تفسیر انفسی سوره مرسلات و اشارههای قدسی
جلسه یازدهم: ژرفترین «پرسش» و اصیلترین «بودن»
بسم الله الرّحمن الرّحیم
كُلُوا وَ تَمَتَّعُوا قَليلاً إِنَّكُمْ مُجْرِمُونَ (46) وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبينَ (47) وَ إِذا قيلَ لَهُمُ ارْكَعُوا لا يَرْكَعُونَ (48) وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبينَ (49) فَبِأَيِّ حَديثٍ بَعْدَهُ يُؤْمِنُونَ (50)
عنایت داشتیدکه بعد از سوگندهای اولیه در ابتدای سوره و اشاراتی که به میان آورد تا روشن کند با قرارگرفتن در معرض نسیم آن اشارات «إِنَّما تُوعَدُونَ لَواقِعٌ»(7) با آنچه وعده داده شدهاید روبهرو میگردید و سپس با آیات 8 تا 11 متذکر شد چه شرایطی میتواند مقدمات به ظهورآمدن شرایطی باشد که وعده داده شده، علت عدم ظهور سریع آن وعدهگاه و تأخیر آن را مربوط به «یوم الفصل» و با موقعیت خاص آن دانست که با حضور خاصی باید همراه باشد تا انسان بتواند آن را در چشم اندازِ خود قرار دهد، زیرا «یوم الفصل» امری نیست که بتوان تصورش کرد، یا با خبردادنِ از آن بتوان آن را قبول کرد. موقعیتی است که باید به آن رسید و با نظر به «یوم الفصل» به عنوان چشماندازی که در پیش است، آیات در ابعاد گوناگون ادامه پیدا کرد تا معلوم شود جایگاه آنهایی که در دنیا حضور خود در «یوم الفصل» را مدّ نظر قرار می دهند چه اندازه متفاوت است با آنهایی که آن را انکار مینمایند.
در توصیف «یوم الفصل» در آیه 38 فرمود: « هذا يَوْمُ الْفَصْلِ جَمَعْناكُمْ وَ الْأَوَّلينَ» تا اولاً: معلوم شود محور سوره توجه هرچه بیشتر به یوم الفصل است، به عنوان موقعیتی خاص که همه بشریت در آن حاضر میشوند و ثانیاً: توجه به چنین حضوری که در همین دنیا مدّ نظر اهل تقوا قرار میگیرد، حقیقیترین و زندهترین حضوری که بالاتر از آن ممکن نیست و در همین دنیا اهل تقوا را در بر میگیرد و مییابند این «حضور» بالاترین امری است که باید به آن دل سپرد و به آن ایمان آورد. لذا فرمود: «فَبِأَيِّ حَديثٍ بَعْدَهُ يُؤْمِنُونَ(50) و با توجه به آیه 17 سوره «نبأ» که فرمود: «إِنَّ يَوْمَ الْفَصْلِ كانَ ميقاتاً» روشن میشود میقات و وعدهگاه همه انسانها «یوم الفصل» است که حضور در اصلِ اصلها است و از همان ابتدا همین «یوم الفصل» میقات همگان بوده و اگر انسانها در زندگی دنیایی خود در مسیر تقوا قرا بگیرند در نهایت با بهرههایی روبهرو خواهند شد که به آنها خطاب میشود: «كُلُوا وَ اشْرَبُوا هَنيئاً» بخورید و بیاشامید با گوارایی تمام، و در ادامه میفرماید: «بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»(43). یعنی این حضور و این بهرهمندی ریشه در عقاید و اعمالی دارد که در دنیا در آن اعمال و عقایدحاضر بودید و حال بر آنچه بودید خود را بیابید. ولی انکار حضور در یوم الفصل آنچنان افراد را در امور روزمرّه دنیا مشغول میکند که در ابدیت خود با محرومیتی غیر قابل تصور روبهرو میشود، بدون آنکه در قیامت بتوانند چارهای برای جبران آن محرومیتِ ابدی بیابند و لذا خطاب به آنها گفته میشود: «فَإِنْ كانَ لَكُمْ كَيْدٌ فَكيدُونِ»(39) حال در موقعیتی که قرار گرفتهاید و با توجه به خلأ حضوری که با آن روبهرو شدهاید، هر چارهای میتوانید انجام دهید. آنان با احساس خلأِ آن حضور در آن موقعیت، بسیار مایلاند از آن موقعیت فرار کنند ولی ممکن نیست زیرا در آن موقعیت با بودن خودشان روبهرو شدهاند، ولی بودنی که هیچ بهرهای از حضور بیکرانه ذاتیِ خود ندارند و آن را به فعلیت نرسانیدهاند.
همانطور که در کتاب «آشتی با خدا» عرض شد: «انسان فقط هست» یعنی «بودنِ» او همه او است و با حضور در آن بودن میتواند میدان بیکرانه شخصیت خود را تجربه کند و با تقوای لازم آن را عین اتصال به حضرت معبود بیابد، ولی اگر از این «بودن» و «هست» غفلت کند، اموری را جایگزین این بودن میکند که چیزی جز توهّمِ بودن برای انسان نیست، مثل آنکه انسان، امکانات دنیایی خود را بودنِ خود بپندارد و پیامبران آمدند تا به انسانها تذکر دهند یوم الفصلی که...
برای مطالعه کامل،لطفا فایل های docوpdf را دانلود نمایید