بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: شخصیت‌ها

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
جستجو در کتاب ها نتیجه ای نداشت
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
15881
متن پرسش
با سلام: در مطالعه تاریخ ظهور پیامبران و امامان در زمین برای یاری انسان ها، در بحث فواصل زمانی این ظهور ها که همواره ولی خدا روی زمین بوده، مثلا حضرت نوح هزار سال در میان قومش بود و بجز پنجاه سال، که بعد نهصد و پنجاه سال قومش عذاب شدند، یا مثلا زمان هایی که پیامبرانی به عنوان مبلغ می آمدند و آمدن پیامبران اولالعزم دیگری را نوید می دادند و در ادامه تاریخی را که شما بهتر از من می دانید، حال با توجه به اینکه می دانیم زمان ظهور حضرت مهدی (عج) را فقط خدا می دانند، می خواستم نظر شما را در مورد کلیت اینکه آیا الان با توجه به حوادث رخ داده و اخباری که از زمان ظهور خبر می دهد،نزدیکیم یا نه، یا ظلم فراگیر تر از اینها می شود تا ایشان ظهور کنند؟ آیا ظلم تا انجایی پیش می رود که مانند داستان حضرت موسی (ع) با تفتیش عقاید خداباوران محکوم شوند یا نه. ممنون میشم جواب دهید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این چیزی نیست که بتوان در موردش فکر کرد و یا نظر داد. عمده آن است که ما در شرایط انتظار به وظایف خود بپردازیم. آری! از یک جهت، همیشه ظهور نزدیک است زیرا جامعه همواره تحت هدایت‌های منوّر حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه‌الشریف» می‌باشد. همچنان‌که امروز رهنمودهای مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» همه، مظاهرِ انوار هدایت‌گرانه‌ی حضرت صاحب‌الأمر«صلوات‌اللّه‌علیه» می‌باشد. و بدین معنا، حضرت نسبت به بسیاری از زمان‌ها به ما نزدیک‌ترند. موفق باشید  

15878
متن پرسش
سلام استاد گرامی: اقداماتتان مورد تایید حضرت حق. استاد چندی پیش در مزار بابارکن الدین بودم. کمی ماندم و نگاهی به در و دیوار و آن حالت روحانی فضا انداختم و حس خوشی یافتم. ناگهان به خودم گفتم اگر یک خارجی منو ببینه چی میگه لابد میگه اینها چه میگن بخودشون و... بعد یکهو یک ندایی درونی به من گفت: اصلا چرا من باید از منظر نظر و دیدگاه غربیها بدنیا نگاه کنم؟ استاد نمی دانم تاثیر چه آموزش و فضایی است که در زندگی همیشه، با اینکه فرد مذهبی هستم، اما اکثر رویدادها را با نگاه غربی می نگرم، و از مطمح نظر غرب موضوعات رو بررسی می کنم. مثلا عزاداری امام حسین (ع) رو قلبا دوست دارم اما همیشه این شکوه رو از دید یک غربی نیز تایید می کردم یا مراسم اربعین را و ...خب علوم است همه شعایر دینی از نگاه غربی مهر تایید نمی خورد و بعضی از آنها به نظرم، با آن نگاه، غیرعقلاتی می نمود. تا اینکه آن روز در مقبره بابارکن الدین ندایی نهیبم زد که به جای اینکه از نگاه غربی- آنهم لابد رسانه های غربی که عمدتا صهیونیستی و استکباری است و نه مردمان عادی غرب که به هرحال شعایر مذهبی را نوعا بد نمی دانند - از نگاه دین به همه چیز نگاه کنم. از منظر امام صادق علیه السلام به موضوعات نگاه کنم و از آن روز حال خوشی دارم. استاد نمی دونم تونسنم مکنونات قلبم رو منتقل کنم یا نه. اما این رو موضوع رو برای این نوشتم که عمری است رسانه های ما، آموزش و پرورش ما و.... در ته ذهن ما این موضوع رو رسوب داده اند که از منظر و زاویه دید غرب به زندگی و حتی به مذهبمان نگاه کنیم و همین امر باعث می شود کم کم دینمان را به قواره های قناس آنها سایز بزنیم و برش دهیم و لاجرم چیزی از دین نماند. ولی وقتی با نگاه ائمه سلام الله علیهم و از آن بالاتر از منظر و همسو با خداوند عالم موضوعات رو بررسی کنیم آن وقت گریه رزمندگان در نیمه شبهای دوکوهه می شود نهایت آن چیزی که حتی به یادآوردن آن بهجت درونی را به قلب انسان هدیه می دهد. دیگر ندبه و ناله و زارزار گریستن در شبهای جمعه می شود اوج هر چیزی که فکرش را بکنید. استاد خدا رحمت کند ببارکن الدین را و خدا بر توفیقات شما بیفزاید. برایم دعا کنید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمداللّه با این تذکر وارد تاریخی شده‌اید که به ظلمات غرب پشت می‌کند و به حاکمیت حق و حقیقت نظر دارد همان تاریخی که با حضرت امام شروع شد و مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» امروز جلودار آن هستند تا با روش حکیمانه ما از روح و روان خودمان که متأثر از غرب است، به مرور آزاد شویم. موفق باشید

15868
متن پرسش
سلام بر جناب آقای استاد طاهرزاده: با توجه به این‌که جنابعالی مدتی در کسوت معلمی بوده‌اید و هنوز هم با همان روحیه، ادامه می‌دهید ما به عنوان جمعی از معلمان درخواست داشتیم که بفرمایید چگونه باید عمل کنیم که شوق معلمی و رسالت آن در ما به عنوان یک انگیزه برای کار، همچنان باقی بماند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً نمی‌دانم از معلّمی چه می‌توان گفت وقتی همه‌ی بشریت در قامت بلند خود، وام‌دارِ معلّمانِ حقیقی تاریخ خود می‌باشند. معلّمی بیش از آن‌که تعلیمِ علم باشد، معنایِ عطوفت و محبت است که باید آن را پاس‌داشت تا محبت و عدالت به خانه‌ها و به شهر برگردد وگرنه همه در ظلماتِ تسلط بر همدیگر، همدیگر را از پای در می‌‌آورند.

اگر معلّمی یعنی عطوفت و محبت و آزادی و عدالت، بمیرد همه‌چیز می‌میرد. و اگر معلّمی گرفتار نیازهای روزمره‌گی گردد، معلّمی خواهد مرد. معلّمی؛ نیازهای عنان‌گسیخته نیست. معلّمی قناعت است و سادگی، ولی وای اگر به چنین نیازی پشتِ پا زده شود.

با آن تپانچه‌ای که آن معلّم بزرگ یعنی شهید مطهری، شهید شد، او شهید نشد، همه‌ی ما یعنی همه‌ی آن‌هایی که در عشقِ به انسانیت، شعله‌ور بودند شهید شدند. و این است که ما سال‌ها است در خون خود می‌غلطیم.

وقتی تعصب جای آزادی نشست و فطرت‌ها و عقل‌ها کور شد، حتماً به اسم دین، دین کُشته می‌شود! و این‌جاست که باید بیش از آن‌که به ظاهر دین بپردازیم، باید دین را وسیله‌ی شکوفایی عقل و فطرت نماییم. در این حالت است که باید به شکوفایی وطن دلگرم بود. خوشا به حال مردی که شکوفایی وطنش، همه‌ی شادی و دلگرمی اوست که معلّمی جز این نیست، حال! هرکس در هرجایی و به هرشکلی که در شکوفایی عقل‌ها و فطرتها بکوشد؛ او معلّم است و او قدر و ارزش شریعت را که بهترین بستر برای چنین امری است، به‌خوبی می‌داند. موفق باشید

15825
متن پرسش
سلام و ارادت: استاد فاضل و ارجمند، شنیده ام علامه طباطبایی فرموده اند: مشکل اساسی ما با اهل تسنن در توحید است، یعنی چه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:همین‌طور است. زیرا هر اندازه توحید به معنای واقعی آن خوب‌تر معنا شود، جایگاه اولیاء معصوم«علیهم‌السلام» که حقیقت قرآن به قلب آن‌ها اشراق می‌شده، معلوم می‌گردد، و لذا اسلام را در محدوده‌ی فقه متوقف نمی‌کردند. موفق باشید

15823
متن پرسش
سلام و درود: استاد فاضل و ارجمند، استاد شهید مطهری که از بزرگان اهل علم و عمل هستند. آیا موافقید آثارشان عرفانی و معرفتی و توحیدی نیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ؛ ولی در تاریخی که قرار داشتند باید با آن زبان سخن می‌گفتند. عرایضی در این مورد در جزوات «مطهریِ تاریخ ما» داشته‌ام. موفق باشید

15821
متن پرسش
سلام بر استاد طاهرزاده: استاد عزیز می شود زحمتی بکشید بر تشرفات خدمت امام زمان (عج) مثلا تشرف حاج فشندی توضیحی مرحمت فرمایید؟ خواهشا استاد راجع به خطبه 79 نهج البلاغه پس از پايان جنگ جمل در مذمّت زنان لطفا توضیحی مرحمت فرمایید. از زحماتتان بسیار ممنونم.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در مورد تشرفات چیزی ندارم بگویم مگر آن‌که هرکس به اندازه‌ای که با قلب خود رعایت شریعت بکند، از نور حضرت که مجسمه‌ی عصمت‌اند محروم نیست، مگر آن‌که مأموریت خاصی داشته باشد که حضرت به صورت خاص او را مدد می‌کنند، و امروز آن مددها را در کلام و رهنمودهای مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» ملاحظه می‌کنید 2- در مورد قسمت دوم سوال نظرتان را به این سوال جاب می کنم. سؤال: گاه شبهاتى راجع به جايگاه زن در اسلام مطرح مى ‏شود و به آياتى از قبيل 5 و 6 سوره مؤمنون، 24 سوره نساء و 14 سوره آل عمران و آياتى كه مضمونى به ظاهر مردسالار دارد استناد شده و مى‏ گويند در خطبه‏ 80 نهج‏ البلاغه زنان افرادى كم عقل خوانده شده ‏اند يا به علت‏ عادت ماهيانه كه امرى غير ارادى است براى آنها نقص در ايمان قائل شده ‏اند. لطفاً راجع به خطبه حضرت و آيات نامبرده توضيح بفرماييد.

جواب: در مورد خطبه 80 نهج ‏البلاغه كه سيد رضى صراحت دارد كه پس از جنگ جمل ايراد شده و با توجه به اين‏كه روش سيد رضى تقطيع‏ كردن خطبه‏ هاى حضرت بوده و قسمت‏هايى را مى‏ آورده كه جنبه‏ ى بلاغت آن زياد بوده معلوم مى‏ شود عايشه مورد خطاب است. به گفته‏ ى آيت ‏اللّه‏ جوادى اين خطبه هيچ پايگاهى ندارد، چون برهان‏هايى مى‏ آورد كه خود را نقض مى‏ كند، لذا به اهلش وا مى‏ گذاريم. براى آن‏كه فرهنگ قرآن را در مورد زنان بدانيم بايد آيات زيادى را مدّ نظر قرار دهيم، در ضمن در رابطه با موضوع كنيزان كه در جنگ اسير مى ‏شدند و به عنوان غنائم جنگى خريد و فروش مى‏ شدند، لازم است مفصلًا بحث شود، همين قدر بدانيد كه اسلام با ورود آن‏ها در خانواده‏ ى يك مرد مسلمان نه‏ تنها پناهى براى او ايجاد مى ‏كرد و جلوى فحشاء گرفته مى ‏شد، زمينه ‏ى مادرشدن او پيش مى‏ آمد و جهت شخصيت او تغيير مى ‏كرد كه البته شرح آن احتياج به بحث طولانى دارد. اما در مورد شخصيت زن در اسلام، عنايت داشته باشيد ابتدا بايد آيات صريح را كه موضوع را روشن مى‏ كند مورد توجه قرار داد و سپس بقيه‏ ى آيات را بر مبناى آن‏ها تحليل نمود. رجوع شود به کتاب زن، آن‏گونه كه بايد باشد. موفق باشید

15817
متن پرسش
استاد سلام خدا قوت: بنده طلبه درس خارجم. برخی دوستانم شدیدا معتقد به یمانی شدند. البته با خصوصیاتی ویژه، مثلا قایلند که ایشان پسر امام زمان (عج) هستند. قبل از ظهور می آیند و همه ماباید از ایشان تبعیت کنیم. قایلند یمانی الان در عراق هست. به علما و مقام معظم رهبری بدبین هستند. این بزرگان را مقابل یمانی قرار می دهند. ازایشان پرسیدم اگر چنین عقیده ای در تشیع بوده پس چرا در علما در عصر غیبت چنین صریح نگفته اند؟ می گویند حکمت خدا بوده مخفی بماند این مسئله. البته مستحضرید اصل مسئله یمانی در روایات متواتر هست اما اینها عقایدی پیدا کردند که هیچ یک از بزرگان دین نگفتند. نظر حضرتعالی با قضیه یمانی چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این‌ها حرف‌های وَهمی است و در حالی‌که نایب ایشان حضرت امام خامنه‌ای«حفظه‌اللّه» به‌خوبی دارند جهان را مدیریت می‌کنند و روشن است که راهنمایی‌های ایشان از جنس هدایت‌هایی است که حضرت مهدی«صلوات‌اللّه‌علیه» دارند و در همان فرهنگ و فضا، مقابل کفر و استکبار ایستاده‌اند. بنابراین باید شدیداً به این یمانی‌ها ی مدعی در این تاریخ بدبین بود. موفق باشید 

15816
متن پرسش
سلام و ارادت: برخی از مخالفین فلسفه اعلام می کنند، امام خمینی و علامه طباطبایی در اواخر عمرشان از علاقه به فلسفه و عرفان اظهار ندامت کرده اند. در جواب آنها چه بگوییم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همه همین‌طورند که در سلوک عرفانی خود سعی می‌کنند فلسفه را بدانند ولی  در آن متوقف نشوند و نه آن‌که فلسفه را زیر پا بگذارند. به همین دلیل حضرت امام در اواخر عمرشان در نامه به گورباچف بر روی فلسفه‌ی صدرایی تأکید کردند. موفق باشید

15802
متن پرسش
سلام علكيم استاد: به نظر شما موضع ما به عنوان كسى كه ادعاى ولايتى و انقلابى بودن داره در قبال به نتيجه نرسيدن برجام، چى بايد باشه تا از ورطه انصاف خارج نشيم و يا جناحى برخورد نكرده باشيم، آيا بايد خوشحال باشيم يا ناراحت؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: موضع مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» را در پیش داریم که بیش از آن‌که خود را درگیر نقد برجام بکنند، به نقد آمریکا می‌پردازند بدون آن‌که امید چندانی به برجام داشته باشند. موفق باشید

15716
متن پرسش
سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز: برای انجام پایان نامه مقطع ارشدم تصمیم داشتم موضوعی مرتبط با مباحث گروه المیزان انتخاب کنم. به فکرم رسید که روی ارائه مباحث اعتقادی (انسان شناسی، خداشناسی، امام شناسی و بحث معاد) به روش حضورری کار کنم و روش شما رو معرفی کنم و اگر تونستم نکاتی رو که در کلاس ها یا تجارب مختلف بدست آمده و در انتقال به روش حضوری تاثیر داشته به اون اضافه کنم. اما می خواستم نظر شما رو درباره این کار بدونم، و دیگه اینکه به نظرتون ممکنه به خاطر ضعف اطلاعات من و یا عدم فهم حرفهام توسط اساتید و مخاطبان حق مطلب ادا نشه و تازه به جای اینکه بابی برای آشنایی سایرین با این مباحث باز بشه مقابلش جبهه بگیرن؟ مشکلی هم که در ابتدای این کار بهش برخوردم اینه که اساتیدم با اینکه تحصیلات دینی دارند حرفهای من را یا نمی فهمند یا به سختی متوجه می شوند آیا مشکل و گره در بیان من هست یا جنس بحث این طوره؟ ضمن اینکه من باید ظرف 3 ماهی که وقتم باقیمانده تحقیقم رو در قالب پایان نامه انجام بدم. ممنون از وقتی که می گذارید برای شما و همراهانتون آرزوی توفیق بیشتر و قبولی سربازی امام عصر را دارم. خواهش دارم در این ماه رجب برای همه جوانها دعا کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ما هنوز در مجامع علمی و دینی در تاریخ متافیزیک و تفکر مشایی‌گری هستیم و به همین جهت علامه طباطبایی هم با این‌که نظر به حقیقت به صورت حضوری دارند، ولی با ادبیات مفهومی و حصولی سخن می‌گویند. و لذا اساتید شما سخن شما را نخواهند پذیرفت تا إن‌شاءاللّه تاریخ آن شروع شود. موفق باشید

15739
متن پرسش
با سلام و عرض خسته نباشید خدمت استاد طاهرزاده عزیز: استاد بنده 18 سال دارم و آزمون ورودی حوزه دادم و اگر امام زمان (عج) بنده را قبول کنند قصد دارم سرباز آن حضرت بشوم ان شاءلله. اما یک سئوالی داشتم؟ بنده شروع به مطالعات دینی کردم از کتب شما هم شروع کردم. اما می خواستم نظر شما رو بدونم که چون تنوع در نویسندگان و کتب بسیار است مثلا مثل شهید مطهری و...من چیکار کنم؟! بنظرتون اول کتب شما رو بخونم یا کسان دیگه ای؟! لطف بفرمایید راهنمایی ام کنید. ممنون و متشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب است که در کنار مطالعاتی که از کتاب‌ها دارید یک برنامه‌ی کامل جهت مطالعه‌ی آثار شهید مطهری با یادداشت نکات مهم در یک دفتر قطور و با صحافی خوب داشته باشید که آن یادداشت‌ها، سال‌های سال برایتان بماند. موفق باشید

15737
متن پرسش
سلام عليكم خدمت استاد عزيز: بنده طلبه سال دوم هستم و تصميم دارم برنامه ريزي مطالعاتي دقيقي داشته باشم. بنده با توجه به رهنمود شما و بزرگان ديگر تصميم گرفتم تا مبناي فكري ام را بر شما بگذارم. يعني ان شاء الله بتوانم خودم را بر مباني انديشه هاي شما بسازم. و در حال حاضر مي خواهم بدانم با توجه به اينكه مباني برنامه ريزي مطالعاتي معرفتي ام آثار شما است. پيشنهاد مي فرماييد كه در كنار كتب شما آثار استاد صفايي را نيز مطالعه كنم؟ چون علاقه وافري به آثار ايشان نيز دارم. ولي اين برايم مهم است كه شما اين را دستور مي فرماييد يا خير. و بطور كلي مطالعه چه آثاري را در كنار سير مطالعاتي خودتان پيشنهاد مي فرماييد؟ از شما ممنونم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این را لطف خدا بدانید که خداوند قلب شما را متوجه آثار استاد صفائی حائری آن مرد الهی و دلسوز و ره‌رفته کرده است. در نهایت آثار حضرت امام و علامه‌ی طباطبایی و استاد آیت اللّه جوادی و آیت‌اللّه حسن‌زاده مدّ نظرتان باشد. موفق باشید

15726
متن پرسش
سلام و احترام: حکیم گرانقدر، با توجه به اینکه اسلام تنها دینی است که باعث آرامش انسان می شود، چرا برخی هیچ توجهی به دستورات اسلام ندارند، یا کم توجه هستند. آیا برخی علاقه ای به آرامش ندارند؟ آیا برخی به اضطراب علاقه دارند؟ چرا به برخی می گوییم اگر آرامش در دنیا را می خواهید باید به دستورات اسلام عمل کنید، قبول نمی کنند؟ مگر قبول اسلام در فطرت هر انسان نیست؟ چرا شیطان در هر عصر طرفدارانش بیشتر از خداوند تبارک و تعالی است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر ما اسلام را آن‌طور که هست به مردم ارائه کرده‌ایم؟! کجاست اسلامی که امثال حضرت امام و علامه‌ی طباطبایی معرفی می‌کنند تا مردم با دل و جان به آن رجوع نمایند؟ ما هنوز گرفتار اسلامِ سطحی می‌باشیم. موفق باشید

15708
متن پرسش
سلام استاد: با آرزوی توفیقات روز افزون برای جنابعالی: در حدیث آمده که در عبادت امامی را نصب العین خود قرار دهید. با توجه به سخنرانی سال گذشته شما در اعتکاف که فرمودید علامه طباطبایی را با توجه به حضور و رسالت تاریخی که ظهور داد می توان نصب العین قرار داد تا از نور علامه بهره برد. حالا می خواستم بپرسم می شود از علامه عبور کرد و امام خمینی (ره) را نصب العین خود قرار داد؟ آیا ظرفیت پذیرش حضرت روح الله (ره) هست؟ چه باید کرد تا این پذیرش و ظرفیت تحقق یابد؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: راه خوبی است. همان‌طور که در کتاب «چگونگی فعلیت‌یافتن باورها» عرض شده؛ انسان در مقام تجرد خود نامحدود است و می‌تواند با بقیه‌ی روح‌ها در آن عالم مأنوس شود و این در صورتی است که روح خود را از تعلقات و محدودیت‌ها آزاد نماید تا با روح‌های متعالی مأنوس گردد. امسال نیز با کمی شرح بیشتر این موضوع، در ابتدای اعتکاف مطرح شد. موفق باشید

15690
متن پرسش
سلام استاد عزیز: دو سوال از محضر شریف تان دارم: 1. برای کسب معرفت و عظمت عالی حضرت ولی عصر (روحی له الفداه) چه شاه راهی را پیشنهاد می نمایید؟ 2. زیباترین و لطیف ترین و مجذوب ترین جمله و شنیده ای که انسان را مجذوب و معشوق امام زمان (روحی له الفداه) می کند چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: امام شناسی به صورت عرفانی که حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در کتاب «مصباح‌الهدایه» مطرح کرده‌اند 2- بنده با این شعر مأنوس هستم: «ای لقای تو جواب هر سؤال / مشکل از تو حل شود بی‌قیل و قال» و نور حضرت را در جمال و گفتار نایب‌اش حضرت امام خامنه‌ای«حفظه‌اللّه» می‌بینم. موفق باشید

15679
متن پرسش
آیا فقها که التفاتی به عرفان عملی ندارند می توانند انسان کامل باشند و یا فقط عرفا اینچنین اند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم آن‌ها در جایگاه خود مورد قبول شریعت هستند، ولی همان طور که قرآن می‌فرماید: «تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْض‏» که بعضی از پیامبران نسبت به بعضی دیگر برتری دارند، و این تفاوت به تعبیر علامه طباطبایی به جهت عمق متفاوت آن‌ها نسبت به «توحید» است. در مورد فقها نیز می‌توان این را مورد توجه قرار داد. موفق باشید     

15625
متن پرسش
سلام: احادیثی در ذم فلسفه و ذم علمایی که گرایش به فلسفه دارند وجود دارد این احادیث را چگونه توجیه می کنید؟ مثل این حدیث که احوال مردم آخرالزمان را می گوید: «.... ِ عُلَمَاؤُهُمْ شِرَارُ خَلْقِ اللَّهِ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ لِأَنَّهُمْ يَمِيلُونَ إِلَى الْفَلْسَفَةِ وَ التَّصَوُّفِ وَ ايْمُ اللَّهِ إِنَّهُمْ مِنْ أَهْلِ الْعُدُولِ وَ التَّحَرُّفِ يُبَالِغُونَ فِي حُبِّ مُخَالِفِينَا وَ يُضِلُّونَ شِيعَتَنَا وَ مُوَالِيَنَا إِنْ نَالُوا مَنْصَباً لَمْ يَشْبَعُوا عَنِ الرِّشَاءِ وَ إِنْ خُذِلُوا عَبَدُوا اللَّهَ عَلَى الرِّيَاءِ أَلَا إِنَّهُمْ قُطَّاعُ طَرِيقِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الدُّعَاةُ إِلَى نِحْلَةِ الْمُلْحِدِينَ فَمَنْ أَدْرَكَهُمْ فَلْيَحْذَرْهُمْ وَ لْيَصُنْ دِينَهُ وَ إِيمَانَهُ ثُمَّ قَالَ يَا أَبَا هَاشِمٍ هَذَا مَا حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ آبَائِهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع وَ هُوَ مِنْ أَسْرَارِنَا فَاكْتُمْهُ إِلَّا عَنْ أَهْلِه»‏ مستدرک الوسائل ج 11 ص 380 و در منابع دیگری نیز موجود است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: علامه طباطبائی در پرسشی به توجیه این روایات می‌پردازد:
پرسش: روایاتی که در خصوص ذم اهل فلسفه به ویژه در دوره آخرالزمان وارد شده – چنانکه در کتب حدیثی از قبیل بحارالانوار و حدیقة الشیعه مسطور است – متوجه چه کسانی می شود و منظور از این احادیث چیست؟
پاسخ: دو، سه روایتی که در بعضی از کتب در ذم اهل فلسفه در آخرالزمان نقل شده، بر تقدیر صحت، متضمن ذم اهل فلسفه است نه خود فلسفه؛ چنان که روایاتی نیز در ذم فقهای آخرالزمان وارد شده و متضمن ذم فقها است نه فقه اسلامی و همچنین روایاتی نیز در ذم اهل اسلام و اهل قرآن در آخرالزمان وارد شده: «لایبقی من الاسلام الا اسمه و لا من القرآن الا رسمه» و متوجه ذم خود اسلام و خود قرآن نیست.

و اگر این روایتها که خبر واحد ظنی می باشند در خود فلسفه بود و مسائل فلسفی مضمونا همان مسائلی است که در کتاب و سنت وارد شده، این قدح عینا قدح در کتاب و سنت بود که این مسائل را با استدلال آزاد بدون تعبید و تسلیم مشتمل شده است. اصولا چگونه متصور است که یک خبر ظنی در برابر برهان قطعی یقینی قد علم کرده و ابطالش کند؟! (اسلام و انسان معاصر، صفحه ۹۴-۸۹) روی السید المرتضی باسناده عَنِ الإِمامِ الحَسَنِ العَسکَرِیِّ اَنَّهُ قالَ لِاَبِی هَاشمِ الجعفَریِّ یَا أبَا هَاشِم سَیَأتِی زَمَانٌ عَلَی النّاسِ وُجُوهُهُم ضاحِکَهٌ مُستَبشِرَهٌ وَ قُلُوبُهُم مُظلِمَهٌ مُنَکَدَّرَهٌ، السُّنَهُ فِیهِم بِدعَهٌ وَ البِدعَهُ فِیهِم سُنَّهٌ، المُؤمِنُ بیَنَهُم مُحَقَّرٌ وَ الفاسِقُ بَینَهُم مُوقَّر، اُمَراؤُهُم جَاهِلونَ جَائِرُونَ وَ عُلَمَاؤُهُم فی اَبوَابِ الظَّلَمَهِ سَائِرونَ، أغنیاؤُهُم یسرقونَ زادَ الفُقَراءِ وَ أصاغِرُهُم یَتَقَدَّمُونَ عَلَی الکُبَرَاءِ وَ کُلُّ جَاهِلٍ عِندَهُم خبیرٌ وَ کُلُّ مُحِیلٍ عِندَهُم فَقِیرٌ، لا یُمَیِّزُونَ بَینَ المُخلِصِ وَ المُرتَابِ، لا یَعرِفونَ الضَّأنِ منَِ الذَّئَابِ، علماؤهم شرار خلق الله علی وجه الاَرضِ لِاَنَّهُم______«یَمیلُونَ اِلَی الفَلسَفَهِ وَ التّصوُّف» و ایم الله اِنَّهُم مِن أهلِ العُدُولِ وَ التَّحَرُّفِ، یُبَالِغُونَ فِی حُبِّ مُخَالِفِینَا وَ یُضِلُّونَ شیعَتُنا و موالینا، ان نالُوا مَنصَبا لم یَشبَعُوا عَنِ الرِّشاءِ وَ اِن خُذِلُوا عَبَدُوا الله عَلَی الرِّیَاءِ الا اِنَّهُم قُطّاعُ طَریقُ المُؤمِنینَ وَ الدُّعَاهُ اِلَی نِحلَهِ المُلحِدِینَ فَمَن أدرَکَهُم فَلیَحذَرهُم وَ لیَصُن دینه و ایمانُه ثمَّ قالَ یا أبَا هاشِمٍ هَذَا مَاحَدَّثَنِی أبِی عَن آبَائِهِ جَعفَرِ بن مُحَمَّدٍ علیهم السلام و هُوَ مِن أسرَارِنَا فَاکتُمهُ الا عَن أهلِهِ
ـ سید مرتضی از حضرت عسگری علیه السّلام نقل می کند که آن حضرت مخاطبه فرمود با ابی هاشم جعفری و فرمود: زود باشد که بیاید زمانی بر مردم که صورت های آنها خندان باشد و دل هایشان تاریک. سنت و عمل خوب در نزد آنها بدعت و بدعت و عمل زشت سنت باشد. مؤمن در بین آنها کوچک و فاسق بزرگ گردد، رؤسای آنها نادان و ظالم باشند و علمای آنها به جانب ظالمین روند؛ اغنیا از توشه فقرا بدزدند و کوچکان آنها مقدم شوند بر بزرگان. هر جاهلی در نزد آنها دانشمند، و حیله گر نزد آنها فقیر نماید، بین مخلص و مرتاب تمیز ندهند، علمای آنها بدترین خلق خدایند در زمین، زیرا میل نمایند به فلسفه و تصوّف. قسم به خداوند که ایشان اعراض کنند از حق، و اهل تحریف می باشند. مبالغه می کنند در دوستی مخالفین ما، و گمراه می کنند شیعیان و دوستان ما را، اگر منصبی را دارا شوند، از رشوه گرفتن سیر نشوند و اگر ذلیل شوند عبادت نمایند خدا را از روی ریا؛ بدانید اینان راهزن مؤمنین می باشند و خوانندگان به سوی راه بی دینان هستند، پس کسی که ادراک کند آنها را باید از آنها بر کنار باشد و نگهداری کند دین و ایمان خود را. پس فرمود ای اباهاشم! آنچه گفتم حدیث فرمود پدرم از پدران خود از حضرت صادق علیه السّلام و از اسرار ما است مخفی بدار آن را. منتحلی الفلسفه با فلاسفه متفاوت است. منتحل به معنای مدعی است و منظور از منتحلی الفلسفه مدعیان فلسفه و فیلسوف‌نماها است. در روایت نخست آن‌چه مورد ذم و نفرین قرار گرفته است، مدعیان فلسفه است نه فیلسوفان و فلسفه. در این روایت فیلسوف‌نمایان زندیق که تدبیر در عالم و مدبر آن را انکار می‌کنند نکوهش شده‌اند. شاهد این سخن عبارت پایانی روایت است. در این عبارت مدعای فیلسوف‌نمایان – نفی تدبیر در آفرینش - را بیان می‌کند، این مدعا با مدعای بسیاری از فلاسفه ناسازگار است. فلاسفه‌ی الهی همه تدبیر در آفرینش را پذیرفته‌اند. این سخن نمی‌تواند ناظر به فلاسفه و حکما باشد. در همین روایت از ارسطو که اتفاقی بودن عالم را رد می‌کند تمجید شده است. اینها را دلیل‌ گرفته‌اند بر آنکه‌ در عالم‌ آفرینش‌ تعمّد و تقدیر و اندازه‌گیری‌ صحیح‌ به‌ کار نرفته‌ است‌ بلکه‌ صِدْفَهً و برحسب‌ اتّفاق‌ پدیدار شده‌ است‌. ارسطاطالیس‌ ردّ گفتارشان‌ را نموده‌ است‌ به‌ این‌ که‌: آنچه‌ صِدْفَهً و برحسب‌ اتّفاق‌ واقع‌ می‌شود آن‌ چیزهائی‌ است‌ که‌ یک‌ بار در خارج‌ از متعارف‌ صورت‌ می‌گیرد به‌ جهت‌ عللی‌ که‌ بر طبیعت‌ وارد می‌شود و آن‌ را از مسیر طبیعی‌ خود و از مجرای‌ عادی‌ خود برمی‌گرداند، و به‌ منزلۀ امور طبیعیّه‌ای‌ نیست‌ که‌ بر شکل‌ واحدی‌ پیوسته‌ و به‌ طور دائم‌ جریان‌ پیاپی‌ داشته‌ باشد. «بحارالانوار» طبع‌ حروفی‌ ج‌ ۳ ص‌ ۱۴۹٫ به امام شناسی مرحوم سید محمدحسین طهرانی ج ۱۸ رجوع شود. موفق باشید

15615
متن پرسش

جناب طاهرزاده سلام: اولین بار اسم شما و مطالبتون رو در نشریه فرهنگ عمومی دیدم. مطالبتون عمیق بود. هفت ماهی است که کتابهای شما رو تهیه کردم. دو ماهی است که فهمیدم سایت دارید. جزواتی که نداشتم رو دانلود کردم. چند روزی است که از مطالب سایتتتون خصوصا سخنرانی تون در خصوص چیستی، راز پایداری و استحاله انقلاب رو گوش کردم. به مباحث متعددی اشاره کردید از جمله سروش، خط فکریش، قوچانی، مهرنامه، آوینی، دغدغتون در خصوص فقدان تفکر، هم‌جهت نبودنِ دست و زبان‌ها، تلاش برای ادراک حقیقت و نه تراشیدن استدلال برای اون و ... هم‌ذات پنداری عجیبی با مباحثتون داشتم، اما غرضم از این وجیزه گفتن این مطالب نبود بلکه این بود که براتون بگم چرا با شما هم ذات پنداری دارم تا در راهی که درپیش گرفتید ثابت قدم تر باشید و بدونید حرف شما میتونه مخاطب خودش رو ولو در یک روستای دور افتاده (خودم) پیدا کنه. جناب طاهرزاده، من در یک روستا زاده شدم، علائق مذهبی داشتم، عضو بسیج بودم، از وابستگان شهدا بودم، امام خامنه ای رو می پرستیدم، تا اینکه دانشگاه رفتم. به دلیل حس کنجکاوی که داشتم به مباحث سیاسی علاقمند بودم اما شناختی به مبانی و ریشه ها و خط فکری ها نداشتم و صرفا شناختم یک شناخت سطحی در حد اسم از احزاب بود. اما ظرف دو سال با مطالعه نشریات اصلاح طلبان از جمله شهروند امروز با مدیریت محمد قوچانی، اعتماد ملی، دنبال کردن مطالب تئوریک، آشنایی با سروش و کتابهاش، نهایتا مسحور دلبری های کلامی سروش شدم. به نسبیت حقیقت رسیده بودم. و از سروش به شبستری، ملکیان، و سایر ایدولوگ های جریان استحاله رسیدم. و در یک برهه‌ی زمانیِ دو ساله، زیربناهای اعتقادیم نسبت به انقلاب، ولایت فقیه، و خیلی امور دیگه سست شد و به طور کلی جهان‌بینی و معرفت شناسیم و هستی شناسیم دگرگون شد. امروز که نگاه می‌کنم می‌بینم فردی کاملا مغایر خط امام، انقلاب، و شهدا بودم اما اون روزها کاملا با اعتقاد کامل و نه از روی بازیگری، تمام این‌ها را با شبهاتی که از طریق رسانه‌های مزبور به ذهنم وارد شده بود زیر سوال می بردم، ولایت فقیه رو دیکتاتوری میخوندم، انقلاب رو بیهوده می دونستم، حزب‌اللهی را دگم می‌دونستم، اهل انگ‌زدن بودم، کلا با مفاهیم انقلابی درگیر بودم، شعارهایی نظیر دموکراسی، حقوق بشر، و ... باور کرده بودم. بحث می کردم، جدل می‌کردم، مخالفتم با احمدی نژاد از منظر روشنفکران بود نه از منظر انقلاب اسلامی. درهرصورت به شدت و علی رغم اینکه در دور اول، رای به احمدی نژاد دادم ناراحت بودم چون هنوز تغییر نکرده بودم و در دام دانه روشنفکران بودم. این موضوع امتداد پیدا کرد تا فتنه 88. در ایام انتخابات برای میر حسین تبلیغ می کردم. به ایشون رای دادم. با خیلی ها بحث می کردم و با هیچ استدال عقلی راضی نمی شدم. به تقلب باور داشتم. اما و اما و اما یک روز حسب اتفاق واقعه عجیبی برام رخ داد و این شد نقطه عطفی برای زندگی من و باعث شد از منجلاب روشنفکری که توش رفته بودم بیرون بیام اما نه با استدلال بلکه با اداراک یک حقیقت مطلق. ماجرا از این قرار بود که یک مستند به نام The Arrivals که در رابطه با فراماسونری بود به دستم رسید. صرف نظر از اینکه بخواهم به فراماسونری تا حدی که این مستند بهش پرداخته بود بهش بها بدم یا نه اما آخرین قسمت این مستند باعث تحولی عظیم از جنس یک انقلاب در من شد تا حدی که در لحظه ای فکر کردم گمشده ام رو پیدا کردم و این همون چیزی بود که من گمش کرده بودم و این حرف چیزی نبود جز اینکه این دنیا قرار است به منجی به نام مهدی (عج) منجر شود. این دنیا غایتی دارد و مبنایی. پس نباید وضع موجود که دوره حاکمیت تمدن غرب و ظهور حاکمیت نفس اماره است رو به رسمیت بشناسم. ظهور امام زمان (عج) را می دانستم اما هیچ وقت به نسبتی که با این دنیا، خودم، انقلاب، تمدن غرب و کارکردی که می تونه داشته باشه فکر نکرده بودم اما این مستند صرفا همان جرفه اعتقاد به منجی رو در من با بیانی هنری و نه استدلالی بیدار کرد و باعث حرکتم شد تا هر چی بیشتر گرد و غبار تعصبات و مفاهیم و اندوخته و پیش فرضها رو از روی گوهر حقیقت که در اون لحظه برام بیشتر یک حس شکل نگرفته بود رو کنار بزنم اما نمی دونم شاید خداوند و ولی عصر ارواحنا فداه به خاطر اینکه با خودم صادق بودم شهید سید مرتضی آوینی رو سر راهم گذاشت. کسی که جنس حرفاش دیگه از جنس استدلال نبود اما در عین حال بود. قرآن و آیاتش در کلام اون شهید برام رنگ دیگری پیدا کرده بود. مطالبش دیگه از فیلتر عقلم عبور نمی کرد تا من تجزیه و تحلیل کنم تا نفی شون کنم. انگار داشت رو یک موج دیگه با من صحبت می کرد. نمی دونم شاید بشه اسمش رو زبان فطرت گذاشت. به هرحال هرچی که بود تمام حجاب های تعصب داشت یکی یکی فرو می ریخت و حقیقت آهسته آهسته برام بیشتر رخ عیان می کرد. کاری که اگر ساعت ها سعی می کردید در قالب استدلال انجام بدید من باهاش مواجهه می کردم. کتاب مبانی نظری تمدن غربش رو که خوندم اون احساس خام که داشتم داشت آرام آرام شکل می گرفت و تمام مفروضات من نسبت به خودم، انقلاب، تمدن غرب، نسبت اینها با هم جایگاه انقلاب و علت این همه گرفتاریهاش برام به هم ریخت. با مطالعه کتب دیگر شهید این خط فکری تقویت شد. علت هجمه به این انقلاب از جانب روشنفکران رو با حلزونهای خانه به دوش فهمیدم. آسیب های پیش روی انقلاب رو درک کردم که این انقلاب ممکن است از کجا ضربه بخورد و توسط چه خط فکری. دیگه اظهار نظرهای سطحی سیاسی برام جذاب نبود و همه مسائل و پدیده های اجتماعی فرهنگی اقتصادی سیاسی رو از منظر انقلاب تفسیر می کردم. امام رو با کتاب حیات باطنی شناختم، کلام امام و افق نظری امام برام خیلی روشن شد. وقتی که می گفت خرمشهر را خدا آزاد کرد یعنی چی. آمریکا شیطان بزرگ است یعنی چی، دیگه همه چی رو از دریچه مادیت ت نمی سنجدیم و منافع ملی که قبلا ازش تعریفی صرفا مادی داشتم کنار گذاشتم. راز و رمز پیروزی در دفاع مقدس رو فهمیدم. فتح خون برای من جایگاه کربلا و نسبتش با انسان رو برام نشون داد که آری قافله کربلا هنوز در زمان سفر می کند و فریاد هل من ناصر آن امام عشق هنوز به قوت خود باقی است. فهمیدم کربلا نه یک شهر یا یک واقعه بلکه یه افق فکری است که نمی گذاره شما به ورطه پوچی و نیهیلیسم برسید. فهمیدم کل ارض کربلا و کل یوم عاشورا یعنی چی. دیگه عزاداری ها و محرم برام رنگ یک عادت مذهبی نداشت بلکه ریشه در یک حقیقت قدسی داشت. محرم اون سال برام با تمام محرم هایی که تجربه کردم متفاوت بود تا حدی که هر سال با خودم عهد بستم در دهه اول محرم کتاب فتح خون رو بخونم. خلاصه فهمیدم عیب کارم کجاست. یک حالت بی قراری عجیبی در من به وجود اومده بود. به تمام گذشته خودم کافر شدم و با آوینی زندگی کردم. در یک کلام آوینی رو زیست کردم. شاید علتش همون تجربه های مشابهی بود که ایشون در قبل انقلاب داشتند که در واقع من هم داشتم. و ایشون به بهترین وجه ممکن در قالب کلمات بیان کرده بودند در جایی که می گفتند (دارم از یک راه طی شده حرف می زنم) ... (تظاهر به دانایی هیچ وقت جای دانایی رو نمی گیره). و همه اینها در حالی بود که کتب شهید مطهری علی رغم خوب بودنش هیچ وقت نمیتونست من رو از این منجلاب بیرون بکشه. آوینی برای من شده بود یک متر و معیار که به هر مسئله ای می زدم جواب می داد. انگار آوینی شده بود زبان غیب. یک واسطه برای گفتن اسرارِ مگو در قالب کلمات. داشت رازهای عالم رو فاش‌گویی می کرد. والا بیان مثل اینکه رازهایی در این جهان است که جز با خون فاش نمی شود رو چطور باید تفسیر کرد. اما آوینی مامور شده بود رشحاتی از این رازها رو در کالبد کلام و جسم نحیف کلمات بیاره. و چقدر هنرمندانه این کار رو کرد. و شاید به خاطر همون فاش گویی هایی که از عالم داشت با شهد شهادت مجبور به سکوت شد و چه زیبا بود آن اجبار و این سکوت. به همین خاطر تکلیف خودم رو فهمیدم. شروع کردم به مطالعه بیشتر. با داوری، زرشناس، شما ، خسروپناه و بسیاری دیگر از اندیشمندان، آشنا شدم و علت مخالفت ها با این بزرگوران از جمله از سوی سروش برام بیشر تیین شد. کانه اغراض و اهداف اظهار نظرها برام زودتر از خود کلامشون آشکار می شد و اینکه این جریان استحاله از چی ناراحت هستند. راز توجه رهبری به علوم انسانی رو فهمیدم. و اینکه چرا مجلات روشنفکری در این هجم وسیع منتشر می شوند و با شما هم کلام میشم که این مجلات چه بلاهایی سر مخاطبان خودشون میارن و اونها رو به ورطه بی عملی و تن به وضع موجود دادن می کشند. لاجرم چون این انقلاب مخالف وضع موجود است پس به طور طبیعی باهاش مخالفت خواهند کرد که نهایتا این مخالفت ها در زمینه های فکری، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی ظهور پیدا میکنه. آقای طاهر زاده علی رغم اینکه کتب آن‌ها را با رویکردی منتقدی نگاه و مطالعه می‌کنم، دیگه به دام اونها نمی افتم چراکه در حصن حصین آوینی هستم که من رو به ترسیم دو جبهه‌ی حق و باطل می‌برد. دست به قلم شدم و برای این منظور مطالعه ام را زیاد کردم و امروز هم وقتی با مخالفین گاهی بحث می کنم می بینم اونها دارن همان حرفهایی رو میزنن که خودم یک روزی همون حرف ها رو شدیدتر هم می‌گفتم. دقیقاً همون جنس استدلال‌ها، همون ایرادات، همون تعصبات، وهمون دام روشنفکری و درعین حال دلم براشون می‌سوزه. اما جناب طاهرزاده نمی‌دونم دیگه چرا هرچقدر که مطالعه می‌کنم احساس می‌کنم جان مطلب همان بوده که آوینی گفته و بقیه‌ی مطالب، توضیح و شرح همان مفاهیم است که به قول معروف اگر در خانه کس است یک حرف بس است. همه اینها رو گفتم تا بهتون بگم استاد! از کلام شما بهره می‌برم و کتب شما رو با جان می‌خوانم. دغدغه‌هایتان را از عمق وجود حس می‌کنم. اما ازتون تمنا دارم شما که مخاطبی دارید، از آوینی غافل نشید و سعی کنید ایشون رو بیشتر به جوان‌ها بشناسانید، چراکه احساس می‌کنم بلا تشبیه، آوینی در مقایسه با مطهری و یا هر بزرگوار دیگر، مثل امام حسین«علیه‌السلام» و سایر ائمه رو داره که کشتی آوینی ما رو زودتر به ساحل نجات رهنمون میشه. اگر دقت بکنید آوینی داره از اون مهجوریتِ زمان خودش خارج می‌شه و افراد زیادی رو دارم می‌بینم که به‌واسطه‌ی آشنایی با این شهید متحول شدند. و همین موضوع باعث شده تا جریان مقابل درصدد بر بیاد تا آوینی رو در وهله‌ی اول انکار کنه و چون دید نمیشه و آوینی داره تکثیر میشه، در صدد براومدند تا اون رو تحریف کنند. همون بلایی که می‌خواند علیه خط امام بیارن، و به اسم امام علیه خط امام شورش کنند. نمونه‌اش مناظره جناب یامین پور با امید روحانی در برنامه‌ی 20 فروردین شبکه سه برنامه هفت پیرامون مرتضی آوینی. یا برنامه صد و هشتاد درجه‌ی شبکه افق با آقای امید روحانی و مهدی نصیری. و در این برهه حساس وظیفه امثال حضرتعالی که تریبونی دارید سنگین تر است تا از تحریف این شهید جلوگیری شود چراکه آوینی برای مباحث کلان حضرتعالی حکم مقدمه را دارد کما این‌که این وجیزه‌ی امروز من به شما، محصول تحولی است که از قبل آوینی دارم و إلاّ شما در گوشه‌ای از اصفهان داشتید کار خود می‌کردید و من هم کار خودم. و هنر آوینی همین بود که از قبل جریان شبه روشنفکری افراد را بیرون می کشید و إلاّ کسانی که دائماً ما را تصدیق کنند و فکر کار فرهنگی باشند اما ندانند محل نزاع کجاست، به قول شما مخاطب اون کتابتون می‌شوند با عنوان «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شوند» لذا تا طرف جایگاه خودش رو در دنیا، جایگاه این انقلاب را در دنیا، نسبتش با تمدن غرب و ... رو نشناسه این انتظار که مباحث کلان نتیجه دهد بسیار بعید خواهد بود. پس علیکم به آوینی. با سپاس مجدد

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که در جواب سؤال شماره‌ی 15555 تحت عنوان «آوینی؛ بزرگ‌راهِ به معناآوردنِ رهنمودهای امام خامنه‌ای«حفظه‌اللّه» عرض شد: تعجب نباید کرد که هنوز تفکرِ مناسب آن تاریخ، ظهور نکرده است تا آوینی را در زمره‌ی متفکرترین انسان‌ها بدانیم. اگر هایدگر معلّم بزرگِ سؤال از متافیزیک است، که هست؛ و اگر فردید متذکر رجوعِ از تفکر متافیزیکی به تفکرِ اسلامیِ تشیع ایرانی است، در تاریخی که حضرت روح اللّه خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» ظهور داد؛ شخصیت آوینی تجسمِ بزرگِ عبور از متافیزیک به سوی حقیقتِ قدسیِ ما می‌باشد. در ضمن خوب است که نیم‌نگاهی به جواب سؤال‌های 3739 و 6155 و 6251 و 11717 و 7292 و 14125 بیندازید. انتظار بنده آن است که کاربرانِ محترم با دقت هرچه بیشتر، متن نوشتاریِ فوق را دنبال بفرمایند.

15608
متن پرسش
با سلام:ببخشید سوالاتم زیاد شد. در تفسیر آیات در مورد معراج پیامبر (ص) تفاسیر گوناگون و کتابهایی از شما را خواندم، اینکه پیامبر (ص) در آن شب به اصل خود نزدیک شد و علمه شدید القوی کیست؟ و.... لطفا به من بگویید حکیمانه ترین تفسیر در این باره چیست؟ سوالی برایم پیش آمده در مورد قیامت برای نوزادانی که تولد یافته یا بعد از تولد فوت می کنند، آیا به چه صورتی در صحنه قیامت حضور یافته و چگونه حسابرسی می شوند؟ بعد اینکه آیا زلزله قیامت به همین شکل زلزله این دنیایی است؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شدیدالقوی مقامِ وجود حضرت جبرائیل«علیه‌السلام» است که وَحی الهی را به پیامبر«صلوات‌اللّه‌علیه‌واله» می‌آموزد. ولی موضوع معراج، مقام بالاتر از ارتباط پیامبر با حضرت جبرائیل است. تفسیر مشهور به تأویلاتِ محی‌الدین که انتشارات بیدار چاپ کرده‌اند، نکاتی در این مورد دارد 2- در مورد فرزندانی که بعد از تولد فوت می‌کنند، چه نحوه زندگی باید داشته باشند؛ بحث زیاد شده است. همین اندازه بدانید که یا به قول ملاصدرا در همان احساس وجودیِ خود تا ابد به‌سر می‌برد و یا بنا به بعضی روایات، در قیامت برای آن‌ها صحنه‌ای امتحانی فراهم می‌کنند تا شخصیت آن‌ها روشن شود 3- همان‌طور که علامه طباطبایی در تفسیر سوره‌ی حشر می‌فرمایند؛ زلزله‌ی قیامت گرفتنِ هر موجودی است از خودش و این با زلزله‌های معمولی متفاوت است. موفق باشید

15592
متن پرسش
سلام علیک استاد خدا قوت: استادی چندی پیش یکی از دوستان این بحث را مطرح کردند که ما در باب تطابق صور ذهنی با خارج برهانی وجود ندارد و در فلسفه ی اسلامی جوابی و برهانی بر آن اقامه نشده است و این که علامه رضوان الله علیه می فرماید بدیهی است اینکه جواب و برهان نیست و این شبهه و حرف بابش از ایده آلیست ها است که می گویند ما هر آنچه که هست در ذهن است خارجی از ما وجود ندارد و از این باب چندی از دوستان ما به شدت در سختی افتادند و بحث هایی زیادی کردیم ولی باز هم نتیجه بخش نبود که واقعا این نظریه چگونه است که این آقایان ادعا دارند بر اینکه ما جوابی نداریم برای آن و فلاسفه ما برای آن حرفی در خور ندارند و حتی برخی هم از فلاسفه ی ما فرمودند که ما برای این برهانی نداریم استاد می خواستم ببینم چه جواب و برهانی برای آن می توان یافت؟!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در جواب سؤال‌های شماره‌ی 11282 و 11623و14533 شده. همان‌طور که علامه می‌فرمایند این یک امر بدیهی است که هرکس در خود می‌یابد که مثلاً شما در حال صحبت‌کردن با بنده هستید. آری! بنا به گفته‌ی جناب ملاصدرا؛ نفس ناطقه‌ی انسان به جهت مجردبودنش توان آن را دارد که مطابق آن‌چه در خارج از ذهن ما هست را، در عقل و ذهن ما ایجاد کند. موفق باشید

15573
متن پرسش

سلام و عرض ارادت و تبریک به مناسبت حلول ماه رجب: 1. لطفا سیری جهت مطالعات کتب شهید آوینی بفرمایید. 2. کدام یک از کتاب هایشان را با دقت بیشتری بخوانیم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمی‌کنم برای کتاب‌های آن عقل بزرگ، سیر مطالعاتی نیاز باشد. کدام «توسعه و فرهنگ» نکات خوبی دارد در عین حال که همه‌ی نوشته‌ها و گفته‌های مرحوم شهید آوینی ظهور یک عقل قدسی است که ما برای ادامه‌ی انقلاب، بدان نیاز داریم. موفق باشید

15562
متن پرسش
سلام علیکم استاد گرامی: برای وارد شدن در عالم علمای عالم دار این سیر را مناسب می بینید: آثار شهید مطهری، المیزان، آثار امام خمینی(ره)، فلسفه صدرایی و در نهایت عرفان نظری. آیا این ترتیب خوب است؟ آثار آیت الله جوادی یا آیت الله مصباح در کجا جا دارند؟ البته پاسخ خود را با توجه به اینکه بنده طلبه ام بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: طرح خوبی است. در رابطه با تفصیل بیشتر فلسفه‌ی صدرایی، آثار آیت اللّه جوادی و آیت اللّه مصباح کمک می‌کند. در ضمن از مباحث تفسیریِ آیت اللّه جوادی غفلت نشود. موفق باشید  

15555
متن پرسش

بسمه تعالي. سلام استاد: به مناسبت شهادت شهید آوینی و به لطف خدا متن زیر را نوشتم لطفا اگر نکته‌ای دارید بفرمایید. «آئينه‌اي به نام آويني»: قرار شد در مورد کسی سخن گفته شود، که گفتن از او، جز به‌حجاب بردنش حاصلی ندارد، چرا که اینقدر بر امروزه‌ی ما مشهورات و روزمرّگی‌ها استعلا پیدا کرده که دیدن چون آویی در این مشهورات و با عینک همین مشهورات که انگار ندیدن است. و بلکه باید گفت حضور حقیقی او را به حجاب بردن است، بدبختی ماجرا اینجاست که ندیدن‌های امروز، از جنس نادانی نیست بلکه ندیدنِ امروز از جنس دانایی‌هاست. فرا گیرشدن دانایی‌ای که بشر امروز را از عالم معنا دور کرده و در زیر خروارها از حرف های فلسفی دفن کرده و او را وادار کرده که امور غیر اصیل را اصیل پندارد. در این فضا سید شهیدان می‌فرماید: «تظاهر به دانایی» هرگز جایگزین «دانایی» نمی‌شود، و حتی از این بالاتر دانایی نیز با «تحصیل فلسفه» حاصل نمی‌آید.» بنابر این به تبع در این وضع است که آدمی گرفتار تجربه‌های مادی می‌شود و از عالم معنا غافل مي‌شود و به تبع نسبتی با حقیقت در تاریخ خود پیدا نمی‌کند و دیگر طلبی در مسیر آن حقیقت اصیل نخواهد داشت. شهید آوینی نیز چنین می‌گوید: «باید در جست و جوی حقیقت بود و این متاعی است که هرکس براستی طالبش باشد، آن را خواهد یافت، و در نزد خویش نیز خواهد یافت.» حال وقتی وضع این دوران را می‌بینیم از گفتن چیزی در وصف او ناامید می‌شویم. اما از طرفی چاره‌ای هم نیست جز این که به اشاره سخن بگوییم شاید اهل تامل و تذکر از این حجاب، خود به حضوری دست يابند. و یک نکته این‌که امیدوارم از این چیزی که ‌می‌نویسم گمانِ مشتی شعارگویی نشود چرا که سخن از غیر عادات‌گفتن در امروز، به ظاهر مضحک و شعاري است، اما چاره‌ای هم جز تذکرش نداریم. محدود‌کردنِ حقیقتی به نام آوینی در یک جسد شناسنامه‌ای به نام «سید مرتضی آوینی» جفایی است به این حقیقت. آوینی را فقط یک شخص نباید دانست او آیینه ی نمایانگر تاریخ امروز ماست او بشر امروز را خارج از روزمرگی های رایج امروز متذکر حقیقتی فراتر می کند شاعران در هر تاریخ آن هویت اصیل تاریخ خود را متذکر می شوند چرا که ایشان گرفتار هوای مسموم غیر ملموس زمان خود که از شدت آمیختگی با محیط خود برای عموم بدیهی شده،نشده اند و باید گفت آوینی بیرون از لجن زار عادات تاریخ خود و با نفی هر «من» و تعینی برای خود، همان شاعرِ هویت یابی است که انسانِ گرفتار و غافل زمان خود را، با آن شأن شاعرنه‌ی خود متذکر اصالت‌هاي تاریخ خود مي‌كند. «... شاعر، هرگز دعوت به خاک نکرده است ... او به ترک عادات می‌خواند و عالم خلافِ عادات هم، عالَمِ وَهم است و هم عالَمِ عشق...» آويني اگر از نفسانیت غرب و مدرنیته سخن می‌گفت همراه با یک نحوه خودآگاهی بود است، چرا که او خود سالکِ سیرِ از نفسانیت به سوي فناست او جنس روشنفكري‌اي كه خود را در دخمه‌هاي فلسفيدن‌های مملو از پُز و ژست و کوری از حقیقت گم کرده به‌خوبی لمس کرده. اما باسلوکی عارفانه و ذیل حقیقتی به نام انقلاب که چشمان روشنفكريِ فلسفي امروز از ديدنش عاجزند به آن حضور اصيل نايل آمد و خود، آيينه براي ديگری شده. شهید آوینی خود را چنین از زبان خود می‌شناساند: «تصور نکنید که من با زندگی به سبک و سیاق متظاهران به روشنفکری ناآشنا هستم، خیر من از یک راه طی شده با شما حرف می‌زنم. من هم سال‌های سال در یکی از دانشکده‌های هنری درس خوانده‌ام، به شب‌های شعر و گالری های نقاشی رفته‌ام. موسیقی کلاسیک گوش داده‌ام. ساعت‌ها از وقتم را به مباحثات بیهوده درباره چیزهایی که نمی‌دانستم گذرانده‌ام. من هم سال‌ها با جلوه‌فروشی و تظاهر به دانایی، بسیار زیسته‌ام. ریشِ پروفسوری و سبیل نیچه‌ای گذاشته‌ام و کتاب «انسان تک ساحتی» هربرت مارکوز را - بی‌آن‌که آن زمان خوانده باشم‌اش - طوری دست گرفته‌ام که دیگران جلد آن را ببینند و پیش خودشان بگویند: «عجب فلانی چه کتاب هایی می‌خواند، معلوم است که خیلی می‌فهمد.»... اما بعد خوشبختانه زندگی مرا به راهی کشانده است که ناچارشده‌ام رودربایستی را نخست با خودم و سپس با دیگران کنار بگذارم ...» پس اگر از انقلاب و حضرت روح الله با تمام جان دم می‌زند نه اینکه دم از ایدئولوژی خاصی زده باشد و نه این‌که در فضای سیاست زده‌ای سخن گفته باشد، چرا که آخرِ خاستگاه ایدئولوژی‌ها، قدرت‌خواهی و سیاست است و قدرت به درد کسی می‌خورد که مرگ‌اندیش نباشد و به دردِ کسی می‌خورد که دچار نفسانیت‌های خود باشد. اوخود از مرگ این‌گونه می‌گوید: «... حقیقت آن است که زندگی انسان با مرگ در آمیخته است و بقائش با فناست... مرگ پایان زندگی نیست. مرگ آغاز حیات دیگری است، حیاتی که دیگر با فنا درآمیخته نیست، حیاتی بی مرگ، مطلق...» آوینی همان طور که گفتم همان سالک راهی ست که مرگ اندیشانه دغدغه ی حقیقت دارد و با این مشی و مرام خود را ذیل انقلاب و امام قرار می‌دهد و در این مسیر جان خود را نثار می‌کند تا ابدی شود و چه زیبا بارها و بارها مستانه و شیدایی با شهادت، عشق‌بازی می‌کند و فریاد حسرت دم می‌دهد: «ای شقایق‌های آتش‌گرفته، دلِ خونین ما شقایقی است که داغ شهادتِ شما را بر خود دارد. آیا روزی خواهد رسید که بلبلی دیگر در وصف ما سرود شهادت بسراید؟» آويني؛ ذيل امام روح الله نفيِ همه‌ي تعينات و تعلقات كرد، او هم شاعر و اديب و هنرمند بود، هم اهل تفكر و فلسفه بود هم يك بسيجي جهادگر؛ و باز صدها توصیف دیگر نیز می‌شود از او گفت اما در عین حال هیچ‌یک از این‌ها هم نبود، بلکه فراتر از هر "من"ی و فراتر از هر قید و قیودی،...". در یک کلام؛ آوینی، آوینی بود." و ما مثلا دوست‌داران سید مرتضی در فضای ایدئولوژی‌های منفعت‌طلبانه‌ی خود، او را به حجابِ تعاریفِ ناقصِ خود برده‌ایم. در پایان؛ امیدوارم هر چه کمتر ایشان را در این الفاظ پراکنی‌هایم پنهان کرده باشم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آوینی؛ ماوراء تاریخِ متافیزیک‌زده‌ی ما، طلوعی است برای نشان‌دادنِ تاریخ قدسی ما، تا پس از 1400 سال باز به فرهنگ وجودیِ اهل‌البیت«علیهم‌السلام» رجوع نماییم و از بن‌بست‌های تاریخیِ خود رها شویم. تعجب نباید کرد که هنوز تفکرِ مناسب آن تاریخ، ظهور نکرده است تا آوینی را در زمره‌ی متفکرترین انسان‌ها بدانیم. اگر هایدگر معلّم بزرگِ سؤال از متافیزیک است، که هست؛ و اگر فردید متذکر رجوعِ از تفکر متافیزیکی به تفکرِ اسلامیِ تشیع ایرانی است، در تاریخی که حضرت روح اللّه خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» ظهور داد؛ شخصیت آوینی تجسمِ بزرگِ عبور از متافیزیک به سوی حقیقتِ قذسیِ ما می‌باشد. آوینی آن بزرگ‌راهی است که تمام راه‌های زلال شهیدان را در این زمانه برای ما معنا می‌کند تا چشمی را بیابیم که چشمِ درست‌دیدنِ انقلاب اسلامی و شهدای بزرگِ این راه است، وگرنه باز شهیدان را به موزه می‌سپاریم و باز تاریخِ ظلمات و نفهمیدنِ اصیل‌ترین سخنان ِ این زمانه یعنی سخنان حضرت امام خامنه‌ای«حفظه‌اللّه». موفق باشید

15548
متن پرسش
با عرض سلام و خدا قوت: سوال: به نظر حضرتعالی نفس هم حرکت جوهری داره یا نه؟ اگه ممکنه نظر علامه طباطبایی و ملا صدرا را هم در این مورد بفرمایید؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: لازم است بحث «حرکت جوهری» را دنبال بفرمایید در آن‌جا گفته می‌شود که نفس به جهت تعلق به بدن، به تبع حرکت جوهریِ بدن دارای حرکت جوهری است ولی در مقامِ نفسیت. بحث «حرکت جوهری» را در کتاب «از برهان تا عرفان» که روی سایت هست، همراه با شرح صوتی آن چنان‌چه دنبال بفرمایید، نظر علامه و ملاصدرا را می‌یابید. موفق باشید

15554
متن پرسش
سلام و خسته نباشید: آیا از تفسیر المیزان می توان برای کشف آرای سیاسی و اداری علامه (ره) استفاده کرد؟ و اصلا به طور کلی می توان پژوهشی در خصوص علم سیاست و علم مدیریت از نظر علامه (ره) انجام داد؟ اگر پاسخ حضرتعالی مثبت است لطفا منبع معرفی فرمایید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از آن‌جایی که به تعبیر حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» همه‌ی اسلام، سیاست است و قرآن منعکس‌کننده‌ی سیاستِ واقعی است و علامه‌ی طباطبایی در این تاریخ، حقیقتاً مفسر قرآن‌اند؛ بهترین منبع برای فهم سیاستِ دینی در نگاه قرآنی علامه‌ی طباطبایی، تفسیر قیّم «المیزان» است. رهبر انقلاب در یکی از سخنرانی‌هایشان در نماز جمعه فرمودند: ما با مطالعه‌ی المیزان بهتر توانستیم وارد دنیای سیاست شویم. موفق باشید

نمایش چاپی