تفسیر انفسی سوره مرسلات و اشارههای قدسی
جلسه چهارم: جایگاه «یوم الفصل» در سلوک
بسم الله الرّحمن الرّحیم
*فَإِذَا النُّجُومُ طُمِسَتْ (8) وَ إِذَا السَّماءُ فُرِجَتْ (9) وَ إِذَا الْجِبالُ نُسِفَتْ(10) وَ إِذَا الرُّسُلُ أُقِّتَتْ(11) لِأَيِّ يَوْمٍ أُجِّلَتْ(12) لِيَوْمِ الْفَصْلِ(13) وَ ما أَدْراكَ ما يَوْمُ الْفَصْلِ(14) *
بعد از آنکه انسان نسبت به آیات اولیه سوره مرسلات در معرض نفحات الهی قرار گرفت؛ فرمود: «إِنَّما تُوعَدُونَ لَواقِعٌ» از این طریق خبر از وقوع موقعیتی میدهد که به صورت چشماندازی در مقابل انسان قرار میگیرد که وقوع آن حتمی است، و سپس جواب این سؤال را داد که چرا وقوع آن به تأخیر میافتد؟
در نگاه آفاقی شرایط وقوع آن عبارت است از آنگاه که ستارگان محو میشوند و آسمان میشکافد و کوهها از جای خود کنده میشوند و برای رسولان وقت تعیین میگردد. و در نگاه انفسی شرایط وقوع وعدهای که در پیش است با انصراف نظر نفس ناطقه از دنیا به سوی عالم معنا و حقیقت، پیش میآید. اینجا بود که متذکر میشود تا این سیر طی نشود، همچنان آن حضور به تأخیر میافتد و زمینه تحقق «يَوْمُ الْفَصْل» فراهم نمیگردد. یوم الفصلی که بسی بلندمرتبه و متعالی است و برای درک آن باید در زندگیِ خود ذیل شریعت الهی تلاشها کرد تا در افق شخصیت ما به ظهور آید وگرنه از آن غفلت میشود و مورد تکذیب قرار میگیرد که خسارت بسیار بزرگی است و در این رابطه فرمود: «وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبينَ» در آن روز که روز فصل است، وای بر آنها که آن روز را تکذیب و انکار کرده باشند، زیرا تلاش نکردند تا حجاب نجوم قوایِ نفس ناطقه، با نظر به حقایق عالمِ بالا محو شود و کار نفس ناطقه از حضور در دنیا به حضور در قیامت بکشد، به همان معنایی که به ما فرمودهاند: «مُوتُوا قَبْلَ اَنْ تَمُوتُوا» قبل از آنکه از بدنهای خود بمیرید، در توجه نفس خود به دنیا بمیرید و سعی کنید در همین دنیا به ابدیت خود منتقل شوید. همانطور که رسول خدا(ص) فرمودند: «الآن قیامتی قائم» هماکنون که در دنیا هستم قیامت من قائم و برپا است، که همان بقای بالحق است و انصراف از عواملی است که موجب غفلت از این حضور میشود.
حضور فوقالذکر با «سیر مِن الخلق إلی الحقّ» شروع میشود و با «سیر بِالحقّ فِی الحقّ» ادامه مییابد که در آن شرایط انسان با خدا در جلوه اسمای حسنایش زندگی میکند. سالک در این مرحله هرچه میبیند همه را آینه ظهور اسمای الهی میبیند، از غذایی که میخورد و نظر کردن به حضرت رزّاق بگیر تا هدایتهای باطنی که با اسم «محیی» و یا اسم «هادی» برایش ظهور میکند و انسان از این طریق از غیر خدا انقطاع پیدا میکند. مرحله سوم، مقام «جمعِ بعد از فرق» است که سالک در هر مظهری همه انوار اسماء را در اسم «الله» مییابد، به همان معنایی که از امیرالمؤمنین(ع) داریم: «ما رَأيْتُ شَيْئاً إلّا وَ رَأيْتُ اللّهَ قَبْلَهُ وَ مَعَهُ وَ بَعْدَه» که در هرچیزی حضرت «الله» را میدیدند. زیرا بالاخره حضرت «الله» از تمام جهات در همه جا حاضر است، هرچند ما او را در مظهری از مظاهر مثلاً به نور اسم «هادی» مییابیم.
مرحله سوم، یعنی مقام «جمع بعد از فرق»، عالیترین مقامی است که انسان میتواند در آن حاضر شود تا مقدمهای برای حضور در «یوم الفصل» باشد. مقامی که از عظمت آن همین بس که خداوند خطاب به پیامبر خود میفرماید: «وَ ما أَدْراكَ ما يَوْمُ الْفَصْل» زیرا ساحتی است که به طور خاص در اختیار خداوند است و او همچنان حضور در آن را برای سالک به تأخیر میاندازد تا هر وقت صلاح دانست. عمده توجه به آن ساحت است که بسیار کارساز است و انسان را به نوعی در بر میگیرد و در راه قرار میدهد، برعکسِ آنهایی که نتوانستهاند به آن افق توجه کنند و آن را انکار مینمایند، اینان در سراسر زندگی در ظلماتند. اگر به رسول خدا(ص) فرمود: «وَ ما أَدْراكَ ما يَوْمُ الْفَصْل» و از طرفی در ادامه فرمود: «وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبينَ» میتوان متوجه شد که ما باید به نحوی با «یوم الفصل» ارتباط داشته باشیم که آن را تکذیب نکنیم، اینجا است که عرض شد باید در افق و چشماندازِ خود به آن ساحت نظر داشت و همین امر نوعی بهرهمندی از آن است و ما را به صورتی خاص در بر میگیرد. مثل آنکه مسیرِ حرکت به سوی زیارت امام حسین(ع) شما را در بر میگیرد و احساسی در راستای آن مقصد و مقصود برای شما پیش میآید و بودن خاصی را احساس میکنید، این آن امری است که انسان در رویکرد به سوی حقیقت باید در خود حاضر کند و همین امر موجب میشود که نسبت به آن مقصد بیگانه نباشید تا انکار و تکذیب کنید. همانطور وقتی خداوند را رزّاق مییابید نسبت به آیندهای که رزق شما به شما میرسد احساس آرامش دارید و یا وقتی او را حافظ آبروی خود میدانید، قضیه همین طور است، مثل حضوری که در شب قدر پیدا میکنید و همان حضور کافی است تا تقدیری بس ارزشمند برای سال آینده شما رقم بخورد، بدون آنکه آن تقدیر را حس کنید ولی میتوانید نسبت به افقی که مقابل شما گشوده میشود، بیگانه نباشید. شبیه آنکه در «معرفتِ نفس» تنهابودنِ خود را به عنوان «بودن» احساس میکنید که اگر به جای نظر به هستی خود، به چیستی خود نظر کنید آن حضور میرود. توجه به دنیا و امیال دنیایی هم موجب میشود تا آن نحوه حضور که در نسبت با «یوم الفصل» در انسان میتواند حاضر باشد، به حجاب برود و عملاً انسان گرفتار انکار آن حضور گردد و از این جهت میتوان گفت نظر به «یوم الفصل»، نحوهای از بودن است برای انسان، و راهی است که هرچه طی کند احساس حضور بیشتر میکند، در عین آنکه همچنان برایش در اجمال است ولی نه به دوگانگی بین خود و یوم الفصل، بلکه حضوری است در آغوش خدا با شدت و ضعف متفاوت، به طوری که ...
برای مطالعه کامل،لطفا فایل های docوpdf را دانلود نمایید