بسم الله الرحمن الرحیم
﴿سَلامٌ عَلی الِ یس، اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا داعِیَ اللهِ وَ رَبّانِیَّ ایاتِهِ﴾ [1]
﴿اَلسَّلامُ عَلی رَبیعِ الْاَنامِ وَ نَضرَةِ الاَیّام﴾ [2]
سلام بر محمد و آل او، سلام بر دعوت كننده به خداوند و تربیت شده آیات الهی،
سلام بر بهار بشریت و سلام بر آن نقطه ای از تاریخ كه همه شكوفه های هدایت به بار می نشیند و روزگار نشاط بشریت است.
در ابتدا؛ تولد ولـیّ الله المطلـق، ذخیره عالم امكان را به همه عزیزان تبریك عرض می كنم. امیـدوارم كه عیدی ما فهــم بیشتر جایگاه مقام مقدس امام زمانمان باشد.
بحـث این جلسه در رابطـه بـا «فلسفه حضور تاریخی حضــرت حجت(عج)» است. در مباحث قبل بحث شد كه به چه دلیل جهان، انسان كامل می خواهد و نقش انسان كامل در هستی و در قلب ما چیست. الآن محور بحث ما تأملی در حضور تاریخی حضرت است. دعای ندبه به عنوان یك متن بسیار ارزشمند و دقیق متذكر می شود كه چگونه هویت بشر در آینه تاریخ ارزیابی می شود، تا بشر بفهمد تاریخ، هم مبدیی الهی داشته و هم بستر تاریخ به وسیله انبیا همواره با حالتی الهی و معنوی در سیر بوده، و هم غایت تاریخ به عنوان عصاره كار همه انبیاء به ثمر می نشیند و آنچه مورد نظر آن ها بوده در بلوغ تاریخ ظاهر می شود. یعنی اگر انسان بفهمد كه «ابتدا»، «بستر» و «انتهای تاریخ»، الهی است و خدا به كل حیات زمینی بشر یك توجه خاص دارد، خودش را جدای از عالَم و یك چیز فراموش شده و اتفاقی نمی داند. البته ما در این بحث می خواهیم به مرحله سوم تاریخ توجه كنیم، ولی برای این كه جایگاه بحث روشن تر شود اشاره ای به شروع تاریخی حیات انسان می نمائیم.
شما اگر در دعای شریف ندبه دقت كنید؛ ملاحظه می فرمایید به این شكل شروع می شود كه «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ نَبِیِّهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ تَسْلِیما» پس از حمد خدا و صلوات بر محمد و آل او عرض می كنی: «اَللّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ عَلی ما جَری بِهِ قَضائُكَ فِی اَوْلِیائِكَ الَّذینَ اسْتَخْلَصْتَهُم لِنَفْسِكَ وَدِینِكَ» كه این فراز حامل معارف بسیار عمیقی را در بر دارد، می گویی: خدایا! بنای تو این است كه همواره عده ای از اولیای خود را برای خودت و دینت برمی گزینی، حمد تو را به جهت چنین قاعده و قضایی كه جاری فرمود «إِذِ اخْتَرْتَ لَهُمْ جَزِیلَ مَا عِنْدَكَ مِنَ النَّعِیمِ الْمُقِیمِ الَّذِی لا زَوَالَ لَهُ وَ لا اضْمِحْلالَ بَعْدَ أَنْ شَرَطْتَ عَلَیْهِمُ الزُّهْدَ فِی دَرَجَاتِ هَذِهِ الدُّنْیَا الدَّنِیَّةِ وَ زُخْرُفِهَا وَ زِبْرِجِهَا فَشَرَطُوا لَكَ ذَلِكَ وَ عَلِمْتَ مِنْهُمُ الْوَفَاءَ بِهِ فَقَبِلْتَهُمْ وَ قَرَّبْتَهُمْ وَ قَدَّمْتَ لَهُمُ الذِّكْرَ الْعَلِیَّ وَ الثَّنَاءَ الْجَلِیَّ وَ أَهْبَطْتَ عَلَیْهِمْ مَلائِكَتَكَ وَ كَرَّمْتَهُمْ بِوَحْیِكَ وَ رَفَدْتَهُمْ بِعِلْمِكَ»، آن گاه كه نعیم گسترده و باقی و بیزوالِ ابدی را كه نزد توست، برای آنان اختیار كردی، بعد از آن كه زهد و دوری از مقامات و لذّات و زیب و زیورهای دنیای دون را بر آنها شرط فرمودی، آن ها هم بر این شرط متعهد شدند، و تو هم میدانستی كه به عهد خود وفا خواهند كرد پس آنان را مقبول و مقرب درگاه خود فرمودی و علو ذكر با بلندی نام و ثنای خاص و عام بر آنها از پیش عطا كردی
«وَجَعَلْتَهُمُ الذَّرِیعَةَ اِلَیْكَ وَالْوَسیلَةَ اِلی رِضْوانِك» یعنی؛ حمد تو را كه این اولیاء و پیامبران را به عنوان وسیله ای برای نزدیكی بندگان به سوی خودت، و برای فراهم كردن راه كسب رضوان و رضایت خودت، قرار دادی.
پس جواب این سؤال روشن می شود كه جای پیامبران و اولیاء الهی و از جمله امام زمان(عج) در زندگیِ همیشگی بشر برای این است كه «اَلذَّریعَةَ اِلَیْكَ»، یعنی وسیله ای به سوی خدا و برای به دست آوردن رضوان و رضایت الهی باشند. در این فراز از دعا ما خداوند را حمد می كنیم كه یك روز، بشریت را تنها نگذاشته تا راه به سوی معبود خود را گم كنند و از مقصد اصلی خود كه كسب رضایت پروردگارشان است محروم گردند. معلوم می شود خداوند در هیچ روز از روزهای زندگی بشر راضی به مسیر غیر از حق و حقیقت برای بشریت نبوده است، حال چه در امور فردی و چه در امور اجتماعی.
[1]- زیارت آل یس.
[2] - زیارت حضرت صاحب الامر(عج)
[3]- این بحث به صورتی مختصرتر در كتابی جداگانه تحت همین عنوان به چاپ رسیده، ولی در این جا با تجدید نظر كلی و تا اندازه ای مفصل تر خدمت عزیزان ارائه می گردد.
پس از این كه در آغاز دعا، خدا را به جهت شروع زیبای تاریخ انسانی حمد كردی، شروع می كنی حضور انبیا را در مرحله مرحله تاریخ بررسی می نمایی و می گویی: «فَبَعْضٌ اَسْكَنْتَهُ جَنَّتَكَ اِلی اَنْ اَخْرَجْتَهُ مِنْها» یعنی؛ از جمله آن ها، یكی را در بهشت خود جای دادی تا آنجا كه از آن خارج نمودی، كه در این فراز قصه آدم(ع) را متذكر می شود، می گویی خدایا! حالا كه یك عده ای را برای خودت و دینت خالص كردی و یكی از آن ها حضرت آدم(ع) است كه در بهشتت جای دادی و «وَبَعْضٌ حَمَلْتَهُ فِی فُلْكِكَ وَ نَجَّیْتَهُ وَ مَنْ آمَنَ مَعَهُ مِنَ الْهَلَكَةِ بِرَحْمَتِكَ» و یكی را با كشتی حمل كردی و او و یارانش را بر اساس رحمتی كه بر بندگان داری، از هلاكت نجات دادی - یعنی حضرت نوح(ع) را - «وَ بَعْضٌ اِتَّخَذْتَهُ لِنَفْسِكَ خَلیلاً وَ سَأَلَكَ لِسَانَ صِدْقٍ فِی الْآخِرِینَ فَأَجَبْتَهُ وَ جَعَلْتَ ذَلِكَ عَلِیّا»، و یكی را برای خودت دوست و خلیل قرار دادی و به مقام خُلَّتِ خود برگزیدی و درخواستش را كه وی لسان صدق در اُمم آخر باشد اجابت كردی [4] و به مقام بلند رساندی.
«وَبَعْضٌ كَلَّمْتَهُ مِنْ شَجَرَةٍ تَكْلیماً وَ جَعَلْتَ لَهُ مِنْ أَخِیهِ رِدْءا وَ وَزِیرا»، و یكی را از طریق درخت با او سخن گفتی، آن هم چه سخن ها گفتی و برادرش را وزیر و كمك وی قرار دادی.
«وَبَعْضٌ اَوْلَدْتَهُ مِنْ غَیْرِ اَبٍ وَ آتَیْتَهُ الْبَیِّنَاتِ وَ أَیَّدْتَهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ» و یكی را بدون پدر متولدش كردی و به كمك روح القدس به او كمك نمودی.
بعد از متذكر شدن عنایت الهی به اولیائش، جمع بندی می كنی و عرضه می داری:
«وَكُلٌّ شَرَعْتَ لَهُ شَریعَةً وَ تَخَیَّرْتَ لَهُ أَوْصِیَاءَ مُسْتَحْفِظا بَعْدَ مُسْتَحْفِظٍ مِنْ مُدَّةٍ إِلَی مُدَّةٍ إِقَامَةً لِدِینِكَ وَ حُجَّةً عَلَی عِبَادِكَ» و به هر كدام از این ها یك راهی دادی و جانشین هایی تعیین نمودی، برای آن كه یكی بعد از دیگری در مدت معین مستحفظ دین و نگهبان آیین و حجت بر بندگانت باشند تا بشریت در طول حیاتش گمراه نشود. یعنی بشر حتی یك روز از زندگیش بدون وسیله برای ارتباط با عالم بالا نبوده است؛ خدایا چرا این چنین كردی؟ «وَ لِئَلّایَزُولَ الْحَقُّ عَنْ مَقَرِّهِ وَ یَغْلِبَ الْبَاطِلُ عَلَی أَهْلِهِ وَ لا یَقُولَ أَحَدٌ لَوْ لا أَرْسَلْتَ إِلَیْنَا رَسُولا مُنْذِرا وَ أَقَمْتَ لَنَا عَلَما هَادِیا فَنَتَّبِعَ آیَاتِكَ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَذِلَّ وَ نَخْزَی» برای این كه یك روز هم كه شده، حق از جایگاهش گم نشود و باطل بر حق طلبان چیره گردد و تا حجت بر مردم تمام شود و كسی نگوید چرا برای ما پیامبر و تنذاردهنده ای نفرستادی تا نشانه هدایت ما را بر پا بدارد و نگذارد ما خوار و ذلیل شویم. لذا كاری كرد تا همواره مردم برای تشخیص حق از باطل ملاك داشته باشند. اصلا صحنه زندگی بشر این طور نبوده است كه در برهه ای از تاریخِ حیات حق برایش پنهان باشد. خدایا! پیوسته پیامبران را برگزیدی «اِلی اَنِ انْتَهَیْتَ بِالْاَمْرِ اِلی حَبیبِكَ وَ نَجِیبِكَ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ» تا این كه كارِ برانگیختن پیامبری و حق نمایی را به حبیب خودت محمد مصطفی(ص) ختم نمودی.
بعد از طرح سیر انبیاء در طول تاریخ بشر و علت حضور همیشگی آن ها، شروع می كند راجع به جایگاه و مقام پیامبر اسلام مفصّل سخن می گوید كه آخرین پیامبر در عالم بشری چه جایگاهی داشته است.
«فَكَانَ كَمَا انْتَجَبْتَهُ سَیِّدَ مَنْ خَلَقْتَهُ وَ صَفْوَةَ مَنِ اصْطَفَیْتَهُ وَ أَفْضَلَ مَنِ اجْتَبَیْتَهُ وَ أَكْرَمَ مَنِ اعْتَمَدْتَهُ قَدَّمْتَهُ عَلَی أَنْبِیَائِكَ وَ بَعَثْتَهُ إِلَی الثَّقَلَیْنِ مِنْ عِبَادِكَ وَ أَوْطَأْتَهُ مَشَارِقَكَ وَ مَغَارِبَكَ وَ سَخَّرْتَ لَهُ الْبُرَاقَ وَ عَرَجْتَ بِرُوحِهِ إِلَی سَمَائِكَ وَ أَوْدَعْتَهُ عِلْمَ مَا كَانَ وَ مَا یَكُونُ إِلَی انْقِضَاءِ خَلْقِكَ» و او چنانكه تواش برسالت برگزیدی سید و بزرگ خلایق بود و خاصه پیمبرانی كه برسالت انتخاب فرمودی و افضل از هر كس كه برگزیده توست و گرامی تر از تمام رسلی كه معتمد تو بودند، بدین جهت او را بر همه رسولانت مقدم داشتی و بر تمام بندگانت از جن و انس مبعوث گردانیدی و شرق و غرب عالمت را زیر قدم فرمان رسالتش گستردی و براق را مسخر او فرمودی و او را به سوی آسمان خود بمعراج بردی و علم گذشته و آینده تا انقضاء خلقت را به او به ودیعت سپردی.
«ثُمَّ نَصَرْتَهُ بِالرُّعْبِ وَ حَفَفْتَهُ بِجَبْرَئِیلَ وَ مِیكَائِیلَ وَ الْمُسَوِّمِینَ مِنْ مَلائِكَتِكَ وَ وَعَدْتَهُ أَنْ تُظْهِرَ دِینَهُ عَلَی الدِّینِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ وَ ذَلِكَ بَعْدَ أَنْ بَوَّأْتَهُ مُبَوَّأَ صِدْقٍ مِنْ أَهْلِهِ وَ جَعَلْتَ لَهُ وَ لَهُمْ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَكَّةَ مُبَارَكا وَ هُدًی لِلْعَالَمِینَ فِیهِ آیَاتٌ بَیِّنَاتٌ مَقَامُ إِبْرَاهِیمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ كَانَ آمِنا وَ قُلْتَ إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَكُمْ تَطْهِیرا» و آنگاه او را با ایجاد رعب در دل دشمنان بر آن ها پیروز گردانیدی و جبرئیل و میكائیل و دیگر فرشتگان با اسم و رسم و مقام را گرداگردش فرستادی
و به او پیروزی دینش را بر تمام ادیان عالم بر خلاف میل مشركان، وعده فرمودی و این پس از آن بود كه او را با فتح و ظفر به خانه كعبه، مكان صدق اهل بیت باز گردانیدی
و برای او و اهل بیتش آن خانه مكه را اول بیت و نخستین خانه برای عبادت بندگان مقرر فرمودی و وسیله هدایت عالمیان گردانیدی
خانه ای كه مبارك و عامل هدایت عالمیان بود و آیات و نشان های آشكار ایمان و مقام ابراهیم خلیل در آن نمایان است و محل امن و امان بر هر كس كه در آن داخل میشد
و درباره خاندان رسول فرمودی البته فقط خدا از شما اهل بیت، هرگونه رجس و ناپاكی را دور میسازد و آن هم پاك كردنی خاص.
«ثُمَّ جَعَلْتَ أَجْرَ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُكَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مَوَدَّتَهُمْ فِی كِتَابِكَ فَقُلْتَ قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَیْهِ أَجْرا إِلا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی وَ قُلْتَ مَا سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ وَ قُلْتَ مَا أَسْئَلُكُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلا مَنْ شَاءَ أَنْ یَتَّخِذَ إِلَی رَبِّهِ سَبِیلا فَكَانُوا هُمُ السَّبِیلَ إِلَیْكَ وَ الْمَسْلَكَ إِلَی رِضْوَانِكَ» آنگاه تو ای پروردگار در قرآنت اجر و مزد رسالت پیغمبرت محبت و دوستی امت نسبت به اهل بیت قرار دادی،
آنجا كه فرمودی بگو: ای رسول ما كه من از شما امت اجر رسالتی جزمحبت اقارب و خویشاوندانم نمیخواهم و باز فرمودی همان اجر رسالتی را كه خواستم باز بنفع شما خواستم، و باز فرمودی بگو ای رسول ما من از شما امت اجر رسالتی نمیخواهم جز آنكه شما راه خدا را پیش گیرید
پس اهل بیت رسول، طریق و مسیر رسیدن بندگان به خوشنودی تو می باشند.
بعد می فرماید:
[4]- این قسمت اشاره به آیه 84 سوره شعراء است كه حضرت ابراهیم از خدا تقاضا كرد: «وَاجْعَل لِّی لِسَانَ صِدْقٍ فِی الْآخِرِینَ» یعنی؛ و مرا در میان آیندگان زبان صدق و راستی قرار بده كه همان وجود مقدس حضرت محمد و دین اسلام باشد و لذا پیامبر اسلام می فرمودند: من دعای ابراهیم هستم.
سپس در دعا می خوانی: «فَلَمَّا انْقَضَتْ اَیّامُهُ اَقامَ وَلِیَّهُ عَلِیَّ بْنَ اَبیطالِب صَلَوَاتُكَ عَلَیْهِمَا وَ آلِهِمَا هَادِیا إِذْ كَانَ هُوَ الْمُنْذِرَ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ فَقَالَ وَ الْمَلَأُ أَمَامَهُ مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ وَ قَالَ مَنْ كُنْتُ أَنَا نَبِیَّهُ فَعَلِیٌّ أَمِیرُهُ وَ قَالَ أَنَا وَ عَلِیٌّ مِنْ شَجَرَةٍ وَاحِدَةٍ وَ سَائِرُ النَّاسِ مِنْ شَجَرٍ شَتَّی وَ أَحَلَّهُ مَحَلَّ هَارُونَ مِنْ مُوسَی فَقَالَ لَهُ أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی إِلا أَنَّهُ لا نَبِیَّ بَعْدِی وَ زَوَّجَهُ ابْنَتَهُ سَیِّدَةَ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ وَ أَحَلَّ لَهُ مِنْ مَسْجِدِهِ مَا حَلَّ لَهُ وَ سَدَّ الْأَبْوَابَ إِلا بَابَهُ»؛
و هنگامی كه دوران عمر پیغمبرت سپری گشت وصی و جانشین خود علی بن ابی طالب«صلوات الله علیهماوآلهما» را به هدایت امت برگماشت.
و چون او منذر و برای هر قوم هادی امت بود پس رسول اكرم«ص» در حالی كه امت همه در پیش بودند فرمود هر كس كه من پیشوا و دوست و ولی او بودم پس از من علی مولای او خواهد بود
بارالها دوست بدار هر كه علی را دوست بدارد و دشمن بدار هر كه علی را دشمن بدارد و یاری كن هر كه علی را یاری كند و خوار ساز هر كه علی را خوار سازد
یعنی؛ بعد از این كه رسالت و فرصتی كه پیامبر(ص)باید داشته باشد تمام گشت؛ كار امیرالمؤمنین(ع) شروع شد و آن حضرت را جانشین خود قرار داد تا راهنمای امت باش، زیرا او تنها بیم دهنده امت بود و هر قومی را راهنمایی است، از این رو در برابر جمعیتی كه حاضر بودند گفت: هر كس من پیغمبر او هستم علی امیر و فرماندار اوست و باز فرمود من و علی هر دو شاخههای یك درختیم و سایرین از درخت های مختلفند
و پیغمبر علی را نسبت به خود به مقام هارون نسبت به موسی نشانید جز آنكه فرمود پس از من پیغمبری نیست
و باز رسول اكرم دختر گرامیش كه سیده زنان عالم است به علی تزویج فرمود و باز حلال كرد بر علی آنچه بر خود پیغمبر حلال بود و باز تمام درهای منازل اصحاب را كه به مسجد رسول باز بود به حكم خدا بست غیر درِ خانه علی
«ثُمَّ أَوْدَعَهُ عِلْمَهُ وَ حِكْمَتَهُ فَقَالَ أَنَا مَدِینَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِیٌّ بَابُهَا فَمَنْ أَرَادَ الْمَدِینَةَ وَ الْحِكْمَةَ فَلْیَأْتِهَا مِنْ بَابِهَا»
آنگاه رسول اسرار علم و حكمتش را نزد علی ودیعه گذاشت كه فرمود من شهر علمم و علی در آن شهر علم است پس هر كه بخواهد در این مدینه علم و حكمت وارد شود از درگاهش باید وارد گردد.
«ثُمَّ قَالَ أَنْتَ أَخِی وَ وَصِیِّی وَ وَارِثِی لَحْمُكَ مِنْ لَحْمِی وَ دَمُكَ مِنْ دَمِی وَ سِلْمُكَ سِلْمِی وَ حَرْبُكَ حَرْبِی وَ الْإِیمَانُ مُخَالِطٌ لَحْمَكَ وَ دَمَكَ كَمَا خَالَطَ لَحْمِی وَ دَمِی وَ أَنْتَ غَدا عَلَی الْحَوْضِ خَلِیفَتِی وَ أَنْتَ تَقْضِی دَیْنِی وَ تُنْجِزُ عِدَاتِی وَ شِیعَتُكَ عَلَی مَنَابِرَ مِنْ نُورٍ مُبْیَضَّةً وُجُوهُهُمْ حَوْلِی فِی الْجَنَّةِ وَ هُمْ جِیرَانِی»
آنگاه فرمود تو برادر من و وصی من و وارث من هستی گوشت و خون تو گوشت و خون من است
صلح و جنگ با تو صلح و جنگ با من است و ایمان (به خدا و حقایق الهیه) چنان با گوشت و خون تو آمیخته شده كه با گوشت و خون من آمیختهاند
و تو فردا جانشین من برحوض كوثر خواهی بود و پس از من تو اداء قرض من میكنی و وعدههایم را انجام خواهی داد
و شیعیان تو در قیامت بر كرسی های نور با روی سفید در بهشت ابد گرداگرد من قرار گرفتهاند و آنها در آنجا همسایه منند.
و بعــد چنانچه ملاحظه فرمودید شروع می كنی فلسفه وجودی امیرالمؤمنین(ع) را بیان كردن.
می فرماید: وجود امیرالمؤمنین(ع) در عالم یك معنایی داشت. حضور او در عالم به عنوان یك انسان عادی و یك حادثه صرفاً تاریخی نبود، یك معنایی مشخص در تاریخ داشت. می گویی: خدایا! آنچه را كه باید در خزینه تاریخ می گذاشتی تا معنایی متعالیِ حیات بشر را محقق كنی با علی(ع) محقق كردی و لذا پیامبرت(ص) فرموده:«وَلَوْلا اَنْتَ یا عَلِیُّ لَمْ یُعْرَفِ المُؤْمِنُونَ بَعْدی» یعنی ای علی اگر تو در عالم نبودی، بعداز من، مؤمنان از غیرمؤمنان شناخته نمی شدند و خط هدایت تاریخی گم می شد.
در نظر بگیرید خدا بنا دارد؛ تاریخِ حیاتِ بشر را با انسان های خاص به محتوای حقیقی برساند. بعد می گوید: با این كه حضور اجتماعی سیاسی امیرالمؤمنین(ع) در اجتماع، با فراز و نشیب هایی همراه بود و آن حضرت با كارشكنی هایی روبه رو شد، ولی با این همه با حضور ایشان؛ خط هدایت گم نشد، هر چند آنچه باید می شد هنوز تحقق نیافته است.
«وَ كَانَ بَعْدَهُ هُدًی مِنَ الضَّلالِ وَ نُورا مِنَ الْعَمَی وَ حَبْلَ اللَّهِ الْمَتِینَ وَ صِرَاطَهُ الْمُسْتَقِیمَ لا یُسْبَقُ بِقَرَابَةٍ فِی رَحِمٍ وَ لا بِسَابِقَةٍ فِی دِینٍ وَ لا یُلْحَقُ فِی مَنْقَبَةٍ مِنْ مَنَاقِبِهِ یَحْذُو حَذْوَ الرَّسُولِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِمَا وَ آلِهِمَا وَ یُقَاتِلُ عَلَی التَّأْوِیلِ وَ لا تَأْخُذُهُ فِی اللَّهِ لَوْمَةُ لائِمٍ قَدْ وَتَرَ فِیهِ صَنَادِیدَ الْعَرَبِ وَ قَتَلَ أَبْطَالَهُمْ وَ نَاوَشَ ذُؤْبَانَهُمْ فَأَوْدَعَ قُلُوبَهُمْ أَحْقَادا بَدْرِیَّةً وَ خَیْبَرِیَّةً وَ حُنَیْنِیَّةً وَ غَیْرَهُنَّ فَأَضَبَّتْ عَلَی عَدَاوَتِهِ وَ أَكَبَّتْ عَلَی مُنَابَذَتِهِ حَتَّی قَتَلَ النَّاكِثِینَ وَ الْقَاسِطِینَ وَ الْمَارِقِینَ وَ لَمَّا قَضَی نَحْبَهُ وَ قَتَلَهُ أَشْقَی الْآخِرِینَ یَتْبَعُ أَشْقَی الْأَوَّلِینَ لَمْ یُمْتَثَلْ أَمْرُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فِی الْهَادِینَ بَعْدَ الْهَادِینَ وَ الْأُمَّةُ مُصِرَّةٌ عَلَی مَقْتِهِ مُجْتَمِعَةٌ عَلَی قَطِیعَةِ رَحِمِهِ وَ إِقْصَاءِ وَلَدِهِ إِلا الْقَلِیلَ مِمَّنْ وَفَی لِرِعَایَةِ الْحَقِّ فِیهِمْ»
و همانا علی بود كه بعد از رسول اكرم(ص) امت را از ضلالت و گمراهی و كفر و نابینایی به مقام هدایت و بصیرت میرسانید او رشته محكم خدا و راه مستقیم حق برای امت است
هیچكس به قرابت با رسول(ص) بر او سبقت نیافته و در اسلام و ایمان بر او سبقت نگرفته و نه كسی به او در مناقب و اوصاف كمال خواهد رسید
تنها قدم بقدم از پی رسول اكرم علی راه پیمود كه درود خدا بر هر دو و بر آل اطهارشان باد و علی است كه بر تأویل جنگ می كند و در راه رضای خدا از ملامت و سرزنش بدگویان باك ندارد
و در راه خدا خون های صنادید و گردنكشان عرب را بخاك ریخت و شجعان و پهلوانانشان را به قتل رسانید و سركشان را مطیع و منقاد كرد
و دلهایشان را پر از حقد و كینه از واقعه جنگ بدر و حنین و خیبر و غیره ساخت و در اثر آن كینه پنهانی در دشمن او قیام كردند
و به مبارزه و جنگ با او هجوم آوردند تا آنكه ناگزیر او هم با عهد شكنان امت و با ظالمان و ستمكاران و با خوارج مرتد از دین در نهروان بقتال برخاست
و چون نوبت اجلش فرا رسید و شقیترین خلق آخر عالم به پیروی شقیترین خلق اول
فرمان رسول اكرم را امتثال نكردند و درباره هادیان خلق یكی بعد از دیگر
و امت همه كمر بر دشمنی آنها بسته و متفق شدند بر قطع رحم پیغمبر(ص) و دور كردن اولاد طاهرینش جز قلیلی از مؤمنان حقیقی كه حق اولاد رسول را رعایت كردند
تا آنكه بظلم ستمكاران امت گروهی كشته و جمعی اسیر و فرقهایدور از وطن.
«فَقُتِلَ مَنْ قُتِلَ وَ سُبِیَ مَنْ سُبِیَ وَ أُقْصِیَ مَنْ أُقْصِیَ» هرچند بعد از علی(ع) و با شهادت آن حضرت و اولاد ایشان همه چیز به هم ریخته شد و كُشتند آن كس را كه كُشتند و نباید می كشتند و توهین كردند به آن كس كه توهین كردند و نباید توهین می كردند و تبعید نمودند آن كس را كه نباید تبعید می كردند.
از اینجا به بعد دقت كنید، یعنی آنچه باید می شد محقق نشد و در مسیر هدایت تاریخی بشر انحراف ایجاد كردند. ولی ما می دانیم آنچه باید بشود، حتماً می شود. یعنی پروردگارا! صحنه تاریخ را خواستند از اراده تو منحرف بكنند، ولی شأن انسان شأنی است كه نمی تواند بدون راه و رسم و فرهنگ علی بن ابیطالب(ع) به سر ببرد و به مقصدی كه اسلام به او وعده داده است برسد.
«وَ جَرَی الْقَضَاءُ لَهُمْ بِمَا یُرْجَی لَهُ حُسْنُ الْمَثُوبَةِ إِذْ كَانَتِ الْأَرْضُ لِلَّهِ یُورِثُهَا مَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَ الْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ وَ سُبْحَانَ رَبِّنَا إِنْ كَانَ وَعْدُ رَبِّنَا لَمَفْعُولا وَ لَنْ یُخْلِفَ اللَّهُ وَعْدَهُ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَكِیمُ فَعَلَی الْأَطَائِبِ مِنْ أَهْلِ بَیْتِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِمَا وَ آلِهِمَا فَلْیَبْكِ الْبَاكُونَ وَ إِیَّاهُمْ فَلْیَنْدُبِ النَّادِبُونَ وَ لِمِثْلِهِمْ فَلْتُذْرَفِ الدُّمُوعُ وَ لْیَصْرُخِ الصَّارِخُونَ وَ یَضِجُّ الضَّاجُّونَ وَ یَعِجُّ الْعَاجُّونَ»
و قلم قضا بر آنها جاری شد به چیزی كه امید از آن حسن ثواب و پاداش نیكو است چون زمین ملك خداست و هر كه از بندگان را بخواهد وارث ملك زمین خواهد كرد عاقبت نیك عالم با اهل تقوی است
و پروردگار ما از هر نقص و آلایش پاك و منزه است و وعده او قطعی و محقق الوقوع است و ابدا در وعده پروردگار خلاف نیست و در هر كار در كمال اقتدار و علم و حكمت است
پس باید بر پاكان اهل بیت پیغمبر و علی(ع) گریه كنند و بر آن مظلومان عالم ندبه و افغان كنند و برای مثل آن بزرگواران اشك از دیدگان بارند و ناله و زاری و ضجه و شیون از دل بركشند كه؛
یعنی شما در دعای ندبه این را با خودتان در میان می گذارید كه پس حالا چی؟ این كه می گویید: «اَیْنَ الْحَسَنُ اَیْنَ الْحُسَیْنُ اَیْنَ اَبْناءُ الْحُسَیْن»؛ یعنی كجایند حسن و حسین«علیهما السلام» و فرزندان آنها؟ پس معلوم است شما نمی پذیرید كه انسان و زندگی اش بدون این ذوات مقدسه معنی داشته باشد. اگرچه دشمنان این خاندان، عده ای را كشتند و عده ای را تبعید و اسیر كردند. شما هنوز می گویید: «اَیْنَ الْحَسَنُ اَیْنَ الْحُسَیْنُ اَیْنَ اَبْناءُ الْحُسَیْن» و ادامه می دهید كه: «صَالِحٌ بَعْدَ صَالِحٍ وَ صَادِقٌ بَعْدَ صَادِقٍ أَیْنَ السَّبِیلُ بَعْدَ السَّبِیلِ» كجایند انسان های صالح و صادق پیوسته تاریخ هدایت الهی؟ كجایند راه های پیوسته هدایت كه یكی بعد از دیگری برای هدایت بشر گمارده شده بودند؟ یعنی شما با گفتن این جمله دارید اعلام می كنید راهی را در تاریخ می شناسید كه این راه با معاویه و یزید و مأمون عباسی محقق نمی شود و این خیلی فهم می خواهد كه انسان بداند یك راهی هست با خصوصیات خاص، و فرهنگِ جهانخواران، بر خلاف اراده الهی فرهنگ پوشاندن این راه است و شما عامل تحقق راه حاكمیت اولیاء هستید.
«سیره و روش انسان های معصوم؛ مطلوب همه انسان های شایسته است، چرا كه معنی انسان و زندگی، به كمك آنها روشن می شود و برعكس، هركس به غیر از چنین انسان هایی و به حاكمیتی به غیر از حاكمیت آنها آرام بگیرد، به بدترین نحو خود را تسلیم فساد می كند، فسادی كه سراسرِ زندگی و روح او را فرا می گیرد، و شیعه و همه انسان های هوشیار بر این مسأله، واقف اند كه نباید این راه را گم كنند.»
روی این نكته فكر كنید كه امام زمان(عج) فقط برای آخر دنیا نیست. هر كس در زمانی كه حاكمیت، حاكمیت حق نیست، منتظر نباشد و تسلیم حاكمیت باطل بشود تمام فساد را در رگ و ریشه خود فرو كرده است و لذا ما این توجه هوشیارانه را دائم مدّ نظر داریم كه می گوییم: «أَیْنَ الْخِیَرَةُ بَعْدَ الْخِیَرَةِ أَیْنَ الشُّمُوسُ الطَّالِعَةُ أَیْنَ الْأَقْمَارُ الْمُنِیرَةُ أَیْنَ الْأَنْجُمُ الزَّاهِرَةُ اَیْنَ اَعْلامُ الدّین وَ قَواعِدُ الْعِلْم» یعنی؛ كجایند آن هایی كه از برگزیدگان خلق خدا بودند، كجا رفتند خورشیدهای تابان و اقمار فروزان و ستارگان درخشان حیات بشری،كجایند نشانه های دین داری و پایه های اندیشه و علم.
در این فراز از دعا موضوع توجه به رشته هدایت الهی مورد نظر است و وجود آن ها مورد سؤال شما است و شما در بستر تاریخ به جستجو می پردازید كه: كجایند نشانه های دین داری و قاعده های دانایی؟ چون می دانید هیچ وقت خداوند بشریت را به خود وانگذاشته، بلكه همواره چراغ هدایتی در پیش راه او قرار داده و حالا كه حاكمان ظالم جهان مانع ظهور آن نور هدایت شده اند، شما نارضایتی خود را از وضع موجود اعلام می دارید.
«اَیْنَ بَقِیَّةُاللهِ الَّتی لا تَخْلوُ مِنَ الْعِتْرَةِ الْهادِیَه» یعنی؛ كجاست آن «بقیّه اللّهی» كه از بین عترت هدایت گران - یعنی خانواده پیامبر(ص)- بیرون نیست.
از «بَقِیَّةُالله» ساده رد نشوید ؛یعنی خدا یك چیزی از انوار خودش را در این عالم باقی گذاشته است و ما را بدون آن نور كه جلوه و خلیفه اوست در این عالم رها نكرده است، یك چیز را گذاشته است كه ما از حضور خدا در زندگی محروم نباشیم و خدایی بودن خود را می توانیم به كمك آن «بقیّه الله» تأمین كنیم. كجاست آن كه خدا باقی گذارده برای نهایت تاریخ بشر كه آن، «لاتَخْلوُ مِنَ الْعِتْرَةِ الْهادِیَه»، از سلسله عترت هدایت گران و خانواده پیامبر(ص) بیرون نیست و نه تنها از قبیله ستمگران نیست، بلكه «اَلْمُعِدُّ لِقَطْعِ دابِرِالظََّلَمَة» كسی است كه ریشه ظالمان را قطع و نسل ستمگران به وسیله او منطقع می شود.
باید هوشیاری به خرج بدهید و كمی حوصله كنید تا جملاتی را كه در فرهنگِ دینی ما تكرار می شود درست بفهمیم، روح این جملات را متأسفانه بعضاً متوجه نمی شویم و چون نمی فهمیم اصلاً به نشاط نمی آییم سعی كنیم آرام آرام بفهمیم و به نشاط آییم و به سادگی از آنها نگذریم.
«آری همان طور كه خیانت است ، انسان ها را به آرزوها و آرمان های خیالی مشغول كنیم و از واقعیات زندگی خارجشان نماییم، این نیز خیانتی بزرگ است كه انسان را از واقعیات بزرگ زندگی اش غافل نگه داریم و به بهانه ارتباط با واقعیت، او را در پایین ترین سطح واقعیت نگهداریم و نگذاریم انرژی های عقلی و قلبی و عملی او به سوی عالی ترین واقعیات و آرمان های بزرگ سیر كند.»
[5]- دعا كنید خدا توفیق دهد یك بار به طور مفصّل دعای ندبه را بحث كنیم، آن هم با توجه به روایاتی كه در كتب اهل سنت هست. فعلاً این نگاه زنجیر وار را با ما بیایید تا ببینیم به كجا می رسیم.
[6]- برای بررسی بیشتر روی «بقیّه الله» و «بقیّه الله الاعظم»، به نوشتار «معنی و عوامل ورود به عالم بقیّه الله» رجوع شود.
توجه به خدا و توجه به امامت و توجه به امام زمان(عج)، توجه به واقعیّات موجود است ولی توجه به واقعیّاتی موجود و متعالی. آری امام مهدیِ ما، موعودِ موجود است. فرهنگی كه گفت موعود هست ولی این موعود؛ الآن موجود نیست، ضربه خورد. تقریباً همه ادیان معتقد به موعود هستند، ولی این عقیده به تنهایی، بشر امروز را و امروز بشر را نجات نمی دهد! موعود خداوند غایت زندگی فردی و اجتماعی بشر است و غایت هر چیز در مرتبة خودش موجود است و افراد و جوامع باید تلاش كنند تا به آن دست بیابند. آری! واقعیتِ متعالیِ موجود، زمینه ظهور می خواهد نه آن كه بعداً موجود شود و بیاید. موعود ما الآن هست، [7] شما موانع را برطرف كنید تا او ظاهر شود ولی در هر حال و در عین غیبت، در حال تأثیر گذاری است، چون موجود است. بشر وقتی كه از موعودِ موجودش - كه خدا او را در زندگی بشر گذارده - غفلت كند در واقع از زندگی واقعی محروم می شود، و این مسئله روشن است، آن هایی كه انسان را از واقعیّات متعالی جدا می كنند خودشان بزرگی های دروغین می سازند و به كمك تبلیغات، آن را به بشر تحمیل می كنند و می خواهند كه انسان ها از آنها تبعیت كنند. آن هایی كه ما را از افق بلند تاریخِ زندگیِ انسانِ معنوی فاصله می دهند آیا خودشان پیشنهادی جز پذیرفتن وضعیت موجود جهان را دارند؟ پذیرفتن وضع موجود كه پذیرفتن زشتی ها و پلشتی هاست! آیا تسلیم شدن در مقابل این قدرت های دروغین جهان، انحطاط انسان در همه ابعاد فرهنگی، سیاسی و اقتصادی نیست؟ پس واقعیّات بزرگ و متعالی موجود در عالم را كه وعدة بزرگ الهی است، نباید فراموش كرد.
آنچه ممكن است از آن غفلت شود این است كه متوجه نیستیم همین كه تسلیم قدرت های غیرالهی به عنوان «واقعیت» شدیم فقط تسلیم نشده ایم، بلكه تمام فرهنگ زشت آن را فرهنگ حقیقی پنداشته ایم؛ به این دلیل است كه می گوییم این جهان در شرایطی كه در غفلت از موعودِ موجود است، از بین می رود. جهان بی موعود در همان لحظه شروعش، رو به نابودی است و جهانی كه موعود خودش را بشناسد و نظر خود را از او بر نگیرد، هر لحظه زنده است، زیرا انسان ها همین حالا دو شكل زندگی می كنند و آنكه موعودِ موجود ندارد، همین حالا گرفتاری در پوچی ها را زندگی پنداشته است.
پس واقعیّات بزرگ را نباید فراموش كرد، به همین جهت شما در دعای ندبه می گویید: «اَیْنَ الْمُنْتَظَرُ لِاِقامَةِ الْاَمْتِ وَ الْعِوَج» كجاست آن امیدی كه هر كجی و انحرافی را راست می كند. این توجه، توجه به واقعیتی بسیار فعّال و مؤثّر و جهت دهنده است، چه این توجه به حضور غائبانه او باشد و چه این توجه و امید به ظهور او در آینده. این قسمت از دعای ندبه موجب می شود تا از واقعیت های متعالی زندگی غافل نباشیم و تسلیم ظلمات آخرالزمان نگردیم.
همین حالا یك نگاهی داشته باشید به جوانی كه به معنای واقعی منتظِر است. ملاحظه كنید چه احساسی در زیر این آسمان دارد. وقتی دل انسان به وجود مبارك امام منتظَر(عج)به عنوان آرمانی ترین انسان و در اوج كمال انسانی، نظر كند، امامی كه هم اكنون هست، نه این كه بعداً می آید، چنین دلی با جلب نظر مبارك آن حضرت، هم اكنون در مبادی میل خود از كجی راست می گردد. اگر شما می بینید انتظار برای بعضی ها حیات بخش نیست برای این است كه یا اصلاً جایگاه موعود در زندگی فرد و اجتماع را نمی شناسند یا موجود بودنش را نمی فهمند. این هم كه انتظار نمی شود! انتظار حقیقی همین حالا مبادی میل انسان منتظِر را عوض می كند. همین كه نظر به وجود مبارك موعود بیاندازد و معنی او را بفهمد و روی این اعتقاد كار كند و جایگاهش را در هستی پیدا كند، كجی هایش راست می شود – اصلاً جنس امام موعود در همه هستی اقامة اَمْت و عوَج، یعنی راست كردن هر كجی است - و چنین انسان منتظِری شایستگی برای سربازی در ركاب موعود بعد از پایان غیبت او را پیدا می كند. چنین دلی را زشتی ها و كجی های زمانه نمی رباید. آیا چنین انسانی را تهاجم فرهنگی می تواند بدزدد؟
[7]- برای روشن شدن این مطلب كه امام مهدی(عج) هم اكنون موجودند، می توانید به كتاب «مبانی معرفتی مهدویت» رجوع بفرمایید.
«دل جوان منتظرِ امام زمان، هم كجی ها را می شناسد - چون با زمانة غافل از امام معصوم آشتی نكرده و به آن تن نمی دهد- و هم خود را عضو فعال مدیریت بزرگ الهی برای حاكمیت حق در متن تاریخ می شناسد و خود را در چنین اردوگاهی احساس می كند».
این حرف نباید فقط در یك قالب احساساتی برای ما مطرح باشد. اول باید وجود امام زمان(عج) ثابت شود و بعد چگونگی وجود و حضور او در هستی بررسی شود تا نقش انتظار در زندگی ما مؤثر بیفتد. تنها با شعار دادن، چیزی حل نمی شود. دعای ندبه؛ فرهنگ عده ای است كه بودِ امام را می شناسند و حسّشان حس ارتباط با امام است.
«انسانی كه احساس حضور در اردوگاه حاكمیت حق، در نهایت تاریخ را داشته باشد، این انسان هم اكنون خودش یك اَبَرمرد است. او خودش را سرباز آن كسی می داند كه عصاره همه رهبری های باشكوه و حق گرای تاریخ است».
برخی از جوانان را شما می بینید در این احوالات هستند. در چهر ه شان نور شكوه رهبری الهی با همه كبریایی اش نمایان است. مسلّماً سرباز چنین كسی كه عصاره همه پیامبران و اولیاء است، خودش ابرمرد است. آیا چنین سربازی همان اراده مصمّم و زلالی نیست كه چون پاره های فولاد تیز و برنده است؟ و لذا روی این جمله باید فكر شود كه:
«در دوران غیبت - وقتی كه امام معصوم حاكم نیست - هر كس، به غیر از منتظران واقعی، یا زبون و منفعل و ستم پذیراست و یا ستمگر.»
هركس می خواهد باشد، اگر به چیزی پایین تر از برترها، خودش را مشغول كرده باشد نمی تواند ستمگر و یا ستم پذیر نباشد. مسئله ولایت فقیه و نظام اسلامی براساس همین عقیده بحمدالله به وجود آمده كه لااقل حالا كه خود امام معصوم حاضر و حاكم نیست، فكر ائمه توسط كارشناس آگاه به احادیثِ آن عزیزان یعنی فقیه، در جامعه جاری باشد و انتظار، از این طریق معنی عملی به خودبگیرد.
«اَیْنَ الْمُرْتَجی لِاِزالَةِ الْجَوْرِوَالْعُدْوان»؛ كجاست او كه امید داریم اساس ستمگری ها و دشمنی ها را از بین ببرد؟ آیا كسی هست كه این جمله را نگوید و بتواند زیر این آسمان، جان و قلبش زنده نگهدارد و گرفتار سیاه كاری های ستمگران نشود؟ یك جمله ملاك نیست، فرهنگ مطرح در این جمله ملاك است. در این فراز از دعا می گویی: كجاست آن امید ما برای از بین بردن ستم و ستمگران و هرگونه دشمنی با حق. این سخن كسی است كه متوجه است تاریخ زنده است و به سوی یك حقیقت نهایی سیر می كند و لذا به واقعیات ساختة دست ستمگران، به عنوان سرنوشتی كه نمی توان از آن فرار كرد، تن نمی دهد. شما برای این كه بفهمید از این جمله چقدر كار می آید یك نگاه به دنیای امروز بیندازید. دنیا چطور شد كه به این روز افتاد؟ این همه تسلیم فرهنگِ باطلِ غرب شدن، ریشه اش در كجاست؟ همه مردم دنیا كه نمی خواهند این قدر بد باشند و این قدر هم بد نیستند ولی چرا ستم این همه قوت دارد؟ چرا ستم چهره حقّانیّت به خود گرفته است؟ برای این كه طلب و تمنّای نابودی ظلم و دشمنی در بشر فرو نشسته و هركس مشغول زندگی خود شده است، لذا برای این كه تو گرفتار این فرسودگی و پوچی نشوی، می گویی: «اَیْنَ الْمُدَّخَرُ لِتَجْدیدِ الْفَرائِضِ وَ السُّنَن» یعنی؛ كجاست آن كس كه برای تجدید فرائض و سنن الهی ذخیره شده؟ وقتی چنین آینده ای در صحنه آرزوها و آرمان های انسان ها زنده ماند، هرگز ستم و دشمنی پا نمی گیرد. شما در این جمله می گویید: كجاست آن ذخیرة الهی كه برای برگشت جهان به سوی سنن و آداب و قوانین خدا ذخیره شده است. آری این سخن، سخن چشمِ واقعیت بینی است كه واقعیت ها را فقط در حد حركات وضع موجود نمی نگرد بلكه كمی سرش را از واقعیت های وضع موجود بالاتر برده است و به ذخیره های عالم هستی نیز نظر انداخته است و تلاش می كند نقش و تأثیر آن حضرت را در نظام بشری هر چه بیشتر كند تا إن شاءالله به ظهور و تأثیر نهایی اش منجر شود. لذا در ادامه می گویی:
«أَیْنَ الْمُتَخَیَّرُ لِإِعَادَةِ الْمِلَّةِ وَ الشَّرِیعَةِ أَیْنَ الْمُؤَمَّلُ لِإِحْیَاءِ الْكِتَابِ وَ حُدُودِهِ أَیْنَ مُحْیِی مَعَالِمِ الدِّینِ وَ أَهْلِهِ»
كجاست آن كه برای برگردانیدن ملت و شریعت مقدس اسلام اختیار گردیده كجاست آن كه آرزومندیم كتاب آسمانی قرآن و حدود آن را احیا سازد كجاست آن كه دین و ایمان و اهل ایمان را زنده گرداند
در ادامه می گویی: «اَیْنَ قاصِمُ شَوْكَةِ الْمُعْتَدین» كجاست آن خردكننده شوكت و شكوه تجاوزگران، «اَیْنَ هادِمُ اَبْنِیَةِ الشِّرْكِ وَ النِّفاق أَیْنَ مُبِیدُ أَهْلِ الْفُسُوقِ وَ الْعِصْیَانِ وَ الطُّغْیَانِ أَیْنَ حَاصِدُ فُرُوعِ الْغَیِّ وَ الشِّقَاقِ أَیْنَ طَامِسُ آثَارِ الزَّیْغِ وَ الْأَهْوَاءِ أَیْنَ قَاطِعُ حَبَائِلِ الْكِذْبِ وَ الافْتِرَاءِ أَیْنَ مُبِیدُ الْعُتَاةِ وَ الْمَرَدَةِ»كجاست منهدم كننده سازمان های شرك و نفاق، كجاست آن كه اهل فسق و عصیان و ظلم و طغیان را نابود میگرداند كجاست آنكه نهال گمراهی و دشمنی و عناد را از زمین بر میكند
كجاست آن كه آثار اندیشه باطل و هواهای نفسانی را محو و نابود میسازد كجاست آن كه حبل و دسیسه های دروغ و افتراء را از ریشه قطع خواهد كرد
تا آنجا كه می گویی: «اَیْنَ مُسْتَأصِلُ اَهْلِ الْعِنادِ وَ التَّضْلیل وَ الْاِلْحاد» كجاست آن كه هم عناد و لجبازی و گمراهی را و هم بی دینی را ریشه كن می كند؟
راستی این بی حرمتی به خدا نیست كه تصور كنیم خدا انسان ها را با ستمگران واگذارده است و آیا این بی حرمتی به گوهر انسان نیست كه امنیت ستمگران به بهانه این كه «خشونت به هر شكل مردود است» پذیرا شویم؟ آیا خداوند جریانی را در این عالم قرار نداده است تا ریشه این شرك و نفاق و عناد را بكند، تا ما با او همدست و همداستان شویم؟ شما در این سخنان بر این اعتقاد بزرگ باقی مانده اید و پای می فشارید كه آری جریانی هست و این جریان ریشه همه بدی ها را می كَند و ما در عین آمادگی، در انتظار همراهی با او هستیم، جریانی كه خداوند در بنیه تاریخ بنا نهاده و انسان ها منتظر اویند.
امام زمان(عج) فریب این شعارها را نمی خورد كه «همه جا باید لبخند باشد و دوره خشونت گذشته است». شما می دانید كه در دوره امام زمان(عج) ستمگران اگر توبه هم بكنند توبه شان پذیرفته نیست؛ [8]دیگر در آن زمان فرصت داده نمی شود، همه آنهایی كه تا آن زمان هنوز بر فساد خود باقی اند، باید كشته شوند [9]و همان گونه كه افرادِ منتظِر تمام آرزوهایشان را ظهور امام زمان(عج)قرار داده اند و نمی توانند به طرف ایشان جلب نشوند، طرف مقابل هم دیگر نمی تواند پابه پا و تعلّل كند. آن زمان، زمانی است كه ظلم باید ریشه كن شود و نفاق نمی تواند حیات داشته باشد. [10]فرهنگ بشر فرهنگی است كه باید به ثمر برسد. شما روی این مطلب فكر كنید كه در زمان ظهور، كارهای نیمه كاره انبیا و اولیا باید به نتیجه نهایی برسد. آن جا دیگر قصه، قصه ابوسفیان نیست كه به این طرف خندق بیاید و منافقانه انقلاب پیامبر(ص) را برباید. آنهایی كه به خدا چنین گمان زشتی دارند كه معتقدند در این دنیا، هم ما هستیم و هم این ستمگران و باید یك طوری با آنها به سر كنیم و آنها را به رسمیت بشناسیم، آیا به جهت چنین پندار زشت نیست كه چوب ستم را بر سر و پشت خود می پذیرند؟ آیا واقعاً خدا چنین كاری را بنا گذاشته است، یا ما برنامه حاكمیت ستم را خودمان ریخته ایم؟ آیا كسانی كه گمان كرد ه اند خدا آنها را با ستمگران واگذاشته است وبه حیاتی بالاتر نمی اندیشند، خودشان بهترین وسیله برای تحقق فرهنگ ستم نیستند؟ مبلّغ حاكمیت ستم كسی است كه معتقد باشد دیگر خدا ما را با همین ستمگران واگذاشته است. این شخص قدرت موجود ستمگران را می پذیرد، نه قدرت معهودِالهی را. خداوند به ما افق دیگری را نشان داده است كه در آن افق، برتری با اولیای خداست و نه با دغل كاران و خون ریزان. لذا با تمام امید می گوییم:
«اَیْنَ مُعِزُّ الْاَوْلیاء وَ مُذِلُّ الْاَعْداء» كجاست آن كه اولیای خدا را عزیز و دشمنان خدا را خوار می كند؟
«اَیْنَ جامِعُ الْكَلِمَةِ عَلَی التَّقْوی» كجاست آن كس كه مردم را بر گرد نور تقوی جمع می كند، آن كه فرهنگ انسانِ با تقوی را تدوین می كند؟ زیرا ما نمی توانیم فرهنگ كفر را به عنوان فرهنگ اصلی تاریخ بپذیریم و نسبت به حاكمیت حق بی تفاوت باشیم. در چنین فرهنگی است كه انسان اگر نتواند وضع كفر را به هم بزند لااقل هرگز همرنگ كفر نمی شود و لذا یك قدم به سوی رهایی پیش برده است و می فهمد حاكمیتی در پیش است كه حكم خدا را از آسمان برای بشر می آورد و نمی گذارد مثل وضع موجود راه بشر به سوی آسمان بسته شود، بلكه جهان را براساس تقوی حركت می دهد.
[8]- بحارالانوار ج52 ص176
[9]- از حضرت صادق(ع) هست: «فَاِذا قامَ قائِمُنَا سَقَطَتِ التَّقِیه وَ جَرَّدالسَّیف وَ لَمْ یَأخذ مِنَ النّاسِ وَ لَم یُعْطِهم اِلاّ بالسَّیْفِ» یعنی؛ چون قائم ما قیام كند، دیگر تقیه تمام می شود و شمشیر از غلاف بیرون می آید و حقی را نمی ستاند و به صاحب حقی نمی رساند مگر با شمشیر.
[10]- محمدبن مسلم گوید:از امام باقر«ع» شنیدم فرمود: «اگر مردم می دانستند كه قائم(عج) وقتی خروج كند چه كشتاری از مردم به راه می اندازد بیشتر آن ها دوست می داشتند كه او را نبینند، بدانید كه او از قریش شروع می كند و جز با شمشیر با آن ها معامله نمی كند تا این كه بیشتر مردم می گویند: «این از آل محمد نیست، اگر از آل محمد بود رحم داشت». (اثبات الهداه ج3 ص539 روایت 500 نقل از كتاب ظهور نور از علی سعادت پرور ص197
«اَیْنَ بابُ اللهِ الَّذی منِْهُ یُوْتی» كجاست راه خدایی كه از آن راه، خدا با بندگانش مرتبط می شود؟ یعنی امامِ معصوم باب الله است و باید با حاكمیت امام معصوم راه جامعه به سوی خدا باز شود.
این فراز در جای خود معارف بلندی را به همراه دارد كه در مباحث دیگر از نظر معرفتی به دعای ندبه توجه شده است، مختصری به آن پرداخته ایم. همین قدر بدانید كه اسم «الله» مظهر دارد و مظهر او باید انسان كامل باشد كه جامع همه اسماء الهی است و لذا هركس خواست با «الله» ارتباط پیدا كند از طریق امام زمان(عج) این كار برایش ممكن می شود و لذا او را باب الله می نامند و با نظر به مقام آن حضرت راه ارتباط با خدا برای اُنس با همه اسماء الهی برایش باز می شود.
«اَیْنَ وَجْهُ اللهِ الَّذی اِلَیْهِ یَتَوَجَّهُ الْاَوْلِیاء» كجاست آن وجه الهی كه اولیا و دوستان خدا از طریق او به خدا مربوط می شوند؟
«اَیْنَ السَّبَبُ الْمُتَّصِلُ بَیْنَ الْاَرْضِ وَ السَّماء» كجاست ریسمان و وسیله اتصال بین زمین و آسمان؟ شاید برای اُنس با این فراز از دعا یك عمر تلاش نیاز است. وقتی مردم گرفتار زمین شدند و شعار «هیچ چیز مقدّس نیست» [11]معنا پیدا می كند. وقتی ما از آسمان منقطع شدیم واقعاً هیچ چیز مقدّس نیست؛ ولی چرا هیچ چیز مقدّس نیست و همه مقدّسات مرده است؟ چرا فضای جامعه طوری بشود كه كسی بیاید بگوید هیچ چیز مقدّس نیست؟ یعنی آیا وقتی مردم گرفتار زمین شدند و شعار هیچ چیز مقدّس نیست معنا پیدا كرد ما هم باید به شعار هیچ چیز مقدّس نیست تن دهیم یا ببینیم چه شده است كه همه چیز زمینی و غیر مقدّس شده است و چرا آن شرایطی كه زمین را به آسمان قدس وصل می كند و همه چیز مقدّس شود، از بین رفته است؟
«آن كه در زمان غیبت منتظر نیست حتماً از نامقدّسی وضع موجود دلواپس نیست و گرفتار جاهلیت دوران است، دورانی كه دیگر هیچ چیز مقدس نیست.»
آیا شما نمی خواهید درس خواندن و ازدواجتان، سیاست و حكومت و اقتصادتان، بیداری و خوابتان و همه چیزتان معنوی و مقدس باشد؟ اگر این زندگی مقدس را می خواهید، شرطش این است كه آسمان معنویت به زمین وصل باشد و این امر به به صحنه آمدن واسطه فیض هستی یعنی حضرت صاحب الامر ممكن می شود. این است كه حتماً باید یكی از اهداف و تمنّاهای بزرگ ما این باشد كه از خدا بخواهیم: «اَیْنَ السَّبَبُ الْمُتَّصِلُ بَیْنَ الْاَرْضِ وَ السَّماءِ» یعنی چشممان به كسی باشد كه زندگی زمینی را از نامقدّسی در می آورد و به عالم قدس متصل می كند. یعنی هم او كه واسطه فیض بین خدا و بندگان است در صحنه زندگی فردی و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی، تصمیم گیرنده باشد. [12]در آن شرایط است كه تمام مناسبات زندگی انسانی با نور وِلایت آن حضرت نورانی و مقدس می شود.
«باید به فرهنگی فكر كرد كه جبهه سیاه نامقدس و شیطانی شده وضع موجود را فتح كند و پرچم های هدایت به سوی قدسی شدن را برافراشته سازد.»
ولذا است كه می گویی:
«اَیْنَ صاحِبُ یَوْمِ الْفَتْحِ وَ نَاشِرُ رَایَةِ الْهُدی» كجاست صاحب روز فتح و آزادی از ظلمت سیاه و گمراهی و صاحب روز گستراننده پرچم هدایت به سوی آنچه باید باشد، همین كه می گویید: «اَیْنَ» یعنی الآن نیست ولی در جستجوی آن هستی چون امكان شدن آن وجود دارد.
«سال هاست برای پوساندن ما در وضع موجودِ زندگی حیوانی، به ما گفته اند كه باید حالت متوقّع و انتظار وضع برتر، نداشته باشید، چون خواستند ما كسانی را بپذیریم كه حجاب حقیقت اند.»
[11]- این سخن در فرهنگِ پشت به دین كرده غرب مطرح است، ولی متأسفانه عده ای از روشنفكران ما با طرح آن خواستند روحانیت و مرجعیت را از صحنه خارج كنند.
[12]- نظام ولایت فقیه شروع فرهنگ مباركی است جهت آن ظهور مبارك
از روزی كه درِ خانه اهل البیت را بستند، حاكمان روم و حاكمان بغداد همه یك پیشنهاد داشتند و آن این كه ما را بپذیرید و به دور ما بگردید و اگر هم باید انتظار چیزی را بكشید انتظارتان همین باشد كه ما زندگی حیوانی شما را رونق بیشتر ببخشیم و بس. نهایتاً ما را به لذت مشغول می كنند تا از هدایت و فتح حقایق غیبی دم نزنیم. ولی هدایتگران معصوم به ما آموختند كه بگویید:
«اَیْنَ صاحِبُ یَوْمِ الْفَتْحِ وَ نَاشِرُ رَایَةِ الْهُدی» این جمله یعنی این كه وقتی كسانی ما را به پاسداری فرهنگ ستم مشغول كرده اند و ما را نگهبان روزگار سیاهِ هر چه بیشتر زمینی شدنِ خود نمود ه اند، روح بیدار انسان فرهیخته در یك بیدار باش، بر خلاف همه این القائات، ندا سر می دهد كه چه نشسته اید؟ به افق برتر و اصیل و پاك و به صاحب روز پیروزی حق بر باطل، چشم بدوزید و بگویید: «أَیْنَ مُؤَلِّفُ شَمْلِ الصَّلاحِ وَ الرِّضَا، اَیْنَ الطّالِبُ بِذُحُوْلِ الْاَنْبِیاءِ وَ اَبْناءِ الْاَنْبِیا»؛ یعنی؛ كجاست آن كس كه پریشانی های خلق را اصلاح و دل ها را خشنود می سازد، كجاست آن كس كه ظلم و ستمِ امت بر پیغمبران و اولاد پیامبران را دادخواهی می كند. معنی اصلی فلسفه وجودی امام در این قسمت به خوبی نهفته است: می گویی كجاست اصلاح كننده امور امت و خواهان انتقام انبیاء و فرزندان انبیاء؟ یعنی انبیاء آمدند و در مزرعه حیات بشر بذر پاشیدند، ولی موفق به خوشه چینی نهایی نشدند. و در راه تحقق توحید كشته شدند ولی راه خود را منقطع نمی دانستند، و موحدان تاریخ منتظر بودند تا انتقام گیرنده چون آن ها به صحنه بیاید و انتقامشان را بگیرد. آیا گمان كرده اید سیر تاریخیِ حضور انبیاء، یك حركت كور و بی ثمر بود؟ آیا این عالی ترین فیض خدا بر بشریت، یعنی حضور انبیاء در لحظه لحظه تاریخ بشر، یك حادثه گذشتنی است و یا یك حضور دائمی است كه صورت نهایی دارد؟ یك درخت در عین حالی كه رشد می كند خبر از این می دهد كه من تا رسیدن به میوه هنوز جا دارم كه حركت كنم. انبیا یك لحظه ما را تنها نگذاشتند و انبیا فیض خدا بر بستر زندگی زمینی بشر بودند. در زندگی باید به آن صورت و افق نهایی نگریست و امروز هم اگر پیامبراسلام(ص) زنده بود به حضرت مهدی(عج) می نگریست. [13]
اگر در روایاتی كه از طریق ائمه معصومین(ع) به ما رسیده دقت كنید می بینیم كه همه انبیاء و اولیاء به ظهور نهایت حركت توحیدی خود نظر دارند. حضرت امیرالمؤمنین(ع) می فرمایند: «قائم ما كه بیاید» [14] ، حضرت امام صادق(ع) می فرمایند: «قائم ما كه بیاید»[15] . همه پیامبران می فرمایند: «مهدی ما كه بیاید»....
نگاه به نهایی ترین مرحله تاریخ، شرط صحیح نگاه كردن به پرتو حكم خدا در همه تاریخ است.
آیا نباید منتظر برآیند كارهای انبیاء و اولیا بود؟ آیا خون حسین(ع) و اصحاب بزرگ او یك درخشش بزرگ را در انتهای تاریخ به نمایش نخواهد گذاشت؟ مگر یك مادر برای تولد فرزندش نباید صبر كند تا فرزند آماده تولد گردد؟ مگر نه این است كه او بعداز نه ماه، فرزند به دنیا می آورد؟ مگر مادرِ روزگار در حیات دائمی خود اجازه می دهد كه نطفه هایی كه بهترین بندگان خدا یعنی پیامبران و اولیاء معصومیندر زمین كاشته اند بی ثمر بماند؟ نگاه كن به واقعی ترین صحنه تاریخ یعنی به مهدی موعود و بگو:
«اَیْنَ الطّالِبُ بِدَمِ الْمَقْتولِ بِكَرْبَلا» یعنی؛ كجاست آن كس كه انتقام خون های ریخته شده در كربلا را خواهد گرفت. این یك اعتقاد بزرگ توحیدی است كه خون شهدای كربلا منشأ ظهور حضرت مهدی(عج) می شود و آن حضرت انتقام آن خون ها را از فرهنگی كه به قتل حسین و اصحاب او مبادرت ورزید می گیرد. اگر نتوانیم این نكته را به خوبی در عقیده خود جای دهیم، یا خدا را نمی شناسیم یا امام حسین را، یا حضرت حجت(عج) را. امام حسین(ع) خوب می داند این خونی كه در كربلا برزمین ریخت در ثمره نهایی تاریخی خود غوغا می كند؛ حسین(ع) قدر خودش را می داند و به همین جهت خون ها را به آسمان می پاشید و راوی می گوید: به خدا قسم یك قطره از آن خون هایی كه به آسمان پاشید به زمین برنگشت، یعنی این خون ها، زمینی نیست كه پس از مدتی فراموش شود، بلكه منشأ تحولی بزرگ خواهد شد و زمینه ظهور حجت خدا را فراهم می كند و لذا بر اساس همین عقیده می گویی: كجاست آن گوهر نتیجه كار همه انبیاء و اولیاء كه عملاً خون های شهدای كربلا را به ثمر خواهد رسانید؟
«أَیْنَ الْمَنْصُورُ عَلَی مَنِ اعْتَدَی عَلَیْهِ وَ افْتَرَی أَیْنَ الْمُضْطَرُّ الَّذِی یُجَابُ إِذَا دَعَا أَیْنَ صَدْرُ الْخَلائِقِ ذُو الْبِرِّ وَ التَّقْوَی أَیْنَ ابْنُ النَّبِیِّ الْمُصْطَفَی وَ ابْنُ عَلِیٍّ الْمُرْتَضَی وَ ابْنُ خَدِیجَةَ الْغَرَّاءِ وَ ابْنُ فَاطِمَةَ الْكُبْرَی»
كجاست آنكه خدا بر متعدیان و مفتریان و ستمكارانش او را مظفر و منصور میگرداند
كجاست آنكه دعای خلق پریشان و مضطر را اجابت میكند كجاست امام قائم و صدر نشین عالم دارای نیكوكاری و تقوی
كجاست فرزند پیغمبر محمد مصطفی(ص) و فرزند علی مرتضی(ص) و فرزند خدیجه بلند مقام و فرزند فاطمه زهرا بزرگ ترین زنان عالم.
عنایت داشته باشید در این قسمت های از دعا چه سخنانی را بر زبان می رانید. در واقع با گفتن این جملات اظهار می دارید ما در بستر سنن جاری حضرت رب العالمین در حال انجام نقش خود هستیم و هیچ حركتی در این عالم سرگردان و بی حساب نیست و هركس در شرایط تاریخی خود می تواند از جنبه ظلمانی روزگار خود فاصله بگیرد و به جنبه مثبت و نورانی تاریخ خود بپیوندد و یك لحظه نظر خود را از نور نهایی برنگرداند.
[13] - پیامبر(ص) فرمودند: .«وَالَّذی بَعَثْنی بِالْحَقِّ بَشیراً ،لَوْ لَمْ یَبْقِ مِنَ الدُّنیا اِلّا یَوْمٌ واحدٌ لَطَوَّلَ الله ذالِكَ الْیَوم حَتّی یَخْرُجَ فیهِ وَلَدی الْمَهدی» می فرمایند: قسم به خدایی كه مرا مبعوث كرد تا از خوبیها خبر بدهم اگر از دنیا نمانده باشد مگر یك روز، خدا آنقدر آن روز را طولانی می كند تا این كه مهدی كه فرزند من است، ظهوركند. «فَیَنْزِلُ روحُ اللهِ عیسَی بنَ مَریَمَ فَیُصَلّی خَلْفَهُ» عیسی بن مریم نازل می شود از آسمان و پشت سر فرزندم نماز می خواند، «وَتُشَرِّقُ الْاَرضُ بِنورِ رَبِّها». زمین به نور ربش نورانی می شود.«وَ یَبْلُغُ سُلطانُهُ الْمَشرِقَ وَ الْمَغْرِبَ» حاكمیت فرزندم كه حاكمیت اسلام نهایی است، مشرق و مغرب را فرامی گیرد. (ما از محتوی روایت به خصوص قسمت آخرش كه بحث رفع غیبت عیسی(ع) را نیز خبر می دهد و این كه زمین حالت معنوی قیامت به خود می گیرد، فعلاً رد می شویم).
[14] - قال علی(ع): یا كمیل! ما مِنْ عِلْمٍ اِلاّ وَ اَنَا اَفْتَحُهُ وَ ما مِنْ سِرٍّ اِلاّ والْقائمٌ یَخْتِمُهُ (تحف العقول ص260)
[15] - امام صادق(ع) به سدیر می فرمایند: قائم ما غیبتی دارد كه طولانی می شود
«آن كس كه غایت تاریخ را می شناسد و می فهمد كه عصاره كار همه انبیا و اولیا در ظهور انسانی كامل و رهبری بزرگ، در زمین محقق می گردد، دیگر به هیچ كار بی ریشه ای در زمین دل نمی بندد و همه كارها را براساس كار امام مهدی(عج) ارزیابی می كند و خود را از زنجیره جهت دارِ كار حضرت آدم تا حضرت مهدی(عج) هرگز خارج نمی كند و خارج نمی پندارد.»
امروز ما در كجای تاریخ هستیم؟ مگر ما در دل یك زنجیره ای نیستیم كه به اراده خدا از آدم شروع شده است و به انتها می رسد؟ امروز ما زنده ایم به وجود فردایی كه میوه تاریخ است و هم اكنون داریم با آن فردا و در آن فردا زندگی می كنیم و خود را در چنین زنجیره ای احساس می كنیم، گویا شیعه آخرین جزء این زنجیره مبارك است.
«اگر شیعه همواره با امام زمانش در تماس نیست لااقل به او و مقصد او خوب می اندیشد تا نه دلش از نور مهدی(عج) محروم باشد و درنتیجه دلش هرزه و بی ثمر گردد، و نه كارش، كار بی ریشه و پوسیده ای گردد، چرا كه حضور مهدی(عج) در نهایت كار، معنی دهنده به سراسر تاریخ، و به همه انسان ها است و آن كس كه از او جدا شد خود را در بی مقصدی و پوچی گرفتار خواهد كرد.
همه هستی به انتهای پرثمر خود در سیر و در شوق هستند؛ وقتی زمین آنچه به واقع باید محصول بدهد در زمان مهدی(عج) است، پس اگر انسان به آن مقصد نیندیشد به قله ثمردهی خود نظر نكرده است و حالت بی ثمری خود را پذیرا شده است و این، همه مرگ است و همه سوء ظن به خدا. وقتی آدم ها به تمام وجوه نهایی زندگی زمینی خودشان فكر نكنند و به وضع موجودشان تسلیم شوند، به پایان انسانیت خود رسیده اند.»
شما در روایات دارید كه در زمان حضرت امام مهدی(عج) زمین به نهایی ترین ثمره خود می رسد،[16] این را ساده نگفته اند، به واقع این طور است. همان طور كه در روایات داریم یاران امام مهدی(عج) روی هر قسمتی از زمین كه راه بروند این قسمت زمین نسبت به زمین كنار خود فخر می كند كه یاران مهدی(عج) روی من راه می روند. چرا؟ مگر این زمین برای چه به وجود آمده است؟ مگر نه این است كه تمام عالم باید بستر پروریدن عالی ترین نحوه وجود انسانی بشود؟ معلوم است كه زمین به چنین انسانی افتخار می كند، چون خلقت زمین هم برای همین بوده است. و این است كه با توجه به این مقدمات با یك دنیا امید می گویی:
«بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی وَ نَفْسِی لَكَ الْوِقَاءُ وَ الْحِمَی یَا ابْنَ السَّادَةِ الْمُقَرَّبِینَ یَا ابْنَ النُّجَبَاءِ الْأَكْرَمِینَ یَا ابْنَ الْهُدَاةِ الْمَهْدِیِّینَ یَا ابْنَ الْخِیَرَةِ الْمُهَذَّبِینَ یَا ابْنَ الْغَطَارِفَةِ الْأَنْجَبِینَ یَا ابْنَ الْأَطَائبِ الْمُطَهَّرِینَ یَا ابْنَ الْخَضَارِمَةِ الْمُنْتَجَبِینَ یَا ابْنَ الْقَمَاقِمَةِ الْأَكْرَمِینَ یَا ابْنَ الْبُدُورِ الْمُنِیرَةِ یَا ابْنَ السُّرُجِ الْمُضِیئَةِ یَا ابْنَ الشُّهُبِ الثَّاقِبَةِ یَا ابْنَ الْأَنْجُمِ الزَّاهِرَةِ یَا ابْنَ السُّبُلِ الْوَاضِحَةِ یَا ابْنَ الْأَعْلامِ اللائِحَةِ».
پدر و مادرم فدای تو و جانم نگهدار و حامی ذات پاك تو باد ای فرزند بزرگان مقربان خدا، ای فرزند اصیل و شریف و بزرگوارترین اهل عالم
ای فرزند هادیان هدایت یافته، ای فرزند بهترین مردان مهذب ای فرزند مهتران شرافتمندان خلق
ای فرزند نیكوترین پاكان عالم ای فرزند جوانمردان برگزیدگان ای فرزند مهتر گرامیتران
ای فرزند تابان ماهها و فروزان چراغها و درخشان ستارگان
ای فرزند راه های روشن خدا ای فرزند نشان های آشكار حق.
«یَابْنَ الْعُلوُمِ الْكامِلَة» ای عصاره همه علوم كامل و صحیح.
«یَابْنَ السُّنَنِ الْمَشْهوُرَة» ای عصاره تمام سنت ها و روش های قابل پذیرش.
«یَابْنَ الْمَعالِمِ الْمَأْثوُرَة» ای عصاره همه نشانه های هدایت و آثار ایمان كه مذكور است. یعنی همین طور كه خلفای الهی آرام آرام در طول تاریخ براساس ظرفیت زمانه، علوم و سنن و معالم الهی را در فرهنگ بشر كاشتند و پایه ریزی كردند، در نهایی ترین صحنه تاریخ و همراه با ولیّ الله الاعظم، همه آن علوم و سنن و معالم، در انتهایی ترین شكل به صحنه می آید تا قاعده «هُوَالاَوَّلُ وَالاخِر»[17] محقق شود.
برهان بسیار روشنی است؛ مگر می شود كه این ثمره ها به انتهایی ترین شكل خودش نرسد؟ وگرنه هوالاخر نیست. آدمیت باید در ظهور نهایی، به حكمِ «قالَ یا آدَمُ اَنْبِئْهُمْ بِأَسْمائِهِمْ» [18] یعنی؛ خداوند فرمود: ای آدم بنمایان اسماء و حقیقت همه هستی را، حال وقتی مقام تعلیم همه اسماء به نحو كامل و تمام حضرت محمد(ص) و اهل بیت آن حضرت اند. در واقع خطاب خداوند به حضرت مهدی(عج) است تا تمام آنچه را كه در اول بوده در آخر نمایش دهد. خداوند به حقیقت آدمیت در بهشت برزخ نزولی دستور داد. مورد خطاب مقام آدمیت است كه تمام اسمای حسنای الهی را گرفت. و انسان كامل در آخرین منزل ظهورش؛ عالی ترین مظهر نمایش تمام اسمایی است كه در ابتدا پذیرفت و آدمیت در ظهور نهایی حكم «یا آدَمُ اَنْبِئْهُمْ بِأَسْمائِهِمْ» همه اسماء الهی را در صحنه نهایی تاریخ به نمایش می گذارد. بالاخره آدم به عنوان حقیقت همه انسان ها، تمام اسماء را آموخته است و به دستور خداوند باید آن ها را به نمایش بگذارد؛ چون حضرت حق فرمود: «اَنْبِئْهُمْ» یعنی آن ها را بنمایان، و آن دستور در آخرالزمان عملی می شود و آن هم به دست حضرت مهدی(عج).
این روایاتی كه می فرماید: «تمام علوم در زمان حضرت ظاهر می شود»، از همین مقوله است به خصوص علومی ظاهر می شود كه امروز در زمره علوم غیبی و پنهانی است. سراسر زمین را «لااله الاالله» احاطه می كند. [19] همان طور كه هرگز نباید نگاه را از صراط مستقیم در طول حیات منحرف كرد، نباید نسبت به مظهر تام صراط مستقیم یك لحظه غافل بود. در ادامه می گویی:
«یَا ابْنَ الْمُعْجِزَاتِ الْمَوْجُودَةِ یَا ابْنَ الدَّلائِلِ الْمَشْهُودَةِ»
ای فرزند معجزات محقق، و موجود، ای فرزند راهنمایان محقق و مشهود خلق
«یَابْنَ الصِّراطِ الْمُسْتَقیم»
ای عصاره تام و نمایش كامل صراط مستقیم.
«یَا ابْنَ النَّبَإِ الْعَظِیمِ یَا ابْنَ مَنْ هُوَ فِی أُمِّ الْكِتَابِ لَدَی اللَّهِ عَلِیٌّ حَكِیمٌ یَا ابْنَ الْآیَاتِ وَ الْبَیِّنَاتِ یَا ابْنَ الدَّلائِلِ الظَّاهِرَاتِ یَا ابْنَ الْبَرَاهِینِ الْوَاضِحَاتِ الْبَاهِرَاتِ یَا ابْنَ الْحُجَجِ الْبَالِغَاتِ یَا ابْنَ النِّعَمِ السَّابِغَاتِ یَا ابْنَ طه وَ الْمُحْكَمَاتِ یَا ابْنَ یس وَ الذَّارِیَاتِ یَا ابْنَ الطُّورِ وَ الْعَادِیَاتِ».
ای فرزند نبأ عظیم، ای فرزند كسی كه در ام الكتاب نزد خدا علی و حكیم است
ای فرزند آیات مبینات، ای فرزند ادله روشن حق ای فرزند برهان های واضح و آشكار خدا
ای فرزند حجت های بالغه الهی، ای فرزند نعمت های عام الهی، ای فرزند طه و محكمات قرآن و یاسین و ذاریات
ای فرزند سوره طور و عادیات
«یَابْنَ مَنْ دَنی فَتَدَلّی فَكانَ قابَ قَوْسَیْنِ اَوْ اَدْنی دُنُوّا وَ اقْتِرَابا مِنَ الْعَلِیِّ الْأَعْلَی»
ای فرزند معراج، ای فرزندِ مقام قرب به حق، قربی در حد نزدیكی دو سر كمان و یا از این هم نزدیك تر به حضرت علیّ اعلایِ الهی. این مقام، مقام معراج محمدی است. می گویی من منتظر توهستم كه فرزند فرهنگ معراج و حامل فرهنگ قرب نهایی با حق هستی، تا همه حقایق را در صحنه زمین به نمایش در آوری.
[16] - امام صادق(ع) می فرمایند: در دولت مهدی(عج) رودخانه ها پر آب می شود و چشمه سارها به جوشش آمده و لب ریز می گردد و زمین چند برابر محصول می دهد(بحار ج52ص304)
[17] - به نوشتار «آخرالزمان، ظهور باطنی ترین بُعد هستی» رجوع بفرمایید
[18]- سوره بقره آیه 33
[19] - صدرالدین حموی گوید: «لَمْ یَخْرُجِ الْمَهْدی حَتّی یُسْمَع مِن شِراكِ نَعْلَیه اَسرارِ التَّوحید». یعنی؛ مهدی خروج و قیام نمی كند مگر این كه از بند كفش او اسرار توحید شنیده می شود.
از این جا به بعد سیاق جملات در دعای ندبه عوض می شود و شما پس از آنكه می گویید: ای عصاره حضور تام در قرب نهایی! ناله سر می دهی كه بی تو هرگز نمی شود به سر برد.
«لَیْتَ شِعْرِی أَیْنَ اسْتَقَرَّتْ بِكَ النَّوَی بَلْ أَیُّ أَرْضٍ تُقِلُّكَ أَوْ ثَرَی أَ بِرَضْوَی أَوْ غَیْرِهَا أَمْ ذِی طُوًی عَزِیزٌ عَلَیَّ أَنْ أَرَی الْخَلْقَ وَ لا تُرَی وَ لا أَسْمَعَ لَكَ حَسِیسا وَ لا نَجْوَی عَزِیزٌ عَلَیَّ أَنْ تُحِیطَ بِكَ دُونِیَ الْبَلْوَی وَ لا یَنَالَكَ مِنِّی ضَجِیجٌ وَ لا شَكْوَی».
كاش میدانستم كه كجا دل ها به ظهور تو قرار و آرام خواهد یافت، آیا به كدام سرزمین اقامت داری آیا به زمین رضوا یا غیر آن یا به دیار ذو طوی متمكن گردیدهای
بسیار سخت است بر من كه خلق را همه ببینم و تو را نبینم و هیچ از تو صدایی حتی آهسته هم به گوش من نرسد
بسیار سخت است بر من بواسطه فراق تو نزدیك من رنج و بلوی احاطه كند و ناله زار من به حضرتت نرسد - و شكوه به تو نتوانم.
«بِنَفْسِی أَنْتَ مِنْ مُغَیَّبٍ لَمْ یَخْلُ مِنَّا بِنَفْسِی أَنْتَ مِنْ نَازِحٍ مَا نَزَحَ عَنَّا».
به جانم قسم كه تو آن حقیقت پنهانی كه دور از ما نیستی به جانم قسم كه تو آن شخص جدا از مایی كه ابدا جدا نیستی
تو نهایت آرزوی قلبی ما و اصل و حقیقت ما هستی «بِنَفْسی اَنْتَ اُمْنِیَّةُ شَائِقٍ یَتَمَنّی» جانم به فدایت، تو تمام آرزوی قلبی ما هستی، همانی كه انسان های مؤمن، تمنّای آن را دارند كه با او روبه رو شوند و در كنار او باشند.
«مِنْ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ ذَكَرا فَحَنّا»، «حنین» یعنی آهی برای رسیدن، مادری كه بچه را از او جدا كنند حنین می زند، یعنی تمام طلبش اتصال به فرزندش است. در این فراز از دعا می گویی: تو آن آرزوی قلبی و تمنّای هر زن و مرد مؤمنی هستی كه با یاد تو حنین و ناله می كنند و هرگز فراموشت نمی نمایند. اگر كسی سنت خدا را تاریخ را درست بفهمد، و بداند خداوند همواره برای او شخصی را به عنوان هدایت به سوی سعادت قرار داده، هرگز امام مهدی(عج) برایش از یاد رفتنی نیست، چون آینده ای كه ادامة حال باشد، آینده نیست، بلكه حال است. شما اگر الآن به یاد امام، در نهایت تاریخ زندگی كنید همین الآن در آینده هستید. چرا كه «انتظار»؛ یك مقام و یك بقاء است، نه یك خیال در آینده. انسان منتظر؛ همین حالا در صحنه بلوغ تاریخ زنده است و زندگی می كند، برای همین هم با امامش محشور می شود.
می گویی: «بِنَفْسی اَنْتَ مِنْ عَقِیدِ عِزٍّ لایُسامی» جانم فدایت تو آن سررشته عزتی كه هیچ كس همسان تو نیست تا بتوان بدون تو با او به سر برد. من با ارتباط با تو در جنبة نورانی همه تاریخ - چه در گذشته و چه در آینده- و با همه انبیا و اولیا بسر می برم و منتظر تو بودن یعنی وفاداری به همه انبیا و اولیا. و هیچ نوعی از زندگی را با این نوع از زندگی عوض نخواهم كرد.
«بِنَفْسِی أَنْتَ مِنْ أَثِیلِ مَجْدٍ لا یُجَارَی بِنَفْسِی أَنْتَ مِنْ تِلادِ نِعَمٍ لا تُضَاهَی بِنَفْسِی أَنْتَ مِنْ نَصِیفِ شَرَفٍ لا یُسَاوَی».
جانم به فدایت، تو ركن اصیلِ مجد و شرافت هستید كه هیچ كس همانند شما نخواهد گردید، به جانم قسم كه تو از آن نعمت های خاص خدایی كه مثل و مانند نخواهد داشت
به جانم قسم كه تو از آن خاندان عدالت و شرفی كه احدی برابری با شما نتواند كرد
«اِلی مَتی اَحارُ فیكَ یا مَوْلایَ» تا كی حیران تو باشم ای مولای من؟ آخر تا كی؟ یعنی ما با گفتن این فراز داریم خبر از عطشی می دهیم كه فوق طاقت انسان است.
«نه از تو روی گردانیم، و نه به كمتر از تو قانعیم، و نه غیبت تو برای ما قابل تحمل است، و نه آن غیبت می تواند عامل غفلت از تو شود.»
شما جامعه ای را كه به یأس از كمالات رسیده است، روانكاوی بكنید؛ این جامعه در عینی كه حتماً در چنگال ستمگران بلعیده می شود به راحتی به انواع فسادها تن می دهد. آن وقت خدای شما همان طور كه برای شما یك دین آورده است كه دینداری كنید و گرفتار چنگال ستمگران نگردید، برای این كه این دینداری همواره معنای نهایی خودش را بدهد، امامی گذاشته است، و برای همین هم هیچ وقت زمین بدون امام نمی شود. در روایت داریم: «اَلْحُجَّةُ قَبْلَ الْخَلْقِ وَ مَعَ الْخَلْقِ وَ بَعْدَ الْخَلْقِ» [20] یعنی حجت خدا قبل از خلق و همراه خلق و بعد از خلق، همواره موجود است. یا در روایت دیگر داریم: «لَوْ بَقِیَتِ الْاَرْضُ بِغَیْرِ اِمامٍ لَساخَتِ» [21] یعنی اگر حجت خدا نباشد زمین از بین می رود. خیلی به این جمله فكر كنید. اصلا جهان بدون امام، محقق نمی شود. پس هر كس كه بی امام در جهان زندگی كند در جهان زندگی نكرده است، در خیالات خودش زندگی كرده است. مثل این است كه بگوییم در این اتاق بدون چراغ نمی توان زندگی كرد، بعد یك كسی چشم برهم گذارد و اشیاء و اطراف این اطاق را نبیند، این شخص عملاً نمی تواند در این اطاق زندگی كند، چون چشمش را بسته است. آری! «لَوْ بَقِیَتِ الْاَرْضُ بِغَیْرِ اِمامٍ لَساخَتِ» اگر حجت خدا روی زمین نباشد زمین ویران می شود. پس حالا كه زمین ویران نشده است! پس حجت هست، پس اگر تو بی حجت خدا زندگی می كنی، تو در زمین زندگی نمی كنی بلكه در خیالات زندگی می كنی؛ نمونه اش هم همین اهل دنیا كه با آنها روبرویید.
«وقتی تنها انتظارِ وجود و ظهور تو، وسیله ریزش فیض فرشتگان بر جان ماست، اصل حضور و ظهور مبارك تو، ای همه بزرگی در قامت یك انسان، چه غوغایی در جان ما و در جامعه ما به پا خواهد كرد.»
روایت داریم كه انتظار فرج افضل عبادت است [22]و عبادت موجب آرامش و زنده دلی می گردد. یعنی با انتظار فرج وجود مقدس حضرت صاحب الامر(عج) همین حالا ما زنده می شویم.[23] مگر انتظار به معنای واقعی، ما را با شرایطی كه منتظر آن هستیم، متحد نمی كند؟
شما شنیده اید جناب رباب(س) همسر امام حسین(ع) با این كه یك سال بعد از شهادت حضرت رحلت كرده است، ولی در این یك سال پس از شهادت حضرت اباعبدالله(ع)، در واقع با اباعبدالله(ع) زندگی كرد. اباعبدالله(ع) گرسنه بود و شهید شد و لذا ایشان هیچ وقت سیر غذا نخورد. اباعبدالله(ع) تشنه بود و شهید شد، رباب هم هیچ وقت خودش را سیراب نكرد. اباعبدالله در آفتاب شهید شد، ایشان هم هیچ وقت زیر سایه به استراحت نپرداخت. حالا آیا ایشان جزء شهدای كربلا نیست؟ شما خودتان قضاوت كنید، مگر می شود او را در كنار حسینِ شهید ندید؟ همان طور كه اگر صحنه ای از تاریخ گذشت و ما به آن صحنه وفادار ماندیم، در آن صحنه هستیم، اگر هم صحنه ای كه می آید، آن را بشناسیم و با آن نفس بكشیم، در آن صحنه ایم.
[20]- كمال الدین و اتمام النعمة، سیخ صدوق ج1 باب 22 حدیث 36 ص440.
[21]- اصول كافی ج 1 ص 253
[22]- «اِنْتِظارُ الْفَرَجِ اَفْضَلُ الْعِبادَة» یعنی انتظار فرج، افضل عبادات است. و نیز می فرماید: «اِنْتِظارُ الْفَرَجِ مِنْ اَعْظَمِ الْفَرَج»یعنی منتظر فرج بودن از بالاترین گشایش ها است. و یا می فرمایند: «اِنْتِظارُ الْفَرَجِ مِنَ الْفَرَج» یعنی؛ نفس انتظارِ فرج خودش یك نحوه فرج و گشایشی را به وجود می آورد.
[23]- بحارج52 یا باب كتاب كمال الدین و تمام النعمه از شیخ صدوق.
«دیگر قصّه؛ قصّه رسیدن به وادی آتشین و مبارك انتظار نیست، بلكه قصّة ما قصّة انسانی است كه در آتش این انتظار ذوب می شود.»
بنابراین؛ پیشنهاد نمی كنیم منتظر بمانید. بنده می گویم چرا به كمك فرهنگ انتظار ما وصل نباشیم؟ چرا ما هم اكنون با امام مهدی(عج) در حكومت جهانی مهدوی و برای نمایش همة خوبی ها، و هدم همة بدی ها زندگی نكنیم؟ سخت نیست، روایت هم به شما كمك كرده [24]تازه مژده به رجعت برای منتظران حضرت راهی باز است برای این كه انسان فقط به انتظار آن صحنه، دیگر به هیچ چیز دیگر قانع نباشد و اگر هم مُرد باز برگردد. [25]
«ما بیش از آن كه بخواهیم تورا ببینیم می خواهیم تو ما را ببینی تا با نظر مبارك تو تمام درهای بهشت بر قلب ما گشوده شود و در آن حال آنچه ماندنی است، و نه آنچه رفتنی است، سرمایة جان ما گردد.»
عرضه داشتی:
«إِلَی مَتَی أَحَارُ فِیكَ یَا مَوْلایَ وَ إِلَی مَتَی وَ أَیَّ خِطَابٍ أَصِفُ فِیكَ وَ أَیَّ نَجْوَی عَزِیزٌ عَلَیَّ أَنْ أُجَابَ دُونَكَ وَ أُنَاغَی عَزِیزٌ عَلَیَّ أَنْ أَبْكِیَكَ وَ یَخْذُلَكَ الْوَرَی عَزِیزٌ عَلَیَّ أَنْ یَجْرِیَ عَلَیْكَ دُونَهُمْ مَا جَرَی».
ای مولای من تا كی در شما حیران و سرگردان باشم
تا به كی و به چگونه خطابی درباره تو توصیف كنم و چگونه راز دل گویم ای مولای من بر من بسی سخت است و مشكل كه پاسخ از غیر تو یابم
سخت و مشكل است بر من كه بگریم از تو و خلق تو را واگذارند سخت و مشكل است بر من كه بر تو دون دیگری این جریان پیش آمد
آیا كسی هست كه مرا یاری كند تا بسی ناله فراق و فریاد و فغان طولانی از دل بركشم كسی هست كه جزع و زاری كند
«هَلْ مِنْ مُعِینٍ فَأُطِیلَ مَعَهُ الْعَوِیلَ وَ الْبُكَاءَ هَلْ مِنْ جَزُوعٍ فَأُسَاعِدَ جَزَعَهُ إِذَا خَلا هَلْ قَذِیَتْ عَیْنٌ فَسَاعَدَتْهَا عَیْنِی عَلَی الْقَذَی هَلْ إِلَیْكَ یَا ابْنَ أَحْمَدَ سَبِیلٌ فَتُلْقَی هَلْ یَتَّصِلُ یَوْمُنَا مِنْكَ بِعِدَةٍ فَنَحْظَی».
آیا چشمی میگرید تا چشم من هم با او مساعدت كند و زار زار بگرید ای پسر پیغمبر آیا بسوی تو راه ملاقاتی هست
آیا امروز به فردایی میرسد كه به دیدار جمالت محظوظ شویم آیا كی شود كه بر جویبارهای رحمت درآییم و سیراب شویم.
«مَتَی نَرِدُ مَنَاهِلَكَ الرَّوِیَّةَ فَنَرْوَی مَتَی نَنْتَقِعُ مِنْ عَذْبِ مَائِكَ فَقَدْ طَالَ الصَّدَی مَتَی نُغَادِیكَ وَ نُرَاوِحُكَ فَنَقِرَّ عَیْنا مَتَی تَرَانَا وَ نَرَاكَ وَ قَدْ نَشَرْتَ لِوَاءَ النَّصْرِ تُرَی».
كی شود كه از چشمه آب زلال تو ما بهرهمند شویم كه عطش ما طولانی گشت كی شود كه ما با تو صبح و شام كنیم تا چشم ما به جمالت روشن شود
كی شود كه تو ما را و ما تو را ببینیم هنگامی كه پرچم نصرت و فیروزی در عالم برافراشتهای.
«أَ تَرَانَا نَحُفُّ بِكَ وَ أَنْتَ تَؤُمُّ الْمَلَأَ وَ قَدْ مَلَأْتَ الْأَرْضَ عَدْلا وَ أَذَقْتَ أَعْدَاءَكَ هَوَانا وَ عِقَابا وَ أَبَرْتَ الْعُتَاةَ وَ جَحَدَةَ الْحَقِّ وَ قَطَعْتَ دَابِرَ الْمُتَكَبِّرِینَ وَ اجْتَثَثْتَ أُصُولَ الظَّالِمِینَ وَ نَحْنُ نَقُولُ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ».
آیا خواهی دید كه ما به گرد تو حلقه زده و تو با سپاه تمام روی زمین را پر از عدل و داد كرده باشی
و دشمنانت را كیفر خواری و عقاب بچشانیو سركشان و كافران و منكران خدا را نابود گردانی
و ریشه متكبران عالم و ستمكاران جهان را از بیخ بركنی و ما با خاطر شاد به الحمد لله رب العالمین لب برگشاییم.
«اللَّهُمَّ أَنْتَ كَشَّافُ الْكُرَبِ وَ الْبَلْوَی وَ إِلَیْكَ أَسْتَعْدِی فَعِنْدَكَ الْعَدْوَی وَ أَنْتَ رَبُّ الْآخِرَةِ وَ الدُّنْیَا فَأَغِثْ یَا غِیَاثَ الْمُسْتَغِیثِینَ عُبَیْدَكَ الْمُبْتَلَی وَ أَرِهِ سَیِّدَهُ یَا شَدِیدَ الْقُوَی وَ أَزِلْ عَنْهُ بِهِ الْأَسَی وَ الْجَوَی وَ بَرِّدْ غَلِیلَهُ یَا مَنْ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوَی وَ مَنْ إِلَیْهِ الرُّجْعَی وَ الْمُنْتَهَی».
ای خدا تو برطرف كننده غم و اندوه دل هایی من از تو داد دل میخواهم كه تویی دادخواه و تو خدای دنیا و آخرتی
باری به داد ما برس ای فریادرس فریادخواهان بندگان ضعیف بلا و ستم رسیده را دریاب و سید او را برای او ظاهر گردان ای خدای بسیار مقتدر و توانا
لطف كن و ما را بظهورش از غم و اندوه و سوز دل برهان و حرارت قلب ما را فرو نشان ای خدایی كه بر عرش استقرار ازلی داری و رجوع همه عالم بسوی توست و منتهی به حضرت توست.
«اللَّهُمَّ وَ نَحْنُ عَبِیدُكَ التَّائِقُونَ [الشَّائِقُونَ] إِلَی وَلِیِّكَ الْمُذَكِّرِ بِكَ وَ بِنَبِیِّكَ خَلَقْتَهُ لَنَا عِصْمَةً وَ مَلاذا وَ أَقَمْتَهُ لَنَا قِوَاما وَ مَعَاذا وَ جَعَلْتَهُ لِلْمُؤْمِنِینَ مِنَّا إِمَاما فَبَلِّغْهُ مِنَّا تَحِیَّةً وَ سَلاما وَ زِدْنَا بِذَلِكَ یَا رَبِّ إِكْرَاما وَ اجْعَلْ مُسْتَقَرَّهُ لَنَا مُسْتَقَرّا وَ مُقَاما وَ أَتْمِمْ نِعْمَتَكَ بِتَقْدِیمِكَ إِیَّاهُ أَمَامَنَا حَتَّی تُورِدَنَا جِنَانَكَ [جَنَّاتِكَ] وَ مُرَافَقَةَ الشُّهَدَاءِ مِنْ خُلَصَائِكَ».
ای خدا ما بندگان حقیرت مشتاق ظهور ولی توایم كه او یادآور تو
و رسول توست تو او را آفریدهای برای عصمت و نگاهداری و پناه دین و ایمان ما و او را برانگیختهای تا قوام و حافظ و پناه خلق باشد و او را برای اهل ایمان از ما بندگانت پیشوا قرار دادی
پس تو از ما بآن حضرت سلام و تحیت برسان و بدین واسطه مزید كرامت ما گردان و مقام آن حضرت را مقام و منزل شیعیان قرار ده
و به واسطه پیشوایی او بر ما نعمتت را تمام گردان تا آن بزرگوار به هدایتش ما را در بهشت های تو داخل سازد و با شهیدان راه تو و دوستان خاص تو رفیق گرداند.
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ جَدِّهِ [وَ] رَسُولِكَ السَّیِّدِ الْأَكْبَرِ وَ عَلَی [عَلِیٍ] أَبِیهِ السَّیِّدِ الْأَصْغَرِ وَ جَدَّتِهِ الصِّدِّیقَةِ الْكُبْرَی فَاطِمَةَ بِنْتِ مُحَمَّدٍ وَ عَلَی مَنِ اصْطَفَیْتَ مِنْ آبَائِهِ الْبَرَرَةِ وَ عَلَیْهِ أَفْضَلَ وَ أَكْمَلَ وَ أَتَمَّ وَ أَدْوَمَ وَ أَكْثَرَ وَ أَوْفَرَ مَا صَلَّیْتَ عَلَی أَحَدٍ مِنْ أَصْفِیَائِكَ وَ خِیَرَتِكَ مِنْ خَلْقِكَ وَ صَلِّ عَلَیْهِ صَلاةً لا غَایَةَ لِعَدَدِهَا وَ لا نِهَایَةَ لِمَدَدِهَا وَ لا نَفَادَ لِأَمَدِهَا».
ای خدا درود فرست بر محمد و آل محمد و باز هم درود فرست بر محمد جد امام زمان كه رسول تو و سید و بزرگ ترین پیغمبران است
و بر علی جد دیگرش كه سید سلحشور حملهور در راه جهاد توست و بر جده او صدیقه كبری فاطمه دختر حضرت محمد
و بر آنان كه تو برگزیدی از پدران نیكوكار او بر همه آنان و بر او
بهتر و كامل تر و پیوسته و دائمی و بیشترو وافرترین درود و رحمتی فرست كه بر احدی از برگزیدگان و نیكان خلقت چنین رحمتی كامل عطا كردی
و باز رحمت و درود فرست بر او رحمتی كه شمارش بیحد و انبساطش بیانتها باشد و زمانش بیپایان باشد
«اَللّهُمَّ وَ اَقِمْ بِهِ الْحَقّ وَ اَدْحِضْ بِهِ الْباطِل»
یعنی؛ خدایا به وجود او حق را پایدار و باطل را محو بگردان، خدایا! تمنّا و طلب ما این است كه با آوردن آن امام بزرگ، حق در جامعة ما و در روابط اجتماعی ما به صحنه بیاید و باطل نابود شود، زیرا تا امام معصوم در صحنة تصمیم گیری جامعه نقش اصلی را نداشته باشد، بشریت معنی واقعی زندگی را نمی شناسد.
«وَاَدِلْ بِهِ اَوْلِیائَكَ وَ اَذْلِلْ بِهِ اَعْدائَكْ»
اَدِلْ؛ یعنی دولت بده، یعنی خدایا ما از تو خواهش می كنیم كه اولیا خودت حاكمان زمین بشوند و به وسیلة وجود مقدس حضرت صاحب الزمان(عج) حاكمان جامعه و آن كسانی كه برای مردم تصمیم می گیرند از اولیاء تو باشند و از همان طریق دشمنانت خوار گردند، زیرا هیچ مؤمنی نمی پسندد دشمنان تو حاكم بر زمین و حاكم بر اموراتشان باشد.
«وَ أَذْلِلْ بِهِ أَعْدَاءَكَ وَ صِلِ اللَّهُمَّ بَیْنَنَا وَ بَیْنَهُ وُصْلَةً تُؤَدِّی إِلَی مُرَافَقَةِ سَلَفِهِ وَ اجْعَلْنَا مِمَّنْ یَأْخُذُ بِحُجْزَتِهِمْ وَ یَمْكُثُ فِی ظِلِّهِمْ وَ أَعِنَّا عَلَی تَأْدِیَةِ حُقُوقِهِ إِلَیْهِ وَ الاجْتِهَادِ فِی طَاعَتِهِ وَ اجْتِنَابِ مَعْصِیَتِهِ».
و ای خدای منان ما و او را پیوند و اتصالی كامل ده كه منتهی شود به رفاقت ما با پدرانش
و ما را از آن كسان قرار ده كه چنگ به دامان آن بزرگواران زده است و در سایه آنان زیست میكند
و ما را بر اداء حقوق آن حضرتش و جهد و كوشش در طاعتش و دوری از عصیانش یاری فرما
«وَ امْنُنْ عَلَیْنا بِرِضاهُ» خدایا بر ما منت بگذار و رضایت او را شامل حال ما كن تا آن معصومِ كل، از ما راضی باشد، یعنی آنچنان شویم كه با قلب امام معصوم، ناهماهنگ نباشیم. شاید این بالاترین تقاضایی است كه یك انسان اندیشمند می تواند داشته باشد.
«وَ هَبْ لَنَا رَأْفَتَهُ وَ رَحْمَتَهُ وَ دُعَاءَهُ وَ خَیْرَهُ مَا نَنَالُ بِهِ سَعَةً مِنْ رَحْمَتِكَ وَ فَوْزا عِنْدَكَ»
و رأفت و مهربانی و دعاء خیر و بركت وجود مقدسش را به ما موهبت فرما تا بدین واسطه ما به رحمت واسعه و فوز سعادت نزد تو نایل شویم
«وَاجْعَلْ صَلَوتَنا بِهِ مَقْبولَةً»
می دانید كه صورت تامّه نماز، نمازی است كه حضرت صاحب الامر(عج) اقامه می كنند و به عبارت دیگر، نماز فقط نماز امام زمان است. [26] پس هر كس از دریچة وجود مبارك ایشان نمازش را بگیرد، آن نماز مقبول است، و هركس توانست از دریچة وجود مبارك او به خدا نظر كند، این نظر؛ نظر حقیقی است، و هر كس توانست كه دل به امامش ببندد و در فضای دلبندیِ به امام عبادت كند، این نماز و عبادت، نماز و عبادتِ وسیع و واقعی است. پس خدایا نماز ما را با اتصال با نور او برای ما قابل قبول فرما. مطمئن باشید این یك حالت بسیار عزیز و شدنی است، و لذا در طلب آن اصرار بورزید.
«وَ ذُنوُبَنا بِهِ مَغْفوُرَة وَ دُعائَنا بِهِ مُسْتَجاباً وَ اجْعَلْ اَرْزاقَنا بِهِ مَبْسوُطَة وَ هُموُمَنا بِهِ مَكْفِیَّة»
خدایا! گناهان ما را به نور امام معصوم ببخش و دعاهای ما را مستجاب كن و رزق ما وسعت بده و نگرانی های ما را كفایت كن. یعنی این نمازها و استغفارها و دعاها و رزق ها و نگرانی ها، همه و همه، فقط با نور امام به سامان می رسد و در بستر اصلی اش قرار می گیرد چون در حوزة وجود انسان كامل هرچیز در جای خودش قرار می گیرد و لذا با ظهور مبارك آن حضرت نه میل ها سركشی می كند كه منجر به گناه شود و نه دعاها، دعاهای غیرقابل استجابت است.
«وَحَوائِجَنا بِه مَقْضِیَّة»
و حوائج ما را با نور آن حضرت و ظهور مبارك او برآورده گردان. زیرا انسان ها آرمان های بلندی دارند كه فقط با نور وجود انسان كامل آن آرمان ها محقق می شود.
«وَاقْبَلْ عَلَیْنا بِوَجْهِكَ الْكَریم»
ببینید بالاترین طلب، فقط در این فضا امكان دارد كه تقاضا می كنیم، خدایا با وجه كریمت به ما نظر كن، و كریمانه و بزرگوارانه بر ما بنگر تابه بزرگواری تو، بزرگ شویم، همان نظر كریمانه ای كه بر بندة خالص خودت حضرت صاحب الامر می اندازی، چون ما نور او را با خود آورده ایم.
من خَس بی سر و پایم كه به سیل افتادم
او كه می رفت مرا هم به دل دریا برد
«وَاقْبَلْ تَقَرُّبَنا اِلَیْك»
و تقرب و توسل ما را به سوی خود بپذیر. این كه حالا ما به نور مهدی آمده ایم به طرف تو، خدایا! حالا به تقرب او، تقرب و نزدیكی ما را نیز بپذیر. یعنی به خاطر گناهانمان رابطة خود را با ما قطع نكن، بلكه به خاطر تقرب ما به امام مقرب، تقرب ما را به خودت پذیرا باش.
«وَانْظُرْ اِلَیْنا نَظْرَةً رَحیمَةً نَسْتَكْمِلُ بِهَاالْكِرامَةَ عِنْدَكَ»
و بر ما به رحمت و لطف نظر فرما تا ما بدان نظر، لطف و كرامتِ نزد تو را برای خود به كمال برسانیم. خدایا! یك كرامت و بزرگواری نزد تو هست كه من آن را می خواهم؛ خدایا نظر كن به من با یك نظر كریمانه و بزرگوارانه ای كه آن بزرگواری كه نزد تو هست برای من كامل بشود «ثُمّ َلا تَصْرِفُها عَنّا بِجوُدِك» آن وقت این توجه كریمانه را از ما مگیر و برای ما همواره بماند، به حق جود و بخششت.
«وَاسْقِنا مِنْ حَوْضِ جَدِّه صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِكَأْسِهِ وَ بِیَدِهِ رَیّاً رَوِیّاً هَنِیْئاً سائِغاً لاضَمَأَ بَعْدَه یا اَرْحَمَ الرّاحِمِین»
و از حوض جدّ امام مهدی ما را سیراب كن، با كاسة او، به دست او، سیرابی كامل و گوارائی كه نقصانی و تشنگی بعد از آن نباشد، ای ارحم الراحمین.
آیا كمالی بالاتر و برتر از اُنس با جان و قلب نبی اكرم وجود دارد؟ آیا بالاتر از سیرابی از چشمة وجود معنوی پیامبر خاتم ممكن است؟ گفت:
تو چه دانی صدای مرغان را
كه ندیدی شبی سلیمان را
كسی معنی این دعا را می فهمد كه جایگاه قلب محمدی را در هستی درك كرده باشد، و لذا ندا سر می دهد:
مرا تا جان بود در تن بكوشم
مگر از جام او یك جرعه نوشم
حالا در آخر دعا؛ همة تقاضاها را جمع كرده ای و آن را یك تقاضا كرده ای و می گویی: از حوض جدّ مهدی ما را سیراب كن آن هم سیرابی پایدار كه همواره در محبت محمد و آل او پایدار بمانیم، چرا كه به ما گفته اند:
در این خاك، در این خاك، در این مزرعة پاك
به جز مهر، به جز عشق، دگر تخم نكاریم
و آن هم عشق و مهر پاكانِ معصوم، یعنی:
عشقِ پاكان در میانِ جانْ نشان
جان مده اِلاّ به مهر سرْ خوشان
سر خوشان، یعنی صاحبان كاسة محبت الهی كه صاحب اصلی آن كاسه، حضرت «اولُ ما خلق الله» است و در این فراز از دعا می خواهی خداوند به كاسة او و به دست او تو را سیراب كند.
آتش بگیر تا كه بدانی چه می كشم
احساس سوختن به تماشا نمی شود
باید عزیزان؛ روی این دعا وقت بگذارید. از جمال امام مهدی(عج)می توان طوری مدد گرفت كه این دعاها برای جان ما محقق گردد.
اجازه بدهید بحث را در همین جا تمام كنیم و از خدا بخواهیم بر ما منت بگذارد و توفیقمان دهد تا در شرایطی مناسب دعای ندبه را و به خصوص این قسمت های آخرش را مبسوطاً در جان خود شعله ور كنیم. به امید آن كه به نور مهدی(عج) تمنّاهای خود را تا افق های متعالیِ وجود، وسعت دهیم.
«والسلام علیكم و رحمةالله و بركاته»
[24] - امام صادق(ع) می فرمایند: كسی كه در حال انتظار فرج صاحب الامر از دنیا برود، نه تنها مثل كسی است كه با امام قائم، در كنار او در اردوگاهش است، بلكه همچون مجاهد جنگاوری است كه در ركاب پیامبر«ص» شمشیر می زند.
[25] - امیرالمؤمنین(ع) خطاب به كمیل می فرمایند: «.... ای كمیل! گذشتگان شما بی تردید به این عالم باز می گردند و آینده گان شما بدون شك در كنار مهدی(عج) بر دشمنان پیروز خواهند شد(اثبات الهداة ج3 ص529، نقل از ظهور نور ص243).
[26] - برای روشن شدن این نكته به شرح زیارت آل یس قسمت 11 «السلام علیكَ حینَ تصَلّی وَ تَقْنُت» رجوع فرمایید.