بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
33652

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

استاد ارجمند سلام علیکم: دعا گوی حضرت عالی هستیم. ان شا الله شما هم حقیر را از دعا محروم نفرمایید. دکتر  روانپزشک  و فارغ التحصیل دانشگاه اصفهان هستم که چند سالی به اجبار ساکن شهرکرد شدم. مدتی رئیس بیمارستان بودم در حال حاضر هم روانپزشک شهرکرد هستم و احتمالا هیئت علمی شهرکرد بشوم. در زمان مسولیت اجرایی به نظر کمی احساس می کردم برای انقلاب کار انجام می دهم ولی فعلا این توفیق را ندارم. خود را مشغول نوشتن کتاب دینی، روانشناسی رایگان، ویزیت رایگان مناطق محروم و سخنرانی کرد ه ام. البته یک برنامه سیر و سلوکی با استادی سالهاست ادامه می دهم و اگر چه از خودم اصلا راضی نیستم ولی لنگان لنگان می شود گفت شاید متوقف نشده ام. بعد از حوادث اخیر در مورد حجاب و ... با خودم می گویم نکند کم کاری کرده که حتما کم کاری کرد ه ام و یا راه را غلط رفته باشم. از آنجایی که اکر خدا کمک کند مقلد رهبری و دوستار انقلاب و نظام بوده و هستم یک سوال داشتم. سوال حقیر: استاد وظیفه حقیر در این دوران چیست تا مدیون خون شهدا و امام نشوم و بتوانم خود را به کمک انقلاب ان شا الله به شهدا و شهادت نزدیک کنم. ببخشید استاد اذیت می شوید ولی خواهش می‌کنم با توجه به شرایط من کمی جزیی بفرمایید و خیلی کلی بیان نکنید. یا علی مدد. دعا بفرمایید. بسیار مشتاق دیدار. ممنون از بزرگواری حضرت عالی

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره انقلاب اسلامی راه گشوده و آغازی است به سوی جهانی دیگر که بنده نام آن جهان را «جهان بین دو جهان» قرار داده‌ام. با حضور در آن جهان است که به گفته عطار همین‌که انسان در آن قدم گذاشت: «خودْ راه بگویدت که چون باید کرد». پیشنهاد اولیه بنده مطالعه کتاب «انقلاب اسلامی؛ طلوع بین دو جهان» است و در کنار آن، حضور در سایت «لُبّ المیزان» و کانال «مطالب ویژه». از آن جهت که فضای حضور در «جهان بین دو جهان» به صورت‌های مختلف در آن سایت و در آن کانال به میان آمده است. https://eitaa.com/matalebevijeh . موفق باشید

34902
متن پرسش

سلام و ارادت: مطلبی درباره‌ی امیرالمومنین«علیه‌السلام» از کتاب «کشف الیقین» هست که ضرار بن ضمره می‌گويد؛ بعد از شهادت اميرالمؤمنین عليه‌السّلام راهى شام شدم و بر معاويه وارد شدم. [او كه مى‌دانست من يكى از دلباختگان آن جناب هستم] گفت: على را برايم توصيف كن. گفتم: مرا معذور دار، چرا كه زبانم ياراى بيان اوصاف او را ندارد. معاویه گفت: عذرت پذيرفته نيست و حتما بايد او را برايم تعريف كنى، گفتم اكنون كه از پذيرش عذر امتناع دارى، بشنو تا براى تو بگويم: او در راه رضاى حق تيزبين، دورانديش، نيرومند و پر قدرت بود. سخنانش فاصل بين حق و باطل و آن دو را از هم جدا مى‌نمود. داوری‌هايش عادلانه بود و علم از چشمه پرفيض وجودش فوران داشت و از تمام جوانبش مى‌جوشيد و حكمت از هر ناحيۀ شخصيت و ابعاد وجوديش به سخن آمده و سيلاب عرفان از مبدأ فيّاض هستيش جارى و دلهاى حكمت‌پذير را سيراب مى‌نمود. از دنياى پر زرق و برق و فريبنده وحشت داشت، به تاريكى شب و وحشتش در جهت نيايش و تضرّع به خدا الفت گرفته و با دقّت جوانب امور را مى‌نگريست. تفكّر و انديشه‌اش درباره‌ی آيند‌ه‌ی پر آشوب و نامعلوم طولانى، و دانه‌هاى پياپى اشكش از ديده بر محاسن مباركش مى‌ريخت، لباس خشن و زبر برايش اعجاب‌انگيز و خوش آيند بود، و غذاى بى‌خورش را دوست مى‌داشت. او در بين ما ياران به مثابۀ يكى از خود ما بود [يعنى سطوت حاكمان براى خود نمى‌پسنديد و دايره‌وار در كنار او مى‌نشستيم] اگر پرسش داشتيم، بى‌محابا مطرح نموده و به پاسخ نائل مى‌شديم و اگر او را مى‌خوانديم ما را اجابت مى‌نمود. و اگر در كارى از او مدد مى‌خواستيم به يارى ما مى‌شتافت و ما را امداد مى‌نمود، امّا به خدا سوگند با آن همه انس و الفت و زندگى دسته‌جمعى و بى‌آلايش، آن چنان در چشم ما هيبت داشت كه مجالى براى صحبت كردن و سخن گفتن با او نداشتيم و از كثرت وقار و شخصيّتى كه داشت هيچ گاه ديده را به روى او باز نمى‌كرديم. اهل دين را تعظيم و احترام مى‌نمود و بينوايان و مساكين را با نزديك كردن به خودش خرسند مى‌ساخت و نوازش مى‌داد، هيچ گاه صاحب قدرتى در محضر او از قدرتش سوء استفاده نمى‌كرد تا در باطلش مورد تأييد قرار گيرد و نيز فرد فاقد اقتدارى از عدل و داد او مأيوس نمى‌گرديد و تصور نمى‌كرد كه چون فاقد قدرت است از عدالت او بهره‌مند نخواهد شد. سپس گفت: خداى را گواه مى‌گيرم كه در بعضى مواقفش و در دل شبها در حالى كه شب، پردۀ تاريک خود را فرو آويخته و ستارگان به نشيب غروب نزديک مى‌شدند و از پايان شب خبر مى‌دادند، او را مى‌ديدم كه محاسن مبارک را به دست گرفته و مانند مار گزيده به خود مى‌پيچد و مانند محزونى كه از سوز دل بگريد، مى‌گريست و دنيا را مخاطب نموده مى‌فرمود: (ديگرى را به دام فريبت بينداز و او را به خود مغرور كن، چرا كه من خريدار كالاى تو نبوده و نيستم، با اين حال اگر خود را به من عرضه نموده‌اى و يا به من رغبت و اشتياق نشان مى‌دهى، سخت در اشتباهى، هر چه سريعتر سيرت خود را عوض كن، زيرا من تو را از خود دور ساخته و تو را سه طلاقه كرده‌ام كه رجوعى در آن نيست، اى دنيا بدان كه عمرت كوتاه و ارزشت اندک و خوش و لذتت ناچيز است. آن‌گاه آهى از دل بركشيد و فرمود: آه از توشۀ كم، سفر طولانى و راه پروحشت) معاويه با شنيدن سخنان ضرار كه هاله‌اى از اندوه بر دلهاى جمع حاضر كشيده بود، شديدا متأثر گرديد و گريست و حاضران نيز بغض گلويشان را به شدت گرفته و فريادشان بلند شد. معاويه گفت: خدا رحمت كند ابوالحسن على بن ابى طالب را، او همان است كه تو گفتى؛ امّا ضرار، اندوه تو در فقدان على در چه حد است‌؟ گفت: اندوه آن زنى كه فرزندش در دامنش سر بريده شود! نه ديده‌اش از گريه خشک گردد و نه حزنش به پايان خواهد رسيد. -کشف الیقین/ جلد ۱ / صفحه ۱۱۶-

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً هر آن‌کس که بخواهد نسبتی حقیقی با اسلام در خود پدید آورد، به چنین شخصیتی یعنی شخصیت مولای متقیان «علیه‌السلام» نزدیک می‌شود تا معنای انسانیت خود را در شخصیت آن حضرت تجربه کند، امری که امروز - یعنی تاریخی که انسان، سوبژه خود شده است و می‌خواهد خود را و حقیقت را در خود بیابد- بیشتر از دیروز و دیروزها بدان نیاز داریم تا با چنین نسبتی با انسانیت خود روبه‌رو شویم. با نظر به سیره و سخنان حضرت مولی‌الموحدین «علیه‌السلام» می‌توانیم در حضوری قرار گیریم که آن حضرت نمادِ آن حضور در انسانیت انسان‌هایی است که دیر یا زود با خود، مسئله‌دار خواهند شد. در آن صورت با نظر به سیره و سخنان آن حضرت، گمشده خود را که خودشان باشد؛ می‌یابند. چقدر خوب است در این شب‌های قدر و با خواندن مناجات جوشن کبیر، همواره شخصیت آن حضرت مدّ نظر باشد و در نسبت با نزدیکی به آن حضرت، فرازهای آن مناجات خوانده شود. موفق باشید      

34873

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام وقتتون بخیر: استاد عزیز اگه بخواین به یک نوجوان چند تا کتاب معرفی کنید چه کتاب هایی رو معرفی می‌کنید؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً با توجه به همین نوع سؤالات، کتاب‌های «جوان و انتخاب بزرگ» و «چه نیازی به نبی» و «فرزندم؛ این‌چنین باید بود» تدوین شده است. إن‌شاءالله اگر موضوعات آن را در گفتگوهای دوستانه با جوانان در میان بگذاریم، امید است که آن‌ها در افقِ دید خود متوجه این نوع حضورها بگردند. موفق باشید

34662
متن پرسش

سلام بر شما: با توجه به اینکه در این شرایطِ بسی مشقت آورِ اقتصادی، افراد متدین نیز آه می کشند - و این قضیه ارتباطی به معاند و ضد انقلاب ندارد - مسئولین ما در مسیر ناامید کردن مردم در این زمینه قدم ها برداشته اند و البته که این مورد ۴۵ سالش در جمهوری اسلامی و ۲۵ سالش در رژیم پهلوی بوده است. دفاع از مواضع انقلابی در جایی که مشکل اقتصادی فوران می کند کار چندان ساده ای نیست زیرا «از هر در که فقر وارد شود، ایمان خارج می شود» و چون آرمان و هسته اصلی انقلاب اسلامی بر ایمان اسلامی استوار است، نمی توان انتظار همراهی مردمی را در این قضیه اقتصاد داشت. ظاهرا (اقتصاد، ایمان و انقلاب اسلامی) سه ضلع یک مثلث طلایی شده اند که اگر یکی نباشد دو تای دیگر به سختی بدست می آیند - که البته همانطور که آتش بدون اکسیژن خاموش می شود- اضلاع مثلث در هم تنیده انقلاب اسلامی هم با توجه به فنای اقتصاد، عملا خاموش می شوند. و این خاموشی همان خاموش شدن انگیزه و شور انقلابی مردمی در دل انقلاب اسلامی است. ولی اینگونه که نباید باشد! وقتی ایام الله آغاز تاریخی را نوید می دهد، قطعا خودِ «الله» برای استمرار نور خویش راهکار ارائه می دهد. راهکار اللهی در این موقعیت را چگونه باید کشف نمود؟ (یا اگر کشف کرده اید، چیست؟) زیرا حس می شود در حال حاضر مهم ترین رکن بقای ایمان در ذیل انقلاب اسلامی همین مسائل اقتصادی است. با تشکر 🌹

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که ما فعلاً در بستر مقابله با استکبار به مرحله جنگ اقتصادی با تمام شدیت آن وارد شده‌ایم. جنگ و جبهه‌ای که از درون از طریق غرب‌زدگان و از بیرون از طریق استکبار به ما و مردم ما حمله شده. به امید آن‌که اگر از طریق جنگ نظامی و یا حمله سایبری نتوانستند این انقلاب را که بنا دارد سرنوشت بشر را تغییر دهد؛ بشکنند، در جنگ اقتصادی آن را شکست دهند. غافل از این ‌که خداوند اراده دیگری دارد و بحمدلله با تلاشی که دولتمردان و نیروهای متعهد در انجام آن هستند، همانند فتح خرمشهر که بالاخره در جمع‌بندیِ نهایی با تفاوت نظری که نیروهای نظامی داشتند به نتیجه رسیدیم، در این جبهه نیز مطمئناً به نتیجه خواهیم رسید. همه عرض بنده آن است که متوجه باشیم در جنگ اقتصادی قرار داریم و خیانت‌های داخلی‌ها را نیز در مسیر قرارگرفتن در جبهه دشمن قلمداد کنیم که بنا دارند نظام را ناکارآمد نشان دهند. موفق باشید   

34611
متن پرسش

با سلام خدمت استاد عزیز: ضمن تبریک به مناسبت بعثت پیامبر خدا «صلوات الله علیه و آله». استاد حقیقتش از یک طرف متوجه عظمت پدیده بعثت حضرت رسول «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» هستم و از طرف دیگر نمی‌دانم چه نسبتی باید با این پدیده پیدا کنم تا بین خودم و دیگران گفتگویی صورت بگیرد که حاصل آن گفتگو، نزدیکی هرچه بیشتر به شریعت الهی باشد و آن را برای خود یک طراحی بزرگ الهی احساس کنم؟ این روزها احساس می‌کنم باید موضوع رسالت را با بازخوانیِ جدیدی مدّ نظر قرار دهم. با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: «جانا سخن از زبان ما می‌گویی». به نظر بنده شرایط، شرایطی است که اتفاقاً باید مطابق همین شرایط، باز به رسالت نبیّ نظر کرد و همان‌طور که می‌فرمایید با نگاهی «پدیدارشناسانه» پدیده را ارزیابی کرد. رهبر معظم انقلاب در روز مبعث در همین رابطه نکات ارزشمندی را نسبت به توحید و تزکیه و تعلیم کتاب و تعلیم استقامت و قسط و عدالت و شدیّت و سخت‌بودن و غیر قابل نفوذبودن در مقابل دشمنان، به میان آوردند که جای تفکر دارد. و بنده نیز اخیراً مطابق همین نگاه و همین دغدغه عرایضی تحت عنوان «ما و نیاز امروزینِ ما به پیامبر خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» در ۱۴ شماره  تنظیم شد و محور سخنان روز شنبه ۲۹ بهمن قرار گرفت که ذیلاً متن آن سخنان همراه با فایل صوتی تقدیم می‌شود. موفق باشید .

بسم الله الرّحمن الرّحیم

السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا السِّرَاجُ الْمُنِیرُ السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا السَّفِیرُ بَیْنَ اللهِ وَ بَیْنَ خَلْقِهِ، یا رسول الله

  • 1- با تبریک به جهت بعثت رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله»، خداوند در قرآن در نسبت به جایگاه رسالت آن حضرت می‌فرماید: «لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَيْكُمْ كِتاباً فيهِ ذِكْرُكُمْ أَ فَلا تَعْقِلُونَ» (انبیاء/10)  که این کتاب به یاد شما و برای کمال شما نازل شده، چه جایگاهی می‌تواند در زندگی شما داشته باشد؟ حال باید از خود پرسید:

2- آیا در این روزها و با نظر به رسالت نبی اکرم «صلوات الله علیه وآله» به آن نوع حضور که سبک زندگی ما را متوجه جهانی کند که محور آن نه غرب باشد و نه زندگی غربی و نه انسان غربی باشد و به انسانیت انسان ها و به عدالتی که با آن حضور پیش می آید فکر کرده ایم؟ در حالی که در آن کتاب که بر رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» نازل شده، نوعی ورود در راهی است که هنوز برای بشر این دوران طی نشده و طوری باید در آن ورود کرد که حضور خداوند را در آن مسیر احساس کنیم.

3- با توجه به این امر، یعنی با توجه به حضور خداوند در زندگی، آیا انقلاب اسلامی ادامه نبوت رسول خدا «صلوات الله علیه و آله» و بعثت آن حضرت نیست؟

4- پیامبران همواره متذکر خطر بی دینی در انسان ها بوده و هستند، خطری که انسان را همیشه نه تنها با خود بیگانه می کند حتی با خود درگیر می‌نماید و آن درگیری در ابدیت به صورت جهنم، انسان را از درون و از بیرون در بر می گیرد.

5- کسی معنای شریعت الهی را درست می یابد و به آن دستورات مقید می شود که خطر بی دینی را درست احساس کند، در آن صورت تلاش می کند در تمام ابعادِ انسانی، چه در ابعاد فردی و چه در ابعاد اجتماعی، انسان متدینی باشد. امری که حقیقتاً در این زمانه، آخرین پیامبر«صلوات الله علیه و آله» از طریق قرآن به خوبی با ما در میان می گذارد.

6- «نبوت» و «نبی» در کنار آموزش‌های دینی، نیایش با خدا را به معنای اصیل آن به انسانها متذکر می‌شود تا انسانها خود را در جهانی بسیار گسترده‌تر و لطیف‌تر و آرامش‌بخش، احساس کنند. آیا جهان انسان هایی که اهل نیایش اند را می‌توان با جهان تاریک آنهایی که راه نیایش با خدا را از طریق فرهنگ نبوتِ پیامبران نمی شناسند، مقایسه کرد؟ آیا در همین رابطه متوجه ضرورت ارسال پیامبران برای بشریت از طریق حضرت رب العالمین و ضرورت وجود پیوندی که با نیایش، می‌توانیم با پروردگار عالم برقرار کنیم، نمی شویم ؟

7- اگر دیانتی که «عقل» پشتیبان آن باشد و «قلب» آن را احساس کند، نیاز اصلی بشر نبود ، پدیده پوچی در جهان مدرن چرا به سراغ بشری آمد که خود را در نهایت رفاه احساس می‌کرد و امروزه احساس پوچی به عنوان اصلی‌ترین مشکل زمانه، هرکس را به نوعی به خود مشغول کرده و برای نادیده گرفتن آن و یا عبور از آن، به هر کاری و تلاشی دست می‌زند. یکی با انواع سرگرمی ها - در عین آن که می داند کارش بی‌فایده است ولی کار دیگری را نمی شناسد- و دیگری با اتصال به عرفان های کاذب، تا در فرار از پوچی، خود را فریب دهد، زیرا متوجه نبوت به عنوان عطای رب العالمین که رب انسان‌ها نیز هست، نیستند و اینجاست که جایگاه و حساسیت و ضرورت نبوت، بیش از پیش در جوانِ این زمانه خود را نشان می دهد و ما در این زمانه بیش از پیش باید جایگاه «نبوت» را برای این نسل به عنوان «جهاد تبیین» هرچه بیشتر روشن کنیم.

8- آیا جز این است که هر روز بیش از پیش انسان ها متوجه رازهایی در نزد خود می شوند که تنها و تنها از طریق آموزه‌های انبیا می‌توان با آن رازها در وجود خود کنار آمد و از این همه ابعاد پنهانی که در درون انسان ها هست حیرت کرد و تنها با تبعیت از شریعت الهی می‌توان در کنار آن رازها و همراه آنها زندگی کرد؟

9- از رازهایی که بین انسان و خدا هست بگیرید، تا رازهایی که بین زن و مرد و یا بین انسان و جهان در صحنه است، تنها می توان از طریق آموزه ها و راهکار انبیا در کنار آن رازها زندگی کرد، بدون آنکه متوجه حقیقت آنها بود. اگر گفته‌اند زندگی سراسر راز است و تنها خالق جهان و خالق انسان از آن آگاه است، در نسبت بین دستورات شریعت الهی و نتایجی که بیش می آید بیشتر روشن می‌شود که مثلاً چگونه می‌توان بین صداقت و جهانی که مقابل انسان قرار می گیرد رابطه برقرار کرد؟ زیرا رازی در میان است که ما تنها با رعایت دستورات شریعت الهی در کنار آن رازها قرار می‌گیریم، وگرنه اصلِ آن رازها بسی مهم‌تر از ظاهر این دستورات است که ما را دعوت به انجام آن کرده‌اند.

10- آیا به این نکته فکر کرده ایم که در این زمانه تنها زندگی دینی می تواند ما را در همه ابعاد وجودی‌مان، به خود آورد و از خیانتی که می توانیم به خود و زندگی خود روا داریم نجات یابیم؟ آن نوع زندگی دینی کدام زندگی است که نه کَرَخیِ دینداران عادی را داشته باشد و نه پوچی زندگی بی‌دینان را؟ این یعنی با آغازی دیگر به سوی دینداری آمدن، یعنی «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ الْكِتابِ الَّذي نَزَّلَ عَلى‏ رَسُولِهِ وَ الْكِتابِ الَّذي أَنْزَلَ مِنْ قَبْل‏» (نساء/136)

11- آیا به ایمانی که حضرت محمد «صلوات الله علیه و آله» از طریق قرآن و با سیره خود برای ما آورده رسیده‌ایم؟ یا «هنوز نه!» ولی بنای همدلی با پیامبر خدا «صلوات الله علیه و آله» داریم؟ بخش هایی از وجود ما برای ما چه نوع برخوردی را با دین خدا به ما پیشنهاد می‌کند تا در عین دین‌داری، بخش اعظم وجودمان را تاریکی فرا نگیرد؟ آیا بخش اعظم وجود ما «بَشِّرِ الَّذينَ آمَنُوا» و‏ «بَشِّرِ الصَّابِرين‏» و «بَشِّرِ الْمُؤْمِنين»‏ را که حکایت پایداری در دینداری است، با همه مشکلی که به ظاهر در مسیر دینداری پیش می‌آید را شنیده است؟

12- اگر اختیار آدمی به معنای آن است که انسان‌ها، مجبور در سیطره هوس‌ها نمی‌باشند، پس اختیار آدمی تنها در پیوند با خداوند از طریق شریعت الهی به ظهور می‌آید و انسان‌ها حقیقتاً در این رابطه اختیار خود را احساس می‌کنند و این‌جا است که اشاره آیه «لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَي‏ّ» معنا می‌یابد. به این صورت که آنچه پیامبران آورده‌اند در نسبت با انتخابِ خود انسان‌ها معنا دارد تا بتوانند مسیر رشد و کمال را در مقابل مسیر گمراهی و بی‌ثمری زندگی، خودشان انتخاب کنند تا شخصیت انتخابگریِ آن‌ها به «فعلیت» برسد و در سیطره هوس‌های‌شان نباشند.

13- وقتی متوجه باشیم گشودن قید و بند از پای نفس، برترین فرزانگی است و این کار بهترین و بیشترین بهره را برای انسان دارد؛ می‌فهمیم چگونه خداوند جایگاه رسول خود را این‌چنین معرفی می‌کند: که او «يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتي‏ كانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذينَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (اعراف/157) انسان ها را از زنجیرهایی که  بر پای خود بسته‌اند آزاد می‌کند، پس آن‌هایی که به او ایمان آورند و او را بزرگ دارند و یاری نمایند و از نوری که بر او نازل شده تبعیت کنند؛ آنانی می‌باشند که حقیقتاً شخصیت خود را رشد داده‌اند.

14- تنها با درک حقیقت نبوت است، آن‌هم نبوتِ آخرین پیامبر که می‌توان در مقابل ظلمات آخرالزمان مقاومت کرد. و این بود راز حضور مردم در 22 بهمن‌ماه امسال، که به تعبیر رهبر معظم انقلاب «شنبه‌ای بود تاریخی» و حماسه‌ای بود که مردم با آمدن خود در صحنه حقایق زیادی را بیان کردند، زیرا همین که  فهمیدند آمریکا نمی‌خواسته در این صحنه حاضر بشوند، به میدان آمدند. آیا این نوع حضور، همان حضوری نیست که پیامبر خدا مقابل انسان‌ها گشودند تا نسبت به زمانه خود آگاه باشند و با سیره و آموزه‌های پیامبران، ماورای تبلیغات دشمنانِ انسانیت، خود را معنا کنند؟

و این است معنای این‌که امروز بیش از گذشته نیاز به وجود پیامبر خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» داریم.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

https://eitaa.com/matalebevijeh/13005

 

34586

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام بر شما که خداوند آدمی را جاودان آفرید در سرایی که نیاز به بقایش اهمیت دارد و انسان را از خاکی پاک آفرید سپس برایش نپسندید و او را در جسم روحانیِ باقی دوست داشت زیرا از همه نظر برای خانواده، دوستان و کسانی که با او کار دارند بهتر است و هم برای خود او و رحلت از دنیا را در اصل و اساس رحلتِ خروجِ بی نیازی در دنیا آفرید هرچند بسیاری بگونه های غیر اصیل از دنیا می‌روند. آنچه از رحلت از دنیا برای عموم فهم شده موت را نوعی نابودی می‌دانند! خیر انتقال است... و یا آن‌را جدایی می‌دانند که قطع به یقین جدایی نیست بلکه بیشتر بودن است اگر دنیا را اصل قرار ندهیم بلکه اصالتمان که سرای باقی است اصل قرار دهیم در این صورت موت یعنی بیشتر بودن. اگر بخواهید این مسئله را در مورد خودتان برای ما توضیح دهید تا ما بتوانیم ملموس تر آن را بفهمیم چگونه می شود؟ مثلا خب ما به شما علاقه داریم اما به هر حال همه ازین سرا خواهیم رفت منتهی شاید اگر شما جملاتی بفرمایید به ما و خودتان بلطف خدا کمک شده تا بالاخره بدانیم رابطه تمام نمی شود و زندگی ادامه دارد مگر می شود جلسات قرآن و غیره ای که دائما در قیامت تا برزخ و در نهایت به مسجد النبیاء می رسید که امری از جنس بقاست تمام شود زمانی که جلسه ای نورانی است؟! آن همه شنبه ها گرد هم آمدیم که جاودان تر شود و در همه روابط دیگر نیز...

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که می‌فرمایید با حضور در جلساتی که جان ما را از نظر معارف و معنویت فربه و فربه‌تر می‌کند، بعد از این دنیا حضورمان بیشتر می‌شود و با حضور بیشتر به شعفی جانانه و گسترده نایل می‌شویم به همان معنایی که فرمودند: «الدّنیا مزرعة الاخرة». موفق باشید

34386

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: در پاسخ به سوال ۳۴۳۷۳ فرمودید که جلسه ای نبوده و سوالات مکتوب بوده! مگر کتاب خویشتن پنهان متن پیاده شده شرح صوتی ده نکته معرفت نفس که در لینک زیر آمده نیست؟: https://lobolmizan.ir/sound/641

متن پاسخ

    باسمه تعالی: سلام علیکم: خیر! اگر ملاحظه بفرمایید سراسر متن کتاب، سؤال‌هایی است که عزیزان در رابطه با بحث «ده نکته در معرفت نفس» به طور کتبی فرموده‌اند و جواب آن سؤالات داده شده است. موفق باشید  

34244

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و درود استاد طاهرزاده: مدتی است گرفتار بیماری شدم، بسیار بی حوصله و ناامیدم. هرچند خیلی شنیدم انسان بیمار خیلی مقرب هست و چه و چه. اما هر مشکلی در زندگی راه حل داشته غیر از بیماری های صعب. خانواده ام هم خیلی سرحال نیستند و اینجور بگم بسیار بسیار خودم رو در قعر دره ای می‌بینم که راه نجات نیست و همین موارد باعث دلسردی و حسادت و نفرت شده. صبرم تمام شده. بنظر شما چرا خدا شفا نمیده، مخصوصا این امراض را؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال باید به این فکر باشیم که شاید مصلحت ما در این نوع بیماری‌ها باشد. این‌جا است که صبر بر بلا معنا می‌دهد و موجب گشایش معنوی می‌گردد. موفق باشید

34152

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: وقت بخیر استاد! استاد داشتم خطبه فدکیه رو مطالعه می‌کردم رسیدم به آخر داستان که حضرت زهرا سلام الله علیها از مسجد برگشتن خانه و با امام علی علیه السلام گفتگو هایی داشتن راستش من کسی نیستم که بخوام ایراد بگیرم ولی هر جور فکر می‌کنم نمیتونم گفته های حضرت زهرا به امام علی رو بپذیرم چون کلماتی بکار برده شده در معنی خیلی تند و یه جورای طعنه زدن به امام و برداشت نوعی تعلل کردن از امام رو میرسونه اصل خطبه که کاملن مشخصه ولی همون آخرش رو اگه لطف کنید تبیین کنید. ممنون میشم خدا خیرتون بده.🌹

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:  مرحوم دکتر سید جعفر شهیدی در کتاب خود تحت عنوان «زندگانی فاطمۀ زهرا «سلام‌الله‌علیها» دقیقاً همین اشکال را مطرح می‌کنند و می‌فرمایند این قسمت به احتمال زیاد، ساختگی باشد زیرا آن کسی که این قسمت را جعل کرده است متوجه نبوده حضرت زهرا «سلام‌الله‌علیها» در خانه، خطبه نمی‌خوانند. در حالی‌که جملاتی که از حضرت با همسرشان در خانه نقل شده است، همان حالت سجع‌گونه خطبه‌ای را دارد که در مسجد مدینه نقل کرده‌اند. علاوه بر این اساساً فضای سخن، فضایی نیست که بتوان آن را به حضرت زهرای مرضیه «سلام‌الله‌علیها» نسبت داد. موفق باشید  

34083

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد خدا قوت: راسیاتش من برای بحث مطالعاتم برنامه ای که ریختم به این صورت بود که قسمتی از مطالعه ام برای قرآن و المیزان، قسمتی برای بحث های شما و قسمتی برای بحث های شهید آوینی و دکتر داوری. الان هم دارم این سیر رو میرم جلو ولی یکسری از اطرافیانم میگن که اینطوری ذهنت ثبات پیدا نمیکنه و متحیر میشی و اینا. میگن بحث های آقای داوری و اینا تحیر میاره. ولی من با همین سیری که گفتم حال می‌کنم و با بقیه چیزایی که میگم یا متفکرای دیگه اصلا نمیتونم ارتباط برقرار کنم. اطرافیانم میگن بیا برو طرح‌ولایت ولی دوست ندارم. حالا می‌خواستم ببینم نظر شما چیه؟ و درباره اون نکاتی هم که توی کتاب ادب خیال عقل و قبل گفتین درباره مطالعه یه سوالی داشتم که الان مثلا من با این سیر که گفتم شروع کنم و برم جلو و بعد برم سراغ مباحث امام خمینی (ره) و امام خامنه ای خوبه یا همین الان بجای این سیر اونارو کار کنم؟ بازم ببخشید

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر ذوق شما فعلاً با ارتباط نسبت به اموری است که می‌فرمایید آن امور شما را فعلاً اقناع می‌کند؛ بهتر است همین حالات را با دنبال‌کردن همان مطالب حفظ کنید. إن‌شاءالله این مسیر کار را به سوی انس با مباحث حضرت امام و امام خامنه‌ای به نحو عمیق‌تری می‌برد. موفق باشید

33785

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد عزیز: وقت حضرت عالی بخیر. این روزها کلیپ های زیادی از خشونت و وحشیگری افراد می بینیم و قویا غصه دار هستیم. کلیپ وحشیگری از عده ای اوباش در باره آرمان علی وردی دیدم که قلب هر انسانی رو به درد می آورد ولی کاش همین بود، کاش ما هم مثل همین عزیر جانمان را در راه حق و حقیقت می دادیم، که البته خون شهید بی ثمر نیست. اما چرا انقلاب اسلامی باید چنین رفتار خشنی با معترضین داشته باشه؟ استاد پیام شهرام گیل آبادی (مدیر شبکه رادیویی جوان و معاون قالیباف و خانواده شهید) از برخورد نیروی انتظامی رو ببینید - اینها چه توجیهی داره؟ ................، واقعا قلبم فشرده شد؛ شکستم. پلیس فقط نظاره گر بود. یکی گفت: «سى ثانیه وقت دارى گورت را گم کنى». نمى دانستم باید بروم، بایستم، چه کنم؟ یکى از نیروهاى پلیس بطرى آبى به من داد و در گوشم گفت من عذر مى خواهم کارى از دست ما بر نمى آید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: متأسفانه بنده هم خبرهایی از این جنس و یا به شدت کم‌تر شنیده‌ام حاکی از این‌که این افراد بدون آن‌که دوره‌های لازم را دیده باشند در اموری ورود کرده‌اند که برای ورود در آن امور، تعلیم لازم را ندیده‌اند. بحمدالله شنیدم با تذکرات مکرر بعضی از دلسوزان، گویا تا حدّی در حال تغییر رویه هستند و وظیفه ما می‌باشد که با تذکرات خود از این معضل تاریخی به خوبی عبور کنیم. موفق باشید

33375

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: چگونه می‌توان علم حصولی را تبدیل به علم حضوری کرد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: علم حضوری، جایگاه خاص خود را دارد و با نظر به «معرفت نفس» پیش می‌آید و چنانچه انسان در معرفت نفس خود را فربه نماید، هر علم حصولی نیز عملاً نحوه‌ای از حضور را در نزد نفس به میان می‌آورد مثل آن‌که شما در ابتدا به علم حصولی به خداوند باور دارید ولی پس از آن سعی می‌کنید آن علم را در جان خود بیابید. این‌جا است که با علم حضوری با خدای خود روبه‌رو می‌شوید و به همان معنا که در زیارت ائمه «علیهم‌السلام» می‌یابید آنچه که از آن‌ها می‌دانستید، در نزد خود شما می‌باشد. موفق باشید

35463

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با عرض سلام محضر استاد گرامی: استاد با توجه به اینکه جواب این سؤال را می‌دانم ولی باز می پرسم استاد وقتی نفس ما همه جا هست یعنی در ذات هم هست؟ در محضر ذات هم هست؟ یعنی اگر من خالی از تعلقات رجوع به ذات کنم یا به الله یا به واحد یا ائمه واقعا در محضر قرار می‌گیرم؟ استاد یعنی واقعا وقتی من به ذات رجوع کنم در محضر ذات قرار می‌گیرم؟ استاد من کجا این حرفا کجا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! در رابطه با سالک در فنای فی الله در حديث قدسى داریم: «لَا يَزَالُ عَبْدِي يَتَقَرَّبُ إِلَيَّ بِالنَّوَافِلِ مُخْلِصاً لِي حَتَّى أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ كُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِي يَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِي يُبْصِرُ بِهِ وَ يَدَهُ الَّتِي يَبْطِشُ بِهَا» بنده‏ من از طريق نوافل خالصاً همواره به من نزديك مى‏‌شود تا آن‏جايى كه محبوب من مى‏ گردد و چون او را دوست داشتم، من گوش او مى ‏شوم كه با آن بشنود و چشم او مى ‏شوم تا باآن ببيند و دست او مى ‏شوم كه با آن بگيرد. يا مثل اين‏كه خداوند در قرآن به پيامبر (ص) مى‏ فرمايد: «ما رَمَيْتَ اذْ رَمَيْتَ وَلكِنَّ اللهُ رَمي» تو نيستى كه نيزه پرتاب مى‏ كنى، بلكه خدا است كه چنين مى ‏كند. در اين آيه تمام وجود پيامبر خدا (ص) در احاطه‏ حضرت حق قرار مى ‏گيرد. موفق باشید

35223

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: من واقعا به بن بست رسیدم، از طرفی میدونم اسلام حقه! از طرف دیگه عاشق گناهم! در دوران بچگی وقتی ۶ سالم بود، توسط یک خانم مورد آزار جنسی قرار گرفتم، مدت زیادی این عمل طول کشید، به بلوغ زود رس دچار شدم، شرایط خوبی رو از اونموقع تا الان ندارم، واقعا بریدم! یکی کمکم کنه، چطور میشه عشق به اهل بیت در دل آدم باشه ولی از اون طرف دنبال گناه؟ اصلا میشه درست بشم؟ هی میام اینور بعد یه مدت بخاطر ضعفم میرم اونور، در چند سال اخیر به یک حد از پستی رسیدم ک میخوام تصمیم بگیرم اونوری بشم، چون دیگه نا امید شدم از خودم... واقعا بیش از هزاران بار در حال این رفت و آمدم، مسخره ام، نا میزونم! نمیدونم چیکار کنم، از این ور نمیتونم حق رو انکار کنم، چند روزی ک میخوام بیخیال بشم واقعا عذاب می‌کشم و نمیتونم انکارش کنم، اهل بیت و نمیتونم خدا رو نمیتونم اسلام رو نمیتونم انکار کنم، دید فسلفی طوری به زندگی دارم ولی عمل کمی! ناچیز نا مقدار! خیلی دچار گناه شدم...، لطفا چاره ای راهی جلوی پام بذارید! من نمیدونم باید چیکار کنم...، این رو میدونم پتانسیل خوبی دارم... و میتونم کمکی بکنم در این راه ولی تا وقتی خودم پستم چطور؟ لطفا کمکم کنید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال، همین که بحمدلله متوجه آثار تخریبی گناه می‌باشید که چگونه ما را از حضور متعالی خود در نزد خود از یک طرف، و از حضور در محضر حضرت حق باز می‌دارد؛ جای امیدواری است جهت حضور در جاده‌ای که سراسر صفا و اطاعت  است تا آنجایی که به لطف الهی، انسان از گناه متنفر می‌شود.
 چگونه ممکن است که انسان تا آن جا راه را رها کند و به بیراهه قدم  زند که ستایش گر قاتل عمر خود شود، وقتی هر آنچه معنای زندگی را از او می رُباید را دوست می دارد؟ مشتاق اموری می‌شود که بر سرگردانی او می‌افزاید و خواهان چیزهایی است که نیست، آری! چیزهایی که نیستند و جاودانگی را از او می‌رُبایند و چون احساس جاودانگی را از دست داد، چه اندازه در بودن خود احساس پوچی می‌کند. این‌جا است که همه راه‌ها برای او بن‌بست است، زیرا اصیل‌ترین راه که تماشای خود می‌باشد به عنوان بنده، حضرت ربّ العالمین را گم کرده است، راهی که هم اکنون او را تا بیکرانه ترین حضور حاضر می کند و معنا می‌بخشد و با حضور در آن ساحت  به جای آن که از رفتن فرار کند به راحتی رنج رفتن را که همه زندگی است به جان می‌خرد. رنجی که در هر قدمی که برمی‌دارد زندگی را به او نشان می‌دهد. دوریِ این رفتن ها چه اندازه دردناک است هرچند با راحتی و رفاه همراه باشد. راحتی‌های پوچ و بی‌ثمر. این است راز نیست‌انگاری، راز بودن‌های سرد و بی‌ثمر به جهت فرار از رفتن که شأن حضور در حقیقت است. این‌جا است که باید با حضور در تاریخ توحیدی که با انقلاب اسلامی شروع شد و احساس و شور معنوی که به سراغ انسان می‌آید، از نیست‌انگاریِ این دوران عبور کرد.
موفق باشید

 

34807

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

پیام شما: سلام و عرض ادب و آرزوی سلامتی خدمت استاد عزیز. ممنون می شم نظر حضرتعالی رو در مورد متن زیر بدونم. با تشکر. سوال: اگر از نظر خداوند یک مسلمان واقعاً پاک با یک مسيحی واقعاً پاک یا بودایی واقعاً پاک تفاوت نداشته باشد، پس تفاوت دستورات این ادیان برای چيست؟ پاسخ: پيشفرض این سؤال گویا این است که مثلاً نماز خواندن، به این نحو خاص که در اسلام هست، انسان را به مقصد می رساند اما به نحو دیگری نه. اما مخّ دین اعمال باطنی است نه اعمال ظاهری و در اعمال باطنی بين ادیان تفاوتی نيست. نماز و روزه و دیگر اعمال ظاهری نيستند که ما را به خدا می رسانند به تعبير حضرت علی (ع) «فراوانند کسانی که روزه می گيرند اما از روزه فقط گرسنگی و تشنگی می فهمند و فراوانند آنها که شب زنده داری می کنند اما از آن فقط خستگی و ضعف نصيبشان می شود.» در تمام این اعمال ظاهری آنچه مهم است باطن است، وگرنه فيزیک اعمال یک منافق با یک مسلمان واقعی که فرقی ندارد. آنچه در ادیان متفاوت است ظاهر اعمال است، باطن اعمال متفاوت نيست. یعنی باطن نماز که عرض راز و نياز است در ادیان متفاوت نيست. حال اگر ظاهر نمازم بسيار هم آراسته باشد اما از این باطن تهی باشد، به هيچ جا نرسيده ام

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! همه ادیان توحیدی راه‌هایی هستند به سوی خداوند و هرکس در هر دینی که باشد اگر مزه توحیدی آن دین را در جان خود بچشد، توحیدِ دیگر ادیان را هم تصدیق می‌کند و در همین رابطه در قرآن داریم: «لکِنِ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ مِنْهُمْ وَالْمُؤْمِنُونَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَ مَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ ۚ وَالْمُقِيمِينَ الصَّلَاةَ ۚ وَالْمُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَالْمُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ أُولَٰئِكَ سَنُؤْتِيهِمْ أَجْرًا عَظِيمًا» (162/ نساء) ملاحظه می‌کنید که بحث در مورد علمای اهل کتاب است که در عین حال ایمان به توحید و دیانتی دارند که برای حضرت محمد «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» نازل شده. موفق باشید

34801

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام نماز روزه هاتون قبول: تو رمضان چیکار کنم آقا امام زمان رو ببینم در حالی که ازم راضی باشه؟ میخوام آدم بشم ولی بلد نیستم، تو روستایی که زندگی می‌کنم کسی نیست کمکم کنه، دلم می‌خواد مثل علامه طباطبایی رشد کنم الان بیست و شش سالمه به نظر شما دیر نیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر آنچه ذیل شریعت الهی در دل انقلاب اسلامی و با نظر به شهدا، خود را حاضر کنیم، عملاً در کلام نایب الامام یعنی رهبر معظم انقلاب، نور امام حیّ و حاضر را می‌یابیم. موفق باشید

34741

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و عرض ارادت: اول و آخرش التماس دعا دارم، التماس! گاهگاهی که مخصوصا با بچه ها بداخلاقی می کنم و کم صبرم و تندخو؛ به من می گویند این کار را نکن چون در خاطره شان می ماند؛ راست می گویند، مثل اخلاقها و فریادهای تلخی که گاهی از بعضی آدمها سر می زد و لحظات شیرین کودکی خودم را تلخ می کرد و هنوز یادم مانده و اثراتش را بر من گذاشته. بخدا من واقعا دلم نمی خواهد بداخلاق باشم ولی درواقع سالهاست که همینطور هستم. از خودم متنفرم؛ نه اینکه تنها از اخلاقهایم متنفر باشم بلکه دیگر طوری شده که از خودم متنفر شده ام. کسی که دل سفید بچه ای را تلخ کند و اشکش را در بیاورد یا خاطر مومنی را آیا مستوجب لعن نمی شود؟ شاید کمتر چیزی بیشتر از بداخلاقی در عالم اینقدر زشت باشد. یک وجود خشک و خشن برای خودم درست کرده ام. نمی دانم با چه شکلی محشور خواهم شد؛ چقدر زشت و دست و پاگیر برای خودم! بخدا اگر مجاز بودیم می دادم همینهایی که اینقدر دلشان را ناراحت کردم مرا می کشتند، خاکسترم را هم به باد می دادند تا هیچ اثری از من برایشان نماند. به نظرم بداخلاقی و توحید و ایمان اصلا و هرگز نمی شود که با هم یکجا باشند و من کافر نیستم بله، ولی در جبهه ی خدا هم مسلماً نیستم. شما را به خدا قسم می دهم و خدا را به حرمت شماها که یک راه اساسی و یکباره نشانم بدهید تا از این دیو آدمخوار راحتم کند. که با این وضعم نه عاقبت بخیری دنیایی دارم و نه قیامتی دارم و نه حال خوشی دارم و نه همنشینی که شوق مرا داشته باشد. خودتان ببینید چند بار است که از شرّ خودم می گویم و دوباره همانم که نباید باشم. یعنی حالا دو تا رنج و زجر با هم به جانم حمله کرده: هم اخلاقهای زشت و بدم و هم تکرارهای زجرآور. مَردم به خدا بداخلاقی خیلی قیامتتان را سیاه می کند. من دارم از درد تاریکی می میرم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد می‌شود مطالب کتاب شرح حدیث «جنود عقل و جهل» که حضرت امام تدوین فرموده‌اند و بنده نیز عرایضی در شرح آن داشته‌ام را دنبال فرمایید. موفق باشید

34569

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام عليكم استاد: خدا عاقبتتان را ختم به شهادت ​کند. من می خواستم بدایه و نهایه را با صوت های استاد صمدی آملی شروع کنم، به توصیه ی برخی از اساتید به خاطر شم عرفانی ایشان در مطالب بدایه و نهایه و بسنده نکردنشان به مباحث عقلی صرف ولی مطالبی را در برخی از سایت ها دیدم که علما شرکت در جلسات ایشون رو حروم کردند به خاطر برخی گفتارهای ایشان مثل این گفتار: وجود حق متعال متن وجود جمادات و نباتات و حيوانات و انسانها است، يعني ما دو وجود نداريم، بلکه هر چه هست يک وجود است که در قوالب و اندازه‌هاي گوناگون ظهور کرده است، نه اين که وجود زمين غير از وجود آسمان، و وجود آسمان غير از وجود حق متعال بوده باشد. و بقیه اش هم در این لینک زیر هست: http://nasiri1342.blogfa.com/post/95 حالا می خواستم بدونم مواضع ایشان درسته؟ و خوبه صوت هاشون رو گوش کنم؟ یا کسان دیگه ای هم هستند که برای شرح بدایه و نهایه شرح صوتی داشته باشند با شم عرفانی نه عقلیه صرف؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این گفته‌ها در دستگاه عرفانی قابل توجیه است. ولی شاید بهتر باشد که با صوت‌های آقای امینی‌نژاد شروع کنید زیرا بحث را خیلی وسعت نداده‌اند، بیشتر سعی کرده‌اند اصل مطلب را با مخاطب‌شان در میان بگذارند. موفق باشید

34558

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و عرض تبریک به مناسبت یوم الله ۲۲بهمن. به امید فروپاشیِ کاملِ نظام اقتصادی جهان استکبار. استاد؛ حضرتعالی از یک طرف می فرمایید انقلاب اسلامی یک حرکت توحیدی است که ریشه در گذشته ی توحیدی ما دارد که منزل به منزل در طول تاریخ جلو آمده و رشد یافته و در سال ۵۷ به نحو خاصی ظهور و بروز یافت. از طرفی هم می فرمایید که انقلاب اسلامی از افق آینده ی توحیدی و پس فردای تاریخ دارد به سوی ما می آید و می تابد. قدری در مورد جمع این دو نگاه و اتصال گذشته و آینده ی انقلاب اسلامی توضیح دهید. سپاس

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این مسئله بسیار مهمی است. در این راستا 3 کتاب اخیر همراه با شرح صوتی آن می‌خواهد این نکته مهم را کالبدشکافی کند. کتاب‌های «انقلاب اسلامی، طلوع جهانی بين دو جهان» و «انقلاب اسلامی و چگونگی تحقق آينده دين‌داری ما» و «در راستای بنیان‌های حکمت حضور انقلاب اسلامی در جهانی بین دو جهان». موفق باشید

34511

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم و رحمه‌الله: لطفا دعا بفرمایید خداوند به حق صدیقه شهیده، بنده را بعنوان قربانی راه دین و ولایتش قبول کند و شهید شوم. همچنین به حق رسول خدا که شهر علم هستند من نیز عالم ربانی شوم. فرق بین بقا و حیات چیست؟ اینکه «العلماء باقون ما بقي الدهر» هستند و شهدا نزد پرودگارشان روزی می‌خورند و زنده هستند چه تفاوتی دارد و کدام بالاتر است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! «بقاء» نوعی حضور است حتی اگر جسم انسان و حیات دنیایی در میان نباشد و آن حضورِ فرهنگی که علمای ربّانی پس از حیات خود دارند، شهیدپرور است. نمونه آن حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» می‌باشند که تا قیام قیامت همچنان نقش‌آفرین خواهند بود. موفق باشید

34405

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: در بحث علوم پزشکی جدید طبق شواهد تجربی بدن انسان از طریق پالس های الکتریکی ایجاد شده توسط مغز کنترل می‌گردد (که هر پالس الکتریکی با آزاد کردن کلسیم یا پتاسیم در ماهیچه مربوطه باعث انقباض شده و حرکت ایجاد می‌کند) و در صورت قطع ارتباط عصب دیگر حرکت میسر نمی باشد مانند قطع نخاع و... یا در برنامه ای مستند دیدم، پزشکی که جمجمه را شکافته بود با تحریک قسمتی از مغز باعث حرکت دست فرد بیهوش می‌شد. تا اینجا یعنی بدن انسان را مغز کنترل می‌کند (حداقل در عالم ماده) چه بصورت خود آگاه یا ناخودآگاه مثل کنترل قلب و تنفس. حال سوال بنده اینجاست نفس مجرد چگونه با مغز مادی تماس می‌گیرد و ایجاد پالس الکتریکی و در نهایت ایجاد حرکت می نماید؟ ایجاد حرکت در دیگر اشیا غیر از بدن خودمان چگونه است؟ ( که مرتاضها انجام می‌دهند) در جایی از بحث معاد فرمودید که گاهی ۷۰۰ سال طول می‌کشد تا نام پیامبر خود را به یاد بیاوریم. آیا فکر کردن و تصویرسازیهای ذهنی مربوط به مغز می‌شود؟ و چون در برزخ دیگر این ابزار را نداریم نمی‌توانیم فکر کنیم و به یاد آوریم پس نتیجتاً باید آنجا چیز دیگری در میان باشد چگونه آن چیز را بیابیم و از آن استفاده کنیم؟ اصلا آن چیز چیست؟ جسارتا نفرمایید قلب چونکه برای بنده حقیر نامفهوم و گنگ است خواهشا و در صورت امکان صریح و بی پرده و قابل فهم برایم بفرمایید. (چون من هنوز سوار مرکب چوبین نشده ام و لب دریا سرگردانم)

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در کتاب «خویشتن پنهان» مطرح شده که نفس با نظر و تدبیر در بدن حاضر می‌شود و این غیر از حضور مکانیکی و فیزیکی است و هرکس این حضور را که حضور تدبیری نفس در بدن است را خودش احساس می‌کند. زیرا خود نفس است که اراده می‌کند تا مثلاً بدن حرکتی را انجام دهد و البته این حرکت در بدن فرآیند خاصی دارد که جنابعالی متذکر آن شدید. ۲. آری! یکی از ابعاد و مراتب نفس ناطقه، ذهن می‌باشد. ۳. حضوری که در معاد پیش می‌آید، حضور در ساحتی است که در آن ساحت، حافظه به معنای دنیایی آن که همان تصورات مربوط به اعمال و رفتار است؛ در میان نیست. آن‌جا یک نوع به خودآمدنِ حضوری است و در این رابطه بحث ۷۰۰ سال طول‌کشیدن برای پیش‌آمدن نام پیامبرش در میان است زیرا باید همچنان به خود آید تا در درون خود آن حضور را درک کند. موفق باشید

34294

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: مطالب خوبتان در رابطه با شخصیت و تفکر دکتر سروش در سایت رو مطالعه کردم. از آنجا که هر شخصیتی با ویژگی های مثبت و منفی هست و بنده نقدهای شما و دوستان رو در این سایت مطالعه کردم، اگر بخواهید به صورت سرفصلی چند جنبه مثبت از تفکر دکتر سروش رو نام ببرید که واقعا قابل استفاده باشد و دچار آلودگی نیست از چه نکاتی نام می‌برید؟ ممنون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از هوش سرشار ایشان متعجبم که چطور با این‌همه هوشیاری، در تعقل نسبت به موضوعات، خلاف آن‌طور که شایسته است، ناتوانند. موفق باشید

34273

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: در رابطه با گفتگوی با دوستان با موضوع صبر و رحمت در بستر ایمان سوالی داشتم. اگر همکارانی که قرار هست باهاشون گفتگو‌ کنیم اهل دین نباشند و بلافاصله که بحث قران یا خدا میاد وسط می‌گویند «چه ربطی دارد؟! چرا قران و خدا را میآوری وسط؟!» و فورا بحث رو اقتصادی می‌کنند و می‌گویند اگر قرار هست آینده اوضاع اقتصادی خوب شود به ما که وصال نمی‌دهد می‌خواهم که خوب نشود!! و دنبال ارزانی ماشین و گوشت و خانه هستند. چگونه می‌توان گفتگویی آغاز کرد؟‌

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! اگر فضا، فضای جدال باشد و نه فضای گفتگو، حضرت اباعبدالله «علیه‌السلام» در کتاب شریف «مصباح الشریعه» می‌فرمایند: خدا رحمت کند کسی را که جدال را ترک کند، حتی اگر حق با او باشد. نهایتاً خوب است آن افراد را به سخنان اخیر آقای چگینی https://eitaa.com/matalebevijeh/12402 و استاد قمی https://eitaa.com/matalebevijeh/12409 راهنمایی‌شان فرمایید. موفق باشید

34265

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

پاسخ سوال ۳۴۲۵۶ چقدر شبیه این مصاحبه ی معروف است: «اینها کسانی هستند که میخوان بین ما نفاق برپا کنند....»

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنان که عرض شد بهترین راه، گفتگو و تبیین است تا در بستر گفتگوی بدون جدال و تحکم حقیقت برای طرفین، آری! برای طرفین ظهور کند. عمده آن است که طرفین گفتگو به دنبال حقیقت باشند و سعی کنند گفتگو را به بستر روشن‌شدن حقیقت تبدیل نمایند بدون‌آن‌که اصرار داشته باشند یک طرف پیروز و طرف دیگر شکست بخورد. موفق باشید

34210

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: آقای طاهرزاده لطفا آیا تقوا با ورع متفاوت است؟ برای یادگیری و اهل تقوا بودن علاوه بر انجام واجبات و ترک محرمات باید چه کاری دیگر کرد که اهل تقوا شویم؟ از کجا باید بدانیم؟ آیا همین که حرام مرتکب نشویم و واجبات را انجام دهیم همین ما را وصل به ملکوت و مانوس با خدا می‌کند؟ می‌شود کسی در سن جوانی به ملکوت برسد؟ ملکوت همان کشف و شهود است؟

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا که نه! آری حقیقتاً رعایت تقوا انسان را از هزاران حجاب ظلمانی آزاد می‌کند تا در افقی که از نظر تاریخی در پیش خود می یابد, سراسر برکت و رحمت و امید را احساس کند. آری! در ورع, انسان با هوشیاری بیشتر حتی سعی می‌کند از مکروهات نیز فاصله بگیرد. عمده آن است که انسان متوجه شود با رعایت تقوا, چه صفایی در روح و روان او و در افقی که برایش پیش می آید, زندگی را احساس می‌کند. موفق باشید

نمایش چاپی