بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: عقل ، قلب ،عشق، خیال و وهم

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
10520
متن پرسش
سلام استاد: 1- آیا حدیثی داریم مبنی بر کراهت مطالعه در هنگام غروب آفتاب؟ 2- آیا دلیلی هم برای این کراهت گفته شده؟ 3- برای چشم مضر هست یا برای قوه‌ی خیال؟ 4- مطالعه ی قرآن چطور (در هنگام غروب مشکل داره) ؟ 5- کلا بهترین کار در هنگام غروب از نظر اسلام چیست؟ لطفا به همه‌ی پرسش ها پاسخ بدید. سپاسگزارم، التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- من هم این را شنیده‌ام ولی نمی‌دانم حدیث داریم یا نه، ولی حدیث داریم که شیطان در نزدیکی‌های غروب سعی بر غلبه‌ بر مؤمنین دارد و باید با استغفار وسوسه‌های او را دفع کرد 2- به احتمال زیاد به جهت آن‌که نور کافی نبوده برای چشم مشکل ایجاد می‌کرده، ولی معلوم نیست با توجه به عرضی که کردم موضوع خیال هم مدّ نظر نباشد 3- استغفار و حضور در مسجد و عبادت‌های مستحب. موفق باشید
10450
متن پرسش
با سلام و تسلیت به مناسبت این ایام. ببخشید استاد می خواستم بدانم این عبارت که می گویند آدمی از هرچه بترسد سرش می آید آیا ریشه دینی هم دارد یا نه؟ اگر اینگونه است چرا در دعای علقمه بعد از زیارت عاشورا می خوانیم که خدایا ما را کفایت کن از آنچه ازش می ترسم و یا از کید کسی که از کید او می ترسم و... یعنی بلاخره یک سری چیزها هست که انسان از آن می ترسد و خوف دارد؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این سخن نه مبنای عقلی دارد و نه مبنای روایی، بلکه ریشه در وَهم دارد و از این جهت است که اگر انسان خود را در دست اوهام خود داد، خود اوهام او را به جایی می‌کشانند که می‌خواست از آن فرار کند. با پناه‌بردن به خدا می‌توان خود را از اوهام رهانید. موفق باشید‌
10436
متن پرسش
با سلام و تشکر: نظر شما ذر مورد نقاشی از نوع مینیاتور چیه؟ ما از خانواده مذهبی و مقید به رعایت احکام هستیم، روحیه هنری زیادی دارم و واقعا با نقاشی کردن تخلیه روحی می شوم، واقعا فکرم درگیر شده که آیا نقاشی کردن من کار درستیه یا نه؟ اگه ممکنه توضیح زیادی به من بدید چون شدیدا به این کار وابستم. ممنون از زحمات زیادتون
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: نقاشی به عنوان ظهور روحیه‌ی خلاقی که در انسان‌ها هست اگر همراه با پیام باشد می‌تواند بعضی از ابعاد بالقوه‌ی انسان را به فعلیت برساند. ولی اگر بر ذهن خود متوقف شویم و خود را از صورت‌های ذهنی به حقایق ماوراء ذهن سیر ندادیم به خود ظلم کرده‌ایم. در کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» عرایضی داشته‌ام. موفق باشید
10429
متن پرسش
استاد گرامی: من کنترل رویاها و افکارم را همیشه ندارم. گاه افکار گناه به مغزم هجوم می‌آورند و منجر به گناه می‌شود. از دست رویاها و خیالات باطل و گناه چگونه رها شوم؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد می‌کنم علاوه بر مطالعه‌ی کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» سخنانی که در روز تاسوعا تحت عنوان «حرّ یعنی تجسم توبه در تاریخ پر از گناه» عرض کردم را دنبال بفرمایید، إن‌شاءاللّه راه‌کاری در جلوی شما قرار می‌گیرد. موفق باشید
10343
متن پرسش
سلام: خدا قوت استاد نظرتون در مورد علاقه و محبت هایی که بین ما و دوستامون ایجاد میشه چیه، مخصوصا اینکه در مواردی این علاقه ها باعث دغدغه قلبی میشه و آدم احساس میکنه که از هدف ها و از حضور قلب دور میشه و اصولا قاعده ی خاصی در مورد اینکه چه جور محبت هایی خوبن داریم یا نه؟ متشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اصل ارادت و علاقه به دوستان بد نیست ولی نباید عقل را به حاشیه ببرد و وَهم را رشد دهد. موفق باشید
10319
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید: به نظر شما آیا سرکوب میل جنسی و عدم پاسخگویی به موقع به آن در اثر عدم ازدواج می تواند در دراز مدت باعث قوی شدن قوه وهم و غلبه آن بر عقل بشود؟ یعنی فردی که قوه وهمش خیلی قوی شده است و بر عقلش چیره شده است و به همین دلیل دچار برخی بیماری های روحی - روانی شده است می توان گفت که منشاش تراکم میل جنسی و عدم پاسخگویی به آن باشد؟ و آیا با ازدواج به حالت عادی بر می گردد؟ با تشکر فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: میل جنسی رویهم‌رفته یک میل اصیل نیست، وسیله‌ای است برای تولید فرزند، مگر آن‌که ما بر روی آن متمرکز شویم در آن صورت برایمان عمده می‌شود. علاوه بر پیامبری مثل حضرت عیسی«علیه‌السلام» که ازدواج نکردند، چه علمایی داشتیم که وارد جواب‌گویی به این میل نشدند؟ با این‌همه اگر شرایط ازدواج فراهم باشد بهتر است ازدواج کرد، ولی قبل از آن نباید ذهن خود را متمرکز این موضوع بکنیم تا قوه‌ی واهمه به جای عقل بر ما حکومت کند. موفق باشید
10280
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز و عرض خسته نباشید: بنده از دوران نوجوانی تا کنون که 29 سال دارم مبتلا به مشکل کم رویی شدید و کمبود اعتماد به نفس و ترس و استرس بوده ام. مثلا وقتی که می خواهم به یک محیط تازه بروم - مثلا به یک مهمانی یا جلسه خواستگاری - استرس شدیدی وجودم را فرا می گیرد تا حدی که گاهی معده ام به هم می ریزد. یا مثلا اگر با یک نفر یک مقدار کوچکی درگیری و برخورد پیدا کنم قلبم به شدت می تپد و بدنم یخ می کند. یا مثلا جرات اظهار نظر بر خلاف جمع را ندارم. البته چند وقتی است که سعی دارم این مشکلات را حل بکنم ولی پیشرفت چشمگیری نداشته ام و البته نا امید هم نیستم. اما مطلبی که می خواستم از شما بپرسم این است که چندی قبل در روایات پیرامون مساله جبن - ترس، که مبتلایش هستم - جستجو می کردم و در این زمینه روایات تکان دهنده ای دیدم که چند نمونه اش را در اینجا می آورم: عن امیرالمونین علیه السلام: فَإِنَّ الْبُخْلَ وَ الْجُبْنَ‏ وَ الْحِرْصَ غَرِیزَةٌ وَاحِدَةٌ یَجْمَعُهَا سُوءُ الظَّنِّ بِاللَّه‏ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِیهِ ع قَالَ: لَا یُؤْمِنُ رَجُلٌ فِیهِ الشُّحُّ وَ الْحَسَدُ وَ الْجُبْنُ‏ وَ لَا یَکُونُ الْمُؤْمِنُ جَبَاناً وَ لَا حَرِیصاً وَ لَا شَحِیحاً. عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: ثَلَاثٌ إِذَا کُنَّ فِی الرَّجُلِ فَلَا تَحَرَّجْ أَنْ تَقُولَ إِنَّهُ فِی جَهَنَّمَ الْجَفَاءُ وَ الْجُبْنُ‏ وَ الْبُخْلُ وَ ثَلَاثٌ إِذَا کُنَّ فِی الْمَرْأَةِ فَلَا تَحَرَّجْ أَنْ تَقُولَ إِنَّهَا فِی جَهَنَّمَ الْبَذَاءُ وَ الْخُیَلَاءُ وَ الْفَجْرُ «مِنْ شَرِّ مَا أُعْطِیَ الْعَبْدُ شُحٌّ هَالِعٌ، أَوْ جُبْنٌ‏ خَالِعٌ». از طرف دیگر در شرح مرحوم ملاصدرا بر یکی از روایات کافی که حضرت علی علیه السلام می فرمایند: "قال امیر المؤمنین علیه السلام: العقل غطاء ستیر و الفضل جمال ظاهر، فاستر خلل خلقک بفضلک و قاتل هواک بعقلک تسلم لک المودة" مرحوم ملاصدرا در بخشی از شرح خود به این روایت اینگونه می فرمایند: ان من الاخلاق ما لا یمکن ازالته بالاصل و حسمه بالکلیة فى دار الدنیا لمخالطة الخلق بالفتح مع الخلق بالضم و نشوهما متمازجین، فیتعذر على الانسان المخلوق‏ ______________________________ (1) المحبة (الکافى). شرح أصول الکافی (صدرا)، ج‏1، ص: 399 على صفة الجبن‏ مثلا ان یصیر شجاعا مقداما فى الحروب، و کذا المجبول على صفة الغضب سیما اذا تأکدت فى نفسه بالنشو علیها مدة من العمر، فغایة سعیه فى المعالجة عن مثل هذه الامراض الباطنة هى ان یمنعها عن الظهور بمقتضاها و لا یمهلها لان تمضى افعالها، بخلاف ازالة الهوى و الکفر و الجحود للحق، فانها مقدورة لکل احد. حال از محضر شما چند سوال داشتم: 1- واقعا بنده که آدم ترسویی هستم بر اساس روایات مذکوره به خداوند سوءظن دارم یا بی ایمان هستم یا بدون تردید در جهنم هستم؟ حقیقتا من خیلی فکر کردم تا ریشه شکل گیری این ترس در وجودم را پیدا کنم و نتیجه ای که به آن رسیدم این است که به خاطر محیط خانه و فضای تربیتی و نحوه برخورد پدرم با من در کودکی و نوجوانی این حالت ترس و خودکم بینی در من پیدا شده است؟ 2- نظر شما در مورد بیانات مرحوم ملاصدرا چیست؟ الف- آنجا که می فرمایند بعضی از صفات امکان ریشه کنی اش در دنیا وجود ندارد؟ ب- منظور ایشان از المخلوق علی صفه الجبن چیست؟ آیا منظورشان این است که مادرزادی ترسو است یا مثل بنده در اثر تربیت بد ترسو شده است یا چیز دیگر؟ (و آیا واقعا این مطلب درست است که می گویند فلانی از بچگی نترس و بی کله بوده و فلانی ترسو و بی عرضه بوده است؟) ج- در هر صورت آیا این مطلب با روایات مذکور منافات ندارد؟ یعنی این فرد ذاتا به خداوند سوءظن دارد و یا لابد از این است که به جهنم برود؟ د- منظور از ایشان از اینکه می فرمایند: فغایة سعیه فى المعالجة عن مثل هذه الامراض الباطنة هى ان یمنعها عن الظهور بمقتضاها و لا یمهلها لان تمضى افعالها. چیست؟ یعنی کسی که ترسوست چگونه می تواند از ظهور ترسش جلوگیری کند؟ 3- از نظر شما راه حل درمان ترس و کم رویی و عدم اعتماد به نفس چیست؟ 4- بنده چند وقتی است که قصد ازدواج کرده ام و پیگیر آن هستم. به نظر شما با این وضعیتی که دارم می توانم یک خانواده را اداره کنم و بار مسئولیت زندگی را بر دوش بگیرم؟ یا صبر کنم وضعیتم بهتر بشود و بعد اقدام کنم؟ مثلا یکی از موارد که خواستگاری رفته بودم و جور نشد دختره از خجالتی بودن و عدم قاطعیتم ناراضی بود. خیلی ممنون
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- اگر ترس از آن‌جا ناشی شود که گمان کنیم در عالم هیچ مدیریتی نیست و همه‌ی کارها در دست جبّاران است، این از بی‌ایمانی است، ولی یک‌وقت هست که وَهم بر عقل غالب است که با تقویت عقل قوه‌ی واهمه از حاکمیت می‌افتد، در این‌جا بحث قوت قوه‌ی واهمه است و به همین جهت گفته می‌شود با تدبّر در قرآن انسان از این نوع ترس آزاد می‌شود 2- در مقایسه بین روحیه‌هایی که از ابتدا نترس هستند نسبت به آن‌هایی که یک نحوه ترس و محافظه‌کاری در آن‌ها هست، باید گفت دومی‌ها باید سعی کنند ترس خود را اظهار نکنند تا آرام‌آرام آن ترس ضعیف شود و نقش تعیین‌کننده پیدا نکند و در این رابطه می‌فرماید این نوع روحیه‌ی محافظه‌کاری تا آخر در این افراد هست و اگر آن را بشناسند می‌پذیرند که لااقل به آن رسمیت نبخشند بلکه از آدم‌های شجاع پیروی کنند و این ترس غیر از آن ترسی است که گمان شود در عالم هیچ مدیریت الهی وجود ندارد و از سوء ظن نسبت به خدا حاصل می‌شود و انسان را جهنمی می‌کند 3- وقتی انسان مطابق وظیفه‌ی الهی عمل کند و به خداوند اعتماد کند از ترسی که مانع اقدام شود آزاد می‌گردد و بر همان اساس اقدام به خواستگاری می‌کنید و از همان ابتدا هم می‌گویید ببخشید که من کمی خجالتی هستم. موفق باشید
10282
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرامی: در کتابهایتان که مربوط به معرفت نفس می باشد (مثل خویشتن پنهان) با ذکر مثالهایی سعی در تبیین مفاهیم خودشناسی دارید. مثلا عرض کردید زمانی که انسان در آستانه خوابیدن است در خواب می بیند که مثلا از بلندی پرت می شود یا پایش به پله می خورد و گفتید که این دقیقا لحظه جدا شدن روح از جسم است که در قوه خیال اینگونه متمثل می گردد. در مورد جدا شدن روح از بدن ناسوتی به عنوان یک حقیقت و با توجه به نص صریح قرآن شکی نیست. حال سوالی که مطرح می شود این است که چگونه و از کدام منبع پی به این قضیه برده شده که به فرض مثال این نوع خواب دیدن منتسب به آن حقیقت می باشد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این موارد را هرکس با تجربه‌ی خودش بر اساس معارفی که از معرفت نفس دارد می‌تواند تحلیل کند. کتاب «معرفتِ نفس و حشر» می‌تواند کمک کند. موفق باشید
10283
متن پرسش
سلام حضرت استاد: خسته نباشید. 1- در فصل آخر حیات زمینی فرموده اید انسان موجودی است اخلاقی و در حد دانستن حقایق متوقف نمی شود و معرفت عقلی و قلبی با تاکید بر معرفت قلبی نظر داشته اید. چرا خیلی ها با داشتن معرفت عقلی بر بد بودن خیلی کارها در حد دانستن حقایق متوقف شده اند ولو سطح این معرفت بسیار پایین باشد؟ 2- من خیلی ها را دیده ام که با ظلم از همسرشان جدا شده اند و در زندگی جدیدشان هم موفق نشده اند علت این نیست که نور مودت و رحمت را خدا افاضه می کند و با ظلم به دیگری شایستگی گرفتن نور را از دست می دهند؟ 3- حضرتعالی فرموده اید اگر کسی دنبال نگاه حرام قبل از ازدواج باشد باعث پر رنگ شدن بعد لذت غریزه می شود و بعد از ازدواج دستخوش بازیهای خیال می گردد و اگردرست فهمیده باشم نور مودت و رحمت را نمی گیرد و گرفتار خلا می شود با این اوصاف خیلی ها باید مشکل پیدا کنند اینطور نیست؟ 4- چرا خیلی ها از ازدواج پشیمانند یا می گویند ازدواج آن چیزی نبود که ما فکر می کردیم؟ می تواندبه خاطر نبود نور مودت و رحمت باشد حالا به هر دلیل این نور را دریافت نکنند چه به خاطر تصورات غیر واقعی از زندگی مشترک یا دنیاخواهی یا ازدواج با معیارهای شیطانی و... در هر صورت این نور نیست، درست است حضرت استاد؟ 5- اینکه حضرت حق فرموده اند اگر با زنی به خاطر زیبایی یا ثروت ازدواج کنید شما را به همان واگذار می کنم یعنی همین ها را برایش عادی می کند و روحش از دریافت نور آرامش خدادادی محروم می شود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر کسی عزم و قصدش آن باشد که تا قرب الهی جلو رود، به‌خوبی موانع آن سیر را می‌یابد و می‌بیند چگونه دستورات شرع مقدس در این سیر کارساز است و جایگاه دستوراتی که ما را از بعضی از اعمال نهی می‌کند را به‌خوبی می‌شناسد و همین‌طور که می‌فرمایند می‌فهمد چگونه نگاه به نامحرم از سر لذّت او را از سلوک محروم می‌کند و لذا ارزش استغفار را نیز می‌یابد که چگونه حضرت حق توّاب است و رویکرد بنده‌اش را از گناه به سوی عبودیت سامان می‌دهد. البته در مورد زیبایی همسر باید افراد در انتخاب همسر از ظاهر او خوششان بیاید و این غیر از آن است که تنها به خاطر زیبایی‌اش با او ازدواج کنند. موفق باشید
10264
متن پرسش
با سلام و عرض ارادت: یکی از اساتید ما با آوردن مطالبی از سوال و جواب ابوسعید ابالخیر و ابن سینا، و اشکال به ابوسعید و دفاع از ابن سینا، به ابوسعید بسیار بد و بیراه گفتند ایشان را خیالاتی و وهم زده معرفی کردند، لطفا در مورد ابوسعید اطلاعاتی به من بدهید، و اینکه آیا زبان عرفا با زبان فلاسقه تفاوت ندارد، خودم حدس میزنم تفاوت از اینجا حاصل شده است. ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد زندگی‌نامه‌ی ابوسعید ابوالخیر به کتاب «حالات و سخنان ابوسعیدابوالخیر» رجوع فرمایید و یا در اینترنت جستجو بفرمایید، مطالب خود را به‌دست می‌آورید. عرفا نظر به قلب دارند و فلاسفه نظر به عقل و ابن‌سینا در نمط هشتم و نهم اشارات قلب را بر عقل ترجیح می‌دهد حالا چرا آن استاد بد و بیراه به ابوسعید گفته‌اند معلوم نیست! ای کاش سری به نمط هشتم و نهم اشارات می‌زدند. حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در نصیحتی که به احمدآقا دارند می‌فرمایند؛ اگر حرف اهل اللّه را نفهمیدی، لااقل آن را انکار نکن. موفق باشید
10258
متن پرسش
موضوع سوالات: عقاید، اخلاق با سلام خدمت استاد گرانقدر و تشکر بابت زحماتی که متقبل می شوید بنده چند سوال در ذهنم داشتم که مدتی است ذهن من را مشغول کرده اند. 1- چطور می توان اینقدر به وجود و صفات خالق یقین داشت که اگر پرده از چشم برداشته شود هیچ تغییری در آن یقین به وجود نیاید؟ بنده احادیث و آیات قران را نگاه انداختم و متوجه شدم ائمه از نظم سخن می گویند. همچنین قرآن هم از نظم سخن گفته. این نظم بنابر ساختار مادی جهان به وجود آمده و بر پایه سختاری است که ذرات در این جهان داشته اند. مگر اینکه بگوییم خدا در خلقت جهان مستقیما دخالت داشته (مثل اینکه اعجازی داشته باشد) که این هم معلوم نیست و مثل اینکه خداوند با توجه به ساختاری که در جهان خلق کرده تا جای ممکن تمایل به دخالت مستقیم در آن ندارد. نظریه های جدید و نظریه های بعدی این را تایید می کنند که روال خلقت جهان از زمان آغاز خلقت تا به حال خودجوش پیش رفته است. نظم دقیق این جهان هم مربوط به نظم دقیق ساختار و قوانین دنیاست که از آغاز وجود داشته اند. چگونه می توان به وجود خالق یقین داشت در حالی که این جهان مادی همینطور هم این قوانین را داشته و خودش هم تا به حال جلو آمده است؟ این سوال که چگونه می توان به وجود خالق یقین داشت سالهاست که ذهن من را مشغول نموده که امیدورام شما بتوانید در یافتن جواب من را کمک کنید. 2- سوال بعدی من راجع به این است که من خیلی از اعمال را نه برای ثواب و عقاب، بلکه از روی چیزهای دیگر انجام می دهم. دروغ نمی گویم چون از دروغ بدم می آید. اگر به کسی کمک کنم به جهت دلسوزی است. رعایت قانون به جهت احترام به دیگران است. احترام به دیگران هم به جهت یکسری قوانین اجتماعی است. خیلی از اعمال از روی فطرت انجام می پذیرد. سوال بنده از جنابعالی این است که ایا این اعمال ثوابی هم برایشان در نظر گرفته می شود و آیا موجب رشد روحی خواهد شد؟ بنده این سوال را از یکی از عزیزان پرسیدم و جواب نه بود. 3- بنده در آخر دوره کارشناسی هستم. اگر بخواهم در همین رشته وارد بازار کار بشوم ممکن است بتوانم کاری گیر بیاورم. اما مسائل دیگری هم هست. بنده حرفهای آقای پناهیان را درباره رسانه و اینکه کار رسانه ای کم است و اولویت است، شنیدم. خود بنده هم تا حدودی چنین دغدغه هایی دارم و به مستند سازی بی علاقه نیستم. منتها نمی دانم کدام راه را باید انتخاب کنم. تا حدودی هم می ترسم. از اینکه درسی که خوانده ام را رها کنم و خانواده من را سرزنش کند. از اینکه نتوانم امرار معاش کنم و کسبی داشته باشم. از اینکه نتوانم در این راه ثابت قدم باشم و بلغزم. امیدورام در این مورد هم شما بتوانید کمک کنید تا تصمیم درست را اتخاذ کنم. می ترسم تصمیمم از روی احساس یا به قولی جوگیری باشد و بعدا نتوانم پای آن بایستم و بیچاره شوم. 4 -سوال دیگر بنده این است که من نمی توانم کاری را به طور تخصصی تا انتها پیش بروم. یعنی بتوانم در آن کار تا حد زیادی پیشرفت کنم. نه اینکه نتوانم خیلی برایم سخت است. چون نمی خواهم هم شکل آن شغل شوم. در آن کار خلاصه شوم. البته مثلا در مورد مطالعات دینی هم همین طور است و نمی توانم پیگیر باشم. زود خسته و زده می شوم. در مورد مطالعات دینی چند بار سعی کرده ام کتب شهید مطهری را مطالعه کنم که اصلا نتواسنته ام. نمی دانم چه کنم که این اخلاق رفع بشود. از حنابعالی بسیار بسیار سپاسگزارم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- فکر می‌کنم اگر در کتاب «از برهان تا عرفان» بحث برهان صدیقین را با سی‌دی شرح آن دنبال کنید جواب سؤال خود را بگیرید 2- هر عملی را باید با انگیزه و رویکرد رجوع به حق انجام دهیم تا نور حضرت حق بر ما آشکار شود وگرنه پس از مدتی تأثیر آن عمل از احساس ما خارج می‌شود 3- در هر حال سعی کنید نسبت به امرار معاش خود سهل‌انگاری نکنید 4- إن‌شاءاللّه کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» کمک می کند، کتاب قطوری نیست که نتوانید تا آخر ادامه دهید. موفق باشید
10224
متن پرسش
سلام حضرت استاد: خسته نباشید. در کتاب هدف حیات زمینی آدم فصل آخر فرموده اید انسان موجودی است اخلاقی و در حد دانستن حقایق متوقف نمی شود، و نظر به هر دو نوع معرفت عقلی و قلبی و با تاکید بر معرفت قلبی داشته اید، همه ما به معرفت عقلی می دانیم غیبت و دروغ ....بد است ولو اینکه سطح این معرفت عقلی کم باشد. چرا خیلی ها در همین حد می مانند؟ 2- خواهرزاده 3 ساله من وقتی کتک می خورد هیچ عکس العملی نشان نمی دهد وقتی می پرسیم چرا، میگه گناه داره ولی بقیه میگن کتک نزن ولی اگه کتکت زدند از خودت دفاع کن، این همان تکبر است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- وقتی انسان متوجه شود باید دانایی‌هایش را در شخصیت خود نهادینه کند تا وجودش شدت لازمه را بیابد و در ابدیتش از آن استفاده کند عزم اتحاد بین علم و عمل در او شکل می‌گیرد. 2- چیزی در این مورد نمی‌دانم. موفق باشید
10208
متن پرسش
با سلام خدمت استاد بزرگوارم: اگر امکان دارد کتابی در زمینه مقایسه عقل از دید اسلام و دیدگاه غرب به گونه ی کاربردی معرفی نمایید. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: إن‌شاءاللّه مباحث صوتی آقای دکتر محمد رجبی که در فرهنگستان صحبت کردند، کمک می‌کند. موفق باشید
10188
متن پرسش
سلام علیکم: اگر کسی در بین سه بعد عقل، قلب و خیال قید خیال را بزند و آن هم به این دلیل که به اندازه کافی بعد خیال از طریق جامعه و شخص ثالث تغذیه می شود و دیگر خودمان به آن بال ندهیم، چه ضرری متوجه این رفتار است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این غیر ممکن است، تنها می‌توانید مواظب باشید خیال خود را آلوده نکنید و اولیاء الهی با نظر به توحید حق و مراقبه‌ی لازم از خیالات نورانی بهره‌مند بودند. موفق باشید
10164
متن پرسش
سلام علیکم: از آنجایی که سایه موسیقی را با تیر می زنید. نقش آقای آهنگران را در جبهه ها چگونه می بینید؟ در دروستان شنیدم قبل از انقلاب دروس عقلی و وجودی را تذریس می کردید تا آنجا که ساواک به محفلتان جاسوس فرستاده بود و او هم گزارش داده بود رمزی که استفاده می کنند نامش.. وجود.. است و هر چه هست زیر سر این وجود است. بس این نشان می دهد که زمان حضورتان در جبهه شما می توانستید نقشی پر رنگ تر از صوت آهنگران داشته باشید. چرا به جای اینکه رزمندگان را با دوپینگ خیال راهی حق کنید با عرفان وجودی حق حی ازلی راهی نکرذید. آیا احساس عذاب وجدان از خالی گذاشتن حق و به میدان آمدن موسیقی از جنس خیال نمی کنید؟ البته خودم اعتراف می کنم که نوای هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله ... و ... شیرودی کشوری عباس دوران دادیم ... دل خودم را می برد. اما شما می فرمایید برای عبور از خیال و رسیدن به جنبه پایدارمان باید ریاضت واقعی بکشیم. آیا ریاضت یعنی در حین بخش این نواها تلویزیون را خاموش کنیم تا دچار دوپینگ وهم نشویم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: موسیقی اگر با محتوای مناسب همراه باشد چیز بدی نیست و یک نوع تغذیه کردن خیال است. آن‌چه مهم است نباید در موطن خیال متوقف شد و از منزل قلب و روح محروم گشت. در کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» عرض شده که انسان وقتی کامل است که هر سه ساحت خود را درست بپروراند. موفق باشید
10147
متن پرسش
سلام: بنده فکر می کنم ما به جای آن که فکر کنیم تخیل می کنیم به اسم تفکر. مثلا وقتی صحبت از جوهر و عرض می شود چون عادت به تخیل داریم مجددا این دو را تخیل می کنیم و در ذهنمان یک جوهر تصور می کنیم و یک عرض و بعد نمی دانیم چه طوری این دو را به هم ربط دهیم. و به قول گفتنی به جای این که خود را بالا ببریم موضوع را پایین می آوریم. حالا چه کار کنیم از این معضل خلاص شویم و بتوانیم واقعا تفکر کنیم نه تخیل؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری بعضی‌ها به جای فیلسوف، متفلسف‌اند ولی اگر کار را در فلسفه ادامه دهید آرام آرام عقل فلسفی ظهو ر می‌کند و تفکر فلسفی پیدا می‌کنید. موفق باشید
10124
متن پرسش
سلام استاد: عقل منفصل و عقل متصل چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اصطلاح منفصل و متصل برای خیال به‌کار می‌رود تحت عنوان خیال منفصل و خیال متصل، شاید به تبعیت از آن اصطلاح بتوان گفت عقل منفصل همان عقلِ خودبنیاد است که می‌خواهد جدا از عالم غیب و معنا زندگی خود را مدیریت کند که همان عقل دکارتی است و عقل متصل، عقل متصل به وَحی است که می‌خواهد خودبنیاد نباشد. موفق باشید
10062
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد: 1) جهاد اوسط چیست؟ در فرمایشی از آیت الله جوادی املی جهاد اوسط را جنگ فضایل و رذایل در درون آدم می دانند و جهاد اکبر را جنگ عرفان و حکمت می دانند که کار متقین است و مال ماها نیست، در صورتیکه حضرت امام (ره) تفکیکی قائل نبودند. توضیح بفرمایید. 2) در میان علماء (بیشتر فقهاء) عده ای دنیا را مزرعه آخرت می دانند و رعایت حلال و حرام را تاکید دارند و عده ای بیشتر حکماء دنیا را گذرگاه می دانند که بایستی سیر کرد و قوس صعود را طی کرد و به لقاءالله رسید. کدام دیدگاه به صواب نزدیک تر و کاربردی تر است؟ توضیح بفرمایید. با تشکر فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت استاد آیت‌اللّه جوادی بنا بر سخن عرفا این‌طور می‌فرمایند زیرا عارف؛ مبارزه با نفس برای دروغ‌نگفتن و فحاشی‌ننمودن و تواضع‌کردن و امثال این‌ها را جهاد اوسط می‌دانند زیرا کار بالاتری هم هست و آن عبور از عقل برای رسیدن به عشق که همان جنگ بین عرفان و حکمت باشد و سالک به جایی می‌رسد که چشم عقل را جهت ارتباط با خدا محدود می‌یابد و سعی می‌کند از آن بگذرد تا با چشم دل به ملاقات خداوند برود. 2- هر دو به یک معنا است زیرا اگر شما رعایت حرام و حلال الهی را بکنید از دنیا عبور کرده‌اید و حجاب‌های بین شما و حضرت حق برطرف می‌شود. عمده آن است که رویکرد ما در همه‌ی امور قرب الهی باشد زیرا تنها هدف حقیقی هرکس حضرت حق است. موفق باشید
10057
متن پرسش
سلام: با توجه به اینکه دنیایی که در آن زندگی می کنیم مادی است و از اشیا ساخته شده است ضرورتا باید حد داشته باشد، یعنی یک جایی تمام شود و از آن بیشتر نباشد. حال به من بگویید چگونه ممکن است به جایی برسیم که بعد از آن چیزی نباشد؟ این تناقض است.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: تا در عالم ماده هستید با بدن مادی، هرچه بروید با ماده روبه‌روئید. ولی اگر از عالم ماده خارج شدید می‌یابید که عالم ماده چقدر محدود بود. ماده در ماده‌بودن که محدود نیست، ماده نسبت به مجردات محدود است. مثل نسبت بدن شما با عقل شما که عقل شما نسبت به بدن شما نامحدود است. موفق باشید
10025
متن پرسش
با سلام: حضرتعالی فرمودید در مورد تصاویر مستهجن مدتی بی اعتنایی کنید تا قدرت آن روی اراده کم شود. خواستم بپرسم اگر صور خیالی آن تصاویر باعث شده روی اراده فرد تاثیر بگذارد بدین معنی است که چنین شخصی از روی اراده خود گناه انجام نداده و نقصیر صور خیالی بوده است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان ابتدا چیزی را تصور می‌کند و مطابق آن اراده می‌نماید. حتی وقتی شما اراده می‌کنید بروید جلسه‌ی سخنرانی، ابتدا تصوری از آن جلسه دارید. حال اگر کسی بنا به تصوری که از پیش خود داشت اراده کرد به تصاویر مستهجن نگاه کند آن تصاویر در خیال او شکل می‌گیرند و از این به بعد با صورت‌های شدیدی از آن تصاویر روبه‌روست و لذا همان صورت‌ها اراده‌ی او را تحت تأثیر قرار می‌دهند هر چند می‌تواند مقابله کند. ولی اگر صورت‌ها قوی باشند ممکن است مقاومت او را بشکنند. حال اگر مدتی مقاومت کند قدرت آن صورت‌ها کم می‌شود و اراده‌ی او قدرت مقابله با آن‌ صورت‌های خیالی را به‌دست می‌آورد. موفق باشید
10016
متن پرسش
سلام استاد: چه طوری میشه از عقل استدلالی عبور کرد بعدش ملاک تشخیص حق و باطل چیه ممنون از حوصله تون.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید عبورکردن از عقل استدلالی به معنای زیرِ پاگذاشتن آن نیست، به این معنا که با قلب نیز به حقایق نظر کنیم و متوجه باشیم همه‌ی ابعاد حقیقت در معرض عقل قرار نمی‌گیرد، ولی در هر حال موضوعی که باید مورد نظر قلب قرار ‌دهیم از نظر عقل، وجودش ثابت شده باشد وگرنه گرفتار انواع خرافات می‌شویم. موفق باشید
9994
متن پرسش
سلام آقای طاهرزاده: کتاب ادب عقل که گفتید بخوان را مطالعه کردم. استاد همچون آبی بود که بر روی آتش ریخته شود، اما دوباره آن خیالات و حالات برگشته، کتابی دیگر لطف کنید. چند سوال داشتم: آیا در راه سیر و سلوک استفاده از غذاهای لذیذ اشکال دارد و ریاضت کشیدن و کم خوردن غذا چطور؟ آیا لباس شیک پوشیدن و خود را زیبا و آراسته کردن با توجه به مطالبی که در کتاب آشتی با خدا گفته اید (ناخود به جای خود) و (گم کردن خود) اشکالی دارد؟ آیا گوش دادن به موزیک های خارجی بدون کلام و فکرکردن به آیات و نشانه های خدا در همان حین که تاثیر عجیبی دارد (برای ادب خیال که در کتاب ادب عقل گفته بودید) اشکال دارد؟ با تشکر فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که در کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» عرض شد؛ اگر ما ذهن خود را به صورتی درست مدیریت نکنیم، ذهن ما، ما را به دنبال انواع خیالات واهی می‌برد و مدیریت ذهن تنها از طریق تدبّر در موضوعات حقیقی ممکن است، مثل تفسیر قرآن و کتاب‌های معرفتی. و در این راستا است که جای غذا و لباس نیز معلوم می‌شود که نباید مطابق وَهم خود عمل کنیم همچنان گوش‌دادن به موزیک که عموماً واهمه را تغذیه می‌کند و عقل و قلب را به حاشیه می‌برد. موفق باشید
9970
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرانقدر: آیا مگر امروز به تعبیر حضرت عالی (در شرح برهان حرکت جوهری) تفکر غرب بی تفکری نیست؟ پس چگونه غرب در حال مقابله تمام قد با اندیشه انقلاب اسلامی است و توانسته در مواردی پیروزی های قابل توجهی را کسب می کند؟ مگر پیروزی بدون اندیشه قابل حصول است؟ اساس سوال بدین جهت در ذهن من شکل گرفت که اندیشه اصیل امام روح (ره) که بر پایه افکار ملاصدرایی (ره) که در دربار صفویه در مقابل (تفکر) دکارتی قرار گرفت، مگر می تواند به مقابله با بی تفکری! غرب برود؟ و من الله توفیق ...
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید تفاوت عقل و وَهم در آن است که عقل به حقایق رجوع دارد و وَهم به خیالات و در این رابطه تفکر از طریق عقل رجوع به حقایق است و بی‌تفکری از طریق وَهم، رجوع به خیالات است و از آن‌جایی که فرهنگ مدرنیته به حقیقتی رجوع ندارد و حقیقت را همانی می‌داند که انسان در ذهن خود آن را پذیرفته، گرفتار بی‌فکری است و لذا هرچه جلو ‌رود به ناکجاآباد می‌رسد و در همین رابطه هر تلاشی برای مقابله با انقلاب اسلامی می‌کند از آن جهت که انقلاب اسلامی نظر به حقیقت دارد، غرب ناکام می‌شود. مثل کاری که ابوسفیان‌های تاریخ در مقابل انبیاء انجام می‌دادند. موفق باشید
9931
متن پرسش
سلام آقای طاهرزاده: تشکر می کنم که سوالات را بدون هیچ منت و تاخیری جواب می دهید. در جواب سوال 8995 که گفتید هر چقدر توحید انسان زیاد باشد ترس و اضطراب وی هم کمتر خواهد بود به بنده امیدی خواص دست یافت حال یک سوال دارم و خواهش می کنم جواب دهید آیا با قوی کردن توحید خود 100% ترس و اضطراب و استرس از بین می رود؟ خواهش می کنم جواب دهید. اضطراب دارد نابودم می کند. راهکار و ذکری و کتابی جهت قوی کردن توحید و از بین بردن همیشگی اضطراب برایم لطف کنید. در ضمن کتاب ادب عقل را که گفته بودید دارم می خوانم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی انسان از طریق نور توحید می‌رسد به آن‌که همه‌کاره‌ی عالم خدا است و او به عنوان رب‌العالمین آغوش خود را برای پرورندان ما باز کرده، دیگر جایی برای اضطراب که ریشه در توهّمات ما دارد نمی‌ماند. سیر مطالعاتی روی سایت را سیر مفیدی جهت تقویت عقیده‌ی توحیدی می‌دانم. موفق باشید
9910
متن پرسش
سلام حضرت استاد وقتتان بخیر: 1. فرمودید نشاط حقیقی پایدار است و بعد از چند سال همچنان در جان انسان شعله می کشد، چون این نشاط به خاطر تجلی حضرت حق بر قلب انسان است و خدا هم پایدار است پس نشاط هم پایدار است و میزان پایداری آن به میزان حضور خدا در اعمالمان بستگی دارد ولی استاد اگر کسی اشکال گرفت پس چرا نشاط زیارت نماند چه؟ اگر بگوییم به خاطر گناه، ممکن است بگویند این هم مثل نشاط مجلس لهو ناپایدار شد، پس از کجا معلوم که آن نشاط حقیقی است؟ یعنی نشاط حقیقی هم دارای ناپایداری هست؟ در عین اینکه 10 سال بعد از یاد آن به شعف آییم. اگر هم از مسیر مستقیم منحرف شویم که بکلی می رود و چیزی نمی ماند پس از کجا معلوم حقیقی است؟ 2- انسان چون مظهر اسماء الله بود شیطان به آن سجده نکرد، آیا شیطان علاوه بر انسان مانع به نتیجه رسیدن گیاه و جماد و نبات هم می شود؟ بالاخره اینها هم مظهر خدایند و به مقصد رسیدنشان یعنی ظهور کامل خدا (با شدت وجودی پیدا کردن) 3- مشکل دوستم که 15 سال بود به پسری علاقه دارد و نشاط از او گرفته شده و مبارزه با خیال را آنقدر سخت می بیند که فکر می کند غیر ممکن است چکار کنند استاد؟ سپاس بسیار
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- انسان‌ها یک حقیقت اصلی دارند به نام فطرت و هر آنچه در مسیر فطرت خود انجام دهند حقیقت شان آن‌اعمال را تصدیق می‌کند ولی اگر اعمالی خلاف فطرت و مطابق نفس امّاره انجام دهند، حقیقت آن‌ها از آن گریزان است و به همین جهت اگر به زیارت امام معصوم رفتید که انعکاس فطرت شما است و بعد امورات روزمرّه صفای آن زیارت را به حاشیه برد، همواره به دنبال آن هستید. بر عکس اعمال نفس امّاره که وقتی به خود آیید می‌خواهید از آن اعمال فرار کنید 2- إن‌شاءاللّه مطالعه‌ی کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» کمک می‌کند. موفق باشید
نمایش چاپی
متأسفانه هیچ نتیجه ای در رسانه ها پیدا نشد!