تفسیر انفسی سوره مرسلات و اشارههای قدسی
جلسه دوم: راههای ظهور قیامت
بسم الله الرّحمن الرّحیم
وَ الْمُرْسَلاتِ عُرْفاً (1) فَالْعاصِفاتِ عَصْفاً (2) وَ النَّاشِراتِ نَشْراً (3) فَالْفارِقاتِ فَرْقاً (4) فَالْمُلْقِياتِ ذِكْراً (5) عُذْراً أَوْ نُذْراً (6) إِنَّما تُوعَدُونَ لَواقِعٌ (7)
عنایت دارید که اگر یک فکر بخواهد جای خود را در جامعه و تاریخ باز کند اولاً: نخبگان جامعه را مدّ نظر قر ار میدهد. ثانیاً: سعی میکند با ادبیاتی فاخر آن فکر مطرح شود، زیرا هرگز نمیتوان با کلمات عرفی و معمولی به امری متعالی اشاره کرد و این را در آیات قرآن ملاحظه خواهید کرد، بهخصوص در آیاتی که در سالهای اولیه بعثت نازل شد، آیاتی که اشاره به حقایق عالم دارد و ما در این تاریخ در بازخوانی تاریخ خود و معنایی که انسان در این زمانه برای خود دنبال میکند، دقیقاً با همان آیات روبهرو هستیم که از جمله آن آیات، آیات سوره مرسلات است، با همان ادبیات به شدت فاخر و عمیق که بنیان انسان را مخاطب قرار داده، آن هم با شاعرانگی خاصی که دارد از آن جهت که آن فضا یعنی فضای شاعرانگی و اشارت، ظرفیت تذکر به نکات زیادی را در کمترین عبارت دارا میباشد.
این به خوبی روشن است که چون قرآن بستری از شاعرانگی را گشوده، افرادی مانند مولوی میتواند اینچنین زیبا و فاخر حقایقی را در مثنوی و دیوان شمس با ما در میان بگذارد. و قرآن با ادبیاتی فاخر و معارفی بس بلند که در آن زمان اساساً مطرح نبوده، موضوعاتی را با انسانها در میان میگذارد که منجر به تحقق تاریخ دیگری میشود و به همین جهت مشرکان به رسول خدا(ص) اتهام شاعربودن و مجنون بودن میزدند. زیرا شخصیت و سخنان آن حضرت با عرف زمان جاهلیت مطابقت نداشت و اساساً با روبهروشدن با آن آیات حیران میشدند، وقتی رسول خدا(ص) شروع میکردند چنین کلماتی را بر زبان آورند که «وَ الْمُرْسَلاتِ عُرْفاً فَالْعاصِفاتِ عَصْفاً وَ النَّاشِراتِ نَشْراً» کلماتی فوقالعاده فاخر و آهنگین با معانی متعالی، در مقایسه با کلماتی که فرهنگ جاهلیت در زندگی روزمرّه و آنچنان فرودین به میان میآوردند، به یک معنا اتهام شاعر و مجنون بودن در آن جامعه به آن حضرت پذیرفتنی بود ولی نه شخصیت پیامبر(ص) به راحتی مصداق آن اتهامات بود و نه این کلمات با چنین نظم و محتوایی اجازه میداد که آن اتهامات جای خود را باز کنند. عجیب این است که پیامبر خدا(ص) هم آن نوع گفتن را رها نمیکردند، زیرا به اراده خودشان نبود، خداوند است که این کلمات را القاء میکند و مگر سخنانی بهتر از آن ممکن بود که رسول خدا(ص) بخواهند آنها را رها کنند؟ کلماتی که ابعاد متعالی انسانها را مخاطب قرار داده تا هرکس به خود آید و خود را در این کلمات با آن بلاغت خاصی که آن کلمات دارند، جستجو کند. واژهها به قدری ادیبانه است که اشعار جناب مولوی و فردوسی و حافظ با آن همه بلاغتی که دارند قابل مقایسه با آیات قرآن نیستند. اینکه فرمود: «وَ إِنْ كُنْتُمْ في رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِه»(بقره/23) اگر نسبت به آنچه از طرف رسول ما به عنوان کلمات خدا آمده شک دارید، سورهای همانند آن بیاورید. این تحدّی و مبارزطلبی شامل بلاغت و ادیبانه بودن آن سورهها هم میشود. و از آن جاییکه تنها روحهای متعالی میتوانند واژههای متعالی خلق کنند به جهت اتصال آنها به حقیقت، انسانهای اهل فکر به راحتی متوجه میشوند این کلمات منشأ فوق بشری دارد و این جدای محتوای متعالی آن کلمات است که در ذهن هیچ بشری خطور نمیکند.
با توجه با آنچه عرض شد پیشنهاد میشود خود را در معرض آیاتی قرار دهید که روبهروی شما است، آیاتی بس ادیبانه که همچون نسیمی از عالم قدس به سوی شما آمده تا چشماندازی از زندگی در این تاریخ را مقابل شما بگشاید، با اشاراتی پیاپی به سویی و به افقی که آن افق جز چشماندازی بیش نیست، تا خود را در امروزتان متوقف نکنید و بتوانید نسبتی با گوینده آن سخنان، یعنی پیامبر خدا(ص) برقرار نمایید، پیامبری که دلیل پیامبربودنش همین سخنان است و نسبتی که ما از این طریق با او پیدا میکنیم، اویی که نَفَسِ خرّم باد صبا است. اگر کسی از بنده بپرسد به چه دلیلی در نزد خود پذیرفتهام او پیامبر است، تنها می توانم بگویم دلیلی قیاسی و انتزاعی جهت این امر ندارم، همین اندازه میدانم خبرهایی در این کلمات هست که جان بنده را به سوی آن متوجه میکند که حکایتی است از پروردگار عالم و آدم. و البته محاجّه و تحدّیکردن، بحث دیگری است. با تحدّی مسئله حل نمیشود، با تحدّی معلوم میشود این قرآن معجزه است و ارائه آن از توان بشر بیرون میباشد. ولی «ایمان»، چیز دیگری است، ایمان با روبهروشدن با پیامهایی که قرآن متذکر آن است محقق میشود.
با توجه به نکات فوق رجوع به سوره مرسلات را ادامه میدهیم و به خود میآییم که: میفرماید: «وَ الْمُرْسَلاتِ عُرْفاً» این پیامهای پیدرپی را به عنوان حضور در اسلام محمدی(ص) چگونه در خود جستجو کنیم و با آنها روبهرو شویم که برایمان جهان گشودهای را به میان آورد، جهانی که خداوند اراده کرده برای ما گشوده شود؟ آیا جز آن است که میخواهند خودمان با خودمان روبه رو شویم؟ پس مواظب باشید در جای دیگر به دنبال اشارات آیات مذکور نباشید.
اگر یک نفر از دوردستها، از آن افقهای دور، به سوی شما بیاید و کلماتی اینچنینی را با شما در میان بگذارد، با خودتان چه رابطهای برقرار میکنید؟ آنگاه که بگوید:
«سوگند به حاملان پیامهای پی در پی، طوفانهایی بنیانبرانداز و سوگند به گشایندگان بس بزرگ.»
مطالبی که اگر بخواهیم تنها به آنها فکر کنیم چیزی به دست نمیآوریم، مگر آنکه بنگریم به چه چیزهایی اشاره میکند و ما را متوجه چه ساحتی مینماید که گویا با نظر به آن ساحت خود را در خود مییابیم و با دلسپردن به آیه «وَ الْمُرْسَلاتِ عُرْفاً» با نوعی از توجهات روبه رو میشویم که به گفته جناب عبدالرزاق کاشانی «مُتَتالِیَه» و پی در پی و بیوقفه هستند و کافی است به خود آیید تا در معرض آنها قرار گیرید و در بودنی حاضر شوید که بودن دیروزین نیست و این با وزیدن «عاصفات»، به عنوان طوفانهای شدیدِ روحانی محقق میشود که قابل وصف نیست و «عصفا» است، یعنی طوفانی غیر قابل توصیف. شوریدنهایی که میخواهد ما را در آینده و در آغازی مخصوص حاضر کند تا جهانی دیگر در مقابلمان گشوده شود با «وَ النَّاشِراتِ نَشْراً» آن گشودگیهایی که بعد از آن پیامهای پیاپی و بعد از آن طوفانهای ویران کننده به سراغ انسان میآید. گشودگیهای خاصی که جهان را با همه تفاوتها از آنِ خود میدانید، به حکم «فَالْفارِقاتِ فَرْقاً» هر پدیدهای را در بستر احوالاتی که به سراغ شما آمده، «فهم» میکنید و به حکم «فَالْمُلْقِياتِ ذِكْراً» مییابید که باید ...
برای مطالعه کامل،لطفا فایل های docوpdf را دانلود نمایید