بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

نتایج جستجو برای :فتح

کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
40741
متن پرسش

سلام و رحمت خدا بر استاد بزرگوار: عرض احترام صبح حضرتعالی بخیر. مزاحم شدم که این سؤال رو از محضرتان بپرسم. متکلمین خصوصاً اشاعره قاعده ای دارند به نام «العَرَض لا یبقیٰ زمانین» یا به عبارت دیگه «وجود الأعراض بتجدّد الأمثال» خواستم ببینم برای حضرتعالی مقدور هست راجع به تقریر و توضیح و خاستگاه این قاعده و علت مخالفت فلاسفه با این قاعده راهنمایی بفرمایید. علت پیدایش این سؤال برای من قسمتی از متن تفسیر المیزان بود که فهمش برام مشکل ساز شد. علامه در تفسیر آیه «هُوَ اَلَّذِی أَنْزَلَ اَلسَّکِینَةَ فِی قُلُوبِ اَلْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدٰادُوا إِیمٰاناً مَعَ إِیمٰانِهِمْ» از سوره فتح می‌فرمایند: ذهب جمعٌ منهم أبو حنیفة و إمام الحرمین و غیرهما إلی أن الإیمان لا یزید و لا ینقص، و احتجوا علیه بأن الإیمان اسم للتصدیق البالغ حد الجزم و القطع و هو مما لا یتصور فیه الزیادة و النقصان فالمصدق إذا ضم إلی تصدیقه الطاعات أو ضم إلیه المعاصی فتصدیقه بحاله لم یتغیر أصلا. و أولوا ما دل من الآیات علی قبوله الزیادة و النقصان بأن الإیمان عرض لا یبقی بشخصه بل بتجدد الأمثال فهو بحسب انطباقه علی الزمان بأمثاله المتجددة یزید و ینقص کوقوعه للنبی ص مثلا علی التوالی من غیر فترة متخللة و فی غیره بفترات قلیلة أو کثیرة فالمراد بزیادة الإیمان توالی أجزاء الإیمان من غیر فترة أصلا أو بفترات قلیلة. ضمناً تفاوت این قاعده، با قاعده ی مسلّمی که نزد فلاسفه و عرفا ثابت است مبنی بر اینکه کل عالم یعنی ماسوی الله، آن به آن و لحظه به لحظه در حال کسب وجود از حضرت حق هست، چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هرچه هست طبق آن قاعده که هر عرضی مبتنی بر جوهر است، بر مبنای حرکت جوهری، اعراض همواره تجدید می ‌شوند پس «العَرَض لا یبقی زمانین». ولی این غیر از بحث در مفاهیم است که همواره ثابت‌اند مانند مفهوم واجب الوجود. و این غیر از حضور توحیدیِ انسان است که همواره انسان در آن فضای توحیدی رو به سوی کامل‌شدن در همان حضور توحیدی دارد. موفق باشید

40707
متن پرسش

سلام استاد: برای سخنرانی ایام فاطمیه که از همه جور اقشار حضور دارند پیشنهادتون کدوم مبحثه؟ سوره فتح رو صلاح میدونید به مباحث اضافه کنیم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: روح و فطرت عموم مردم رابطه‌ای درونی با قرآن و روایات دارد. لذا خوب است که اصل را بر طرح سوره‌ای و یا روایاتی بگذارید. طرح سورۀ فتح از این جهت ممکن است مفید باشد. البته باید بررسی بفرمایید که آیا مخاطب آمادگی دارد یا نه؟ در هر حال باید سعی شود در مباحث قرآنی، آیات مقابل مخاطب باشد به حکم آن‌که پيامبر «صلي‌الله‌عليه‌وآله» فرمودند: «لَيْسَ شَيْ ءٌ أَشَدَّ عَلَى اَلشَّيْطَانِ مِنْ قِرَاءَةِ اَلْمُصْحَفِ نَظَراً» هيچ چيزي بر شيطان دشوارتر از قرآن خواندن از روي آن نيست. موفق باشید

40686
متن پرسش

سلام الله علیکم: حال که رهبری عزیز توصیه به قرائت سوره فتح و دعای توسل و دعای چهاردهم صحیفه را کرده اند، خوب است استاد عزیز شرح وتفسیر بر این سه گوهر ارائه کنند.

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: ان شاءالله توفیق نظر به دعای توسل و دعای چهاردهم صحیفه نیز پیش آید. ولی به اطلاع جنابعالی رسانده می‌شود که بحمدالله عرایضی در رابطه با سوره فتح انجام گرفت که حاصل آن کتاب «سوره فتح و آینده روشن مجاهدان سالک» 
 https://lobolmizan.ir/search?search=%D9%81%D8%AA%D8%AD&tab=posts&inner_tab=book 
و مباحث صوتی «تفسیر انفسی سوره ی فتح» 
https://lobolmizan.ir/sound/808?mark=%D9%81%D8%AA%D8%AD شده است. موفق باشید
 

40618
متن پرسش

به نظر می‌رسد وقتی ولی تاریخ صحبت از جمع میان دین و دانش می‌کنند به یک قله تاریخی اشاره دارند، حالا که به فتح قله‌ها نزدیکیم و از طرفی این تاریخ همه ما را فرا گرفته است متشکر می‌شوم اگر در خصوص معارف وجودی زیر نکاتی را بفرمایید تا مشیر قلوب بیدار باشد به سمت مقاومتی از جنس انقلاب: - مصلحین - آخوند مهندس - مهندس آخوند - دانش‌بنیان و کارآفرینی - شیخ بهایی - تکنیک قدسی

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ظرفیت روحی که در این زمانه به میان آمده، آنچنان است که وسعت ظرفیت همۀ انسان‌ها را یکجا در خود می‌تواند حاضر کند تا در عین روحیۀ فنی، حضور روحانی و عرفانی‌اش به حاشیه نرود و در عین فعالیت‌های فنی، از الهامات لازم جهت جلورفتن در کار بهره‌مند گردد. مهم آن است که افراد این نسل با روحیۀ آخرالزمانی خود متوجۀ چنین وسعتی در خود باشند. موفق باشید 

40570
متن پرسش

عوام بود علی را کسی خدا نامید / خدای گوشه‌ی ایوان طلاش آرامید / چه کام برتر از آن بوسه‌‌ی ضریح علی / چه باک گفته کسی: اهل شیعه! ناکامید / نبی به آب وضوی علی تبرک جست / برای مست شدن در پی می و جامید؟ / علی ز خویشتن خویش خود سفر کردست / سفر کنید اگر پیروان اسلامید / علیست شیر خدایی که شیر شیران است / هزار شیر که باشید پیش او رامید / به خال و ابروی او از ازل گرفتارید / کبوترید و گرفتار دانه و دامید / به می بشوی ورقهای دفتر عرفان / خوشا مطالعه‌ای که به عشق انجامید / ۲۶ شهریور ۱۴۰۴

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! «هزار شیر که باشید پیش او رامید» از آن جهت که اگر شیربودن یعنی وسیع‌ترین حضور برای فتح قلّه‌ها، هرکس که می‌خواهیم باشیم در مقابل شخصیت گشوده و گسترده و متعالی آن حضرت، تنها ذیل سایۀ انسانیت آن حضرت می‌توانیم به طور حقیقی در نزد خود حاضر باشیم. موفق باشید

40431
متن پرسش

سلام و درود و نور و رحمت خاص الهی تقدیم به پیشگاه استاد عزیز و مهربانم. ابتدا از اینکه سؤالات قبلی را عنایت فرمودید و با صبوری وقت گرانبهای خود را برای بنده بی لیاقت اختصاص دادید و پاسخ شیرین و ارزشمند و قابل فهم دادید ممنونم. اما الان چند تا سؤال دارم که خدمت تون عرض می‌کنم. ۱. مدرک بالذات و مدرک بالعرض یعنی چه و در چه مباحثی حضرتعالی توضیحات کامل در این باره فرمودید؟ ۲. آیا برای طی کردن مسیر معرفت امام عصر علیه السلام باید دروس تخصصی فصوص الحکم و بدایه و طب اسلامی و ریاضیات و نجوم و علوم اعداد و طهارت خیال و سنن النبی و ... و امثالهم رو آموخت؟ یعنی بدون معرفت این علوم نمیشه با حضرت حجت علیه السلام ارتباط وجودی گرفت؟ و بقول آیت الله بهجت (ره) به فرج شخصی رسید؟ ۳. من مادر سه فرزند کوچک هستم و کارهای منزل و رسیدگی به امور فرزندان و همسرم زیاده و تمام دروس شما رو حین انجام کارهای منزل گوش میدم البته با دقت زیاد، بعضی مواقع یک صوت رو چندین بار گوش میدم چون فرصت نوشتن ندارم، اما خیلی حریصم که هم تفسیر گوش بدم، هم از مباحث هر روزه تون بمناسبتهای اجتماعی که اتفاق میفته گوش بدم، هم هفته ای یکبار نهج البلاغه، هم مباحث معرفتی علی الخصوص درباره حضرت حجت علیه السلام هم معاد که خیلی دلچسبه، .... خلاصه از هر کدوم به قدر تشنگی میچشم اما همش در اضطرابم که اونجوری که دلم میخواد امروز کسب معرفت نکردم و تشنه تر میشم و اعصابم خرد میشه. از طرفی میخوام حتما بعضی ادعیه مثل عاشورا با صد لعن و سلام هم بگم و ختم قران روزی صد آیه برای سلامتی آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و رهبر عزیزمون داشته باشم و دعای توسل و سوره فتح و یس هم بخونم. در اینصورت اگر مهمون بیاد یا بچه هام خونه رو بهم بریزند و دعوا و سر و صداهای بیش از حد معمول بکنند و نگذارند من حداقل یکی از این مواردی که گفتم رو انجام بدم خیلی غصه می‌خورم و احساس دوری و غفلت و... می‌کنم و از بی لیاقتی و عدم توفیق اعصابم داغون میشه. لطفا راهنماییم بفرمایید. ۴. پسر ۱۲ ساله ام کتاب رساله رو دست دوستاش دیده و با هم نشستند احکام استحاضه رو خوندند اما هیچی نفهمیدند و براشون سؤال پیش اومده، چطوری باید جوابشو بدم که هم عقلا و منطقا بپذیره هم علاقمند به مطالعه احکام بشه و انتخاب مرجع تقلید چون تا الان هر عبادتی انجام داده از منو پدرش پرسیده و یاد گرفته؟ هم اینکه دنبال مطالعه احکام بانوان نباشه، مثلا ما بتازگی فرزند سوم مون بدنیا اومده و چند بار پرسیده که مامانها چطور باردار میشن؟ چرا باباها باردار نمیشن؟ ۵. استاد صوتهای شرح کتاب (بشارت از حجت) از استاد سپیدنامه که مجموعه بیانات آیت الله بهجت ره رو گوش میدم خیلی احساس گنهکاری و عدم سنخیت وجودی با حضرت می‌کنم. ولی یقین دارم که از عنایات حضرت علیه السلام هست که این صوتها بدستم رسیده، و اینکه هر لحظه در منظر و محضر حضرت علیه السلام هستم اما گناه می‌کنم خیلی عذاب می‌کشم. کلی استغفار می‌کنم از غفلت هایم لطفا کمکم کنید. ۶. استاد جانم فرق کسی که امام زمان علیه السلام رو دوست داره با کسی که احساس نیاز به آقا میکنه و مضطره و دیگه غذا در دهانش بیمزس، غذا نمیخوره، دل و دماغ صحبت با هیچکس رو نداره، هیچی خوشحالش نمیکنه، همه امور زندگی رو از سر تکلیف اتجام میده و خودش رو راضی و خوشحال نشون میده اما دلش جای دیگس، (بقول شاعر من در میان جمع و دلم جای دیگرس) چیه؟ ۷. استاد جانم این بیت حافظ (ره) یعنی چه؟ در نمازم خم ابروی تپ با یاد آمد / حالتی رفت که محراب بفریاد آمد

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد همین که انسان در دل تاریخ گشوده شده توسط انقلاب اسلامی با برنامه‌ای همه‌جانبه کار را ادامه دهد و سعی نماید حضور در وظیفه‌ای او را از حضور در وظیفه دیگر غافل نکند، خود به خود آنچه باید پیش آید، پیش می‌آید. در مورد آن نوع سؤالات که فرزندان نزدیک به بلوغ می‌کنند همچنانکه عادات قدیمی‌ها بوده باید با طرح موضوعی جدید آنچنان بی‌جواب گذاشت. آری! نسبت انسانیت انسان با انسان کامل بسی عظیم و عجیب است و هر اندازه که انسان در انسانیت خود بیشتر و بیشتر استقرار یابد نسبت او با سعۀ انسان کامل به نحوی پیش می‌آید و امروز این با نگاه جانانه به رهبر معظم انقلاب حضرت نایب الإمام ممکن است، وگرنه صد هزار شیون و ادعا بدون نظر به روحانیت حضرت نایب الإمام، نوعی عبادات شش هزار سالۀ شیطان است که او را در مرتبۀ فرشتگان می‌برد، ولی هیچ بهره‌ای از انوار اسماء الهی که تنها و تنها با نظر به نماد خلیفۀ الله برایش پیش می‌آید، پیش نخواهد آمد. این‌جاست که حتی باید با نظر به نایب الإمام و روحانیت غیر قابل تعریف او که مؤیّد به تأییدات حضرت صاحب الامر است در این حرکت اربعینی حاضر بود وهمچون استاد سید هاشم الحیدری در نسبت با رهبری خود را تعریف کرد https://eitaa.com/hashemalhaidary/1933 وگرنه باز شیطان و باز عبادات بدون نظر به  نیابت امروزین حضرت صاحب العمر عجل الله تعالی فرجه الشریف. موفق باشید

 

40247
متن پرسش

سلام علیکم: در غزل شماره ۲۴ یک حوری بهشتی پیش جناب حافظ میاد. می خواستم بدونم که این حوری بهشتی همان آله معتقد (به فتحه حروف «ت» و «ق») جناب حافظ است که تجلی مثالی کرده است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: می‌توان در این مورد فکر کرد. این نکتۀ خوبی است که در این رابطه مدّ نظر باشد. موفق باشید

40230
متن پرسش

با عرض سلام و احترام: منکر برکات و دستاوردهای جنگ اخیر برای ایران اسلامی و امت اسلام و مظلومین عالم و شکست استکبار جهانی در برآیند کلی نیستیم. اما یک سوال اساسی ذهنم را آزار میده و آن اینکه چرا ایران تا رسیدن به اهداف از پیش تعیین و گفته شده جنگ را ادامه نداد؟! مگر قرار نشد تا بیچاره شدن آنها پیش برویم؟ مگر امثال محسن رضایی در تریبون رسمی نظام نگفتند تا جایی می جنگیدم که تا پنجاه سال آینده بازدارندگی داشته باشیم؟ مگر نگفتند شما شروع کردید ما پایانش را رقم می‌زنیم؟ چرا درست در زمانه ای که خود غربی ها و همه و همه اعتراف می‌کنند که اسرائیل مدت زمان زیادی دوام نمی آورد و ما اتحاد و انسجام داخلی عجیبی پیدا کرده ایم ناگهان دست کشیدیم؟ نمی‌دانم اما حس می‌کنم اتفاقی در پس پرده افتاده. برخی می گویند پدافند ها از کار افتاده، برخی می گویند لانچرها را زده اند، برخی می گویند جام زهر دیگری اتفاق افتاده، برخی می گویند زبانم لال برای حضرت آقا اتفاقی افتاده، برخی... سوای از همه این گمانه زنی ها پرسشی ذهنم را درگیر کرده. چرا هر زمان که فتحی حاصل می شود، شعفی می آید و می‌رویم که کار را به سرانجام برسانیم ناگهان با اتفاق یا حادثه یا امری غیر منتظره ترمزمان کشیده می شود؟ این چه سنت الهی است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد بهترین راه همان طور که رهبر معظم انقلاب فرمودند اعتماد به مسئولانی است که باید تصمیم بگیرند و در این رابطه به این آیه که می‌فرماید: «وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ» فکر کنید که در هر صورت نسبت ما و جریان استکبار در هر حال نسبتی است که خداوند نسبت به عزّت این ملت در میدان است. جناب آقای عباسی ولدی نکات خوبی را مطرح فرموده‌اند. خوب است که به آن نکات توجه شود. https://eitaa.com/abbasivaladi/19476موفق باشید

https://kayhan.ir/fa/news/313358/%D8%A8%DB%8C%DA%86%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D8%B4%D8%AF%D9%87-%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D9%86%D8%B4%D8%AF%D9%87-%DB%8C%D8%A7%D8%AF%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA-%D8%B1%D9%88%D8%B2

40210
متن پرسش

با عرض سلام و خداقوت خدمت استاد گرامی: از آغاز جنگ همواره خطری حس می‌کنم و آن اینکه جای نگاه‌ها و تحلیل‌های قرآنی و باطن‌بین به این نبرد بسیار خالی است. خط تحلیلی صدا و سیما نیز مدام بر قدرت تکنولوژیکی ما تاکید می‌کند و با پخش محتواهای هیجانی که ناشی از درگیری‌های ظاهری است سعی در ایجاد امید دارد. این روزها بازخوانی گفتارهای آوینی در روایت فتح شاید تنها ملجأ ای است که سعی می‌کنم با آن، چشم دلم را باز کنم و اینقدر فریب چشم سر را نخورم. بسیاری از دوستان رسانه‌ای و هنرمندم این روزها بی‌قرارند که کاری کنند ولی گویی در همان مناسبات مرسوم می‌افتند. از خودشان غفلت می‌کنند و صرفا در طلب اثرگذاری روی ذهن مخاطبین‌اند. آیا اولین وظیفه ما در این صحنه، رجوع به خودمان نیست؟ که این صحنه را واقعا چگونه می‌بینیم؟ (بسیاری این صحبت‌ها را حمل بر انفعال و کار بیهوده می‌دانند) براستی اهالی هنر و رسانه در این نبرد چه رسالتی برعهده دارند؟ لطف می‌کنید اگر پاسخی بفرمایید که بتوانیم در این صحنه به درستی رسالت خود را بیابیم و درگیر کارهایی که شاید بی‌بنیاد است نشویم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همۀ حرف آن است که انسان در تاریخی که پیش آمده جایگاه خود را نسبت به سنت های الهی «فهم» کند به آن معنا که بیندیشد راستی را! خداوند چه اراده‌ای در این میدان به میان آورده؟ و در این رابطه ذیل ارادۀ الهی، جایگاه خود را بیابد. وقتی ملاحظه می‌کنید جریان استکبار که مدعی احترام به آزادی و انسانیت بود، تا این اندازه رسوا شده و بحمدالله جبهۀ مقاومت و بخصوص ایران بزرگ، در این رابطه در جایگاهی قرار دارد که مصداق آیه‌ای است که می‌فرماید: «وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ» و هر طور فکر کنیم ملت ما در مقایسه با جریان آمریکا و رژیم صهیونی مصداق همان ایمانی است که طبق آیۀ فوق شامل عزت و پیروزی خواهد شد و وظیفۀ جریان‌های فکری و فرهنگی آن است که در این رابطه سخن‌ها و رهنمودهایی را به میان آورند تا معلوم شود هرکس در میدانی که پیش آمده است، چگونه خود را معنا کند. موفق باشید    

40204
متن پرسش

سلام علیکم: ابن عربی در فص محمدی که در فصوص الحکم که بر روی سایت آورده شده بیان می‌کند که با نماز خواندن خدای معتقد ساخته می‌شود. سوالم این است که این خدای معتقد که توسط نماز ساخته می‌شود چه فرقی با خدایی که بت پرستان می‌سازند و آن را پرستش می‌کنند دارد؟ کلمه معتقد به فتح «ت» و «ق» می‌باشد.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! هر اندازه انسان ذیل ارادۀ الهی و حضور هرچه بیشتر در شریعت نبوی حاضر و حاضرتر شود، بیش از پیش به حضرت حق به آن صورتی که شأن آن حضرت است؛ نزدیک می‌شود و از این جهت بحث اجمال و تفصیل در مسیر توحید است. لذا هر اندازه انسان در این مسیر درست حرکت کند، اجمالِ قبلی به تفصیل در می‌آید و همان تفصیل، در سیر خود نسبت به تفصیل بعدی، اجمال است و هرکس در مسیر توحید قرار بگیرد و چشم‌انداز خود را حقیقتِ حیّ و حاضر قرار دهد، چنین حالتی را دارا می‌باشد حتی اگر او اشرف مخلوقات باشد. لذا آن حضرت در محضر حق عرضه می‌دارند: «ما عرفناک حق معرفتک و ما عبدناک حق عبادتک». موفق باشید

40134
متن پرسش

سلام استاد: می‌خواستم بگم که چقدر ندونستن قشنگه، مثلا همینا که میان میگن هر لحظه باید انقلاب کرد و ما میگیم آخه مگه انقلاب اسلامی، اشرافی هم میشه؟ حرف های پشت نگاه جمع شده و نگرانی های پشت گوش جمع شده را اگر در اختیار کسی قرار دادیم و به او گفتیم تو هم به میدان بیا تا کاری کنیم او گفت مشکلی را در انقلاب نمی‌بینم و مشکل از خودت است که به میدان نمی آیی و همش نقد می‌کنی، این همه هم که غُر می‌زنی. می‌نشینند و می‌گویند مشکل ما این است که دنبال پول در آوردن هستیم و اگر درد هر مشکلی را داشته باشیم اصلا خدا خودش ما رو تو اون جایی که این کار انجام میشه قرار میده. خُب این چرا باید از دهن یک مهندس در آید، اشتباه نشود که بنده مخالف این حرف نیستم و چرا باید نشست و گفت فتح الفتوحاتِ انقلاب اسلامی همین جوانی است که الان دارند گوش می‌دهند. جوان با غیرت ایرانی مگر جز گوش دادن هم راهی دارد، آینه وجودم شکوفایی در من می‌بیند و من راهی جز ادامه دادن ندارم، خدا شاهد است اگر همین الان روز قیامت بود و من حق داشتم فقط یک چیز بگویم می‌گویم زمین و زمان نخواستند برایم. این جور مواقع مدام صبر می‌کنیم و میگیم شاید مصلحت خداوند این است که فکر می‌کنند باید اوضاع رو قشنگ کرد و گفت شهید رئیسی غُر نمی زد، برای همین چرا باید بگوییم کیفیت ورقه و بدنه ماشین نسبت به یک پیکان ۵۷ بدتر است. این طوری می‌گویند که طاهرزاده جواب کوبنده به تو نمی‌دهد و همیشه انگشت اش را به سمت راهی گرفته اما تو نوک انگشت او را می‌بینی، من می‌گویم نمی‌دانم و ندانستن چه زیباست. کاش همین حال می‌مردم، اما مردن کافی نیست و کاش همین الان همه چیز تموم می‌شد.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! آنقدر ای دل که توانی بکوش / گرچه بهشتش نه به کوشش دهند. و این یعنی ما در راهی که تاریخمان مقابلمان گشوده است قدم بگذاریم و به حکم «وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا ۚ وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ» راه را ادامه دهیم و مطمئن باشیم او ما را به آنچه به مقصد می‌رساند راهنمایی می‌کند و این قصه مهمی است که خداوند در آیه مذکور در مقابل ما گشوده است. چه اندازه خوب و به جا آقای نادر ابراهیمی عزیز در کتاب نامه فاطمه این موضوع را با ما در میان گذارده است. موفق باشید

40081
متن پرسش

سلام و عرض ادب خدمت استاد بزرگوار: پیشاپیش باید از ارسال یک متن بلند عذرخواهی کنم و بابت توجه و ملاحظه تان بی نهایت سپاس گزار باشم. مدتی است دلم گرفته و گویا چیزی گم کرده ام که حتی با خواندن قرآن و دعا و زیارت شهدا و امامزاده آرامم نمی‌کند، نماز آرامم نمی‌کند، ذکر آرامم نمی‌کند. نمی‌دانم باید با چه چیزی پاسخ این روح بی قرارم را بدهم. دنبال چه هستم؟ فکر می‌کردم این را می‌دانم! پناه همیشگی من خدا و اهل بیت و شهدا بودند و یقین دارم جز این بزرگواران کسی نمی‌تواند انیس و مونس و پناه باشد. اما چرا الان دچار این حالت هستم؟ چند ماهی بود که از صبح تا غروب می‌رفتم به کتابخانه و مشغول خواندن درس هایم می‌شدم، حس می‌کنم تلاشم برای خالصانه بودن این کار صادقانه بود؛ مدد و لطف خداوند و اهل بیت را می‌دیدم. فکر کردم گمشده ام را یافتم و آن هم علم است، فلسفه و عرفان است، رشته دانشگاهی ام فلسفه ست و مدتی ست سیر مطالعاتی حضرتعالی را شروع کرده ام. اما الان دو هفته ایست شاید حالتی دارم که ناشناخته و تازه ست. البته قبلاً هم دچارش شدم که گفتم گمشده ام را در درس یافتم و اقدام عملی و تلاش جدی ام را در هدفی که همواره در سر داشتم درباره آینده پردازی و تمدن پژوهی شروع کردم. اما باز این حالت را دارم و نمی‌دانم از مشغولیت ذهنی و بی مهری مردم و هجوم سختی های دنیایی بی حال شده ام و با همه وجود می‌خواهم راهی استانی دیگر شوم و زندگی ام را ادامه دهم که از آزار و زخم زبان برخی انسان های از خدا بی خبر اما متظاهر به تدین خسته ام، یا مشکل چیز دیگریست!؟ چون این خصیصهٔ تلخ دنیا را خیلی وقت است که فهمیده ام و می‌دانم برای همه دشواری هایی هست. سعی کردم رفتار مناسبی در موقعیتهای اجتماعی و دنیایی در پیش گیرم و مهارت خویش را در این رابطه تقویت کنم که از تنش‌های ذهنی دور باشم و آرام تر به اهداف و افق متعالی و آن آینده شیرین و زیبای شیعه چشم بدوزم و برای دست یافتن به آن مسیرم را طی کنم ان‌شاءالله. قرآن خواندنم حدود یک سال است که خیلی کم شده، ماه رجب دوباره انسی برقرار شد و قطع شد، مجدداً ماه رمضان دو سوره را حفظ کردم و بازهم تا امروز جز یکی دو مرتبه خیلی کوتاه سراغ قرآن نرفته ام. مدتی است که دوست دارم نمازم را اول وقت بخوانم اما نمی خوانم، قرآن و ذکر و زیارت را دوست دارم اما سراغش هم که می‌روم بهره قبلی را برایم ندارد و کنار می‌گذارم شان. چون آرام نمی‌شوم و پر نمی‌شوم از حق. زیارت عاشورا، دعای توسل. لذا نمازهایم دیگر اول وقت نیست و مدت زیادی است سراغ قرآن نرفته ام، منی که ۵ جزء حفظ کرده بودم و روزی انیس و مونس و رفیق هر روز و شبم قرآن بود، منی که فیض مداوم از قرآن می‌گرفتم و در شادی و غم و درد و فراغت و صبح و شب و شرایط مختلف رجوعم به قرآن بود و رفیقم قرآن بود. الان یک هفته ست که درس خواندن را هم روحم طاقت ندارد و به قدری در مقابل خواندن درس مقاومت کرد و مثل یک کودک لجباز که نمی‌خواهد سر کلاس درس بنشیند یا حرف پدر و مادرش را گوش کند که مجبور شدم بعد نماز ظهر و عصر وسایلم جمع کنم و از کتابخانه برگردم به منزل. از صبح تا ظهر هم که کتابخانه بودم سه بار یک صوت را پخش کردم و چند بار یک جزوه را خواندم اما ذره ای حواسم نبود و چیزی نفهمیدم، آنقدر که ذهنم فرار می‌کرد از درس و سراغ چیزهای بیهوده می‌رفت. آخرش گفتم بی خیال درس، یک صوت از استاد طاهرزاده درباره شهید آوینی گوش می‌کنم که از قضا مرتبط با قصه خودم بود. سخنرانی که با عنوان: نگاهی پدیدارشناسانه به شخصیت شهید آوینی ایراد فرمودید، آن شعر زیبا از حضرت امام که در میخانه گشایید که از مسجد و از مدرسه بیزار شدم. یافتن آوینی آن حضور متفاوت خویش را، سلوکی که با نوشتن طی کرد. چند روزی فکر می‌کردم به این ماجرای خودم. اما نمی‌دانم چه می‌شود. تا کی و کجا این دوری از نماز و قرآن و درس می‌خواهد باشد؟ راهیان نور رفته بودم پایان سال ۱۴۰۳ که بسیار برام پربار بود و نقطه عطفی در زندگی ام شد. بعد هم که برگشتم بلافاصله ماه رمضان شد و تقریبا یک چله معنوی و پاک و نورانی را تجربه کردم، شب های قدر امسالم بسیار برایم متفاوت بود و بسیار به یاد آوینی و شب قدر خاصش بودم که به دنبال ساخت مستند روایت فتحش بود. اما الان حس می‌کنم تمام آن سرمایه معنوی راهیان نور و ماه رمضان را باختم و هیچ چیز ندارم. آن حس زلال توبه و استغفار، آن شروع دوباره. همه چیزم را از دست دادم. ای کاش این حالتم که خودم نمی‌شناسم دردم چیست و عیب کار کجاست و چه شد را کسی تشخیص بدهد و راه درمان نشانم بدهد. منتظر راهی هستم که نشانم داده شود ان‌شاءالله.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! به حقیقت در جلوه‌های نابش در دل یک کفر بزرگ که به سراغ انسان می‌آید، فکر کنید تا همه چیز معنای دیگری پیدا کند. دیگر نه آن نماز و نه آن نگاهی که به شهدا داشتیم نمی‌تواند ما را در خودِ دیروزین خود نگه دارد، زیرا ایمانی در راه است که لازمۀ آن کفری است که همه چیز را ویران می‌کند. طلب گشودن «درِ میخانه» که حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» به میان آوردند، امر ساده‌ای نبود و نیست همچنان که آن غزل عطار که فرمود: 
«دی زاهد دین بودم سجاده نشین بودم / ز ارباب یقین بودم سر دفتر دانایی
امروز دگر هستم دُردی کشم و مستم / در بتکده بنشستم دین داده به ترسایی»
 با توجه به این امر پیشنهاد می‌شود سری به کتاب «ما و راه کربلایی شهید رئیسی»  https://eitaa.com/soha_sima/4938 رجوع فرمایید تا همان‌که هستید باشید ولی با شدنی بعد از شدن. موفق باشید                  
 

40035
متن پرسش

سلام استاد عزیز و گرامی. خیلی ممنون از وقت شما. سعی کردم تفکری را در رابطه با معماری در تاریخ انقلاب اسلامی پیش بیاورم. خیلی ممنون می‌شوم ملاحظه بفرمایید و راهنمایی کنید. بسم الله الرحمن الرحیم. معماری و سکونت در عهد تاریخی. معماری به عنوان سواد اعظم و به عنوان عُرف نشان می دهد که چه سنت هایی از هستی را شناخته است. اگر معماری و ساختن تقرب الی الله است حرکتی است از کثرت به وحدت، معرفت دارد. معماری «قل هو الله احد الله صمد» جامعیتی اشاره گونه. احساسِ غنی، تمامیت و تکمیل با افقِ به سوی او. گردآوری هر چیزی به نحوه هستی اش در فضا یعنی به چگونگی ایستادگی، گشادگی، بستگی و بازتاب بستگی دارد. هر مورد از تجسم بخشی به بازتاب آئینه وار چیزهای دیگر پرداخته و یکی از روش های هستی بین زمین و آسمان را به نمایش می‌گذارد. معماری در هماهنگی با شیوه ی همبستگی آدمیان برپا می‌شود. شهر انقلاب اسلامی گویی میخانه است، مناسبات بین انسان ها، محل عبادت است. معماری حقیقی در تاریخ انقلاب اسلامی از کجا شروع می‌شود؟ (غم دلدار فکندست به جانم شرری / که به جان آمدم و شهره بازار شدم / در میخانه گشایید به رویم شب و روز / که من از مسجد و از مدرسه بیزار شدم) گشودگی ها افراط و تفریط تعادل در گشودگی. اگر پوشیدگی وجود نداشته باشد در پیدایی معنای گشودگی از دست می‌رود رویکرد عملکرد گرایی و رویکرد معنا گرایی و شاعرانگی در تاریخ انقلاب اسلامی به یگانگی می‌رسد. زیرا اعمال حقیقی خود معنا بخش شعر زندگی هستند. خانه ها معرف نوع ارتباط بین انسان ها است. پوشش نیز ارتباط بین انسان ها را نشان می‌دهد. و حجاب نیز گردآورنده امر چهارگانه است. هر معماری، سلسله نسبت هایی را در انضباطی حقیقی برای انسان فراهم می‌کند. نسبت های ضبط شده در عالم معماری انسان در میان چه نسبت هایی است؟ پذیرش اعمال و یا شخصیت ها کافی شاپ های مدرن و یا چایخانه های سنتی؟ میکده ی شهری خمینی چه نشانه ها و شاخصه هایی دارد؟ هر معماری یک سوره است و یک عالمی دارد و به حقیقتی اشاره می‌کند. (نوع دیوار بافت جنس مصالح ارتفاع ضخامت سنگ آجر صافی برجستگی) هویت انسانی که از کنار دیوار می‌گذرد؟ چقدر او از نقش بستن دیوار در نفسش، حقیقت خودش را احساس می‌کند و انسانیتش و شعورش و شخصیت بلند و روح نورانی اش چقدر آشکار می‌شود؟ آیا آن نحوه ساختنِ دیوار، توفیق همجواری با انسانیت را دارد؟ اگر انسان انسانیتش را ظهور داد خودش را تازه پیدا می‌کند. و اینگونه انسانیت مبنی انتخاب هر چیزی می‌شود. درهای رنگی قدیم روح زندگی بود تجمل نبود. همچنین حضرت رضا می فرمایند دیوار خانه ها را سفید کنید. گشودگی و باز بودن به شخصیت محیط گشودگی ها؛ پیوند بین فضاها و ارتباطات بازشو ها، باب ها (باب الرحمه) (باب الله) احساس و شخصیت یک درب و ورودی و ارتباط برقرار کردن و مراتب «ورود به یک حقیقت» ما به استقبال چیزی می رویم که وجوه متفاوت دارد و این وجوه متفاوت رجوعی دارند به اِمکان ما عبارت جدا کننده؛ و حفظ حریم؛ کاملا از دو روح متفاوت صحبت می کنند برای طراحی جدا کننده ایده ها و مصالح و شکل و رنگ متفاوت است از ایده پردازی برای حفظ حریم در نهج البلاغه آمده است؛ از خدا بترسید و تقوا پیشه کنید که شما در پیشگاه خداوند مسئول بندگان، شهرها و آبادی ها هستید. زیرا از همه چیز حتی از خانه ها و حیوانات بازپرسی خواهد شد. خدا را اطاعت کنید و او را عصیان نکنید. هر نیکی دیدید آن را انتخاب کنید و از هر شری اعراض کنید. سه دری و پنج دری / ابواب بهشت و عدد فرد کیفیت بازشو ها و گشودگی ها؛ یک گشودگی بزرگ و یا چند گشودگی کوچک همگی معنای متعلق به خود را دارند. اینکه در عین گشودگی حریم فضا را گرامی می‌داریم و با نگه داشتن حریم فضا را تعریف می‌کنیم ما مسئولیم در اینکه بابِ چشم گوش قلب ببندیم و باز کنیم. باب، وجودی است. اذن می‌خواهد. گشودگی باید ورود نرم را فراهم کند، طیف دار، باشد شرایط تغییر معنا را فراهم کند، مراتب ایجاد کند. القا داشته باشد. (حتی با دیوار کوتاه پایین آستانه نیز معنا عوض می‌شود) یعنی «وقتی» برای ورود! «وقتی» برای عبور و تعبیر و حضور ... حضور در سکونت انسان انقلاب اسلامی. حضور در سکونت دیگری و حضور در سکونت خویشتن سکونت ارتقا یافته؛ مکان مصلی و ملکوت صله رحم و سکونت؛ فرم ها و شاکله ها زبانی هستند که نسبت بین انسان و خدا و زمین و آسمان را بیان می‌کنند نشانه های خانه عنکبوت در سکونت های دنیای مدرن کدام است؟ و سکونت در سستی چیست؟ معماری های آشفته حال مابین معابر سردرگم در زمانه ما نشان از چیست؟ مکان و کالبد شهری باید نسبت انسان و خدا و زمین و آسمان را به زیبایی گرد آورد. این زیبایی کدام است؟ بعضی از گشودگی ها انسان را فرامی‌خواند، یا از نظر بصری توجه جلب می‌کند، یا ترس و واهمه ایجاد می‌کند یا تفاجر و شکوه خیالی ایجاد می‌کند. گشودگی ها در انقلاب اسلامی ساده بی ادعا متواضع حکیمانه و پر ظرافت و ملایم است. (ارتفاع، عمق، شکل، مصالح، نقش، رنگ، مقیاس) معماری زبان است. زبان ساختاری دارد، در و دیوار دارد، به پنجره ی قلب شنونده باز می شود. انسان عین ربط است و فضاهای ارتباطی و گشودگی ها و درها و پنجره ها در ایجاد ارتباط بین انسان ها و اصلاح ذات بین موثر هستند. زیبایی وجودی ایی میزان است، که تربیت در آن باشد. زیبایی هایی که راه تفکر را بگشاید و عالم را به تو نشان دهد. با تدبیر استعداد های محیط به صحنه بیاید و در فرآیند دانش بنیان حقیقی ایجاد شود. آیا معماری که تربیت در آن باشد، می تواند از نظر زیبایی میزان باشد. زیبایی هایی که در به سوی او بودن ایجاد شود. و به سوی او بودنِ اکنون، در تاریخِ انقلاب اسلامی معنا می شود. زیبایی های جهت مند. زیبایی های به سوی او. (با نفی شیطان و نفی خود) تربیت در معماری و امر گردآورنده کدام است؟ چگونه معماری می تواند عالم ربوبی را نشان دهد؟ و اساس تربیت را اشاره کند؟ آیا جز این است که فضایی برای عبودیت بنا کند؟ شهر مکانی است برای دیدار با عالم انقلاب اسلامی. برای دیدار دگرگونی آسمانی به سمت تعالی. مومنین برای انکشاف عالم ایمان انسان های دیگر گرد هم جمع می‌شوند. شهر در کدام تقدیر تاریخی قرار گرفته است هلاکت یا سعادت؟ قدر و اندازه ی شهر چقدر است؟ مکان های تاریخی چگونه موعظه می کنند؟ همان معماری ها که ساکنان را هلاک کرده امروز به زیبایی ستوده میشوند. (گردشگری و کا خ پادشاهان و جذب سرمایه) خداوند می فرماید : "من گنج مخفی هستم دوست داشتم شناخته شوم". و معماری نقشه ی گنج است نه خود گنج . معماری کردن عملی است که بر مبنای توحید باید باشد. و زندگی طواف حق است. آیا تصویر شهدا بر تابلو ها و اسم آنها بر معابر می تواند در تاریخ انقلاب اسلامی دگرگون کننده معماری ها باشد؟ یگانگی بین شهدا و مکان چگونه تحقق میابد؟ شخصیت شهدا چگونه در کالبد شهر و معماری اثر میگذارد و فرم ها را دگرگون میکند؟ و بر دیدار ها و آشنایی ها وضوح می بخشد؟ شهر مکانی است که در آن دیدار با انقلاب اسلامی صورت میگیرد. دیدار با تاریخ؛ دیدار با صفویه و سیروا فی الارض اگر شهر سواد اعظم است. ثواب و گناه را میشناسد. بیداری و غفلت را می شناسد. شهر اسلامی بدون جمع مومنین، شهر اسلامی نیست. اگر خرمشهر شهری است در آسمان که خدا آن را فتح کرده است، شهر صحنه ایثار ها و فداکاری هاست. صحنه ی تقوی و گشایش هاست. تعبیر شاعرانه از معماری، گاهی به بیراهه میرود. آنجا که ظرف و مظروف جا به جا میشوند. معماری در انعکاس زندگیِ شاعرانه، ایجاد میشود. تا صدای شعر زندگی و حضور دوست از لابه لای در و دیوار آن شنیده شود. در معماری مدرن تعابیر شاعرانه از فرم، عرصه معماری را به خیال می کشاند و از حقیقت دور میکند. شهر صحنه دیدار با امکان ها و فرصت های تاریخ انقلاب اسلامی است. صحنه انتخاب های تاریخی است. صحنه صبر است. چه نکاتی در تعین معماری و شهر موجب سستی غفلت و یا عجله و شتاب در جمع مومنین می شود. جمع مومنین و شهر اسلامی را بازخوانی کنیم؟ چه ایمانی مد نظر است و چگونه شهری را میخواهد؟ معماری شعری در وصف انسانِ انقلاب اسلامی میگوید. کدام وجه در اخفا و کدام وجه در افشاست؟ عالم غیب و عالم شهادت برای انسان انقلاب اسلامی چه انعکاسی در فرم و تقوی شاعرانه دارد؟ دستاورد های وجودی و معانی در چه تعینی از معماری، اشاره پذیر میشوند؟ تزکیه در معماری های انقلاب اسلامی اهمیت دارد. تزکیه و پاکی گمشده ی انتخاب های معمارانه است. و انسان انقلاب اسلامی در کثرت و تنوع انتخاب های مدرن خود را به فراموشی می سپارد. گشودگی در و یا پنجره در دیوار؛ و یا بافت و نقش و نگار بر روی دیوار چه میگوید؟ میزان هم ندایی و آشنایی با انسان انقلاب اسلامی که از جوار آن عبور میکند چیست؟ او را می شناسد؟ یا بیگانه است؟ دیوار بی تفاوت، دیوار خشن، دیوار خودبرتربین، دیوار دلسوز، دیوار با بصیرت و با معرفت، هوشیار و امانت دار ... گشوده بودن صفا داشتن امادگی برای فداکاری و ایثار، همگی صفاتی هستند که دیوار انقلاب اسلامی در خود دارد. از نظر معرفت نفس، انسان هر چه در بیرون با آن مواجه میشود را از عالم بالا میگیرد و در وجود نفس خودش ایجاد میکند و به آن علم پیدا میکند. چگونه معماری میتواند کمک کند انسان حقیقت انقلاب اسلامی را درخود بیابد؟ انسانی وسیعتر و متمرکزتر و آسمانی تر ویژگی های گشودگی در فرم و تناسبات و یا به عبارتی شخصیت گشودگی، و یا شخصیت پردازی برای گشودگی می تواند انسان را به واقعیت یا به وهم راهنمایی کند. اینکه به انسان امکان و وجود و حضور بدهد. وقتی تعین گشودگی در هست خویش مستقر باشد. انسان را به اکنون بیکرانه جاودان سوق میدهد. این گشودگی در شخصیت معمار و سازنده باید تحقق یافته باشد تا در اثر معماری منعکس شود. گشودگی اگر عدالت داشته باشد حق هر چیزی را ادا میکند. حق نور، هوا، دیدار، شنیدار، علم و آگاهی، حفاظت و امنیت، پیدایی و پوشیدگی، و همچنین توسط این گشودگی فضا در سلامت و تعادل قرار میگیرد. ولی در دنیای مدرن، اینکه برای نمای بهتر، گشودگی ها در شخصیت پردازی جداگانه از ساختمان طراحی میشوند که ساختمان را جلوه دارتر کنند. دوگانگی و بیگانگی انسان مدرن را نشان میدهد. زیرا در دنیای مدرن گشودگی ها گمراه کننده و غفلت زا هستند. گشودگی ورودی هتل لوتوس پارسیان خیابان امام رضا (ع) در مشهد؛ معماری عجیبی دارد ، استوانه ی بلند بیضویِ شیشه ایی که انسان را سردرگم میکند و به هم میریزد. زائر (انسانی که انسانیت را ملاقات کرده) وقتی از حرم بیرون می آید و از کنار این گشودگی عبور می کند از عدم فهم و درک چنین معماری از حضور و عالم وجود، به تفکر واداشته میشود. که معماری به کدامین سمت میرود و چگونه راه متعالی شدن و ارتقا یافتن را در انحطاط وجودی جستجو میکند. انسان با قرار گیری در معماری، در یک اشاره قرار میگیرد و پرتوهای عالم آن معماری وجود او را سمت و سو میدهند. اثر وجودی معماری بر انسان قابل درک است ولی اینکه اشاره بودن عالم معماری در حجاب می رود و معماری منهای اثر وجودی اش ارزیابی می شود جای سوال است. اینکه پرتو های عالم معماری چقدر انسان و ایمانش را با او در میان میگذارند، چقدر برای ایمان انسان مانع ایجاد میکند و آن را به تاخیر می اندازد و چقدر زمینه ظهور ایمان را فراهم میکند، اهمیت دارد. ایمان و تناسبات ایمان در تاریخ انقلاب اسلامی کدام است؟ جایگاه ایمان های مرتبط در سکونت ها و معماری های ما کدام است؟ ( اتاق های مرتبط و مسیرهای حرکتی متنوع ) اگر معماری با صداقت باشد می توانیم بگوییم؛ پرتوهای عالم معماری، صدقه جاری است. تصدیق حقیقت است. و جان و جانانِ انسان بعد از این را نیز تصدیق میکند. خیلی ممنون از راهنمایی شما

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که عرض شد موضوع معماری در این زمانه امری است در جهان بین دو جهان و همۀ آنچه فرموده‌اید را باید شخص معمار مبتنی بر تصوری که منجر به بنایی می‌شود؛ به میان آورد. همان‌طور که مثلاً ما در فضای مساجد سنتی و یا خانه‌های سنتی هرچند هم که ساده باشد به جهت نوع فضا و بنا، احساس می‌کنیم در همان جایی هستیم که باید باشیم، گویا در مغز جهان حاضر شده‌ایم و این‌جا است که می‌بینیم حتی مساجد، محل و مأوای حضور طولانی اهل سلوک می‌شده. مثلاً ۴۰ روز تقریباً همۀ وقت خود را با حضور در مسجد تجربه می‌کرده است. موفق باشید

39937
متن پرسش

با عرض سلام خدمت استاد گرامی: خیلی ممنون می‌شوم در رابطه با تفکر در معماری و سکنی گزیدن راهنمایی بفرمایید. آیات ۴ و ۱۸ سوره فتح، از سکینه به عنوان عطای الهی از یاد شده است. «انزل سکینه». با توجه این مساله آیا می توانیم بگوییم سکنی گزیدن امری وجودی و تاریخی است؟ متنی کامل تری را در پیامرسان خدمتتان ارسال کردم خیلی ممنون راهنمایی بفرمایید تا تصحیح و تکمیل کنم. با تشکر از لطف شما.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که مقالۀ «عمارت، سکونت، فکرت» از هایدگر متذکر می‌شود، موضوع سکنی‌گزیدن نسبتی دارد با حقیقت انسان و چون بشر مدرن نسبت به حقیقت خود گرفتار نوعی بی‌تفاوتی شده، عملاً نسبت به مسکن و معماری اصیل غفلت نموده به همان معنایی که میدان ظهور سکینۀ الهی را در میدان زندگیِ شخصی خود محدود و یا مسدود کرده. آن نوشته را که مرقوم فرموده بودید، دیدم. دغدغۀ خوبی در آن احساس می‌شود، حال مائیم و طلوع روحی که متوجه شود معماری چه اندازه مهم است و اهل تفکر در نسبت به آن فکر کرده‌اند و باز باید فکر کند. کتاب «مجموعۀ مقالات» مربوط به «نگاهی به شهر خلاق» را خدمتتان فرستادم. خوب است نگاهی به آن بیندازید. البته مسئله، بسیار مهم‌تر از این حرف‌ها می‌باشد. موفق باشید  

39908
متن پرسش

📽«فرصتِ روایت» بسم رب الزهرا 📌…در عالم رازیست که جز به بهای خون فاش نمی شود… رازِ خون را تنها اهل راز به جان می آزمایند و تو گو‌ که چه کس را در زمان اینگونه میابی که چشم به راه باشد و گوش در انتظار ندای یار در قتلگاه دوست. فتح های ما را بین که رنگ بوی یاس و سرما و بن بست به خود گرفته اند و تو گویی هرگز خبری از دوست در میان مان نبوده است. و راستی را بی فتحِ روایت من و تو کدام فتح و کدام طلیعه و امید و آرمان را توان دید و می‌توان برایش طبل و مارش فتح زد و آهنگ دوباره آزادی انسان را نواخت. جوانان ما طلیعه داران و پرچم داران دوباره فتحِ تاریخی اسلام در عصر امروز اند و اگر نبودند، تو بگو که طلیعه آینده انقلاب خمینی را در کدامین گواه و شاهد و آینه به نظاره می‌نشستیم. باید چشم شست و نظاره گر دوباره فتحِ روایت طلیعه داران قیام خمینی بود و دید که فتح و گشایش و پیروزی مبین دوباره اسلام در عصر امروز چگونه در زبان و روایت ما طلیعه خواهد یافت و هیمنه این بت و مجسمه، غول افیون و شرک و استکبار و ظلم جهان امروز با زبان و روایت ما فرو خواهد ریخت و میوه های شجره طیب انقلاب خمینی به اذنِ الله در زمان حیات ما به بار خواهد نشست و منتظران او چگونه بشر جدید را به رنگ زبانِ سرخِ روایت، آماده تولد و طلوع دوباره انسان خواهند کرد. دوباره به دیدار او برویم و راه را به تفصیل حضورمان در آینۀ روایت او از ما باز جوییم که او مبشر صبح کربلایِ ماست و زبان و روایتش آیینۀ همه حضور ما در امروز و فردای ماست. همان او که سید و پیرِ راهبر ما در وصف او گفت: «چنان می‌گفت که گویا راه‌های آسمان را خودش رفته، دیده و می‌داند که این‌ها آشناتر هستند» همان او که همزبان و همسخن ایام غربت او، فیلسوف پیر ما بود و در فراقش گریست و شانه هایش را گرفتند و بیم مرگش را داشتند و در غمِ دوست گفت: «وجودش را فراموش می‌کنند ولی عدم اش را هرگز» همان او که صدایش همیشه آشنا و گرما بخش جان های گمشده ماست و راهش بی شک همه تمنای حضور ما در امروزمان و زبان و قلمش رمز راز همه چگونگی حضور ما در فردایمان آری سید شهیدان اهل قلم را می‌گوییم شهید آوینی عزیز همان صدای آشنا و معصوم و نجیب و محکم آقا مرتضیِ روایتِ فتح های جبهه های ما. دوباره به نظاره او بنشینیم و چشم و گوش به روایت او از ما بسپاریم تا فرصتِ روایت دوباره فتح را در فتحِ دوباره روایت و زبان یکدیگر بجوییم و حقیقت را به نظاره چشمانمان بگزاریم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد شهید آوینی همین یک جمله که فیلسوفِ پیرِ ما استاد داوری در موردش فرمودند، همۀ آن کاری است که ما باید به میان آوریم. جمله‌ای که فرمودند: «وجودش را فراموش می‌کنند ولی عدمش را هرگز». حقیقتاً این‌طور نیست که عدم حضور شهید آوینی که ما را در خود سرگردان کرده، نبودنی باشد که نبودنِ یک شخص به حساب آید، نه! عدم حضور او که ان شاءالله هرگز پیش نمی‌آید، نبودنِ تاریخی است که در پیش است و به ظهور می‌آید و متولد می‌شود. و آن شهید بزرگوار با تمام وجود متذکر آن بود. نبودِ او را فراموش نمی‌کنیم زیرا توقف خود را از میانۀ این تاریخ نمی‌توانیم فراموش کنیم و ما باز با آوینی است که تازه معنای نبودن آن را می‌فهمیم که چه اندازه به او نیاز داریم و این یعنی تولد دوبارۀ شهید آوینی. تولدی که با احساس نبودن او و با همراهی با کلمه کلمۀ او آغاز می‌شود تا سرگشتگان این کوی و برزن به مأوایی بیندیشند که تنها کلماتِ شاعرانه آن را در میخانۀ مطلوبِ حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» می‌گشاید. کلماتی که به گفتۀ استاد فردید از پندارها، ساخته نشده، قصّۀ دیدارها می‌باشد. و این‌جا است که باز فردید و رازِ سر به مُهری که آوینی را منهای استاد فردید نمی‌توان «فهم» کرد. و این، اولِ ماجراست. موفق باشید      

39840
متن پرسش

با عرض سلام و ادب خدمت استاد بزرگوار: در روز سالگرد سید شهیدان اهل قلم مرتضی آوینی خواستم این سؤال مطرح شود که اگر ما در این روزگار از وجود با بصیرت ایشان در عرصه رسانه محروم نمی بودیم و یا لااقل بعد از شهادت ایشان در جبهه انقلاب فعالانی پیدا می‌شدند که مثل ایشان اهمیت رسانه را درک می کردند آیا مسائل فرهنگی اجتماعی ما مثل حجاب همین می بود که الان هست؟ آیا فقدان شهید آوینی ها در جبهه انقلاب در عرصه رسانه باعث نشد که دشمن هنجارهای اجتماعی چون حجاب را تبدیل به مسئله و بحران کند و از آن با هدف ایجاد تفرقه به عنوان یک گسل اجتماعی استفاده ابزاری سوء کند؟ روزگاری رضا شاه خواست با توسل به زور چادر را از سر مادربزرگان ما بردارد ولی نتوانست. نتوانست چون حجاب مادربزرگان ما یک حجاب خودخواسته بود و برای حفظ کردن این حجاب خودخواسته حتی حاضر بودند هزینه جانی بدهند. بعد از صد سال بر سر جامعه ما چه گذشت که برای برخی از دختران و زنان جامعه ما بی حجابی خودخواسته مطرح شد تا آنجا که برای این بی حجابی خودخواسته حاضر به پرداخت هزینه شوند تا بی حجابی خود را حفظ کنند؟ در اینکه این مسئله در جامعه ما نیاز به آسیب شناسی دارد شکی نیست ولی آیا سوال اول این نباید باشد که آسیب را در کجا می بایست جستجو کرد؟ آیا آسیب را باید در عدم سازگاری نوع خوانش ما از اسلام با تمدن غربی و مدرنیته جستجو کرد؟ به نظر بنده اگر چنین کنیم درست در عکس جهت حل بحران قدم بر می داریم و نقطه قوت هویت ایرانی اسلامی خود را به نقطه ضعف تبدیل کرده و آن را در برابر هر چه بیشتر غربی شدن و در نتیجه بحرانی تر شدن جامعه خود ذبح می‌کنیم. وقتی حرف از فرهنگ منحط غرب به میان است در حالی که امروزه با چشم خود شاهد به منجلاب رفتن فرهنگ غرب با تمام از خود بیگانگی و بی هویت شدن ملت های دلبسته به این فرهنگ هستیم سوال اصلی این است که به چه هویت فرهنگی محکمی نیاز داریم که از نظر مبانی استحکام و انسجام لازم را برای تقابل با فرهنگ منحط غرب دارا باشد! و این درست همان زن باحجاب مسلمان است با یک هویت ایرانی اسلامی. ولی مشکل در کجاست که این هویت مستحکم زن با حجاب برای بخشی از جامعه زنان ما جا نیفتاد و از آن فاصله گرفتند. به نظر این حقیر ما در این چند سال اخیر نتوانستم با ارائه الگوی هویتی صحیح یک ذهنیت درست از زن با حجاب ایرانی مسلمان در نسل جوان ایجاد کنیم و به ابزارهای الگوساز در جامعه که بدون شک سینما از مهمترین آنهاست یا اهمیت ندادیم و یا این ابزار مهم را به غربگرایان لیبرال واگذار کردیم تا بوسیله یک سینمای مبتذل اوضاع را وخیم تر کنند و بر این زخم باز بیشتر نمک بپاشند. از طرف دیگر دشمن بیکار ننشست و رفت به سراغ تغییر ذهنیت یعنی این نقطه ضعف ما را تبدیل به نقطه قوت خود کرد و از ابزار سینما و فضای مجازی برای هویت سازی و تغییر ذهنیت و درک زنان جامعه ما از حجاب از هیچ حربه ای فروگذار نکرد. به نظر این حقیر نسل جوان ما برای رو آوردن دوباره به هویت باحجاب خود بیشتر از اینکه نیاز به دلیل عقلی و استدلال و مباحثه و نقد و جدل داشته باشد نیاز به یک الگو و یک ذهنیت صحیح از یک زن باحجاب با هویت ایرانی اسلامی دارد. الگویی که ارائه دادن آن سواد می‌خواهد، مبنای درست فکری و نبوغ هنری می‌خواهد، الگویی که شاید شهید آوینی عزیز عهده دار ارائه دادن آن در سینما بود اگر الان در میان ما می بود. گاهی یک فیلم خوب کار هزاران ساعت جلسه بررسی و تحلیل و نقد را می کند. فیلمی با ارائه یک الگو، الگویی که با واقعیت فاصله نداشته باشد، الگویی که از بدو تولد تا مرگ طیب و طاهر و بدون لغزش و اشتباه زندگی نکرده باشد، الگویی که چه بسا قبل از الگو شدن خود به طرف فرهنگ غربی و خطر بی هویتی دچار شده باشد ولی در کشاکش حوادث روزگار خود را پیدا کند. الگویی که آن زن بد حجاب یا بی حجاب ما بتواند با آن همزادپنداری کند و با آن ارتباط برقرار کند، گویی سرنوشت خود او باشد و بتواند از پیام آن فیلم برای نجات خود از بی هویتی مدد بگیرد و حتی خود او را تبدیل به یک مصلح اجتماعی کند که در قالب یک زن باهویت مسلمان با سلاح حجاب و فضیلت اخلاق به جهاد با تهاجم فرهنگی غرب برود. با سلام و درود بر روح سید شهیدان اهل قلم. التماس دعا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چه اندازه در نکاتی که می‌فرمایید بنده به جنابعالی خود را نزدیک می‌بینم بخصوص که حقیقتاً همان‌طور که می‌فرمایید شهید آوینی به نحوی روحِ زمانۀ ما را می‌شناخت و جوانان ما در مواجهه با سخن او می‌توانستند راه دیگری را انتخاب کنند که نه بیرون از حضور در جهان جدید است و نه فرورفتن در منجلاب غرب‌زدگی، و به جای آن حتی در حجاب، قهرمانان پاسداری از حجاب بودند زیرا در آن میدان عملاً هویت تاریخی خود را تجربه می‌کردند. آری! و صد آری! حقیقتاً ما میدان سینما را تا آن حدّ از دست دادیم که دشمنان ما از طریق همان سینما، ذهن‌ها را تغییر دادند و این‌جا است که هوشیاریِ شهید آوینی بیشتر درک می‌شود که چرا او نیز از طریق همان به گفتۀ خود «آینۀ جادو» یعنی سینما توانست معجزۀ روایت فتح را به میان آورد و با طرح شخصیت‌های نمونه، این نسل با همزادپنداریِ خود به آنچه که سخت بدان نیاز بود و گم کرده بود؛ دست یابد. به نظر بنده به نکات دقیقی اشاره فرموده‌اید که بهتر است کاربران عزیز همان متن جنابعالی را مدّ نظر قرار دهند تا معلوم شود شهید آوینیِ ما بیش از آن‌که برای فردای ما باشد، برای حضور هرچه بیشتر ما در آینده خواهد بود و در این رابطه عرایضی تحت عنوان «با شهید آوینی در کجای تاریخ خود قرار می‌گیریم؟» https://eitaa.com/matalebevijeh/19105 شده است که خوب است نظری به آن انداخته شود. موفق باشید        

39773
متن پرسش

آمریکا مظهریت تام و تمام غفلت انسان امروز است و تو مَبین که بُرج های بلند و آسمان خراشش و پیشرفت چشم گیر تکنولوژیکش که عقل زمینی را زمین گیر خویش می‌کند همه حقیقت است. که باید به ویرانه های دل های مردم آواره و بی پناه این آسمان خراش ها نگریست که شبانه چگونه خود را از دارِ پوچی و نیستی و قهر و کین خویش، آویزان زندگی و جهان آمریکایی می‌کنند. جهان در پرتو اسمای حسنی او جلوه می‌کند و هر روز رنگی به خود می‌گیرد و نشان می‌دهد که اراده ای بالاتر از اراده مردمان و زور و قدرت ثروت مندان و سلطه تاریخی ظالمان در میان است. سالهاست که خون مظلومان عالم در چنگال و با دستان قهر و قدرت ستم این مجسمه شرک و افیون انسان امروز، بر زمین جاری می‌شود و از این میان مردانی مرد بر می‌خیزند و رسم زمان را باری دیگر دچار تغییر دگرگونی و انقلاب می‌کنند آری آنان که نشانی از اصحاب سِر ولایت آخرالزمانی دارند. آنان مردان مرد و مظهر نهایت انسانیت انسان در تاریخ اند که سینه ستبر خود را در برابر اراده و طرح و نقشه صهیون و آمریکا سپر کرده اند و چشم، به راهِ توحید در جهان امروز و آزادی قدس شریف دوخته اند. سالهاست مسلمانان جهان شاهد کربلای این کربلاییان در قتلگاه کودکان غزه و بیروت و حلب و رقه و بلبعک و کرانه باختری است و این کدام انسان است که در این وانفسا انتخاب بر آزادی از اسارت ارزش های آمریکایی و رویای شیرین و پوچ آمریکایی می‌کند و حضور کربلایی را بر می گزیند. افیون زمان فانی جهان آمریکایی ما را با خود برده است و این زمان نه زمان باقی است که بستر و جلوه گاه یاران و عشاق الحسین و رزمگاه یاران آخر الزمانی اوست که همان زمان فانی جهان نسیان گون انسان آمریکاییست که در چنگال اراده و سلطه این دیو خفی بد سرشت، خیال و قلب و عقل و وجود انسان امروز را در تسخیر و سلطه خلسه خود آورده است و گویی وجود و حضور تاریخی شگرف ما را از یاد و خاطره ما برده است. باید پناه و التجا بر خدای واحد و قهار و مکار جست و دید که این مکر آخر الزمانی را انسان این روزگار چگونه خواهد درید و پرده های حجاب زمان را کنار خواهد زد و حقیقت را به خون خود چگونه در بستر زمان نمایان خواهد کرد و بر پرده تاریخ خواهد کشید. تو از او باز پرس که طلیعه این کاشفان کرب و بلا و ظلمت شبانگاهی جهان آمریکایی را چه کس خواهد درید، که او این طلیعه را در وحدت امت مسلمان بیدار جهان در تشییعِ افق بلند شهادت سید حسن نصر الله و حاج قاسم سلیمانی نوید و بشارت بس عظیم داد پس باید چشم شست و در انتظار دوباره آفتاب بود. آری باید چشم شست در انتظار دوباره طلوع آفتاب در وجود و حضور تاریخی ما در جهان امروز بود و در تلالو اراده های پولادین و زبان فصیح و بلیغ شهدا و امام و رهبر انقلاب دوباره جان شست قدم در صراط مقاومت گذاشت و تن بر نسیان طلوع حقیقت شهادت شهید نصر الله و یارانش نداد که این طلیعه فتح قریب است و تو گویی این طلیعه را باید دوباره در وحدت امت و الفت مومنان و صلحا و شایستگان جست و جو کرد و به نظاره نشست. آری حقیقت را دوباره باید به نظاره نشست و دید که چگونه در رفتار و سکنات و عزم های بلند و حضور و زبان و هنر ما امت اسلامی طلوع می‌کند و خواهد کرد؛ آری جهان را باید نظاره کرد و دید دوباره که سنگ های کوچک و آه های سکوت مانند و خون های به ظاهر بی رنگ مردم مظلوم و مقاوم فلسطین و لبنان و سوریه و ایران و هر کجای دیگر این عالم خاکی چگونه جهان را از انانیت و چنگال اراده بشری و نفسانی و شیطانی انسان ناسی و کافر آمریکایی باز پس خواهد گرفت پس بیا و نظاره کن و بخوان که طلیعه این بشارت را قلوب الیف و دست های یکپارچه و کلمه وحدت قیام خمینی آشکار کرد و تو گویی تحقق این را به قطع با آیات فتح خواهی دید پس بیا و دوباره بخوان: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحًا مُبِینًا ﴿١﴾ لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَمَا تَأَخَّرَ وَیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ وَیَهْدِیَکَ صِرَاطًا مُسْتَقِیمًا ﴿٢﴾ وَیَنْصُرَکَ اللَّهُ نَصْرًا عَزِیزًا ﴿٣﴾ هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ السَّکِینَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدَادُوا إِیمَانًا مَعَ إِیمَانِهِمْ وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَکَانَ اللَّهُ عَلِیمًا حَکِیمًا... #روز_قدس #مقاومت #باشگاه_دانشجویی_فرصت #شب_های_قدر_انقلاب_اسلامی @forsat_soha

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: و این یعنی بصیرتی که موجب می‌گردد متوجه باشیم ما در کدام طرف از تاریخی که در آن هستیم، قرار گرفته‌ایم. و در این رابطه عرض شد مقاومت، ایدۀ ایرانِ مدرن است و اگر ما بخواهیم در جهانِ خود حاضر باشیم باید از دام «سلطه و تسلیم» که نقشۀ جهان استکبار برای دیگر ملت‌ها است؛ عبور کنیم. و این یعنی ایمان آیت الله خامنه‌ای و این یعنی شهید سیّد حسن نصرالله و شهید یحیی سنوار؛ و این یعنی راه عبور از دام «سلطه و تسلیم» و این یعنی «زندگی». https://eitaa.com/matalebevijeh/18883. موفق باشید  

39765
متن پرسش

بسم رب محمد: دوباره نهیبی بر قلب آمدن، مثل همیشه و مثل هر لحظه و در این ایام لحظه به لحظه و باز اراده کردن و پس از مواجهه‌ای ناتمام نشستن و خودخوری کردن و هیچ ندانستن. و باز آرزو کردن و باز نشستن و اینگونه چندین سال راه‌جویی کردن و نمی‌دانم. آری! قرآن را می‌گویم. قرآن عزیز گویا ملائکه از ادبار می‌زنندم که تو مال اینجا نیستی و باید کاری برای خویش بکنی و ادراک می‌کنم و تا اراده روبرو شدنم را تجربه می‌کنم، از روبرو می‌زنندم که آماده نیستی و بی‌عالمی. که فرمود: «وَلَوْ تَرَى إِذْ يَتَوَفَّى الَّذِينَ كَفَرُواْ الْمَلآئِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبَارَهُمْ وَذُوقُواْ عَذَابَ الْحَرِيقِ * ذَلِكَ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيكُمْ وَأَنَّ اللّهَ لَيْسَ بِظَلاَّمٍ لِّلْعَبِيدِ». نه می‌توانم رهایت کنم و دست از تو بکشم (شاید هم تو نمی‌توانی) و نه وسعت روبرو شدنش را دارم. چه سال‌هاست که آرزویت می‌کنم. چه لحظه‌هاست که وجودم از آتش نداشتنت می‌سوزاندم. چه قبض و بسط‌ها که نمی‌کشم‌. در یکی از جلسات سوره فتح به قول یکی از دوستان: یا عالم داری یا بی‌عالمی و هیچ راهی نداری. آری! نمی‌شود عالم‌دار بود و اینقدر خویش را تنگ و بی‌وسعت یافت. همین دیشب بیچاره بودم. طاقت و تاب هیچ چیز را نداشتم. تنها به اعتبار انجام وظیفه الهی بیدار ماندم و قرآن به سر گرفتم. بماند که از سر بیچارگی صفحاتی از «بلای بی‌تاریخی و جهان آینده» دکتر داوری رو هم تورق کردم. بماند. اوایل جلسات سوره فتح اراده کردم که باید بخوانمت، اما گویا دامن از دست آلودگان_ بی‌عالمان و نامحرمان_ می‌کشی. گاه چه خسران‌زده خویش را می‌یابم. و گاه می‌گویم که گویا داری تربیتم می‌کنی و منتظر بزرگ شدن و زبان باز کردنم هستی تا بتوانم با تو سخن بگویم. نمی‌دانم اما شاید ایمان همین باشد. و به قول شما نه گریه‌ها و نه دعاها و نچیز دیگری، که ایمان چیز دیگری است. والسلام

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! به هر حال این مائیم و همان حال و احوالاتی که می‌فرمایید با هر نامی که بخواهید آن احوالات را بنامید. فرمود: « نه در غربت دلم شاد و نه رویی در وطن دارم». باز تأکید می‌شود نام این نوع حضور را هرچه می‌خواهید بگذارید مهم نیست، مهم آن است که متوجه باشیم این قصۀ همۀ ما که می‌توانید آن را بشر جدید بنامید، در این تاریخ است که نه می‌تواند در دیروز خود حاضر باشد و با امثال شیخ بهائی بزرگ هم پیاله شود؛ و نه می‌تواند در فردایی که معلوم نیست چه فردایی است، حاضر گردد. بنده نام این نوع حالت را چنین می‌دانم که فرمود: «دوست دارد یار این آشفتگی» و بنده نه تنها نسبت خود را با جنابعالی در چنین حالتی احساس می‌کنم، بلکه گمان دارم آنانی که در جستجوی نسبت خود با پیامبری می‌خواهند باشند که قصۀ او با «إقرأ» شروع شد، خواندن چیزی که چیز مشخصی نبود مگر آن‌که تنها با خواندن شروع شد و قرآن در همان خواندن به ظهور آمد. آری! نمی‌توان نسبت با چنین پیامبری و با چنین حضوری بیگانه بود. آیا این همان سخن جناب نیچه نیست که فرمود باید در دهانۀ آتشفشان منزل کرد؟ چرا گمان می‌کنیم باید در این آخرین زمان، سر و سامانی داشته باشیم. حتماً ملاحظه فرموده‌اید که بنده مکرراً به این غزل جناب عطّار نظر دارم که می‌فرماید: 
دی زاهد دین بودم، سجاده نشین بودم
ز ارباب یقین بودم، سر دفتر دانایی
ترسا بچه ایم افکند از زهد به ترسایی
اکنون من و زنّاری در دیر به تنهایی
امروز دگر هستم، دُردی کشم و مستم
در بتکده بنشستم، دین داده به ترسایی
نه محرم ایمانم، نه کفر همی دانم
نه اینم و نه آنم، تن داده به رسوایی
دوش از غم فکر و دین، یعنی که نه آن نه این
بنشسته بدم غمگین، شوریده و سودایی
ناگه ز درون جان، در داد ندا جانان
کای عاشق سرگردان تا چند ز رعنایی
پس گفت در این معنی، نه کفر نه دین، اَوْلی
بر شو تو ازین دعوی گر سوخته مایی
موفق باشید            
 

39741
متن پرسش

سلام و نور و رحمت خدمت استاد: استاد عمر ما از جوانی رو به گذر است و من نگران از هدر رفتن این همه فرصت. چگونه خود حقیقی ام را دریابم و از خود خواهی هایم رها شوم؟ استاد دعا بفرمایید ما هم لایق قدم برداشتن برای امام زمان باشیم. 

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال آنچه همواره می‌تواند در زندگی ما راهنمای ما باشد، قرآن است و تدبّر در آن. اخیراً رفقا در «سرای هنر و اندیشه» ورود خوبی به سوی سوره «فتح» داشته‌اند. پیشنهاد می‌شود آن جلسات را دنبال بفرمایید. موفق باشیدhttps://eitaa.com/soha_sima/4777

39697
متن پرسش

با سلام خدمت استاد طاهرزاده: در مورد تکیه ی فراوان جنابعالی در منشوراتتان به مفهومی به نام «خودآگاهی تاریخی» لازم دیدم تا مواردی را مطرح کنم، اگر بخواهیم آنچه که نیچه در فلسفه ی اخلاق در مورد «اراده ی معطوف به قدرت» را پیش فرض بگیریم و از طرف دیگر آنچه عبدالرحمن جامی و زنده یاد احمد فردید تحت عنوان خودآگاهی تاریخی مطرح کرده اند و عمدتا این خودآگاهی تاریخی ذیل عنوان دو اسم «لطف» و «قهر» مدنظر بگیریم، و از طرفی دیگر مدعیات جنابعالی در مورد پدیداری به نام «انقلاب اسلامی» را ملاک قرار دهیم، در نهایت این خودآگاهی تاریخی ذیل اسم «قهر» قرار می گیرد، و از مهمترین مصادیق آن «واقعه ی ترور سپهبد قرنی» می تواند باشد. آنچه قابل تامل است در دو نکته است، یکی اینکه: اولا تکیه بر مصادیق نمی تواند پشتوانه ی عقلی داشته باشد زیرا جمع نقیضین و ضدین محال است، اگر واقعه ی ترور آقای قرنی مصداقی از اسم «قهر» باشد، در مورد ضد انقلاب و ملحدین نیز می تواند چنین مصادیقی یافت شود مثل واقعه ی سیاهکل دوم اینکه: این مفهوم «خودآگاهی تاریخی» در مواردی چون جلادان تاریخ مثل صدام حسین و یا قاچاقچی بین المللی چون پابلو اسکوبار نیز می توان یافت و یا بعضی از مصادیق شهرت و..‌. چگونه سلوک در راه خدا و دیانت را در ریلی قرار می دهید که قابلیت تطبیق با : «سودجویی» ، «انطباق با محیط» و یا «منطق موقعیت» را دارد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید این موضوع، جای بحث زیادی دارد که ورود در آن در این میدان ممکن نیست، در رابطه با سؤالی که رفقا در موضوع «حضور تاریخی» داشتند به این نتیجه رسیدیم که مباحث «معنای درک حضور تاریخی اصحاب امام حسین «علیه‌السلام» به صورت کتاب درآید به این امید که تا حدّی معنای حضور تاریخی برای رفقا روشن گردد. موفق باشید https://lobolmizan.ir/book/1622?mark=%D9%85%D8%B9%D9%86%D8%A7%DB%8C%20%D8%AD%D8%B6%D9%88%D8%B1 در ضمن بحثی که رفقا در مرکز «سیمای هنر و اندیشه» در رابطه با سورۀ فتح داشتند، در جلسۀ ششم آن بحث نکات ظریفی را در رابطه با حضور تاریخی به میان آوردند که خوب است نسبت به آن نکات نیز تفکر شود.https://eitaa.com/soha_sima/4736

39587
متن پرسش

سلام آقای طاهرزاده: تا حالا کسی از شما پرسیده که چرا مشغول چنین کارهایی هستید؟ منی که سخنرانی حضرت امام خامنه ای و سخنرانی شنبه تفسیر قرآن شما و دوشنبه ها احادیث وجودی شما مرا به وجد می آورد و جانم آرام می‌گیرد و بعد از آن در تلاطم آنها سپری می‌کنم! می‌دانم بیخود نیست این کار هایی که می‌کنید. چرا غم آنها را می‌خورید چرا جور آنها را می‌کشید؟ مطربا اسرار ما را بازگو / قصه‌های جان فزا را بازگو / ما دهان بربسته‌ایم امروز از او /  تو حدیث دلگشا را بازگو /  من گران گوشم بنه رخ بر رخم / وعده آن خوش لقا را بازگو / ماجرایی رفت جان را در الست / بازگو آن ماجرا را بازگو / مخزن انا فتحنا برگشا / سر جان مصطفی را بازگو / مستجاب آمد دعای عاشقان / ای دعاگو آن دعا را بازگو / چون صلاح الدین صلاح جان ماست / آن صلاح جان‌ها را بازگو/. 

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضور زیر سایۀ الطاف الهی و انقلاب اسلامی که آیینۀ ارادۀ حضرت پروردگار است، افتخار بزرگی است تا جهان از طریق آن انقلاب، هرچه بیشتر الهی و انسانی شود. معنای زندگی در این زمانه در واقع همین است که راهی را خداوند در مقابل ما گشوده است تا زمینگیر نباشیم. خدا کند در ماجرای عهد الستی که جان ما به مشاهدۀ ربوبیت حق مفتخر شد همچنان حاضر باشیم و در جواب سؤال حضرت حق که فرمود: «الست بربکم؟» بتوانیم بگوییم: «بلی شهدنا». داریم ربوبیت تو را در آیینۀ انقلاب اسلامی و آیینۀ تشییع سید حسن نصرالله می‌نگریم. موفق باشید

39404
متن پرسش

سلام استاد: همان طور که می‌دانید باید قُله ها را فتح کنیم، اما در قله ثابت قدم ماندن و حفظ موقعیت خود حرف دیگری است که جای بحث کردن را دارد. مثلا خدمت شما عرض می‌کنم که یک سیب از یک درخت را ما بعنوان همان یک سیب تلقی کرده اما امکان دارد ما با سیب کار دیگری داشته باشیم یا اصلا آن را برای خوردن نخواهیم و نسبتی که ما با سیب داریم همچون نسبت یک باغبان با محصولش است. خلاصه که الان هم همین است، باید مشخص شود قله را برای چه می خواهیم. به قول حاج قاسم ۹۹ درصد راه اجباری است و فقط ۱ درصد توفیق پیدا می‌کنیم راه اختیاری را برویم، من هم می‌گویم حقیقتا همین است ۱ درصد فقط توفیق پیدا می‌کنم که بیدار باشم و بلکه از بیداری فقط آن را تجربه کرده باشم، به من ثابت شده است که سَرِ مفنگی و داغان من به وقت خواب چه بی تابی هایی که نمی کند و کافیست که کمی بوی بیداری بیاید، آن وقت است که سرم از همیشه بیشتر مفنگی می‌شود. اوضاع را که نگاه می‌کنم انگیزه ام برای نابودی استکبار و اسرائیل آن قدر زیاد می‌شود که همچون چوب نیمه افروخته ای است که با بادی بر افروخته می شود. پشت دستم را داغ میکنم که بدانم از این به بعد اگر به خدا غُر زدم و گلایه ای به علت کم کاری خودم داشت بدون هیچ توجیهی و دلیلی نیست که شکست خورده ام و شکستی به اندازه ی این که حاج قاسم می‌گوید: 
«کوه باشی، سیل یا باران چه فرقی می‌کند؟ سرو باشی، باد یا طوفان چه فرقی می‌کند؟
 مرز ها سهم زمین اند و تو سهم آسمان. آسمان شام با ایران چه فرقی می‌کند؟
 قفل باید بشکند باید قفس را بشکنیم. حصر الزهرا و آبادان چه فرقی می‌کند؟ 
مرز ما عشق است و هر جا اوست آنجا خاک ماست. سامرا، غزه، حلب، تهران چه فرقی می‌کند؟ 
هر که را صبح شهاددت نیست شام مرگ است. بی شهادت مرگ با خسران چه فرقی می‌کند؟» 
جانم دارد از شدت فشار فرو می‌پاشد که سخت در این جهانِ مقابلمان، طلب قرارگاهم را دارم و حال هم که به مدرسه می‌روم باید یک شخصیت علمی و مهندسی را دنبال کنم و چگونه که می‌بینم انسان ها مقابل یکدیگر ایستاده اند، آن هم به این وسیله که باید پول درآوردن را بیاموزیم و بخوریم تا خورده نشویم، خب در این که این کار استکبار و اسرائیل است شکی ندارم ولی باز هم می‌گویم اگر قرار است خون آینده انقلاب را بوسیله آموزش و پرورش بریزند بگذار که بریزند و کشته شوم و با خود عهد بسته ام همچون شهید طهرانی مقدم که گفت بر روی مزار من بنویسید او کسی بود که می‌خواست اسرائیل را نابود کند طلب نابودی اسرائیل را با خود تا ابد حمل کنم. 

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این حضور که انسان در شاهراهی قرار گیرد که مقصد و انتهای آن، نابودی اسرائیل باشد؛ قرارگرفتن ذیل ارادۀ الهی در این تاریخ است و مهم آن است که متوجه باشیم خداوند برای هر کدام از ما چه راهی را در آن راستا می‌گشاید. این‌جاست که یک دانش‌آموز هم می‌تواند با فرهیختگی و پشتکار و حوصله، در مسیر دانش‌آموزی، خود را در آن راه قرار دهد تا خداوند قلب او را همچون شهید طهرانیِ مقدم عزیز به سویی راهنمایی کند که مؤثر باشد. آری! «تو پای به راه در نِه و هیچ مپرس / خود، راه بگویدت که چون باید کرد». و این راه، همان انگیزۀ نابودی اسرائیل است. موفق باشید  

39287
متن پرسش

سلام و عرض ادب و احترام و ارادت خدمت استاد طاهرزاده: قبل از هر چیز خدا و اهل بیت علیهم السلام رو بخاطر نعمت وجود شما شاکرم. استاد من متولد ۶۴ هستم و حضرت امام خمینی (ره) رو ندیدم و درک نکردم اما از کودکی همیشه ارتباط قلبی محکمی با ایشون داشتم و نسبت به مقام ایشون در تاریخ زمانه غبطه می‌خوردم و دوست داشتم مثل ایشون شخصی باشم که در صفحات تاریخ اسم من بدرخشد. اما از قضا و بخاطر شرایط زندگی و تنبلی خودم هیچکاره این دنیا شدم. اما الان که این مبحث پیدا کردن خود و حضور خود در تاریخ جهان و بقول رهبر عزیزتر از جانم پیچ تاریخی جهان رو از زبان مبارک شما می‌شنوم، احساس می‌کنم من هم با حضور درست در تاریخ زمانه خودم و پیدا کردن جهت حرکتم در آخرالزمان و دست در دست ولی فقیه گذر از غربال سخت آخرالزمان و همراهی با ایشون و کمک برای فرج حضرت حجت ارواحنا له الفدا و ظهور شون و تلاش برای تقرب به الله و حضور توحیدی و هرچه بیشتر جلوه گری خود خداوند و زدودن رنگهای گناه و غیرتوحیدی از من و امثال من... مخلص کلام اینکه خود خداوند بلندمرتبه و مهربان است که با حرکت دادن ما در مسیر توحیدی و ظهور تجلیات حکومت و قدرت و بهترین و اراده خودش منت بر ما می‌گذارد و بعنوان وسایل ظهور اراده خودش ما را می‌درخشاند در تاریخ، وگرنه منِ گنهکار و ناچیز و بی مقدار کجا و درخشش در تاریخ کجا؟ درست میگم استاد؟ 

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور است که متوجه شده‌اید. حقیقتاً در دل طوفان مدرنیته از طریق حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» تاریخی ذیل اسلام فتح شد، و در دل انقلاب اسلامی امثال حاج قاسم سلیمانی متوجۀ امکاناتی شدند در راستای عبور از مدرنیته، به همان معنایی که حضرت زهرا «سلام‌الله‌علیها» بسی عمیق‌تر متوجۀ امکاناتی شدند فوق آنچه سقیفه‌سازان تصور می‌کردند و در این رابطه عرایضی تحت عنوان «زهرای مرضیه «سلام‌الله‌علیها» نظر به نهایی‌ترین حضور زن» شد خوب است به آن بحث رجوع فرمایید. https://lobolmizan.ir/search?search=%D8%AD%D8%B6%D9%88%D8%B1%20%D8%B2%D9%86&tab=sounds موفق باشید

39201
متن پرسش

با سلام خدمت استاد بزرگوار: دو مطلب -به ظاهر یکسان- از دو اندیشمند معاصر بیان می‌کنم و پرسش‌هایی را خدمت حضرتعالی عرض می‌کنم. آقای دکتر داوری در کتاب «علوم انسانی و برنامه‌ریزی توسعه» بیان می‌کنند: «ما تا زمانی‌که در علوم انسانی موجود به مراتب تحقیق و اجتهاد نرسیم، نمی‌توانیم در آن‌ها تحول پدید آوریم.». همچنین آیت الله میرباقری در کتاب عصر جدید می‌فرمایند: «پس، در عمل باید به همین نسخۀ عمل کنیم که دانش غرب را فتح کنیم؛ حتماً نباید از آنچه در جهان می‌گذرد بی‌خبر باشیم؛ باید آن‌ها را بگیریم و تسخیر کنیم و سپس استحاله کنیم. قبل از تسخیر نمی‌شود اصلاح و ترمیم و استحاله کرد. شما تا به علوم روز مسلّط نشوید، اصلاً نمی‌توانید کاری با آن انجام دهید». هر دو اندیشمند هم در ضمنِ مباحث تأکید می‌کنند که برای رسیدن به علوم انسانی مطلوب باید عالَم و انسانِ دگری در صحنه باشد. حال پرسش‌هایی ذهنِ حقیر را درگیر کرده: ۱. بر اساس قاعدۀ «فلینظر الانسان إلی طعامه» اگر ما به سمتِ مطالعه و تسلّط و اجتهاد در علوم انسانی غربی برویم، آیا نوعِ نگاه و نگرشِ ما بر اساس همان اصول و بنیان‌های غربی شکل نخواهد گرفت و در این صورت، ایجاد یک عالمِ دگر، سالبه به انتفای موضوع نخواهد شد؟ این موضوع وقتی رنگ و بوی بیشتری هم می‌گیرد که جملۀ حضرت آقا را سرلوحۀ خودمان قرار دهیم: «علوم انسانی غربی ذاتاً مسموم». به این راحتی هم نمی‌توان گفت کسانی با فهمِ مسمومیت، به سمت این علوم بروند و بتوانند خودشان را حفظ کنند؛ چراکه به هرآنچه توجه کنی، با او مأنوس خواهی شد و مأنوس، محبوبت تو خواهد شد. ۲. اگر برای تولید علوم انسانی اسلامی، باید در عالمِ دگری زیست کرد و عالَمِ دگری در صحنه باشد، باید فهمِ از این عالم داشته باشیم؟ چه کسی و چه چیزی این تصور از عالَمِ جدید را به ما می‌دهد تا بتوانیم بر اساس آن زیست دگری داشته باشیم؟ به غیر از آنکه فقط بگوییم «طلب» یک زیستِ دیگر آن کار را خواهد کرد. اگر اینگونه باشد، نیاز به ایجاد یک «طلبِ جمعی» در جهانِ موجود هستیم؛ این «طلب جمعی» به چه صورت خودش را می‌تواند در بینِ «بشرِ جدید» متجلّی کند؟ آیا راهی به غیر از تولید علوم انسانی اسلامی و ایجاد ابزارها و تکنیک‌ها و محصولات بر اساس آن است؟ ما همیشه ممنون شما بابت تمامی زحماتی که برای توسعۀ معارف می‌کشید، هستیم؛ إن شاء الله به حقّ این روز عزیز و به برکت تولّد حضرت فاطمه سلام الله علیها که مربّی این امت هستند، بهترین معارف را از ایشان دریافت کنید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که دقت کرده‌اید آری! به هر حال ما باید در جهان جدید حاضر شویم و در این رابطه نمی‌توانیم نسبت به علوم انسانی بیگانه باشیم. همه عرایض بنده در این رابطه در چهار جلد کتاب «جهان بین دو جهان» در همین رابطه است که با نوعی خودآگاهی نسبت به جهانِ موجود و با نظر به تاریخی که با انقلاب اسلامی شروع شده است در جهان، آری! در جهان باید حاضر شد ولی با مبانی انسان‌شناسی و زمان شناسی که در معارف الهیۀ خود بخصوص در «حکمت صدرایی» دارا هستیم. و از آن طرف، طلبِ جمعی با در میان‌گذاشتن نیهیلیسم منجر می‌شود تا عزم عبور از آن نوع بی‌معنایی در انسان‌ها طلوع کند. که البته بحث در این مورد بسیار است و در سال‌های اخیر در این رابطه عرایضی پیش آمده است. موفق باشید

38880
متن پرسش

سلام و نور استاد گرامی: ان شاءالله روز شهادت شهید مفتح، قراره یه مسابقه کتابخوانی برگزار بشه بمناسبت وحدت حوزه و دانشگاه این مسابقه هم برای دانشجوهاست هم طلبه ها شهر ما گتوند هست، گتوند دو دانشگاه پیام نور و یک دانشگاه آزاد داره، و یک حوزه برادران و یک حوزه خواهران داره خواستم ببینم چه کتابی پیشنهاد میدید که بذاریمش منبع مسابقه؟ با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در حال حاضر نسبت به کتابهای شهید مفتح عزیز، حضور ذهن ندارم. ولی از شهید مطهری کتاب «جاذبه و دافعه» و یا کتاب «سیری در نهج‌البلاغه» را نسبت به شرایطی که می‌فرمایید مفید و مؤثر می‌دانم. موفق باشید

نمایش چاپی