بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: ولایت فقیه

تعداد نمایش
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
8503
متن پرسش
استاد محترم سلام جهت تغییر سبک نگرش و متود فکری اساتید دانشگاه ها و نخبگانی که دارای تریبون هستند نسبت به رهبر انقلاب و این نظام اسلامی، چه جزوه ای را صلاح می دانید از آثارتان برای آنها تهیه و در اختیارشان قرار بدهیم. و خواهشمند است حضرتعالی یک توصیه کلی با توجه به سوابق فعالیت های فرهنگی و علمی برای اینجانب مرقوم فرمایید.سایه رهبری مستدام باد.
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: شاید کتاب «جایگاه اشراقی انقلاب اسلامی در فضای مدرنیسم» کمک کند. خودتان هم متوجه باشید امروز انقلاب اسلامی محل ظهور اسم اعظم الهی است و نسبت خود را با انقلاب اسلامی نسبت درستی قرار دهید. موفق باشید
7851
متن پرسش
سلام علیکم. نظر شما در مورد سخنرانی حضرت آقا در حرم رضوی چیست؟ به نظر شما آقا چه کدهایی را دارند به نیروهای انقلابی و کسانی که در کارهای فرهنگی هستند میدهد؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: همین طور که متوجه اید که احتیاج است ان‌شاءالله به طور مفصل مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد تا اشتباهی که حزب الله سال گذشته کرد و با سخنان رهبری درست برخورد نکرد پیش نیاید و در رابطه با کار فرهنگی عنایت داشته‌باشید ما اهدافی داریم که باید بر روی آن اهداف و موانعی که حجاب آن اهداف هستند وقت بگذاریم آن هم بدون تخریب دولت و به امید اصلاح روش‌ها و بدون برخورد حزبی با موضوع به این شکل که در جاده‌‌ی عده‌ای بیفتیم که با انتقاد از دولت رویکرد انتخاباتی دارند. موفق باشید
7653
متن پرسش
با سلام چرا در طول تاریخ حوزه بحث عدالت در اسلام اینقدر مظلوم واقع شده است؟ چگونه است که از شیخ انصاری تا آخوند خراسانی تا میرزای نائینی تا وحید خراسانی، اینقدر به بحث عدالت بی توجه هستند؟ چرا در رساله ها بابی به عنوان عدل و ظلم وجود ندارد؟ چرا حوزه ما یکبار نسبت به مفاسد اقتصادی بیانیه نمی دهد اما هر سال برای حجاب تظاهرات میکنند؟ مگر اسلام اقتصاد ندارد؟ مگر قرآن آقایان فقط صفحه حجاب دارد؟ چرا بعضی مراجع عظام ما یکبار راجع به مظلومان جهان صحبت نمی کنند؟ چرا اگر در یک شب هزار نفر در این کشور به خاطر گرسنگی بمیرند مراجع بزرگوار ما چیزی نمی گویند؟ اما وقتی سخن از نمایش چهره حضرت عباس (ع) در سریال مختار می شود فرمان جهاد صادر میکنند؟ چرا 8 ماه تظاهرات علیه نظام اسلامی را محکوم نمی کنند اما اهانت به یک سید را حرام می دانند؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: رفیق! این‌همه هم کار مشکل نیست، زیرا آن‌چه بیشتر به عهده‌ی حوزه‌ها است موضوع فقه است و توجه‌دادن به حرام و حلال شرعی و چقدر خوب بود آرام‌آرام علماء ما حوزه‌ها را در موضوعات دیگر اجتماعی نیز وارد می‌کردند. رهبری عزیز«حفظه‌اللّه» سعی دارند موضوع عدالت را همگانی کنند و شهداء ما بدان جهت موفق شدند که مسئولیت‌ها را به عهده‌ی دیگران نینداختند. موفق باشید
7503
متن پرسش
سلام علیکم بنده یکی از کسانی هستم که مباحث شما را دنبال می کنم اما از احزاب و گروهها چیزی نمی دانم . خواهش می کنم مختصرا کمی توضیح دهید و احزاب مطرح را برایم تبیین کنید و آیا باید افراد در احزاب خاصی جای گیرند؟ و اصولا کار اینها چیست و شما موافق کار کدامیک می باشید. اگر ممکن است پاسخ را به ایمیل ارسال بفرمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: آدم حسابی! کسی رهبری به این خوبی دارد و می‌تواتند زیر سایه‌ی او بهترین شعور سیاسی را داشته باشد دیگر چه نیازی به این حزب و آن حزب. خیلی به این چیزها حساس نباشید، سیاست را از زبان رهبری عزیز«حفظه‌اللّه» بگیرید تا سیاست شما از دیانت‌تان جدا نباشد. موفق باشید
7404
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد گرامی ، جمعی از طلبه ها و دانشجوهای قم هستیم که با دغدغه فهم و ترویج گفتمان فکری انقلاب اسلامی موسسه ای به نام "عصر گذار" تاسیس کرده ایم و در حال فعالیت هستیم. مسئله نسبت ما با ولی فقیه و رسیدن به یک دستگاه جامع فهم کلام رهبری که به دور از تفسیرهای سلیقه ای باشد، مار را برآن داشت تا سلسله جلساتی را در موسسه برگزار کنیم تا با همفکری هم بتوانیم برای سوالات خود در این زمینه جوابهایی پیدا کنیم. در این راستا کتاب سلوک ذیل شخصیت امام (ره) با توجه به انس برخی دوستان با مباحث شما مورد بحث و بررسی قرار گرفت و سوالاتی در رابطه با نظریه اشراقی که حضرتعالی مطرح کرده اید پیش آمدکه محضرتان عرضه می داریم امیدواریم با جواب های شما افق های بلندتری پیش رویمان باز شود. مقدمه : از آنجائیکه ما در فضای نظام ولایت فقیه تنفس می¬کنیم و دوره تاریخی ما مصادف است با حرکت نورانی انقلاب اسلامی که مبنای آن ولایت حکم الهی بر مناسبات انسانی است و از طرفی در دوران غیبت قرار داریم لذا مسئله ولایت فقیه ، جایگاه آن ، نسبت ما با آن و تأثیر و تأثّر آن بر حرکت عمومی زندگی بشر معاصر و ... از اهمیت ویژه¬ای برخوردار است. ضرورت ارتباط مستحکم با ولایت از طرفی و امکان برداشت¬های مختلف و بعضا سلیقه¬ای از کلمات ولی ما را با انبوه سؤالات مواجه کرده¬است. برآنیم تا با کمک دوستان فضایی سامان دهیم تا با همفکری هم بتوانیم افقی در جهت حل سؤالات بیابیم. سؤالات اولیه: 1- نسبت حوزه تفکر و تحلیل¬های فردی اشخاص با کلمات رهبری چیست ؟ مثلا اگر متفکری در موضوعی نظرش خلاف رهبری باشد آیا این اختلاف نشان می دهد که آن متفکر ذیل رهبری تفکر نکرده است؟ آیا اگر کسی ذیل رهبری سلوک کند لزوما باید در عرصه اندیشه ورزی و تولید فکر هم نظر با ایشان باشد؟ 2- نسبت تفکر با جایگاه ولایت فقیه چیست ؟ یعنی آیا ولایت فقیه صرفا یک منصب مدیریتی و اجرایی است و لزوما در حوزه اندیشه ورود متفکرانه ندارد یا خیر ولی فقیه شأن تفکری و اندیشه¬ای هم دارد ؟ ثمره سؤال این است که آیا برخورد ما با کلمات رهبری از منظر تفکر باشد یا مدیریت اجرایی کشور ؟ آیا اگر رهبری یک متفکر حوزوی یا دانشگاهی بودند در مسائل فکری همین طور حرف می زدند که الان حرف می زنند؟ آیا می شود گفت بسیاری از کلمات و تحلیل های رهبری از جایگاه سیاسی و مدیریتی است و به خاطر قرارگیری در چنین منصبی و به اقتضای امر سیاست است و لزوما هست ها و نیست ها را مطرح نمی کنند بلکه به اقتضای سیاست ورزی و حرکت جامعه به سمت آرمانها، کلماتشان ناظر به بایدها و آرمانهاست؟ مثلا اینکه رهبری می فرمایند ملت و جامعه ما روز به روز بصیرتر و فهمیده تر شده و ایمانشان بیشتر شده و در کل رشد کرده اند آیا واقعا چنین است؟ یا نه چون می خواهند به مردم امیدواری دهند اینطور صحبت می کنند. 3- آیا مواضع رهبری در زمینه¬های تمدنی مثل علم ، تکنولوژی ، غرب و ... کاشف از نظر ایشان در حوزه اندیشه است یا خیر صرفا در مقام گذار و اجرا مطرح شده است ؟ مثلا آیا این درست است که بگوییم رهبری ماهیت تکنولوژی که ذاتا شیطانی است را می دانند و قبول دارند منتها برای اینکه امت اسلامی را از این جهنم تکنیک نجات دهند مجبورند امت را به پیشزفت علمی و تکنیکی تشویق کنند؟ یعنی قائل به یک نحوه دوران گذار هستند؟ با توجه به اینکه ظهور کلمات رهبری در باب علم و تکنیک بد بودن ذاتی علم غربی و تکنولوژی را نمی رساند، می توان گفت رهبری اساسا تکنیک را از منظر غرب شناسانی مثل هایدگر نمی نگرند و صرفا یک ابزار که هم استفاده خوب می شود کرد و هم استفاده بد ،می دانند؟ 4_ آیا برخورد ما با کلام رهبری به مثابه کلام معصوم است ؟ یعنی آیا تمام مواضع و بیانات رهبری دارای نکته و تحلیل و معناست ؟ اگر چنین است چه روش و دستگاهی برای فهم درست و منطقی و اصولی کلمات رهبری وجود دارد که دچار خطا و برداشت های سلیقه ای نشویم و به مراد اصلی ایشان برسیم؟ مثلا برای فهم کلمات معصومین قواعدی مثل اصول فقه یا روشهای تفسیری و ... تدوین شده است آیا برای فهم کلمات رهبری چنین دستگاهی موجود است؟ 5-آیا بیانات رهبری دارای ظاهر و باطن است ؟ ظهور کلمات رهبری حجت است؟ یا باید به دنبال پشت صحنه ها و مصلحت ها و ... بود که اثر آن این است که باعث می شود تفسیر کلام رهبری جایگاه پیدا کند و بحث اساسی شکل می گیرد که چگونه و با چه دستگاهی باید این امر صورت بگیرد؟ 7_ مقدمات خارجی لازم برای فهم عام و خاص ، محکم متشابه و ... کلام رهبری چیست ؟ 8_ موانع و آسیب¬های موجود در مسیر فهم صحیح کلام رهبری چیست ؟ تفسیرهای متفاوت و بعضا متضادی که در سطح عموم نخبگان و حتی فضای نخبگانی خاص ولایی شکل می گیرد به چه دلیل است و چگونه می توان این مسئله را حل کرد؟ ................................................................................................................. این ها سوالاتی است که در شروع این هم اندیشی وجود داشت و البته دارد و با ارائه کتاب سلوک و ولایت فقیه امام (ره) و نظرات اندیشمندان دیگر در جلسات موسسه سوالات دیگری هم اضافه شد مثل: سوالات مربوط به نظریه اشراقی بودن جایگاه امام و ولایت فقیه: شما می فرمایید که حضرت امام (ره) با توجه به ویژگی های شخصیتی و سیر وسلوک الهی که داشتند توانستند قلب خود را مستعد پذبرش حقیقت انقلاب اسلامی و درادامه مدیریت آن بکنند و خداوند این حقیقت را بالاجمال به قلب ایشان اشراق کردند. و در کتاب توضیح می دهیدکه اشراق به چه معناست و تفاوت آن با تعقل چیست اینکه در اشراق تمام حقیقت و نه قسمتی از آن و به نحو جامعیت ونه مجموعیت بر قلب سالک راه تجلی می کند و از بالا افاضه می شود به خلاف تعقل که با تفکر و از پایین حاصل می شود . 1- حال سوال این است که با اشراق حقیقت انقلاب به قلب امام ،چه اتفاقی درامام می افتدآیا امام درتمام موضع گیری ها،تصمیمات ،ارائه راهکارها،مسائل خرد و کلان و ... بر اساس این اشراق عمل می کردند که نتیجه بگیریم هیچ خطایی در آنها راه ندارد و یا اینکه صرفا نوری درقلب ایشان روشن شده بود ولکن ایشان به مدد اجتهاد فقهی نظرداده و عمل می کردند یعنی در مدار ولایت فقه گام بر میداشتند نه اینکه بااتصال به غیب انکشافاتی رخ داده و نظر بدهند.البته منکراین نیستیم که درموارد متعددی امام رفتارهایی را از خود بروز می دادند که نشان از روح توحیدی ایشان داشت ولی بحث کلی است صغری : نحوه ارتباط امام با انقلاب و مدیریت آن اشراقی است کبری : در اشراق تمام حقیقت بالاجمال بر قلب سالک وارد می شود و سراسر وجود اورا با این نور پیوند می دهد و شخصیتی اشراقی از او می سازد و باعث میشود حرکات و سخنان و شخصیت او راه بری امت کند. نتیجه : پس امام که شخصیتی اشراقی است باید در تمام حرکات و سکنات مربوط به انقلاب به نحوه ای از عصمت رسیده باشند چون اشراق این طوراقتضایی می کند. در حالیکه هم خود امام این طور ادعایی ندارند( نقل به مضمون از کتاب ولایت فقیه :کسی توهم نکند که این جایگاه یعنی ولایت فقیه مقام معنوی برای کسی میآورد) و هم جاهایی به اشتباهاتشان اعتراف کرده اند مانند قضیه بازرگان یا بعد از قضیه قطعنامه که فرمودند" اگر می دانستم که مردم این طور وارد صحنه می شوند قطعنامه را نمی پذیرفتم" اشاره به هجوم مردم به جبهه ها در عملیات مرصاد.اگر امام به غیب وصل بود قاعدتا باید از قلوب مردم باخبر می بود و طور دیگری تصمیم می گرفت. 2- در مورد حضرت آقا که قائلید مفصل امام و ادامه دهنده مکتب اشراقی ایشان هستند چه باید گفت؟ آیا ایشان هم ارتباطشان با انقلاب و مدیریت آن و مواضع و بیاناتشان اشراقی است؟ اینکه حضرت آقا در مسئله جمعیت می فرمایند اشتباه کردند و از تاریخ عذرخواهی می کنند با مسئله اشراق چگونه جمع می شود؟ حضرتعالی در سایت در جواب فرموده اید که در مسائل کلان و مرتبط با جهت گیری ها اشراق می شود و نه در همه امور. این سخن با فرمایش شما که می فرمایید در اشراق همه حقیقت بالاجمال نازل می شود بر قلب ولی، ناسازگار است چون مگر مسئله مهم جمعیت جزو حقایقی نیست که می بایست بر قلب ایشان نازل می شد. 3- آیا اشراق همان کشف و شهود عرفانی است؟ 4- نسبت اشراق با فقه و تصمیمات مبتنی بر دستگاه فقهی ولایت فقیه چیست؟ 5- آیا اشراق در ولایت فقیه شرط است؟ امام (ره) در کتاب ولایت فقیه شرایط ولی فقیه را فقاهت و عدالت می دانند و حرفی از حالات عرفانی و اشراقی و ... نمی زنند و جایگاه ولایت فقیه را مجری احکام اسلام می دانند و داشتن مقامات عرفانی را شرط نمی دانند.آیا اشراق در مفهوم عدالت اخذ شده است؟ 6-در صورت ملتزم شدن به نظریه اشراق با این فهم ما از بحث شما که ولی ارتباط وجودی با حقایق می گیرد و حقایق بر قلبش تجلی می کند خطا و اشتباه چگونه و با چه فرآیندی توجیه می شود؟ ریشه خطا در ولی اشراقی چیست؟ و چرا ایجاد می شود؟ 7-جایگاه استفاده ولی از نظرات کارشناسی چیست؟ نسبت نظرات کارشناسی با حقایق اشراق شده بر قلب ولی چیست؟ آیا مانند حکم و موضوع فقهی است؟ به عنوان نمونه آیا نظرات کارشناسی متفکرین در مسئله غرب شناسی روی شناخت رهبری از ماهیت تمدن غرب اثر دارد یا نه رهبری به واسطه درک الهی و اشراقی و الهامات، ماهیت غرب را شناخته اند؟ 8-آیا اشراق مطرح شده توسط استاد همان قاعده لطف است؟ تفاوت ها و شباهت ها چیست؟ 9- دایره ولایت پذیری ما تا کجاست؟ آیا تفاوتی بین ولایت پذیری در حوزه مسائل کارشناسی و فکری مثل تولید علم، مهندسی فرهنگی و ... و مواضع و احکام حکومتی و سیاسی رهبری وجود دارد؟ اگر کسی در حوزه اندیشه به این جمع بندی رسید که مثلا در مسئله غرب نگاه باید کلی باشد و خوب و بد کردن غرب درست نیست و یا مهندسی فرهنگی راهکار درستی نیست یا موارد دیگر، در اینجا ولایت پذیری او چگونه تعریف می شود؟ 00000000000000000000000000000000000با تشکر فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث حضور اشراقی حضرت امام«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در تاریخ جدید نیاز به تبیین بیشتری دارد که سعی شده در متن پیاده‌شده‌ از جلسات 3 و 4 شرح کتاب سلوک در مدرسه‌ی معصومیه مطالبی را عرض کنم. امیدوارم آن متون آماده شود زیرا تا حدّی موضوع را روشن می گرداند. با این‌همه تصور می‌کنم با جواب به سؤالاتی که فرموده‌اید تا حدّی بتوان موضوع را روشن کرد. 1- اگر بپذیریم انقلاب اسلامی یک تقدیر الهی است جهت تجلی نور توحید به صورت خاصی که این عصر و زمان اقتضاء می‌کند و رفتار و گفتار رهبری«حفظه‌اللّه» در حال حاضر مظهر آن تقدیر است، می‌پذیریم که تنها تفکری تفکر است که در ذیل این تقدیر قرار داشته باشد. زیرا امام معصوم به ما فرموده‌اند: «عَلَى الْعَاقِلِ أنْ یَکُونَ عَارِفاً بِزَمَانِهِ مُقْبِلاً عَلَى شَأنِهِ حَافِظاً لِلِسَانِه‏» پس آن کسی عاقل و اهل تفکر است که بفهمد ما در چه شرایط تاریخی قرار داریم و رجوع او به حق در این زمان همراه با رجوع او به تقدیری باشد که حضرت حق اراده کرده و این شخص «مُقْبِلاً عَلَى شَأنِهِ» باشد. یعنی بر اساس شناختی که از زمانه‌اش پیدا کرده با حادثه‌ها و اتفاقات روبه‌رو شود و در همین فضا نیز سخن بگوید. بدین لحاظ نمی‌توان جز در این فضا تفکر را تفکر دانست 2- ولیّ فقیه آن انسانی است که مددهای الهی که خداوند بنا دارد به انسان این دوران برساند، از طریق او می‌رساند. چیزی که شما در تجربه متوجه‌ی آن هستید که چگونه با یک صحبت، همه را به تعادل لازم در راستای اهداف متعالی توحیدی این دوران برمی‌گردانند. بنابراین هرگز نمی‌توان جایگاه مدیریتی ایشان را از جایگاه هدایتگری ایشان جدا کرد و حقیقتاً با توجه به نوری که در افق تاریخ می‌نگرند می‌فرمایند: جامعه‌ی ما روز به روز بصیرتر می‌شود 3- بنده نیز همین‌طور فکر می‌کنم که ایشان متوجه ذات تکنولوژی هستند، ولی همان‌طور که در جواب سؤال شماره‌ی 7390 عرض شد؛ ایشان به عنوان رهبری آگاه متوجه است چگونه این ملت را جلو ببرد که از روح غربی عبور کنیم و البته این بدین معنا نیست که حتماً ایشان باید تماماً نگاه هیدگر را پذیرفته باشند 4- ما از طریق انقلاب اسلامی متوجه اهدافی شده‌ایم که در این عصر باید دنبال کنیم و ملاک صحت یا عدم صحت یک سخن به‌خصوص سخن رهبری با نظر به نزدیک‌کردن یا دورکردن ما در رابطه با آن اهداف معلوم می‌شود و در همین رابطه است که حتی حضرت امام«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» فرمودند: این ملت راه خود را پیدا کرده و اگر من هم برگردم این ملت برنمی‌گردد 5- با نظر به اهداف انقلاب که عبور از ظلمات مدرنیته و برگشت به اسلام و توجه به انقلاب مهدوی است می‌توانیم سخنان اجمالی رهبری را نیز درست تفسیر کرد، زیرا هیچ حکیمی نیست که بالاخره در سخنانش محکم و متشابه نباشد و ما باید متشابهات را بر اساس محکمات معنا کنیم 7- به نظرم در قسمت 5 جواب دادم 8- موانع فهم سخنان مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» و امام«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه»، در غفلت از جهت‌گیری کلی انقلاب است. همان‌طور که اگر در قرآن از توحید غفلت کنیم از جایگاه بسیاری از آیات غفلت می‌کنیم. در مورد سخنان امام و رهبری باید روح تقابل توحید با شرک همواره مدّ نظر باشد. در مورد سؤالاتی که در رابطه جایگاه اشراقی‌بودن حضرت امام فرموده بودید: 1- عنایت داشته باشید اشراقی که بر قلب یک انسان می‌شود با توجه به این‌که آن یک حالت حضوری است و مثل علم حصولی نیست عملاً در ایشان یک احساس خاصی در نظر به اهدافی متعالی پدید می‌آید و لذا نتیجه‌ی آن صغری و کبری شما درست نیست چون برای رسیدن به آن اهداف متعالیِ حضوری باید از فکر خودش استفاده نماید و به کمک مصداق‌هایی که گمان می‌کند در راستای آن هدف است جامعه را به آن هدف نزدیک کند که در این رابطه ممکن است اشتباه کند ولی به این دلیل اشتباه خود را می‌فهمد که نور اشراق در نظر به اهداف متعالی را همواره مدّ نظر دارد و این را در امام رهبری نیز ملاحظه فرمودید که چقدر راحت متوجه اشتباه خود شدند 2- باز تأکید می‌کنم وقتی گفته می‌شود در اشراق همه‌ی حقیقت بالإجمال بر قلب ولیّ نازل می‌شود، در همان رابطه آن ولیّ خدا به خودآگاهی لازم می‌رسد و در فهم آن حقیقت منوّر به نور الهی است، ولی در راه‌کارهای رسیدن به آن حقیقت باید با عقل خودش و همفکری با دیگران کار را جلو ببرد، این برای هر رهبر الهی مصداق دارد حتی برای انسان‌های معصوم 3- آری! اشراق یک نوع کشف و شهود است مطابق طلب و ظرفیت سالک 4- نفس اشراق ربطی به جایگاه ولایت فقیه ندارد. ولیّ فقیه موظف است بر اساس روش‌های مشخص حکم خدا را در بستر اصول عملیه استنباط کند 5- همین‌طور است 6- فکر می‌کنم جواب این سؤال در جواب‌های قبلی روشن شد 7- ولیّ فقیه در کلیّات عبور از غرب و تشخیص روح غرب در تاریخی که شروع شده به نور الهی منوّر است، ولی در رابطه با راه‌کارهای لازم کارشناسان می‌توانند به کمک ولیّ فقیه بیایند 8- بستگی دارد که قاعده‌ی لطف را چطور معنا کنیم. اگر مطابق این قسمت از روایت معنا کنیم که حضرت رضا«علیه‌السلام» می‌فرمایند: «إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ لِأُمُورِ عِبَادِهِ‏ شَرَحَ صَدْرَهُ.فَلَمْ یَعْیَ بَعْدَهُ بِجَوَابٍ وَ لَمْ تَجِدْ فِیهِ غَیْرَ صَوَابٍ.فَهُوَ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ مُؤَیَّدٌ» اگر خداوند بنده‏اى از بندگانش را جهت امور مردم انتخاب کرد، سینه‏ى او را گشاده مى‏گرداند. تا در مدیریت خود کوچک‏ترین لغزشى نداشته باشد و امور بندگان را با وسعت نظر سر و سامان دهد.در نتیجه آنچنان توانا مى‏شود که در جواب‏گویى به هیچ نیازى در نمى‏ماند و غیر از صواب از او نخواهى یافت و به خوبى مصلحت مردم را در نظر مى‏گیرد.» آری مطابق قاعده لطف است. 9- عموماً هنر ما باید در کشفی که اولیاء الهی – مثل رهبری عزیز – دارند این باشد که چشم خود را متوجه اشاره‌‌ی آن‌ها به آن حقیقت بیندازیم تا حتی جایگاه نگاه کارشناسی خود را در آن ببینیم. این از جهت نگاهی که بنده به موضوع دارم، ولی حضرت آقا خودشان به عنوان فقیه معتقدند هرکس حق دارد نظر کارشناسی خود را ولو مخالف نظر رهبری نظام باشد، اظهار کند. این روشن است که عرفای بزرگ همه در تاریخی که در آن قرار داشتند به ملاقات حضرت اللّه نایل شده‌اند و هرکدام مطابق ملاقاتشان حق را درست می‌نمایانند ولی از آن‌جایی که حضرت اللّه در ظرف زمان‌ها و تاریخ‌های مختلف مطابق آن تاریخ و آن زمان جلوه‌ی خاصی دارد، ما در جلوه‌هایی که آن بزرگان می‌نمایانند اختلاف می‌یابیم. آن‌ها همه درست می‌گویند و همه حقیقتاً به ملاقات خدا رفته‌اند و گزارش آن ملاقات را مطابق تاریخ و زمانه‌ی خویش به بشریت تابانده‌اند. حال سؤال بنده آن است: امروز ما در کدام بستر می‌توانیم به ملاقات خدا برویم تا خدا نیز به ملاقات ما آید و خدایی را جستجو نکنیم که به ملاقات عرفای بزرگ در گذشته رفته است. بحث در نقطه‌های مشترک این ملاقات‌ها نیست، بحث در جلوه‌های خاص این دوران است که ما را با خدای حضوری مرتبط می‌کند و سرمایه‌های مشترک را نیز به صحنه‌ی امروز تاریخ ما می‌آورد. همه‌ی عرض بنده آن است که رابطه‌ای بین تفکر و زمان هست که اگر بتوانیم تقدیری را که در زمان ما جاری است احساس کنیم تفکر شروع می‌شود و اگر بتوانیم ماوراء آنچه ظاهر است با آنچه تفکر در اختیار ما می‌گذارد مأنوس شویم حضوری در تاریخ زمانه‌ی خود احساس می‌کنید که چون هوای تازه می‌خواهد تاریخ جدیدی را بسازد و شما از حضور در این فرایند محروم نمی‌شوید. به شرطی که احساس خود را از چهارچوب مفهوم به چیزی بالاتر معطوف داریم که آن «وجود» است. در آن حال با انسانی سخن می‌گویید که در حال ظهور است و نه با انسانی که دوره‌اش گذشته، و آن‌وقت روشن می‌شود حرکتی که در تاریخ خود نیست نمی‌ماند همان‌طور که حرکات شاه و صدام نماند. به نظر شما چه کسی در دوران خود زندگی می‌کند؟ آن کسی که با وضع موجود همرنگ است یا آن‌هایی که نسبت خود را با تاریخی که شروع شده، تعریف کرده‌اند؟ شهدای عزیز ما نسبت جاری‌شده در تاریخ را با تذکر حضرت روح اللّه«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» شناختند و همرنگ تاریخی شدند که با وجود خود باید احساس می‌کردند و احساس کردند. آن‌ها چون می‌خواستند باشند متفاوت از ظاهر زمانه‌ی خود شدند و مسئولیت تحقق تاریخی که شروع شده است را به گردن دیگری نینداختند، مسئولیت دوران خود را به تنهایی به دوش کشیدند. این درک دیگری است از زمانی که در آن زندگی می‌کنیم. و معنای سلوک در ذیل شخصیت اشراقی حضرت امام همین است و بس. موفق باشید
7375
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرانقدر در وبلاگ نقد مدرنیته و نظم غربی در ذیل عنوان نقد و بررسی هندسه معرفتی استاد طاهرزاده خواندم که نسبت به کتاب سلوک ذیل شخصیت امام خمینی نقد و ابهاماتی وجود دارد.جواب این گروه داده شده یا خیر؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در جواب سؤال شماره‌ی 6925 تحت عنوان «راهی نا هموار در جهانی طوفانی و سر گیجه‌آور» داشته‌ام، شاید مفید افتد. در ضمن در شرح کتاب سلوک در مدرسه‌ی معصومیه‌ی قم تا حال چهار جلسه عرایضی داشته‌ام. شاید در فهم کتاب کمک کند. موفق باشید
7220
متن پرسش
با سلام و خدا قوت استاد گرامی سوالی داشتم که مدتیست ذهنم را مشغول کرده و آن سوال اینست که این روزها همه به بیانات و کلام حضرت امام و مقام معظم رهبری مراجعه می کنند ولی نکته اینجاست که گویی مرگ مولف رخ داده و هر کس هرچه می خواهد برداشت می کند. یک بار دیگر این سوال را از شما پرسیدم و فرمودید باید به طور قاعده مند به بیانات رهبری و امام مراجعه کرد؛ سوال من این است که این قاعده چیست و چه پارامتر هایی دارد؟ چه بکنیم که بازیچه سیاست بازان که می خواهند سخنان این دو بزرگوار را مصادره به مطلوب در راستای اهدافشان بکنند، نشویم؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی خود ما با دقت سخنان امام و رهبری را دنبال کرده باشیم به‌خوبی متوجه می‌شویم چگونه سیاست‌بازان جایگاه آن سخنان را رعایت نکرده‌اند. موفق باشید
7208
متن پرسش
با سلام خدمت استاد بزرگوار در پاسخ به سوال 7185 فرمودید امام (ره) به صدام هم می فرمودند اقای صدام.بعضی از دوستان در مورد سخنان تند چند ماه قبل مقام معظم رهبری خطاب به اسراییل سوال می کنند چگونه باید پاسخ داد باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: برخورد با یک فرهنگ نجس غیر از برخورد با یک فرد منحرف است. به همین جهت می‌گویند با بدی افراد بد باشید. موفق باشید
7108
متن پرسش
سلام علیکم با وجود این وهابیها تکلیف شیعه چیست؟ با وجود حکمهایی که صادر می کنند . آیا می توان با دعا برای ظهور فرج را در خواست کرد. شما دعای فرج را کافی می دانید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمداللّه هر روز بیشتر از روز قبل لطف خدا در راستای نشان‌دادن ضعف اسلام قلابی وهابیت در صحنه است و ما هم با دعا برای ظهور مولایمان نه‌تنها فرج تامّ آن حضرت را نزدیک می‌کنیم بلکه موجب هرچه بیشتر نورانی‌تر شدن منطق نایب آن حضرت می‌شویم تا جهان اسلام با راهنمایی‌های رهبری عزیزمان از این معضلات رهایی یابد. موفق باشید
7050
متن پرسش
سلام استاد خدارو شکر میکنم که با شما وکتابهاتون آشنا شدم. بنده به امام خمینی خیلی خیلی علاقه دارم و با اینکه 25سالمه و اصلا زمان امام نبودم ولی هر موقع تلویزیون امام رو نشون میده دلم میلرزه موقع سالگرد ارتحال امام وقتی تشیع جنازه امام یا خبر مرگ امام رو که اقای اخباری گفت از تلویزیون پخش میشه ناخوداگاه اشک میریزم وحس میکنم بی سرپرست شدم.حس عجیبی به امام و آیت الله خامنه ای دارم واصلا توی سخنان اینها حقیقتی رو می بینم که جاهای دیگه نیست. ولی یه سوالی دارم که ذهنم رو مشغول کرده و شبهه شده واسم این شبهه از عشقم به امام کم نکرده ومطمئن هستم که ایشون مورد تایید امام زمان بودند ولی باز هم بعضی وقتا شبهه ذهنم رو به هم میریزه. شبهه اینه که امام با چه جرئتی شروع به انقلاب کرد ودرصورتی که هزاران نفر از مردم در راه انقلاب شهید شدند؟؟ با اینکه بعضی از علما را می بینیم که رسما امام را بی عقل خطاب میکنند! چه ملاکی وجود دارد که یقین کنیم راه امام بر حق است واین علما اشتباه میفهمند؟؟ بعضی از علما میگویند ما فقیهیم و امام هم فقیه بوداو نظری داشت وما هم نظری دیگر! با اینکه بنده امام را صدهابرابر بزرگتر از یک فقیه میدانم ولی باز هم این شبهات ذهن مرا مشغول کرده است. استاد طاهرزاده عزیز بی نهایت مشتاق جواب شما هستم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده سعی کرده ام در کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان اللَه تعالی علیه» روشن کنم که حضرت امام بنا به روایت حضرت صادق«علیه السلام» از آن نوع علمائی هستند که هر یک قرن در امت حضرت محمد«صلی اللَه علیه و آله» می آیند تا دین را از انحراف نجات دهند و در این مسیر مثل روش پیامبر«صلی اللَه علیه و آله» و علی«علیه السلام» تا شهادت به میدان نیاید، اسلام از انحرافات آزاد نمی شود و لذا حضرت امام پا به میدان گذاشتند و آن عزیزانی که شهید شدند خودشان و با اختیار خودشان به حقانیت آن راه پی بردند که به عالی ترین نتیجه ای که باید برسند رسیدند و اسلام را نیز از زیر چکمه ی استکبار نجات دادند و راهی گشوده شد که سال های سال برکاتش به مرور ظهور می کند. موفق باشید
7035
متن پرسش
در تفسیر سوره ی احزاب آیه ی1 فرمودید منافقین و کفار می خواهند برای رهبر ی نظام تصمیم سازی کنند و مثال هایی از امام اوردید که امام در انقلاب در مقابل این ها ایستاد و عقب نشینی نکرد.می خواستم ببینم آیا در قطع نامه ی 598 امام به تصمیم نرسیدند؟؟؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: جمله ی حضرت امام«رضوان اللَه تعالی علیه» که پذیرش قطعنامه را نوشیدن جام زهر قلمداد کردند از جهاتی این تصور را در ذهن می آورد. کتاب راز قطعنامه نیز در این مورد حرف هایی دارد البته ممکن است آن کتاب از جهاتی یک جانبه به موضوع نگاه کرده باشد. موفق باشید
7011
متن پرسش
سلام علیکم . استاد من سعی میکنم زندگی را بر اساس دست یافتن به توحید مثل توحید آقای قاضی تنظیم کنم.از طرفی هم توحید بدون ولایت میسور نیست . چطوری بفهمم وظیفه ی من جوان شیعه مهدی در سال 1392 و 2014 میلادی چیست ؟ این زمان آگاهی را چگونه کسب کنم؟ وظیفه ی فردی خود را چگونه پیدا کنم؟ کدام یک از کتابهایتان میتواند کمکم کند؟ سوال دوم اینکه میترسم در مسیر سیر و سلوک ام وارد مباحث اجتماعی سیاسی بشوم از نورم سلوک ام کاسته شود . چکار کنم این نورانیت از بین نرود ؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1ـ زمان شناسی و شناخت تقدیر زمانه بسیار مهم است و امروز در ذیل اسلام و اهل بیت«علیهم‌السلام» ، ولایت در ولی فقیه متعیّن است و بحمدالله خداوند راه را برای ما روشن کرده‌است. 2ـ وقتی در ذیل ولایت فقیه نسبت به مسائل اجتماعی و سیاسی حساس باشید این عین توحید است و قلبتان را صیقل می‌دهد و منور به غمی می ‌کند شبیه غم اهل بیت«علیهم‌السلام». موفق باشید
6777
متن پرسش
با سلام خدمت استاد زیارت قبول مقام معظم رهبری در خطبه های نماز جمعه 29/03/1388 درباره مشروعیت نظام می فرمایند: "دشمنان ملت ایران میدانند که وقتى اعتماد وجود نداشت، مشارکت ضعیف خواهد شد؛ وقتى مشارکت و حضور در صحنه ضعیف شد، مشروعیت نظام دچار تزلزل خواهد شد؛ آنها این را میخواهند؛ هدف دشمن این است. میخواهند اعتماد را بگیرند تا مشارکت را بگیرند، تا مشروعیت را از جمهورى اسلامى بگیرند" به نظر می رسد در اینجا مقام معظم رهبری مشارکت مردم را در مشروعیت نظام دخیل می دانند درحالیکه علامه مصباح یزدی نقش مردم را در مقبولیت نظام تعریف می کنند و مشروعیت نظام را کاملا از مقبولیت جدا می کنند: "به اعتقاد ما اصل تشریع حکومت و حاکمیت فقیه از طرف خداوند و امام زمان(علیه السلام) است و همچنین تعیین شخص آن هم باید به نوعى به امام زمان(علیه السلام) و اجازه آن جضرت انتساب پیدا کند امّا تحقّق و استقرار حاکمیت و حکومتش بستگى به قبول و پذیرش مردم دارد" (در کتاب نگاهی گذرا به نظریه ولایت فقیه) به نظر شما آیا این دو نظر با هم متفاوت هستند؟ زیرا در ظاهر متفاوت به نظر می رسند. اگر متفاوت نیستند لطفا تبیین کنید. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اصطلاح مشروعیت در جمله‌ای که از رهبری آوردید به معنای مشروعیت شرعی نیست بلکه به معنای مشروعیت عرفی است که در مباحث سیاسی به‌کار می‌رود. ولی در هرحال سخنان دیگر رهبری در جای دیگر که جمهوریت نظام را از اسلامیت آن جدا نمی‌دانند حاکی از آن است که اگر مردم نظام اسلامی را قبول نداشته باشند حاکمیت ولیّ فقیه شرعی نیست و از این جهت می‌توان گفت دو نگاه در موضوع قبول و ردّ مردم مطرح است: یکی آن‌که قبول مردم را شرط مشروعیت شرعی نظام می‌داند و دیگری مقبولیت مردم را شرط تحقق نظام می‌داند. موفق باشید
6743
متن پرسش
با سلام استاد درپاسخ به سوال6567 فرمودند که در جلسه دعای مکارم الاخلاق درمورد توافق صحبت کرده اند.مربوط به چه تاریخی است؟روی سایت هست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری روی سایت در همان صفحه‌ی اول دست راست تحت عنوان « خانواده مرکزصمیمیت»، آن بحث موجود است. موفق باشید
6643
متن پرسش
با سلام و عرض ارادت.ظاهرا علامه تهرانی در نوشتار "کاهش جمعیت،ضربه ای سهمگین..."اشاره میکنند که در مورد سیاست اشتباه کنترل جمعیت به حضرت آقا توصیه می نمایند و ایشان مساله را به مسول اجرایی وقت ارجاع می دهند.گمان من اینست که حضرت آقا کم کاری مسولان وقت را به عهده خود گرفته اند.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: چنانچه ملاحظه کرده‌اید علامه طهرانی از جهت پیری جمعیت که رهبری متوجه آن شده‌اند موضوع را مطرح نمی‌کنند بیشتر ایشان خطر عقیم‌شدن مسلمانان توسط دشمن را پیش می‌کشند که نکته‌ی خوبی است، ولی بحث پیری جمعیت بحث دیگری است. موفق باشید
6632
متن پرسش
با سلام و احترام استاد گرانقدر خواهشمندم به پرسش اینجانب که محضرتان عرض می کنم پاسخ دهید چرا که این شبه دامن یکی از همکاران بنده را گرفته است و دلایل و استدلال بنده کمکی به قانع شدنش نکرده است. سوال:چرا میزان فساد اجتماعی , فرهنگی , اقتصادی و جنسی در سطح جامعه امروز نسبت به رژیم گذشته بیشتر است؟؟ چرا ولی فقیه در جهت کنترل و بهبود اوضاع موجود که حاوی فساد اقتصادی , فرهنگی واجتماعی است برخورد نمی کند مثلا اگر رئیس جمهور به وعده هایش عمل نکرد برخورد صریح و محکم با ایشان نمی کند؟ چرا با وجود اینکه دستور داده شده است که زناکاران را سنگسار کنند یا دست دزدان را قطع کنند این امور در جامعه شیعه کنونی انجام نمی شود؟ چرا رهبر فقط نگاه می کند و حرف می زند و دیگر برخورد قهری انجام نمی دهد تا درس عبرتی باشد برای دیگران؟؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید برای آن‌که یک ملت ساخته شود دستور و بخشنامه کافی نیست باید کار فرهنگی کرد تا تاریخ جدیدی ظهور کند. امروز در تمام دنیا به جهت حضور فرهنگ غربی و از بین‌رفتن فرهنگ سنتی، فساد غوغا می‌کند و فساد آن‌ها با ایران قابل مقایسه نیست، رهبری نمی‌خواهند دخالت مستقیم بکنند تا جامعه با رشد فرهنگی خودش در انتخاب‌هایش الهی عمل کند، هرچند آن‌جاکه احساس وظیفه کرده‌اند نیز عمل کرده‌اند. موفق باشید
6618
متن پرسش
با سلام. از محضر شما و مقام معظم رهبری بابت این پرسش عذر می خواهم. در جلسه ای که حضرتعالی در قم برگزار کردید این مسئله به طور حضوری برای بنده مرتفع گردید و متوجه جایگاه تاریخی مقام معظم رهبری شدم اما همیشه که ما در جلسه نیستیم که مطالب را حضوری بگیریم. سؤالم اینه که آیا واقعا اشتباه مقام معظم رهبری در عدم تذکر برای افزایش جمعیت همان طور که خود ایشان گفتند ، اشتباه تاریخی بوده است ؟ و نقش ایشان در این اشتباه چقدر بوده ؟ چون همان موقع که رهبری اعتراف به اشتباه کردند بعضی از دوستداران ولایت ، جملاتی از ایشان گفتند که ایشون از همان دهه ی 70 مخالفت خود با این سیاست را اعلام کردند اما نتیجه ای نداد و به در تنگنا بودن رهبری اشاره می کردند ، از طرفی عده ای دیگر از دوستداران ولایت ، می گفتند اگر ایشان در تنگنا بودند چرا از همان سالی که آقای احمدی نژاد بحث ازدیاد جمعیت را مطرح کردند ، آقا مطرح نکردند ؟ حقیر نمی دانم کدام حرف صحت دارد و میزان اشتباه ایشان چقدر بوده و چرا ایشان اشتباه خود را تاریخی توصیف کردند ؟؟ 2) اگر بله ، آیا امکان دارد که ایشان مجددا باعرض معضرت چنین اشتباهی را مرتکب شوند ؟؟ 3) آیا ناظر به جایگاه تاریخی مقام معظم رهبری ، می توانیم بگوییم این اشتباهات هم در جایگاه تاریخی ایشان ، جا دارد و از غیبت امام زمان عج است ولی در هر حال روی جایگاه تاریخی ایشان اثری ندارد و اگر نگاه ما به ایشون تاریخی باشد ماورای اشتباهات رهبری ، هم از قدیس کردن ایشان پرهیز کرده هم همه ی توجه ما به اشارات و راهنمایی های ایشان جلب می شود ؟؟؟ با تشکر فراوان از شما.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: زعمای دین اعم از زعمای بزرگی مثل شیخ عبدالکریم حائری یا آیت‌اللّه بروجردی و یا زعمایی مثل حضرت امام و مقام معظم رهبری، متوجه تقدیر الهی در زمان خود می‌شوند و به عنوان بنده‌ای که طالب است تا آنچه را خدا می‌خواهد عمل کند وارد وظیفه و رسالت تاریخی خود می‌شوند و چون متوجه تقدیر الهی در زمان خودشان شده‌اند کلیت کار را درست جلو می‌برند و در راستای تشخیص اراده‌ی کلی حضرت حق در مقایسه با هدفی که باید دنبال کنند متوجه ضعف‌های خود می‌شوند و این نیز از برکت بصیرت چنین عالمانی است. به همین جهت به آنان اطمینان می‌کنیم و حضرت رضا«علیه‌السلام» نیز در این رابطه می‌فرمایند: « «إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ لِأُمُورِ عِبَادِهِ شَرَحَ صَدْرَهُ»اگر خداوند بنده‏اى از بندگانش را جهت امور مردم انتخاب کرد، سینه‏ى او را گشاده مى‏گرداند. تا در مدیریت خود کوچک‏ترین لغزشى نداشته باشد و امور بندگان را با وسعت نظر سر و سامان دهد.«فَلَمْ یَعْیَ بَعْدَهُ بِجَوَابٍ وَ لَمْ تَجِدْ فِیهِ غَیْرَ صَوَابٍ»در نتیجه آنچنان توانا مى‏شود که در جواب‏گویى به هیچ نیازى در نمى‏ماند و غیر از صواب از او نخواهى یافت و به خوبى مصلحت مردم را در نظر مى‏گیرد.«فَهُوَ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ مُؤَیَّدٌ» پس او در کار خود موفق و محکم و مورد تأیید الهى است..» جایگاه تاریخی حضرت امام و رهبری در رابطه با نگاه کلی است که به تاریخ خود دارند. مگر امام نفرمودند در انتصاب دولت موقت به ریاست آقای بازرگان اشتباه کردم. آیا آن اشتباه حضور تاریخی انقلاب اسلامی را مختل کرد؟ در همین راستا ما متوجه شعوری در رهبری می‌شویم که متوجه می‌شوند کنترل جمعیت نسبت به آن حضور تاریخی که ما باید در آن قرار گیریم، کار خطا و اشتباهی است و لذا این نوع اشتباهات نه‌تنها اعتماد ما را به زعیم دینی زمانه‌مان کم نمی‌کند بلکه امیدوار می‌شویم که خداوند با بصیرتی که به زعمای دین می‌دهد ما را تنها نمی‌گذارد که گرفتار خطاهایی شویم که از مقصد باز بمانیم. موفق باشید
6507
متن پرسش
سلام علیکم.چرا باید به رهبری بگوییم امام خامنه ای؟آیا وقت آن نرسیده که این کلید واژه را در ادبیات سیاسی نسبت به ایشان بکار ببریم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً عرض کردم در عرف جهان اسلام واژه‌ی «امام» بیشتر از واژه‌ی رهبری اشاره به جایگاه رهبری آن‌طور که در کشور ما مطرح است، دارد مثل آن‌که می‌گویید امام موسی صدر. به این جهت خوب است در جای خود از این واژه برای رهبری به‌کار ببریم. موفق باشید
6453
متن پرسش
با سلام و احترام استاد بنده اکثر کتاب های شما را مطالعه کرده ام ولی هنوز برایمن این سوال حل نشده که در ساخت یک تمدن باید از کجا شروع کرد؟ آیا باید فلسفه را زیر بنای شروع یک عالم و تمدن دانست یا اینکه آنچه بر قلم و فکر فیلسوفان جاری می شود پس از شروع فرایند تمدن سازی است؟ ساده تر بپرسم اینکه آیا برای ساخت تمدن جدید(غربی یا اسلامی یا ... ) باید به صورت دستور کار اداری (!) منتظر فعالیت باشیم؟ یا اینکه تا فلسفه ی آن تمدن و تفکر تدوین نشده باشد نمیشود به ساخت تمدن فکر کرد؟ خواهشا ارجاع به کتاب ندهیدو در صورت امکان توضیح دهید. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در ساختن یک تمدن هرگز بخشنامه و دستور از بالا کار نیست. باید یک ملت بتواند تصوری اجمالی از تمدنی که می‌خواهد بسازد در خود ایجاد کند و آرام‌آرام در طی یک فرایند دویست‌ساله آن را در زندگی به تفصیل آورد و فلسفه مثل هر تفکر دیگری پشتوانه‌ی آن آرمانی خواهد بود که آن ملت در صدد رسیدن به آن است. همین‌طور که امروزه در کشور ملاحظه می‌کنید نیروهای مذهبی هرکدام از وجهی برای تغییر سبک زندگی غربی در حال فکرکردن‌ هستند و این همان شروعی است که باید می‌شد و هرکس باید تلاش کند از تاریخی که شروع شده عقب نیفتد چه از جهت تئوریک و چه از جهت عمل. در هرحال باید در کتاب «تمدن‌زایی شیعه» تأمل شود و این‌که می‌فرمایید ارجاع به کتاب ندهم معلوم است می‌خواهید بدون فکر طولانی به تصور درستی نسبت به تمدن اسلامی فکر کنید و این محال است. موفق باشید
6403
متن پرسش
سلام استاد. آیا دلیل روایی داریم مبنی بر اینکه در هرعصر تنها و تنها یک نفر وجود دارد که منتخب امام زمان است و همه ی مردم باید زیل آن سلوک کنند؟ یعنی اینکه دو نفر و یا بیشتر چرا نمی توانند از جانب معصوم انتخاب گردند؟ چرا نتوانیم بجای سلوک زیل امام خمینی، زیل علامه حسن زاده یا علامه طباطبایی سلوک کنیم؟ اصولا آیا بعد از فوت کسی که زیل آن جامعه باید سلوک کند، بلافاصله فرد دیگری از جانب معصوم انتخاب می شود و یا خیر؟ دلیل روایی و یا عقلی چیست؟ و چه دلیلی وجود دارد که هم مبانی فکری و هم مبانی عمل مان را از او بگیریم؟ چه دلیلی داریم که واژه ی "تقلید" در حیث "... ان یقلدوه.." تقلید در دو حوزه ی عمل و نظر می باشد؟ انشالله خداوند متعال عمری پر برکت به شما استاد بزرگوار عنایت کند و همیشه در پرتوی عنایات امام عصر قرار داشته باشید. والسلام
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اولیاء خدا اعم از علامه طباطبایی و یا آیت‌اللّه حسن‌زاده با نوری که به قلب‌شان می‌رسد ما را در آن رابطه هدایت می‌کنند و مطابق دغدغه‌ای که دارند خداوند آن‌ها را مأمور دستگیری مردم می‌کند و همان‌طور که در کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» عرض شد دغدغه‌ی حضرت امام نجات جامعه از کفر نظام شاهنشاهی و کفر ظلمات فرهنگ مدرنیته بود و بدین لحاظ خداوند نور انقلاب اسلامی را به قلب حضرت امام اشراق فرمود و همان‌طور که باید در ذیل اولیای خدایی چون علامه طباطبایی از برکات وجودی ایشان بهره‌مند شویم، اگر بخواهیم در این دوران از ظلمات فرهنگ غربی رها شویم و به تمدن اسلامی نایل گردیم باید در ذیل شخصیت اشراقی حضرت روح‌اللّه قرار گیریم و مصداق حدیث حضرت صادق«علیه‌السلام» را نیز بدین لحاظ می‌توان با شخصیت امام منطبق کرد که حضرت صادق«علیه‌السلام» می‌فرمایند: رسول خدا (ص) فرمودند:«یَحْمِلُ هَذَا الدِّینَ فِی کُلِّ قَرْنٍ‏ عُدُولٌ یَنْفُونَ عَنْهُ تَأْوِیلَ الْمُبْطِلِینَ وَ تَحْرِیفَ الْغَالِینَ وَ انْتِحَالَ الْجَاهِلِینَ کَمَا یَنْفِی الْکِیرُ خَبَثَ الْحَدِید» در هر قرن انسان‏هاى متعادل و عدولى هستند که این دین را حمل نموده و هرگونه تأویلِ اهل باطل و تحریف افراطیون، و ادعاهاى جاهلین را از آن دور مى‏گردانند، همان‏طور که کوره‏ى آهنگران پلیدى و چرکى آهن را پاک مى‏کند. و از آن‌جایی که با اشراقی که بر قلب امام شده تاریخ جدید ما شروع شده ادامه‌ی کار با ادامه‌ی راهی است که حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» گشوده‌اند. این چیزی است که رهبری عزیز متوجه شده‌اند و بر این اساس به بهترین نحو کشور را مدیریت می‌کنند. موفق باشید
6371
متن پرسش
سلام علیکم. . .جسارتو ببخشید،در تاریخ 23 آبان پاسخی به ایمیل بنده ارسال شد که کاملا ناخواناست...لطفا مجدد ارسال بفرمایید...پاسخش برای بنده حیاتیست.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که سایت امکان ثبت سؤالات را با نام فرستنده ندارد باید عین سؤال را مجدداً کپی کنید تا از طریق جستجو در بایگانی سؤالات جواب سؤالتان را پیدا کنیم و مجدداً ارسال نماییم. موفق باشید
6222
متن پرسش
سلام بر شما استاد سال ها است مشکلی دارم که زندگیم رو مختل کرده و به هر دری زدم نتیجه نگرفتم. آینده ام رو تیره و تار میبینم و خیلی نگرانم. از معصومین هم خیلی درخواست کردم اما جواب نگرفتم. به نظر شما چه جوری میتونم حاجت بگیرم؟ شما تا حالا خودتون حاجت گرفتین از معصومین؟ چه جوری؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر صورت باید متوجه باشیم در بستر زندگی دینی خداوند ما را تنها نمی‌گذارد، کافی است ما رعایت حلال و حرام الهی را انجام دهیم و معتقد به حاکمیت اسلام از طریق امامان معصوم باشیم و در ذیل آن ، ولایت فقیه را در زمان غیبت امام معصوم بپذیریم. موفق باشید
6185
متن پرسش
سلام استاد عزیز. من به عنوان شاگرد حقیر شما که البته هیچگاه توفیق حضور در کلاس های شما را نداشتم, شبهه ای در ذهنم بوجود آمده در مورد نظرات جالب . و تعجب انگیز از طرف شما! من و خیلی از دوستان دیگر در عرصه سیاست داشتیم در منجلاب شطرنج هاشمی فرو می رفتیم... که به یکباره با فرمایشات شما برخورد کردیم و راه را یافتیم و حامی پدیده ای به نام احمدی نژاد شدیم و از او عبرت گرفتیم خلاصه ماهم از دکتر و دولت ایشان به عنوان خاکریز اول ولایت دفاع کردیم تا پای جان!!! هرکسی نقدی می کرد به فرمایشات شما رجوع می کردیم و می فهمدیم که بله فلانی اشتباه کرده حالا فلانی هرکسی می خواهد باشد... یادگرفتیم هرکسی حرفش با حرف آقا نمی خواند ازش عبور کنیم ! ببخشید استاد مجبورم اسم ببرم(قصد توهین نیست یا مقابله نیست...) حضرت علامه مصباح حفظه الله ایشان نظراتی در مورد دولت و دکتر احمدی نژاد داشتند که با کمک شما و فرمایشات حضرت آقا فهمیدیم زیاد اگر نگویم کاملا اشتباست! مثل انحراف، فراماسون،بزرگترین خطر برای اسلام آن هم از صدر تا الان، رمال، مخالف امام خامنه ای و ... که تا یک روز می شود نام برد!!! خلاصه این همه شبهه را به کمک شما و... جواب دادیم ولی... تعجب و اوج سوال من اینجاست که شما استاد ما معلم فکری ما اخیرا نظراتی گفتید و می گویید که ما را متحیر کرده و دقیقا مخالف نظرات راسخ و متیقن شما هستند... و دیگر آن حمایت سراسر عشق شما از دکتر یا به تعبیر خود شما خاکریز رهبر نمی بینیم! و کلمات و سخنان شما بویی مثل بوی انتقاد به خود گرفته و حتی مخالفان و منتقدان دولت دکتر محمود را تایید کرده اید کسانی که هر حرفی را به دکتر زدند حتی بیشتر از دشمنان و مخالفان حزبی مثل اصلاح طلبان و... شما فرمودید آن شخص(اسم نمی برم ولی کمی پیش اشاره کردم) ایشان همیشه مواضع خوبی داشتند و علت مخالفتشان با دکتر این بود که بع تعبیری دست دکتر را بگیرند تا به انحراف نرود!!! استاد عزیز لطفا ،به عنوان شاگرد حقیرت تقاضا می کنم حرف نهایی و قلبی خود را در مورد پدیده احمدینژاد و مهندس مشایی اعلام کنید تا من و خیلی های دیگر از این تحیر خارج شویم... ما بارها عبرت های پدیده احمدی نژاد را خوانده ایم ولی قسمت زمان شناسی آن با ... نمی خواند‍!؟ راستی یک مطلب فراموش شد که استاد چشم خیلی ها به تحلیل های شماست صحیح یا غلط به هر حال چشمشان به شماست!
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم بنده و جنابعالی پذیرفته‌ایم بیانگر یک تفکر سیاسی نباشیم و در هر تاریخ و در هر شرایط متذکر تفکری باشیم که به نور الهی باید در آن شرایط در صحنه باشد و از این جهت هنوز باید خاک‌ریز رهبری و اهداف متعالی ایشان بود و با همان عقلی که متوجه بی‌انصافی‌هایی بودیم که به آقای احمدی‌نژاد روا می‌داشتند در ادامه و به کمک همان عقل وجوه دیگر تاریخ خود را نیز نگاه کنیم و از طرف دیگر نیز غافل نباشیم که فکر می‌کنم در جواب سؤال‌های شماره‌ی6140و6136و6100و5865و5797و5731 سعی کردم آن وجوه دیگری را که باید مورد تفکر قرار گیرد مدّ نظر عزیزان قرار دهیم تا با سعه‌ی بیشتری وارد تاریخ جدیدی شویم که اقتضای انقلاب اسلامی است و موجب می‌شود تنها در گذشته و امروز خود زندگی نکنیم و از حضور در آینده باز بمانیم، آن‌طور که اصول‌گرایی سیاسی و حزبی باز ماندند و عملاً گرفتار بی‌تاریخی شدند. بنده امیدوارم دوستان عزیز سعی کنند موضوعات را ماوراء یک نگاه سیاسی محدود بنگرند و حداقل در ابتدای امر با بنده همدلی کنند شاید با این معلم پیر بتوانید قدمی جلوتر بگذارید. و آنچه باید در فضایی دیگر و در تاریخی دیگر به آن نگاه کرد مدّ نظر قرار دهید. می‌فرمایید: حرف نهایی و قلبی خود را در مورد پدیده‌ی احمدی‌نژاد و مهندس مشائی اعلام کنم؛ چگونه بگویم چیزی را که شما باید لابه‌لای سخن بنده به صورت حضوری احساس کنید. بنده شما را دعوت به نگاه وسیع‌تری می‌کنم و نه به اطلاعات بیشتر. اگر کسی به شما بگوید هوای تازه‌ای را که بیرون از چهاردیواری اطاق است به من نشان بده، چکار باید بکنید؟ سخن در این نیست که در آن اطاق هوای قابل تنفس نیست، سخن در آن است که در هوای تازه با وسعت بیشتری از اکسیژن روبه‌روئید. هوشیاری بالاتری نیاز است . سرباز انقلاب اسلامی تنها در وسعتی به وسعت تاریخ کربلا می‌تواند مدافعی پرشور و فداکار و بصیر باشد ولی طرز خدمتگزاری او خیلی پیدا نیست هرچند با شکوه است، با این همه هرچه کار سخت‌تر می‌گردد و هرچه روزگار تیره‌تر می‌گردد و شناخت جبهه‌های خودی از غیر خودی مشکل‌تر، او درخشنده‌تر می‌شود. اگر دشمن از هر سو در آید تا قلعه‌ی راز ماندگاری ما که اتحاد در جبهه‌ی خودی‌ها است را فتح کند، ما نیز از هر اسلحه‌ای استفاده می‌‌کنیم تا او را مثل همیشه ناکام بگذاریم. ما در این عالم چه جایی داریم برویم، جز این‌که در کنار این انقلاب توحیدی باشیم و با رهبری عزیز زندگی کنیم؟ وقتی می‌خواهیم دست از این انقلاب حسینی بر نداریم چگونه می‌توانیم آن‌هایی که دغدغه‌ی حفظ این انقلاب را دارند با خود دوگانه ببینیم؟ نمی‌دانم از عبرت‌های پدیده‌ی احمدی‌نژاد چه برداشت کرده‌اید که چون ابر مرد – فوق مسائل جزیی انقلاب – خود را در صحنه نمی‌یابید؟ گفت «دامن مزن آتش را، دست من و دامانت». موفق باشید
6136
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز : آنچه در جواب سوال 6100 آمد از حیث کبری خیلی خوب است اینکه ما بیش از انکه درگیر جزییات عملی خطاپذیر دوستان اهل بیت باشیم نظر به جایگاه و کلیت حرفها و رفتارهاو جهت گیری های ایشان داشته باشیم و انصافا هم تلاش بر رعایت این مهم داریم ما آیت الله مصباح را دوست داریم دعا میکنیم و انصافا خود را خاک پای ایشان هم نمیدانیم و این خاکساری ما البته مختص به ایشان هم نیست ، ما هر آنکه دلسوز اسلام است و از صمیم قلب زبانی قدمی قلمی اشکی آهی برای اسلام دارد خاک پایش را به دیده میگذاریم چه ایت الله وحید باشد با آن سوزی که برای زهرای مرضیه سلام الله علیها دارند چه آن بچه بسیجی که از سر عشق به انقلاب و تشخیص غلط به جرم ضدیتِ ما با ولایت در دانشگاه پوست ما را روزی چند بار کَند. همه دوستان اهل بیتیم ان شاء الله و دعوا ها از سر آن است که غیرتش غیر بسوزد. اما سوال و اشکال در صغری است چرا این روایت شریفه در مشایی و احمدی نژاد مصداق نمی یابد چرا سوز زهرا وار آیت الله مصباح عزیز دیده میشود اما فریادها و ناله های علیّ وار احمدی نژاد در چاه غریبی و غربت شنیده نمیشود. احمدی نژاد را چه کسی به مسلخ فرستاد .بودند وهستند امثال سلیمان بن صرد ها که از جان گذشته اند، به جای خود مخلص اند بصیرت هم دارند انصافا ما باز هم بند کفششان هم نیستیم اما نتیجه عملشان کشته شدن حسین میشود . چون بند جزئیاتند بند مسایل حاشیه ای اند. اتفاقا مثال جناب کاشانی و شهید نواب مثال خوبی است اما تطبیقش اشکال دارد در آنجا نواب عزیز گیر جزئیات و بستن میخانه و فاحشه خانه و... است و جناب کاشانی دنبال ملی شدن نفت و قطع دست انگلیسها است . احمدی نژاد میخواهد انقلاب را از صورت به سیرت آورد طبیعی است که حمل این سیرت نورانی آدم هایی از این جنس می‌طلبد بقیه حضرات اگر قوه حاملیت و عَرضه این مهم را داشتند که میکردند. میخواهد ما را به ارزشهایی ورای ارزشهای مدرنیته رهنمون شود میخواهد آرمان فراموش شده عدالت رازنده کند ،میخواهد کرامت انسانی را ، آزادی را ،از ماذنه اسلام فریاد کند. میخواهد ما را و مسولان ما و روشنفکران مارا ،ما خودباختگان در برابر عظمت امریکا را، به خود باوری برساند درگیری هایی دارد با جبهه زر و زور و نزویر، استمداد میکند اما چه کند که حزب الله یا سواد ندارد یا سواد دارد سلیقه ندارد، یا هردو را دارد توان اجرا ندارد، یا هر سه را دارد جرات و جسارت ندارد، یا همه را دارد اما مهربانی و عاشقی ندارد .یا خدا عنایت کرده جلو پایش گذاشته ،یا رفته است وگشته است و آدمی در این ابعاد پیدا کرده که هم از نظر اجرایی قوی است ،هم شخصیتی قوی است، هم امام زمان رابه عنوان امام حیّ میشناسد، هم عاشق او است، هم تئوری این ماجرا را میداند، هم توان عجیبی در تفهیم دارد و فاصله اش با سایرین در دستگاه اجرا زمین تا آسمان است هم عدالتخواه و ساده زیست واقعی است ، هم صبور است و از کوره در نمیرود، هم سابقه اجرایی دارد هم فرهنگی است ،هم از بن دندان آمریکا ستیز است ،هم توان دیالوگ با روشنفکری را دارد، دیالوگی مهربان و جذب کننده نه فحاش و بد اخلاق، هم ولایت را عمیق میفهمد هم عمیقا به آن ملتزم است، هم عاشق خمینی است ،هم اورا عمیقا مطالعه کرده ،هم فلسفی است، هم عرفانی است، هم المیزان خوانده. واقعا اگر احمدی نژاد این آدم را به کار نگیرد وبه جهت ایرادات صدمن یک غاز دیگران و تهمت های چارتا سیاسی زواردررفته باندباز و تیم بدخواه هاشمی و البته دلسوزی های ناشیانه علما و اصولگرایانی که با اخبار جهت دار مدیریت میشوند، انقلاب را از این خیر کثیر و هدیه خدا به انقلاب ،محروم کند، آیا در عقل ایشان تردید نمیشود ؟ آنوقت نباید احمدی نژاد را خائن دانست ؟ نقل است از یکی از مبلغین بزرگوار که احمدی نژاد ندید بدید بوده است که وقتی مشایی را دیده ذوق زده شده و هول کرده بیاد ما خیلی بهترش را نشانش بدیم (نقل به مضمون) خیلی جالب است . حضرات دو دهه فرصت داشتند اگر داشتند چرا رو نکردند تا ببلعد سحر ساحران را؟ نتیجه بیست سال کار حضرات شده بی حجابی عمومی کشور بعد احمدی نژاد باید یک شبه همه را .... بگذریم شما از بعض وزرای احمدی نژاد چنان به عنوان اصول گرای حقیقی یاد میکنید که حالا احمدی نژاد با خداحافظی ایشان چه خبطی کرده است . ما این بزرگواران را (با وجود ارادت و محبتی از جنس دوستی با دوستان اهل بیت) در جلسات و سخنرانی ها و تا حدی درکار دیده ایم ، ابدا در این قدر و اندازه ها نبوده اند. اتفاقا تعجب ما این بود که چه طور دکتر امثال ایشان را با این ضعف آشکار در منطق و استدلال را به وزارت گمارده اند ؟ و خدا را شکر که زمینه رییس جمهوری این حضرات که هر چه در سرمایه اجتماعی کسب کرده اند از قِبل فحاشی به احمدی نژاد و ایشان مقابل اقا گذاشتن،به دست آورده اند فراهم نشد. ما که آخر سر نفهمیدیم گیر حضرت شما به مشایی چیست و گیر جناب مصباح به احمدی نژآد . میفرمایید آیت الله مصباح خطری را فهمیدند . این طور نبود خطر را ایشان به وجود آوردند. الحق و الانصاف حزب الله پشت احمدی نژاد بود تا آن زمان که جناب ایشان عّلّم تکفیر بلند کردند و بعد همگان زبان در آوردند حتی آنان که از سر نفاق زبان به کام گرفته بودند . ایشان کدام خطر را فهمیدند؟ اصلا فتنه از مصاحبه جناب ایشان اغاز شد به نظرم سیر تاریخی اتفاقات گم شده است .انصافا هر چه تلاش میکنیم تا به هر ضرب و زوری هست نقش آیت الله مصباح را در نابودی احمدی نژاد و از بین رفتن یک فرصت تاریخی عظیم نادیده بگیریم عقل اجازه نمیدهد .این را هم نمیفهمیم که چرا بین آیت الله مصباح با سایرین تفکیک میشود مگر ایراد ایشان به دکتر غیر از ایراد حاچ منصور و طائب و کیهان و صفار و فیروز آبادی و عزیز جعفری و ضرغامی و سید احمد خاتمی و علم الهدی و ... است . همه یک حرف زدند حتی با الفاظی مشترک ،همه هم استنادا به جناب مصباح . پس اگر این ها درست میگویند و همه را سوز زهرایی به گریه که چه عرض کنم به عربده کشانده پس مخاطب احمدی نژاد آخرین خاگریز واقعا کیست ؟ فقط لاریجانی و توکلی و مطهری ... اگر هاشمی احمدی نژاد را به لجن بکشد که چیزی نمیشود فقط بر محبوبیت او افزوده میشود پس این هجمه علیه احمدی نژاد قطعا تحت تاثیر حرف های هاشمی نبوده است هر چند که مدیریت صفر تا صدش دست او بوده باشد. اما لشگر حزب الله را جناب مصباح علیه احمدی نژاد به خیابان کشاند.جالب اینجاست که خود حضرات که فضای موجود را میبینند و بعد از نشستن غبار فتنه خود و حرکاتشان را ارزیابی میکنند انگشت ندامت میگزند و مکرر در مکرر در مجامع حزب اللهی اظهار پریشانی و پشیمانی از زمین زدن احمدی نژاد میشود و حالا شما تازه دفاع از آن جریان دولت برانداز را زنده میکنید ؟ در کشور ما اظهار نظر بسیار افراد را میتوان بر اساس لینکهاشان پیش بینی یا تحلیل نمود . حاج منصور عزیز اطلاعات جابه جایی میلیاردی پنهان دولت را از کجا میداند . فلانی زندگی شخصی و ارتباطات مشایی را از کجا حدس میزند ؟ نمی دانم شاید فضای موسسه امام را اشنایی نداشته باشید که پاتوق کدام جریان اطلاعاتی است و در آن ایام چه بساطی از ریز اعترافات علی یعقوبی و غفاری راه انداخته بودند و امثالهم و با چه آب و تابی این طرف و آن طرف را پر میکردند و همه در سایه عنایات موسسه فخیمه امام . وقتی هزاران بزرگ و بزرگتر از آیت الله مصباح را دیده ایم که چگونه با اطلاعات غلط مدیریت شده اند چه در سطح مراجع ،چه مبلغین دینی ،چه سیاسیون اهل بصیرت، ابدا دور از ذهن نیست که دوباره این ماجرا برای ایشان هم تکرار شده باشد . یادمان نرفته است توصیه الله الله فی بیوتکم را . البته شاید محترمانه نباشد که کمترینی چون من بزرگواری چون شما را دعوت به تامل بیشتر کند اما درمکتب شما آموختیم که آنچه از همه چیز محترم تر است حق است و حق. یا حق
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: در راستای نظر به جایگاه کلی موضع‌گیری افراد و جریان‌ها نظر عزیزان را به آیه‌ی 5 سوره‌ی حشر جلب می‌کنم که می‌فرماید: «ما قَطَعْتُمْ مِنْ لینَةٍ أَوْ تَرَکْتُمُوها قائِمَةً عَلى‏ أُصُولِها فَبِإِذْنِ اللَّهِ وَ لِیُخْزِیَ الْفاسِقین‏» یعنی آنچه گروهی ازشما از نخل‌های یهودیان مدینه قطع می‌کنید و آنچه گروهی دیگر از شما باقی می‌گذارند و قطع نمی‌کنند، هر دو به اذن الهی است و موجب می‌شود تا فاسقین خوار شوند. قضیه‌ی این آیه از این قرار است که وقتی یهودیان بنی‌نضیر در جنگ احد پیمان خود را با رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» زیر پا گذاشتند و به مسلمانان خیانت کردند و مسلمانان آن‌ها را در قلعه ها‌شان محاصره کردند و آن‌ها مقاومت نمودند. عده‌ای از مسلمانان گفتند این‌ها امیدشان به نخل‌هایشان است که در بیرون قلعه‌ها است آن‌ها را قطع می‌کنیم تا آن‌ها امیدی برای مقاومت نداشته باشند و شروع کردند به قطع‌کردن آن نخل‌ها، و عده‌ای دیگر از مسلمانان بر عکس رفقایشان گفتند این نخل‌ها نخل‌های ارزشمندی است، یهودیان رفتنی هستند این‌ها را قطع نکنید تا پس از یهودیان منافع آن‌ها نصیب مسلمانان شود. در این حال هرکدام آن وجه حق و منطقی که خودشان به آن رسیده بودند را تأکید می‌کردند و طرف مقابلِ خود را متهم به سادگی می‌نمودند. آیه آمد که هرکدام از شما در ذیل اسلام و اراده‌ای که در تقابل با یهودیان، دارید عمل می‌کنید و اذن الهی و اراده‌ی الهی در آن حاکم است و در همین راستا به آن نتیجه‌ای که خواری فاسقان است خواهید رسید. عملاً خداوند از طریق این آیه به مسلمانان کمک کرد تا جایگاه همدیگر را در راستای تحقق نظام اسلامی متوجه باشند. بنده متوجه چنین طرز فکری که جنابعالی اظهار می‌دارید در بین نیروهای متعهد به انقلاب هستم و نادیده‌گرفتن افکار امثال جنابعالی را خطای بزرگی می‌دانم ولی عرض بنده آن است که جایگاه افراد و جریان‌ها را ببینید و در این راستا نسبت آن‌ها را با انقلاب معلوم کنید تا نسبت شما و امثال شما با انقلاب به هم نخورد و گرفتار بی‌تاریخی نگردید. تمام حرف در همین نکته‌ای نهفته است که شما در رابطه با آقای احمدی‌نژاد می‌فرمایید که «آقای احمدی‌نژاد می‌خواهد انقلاب را از صورت به سیرت آورد» به‌واقع آقای احمدی‌نژاد مرد این کار بود و راز استقبال این‌همه نیروهای انقلاب از جمله آیت‌اللّه مصباح از ایشان در همین موضوع نهفته بود. ظاهراً از آن‌جا به بعد است که تحلیل بنده با جنابعالی متفاوت می‌شود که بنده می‌گویم آقای احمدی‌نژادِ دولت نهم در کنار نیروهای دلسوز انقلاب یعنی همان‌هایی که به تعبیر شما «زه‌وار در رفته بودند» آن شد که شد و انقلاب را از صورت به سیرا آورد و موجب امیدواری هرچه بیشتر رهبری شد. ولی در دولت دهم با نزدیکی خاصی که با آقای مشائی پیدا کرد دیگر آن احمدی‌نژادِ کارهای بزرگ نبود، هرچه می‌خواهید علت آن را بدانید ولی آیا می‌توان از نقش آقای مشائی و تحلیل‌ها و طرز تفکر آقای مشائی در تغییر آقای احمدی‌نژادِ دولت نهم به دولت دهم چشم پوشید؟ بنده در بحث «عبرت از پدیده‌ی احمدی‌نژاد» به ضعف‌های اصول‌گرایانی که با احمدی‌نژاد مقابله کردند عرایضی داشتم و نمی‌خواهم آن‌ها را این‌جا تکرار کنم ولی از شما می‌پرسم آیا نباید به این طرف قضیه و نقش آقای مشائی و دقت‌های آیت‌اللّه مصباح فکر کرد؟ حتماً می‌دانید که موضوعات سیاسی دارای ابعاد و وجوه و پهلوهای متکثری است و هنر بنده و جنابعالی آن است که اگر اراده کرده‌ایم فرقه‌ای و حزبی فکر نکنیم به جوانب مختلف پدیده‌های تاریخی نظر کنیم. می‌فرمایید چرا مصداق آن روایت را آقای مشائی و آقای احمدی‌نژاد نمی‌بینم؟ گویا عنایت ندارید که این آقای احمدی‌نژاد است که در میانه‌ی راه دیگر احمدی‌نژاد قبلی نیست و متأسفانه یک‌مرتبه ملاحظه می‌کنید او تاریخی که در آن زندگی می‌کند را گُم می‌کند و به قول شما با سیل مقابله‌ی حاج منصور و طائب و کیهان و صفارهرندی و فیروز‌آبادی و عزیز جعفری و آیت‌اللّه مصباح و آیت‌اللّه سید احمد خاتمی و آیت‌اللّه عَلَم‌الهدی و .... روبه‌رو می‌شود . عرض بنده آن است که آیا همه‌ی این افرادی که نام بردید – صرف نظر از بی‌انصافی‌های بعضی‌ها به‌خصوص کیهان – همان‌هایی نبودند که به جهت ارزش‌های اسلامی و فهم افقی که انقلاب اسلامی در تاریخ گشود به آقای احمدی‌نژاد روی آوردند؟ این‌که بنده اصرار دارم در دل دفاع از آقای احمدی‌نژاد در جزوه‌ی «احمدی‌نژاد اولین خاک‌ریز» - که به حق آن را یک عنایت الهی برای خودم می‌دانم و تا آخر بدان افتخار می‌کنم- نگاهی به این طرف قضیه یعنی ضعفی که در حرکات آقای احمدی‌نژاد ظاهر شد بیندازیم و در نسبتی که به طور خاص بین آقای احمدی‌نژاد و آقای مشائی پیش آمد فکر کنیم، برای آن است که بتوانیم در آینده‌ی تاریخ انقلاب اسلامی حضوری شفاف و دقیق داشته باشیم و این در گرو آن است که از نگاه آیت‌اللّه مصباح و سایر دلسوزان انقلاب نسبت به ضعفی که در دولت دهم در إزاء حضور فعّال آقای مشائی ظاهر شد، غفلت نکنیم. این چه آدمی است که به قول شما ذو ابعاد است و آقای احمدی نژاد پیدایشان کرده اند که راهنمائی هایشان دولت آقای احمدی نژاد را به دولتی تبدیل می‌کند که دیگر نتوانست رسالت بزرگ خود را که با رهنمود های رهبری عزیز شروع کرد در شرایط تاریخی در آن قرار داشت درک کند؟ ظاهراً کار دارد به جایی کشیده می‌شود که بنده مایل نیستم وارد آن شوم ، تنها وظیفه‌ی خود دیدم که جواب آن عزیز را بدهم که چند وقت پیش در سوالی که کردند،نسبت به آیت‌اللّه مصباح حق را رعایت نکردند و کار تا این‌جا‌ها در چندین سؤال و جواب جلو آمد. بنده به این امید بحث را ادامه دادم تا عزیزانی مانند جنابعالی را دعوت به تاریخی کنم که در آن تاریخ بتوانیم جایگاه افرادی مثل آیت‌اللّه مصباح و آقای احمدی‌نژاد را درست بنگریم و ماوراء نقدهایی که این عزیزان نسبت به همدیگر دارند ما جایگاه آن‌ها را نسبت به انقلاب اسلامی نادیده نگیریم و مثل بعضی ها به یک طرف غش نکنیم. هرچند می‌دانم وارد چنین نگاهی شدن تاریخ خود را می‌خواهد ولی بنده به ظهور آن تاریخ و شروع هرچه سریع‌تر آن امیدوارم. هرچند معتقدم ورورد به این نوع مباحث از ورود به مباحث فلسفی بسیار مشکل‌تر است. ما هنوز نتوانسته‌ایم به این نسل و به مذهبی‌ها و انقلابی‌هایمان بفهمانیم باید اصالت وجودی فکر کنی و آن هم به وجود از آن جهت که تشکیکی است. حالا انتظار داریم خارج از نظر به جنبه‌ی فردی و موضع‌گیری جزئیِ افراد، به جایگاه و نقش آن‌ها در نظام اسلامی بنگرند و جهت کلی افراد و جریان‌ها را نسبت به اهداف انقلاب اسلامی مدّ نظر قرار دهند تا معلوم شود کدام جریان حجاب اهداف انقلاب اسلامی است و انقلاب را متوقف می کند و کدام جریان عامل نزدیکی انقلاب اسلامی به اهدافش می‌باشد. ولی با این‌همه اگر می‌خواهید در تاریخ توحیدی آینده حاضر باشید چاره‌ای ندارید که کمی همه‌جانبه‌تر فکر کنید تا گمان نفرمایید طاهرزاده تغییر مواضع داده، بلکه فکر کنید چرا نباید نقش آیت‌اللّه مصباح را در فهم خطایی که رخ داده در یک نگاه کلی، یک نقش مثبت قلمداد کنیم تا وارد تفکر دیگری شویم؟ تفکری که شدیداً به آن نیاز داریم تا نه آقای احمدی‌نژاد نفی شود و نه افرادی که برشمردید. آیا این تفکر، به حق و حقیقت و به مواضع رهبری عزیز نزدیک‌تر نیست؟ به نظر شما می‌توان با این تحلیل که احمدی‌نژاد نسبت به همه‌ی منتقدین‌اش در شعور برتری است ذهن خود را آرام کرد و با این تحلیل انتقادهای بقیه را «صد من یک غاز» شمرد و حیات انقلابی خود را در این تاریخ که باید به ظهورمهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» ختم شود، رساند؟ نگرانی بنده دقیقاً در همین‌جا است که چطور انسان‌های باهوش و اهل تفکری مانند شما – خدا می‌داند بدون هیچ مجامله‌ای این را می‌گویم – به این تحلیل رسیده‌اند که منجر به شِقاقی این‌چنین خطرناک بین نیروهای دلسوز انقلاب شده که اگر مواظب نباشند یک نوع دوگانگی و کینه‌ی عمیقی نسبت به انسان‌های متعهد در دل انقلاب نهادینه می‌شود. آیا می‌توانیم با یک بازخوانی تاریخی، به نگاهی برگردیم که در دولت نهم همه نسبت به هم داشتیم؟ برای این کار چه‌چیزهایی را باید پشت سر بگذاریم؟ آیا آقای احمدی‌نژاد و احمدی نژادی ها نیز نباید نسبت به آنچه گذشت بازخوانی کنند و ریشه‌ی این شِقاق را درست بشناسند؟ شما در این راستا چه رسالتی برای خود تعریف کرده‌اید که من نیز بتوانم از آن استفاده کنم؟ موفق باشید
6100
متن پرسش
سلام و عرض ارادت. استاد عزیز! در این روز عزیز عید غدیر شما را بخدا قسم میدهم که جمع بسیاری از شاگردانتان و کسانی که حیات و تفکر دینی شان را مدیون لطف خدا و ارشادات حکیمانه شما بوده اند ، از این تحیر و اعجاب کم سابقه نجات دهید! در کنار بقیه اظهارنظرهای اخیر شما ، الان سوال 6062 در مورد عمق فاجعه ای که اشتباهات احمدی نژاد و مشایی به جریان انقلاب زد را خواندم. استاد عزیز! مختصر تعقلی که دارم را مدیون شمایم ولی ذره ای منطق و استدلال در این جواب و کلا اظهارنظرهای سیاسی اخیر جنابعالی نمی بینم. من هیچ موقع نتوانستم مانند بعضی دوستان ، عاشق جناب مشایی شوم ولی نمی توانم بفهمم که دقیقا مشکل ایشان کجاست؟ـــــ چرا دقیقا مشکلات فکری ایشان را نمی گویید؟ چرا نقد مستند و منطقی در باره ایشان نمی کنید؟ چرا فقط بصورت کلی میگویید که نزدیکی به ایشان باعث فاجعه شد؟ـــــ استاد عزیز! شما را بخدا بصورت مستند و منطقی ایشان را نقد کنید تا ما هم متوجه عمق فاجعه شویم!استاد عزیز! شما را به امیرالمومنین قسم میدهم بگویید کجای آقای مشایی آنچنان وحشتناک بود که آقای مصباح و اطرافیانش آنچنان حمله مهلک و کشنده ای به دولت کردند؟یعنی معلوم نیست که همه اینها بازی اصولگرایان حزبی و جریان هاشمی بود؟ چرا قضایا را جور دیگری نمی بینید؟ چرا اینطور نمی بینید که فریب خوردن امثال اطرافیان آقای مصباح ، باعث شد که به خاطر یک دستمال ، قیصریه ای را به آتش بکشند؟اصلا به فرض که احمدی نژاد صد در صد تحت تاثیر آقای مشایی! شما را به رسول الله بصورت مستند بفرمایید آقای مشایی چه مشکل عظیمی داشت که اینچنین باید دودمان او و هر که تحت تاثیرش قرار میگرفت ، به باد رود؟یک مقدار هم احتمال بدهید که شاید عده ای فریب خوردند و تحت تاثیر القائات شیطانی اقتدارگرایان ، بصورت افراطی به مشایی بدبین شدند! شاید عده ای تحت تاثیر هوای نفس قرار گرفتند و حسادت کردند که چرا به مشایی نزدیک شده و از ما دور شده!و در آخر ، کمی تامل کنیم که چگونه رهبری که مراعات تازه کار بودن آقای روحانی را نکرد و همان ابتدا کارهای نابجا را بصورت عمومی تذکر دادند ، چرا در مقابل کسی که آقای مصباح میگفت بزرگترین خطر است و رمال است و فلان و است و چنان است ، همیشه تعریف میکردند که در خط انقلاب و شعارهای امام است؟... سؤال شماره‌ی 6103- اقای طاهرزاده لطفا منصفانه حرف بزنیدحرف های اقای مصباح خلاف شرع بین بود ان تهمت ها را باردیگربررسی کنید وببینید وبعد ان ها را با اه وناله های حضرت زهرا مقایسه کنید این جور نوشتن منصفانه نیست شما که حرف های امثال اقای فتاح را معیار قرار میدهیدوبه طلسم واین جور چیزها متوسل می شویدبهتراست ملاک خود رارهبری قراردهید وعمق کم مبانی معرفتی این اقایان را نگاه کنید وبدانید یکی ازمشکل های دکتر کم بودن عمق معرفتی همین اقایان به اصطلاح اصولگرابودیادلسوز بودندولی بانگاه امام به قضایا نگاه نمی کردند همین اقای فتاح که می گوییدحتی درکاراجرایی دربرخی مواردملاک های سست داشتند وروحی از غرب زدگی رادر ان می بینیدوقتی درتغییر ساعت ها که اقای رئیس جمهور اصرار بر تغییرندادن ان داشت اقای فتاح که مخالف نظر دکتر بود می گفت چون اتحادیه اروپااین کاررا میکند ما هم این کاررابکنیم.جناب اقای طاهرزاده چه توهینی ازاقای مشایی یااقای احمدی نژاد درمورد علما شنیدیدازاین نوع حرف زدن های شما انسان اتش می گیرد امیدوارم منصفانه صحبت کنیدوبدانید اساس این عالم براساس سنن جاری درهستی اداره می شود وحق همیشه ظاهر می شود پس منصفانه صحبت کنید.3 حضرت استاد من کسی هستم که با اندیشه شما اشنا هستم واقعا بدانیید که هرچه سخنرانی های اقای مشایی راگوش دادم اوراانسانی دلسوز ودلداه به ارمان های انقلاب یافتم.لطفا اگر تندیی دراین نوشته بود شما حلال کنید سؤال شماره‌ی 6111- سلام.استاد بنده در پرسش 6062 مطالبی مطرح کردم وشما جوابی عنایت فرمودید. اما خودتان هم می دانید جوابی که از شما انتظار می رفت را بیان نکردید وبر خلاف چیزی که فرمودید که کلی گویی به معنای مبهم گویی نیست ولی به واقع این گونه بود حتی شما نه تنها مشکلی را دراین باره از پرسش‌گر حل نکردید بلکه بدون حتی یک دلیل خواستید که ارادت ما نسبت به آیت الله مصباح زیاد شود که با قیاسی که در انتهای جوابیه فرمودید حتی به نظر حقیر از حد گذراندید آنجایی که بیان فرمودید:انتقادهای آیت‌اللّه مصباح و جایگاه آن انتقادها که به یک اعتبار شبیه آه و ناله‌ای بود که زهرای مرضیه«سلام‌اللّه‌علیها» در آن خطبه در مسجد مدینه سر دادند وقتی دیدند بسیاری از آرمان‌ها با حاکمیت خلیفه فرو ریخت.!!واقعا ازچون شمایی خواسته ای این چنین بدون اقامه ی دلیل وصرف اتکا به چند تمجید و تاریخچه یک فرد اورا تا این حد سعی دارید که تزکیه کنیدبعید است!شما باز هم کلی گویی می کنید واین کلی گویی را ناشی از عمق فاجعه ای می دانید که احمدی نژاد برای انقلاب !!به وجود آورده است ان هم با نزدیک شدن شخص آقای مشایی به ایشان.جدای این مساله که به ادعای شما ازاین جهت که نزدیکی مشایی به احمدی نژاد از قبل تر از این حرفاست ومساله حاشیه ساز کردن آقای مشایی هم به قبل از دولت دهم برمیگردد باید این راهم پاسخ بگویید که مگر احمدی نژاد در دولت دهم چه فاجعه ای ایجاد کرد که شما حتی اجمال آن را هم نمی توانید بیان کنید!؟واز طرفی می گویید که شما اگر از این زاویه بنگرید که آیت الله مصباح با چنین احمدی نژاد ی روبه روشد قید همه چیز را زد واحمدی نژاد را بزرگترین خطر اسلام دید!دیگر به جزییات حرفهای مشایی اعتنا نمی کنید وبه حرفهای آقای مصباح هم ایراد نمی گیرید!!!شما صراحتا این گزاره که هدف وسیله را توجیه می کند را تصدیق می کنید ومی گویید چون مشایی این کار را کرد(صرف ادعا وابهام گویی)آقای مصباح هم هرگونه سخنان را وارونه کند ومطرح کند وصغری وکبری بچیند ونتیجه گیری کند وحکم به تکفیر وانحراف کند نباید به ایشان حتی ذره ای انتقاد کرد!!!!واقعا زمانی که جواب پرسش قبلی را خواندم وقتی به اینجا رسیدم به گمانم شاخ در آوردم !!آخر مشایی منحرف عامل صهیونیست نمی دانم هرچه بد است از ایشان ولی آیا اخلاق به ما اجازه میدهد که سخن شخصی را وارونه کنیم وچیزی که اونگفته را به او منسوب کنیم وبعد نتیجه گیری کنیم استاد عزیز وقتی آقای مصباح این طور نقد می کنند واین مباحث را صرفا برای نقد مشایی استفاده می کنند یعنی به این علل ایشان مشایی را منحرف وعامل فاجعه می دانند وچیز دیگری ندارند حال اگر بابررسی به این برسیم که مقدمات این نتیجه گیری فاسد بوده است وخلاف واقع به این پی می بریم که استدلال ایشان پوچ بوده است وصرفا از روی احساسات بوده!جناب استاد این یک خطر است که شما می گویید یک چیزی را که بویی از منطق نبرده را چون فلانی زده بپذیرید .من آنجا را می بینم که نسل جوان به اینجا برسند که شخصی مثل آقای مصباح حرف یک شخص معاصر را این گونه بیان می کند ورد ونقد میکند پس افکار وآرای فلاسفه ی غرب ومذاهب وادیان دیگر را هم به این شکل وارونه بیان می کنند وبعد حکم بر بطلان وپوچی آن نظریات وتئوری ها می دهند وبه یک باره به همه چیز شک کنند (واین جای تامل بسیار دارد)ودر جای دیگر فرمودید که:رهبر عزیز با آن دفاع‌هایی که آقای احمدی‌نژاد کردندامید داشتند بلکه او را از آن طلسمی که گرفتارش شده آزادش کنند.استاد عزیز این یعنی ابهام گویی به تمامه.شما واقعا حمایت های رهبر از احمدی نژاد را صرف رهایی از طلسم میدانید.آیا شما نبودید که در متن احمدی نژاد اولین خاکریز وقتی بحث سحر را پاسخ می گفتید وبا آن مقابله می کردید صحبت دکتر را مطرح کردید که با بیان سحر وطلسم قدرت خدا را نادیده می گیرند واز این تیز بینی وعمق معرفت احمدی نژاد تمجید کردید.آخر چه شده شما را که هم آهنگ با اشخاصی شدید که ابتدا با آنها مخالفت می کردید؟؟آخر آنهایی که بحث انحراف وسحر واین حرفها را مطرح کردند آخر به چه رسیدند که شما دنباله رو آنها شدید؟ حرفهای آقای مصباح آخر جز ایجاد تشت در مذهبی ها چه کار کرد وآیا ثمره این گونه مباحث وبی پروایی در بیان برخی مطالب را در انتخابات92 ندیدید که مذهبی ها وحزب اللهی ها چگونه از هم جداشدند وموقعیت برای همان جبهه ای که آقای مصباح بد می دانستند(جریان آقای هاشمی) فراهم شد آیا شما این را هم تقصیر احمدی نژاد ی که حتی حق داشتن کاندیدا در انتخابات نداشت می دانید واین همه بی انصافی علیه احمدی نژاد را محصور در آقایان لاریجانی وتوکلی ومطهری می دانید که خطشان از سالها قبل مشخص بود وهیچ سهمی برای امثال آقای مصباح سپاه پاسداران وصداوسیما قوه قضاییه و...قائل نیستید؟؟حضرت استاد این را حمل بر بی ادبی نکنید همان طور که شما آقای جوادی آملی را استاد خود می دانید ومورد احترام ولی مطمئنا در نظرات سیاسی زمین تا آسمان با ایشان تفاوت دارید کسی که آقای هاشمی وجریان ایشان را بارها حمایت کرده وشمایی که ایشان را حجاب انقلاب میدانید واین اختلاف را این نظرگاه بپذیرید.ولی دعوت شخصی به یک تفکر اگر بی منطق واستدلال باشد وفقط صرف در نظر گرفتن جایگاه افراد باشد این پذیرفتنی نیست .ومن الله توفیق
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: سعی می‌کنم در مورد عرضی که در جواب سؤال 6062 تحت عنوان «بصیرت آیت‌اللّه مصباح در درک عمق فاجعه» داشته‌ام سه سؤالی که به عنوان اشکال به عرایضم از طرف رفقا مطرح شده است را یک‌جا در قسمت بالا قرار دهم و در آن رابطه آنچه احساس وظیفه می‌کنم و فکر می‌کنم برای رفقا مفید است عرض نمایم در حالی‌که خوب است جواب‌های مطرح در سؤال‌های شماره‌ی 5731 و 5797 مدّ نظر عزیزان قرار گیرد. ابتدا تأکید می‌کنم باور بفرمایید اگر احساس وظیفه نمی‌کردم که در رابطه با انتقادهایی که به آیت‌اللّه مصباح نسبت به دولت دهم می‌شود حقی نادیده گرفته می‌شود، عافیت‌طلبانه به‌راحتی از جواب این نوع سؤالات عبور می‌کردم و نه عزیزان را دچار چنین حیرانی‌ها می‌نمودم و نه خودم را دچار دردسر. همه‌ی تلاش بنده آن است که جایگاه مواضع آیت‌اللّه مصباح را به عنوان عالم مجاهدی که دغدغه‌ی حاکمیت اسلام و حفظ نظام را دارند و برای تحقق این هدف از هیچ تلاشی فروگذار نمی‌کنند – هرچند ممکن است در مواضع جزئی تندروی‌ها و اشتباهاتی داشته باشند – نادیده گرفته شود و در این رابطه سعی بنده آن است که با نگاهی همه‌جانبه به موضع‌گیری‌های ایشان نظر گردد و نه نگاه به موضوعات جزئی و ضعف‌های جزئی که در آن حرکت کلی پیش می‌آید و عموماً آفت نگاه ما به اصل موضوع می‌شود و قدرت تحلیل‌مان را به‌شدت کدر می‌کند. رفیقی به بنده اشکال می‌کند چرا دقیقاً مشکلات فکری آقای مشائی را مطرح نمی‌کنم؟ صرف نظر از آن که در جواب شماره4947 به طور غیر مستقیم عرایظی داشتم ،بنده از ایشان می‌پرسم چرا به جایگاه حضور آقای مشائی در کنار آقای احمدی‌نژاد نظر نمی‌فرمایید؟ بنده صحبت‌های آقای مشائی را خوب گوش دادم و پس از آن به خود آمدم که مواظب باشم طوری حرف‌های خوب نزنم که بقیه‌ی اهل فکر و نظر، بدجلوه کنند. آیا باید به جزئیات سخن یک فرد توجه کرد یا به خروجی آن نظر نمود؟ امیدوارم وارد جزئیاتی مثل برخورد امنیتی با افراد نشوید که به جرم نزدیکی به آقای مشائی با آن‌ها برخورد شدکه بنده از این کارها بسیار دل‌خون هستم. سعی ما آن است که موضوع را خیلی بالاتر از این جزئیات بررسی کنیم. آن عزیزی که می‌فرمایند بنده منصفانه سخن نگفته‌ام را نمی‌توانم بی‌انصاف بدانم ولی تلاش می‌کنم عزیزان را وارد نگاهی کنم که تصورم آن است آموزه‌های دینی به ما آن نگاه را داده و شاهد آن را این روایت رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» می‌دانم که می‌فرمایند: «حُبُ‏ عَلِیٍ‏ حَسَنَةٌ لَا یَضُرُّ مَعَهَا سَیِّئَةٌ وَ بُغْضُ عَلِیٍّ سَیِّئَةٌ لَا یَنْفَعُ مَعَهَا حَسَنَة» دوستى على حسنه‏اى است که با داشتن آن، سیئه زیانى نمى‏رساند و دشمنى على سیئه‏اى است که با وجود آن، حسنه سودى ندارد. شما اگر ملاحظه کنید این روایت به ما تذکر می‌دهد که به جهت کلیِ یک شخصیت بنگرید و ببینید مطلوب و محبوب خود را انسانی چون علی‌بن‌ابیطالب«علیه‌السلام» قرار داده یا نه؟ اگر چنین کرده است هرچند در جزئیات ممکن است با ضعف‌هایی نسبت به او روبه‌رو شوید ولی متوجه باشید این ضعف‌های جزیی، نباید نگاه کلی شما را نسبت به موضوع تحت‌الشعاع قرار دهد. بنده جهت‌گیری کلیِ آیت‌اللّه مصباح را نسبت به مشکلی که در دولت دهم در رابطه با نقش آقای مشائی پدید آمد، هوشیارانه می‌بینم و قبلاً هم عرض کردم این موضع‌گیری هیچ منافاتی با موضع‌گیری رهبری در تأیید آن دولت نداشت زیرا رهبری عزیز در مقابل منتقدین بی‌انصاف، از دولت دفاع می‌کردند و سعی داشتند امتیازات آن دولت راکه منطبق با آرمان‌های انقلاب بود و تا آخرین روزها آن دولت بر آن تأکید می‌کرد، نادیده گرفته نشود. ولی آه و ناله‌ی آیت‌اللّه مصباح از تغییر جهتی بود که در دولت آقای احمدی‌نژاد به‌وجود آمد و یک‌مرتبه به بسیاری از جریان‌های دلسوز انقلاب و اصول‌گرایان واقعی پشت کرد، دولتی که امید همه بود و می‌توانست این امیدواری را دوچندان کند همچنان‌که در دولت نهم با فعالیت‌‌های خود امیدواری را در بین نیروهای دلسوز به انقلاب شکوفا کرد، آن‌وقتی که عنان کار در دست آقای مشایی نبود و به گفته‌ی آقای محصولی در کنار دولت همه به یک چشم نگاه می‌شدند ولی در دولت دهم همه اقرار دارند که هرکسی باید با چشم آقای مشائی نگاه شوند وگرنه دیده نخواهند شد. تعجب می‌کنم از آن عزیزی که تصور می‌کند بنده ادعا دارم نباید به آیت‌اللّه مصباح و اطرافیان ایشان انتقاد کرد، در حالی‌که بنده سعی دارم با دیدن جایگاه موضع‌گیری های آیت‌اللّه مصباح در نظام اسلامی کمکی به دوستان کرده باشم تا در تحلیل جریان‌ها و آنچه در اطرافشان می‌گذرد دچار خطا نشوند. باور بفرمایید آن‌قدر که از انتقادهای دلسوزانه‌ی شما مسرور می‌شوم از تعریف و تمجید بعضی‌ها مسرور نمی‌گردم و همین را انتظار دارم که عزیزان با تفکر و تعقل و آزاداندیشی تمام با مباحث و نوشته‌های بنده روبه‌رو شوند، ولی اجازه دهید بنده از اظهار آنچه به نظرم برای تحلیل شما مفید است کوتاهی نکنم و جوّگیرِ انتقادهای شما نگردم و با نظر به مظلومیتی که برای دولت آقای احمدی‌نژاد و شخص ایشان قائلم، از نقش آیت‌اللّه مصباح در درست‌دیدنِ دولت دهم و ضعف‌هایی که پیش آمد غفلت نکنم، ضعف‌هایی که باز عرض می‌کنم بسیاری از امیدها را به ناامیدی کشاند و سال‌ها برای بازسازی و ترمیم آن زمان نیاز است در حدّی که بنده احساس می‌کنم متأسفانه کار به یأس و سرگردانیِ بعضی از جوانان انقلابی کشیده شده و می‌رود که با تحلیل‌های غلط کار به هلاکت بعضی از افراد کشیده شود. ظاهراً واژه‌ی «طلسم» که بنده در آن جواب به‌کار بردم مورد سوء تفاهم شده و تصور آن برادر عزیز آن است که بنده آن سخن را که گفته‌اند «آقای احمدی‌نژاد سحر شده» تأیید کرده‌ام. در حالی‌که بنده این واژه را به معنی عرفی آن به‌کار بردم که به معنای تحت تأثیر شدید قرارگرفتن است. اجازه دهید در آخر خاطره‌ای که از شهید مهدی عراقی از طریق نوار از صدای خودشان شنیدم عرض کنم شاید از این طریق مقصد اصلی خود را بتوانم برسانم. شهید مهدی عراقی که از یاران اصلی مرحوم شهید نواب صفوی رهبر فدائیان اسلام بود می‌فرماید: مرحوم نواب از بعضی از حرکات آیت‌اللّه کاشانی و حرکات فرزندان و اطرافیان او دلگیر بود. یک روز در خانه‌ی مرحوم آیت‌اللّه کاشانی رفت و با تندی تمام هرچه دلش خواست به او گفت. و آیت اللّه کاشانی همچنان گوش دادند و جوابی ندادند. در حالی‌که حتماً می‌دانید در همان زمان حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» از همه‌ی حرکات آیت‌اللّه کاشانی و آنچه در اطراف ایشان می‌گذشت اطلاع داشتند و در جلسات ایشان در تهران نیز شرکت می‌کردند و ملاحظه کردید که بعد از انقلاب حضرت امام مکرراً از آیت‌اللّه کاشانی و کار بزرگ ایشان یاد می‌کردند. مشکل مرحوم نوّاب در این‌جا این بود که متوجه‌ی جایگاه و نقش تاریخی آیت‌اللّه کاشانی نبود در حالی‌که متوجه‌ی‌ ضعف‌های جزیی او بود. آنچه بنده با تمام وجود از دوستان می‌خواهم بر روی آن فکر کنند، موضوع نظام‌سازی است که رهبر عزیز انقلاب، امام خامنه‌ای«حفظه‌اللّه» بر آن تأکید دارند و در این راستا لازم است جایگاه افراد و حرکات و سکنات آن‌ها را نسبت به نظام مدّ نظر قرار دهیم تا گرفتار جزئی‌نگری نشویم وگرنه در مورد حضرت امام و رهبری هم که هرکدام اقرار به اشتباهی کردند که انجام دادند، دچار حیرت می‌شویم و متوجه‌ی جایگاه تاریخی و تمدن‌ساز آن عزیزان نمی‌شویم، جایگاهی که باید فوق نظر به این اشتباهات کوچک مدّ نظر قرار گیرد. چیزی که ما در مورد دولت آقای احمدی نژاد همواره در نظر داشتیم و داریم و بنده انتظار دارم عزیزان در رابطه موضع گیری های آیت اله مصباح از این نگاه غفلت نفرمائید.حتی بنده معتقدم اگر با نظر به نظام‌سازی و انقلاب اسلامی و تمدن اسلامی، جایگاه افراد را در نظر بگیریم در مورد آقای هاشمی و تأیید نسبی ایشان توسط آیت‌اللّه جوادی، دچار افراط و تفریط نمی‌شویم که منجر به قبول یک‌جا و یا ردّ یک‌جا گردد. در آن صورت می‌توانیم جایگاه افراد و جریان‌هایی که حجاب انقلاب هستند و جایگاه آن‌هایی که وسیله و مقدمه‌ی رسیدن انقلاب به اهدافش می‌باشد را درست تحلیل کنیم. موفق باشید.
نمایش چاپی
متأسفانه هیچ نتیجه ای در رسانه ها پیدا نشد!