بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: رسول اکرم«صلوات الله علیه و آله السلام»

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
14252
متن پرسش
سلام علیکم: استاد در قرآن در اول سوره بقره خصوصًا از کلمه «و اذ» استفاده شده.. آیا می توان از این آیات و امثال آن این برداشت را نمود که خدا به پیامبر می فرماید: به یاد بیاور... این تلقی را ایجاد می کند که پیامبر در همه مراحل حضور داشته و به عبارتی صحه گذاشتن به حدیث نورانی اول ما خلق الله نوری است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که می‌فرمایید إلاّ آن‌جایی که مثلاً می‌فرماید: «وَ ما كُنْتَ بِجانِبِ الْغَرْبِيِّ إِذْ قَضَيْنا إِلى‏ مُوسَى الْأَمْرَ وَ ما كُنْتَ مِنَ الشَّاهِدينَ» (قصص/44) تو در جانب غربى نبودى هنگامى كه ما فرمان نبوّت را به موسى داديم؛ و تو از شاهدان نبودى (در آن هنگام كه معجزات را در اختيار موسى گذارديم‏. که در این موارد وجه بشریِ حضرت مورد خطاب قرار می‌گیرد. موفق باشید

14138
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: چرا در نماز باید وقتی سوره توحید خوانده می شود به جای اینکه از ضمیر متکلم وحده استفاده شود باید بگوییم قل هوالله احد؟ بنده به نظرم می رسد به خاطر اینکه باید حرمت قرآن حفظ شود و نسبت به حفظ قرآن ادب داشته باشیم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این موضوع، بحث مفصلی را به دنبال دارد. در شرح کتاب «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» عرایضی شده است مبنی بر فنای ذاتی رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌و‌آله، که حضرت در آن مقام عین ظهور حکم خدا هستند و در مقابل احدیت حضرت حق، هویتی ندارند لذا به همان شکلی که حضرت حق می‌فرماید «بگو او احد است» همان را اظهار می‌کند و این در مورد تمام آیاتی که با «قل» شروع شده است، صدق می‌کند. موفق باشید

14115
متن پرسش
با سلام استاد و تشکر از شما: در پاسخ به سئوال 14095 چرا ملائک هر دو را تشویق نکردند و یا پیامبر (ص) هر دو را تشویق نکردند؟ چرا دو جبهه درست شده؟ بعد چرا ملائک تشویق می کنند بعد پیامبر (ص)شاهد این مسئله هستند بعد ایشان تشویق می کنند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این‌ها دیگر مربوط به قواعد عالم است و این‌که رسول خدا نسبت به آن قواعد چه وظایفی دارند وگرنه می‌توان هزاران هزار چرا و چرا در کار خدا ایجاد کرد. موفق باشید    

14095
متن پرسش
با سلام: در برنامه سخنرانی مذهبی سیما اواخر ماه صفر روایتی بیان شد که ذهن من را به خود مشغول کرده است. زمانی امام حسن (ع) و امام حسین (ع) در حضور پیامبر (ص) و فاطمه زهرا (س) کشتی می گرفتند پیامبر شروع به تشویق امام حسن (ع ) می کنند در قبال سئوال دخترشان می فرمایند دیدم ملائک امام حسین (ع) را تشویق می کنند به همین علت من امام حسن (ع) را تشویق کردم. منبع را ذکر نکردند ولی من نمی توانم بپذیرم مگر نه اینکه کل هم نور واحد اند؟ استاد به شدت ذهنم درگیر شده اینطوری امام حسن (ع) حتی میان آسمانیان هم غریبه اما در باور من همان بود که عرض کردم. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این یک موضوع بسیار ارزشمند عرفانی است که رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» از آن خبر دادند بدین معنا که حضرت امام حسن«علیه‌السلام» در آن صحنه به مدد نبیّ اللّه که انسان کامل‌اند فعالیت دارند و حضرت امام حسین«علیه‌السلام» به مدد فرشتگان عالم غیب. یعنی عالم شهود نیز به یک معنا محل تجلیات مختلف اراده‌های انسان کامل و فرشتگان عالم ملکوت است. موفق باشید

13885
متن پرسش
با عرض سلام: سوالی که در خصوص اتحاد شخص پیامبر (ص) با صادر اول در قوس صعود پرسیده شده و شما پاسخ آیه الله جوادی را تایید کردید به این دلیل هست که شخص پیامبر هم با ورود به دنیا تشخص پیدا کردند و قبل از آن در قوس نزول تعین نداشته اند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقت محمدی«صلوات‌اللّه‌علیه‌واله» و عین ثابته‌ی انسان کامل مرز بین امکان و وجوب است و خلیفه‌ی اسمِ جامع اللّه می‌باشد و از این جهت در همه‌ی عوالم حاضر است و نمی توان آن را محدود به قوس نزول یا صعود کرد. با ظهور حضرت محمد«صلوات‌اللّه‌علیه‌واله» در عالَم شهود آن حقیقت تعییّن پیدا می‌کند. موفق باشید

13880
متن پرسش
سلام: استاد بنده چندین بار از آقای صمدی در شرح دفتر دل و شرح مناجات شعبانیه و شرح منظومه و دروس معرفت نفس و از آقای جوادی آملی و رمضانی شنیدم و خوندم که شخص محمد بن عبداله در قوس صعود با صادر اول اتحاد وجودی پیدا می کنند و پیامبر ما با اتحاد با اون مقام ساری در کل هستی میشن... از طرفی این ماجرا در قوس صعود هست... و در سیر عروجی ایشونه حتی آقای جوادی میگن که به هیچ عنوان شخص رسول الله صادر اول و اولین مخلوق نیست مگر به لحاظ اینکه چون ایشون به اتحاد تام با اون حقیقت در سیر عروجی خودشون رسیدن ما صادر اول رو حقیقت محمدیه گفتیم... اما شما و برخی از اهل علم موضوع رو طور دیگه ای عنوان کردید و برداشت من عینیت این دو بوده از برخی فرمایشات. بالاخره موضوع چیه خیلی درگیرشم استاد به خصوص اینکه هنوز وارد سیر مطالعات عرفانی نشدم و جسته و گریخته در سیر مطالعات فلسفی که با صوت تدریس آقای صمدی دارم به این موضوع برخوردم و مقالاتی که توی نت از برخی بزرگان دیدم...
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چه حرف خوبی آیت‌الله جوادی زده‌اند؛ بسیاری مباحث را با نکته‌ ای که ایشان می‌فرمایند می‌توان تطبیق داد. موفق باشید

13789
متن پرسش
با سلام: می خواستم خواهش کنم اگه امکان داره در مورد کیفیت ارتباط نفس جزئی پیامبر یعنی نفس ناطقه ایشون و حقیقت نوری ایشون در دو قوس صعود و نزول توضیح بدید ممنون. آیا نفس ناطقه ایشون در قوس صعود چون مظهر کامل صادر اول میشه در اثر تکامل نفس صادر اول رو حقیقت محمدیه میگن یا در قوس نزول هم این رابطه معنا داره و اگه آره کیفیت این رابطه در قوس نزول چیه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقت محمدیه«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» به عنوان «اول ما خلق اللّه» فوق قوس نزول و صعود است و با نزول آن حقیقت، همه‌ی عالم ظهور کرد و شخص ایشان با آن حقیقت در همه‌ی عالم حاضر است. موفق باشید

13667
متن پرسش
با سلام: 1. در روایت داریم هرچه که در زنان دیگر می بینی در زن خودت هست حال این سئوال می شود که برخی از مردها می گویند واقعا ما می بینیم زن دیگری از زن من زیباتر است زن دیگری از زن من معنوی تر است و اینها را بنده نیز خیلی شنیده ام حال جواب چیست؟ گویا آنها واقعیت را می بینند ولی روایت کلی یک چیزی می فرمایند ولی با خارج تطابق ندارد؟ 2. اینکه در روایت می فرماید کسی که نیت عملی را بکند آن عمل برایش نوشته می شود سوال پیش می آید که مثلا کسی نیت کند که شهید در نبرد شود آیا واقعا ثواب آن کسی که در نبرد شهید شد به او داده می شود پس فرق او که در نبرد شهید شده با آنکه فقط نیت کرده در چیست چون آن شخص نیت شهادت را در عمل و خرج تحقق بخشیده است ولی آن یکی فقط نیت کرده است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- آن روایت چشم‌ها را متوجه‌ی حقیقت زن‌بودن می‌کند تا مرد، با روح زن‌بودنِ همسرش مرتبط شود و بهره‌ گیرد و در همین رابطه رسول خدا«صلی‌اللّه‌علیه‌وآله» می‌فرمایند: «حُبِّبَ‏ إِلَيَّ مِنَ الدُّنْيَا ثَلَاثٌ، النِّسَاءُ وَ الطِّيبُ وَ قُرَّةُ عَيْنِي فِي الصَّلَاةِ»[1] براى من پسنديده شده از دنيا سه چيز: زنان، و بوى خوش، و نور چشم من در نماز است». حضرت نگاه ما را به عنصر زن‌بودن و زیبایی‌های او جلب می‌کنند که به طور مختصر در ظاهر زن ظهور می‌کند. ولی همه‌ی آن زیبایی‌ها در روح زنان هست 2- نیّت واقعی نیّتی است که وقتی زمینه‌ی عمل فراهم شود انسان، عمل می‌کند. موفق باشید

 


[1] ( 1)-« بحار الأنوار»، ج 73، ص 141.

13633
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی: با آرزوی توفیقات روز افزون برای شما و التماس دعای عاجزانه از محضر آن استاد گرامی سؤال: مادری هستم که امروز عصر عاشورا در عزای شهادت جگرخراش عزیز زهرا سلام الله علیها شرکت کردم و بر اثر یاد آوری اندوه و رنج حضرت زینب سلام الله علیها قرار از کف داده آنقدر بر سینه و بر پای خود زدم و گریه کردم که وقتی به خانه برگشتم دیدم رانم کاملا کبود و سیاه شده حال می خواهم بدانم آیا این مورد مشمول دیه می شود یا باید بخاطرش استغفار کنم یا..... آخر استاد گرامی وقتی فکر کردم برای سرسلامتی به قافله سالار کربلا، زیر خیمه امام حسین (ع) جمع شده ایم باید شأن عزادار واقعی را در خود ایجاد کنیم تا حرمت حضرت زینب (س) و امام سجاد (ع) که صاحب عزا بودند حفظ شود؟ خدا کند اشتباه نکنم چرا که پدرم رحمةالله علیه ،ما را با اشک بر شهدا و اسرای کربلا عجین کرد.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: از آیت اللّه بروجردی این موضوع را سؤال کرده بودند و ایشان فرموده بودند: «علت عاشق ز علت‌ها جداست» لذا نه نیاز است که دیه بدهید و نه نیاز است که استغفار کنید، از خدا بخواهید به احسن وجه این دلدادگی را از شما قبول کند. مگر قصه‌ی اویس قرنی را نشنیده‌اید که وقتی فهمید در جنگ بدر دندان مراد و محبوبش یعنی محمد مصطفی«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» شکست، سنگ برداشت و دندان خود را به همان صورت شکست؟! آری! قصه‌ی عاشق قصه‌ی دیگری است، مافوق این عقل‌های جزئی. موفق باشید

13583
متن پرسش
ما تجلیات و پرتوهای وجود امام و ظهورات اوییم که او در هر مظهری به شکلی خود را می نمایاند امام خود برتر ماست یعنی حقیقت امام است که در آینه های مختلف صور مختلف به خود گرفته و همه اوست و نمایش اوست مانند نفس انسان و حالات او و صفات او که هر صفتی خود انسان است و حقیقت او نفس ناطقه است... این مبنا در مورد رابطه همه ائمه با ما صادق است چون در مقام تجرد محض همه آنها یک حقیقت واحد اند .... صوت شما رو هم در مورد اعیان تدریس مصباح امام شنیدم بسیار نافع بود اما رابطه عین ثابت پیامبر (ص) و ائمه (ع) چطوره چه نسبتی هست؟ من این مبنا رو از کتابی ک در مورد زیارت عاشورا داشتین برداشت کردم آیا درست فهمیدم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقت غیبی و نوری ائمه و پیامبر یک حقیقت است و لذا عین ثابته‌ی آن‌ها، همه محل تجلی اسم اللّه اعظم است. نور تشیع مظهر حقیقت نور ائمه‌ی معصوم است. به اندازه‌ای که هرکس توانسته باشد آن نور را بگیرد، ولی از نظر تکوین وجود همه‌ی مخلوقات پرتو وجودی واسطه‌ی فیض است. لذا لازم است بین جایگاه تکوینی و تشریعی آن عزیزان خلط نشود. موفق باشید   

13551
متن پرسش
با سلام: جناب استاد طاهرزاده در کتابهاشون معتقد هستن که نبی اکرم (ص) و اهل بیت (ع) ایشون حقیقتی ورای نفس دارند که عالم از اون حقیقت شکل گرفت در قوس نزول و و اون حقیقت صادره ی اول هست. آیا منظور از اون حقیقت عین ثابت پیغمبر اکرم (ص) هست که محیط بر تمام اعیان ثابته هست که وقتی در قوس صعود با مقام صادر اول متحد میشن یعنی به تمامه کمالات عین ثابت خودشون رو دارا شدن؟ و عین ثابت ایشون هم دارای مقهم لایقفی هست. آیا میتونیم بگیم صادر اول عین ثابت پیغمبر است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در جمع‌بندی حرف خوبی است، ولی فراموش نفرمایید که صادره‌ی اول، مخلوق است و تحت سیطره‌ی خلیفة اللّه می‌باشد که مقامش مرز بین امکان و وجوب است و عین ثابته‌ی محمدی«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» مقام اتحاد با اسم اللّه است. شاید مباحث شرح کتاب «مصباح الهدایه» از امام در این مورد کمک کند. مباحث بر روی سایت هست. موفق باشید

13490
متن پرسش
سلام استاد: 1. در مباحث شما به این نکته پی بردیم که اهل بیت (ع) به صورت بالفعل همه ی اسما الهی را دارا هستند. اگر مثل همه انسان های دیگر اسماء الهی را بصورت بالقوه داشتند، عصمت آنها زیر سوال می رفت. برای همین به محض تولد، همه ی مقامات را بصورت بالفعل داشتند. سوال من این است که با اینکه پیامبر (ص) بصورت بالفعل دارای مقامات و اسماء الهی بود چرا بعد از 40 سال عبادت معراج برایشان پیش آمد؟ این قسمت از مباحث صوتی کربلا از شماست جدا کردم: «در روایت داریم که پیامبر (ص) فرمود: «أول ما خلق الله نوری» اولین چیزی که خدا خلق کرد، نور محمدی بود. پس این محمد (ص) به عنوان فرزند عبدالله کیه؟ این محمد فرزند عبدلله اینقدر روحش را وسعت داده که به مقام تجلی اون حقیقت محمدی رسیده است. وقتی پیامبر بعد از 40 روز خلوت نشینی و اعتکاف، به معراج رفتند، اونجا سُلب پیامبر (ص) را شایسته دیدند که حقیقت فاطمه (س) که «منصوره» نام داشت را در سُلب پیامبر بگذارند. حضرت فاطمه زهرا (س) ظهور آن حقیقت است.» استاد سوال من این است که اگر پیامبر (ص) بصورت بالفعل، روحشان وسعت داشته است پس چرا در این فایل صوتی گفتید که پیامبر روحش را آنقدر وسعت داد که مظهر آن حقیقت شد؟ آیا این امکان هست که بگوییم چون خداوند علم داشت به اینکه پیامبر روزی با عبادت و بندگی به این مقام می رسد، آن مقام را از قبل به ایشان داده بود؟ در این صورت بالفعل بودن اسماء الهی در ایشان چه می شود؟ 2. در جزوه «نگرشی به کربلا با چشم عقل و عاطفه» در صفحه 27 در مورد سوال حضرت سجاد (ع) در مورد نشسته نماز شب خواندن از حضرت زینب (س)، تاریخ چیزی در مورد جواب حضرت زینب (س) ثبت نکرده است. ولی در جزوه «کربلا سریان عشق الهی» در صفحه 23 آورده اید که حضرت زینب (س) پاسخ می دهد که چون سه شب است بسیار گرسنه بوده و ضعف و سستی مرا فرا گرفته است. می شود در این مورد توضیحی بدهید؟ 3. به غیر از کتاب «فروغ شهادت» از مرحوم سعادت پرور و «جلوه های عرفانی در نهضت عاشورا» از محمد امین ارزگانی، کتاب دیگری سراغ دارید که از لحاظ عرفانی به کربلا پرداخته باشد؟ ممنون یاعلی مدد
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» عرض شده است که ما انسان‌ها دارای دو بُعد جسم و نفس ناطقه هستیم که تلاش می‌کنیم در این دنیا با به‌کاربردن جسم خود نفس ناطقه‌ی خود را به فعلیت لازم برسانیم. ولی پیامبر و امامان«علیهم‌السلام» دارای سه بُعد جسم و نفس ناطقه و نور عظمت هستند. در بُعد جسمانی مثل ما غذا می‌خورند و می‌خوابند و بیدار می‌شوند و در بعد نفس ناطقه، عبادت می‌کنند و اشک و ناله دارند تا خود را همچنان با حقیقت نوری‌شان متحد نگه دارند. و در این رابطه هست که حضرت که باید با جسم خود با همسرشان همبستر شوند و از طریق نفس ناطقه‌شان امورات تولد فرزند را شکل دهند، در خلوت‌نشینیِ خاصی قرار می‌گیرند تا با اتحاد کامل با نور عظمت، تولد زهرای مرضیه«سلام‌اللّه‌علیها» محقق شود 2- علت نشسته نمازخواندن حضرت زینب«سلام‌اللّه‌علیها» در پشت دروازه‌ی شام، همان‌طور که خودتان متوجه‌اید، صراحتاً معلوم نیست. باید به ظواهر موضوع حکم کرد. حتی بعضی گفته‌اند بار سنگین رساندن پیام کربلا برای حضرت آن‌چنان سنگین بود 3- کتاب «گنجینة الأسرار» عمان سامانی نکات عرفانی ظریفی در مورد کربلا دارد. کتاب «عنصر شجاعت» آیت اللّه کمره‌ای نیز به ظرایف خوبی اشاره کرده است. موفق باشید

13345
متن پرسش
بسم الله النّور و السّلام سلام و درود بر استاد عزیز جناب مستطاب حاج آقا اصغر طاهرزاده: چه مغتنم است که در این زمانه پر از بیم و امید، هر از چندگاهی می توانیم طالب بصیرت از جنابتان باشیم در مسائل مستحدثه. غرض از مزاحمت این که با اکران عمومی فیلم «محمد رسول الله (ص)» که اثری منحصر به فرد در نوع خود است چه از حیث موضوع و چه از حیث اهمیت آن در شرایط تاریخی فعلی، به نظر می رسد بستر و مصداقی مناسب فراهم شده برای جوشش فکری اصحاب بصیرت برای اندیشه در هنر اسلامی. در همین راستا مدتی است که درصدد نوشتن نکاتی راجع به این فیلم در سایه درک خودم از حکمت هنر اسلامی بودم، تا این که امروز مطالعه مقاله ای از آیت الله قائم مقامی در مورد این فیلم مؤید بعضی از اندیشه هایم بود که البته تا پیش از رؤیت این مقاله در صحت و امکان بیان منسجم آنها کمی تردید داشتم. http://sm-ghaemmaghami.ir/?p=3016 گذشته از نیت مقدس و اخلاص سازنده و همچنین تعهد غالب او به منابع دینی که شایسته تمجید و تأیید است، آیت الله قائم مقامی دو نقد دلسوزانه را به این فیلم ایراد می فرمایند که از این قرار است: اول این که در تصویر زندگانی حضرت رسول (ص) و معصومین (ع)، استفاده از تخیل آزاد، به این معنی که خیال بخواهد در عرض حقایق زندگانی و معارف آن بزرگواران، چیزی از فهم شخصی خود هنرمند به اثر اضافه کند مذموم است، و خیال باید به طور مطلق در خدمت تصویر حقایق زندگانی و معارف آن عزیزان باشد بدون هیچ دخل و تصرفی از جانب گمان و برداشت شخصی و آزادانه خود هنرمند. لذا آن جایی که محتوای فیلم از حیطه واقعیات مستند تاریخی فراتر می رود (بر فرض) مورد اشکال قرار می گیرد. ادعای جالب تری که در مورد ابعاد فقهی فیلم ایشان می فرمایند، و بسیار متین و مستدل به نظر می رسد، خلط بین حکم ساحت بشری و ساحت الهی انبیاء و معصومین (ع) در فتوای حرمت تصویر کردن این اولیاء الهی است، (که البته این اشکالی است ابتدائا به نظر مشهور فقهاء و این فیلم). و شرح آن این است که از آنجا که نبی و معصوم در عرصه حیات ظاهری، بشری مثل ما هستند، تصویر کردن ظاهر آنها در آثار هنری به خودی خود حرمت و محذوری ندارد، مگر این که هنرمند قادر نباشد در اثر خویش حکم باطن قدسی آنان را در ظاهر بشری شان نمایان سازد، و از این طریق به ساحت قدسی آن مقدسین خدشه ای وارد آید. این نکته، به نظر نکته ای بسیار لطیف و حکیمانه می رسد که البته پذیرش عمومی آن از جهت فضای فکری حاکم بر بعضی علماء جهان اسلام بعید به نظر میرسد. اما تا کنون این مقاله تنها مقاله ای بوده که از نگاه حکمت و فقاهت به بررسی فیلم پرداخته و دو نکته ای که ایشان متذکر شدند بسیار برای حقیر آموزنده بود. با این حال با توجه به وسیع بودن موضوع هنر اسلامی، خواستیم این وجیزه بهانه ای باشد، تا نظر استاد مکرم را نیز در مورد این فیلم جویا شویم به این امید که بر علم مان اضافه شود، البته در صورتی که آن استاد عزیز فیلم را تا کنون رؤیت کرده باشند. با تشکر از عنایت تان و عذرخواهی از تصدیع اوقات و تطویل کلام
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده آن فیلم را متأسفانه هنوز ندیده‌ام و بر خود لازم می‌دانم که ببینم. منتها بین ارائه‌ی یک شخصیت قدسی در فضای فیلم و سینما، با ارائه‌ی آن شخصیت در فضای کتاب و تحقیق، باید فرق بگذاریم و با توجه به این امر از نقد و تذکر نباید خودداری کرد. بدین لحاظ بنده متن جنابعالی را در معرض نگاه کاربران محترم قرار می‌دهم به امید آن‌که تفکری در موضوع شده باشد. موفق باشید

13298
متن پرسش
با سلام: استاد عزیز چه کتابی را برای آشنایی با زندگی پیامبر عزیزمان و ائمه معصومین علیه السلام معرفی می کنید؟ با تشکر فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:  کتاب در این مورد زیاد است. از یک جهت «فروغ ابدیت» را و از جهت دیگر «سنن النبی» شروع خوبی است. بنده نیز در نیمه‌ی دوم کتاب «صلوات بر پیامبر(ص)؛ عامل قدسی‌شدنِ روح» عرایضی داشته‌ام. در مورد زندگی پیشوایان، کتاب‌های آقایان پیشوایی و اشتهاردی، کمک می‌کند. کتاب «منتهی‌الآمال» هم از شیخ عباس قمی خوب است. کتاب «انسان 250 ساله» از جهت تحلیل زندگی ائمه، بسیار خوب است. موفق باشید

13217
متن پرسش
سلام علیکم: استاد همانطور که فرمودید در دعای جوشن کبیر باید اهل البیت (ع) را در نظر داشته باشیم، که کاملا صحیح است. 1. در مثال اسم عظیم این درست که ما به اهل البیت (ع) به عنوان مظهر اسم عظیم نظر داریم و در دعای جوشن به خود اسم عظیم منتقل می شویم؟ یعنی وقتی می گویم یا عظیم یعنی خدایی که عظیم است؟ و لب کلام: وقتی جوشن می خوانیم داریم خدا را می خوانیم یا اهل البیت (ع) را؟ ۲. در نظر داشتن اهل بیت (ع) هنگام دعا یعنی همان جهت گیری قلب به سوی اهل البیت (ع)؟ یعنی ممکن است هنگام دعا توجه خاص به اهل بیت (ع) نباشد ولی جهت گیری باطن به سوی اهل بیت (ع) باشد همین کفایت می کند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در ادعیه مسلّم فقط خدا را می‌خوانیم ولی اگر در مظاهر، او را نبینیم و با او آشنا نباشیم خدای ذهنی و مفهومی در فکر و ذهن ما است 2- در نظرداشتنِ به اهل‌البیت«علیهم‌السلام» باز نظر به حق داریم منتها در آینه‌ای که حقْ را می‌نمایاند همان‌طور که در مقابل آینه به آینه نظر ندارید بلکه با مظهریت آینه به آن‌چه آینه می‌نمایاند، نظر می‌کنید. باید قلب را برای چنین نگاهی تربیت و آماده کرد که البته کار می‌برد. رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» می‌فرمایند: «مَنْ‏ رَانِى‏ فَقَدْ رَأى الْحَق»[1] اگر كسى من را نگاه كند حق را نگاه كرده‏است. مسلماً منظور پيامبر«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» نگاه‏كردن به گوشت و پوست «خود» شان نيست. بلكه پيامبر «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» از نظر غيبى در مقامى قرار دارند كه اگر كسى به آن حضرت نگاه كند در اعمال و گفتار آن حضرت، صفات و جمال حق را مى‏بيند. موفق باشید

 


[1] ( 1)- فصوص‏الحكم، مقدمه قيصرى، ص 85- جامع‏الاسرار، ص 300.

13163
متن پرسش
سلام استاد: وقتتون به خیر: با شماره ای که دادید تماس گرفتم و راهنمایی شدم و شماره خانمی رو بهم دادن که ازشون راهنمایی خواستم و راهنماییم کردند دقیق منظورم رو نتونستم برسونم و ایشون هم روی روند سیر مطالعاتی تاکید داشتنند. و اینکه اول راه هستیم و فعلا باید به مطالعات و... بپردازیم. البته من با واژه ها نتونستم مقصودم رو برسونم. الان مساله ای که برای بنده تو این مقطع زمانی هست من یه سری توضیحات رو براتون میدم که مقصودم رو برسونم و ازتون راهنمایی میخوام. به عالم استاد و شاگردی و... اعتقاد نداشتم و این رو می فهمیدم که باید خوب بود و خدا راههاش رو به انسان نشون میده. با گذشت زمان و با نوسانات و... که کم کم باعث برداشته شدن حجاب های عقلی اطرافم شد (به اندازه درک و ظرفیت و فهم خودم) فهمیدم این انرژی و توان باید در مسیر نماینده خدا روی زمین قرار بگیره تا اثر کامل و مناسب رو داشته باشه. این جمله کتاب معرفت نفستون رو تجربی حس کردم و بهش باور دارم «با نظر به «وجود» از طریق معرفت نفس، مسیر رجوع به حضرت حق گشوده می‌شود و در چنین مسیری است که نه‌تنها امکان نظر به انسان کامل فراهم می‌گردد بلکه ضرورت و اهمیت ارتباط وجودی با امام زمان (عج) برای ما آشکار می‌شود و در نتیجه در ظلمات آخرالزمان به جای گرفتارشدن در انواع توهمات و ماهیات، به حقیقی‌ترین حقیقت رجوع می‌کنیم و از منظر شناخت صحیح امام بر هر چیز می‌نگریم.» یه بنده خدایی کتاب های شما رو به بنده معرفی کرد. فهمیدم مطالبی هست که باید بدونم و از این مسیر باید به بحث مهدویت و شناخت برسم. چندکتاب انسان شناسی شما رو مطالعه کردم و هم زمان هم به مراقبت نفس یا ترک گناه هم می پرداختم و اینکه با توجه به علم خودم کاری نکنم که امام (عج) و خدا ازم ناراضی باشند (در حد درک خودم) به دعا و خلوت علاقه مند شدم و از خلوت انرژی و نیرو می گرفتم ولی بعد از مدتی هضم دنیای جدید و تطبیقش با دنیای واقعی برام سخت شد، عالم جدید عالم زیبا و خوبی هست اون چیزی که باید باشه ولی اون چیزی که هست با واقعیت موجود در جامعه و محل کار و خانواده و.....تفاوت زیاد داره. از دیگران فاصله نگرفتم به هر حال خدا خدای همه هست با هر وجودی، ولی هضم شرایط برام سخت شده در دعاها میخونیم که همه جا خداست اصلا فقط خداست این موضوع یه باور قلبی قشنگ به انسان میده ولی اینکه من هیچی نمی بینم. یا تفاوت دغدغه ها و دنیاهامون با دیگران... شاید مطرح کردن این مسایل برام زود باشه یا عجله داشته باشم ولی واقعا نمیدونم الان کجای قصه هستم. تو این راه چی میخوام، شهود نیروی ماورایی و یا... و از خدا خواستم نقشم رو بهم نشون بده اینکه در این دنیا نقش من چیه و قرار هست برای حکومت جهانی چه کاری انجام بدم. یعنی ازش خواستم من رو برای امامش تربیت کنه، هر چه بیشتر پیش می رفتم با افزایش اطلاعات و ورودی تحیر و سرگردانیم بیشتر میشه، احساس هایی شامل ترس، شوق و تمنا، امیدواری به رحمت و گشایش دچار درگیری هایی ذهنی که هضمش در این مقطع زمانی برای من یا ممکن نیست یا زوده یا یه جای کار من لنگ میزنه که قدرت درک ندارم و فقط درماندگی و تحیر نصیبم میشه. در مناجات امیرالمومنین (ع) میخونیم «خدایا از تو امان می خواهم روزی که پدر و مادر و مال و... به داد آدم نمیرسن» شرایط الان منم همینه همه هستن و خدا رو شکر همه چیز هست ولی اون چیزی نیست که باید باشه برای بنده. یا اصلا به کسی نمیشه مراجعه کرد یا کسی نمیتونه به داد آدم برسه چون فاصله دنیاهامون زیاده. گفتم گناهانم باعث شده که قدرت درک نداشته باشم یا متحیر باشم. توبه کردم و باز بیشتر روی اعمالم حساس شدم. شاید حساسیت هایی که به قول دوستم علما چنین گیرهایی به خودشون میدن. ولی موندن تو این موقعیت خیلی عذاب آوره، روز به روز واژه ها در نظر آدم رنگ می بازه. نمیدونم سیر صعودیه، نزولیه یعنی به بی چیز بودنم به تمام معنا به درگاه خدا پی بردم. تا جایی که گفتم خدایا من فقط امامت رو دوست دارم، هیچ چیزی دیگری ندارم به درگاهت. درمانده شدم و فعلا خوراکم اشک شده و عجز و درماندگی که به درگاه خدا می برم. شاید دچار افراط و تفریط و شتابزدگی ام. میدونم یک جای کارم لنگ میزنه اما نمیدونم کجا و آیا اینکه الان باید فهمید یا... نمیدونم باید صبر کنم، باید بی تفاوت باشم نسبت به این پریشانی ها یا ادامه بدم یا... کتاب ده نکته و جوان و... رو خوندم با اینکه بقیه کتاب ها رو هم خریداری کردم اما توانایی خوندنش رو ندارم. الانم درست و کامل منظورم رو نتونستم برسونم. ببخشید پراکنده صحبت کردم. تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جمع بین خراباتی‌بودن و مناجاتی‌بودن مسئله‌ی اصلی این دوران است. و علمای ما نمونه‌ی کامل این حالت‌اند. و لذا زبان حالشان را این‌طور بیان می‌کنند: «در اندرونِ منِ خسته‌دل ندانم چیست/ که من خموشم و او در فغان و در غوغاست». در ابتدای راه این نوع جمع و جمعیت‌داشتن مشکل است تا آن‌جا که انسان به جایی برسد به تعبیر حضرت علی«علیه‌السلام» که فرمودند: «المؤمن بشره فی وجهه و حزنه فی قلبه»؛ مؤمن به ظاهر با همه معاشرت دارد ولی روح و روانش در جای دیگری سیر می‌نماید. در همین فضا امثال مولوی در مورد رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» می‌گوید:

اين يكى نقش اش نشسته در جهان‏

 

وآن دگر نقش اش چو مه در آسمان‏

اين دها نش نكته گويان با جليس‏

 

وآن دگر با حق به گفتار و انيس‏

پاى ظاهر در صف مسجد صواف‏

 

پاى معنى فوق گردون در طواف‏

     

لذا است که باید با صبر و حوصله از یک‌طرف خود را منوّر به معارف عالیه نمود و از طرف دیگر سختْ مواظبِ دل بود که به کدورت نظر به انسان کامل گرفتار نشود و از طرف دیگر معاشرت با مردم را یک‌نوع سلوک و خودسازی بداند. و در این رابطه به رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» اقتداء کند. موفق باشید

13071
متن پرسش
سلام: آیا وحی هم مانند وجود شدت و ضعف دارد؟ مثلا بگوییم وحی بر زنبور عسل یک نوع وحی است به نازله، و وحی حضرت محمد (ص) وحی به معناالاتم است. و آخرین مرتبه وحی است در شدت؟
متن پاسخ

سمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که هر حقیقتی تشکیکی است از جمله وَحی. و حتی وحی‌ای که به پیامبران می‌شود در عین تجلی نور ربوبیت ربّ است، باز شدت و ضعف خود را دارد یعنی وَحی آن‌طور که برای آخرین پیامبر نازل می‌شود با وحی‌ای که برای مثلاً حضرت یونس«علیه‌السلام» بوده است در یک درجه‌ی وجودی نیست. موفق باشید

13029
متن پرسش
سلام علیکم: داریم که جوانی به حضرت رسول (ص) رجوع می کنند و اعتراف به آن گناه می کند در رابطه با کفن دزدی که بعد از توبه واقعی برایش آیه نازل شد. ای کسانی که در گناه بر نفستان اسراف کردید. 1. چرا فردی چون حضرت رسول (ص) که دوران زنده به گور کردن دختران و ازدواج با محارم و خلاصه هر نوع گناهی که از نفس اماره سر بزند را در منظر دارند و در ابتدا ایشان اصرار بر بزرگتر بودن رحمت خداوند متعال از هر گناهی را در منظر دارند یکدفعه آن طور تغییر موضع بدهند که بفرمایند از نزدم برو که می ترسم آتشی بیاید و من هم در آتش تو بسوزم؟ 2. منظور حضرت از آتش آن شخص که ممکن است کس دیگری هم به آن اتش بسوزد چیست؟3. مهمتریت سوالم اینست که چرا آن جوان موفق به توبه نصوح شد؟ 4. وضعیت قوه مصوره و نفس اماره و فعالیت شیطان قسم خورده بر آن جوان در آن 40 روز چگونه بود؟ آیا این جوان یادآوری آن گناه را نداشت؟ ایا نفسش از ریاضت بدش نمی آمد؟ نقش شیطان در آن دوره ریاضت چگونه بود؟ شما را به جان حضرت زهرا (س) قسم می دهم برای حقیر برای رسیدن به یک توبه نصوح دعا کنید. ان شاءالله شفاعت پیامبر نصیبتان شود حقیر را مخصوصا دعا کنید. مطمئنم اگر با سوز دل این فقیر یتیم ال رسول را دعا کنید به سویتان باز می گردم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- ظاهراً گناه او آنچنان بزرگ بوده و فضای جامعه را آلوده می‌نموده که رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» تنها می‌توانستند منتظر بمانند تا حکم الهی تکلیف را روشن کند 2- منظور آن بوده است که وجود او در آن صحنه فضا را آلوده می‌کرده و رحمت حضرت حق در آن فضا رخت برمی‌بسته است 3- چون آن جوان با همه‌ی آن گناهانی که مرتکب می‌شده، درون خود را ضایع نکرده بوده و به همین جهت هم سراغ رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» آمده خداوند زشتی آن گناه را بر او نشان داده و او توفیق به توبه‌ی آن‌چنانی شده‌است 4- بالاخره توفیق الهی که آمد، نفس امّاره و شیطان از کارآیی لازم می‌افتد. موفق باشید

12932
متن پرسش
سلام: اینکه از بین همه مردم افراد خاصی برای پیامبری انتخاب می شوند بر اساس چه ملاکی بوده است؟ در جواب نوجوانی که می پرسد چرا من پیامبر (ص) نشدم و چرا حتما این فرد خاص باید به پیامبری برسد چه جوابی می توان داد؟ متشکرم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در ابتدای کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» در رابطه با این موضوع به نحو رسایی بحث شده است. کتاب بر روی سایت است. موفق باشید

12915
متن پرسش
سلام: با توجه به سخنان شما در جلسه شنبه در خصوص قرب نوافل، آیا این برداشت درست است: خداوند در حدیث قدسی در مورد قرب نوافل می فرماید اگر کسی نوافل را انجام دهد، من گوش و چشم او خواهم شد. در اینجا باز یک خودیت برای شخص مطرح است. می گوید که خدا در چشم و چوش شخص وارد می شود. هنوز شخص مطرح است ولی در مورد آیه «مارمیت اذا رمیت» مسئله فانی شدن پیامبر در حضرت حق مطرح می شود. در این آیه حتی خودیت هم مطرح نیست. ولی در حدیث قرب نوافل هنوز خود شخص به درجه فانی مطلق نرسیده است، به همین دلیل هم در حدیث گفته شده نوافل(مستحبات)، نگفته واجبات!!! آیا این برداشت بنده درست است؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مقام قرب نوافل تا آن‌جا سالک را جلو می‌برد که خود حق می‌فرماید: «لَا يَزَالُ عَبْدِي يَتَقَرَّبُ إِلَيَّ بِالنَّوَافِلِ مُخْلِصاً لِي حَتَّى أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ كُنْتُ‏ سَمْعَهُ‏ الَّذِي يَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِي‏ يُبْصِرُ بِهِ وَ يَدَهُ الَّتِي يَبْطِشُ بِهَا»[1] همواره بنده‏ى من به وسيله‏ى نافله‏ها به من نزديك مى‏شود در صورتى كه كاملا به من اخلاص دارد تا اين‏كه او را دوست دارم، پس هرگاه او را دوست داشتم گوش او مى‏شوم كه با آن مى‏شنود و چشم او مى‏گردم كه با آن مى‏بيند و دست او مى‏شوم كه با آن مى‏گيرد. و خداوند از اين طريق در حركات و سكنات سالك ظهور مى‏كند. بنابراین در این حالت عبد، در حق فانی و به حق باقی می‌شود که صورت کامل آن مقام حضرت ختمی مرتبت«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» است که حضرت حق در وصف او می‌فرماید: «ما رمیت اذا رمیت». موفق باشید

 


[1] - إرشاد القلوب إلى الصواب، ج 1، ص: 91

12919
متن پرسش
با سلام: 1. می توانیم بگوییم معراج پیامبر (ص) اتحاد مقام نفس ایشان با مقام نوریشان است و مقام نوری همان مقام او ادنی است؟ 2. آیا می توانیم بگوییم امامان هم مثل پیامبر (ص) معراج دارند؟ 3. آیا حقیقت قرآن بدون واسطه جبرائیل بر ائمه (ع) نازل می شود؟ 4. آیا ما می توانیم در سیر تکاملی مان به مقام روح برسیم و اگر اینچنین است که دیگر فرقی با معصومین نخواهیم داشت؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- به نظرم حرف خوبی است 2- تصریحی در معراج ائمه به چشم نمی‌خورد 3- بلی! در روایت داریم که حضرت صادق«علیه‌السلام» از سر شب تا نزدیک صبح آیه‌ای را تکرار کردند و سپس مدهوش شدند و فرمودند از خود حق آیه را دریافت کردم 4- در هر صورت صاحب مقام روح پیامبر و ائمه«علیهم‌السلام» هستند و ما در ذیل آن‌ها و تابع آن‌ها می‌توانیم معنای حقیقی خود را بیابیم. موفق باشید

12829
متن پرسش
با عرض سلام خسته نباشید: استاد بنده تن انسان و نفس و روح و فطرت و غریزه و رابطه اینها را با هم فهمیدم، اما وقتی می خواهم انسانیت و مقام امام (که انسان کل است) را وارد این مجموعه کنم جایگاهش را نمی فهمم. شما می فرمایید فطرت یک سرمایه در روح است، بعد می فرمایید نفس جان ما و فطرت جان جان ما است، پس یعنی برای فطرت مقام در نظر می گیرید؟ و اینکه می فرمایید امام جان جان انسان است، پس یعنی فطرت همان مقام انسانیت است و فطرت همان نور مقدس امام است و بعد مسئله بعدی اینکه در مورد مقام روح می فرمایید اول خلق خدا و جامع تمامی اسما خداوند است با این فرق که از خودش نیست و بعد هم می فرمایید که نور وجودی حضرت محمد (ص) اولین خلق خداوند و جامع تمامی صفات خداوند است پس یعنی این روح همان وجود مقدس پیامبر است؟ پس اینکه گفتید پیامبر یک تن دارد مثل ما یک نفس دارد مثل ما و یک وجود مقدس دارد پس یعنی در پیامبر نفس و آن نور وجودی حضرت هر دو در مقام روح هستند؟ استاد می دونم در همه اینها اصل تزکیه است و آنقدر دقت حجاب می شود اما ذهنم را مشغول کرده و مطلب جدیدی را نمی تونم شروع کنم و جلو بروم لطفا کامل پاسخ دهید. در پناه حق
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فطرت در انسان بالقوه است و امام معصوم تجلیِ بالفعلِ انسانیت و فطرت انسانی است و در مورد مقام نوری پیامبر می‌توان گفت که همان مقام «اول ما خلق اللّه» یعنی مقام روح باشد و در عین این‌که در وجود مقدس پیامبر، نفس پیامبر با آن مقام متحد است، ولی در هرحال مقام روح یا مقام نوری پیامبر یک مقام تکوینی است و رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» با تلاش و عبادات ممتد، نفس مقدس خود را با آن مقام متحد می‌کند. موفق باشید

12787
متن پرسش
برادر طاهر زاده سلام علیکم بنده از برادران اهل سنت شما هستم که چند وقتی است روی مکتب تشیع تحقیق می کنم که اتفاقی به سایت شما وارد شدم و از اینکه فضای گفت و گو فراهم کردید بسیار سپاسگزارم. راستش اینجانب با وجود سنی بودن نتوانستم از حادثه مهم غدیر به راحتی عبور کنم و لذا بر آن شدم تا راجع به تشیع بیشتر تحقیق کنم و به کتب روایی شما و نظرات علمای شما خیلی رجوع داشته ام اما چندین مسئله برای من پیش آمده که حل نشده است یکی از آنها را مطرح می کنم البته با کمال صداقت بگویم که قصد مجادله ندارم و قصدم دریافت حقیقت است. سوال بنده راجع به دختر بزرگوار رسول خدا فاطمه است ما اهل سنت برای ایشان به واسطه اینکه دختر رسول خدا (ص) و همسر صحابه بزرگوار علی ابن ابی طالب (کرم الله وجهه) بوده اند احترام خاصی قائلیم اما برداشت ما این است شما در تعریف مقام ایشان افراط کرده اید و با وجود اینکه از وهابیون خبیث بیزاری میجویم اما بعضی اوقات با دیدن روایات شما می گویم وهابیون حق دارند آنقدر با شما دشمن باشند البته از حرف بنده ناراحت نشوید اما خب باید بگویم. مثلا در کتب روایی شما شیعیان حدیثی قدسی نقل شده مبنی بر اینکه خدا فرموده اند به عزت و جلالم سوگند اگر محمد (ص) نبود عالم را خلق نمی کردم اگر علی (رضی الله عنه) نبود محمد (ص) را خلق نمی کردم و اگر فاطمه (رضی الله عنه) نبود محمد و علی را خلق نمی کردم. حال شما که تمدن زایی شیعه را نوشته اید انصافا قضاوت کنید این روایت کوچک کردن مقام پیامبر و صحابه ایشان و در کل کل بشریت نیست؟ آخر سند این روایت کجاست؟ دلیل آوردن آن چیست؟ یا مثلا رهبر انقلاب اسلامی مولوی خمینی می فرمایند فاطمه زهرا (رضی الله عنه) همه حقیقت اسلام است. بنده میخواهم عرض کنم دختری که هجده سال بیشتر عمر نکرده اند چه تاثیری در اسلام داشته اند که همه حقیقت اسلامند البته باز تاکید کنم ایشان به عنوان دختر پیامبر و همسر صحابه مورد احترامند اما ِا این اغراق نیست؟ با تشکر از شما و سلام و درود به پیشگاه پیامبر و اهل بیت ایشان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:  به نظرم همان‌طور که اکثر شیعیان مقصد روایت فوق را درست متوجه نشده‌اند، جنابعالی نیز همان مشکل را پیدا کرده‌اید. اجازه دهید بنده برداشت خود را عرض می‌کنم تا خودتان هرطور صلاح دانستید در مورد آن فکر کنید. در قرآن داريم: «ما خَلَقْتُ‏ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ الّا لِيَعْبُدُونَ»[1] يعنى؛ هدف خلقتِ‏ جن و انس، عبادت و بندگى خدا است. و از طرفى حضرت حق در حديث قدسى مى‏فرمايد: «يا احْمَد! لَوْلاكَ لَما خَلَقْتُ الْافْلاكَ، وَ لَوْلا عَلِيٌّ لَما خَلَقْتُكَ، وَ لَوْلا فاطِمَةُ لَما خَلَقْتُكُما»[2] اى احمد! اگر تو نبودى آسمان و زمين را نمى‏آفريدم و اگر على نبود، تو را نمى‏آفريدم و اگر فاطمه نبود، شما دو نفر را نمى‏آفريدم. ممكن است در برخورد اول تصور كنيم كه مقام حضرت فاطمه (س) از مقام پيامبر خدا (ص) و على (ع) برتر است در حالى‏كه اگر توجه بفرماييد ملاحظه خواهيد كرد اين روايت نظر به نبوت حضرت محمّد (ص) و امامت حضرت على (ع) دارد و اين‏كه هدف نبوت و امامت، ظهور عبوديت انسان‏ها است و به اعتبار نبوت حضرت محمد (ص) و امامتِ حضرت على (ع)، هدف از خلقتِ حضرت محمّد و حضرت على «عليهماالسلام»، حضرت فاطمه (س) است، آن‏هم به عنوان مظهر بندگى كامل خدا. يعنى حال كه هدف خلقت انسان‏ها، بندگى خداست و از طرفى هدف از خلق نبى (ص)- به اعتبار نبوتش - و هدف از خلق امام - به اعتبار امامتش - همه و همه، ظهور آن بندگى است كه خداوند هدف خلقت انسان‏ها قرار داده است، و حال كه فاطمه‏زهرا (س) مظهر بالفعل آن بندگى است كه نبوت و امامت براى ظهور آن پديد آمده‏اند، پس اگر نظر به فعليت كامل بندگى كه همان فاطمه‏زهرا (س) است نبود، اصلًا خداوند نبوّت و امامتى را اراده نمى‏كرد و لذا است كه مى‏توان نتيجه گرفت فاطمه‏زهرا (س) مظهر كامل بندگى است. بايد توجّه داشت كه اين روايت نمى‏خواهد مقام عبوديت پيامبر و على (ع) را نفى كند، زيرا خداوند در توصيف رسول‏الله (ص) صفت «عَبْدُهُ» را بر صفت «رَسُولُهُ» مقدم مى‏دارد و در واقع عبوديت محض رسول‏الله (ص) را تأييد كرده‏است، ولى در پيامبرخدا (ص) عبوديت و نبوت و در على (ع) عبوديت و امامت جمع است و چون خداوند در خلقت انسان، نظر به عبوديت او دارد و فاطمه‏زهرا (س) نمونه‏ى صريح و روشن آن عبوديت است، روايت مى‏فرمايد: مقصد خلقتِ نبوّت و امامت، خلقت فاطمه‏زهرا (س) است و در واقع فاطمه (س) مظهر همان عبوديت پيامبر خدا (ص) است و محبت شديد پيامبر خدا (ص) به فاطمه‏زهرا (س) در همين راستا است كه در آينه‏ى وجود فاطمه (س) عبوديت خود را مى‏يابد و درعبوديت او مظهرى از حقايق را مى‏بيند و لذا پيامبر (ص) مى‏فرمايد: «فَاطِمَةُ حَوراءُ انْسِيَّةٌ، فَكُلَّما اشْتَقْتُ الي رائِحَةِالْجَنَّةِ، شَمَمْتُ رائِحَةَ ابْنَتي فاطِمَةَ»[3] فاطمه حوريه‏اى بشرگونه است، هر زمان مشتاق بوى بهشت مى‏شوم، دخترم فاطمه را مى‏بويم. در حديث ديگرى مى‏فرمايند: «فَما قَبَّلْتُها قَطُّ الّا وَجَدْتُ رائِحَةَ شَجَرَةِ طُوبي مِنْها»[4] هرگز فاطمه را نمى‏بوسم، مگر اين‏كه بوى درخت طوبى را از او استشمام مى‏كنم. پس فاطمه‏زهرا (س) مظهر جامعيت بهشت است و حضرت پيامبر (ص) وقتى مى‏خواهند به بهشت و شجره‏ى طوبى منتقل شوند و از آن حقايق غيبى بهره گيرند، به فاطمه (س) نظر مى‏كنند و او را مى‏بويند و ارادت به مقام فاطمه‏زهرا (س) و توجّه به مقام آن حضرت، قدرت چنين انتقالى را براى ما نيز به همراه خواهد داشت، البته در حدّ خودمان. توجه به اين‏گونه مقاماتِ حضرت‏زهرا (س) مقدمه براى معرفت به آن حضرت خواهد شد و زمينه‏ى درك شب قدر مى‏شود. موفق باشید

 


[1] ( 1)- سوره‏ى ذاريات، آيه‏ى 56.

[2] ( 2)-« جنةالعاصمه»، ص 168، به نقل از كشف‏اللئالى.

[3] ( 1)- بحارالانوار، ج 43، ص 4.

[4] ( 2)- بحارالانوار، ج 43، ص 6.

12784
متن پرسش
با سلام: نظر به اینکه چمران همان امام خمینی (ره) است در موطن جنگ و امام خمینی (ره) همان چمران است در جماران به دلیل سلوک چمران ذیل شخصیت امام و انقلاب اسلامی، حال سلمان و اباذر که هر دو ذیل شخصیت پیامبر (ص) تربیت یافته اند اختلاف سلمان و اباذر در درجه ایمان چیست؟ (باتوجه به روایتی که فرمودید کهاتین، یعنی هر دو ذیل حقیقت امام یکی می شوند) با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تفاوت آن بزرگواران در قرارگرفتن در ذیل نور رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» در عین شدت و ضعف، نه آن‌که یکی در ذیل نور حضرت باشد و دیگری نباشد! مثل نور بیرنگِ شدید و ضعیف که هر دو بیرنگ‌اند و این‌که حضرت آن‌ها را از جنس خود می‌دانند، نه به معنای آن است که آن‌ها در عرض رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» باشند. موفق باشید

12750
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرامی: در جریان مباهله که حضرت علی (ع) به عنوان نفس پیامبر (ص) معرفی شده آیا این اشاره به مقام ولایت و خلیفه اللهی حضرت علی (ع) است که بالاتر از مقام رسالت پیامبر (ص) است و یا نه به اعتبار حدیث منزلت که مقام حضرت علی (ع) تفصیل پیامبر (ص) است و ظاهرا پایین تر از مقام پیامبر (ص) است. (مشابه اینکه می گوییم مقام مرد مقام عقل است و مفام زن نفس است)؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این‌که امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» در مقام نفس پیامبر هستند، بدین معنا است که به نور عصمت رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» منوّر به مقام عصمت‌اند و چون به تابعیت رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» در چنین مقامی هستند، مقام رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» بالاتر است. بحث مباهله را در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» می‌توانید دنبال کنید. موفق باشید

نمایش چاپی