تفسیر انفسی سوره مرسلات و اشارههای قدسی
جلسه سوم: راهی به سوی یوم الفصل
بسم الله الرّحمن الرّحیم
*وَ الْمُرْسَلاتِ عُرْفاً (1) فَالْعاصِفاتِ عَصْفاً (2) وَ النَّاشِراتِ نَشْراً (3) فَالْفارِقاتِ فَرْقاً (4) فَالْمُلْقِياتِ ذِكْراً (5) عُذْراً أَوْ نُذْراً (6)*
عنایت بفرمایید که چگونه این آیات وقتی به سوی قلب آماده رسول خدا(ص) در درجه اول و به سوی قلبهای آماده مؤمنین در درجه دوم میرسد، چگونه خود به خود انسان را میرساند به تصدیق این آیه که میفرماید: «إِنَّما تُوعَدُونَ لَواقِعٌ» آنچه را به شما وعده داده شد، حتماً واقع میشود، نه از آن جهت که خبر از معاد میدهد بلکه از آن جهت که موضوعی را با ما در میان میگذارد که برای ما در راستای آنچه در آیات قبل متذکر شد، پیش میآید و احساس حضور در ابدیت برای ما در همین دنیا واقع میشود، مشروط بر آنکه خود را در معرض اشارتی که آیات فوق متذکر میشود، حاضر کنیم و توجه خود را در معرض نسیمی قرار دهیم که آن آیات بر جانمان میوزانند.
فرهنگ توجه به عالم غیب همیشه مدّ نظر بشر بوده است ولی اینکه صدایی از درون به حالتی تذکرگونه به حقیقت اشاره داشته باشد، امری است که آیات الهی به عهده دارند، و از این جهت قرآن را «ذِکرٌ لِلعالَمین» خواندهاند و در صورتی که ما به معنای خاصی به آن ندای درون که با آیات الهی پیش میآید گوش بسپاریم، در حضوری وارد میشویم که پیامبر خدا(ص) با وَحی الهی وارد آن حضور شدند و در مواجهه با وَحی الهی که پیامبر خدا(ص) متذکر آن هستند، به راحتی تصدیق میکنیم که این کلمات نمیتواند سخن یک انسان متفکر باشد، چه رسد که آن شخص انسانی است اُمّی. زیرا اساساً آن کلمات از جنس تفکر نیست، اشاراتی است به سوی آنچه انسان فقط میتواند خود را در آن اشارات حاضر کند. سخنانی را از آن حضرت به عنوان وحی الهی میشنویم که اگر خود را در معرض آن قرار بدهیم، به عالَمی منتقل میشویم که اگر بنای انکار نداشته باشیم، به خوبی جانمان آن عالَم را تصدیق میکند و در این رابطه به ما از آنچه در مسیر تصدیقِ آن کلمات در پیش است خبر میدهد و میفرماید: «إِنَّما تُوعَدُونَ لَواقِعٌ»، به امری وعده میدهد که از جهتی در نزد ما حاضر است و تذکرات آیات قبلی آن را به نحوی ظاهر میکند و پیش میآورد و در دل مرسلات و انواری که پی در پی در حال وزیدن است و همچنان شدت مییابد، جانها به نوعی گشودگی نایل میشوند تا حقایق فطری که در بنیان هر انسانی هست از اجمال به تفصیل در آید، مرسلاتِ پی در پی خود به خود موجب تذکراتی میشوند تا انسان خود را در نوعی از حضور که حضوری است بیکرانه و ابدی، احساس کند.
آیات فوق عملاً ما را جلو و جلوتر میبرد و اینکه فرمود: «وَ النَّاشِراتِ نَشْراً» سوگند به انواری که جانها را به سوی حقیقت میگشایند، خواست تا ما آن نوع گشودگی که برایمان پیش میآید را پاس داریم و از این جهت است که ارزش سوگندخوردن دارد و لذا در ادامه فرمود: «فَالْفارِقاتِ فَرْقاً» حالتی که انسان آرامآرام با روبهروشدن به حقایقی که بر جانش وزیدن کرده، آن حقایق را از حالت اجمالی به صورت تفصیلی مییابد، مثل آنکه حکم هر اسمی از اسمای الهی را «فهم» میکند که چه جایگاهی دارد و این همان القای ذکر است و آیه «فَالْمُلْقِياتِ ذِكْراً» خبر از آن میدهد و موجب هوشیاری میشود تا حالتی از هوشیاری پیش آید آیه «عُذْراً أَوْ نُذْراً» به خوبی آن هوشیاری را بیان میکند و در نتیجه انسان از یک طرف با عذرخواهیها سعی در جبران مافات دارد و از طرف دیگر متوجه میشود لغزشگاههایی در میان است، «پس به هر دستی نباید داد دست» و این خود به خود نوعی حضور در آن چیزی است که در پیش است و در وصف آن فرمود: «إِنَّما تُوعَدُونَ لَواقِعٌ» پس اگر هنوز پیش نیامده اشکال در عدم حضور ما است. «گفتا فراق تا کی؟ گفتا که تا هستی» کافی است موانعِ حضور را برطرف کنیم. با توجه به این امر در موضوع شرایط پیشآمدنِ آنچه وعده داده شده است فرمود:...
برای مطالعه کامل،لطفا فایل های docوpdf را دانلود نمایید