تفسیر انفسی سوره مرسلات و اشارههای قدسی
جلسه ششم:ابدیت و معنای حضور در «خود» و در «جهان»
بسم الله الرّحمن الرّحیم
*أَ لَمْ نَخْلُقْكُمْ مِنْ ماءٍ مَهينٍ (20) فَجَعَلْناهُ في قَرارٍ مَكينٍ(21) إِلى قَدَرٍ مَعْلُومٍ (22) فَقَدَرْنا فَنِعْمَ الْقادِرُونَ (23) وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبينَ(24)*
هنوز باید به مسیری فکر کنیم که اگر آغازی آنچنان ساده دارد، مثل نطفهای بس کم بها، ولی پایانی در انتظار آن است که حضور در «یوم الفصل» میباشد، امری که قابل تصور نیست ولی میتوان در همین دنیا در راستای حضور در آن موقعیت در نزد خود حاضر بود. در همین رابطه ملاحظه میکنید علاوه بر تذکر به «یوم الفصل» در آیه 13، باز در آیه 38 دوباره موضوع «یوم الفصل» را با تعریفی روشنتر پیش میکشد و میفرماید: «هذا يَوْمُ الْفَصْلِ جَمَعْناكُمْ وَ الْأَوَّلينَ»این همان یوم الفصل است که شما و پیشینیان را جمع میکنیم. حال سؤال این است که آیا میتوانیم از طریق آنچه تحت عنوان «یوم الفصل» در مقابل ما قرار میدهد، حضوری را احساس کنیم که آن حضور تنها «حضور» است، بدون هرگونه تعریفی مثل آنکه حضور خود را نزد خود به علم حضوری احساس میکنیم؟
در آیات فوق پدیده حیاتِ ادامهداری را مقابل ما قرار داده با این خصوصیات که در هر منزلی که آن نطفه قرار میگیرد نظر به آینده دیگری دارد تا ما متوجه شویم مقصد ما حضور در نهاییترین نهایتهای حیات است به نام «یوم الفصل» که حضوری است غیر قابل توصیف و در عین حال بسیار مهم و به همین جهت میفرماید انکار آن سختْ زیانبار میباشد. آنچه ما در مسیر رشدِ نطفه مییابیم و سیر آن را از منزلی به منزل دیگر ملاحظه میکنیم، به تعبیر جناب ملاصدرا چیزی نیست مگر آنکه این حیات است که شدید و شدیدتر میشود و شما با مظاهر مختلفِ حیات روبهرو هستید. البته این بدان معنا نیست که چیزی به نطفه اضافه شود بلکه خودِ حیات از آن جهت که تشکیکی و دارای شدت و ضعف است، مرحله به مرحله از مرتبه مادونِ خود - با تجلی فیض الهی- به مرتبه شدیدتر خود سیر میکند، بدین معنا که همان حیات اولیه است که شدت یافته، بدون انقطاع از مرحله مادون خود. پس شما در تمام این مراحل با «وجود» روبهرو هستید که خود را به صورت حیات در این مواطن ظاهر کرده و شما همچنان در مسیرِ به ظهورآمدنِ بیشترِ «وجود»، مظاهر مختلف حیات را ملاحظه میکنید که همان «بودن» انسان است در مراحل مختلف و شدت و ضعف در «بودنِ» انسان است که مربوط به حیات یا روح انسانها میباشد و در همین رابطه جناب مولوی میفرمایند:
این دراز و کوته اوصاف تن است رفتن ارواح دیگر رفتن است
تو سفرکردی ز نطفه تا به عقل نی به گامی بود و منزل، نی به نَقل
سیر جان بیچون بُوَد در دور و دِیر جسم ما از جان بیاموزید سِیر
آری! جسم ما هم به تبع و به کمک حیاتِ ما و سیری که حیات دارد، سیر خود از کودکی تا پیری را از سیر حیات میآموزد. میفرماید: ای انسان تو از نطفه به سوی عقل آمدی و این با نقل و حرکتِ مادی نبود بلکه در بودنِ خود شدید و شدیدتر شدی و در واقع به سوی خودت حرکت کردی، به سوی بودنی وسیعتر، در چنین فضایی ما را مورد خطاب قرار میدهد و میفرماید: «أَ لَمْ نَخْلُقْكُمْ مِنْ ماءٍ مَهينٍ» آیا ما شما را از آبی بس بیمقدار خلق نکردیم ولی در آن مرحله متوقف نشدید و تا اینجاها که اکنون هستید سیر کردید. پس به افقی که در پیش است که همان «یوم الفصل» است، بیندیشید. و از آنجایی که میفرماید «یوم الفصل» قابل درک نیست؛ میفهمیم «یوم الفصل» جایی نیست که باید برویم، بلکه حضور در بودنی است که باید در نزد ...
برای مطالعه کامل،لطفا فایل های docوpdf را دانلود نمایید