تفسیر انفسی سوره مرسلات و اشارههای قدسی
جلسه هفتم: باز در معنای «یوم الفصل»
بسم الله الرّحمن الرّحیم
*انْطَلِقُوا إِلى ما كُنْتُمْ بِهِ تُكَذِّبُونَ (29) انْطَلِقُوا إِلى ظِلٍّ ذي ثَلاثِ شُعَبٍ (30) لا ظَليلٍ وَ لا يُغْني مِنَ اللَّهَبِ (31) إِنَّها تَرْمي بِشَرَرٍ كَالْقَصْرِ (32) كَأَنَّهُ جِمالَتٌ صُفْرٌ (33) وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبينَ(34)*
هان! به سوی آنچه که آن را انکار میکردید روانه شوید، روانه شوید به سوی سایه دودی که دارای سه شاخه است. سایهای که نه هیچ خنکی دارد و نه انسان را از لهیب و شعلههای آتش باز میدارد. آن آتش زبانههایی را پرتاب میکند مانند کاخ. گویی شترانیاند زرد رنگ. خسرانی بس سهمگین باد در آن روز بر منکران یوم الفصل.
عنایت داشتید که بحث در رابطه با سیری بود که چشمانداز آن «یوم الفصل» است و خسارتی که انکار و تکذیب «یوم الفصل» برای انسان در این دنیا و در آخرت پیش میآورد. مهم این بود که متوجه شویم بحث در «یوم الفصل»، بحث در نظر به چشماندازی است که انسان باید در زندگی دنیاییاش مدّ نظر داشته باشد، تا در همین دنیا به شخصیتی خاص برسد و بودنی را احساس کند و مدّ نظر داشته باشد که آن «بودن»، هویت ابدی دارد به همان معنای حضور بیکرانه اکنونِ جاودانه. از این جهت در این مسیر هرکس با خودش روبهرو میشود و بهسر میبرد، حال اگر انسان در این دنیا سعی نکند تا به حضوری از خود دست یابد تا نسبتی با «یوم الفصل» را در خود احساس کند و خود را مشغول امور زودگذر دنیا کند، در مسیر ادامه عالم و آدم به سوی ابدیت، با تکذیب خود روبهرو میشود، بدون آنکه از آن «یوم الفصل» بهرهای در خود داشته باشد و در این رابطه به این افراد خطاب میشود: «انْطَلِقُوا إِلى ما كُنْتُمْ بِهِ تُكَذِّبُونَ». حال به سوی آنچه تکذیب کردید، روان شوید. با این تفاوت که مأوایی در «یوم الفصل» برای خود شکل ندادهاند. زیرا در واقع با تکذیب خود نسبت به «یوم الفصل» روبهرو میشوند، تکذیبی که «بودن» و «درون» آنها را فرا گرفته است.
ملاحظه کنید بحث در «یوم الفصل» است، یعنی در حضوری که از یک طرف نمیتوان تصوری از آن داشت و از طرف دیگر میتوان به عنوان چشمانداز آن را در خود و خود را به سوی آن احساس کرد و غفلت از این نحوه بودن، انسان را به گرفتار سایههای مکدّر و تنگی میکند با آن خصوصیات، در حالی که اتفاقاً از آنکه آنها در تکذیب خود به دنبال سایههای آرامشبخش و قصرهای افتخارآمیز بودند ولی به جهت عدم توجه به حضوری که باید در این دنیا برای خود بیابند، نتیجه کارشان برعکس شد و این مربوط به هرکس و هر قوم و هر تمدنی است که نتوانسته باشند امروزِ خود را به صورت حضوری به فردا و آینده اصیل خود متصل گردانند، به آن معنا که متوجه وسعت حضور خود نزد خود نشوند که آن حضور به گفته جناب صدرالمتألّهین حضوری است «لایقف» و اینکه انسان در ذات خود در همه عوالم حاضر است ولی چنانچه مشغول امور محدود دنیا شود از آن حضور غفلت میکند و عملاً از بهرهای که میتواند از آن حضورِ ذاتی ببرد و آن را از آنِ خود کند، محروم میشود و توجه به این نحوه بودن بسیار مهمتر از آن است که مانند شیطان تنها باور به وجود «يَوْمِ يُبْعَثُونَ» داشته باشیم. بحث در حضوری است که ما در این دنیا آن حضور را از آنِ خود کنیم و به کمک تقوای الهی حجابهای بین خود و آن عوالم را که در آن حاضریم، برطرف نماییم. باید تلاش کرد موضوعِ حضور ابدی خود را به محلی به نام بهشت و یا به جهنم تقلیل ندهیم. زیرا در آن صورت نتوانستهایم از اسلام در زندگی دنیایی خود آنطور که شایسته است، بهره ببریم. در آن حدّ که عدهای به خود ...
برای مطالعه کامل،لطفا فایل های docوpdf را دانلود نمایید