بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: دفاع مقدس، شهادت ، شهدا، بسیج ، راهیان نور

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
26160
متن پرسش
سلام و عرض ادب: با توجه به دعوت حضرت حق به سیر در آفاق و انفس، آیا می توان یکی از موارد تجلی آفاقی را در حضور خدا در عرصه اجتماعی و سنت های او دانست؟ آیا بر این اساس عذابهای اقوام و حکام سرکشی مثل قوم لوط نبی یا فرعون همچنین پیروزی و ابقای مومنین و جبهه توحیدی ویژه طلوع و تداوم انقلاب اسلامی با وجود تمام موانع راهش را می توان از تجلیات آفاقی الهی در بستر اجتماع و محیط بین الملل دانست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با شما کاملاً هم‌نظر هستم. در عرایضی که تحت عنوان «سید شهداء مقاومت و یوم الفصل انقلاب اسلامی» تفاوت حضور تاریخی ما که با شهید حججی عزیز پیش آمد، با حضور تاریخی که با سردار شهید مقاومت پیش آمد، مطرح شد. موفق باشید

26159
متن پرسش
سلام استاد: از ساعتی که این خبر را شنیده ام، نمی دانم بر قلبم چه آماده. انگار فشاری ست بدتر از فشاری که بعد از شنیدن خبر شهید سلیمانی شنیدم. گریانم و در ذهنم می آید امتحانات روز به روز چه سخت تر می شوند در این جبهه انقلاب. در ذهنم آمده شاید این بلایی که سرمان آمده تاوان کارهایی ست که حکاممان کرده اند، تاوان ظلم هایی ست که حکاممان به آن بی تفاوت بودند. تاوان کشته شدن مردمی مظلوم در تشییع کرمان یا در درگیری های آبان در اثر نالایقی مسولانمان است. اینها بلایی است که در اثر کم کاری های مسولینمان به سرمان آمده آن هم در این زمان! دلم می گوید امتحان است باز چه کسایی غربال می شوند! استاد زبانی بگشایید و باعث سکینه این دل ها شوید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنان‌که در جواب سؤال شماره‌ی ۲۶۱۵۸ عرض شد و بحمداللّه جنابعالی به خوبی تشخیص داده‌اید که آن‌چه پیش آمده است امتحان است تا مؤمنین در راهی که قدم گذاشته‌اند محکم‌تر گردند و عده‌ای که از گذشته‌ی خود توبه نکرده به سراغ حاج قاسم آمده‌اند نیز؛ غربال شوند. اینان خودشان مسئولند که مواظب باشند طعمه‌ی وسوسه‌های شیطان نگردند. موفق باشید 

26158
متن پرسش

بسمه تعالی استاد عزیز، نمی دانم چرا به پیامدهای این حادثه سقوط هواپیما خوش بین نیستم. به نظرم این حادثه می تواند علمی برای غربگرایان از صفوف و صنوف مختلف سیاسی_اجتماعی شود تا فارغ از تجلی کلان انقلابی پس از شهادت حاج قاسم سلیمانی و شنیده شدن صدای «ا لیس الصبح بقریب»، دوباره کشور را به فضای غربزدگی و دوری از جایگاه متعالی و مکتب اصیل انقلاب در این عصر ببرند. نمی دانم چرا حس می کنم این اتفاق خون حاج قاسم را کمرنگ و یا محو می سازد، تا هم حضور آمریکا در منطقه ادامه یاید و هم معاهداتی نظیر fatf با قاطعیت تصویب شود یا حتی دوباره تعهدات برجامی را فعال کنیم و دور جدیدی از مذاکرات به بهانه تامین قطعات لازم صنعتی هم که شده بپا شود. واقعاً الان شرایط عجیبی دارم که آیا وسواس زیادی به خرج می دهم یا واقعا سعی دارند اثرات خون پاک شهدا و شکست هیمنه نظامی آمریکا پس از هفتاد سال و گشودگی تاریخی به وسعت انقلاب ما که فرای از تاریخ و سبک زندگی مدرنیته است را ساقط کنند. امیدوارم اشتباه کرده باشم و انقلاب ما در دل جایگاه تاریخی خودش قرار گیرد و این موانع را پشت سر نهد.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم شیطان از مردمی که در جریان تشییع پیکر سردار از دستش در رفته‌اند، عصبانی است و هر کاری که در انحراف آن مردم برایش ممکن باشد، با انواع وسوسه‌ها و وارونه‌جلوه‌دادنِ واقعیت انجام می‌دهد. ولی گویا مردم ما باید در مسیری که انتخاب کرده‌اند به چنین تجربه‌ای دست می‌یافتند تا بدانند برای کارهای بزرگ، باید آماده‌ی هزینه‌کردن بود و مسلّم بدانید «إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطَانِ كَانَ ضَعِيفًا». موفق باشید

26143
متن پرسش
سلام استاد: وقتتون به خیر، اون چه که در حاج قاسم عزیز برای من جالب بود سعه صدر و فراخی سینه ایشون بود که میتونستن دیگرانی که هم نظر با ما هم نیستن رو کنار خودشون جمع کنن. استاد این تحمل نظر مخالف و این سعه رو از کجا باید به دست بیاریم؟ چه کنیم که از تقسیم بندی با حجاب و بی حجاب و اصلاح طلب و اصولگرا و ... آزاد بشیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی انسان به حقیقت نظر کند و به آموخته‌های دینی‌اش تنها مشغول نشود، بلکه از آن‌ها پنجره‌ای به سوی حقیقت بگشاید؛ دیگر در بسیاری از انسان‌ها بهره‌ای از آن حقیقت را می‌یابد. عرایض چند جلسه‌ی اخیر در رابطه با سوره‌ی جاثیه در این مورد نکاتی دارد. موفق باشید 

26150
متن پرسش
باسمه تعالی. سلام علیکم: شهادت حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها و سرداران شهید اسلام را تسلیت عرض می کنم. استاد نظرتان در مورد حرف های آقای آشنا در برنامه زاویه شبکه چهار این هفته که با حضور دکتر افروغ و پارسانیا و عسکر خانی بود چیست؟ من نمی دانم کی این ها به سر عقل خواهند آمد متاسفانه سعی کردند لکه ننگ برجام بر پیشانی شان را با خون مطهر شهید سلیمانی پاک کنند چنانچه این لیبرال ها حضرت امام (ره) را هم بعد از رحلتشان تحریف شخصیت کردند همچنین خواستند حضرت آقا را از موافقین مطلق برجام نشان دهند تا دهان مخالفان را ببندند در حالی که ایشان مشروط موافقت کردند و خوشبین هم از اول نبودند و از طرفی این که حضرت آقا باز هم از این شرایط با حکمت و تدبیر حداکثر نتایج را بردند این یک بحث است چنانچه ایشان از تحریم ها برای ما فرصت ساختند ولی بحث غرب زده ها و سازشکاران که می خواستند هضم در تمدن غرب شوند بحثی جداست به راستی به نظر من این صحبت ها از نقشه خطرناک تحریف سردار سلیمانی حکایت می کند و ما باید حواسمان جمع باشد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در عین آن‌که بنده هم از نظر فکری به آقای حسام الدین آشنا نزدیک نیستم و ارادتم به آقای دکتر افروغ عزیز و استاد پارسانیا است؛ ولی فکر می‌کنم نمی‌توانیم به زاویه‌هایی که امثال دکتر آشنا مطرح می‌کنند بی‌تفاوت بود و به آن‌ها فکر نکرد. آقای دکتر عسگرخانی دلسوزانه سخن می‌گفتند ولی روششان حکیمانه نبود. موفق باشید

26141
متن پرسش
سلام علیکم: در ادامه پرسش ۲۶۱۲۴ حال، اگر کسی بگوید: «حالا یک سردار را زدند چه شده؟ چیزی نیست، مردم عقل ندارند که با وجود این همه جمعیت باز هم می روند کرمان تشییع که زیر دست و پا کشته شوند، جامعه ما هنوز به بلوغ فکری نرسیده!» اینگونه اشخاص که اینگونه از تاریخ پرت هستند را چگونه باید تحلیل کرد؟ چگونه باید راجع به این افراد فکر کرد؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مشکل این افراد، غفلت از تاریخی است که در حال ظهور است و این‌که آن سردار عزیز یک فرد نبود، عزمِ یک ملت بود و بدین جهت یک ملت به او روی آورد حتی همان عزیزانی که به تشییع پیکر مبارک او آمدند و کشته شدند. آری! علاوه بر آن‌که باید برای ما عبرت و تجربه‌ باشد تا در آینده به این مشکلات نبفتیم، فراموش نکنید که مرگ هرکس از قبل مشخص شده، ولی خوب‌مردنِ او به دست خودِ اوست. آن عزیزان با حضور در آن تشییعِ آسمانی، مرگ خود را زیبا کردند. موفق باشید 

26140
متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم استاد عزیزتر از جانم سلام علیکم: شهادت سردار رشید اسلام سپهبد قاسم سلیمانی را خدمت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و نایب بر حق شون امام خامنه ای این قلب تپنده دلهای بیدار و منتظر و جنابعالی به عنوان سرباز جبهه فرهنگی و دینی این عزیزان تسلیت و تبریک عرض می کنم. جانانم مراد از تصدع اوقات طرح سوالیست که سالهاست با من هست و باعث اضطراب و افسردگی و تفرق و سردردهای شبانه و فشارهای روزانه شده، به طوریکه به جان آمده و شب و روزی نیست که آه و افسوس نکرده و اشکهایی جاری نشود. زیاد متصدع نمی‌شوم و یک راست به اصل مطلب می پردازم، استاد عزیزتر از جانم حقیر در این حدود ۳۳ سال که از عمرم گذشته، شب و روزی نبوده که به تکامل و اصلاح روح و روانم فکر نکرده باشم و تا حدودی عمل نکرده باشم، اما انگار در یک تسلسل عجیب گیرافتاده ام و انگار قرار نیست که اتفاق مثبتی بیوفتد و از این زندان بی در و دیوار که ظهورش این روزمرّگی و ناامیدی و اضطراب همیشگی قلب و وجودم می باشد، سالیان سال هست که انتظار فرجی در این کار می کشم و هر اتفاق و امتحانی که پیش می‌آید بنایش را بر این می‌گذارم که این وسیله رسیدن به آن فرج و آن گشایش می باشد، هرچند که ارتباط ظاهری چندانی با این داستان نداشته باشد و امید دارم که بزودی آن اتفاق موعود بیوفتد و رهایی پیدا کنم. جانانم سالهاست یک ندای درونی می‌گوید فلانی تو قرار است که نقش مهمی ایفا کنی و ان شاءالله شهادت در این راه از باب فضل الهی نصیبت خواهد شد اما بقول سردار شهیدمان تو تا شهید نباشی، شهید نمی‌شوی. شهید نیستم و شهادت می خواهم و هیچ تصوری ندارم این سربازی و این جانبازی در قواره و تقدیر من چگونه نوشته شده است! مرا چه می شود؟ بکجا می روم؟ چه می‌گویم؟ فدایتان شوم ای آرامش قلب بی قرارم! والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم باید به مأوایی فکر کرد که به عنوان تقدیر الهی در آن قرار دارید و در این حال، بودنِ شما برایتان پذیرفتنی می‌شود و در آن بستر، آن‌چه وظیفه است انجام می‌دهید تا «آن‌چه پیش آید خوش آید». موفق باشید

26131
متن پرسش
با سلام و عرض تسلیت به مناسبت فرا رسیدن ایام فاطمیه: سؤالی خیلی ذهن بنده را مشغول و اسباب ناراحتی و نارضایتی بنده را فراهم کرده است: گویا استاد فرموده اند که انتخاب پدر و مادر هم دست خود آدم هست. لطفا بفرمایید چطور می شود که فردی والدین بی دین یا با اعتقادات ضعیف را انتخاب می کند و فردی والدینی همچون شهدا و خانواده شان را بر می گزیند؟ چرا من فرزند یا عضوی از خانواده سردار سلیمانی نشدم؟! متشکرم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هرچه هست طبق بحث «رجوع به اصلِ اصل‌ها» که در یادداشت ویژه‌ی سایت همراه با شرح صوتی آن هست، باید به خود رجوع کرد و این‌که چرا چنین انتخابی ما داشته‌ایم؟ آیا مصلحت ما برای رسیدن به کمال در دلِ آن شرایط فقط ممکن بوده است؟ موفق باشید

26138
متن پرسش
سلام استاد وقتتون بخیر: شهادت سردار سلیمانی عزیز رو خدمتتون تسلیت عرض می کنم، استاد بنده سردار رو فقط در صفحه نمایش دیدم نه از نزدیک، اما حال خیلی عجیبی دارم که یادم نمیاد تا حالا در سوگ عزیزی از نزدیکان این حس رو داشته باشم، انگار دلم از اعماق سوخته و هیچ تسلایی پیدا نمیکنه ،خیلی خیلی احساس دلتنگی می کنم و در طول روز و شب چندین بار گریه و زاری دارم و اصلا آروم نمیشم مثل آدمای ماتم زده هستم، میدونم ایشون به سعادت بزرگی رسیدن اما تکلیف ما با این دلتنگیها چیه؟ چه جور توی دنیایی نفس بکشیم که سردار نیست، حس غریبیه، انگار نگام به مرگ و آخرت بیشتر جلب شده و دیگه از مرگ نمی ترسم و شاید برام لذت بخش هم باشه.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این اشک‌ها، قصّه‌ی گشوده‌شدن درهای آسمان است. بد نیست به صوت «سیّد شهداء مقاومت و یوم‌الفصل انقلاب اسلامی» و مقاله‌ی «سیّد شهداء مقاومت و افقی که در پیش است، رجوع فرمایید. موفق باشید

26129
متن پرسش
استاد ارجمندم سلام: یکی دو مورد پیش آمده که حضرتعالی یکی دو دقیقه در جلسات هفتگی و قبل از شروع سخنرانی در کنار حقیر نشسته اید و شعف این مجالست چند روز در بنده احساس می شد، چند بار هم توفیق شد، حضرت آیت الله حائری عزیز لقمه در دهان حقیر گذاشتند و مزه آن از وجودم بیرون نمی رود، سه بار هم توفیق زیارت رهبری عزیز را پیدا کردم و یاد آن هم برایم آرامش بخش است. چند روزی است این سوال در ذهنم هست که چه چیزی در آن دنیا، به سردار دلها نشان دادند که با این تفقد رهبری و نزدیک بودن به ایشان، اینطور بی تابی می کرد تا شهید شود؟ با این همه اصرار و عجله؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: گویا آن شهید بزرگوار در افقی که در روبه‌روی خود در بستر شهادت احساس می‌کرد، این بود که متوجه شده بود در شهادتش، خبری در عالَم واقع می‌شود. لذا تعجیل او از این قرار بود و حقیقتاً چقدر درست تشخیص داده بود که این شهادت، چه شهادتی می‌تواند باشد. و این نوع کشف، البته به صورت اجمالی برای اولیاء الهی به میان می‌آید و نه به صورت تفصیلی که ایشان بداند چگونه شهید می‌شود. موفق باشید.

26128
متن پرسش
سلام استاد: کتابی با توجه به بیماری ام و معرفی کنید اگر سرگذشت شهدا باشه یا هر چی صلاح می دانید چه بهتر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم بد نیست به کتاب «تپه‌های جاویدی و راز اشلو» سری بزنید. موفق باشید

26126
متن پرسش
سلام: آیا این پاسخ موشکی انتقام بود؟ شاید حتی سیلی هم نبود اینطور که شواهد حاکی ست قبل از زدن موشک‌ها دولت عراق خبر داشته و شاید به آمریکایی‌ها خبر داده اند و آنجا را تخلیه کرده اند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بد نیست به جواب سؤال شماره‌ی ۲۶۱۲۲ رجوع شود. عنایت داشته باشید ایران، تنها به جناب آقای عادل المهدی که از طرفداران خوب ایران است و چوب همین طرفداری از ایران را می‌خورد، خبر داد. موفق باشید

26122
متن پرسش
سلام استاد عزیز: آیا انتقام سپاه همان انتقام سختی بود که وعده آن را می دادند. ما دلهایمان با شهادت حاج قاسم داغدار شده و تنها یک انتقام درخور و متناسب با این ترور آن را آرام می کند. زدن یک پایگاه آمریکایی (هرچند دومین پایگاه بزرگ آنها در عراق باشد) چگونه می تواند با خون سلیمانی ما که سر ترامپ به اندازه کفشش ارزش ندارد باشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم شکستن هیمنه‌ی آمریکا است از آن جهت که نمی‌تواند با این برخورد، ابرقدرتیِ خود را ادامه دهد. قصّه، قصّه‌ی تخریب یک پادگان از آمریکا نیست، قصّه از این قرار است که بحمداللّه ما او را در شرایطی قرار داده‌ایم که نمی‌تواند عکس‌العمل نشان دهد و خداوند با تدبیر خود کاری کرد که اسرائیل یعنی فرزندِ ناخلف و دردانه‌ی استکبار در تیررس موشک‌های ما باشد و ما اعلام کردیم اگر جواب موشک‌های ما را که به «عین الاسد» خورده است بدهد، اسرائیل را با خاک یکسان می‌کنیم. آیا زمینه‌ای از آن بهتر، برای زمین‌گیرشدنِ ابرقدرتیِ آمریکا تصور می‌شد؟! و مطمئن باشید شرایطی را خون آن شهید بزرگوار فراهم کرد که افول آمریکا به سرعتی بیش از آن‌که ما فکر می‌کردیم در حالِ تحقق است. موفق باشید.

26125
متن پرسش
استاد عزیز سلام و عرض ادب: چند روز پیش از ترور شهید بزرگوار و قهرمان ملیمان، این مجاهد خود ساخته و بزرگ، می خواستم از شما سوال کنم که باید با خفقانی که ضد انقلاب حتی در داخل کشور برای انقلابی ها و ولایی ها ایجاد کرده اند چه کرد؟ آیا باید برای جذب جوانان و تبلیغ دین عقیده و جوشش آتشین عشقمان را نسبت به انقلاب و رهبری مخفی کنیم یا آن را صریح ابراز کنیم یا باید ابتدا مقدمات را فراهم کنیم و بعد ابراز کنیم؟ ولی امروز تحلیل دیگر و سوال دیگری دارم. عقیده دارم فصل جدیدی در رجوع به ولایت فقیه و اندیشه انقلاب اسلامی آغاز شده است. آن هایی که با برچسب زنی و دو قطبی سازی، فضای خفقان و انزوا را برای نیروهای انقلابی و ولایی ایجاد کرده بودند و اوباش مجازی و رسانه هایشان با هوچی گری و تمسخر، اجازه ابراز عقیده را از ایشان گرفته بودند، پس از این حادثه بزرگ، خود در انزوا قرار گرفتند و دهانشان برای مدت ها از این سیلاب پایان ناپذیر مردم در حمایت از تفکر انقلابی و روحیه ولایت مداری باز خواهد ماند. به عقیده من این جمله دختر سردار که «پدر ما را برای پشتیبانی از ولایت فقیه تربیت کرد» جز در این فضا اینچنین مورد توجه و استقبال قرار نمی گرفت. اکنون و پیش از آنکه در مقاله ای مفصل تحلیل و نظر خود را منعکس کنم قصد دارم نظر شما استاد و اندیشمند بزرگ دوران انقلاب را که عمری در تبیین اندیشه و جایگاه و راه انقلاب اسلامی صرف فرموده اید در این مورد جویا شوم تا با چشمی باز و کلامی پخته شده به نور معرفت درستی یا نادرستی تحلیل خود را از جنابعالی جویا شوم؟ آیا این احساسات مردمی زودگذر است یا حقیقتا فصل جدیدی در رجوع به ولایت فقیه و تبعیت و پیروی هرچه بیشتر از ایشان و درک درست مقام و جایگاه ولایت، گشوده شده است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به نظر بنده با طرحِ مقدمات می‌توانیم مردم را متوجه‌ی انقلاب و جایگاه رهبر انقلاب بنماییم، به عنوان حقیقتی که به دنبال آن هستند و از آن غفلت دارند بدون آن‌که عنادی داشته باشند. ۲. حقیقتاً باطن اکثر بالاتفاقِ مردم ایران منوّر به نور انقلاب و ارادت به رهبریِ انقلاب است. باید آن‌ها را با زبانی نرم متوجه‌ی امر باطنی‌شان نمود.

تا زمانی که جهشی به سوی هستی خود انجام نداده‌ایم نمی‌توانیم تقدیر هستی خود را احساس کنیم و سخن هستی خود را بشنویم. آن‌طور که با یاد حاج قاسم در درون ما آن حالت به صدا درآمد، چیزی جز سخن هستی ما نبود، هرچند در همان حالت هم باز هستی ذات خود را از ما دریغ می‌دارند تا راه ادامه یابد.

موفق باشید 

26124
متن پرسش
سلام محضر استاد گرانقدر: از آنجایی که می توان از شهید شدن سردار و تشییع آن شهید به یوم الفصل انقلاب تعبیر کرد، آیا می شود تا حدی تکلیف افرادی که روزانه با آنها در ارتباطیم رو با نسبتی که با این قضیه برقرار می کنند و موضعی که می گیرند مشخص کرد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده همین‌طور است. باید با توجه به نسبت آن‌ها با آن شهید بزرگوار، آن‌ها را از خود دانست. موفق باشید

26119
متن پرسش
سلام: آیا اینکه با بدن مطهر سردار سلیمانی اشیایی مانند عبای رهبر، انگشتر و یا امضای رهبر و سید حسن مبنی بر اینکه انسان خوبی بوده! مبنای عقلی و دینی دارد؟ ما مختصری در مورد معرفت نفس و عوالم مطالعه کردیم با اینها جور در نمی آید، مخصوصا امضا! لطفا توضیح بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا جور در نمی‌آید؟!! روح مبارک آن شهید که نظر به بدن خود می‌کند و در کنار آن بدن، نمادهایی مثل عبای مقام معظم رهبری و ... را می‌نگرد، منتقل می‌شود به شخصیتِ توحیدی صاحبانِ آن اشیاء. و این‌جا است که حرکتی به سوی حقیقت برایش بیش از پیش شکل می‌گیرد. موفق باشید

26114
متن پرسش
با سلام خدمت استاد طاهرزاده: دیشب نائب الزیاره تان قم و در جوار پیکر سرداران رشید اسلام شهید سلیمانی و شهید ابومهدی المهندس بودم. از کنارم پیکر سردار سلیمانی عبور کردم و ناگهان چشمم به عکس تابوت او گره خود و انسانی را دیدم که سراسر توحید بود. حقیقتاً این شعر تازه برایم معنی شد: دیده آن باشد که باشد شه شناس / تا شناسد شاه را در هر لباس. این شعر و این جمله حضرت امام که می فرمود شروع کار انسان متاله و خداجو تازه آنجاست که سراسر نور توحید را ببیند و به مقام یقظه برسد و پس از آن تازه باید حیاتش بر اساس آن نور تماماً مومنانه شود، تازه دیشب وقتی چشمم به تابوت حاج قاسم گره خورد معنی شد. صحنه عجیبی در قم و در جوار مسجد مقدس جمکران بود. ان شاء الله ما هم از این قافله جا نمانیم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حاج قاسم، صورت و تعیّنِ اخلاص بود و با اخلاص است که می‌توان خدا را به ظهور آورد و خود را کنار زد. موفق باشید

26107
متن پرسش

با سلام و تسلیت: ببخشید یک سوال؟ با توجه به اینکه الان ایام امتحانات است و طلاب هم امتحان دارند و از طرفی تشییع شهید حاج قاسم سلیمانی است. کدام اولویت دارد؟ الان وظیفه ما شرکت و دفاع از سردار امنیت است و هیچ. این درست است؟ یا اینکه استدلال که تشییع شهید آن هم چنین شهید والا یک بار است ولی امتحان بعد هم می شود. یا اینکه مثلا ۸ سال دفاع مقدس کسانی که درس را رها نکردند و به جبهه نرفتند باختند. و دیگر اینکه آیا آنجا که امام در کلاس درس بودند و خبر شهادت حاج آقا مصطفی را به ایشان دادند و ایشان کلاس را ترک نکردند و فرمودند امانت الهی بودند و... آیا این خط به ما می دهد یا ربطی ندارد؟ متشکرم. در این زمینه راهنمایی بفرمایید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر به طور جدّی به درستان لطمه‌ای نخورد، حضور در تشییع بدن مبارک آن مرد الهی، حضور در صحنه‌ای است که ملائکة اللّه به نحو چشم‌گیری در آن‌جا حاضرند و افق‌های نظر به حقایق عوالم بالا را در مقابل جان شما می‌گشایند. موفق باشید

26104
متن پرسش
سلام استاد: چند روزی بود شعفی داشتم، شوقی داشتم، حالی داشتم. در حال کار کردن مطالب شیخ اکبر بودم که خبر شهادت حاج قاسم را شنیدم. در مطلب عشق روحانی و (شدن به محبوب) و قیام به حق محبوب بودم، می خواندم و دل و قلوه با ابن عربی رد و بدل می شد، وقتی خبر شنیده شد اما در خیالم به شیخ گفتم: ای شیخ، نگاه کن، ببین شدن به محبوب را ... ببین قیام به محبوب را، ببین قاسمی را که هیچ می شود و محبوب (به او می شود..!) وقتی دستخط حاج قاسم را دیدم که ساعتی قبل از شهادتش نوشته بود: خدایا عاشق دیدارتم، دیداری که موسی از آن طاقت ایستادن نداشت. این جملات آن چنان ملموس کردند منازل را برای من که خیلی دوست داشتم از خواجه بپرسم: آیا بین این منازلی که بیان فرمودی پرش چند ده منزلی به منزل مابعد از آخر ممکن است؟ یا من متوهم شده ام؟! نمی دانم، حاج قاسم روح عجیبی بود که گویی از هفته ها قبل شور و شعفش در ما اثر گذاشته بود ، گرچه نمی توانستم به کسی بگویم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با فهم راهِ عرفان، می‌توانیم آن‌چه در مقابل حاج قاسم گشوده شده را تبیین کنیم تا آن راه، همچنان با رهروانِ بیشتری ادامه یابد. موفق باشید

26096
متن پرسش

سلام و عرض ادب: مالک اشتر انقلاب را به شهادت رساندند. استاد، انگار پدرم را از دست داده ام، و آن‌چنان به خود می‌پیچم که گویا معنایِ خودم را گُم کرده‌ام، و راهی را که باید به دنبال آن باشم را؛ نمی‌جویم! مرا چه شده است؟ چیزی بفرمایید آرام شویم استاد!

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمداللّه خداوند در راه توحید و در مسیر نفیِ استکبار، آن‌چنان برکات و ظرفیت‌هایی قرار داده که هر قدمی در مقابله با این راه، برداشته شود تا راهِ توحید به گمان دشمنانِ این راه متوقف شود؛ جلوه‌ای از جلوات نورِ جامع الهی به ظهور می‌آید. مثل روز روشن است که چنین کاری را که آمریکا انجام داد، جز به دست احمق‌ترین و نادان‌ترین انسان‌های روی زمین امکانِ انجام نداشت.

انقلاب اسلامی راهِ گشوده‌ای است که باید در هر مرحله از مراحل حضور تاریخی‌اش، گامی به اقتضای آن مرحله بسی بلندتراز قبل  به جلو برداشته شود و این گام محقق نمی‌شد مگر آن‌که جهان تشیع خود را به ظهوری دیگر نشان دهد و آن ظهور، با شهادتِ سردار حاج قاسم سلیمانی به میان آمد تا باطنی نهفته از رخداد توحیدیِ انقلاب اسلامی در هویت جهانی‌اش ظهور کند و معنای سیاستی که عینِ دیانت است و در جای خود، سلوکی با برکت می‌باشد؛ هرچه بیشتر نهادینه شود و اشک‌هایی در سوکِ آن مرد آسمانی به ظهور آید که از جنس اشک‌های اولیاء الهی است در نیمه شبان برای رفعِ حجاب‌های غلیظ تاریخِ ظلمانیِ این زمانه.

 از این به بعد، این آمریکا است که در انفعالِ هر روزیِ خود گرفتار خواهد شد، ولی نه از جنسِ سقوط یک جبهه‌ی سیاسی در مقابل رقیب سیاسی‌اش، بلکه به معنای به ظهورآمدنِ قدم‌قدم‌های توحیدی که بنا است همه‌ی مناسباتِ عالَم کفر را تغییر دهد. خداوند بنا دارد با نشان‌دادنِ حضور چشم‌گیر و جهانیِ جبهه‌ی توحیدیِ انقلاب اسلامی به ما و جهانیان نشان دهد با حضور در این جبهه، در کجا ایستاده‌ایم؟ در جایی که: «يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ» پایه‌گذاران آن نیز، خود به شگفت می‌آیند و از آن طریق، فشار و خشمی بی‌اندازه در کفار ایجاد می‌شود.  

پس! قصه، قصه‌ی یک شخص نیست؛ قصه‌ی انسانی است که در تاریخ بشریت از آن جهت که قاسم سلیمانی بودن، گمگشته شان بود با ظهور او به ظهور آمد، انسان‌هایی مثل ابوالمهدی‌المهندس متوجه شدند او به صورتی فوق‌العاده، شبیه ابعادِ متعالی خودشان است که چگونه ذیل اسلام و تشیع و ولیّ فقیه، باید چنین «بودنی» داشته باشند که در عین مهابت، مهربان باشیم و در عینِ بصیرت سیاسی- به عمیق‌ترین شکلِ جهانی آن- سیاست‌زده و منفعل نباشیم و در عین مصمم‌بودن، گرفتار خشونت بی‌جا نگردیم. و این یعنی از مرزهای «جزیره‌ای بودن» به در آمدن و جهان اسلام را احیاء‌کردن، تا همه‌ی بشریت بدانند هنوز هم امکان زندگی و زنده‌بودن هست، و برای مقابله با استکبار، کسی نباید خود را معطل دیگری کند چه شیعه باشد و چه سنی و چه چپ و چه راست.

با به صحنه‌آمدن مردم در تجلیل از سید شهدای مقاومت، گذشته‌ی افتخارآمیزی که داشت برای نسل جدید گم می‌شد؛ ورقی دیگر خورد برای حضوری عمیق‌تر انقلاب اسلامی. تا نسل جدید، خود را نه در «دیروز» که در «امروز»ِ خود به وسعت همه‌ی تاریخی که انقلاب اسلامی در آینده‌ی بشریت رقم خورده است؛ احساس کند. موفق باشید

26084
متن پرسش
سلام علیکم: از بعضی ها در محافل و گفتگوهایی می شنوم که نظام و جبهه انقلاب با وجود گذشت ۴۱ سال از پیروزی انقلاب، هنوز تصور مسئولین و طرفداران انقلاب این است که جامعه امروز مانند جامعه سال ۵۷ است و مردم ایران بشدت مسلمان اند در صورتی که غالباً بصورت شناسنامه ای، مسلمان اند و رویگردانی و یا عدم تعهد کامل به دین وجود داره یا حتی بیشتر هم شده و جمهوری اسلامی نتونستنه واقعیت جامعه رو دریابد به ویژه اینکه چند نسل هم از نسلی که انقلاب کرد گذشته. به تعبیری میان اندیشه و تصورشان با واقعیت جامعه هیچ فاصله ای احساس نمی کنند. آیا این می توان چنین مطالبی را پذیرفت و قبول کرد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال حقایقِ تاریخی از پشت حجاب‌های جاهلیت دوران به مرور خود را می‌نمایاند. ملاحظه نکردید چگونه با تجلیل از سردار شهید مقاومت معلوم شد حیله‌های سال‌های متمادی دشمن نمی‌تواند حقیقت انقلاب اسلامی را به حجاب ببرد؟!! موفق باشید  

26074
متن پرسش

سلام علیکم استاد گرامی: این تحلیل از آقای علیزاده ظاهرا خیلی درست است. جریان به اصطلاح حزب اللهی که یک زمانی ذیل آقای هاشمی و راست بود در به محاق رفتن عدالت بی نقش نبود غیر از اقلیتی که زود فهمیدند کشور از دهه ۷۰ کجا می رود اما بیش از ۱ دهه طول کشید تا به خود بیایند و جنبش عدالتخواهی شکل بگیرد منتها دیگه خیلی دیر شده بود. با استحاله فرهنگ عمومی به سرمایه داری و قارون صفتی، آرمان عدالت با دشواری اساسی رو به رو است. مقام ولایت هم ظاهرا آن قدر قدرت نداشتند که پروژه هاشمی را سد کنند تا بعد از ۳ دهه همچنان آتش از گور آن مرحوم! برخیزد! دولت فعلی هم مشغول فروش شرکت های دولتی به حامیان خویش است تا در دور بعد هم مدیران اولگارش امورات کشور را در دست داشته باشند و اگر کسی خواست مثل احمدی نژادا صلاحات کند کشور را به آتش بکشند. [Forwarded from جدال- علی عليزاده] چرا احیای عدالت در ایران امروز دشوار است؟ احیای عدالت اجتماعی و مبارزه علیه تبعیض‌های اقتصادی در ایران امروز بسیار دشوار است. در سه دهه گذشته در ایران عملا یک جامعه سلسله‌مراتبی -یک کاست طبقاتی- بازتولید و تثبیت شده. از زایشگاه تا مهدکودک و مدرسه تا خانه سالمندان و قبر، طبقات از یکدیگر تفکیک می شوند تا کت و عبا و حتی کفن اشراف و فرزندانشان از برخورد با کت و عبا و کفن فقرا و مردم عادی آلوده نشود. مسلما طبقات برخوردار آنچه به دست آورده‌اند را پس نخواهند داد. اما دشواری اصلی عدالتخواهی جای دیگری است. در اینجاست که عامه مردم، و حتی طبقات پایینی به «فرم» و اصل این جامعه طبقاتی دیگر اعتراض ندارند. فقط می گویند چرا ما و خانواده‌مان در طبقات بالاتر این ساختمان نیستیم. ما با جامعه‌ای طرفیم که فقرایش به ثروتمندان و سلبریتی‌هایش نمی گویند از کجا آورده‌ای. بلکه با حسرت و احترام به آنها نگاه می کنند و آنها را الگوی موفقیت و پیشرفت می دانند. رفسنجانیسم، مثل تاچریسم در انگلیس و ریگانیسم در آمریکا و نئولیبرالیسم در نقاط دیگر جهان، موفق شده نه فقط مخالفانش که حتی کارگران و مستضعفان و محرومان جامعه، و به عبارتی حتی قربانیانش را با خود همراه و همفکر و همدست کند. به هر گروه حمله کنید طرفدارانشان فریاد می زنند زحمت کشیدند و «حق‌» شان است. از دارایی سلبریتی‌ها، دکترها، وکلا، تاجران بپرسید عده‌ای می گویند زحمت کشیدند و حقشان است. بپرسید «ایران مال»ها و فلان استارت‌آپهای هزار میلیاردی از کجا آمدند، عده‌ای می گویند زحمت کشیدند و حقشان است. برخلاف سالهای بعد از انقلاب که ثروت فراوان نشانه‌ی طاغوت بود، امروز کمتر کسی اصل جامعه‌ای که یک نفر میلیونها برابر دیگران دارد را زیر سوال می برد. این «طبیعی شدن جامعه به شدت طبقاتی» دلیل وجود آقازاده‌ها و رانتخواران مذهبی و تکنوکراتهای سکولاری است که نه فقط عذاب وجدان یا نگرانی از قضاوت جامعه درباره منبع ثروتشان ندارند بلکه با قلدری به ژن خوب (ترجمه همان طبقه خوب) شان می نازند و تهدید به مهاجرت و بردن ثروتشان از این کشور می کنند. دقت کنید که جامعه فقط وقتی از «قلدری طبقاتی» دردش می گیرد که به شکلی عیان با ساختار سیاسی گره خورده باشد. قلدری پسر محمدرضا عارف یا آیت‌الله نورمفیدی نماینده ولی فقیه و برادرزاده فلان امام جمعه و خواهرزاده فلان سردار و وزیر توی ذوق جامعه می زند و به حق باعث انزجار می شود ولی قلدری طبقاتی جراح برج‌ساز کراواتی یا فوتبالیست و سلبریتی که ظاهری اپوزیسیون دارد با نفرت جامعه روبرو نمی شود. در حالی که دومی هم با شبکه قدرت سیاسی و رانتی پیوند دارد. حقوق نجومی فلان مدیر دولتی و نهادی به حق باعث عصبانیت جامعه می شود ولی درامد ماهی یک میلیارد تکنوکرات بخش خصوصی یا تاجری که به شکلی بخشی از همان نظام اقتصادی و سیاسی است نه. این نشان می دهد که اصل «جامعه به شدت طبقاتی» در ایران دیگر محل سوال و شک نیست. این فرایند طبیعی‌شدن «حق» محصول تزریق سه دهه ایدئولوژی کاذب توسط رفسنجانیسم از یک سو و فرهنگی و غیراقتصادی شدن امر سیاسی در چند دهه گذشته از سوی دیگر است. فرایند «طبیعی شدن حق میلیونها برابر بیشتر داشتن»، مهمترین ابزار مشروع‌کننده‌ی غارت و سهم‌خواهی و رانت‌خواری در ایران امروز است. رفسنجانیسم برای تزریق این ایدئولوژی کاذب دو بال دیگر هم داشت: اصلاح‌طلبی و اصولگرایی. اولی فضای سیاسی را با ارزشهای فرهنگی لیبرال و دومی با ارزشهای فرهنگی سنتگرایانه اشباع کردند. و با غیراقتصادی کردن سیاست، فرایند انباشت سرمایه و تثبیت طبقاتی دهه هفتاد و هشتاد و نود را پنهان و مخفی کردند. به دعواهای عرصه عمومی دهه هفتاد نگاه کنید: دوچرخه سواری زنان هزاران صفحه روزنامه‌ اصلاح‌طلبان/اصولگرایان را اشغال می کند در حالی که هیچ فردی در هیچ یک از دو جناح فریاد نمی زند مدارس غیرانتفاعی نهادینه‌کردن «تفکیک طبقاتی» در پایینترین سن و متضاد با روح انقلابی است که می خواست امت بسازد. هیچ کس نگفت از درون مدارس غیرانتفاعی که حس تعلق به طبقه برتر را به کودک می دهد باکری و همت و حججی بیرون نمی‌آید هیچ، حتی یک پزشک مسئول و غیرسوداگر هم بیرون نمی‌آید. بگذارید اینگونه خلاصه کنیم: از اوایل دهه هفتاد گروهی با فریاد «وای آزادی» و گروهی با فریاد «وای شریعت» بازتولید جامعه طبقاتی و اشراف قبل از انقلاب را در ذهن مردم به حاشیه بردند و فرعی کردند. به عبارتی این دو گروه آنقدر درباره تفکیک جنسیتی پیاده‌روها و استادیومها و میزان مجاز موی سر زنان بر سر هم فریاد زدند و جامعه هم با این دعوا همراهی کرد که مردم ندیدند سرتاسر خیابانها، مدارس، دانشگاه‌ها، بیمارستانها و حتی قبرستانها «تفکیک طبقاتی» شده‌اند. و بازندگان آنها بودند که بیشتر از همه برای انقلاب هزینه داده بودند. کانال تلگرام علی علیزاده. t.me/jedaal

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! رویهمرفته ما فعلاً در چنین شرایطی هستیم که وقتی طلحه و زبیرهای انقلاب اسلامی می‌میرند باید شمش‌های طلای‌شان را با تبر تقسیم کرد و نه با مثقال و قیراط. ولی اشتباه بزرگ این آقازاده‌ها، غفلت از جایگاه تاریخی ذات انقلاب اسلامی است، جایگاهی که سردار قاسم سلیمانی‌ها در جانِ مردم دارند و این بیچاره‌ها با عوضی‌گرفتنِ ایران اسلامی با اروپا، نمی‌دانند در جایی قرار دارند که همواره با تهی‌بودنِ خود روبه‌رو می‌شوند. در این رابطه به روش فوق‌العاده‌ی رهبر معظم انقلاب فکر کنید که چگونه انقلاب اسلامی را از این ورطه‌ها بیرون می‌کشند که آن روش، روش مارکسیستی نیست که به ظاهر، شعار عدالت داده می‌شود ولی در متن آن دنیاطلبی نهفته است بلکه روشی است که با برگرداندنِ انسانیت انسان به اصالت‌های انسانی‌اش، سرمایه‌داری را پوچ و تهی می‌کند و تاریخ دیگری را ماورای تاریخ امپریالیسم در مقابل ما می‌گشاید. نمی‌بینید چگونه در تشییع بدن مبارک سردار، دل‌ها، آری! همان دل‌ةایی که به گمان دشمن از حقیقت انقلاب اسلامی منصرف شده بود؛ تماماً خود را در گرو تعلق به آن سردار عزیز احساس کرد و این معجزه‌ی رهبری است که حقیقتاً نایب امام عصر «عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه‌الشریف» می‌باشند. فرصت نیست، ولی به این فکر کنید که چه شکستِ سختی در انتظار آن‌هایی است که از فرصت‌های انقلاب خواستند جیب خود را پر کنند و عملاً خود را از انسانیت خالی کردند. انسانیتی که در حالِ طلوع است برای عبور از فرهنگ سرمایه‌داری. موفق باشید

26052
متن پرسش
سلام استاد عزیز: من احساس می کنم دیگه مثل قبل نیستم. حدود ۲۰ سالگی. اون وقتا به صرف شنیدن یک نکته فورا اراده می کردم و اون رو تو زندگیم پیاده می کردم. ولی الان نمیتونم. انقدر ضعف اراده و بی نشاطی دارم که اکثر نماز صبحام یا قضا میشه یا نزدیک طلوع خونده میشه. الان ۲۷ سالمه. به دادم برسید استاد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان به اندازه‌ای که راهی بزرگ و متعالی در مقابل خود بیابد، به همان اندازه همّتِ رفتن در آن راه و قدم گذاشتن برای رسیدن به مقصد در او رشد می‌کند. راه امروز ما انقلاب اسلامی است و عبادات ما و رعایت دستورات شرعی و اخلاقی برای آن است که در این راه باقی بمانیم و به سوی اهداف عالیه‌ی آن قدم بزنیم. نظری به سیره‌ی شهدای عزیز در این رابطه بسیار کمک‌کار است. کتاب «گلستان یازدهم» و «خداحافظ سالار» و امثال آن نشان می‌دهد که این عزیزان چگونه از طریق رعایت احکام الهی به حقیقتِ دورانِ خود نزدیک شدند تا سر حدّ فدایِ جان، خود را خرج این حقیقت کردند. موفق باشید

26049
متن پرسش
سلام استاد: استاد شما چرا انقدر به انقلاب اسلامی امیدوار هستید؟! بهتر است بگم شما چرا نمی فرمایید امکان دارد نعمت انقلاب اسلامی از کفمان برود و خدا یک قومی دیگر را پرچم دار انقلاب بکند که هم خدا دوستشان دارد و هم آن ها خدا را. اصلا به قول رهبر: اگر نیروی انسانی ما وابسته اندیشید، وابسته حرکت کرد، از وابستگی خوشش آمد، قدر استقلال را ندانست، قدر اسلام و ارزشهای اسلامی را ندانست، به خودش بی‌اعتماد بود -اگر این‌جور بود- آن‌وقت ما وارد یک دالان تاریک طولانی دیگری خواهیم شد، مثل همین دورانی که در زیرسلطه‌ی غرب از اندکی قبل از مشروطه تا قبل از انقلاب قرار داشتیم که با زحمت زیاد و با تلاش زیاد، توانستیم خودمان را به یک نحوی نجات بدهیم؛ باز وارد همان فرآیند تلخ دشوار گذشته خواهیم بود. این بستگی دارد به اینکه شما امروز این دانشجو را چه‌جوری پرورش بدهید. بنابراین پرورش دانشجو به نظر من خیلی مهم است (سایت khamenei.ir). استاد نگرانم خدا نکنه که انقلاب را از دست بدهیم!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: انقلاب اسلامی یک راهِ الهی در این تاریخ است در مسیر مقابله با استکبار. آن‌چه می‌ماند این راه است و خداوند آن را حفظ می‌کند. مردم هستند که باید خودشان را با قراردادن ذیل انقلاب اسلامی حفظ کنند وگرنه از دست می‌روند و خداوند جوانانی را می‌آورد تا این انقلاب از طریق آن‌ها محفوظ بماند و در همین رابطه عرض شد نه‌تنها باکری‌ها و خرازی‌ها رجعت خواهند کرد، حتی جوانانی به صحنه می‌آیند که از باکری‌ها و خرازی‌ها نیز جلوترند و همین حالا انسان با بعضی از آن جوانان اعم از دختر و پسر روبه‌روست. موفق باشید

25701
متن پرسش
سلام علیکم: استاد، شرایط سختی برای شخص خودم پیدا شده است. بعضی روزها وقتی با افرادی صحبت می کنم و باهاشون سر بحث رو باز می کنم، بشدت دچار شک و تردید و ابهام درباره این انقلاب میشم. گویی این انقلاب هم پدیده ای است که روزی بوجود آمده و روزی رشد یافته و روزی به افول و نابودی می رسد. از حرفهای عجیبی که گویی این انقلاب تا عمیق ترین سطوحش درگیر سیاست بازی های کثیف و قدرت طلبی و در تصرف ابن الوقت هاست و این انقلاب، قدرت اسلام و اعتبار اسلام و محبوبیت دین را در بین مردم روز به روز کمتر کرده است. عملکرد برخی جریانات و مسئولین هم شواهدی بر مدعایشان است. دلم سخت لرزیده، نکند این همه تقلا و کوشش و دم زدن از آرمان انقلاب و ارزشهای انقلابی و تمدن اسلامی، بیهوده و آب در هاون کوبیدن باشد و ما هم عقاید مذهبی مان را در پرتو طرح های ایدئولوژیک این نظام مطرح کردیم؟ نکند واقعاً این انقلاب هم پدیده ای است که روزی افول می یابد و خبری از آن قله های افتخار نیست؟ نکند واقعاً سیاست بازی و فرصت طلبی و جناحی کاری، سرتاسر مسئولین ما را فرا گرفته و فساد سیستماتیک است؟ به یاد دارم زمانی این نوع سوالات به ذهنم می رسید و با مطالعه دو کتاب شما در باب انقلاب و آینده داری آن آرام شدم. استاد، وجودم درگیر خوف و رجاء عجیبی است. از یک‌سو همه این تردیدها و ناراحتی ها، و از یک‌سو در دلم امیدی است که این انقلاب عطیه ای الهی و موهبتی از پروردگار برای گذار از مدرنیته و اسلام آمریکایی است و این همه انسان طرازی که نظیر صیاد شیرازی و حججی و چمران تربیت کرده است گواه این مطلب است. گاهی فکر می کنم شاید برای برداشتن گام دوم انقلاب این نوع تردیدها و تشکیک ها و ساخت دوباره بنای ایمانی مان با اعتقاداتی نوین و ناب نیازست بالاخره انقلاب چهل سالگی خود را رد کرده و دوران بلوغ و همین تشکیک ها نسبت به قبل و آینده است. عذر می خواهم مطلب طولانی شد؛التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فرمایشاتی که رهبر معظم انقلاب در روز بسیج فرمودند، همه‌ی حرف را برای چنین سؤالی در میان داشت. آن‌جا که فرمودند: «پیروزی ملّت ایران و پیروزی بسیج و پیروزی این جریان عظیم انقلابی در ایران، تضمین‌شده است. خدای متعال در قرآن می فرماید: اِن یَنصُرکُمُ اللهُ فَلا غالِبَ لَکُم؛ اگر خدا شما را یاری کند، هیچ کس بر شما غلبه نمی کند. خب، یاری کردن خدا چه جوری است؟ اِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم‌‌؛ اگر شما یاری کردید دین خدا را، جهت‌گیری الهی را، منطق خدایی را، راه خدا را، خدا هم شما را نصرت خواهد کرد و یاری خواهد کرد؛ این همان چیزی است که امروز وجود دارد. این جریان عظیم انقلابی در کشور دارند اهداف الهی را دنبال می کنند، ایجاد جامعه‌ی اسلامی را دارند دنبال می کنند، تحقّق شریعت الهی را در کشور دارند طلب می کنند و دنبال می کنند؛ پس کار خدا است، راه خدا است، نصرت خدا است؛ وقتی نصرت خدا شد، خدای متعال هم نصرت خواهد کرد، و وقتی خدای متعال نصرت کرد، فَلا غالِبَ لَکُم؛ هیچ کس بر شما غلبه نخواهد کرد». موفق باشید

 

نمایش چاپی