگه هنوز نه!
لندی که سوخت در طلبِ آفتاب صبح / بودش سؤال از خور و از مه، هنوز نه؟
گویی بسوز تا که بسازی مسیر را / گویم به دوست بی تو در این ره هنوز نه!
مَطْلع از آنِ سیدنا الشهید باد/ آن دم که گفت در بر الله هنوز نه! ۱۴۰۱/۱۱/۸
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! راهی در پیش داریم تا خدا را به زندگی برگردانیم تا بین زندگی و عبادات، دوگانگی پیش نیاید و تمام زندگی بوی خدا بدهد و راهی باشد به سوی او. باز باید به ایمانی برگردیم که به کمک آن ایمان بود که این انقلاب اسلامی بزرگ شکل گرفت و با نظر به این افق، ایّام البیضِ این سال حضوری است برای نظر به آیندهای که آن آینده «هنوز نه!». ولی به خوبی روشن است که در پیش است، با امیدواری که فوقالعاده امروزِ ما را زنده نگه میدارد به آنچه به عنوان چشمانداز در پیش است. و ماه رجب این سال حقیقتاً میتواند با سه روز روزهداری و نماز شبهای سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم با سورههایی که وارد شده، خود را در روشنیگاهِ حضور در تاریخ انقلاب حاضر کرد به همان معنایی که مولایمان حضرت علی «علیهالسلام» و حضرت زهرا «سلاماللهعلیها» با عبادات آنچنانی خود تلاش کردند نهاییترین حضور را در اسلامی که آغاز شده بود در جان خود به فعلیت در آورند و این یعنی حاضرشدن ذیل اراده الهی. عجیب است که این سالها این اعمال برای بسیاری با اعتکاف و اعمال امّ داود همراه شده است تا نتیجه اعمال عزیزان در نهایتِ آخرالزمانیاش به ظهور آید مانند جمع زیارت امام حسین«علیهالسلام» با زیارت در اربعین و پیادهروی به سوی کربلا، که اعمال زائر را در نهایت آخرالزمانیاش به ظهور میآورد و ظرفیت بشر جدید را به انتهای آن میرساند. موفق باشید