بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: انسان‌شناسی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
5311
متن پرسش
با عرض سلام وآرزوی قبولی طاعت.استاد عزیز!اخیرا با عده ای پزشک بحثهای دینی داشتم . یکی از آنها مسأله سالم ماندن بدن پس از مرگ را مورد نقد وپرسش قرار داد که قادر به ارائه پاسخ قانع کننده به او نبودم. سوال او کاملا منطقی ونه از سر انکار وعناد بود که : اساسا سالم ماندن بدن جسمانی چه حسنی برای روح ما دارد؟ در حالی که عموما وغالبا بنا بر مخفی ماندن بدن در زیر خاک است، این سالم ماندن بدن برای ما چه مزیتی خواهدداشت؟ چرا باید قانون طبیعت و چرخه طبیعی زوال بدن مادی و بازگشت ان به طبیعت ،نقض شود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این بحث و با توجه به همین نکته که آن عزیز فرموده‌اند در کتاب «خویشتن پنهان»، صفحه‌ی.113 عرض شده به آن‌جا رجوع فرمایید. که خلاصه آن این استکه: اگر عزم نفس انسان قوی باشد امکان تأثیر میکروب‌ها بر بدن را به آن‌ها نمی‌دهد و میکروب‌ها نمی‌توانند بر بدن تأثیر بگذارند، می‌توان علت نپوسیدن بعضی از بدن‌ها را بعد از مرگ تبیین کرد، چون روح آن‌هایی که بدنشان در قبر نمی‌پوسد آنچنان گرفتار گناهانشان نیست که توجه به بدن را به‌کلی از دست بدهند، زیرا اندک توجهی به بدن کافی است تا باکتری‌ها نتوانند بر بدن این افراد غلبه کنند. همین‌طور که در حال حاضر باکتری‌ها نمی‌توانند بدن شما را بپوسانند، چون قدرت حیاتِ روح شما، بر فعالیت باکتری‌ها غلبه دارد. وقتی که انسان مُرد همان باکتری‌هایی که در محیط هستند و در حال حاضر نمی‌توانند بدن انسان را تحت تأثیر خود قرار دهند، با مرگِ انسان فعالیت حیات‌مندِ آن باکتری‌ها بر بدن انسان غلبه می‌کند و بدن را تجزیه می‌نمایند ولی علت آن‌که در حال حاضر باکتری‌ها بدن ما را تجزیه نمی‌کنند آن است که بدن ما توسط نفس ناطقه در حیات است و آن حیات آن‌قدر قدرت دارد که مانع غلبه‌ی حیات باکتری‌ها و تأثیر آن‌ها بر بدن ما ‌شود، ولی اگر بدن انسان ضعیف شود، حیات آن باکتری‌ها مؤثر می‌افتد و نه‌تنها در تجزیه‌ی بدن‌ها بعد از مرگ مؤثر خواهد بود حتی در هنگام زندگی دنیایی اگر حیات نفس ناطقه‌ - به جهت غفلت از توحید و توجه به کثرات- از حیات باکتری‌ها ضعیف‌تر شود با تأثیر آن‌ها بر بدن، انواع بیماری‌ها در بدن ما ظاهر می‌شود. اما این‌که نپوسیدن بدن چه نفعی برای شخص متوفی دارد معلوم نیست تنها این نشان می‌دهد که روح متوفی تا این اندازه حضور و وسعت دارد که تحت تأثیر عوامل خارجی قرار نمی‌گیرد و شاید این کمالی برای روح متوفی باشد با این‌که می‌دانیم بدن برزخی و قیامتی انسان از جنس دیگری است. موفق باشید
5313
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام به شما استاد گرامی یک سوال درباره ی درک شب قدر ار حضورتان داشتم.... در اون فایل صوتی تون که عرض کرده بودید گفته بودید که:(( وقتی انسان حضور در عالم معنا را جدی گرفت و سعی کرد در آن عالم بیشتر حضور داشته باشدقدرت جمع الجمع پیدا میکند...)) حالا سوال من از شما این است که این که میگویید انسان حضورش جدی بگیرد و خود را در ان عالم بیشتر حضور بدهد به چه معناست؟ اگه میشود بیشتر توضیح دهید.. حال ما چه کنیم در شب قدر؟؟؟؟ ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مباحث معرفت نفس روشن می‌شود که نفس ناطقه به جهت تجردی که دارد در همه‌ی عوامل حاضر است و تعلق به بدن مانع این حضور است، از طریق رعایت دستورات شرع مثل روزه‌، غلبه‌ی حکم بدن را کم می‌کنید و حضور نفس جدّی می‌شود. در همان فایل عرض شد جلسات 1 و 4 و 6 کتاب «رمضان؛ دریچه‌ی رؤیت» مطالعه شود. موفق باشید
5314
متن پرسش
سلام علیکم بنده به لطف خدا 3- 4 سالی ات که با مباحث شما آشنا شده ام و این را یک توفیق الهی می دانم.از آن جا که طلبه هستم عده ای برخی سوالات را از بنده می پرسیدند که احساس می کردم توضیح دقیق این سوالات احتیاج به توضیح مقدمات زیادی دارد.احساس خودم این است که چون بعد از عبور از عالم شهید مطهری به وادی شما رسیده ام توان درک مطالب شما برایم دور از دسترس نیست، اما نمی توانم این روش را به این دوستانم هم بگویم چرا که عمل نمی کنند و نکرده اند. مشکلی که در توضیح مطالب شما با آن برمی خوریم و گویا آن دسته تهرانی دز سوال 5244 هم با همین مشکل روبه رو شده اند این است که وقتی مطالب را برایشان توضیح می دهیم به وجدم آیند و گویا به تشنه ی دم مرگ آب حیات می دهیم اما برخی اوقات فقط بیشتر در همان مطلب ریز می شوند از عهده درک مطلب برنمی آیندو به جای تفکر عقب می نشینند و سریع می گویند این مسائل برای ما نیست، سطح بالا است و خیلی عرفانی است ولی جانش تشنه است. با کسانی که تحصیلات بالایی دارند هم این مشکل اگر چه کمتر وجود دارد ولی آزار دهنده است.بنده برای توضیح مطالب شما در یک گروه بحثی دعوت شده ام .سوال مشخص من این است که ما مطالب شما که عمدتا برآمده از فطرت است را فقط برای یک سطوح خاص با فهم بالاتر از حد معمول توضیح دهیم؟اگر جواب منفی است باید گفت که تجربه شخصی ام نشان داده است که نه مسیر سیر مطالعاتی و نه توضیحات شما گره گشای آنها نیست . چه کنیم؟از طرفی این افراد تشنه اند و از طرف دیگر هم احساس می کنم بعد از مدتی باز هم بگویند که این مطالب خیلی سطح بالاست و ...
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنان که عنایت دارید مباحث معرفت نفس را باید از کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» شروع کرد و مطابق ظرفیت مخاطبان سخن گفت. تجربه‌ی دوستان نشان داده در بسیاری موارد جواب داده است ولی با همه‌ی این احتیاط‌ها عنایت داشته باشید که استعدادها متفاوت است و این نوع مباحث رزق همگان نیست. موفق باشید
5300
متن پرسش
باسلام شما در کتاب روزه دریچه ای به عالم معنا فرمودید که اینکه می گویید گرسنه می شویم و ضعف می رویم توهم است می خواستم ببینم این چگونه با سیره پیامبر که از شدت گرسنگی سنگ به دل خودشان می بستند جمع می شود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که در کتاب ملاحظه فرمودید آنچه باعث قدرت انسان می‌شود اتصال روح انسان است با عالم معنا که مثال قوت حضرت جبرائیل آورده شد. لذا نباید به گرسنگی بدنی چندان توجه داشت و رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» در این راستا به شکم مبارک خود سنگ می‌بستند تا روحشان مشغول آن گرسنگی نشود. موفق باشید
5277
متن پرسش
سلام خسته نباشید.فرموده اید من هیچ انسانی ناقص نیست مثلا فردی که در خیابان با خودش حرف میزند و میخندد ما دیوانه به حساب میارییم خب حالا این فرد تن ناقص دارد یعنی محل ظهور من آن مختل شده که اینگونه است؟؟ مطلب دیگر که فرمودید مثلا جرج بوش هم یک دیوانه است.خب ظاهرش که عادی است یعنی همان تنش من او هم که نمیتواند دیوانه باشد پس علت دیوانه وار رفتار کردنش چست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان‌ها به اعتبار نفس‌شان متعادل‌اند حال یا قوه‌ی واهمه در آن‌ها به طور غیرعادی رشد می‌کند و می‌شوند جرج بوش و یا نظام عصبی آن‌ها مختل می‌شود می‌شوند بیماران تیمارستان ها. موفق باشید
5293
متن پرسش
سلام 1.کتاب انسان از تنگنای بدن تا فراخنای قرب‌الهی را بعد از چه کتابی باید شروع کرد در سیرمطالعاتی(انسان شناسی).؟ 2. کتاب فعلیت باورهای دینی وپوچی فعالیت های فرهنگی چطور چون درانسان شناسی خیلی توصیه می شد ازهمان اول به خواندن آن ها؟ باتشکروالتماس دعا دراین شب ها.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- کتاب «انسان از تنگنای بدن تا فراخنای قرب الهی» جهت تکمیل کتاب «خویشتن پنهان» مطرح شده و خوب است بعد از خویشتن پنهان به آن بپردازید 2- بعد از مطالعه‌ی معاد کتاب «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» و بعد کتاب «چگونگی فعلیت‌یافتن باورهای دینی» خوب است. موفق باشید
5233
متن پرسش
سلام خسته نباشید . طاعات و عبادات مقبول . ببخشید به نظر شما چطور می شود ظرفیت پیدا کرد ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر اندازه انسان بیشتر متوجه توحید خداوند از یک طرف و معرفت به نفس از طرف دیگر شود، رویکردش جهت قرب الهی و متخلق‌شدن به اخلاق الهی بیشتر می‌شود و این است معنای ایجاد ظرفیت. موفق باشید
5235
متن پرسش
سلام با آرزوی قبولی طاعات و عبادات تان . معرفت نفس یعنی چی ؟ یعنی باید چه کار کنیم ؟ تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به عنوان مقدمه کتاب‌های «جوان و انتخاب بزرگ» و «آشتی با خدا» کمک می‌کند. موفق باشید
5236
متن پرسش
سلام خسته نباشید . ببخشید کتاب معرفت نفس و الحشر را در سایت قرار نمی دهید ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: هنوز موفق نشده‌ایم. ایمیل خود را بدهید تا برایتان ایمیل شود. البته انتشارات لب المیزان بنا دارد بعد از ویرایش جدید این کتاب را مجددا چاپ کند .موفق باشید
5244
متن پرسش
ضمن عرض سلام و آرزوی توفیق روز افزون شما در رکاب اسلام و آقا امام زمان عج الله تعالی فرجه الشّریف- توضیح اولیه : گروهی هستیم در تهران که حدود سه سال است که سعی کرده ایم مباحثی رو به صورت گروهی پیش ببریم و با آثار شما آشنا شده و پیگیر مباحث شما شدیم . بحث های ده نکته و کتاب آشتی با خدا رو به مدّت 1 سال کار کردیم ، بعد سراغ بحث از برهان تا عرفان رفتیم ، بعد از یک سال که هفته به هفته از برهان تا عرفان را پیش میرفتیم به سوالات و شبهات عدیده ای خوردیم ، حتی گروهمون داشت از هم می پاشید ، دوستانی هم به دلیل شک هایی که به وجود اومد از گروهمون جدا شدن و رفتن سراغ مباحث اخلاقی ، بعد از اینکه از برهان تا عرفان رو تموم کردیم تصمیم گرفتیم که دوباره بریم سراغ بحث ده نکته (حدس زدیم که حتما اونجا ضعیف بوده ایم که در حرکت جوهری به مشکل برخورده ایم ) لیکن دوباره بحث ده نکته رو شروع کرده ایم ، البته بحث های غرب شناسی و انقلاب اسلامی و اهل بیت و کتابهایی نظیر رمضان و فرزندم رو هم کم و بیش به صورت انفرادی مطالعه نموده ایم . سوال : در کتاب خویشتن پنهان در جلسه ی نهم ، صفحه دویست و پنجاه و پنج ، فرموده اید : حضور مطلق خدا چیزی است بالاتر از حضور حضرت جبرائیل و عزرائیل ، چون آنها بر اساس استعداد ما بر ما تجلّی می کنند امّا حضرت حق با حضور مطلق فوق در صحنه است ، کافی است متوجّه چنین حضوری باشیم و جهت جان خود را به او بیندازیم ، او به جهت رحمت واسعه اش بر ما تجلّی می کند . شبهه : آیا این مطلب بدین معناست که ارتباط با حضرت حق تعالی به عنوان جامع جمیع صفات راحت تر است از ارتباط با اسامی دیگر حضرت حق تعالی ؟ در صورتیکه روایات اینگونه نمی رسانند . ببخشید که وقت گرانبهای استاد گرامی را گرفتیم ، ما رو دعا کنید ، دعا برای عاقبت به خیری ، خواهشا ، ممنون ، یا علی .
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: هرگز ارتباط با حضرت حق و رسیدن به تجلی ذاتی آسان‌تر از تجلی اسمائی نیست ولی بحث در آن است که باید در منظر عزیزان این نکته باشد که می‌توان تا آن‌جا پیش رفت که به جای آن‌که نور اللّه را در جمال رازق و محیی و ممیت بنگریم، در جمال «احد» بنگریم. همان‌طور که قرآن یک‌جا وقتی از «اللّه» صحبت می‌کند، او را رازق و یا محیی و یا ممیت معرفی می‌کند ولی یک‌جا می‌گوید «قل هو اللّه احد». ملاحظه کنید نظر به حضرت اللّه از آن جهت که احد است غیر از نظر به حضرت اللّه است از آن جهت که با اسمی از اسماء خود برای سالک جلوه می‌کند. انسان به همان اندازه‌ای که انانیت خود را نفی کند می‌تواند منور به تجلی ذاتی شود و با نور احدی حضرت اللّه منور شود. إن‌شاءاللّه اگر مباحث را ادامه دهید این نکات بهتر روشن و ملموس می‌شود. موفق باشید
5223
متن پرسش
خداوند اعمال را فقط از چه کساونی قبول می کند؟ مخلصین متقین افراد مومن
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: هرکس به هراندازه که در اعمالش به خدا رجوع داشته باشد توسط خدا وند قبول می‌ شود، از همه‌ی این افرادی که می‌فرمایید یعنی مخلصین و متقین و افراد مومن قبول می‌کند ولی درجه‌ی رضایت خداوند نسبت به آن اعمال به درجه‌ی خلوص آن افراد بستگی دارد. یکی عملی را انجام می‌دهد که بهشت برود خداوند آن عمل را قبول می‌کند و او را بهشت می‌برد ولی یکی عملی را انجام می‌دهد تا خداوند نور اُنس با خودش را به قلب او بیندازد، خداوند نیز آن عمل را قبول می‌کند و او را با خودش مأنوس می‌کند. موفق باشید
5215
متن پرسش
سلام استاد، ببخشید بعضی حرف هایی که می زنن مثلا به دنیا اومدن گوسفند با سر انسان در ترکیه و بعضی چیزای مشابه ، آیا واقعیت داره ؟ مگه فقط نفس انسانی نیست که هیئت انسان می سازد؟ یا این ها شایعاتی است که غرب در میاره برای اهداف خودش؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده از این موضوع اطلاعی ندارم ولی اگر شرایط طوری غیر عادی شود که با تجلی آن روح خاص، روح نتواند مطابق آنچه خودش می‌طلبد جنین را تدبیر کند ، موانع تدبیر نفس آن موجود کار را به این‌جاها می‌کشاند. موفق باشید
5189
متن پرسش
با سلام حضور استاد گرانقدر در مباحث معرفت نفس فرموده اید هر قدر نفس شدیدتر و کامل تر شود جسم فرسوده تر می شود. الف)با این وصف نسبتی بین رسیدن به کمالات روحی و سن اشخاص مطرح است؟ چون به هر حال جوان ها ظاهر سالم تری دارند. ب) آیا برای کسی که نسبت به همسن های خودش خوب و سر حال تر مانده می توان این نتیجه را گرفت که روحاً پیشرفت لازمه را نداشته و بقول معروف بی خیال و سرخوش زندگی کرده است؟ برایتان آرزوی تاییدات الهی می نمایم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: می توان گفت با توجه به این که منزل اصلی نفس ناطقه ی انسان بدن او نیست و بدن ابزار روح است هراندازه که روح بیشتر به مقاصد اصلی اش رسید به صورت تکوینی کمتر به بدن توجه دارد ولی این طور نیست که همیشه هرکس عمر بیشتری کرد نفس او در جهت اهدافش از بدنش بیشتر استفاده کرده و یا اگر بدن افرادی که عمر طولانی دارند خیلی فرسوده نشده به جهت آن است که نفس ناطقه ی آن ها به اهداف خود نرسیده تا ابزاری به نام بدن را کمتر توجه کند زیرا اقتضائات دیگری در میان است که نمی توان یک رابطه ی مستقیمی در این مورد برقرار کرد هرچند در کل این حرف درستی است که هرچه روح بیشتر به اهداف خود برسد کمتر به ابزاری به نام بدن نظر دارد. موفق باشید
5162
متن پرسش
سلام علیک من طلبه ی پایه 1 هستم. سه تا ویژگی من از دوران دبیرستان در خودم می بینم ولی هنوز نتوانستم راه حل درست حسابی برایش پیداکنم: 1- راه اندیشه کردن و فکر کردن را نمی دانم و نمی دانم این که این همه در قرآن به این توصیه شده که تفکر کنید در چه باید تفکر کرد؟ چگونه باید فکر کرد؟ 2- احساس می کنم در مسائلی که باآنها روبرو هستم دیر یقین می رسم و همیشه احساسم براین است که این که به آن رسیدم چیزی دیگر کنارش هست که من نمی دانم و نمی دانم چگونه بین مشورت هایی که می گیرم در موارد مختلف چگونه جمع کنم؟ 3- موارد مختلفی در دوران زندگی ام پیش آمده است که لذت خواهی برمن غلبه کرده است و چون که حب خدا در دلم جای ندارد نمی دانستم که چه کنم با این حب های دیگر؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده تجربه کرده‌ام که اگر از طریق معرفت نفس وارد شوید و دنبال موضوع را بگیریدهمه مشکلات که برشمردید إن‌شاءالله به مرور حل می‌شود. چون از یک طرف معرفت نفس موضوع قابل اندیشیدن است و هم موجب یقین می‌شود و هم عامل تزکیه است. موفق باشید
5165
متن پرسش
سلام علیکم. با عرض پوزش از این که وقت شریفتان را می گیرم، می خواستم ابتدا به این متن از شهیدمطهری توجه نمایید: مجموعه‏آثاراستادشهیدمطهرى ج‏2 36 جانشینى علم و ایمان ..... ص : 35: بدیهى است که نه علم مى‏تواند جانشین ایمان‏گردد- که علاوه بر روشنایى و توانایى، عشق و امید ببخشد، سطح خواسته‏هاى ما را ارتقاء دهد و علاوه بر اینکه ما را در رسیدن به مقاصد و هدفها و در پیمودن راه به سوى آن مقاصد و اهداف مدد مى‏دهد، مقاصد و آرمانها و خواسته‏هایى از ما را که به حکم طبیعت و غریزه بر محور فردیت و خودخواهى است از ما بگیرد و در عوض، مقاصد و آرمانهایى به ما بدهد بر محور عشق و علاقه‏هاى معنوى و روحانى، و علاوه بر اینکه ابزارى است در دست ما جوهر و ماهیت ما را دگرگون سازد- و نه ایمان مى‏تواند جانشین علم گردد، طبیعت را به ما بشناساند، قوانین آن را بر ما مکشوف سازد و خود ما را به ما بشناساند. می خواستم نظر شما را درباره ی قسمت آخر، که درباره ی عدم جایگزینی ایمان به جای علم است بدانم. آیا حقیقتا، ایمان نمی تواند طبیعت را به ما شناسانده و قوانین آن را مکشوف کند؟ آیا نمی تواند به انسان معرفت نفس بدهد؟ اصلا دقیقا منظور از ایمان در کلام شهید بزرگوار چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً همان طور است که استاد فرموده‌اند، ایمان جهت‌گیری ما را نسبت به برخوردمان با طبیعت درست می‌کند وگرنه آن می‌شود که امروز در دنیا با آن روبه‌رو هستید. معرفت نفس کمک می‌کند تا ما هرچه بیشتر متوجه نحوه‌ی حضور خداوند باشیم و به ایمان حقیقی نزدیک شویم. موفق باشید
5166
متن پرسش
1.سلام.جناب استاد من طلبه هستم دریکی ازحوزه های تهران.یک سلسه مباحثی به نام مبانی طلبگی درحوزه ما دنبال می شود که مباحث گوناگونی در آن مطرح می شود.ولی موضوعی که خیلی مرا مشغول کرد وهنوز هم به آن معتقد نیستم ازاین قرار است که مسئول مدرسه ما که انسان محترمی است درباره ی این که درباره موضوعات دین چه کسانی باید داخل شونداین طوری نظرمیدادند که ابتدا باید اجتهاد فقهی-اصولی داشته باشیم وبعد به علوم اسلامی وارد شویم وهرکسی که در این زمینه مجتهد نیست حق ندارد که اظهار نظری درباره دین کند ومطمئنا سبب انحراف می شود.این خلاصه نظر ومبنای ایشان می باشد. 1.ابتدا سوال من این است که آیا می شود تمامی علوم اسلامی را زیر فقه مصطلح تعریف کرد ودید؟وآیا این ظلم به دیگر علوم نیست وارزش گذاری کردن تعالیم اسلام نمی باشد؟ 2.اصلا فقه واصول در دیگر علوم نظیر فلسفه یا عرفان یا تفسیر چه کارکردی دارد؟واگر دارد نسبت اینها چه قدر می باشدومقدار لزوم چه قدراست؟واصلا چرا نمی گوییم که لازمه ی ورود به فقه واصول مثلا داشتن اجتهاد فلسفی باشد؟ 3.آیا این خود ایجاد اصطکاک وسستی در یک جامعه دینی نیست که فقط بگوییم یک عده خاص می توانند راجع به دین اظهار نظر کنند؟البته اینها دلیل می آورند که چگونه که یک شخصی که پزشک نیست طبابت کند ازهزار جا مواخذه می شود چرا درباره دین هرکس به خود اجازه می دهد اظهارنظر کند؟ 4.نظر امام خمینی (ره)ورهبر انقلاب در این باره چیست؟
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: در روایت داریم که « إِنَّمَا الْعِلْمُ ثَلَاثَةٌ آیَةٌ مُحْکَمَةٌ أَوْ فَرِیضَةٌ عَادِلَةٌ أَوْ سُنَّةٌ قَائِمَةٌ وَ مَا خَلَاهُنَّ هُوَ فَضْل‏ .حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» می‌فرمایند: « بدان که انسان به طور اجمال و کلى داراى سه نشئه و صاحب سه مقام و عالم است: اوّل، نشئه آخرت و عالم غیب و مقام روحانیت و عقل. دوم، نشئه برزخ و عالم متوسط بین العالمین و مقام خیال. سوم، نشئه دنیا و مقام ملک و عالم شهادت. و از براى هر یک از این [ها] کمال خاصى و تربیت مخصوصى است و عملى است مناسب با نشئه و مقام خود، و انبیاء، علیهم السلام، متکفل دستور آن اعمال هستند. پس کلیه علوم نافعه منقسم شود به این سه علم، یعنى، علمى که راجع است به کمالات عقلیه و وظایف روحیه، و علمى که راجع به اعمال قلبیه و وظایف آن است، و علمى که راجع به اعمال قالبیه و وظایف نشئه ظاهره نفس است.اما علومى که تقویت و تربیت عالم و روحانیت و عقل مجرد را کند، علم به ذات مقدس حق و معرفت اوصاف جمال و جلال، و علم به عوالم غیبیه تجردیه، از قبیل ملائکه و اصناف آن، از اعلى مراتب جبروت اعلى و ملکوت اعلى تا اخیره ملکوت اسفل و ملائکه ارضیه و جنود حق جلّ و علا، و علم به انبیا و اولیا و مقامات و مدارج آنها، و علم به کتب منزله و کیفیت نزول وحى و تنزل ملائکه و روح، و علم به نشئه آخرت و کیفیت رجوع موجودات به عالم غیب و حقیقت عالم برزخ و قیامت و تفاصیل آنها، و بالجمله، علم به مبدأ وجود و حقیقت و مراتب آن و بسط و قبض و ظهور و رجوع آن. و متکفل این علم پس از انبیا و اولیا، علیهم السلام، فلاسفه و اعاظم از حکما و اصحاب معرفت و عرفان هستند. و علومى که راجع به تربیت قلب و ارتیاض آن و اعمال قلبیه است، علم به منجیات و مهلکات خلقیه است، یعنى، علم به محاسن اخلاق، مثل صبر و شکر و حیا و تواضع و رضا و شجاعت و سخاوت و زهد و ورع و تقوى، و دیگر از محاسن اخلاق، و علم به کیفیت تحصیل آنها و اسباب حصول آنها و مبادى و شرایط آنها، و علم به قبایح اخلاق، از قبیل حسد و کبر و ریا و حقد و غشّ و حبّ ریاست و جاه و حبّ دنیا و نفس و غیر آن، و علم به مبادى وجود آنها و علم به کیفیت تنزه از آنها. و متکفل این نیز پس از انبیا و اوصیا علیهم السلام، علماى اخلاق و اصحاب ریاضات و معارف‏اند. و علومى که راجع به تربیت ظاهر و ارتیاض آن است، علم فقه و مبادى آن، و علم آداب معاشرت و تدبیر منزل و سیاست مدن، که متکفل آن علماى ظاهر و فقها و محدثین هستند پس از انبیا و اوصیا، علیهم السلام. و باید دانست که هر یک از این مراتب ثلاثه انسانیه که ذکر شد به طورى به هم مرتبط است که آثار هر یک به دیگرى سرایت مى‏کند، چه در جانب کمال یا طرف نقص. مثلا اگر کسى قیام به وظایف عبادیه و مناسک ظاهریه، چنانچه باید و مطابق دستورات انبیاست، نمود، از این قیام به وظایف عبودیت تأثیراتى در قلب و روحش واقع شود که خلقش رو به نیکویى و عقایدش رو به کمال گذارد. و همین طور اگر کسى مواظب تهذیب خلق و تحسین باطن شد، در دو نشئه دیگر مؤثر شود، چنانکه کمال ایمان و احکام عقاید تأثیر در دو مقام دیگر مى‏نماید. و این از شدت ارتباطى است که بین مقامات است. بلکه تعبیر به «ارتباط» نیز از ضیق مجال و تنگى قافیه است، باید گفت یک حقیقت داراى مظاهر و مجالى است. و همین طور، کمالات‏ مقامات ثلاثه بسته به کمالات هر یک است. کسى گمان نکند که بدون اعمال ظاهریه و عبادات قالبیه مى‏تواند داراى ایمان کامل یا خلق مهذّب شود، یا اگر خلقش ناقص و غیر مهذب شد، اعمالش ممکن است تامّ و تمام و ایمانش کامل شود، یا ممکن است بدون ایمان قلبى اعمال ظاهریه‏اش تامّ و محاسن اخلاقیه‏اش کامل گردد. وقتى اعمال قالبیه ناقص شد و مطابق دستورات انبیا نگردید، احتجاباتى در قلب و کدوراتى در روح حاصل مى‏شود که مانع از نور ایمان و یقین مى‏شود. و همین طور اگر اخلاق رذیله در قلب باشد، مانع از ورود نور ایمان است در آن. پس، بر طالب مسافرت آخرت و صراط مستقیم انسانیت لازم است که در هر یک از مراتب ثلاثه با کمال دقت و مواظبت توجه و مراقبت کرده و آنها را اصلاح کند و ارتیاض دهد، و هیچیک از کمالات علمى و عملى را صرفنظر ننماید. گمان نکند که کفایت مى‏کند او را تهذیب خلق یا تحکیم عقاید یا موافقت ظاهر شریعت، چنانچه هر یک از این عقاید ثلاثه را بعضى از صاحبان علوم ثلاثه دارا هستند پیغمبر اکرم، صلّى اللّه علیه و آله و سلّم، در این حدیث شریف علوم را منقسم به سه قسمت مى‏فرماید، و هیچ شک نیست که این علوم ثلاثه راجع به این مراتب ثلاثه است. چنانچه شهادت به این مدعا مى‏دهد علوم متداوله در کتب الهیه و سنن انبیا و اخبار معصومین، علیهم الصلوة و السلام، که علوم آنها منقسم به همین سه قسمت شود: یکى علم به اللّه و ملائکه و کتب و رسل و یوم الآخرة، که کتب سماویه، و بالخصوص کتاب جامع الهى و قرآن کریم ربوبى، مشحون از آن است. بلکه مى‏توان گفت تنها چیزى را که کتاب خدا از هر چیز بیشتر متکفل است همین علم است. و دعوت به مبدأ و معاد است به طریق برهان صحیح و تبیان کامل که محققین بیان آن را فرمودند. و دو مرحله دیگر در کتاب الهى نسبت به این مرتبه قدر قلیلى دارد. و احادیث ائمه هدى، علیهم السلام، نیز در این مقصد فوق حد احصاء است، که از مراجعه کتب معتبره که پیش تمام علما، رضوان اللّه علیهم، مقبول است از قبیل کافى شریف و توحید صدوق و غیر آن مطلب روشن شود. و همین طور راجع به تهذیب باطن و اصلاح خلق و تعدیل خلق در کتاب الهى و اخبار وارده از اهل بیت، علیهم السلام، فوق مأمول وارد است. منتها پیش ما بیچاره‏ها و گرفتاران آمال و امانى این کتب و این ابواب مهجور مانده و مورد اعتنا و اعتبار نیست. و بیاید روزى که خداى تعالى از ما مؤاخذه فرماید و بر ما احتجاج نماید و ائمه اطهار علیهم السلام، نعوذ باللّه، از ما برائت جویند بواسطه برائت ما از احادیث و علوم آنها. پناه مى‏برم به خداى تعالى از سوء عاقبت و بدى مرجع. و احادیث راجعه به فقه و مناسک ظاهره نیز محتاج به ذکر نیست که جمیع کتب ما مشحون از آن است. پس، معلوم شد علوم شریعت منحصر به این [سه‏] قسم است بر طبق احتیاجات بشر و مقامات ثلاثه انسانیه. و هیچیک از علماى یکى از این علوم حقّ اعتراض به دیگرى ندارند، و لازم نیست اگر انسان داراى علمى نشد از آن تکذیب کند و به صاحب آن علم جسارت نماید. پیش عقل سلیم همان طور که تصدیق بى‏تصور از اغلاط و قبایح اخلاقیه به شمار مى‏آید، تکذیب بى‏تصور نیز همین طور، بلکه حالش بدتر و قبحش افزون است. اگر خداى تبارک و تعالى از ما سؤال کند که شما که مثلا معنى «وحدت وجود» را به حسب مسلک حکما نمى‏دانستید و از عالم آن علم و صاحب آن فن اخذ نکردید و تعلم آن علم و مقدمات آن را نکردید، براى چه کور کورانه آنها را تکفیر و توهین کردید، ما در محضر مقدس حق چه جوابى داریم بدهیم جز آنکه سر خجلت به زیر افکنیم. و البته این عذر پذیرفته نیست که «من پیش خود چنین گمان کردم.» هر علمى مبادى و مقدماتى دارد که بدون علم به مقدمات، فهم نتیجه میسور نیست، خصوصا مثل چنین مسئله دقیقه که پس از عمرها زحمت باز فهم اصل حقیقت و مغزاى آن بحقیقت معلوم نشود. چیزى را که چندین هزار سال است حکما و فلاسفه در آن بحث کردند و موشکافى نمودند، تو مى‏خواهى با مطالعه یک کتاب یا شعر مثنوى مثلا با عقل ناقص خود ادراک آن کنى! البته نخواهى از آن چیزى ادراک کرد- رحم اللّه امرأ عرف قدره و لم یتعدّ طوره. [1] و همچنین اگر از حکیمى متفلسف یا عارفى متکلف سؤال شود که تو که عالم فقیه را قشرى خواندى و ظاهرى گفتى و طعن به آنها زدى، بلکه طعن به یک رشته از علوم شرعیه که انبیا، علیهم السلام، از جانب رب الارباب براى تکمیل نفوس بشریه آورده بودند زدى، و تکذیب و توهین از آنها نمودى، به چه جهت دینیه بود؟ و آیا با چه دلیل شرعى و عقلى جسارت به یک دسته از علما و فقها را جایز دانستى؟ چه جوابى در محضر حق تبارک و تعالى دارد جز آنکه سر خجلت و انفعال را پیش افکند. در هر صورت، از این مرحله بگذریم که ملالت آور است. آنچه به نظر قاصر در این باب مى‏آید با شواهدى که مذکور نشده ذکر مى‏کنم، و پس از آن، به ذکر یک نکته مهمه، که شیخ بزرگوار ما، جناب عارف کامل، شاه آبادى، دام ظلّه، بیان کردند، مى‏پردازم. بدانکه «آیه محکمه» عبارت است از علوم عقلیه و عقاید حقه و معارف الهیه.و «فریضه عادله» عبارت است از علم اخلاق و تصفیه قلوب. و «سنّت قائمه» عبارت است از علم ظاهر و علوم آداب قالبیه. و دلیل بر این ترتیب آن است که کلمه «آیه» که به معنى «نشانه» است مناسب با علوم عقلیه اعتقادیه است، زیرا که آن علوم نشانه‏هاى ذات و اسماء و صفات و دیگر معارف است، و سابقه ندارد که در علوم دیگر به آیت یا نشانه تعبیر شود. مثلا در کتاب الهى در موارد کثیره بعد از آنکه اقامه برهان بر وجود مقدس صانع، یا بر اسماء و صفات آن ذات مقدس، یا بر وجود قیامت و کیفیات آن و عالم غیب و برزخ مى‏فرماید، دنباله آن مى‏فرماید: «این آیت است یا آیات است براى متفکرین یا عقلا.» «1» و این تعبیر رایجى است نسبت به این علوم و معارف. و لیکن اگر دنبال ذکر یک فرعى از فروع شرعیه، یا یک اصلى از اصول اخلاقیه، ذکر شود که «این آیت است»، خالى از رکاکت نیست. چنانچه ظاهر است. پس، معلوم شد که آیت و علامت و نشانه از مناسبات و مختصات علوم معارف است. چنانچه توصیف به «محکمه» بودن نیز مناسب با این علوم است، زیرا که این علوم در تحت میزان عقلى و برهان محکم است، و اما سایر علوم را به حسب نوع برهان محکم و استوار نیست. در هر صورت، اى عزیز، تو در تمام عوالم برزخ و قبر و قیامت و درجات آن محتاجى به معارف حقه الهیه و علوم حقیقیه و اخلاق حسنه و اعمال صالحه. در هر درجه که هستى بکوش و اخلاص خود را زیادت کن و اوهام نفس و وساوس شیطان را از دل بیرون نما، البته نتیجه برایت حاصل مى‏شود و راهى به حقیقت پیدا مى‏کنى و طریق هدایت براى تو باز مى‏شود و خداوند تبارک و تعالى از تو دستگیرى مى‏فرماید. خدا مى‏داند که اگر با این علوم ضایعه باطله و این اوهام فاسده و کدورات قلبیه و اخلاق ذمیمه منتقل به آن عالم شویم چه ابتلا و مصیباتى در دنبال داریم و چه عقبات و درکاتى در پى داریم و این علوم و اخلاق براى ما چه ظلمتها و وحشتها و آتش‏ها فراهم مى‏نماید..» .( چهل حدیث ص: 386) ملاحظه می‌کنید که حضرت امام برای هرکدام از سه علم جایگاه خاصی قائل‌اند و نمی‌توان گفت اگر کسی فقه می‌داند همه‌ی علوم اسلام را می‌داند و اگر کسی فقه نمی‌داند هیچ علمی از علوم اسلامی را نمی‌داند تا اظهار نظر کند. آری مسلّم اگر یک فیلسوف اسلامی نسبت به فقه بیگانه باشد در مواقعی که نظر او به فقه مربوط است درست سخن نمی‌گوید. همان‌طور که اگر یک فقیه از فلسفه بیگانه باشد و بخواهد نظراتی بدهد که به فلسفه مربوط است درست سخن نمی‌گوید. مقام معظم رهبری فلسفه را فقه اکبر می‌دانند و با این‌که تأکید دارند فلسفه در حوزه‌ها رونق بگیرد هرگز تدریس و آموزش فلسفه را مشروط نکرده‌اند که باید اجتهاد در فقه داشته باشیم. هرچند بنده سخت معتقدم اگر طلبه‌ی فلسفه‌خوان از فقه بهره‌ی کافی نداشته باشد بیش از آن‌که مفید باشد مضر خواهد بود. موفق باشید
5115
متن پرسش
سلام خدمت استاد گرامی. آیا صلاح هست همزمان با سیر مطالعاتی کتاب هبوط در کویر شریعتی هم بخونم. یا انسان بیخود. ومیخواستم بدونم که آیا انسان بیخود دکتر شریعتی با مباحث مطرح شده در ده نکته (منظورم همه ی مفاهیم اون کتاب نیست ) ولی تا حدودی ارتباط داره یا خیر؟ ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب‌هایی که نام بردند،‌ نظر به روحی دارد که انسان را در نسبت به عالَمی که در آن باید قرارگیرد مدّ نظر قرار می‌دهد در عین آن که کتاب‌های خوبی است و نیاز است که انسان با آن روح آشنا شود و انسان را ماوراء یک نگاه انتزاعی به تماشا بنشیند، به حوزه‌ی معرفت نفس که نظر به انسان از نظر وجودی می‌کند ندارد. موفق باشید.
5119
متن پرسش
سلام علیکم.آقای استاد چرا گفته می شود فرهنگ مدرنیته قتلگاه حقیقت صمدی انسان هست؟مگر انسان چیست که این همه بالا می برید او را و می گوید حقیقت صمدی؟!
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید منظور این باشد که انسان با روح خلیفه‌اللهی خود و با سعه‌ی وجودی که دارد باید تمام مناسبات را در همان اساس معنی کند در حالی که مدرنیته صرفا با بعد نفس اماره‌ی انسان، انسان را در مناسبات عالم وارد می‌کند. موفق باشید
5072
متن پرسش
با سلام کودکان و دیوانگان که می میرند، بعد از مرگ چه اتفاقی برای آنها میافتد؟ آنها به کجا میروند آیا به بهشت میروند یا جهنم؟ آیا برای ورود به بهشت یا جهنم آزمایش می‌شوند؟ آیا خیرات و قران و فاتحه پس از مرگ برای آنها تاثیری دارد؟ آیا صحت دارد که نوزادان مسلمان در قیامت شفاعت پدر و مادر خود را می کنند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ملاصدرا در رابطه با قسمت اول سؤالتان بحث خوبی دارند و می‌گویند با توجه به این‌که هرکس در قیامت با خودش و با درجه‌ی وجودی خودش زندگی می‌کند، کودکان و مجانین نیز در مرتبه‌ی وجودی خودشان زندگی می‌کنند و این با توجه به این است که هرکس بهشت و جهنم خود را دارد هرچند در آن بهشت و جهنم با دیگران نیز در تماس است. آری خیرات به هر شکلی برای متوفی مؤثر است و نیز نوزاد مسلمان در قیامت پدر و مادر خود را شفاعت می‌کند. موفق باشید
5046
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد و تبریک ماه مبارک رمضان،در باب معرفت نفس و نکته هشتم 3 سوال داشتم: 1)اگر تجرد انسانی آنقدر شدید شود که فوق مقام حضرت عزرائیل (ع) برسد آیا قبض روح انسان باز هم توسط ایشان صورت می گیرد یا توسط خود انسان؟ 2)نفس اماره،نفس نباتی،نفس گیاهی و نفس حیوانی چه نسبتی با نفس انسان دارند؟ 3)آیا می توان گفت که حضرت جبرائیل (ع) هنگام تنزیل وحی واسطه ای بین نفس پیامبر و مقام اول ما خلق اللهی پیامبر می باشد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی موضوع قبض روح در میان است در هرحال بُعدی در میان است که در آن بعد نفس ناطقه نظر به بدن دارد و آزادشدن از این بعد نیاز به کمک جبرائیل«علیه‌السلام» دارد هرچند ممکن است انسان در بُعدی دیگر از جبرائیل هم بالاتر باشد 2- نفس امّاره مربوط به مسائل اخلاقی است و ربطی به مراحل نفس ندارد، مراحل نفس همان نباتی و حیوانی و انسانی است که مربوط به شدت و ضعف نفس است و انسان همه‌ی آن مراحل را از دوره‌ی جنینی همچنان پشت سر می‌گذارد 3- بلی چون وَحی بر نفس ناطقه‌ی رسول خدا«صلوات‌الله‌علیه‌وآله» نازل می‌شود. موفق باشید
5026
متن پرسش
سلام علیکم از اینکه مصدع اوقات حضرتعالی می‌شوم همین ابتدا عذر می‌خواهم. در چند سال اخیر رجب و شعبان و رمضان برایم اهمیت سابق راندارد. علت آن هم این است که بنده مشکلاتی برایم به وجود آمد و حتی یکی از این مشکلات واقعا نادر و آزار دهنده است . بنده در آغاز بروز این اتفاقات بسیار به رحمت الهی امیدوار بودم اما پس از گذشت چند سالی آن‌قدر ناامید شدم که نماز شب‌هایم که به طور دائم ترک نمی‌شدبه چند تا در ماه تقلیل یافت. با آن‌که مستحبات را هنوز انجام می‌دهم هیچ لذتی از آن‌ها نمی‌برم. حتی نمازهای واجب را باسستی و بی‌حالی می‌خوانم و دائم از خودم می‌پرسم برای چه باید زندگی کرد و امید داشت. .زخم‌هایی که بر دلم هست شاید قابل تحمل باشند اما سرزنش‌ها و ملامت دیگران در حالی که کاملا بی‌تقصیرم شدیدا آزارم می‌دهد.از بس دراین ماه‌های مبارک در عرفه و ام داوود شرکت کردم و ملتمسانه حاجت خواستم و نتیجه نگرفتم نا امیدم . حتی متاسفانه در عصبانیت ها به کفرگویی افتادم. از آینده شدیدا مضطرب و ناامیدم. قرار و آرامش ندارم. هیچ کس جز خداوند عزیز نمی‌تواند گره از این مشکلات بگشاید. نه به مظاهر و شادی‌های دنیای امروز دلخوشم و نه در اعتقادات خود سرسختم. گاه با خودم می‌گویم اگر قرار بود با این امتحانات این من خرد شود خب شده پس چرا خداوند دست از سر ما برنمی‌دارد. حاج آقا بنده آدم فوق‌العاده آرمانخواهی بوده‌ام و حتی امروز همان آرمان‌ها نور امید در دلم می‌گشایند ولی بسیار شکننده است و زود از دست می‌رود. چند سال است که تمام عالم پیش چشمم سیاه شده و حال و حوصله‌ی هیچ‌کس را ندارم. ولی دیگر فکر می‌کنم صبرم به پایان‌رسیده و طاقتی برای حفظ خویش ندارم.حاج‌آقا این سطور را در کمال نا امیدی از همه‌جا نوشتم. در آستانه‌ی ماه مبارک رمضان بنده را راهنمایی بفرمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: گفت: «گر به هر زخمی تو پر کینه شوی.... پس کجا بی‌صیقل آیینه شوی» عجیب است که خداوند گاهی بنده‌ی خود را شایسته‌ی آن می‌بیند که همه‌ی دنیا و اسم و رسم‌ها را از بگیرد تا تمام قلب او برای خودش کند، حال بنده اعتراض دارد. مگر طوری زندگی را شروع نکردی که جز خدا نمی‌خواستی حالا که خلق را با تو بد و بدبین کرده تا تو ناچار رو به سوی او اندازی داد و بیداد می‌کنی؟ گیرم همه‌ی آن‌چه می‌خواهی به تو داد، می‌شوی مثل بقیه، چرا به آن‌هایی نمی‌نگری که در عین این محرومیت‌های اسم و رسم‌دار، سراسر وجودشان امید است به آن‌چه در قیامت روسفیدند و دنیا آن‌ها را بازی نداده است. باید حسرت چه کسی را بخوری؟ به گفته‌ی مولوی: «سوی دریا عزم کن زین آبگیر.... بحر جو و ترک این مرداب گیر» به گفته‌ی محی‌الدین بن عربی: «اهل الله می‌دانند که انسان نمی‌تواند دارای چنان خوی نیکویی شود که با گرایش همه‌ی مردم سازگار باشد؛ بنابراین جان‌های خود را تنها به خشنودساختن خدا وا می‌دارند. مؤمن، خشنود به خشنودی خداست، و باکی نیست از این‌که منافق از ما خشمگین شود، زیرا او دشمن خداست». موفق باشید
4970
متن پرسش
باعرض سلام بنده در مورد مباحث ده نکته از معرفت النفس از نوار های صوتی آن این طور متوجه شده ام که این که شما میفرمایید بحث یک بحث تجربی است و اگر مطلبی را عقلی و نقلی بپذیریم ضرر کرده ایم، به این خاطر است که با حقیقت خودمان که همان نفس است روبه رو شویم و راه درک خود بدون تن و راه سلوک را پیدا کنیم. اگر این درست باشد بنده فکر میکنم لازم است قبل از کار کردن بحث های تجربی ده نکته مباحث عقلی و نقلی آن را کار کنیم. چون بحث اگر صرفا تجربی مطرح شود، خدشه پذیر است. با این کار، هم به آن مقصود عالی میرسیم و هم در طول کار کردن مباحث چون عقلا بحث را پذیرفتیم با خیال راحت جلو میرویم. با این توضیحات آیا مناسب میدانید قبل از کار کردن مباحث ده نکته، بحث روح و حقیقت انسان و توفی و... را به صورت عقلی ونقلی کار کنیم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همه‌ی تلاش ما در بحث ده نکته آن است که از مفهوم نفس عبور کنیم و خودِ نفس را درک کنیم. آن نوع تجربه‌ای خدشه پذیر است که موضوع آن مادّی باشد ولی وقتی موضوع آن حقایق باشد، بهترین مسیر است همان‌طور که انبیاء حقایق را حس می‌کردند. در کتاب «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» در این مورد عرایضی داشته‌ام. موفق باشید
4952
متن پرسش
با عرض سلام و ادب خدمت استاد عزیز دل... یکی از اساتید فلسفه اخلاق ما می گفت که گویا اخلاق در تمدن ما یک مسأله کم ارزش بوده است زیرا ما در تمدن اسلامی گذشته می بینیم فقط به افعال اخلاقی به صورت ریز و جزئی پرداخته اند و کتابهای اصلی ما در اخلاق مبتای خود را از اخلاق نیکوماخوس ارسطو و اصل حد وسط او گرفته اند و با دیدن اینکه این اصل هم با امت وسط قران می خواند مبنای دینی نیز برای آن جور کردند کتب اخلاقی ما نیز فقط به اینکه چه خوب است و چه بد بر اساس روایات پرداخته اند و مبنای محکمی ندارند یا زهرا سلام الله علیها
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: یعنی اخلاقی که بر مبنای توحید بنا شده و عمل صالح یا اخلاق را مبتنی بر عقیده‌ی پاک مطرح می‌کند بی‌مبناست؟ قرآن می‌فرماید «إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُه» یعنی‌ آن‌چه انسان را به سوی خدا بالا می‌برد عقیده‌ی پاک است و عمل صالح موجب رفعت بیشتر می‌شود. در دستگاه دین عمل اخلاقی جدای از عقیده‌ی توحیدی نیست و همه چیز بر مبنای قرب هرچه بیشتر به سوی حق معنی می‌شود و این غیر از اخلاق کانتی است که مبتنی بر ذهنیات انسان است و نتیجه‌اش تمدن غربی است که می‌بینید. موفق باشید.
4929
متن پرسش
سلام علیکم.با توجه به مباحث معرفت نفس علت حرف زدن بعضی افراد در خواب به کرات چیست؟ اینکه گاهی واقعه خواب دیده شده آنچنان به وجود انسان گره خورده که حتی اثرات آن به بدن فیزیکی هم سرایت می کند را متوجه می شوم اما اینکه بعضی افراد مرتب در خواب حرف می زنند را متوجه نمی شوم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر انسان در هنگام خواب به جهت مشکلات روحی از بدن خود به صورتی که باید جدا شود، جدا نشود احوالات روح‌اش، از جمله سخن‌گفتن‌های او به بدنش سرایت می‌کند و عملاً آن‌طور که باید از طریق خواب از تدبیر فعّال بدن راحت شود، راحت نمی‌شود. بهتر است با متعادل‌کردن مزاج و روان خود از این مشکل رها شود. موفق باشید
4915
متن پرسش
باسلام 1.آیا صفت ازلی بودن را هم انسان می تواند داشته باشد؟توضیح بفرمائید؟ 2.آیا هست ها کم و زیاد می شود؟ 3.فرق اسما و صفات چیست؟ 4.اینکه امیرالمومنین(علیه السلام) می فرمایند اگر حجاب ها کنار برود برمعرفتم افزوده نمی شود چگونه با این فرمایش آیت الله جوادی که می گویند بعد از این دنیا سیر علمی ادامه دارد جور در می آید چون امیرالمومنین فرمودند اضافه نمیشود پس چگونه سیر می کنند؟ 5.کتاب جدید انسان از تنگنای وجود همان انسان از دیدگاه اسلام است یا نه؟ در صورتیکه همان است آیا باید باشرحش بخوانیم یا نه؟و در صورتیکه همان نیست آیا این کتاب را می خواهید شرح بدهید یا نه؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- این‌که اثبات می‌شود نفس انسان جسمانیة الحدوث و روحانیة‌البقاء است یعنی به عنوان شخص خاص با جسم خود شروع شده ولی تا ابد موجود است 2- وجود از جهت ظهور در مظاهر مختلف ظاهر می‌شود و ممکن است آن مظهر از بین برود ولی وجود از بین نرفته و یا کم و زیاد نشده بلکه شرایط ظهور وجود در آن منظر از بین رفته 3- صفات الهی وقتی بخواهد وجود پیدا کند و تحقق یابد به صورت اسم تحقق می‌یابد مثل آن‌که صفت حیّ الهی وقتی بخواهد ظهور یابد به صورت اسم حیّ محقق می‌شود پس در واقع صفت یک مفهوم است و تحقق آن را اسم گویند 4- سیر علمی مربوط به کسانی است که در آن مقام نیستند. اولیاء معصوم در همین دنیا در قیامت حاضرند 5- همان است با تجدید نظر کلی و اضافه‌شدن فصل آخر. نمی‌دانم توفیق شرح آن را دارم یا نه. موفق باشید
نمایش چاپی