بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: فتنه 1388

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
جستجو در کتاب ها نتیجه ای نداشت
متأسفانه هیچ نتیجه ای در جزوات یافت نشد!
یادداشت ویژه ای با موضوع انتخابی یافت نشد
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
28995
متن پرسش
سلام: امیرالمؤمنین بعد از جنگ جمل مردم بصره را که فتنه گری کردند عفو نمود. پس چرا رهبری سران فتنه 88 را عفو نکرد و اجازه خروج از حصر خانگی را به آنها نمی‌دهد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر سران فتنه یک کلمه ابراز پشیمانی کردند تا مورد عفو قرار گیرند؟! موفق باشید

28341
متن پرسش
سلام استاد گرامی: با آرزوی سربلندی و عزت برای ایران اسلامی و رهبری انقلاب و آرزوی عزت و سربلندی برای حضرت عالی. نامه ی سرگشاده ای اخیرا منتشر شد متن اون رو میارم و تحلیل و نظر شما در این خصوص رو می خواستم =============================== بسم الله الرحمن الرحیم محضر مقام معظّم رهبری، آیت الله خامنه‌‌ای، دامت برکاته با اهداء سلام به‌اختصار، مطالبی را در محضر ملت شریف ایران به استحضار عالی می‌رسانم، به امید آنکه در آن درنگ شود و مایهٔ خیر ملت و کشور و جمهوری اسلامی باشد. آنچه از مسموعات و مشاهدات و مطالعهٔ گزارش‌ها و تحلیل‌ها دریافت کرده‌ام آشکارا حاکی از آن است که آنچه در ذهن و زبان بسیاری از مردم و در زندگی آنان می‌‌گذرد زیبندهٔ نظامی نیست که با پرچم اسلام به دنیا معرفی می‌شود: در ذهن این مردم باورهایی که پشتوانهٔ استحکام و نیز مقبولیت و مشروعیت نظام اسلامی بود به گونه‌ای روزافزون آسیب دیده و می‌بیند. بر زبان بسیاری از مردم در کوی و برزن و در برخی محافل و مجالس، سخنانی می‌رود که از عمق بی‌اعتقادی و بی‌اعتمادی نسبت به مدیریت کلان و مدیران کشور حکایت می‌کند. تورم روزافزون، همراه با کاهش درآمد اقشار گسترده، نه‌تنها زندگی امروز مردم را گرفتار دشواری‌های طاقت‌فرسا کرده که ناهنجاری در درون بسیاری از خانواده‌ها را گسترش داده و آنان را نگران آیندهٔ نامعلوم خود و فرزندانشان ساخته است. علاوه بر این مردمِ گرفتار در تلاطم زندگی و مشکلات طاقت‌سوز معیشتی، بسیارند انسان‌های ناراضی از اوضاع فرهنگی و سیاسی که گرفتار بی‌عدالتی‌های غیرقابل‌انکار شده‌اند. البته هنوز کم نیستند کسانی که اصلاحِ امور و تغییر وضع نامطلوب کنونی را از عالی‌ترین جایگاه مدیریت کشور انتظار می‌کشند. در چشم این خیل عظیم، اوضاع غیرقابل‌دوام‌ امروز صرفاً معلول تصمیمات مدیرانی که می‌آیند و می‌روند نیست (که البته این آمدن‌ها و رفتن‌ها هم خارج از چارچوب ارادهٔ عالی و حاکم بر کل مقدرات کشور نیست). از نگاه مردم، شیوهٔ مدیریت در بالاترین سطح، و قدرتِ نافذ آن، نقش‌آفرینِ اصلی در تمام یا اکثر مهامّ امور کشور است. مردمی که چنین انتظاری دارند هرگز الزامات و محدودیت‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی (که البته چهل سال از آن گذشته است) و نیز کینه‌توزی دشمنان انقلاب، به‌ویژه آمریکا و رژیم غاصب صهیونیستی را نادیده نمی‌گیرند. همچنین آنان از پیامدهای دفاع مقدس غافل نیستند و به شهیدان و مجاهدان و نقش‌آفرینان آن حماسهٔ ملی و اسلامی، که فرزندان همین ملت بودند، سپاس و درود بی‌پایان تقدیم می‌کنند. اما همین مردم بر این باورند که مدیریت کشور، به‌ویژه عالی‌ترین سطح آن، باید با ملاحظهٔ همین مشکلات و چالش‌ها شیوه‌ای در مدیریت امور به کار می‌بست که امروز گرفتار این آشفتگی‌های فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی و … نمی‌شدیم. اینجانب، با رعایت اختصار، مهم‌ترین مطلب از گفتنی‌های بسیار را که لازم می‌دانستم به عرض رساندم و بیش از این به ملت بزرگوار ایران و حضرت‌عالی تصدیع نمی‌دهم و تنها با یک کلام دیگر سخن را به پایان می‌برم: اگر شیوه‌ای که تاکنون به کار رفته است نتیجهٔ محاسبات متعارف و براساس آراء و تحلیل‌های شناخته‌شده در حکم‌رانی است، پس هستند پرشمار صاحب‌نظرانی که حق دارند و باید مجاز باشند تا زبان و قلم به نقد بگشایند و درست و نادرست این روش را تذکر دهند و اصلاح آن را با تأکید درخواست کنند و نگران پیامدهای ناگوار بهره‌مندی از این حق طبیعی و الهی نباشند. اما اگر مبنای تصمیمات این چند دهه دانسته‌هایی از مبادی غیرمتعارف است که تنها در اختیار خواصی از بندگان خدای متعال است که بنده و امثال بنده هیچ حظّی از آن نداریم و، در نتیجه، آنچه بر کشور و مردم و جمهوری اسلامی می‌گذرد سرنوشتی محتوم و گریزناپذیر است، پس همگان تسلیم امر محتوم و مشیّت الهی خواهیم بود، ان‌شاءالله. از تصدیعی که دادم پوزش می‌خواهم و دوام عمر و سلامتی آن حضرت را از خداوند خواستارم. سید محمد موسوی خوئینی ۹۹/۴/۷
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده این افراد نتوانسته‌اند جایگاه تاریخی و حضور تاریخی انقلاب اسلامی را متوجه شوند. جواب آقای محمد ایمانی در کیهان، جواب به جایی بود. گویا بنا بر آن است که آنچه را هم که دشمن بر سر انقلاب اسلامی آورده، رهبری باید جوابگو باشند. نظر جنابعالی را ذیلاً به یادداشت ویژه‌ی امروز روزنامه‌ی کیهان جلب می‌نمایم: موفق باشید

خانه تیمی یا شعبه ایرانی ستاد انتخاباتی ترامپ؟ (یادداشت روز)

تاریخ: ۰۸ تير ۱۳۹۹ 

۱. فضای رسانه‌ای جدید در کنار همه سودمندی‌هایش، بی‌شباهت به بازار آهنگران نیست؛ پر سر و صدا. بازار تحلیل از هر قماش دایر است و گاه چنان‌که به قول معروف؛ «گنه کرد در بلخ آهنگری- به شوشتر زدند گردن مسگری». کسانی می‌گویند نباید نیت‌خوانی کرد. می‌گویند «اُنظر الی ما قال و لا تنظر الی من قال». اما استناد نصف و نیمه، راه به خطا و مغالطه می‌برد. متن کلام امیرمومنان عليه‌السّلام در کتاب شریف «غُرَرالحکم» چنین است: «خُذ الحكمَهًَْ حَيثُ كانَتْ وَ انْظُر اِلي ما قالَ و لا تنظُرْ الي مَنْ قال. حكمت را هر جا باشد، فرا گير. و نگاه كن به آنچه گفته مي‌شود، نه به گوينده سخن». یا: «خُذِ الحكمَهًَْ ممّنْ اَتاكَ بِها و انظُرْ الي ما قالَ... حكمت را از هر كس كه نزد تو آورد، بگير و نگاه كن به گفته، نه گوينده سخن». حضرت می‌فرماید توقف در گوینده، مانع از گرفتن حکمت نشود. چنانکه فرمود «الْحِكْمَهًُْ ضَالَّهًُْ الْمُؤْمِنِ، فَخُذِ الْحِكْمَهًَْ وَ لَوْ مِنْ أَهْلِ النِّفَاقِ» (حکمت ۸۰ نهج‌البلاغه).
۲. اما حضرت هرگز نفرمود بر انگیزه گوینده چشم ببندید، بلکه بارها انگیزه منافقین را به چالش کشید. وقتی طلحه و زبیر، به‌خاطر ‌اشرافیت‌طلبی شورش کردند، حضرت ساکت ننشست. آنها با وجود مخالفت صریح امیرمومنان (ع)، خلیفه را کشتند، اما چند ماه بعد با عاملان بی‌عدالتی در دربار خلیفه ائتلاف کرده و خونخواه خلیفه شدند! امام در مقابل این فتنه‌انگیزی فرمود «انهم لیطلبون حقا هم ‌ترکوه و دما هم سفکوه». شورشیان خوارج هم- که سران آن با معاویه بسته بودند- پس از آشکار شدن خسارت‌های حکمیت، مدعی «لا حکم الّا لله» شدند که آیه قرآن بود. آنها خود، مذاکره و صلح را تحمیل کرده بودند و حالا می‌گفتند ما توبه کردیم، تو هم که حکمیت را پذیرفتی، باید توبه کنی! امام در اینجا هم فرمود «کَلِمَهًْ حَقٍّ یُرَادُ بِهَا بَاطِل»‌. لا حکم الا لله، کلمه حقی است اما اراده باطل از آن دارند.
۳. تصور می‌شد برخی افراطیون مدعی اصلاحات، فقط به دموکرات‌های آمریکا سرویس می‌دهند. اما شواهد، حاکی از این است که آنها برای ستاد انتخاباتی ‌ترامپ هم پادویی می‌کنند؟ سند اگر می‌خواهید، توییت یک بازداشتی فتنه ۸۸: «پرسش من به‌عنوان یک شهروند از رهبر کشور این است؛ با این همه فشار اقتصادی بر گرده مردم، دلار چند هزار تومان بشود، نرمش قهرمانانه موجه و مذاکره با آمریکا مجاز می‌شود؟». ‌ترامپ نگون‌بخت، چهار ماه مانده به انتخابات، از همه طرف بد آورده است. غیراز ناکامی ‌در عراق و سوریه، او در حوزه تدابیر اقتصادی و بهداشتی نیز در مقابل کرونا ضربه فنی شد و سرانجام، در برابر اعتراضات بی‌سابقه‌تر عاجز ماند. نظرسنجی‌ها شانس پیروزی دوباره ‌ترامپ را ده درصد نشان می‌دهد. در این شرایط، او نیاز به برگ برنده‌ای مانند القای تسلیم ایران و قبول مذاکره با وجود لگدمال شدن برجام را دارد. مردم ما نوعا به این عبرت رسیده‌اند که مذاکره، چیزی جز خسارت نیست. حتی آقای روحانی، مذاکره دوباره را «دیوانگی» خواند. در چنین وضعیتی، وقتی عضو احزاب منحله مشارکت و سازمان مجاهدین، خواستار مذاکره دوباره می‌شود، آیا جز این است که برای ستاد انتخاباتی ‌ترامپ کار می‌کند و می‌خواهد او را به هر قیمت در مسند نگه دارد؟ اگر این پالس، از طرف دوستانش در حزب اتحاد ملت و مجمع روحانیون نیست، چرا آنها این موضع وطن‌فروشانه را محکوم نمی‌کنند؟
۴. فرد دیگری که سوابق نظامی داشته اما به نشریات زنجیره‌ای سرویس می‌دهد، به روزنامه اعتماد گفته است «باید با ‌ترامپ مذاکره می‌‌کردیم و پرچم مذاکره را از دست او می‌‌گرفتیم(!) سؤالي كه طرف ايراني بايد روي ميز مذاكره مي‌گذاشت اين بود كه اگر به توافق رسيديم، چه ضمانتي وجود دارد رئيس‌جمهور بعدي، رفتار شما را تكرار نكند و از توافقی که امضا می‌کنیم، خارج نشود؟». این در حالی است که امثال وی، اگر صداقت و درایت داشتند، تضمین را باید در برجام و از اوباما می‌خواستند. نفر سوم داستان، عضو اولین تیم مذاکراتی روحانی بود و به جرم ارائه اطلاعات محکوم شد. او به روزنامه ایران می‌گوید «اوباما واقعاًً می‌‌خواست طبق تعهدات در برجام همه تحریم‌‌ها را بردارد. او کری را هم به‌عنوان بازاریاب برای ایران، به کشورها فرستاده بود. کری صبح تا شب با همه ملاقات می‌‌کرد و می‌‌گفت با ایران کار کنید، ما شما را مجازات نمی‌کنیم... ما در تاریخ ۴۰ ساله گذشته، مانند اوباما نداشته‌ایم که به‌دنبال تعامل با ایران باشد. با وجود چنین شرایطی امکان مذاکره فراهم نشد... ایران در دوره اوباما فقط مجوز گفت‌‌وگو در موضوع هسته‌ای را به دیپلمات‌های خود داد. به همین دلیل وقوع هرگونه مذاکره‌ در کوتاه‌‌مدت ممکن نخواهد بود». او هیچ وقت پاسخ نمی‌دهد که اگر توافق متقن بود، چرا ظریف دنبال گرفتن تضمین پسابرجامی درباره مجازات نشدن شرکای تجاری ایران بود و هرگز موفق نشد؟ یا اینکه؛ امثال او چرا اصرار داشتند برنامه موشکی و نفوذ منطقه‌ای را هم در مذاکره واگذار کنیم؟ آیا از پروژه تبدیل ایران به لیبی و عراق بی‌خبر بودند؟
۵. نفر چهارم داستان ما، دبیر مجمع روحانیون است. پنج‌شنبه گذشته بود که اکانت توییتر وابسته به وزارت خارجه رژیم صهیونیستی نوشت «مردم ایران از شعارهای جمهوری اسلامی فاصله گرفته‌‌اند. در حالی که حکومت جمهوری اسلامی و مزدوران حقوق‌بگیر او مشغول به خیال‌‌پردازی‌ هستند، خوشبختانه مردم ایران از شعارهای توخالی جمهوری اسلامی فاصله می‌گیرند». به دو روز نکشید که آقای خوئینی‌ها، همین ادعای اسرائیل را عینا تکرار کرد! این اتفاق افتاد تا از یاد نبریم که دو روز قبل از حرمت‌شکنی فتنه‌گران در روز قدس (۲۷ شهریور ۸۸)، وزارت خارجه اسرائیل خواستار شعار «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» در روز قدس شده بود! فتنه را خاتمی، موسوی و موسوی خوئینی‌ها مدیریت می‌کردند و هرگز از حمایت صهیونیست‌ها - که جنبش سبز را سرمایه بزرگ اسرائیل خواندند-  برائت نجستند. ده روز بعد، رابرت گیتس (رئیس ‌سیا و وزیر دفاع در دولت‌های بوش و اوباما) با‌ اشاره به ساختارشکنی روز قدس، به CNN گفت «به‌دلیل شکاف‌‌های عمیق در ایران، تحریم اثرگذارتر از گذشته است. ما شکاف‌‌هایی را شاهدیم که در ۳۰ سال گذشته بی‌‌سابقه است. مخالفان به جای پیگیری رای خود، سیاست‌های کلان حاکمیت را هدف گرفته‌‌اند.» روایت سه هفته بعد روزنامه لس‌آنجلس تایمز، حکایتی جدا و خارج از حوصله این یادداشت است که نوشت نمایندگان سران جنبش سبز از مقامات آمریکایی خواسته‌اند تحریم‌های فلج‌کننده را علیه ایران اعمال کند. چرا برخی تحرکات برخی مدعیان اصلاح‌طلبی، تا این حد هماهنگ با راهبرد آمریکا و اسرائیل یا تسهیل‌کننده آن بوده است؟ چه کسانی شعار صهیونیستی «نه غزه، نه لبنان» را در دهان مدعیان اصلاحات گذاشتند؟ و چرا برخی از همین‌ها (از جمله نفر اول داستان ما) بعدا دوشادوش داعش، اسرائیل و آمریکا، مدافعان حرم را که فرمانده آن سردار سلیمانی بود، کوبیدند؟ آیا تودهنی بزرگ مردم در روز تشییع سردار سلیمانی کافی نبود که دم از فاصله گرفتن مردم از نظام می‌زنند؟
۶. کسی که مشکلات اقتصادی را بهانه عقده‌گشایی نیابتی علیه نظام می‌کند، اگر صداقت داشت، باید رئیس ‌شورای مرکزی مجمع روحانیون (خاتمی) و شورای سیاست‌گذاری منتسب به او را خطاب قرار می‌داد؛ که با کلیشه «تکرار می‌کنم»، لقمه‌های مسموم انتخاباتی را سر سفره مردم گذاشت و شریک اصلی برخی سوءعملکرد‌های اجرایی و پارلمانی است. و برادر خاتمی ‌بود که گفت «اصلاح‌طلبان، تضمین وعده‌های روحانی هستند». چرا نمی‌پرسند ۱۸ میلیارد دلار ارز جهانگیری و ۲۷ میلیارد دلار ارز تخصیص‌یافته به نام صادرات (45 میلیارد دلار)، کجا رفته که کشور باید گرفتار بحران مصنوعی ارز باشد و آقای «نشتی بشکه» (نفر اول داستان ما) بگوید «دلار چند هزار تومان بشود، نرمش قهرمانانه موجه و مذاکره با آمریکا مجاز می‌شود؟»!
۷. مگر در خانه‌های تیمی‌ دائما همدیگر را نمی‌بینند؟ بپرسند فلانی! تو با بهمان دستیار ارشد دولتی و محکوم‌شده در پرونده ارتشاء، چه پیوندی داری که وقتی خرداد ۹۵ از زندان آزاد شدی، بلافاصله به همراه برخی عناصر گروهکی به ملاقات تو آمد؟ خبر نداشتی که او کار چاق‌کن دانیال‌زاده (با چهار هزار میلیارد تومان بدهی) است و رئیس ‌بانک جابه‌جا می‌کند تا او مجبور نباشد پول‌ها را برگرداند؟ در این خانه‌های تیمی‌چند نفر بی‌خبر بودند که دانیال‌زاده و نجفی و...، سرمایه‌گذار ستاد انتخاباتی آنها هستند و خون مردم را در شیشه کرده‌اند؟ خبر ندارند چه کسانی هفت سال به مسکن مهر پوزخند زدند تا قیمت مسکن چهار برابر شد؛ چه کسانی ارز ۴۲۰۰ تومانی دادند و گرفتند؛ کدام مدیران اجازه واردات قاچاق خودروهای لوکس را از مجاری رسمی ‌وزارت صمت دادند؛ کدام مدیران، حقوق و پاداش‌های چند ده تا چند صد میلیون تومانی گرفتند؛ و کدام‌ها، سازمان خصوصی‌سازی را تبدیل به سر گردنه غارت شرکت‌های دولتی کردند؟ با این همه خیانت، منتظر چیزی جز افزایش ضریب جینی (شکاف طبقاتی)، رکود تورمی، رکورد تورم ۵۲ درصدی، ۳۶ پله کاهش رشد اقتصادی و تعطیلی برخی کارخانه‌ها بودند؟!
۸. با این مقدمات، می‌توان فهمید که چرا برخی محافل امنیتی و سیاسی غرب، از قاطعیت قوه قضائیه در مبارزه با فساد دانه‌درشت‌ها و روی کار آمدن مجلسی با‌ترکیب انقلابی ابراز نگرانی می‌کنند، یا تلاش پرحجمی ‌را برای مخدوش نمایاندن روند احیای آرمان‌های انقلاب سازماندهی کرده‌اند. آخرین بار روزنامه انگلیسی گاردین نوشت «دیپلمات‌‌های اروپایی نگران انتخابات سال آینده ریاست‌جمهوری و چشم‌‌انداز سیاسی ایران هستند... آنها معتقدند وضعیت بر خلاف پنج سال قبل پیش می‌‌رود. نگرانی دیپلمات‌‌های اروپایی این است که قدرت جریان‌‌های مخالف غرب، پس از انتخابات مجلس در حال تقویت است. اگرچه میانه‌‌روها تضعیف شده‌، اما کاملاً از ساختار قدرت حذف نشده‌‌اند... اصولگرایان به‌طور فزاینده بر این باورند که رشد آینده ایران نه در دیپلماسی با غرب، بلکه اتکای بیشتر به توانمندی خود است».

محمد ایمانی

26278
متن پرسش
سلام علیکم: ما در سطح منطقه و جهان غالبا از تظاهرات و اعتراضات مردمی ضد کل حاکمیت یا بخش مهمی از سیاستهای حکومتهایی که مستبد و استعمارگر و شرور بودنشان هم مقبول است مثل حکومت آمریکا، آل سعود، حکومت انگلیس، دیکتاتوری هایی مثل حسنی مبارک، حمایت می کنیم و تحقق خواسته های مردم معترض را حق آنها می دانیم و آنها را حتی سلحشور و بیدار می خوانیم. اما زمانی که علیه اصل انقلاب و جمهوری اسلامی و بخش اعظم روند کشور تظاهرات شکل می گیرد، با آنها برخورد کرده یا اصلاً حق حضور در صحنه جهت اعلام مخالفت و اعتراض نمی دهیم و آنها را ضد انقلاب و فتنه گر و اغتشاش گر هم می نامیم. آیا این امر، متضاد آزادی بیان ویژه در جهان بینی اسلامی (که جهان بینی انقلاب ما هست) محسوب نمی شود و نشان نمی دهد همان کشورهای سکولار یا لیبرال در این حوزه از ما مقید تر و پیشرو تر اند و بستر آزادی در اعتراض حتی به اصل حاکمیت مهیاست و این القاب هم به آنان داده نمی شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آیا در فتنه‌ی سال ۸۸ و یا فتنه‌های بعدی، این مردم بودند مثل مردمِ آزدایخواهِ مصر و بحرین که اعتراض داشتند؟ یا عده‌ای با پشتیبانی آمریکا و سفرای دشمن و اظهار علنیِ خانم کلینتون که به توئیتر دستور داده بودند تعطیلات خودشان برای پشتیبانی از فتنه‌ی ۸۸ عقب بیندازند، اعتراض به نظام اسلامی داشتند؟ و آقای پمپئو و ترامپ از آن‌ها پشتیبانی کردند. موفق باشید

24730
متن پرسش
استاد گرانقدر سلام علیکم: نظر شما در مورد آیت الله محمود امجد چیست؟ آیا این خبر را که در مورد ایشان است قبول دارید و واقعا ایشان اینگونه سخن گفته؟ (ایشان در جریان انتخابات ریاست جمهوری ایران (۱۳۸۸) دربارهٔ احمدی‌نژاد گفت: «اگر امام بود این شخص را عزل می‌کرد.» او دربارهٔ میرحسین موسوی گفت: «من به صداقت آقای موسوی یقین پیدا کرده‌ام و اگر همه کره زمین غیر این را بگوید من از یقین خود دست برنخواهم داشت». وی همچنین در مورد مهدی کروبی اظهار داشت: «ایشان هم شجاع است و هم صداقت دارد.»[۶] محمود امجد پس از انتخابات ریاست جمهوری ایران (۱۳۸۸) در اعتراض به سرکوب مردم معترض، درس اخلاق خود را در تهران تعطیل کرد و در نیمه تیرماه ۱۳۹۰ از ایران خارج و در مالزی ساکن شد. وی همچنین سفرهایی به مسکو داشت. برخی از سایت‌ها دربارهٔ خروجش از ایران از قول وی نقل کرده‌اند که وی گفته: «من به نشانه اعتراض به وضع موجود از ایران خارج شده‌ام و تا زمانی که ظلم در ایران پابرجاست به ایران بازنخواهم گشت.»[۷] وی سپس به ایران بازگشت و در رمضان/مرداد ۱۳۹۲ در تهران مراسم ایام رمضان را برقرار داشت.[۸] همچنین در رمضان (تیر) سال ۹۴ برنامه شبهای قدر با سخنرانی ایشان در مدرسه روشنگر واقع در شهرک غرب و با حضور محمد هاشمی عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام برگزار گردید.) ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم با وجود ضعف‌هایی که ایشان در تحلیل شرایط دارند، باید ایشان را تحمل کرد. موفق باشید

24255
متن پرسش
سلام استاد عزیز طاعات قبول. چند تا سوال داشتم ممنون میشم جواب بدین. چون درگیر ازمون برای دکترا هستم زیاد نمیتونم برای سیر مطالعاتی تان فعلا وقت بزارم ولی نمیخوام کامل محروم شم، میتونم روزی در حد نیم ساعت وقت بزارم و دوس دارم برای قران و نهج بلاغه باشه سوره هایی رو که در سیر مطالعاتی برای تفسیر فرمودین رو میتونم دنبال کنم؟ یا با این وقت کم بحثها ابتر میمونه؟ تا چن ماه فقط میتونم روزی نیم ساعت وقت بزارم پیشنهاتون چیه؟ استاد پارسال جوابی به بحثهای دکتر عبدالکریمی داشتین و خیلی تند بهشون حمله کرده بودین برام عجیب بود واکنشتون به مواضع عبدالکریمی دلیلش چیه؟ و کلا دلیل این همه تفاوت فکری شما با ایشون در حالی که هر دو مخاطبتون رو به تفکرات استاد داوری ارحاع میدین و شاگردیه ایشون کردین؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. پیشنهاد بنده دنبال کردن مباحث معرفت نفس و معاد است هر اندازه که می‌توانید. ۲. اگر مباحث آقای عبدالکریمی را دنبال بفرمایید سخنان بسیار خطرناکی در بین سخنان ایشان به چشم می‌خورد در آن حدّ که اساساً نه برای دین اسلام جایگاه اجتماعی قائل است و نه احکامی که مربوط به هویت اجتماعی دین است را می‌پذیرد گذشته از آن که اساسا معتقد است جبهه‌ی آن‌ها نه تنها در فتنه‌ی ۸۸ شکست خورده‌اند بلکه معتقد است اساساً در سال ۵۷ شکست خورده‌اند و جالب است بدانید توصیه‌ی او به جبهه‌ی اپوزوسیون معتقد به براندازی آن است که چون آن‌ها در آن دو حرکت شکست خورده‌اند پس باید تغییر از درون را پیشه کرد و در این راه به قول خودش نظر برادرش آقای شبستری را درست می‌داند و از طرفی به جبهه‌ی اپوزوسیون برانداز توصیه می‌کند ارزش انقلاب همین اندازه است که به ما نیروی دفاعی مقابل دشمن را داده است و متأسفانه بعضی از افراد که متوجه‌ی عمق خطر افکار آقای عبدالکریمی نیستند ذوق زده می‌شوند که نکند به نحوی با انقلاب همراهی دارد. کافی است مطالب ایشان را با دقت دنبال کنید و ابداً ایشان قابل مقایسه با جناب آقای دکتر داوری نیستند. به نظر بنده وظیفه‌ی هر متفکری که می‌خواهد در امروز از تاریخ تفکر خود بیرون نباشد، آن است که با دکتر داوری در مقاله‌ی «ایران و مسائل و مشکلات» همراهی کند. زیرا وظیفه‌ی فلسفه و فیلسوف آن است که وضع کنونی ما را روشن کند و تا ما به وضع کنونی خود التفات نداشته باشیم، امکان گذار از آن را پیدا نمی‌کنیم و معنی «آری‌گویی به زندگی» جز این نیست.

دکتر داوری از ما می‌خواهد زندگی خود را با چشم‌اندازی واقع‌بینانه بیابیم تا مسئولیت حفظ و ادامه‌ی چنین زندگی را به عهده بگیریم. او چون پیری راهنما، دغدغه‌های خود را با مخاطبانش در میان می‌گذارد و بدین لحاظ به کارهای بزرگی از جمله نوشتن چنین مقاله‌ای در این سنّ از کهولت، دست می‌زند تا ما را به اندیشه وا دارد. حق او آن است که نسبت به سخنانش سرسری برخورد نکنیم و پس از آن هرطور خواستیم قوام زندگی را بیابیم و خودمان زندگی را انتخاب کنیم. موفق باشید

23146
متن پرسش
با سلام و عرض خدا قوت، می خواستم دیدگاه شما رو در رابطه با رویکرد سیاسی آیت الله جوادی آملی بدونم؟ آیا در حوادث سال ۸۸ بسیاری از علمای اعلام، پشت حضرت آقا رو خالی نکردند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در این مورد در جواب سؤال‌های مکرر شده است. مطلب را می‌توانید در آرشیو سؤالات در قسمت «شخصیت‌ها» در مورد آیت اللّه جوادی دنبال کنید. آدرس آن قسمت در زیر خدمتتان ارسال شد: موفق باشید

 http://lobolmizan.ir/quest/cat/97

22979
متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیزم: حضرتعالی فرمودید که خداوند متعال (انقلاب اسلامی) به خاطر لطفی که نسبت به هدایت مردم دارد، رئیس جمهوری درجهت پیشرفت امور دینی و دنیوی مردم می پروراند!! و آقایان جلیلی و رئیسی را از نمونه های آن دانستید، اما مردم انتخاب نکردن! اما سئوالات: اولا طبق فرموده جنابعالی پس باید نتیجه بگیریم که در سال های 68 ،72 ،76 ،80 ،84 نامزدهای با این خصوصیات بوده، منتهی مردم انتخاب نکردند، آیا این برداشت بنده را می پذیرید؟ اگر پاسخ جنابتان مثبت است مصادیق این نامزدها را بفرمایید؟ دوماً سال 88 به نظر جنابعالی در میان آقایان رضایی و احمدی نژاد کدامین رئیس جمهور مورد دلخواه انقلاب بود؟ ثالثا فلسفه و حکمت دقیق این اراده خدا چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد سال 88 که در یاد دارم، به نظرم باز همان آقای احمدی‌نژاد برای ادامه‌ی انقلاب اسلامی مفید بودند اشکال از خانه‌نشینیِ ایشان شروع شد و غفلت ایشان از شرایطِ تاریخی آن سال‌ها. در مورد سال‌هایی که نام بردید، کاندیداهای رقیب را در ذهن ندارم. آری! سالی که آقای توکلی رقیب آقای هاشمی بود اگر مردم به آقای توکلی رأی داده بودند شرایط بهتری در مقابل کشور قرار می‌گرفت. موفق باشید

22639
متن پرسش
سلام علیکم استاد: سوالی که برای عوام مطرح می شود و نمی دانیم چطور پاسخگو باشیم اینست که چرا حضرت آقا راجع به تخلفات مسئولین اقدامی نمی کنند؟ چرا برشان نمی دارند؟مملکت دارد نابود می شود چرا آقا بگیر و ببند راه نمی اندازند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مشکل مردم آن است که متوجه‌ی جایگاه تاریخی پایدار انقلاب اسلامی نیستند نمی‌دانند که نباید برای آبادکردنِ دهی، شهری را خراب کرد. تفاوت انقلاب اسلامی و رهبر حکیم آن، با آل سعود در همین است که آل سعود با فرقه‌ای عمل‌کردن و گرفتارِ اکنون‌زدگی‌شدن کاری کرده است که به قول صاحب‌نظران اگر یک هفته آمریکا دستش را از پشت آن‌ها بردارد، آن‌ها سقوط خواهند کرد. آری! رهبری مدیریت‌های کلان خود را إعمال می‌کنند ولی بنا دارند دولت‌مردان خودشان راهی را که گشوده‌اند، طی کنند و مردم نیز به درجه‌ای از خودآگاهی برسند تا ببینند کدام جریان فکری برای ادامه‌ی انقلاب قابل اعتماد است. در هر حال باید مردم متوجه شوند انقلاب اسلامی کار بزرگی را به میان آورده است و رهبری هرگز از این بادها نخواهند لرزید و یا هول نمی‌شوند که بخواهند اقداماتی عاجل انجام دهند. موفق باشید

بد نیست به مقاله‌ای که در همین رابطه، سایت خبری «مشرق» در امروز یعنی 15 شهریور نوشته است؛ نظر کنید که می‌فرمایند:

توجه شود که بدتر از فساد، احساس فساد است. ورود مستقیم رهبری یعنی ناامیدی از نهادهای موجود و نتیجه این ناامیدی احساس فساد بیشتر است که فساد اکبر است.

به گزارش مشرق،  یکی از سؤالاتی که امروزه ذهن برخی افراد را درگیر خود کرده این است که چرا رهبرانقلاب رفتاری مانند امیرالمومنین (ع) با ابن هرمه محتکر بازار اهواز ندارند؟


این سوال دو بخش دارد؛
بخش اول مربوط به استناد به یک نقل تاریخی است و بخش دوم نتیجه ای که ازین نقل تاریخی گرفته می شود.

یکم. اشکال فاحش علمی
درباره استناد به این نقل تاریخی و مواردی شبیه بدین یک اشتباه فاحش وجود دارد. در استناد به سیره اهل بیت ابتدا باید اصول و منطق ثابت بر رفتار معصوم را کشف کرد. در برخورد بخشی و سطحی با سیره نمی توان حکم کلی دریافت کرد. مثل اینکه در کنار رفتار قاطع حضرت با ابن هرمه، نفر دیگری پیدا شود و مماشات حضرت با شریح قاضی را ملاک تسامح با مفسدین قرار دهد.

ماجرای یک قاطعیت
از همین منظر اجتهادی، برخی معتقدند سبک رفتار امیرالمومنین با فساد را باید متناسب با جامعه ای دید که فساد در آن فراگیر است. لذا او برای مردم در همان ابتدا خط و نشان می کشد که از کابین همسرانتان هم حرام را بیرون می کشم. خواص ولو خواص معنوی جامعه هم به خطا افتاده اند و سهم از بیت المال می طلبند. جامعه پر از فساد و در معرض رشد جدی و فراگیری فساد است. رفتارهای حضرت مقابله با این مرض اجتماعی است.

داستان اوشین و سلمان رشدی و ....
همین تحلیل امروز هم وارد است، مثل اینکه رفتارهای خاص امام و رهبری را فهرست کنیم و بخواهیم قاعده ثابت دربیاوریم. مثلا اگر رهبری نامه می نویسد و درباره پرونده فلان معاون متخلف مدرسه تاکید ویژه می کند، آیا می توان یک قاعده برای همه موارد مشابه دانست که رهبری باید ورود کنند؟ خیر. رهبری احساس کردند به این مسائل کم توجهی شده است انگاه مستقیما ورود کردند. طبیعی است که باقی موارد مسیر طبیعی خودش را طی می کند. یا مثلا اگر امام خمینی درباره مصاحبه یک زن که الگوی خود را اوشین معرفی می کند آن موضع گیری شدیدالحن را اتخاذ می کند آیا می توانیم یک قاعده رفتاری بسازیم که همه جا باید همین تکرار شود؟ حکم امام درباره سلمان رشدی نیز از همین دست است.

اجتهاد فراتر از سیره
سیره اهل بیت یا داستانهای پراکنده ای که از شرح حال آنها می شنویم اگر با دقت های فقاهتی و حتا فلسفی و اجتهادی همراه نباشد ما را به خطا خواهد انداخت. مثل اینکه برخی می گویند چون در سیره امیرالمومنین موضوع تاکید بر حجاب پیدا نکردیم پس امروز هم حجاب نداریم. به این افراد بگوئید پس بستن کمبرند ایمنی را از کجا آوردید احتمالا سکوت کنند. چون قاعدتا برای کمربند ایمنی هم در سیره چیزی پیدا نمی کنند.

دوم. و اما پرسش اصلی؛
چرا رهبری در مسئله فساد اقتصادی شخصا ورود نمی کنند؟
اولین نکته برمی گردد به نحوه شناخت متفاوت ما و رهبری از سطح فساد. رهبری را به عنوان یک کارشناس مطلع در نظر بگیرید بعد بررسی کنید که چه میزان تحلیل ما از اوضاع شبیه رهبری انقلاب است.

برداشت متفاوت ما و آقا
این سوال مستلزم یک فرض غلط است که فساد دامنگیر و سیستمی است. رهبری چنین تحلیلی را از سطح فساد ندارند و بارها به صراحت گفتند که فساد در جامعه آنطور که بیان می شود گسترده نیست و اتفاقا کم است.

سبک هدایت رهبری
اما مساله مهمتری وجود دارد و آن سبک هدایت جامعه است. به چند دلیل نیازی نیست رهبری فراتر از نهادهای قانونی کشور به ماجرای فساد ورود کنند. چه بسا آسیب این ورود شخصی بیشتر باشد.

یکم. محکمات ذهنی رهبری
یکم. رفتار رهبری را باید با توجه به محکمات ذهنی ایشان تحلیل کرد. در دستگاه فکری رهبری، تثبیت سیستم نهادهای جمهوری اسلامی بر مبنای مردم سالاری، اولویت اول است. برهمین مبنا در هر شرایطی اول به تثبیت سیستم و نهادها توجه کرده اند و بعد کارکردشان. نمونه واضحش سال ۸۸ است که تحت هیچ توجیهی حاضر نشدند خارج از نهادهای قانونی عمل کنند. همین روزها نیز برخلاف برخی، تاکید دارند باید با همین دولت از مشکلات خارج شد. ورود مستقیم رهبری یعنی بهم زدن این ساختار منظم که قرارست در طوفان حوادث تثبیت شود.

دوم. مبارزه فراگیر
 فارغ از اینکه حجم فساد کم یا زیادست، نیاز مردم اینست که احساس کنند مبارزه با فساد "فراگیر" است. این تصویر که همه نشسته اند و رهبری به تنهایی ضدفساد است، خودش یک فساد بزرگترست. این تصویر یعنی بغیر رهبری هیچ کس اراده مبارزه با فساد ندارد. واقعا چنین است؟
بنابراین رهبر باید تلاش کند دستگاه های کشور به این مقوله اهتمام کنند. لذا بهترست رئیس قوه قضاییه برای مقابله جدی تر با فساد نامه دهند و ایشان تایید کنند. یا دائم به دولت در این مقولات تذکر می دهند. به دستگاه قضائی می گویند مدل تبلیغاتی و اطلاع رسانی تان باید هنرمندانه باشد تا جامعه احساس مبارزه فراگیر داشته باشد.

سوم. فساد یا احساس بن بست
 آنچه از فسادهای رایج مهمتر است چیست؟ فساد که همیشه وجود داشته است. مهم اینست که جامعه احساس می کند با این حجم فساد، با ابزارهای قانونی و ساختار موجود نمی توان کشور را اداره کرد. این فساد از هر فسادی مهمترست چون به ناامیدی مطلق می انجامد. براین اساس رهبری تلاش می کند نشان دهد مبارزه با فساد در همین ساختار که برآمده از تصمیم خود مردم می باشد قابل کنترل است.
توجه شود که بدتر از فساد، احساس فساد است. ورود مستقیم رهبری یعنی ناامیدی از نهادهای موجود و نتیجه این ناامیدی احساس فساد بیشتر است که فساد اکبر است.

 

21127
متن پرسش
سلام: امید که سوال مرا بی پاسخ نگذارید گر خطا گفتم تو اصلاحش نما. حوادث اخیر کشور مرا متوجه عمق مظلومیت جناب موسوی نمود. در 88 چندان در جریان حوادث نبودم ولی حال می فهمم چگونه آن سید مورد جفا قرار گرفت نسبت به تقلب دو حالت می توان داشت یا صورت گرفته یا نگرفته. اگر تقلب رخ داده است که حقانیت موسوی ثابت می شود و اگر تقلب نشده دو مطلب را می توان مورد توجه قرار داد یکی مذبذب بودن بخش وسیعی از مردم ایران که هر بار افرادی که فرسنگها فاصله از هم دارند را انتخاب می کند و تفاوتشان را گویی ملت درک نمی کند. (که البته انتخابات بعدی حاکی از تصمیم ملت برای اصلاحات است) و دو اینکه شاید بتوان گفت جناب موسوی در جهل مرکب هستند و این مورد را ما مثلا در ابن سینا و سایر حکما شاهد بودیم. مثلا قائل به عقول عشره بودند پس وقتی ابن سینا اینگونه است چه توقعی از موسوی؟ مطلب بعد اینکه چرا دائم تاکید بر تمایز بین اعتراض مردم به گرانی و اغتشاش گران شد؟ در حالیکه بیانیه های موسوی را می خواندم دعوتش فقط به تظاهرات آرام بود و چارچوب را کاملا در قالب قانون اساسی و اجرای بی تنازل آن دانستند. پس باید اغتشاش گران 88 را هم مرتبط به موسوی ندانست از طرفی راهپیمایی های برخی از مردم ما را به فکر فرو می برد که نکند 9 دی ها هم از همین قبیل بود البته بالاخره نظام 10- 15 میلیون هوادار دارد که بعید می دانم تظاهرات اخیر درین حد بوده باشد. اما 30-40 میلیون بقیه چه و چرا این راهپیمایی ها بدون مجوز صورت گرفت و چرا مجوزی به مخالفان داده نمی شود؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: چون جریان آقای موسوی فرق می‌کند. بحث اعتراض به انتخابات نبود، بحث فتنه‌گرانی بود که شعارهای ضد نظام و براندازی می‌دادند و ایشان در آخرین بیانیه‌های خود آن‌ها را انسان‌های خداجوی خواند و این‌که چند ماه قبل از انتخابات با مصاحبه‌ای که یادم نیست با گاردین یا اشپیگل داشت گفته بود در آینده بساط ولایت فقیه را برمی‌چینیم و دشمن را امیدوار کرد به سرنگونیِ نظام، و همه‌ی فشارهایی که از طریق تحریم‌ها به مردم وارد شد پیرو سخنان و موضع‌گیری آقای موسوی بود که دشمن را امیدوار به سرنگونیِ نظام کرد. در حالی‌که قبلاً دشمن مأیوس شده بود و این یک خیانت بزرگ به ملت است. موفق باشید

21085
متن پرسش
با سلام ادب خدمت استاد عزیز: در خصوص سوال ۲۱۰۱۲ نمی خواهم مثل آن سوال طولانی شود و وقت شما را بگیرم. استاد دردآور است واقعا حس بدیست این وقایع که یاد سال ٨٨ افتادیم در روز عزای سیدالشهدا عده ای چه بی حرمتی ها کردند. و این چند روز خصوصا دیشب، که عده ای از همین مردم و خصوصا جوانان به اسم اعتراض با گرانی، نیت دیگری داشتند و این آشوب ها بپا شد. خوب همه می دانند چه شد، نیازی به گفتن نیست ولی قضیه اینجا درد آور است که همین پرچم ایران که پایین می کشند و آتش می زنند هر روز با احترامات خاصی در مراکز نظامی کشور بالا می رود و به پای همین پرچم قبل شروع انقلاب چقدر شهید دادیم و در جنگ تحمیلی بالای ۲۰۰۰۰۰ شهید و تا سال ۹۵ بالای ۲۰۰۰ نفر شهید مدافع حرم برایش خون دادند تا نتوانند دشمنان اهل بیت و کشور، به آن نزدیک شوند و هنوز هم پای این پرچم شهید داده می شود و هنوز هم برای جلوگیری از نفوذ تروریستها خون شهیدان در مرزها و فراتر از آن ریخته می شود. تا کی غفلت و بی تفاوتی، مگر رهبری تکلیف را معلوم نکردند؟ مگر امام خمینی نگفت که آمریکا و اسرائیل دشمن است و وسلام. خوب مشخص است که تا دست از دینمان برنداریم و به زیر سلطه آمریکا نرویم، همچنان دشمن ایرانند پس چرا بعضی مسئولان و بعضی مردم هنوز در غفلتند و سنگ چی را به سینه می زنند؟ هنوز که هنوزه بعد از سالها شهدای دفاع مقدس تفحص می شود و با مدافعان تشییع می شوند. اعتراض به وضع دولت و معیشت مردم حق است ولی ضرر به اموال مردم چرا؟ در ۹ دی امسال مردم چند دسته بودند عده ای برای دفاع از ولایت و سال ٨٨ و روز عاشورا، عده ای برای گرانی و معیشت عده ای هم به لجن کشیدن مملکت و خوشحال کردن دشمنان. آیا این اغتشاشات تجلیلی شد از حججیها؟ مرهمی شد بر دل زلزله زدگان یا کمکی شد در حق مستمندان و ... یا تیشه ای و زخمی بر ریشه انقلاب؟ کسی که خانه یا مغازه یا خودرو رو با هزار زحمت فراهم کرده برای گذران امور زندگیش، درست است که به اسم اعتراض به آتش کشید و ناامنی درست کرد مگر این جز خوشحالی دشمنان و ضرر مردم چیزی در پی دارد؟ کشوری که دشمنان منتظر جرقه اند الان در افغانستان تروریستها چه می کنند آیا درست است با این کارها راه را برای آنان هموار کنیم؟ آیا آن فریب خوردگان که به پرچم ملی رحم نمی کنند منتظرند تروریستها بیایند و خودشان، ناموسشان، پرچمشان، کشورشان، عقایدشان، دینشان را به غارت ببرند؟ واقعا استاد غفلت تا کی؟ در عراق، سوریه، افغانستان و .. چه کردند جز غارت و زخم به شیعه بود؟ نمی دانم چرا، ولی هنوز حس می کنم تاوان بی رنگ شدن دین در جامعه و مسئولین را می دهیم و از آن زلزله ها تا این اختشاشات همگی هشداری از خداست که به خود بیاییم و همه همه واقعا به این باور برسیم که امام خمینی و رهبری که گفتند آمریکا دشمن است، واقعا دشمن است. دیگر سازش و نرمی و فریب خوردن جایی ندارد و واقعا خدا را فراموش نکنیم که دیگر کسی که یاد خدا بود آیا به بیت المال دست درازی می کند از بیت المال کم می کند و می برد یا وعده پوچ می دهد. آیا هشدارهای خدا نیست که وقت آن نشده همه مردم و مسئولین متحد شده و با یک تفکر بسوی دولت و حکومت و تمدن اسلامی پیش روند تا ظهور امام زمان؟ آیا کشور شیعه مستحق چنین وضعی است؟ استاد واقعا مشکل کجاست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مقام معظم رهبري می‌فرمایند این حرکت بدون چالش نمی‌شود و با اين‌همه چالش که در اطراف ما وجود دارد مي‌فرمايند: «ما ترديد نداريم که آينده‌ي روشني داريم». پس به جاي جاخوردن نسبت به اين چالش‌ها بايد صبر و مقاومت پيشه کرد تا نتيجه‌ي کامل را بگيريم و مأجور باشيم. بالاخره یک حرکت بزرگ، با این موانع کوچک همراه خواهد بود به‌خصوص که این مرتبه از لحاظ بی‌برنامگی و کوچکی، با چالش سال 88 قابل مقایسه نیست و این نشان می‌دهد انقلاب اسلامی به‌خوبی توانسته است نقشه‌های دشمنان خود را ناکارآمد کند. آری! کم‌کاری‌های ما جای خود دارد که زمینه‌ی چنین کارهایی را فراهم می‌کند. موفق باشید

21065
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد عزیز: استاد جان به خدا قسم وقتش است دست به قلم شوید. استاد فقط که نباید جواب سروش و کدیور و..... را داد گاهی باید یک دوست را آگاه کرد ضربه ای که یک دوست می زند خیلی بیشتر از معاند است. استاد آقای جوادی دارد انحراف هاشمی و حزب کارگزاران را تائید و نهادینه می کند و چه ظلم بزرگی است. خوب استاد اگر شماها دست بکار نشوید و آگاه نکنید چه کسی این کار را بکند؟ استاد نفرمائید استاد بزرگ ماست و احترام دارد ما که نمی گوئیم بی احترامی کنید حقیقت را روشن کنید. مگر شیخ مفید شاگرد شیخ صدوق نیست مگر شیخ صدوق مرد بسیار بزرگی نبود اما مگر شیخ مفید به نقد استادش نپرداخت تا جایی که بعضی جاها عقیده او را این چنین به نقد می کشد 1ـ مخالفت با قرآن؛ 2ـ مخالفت با ساير احاديث؛ 3ـ استناد به احاديث مفرد، ضعيف، شاذ و...؛ 4ـ برداشت ناصحيح از احاديث؛ 5ـ تأثيرپذيري از مذاهب و مکاتب فکري غيرشيعي (اماميه) يا هماهنگي با نظرات آنان؛ 6ـ مخالفت با قواعد زبان و لغت عربي. استاد تو را خدا نامه ای سر گشاده به آقای جوادی بنویسید شما که غرب را می شناسید شما که لیبرال دموکراتهای مسلمان را می شناسید که به رهبری هاشمی چه کردند، شما که نامه برای رهبر نوشتید که سخنان هاشمی غفلت می آورد برای جوادی هم بنویسید. بنویسید رهبری در پاسخ هاشمی که نوشت دنیای فردا دنیای گفتمان است نه موشک فرمودند کسی که این حرف را بزند یا خائن است یا جاهل تا نگوید هاشمی نلغزید و مردم را هم از لغزیدن نگه داشت، بنویسید نامه بی سلام و السلامش چگونه زمینه را برای فتنه نابودگر 88 فراهم کرد تا نگوید هاشمی نلغزید؟! بنویسید هاشمی می خواست زنان خوبرو بین مردم باشند تا مردم از این خوبرویان محروم نباشند تا فکر نکند هاشمی مصداق خلق عظیم بود. و هزاران موارد دیگر که گوسفندها هم فهمیدند! استاد جان ما که داریم یک یک از این علما بریده می شویم. آخر این همه علم و عرفان و تفسیر که تا این اندازه حقایق واضح را نمی بیند به چه دردی می خورد؟ شاید اگر شما نبودید اکنون بین تظاهر کنندگان بودیم. شما بنویسید تا نسل جوان بفهمد هنوز نقد عالمانه شیخ مفیدها وجود دارد و شاید آقای جوادی از نهادینه کردن این انحراف دست بکشد. آخر یکی نیست به این آقای جوادی بگوید اگر نیاز بود کسی ببانیه برای این همایش بدهد شخص رهبری بود نه شما! استاد لطفا جوابی به این درخواست ما بدهید و از کنار سوال بدون پاسخ رد نشوید. با تشکر و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فدای شما شوم! اولاً خدا را شکر کنید که زبانِ رهبر خود را که حقاً نایب امام زمان «عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» است، متوجه‌اید. ثانیاً: بحث، بحثِ تذکر نیست، بحث، بحثِ تصوری است که آیت اللّه جوادی از آینده‌ی انقلاب اسلامی دارند که در جواب سؤال شماره‌ی 21057 مدّ نظر رفقا قرار گرفت و این موضوع بسیار مهمی است. آینده‌ای که حضرت روح اللّه «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» برای ما تعیین فرموده‌اند، تا آن‌جاست که در آخرین پیام‌هایشان در وصف آن فرمودند: «مگر بيش‏ از اين است كه فرزندان عزيز اسلامِ ناب محمدى در سراسر جهان بر چوبه ‏هاى دار مى‏ روند؟ مگر بيش‏ از اين است كه زنان و فرزندان خردسال حزب الله در جهان به اسارت گرفته مى ‏شوند؟ بگذار دنياى پست ماديت با ما چنين كند ولى ما به وظيفه‏ ى اسلامى خود عمل كنيم.»[1] مسلّم آقای هاشمی چنین آینده‌ای را برنمی‌تابد. حضرت سیدالشهداء «علیه‌السلام» ادامه‌ی اسلام را در تاریخی که فرهنگ اُموی سیطره دارد تا مرز شهادت برای خود قبول کرده است. ولی امثال آقای هاشمی معتقدند مردم آماده‌ی چنین حضوری در تاریخ نیستند و همین نگاه است که منجر به تحمیل صلح با صدام توسط آقای هاشمی به حضرت امام شد و قصه‌ی آن جام زهر. و همین نگاه است که آقای هاشمی را مجبور کرد در فتنه‌ی 88 مرعوب حرکات ضد انقلاب شود و همین نگاه است که نسبت به چنگ و دندان استکبار، ما را مجبور به پذیرش برجامِ نافرجام نمود. در حالی‌که بنده معتقدم باید در منظر رهبر عزیز به نسلی از نسل حججی‌ها که امثال شماها باشید، خود را در آینده حاضر کرد، مرزی که شهادت را برای تحقق تاریخِ توحید، کرامت می‌داند. رزقنی اللّه و ایّاکم. موفق باشید 


[1] ( 1)- امام خمينى «رضوان الله تعالى عليه»، در تاريخ 8/ 1/ 68.

21069
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرامی: متاسفانه در چند روز گذشته و در آستانه سالگرد ۹ دی شاهد تجمعات اعتراضی مردم شهرهای مختلف در اعتراض به وضعیت نامطلوب اقتصادی کشور و همچنین فسادهای موجود در دستگاه ها هستیم. این مسئله موجب نگرانی جناح مومن و انقلابی کشور شده و هرکدام به نوعی دارند با قضیه برخورد می کنند و گاها انگشت اتهام را به سمت هم می گیرند. عده ای دولت را محکوم می کنند و عده ای می گویند مردم استحاله شده و غرب گرا و فاصله گرفته از دین شده اند. در برخورد با این مسئله نیز صدا و سیما (ظاهرا آن طور که شنیده ام) که مثل همیشه سانسور می کند و سخنان معاون اول را پخش می کند و لج مردم را بیشتر در می آورد. یک سری سایت های حزب اللهی هم که محکوم می کنند. در این میان عده ای هم می گویند باید با مردم همدل و به میان آنها رفت و نگذاشت جو به دست ضد انقلاب بیافتد و ... . به نظر شما برخورد دلسوزان انقلاب با این نوع قضایا باید چگونه باشد؟ معلوم است که این نوع اعتراضات خودجوش و از روی درد توسط مردم دارد برگزار می شود اما از طرفی جریان های ضد انقلاب به سرعت و مهارت بر این موج ها سوار می شوند. تحلیل ابعاد مختلف این مسئله برایم کمی پیچیده شده است. مسئله دیگری که وجود دارد این است که در برخی از این تجمعات علیه رئیس قوه قضائیه شعار داده شده است و این آشکار می شود که رفتار و عملکرد اقای احمدی نژاد در این قضیه بسیار موثر بوده است. ایشان و اطرافیانشان بعد از سخنرانی ۶ دی ماه رهبری سعی کرده اند از کنار آن به آرامی عبور کنند، اصل صورت مسئله را که حداقل بخشی از سخنان رهبری متوجه ایشان بود با انکار آن پاک کنند، در عین اینکه غیرمستقیم اشاره کنند رهبری صحبتی کرده که بی بی سی دارد از آن سوء استفاده می کند!، و در عین حال فردای آن روز به بوشهر می رود و سخنرانی می کند و همان مسیر را ادامه می دهد. به نظر شما این عملکرد آقای احمدی نژاد و اطرافیانشان تقابل با رهبری و تلاش برای عبور از ایشان نیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در این‌که با مردمی که به جهت سوء مدیریت و برنامه‌های غلط به مشکل اقتصادی افتاده‌اند؛ همراهی کرد، بحثی نیست. به‌خصوص که دشمنان نظام می‌خواهند از چنین مطالباتی به نفع خود استفاده کنند 2- به نظر بنده آقای احمدی‌نژاد دست به کارهایی زدند که دیگر هیچ جایی در آینده‌ی انقلاب ندارند. در حالی‌که می‌توانستند به عنوان یک سرمایه برای انقلاب بمانند. آقای مهدی محمدی تحلیلی در این مورد داشته‌اند که برایتان می‌فرستم. موفق باشید

اصولي هست كه محمود احمدي نژاد تا بدانها پاي بند بود هم به مردم خدمت كرد و هم به انقلاب. اين اصول مستقل از احمدي نژاد وجود داشت و هميشه خواهد داشت. امام به ما آموخته شاخص آن هم ولي فقيه است نه خود ما و نه هيچ كس ديگر. در فتنه ٨٨ اهل بغي عليه آن اصول شوريدند نه عليه شخص احمدي نژاد و انقلاب با همه وجود پاي احمدي نژاد ايستاد. بايد هم مي ايستاد. صدبار ديگر همان وضع تكرار شود همان كار را بايد كرد. ديري نپاييد كه احمدي نژاد تصور كرد خود بخشي از اصول و بلكه عين اصول است. اينكه چرا و چگونه چنين شد خود داستاني است. انحراف از اينجا آغاز شد. او از خودش و از اصولي منحرف شد كه همه قدر و قيمتش به سبب پاي بندي به آنها بود. نظام جمهوري اسلامي تا توانست صبر پيشه كرد شايد او بيغوله را از شاهراه تشخيص بدهد. اما نشد. باز هم بماند كه چرا. در تمام اين مدت كه نظام صبوري مي كرد، او تلاش كرد پروژه انقلاب منهاي اصول را پيش ببرد. نتيجه نوعي اصلاح طلبي و چپ روي درجه سه بود كه البته با تهوري بي سابقه بيان مي شد. حالا مرزها روشن شده. راه بازگشت البته بسته نيست اما راه فعلي جز اينكه او را به خيل عظيم ايستادگان شكست خورده در مقابل انقلاب ملحق كند، عاقبتي ندارد. انقلابيون سربلندند كه چه در ٨٨ و چه امروز پاي اصول انقلاب به روايت رهبري ايستاده اند. فتنه گران حالا دربدر به دنبال راهي براي بازگشت مي گردند. عاقبت ديگران هم بهتر از اين نخواهد بود.

اعتراض به مشكلات اقتصادي حق مردم است. اگر مرز اعتراض با آشوب روشن باشد، بايد در برابر آن خاضع بود. اگر معترض در چارچوب جمهوري اسلامي فرياد مي زند كه براي جوانم شغل مي خواهم يا گله دارد كه مختصر پس انداز زندگي اش را در فلان موسسه اعتباري بالا كشيده اند، بايد سخنش را شنيد. به جاي برخورد با او، بايد با مسئولي برخورد كرد كه كار را به اينجا كشانده است. حتي اگر از منظر صرفا امنيتي نگاه كنيم، امروز بايد كنار مردم ايستاد. دشمن زماني قادر به سوء استفاده خواهد بود كه ميان مردم و نظام شكافي ببيند و به عميق تر شدن آن طمع كند. «آنها كه امكانات كشور دستشان است» بايد ياد بگيرند اگر نمي توانند از درد مردم بكاهند لااقل با مردم همدردي كنند. وقتي چنين شد، حناي شيادان و مدعيان هم ديگر رنگي نخواهد داشت.

20442
متن پرسش
بسمه تعالی با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد گرامی و تسلیت ایام محرم؛ در مورد سوال شماره 20427 (سخنرانی حجج الاسلام پناهیان و قاسمیان که حقیر ارادت ویژه ای به هر دوی این عزیزان دارم)، عرایضی داشتم. به خاطر اهمیت موضوع، از شما تقاضامندم که اندکی از وقت گرانبهایتان را به این مطلب اختصاص دهید و در صورتی که احساس کردید این بزرگواران دچار اشتباه در تحلیل شده اند، نظرات را به آنها انتقال دهید؛ امید است که اصلاح شود. دلیل حساسیت بنده روی این موضوع، از آنجا نشات می گیرد که در صورت داشتن تحلیل اشتباه از شرایط جامعه، ما به جای اینکه خاموش کننده آتش فتنه باشیم، آن را شعله ورتر می کنیم و به جای پیشگیری از حادثه، در میدان فتنه بازی خواهیم کرد! بنده، در خلال بحث، گریزهایی به قضایای دیگر که احساس می کنم تاثیر قابل توجهی بر مساله دارند، زده ام. و پیشاپیش از طولانی شدن مطلب عذرخواهی می کنم. از دید حقیر، ما فتنه هایی را در آینده خواهیم داشت؛ کم و بیش، شما و سایر بزرگان صاحب بصیرت، روشنگری هایی را در این زمینه داشته اید. از جمله فتنه هیاتی ها و مذهبی های سکولار که در چند سال اخیر به شدت تفکرات ضد انقلاب و ضد ولایت فقیه را در هیات ها تبلیغ می کنند؛ اینها از یک سو با شیعه انگلیسی پیوند خورده اند و از سوی دیگر در انتخابات ها، حامی جریان غربگرا و لیبرال مسلک هستند. فتنه احتمالی دیگر، توسط چهره های ظاهرالصلاح و تسبیح به دست رقم خواهد خورد، چهره هایی که یک روز با انقلابی ها چای می خورند و روز دیگر در کنار فتنه گرها می نشینند! فتنه های دیگری نیز محتمل است اما بحث ما نیست. آن چیزی که موضوع بحث حقیر است، و فکر می کنم در آینده با آن روبرو خواهیم شد، ناامیدی مردم از کارآمدی نظام و به پا خواستن طبقات ضعیف است. افزایش نارضایتی مردم مستضعف و قشر کارگر به خاطر پایمال شدن حقشان، تضییع حق مردم در بانک ها و موسسات مالی و عدم پیگیری سریع موضوع توسط مسولان، دستگیری انقلابیون و بچه های بسیجی و عدالت طلب توسط قوه قضاییه (که در ادامه مفصل تر در مورد آن توضیح خواهم داد) به خاطر اعتراض به فساد در زیرمجموعه های کشور و ... از جمله نشانه های آن می باشد. همانطور که در اخبار خوانده اید، چند سالی است، کارخانه ها یکی پس از دیگری تعطیل می شوند، حقوق کارگران پرداخت نمی شود، موسسات مالی پول مردم را گرفته اند و ورشکست شده اند؛ صندوق های بازنشستگی در پرداخت حقوق بازنشستگان اهمال می کنند، اما از طرف دیگر عده ای وام های چند هزار میلیاردی می گیرند و آن را پس نمی دهند (صندوق بازنشستگان آموزش و پرورش)، با دریافت کننده های حقوق ها و املاک نجومی برخوردی صورت نمی گیرد و فرمایشات رهبری در این زمینه اجرا نمی گردد، حتی اخیرا شنیدیم که آنها توسط دیوان تبرئه شده اند! و ... از سوی دیگر، مردم به خاطر تامین نشدن حقوقشان از راه های قانونی، با ناامیدی از ساختار کشور، دست به تظاهرات و تجمع می زنند. آن چیزی که مستقیما مورد اعتراض و بدگویی مردم واقع می شود، انقلاب و نظام و رهبری است، و نه جریان اشرافی نئولیبرال! در تمام این قضایا، مستقیما کارآمدی انقلاب اسلامی زیر سوال می رود. علت وضع امروز کشور ما، مدیریت جریان اشرافی نئولیبرال بر کشور و عدم پیگیری اقتصاد مقاومتی توسط مسولان مربوطه است، که جناب آقای دکتر شهریاز زرشناس و سایر کارشناسان انقلابی، تحلیل عمیقی از این وضع ارائه داده اند و در اینجا مورد بحث ما نیست. بلکه بحث اصلی، نحوه مواجهه ما با این شرایط است. فکر می کنم دوست عزیزی که سوال 20427 را مطرح کرده اند، با یک پیش فرض ذهنی غلط و قضاوت نادرست از دانشجویان انقلابی و بسیجی و عدالتخواه، پرسشی هدفمند را مطرح کرده اند که جواب متناظر با آن را دریافت کنند! بله، بنده منکر وجود تک و توک افرادی که دارای این نوع دیدگاه هستند و رهبری را نیز حامی وضع موجود دانسته و ایشان را کندرو می دانند و معترض هستند که چرا ایشان در مقابل مفاسد اقدامی نمی کنند، نیستم. اما این طیف، درصد بسیار کمی از دانشجویانِ بسیجی عدالت خواه و جریان بهار (طرفداران آقای احمدی نژاد) را تشکیل می دهند. حتی حقیر معتقدم، اگر بسیاری از اتفاقات نمی افتاد، خیلی از این بچه ها به این مسیر کشیده نمی شدند. اگر بخواهیم ریشه انحراف این اقلیت را بررسی کنیم، باید به تحلیل آقای احمدی نژاد و برخورد دستگاه های نظام (به استثنای رهبری) با او بپردازیم. با تمام انتقاداتی که به آقای احمدی نژاد وارد می دانیم، اصلا آیا خود ایشان به عنوان پیشتاز جریان بهار، تاکنون به رهبری جسارت کرده اند؟!؟ با تمام بی مهری هایی که در طول دولتهای نهم و دهم از سوی خودی و غیرخودی به او شد و پس از آن، در طول چهار سال دولت یازدهم، با آن همه تخریب، آیا او از خود خویشتن داری نشان نداد؟!؟ حتی قضیه ثبت نام در انتخابات (که حقیر نیز با آن مخالف بودم، از این وجه که ایشان حرف قبلی خودشان را زیر پا گذاشتند نه اینکه به توصیه رهبری عمل نکردند)، آیا صرفا یک توصیه و نصیحت از جانب رهبری نبود و مشروط به یک شرط (ایجاد دو قطبی در انتخابات) نشده بود؟!؟ حقیر نیز قبل از انتخابات عقیده ام این بود که حضور آقای احمدی نژاد، می تواند بسیار جو را متشنج کند؛ و باعث ایجاد درگیری بین طرفداران کاندیداها شود. اما آیا عدم حضور او در میدان، به شرایط کمک کرد؟!؟ و یا برعکس همگی دیدیم که در مناظرات و بعد در سخنرانی های استانی کاندیداها، چه جسارت هایی که به انقلاب و آرمان های انقلاب نشد و چه صحنه های زشتی که رقم نخورد... آیا مناظرات سال 88 زننده تر بود یا مناظرات سال 96 ؟!؟ اکنون که از بالا به تمام التهابات و افت و خیزهای سیاسی این سالها می نگرم، و از نگاه توام با هیجان و تعصب نسبت به یک شخص یا جریان خاص خود را آزاد کرده ام، به این مساله رسیده ام که حتی اگر در انتخابات 96 ، آقای احمدی نژاد ثبت نام نمی کرد، و اگر آقای رییسی رای می آورد؛ جریان مقابل، فتنه ای مشابه سال 88 (حالا یا وسیع تر یا خفیف تر) به پا می کرد. آنها فقط برای پیروزی آمده بودند؛ هر نتیجه ای به غیر از پیروزی آقای روحانی رقم می خورد، فضا به شدت متشنج می شد. فضایی که جریان مقابل آقای رییسی در آن برهه ایجاد کرده بود، رای آوردن به هر قیمت بود. آنها به هر چیزی متوسل می شدند. از همصدایی با منافقین و آقای منتظری گرفته تا اعلام حمایت از شجریان و توسری زدن به موشک و شعار دادن علیه سپاه! آنها از تمام ظرفیتشان داشتند استفاده می کردند: دو کاندید کمکی آورده بودند در مناظرات (که برخی سر همین قضیه، انقاداتی به شورای نگهبان وارد می کنند) که یکی علنا می گفت من کاندید پوششی هستم و با این حال باز هم تایید صلاحیت شد! آنها برای فریب مردم، به دروغ هایی متوسل می شدند؛ مثل دیوارکشی، اعدام و ... . تمام بازیگران و هنرمندان و ورزشکاران و خوانندگان و سلبریتی ها را به خط کرده بودند برای اعلام حمایت و جذب رای قشر خاکستری مردم... . تخلفات گسترده و سازمان یافته (اگر چه معتقدم نتیجه انتخابات تغییر نمی کرد ولی سازمان یافته بودن این تخلفات و هماهنگی استاندار و فرماندار و دهیار و... مثال زدنی بود!) در این انتخابات آنقدر عجیب و دور از ذهن بود که حتی جریان انقلابی را دچار دوگانگی کرده بود. اگر اعتراض می کردند جریان مقابل به یک نحو سوءاستفاده می کرد علیه خود آنها؛ اگر سکوت می کردند به یک نحو دیگر... مسایل فراوانی وجود دارد که می توان به کمک آنها شرایط آن روزها را بهتر توصیف کرد. تماشا کردن مناظره ها، بهتر از هر چیز نشان می داد که برخی چگونه بنده قدرت طلبی شده بودند. حقیر در آن برهه با نظاره بر اوضاع جامعه، بیش از هر چیز به یاد تکنیک های معاویه در مقابل امیرالمونین (ع) می افتادم! خلاصه آنکه، بنده با دیدن این نشانه ها و ده ها نشانه دیگر (از جمله کنفرانس منافقین، تحرکات مشکوک در داخل کشور و سایر مواردی که در همان زمان گزارش می شد)، با درصد بالایی احتمال می دادم که این جریان اگر رای نیاورد، فتنه ای را رقم خواهد زد. اما نشانه اصلی که بنده به آن استناد می کنم، سخنرانی بسیار مهم رهبری در دانشگاه امام حسین (ع) درست چند روز قبل از انتخابات است. ایشان تذکرات بسیار صریحی را نسبت به قانون شکنان و برهم زنندگان انتخابات دادند. اگر بیانات رهبری در انتخابات های مختلف را جستجو کنید، متوجه می شوید ایشان فقط در سال های 88 (که فتنه رخ داد) و 96 چنین تذکرات شدید و نگران کننده ای را ابراز کرده اند! ما در هیچ برهه دیگری شاهد چنین مواضع صریحی نیستیم. ایشان در تاریخ ۹۶/۲/۲۰ در دانشگاه امام حسین (ع) فرمودند: «انتخابات یکی از زمینه‌هایی است که هم می تواند مایه‌ی اعتلا و آبرو بشود هم می تواند مایه‌ی ضعف و سستی و ایجاد مشکلات بشود... اگر مردم با نظم شرکت کنند، با اخلاق حرکت کنند، حدود اسلامی و قانون را رعایت کنند، این مایه‌ی عزت جمهوری اسلامی است... اگر قانون‌شکنی کنند، بداخلاقی کنند، اگر با حرف‌های خود دشمن را به خود امیدوار کنند، انتخابات به ضرر ما تمام خواهد شد. اگر کسی بخواهد علیه امنیت کشور قیام کند، قطعاً با عکس‌العمل و واکنش سخت مواجه خواهد شد. آن صهیونیست پول‌دار آمریکایی خبیث که گفت من #گرجستان را با ۱۰میلیون دلار توانستم زیر و رو کنم، در #سال۸۸ هم با حماقت به این فکر افتاد که بر جمهوری اسلامی به این عظمت اثر بگذارد؛ با دیوار مستحکم اراده و عزم ملی برخورد کردند؛ امروز هم همین‌جور است!!! امنیت کشور خیلی مهم است؛ در انتخابات باید امنیت کشور به‌صورت کامل محفوظ بماند… هرکسی از این راه تخطی کند، قطعاً بداند سیلی خواهد خورد.» در مورد انتخابات 96 تحلیل بنده این است که اساسا، مشکل، حضور شخصی به نام احمدی نژاد نبود. حضرت آقا بیش از آنکه به خاطر شخصیت خود احمدی نژاد (جنجال آفرینی، التهاب جو سیاسی در مناظرات و ...) توصیه به عدم حضور او کنند، بیشتر به خاطر وقاحت و استکبار و برتری طلبیِ جریانِ اشرافیِ مقابل، و با شناختی که از آن جریان داشتند، توصیه به عدم حضور احمدی نژاد کردند. جریانی که نشان داده هیچ گاه جنبه باخت را ندارند و همواره در تمام انتخابات ها (به جز آقای خاتمی و آقای احمدی نژاد؛ هر چند آقای خاتمی نیز در نهایت تسلیم این جریان شد و زیر بیرق آنها قرار گرفت...) پیروز بوده اند. اگر پیروز می شده اند، اظهار می داشته اند که انتخابات آزاد بوده اما اگر نتیجه بر خلاف میلشان رقم می خورد، نتیجه آن را نمی پذیرفتند و یا ادعای تقلب می کرده اند یا ادعای انتخابات مهندسی شده! این جریان همواره سعی در حذف، هضم یا همسوسازی جریانات مخالف با خود هستند که تاکنون موفق نیز بوده اند! ممکن است به ذهنتان خطور کند، این مباحث چه ربطی به بحث دارد. اما باید عرض کنم که، انتقادات برخی از بچه های بسیجی و انقلابی، از همین جا حالت جدی به خود گرفت. افرادی از جمله سید حسین علوی (داماد حسین شریعتمداری)، مدیر مسول خبرگزاری بسیج، نسبت به نفوذ در بین برخی اعضای شورای نگهبان، یک سخنرانی طوفانی کرد. این فیلم در اینترنت موجود است. حقیقتا انتقاداتی که مطرح می کند، درست هستند! برخی از اعضای شورای نگهبان تحت تاثیر اهالی فتنه بوده اند! به دنبال آن، بسیاری دیگر از بچه های انقلاب، به نحوه عملکرد شورای نگهبان در تایید و رد صلاحیت ها و عدم اجرای فرمایشات رهبری در نامه ای که ماه ها قبل از انتخابات به شورای نگهبان فرستاده شده بود، انتقاداتی را مطرح کردند. پس از انتخابات، با عملکرد ضعیف و بعضا مغرضانه مجلس شورای اسلامی و قوه قضاییه روبرو شدیم. جایی که در آن شخص رییس مجلس، با تمام توان در پی این بود که علیه آقای احمدی نژاد پرونده سازی هایی را صورت دهد. رییس دیوان، که اصلا در جایگاه اعلام جرم علیه رییس جمهور نیست، بارها اتهامات بی پایه و اساس علیه رییس دولت های نهم و دهم اعلام کرد. و بعضا از پرونده هایی گفت که سال ها پیش مختومه شده بودند! و علنا به تشویش اذهان عمومی پرداخت، بدون اینکه کسی به او متعرض شود! آقای بقایی چند سال پیش ، مدت ها بدون اعلام جرم خاصی در زندان نگه داشته شد، تا جایی که در نهایت به دستور رهبری آزاد شد. پس از آن اخیرا دوباره آقای بقایی بازداشت شد، و برخورد های بعضا نامناسبی بر او روا داشته شد که حتی با او مشابه سایر متهمین هم برخورد نمی شود. به طوری که اجازه ملاقات با او در بیمارستان داده نشد. اما برای شخصی مثل حسین فریدون که او نیز یک متهم است، شاهد ملاقات چندین شخصیت سیاسی و در کسوت روحانی از او هستیم! سوالی که در ذهن ها ایجاد می شود که آیا تبعیض صورت نگرفته است؟! همین عمل در مورد آقای مهدی خزعلی تکرار شد و پس از مدتها دستگیری، اخیرا با حکم رهبر انقلاب آزاد شدند! واضح است که اسم بردن از اشخاص بالا، بدین معنی نیست که حقیر مواضع آنها را تایید می کنم؛ اما آیا نباید عدالت حتی در مورد دشمن نیز به درستی رعایت شود؟! پس از آن مساله حقوق های نجومی و املاک نجومی مطرح شد. فریاد عدالت خواهان به هوا بلند شد. اما چه شد؟! چه اتفاقی افتاد؟! به جای برخورد با مفسدان، با افشا کنندگان فساد برخورد صورت گرفت و آنها دادگاهی شدند، اما کماکان شاهد هستیم که هیچ برخوردی با متهمین اصلی نمی شود و حتی اخیرا آنها توسط دیوان تبرئه شده اند! که اعتراض نمایندگان حق طلبی همچون آقای حاجی دلیگانی را نیز به دنبال داشته است. نمونه دیگر، منصور نظری، شاعر انقلابی است. شخصی که فساد یک قاضی در قوه قضاییه را گزارش می دهد، اما یک مسول در قوه قضاییه، به جای برخورد با خاطیان، اطلاعات این شاعر انقلابی را در اختیار قاضی فاسد مربوطه قرار می دهد و او با شکایت طرف به زندان می افتد. دیگر اینها که ضد انقلابی نیست! رجانیوز و آقای رائفی پور از این شاعر اعلام حمایت کرده اند! با وجود این ظلم های آشکار علیه ای عدالتخواهان، آیا اینها علیه رهبری و انقلاب حرفی زده اند!؟! برخی از اینها آنقدر دلداده انقلاب هستند که اجازه سوءاستفاده به رسانه های بیگانه را نیز نداده اند. اگر یک دهم این ظلم علیه ما اعمال شده بود، در چه جایگاهی بودیم و چه می گفتیم؟! پس از این وقایع نیز، هر ماه شاهد آن هستیم که برادران جنبش عدالت خواه، دستگیر می شوند و یکی یکی قلع و قمع می شوند. قبلا خدمتتان عرض کردم که از بین افرادی که عدالت را مطالبه می کنند، فقط تعدادی اندکی قائل به کندروی حضرت آقا هستند و معتقد اند حضرت آقا حامی وضع موجود اند. اکثریت بچه های انقلابی و بسیجی و عدالت خواه، اتفاقا با استناد به فرمایشات رهبری و توصیه های مکرر ایشان به دانشجویان، قدم در این راه گذارده اند. آنها معتقد اند برخی از مسولان کشور، فرمایشات به حق رهبری را اجرا نمی کنند؛ آنها از مسولین گله مند اند. آنها نگران انقلابی هستند که آرمان های امامش، دارد یکی یکی توسط مسولان نالایق رنگ می بازد. نگران عکس العمل مردم اند. مگر حضرت امام هشدار ندادند که: « ... به حسب انصاف، به حسب وجدان، این مردمی که شماها را روی کار آورده‌اند، این مردم زاغه نشین که شماها را روی مسند نشانده‌اند ملاحظه آنها را بکنید، و این جمهوری را تضعیفش نکنید. بترسید از آن روزی که مردم بفهمند در باطن ذات شما چیست، و یک انفجار حاصل بشود. از آن روز بترسید که ممکن است یکی از «ایام الله» - خدای نخواسته - باز پیدا بشود. و آن روز دیگر قضیه این نیست که برگردیم به ۲۲ بهمن. قضیه [این‌] است که فاتحه همه ما را می‌خوانند!» حضرت آقا مگر در چندین سخنرانی به دانشجویان و جوانان انقلابی متذکر نشدند که عدالت را مطالبه کنید؟! برای نمونه به چند مورد اشاره می کنم: «مشروعیت من و شما وابسته به مبارزه با فساد، تبعیض و «عدالت‌خواهی» است؛ این، پایه مشروعیت ماست. الان درباره مشروعیت حرفهای زیادی زده می شود، بنده هم از این حرفها بلدم؛ اما حقیقت قضیه این است که اگر ما دنبال عدالت نباشیم، حقیقتاً من که این‌جا نشسته‌ام، وجودم نامشروع خواهد بود؛ یعنی هرچه اختیار دارم و هرچه تصرّف کنم، تصرّف نامشروع خواهد بود؛ دیگران هم همین‌طور. ما برای عدالت و رفع تبعیض آمده‌ایم؛ تکلیف ما این است که عدالت را در جامعه مستقر کنیم و این هم جز با مبارزه علیه فساد و افزون‌طلبی انسانهای مفتخوار و سوءاستفاده‌کن امکان‌پذیر نیست...» 5 شهریور 1382. «اگر ما تشنه‌ی عدالت هستیم، تضمین تحقّق عدالت، با سلامت و کارآمدی قوّه‌ی قضاییّه میسّر است.» ۸۱/۴/۵ «بایستی عدالت آن‏چنان از طرف مردم، قشرها و بخصوص جوانان مطالبه شود که هر مسئولی- چه بنده و چه هرکس دیگری که در جایی مسئول است - ناچار باشد به مقوله‏ ی عدالت، و لو برخلاف میلش هم باشد، بپردازد؛ باید گفت مطالبه عدالت نه فقط به نظام ضربه نمی‌زند، بلکه نظام را تقویت می‌کند!» ۸۲/۲/۲۲ « همه‌ی این شعارهای بزرگ مثل آزادی و استقلال قیودی دارند و آنچه هیچ قیدی ندارد، عدالت است.» ۸۱/۱۱/۱۵ «باید هر پدیده ضد عدالت در واقعیات کشور مورد سوال قرار بگیرد.» ۸۱/۸/۶ «هیچ یک از مصالح گوناگون - نه مصالح فردى و نه مصالح حکومت و کشور اسلامى - نمى‌تواند با عدالت معامله شود.» ۸۳/۸/۲۳ «عدالت یک ارزش مطلق است؛ یعنی هیچ جا نداریم که عدالت بد باشد..» ۹۰/۲/۲۷ حالا در این شرایط، که حقیر فقط گوشه کوچکی از آن را برای شما ترسیم کردم، و ضمن درک تذکرات حضرت آقا، می رسیم به سخنان حجت الاسلام پناهیان و حجت الاسلام قاسمیان. حجت الاسلام پناهیان در سخنرانی چند شب قبلشان در بیت رهبری فرمودند: «اگر کسی بخواهد منتظر باشد، اولا باید به وضع موجود اعتراض داشته باشد. درجات اعتراض به وضع موجود متفاوت است. مثلا بعضی‌ها اگر جهان پر از عدالت نشود، اعتراض ندارند؛ آدم‌های مرده‌ای‌اند! می‌گویند حالا ما کشور خودمان را آباد کنیم! بعضی‌ها هم می‌خواهند اعتراض بکنند، الاهم فلاهم نمی‌کنند؛ آنها افرادی خوارج گونه‌اند. خوارج اعتراضاتی داشتند که یکی در میان درست بود، ولی با اعتراضاتشان منبع حل این مشکلات را تضعیف کردند.» حجت الاسلام قاسمیان نیز در یکی از سخنرانی های اخیرشان در ایام محرم فرموده اند: «تاریخ به ما نشان داده است که فتنه‌های افراطیون داریم و فتنه‌های تفریطیون. ما دوره تفریطیون را دیده‌ایم نسبت به بحث ولایت. حالا فتنه افراطیون ممکن است اتفاق بیافتد و در شُرُف انعقاد است. یک عده ای با کسب معارف جلوترند از ولایت؛ یک عده ای با کسب معارف؛ عقب‌ترند. برای همین است که می‌گوید الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مارِقٌ، وَالْمُتَاَخِّرُ عَنْهُمْ زاهِقٌ. بحث «نُصح ائمه مسلمین» (نصیحت کردن ولی امر مسلمین) به جای خود درست است و در مورد معصوم و غیر معصوم وارد است. اما محوریّت «ولی» نباید از دست برود. آن کانون محوری نباید تخریب شود. بدانید که یک فتنه‌هایی در راه هست و خود را باید برای آن آماده کنیم که محصول بچه حزب‌اللهی‌های دو آتیشه است و عاملان آن به شدت عدالتخواه هستند؛ به شدت اهل معارف هستند. حالا این‌ها فاصله می‌گیرند چراکه رهبر را کندرو می‌دانند. فتنه‌ی آن‌هایی که رهبر را تندرو می‌دانند از سر ما گذشت و الآن دیگر تکرارپذیر نیست ولی فتنه کسانی که جلوترند هنوز واقع نشده. یک عده فتنه‌های صفینی دارند؛ عده‌ای هم فتنه‌های نهروانی هم دارند. ممکن است بعدا در نقطه‌ای با هم ائتلاف کنند که می‌کنند. مانند دو لبه قیچی که درست است خلاف جهت یکدیگر حرکت می‌کنند اما ریشه یک چیز را می‌زنند. این دولبه قیچی نهایتاً در یک محوری با همدیگر ائتلاف می‌کنند. اگر پاسداشت ولایت واقعا برای کسی مهم است؛ مراقب جایگاه ولایت باشد از این به بعد در برابر یک چهره جدید.» سوال آنجاست که این بزرگواران با استناد به چه اطلاعاتی، جریانات عدالتخواه انقلابی و ولایی (که اندک امید برای تحقق عدالت و به زیر کشیدن مسولان فاسد و اشرافی را زنده نگه داشته اند)، را خوارج خطاب می کنند؟! بنده بنا را بر این می گذارم که به این دو بزرگوار اطلاعات درستی داده نشده است و این عزیزان بر مبنای ورودی های غلط قضاوت کرده اند. استاد بزگوار، شما خودتان تاریخ اسلام را به زیبایی تحلیل می کنید. اطلاع دارید که خوارج دارای ویژگی ها و مشخصاتی بودند که به خاطر طولانی تر نشدن مطلب از ذکر آن خودداری می کنم. در بین آثار شهید مطهری می توان به خوبی این فرقه منحرف را شناخت؛ از جمله لینک زیر: http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/4180/4780/39398/%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%B1%D8%AC-%D9%88-%D8%AD%DA%A9%D9%88%D9%85%D8%AA-%D8%B9%D9%84%D9%88%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%A2%D8%AB%D8%A7%D8%B1-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%AF-%D9%85%D8%B1%D8%AA%D8%B6%DB%8C-%D9%85%D8%B7%D9%87%D9%91%D8%B1%DB%8C-(%D8%B1%D9%87) حال سوال اینجاست، کدام مشخصات خوارج قابل تطبیق بر این جوانان انقلابی و عدالتخواه است؟! اینها که دارند به وظیفه شان عمل می کنند؛ دارند به فرمایشات حضرت آقا عمل می کنند. با استناد به کدام مدارک و آمار، به این نتیجه رسیده اند که جریان غالب در بین عدالتخواهان، رهبری را تخطی می کنند و ایشان را کندرو و حامی وضع موجود (فساد) می دانند؟! آیا این برچسبی نیست نابخردانه و ناآگاهانه که اتفاقا مفسدان و جریانات اشرافی درون نظام را شاد می کند تا با خیال راحت تر به غارت بیت المال مشغول باشند؟! عاملین وضع موجود و فتنه احتمالی آینده چه کسانی هستند؟! آیا مدیران فاسد و نالایق اشرافی که نتیجه مدیریتشان ورشکستگی کارخانه ها و وابستگی کشور و فساد سیستمی است، عامل وضع موجود هستند یا بچه های انقلابی که همصدا با این کارگران و مردم، می خواهند حق به حقدار برسد و دست مفسدان از بیت المال قطع شود، پیش از آنکه کار از کار بگذرد؟! به راستی آیا در تشخیص عامل فتنه احتمالی در آینده دچار اشتباه نشده ایم؟! به قول آقای شفیعی کیا: «بر فرض عدالتخواهان را با چوب فتنه و خوارج خوانی سرکوب کردید، جوشش مردم به ستوه آمده و یوم الله شان را چه می کنید؟!» با تشکر. ارادتمند شما
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: علاوه بر آن‌چه در جواب سؤال 20441 عرض شد که خوب است نظری به آن بیندازید، عرض بنده از زاویه‌ی دیگری است و آن، درکِ تنگناهای تاریخیِ خودمان است و نسبت حضور رهبری و انقلاب با توجه به این تنگناها باید معنا شود. معلوم است که ساختار فکری و فرهنگیِ غرب‌زدگیِ 200 ساله‌ی ما برای امثال دولت آقای روحانی و یا نهادهای کشور که رویهمرفته با نگاهِ غربی شکل گرفته است؛ تنگنا نیست، ولی چرا حزب اللّهی‌ها متوجه نیستند که راهِ عبور از این تنگناها بسیار ظریف و حساس است؟! وگرنه برای آبادکردنِ دهی، شهری را خراب می‌کنیم و انقلاب اسلامی این پدیده‌ی نو پا را یاری نخواهیم کرد. تمام روحِ کتاب «عقل و ادب ادامه‌ی انقلاب اسلامی» برای آن است که بفهمیم ما در این تاریخ در نسبت با انقلاب اسلامی چه باید بکنیم و این کارِ بسیار سختی است، هرچند کاری است عملی و غیرممکن نیست به شرطی که بتوانیم با سعه صدر جایگاه جریان ها را در نظر به گیریم. موفق باشید

19446
متن پرسش
سلام علیکم: در فیلمی که آقای عرب ساختند مطالبی می فرمایید که جای سئوال دارد: ۱. فرمودید ما باید زبان با همدیگر بودن و با حتی طرفداران روحانی بودن را پیدا کنیم، حال سئوال این است که درست است همه طرفداران روحانی بد نیستند ولی عده ای از طرفداران حمایت از میرحسین و... می نمودند و شعار آزادی حصر می دادند آیا با اینها هم باید گفتگو نمود یا طرد کرد؟ و عده ای از طرفداران هم اساسا چون انقلاب را قبول ندارند رای به ایشون داده اند با اینها چگونه؟ ۲. بالاخره دولت ها نقش دارند یا ندارند؟ بالاخره دولت آقای روحانی انقلاب را عقب می اندازد یا نه؟ درست است رشد مردم را به همراه دارد اما این گونه عملکرد و اینگونه تفکر آیا برای انقلاب خطر هست یا نه؟ و اگر خطر نیست چرا پس اینهمه جبهه انقلاب سعی نمود تا ایشان رای نیاورند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- همین‌طور که متوجه‌اید به غیر از آن‌ها که می‌فرمایید اکثر کسانی‌که به آقای روحانی رأی دادند، هم انقلاب را و هم رهبری را قبول دارند ولی تصورشان این بود که اگر اقای رئیسی رئیس جمهور شوند، یک نوع تحجر و خشونت پیش می‌آید. این جا هست که ما باید طوری عمل کنیم که این تصور در بین مردم نباشد به‌خصوص نسبت به جناب آقای رئیسی که سوابق و تحصیلات ایشان همه خبر از یک نوع سعه‌ی صدرِ حکیمانه می‌دهد. 2- آن‌چه نقش اصلی را همیشه داشته، مردم بودند لذا اگر تلاش شود مطالبات مردم متعالی گردد و از نحوه‌ی زیستِ غربی به نحوه‌ی حیات قدسی نظر کنند، دولت‌ها خواسته و نخواسته در مسیر مطالبات مردم قرار می‌گیرد. موفق باشید

18238
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد عزیز: با گذشت ایام 9 دی (روز بصیرت) و دوباره گرم شدن تنور مباحث مربوط به فتنه، کلیپ ها و صوت هایی از برخی عاملان و سران فتنه و کسانی که به شدت جهت براندازی نظام فعال شده بودند، در فضای مجازی منتشر گردیده است. (من جمله صوت مکالمه بین نیک آهنگ کوثر فراری از کشور با برخی اعضای خانواده جناب هاشمی رفسنجانی) پس از در میان گذاشتن این محتوا با برخی دوستان نزدیک، این بحث مطرح گردید، که چنین کاری (یعنی انتشار صوت مکالمه ی چنین اشخاصی که بنده به این اطمینان رسیدم که از معاندین نظام هستند) می تواند مصداق تجسس باشد و انتشارش اشکال دارد. در اینجا یک بابی باز می شود تحت عنوان انواع مخالف (اپوزیسیون) در نظام اسلامی. طبق تعاریف علوم سیاسی (موریس دورژه) مخالفین به دو دسته تقسیم می شوند: 1. اپوزیسیون قانونی: این نیروهای سیاسی شاید علاوه بر سیاست‌مداران و مجریان با برخی سیاست‌ها هم مخالفت بورزند، اما مخالفتشان به اصول کلی و مبانی مشروعیت نظام برنمی‌گردد. این گروه، چهارچوب قانونی موجود را در حکم قاعده بازی می‌پذیرد. 2. اپوزیسیون معارض: یعنی گروهی که معاند نظام بوده و در پی براندازی است. این گروه نه تنها با مجریان سیاسی، بلکه با اصول کلی و مبانی مشروعیت نظام هم مخالفت دارد. در تاریخ اسلام نیز پیامبر و ائمه مخالفان نظام اسلامی را به دو گروه کلی تقسیم نموده اند: 1. منتقدان حکومت که صرفا در چهارچوب پذیرفته شده نظام، انتقاد می کنند و به سلاح متوسل نمی شوند. 2.معارضان: یعنی آنان که در برابر نظام اسلامی شورش مسلحانه می کنند که به اصطلاح فقهی «باغی » محسوب می شوند. نمونه های فراوانی از برخورد ائمه با این دو گروه در تاریخ اسلام ذکر شده است که در لینک زیر می توانید به آنها دسترسی پیدا کنید: http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/89/3410/15879/%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%B9%D9%84%DB%8C-(%D8%B9)-%D9%88-%D9%85%D8%AE%D8%A7%D9%84%D9%81%D8%A7%D9%86 حال در اینجا بحث بر سر مصداق یابی است. آیا کسانی که فیلم حضورشان در بین فتنه گران در خیابان و سخنان بسیار زشتشان در مورد براندازی نظام و ولایت فقیه منتشر شده (اشاره به برخی فرزندان جناب هاشمی رفسنجانی) و مهدی هاشمی ای که طبق تحقیقات به عمل آمده از دفتر کارش در دانشگاه آزاد کلی مدارک مهم کشوری (از قراردادهای مهم گرفته تا نامه های محرمانه و ...) کشف شده و اخیرا هم صوت مکالمه ی او با نیک آهنگ کوثر در فضای مجازی منتشر گردیده است، و سایر فتنه گران؛ آیا پخش کردن چنین محتواهایی به منظور آگاه نمودن مردم و شناخت دوست از دشمن، می تواند مصداق تجسس و ... باشد؟!؟ انتشار کردن آنها چه حکمی دارد؟!؟ تکلیف تقوای سیاسی چه می شود؟!؟ ممنون می شوم اگر به این سوال پاسخ دهید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: واقعاً بر روی نکته‌ی مهم و مشکلی دست گذاشته‌اید زیرا از یک طرف اندیشمندان جامعه باید متوجه‌ی جایگاه افراد و افکار باشند چرا که این افراد تابع قانون «همه یا هیچ» نمی‌باشند و همه را با یک چوب نمی‌رانند. ولی افراد معمولی نمی‌توانند با دیدن این صحنه‌ها قضاوت‌های حکیمانه‌ای بکنند حتی متوجه نیستند ابتدای اعتراض به انتخابات سال 88 با انتهایِ آن متفاوت بود و انتهای اعتراض‌ها را که بیشتر به جنبه‌ی براندازیِ نظام کشیده می‌شد را، نباید پای کسانی گذاشت که در ابتدایِ اعتراض‌ها پا به میان گذاردند و تذکرات رهبری که به بعضی از سران جریان اعتراض فرموده بودند ابتدایِ این کار دست شماست ولی انتهای آن دست شما نیست؛ در همین رابطه است. اشکال اساسی و واقعاً عنادآمیزِ امثال آقای میرحسین موسوی و آقای کروبی آن بود که پس از آن‌که معلوم شد جریان، جریانِ اعتراض سیاسی نیست بلکه جریان، براندازی است، کوچک‌ترین سخن و قدمی در راستای جدایی از جریان انتهایی برنداشتند. موفق باشید 

17675
متن پرسش
سلام عليكم استاد گرامى كه يكى از مواردى كه مديونتان هستم شناخت انقلاب اسلامى و جايگاه تاريخى آن است، و سوالم هم در همين زمينه هست، استاد بنده متوجه جايگاه تاريخى انقلاب اسلامى به عنوان پيچ تاريخ به سمت نورانى شدن و الهى شدن هستم ولى از طرفى آنچه مي بينم باعث نااميدى ام مي شود، تحليل بنده اين است كه مردم ايران على رغم شروع اين تحول تاريخى ولى ادامه دهنده خوبى نبودند، بنده متوجه اين تحليل حضرت عالى كه مي فرماييد انقلاب اسلامى در واقع نمود اراده حق تعالى جهت جارى كردن حكم خدا بر زمين است، هستم ولى معتقدم در نهايت همه چيز بستگى به انتخاب اين قوم دارد و هيچ تضمين الهى وجود ندارد كه اين نهال مقدس كه در كشور ايران كاشته شد با ارده خود حق تعالى باقى بماند و رشد كند، اگر مردم انتخابشان پشتيبانى از اين بناى مقدس نباشد ويران خواهد شد حتى خون شهيدان هم پايمال خواهد شد كما اين كه در تاريخ بسيار اتفاق افتاده و خداوند بنا به قول خودش قومى ديگر خواهد آورد تا از دينش حمايت كنند، آنچه كه در واقعيت اتفاق افتاده انحراف مردم و مسوولان از (تحت هدايت مسوولان صاحب نفوذ ولى كم بصيرت) از مسير ترسيم شده توسط خمينى كبير است و روز به روز هم اين انحراف بيشتر مي شود، روز به روز انقلاب بيشتر به محاق مي رود، حرف رهبرى هم روز به روز اعتبارش كمتر مي شود به عنوان مثال ايشان صراحتا فرمودند كه فتنه خط قرمز نظام است، آن وقت فتنه گرى به عنوان وزير از طرف دولت پيشنهاد مي شود و در مجلس نمايندگان منتخب مردم هم راى اعتماد مي گيرد، به نظر من اگر اين مسير ادامه يابد هرگز به ايجاد و يا كمك به ايجاد تمدن و نظام اسلامى نخواهد انجاميد و نهايتا همان وعده خدا يعنى آمدن قومى ديگر جهت يارى اش محقق خواهد شد. اين مردم و اين مسوولان آنهايى نيستند كه چنين قابليتى داشته باشند، هر آنچه را هم كه تا الان از فشارهاى اقتصادى مستكبران تحمل كرده اند، غالبا نه از سر ارادت به انقلاب بوده است بلكه مجبور بوده اند كه در اين شرايط زندگى كنند، مگر اين حادثه اى عظيم و معجزه گونه رخ دهد و ديگر بار احساسات و تعقل مردم به سمت حمايت از انقلاب برگردد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- عنایت داشته باشید برای تحقق یک نمدن، فرایندِ تاریخی شکل می‌گیرد و همین مردمی که می‌فرمایید در حال حاضر نسبتی با انقلاب ندارند، با هرچه بیشتر انحطاط تمدن غربی، به مرور در نسبت خود با فرهنگِ تجدد شک می‌کنند که نمونه‌های آن را حتماً ملاحظه کرده‌اید و بعداً این نمونه‌ها بیشتر می‌شود. آری! وقتی سر گوسفند بریده شد در آخرین لحظات، تقلای بیشتری می‌کند 2- بحث در تفاوت نگاه در وزیر پیشنهادی بود که آیا در فتنه نقش داشته یا نه؟ نه این‌که آن‌هایی که به او رأی دادند به جهت حضور در فتنه باشد. موفق باشید

17217
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد طاهرزاده: جناب استاد از این که وقت گرانبهای شما را می گیرم عذر خواهی می کنم جناب استاد وقتی صحبتهای آیت الله جوادی را در باره هاشمی در سوال یکی از کاربران خواندم شوک زده شدم. روزگاری اگر آیت الله جوادی در مقابل آیت الله مصباح از هاشمی دفاع می کرد تا اندازه ا ی قابل هضم بود اما امروز را به هیچ نحوی نمی توان توجیه کرد. کسی که موضع گیریهایش درباره رهبر آفتابی شده است و وقتی رهبر سهم مهلک را درباره ارتباط با آمریکا از برجام می داند ایشان با کمال وقاحت و بی ادبانه می گوید بعضی چشمانشان را می بندند و دهانشان را باز می کنند و می گویند برجام سم مهلک است. کسی که وقتی رهبر، نبود آیت الله مصباح و آیت الله یزدی را در مجلس خبرگان خسارت می دانند چه توهین هایی در در آن نامه که برای مردم می نویسد نثار این دو عالم می کند خصوصا کسی که رهبر انقلاب او را کسی می داند که خلاء شهید مطهری و علامه طباطبایی را برای نسل امروز پر کرده است. کسی که صریحا حکم قوه قضاییه جمهوری اسلامی را به سخره می گیرد چرا که دامن خود او را گرفته و فرزندش را به محاکمه کشیده و در مقابل همسرش که لغت بی ادبابه پدر سوخته بازی را به حکم قوه قضاییه می دهد هیچ موضعی نمی گیرد. کسی که فرزندانش در جریان فتنه بر اساس صوت موجود چه توهین هایی به رهبر معظم می کنند و ایشان دم بر نمی آورد و همیشه حمایتشان می کند. کسی که وقتی بیشتر مردم در فقر و فشار زندگی از اولین امکانات محروم هستند خودش فرزندانش را تشویق به اسب سواری و اسکی و گردش در سد لتیان و.... می کند و گویی سخن امام علی (ع) را در باره وظیفه حاکمان در زندگی را نشنیده است. کسی که اشرافیت و تجمل پرستی را در این کشور نهادینه می کند و گویی نهیب هایی مکرر امام خمینی (ره) را نشنیده که فرمودند اگر روزی دولت ما توجه به کاخ پیدا کند و خوی کوخ نشینی را فراموش کند آن روز است که باید فاتحه دولت وملت را خواند. کسی که لیبرالیسم را تا هم فیها خالدون در این مملکت نهادینه کرد و مسبب بسیاری از ناهنجاریهای اعتقادی و اخلاقی.... شد و فرهنگ و ارزشها را به مسلخ برد. به قول دکتر شهریار زرشناس غرب شناس برجسته، دولت سازندگی ظالمانه ترین مدل اقتصادی یعنی سرمایه داری شبه مدرن ایران را که ام الفساد و منشا فاصله طبقاتی ها و منشا بی عدالتی ها و منشا بحران های مستمر است را در ایران باسازی کرد و بعد ثمره وحشتناک اعمال خودشان را به حساب انقلاب گذاشتند. کسی که در صحبتهایی که مخ آدم سوت می کشد نگران است عساکری پیدا نشوند و این خانمها و چهره های زیبا را از دست مردم خارج کنند!!!! کسی که هم مسبب آتش فتنه می شود و هم در طول فتنه بی توجه به توصیه های مکرر رهبر خطش را از فتنه جدا نمی کند و تایید تلویحی هم دارد. کسی که در این سالها تمام تلاشش این است که با اتهام تند روی نیروهای مومن و انقلابی که به قول رهبر انقلاب در زمان خطر مدافع انقلاب اینانند را به هر شکل ممکن لجن مال و از صحنه خارج کند. کسی که کرباسچی و مدیران از این دست، دست پرورده های اویند کرباسچی که جنابعالی او را شمر انقلاب خواندید. کسی که هر جا سخن می گوید بوی منیت از سخنانش هویداست و مشام را آزار می دهد. کسی که امروز اگر در ایران کسی باشد که آمریکا و اسراییل و تلویزیون ضد انقلاب و حتی وهابیت و داعش به او امید داشته باشند ایشان است و این مطلب از سخنان آنها به راحتی قابل درک است و بعضا تصریح می کنند. کسی که مواضعش درباره مقاومت در سوریه و...تامل برانگیز است. تازه اگر سخنان سید حمید روحانی تاریخ نگار انقلاب درباره ایشان و نامه اش به ایشان را بپذیریم که فاجعه است که حتما استاد عزیز ما خود خوانده و شنیده اند. حال جناب استاد عزیز ما اینها نمونه هایی از نقدهای منتقدان و دلسوزان به ایشان است حال شما بفرمایید کدامش نابجا دروغ و تهمت و تخریب است که آیت الله جوادی از تخریب هایی که صورت می گیرد ابراز تاسف می کنند اگر این روشن گریها هم نبود که واقعا حقیقت گم می شد. عجیب تر این که آیت الله جوادی می فرمایند تشکیل حکومت و زمینه سازی برای راهنمایی انسانها آرزوی همه انبیاست و این انقلاب فرصتی برای ماست که مردم را راهنمایی کنیم و در این راه از تلخی ها نرنجیم و باید صبر کنیم. جناب استاد گرچه این سخن در جای خود بسیار درست است اما چه نسبتی به مخاطب این جملات که اقای هاشمی هستند دارد واقعا سخنان ، سیره عملی و زندگی شخصی هاشمی، همسر و فرزندان ایشان نوع زندگی و موضع گیری و صحبتهایشان ، حزب کارگزاران ایشان ، سیاست لیبرالیستی غفلت زای ایشان که خود شما می فرمودید پس از سخنرانی ایشان در اصفهان ، برای رهبری همان سالهای اول نامه نوشتم که این سخنان غفلت زاست یا به قول آقای احمد توکلی که می گفتند همان سالها در روزنامه مقاله نوشتم که این سیاست توسعه کم کم در خیابانهای تهران علاوه بر موی سر خانمها ساق پای آنها را هم برهنه خواهد کرد. براستی کدام یک از اینها در جهت راهنمایی انسانها به سوی خدا بوده که آیت الله جوادی چنین چیزی را به ایشان گفته و صبر ایشان را می ستاید؟ هاشمی که اتفاقا عکس اینها عمل کرد و جامعه را دچار غفلت و تجمل پرستی نمود مانور تجمل ایشان که اظهر من الشمس است. تازه می فرمایند هر نعمتی با مسئولیتی همراه است که یکی از ویژگی های شما صبر است که به قول معروف کیمیاست و خدا هم به شما داده است. جناب استاد براستی آیت الله جوادی خبر ندارند که در دوران سازندگی حاکم بلامنازع ایشان بودند و تقریبا تمام صداها در گلو خفه و مردم شعار می دادند مخالف هاشمی مخالف رهبر است، مخالف رهبری دشمن پیغمبرست. در دوران اصلاحات دوستان و مشاوران خود ایشان همچون اکبر گنجی و....بر ایشان شوریدند و مطالبی گفتند و نوشتند و در آخر هم که خاتمی ادامه دهنده راه ایشان بود در زمان احمدی نژاد هم که با آن نامه بدون سلام والسلام سراسر منیت، زمینه آتش فتنه را فراهم کردند و از هر فرصتی برای تخریب دولت استفاده کردند و سخن گفتند، در زمان روحانی هم که دیگر چه باید بگویند تخریب دولت گذشته، توهین های سنگین به منتقدان حتی آیت الله مصباح و....به سخره گرفتن حکم قوه قضائیه در باره پسرش را هم با ساختن فیلم خدا حافظی ، اگر ایشان آنچه که آقای جوادی می گویند کیمیای صبر را داشتند حداقل در این باره صبر می کردند و یکی از قوای مملکت را زیر سوال نمی بردند، آن هم درباره کسی که جرایمش روشن است. البته ما جایی سراغ داریم که ایشان واقعا صبر و سکوت کردند آن هم در فتنه. استاد عزیز باز هم ما را ببخشید ولی به ما حق بدهید که دل ما از این همه کوه علم و تفسیر سرد شود و برای ما روشن کنید پس جایگاه بصیرت قرآنی کجاست اگر نبود سخنان بزرگانی مثل رهبر انقلاب، آیت الله مصباح، خود شما، کارشناسان برجسته انقلاب و،،،، به خود می گفتم جوجه تو چه می فهمی او کوه علم است و ساده از کنارش رد می شدیم. اما اکنون نمی شود اگر روزگاری در جریان انتخابات بعضی طلاب در حرکت بسیار بسیار غلط به ساحت ایشان توهین کردند علتش همین نگرش ایشان است. استاد عزیز در جواب از مقام بلند آیت الله جوادی و حفظ شان ایشان ننویسید این وظیفه همه است و ما باید عقیده ایشان را محترم بشماریم بلکه علت ندیدن این همه انحراف را روشن بفرمایید. آنچه شما و.....می بینند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً اگر آیت الله جوادی از نادر علمایی نبودند که به شدت مقام معظم رهبری را تأیید نمی‌کردند، راحت می‌توانستیم مسئله را برای خود حل کنیم و بگوییم آیت الله جوادی در این موارد که نقد آقای هاشمی است، با رهبری اختلاف دارند و بدین دلیل است که بنده تصور می‌کنم قضیه باید چیز دیگری باشد و آیت الله جوادی از حرکات آقای هاشمی تفسیر دیگری باید داشته باشند به خصوص که اگر آقای هاشمی قبل از صحبت رهبری چیزی را تأیید کرده باشند و بعد رهبری آن را نفی کنند به معنای آن نیست که آقای هاشمی در مقابل رهبری چنین گفته‌اند. بعضی از نکاتی که فرموده‌اید از این جنس است ولی به هر حال نامه‌ی بدون سلام او که منشأ فتنه‌ی سال 88 شد؛ از خاطره‌ی تاریخ انقلاب پاک‌شدنی نیست، هرچند نمی‌خواهیم بگوییم آن نامه علت اصلیِ آن فتنه شد و آقای هاشمی را پشتیبان فتنه بدانیم، اما بالاخره معنای آن نامه بسیار معنای تلخی بود. آن‌چه بنده در این موارد و امثال آن تأکید دارم عقل و ادب ادامه‌ی انقلاب در این تاریخ است بدین معنی که سعه‌ای باید که در آن سعه، انقلاب اسلامی جایگاه چنین افرادی را تعیین می‌کند که نه آن جایگاه صفر محض است و نه تأیید محض بلکه شعوری و بصیرتی در این مرحله از انقلاب نیاز است که با همه‌ی طول و تفصیل‌های طیف شخصیتی افراد بتوانیم نسبت مناسبی با افراد بیابیم و این مرحله‌ی بلوغ انقلاب اسلامی است و عبور از خطر دو قطبی شدنی که ما را هنوز در مرحله‌ی قبل از انقلابی که مقابله‌ی کفر با ایمان بود قرار می‌دهد. موفق باشید

15102
متن پرسش
با سلام خدمت حضرت استاد: پرسشی دارم که هر وقت به آن فکر می کنم واقعا پاسخی قانع کننده برایش نمی یابم. از شما استاد گرانقدر خواهش می کنم مرا در یافتن پاسخ آن یاری نمایید. در انتخابات سال 84 حضرت آیت الله جوادی آملی از آقای هاشمی رفسنجانی دفاع عجیبی کردند. آیت الله جوادی آملی در بخشی از این سخنرانی گفته است: این مرد بزرگ به نام جناب آقای هاشمی رفسنجانی (حفظ الله)، دنیا رویش حساب می کند، خب این هم یک روحانیت است امّا مصداق همان حرف حضرت علی(ع) درباره مالک اشتر که لوکانَ حجراً لکانَ صَلداً (اگر سنگ بود، صخره ای سخت می نمود). وی می افزاید: جناب آقای هاشمی رفسنجانی اگر درخت بود، تک درخت بود، مشابه تک درختی که در پای کوهی می روید و تمام آنجا را سبز می کند. که لینکش را در زیر قرار می دهم http://www.aparat.com/v/axdbH/%D8%B3%D8%AE%D9%86%D8%A7%D9%86_%D8%A2%DB%8C%D8%AA_%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87_%D8%AC%D9%88%D8%A7%D8%AF%DB%8C_%D8%A2%D9%85%D9%84%DB%8C_%D8%B1%D8%A7%D8%AC%D8%B9_%D8%A8%D9%87_%D8%A2%DB%8C%D8%AA_%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87_%D9%87%D8%A7%D8%B4%D9%85%DB%8C چگونه فردی مثل حضرت آیت الله جوادی آملی نتوانسته اند آقای هاشمی رفسنجانی را بشناسند که این گونه درباره او سخن می گویند؟ پس بصیرت چه می شود؟ آن هم در زمانی که خواص باید به مردم آگاهی و بصیرت بدهند!؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جواب این سؤال، جواب ساده‌ای نیست. فکر می‌کنم در نگاه آیت اللّه جوادی، آرمان‌شهری مدّ نظر است که آقای هاشمی در تحقق آن، تواناییِ خوبی دارند. و از این جهت آیت اللّه جوادی نظرشان به آقای هاشمی مثبت است. ولی از آن جهت که شدیداً مؤیدّ رهبری انقلاب هستند و موضع ضد استکباریِ ایشان را دنبال می‌کنند، نمی‌توان گفت آیت اللّه جوادی کلیّت آقای هاشمی را پذیرفته‌اند. موفق باشید

14336
متن پرسش
سلام و ادب خدمت استاد بزرگوار: استاد به نظر شما چرا مقام معظم رهبری در روز 29 خرداد 1388در روز نماز جمعه، سخن خود با امام زمان روحی فداه در نمازجمعه و به عبارتی در انظار عموم ایراد نمودند؟ چرا؟ فلسفه آن چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ایشان حقیقتاً به عنوان نایب امام زمان«روحی لتراب ‌مقدمه الفداء» همیشه آن حضرت را مدّ نظر دارند و لذا در آن روز مبارک نیز سربازی خود را جهت ادامه‌ی انقلاب ذیل نظر مبارک مولایشان اعلام کردند و حضرت حجت«صلوات‌اللّه‌علیه» نیز با مدد خاصی که عنایت فرمودند، این سرباز جلیل‌القدر را بیش از پیش یاری نمودند و این به‌خوبی معلوم است که آن حضرت رهبری عزیز را به عنوان زیباترین و شفاف‌ترین نایب خود پذیرفته‌اند. موفق باشید 

13975
متن پرسش
سلام: اینکه می گویند آیت الله جوادی چرا در فتنه موضع گیری نکرد واقعیت دارد؟ اگر واقعیت دارد می تواند دلیل بر کم بصیرتی استاد جوادی آملی حفظه الله شود؟ بنده خودم می دانم استاد جوادی بسیار انقلابی اند. ولی می خواستم با استاد مشورت کنم که اطلاع بیشتری کسب کنم (چون از بنده بعضا می پرسند. همین چند روز پیش هم پرسیدند). ممنونم استاد. اجرتان با خدا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: طرف مقابل سعی داشت آیت اللّه جوادی را به نفع خود مصادره کند و حضرت آقا در عین آن‌که نسبت به فتنه موضع خود را مشخص کردند ولی نخواستند به عنوان یک شخصیت فرهنگی در یکی از موضع‌گیری‌های سیاسی جاری در کشور وارد شوند. موفق باشید

13858
متن پرسش
سلام خسته نباشید استاد: چند تا سوال داشتم اولیش درباره ی امام خمینی بود اگر امام از اول می دانست بنی صدر کیست چرا حکم آن را تنفیض کرد؟ چرا به مردم نگفت که چنین هزینه ای کشور ندهد و حضرت آقا در 88 چرا اینها جلوگیری نکردند از این هزینه ها؟ مطلب دوم شیوه ی حکومت امام خمینی است که به نظر من اشکال دارد و آقای مصباح مطلوب تر است. چرا امام معتقد بود هرکس یک رای دارد مگر یک روستایی ساده با یک مرجع تقلید برابر هستند که یک رای دارند و اگر ولی فقیه ولایت الهی دارد اصلا چرا انتخابات، خودش انتخاب کنند این ها نظر آقای مصباح هست که به نظر من منطقی تر از امام هست چرا امام این شیوه را در پیش نگرفتند؟ با تشکر التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در رابطه با قسمت آخر سؤال جنابعالی عنایت داشته باشید که موضوع انتخاب یک فرد برای امور اجرایی غیر از انتخاب امام معصوم یا ولیّ فقیه است. مردم‌سالاریِ دینی برای امور اجرایی کشور، راه درستی است از آن جهت که مردم در این رابطه احساس مسئولیت بیشتری نسبت به نظام خود دارند. در مورد بنی‌صدر مسلّم حضرت امام نمی‌دانستند ضعف‌های او کار را به این‌جا می‌کشاند و از این جهت، قصاصِ قبل از جنایت نمی‌توانند بکنند. در مورد فتنه‌ی سال 88 هم، موضوع از همین قرار بود. موفق باشید

13623
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: می خواستم نظرتون رو راجع به حضرت آیت الله امجد بدونم؟ ایشون از شاگردان آیت الله بهاءالدینی و علامه و آیت الله بهجت هستند. نماینده امام هم بودند و با حضرت آقا رابطه خوبی داشتند ما سال ها از محضر ایشان استفاده کردیم ولی بعد از فتنه 88 و برخی از مواضع ایشون و همچنین برخی از صحبت های کنونی ایشون در حیرت هستیم که ما چگونه باید رفتار کنیم؟ بسیاری از حزب اللهی ها بعد از آن مواضع جلسات ایشان را ترک کردند و الان بیشتر کسانی شرکت می کنند که شاید بتوان گفت اصلاح طلب هستند حالا آیا ترک کردن مجالس ایشون صحیح است؟ با توجه به اینکه بزرگان تعاریفی از ایشون کرده اند و برخی از آنان از جمله آقا فاطمی نیا در جلسه ایشون شرکت می کنند. ما باید چه موضعی داشته باشیم؟ لطف کنید راهنمایی کنید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌رسد بهتر است فاصله نگیرید. موفق باشید

12877
متن پرسش
سلام استاد وقتتون بخیر: من یک بار از رهبری و یک بار هم از یکی از علمای بزرگ شنیدم بعد از فتنه 88، فتنه بزرگتر و اکبر دیگری در راه هست. منظور چیه؟ یعنی عملکرد دولت فعلی و تبعات آن؟ سپاس از جوابتون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید فتنه‌ی بزرگ‌تر، فتنه‌ی فرهنگی باشد که چگونه دشمن از طریق فرهنگ غرب‌زدگی ما بخواهد در ما نفوذ کند و انقلاب را به حاشیه ببرد و برای بیرون‌آمدن از این مشکلات، کاردها به استخوان‌ها خواهد رسید تا با تولدی دیگر در شأن انسان ترازِ انقلاب اسلامی، امکان ادامه‌ی انقلاب، بیرون از اردوگاه نظام لائیک دنیای غرب ممکن گردد. موفق باشید

12798
متن پرسش
سلام علیکم: ولی استاد گویا فتنه ای بس عظیم در راه است، فتنه ای که در انتخابات با سیاه نمایی مریدان هاشمی نسبت به دولت قبل و افراطی خواندن انقلابی گری و بیانیه خوان خواندن تیم مذاکرات قبلی شروع شد و باعث شد دولت به دست طیف هاشمی بیفتد و بعد با ادامه سیاه نمایی و از «مقام معظم رهبری» دم زدن و خلاف حرف ایشان عمل کردن و گاها نیش و کنایه به منویات ایشان زدن (دغل بازی) و چپ و راست در سخنرانیها اعتقاد به شعارهای انقلاب را شعارزدگی و افراط معرفی کردن و مسامحه را اعتدال و تکنوکراسی را تدبیر معرفی کردن، ادامه پیدا کرد و حالا با دل بستن به توافقی که بعضا ملاحظات رهبری را مراعات نکرده و ایشان هم هیچگاه آن را تایید نکردند و از امام حسین (ع) و امام حسن (ع) مایه گذاشتن برای جا انداختن آن و فتح الفتوح خواندن آن و به راه انداختن جشن و ایجاد امید کاذب در مردم و با این خیال که اگر رهبری مخالفت کنند مردم در مقابلش قرار می گیرند و نمی توانند مخالفت کنند و در شرایطی که به مجلس امیدی نیست و اکثریت اعضای شورای امنیت هم به نفع دولت است، کرسی های مجلس را نشانه رفته اند (همانطور که ظریف سال گذشته در نیویورک گفت)، و وایلا اگر مجلس ششمی دیگر رقم بخورد، آه از دل سید علی خامنه ای، ان شاءالله که این گونه نباشد و بنده در این دیدگاهها دچار افراط شده باشم. شرمنده که وقتتان را گرفتم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: البته باید سعی کرد مسائل را تا آن‌جا که ممکن است فراجناحی نگاه کرد و شاید از این جهت بنده با شما هم‌عقیده نباشم، ولی در هرحال همیشه این فتنه‌ها و تحریف‌ها بوده و فتنه‌گران چون متوجه حضور انقلاب اسلامی به عنوان امر الهیِ این دوران نیستند همواره با شکست روبه‌رو خواهند شد و به شما قول می‌دهم مثل آخر دورانِ اصلاحات به آن‌چنان یأسی می‌رسند که خواهند گفت: آخرین میخ را به تابوت اصلاحات زدیم. هنر ما است که مواظب باشیم طرفداری ما از انقلاب و مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه»، جناحی و حزبی نباشد. موفق باشید

12623
متن پرسش
سلام بر استاد. دوستی برایم فرستاد: "سلام علیکم طاعات و عبادات شما قبول درگاه حق مطلب زیر را در جایی دیدم. حیفم آمد در این روز ها که به امیرالمؤمنین اختصاص دارد آن را به اشتراک نگذارم. ملتمس دعا‌ امام علی علیه السلام چگونه بود؟ وقتی در زمان ابوبکر، ابوسفیان به او پیشنهاد اقدام مسلحانه برای بدست گرفتن قدرت را داد، محکم رد کرد. وقتی شورشیان، خانه عثمان را محاصره کردند و آب را بروی اهل خانه بستند، پسرانش را به محافظت از خانه گماشت و به اهل آن آب رساند. وقتی مردم، بعد از قتل عثمان، با اصرار شدید و بی سابقه از او خواستند که حاکم شود گفت «مرا رها کنید و سراغ کس دیگری روید، من هم کمکش می کنم». اینطور که برخی می گویند نبود که حکومت را حق خداداد خود بداند و تشکیل آن را تکلیف شرعی خود بشمارد و از هر فرصتی استفاده کند. اول کسی بود که با رای قاطع مردم حاکم شد. بعد از انتخاب شدن به مردم نگفت «به خانه روید و مطیع باشید». گفت «در صحنه بمانید و اظهار نظر و انتقاد به حق کنید که من ایمن از خطا نیستم مگر اینکه خدا نگهم دارد». سعد ابن ابی وقاص، مشروعیت دولتش را نپذیرفت و بیعت نکرد، نه خانه را برسرش خراب کرد، نه در خانه حبسش کرد و نه حتی علیهش سخن گفت و «خواص بی بصیرت» خواندش. طلحه و زبیر، به بهانه حج، مدینه را ترک کردند تا در مکه به عایشه بپیوندند و جنگ راه بیندازند. به آن دو گفت «می دانم حج نمی روید!»؛ اما با این وجود نه جلو رفتنشان را گرفت، نه به جرم فتنه گری در خانه حبسشان کرد، و نه اصلا بر سابقه جهادشان خط کشید و «سران فتنه» خواندشان. شب جنگ جمل، زبیر را صدا زد و با ذکر خاطره برادری سابقشان و سابقه جهادشان با هم در محضر پیغمبر، دل او را لرزاند و از جنگ منصرفش کرد. سلاحش انديشه بود. «غلام آن کلماتم که آتش انگیزد». روز جمل، اول سپاه مقابل تیراندازی کردند و یک سرباز او را کشتند. یارانش گفتند شروع کنیم. او گفت نه و سر به آسمان بلند کرد و گفت «اللهم اشهد» (خدایا شاهد باش). سپاه مقابل دومین تیر را انداختند و دومین سرباز او را کشتند. یاران گفتند شروع کنیم. او باز مخالفت کرد و سر به آسمان بلند کرد و گفت «اللهم اشهد». تیر سوم را که انداختند و سومین سرباز او را که کشتند، سر به آسمان بلند کرد و گفت «خدایا شاهد باش که ما شروع نکردیم» آنگاه شمشیر کشید. ماجراجو و جنگ طلب نبود. بعد از جنگ، بر پیکر طلحه گریست و خطاب به او گفت «کاش بیست سال پیش از این مرده بودم و کشته ترا افتاده بر زمین و زیر آسمان نمی دیدم!». حتی حرمت سابقه جهاد دشمنش را هم نگه داشت. سپس به دیدن عایشه رفت و حرفهای درشت او را تحمل کرد و حالش را پرسید، سپس با ۴۰ زن مسلح روپوشیده (شبیه مردان جنگجو!) اسکورتش کرد و به وطنش برش گرداند. با زنان، حتی مجرمانی که اقدام مسلحانه علیه امنیت ملی کرده بودند، اینطور بود. کسانیکه با او جنگیدند را «محارب و منافق و فتنه گر» نخواند، گفت «برادران مسلمان مایند که در حق ما ظلم کردند!» نگذاشت در جنگ صفین، یارانش جواب شعارهای زشت یاران معاویه را بدهند. گفت «من بدم می آید که شما زشت گویی کنید، بهتر آنست که از کارهایشان بگویید و حال و روزشان را یاد کنید و به خدا بگویید خدایا خونهای ما و آنها را حفظ کن!» در میانه صفین، درست سر بزنگاه و آنجا که بقول مالک اشتر «فقط چند قدم و ضربت شمشیر تا خیمه معاویه مانده بود»، مردم نامردمش دست از جنگ کشیدند، جز سلاح «انديشه» سلاح دیگری بر این نافرمانان نکشید. حتی اختیار جنگش دست مردم بود. به جای مردم تصمیم نمی گرفت و نظر برحق خودش را به مردم تحمیل نمی کرد. وقتی قرار بر مذاکره و حکمیت شد، او خواست که مالک اشتر یا ابن عباس را بفرستد، مردمش مخالفت کردند و ابوموسی اشعری را فرستادند، و او باز رای برحق خودش را به مردمش تحمیل نکرد و در عمل میزان را رای مردم قرار داد و جز سلاح «انديشه» به کار نگرفت. خوارج مسلح، در کمال آزادی علیهش تظاهرات میکردند، نه گفت از من اجازه بگیرید، نه سرکوبشان کرد. خوارج مسلح، در کمال امنیت در مسجد خدا، وسط نماز جماعت، با صدای بلند برضد او شعار می دادند و او خطاب به خود این آیه را می خواند «فاصبر، ان وعد الله حق». همین! نه شکنجه، نه تجاوز، نه اعدام. می گفت «نباید چیزی را از شما پنهان کنم جز در جنگ». وقتی شنید در مرز کشور تحت حکومتش، مهاجمان خارجی به خانه مردم ریخته اند و غارتگری کرده اند، نگفت «سیاه نمایی نکنید». خودش اپوزیسیون خودش شد و خبر را به مردم گفت و گفت «مرد مسلمان باید از غم این حادثه بمیرد»! بارها خودش مردم را به نظارت بر خودش دعوت کرد و انتقاد از حاکم را تکلیف شرعی مردم دانست! مرحوم مطهری با ذکر شواهدی از گفتار و رفتارش، تلویحا او را «لیبرال» خواند! آنجا که در کتاب «آینده انقلاب» گفت «تعلیمات لیبرالیستی در متن تعالیم اسلام هست»." البته من جواب مفصلی دادم بی انکه خیلی سیاسی بحث کنم خواستم نظر شما را بدانم ، مشخصا منظورم اینه که اگر کسی نه از روی غرض از روی شبهه طرح کند این ها را چه باید گفت؟؟ هرچند کلمه الحق و یراد بهالباطل برای من تابلوست
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در بسیاری موارد حضرت علی«علیه‌السلام» همانی است که در این تابلو ترسیم شده، مگر آن‌که فراموش نشود وقتی فتنه‌گرانی چون طلحه و زبیر رو در روی نظام اسلامی ایستاده‌اند، پس از نصیحت و تذکر به‌شدت با آن‌ها جنگید زیرا در آن موقعیت اصل نظام اسلامی را نشانه رفته بودند و دیگر در مورد توطئه‌ی خوارج در متن جنگ با معاویه بود که این آزاداندیشی نیست که به اجازه‌ی علی«علیه‌السلام» چنین میدانی به آن‌ها داده شده بود بلکه نقشه‌ی عمروعاص بود و بازی‌خوردنِ خوارج، و بعد هم فریبی که عمروعاص به ابن عباس داد مورد پذیرش امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» قرار نگرفت. چرا نویسنده‌ی محترم فرموده‌اند: علی«علیه‌السلام» «باز رأی بر حق خود را بر مردمش تحمیل نکرد» این حرف عجیبی است مگر خوارج مردمِ علی«علیه‌السلام» بودند، پس جای مالک اشتر و محمدبن ابابکرها کجاست؟ متن تاریخ چیز دیگری را می‌گوید، گویا نویسنده‌ی محترم تلاش نکرده‌اند همه‌ی علی«علیه‌السلام» را ببینند! حداقل به اندازه‌ی مولوی که ادعای تشیع آن حضرت را ندارد، باید علی«علیه‌السلام» را می‌دیدند که در وصف آن حضرت می‌گوید: «در شجاعت شیر ربانیستی / در مروت، خود که داند کیستی». موفق باشید

نمایش چاپی
متأسفانه هیچ نتیجه ای در رسانه ها پیدا نشد!