بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: اعیان ثابته

تعداد نمایش
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
16543
متن پرسش
با سلام: 1. ببخشید آیا در حال فنای ذاتی، عین ثابت باقی می ماند یا نه؟ آخه علامه حسن زاده و آیت الله رمضانی نظرشون اینه که باقی می ماند ولی متوجه شدم که علامه طهرانی میگه در حال فنا، حتی عین ثابت هم باقی نمی ماند و حتی در این مساله با علامه طباطبایی چند جلسه بحث داشتند چون علامه طباطبایی هم موافق با باقی ماندن عین ثابت بودند که در نهایت علامه طباطبایی نظر ایشان را قبول کردند. به هرحال بنده گیج شدم. لطفا بفرمایید کدام درست است؟ 2. در کتابی خواندم که حضرت ابراهیم (ع)، فنای اسماء و صفات یا به عبارتی توحید اسماء و صفات برایش به صورت مقام و ملکه شده بود ولی فنای ذاتی به صورت حال برایش پیش می آمد و مقام نشد. البته در آن دنیا، مقام فنای ذاتی برای ایشان حاصل می شود. خواستم بپرسم آیا این حرف درست است؟ 3. پیامبران امت های گذشته تا چه درجه ای رشد می کردند؟ آیا به پایان سفر اول یا فنای ذاتی می رسیدند؟ مقام بقاء چطور؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در فنای ذاتی، انسان از خود فانی و به حق باقی است و چنین احساسی حتماً با بقای عین ثابته‌ی سالک همراه است، ولی او خود را که همان عین ثابته‌اش می‌باشد، ابداً مدّ نظر ندارد ولی عین ثابته‌ی او به حقّ باقی است و او به نور حق می‌بیند و می‌شنود بدون آن‌که آن حالت را به خود نسبت دهد. اگر اختلافی هست، اختلاف در تعبیر است 2- با توجه به آن‌که در آیه‌ی 260 سوره‌ی بقره، حضرت ابراهیم مأمورند تا به اراده‌ی الهی آن 4 پرنده‌ی ذبح‌شده و مخلوط‌شده را بخوانند و آن‌ها به صورت زنده به سوی حضرت برگردند تا حضرت ابراهیم به مقام احساسی بشود که حضرت حق مردگان را زنده می‌کند؛ حضرت در مقام فنای ذاتی قرار دارند 3- ما در سوره‌ی واقعه در توصیف مقام مقربین که در مقام بی‌واسطه با حضرت حق هستند در توصیف امت‌های گذشته داریم: «ثلة من الاولین و قلیل من الاخرین» که مقربینِ در امت آخر، یعنی حضرت محمد«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» اولیاء معصوم هستند. و سوره در توصیف امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» است. از این جهت باید متوجه بود که مقربین در امت‌های گذشته، کم نبوده‌اند. موفق باشید

16531
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید. ببخشید: 1. گاهی اوقات بعضی ها می گویند که سعه وجودی انسان ها با پیشرفت و ترقی در دو جنبه علم و عمل، زیاد می شود و گاهی بعضی دیگر می گویند که هر کسی یک سعه وجودی ثابتی دارد و به هیچ وجه نمی توان ان را کم و زیاد کرد. اخر آقای طاهرزاده من گیج شدم. لطفا کمکم کنید که سرانجام آیا سعه وجودی انسان کم و زیاد می شود یا نه؟ و اگر جواب مثبت است لطفا بگویید چگونه؟ 2. آیا معنای اصطلاح سعه وجودی با اصطلاح عین ثابت فرق می کند؟ لطفا توضیح دهید؟ 3. ببخشید آیا این حرف صحیح است که بگوییم ما در این زمان که از نعمت تفکرات و نظریات ابن عربی و ملاصدرا و ... مطلعیم، پس عرفان و خداوند و هستی و ... را بهتر از رسول اکرم (ص) و اهلبیت (ع) شناختیم؟ آخر آن ها که به این شکلی که ما اکنون از ابن عربی ها و ملاصدرا ها بهره بردیم، آن ها که بهره نبردند. لطفا توضیح بفرمایید. ممنون
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان در ذات خود ممکن‌الوجود است و هرکس دارایِ امکان خاص و یا سعه‌ی خاصی است که همان «عین ثابته‌ی» اوست و هرکس باید تلاش کند به نور محمد و آل محمد«علیهم‌السلام» سعه‌ی خود را در مقام امکان از قوه به فعل درآورد. مسلّم یک خانم با وسعت‌دادنِ امکان خود، مرد نمی‌شود ولی می‌تواند زنِ خوبی بشود. و هرکس از جمله ملاصدرا و محی‌الدین اگر در راه سلوک إلی اللّه قرار گیرند، خود را جیره‌خوار سفره‌ی محمد و آل‌محمد«علیهم‌السلام» می‌دانند. سگ کیست کسی بتواند حتی خود را در عرض آن ذوات مقدس قرار دهد، چه رسد بخواهد از آن بزرگانِ بزرگ برتر باشد! موفق باشید

16327
متن پرسش
با عرض سلام و خدا قوت: ببخشید چند سوال از محضرتان داشتم: 1. در پاسخ بعضی سوالات دیدم که نوشتید، مثلا خداوند زردآلو را زردآلو نکرد بلکه فقط او را وجود بخشید. خواستم بدانم یعنی خداوند قدرت خلق کردن زردآلو را ندارد؟ آخه اینطور قدرت خدا محدود میشه که فقط خداوند میتونه یه چیزی رو موجود کنه ولی اون چیزی که موجود میشه دیگه دست خدا نیست که چی باشه و به ذات اون موجود بستگی داره که زردآلو بشه یا...؟ 2. در همین موضوع سوال دیگری ازتون دارم که عین ثابت و سعه وجودی انسان ها هم آیا باز خداوند به آن ها وجود میبخشه؟ یعنی مثلا آقای قاضی (ره)، با سعه وجودی مثلا 20، آیا خداوند اراده کرد سعه وجودی ایشون بشه 20 یا نه بلکه اقتضای ذات و روح آقای قاضی این سعه وجودی (20) است و مثلا با سعه وجودی 19 نمی تواند به عالم دنیا وارد شود و متولد شود؟ خوب اگه اقتضای ذات ایشون باشه خوب باز قدرت خدا محدود میشه؟ 3. ببخشید ابهامی برام پیش اومده که میگم مگه خداوند عادل نیست پس چرا مثلا اقتضای ذات آقای قاضی مثلا 20 باشه که فقط در این سعه وجودی می تواند متولد شود ولی سعه من مثلا 5 باشه. اگه اقتضای ذات اون 20 است چرا مال من نباشه. آیا اینکه اقتضای هر ذاتی چه عین ثابت و چه مقدار سعه وجودی داشته باشد را خدا تعیین میکنه؟ یعنی خداوند اراده می کند سعه وجودی من چقدر و سعه وجودی آقای قاضی چقدر باشد؟ خواهشا به همه سوالات جواب بفرمایید تا شاید با کنار هم گذاشتن جواب ها، ابهام و شبهه ام حل شود. خداوند خیرتان دهد. ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این موضوع از موضوعات ظریف فلسفی و کلامی است. مرحوم شهید مطهری تا حدّی در کتاب ارزشمند «عدل الهی» موضوع را مورد مداقّه قرار داده‌اند. زیرا «امکان»، ذاتیِ هر شیئی است و حضرت حق، امکانِ هر شیئ را «وجود» می‌دهد. به همین جهت می‌فرماید: « قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ» حجت بالغه از آن خداوند است. بدین معنا که فردای قیامت کسی نمی‌تواند بگوید چرا من چنین شدم که هستم. زیرا در جواب گفته می‌شود خداوند آن‌چه تو بوده‌ای را، وجود داده است. که البته این بحث، عرضِ عریضی دارد. موفق باشید

16201
متن پرسش
سلام علیکم: حالتان چطور است؟ سوالی در خصوص تشکیک در ماهیات داشتم. بنده از یکی از اساتید عرفان و فلسفه شنیدم که آخوند ملاصدرا در اسفار تا حدودی می خواهد که تشکیک در ماهیات را قبول کند ولی مثل اینکه آخوند صدرالمتألهین یا به تشکیک در ماهیات تصریح نکرده اند و یا اینکه آخوند ملاصدرا تشکیک در ماهیات را به عنوان یک اعتقاد قبول ندارد. اما بعضی از عرفا و فلاسفه با اینکه تشکیک در ماهیات را بصورت صریح و واضح و شفاف اثبات نمی کنند ولی منکر این بحث هم نیستند و آن را بصورت قاطع رد نمی کنند. بنده در حال خواندن فلسفه هستم. اگر می شود سیر تاریخی این بحث را و افرادی که قائل به این نظریه هستند را معرفی کنید و یا کتب اشان را ذکر بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تشکیک در ماهیات، به معنای حدّ وجود معنا ندارد مثل آن است که بگویند ماهیت این درخت، شدت و ضعف دارد در عین درخت‌بودن. ولی تشکیک در ماهیت به معنای عین ثابته که در عرفان مورد بحث است، معنا دارد زیرا یک‌مرتبه‌ی عین ثابته برای هر موجود، مقام احدیت است و یک‌مرتبه، مقام واحدیت، و یک‌مرتبه مقام تعیّن خارجی. موفق باشید

16082
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: پیرو سوال 16035 آقای یزدان پناه در کتاب مبانی و اصول عرفان نظری، نظری جز این دارند: در آن کتاب آمده است اعیان ثابته در مرتبه واحدیت معلوم حق می گردد - در بخش دیگر کتاب می فرمایند اعیان ثابته در تعین ثانی معنا پیدا می کند و همچنین فیض اقدس مطابق تعین ثانی می دانند و تعین ثانی را مقام واحدیت معرفی می کنند. سخنان آقای رمضانی در این خصوص: اما از این جهت که آنها «من حیث هی موجودة بوجود علمی»، باید بگوئیم: آنها در صقع ذات، در حضرت علمیه، در مرتبه واحدیت و در تعیّن ثانی قرار دارند؛ یعنی در حضرت احدیّت و در غیب ذات حرفی از اعیان ثابته نیست تنها جایی که می‌توان برای آن در نظر گرفت و از آن دفاع کرد حضرت علمیّه است که از آن به مرتبه واحدیت یا تعین ثانی و یا تعابیر دیگری که ممکن است وجود داشته باشد، تعبیر می شود. ما فعلاً در مقام تعریف و بیان مرادیم، اثباتِ اعیان ثابته و‌ اشکالات آن و جواب‌ از آن اشکالات، در مراحل بعدی بحث دنبال می شود. بنابراین مجلّ تقرّر اعیان ثابته از آن جهت که به وجود علمی موجودند، حضرت علمیه است نه حضرت احدیت و نه هویت غیبیّه، مانند این که شما اگر بر ذات و هویت غیبیۀ خودتان تمرکز کنید خواهید دید در آنجا هیچ کثرت و تعینی نیست؛ اما وقتی در صقع ذات و حضرت علمیۀ خودتان، تصورات ذهنی خودتان را سامان می دهید، می‌بینید که آنها در برابر شما رژه می‌روند، تکثر معنا پیدا می کند و بعضی از آنها از بعضی دیگر امتیاز می یابند اینها در مرتبه ذات شما به این نحوه ظهور و حضور یافته و مشاهده می‌شوند. این، یک مثال بود اکنون شما این مثال را بالا ببرید و بر صقع ذات حق تعالی و مرتبۀ واحدیت و حضرت علمیه تطبیق دهید. در هویت غیبیه که «لا اسم و لا رسم له» هیچ خبری از کثرت نیست، در مرتبه احدیت هم که حقیقتی یک پارچه است و تعین پیدا کرده و اصطلاح تعین اول را به خودش اختصاص داده خبری از آنها نیست چون همۀ کثرات در تعین اول مستهلک اند؛ اما در مرحله تعین ثانی یا مرتبه واحدیت است که می‌توانیم تکثر را تعقل و تصور کنیم. و در همین جا است که اعیان ثابته، تکثر اسماء و صفات و ظلال و سایه های اسماء و صفات مطرح است. عبدالرزاق کاشانی عین ثابت را این گونه تعریف می کند: «"العین الثّابتة" هی حقیقة الشیء فی الحضرة العلمیّة لیست بموجود بل معدومة ثابتة فی علم الله و هی المرتبة الثّانیة من الوجود الحقّی.» عین ثابت همان حقیقت شیء در حضرت علمی است، موجود نیست بلکه معدوم است و در علم خدا ثابت است و آن مرتبه ی دوم وجود حق می باشد. و موارد دیگر. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی در توصیف اعیان ثابته گفته می‌شود «ما شمّت رائحة الوجود» نظر به حقیقت علمیِ اعیان ثابته دارند و این مقام احدیت است که همه‌چیز در آن مقام مستهلک می‌باشد. می‌ماند که اگر برای حضرت حق مقام هویت غیبیه‌ای را نیز مدّ نظر قرار دهیم – به عنوان مقامی بالاتر از مقام احدیت – مقام احدیت به عنوان تعیّن ثانی مطرح می‌گردد. ولی اگر مقام احدیت را تعیّن اول گرفتیم، مقامِ واحدیت می‌شود تعیّن ثانی. در هر حال وجود علمیِ اعیان ثابته، غیر از وجود عینی آن‌ها است که با تجلیِ اسماء الهی بر آن‌ها شکل می‌گیرند و بدین لحاظ گفته می‌شود وجود عینی اعیان ثابته در مقام تعیّن ثانی قرار دارند. عمده توجه به دو مرتبه‌ی علمی و عینی اعیان ثابته است. مهم نیست که ما تعیّن اول و ثانی را چگونه قلمداد کنیم. به نظر بنده همان‌طور که جناب آقای یزدان‌پناه تعیّن اول را «احدیت» و تعیّن ثانی را «واحدیت» گرفته‌اند، جمع‌بندیِ خوبی است. موفق باشید 

16035
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: جایگاه اعیان ثابته کجاست؟ در مقام احدیت یا واحدیت؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در شرح کتاب مصباح الهدایه عرض شد که مقام علمی اعیان ثابته مقام احدیت است ولی مقام عینی آن که با تجلی اسماء الهی ظهور می کند مقام واحدیت است. موفق باشید

15887
متن پرسش
با سلام: 1. می فرمایید در مبانی عرفان اسلامی صحبت از ماده و مثال و ... نیست و فقط حق در صحنه است، به نظر میاد اشکالات آقای مطهری در این مورد که با قبول این مبنا حرکت و حرکت جوهری و زمان و ماده و بسیاری از مسائل نفی میشه، صحیح باشه اشکالات اقای مطهری. 2. باز من این مساله رو درست درک نمی کنم که جایگاه ماهیات در عرفان کجاست ما واقعا حیوان الناطق رو از انسان انتزاع می کنیم که یک معنای مستقل هست در حالی که هیچ چیزی قراره مستقلا معنا نده و باز جهان رو متکثر می بینیم و ماهیات خارجی رو مختلف بهر حال این که دروغ نیست. 3. آقای جوادی ضمن این که در سوال قبلم فرمودین که برای ماهیات هویت استقلالی قائل نیستن بنده طبق تقریر آقای فیاضی از کلام ایشون عرض می کنم که کلام آقای جوادی اینه که واقعا هیچ ماهیتی در خارج وجود نداره و ماهیاتی که ما در خارج می بینیم فقط احساس ما در برخورد با وجوده ما در برخورد با وجود، انسانی با یک سر و دو گوش و بدن و جسم احساس می کنیم و گرنه خارج اصلا اینطوری نیست. این حرف آقای جوادیه. خب حاج آقا اگر اینطور نگیریم هیچ وقت نمیتونیم کثرات رو به وحدت برگردونیم اما اینم اشکالاتی داره. اشکال اول: فرضا قبول که ماهیات در خارج نیستن اما در ذهن که هستن و ذهن هم البته موطنی از مواطن خارج هست در یک نگاه کلی این یعنی ماهیت در موطنی تحقق داره و در موطنی تحقق نداره در حالی که قواعد حکمت تخصیص نمیخوره و دلیلی هم بر این تخصیص نیست. اشکال دوم: حتی اگه بپذیریم که در ذهن مفاهیم متکثر و تصاویر و صور متعدد هست باز این کثرتی هست که مخالف با وحدته و این کثرت اصلا با وحدت جمع نمیشه حیوان الناطق با خط و با مقولات عشر جمع شدنی نیست پس در موطن ذهن کثرات موجوده کثراتی که به وحدت بر نمیگردن و به همین میزان وحدت شخصی زیر سوال میره. اشکال سوم: و باز اگه نظر آقای جوادی رو قبول کنیم ارزش ادراکات ظاهر حداقل زیر سوال میره. بنده نظر علامه رو هم تحقیق کردم ایشون میگن ماهیات حدود وجودن و از نداری ها هست اما آقای جوادی میگن همینم نیست اصلا ماهیاتی که ما اسمش رو ماهیت مخلوطه می گذاریم فقط احساس ما در اثر برخورد با وجوده وگرنه خارجیت نداره.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ماهیات در ذهن به عنوان صور متعدد به صورت علم مطرح است و علمِ به کثرت که کثرت نیست تا با وحدت شخصی وجود جمع نشود! از طرفی حضرت استاد جوادی که نفیِ ماهیت در خارج را مطرح می‌کنند، به معنای نفی استقلالی ماهیات است، نه آن‌که «وجود» به صورت‌های مختلف، مطابق عین ثابته‌ی اشیاء ظهور نداشته باشد. و این همان حدّ وجودی است که مرحوم علامه برای ماهیات به زبان فلسفه اظهار می‌دارند. موضوع روشن است باید زبان علمی آن را بدانیم به‌خصوص که نباید بین زبان عرفان و فلسفه خلط نمود. موفق باشید

15857
متن پرسش
با سلام: آیا زمانی که آسمانها به شکل دود بوده زمین هم به همین صورت بوده؟ این جمله که انسان دنیایی سیر تکامل دارد و تعین ندارد یعنی چه؟ آیا انسان در عین ثابته اش تعین دارد و آیا با مرگ تعین می یابد؟ من کتابهای معرفت نفس و از برهان تا عرفان و خویشتن و... را مطالعه کرده ام ولی این سوالات را هم دارم. ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- وقتی آسمان به صورت دود بود، هنوز زمینی خلق نشده بود. همه‌ی عالم با همان ماده‌ی «دود» شکل گرفت 2- تعیّن اولیه‌ی انسان همان عین ثابته‌ی اوست که در مقام «امکان» است. و تعیّن ثانویه‌ی او با اراده و انتخاب‌هایش شکل می‌گیرد. موفق باشید

15696
متن پرسش
سلام علیکم استاد: خدا قوت. استاد در مبحث مقام احدی که آن را کثرت علمی می گفتیم و بالاخره نحوه کثرتی در میان است و ما گفتیم ظهور کثرت نیاز به تجلی حقیقت غیبی دارد و این تجلی در موطن انسان کامل است پس این مقام احدی یا کثرت علمی همان مقام ختمی است و خبر از مقام فیض اقدس می دهد؟ استاد ما در جایی دیگر هم فیض مقدس را مقام خلیفه اللهی می دانیم این مقام به نسبت و اعتبار روی کردن به مخلوق است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کثرت علمی، علم به اعیان ثابته است و علم به کثرت که کثرت محسوب نمی‌شود. موفق باشید

15512
متن پرسش
با سلام و تحیت خدمت استاد طاهر زاده: بابت راهنمایی که کردید ممنون و کاملا درست می فرمایید که باید به مطالعه عرفان نظری به طور تفصیلی البته زیر نظر استاد خبیر پرداخت تا این مسایل به طور کلی واضح و فهمیده شود ولی بنده در وضعیتی و شرایطی هستم که امکان خواندن عرفان نظری ندارم ولی قصد دارم که در یکی دو سال آینده زیر نظر استاد شروع به خواندن عرفان کنم. ولی از شما خواهشمندم فقط به این دو سه سوال من تا جایی که امکان دارد به صورت مفصل پاسخ دهید و من هم دیگر در این مورد سوالی نمی کنم تا ان شاءالله خداوند توفیق بده در تحت اشراف یک استاد شروع به خواندن عرفان کنم. 1. در جایی خواندم. ان اولیا الهی که علاوه بر جنبه سلوکی، عالم و درس خوانده هم باشند، وقتی که به کمال می رسند در عالم بقا که عرفا بر اساس سعه وجودی مقام دارند و هر که سعه بالاتری داشته باشد، در عالم بقا مقام بالاتری دارد؛ نسبت به اولیا الهی که درس خوانده نیستند و فقط به ضروریات دینی اکتفا کرده اند، اولیا درس خوانده در عالم بقا مقام بالاتری دارند. خواستم از شما بپرسم که آیا طبق این حرف، در عالم بقا سعه عرضی هم تاثیر زیادی دارد و آنهایی که با کسب علوم زیادی، سعه عرضی خود را زیاد کرده اند، مقام بالاتری دارند؟ 2. آیا سعه ذاتی همانند سعه عرضی، تغیر می کند و یا زیاد می شود؟ 3. مقام عرفا در عالم بقا بر اساس سعه ذاتی است یا سعه عرضی یا هر دو با هم تاثیر دارند؟ 4. آیا خداوند سعه وجودی و عین ثابت افراد را بر اساس حکمت و علم خود تعین کرده که مثلا یکی سعه وجودی بالایی دارد ولی دیگر سعه کمی؟ یا اینکه خود شخص در همان عالم الست و عالم قبل از دنیا، سعه و عین ثابت خود را تعین کرده که مثلا من در دنیا سعه بالایی دارم و دیگری سعه پایینی انتخاب کرده؟ یا اصلا هیچکدام نیست و اینطور است که امکان ذاتی هر انسانی فقط در یک عین ثابت مشخصی می تواند لباس وجود را به تن کند و به دنیا بیاید و در غیر آن سعه و عین ثابت نمی تواند به این دنیا بیاید و لباس وجود به تن کند؟ کدام یک از این تقریر ها درست است؟ 5. اگر افراد با کسب علوم می توانند سعه عرضی خود را زیاد کنند و در عالم بقا مقام بالاتری داشته باشند، خواستم از شما بپرسم مگر نه علوم بی نهایت هستند پس یعنی شخص می تواند همینطور سعه وجودی خود را زیاد کند؟ مگر عین ثابت محدود کننده سعه وجودی نیست که اجازه می دهد سعه انسان تا حدی رشد کند. پس چگونه است؟ در دفعه قبل به این سوال آخر جواب دادید ولی مقداری مبهم بود. لطفا اگه ممکنه مقداری مفصل تر مطلب را باز کنید. با تشکر. خواهش می کنم اگر می شود از جواب دادن سوالات دریغ نفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- علم واقعی که نظر به حقیقت دارد، مسلّم انسان را در دنیا و آخرت وسعت می‌دهد و با جان انسان متحد می‌گردد و لذا دیگر عرضی و ذاتی در میان نمی‌ماند. بر عکس اطلاعات، که همه‌ی این‌ها تا دم برزخ هست و از آن به بعد، مائیم و عقاید و اراده‌های ما 2- انسان‌ها در قیامت با چیزهایی روبه‌رو می‌شوند که فکرش را هم نمی‌کردند و به یک معنا برایشان رفع حجاب می‌شود و با تجلیّات جدیدی روبه‌رو می‌گردند به همان معنایی که قرآن می‌فرماید: «بَدا لَهُمْ مِنَ اللَّهِ ما لَمْ يَكُونُوا يَحْتَسِبُونَ» (47/ زمر) برای آن‌ها از طرف خدا چیزهایی آشکار می‌شود که حسابش را هم نمی‌کردند. 3- هر دو موجب تجلیّات جدید می‌شود 4- امکان ذاتی هر شخص مشخص است و در آن محدوده می‌تواند سیر کند. مثل این‌که یک زن در محدوده‌ی زن‌بودن خود به کمالات عالیه‌اش دست پیدا می‌کند، ولی نمی‌تواند مرد شود و برعکس 5- عرض شد قلب انسان، ظرفیت گرفتن بی‌نهایت تجلیّات الهی را جهت قرب دارد و محدودبودن عین ثابته، در رابطه با سیر إلی اللّه نیست؛ این راه برای هرکس باز است. موفق باشید

15489
متن پرسش
با سلام و خسته نباشید خدمت استاد معظم جناب اقای طاهرزاده: غرض از مراحمت، بنده از مبحث عین ثابت برداشتی کردم لطفا حضرتعالی در جاهایی که خلط یا اشتباه کرده ام تصحیح و در جاهای مورد نیاز توضیح بفرمایید. 1. گویا اینطور است که خداوند برای انسان مناسب با امکان ذاتی اش، ظرفیت وجودی اراده کرده است که برای هرکس متفاوت با دیگریست. بعد انسان یک سعه وجودی ذاتی دارد که به وسیله علم و عمل می تواند آن را افزایش دهد تا جایی که سعه وجودی او در نهایت به اندازه عین ثابتی که خداوند برای او اراده کرده است، می شود. خواستم از شما بپرسم که مگر علوم بی نهایت نیستند؟ پس انسان می تواند با کسب علوم، مدام سعه وجودی خود را زیاد کند. پس عین ثابت. که محدو کننده سعه وجودی است چه می شود؟ 2. همانطور که در پاسخ برخی از سوالات فرمودید، امکان ذاتی صدام بر اساس عین ثابتش؛ با اختیار خود می تواند شهید خرازی شود ولی هرگز امام خمینی نمی تواند شود. خواستم ازتون بپرسم که منظورتان از هرگز امام خمینی نمی شود اینست که عین ثابت صدام در نهایت آنقدر نیست که به اندازه عین ثابت امام حمینی (ره) شود یا منظورتان اینست که قابلیت رسیدن به مقام امام خمینی را ندارد که در اینصورت با آن مطلب که همه انسان ها قابلیت رسیدن به کمال دارند، منافات پیدا می کند و همچنین از آن جمله که فرمودید می تواند با اختیار خود شهید خرازی شود یعنی نهایت ظرفیت عین ثابت او آنقدر است که اگه تقریبا تمام استعدادات عین ثابتش را به فعلیت برساند در نهایت به مقام شهید خرازی می تواند برسد؟ لطفا توضیح دهید. 3. وقتی انسان گناه می کند از سعه وجودی او کم می شود. یعنی مقداری از استعدادات خود را می سوزاند و دوباره با توبه آن ها را خداوند به او می دهد. و می تواند با کسب علم و عمل به نهایت سعه وجودی خود که همان عین ثابت خود است، برسد؟ لطفا توضیح دهید. و همچنین بفرمایید که سعه ذاتی و عرضی چیست و گناه کردن، کدام را کم می کند؟ باتشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- انسان در همان سعه‌ی قلبی‌اش تا بی‌نهایت می‌تواند جلو رود زیرا قلب او برای درک حقایق عالم ظرفیت بی‌نهایتی دارد به همان معنایی که خداوند در حدیث قدسی می‌فرماید: «لا يَسَعُني اَرْضِي وَلا سَمائي و لَكِنْ يَسَعُني قَلْبُ عَبْدِي المُؤمِن» زمين و آسمانم گنجايش مرا ندارند ولى قلب بنده مؤمن من دارد. و از این جهت انسان‌ها تفاوتی نسبت به همدیگر ندارند 2- هرکس در مقام امکانِ ذاتی خودش به کمال لازم می‌رسد. حال اگر امکانِ ذاتی‌اش انسان باشد، می‌تواند به کمال ذاتی خود برسد، چه امام خمینی باشد و چه صدام. زیرا از نظر انسان‌بودن و داشتنِ ظرفیت تجلی همه‌ی اسماء تفاوتی ندارند 3- همین‌طور است. انسان با گناه، از سعه‌ی اصلی انسانی خود دور می‌شود و با توبه جبران می‌گردد 4- سعه‌ی ذاتی همان مقام امکانی افراد است و سعه‌ی عرضی آن چیزی است که انسان با اراده‌ی خود به‌دست می‌آورد. موفق باشید

15485
متن پرسش
با سلام: استاد بزرگوارم بنده در مورد نظر آقای جوادی آملی از شما سوالی پرسیدم، در مورد نظر آقای جوادی در مورد نفی ماهیات با این موضوع که آقای جوادی ماهیات رو در خارج به طور کلی چه به عنوان منظر و مظهر وجود چه دارای تحقق به تبع وجود نفی میکنن و اصلا قائل به هیچ نوع ماهیتی در خارج نیستن. من سعی کردم مزاحم اوقات شما نشم اما نشد. حضرت استاد بالاخره ما در کارهای روزمره با ماهیات سر و کار داریم در صنایع، معادن، پزشکی و تمام شوون عملی زندگی، خب این ماهیات اگر در خارج نیستن چطوری ما این ها رو با نگاه به خارج داریم انشاء می کنیم کارهای روزمره رو بر اساسشون تنظیم می کنیم؟ من اینو متوجه نشدم مثلا بنده روی صندلی میشینم آب مینوشم درخت می بینم. چطور میشه این ها هیچ کدوم در خارج از ذهن من هیچ تحققی نداشته باشه؟ آیا این مبنا کاشفیت علوم از خارج رو نفی نمیکنه؟ و ما رو با تفکر سوفسطایی مواجه نمیکنه؟ با این فرض تمام یافته های علوم چون روی ماهیات داره پیاده میشه نفی نمیشه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با نگاه اصالت وجودی، چنان‌چه انسان سلوک لازم را در خود ادامه بدهد آن‌چه را تحت عنوان ماهیات می‌بیند، همه را مظاهر وجود در اعیان مختلفه می‌یابد و این غیر از سوفسطایی‌گری است. موفق باشید

15413
متن پرسش
با سلام: حضرت استاد امام خمینی (ره) در دستگاه عرفانی خودشون جعل رو به ماهیت میزنن و مجعول رو ماهیت میدونن در این مورد بنده ندیدم فرمایشی داشته باشید نظرتون در مورد این دیدگاه امام چیه؟ و منظور امام از ماهیت آیا همون اعیان ثابته هست؟ و اینکه امام سلسله تشکیکی که در ظهور و نمود هست رو با این فرض چطور توجیه میکنن؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که متوجه‌اید ماهیات در عرفان، مربوط به اعیان ثابته‌ی مخلوقات است و جعلِ آن‌ها به معنای وجوددادنِ آن‌ها است از طریق تجلیّات اسماء الهی به امکانِ ذاتی آن‌ها. موفق باشید

15373
متن پرسش
بسمه تعالی سلام: 1. شما در بحث نبوت فرمودید: مقام عصمت پیامبر موهبتی است به خاطر لیاقت این موهبت به او شده است. سوال اینجاست همان امکان ذاتی و عین ثابته پیامبر در عین ثابته ی خود طلب چنین مقامی کرده و حضرت رب برای او قرار داده است یا ناشی از رعایتهای پدر و مادر پیامبر بوده و لایق دریافت چنین فرزندی از طرف خدا شده اند چگونه بحث عین ثابته با معداتی که ما فراهم می کنیم جمع می شود از یک طرف می گوییم هر نفسی در عین ثابته طلب چنین بودنی داشته است و می بینیم در یک خانواده خوب یک فرزند بد متولد می شود و برعکس مثلا امام زاده، آدم بدی می شود در حالی که پدرش امام است و معداتی که امام برای دریافت فرزند صالح فراهم کرده نقصی ندارد که بگوییم مشکل از طرف امام بود که صاحب چنین فرزندی شد یا برعکس، در یک خانواده نامناسب بچه ی متولد می شود که در آینده انسانی متعالی می شود در حالی که این خانواده لایق دریافت چنین فرزندی نیستند توضیح فرمایید؟ 2. حال که فرزند امام معصوم در عین ثابته بد بودن خود را انتخاب کرده و در عالم ماده بروز داده است اما بالاخره فرزند امام شده یعنی امام هم در عین ثابته خود صاحب چنین فرزند شدنی را انتخاب کرده است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- حضرت آیت اللّه حائری شیرازی در کتاب «تربیت اسلامی»شان نکاتی در مورد نقش شرایط دارند مبنی بر این‌که شرایط یا معدّات، تنها در آن حدّ مؤثرند که انسان‌ها بخواهند از آن استفاده کنند. در موضوع رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» باید بین ولایت آن حضرت و مقام قربی که دارند، با مقام نبوت آن حضرت که مربوط به نیاز زمان خاصی است که حضرت در آن زمان متولد شده‌اند، تفکیک کرد 2- چه مشکلی پیش می‌آید که شخصی در عین آن‌که فرزند امام است نتواند از شرایط خود استفاده کند؟ شاید حکمتی هم در این موضوع باشد که صرف محیط و شرایط، تعالی و کمال محقق نمی‌شود. موفق باشید

15369
متن پرسش
بسمه تعالی سلام: 1. در پاسخ به سوال قبلی که حضرت علی اصغر (ع ) و رقیه (س) کودک بودن و به سن تکلیف نرسیده بودند در حالی که آنها باب الحوایج هستند و مقاماتی دارند که ما به آنها متوسل می شویم در حالی که در این دنیا عمر طبیعی نکرده اند و مثل امامان کمالاتی کسب نکرده اند چگونه توجیح می کنید فرمودید که هر کس مطابق اعیان ثابته و اختیار قبل از خلقتش در این دنیا با همان انتخاب اولیه اش شخصیت خود را شکل می دهد و حضرت حق بر همان اساس مسیر او را برایش تعیین می کند حالا اگر ما در امکان ذاتی در علم الهی و عین ثابته خود کل شخصیت خود را انتخاب کردیم و جواب الست بربکم را هر کس در عین ثابته به نحوی داده حضرت علی اصغر (ع) هم این گونه داده که من در رکاب پدرم در شش ماهگی شهید شوم یعنی تمام اتفاقات و رفتارهای که به صورت جزئی ما در این دنیای حادث انجام می دهیم در علم الهی به صورت دفعی انجام داده و انتخاب کرده ایم پس رفتارهای ما در این دنیا به نوعی می شود گفت بروز آن شخصیتی که در عین ثابته انتخاب کرده ایم و در این جا نمی خواهم بگوییم اختیار زیر سوال می رود ولی مطلب این است که شما در بحث عصمت می فرماید ائمه کمالشان در حفظ عصمت است یعنی عمری تلاش می کنند عصمت خود را حفظ کنند و بقیه مردم تلاش می کنند به عصمت برسند این درست، اما حضرت علی اصغر (ع) که هنوز بزرگ نشده و به سن تکلیف نرسیده، و حتی اگر عصمت موهبتی را برای ایشان قبول کنیم خوب هیچگونه تلاشی در حفظ آن نکرده اند که بگوییم عمری تلاش کرده اند و عصمت موهبتی که خدا به ایشان داده بود حفظ کرده اند مثل ائمه، در حالی که ما متوسل می شویم یعنی نوعی عصمت قائلیم به آن حضرت و حاجت می گیریم؟ 2. قسمت دوم سوالم این است که آیا روایاتی داریم که اثبات کنند ائمه ما در مورد حضرت علی اصغر (ع) و رقیه (س) در مورد عصمت و مقاماتشان صحبت کرده باشند؟ معرفی فرماید. 3. قسمت سوم سوالم: آیا می شود عین ثابته را با این مثال معرفت النفسی حل کرد که مثلا نفس یک اراده بر عملی می کند همین که اراده بر عمل کرد و در مقام خودش آن عمل انجام گرفت فقط می ماند این که آن را در عالم ماده به جزئیت انجام دهد؟ 4. قسمت چهار سوالم: اصلا عین ثابته اشاره به عالم اول ما خلق الله که عقل است دارد یا همان عالم ذر یا علم الهی در ذات احدی اشاره دارد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید انسان در ذات خود و در بُعد امکانِ ذاتی‌اش، مختار است و در تمام طول عمر خود با انتخاب‌هایی که هرلحظه می‌تواند انجام دهد، به‌سر می‌برد. حضرت علی اصغر و جناب رقیه خاتون آن انتخاب را کردند که می‌دانید و با آن انتخاب شخصیتی شدند که برای ما بس محترم و مقدس‌اند و جواب‌گوی توسلات ما می‌باشند. و این ربطی به موضوع عصمت ندارد، بلکه عزم مقدس آن‌ها، آن‌ها را بزرگ کرده. در رابطه با عین ثابته، در جریان باشید که هر مخلوقی در علم خدا، حقیقت خود را دارد و حضرت حق مطابق ظرفیت عین ثابته‌ی مخلوق، او را خلق می‌کند. موفق باشید  

15312
متن پرسش
با سلام: از برخی سخنان علامه طباطبایی و علامه جوادی آملی این طور استنباط بنده هست که کل ماسوا عین الربط به حق اند و از طریق این مبنا ماهیات موجوده رو نفی میکنن و قائل میشن به این که عین الربط چون هیچ ذاتیتی از خود نداره و تمام وجود اون شآنی از وجود علت هست ماهیت هم نداره و ما اگه ماهیات رو موجود در خارج احساس می کنیم این در واقع ظهور وجود بر ذهن انسانه که ذهن در صقع خود نحوه ای استقلال برای موجود میسازه و ماهیات رو در خودش انشاء میکنه. خلاصه کلام اینکه ماهیات موجوده در قول مشهور حکما در قول آقای جوادی و طباطبایی در واقع ساخته ذهن هستند اما نه ساخته نیش غولی اگه ما در ارتباط با خارج انسان با قامت خاص یا درخت با شاخه و برگ و... می بینیم این ها انشاء ذهن ماست وگرنه در خارج یک حقیقت صرف و بسیط بدون تشکیک هست که ظهورش بر نفس ما به این اشکال هست نه اینکه اینها در خارج باشه... آیا این برداشت بنده رو از کلام آقایون شما صحیح میدونین؟ سوال 2: من احساس کردم شما در دروس حمد امام می خواهید در نهایت این نتیجه رو بگیرید تایید می فرمایید؟ سوال 3: اگه این برداشت من صحیح باشه یعنی تجلیات الهی فقط تجلیات معرفتی هست حالا این سوال مطرح میشه که مگه ذهنی هست و انسانی هست که حق تعالی به اون تجلی معرفتی بکنه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: برداشت خوبی است البته اگر نظر به عین الربط بودن مخلوقات نظر به وجود اشیاء باشد و از مقام امکانیِ عین ثابته‌ی آن‌ها غفلت نشود چیزی که در سوال سوم برای‌تان پیش آمده‌است. آری از نظر وجودی موجودات عین ربط به علت حقیقی‌شان هستند ولی امکان‌شان از خودشان می‌باشد.

15238
متن پرسش
با سلام خدمت جناب استاد عزیزم: استاد عزیزم بنده از فرمایشات حضرتتان اینطور برداشتم بوده تا الان: حضرت حق در مقام ذات که با نام احدیت خونده میشه یک تجلی اسمائی میکنه که اسم جامع الله هست و این مقام رو واحدیت گفتن و اعیان ثابته به تبع اسماء موجود هستن به وجود علمی، تا اینجا تجلی درون صقعی هست. حالا در مقام ایجاد و ظهور خلق، هر کدام از اعیان ثابته بنا به طلب و اقتضائی که دارن به صحنه میان و در تمام این اعیان خارجه ی بوجود اومده اسم جامع الله به جامعیت در هر عینی تجلی کرده، در واقع مراتب مربوط به ظرفیت اعیان هست که هر کدام به قدر طلب و اقتضاء اول خودش به محدوده ای اسم جامع الله رو نمایش میده وگرنه در ظهور و وجود، فقط اسم الله در صحنه حاضره نه این که همه الله هستن بلکه اصلا جز الله در صحنه نیست چون ماهیات به معنای اعیان خارجه ای که ظهور اعیان ثابته خودشون هستن اصلا چیزی نیستن بلکه امکان هست و امکان که به ظهور و وجود بیاد در واقع دیگری هست که به صحنه اومده که همون اسم جامع الله هست. حالا وقتی میگیم اسم الله تجلی میکنه و خلائق به صحنه میان یعنی چی؟ در واقع چه نسبتی بین اسم الله و تجلی اون هست؟ من اینطور جواب میدم که هیچ فرقی نیست همون اسم الله به جامعیت هست که چون دارای وحدت سعی هست به صحنه اومده و نمایان شده. اصولا ظهور هر چیزی یعنی یک چیز از باطن به ظاهر بیاد، همون هست که به ظاهر اومده! حالا چرا ما مراتب می بینیم در کمالات و ظهورات؟ اولا چون ماهیات هر کدوم به قدر خودشون نمایش اسم الله هستن و دوما ما متفاوت می بینیم یعنی منشاء تفاوت حجاب های درونی ماست. مثال نور خورشید وقتی در آینه های متعدد بتابه هر کدام از آینه ها نور رو به قدر محدوده خود نمایش می دهند یعنی آینه ها صرف نمایش هستن صرفا نمایش دیگری هستن، حالا نور در همه جا همون نور هست اما مراتب بازگشت به مرائی داره در نمایاندن ها مراتب هست. نور به کمال شدت در همه تابیده ولی هر کدام از آینه ها به قدری نشونش میدن، اما باز مرائی هم یک حقیقت اند با ظرفیت های متفاوت، حالا ما اگه ازین سو نگاه کنیم میگیم اسم در مسمی فانی هست چون مرائی و محدوده نمایش رو می بینیم ولی اگه از آن سو نگاه کنیم یعنی از نور به مرائی سفر کنیم دیگر فقط خودشه حتی فنای اسم در مسمی هم مطرح نیست بلکه فقط نور موجود هست.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نگاه بسیار خوبی به موضوع انداخته‌اید. به امید حضوری بیشتر بعد از حضوری که خداوند به جنابعالی مرحمت فرموده است. آری! معنی وحدت وجود، جز این نیست. موفق باشید

15134
متن پرسش
با سلام: حضرت استاد بنده این سوال برام پیش اومد که می فرمایید وجود مطلق حق تعالی هست و وجود مطلق وقتی تجلی میکنه وجود متجلی میشه یعنی جعل به وجود تعلق میگیره و وجود افاضه میشه از حق تعالی به عبارت دیگر حکما فرمودن ماهیت نمیتونه تجلی وجود باشه چون هم سنخ وجود نیست... با این حال اهل عرفان ماهیات رو ظهور وجود میدونن این دو چطور جمع میشه؟ اینکه بگیم وقتی وجود ظهور میکنه اون تجلیات در هر موطن و مرتبه ای احکام خاص و آثار متفاوت میگیرن و ماهیت ایجاد میشه و این بالعرض هست بالاخره طبق این قاعده هم باید ماهیت ظهور وجود باشه حال اون که سنخیتی بین وجود و ماهیت نیست، مگر اینکه بگیم ماهیت رو اصلا قوه خیال ما میسازه و اصلا این شکل ها و صور و محدودیت ها در خارج نیست، اینم با مبانی حکمی جور در نمیاد و ارزش ادراکات زیر سوال میره و منتهی به سوفسطایی مسلکی میشه، بالاخره این ماهیات چطوری ایجاد میشه؟ به نظر من با یه واژه بالعرض گفتن مساله تموم نمیشه.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ماهیت به معنای عین ثابته‌ی موجودات، غیر از ماهیت به معنای حدّ وجود است که فیلسوفان به‌کار می‌برند. به نظر بنده بهترین راه حلّ را برای مشکلات فوق، عرفا با نظر به اعیان ثابته دارند از آن‌جهت که امکان، ذاتیِ اعیان ثابته است و خداوند با تجلی اسماء ممکن‌الوجود را، وجود می‌دهد. موفق باشید

15105
متن پرسش
سلام و ارادت: استاد فاضل و مهربان لطفا بفرمایید این مطلب به چه معنا است؟ هر کس مطابق اعیان ثابته و اختیارِ قبل از خلقتش در این دنیا، با همان انتخاب اولیه‌اش، شخصیت خود را شکل می‌دهد و حضرت حق بر همان اساس مسیر او را برایش تعیین می‌کند. لطفا جهت توضیح بیشتر یک منبع هم معرفی کند. سپاس فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این موضوع، نیاز به بحث مفصل دارد. کتاب «مبانی عرفان نظری» جناب استاد یزدان‌پناه در این مورد کمک می‌کند. موفق باشید

15097
متن پرسش
بسمه تعالی سلام: الف) در بحث این که نفس بعد از این عالم فقط جلوه می کند و داشته های خود را که ملکه نفس شده در بیرون بهشت و جهنم او می شود در این جا نفس کودک هم مثل همه نفوس جلوه دارد؟ حال کودکی که قبل از سن تکلیف مرده و دارای صفات بد و یا خوب است و تکلیفی ندارد وضعیت کودک بعد از مرگ چگونه است؟ ب) ما اعتقاد داریم حضرت علی اصغر (ع) و رقیه (س) کودک بودند و به سن تکلیف نرسیده بودند در حالی که آنها باب الحوایج هستند و مقاماتی دارند که ما به آنها متوسل می شویم در حالی که در این دنیا عمر طبیعی نکرده اند و مثل امامان کمالاتی کسب نکرده اند چگونه توجیح می کنید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هرکس مطابق اعیان ثابته و اختیارِ قبل از خلقتش در این دنیا، با همان انتخاب اولیه‌اش، شخصیت خود را شکل می‌دهد و حضرت حق بر همان اساس مسیر او را برایش تعیین می‌کند. عزیزانی مثل حضرت علی اصغر و جناب رقیه«سلام‌اللّه‌علیهما» مسیری را انتخاب کردند و خداوند آن مسیر را برای آن‌ها شکل داد و عظمت آن‌ها به جهت انتخاب چنین مسیری است. موفق باشید

15024
متن پرسش
با عرض سلام خمت استاد گرامی: آیا سفر معراج پیامبر (ص) مربوط به سفر سوم می شود و آیا می شود گفت در سفر دوم علم به اعیان ثابته حاصل می شود و بعد در سفر سوم اعیان خارجی متناسب با اعیان ثابته ای که علم به آنها حاصل شده رویت می شود که ملکوت اشیا را شامل شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این حرف خوبی است. باید تفصیل داده شود. موفق باشید

14865
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: همانطوریکه مستحضرید در متون دینی احادیثی دال بر «اول ما خلق الله العقل»، «نور نبیک یا جابر» و ... وارد شده و عرفا آن را به عنوان اول ماصدر، حقیقت محمدیه (ص)، عقل اول و... لحاظ فرموده اند. همچنین از دو فیض اقدس و مقدس ذکر به میان آمده، آنچه ذهن اینجانب را به خود مشغول ساخته این است که بالاخره انسان کامل وجود منبسط یا فیض مقدس است؟ در حالیکه می دانیم فیض مقدس و وجود منبسط، فیض است و حکمی ندارد با سنگ سنگ و با دره دره است ... یا اینکه انسان کامل مظهری کامل و آئینه ایی تمام برای این وجود منبسط و فیض یگانه الهی است؟ آیا انسان در قوس نزول مظهر امر یگانه الهی و فیض منبسط و باطن آن فیض اقدس است که در قوس صعود با آن (عقل کل) متحد و بلکه بالاتر از آن گام می نهد؟ از طرفی برخی روایات اشاره دارد که عقل یک موجود ذی شعور (و یک ملک با ویژگی خاصی) می باشد .... این چگونه با تطبیق عرفا که انسان را صادر اول دانسته و در توجیهی بین حکمت و عرفان سعی در یکی دانستن این دو مقام دارند قابل توجیه است؟ حائز اهمیت است که بدانیم در تعابیر عرفا به صراحت آمده که انسان مظهر ذات و صفات و افعال خداست، مستحضر هستید که ذات و صفات ذاتی خداوند نامحدود بوده و بقول استاد فرزانه علامه جوادی آملی (حریم ممنوعه است) و ایشان تاکید می نمایند که مظهریت برای انسان و نیز سایر موجودات از محدوده ی فعل و اسمای فعلی خداوند سبحان آغاز می شود که این موضوع در ظاهر کلام عرفا لحاظ نشده است ... مطلب بعدی اینکه خلقت ارواح قبل از ابدان را چگونه تبیین می فرمائید و این با نظریه ملاصدرا براحتی قابل جمع نیست. آیا وقت آن نرسیده که بجای توجیه حقیقت با نظریه بزرگانی و اعاظمی مانند ملاصدرا و یا عرفا بر اساس آموزه های عمیق ولایی و معرفتی به نقد این نظرات نیز پرداخت و صرفا در بررسی این متون به عنوان شارح طی طریق ننموده بلکه نوع آوری، نقد صحیح و نظریه پردازی عالمانه و منصفانه نیز داشته باشیم، البته از تلاش و زحمات حضرتعالی که کم و بیش با آثار کلامی و مبنانی شما مانوس هستم کمال تشکر را دارم. استدعا دارم حوصله فرموده پاسخهای این حقیر و ارادتمند خویش را به تفکیک و حتی الامکان تفصیلی مرحمت فرمائید. با تشکر طول عمر با برکت و موفقیت روزافزون حضرتعالی را از خداوند سبحان و امام برحق ثامن الحجج (ع) که از مجاورین آن سرور هستم، مسئلت می نمایم. ومن الله التوفیق سید رضا نوعی (حکیم)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- فیض مقدس از آن جهت که مظهر تامّ اسماء و صفات الهی است، با انسان کامل منطبق است که محلِ «علّم آدم الاسماء کلّها» است. و انسان کامل از آن جهت که خلیفة اللّه است در مقام فیض منبسط نیز می‌باشد به همان معنایی که در کنار هر مخلوقی حاضر است و هر مخلوقی در ذات خود رسول اللّه را می‌شناسد 2- صادره‌ی اول از جهتی فیض مقدس است که به جهت قربِ مطلق، همه‌ی کمالات حضرت حق را به‌جز واجب‌الوجودبودن داراست و بدین معنا می‌توان در اصطلاح فلسفی «عقل کلّ» گفت. و از آن جهت که فیض مقدس در مقام واسطه‌ی فیض الهی است و به عنوان انسان کامل دارای قوا می‌باشد، می‌توانیم فرشته‌ای را مظهر آن عقل کلّ نامید و مطابق حدیث «حقیقت نوری اهل‌البیت» فرشتگان به نور امامان معصوم«علیهم‌السلام» تهلیل و تقدیس خداوند می‌کنند و در عالَم، نقش‌آفرینی می‌نمایند 3- این‌که گفته می‌شود انسان کامل مظهر ذات و صفات الهی است، نظر به توحید ذاتی دارند که هر وجودی را مظهر وجود حق می‌دانند همچنان‌که در توحید صفاتی، هر صفاتی را مظهر صفات الهی می‌دانند 4- حوزه‌ی فلسفه‌ی صدرایی در آن حدّ نیست که موضوع خلقت ارواح قبل از ابدان را به میان آورد ولی معارفی را مطرح می‌کند که شما می‌توانید آن روایات را تصدیق کنید و یا حدّ اقل بعید ندانید. زیرا خلقت ارواح قبل از ابدان در عین ثابته‌ی مخلوقات مطرح است و حرکت جوهری ملاصدرا در بحث «النفس جسمانیة الحدوث...» می‌تواند روشن کند تجلیّات فیض الهی برای تبدیل قوه به فعل در مرحله‌ای، تجلیِ آن روح است که قبل از بدن خلق شده 5- با نظر به معارف صدرایی و عرفان محی‌الدین، انسان بهتر متوجه‌ی حقّانیت علوم اولیاء معصوم می‌شود و زبان تبیین آن علوم نیز بهتر فراهم می‌گردد مثل کاری که حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در کتاب «مصباح‌الهدایه» انجام داده‌اند. موفق باشید  

14781
متن پرسش
به نام خدا با عرض سلام خدمت استاد بزرگوارم: احتراماً، پیرو سؤالات 1364 ، 1899 ، 2170 پیرامون اعیان ثابته، و این نکته جنابعالی که فرموده اید عین ثابت دارای اختیار است حتی نسبت به جنسیت خود. این اختیار چه نحوی از اختیار است؟ چون اختیار در عالم ماده بر حسب آگاهی بر موضوعی صورت می پذیرد. اگر بر حسب آگاهی است، این آگاهی در عین ثابت به چه نحوی حاصل می گردد؟ ضمناً حد ظرفیت در عین ثابت چگونه حاصل شده است؟ که عین ثابتی مثلاً صدام حسین و عین ثابت دیگری حضرت روح اله می شود؟ با تشکر و آرزوی سلامتی حضرت استاد
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: ممکن‌الوجودبودن، ذاتیِ هر ممکن‌الوجودی است و آن ممکن‌الوجودی که در ذات خود دارای وجوه و ابعاد متنوعی است – مثل انسان – حتماً در همان مقام ذاتی خود، با اختیار روبه‌رو می‌شود تا آن‌که کدام بُعد از ابعاد خود را انتخاب کند. و از آن‌جایی که امکانِ ممکن‌الوجود، ذاتیِ آن است ظرفیت‌های متفاوت مربوط به خود آن ذات است. موفق باشید

14723
متن پرسش
با سلام: حضرت استاد با توجه به این مبنا که فرمودین که عین ثابت حضرت رسول به اعتبار اتحاد با اسم جامع الله حقیقت محمدیه نامیده میشه که این در حضرت واحدیت هست البته. حالا تصور من اینه که در مقام تجلیات خلقی و برون صقعی هم موضوع اینطور باید باشه که اولین تجلی خلقی خداوند باید روح باشه با این تعریف که روحی هست که تجلی عین ثابت رسول الله هست که در این مقام همه اهل بیت و همه عالم مادون به وجود جمعی موجود هست و از این حقیقت عقول و بعد مثال و بعد ماده ایجاد میشه. اینو من به صورت بحث مستقلی نخوندم ولی از برخی کدهایی که در کتبی که خوندم دادید اینو فهمیدم آیا درست گفتم؟ و اینکه این روح همان بحثی هست که در کتاب مبانی مهدویت در جلسه اول طرح کردین؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف بسیار خوبی است بعداً هم إن‌شاءاللّه روی آن بحث می‌شود. موفق باشید

14708
متن پرسش
سلام خدمت استاد گرامی: در مورد حقیقت محمدیه من از مصباح الهدایه اینطور فهمیدم که این حقیقت همون عین ثابت حضرت رسول هست به اعتبار اینکه متحد با اسم جامع الله هست و سایر اعیان ممکنات از این عین ثابت ظهور پیدا میکنن همینطوره آیا؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که می‌فرمایید. موفق باشید

نمایش چاپی
متأسفانه هیچ نتیجه ای در رسانه ها پیدا نشد!