+
-
بسم الله الرحمن الرحیم

روزه دریچه ای به عالم معنا

فهرست روزه دریچه ای به عالم معنا


مقدمه ناشر

باسمه تعالی

بحث «روزه؛ دریچه ای به عالَم معنا» سخنرانی استاد طاهرزاده در جمع دانشجویان تربیت معلم است. این بحث به جهت نوع نگاهی كه به روزه و ماه رمضان دارد مورد استقبال زیاد قرار گرفت، و لذا بر آن شدیم تا به صورتی كه ملاحظه می فرمایید آن را در اختیار علاقمندانِ به این نوع بحث ها قرار دهیم.

خصوصیت این بحث در توجه كردن به روزه است در رابطه با نقشی كه روزه در ابعاد باطنی و قلبی انسان ایفاء می كند.

سخنران سعی دارد دست روزه دار را بگیرد و به كمك نیّتِ نابی كه در روزه داری اش اراده می كند، او را به لایه های باطنیِ روح و روان و قلبش سیر دهد و راه های ظریف خودشناسی را كه انسانِ روزه دار می تواند طی كند، مقابل او قرار دهد.

می گوید: ای انسان! به اندازه ای كه در روزه داری عزم بلند داشته باشی، روزه برای تو ثمره به همراه خواهد آورد و لذا سعی دارد آن نوع از عزم های بلندی را كه انسان روزه دار می تواند اراده كند، به او متذكر شود.

توجه به روایات و سخنان عرفا در مورد روزه موجب تقویت اراده در روزه داری می گردد، لذا با مطالعه روایات مورد بحث، انسان احساس می كند با روزه داری خود راه های گمشده اش را می تواند بیابد.

پیشنهاد ما این است كه سعی شود هر سال قبل از ماه رمضان یك بار این بحث مرور شود تا عزیزان با شعف و شور بیشتری با روزه خود كنار بیایند و اُنس بگیرند.

گروه فرهنگی المیزان



مقدمه

بسم الله الرحمن الرحیم

«اَلسلام علیك یا عِیدَ اَوْلِیاءِ اللهِ»

سلام بر تو ای رمضان، ای عید دوستان خدا، ای ماه نور و طهارت.

با فرا رسیدن ماه مبارك رمضان، یعنی ماه میهمانی خاص خدا، وقت آن رسیده است كه به نفسِ عادت كرده به خوردن بگوییم:

زین غذاها اندك اندك باز بـُر

كین غذای خر بُوَد نی قوت حُر

تاغذای اصل را قابل شوی

لقمه های نـور را آكل شـوی

لب فروبندازطعام وازشراب

سوی خوان آسمانی كـن شتاب

بهر لقمه گشت لقمانی گـرو

وقت لقمان است، ای لقـمه برو

ما می خواهیم با محبوب حقیقی خود دلدادگی كنیم ولی این لقمه ها ما را از او غافل می كنند، و در این حالت است كه احساس غربت از محبوب در ما می میرد و اشك ما -كه علامت دوری همراه با شوق است- خشك می شود. لذا گفت:

تو چه دانی قدر آب دیدگان

عاشـق نـانـی چـــونادیدگان

گر تو این انبان زنان خالی كنی

پُر زگوهرهای اِجْلالی كنی

پس اگر انسان طالب گوهرهای جلال حضرت حق است، باید انبان شكم را كمی از نان خالی كند.

تا تو تاریك وملول و تیره ای

دان كه بـادیــولعین هم شیره ای

این عدم نشاط در دینداری، ریشه در شكم پُر دارد كه منشأ وسوسه شیطان می گردد.

طفلِ جان از شیرِ شیطان بازكن

بعد از آنَشْ با مَلَك اَنْباز كن

چنانچه پیامبرf فرمودند: معده پُر، چراگاه شیطان است.

با امید به این كه در این ماه مبارك رمضان، مرتع چرای شیطان را خشك كنیم واز تحریك های ظلمانی شیطان در جان خود، آزاد شویم، و محكم و جانانه در جهت كشف لقمه های نور و نورانیت قدم بزنیم. چند نكته ای در رابطه با روزه به عرض می رسانیم.

نكته اول این كه پیامبر اكرمf در خطبه شعبانیه یعنی خطبه ای كه جهت آمادگی ورود به ماه رمضان بیان فرمودند، مطالب و اسرار عجیبی را بیان كردند كه توجه به سخنان حضرت در ماده شدن قلب برای بیشتر بهره بردن از ماه مبارك رمضان مؤثر است.

حضرت در ابتدای خطبه از فضائل ماه رمضان سخن گفتند، و بعد ما را متوجه وظایف و اعمال خاص این ماه می كنند و در انتها می فرمایند: «ای مردم در این ماه درهای بهشت باز است، از خداوند بخواهید آن را بر شما نبندد، و درهای آتش بسته است از پروردگارتان بخواهید آن را بر شما باز نگرداند، و شیاطین را بسته اند، از پروردگارتان تقاضا كنیدكه آنها را بر شما مسلّط نگرداند.»

«ایُّهَا النّاسُ اِنَّ اَبْوابَ الْجِنانِ فی هَذا الشَّهْرِ مُفَتَّحَةٌ، فَاسْألُوا رَبَّكُم اَنْ لا یُغَلِّقَها عَلَیْكُم، وَ ابْوابَ النِّیرانِ مُغَلَّقَةٌ، فَاسْألُوا رَبَّكُم اَنْ لا یُفَتِّحَها عَلَیْكُم، وَالشَّیاطِینَ مَغْلُولَةٌ فَاسْألُوا رَبَّكُمْ اَنْ لا یُسَلِّطَها عَلَیْكُم».[1]

ملاحظه می فرمایید كه همه درهای جهنم بسته است، بكوشید كه عملاً این درها را به روی خود باز نكنید، و تمام درهای بهشت باز است بكوشید كه این درها را بر خود نبندید، این راه را به رایگان از كف ندهید و برای یك سالِ خود ره توشه فراهم كنید.




[1] - جهت بررسی مفصّل خطبه حضرت به بحث «ماه رمضان و نحوه برخورد با آن» مراجعه فرمایید.

معنی بستن و بازشدن شیطان

برای روشن شدن معنای این فرمایش پیامبرf كه شیاطین را می بندند شما به حالات خودتان در روزهای اول ماه مبارك رمضان توجه كنید. در این روزها یك حال خاص و یك آمادگی قلبی خاص در خود احساس می كنید كه نباید از این مطلب ساده بگذرید. این یك روحانیت قلبی است كه به جهت آن، آماده بندگی خداوند شده اید. اگر به حالات قلبتان دقت كنید این یك آماده شدن برای ارتباط با عالم غیب است تا لطف خداوند بر جانتان ریزش كند. حتی ممكن است خودتان ندانید كه الآن قلبتان در چه حالی است، ولی ملاحظه می كنید كه این روحانیت قلبی را پیامبرf به ما خبر داده اند! همیشه این حالت را ندارید و این به یك اعتبار به معنی باز شدن درهای بهشت است . و در این حال می بینید وسوسه شیطان در جانتان فعّال نیست، آرمان های معنوی برایتان مطلوب شده است، مگر كار شیطان وسوسه نیست ؟ ملاحظه كنید الآن وسوسه های شیطانی تا حدی كه خودتان آماده باشید و به دنبال آن نروید، بر قلبتان حكومت نمی كند، در این ماه چنین حالتی را بر قلب هر بنده ای حاكم می كنند و این لطف خداوند است. سپس پیامبرf می فرمایند: مواظب باشید شیطانی را كه پروردگارتان بست، باز نكنید، و درهای بهشتی را كه باز كرد نبندید !

باز به خودتان رجوع كنید: گاهی ممكن است خدای ناكرده در روزهای آخر ماه مبارك رمضان حالتی برایتان پیش آید كه احساس كنید از دست عبادت این ماه خسته شده اید، این حالت یعنی چه ؟ یعنی بهشتی كه برای ما باز كردند و از آن طریق حالتِ میلِ به بندگی در ما ایجاد شد ، با خوب استفاده نكردن از ماه رمضان، آن بهشت را برروی قلب خود بسته ایم!

باز ملاحظه بفرمایید؛ گاهی مواقع نگران فقر خود نیستید، نگران از این نیستید كه نكند از مال دنیا كم به دست آورم و این گونه اضطراب ها را ندارید این حالت، معنی باز كردن دریچه بهشت به قلب شما است و اگر دیدید این آرامش رشد كرده، بدانید نگذاشته اید دریچه بهشت بسته شود. اگر دیدید بعد از مدتی دوباره حرص به دنیا در شما پدید آمد و دلتان می خواهد فقط دنبال دنیا بدوید و دنیای بیشتر را می خواهید، بدانید درِ بهشت را به قلبتان بسته اید.

«بهشت»؛ مسیر بنده است به سوی خدا، و این شور و شعفی كه امروز نسبت به بندگی خدا در خود حس می كنید اگر پایدارش كنید فردا در قیامت به صورت بهشت ظهور می كند و به واقع شما را در خود جای می دهد. بهشت و جهنم هر دو از قلب ظهور می كند، پس اگر خواستید ببینید الآن اگر مُردید در چه حالی هستید، یكی از راه هایش این است كه به قلبتان نظر كنید و ببینید در چه حالی است، روی هم رفته حالات قلبی شما، مقام شما را نشان می دهد، اگر قلب شما جهنمی شد و به تعبیر قرآن از درون آن جهنم طلوع و ظهور كرده باشد،[2] غضب، احساس فقر و شهوت بر شما حكومت می كند، و لذا پرده ها كه عقب رفت خودتان را در جهنم می بینید. ولی اگر دیدید آرامش، خوش بینی به بندگان خدا، حلم، حیا و عفت، روحتان را سیراب كرده، راه بهشت به روحتان باز شده است، و اگر چنین باشد تلاش كنید، كه این راه بسته نشود.

نمی دانم متوجه شده اید یا نه كه بیشترین فعالیت شیطان این است تا فیض و بركت های این ماه را از شما بگیرد، اگر توجهی بفرمایید می بینید كه عموماً در این ماه اختلافات و دسته بندی ها، وقت كشی ها و شب نشینی های بی محتوی زیاد می شود، شیطان به كمك یاران خود در این ماه اختلاف و فتنه درست می كند، تا توفیق مردم را در استفاده از ماه رمضان بگیرد، یا كم كند. كار شیطان در سلب توفیق از انسان در زمان ها و مكان های مقدس، چیز مهمی است. مثلاً اگر آدم بخواهد در خانه نماز بخواند وسوسه های شیطان كمتر است، ولی اگر خواست به مسجد برود وسوسه های شیطانی بیشتر می شود. شیطان وقتی نتوانست ما را از نماز منصرف كند، ما را از نمازِ بهتر، كه همان نماز در مسجد است، محروم می كند، و باز اگر نتوانست، كاری می كند كه در مسجد به آن نتیجه نهایی نرسیم. ماه رمضان هم همین طور است درهای جهنم بسته است ولی از یك جهت هم شیطان بیكار نیست و دنبال فرصت است. اگر شما شروع كردید به بدی كردن، و مواظب نبودید كه او همواره بسته بماند و سهل انگاری كردید، آن شیطانِ بسته شده، به سوی شما باز می شودو توفیق بسیار بزرگی را از دست می دهید، و در این صورت خود شما هستید كه راه وسوسه شیطان را به قلب خودتان باز كرده اید.[3]




[2] - «نارُ اللهِ الْمُوْقَدَه، اَلَّتی تَطلَِّعُ عَلَی الْاَفْـئِدَةِ»، سوره همزه، آیات 6 و 7.
[3] - در روایت داریم؛ شیطانِ عصیانگر بسته می شود ولی شیطان وسوسه گر می ماند. یعنی وسوسه هست ولی روح انسان از آن متأثر نمی شود تا اراده كند تحت تأثیر آن وسوسه آن عمل نماید.

انتظار ما از روزه

اما نكته دوم این كه: شما از روزه چه انتظاری دارید؟ می خواهید چه چیزی به دست آورید؟ مطلوبتان از روزه چیست كه دنبالش می گردید؟ اول باید مطلوب انسان مشخص شود، چون ما از روزه به اندازه مطلوبمان بهره می گیریم و خداوند به ما بهره می دهد.

مولوی داستان گاوی را نقل می كند كه در تمام شهر بغداد گردش كرد و در عین این كه با آن همه غذاها و خوراكی های گوناگون روبه رو می شد جز پوست خربزه چیزی نمی دید! چرا؟ چون مطلوب جسم و روح گاو، پوست خربزه است بقیه چیزها ازنظر او چیزی نیست. مولوی می گوید:

گاو را آری به بغداد ناگهان

بگذرد از این كَران تا آن كَران

از همه خوب وخوشی ها و مزه

او نبینـد غیـر قِشر خـربزه

بعد نتیجه می گیرد كه:

طالـب هـر چیـز ای یار رشیـد

جزهمان چیزی كه می خواهد ندید

عمده مطلب همین است كه هركس در هر عرصه ای دنبال مطلوب خود است و جز آن را نمی بیند، حالا در عرصه روزه هم اگر مطلوب ما چیز كمی باشد، از آن حقایق برین روزه كه مطلوب اولیای الهی است محروم خواهیم ماند. پس اول باید روشن شود از ماه رمضان چه انتظاری می توانیم داشته باشیم، اگر انتظارمان كم باشد بهره كمی می گیریم، و اگر همت ما بلند باشد، حقایق عالی نصیب ما می شود. مثل آن گاو كه از آن همه چیز فقط پوسته خربزه را می خواست. گندم، هم مغز دارد و هم كاه، باید مطلوب ما فقط كاه نباشد، اگر مغز را بخواهیم كاه هم نصیبمان می شود.

از طریق روزه هم می شود از خداوند دنیای بهتر بخواهیم و هم می شود مطلوبمان وَجه حق باشــد، یعنی «اِبْتِغاءً لِوَجْهِ الله» روزه بگیریم تا خداوند، خودش را به ما بدهد.



روزه دار شبیه خدا می شود

در حدیث قدسی داریم: «الصَّوْمُ لی وَ اَنَا اُجْزی بِه»[4] می فرماید: روزه از آن من است و خودم هم جزایش هستم. چون در هیچ عبادتی به این اندازه بنده شبیه خدا نمی شود. انسان از طریق روزه داری، ظهوری از غنای حق می گردد، همچنان كه خداوند هیچ نیازی به غذا ندارد، روزه دار به نحوی در حدّ خودش شبیه چنین حالتی می شود. اگر حدیث «اَنَا اَجزی بِه» باشد، یعنی خودم جزایش را می دهم، این هم مژده بزرگی است، یعنی نتیجه روزه و جزای روزه دار را به واسطه ها واگذار نمی كنم و به واقع این هم مقام كمی نیست، چون در هر صورت در این حالت هم كمالات بسیار متعالی را از خدا دریافت می كنید.

شما در روزه، كمی از گرایش به دنیا منصرف می شوید و در نتیجه یك غنای مختصری نسبت به دنیا در شما پدیدار می شود و لذا به یك اعتبار صفتی از صفات عُلیای خداوند یعنی صفت «غنی» در قلب شما تجلّی می كند و نیازتان به دنیا كم می شود و با خدا مأنوس می گردید. یعنی اگر روزه دار همت خود را بلند كند و در طلب حق باشد، نور حق در صفت غنی در قلبش می تابد و این یك نحوه قرب به حق است.

پس اگر از روزه، نور حق خواستید، همین را به شما می دهند. خودتان را آماده كنید و همت خود را بلند كنید تا از روزه مقام بگیرید، اصلاً طوری شود كه مقامتان تغییر كند.




[4] - مَن لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 75.

بركات روزه

در روایت از امام صادق(ع) داریم؛[5] روزه هوس را می كُشد «فَالصَّوْمُ یُمیتُ هَوَی النَّفْس» یكی از امتیازات مؤمنین وارسته این است كه اصلاً گرفتار میل های پست نیستند، و روزه چنین هنری را دارد كه دردسر هوسرانی را از سر ما بر می دارد. بعـــد ادامــه روایت ایـن اســت: «وَ شَهْوةَ الطَّبْعِ» روزه؛ شهوت و میل های سركش و افراطیِ طبع و طبیعت و بُعد حیوانی شما را می كُشــد.

«وَ فیهِ حَیاةُ القَلْبِ» و در روزه حیات قلب هست. مگر همه ما نمی خواهیم قلبمان بیدار شود و درك و فهممان اوج بگیرد؟ با روزه درك و فهم عوض می شود، آن چیزهایی را كه مفید نبود و دنبالش بودیم ـ با بیداری قلب ـ دیگر نمی خواهیم، و آن چیزهایی را كه مفید بود و میلی به آنها نداشتیم، اهمیتش در قلبمان روشن می شود و مطلوبمان می گردد. این جاست كه ابزار هدایت را دوست خواهیم داشت نه عوامل ضلالت را. این جاست كه وجود عالَم غیب و ملائكه و قیامت را به نحوی و تا حدی احساس می كنیم. چون وقتی قلب زنده شد، ادراك حقایق عالیه برایش میسّر می شود، ادراك بیشتر آن حقایق، بستگی به شدت حیات قلب دارد.

«وَ طَهَارَةُ الجَوارِحِ» روزه؛ موجب طهارت اعضاء و جوارح می شود، اعضای بدن شما از كارهای زشت باز می ماند. قلب روزه دار آنچنان اعضایش را در كنترل دارد كه آن اعضاء به اعمال ناپاك نمی افتند، دل انسان بر اعضایش حاكم می شود، نه هوس انسان. دیگر چشم، آن چشمی نیست كه با قصد گناه، نظر كند و یا به چیزی كه توجهِ به آن گناه است، نظر بیفكند.

«وَ عِمارةُ الظّاهِرِ وَ الْبَاطِنِ» روزه؛ هم ظاهر را از سنگینی و بد قواره بودن در می آورد، و هم باطن را از میل های ظلمانی آزاد و نورانی می كند، هم باطن متعادل می شود و هم ظاهر تابع باطن می گردد.

«وَ زِیادَةُ التَّضَرُّعِ» روزه؛ زاری و تضرّع در پیشگاه پروردگار را می افزاید، قلب آدم از قساوت در می آید و میل به نیایشِ با حق در آن پیدا می شود. چون اصل جان ما ملكوتی است و از نیستان عالَم غیب بریده شده است، «ثُمَّ رَدَدْناهُ اَسْفَلَ سافِلین»[6] و بنا به مصلحتی به عالَم ماده و عالَم بدن، هبوط كرده، ولی این جایی نیست، حالا با روزه داری، كمی از این منزل دروغینِ خود فاصله می گیرد، تازه یاد منزل حقیقی و عالَم قربِ با حق می افتد، و ناله و تضرع سر می دهد تا برگشت به آن عالَم را برای خود ممكن كند و راهی به سوی آن عالم باز نماید و ثابت كند هنوز دلش در هوای آن نِیِسْتان عالم قرب است.




[5] - مصباح الشریعه، باب روزه.
[6] - سوره تین، آیه 5.

روزه، گرسنگی یا بندگی؟

مهم این است كه ما روزه بگیریم، نه این كه فقط گرسنگی بكشیم، روزه یك نحوه صعود روحانی برای انسان است از دریچه بندگی خداوند، ولی گرسنگی یك عمل بدنی است مثل ورزش كه یك عمل بدنی است. شما در روزه به یك صعود روحانی نظر دارید منتها از طریق گرسنگی بدن. ولی گاهی ما به جای این كه در مغرب افطار كنیم، در مغرب روزه خود را خراب می كنیم. فرق است بین افطار كردنِ روزه و خراب كردن آن. افطار كردن؛ یعنی روزه را شكستن. ولی خراب و باطل كردن روزه ، یعنی غذاهایی را كه در روز نخورده ای در فرصتی كه داری، جبران كنی، و در واقع آن مقاومت و كنترل روحانی را كه در طی روز در خودت تقویت كردی از دست بدهی.



تقویت تقوی

شاید اسب های چموش را دیده باشید كه چقدر سخت است اگر بخواهیم آنها را از جایی به جایی دیگر ببریم. اگر یك لحظه از كنترل آن ها غفلت كنید از دستتان در رفته است، باید با یك هوشیاری و كنترلِ دائمی مواظب آن ها باشید، اگر یك لحظه غفلت كنید می بینید سرِجای اول برگشته اند، و باز باید از اول كار را شروع كنید. بعضی ها از اول تا آخر ماه رمضان یك روز هم روزه نمی گیرند، چون در جهت اصلاح تدریجی خود نیستند ، سی منزل باید این اسب چموش را ببری تا إن شاءالله در منزل سی اُم رام بشود. شهوات و نفسانیات نیز همین طور است، اگر سی روز كنترل شوند، آهسته آهسته رام می شوند و زیر فرمان عقل و شریعت قرار می گیرند. حالا اگر در موقع افطار هوس ها را دوباره رها كنی، مثل آن اسب چموشی است كه آن را در كنترل خود نیاورده ای و لذا دوباره سر جای اولش برمی گردد. اگر مقاومتی را كه در طول یك روز با روزه داری به دست آوردی در هنگام افطار رها كنی از آن روزه چیزی عایدت نشده است. پس مواظب باشید مقاومت شخصی تان كه عبارت است از «تقوی»، در موقع افطار گسسته نشود، چرا كه روزه، تقویت قدرت پرهیزكاری است. به همین جهت در آخر آیه 183 سوره بقره كه مربوط به روزه است، می فرماید: «لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» یعنی شاید بتوانید از طریق روزه متّقی شوید و قدرت پرهیزكاری بیابید.

به آیه روزه نظر كنید كه می فرماید:

«یا اَیُّهَاالَّذینَ امَنُواكُتِبَ عَلَیْكُمُ الصِّیامُ كَماكُتِبَ عَلَی الَّذینَ مِنْ قَبْلِكـُم، لَعَلَّكُـمْ تَتَّقُونَ»[7]

یعنی: ای مؤمنان! بر شما روزه را واجب كردیم، همان طور كه بر امت های گذشته واجب نمودیم شاید پرهیزكار شوید، و در نتیجه آن روحیه مقاومت در مقابل هوس ها در شخصیت شما رشد پیدا كند.

ملاحظه كرده اید؛ گاهی اوقات می خواهید كارهای خوب و جدّی انجام دهید ولی نمی توانید. چرا؟ چون قدرت پرهیزكاری شما ضعیف است، مدتی كه روزه گرفتید كاری را كه نمی توانستید انجام دهید و هوس هایتان مانع می شد، حالا همان كار را می توانید انجام دهید. بعضی مواقع دیده اید كه دلتان مرده است، اصلا معنویت در جانتان خشك شده است، با روزه كه «حیات قلب» است دوباره دل زنده می شود. مولوی چه خوب می گوید:

چشم بندِ آن جهان، حلق و دهان

این دهـان بربند تا بینی عیان

تاهوی تازه است،ایمان تازه نیست

این دهان جزقفل آن دروازه نیست

یعنی: تا هوس در صحنه است ایمان تحرك ندارد ولی اگر دهانت را كنترل كردی، دروازه ایمان بر جانت گشوده می شود، چرا كه اگر دهان كنترل شد، دریچه ها ی غیب آهسته آهسته بر جان انسان باز می شود. برای كسانی كه جایگاه گرسنگی و كنترل دهان را در عمل شناخته اند، گرسنگی بسیار خوشمزه است. اگر كسی مزه گرسنگی را چشید از سیری و پرخوری متنفّر می شود. بیخود نیست كه در روایات داریم: خداوند از شكم سیر بدش می آید. ما كسانی را می شناسیم، از روزی كه ریاضتشان را شروع كرده اند تا آخر عمر یك روز سیرنبوده اند.




[7] - سوره بقره، آیه 183.

گرسنگی؛ پذیراییِ مقدّس خدا!

در خبر داریم كه در زمان یكی از پیامبران گذشته، سه نفر از مؤمنین در مسافرتی در محلی شب گیر شدند، و راه به جایی نبردند، نه محلی برای استراحت و نه قوت و غذایی. بالاخره یكی از آنها گفت، من اینجا یك آشنای دوری دارم می روم شاید بتوانم امشب سربار او شوم. دیگری هم فكر كرد و به یادش آمد یك همكاری اینجا دارد ، گفت می روم شاید بشود امشب را مهمان او بشوم. سومی هر چه فكر كرد چیزی به یادش نیامد. گفت: ما هم می رویم مسجد و مهمان خدا می شویم. فردا صبح كه آمدند تا سفر را ادامه دهند، آن دو نفر هر كدام از خوبی های طعامی كه در شب خوردند و از نوع پذیرایی ها صحبت كردند ولی سومی گفت: حقیقتش ما مهمان خدا شدیم ولی تا صبح گرسنگی كشیدیم. به پیامبر آن زمان ندا رسید برو و به این مؤمن بگو ، حقیقتاً ما میزبانی تو را پذیرفتیم، و پذیرفتیم كه تو مهمان ما باشی، ولی هر چه گشتیم خورشت و طعامی بهتر از «گرسنگی» نبود كه با آن از تو پذیرایی كنیم.

یعنی گرسنگی یك پذیرایی مقدّس است و برای همین هم طعام رمضان گرسنگی است و نتیجه این گرسنگی «قرآن» است. سفره گرسنگی را پهن می كنند تا قرآن را به قلب ها برسانند، آن وقت آیا می شود گرسنگی را چیزی نگرفت و به سادگی از آن گذشت؟ یكی از عرفا به شاگردش می گوید :

«نفسِ خود را از چه می ترسانی، می ترسی گرسنه بمانی؟ مترس، زیرا كه تو در نزد خدا خوارتر از آنی كه تو را گرسنه دارد، خداوند، محمدf و یارانش را گرسنه داشت».

بزرگی می گوید: « هرگز نشد سیر شوم و معصیتی مرتكب نشوم و یا قصد معصیت نكنم».

شاید گمان كنیم ما چنین نیستیم كه سیری موجب معصیت برایمان شود، آخر مگر ما قلبمان را می شناسیم؟ آن بزرگانی كه این ها را می گویند ، لایه لایه تارهای قلبشان را می شناسند. می فهمند كجا و چطوری هستند، دانه دانه نَفَس هایشان را می توانند تفسیر كنند.

بزرگی می گوید: «اول بدعتی كه پس از پیامبرf حادث شد، سیری بود.» می فرماید: «چون شكم مردمان سیر شد نَفْسِ آنها سركشی كرد و به سوی دنیا متمایل شد.» شما این را بدانید اول چیزی كه با گرسنگی مرتفع می شود و شما از دست آن آزاد می شوید «شهوت» است، هم شهوت فَرْج و هم شهوت سخن. در آن حال، نه میل افراطی به جنس مخالف داریم كه همه فكر و ذكرمان را خرج این مسئله كنیم، و نه مایلیم این قدر پرحرفی كنیم. البته این به شرطی است كه خودتان متوجه حساسیت این مسأله باشید و طالب آن بشوید، تا انجام آن برایتان آسان شود. شهوت در غذا خوردن این طوری است كه گاهی بدنتان نیاز به غذا ندارد و احساس گرسنگی هم نمی كنید ولی مایلید غذا بخورید، این دیگر نیاز نیست، بلكه شهوت است. یكی از كارهای مذموم هم همین است كه انسان سیر باشد و غذا بخورد، چرا كه در این حال به جای این كه نیاز بدنی اش را برآورده باشد شهوت غذا خوردن را تقویت كرده است.



روزه؛ خزینه حكمت

یك وقت هست كه به خودتان القاء می كنید چون ما جوانیم میل به جنس مخالف داریم و نیاز طبیعی و ضروری این گونه میل ها را برای خود حس می كنید، این یك « وَهْم » است. این وَهم و توهّم و این نیاز اِلقایی و تحمیلیِ خیالی با گرفتن روزه از رونق می افتد، و جدّی نبودنش برای انسان روشن می شود. در همین راستا است كه می فرماید: «با گرسنگی، شهوت فَرْج و شهوت سخن رفع می شود» هزاران رحمت در همین مطلب آخر نهفته است، چراكه حرف زدنِ افراطی، روح و قلب آدم را نابود می كند.

حرفِ زیاد، قلب را پریشان می كند و مانع آرامش و حضور قلب می شود آن وقت روزه باعث سكوت می گردد و در نتیجه قلب به تعادل و هوشیاری خود برمی گردد . از پیامبرf روایت داریم كه: « اگر این زیاده روی شما در صحبت و بی قیدی و اغتشاش دل های شما نبود، حتماً آن چه من می بینم می دیدید و آن چه می شنوم می شنیدید.» ملاحظه كنید پرحرفی چه نعمت بزرگی را از ما می گیرد و چگونه رابطه ما را با عالم غیب و معنی از بین می برد. دیگر این كه «شهوت»، مناجات را مشوّش می كند و باعث می شود شخص، مقصد زندگی را گم كند- پناه به خدا از فراموشی مناجات با خدا- باز در روایت داریم كه روزه خواب را كم و بیداری را افزایش می دهد، و معلوم است كه زیادی خواب موجب ضایع شدن عمر و سختی دل می شود.

از بزرگان داریم كه «گرسنگی كلید در خزانه خداست، به كسی نمی دهد مگر آن كه را دوست دارد.» یعنی تا محبت خدا به بنده اش نباشد او را موفق به روزه نمی دارد. اهل دلی می گفت: « زیركانِ در دین و دنیا، سودمندتر از گرسنگی ندیده اند، طالب آخرت را چیزی زیان كار تر از خوردن نباشد.» باز از بزرگان داریم: «علم و حكمت را در گرسنگی نهاده اند و جهل و معصیت را در سیری.» در حدیث از پیغمبرخداf هست:

« ما مَلاُ آدَمِیٌّ وِعاءً شَرّاً مِنْ بَطْنِهِ، بِحَسَبِ بْنِ آدَمَ اَكَلاتٌ یُقِمْنَ صُلْبَهُ، فَاِنْ كانَ لا مَحالَةَ فَثُلْثٌ طَعامٌ وَ ثُلْثٌ شَرابٌ وَ ثُلُثٌ لِنَفَسِه»[8]

یعنی برای آدم هیچ ظرفی به اندازه پُربودن شكمش برایش شرّ نیست، به حَسَب آدم بودنش نیاز به لقمه هایی دارد كه طاقت ادامه زندگی در او باشد، در این حال، ثلث معده اش برای غذا و ثلث آن برای آب و ثلث آن برای نفس كشیدن باشد.

پس ملاحظه می كنید كه طبق سخن رسول خداf یك سوم معده باید از طعام پر شود و نه بیشتر، پس هركس بیش ازاین اندازه برای طعام جا باز كند از حسنات خود كم كرده است و در واقع ازحسنات خود خورده است. فرموده اند: « اولیاء به گرسنگی وخاموشی و بی خوابی وتنهایی، اولیاء شده اند.» سِرّ همه نیكویی ها میان آسمان و زمین، گرسنگی است و سرّ همه بدی ها سیری است، هر كه نفس خود را گرسنه دارد وسوسه ها از او منقطع می شود. فرموده اند: «اقبال و توجه خدا به بنده، از گرسنگی و بیماری و بلا می باشد.» حكیمی را پرسیدند، نفس را به چه طریق مهار كنیم؟ گفت : به گرسنگی و تشنگی. و نیز فرموده اند:

«هیچ كس را خدا مصفّا نگرداند مگر به گرسنگی، و طیّ الارض نكردند مگر به گرسنگی، و خدا ایشان را دوست نگرفت مگر به گرسنگی.» ابوطالب مكّی می فرماید: «مَثَل شكم، مَثَل طبل است، آواز آن به این خوش است كه سبك و تند و تهی باشد، پس چون جوف خالی باشد، تلاوت خوش تر و قیام طولانی تر و خواب اندك باشد.»

از بزرگان داریم كه سه كس را خدا دوست دارد: «اندك خُور»، «اندك خواب» و «اندك راحت »را.




[8] - بحار، ج 63، ص 330.

روزه؛ دریچه عبادت

از پیامبرf روایت داریم: «لِكُلِّ شَیْءٍ بَابٌ وَ بَابُ العِبَادَةِ الصَّوم» یعنی هر چیزی را دری است و دریچه عبادت روزه است. پس تا كسی وارد روزه داری نشود، به حال و حالت عبادت وارد نشده است. چون عالَم عبادت، عالَم خاصی است كه با فكر و مطالعه به دست نمی آید. این روایت می خواهد بفرماید: تو را با شكم سیر به باغ عبادت راه نمی دهند. وقتی حالت عبادت در انسان به وجود آمد، احساس می كند در مركز هستی جای دارد، تمام حرص ها و اضطراب ها از قلب او زدوده می شود، به اصل خود كه بندگی خدا است برمی گردد. پس باید متوجه شد روزه وسیله ورود به عالم عبادت است و به تبعِ روزه است كه سایر عباداتِ ما حالت و روح عبادت به خود می گیرد.

ملاحظه كرده اید اگر در هنگام سحر، زیاد غذا بخورید، درست نتیجه عكس می گیرید، خوابتان زیاد می شود، ذهنتان آن تیزی را كه حاصل روزه است به دست نمی آورد و خلاصه از نتایج روزه محروم می شوید! به ما گفتند روزه بگیرید تا به شما ثابت شود با گرسنگی می توانید توانا و محكم شوید، البته شرطش این است كه به خود القاء نكنید كه چون روزه گرفته ام ضعیف شده ام، بلكه اگر دقت كنید متوجه می شوید بیش از گرسنگی، پرخوری علت ضعف و سستی است.



آزادی از وَهم

قدیمی ها قصه ای عبرت آموز دارند، می گویند:

بین یك مار و یك زنبور مكالمه ای صورت گرفت، زنبور ادعا كرد زهرِ من كشنده تر از زهرِ تو است ولی چون هیكلم كوچك تر است آدم ها باورشان نمی آید كه زهر من می میراند و چون مُردن را به خودشان القاء نمی كنند، زهر من تأثیر واقعی اش را نمی كند و این ترس مردم از هیكل توست كه مردم را می كشد و نه زهر تو. بالاخره بنا شد برای اثبات ادعای زنبور برنامه ای ترتیب دهند. قرار بر این شد هر دو بروند در كلونِ -قفل قدیمی- درِ باغی كمین كنند تا وقتی كه باغبان آمد و انگشت خود را داخل كلون كرد كه در را باز كند، روز اول مار انگشت باغبان را نیش بزند و زنبور بیرون بپرد و روز دوم كار را برعكس كنند، همین كار را كردند. در روز اول، باغبان یك مرتبه احساس كرد چیزی دستش را گزید، دستش را بیرون آورد و دید زنبوری پر زد و رفت، یك كمی مقاومت كرده ودستش را مكید و رفت دنبال كارش، پیش خود گفت زنبور بود و چیزی نبود. روز بعد، زنبور نیش زد و مار خودش را از سوراخ نشان داد، باغبان فریاد زد وای! مار دستم را گزید، و بیهوش شد. البته این یك قصه است ولی نكته روانی دقیقی در آن نهفته است.

با بیان این داستان می خواهیم عرض كنیم بعضی ها از ترس گرسنگی می میرند، نه این كه گرسنگی آزارشان دهد، بلكه سیری آزارشان می دهد، ولی متوجه نیستند. ماه رمضان فرصت خوبی است تا اگر انسان خودش خودش را با القائات ذهنی از پا در نیاورد، به انسان ثابت شود چقدر با گرسنگی می توان روح را متعالی كرد. بیایید خوتان را به حداقل غذا عادت دهید، حتی شما جوانان، عصرهای ماه رمضان ورزش كنید، كوه نوردی كنید، تا به شما ثابت شود در اوج گرسنگی بسیار قدرتمندید. به قول مولوی:

قدرت جبریل از مَطبخ نبود

بـود از الطاف خَلاّقِ وَدُود

همچنین هم قدرت اَبدال حــق

هم زحق دان، نی زاطعام وطَبَق

یعنی پدیده هر چه مجرّدتر باشد قدرتش بیشتر است، و نفس انسان موجودی است مجرد و متعالی، و لذا قدرتی بی كران دارد ولی چون اسیر بدن است برای ما آن قدرت ظهور ندارد. نمونه این قدرت بی كران را شما در حضرت امیرالمؤمنین(ع) می بینید، همه مردم هم عصر آن حضرت متعجب بودند كه ایشان با این غذای كم این همه نیرو را از كجا دارد؟ متوجه نبودند كه روح انسان از مقام «روح» كه نزدیك ترین مخلوق به خدا است تنزّل كرده تا به مرحله «مِن روحی» رسیده ولی از اصل خود كه حقیقتی است فوق ملائكه منقطع نشده، و روزه می تواند همین را به شما ثابت كند كه می توانید به غیبِ قدرتمند خود وصل شوید.



روزه؛ عامل نجات از وَهم

اصل روزه یعنی منصرف شدن از دنیا، و متصل شدن به غیب، الاّ این كه شیطان نگذارد. شیطان ما را تحریك می كند تا از اصل مسئله محروم شویم، در كجا؟ در «وَهْم». «وَهْم» چیست؟ دروغِ راست نما! دیده اید بعضی آدم ها از مرده می ترسند. حالا چرا می ترسند؟ می گویند چون مرده است! وقتی زنده بود از او نمی ترسیدند، حالا كه مرده است آیا خطرناك تر شده یا ازنظر بدنی هیچ شده است؟ قبلاً كه زنده بود یك آدم بود، دست و پا داشت، می توانست با ما دعوا كند، حالا كه مرده است، هیچ كاری نمی تواند بكند پس چرا از او می ترسی؟ چون هیچی است. از چی می ترسی؟ از هیچی! ملاحظه می كنید كه ما در خیال خود یك بُعــدی داریـم كـــه «هیچی» را برای ما «چیز» می كند و ما را از آن فراری می دهد و از واقعیت دور می كند. حالا اگر بگویند آیا حاضری با این مرده نصف شب توی غسالخانه تا صبح بمانی؟ می گوید نه! چرا؟ چون مرده است. می پرسی؛ آیا مرده است یا زنده؟ می گوید مرده است، می گوییم آیا حاضری تنهایی بدون این مرده در این غسالخانه تا صبح بخوابی؟ می گوید: باز هم می ترسم اما بهتر از قبل است، حالا اگر بگویید حاضری با یك نفر آدم زنده، دونفری باهم در غسالخانه تا صبح بمانید؟ می گوید این بد نیست. باز تكرار می كنیم، حاضری با یك مرده بخوابی؟ می گوید نه! این خطرناك است، می گوییم حاضری با این مرده بخوابی و نصف شب هم مرده زنده شود و تا صبح با هم صحبت كنید؟ می گوید نه، به هیچ وجه، وگرنه من می میرم.

ملاحظه كنید این چه بُعدی از انسان است كه دارد سر انسان كلاه می گذارد؟ آن وَهْم است. شما یك «عقل» دارید و یك «وهم». «عقل»، واقع بین است، ولی «وَهْم»، واقع بین نیست و هیچی را چیز می گیرد. شیطان همیشه روی «وَهْم» شما كار می كند، «هیچی» را «چیز» می كند، «چیز» را «هیچی» می كند. می گوید: اگر با یك آدم زنده دونفری در غسالخانه تا نصف شب بنشینیم صحبت كنیم قابل تحمل است، ولی اگر نصف شب مُرده كنار من در غسالخانه زنده شود، من می میرم، در حالی كه اگر مرده زنده شود، تازه می شود مثل حالت اول كه برایت قابل تحمل بود كه با یك آدم دیگر در غسالخانه بنشینی و صحبت كنی. ولی «وَهْم» گوشش به این حرف های منطقی بدهكار نیست. «وَهْم» اگر در روح ما میدان گرفت كار ما را عملاً به جایی می رساند كه خواهیم گفت: از خدا كاری نمی آید، اما از حقوق آخر ماه كار می آید. می گوید: اگر حقوقم را ندهند بدبخت می شوم. یعنی چه بدون حقوق بدبخت می شوی؟ یعنی آدم «هیچی» را «چیز» می گیرد، «چیز» را «هیچی» می گیرد. می خواهند روزه بگیرید تا شما این بُعد دروغ ساز را، خلع قدرت كنید، و شیطان نتواند دیگر از طریق «وَهْم» شما را به بیراهه بكشاند. در روایت از رسول خداf داریم:

«اِنَّ الشَّیْطانَ لَیَجْرِی مِنْ بَنِی آدَمَ مَجْرَی الدَّمِ فَضَیِّقُوا مَجارِیَهُ باِلْـجُوعِ.»[9]

یعنی شیطان مثل خونِ در بدن شما، در روح شما جاری می شود، از طریق گرسنگی جای او را تنگ كنید. همچنان كه حضرت می فرمایند: « اَلصَّومُ یُسَوِّدُ وَجْهَهُ »[10] یعنی روزه موجب سیاه رویی شیطان است و دیگر نمی تواند انسان را تحت تأثیر قرار دهد.

روزه می خواهد به تو بگوید كه «وَهم» را بكُش، این بهترین نتیجه روزه است. آدم می گوید اگر غذا نخورم می میرم. آقا! این گوی و این میدان، آرام آرام شروع كن، شاید ابتدا، باورت نیاید، وسط ماه رمضان به خودت ثابت كن كه این طور نیست كه غذا و شكمِ پر، موجب سلامت و قدرت ما باشد.

در شرح حال پیغمبرf داریم كه: آن قدر گرسنگی می كشیدند كه روی شكمشان سنگ می گذاشتند و شال روی آن می بستند كه به معده شان فشار نیاید. چون اگر معده خالی باشد گرسنگی به معده مقداری فشار می آورد، اگر جدار معده به همدیگر نزدیك بشود، و به هم بچسبد فشار گرسنگی كم می شود. آن وقت حضرت امیرالمؤمنین(ع) می فرمایند: وقتی عرصه جنگ سخت می شد به پیامبرf پناه می بردیم. یعنی این هم قدرت آن پیامبری كه خود را بیشتر وقت ها گرسنه نگه می داشت. در همین نهج البلاغه هست كه پیامبرf وقتی در جنگ می خروشیدند، هیچ كس جرأت نمی كرد در چشم های حضرت نگاه كند، از شدت عظمت و خشونت و ابّهت. حتماً شنیده اید؛ در جنگ حُنین، تك و تنها ایستادند در حالی كه همه فرار كردند. باز داریم كه امام حسن(ع) و امام حسین(ع) با آن عظمت، وقتی بچه بودند دلشان برای پدرشان یعنی حضرت امیرالمؤمنینu سوخت، نكند پدرشان مریض بشود كه این قدر كم غذا می خورد، درِ كیسه آرد پدرشان را باز كردند و مقداری روغن را با آردها قاطی كردند كه آردها روغنی بشود تا بعداً كه نان برای پدرشان می پزند یك كمی هم حضرت روغن خورده باشند، حضرت اعتراض كردند كه این چه كاری بود كردید؟




[9] - مهجه البیضاء، ج 2، كتاب اسرارالصّیام، ص 125(اكثر روایات موجود در بحث، از كتاب اسرارالصیام مهجه البیضاء و احیاء العلوم باب های آداب اَكل و صوم و جوع آورده شده است.)
[10] - كافی، ج 1، ص 63.

حداقلِ غذا، حداكثرِ قدرت

با روزه و با مطالعه زندگی و سیره معصومینh باید به شما ثابت شود كه با حداقلِ غذا حداكثرِ قدرت را می توانید داشته باشید، به شرطی كه داستان آن باغبان و قضیه زنبور و مار فراموش نشود، نگویی نه این حرف ها بی خودی است، من اگر خیلی غذا نخورم می میرم، آن وقت مطمئن باش واقعاً می میری. شما از روزه و انصراف از غذا، حقایق غیبی طلب كنید تا همان حقایق نصیب شما شود، اصلاً روزه برای همین است. شما موجودی غیر مادی هستید، موجود غیر مادی اگر به ماده نظر داشته باشد به این جهت است كه فعلاً منزلش ماده است، من و شما یك موجود غیر مادی هستیم. منزل اصلی موجود غیر مادی كجاست؟ مسلّماً منزل اصلی انسان غیب است، شما نظرتان را از این ماده كم كنید خودتان را در عالم غیب می بینید. شما همه جایی هستید، اما فعلاً نظرتان كجـاست؟ به ماده بدن. حالا اگر بخواهید خودتان را در عالم غیب حس كنید باید نظرتان را از ماده كم كنید، شما جنستان از جنس غیب است و لذا خودتان را در عالَم غیب حسّ می كنید. مولوی همین را در اول مثنوی می گوید كه:

بشنو از نی، چون حكایت می كند

از جدایی ها شكایت می كند

یعنی همه حرف انسان ها وقتی در عمق آن بروی، ناله ای است از این كه از آن مقام مجرد غیبی جدا شده اند. حالا روزه كمك می كند كه لااقل به آن عالَم سری بزنیم.

می فرماید: «روزه؛ صفای دل و افروختگی خاطر و تیزی بصیرت می آورد» بصیرت آدم تیز می شود، چون حجاب ارتباط با حقایق غیبی اش ضعیف می شود. آیا آدم های پرخور را دیده اید كه هم عمرشان كوتاه و هم اندیشه شان ضعیف است؟ این یك قاعده است، یك مسئله علمی است، آدم های پرخور هم خیلی زود می میرند، هم آن فرصت رسیدن به تعالی را از دست می دهند و هم كم عقلند. نكته خوبی از بزرگان داریم، می گویند: « سیری، كُندی ذهن و كوری دل می آورد و گرسنگی، نفسانیت و هوس را خوار می كند و دل را با عالَم سماوی ربط می دهد.»

فرمایش پیامبرf هست كه می فرمایند :

«حَیُّوا قُلُوبَكُم بِقِلَّةِ الضِّحْكِ وَ طَهِّرواها بِالجُوعِ، تَصْفُو وَ تَرِقْ»

قلب هایتان را زنده نگه دارید به كمی خنده و پاك نگه دارید با گرسنگی، تا صاف و رقیق شود.

اشك شب قدر، از گرسنگی طولانی ماه رمضان به دست می آید، دل باید رقیق باشد، دلی كه رقیق باشد اشك هم می ریزد، دلی كه اشك ریخت یعنی درِ غیب را دارند برایش باز می كنند، اگر درِ غیب برایتان باز شد اصلاً حرص دنیا را نمی خورید، ادراكتان عوض می شود و نوع تجزیه و تحلیلتان از حوادث تغییر می كند. امام خمینی«رحمه الله علیه» یك طور انقلاب را می دیـدند، رادیوی بی بی سی هم یك طور می بیند. پیغمبر و امام زمان«صلواه الله علیهما» یك جور دنیا را می بینند و مردم معمولی هم یك طور. ان شاء الله خدا با روزه، یك قلب مورد پسند امام زمانg به شما می دهد.

گفته اند: «گرسنگی چون رعد است و قناعت چون ابر و حكمت چون باران.» رعد و برق باران می دهد، حكمت یعنی؛ دقیق اندیشی. می گوید: اگر گرسنگی بكشید و قناعت پیشه كنید حكیم می شوید.

از پیامبرf روایت شده است كه: «مَنْ اَجاعَ بَطْنَهُ عَظُمَت فِكْرَتُه ُ وَ فَطَنَ قَلْبُهُ» یعنی: هر كس شكمش را گرسنه نگه دارد فكرش بلند و قلبش بیدار و تیزبین می گردد.

نه این كه در افطار آن چه را نخورده است تماماً جبران كند كه در این حال مزه دینداری را نمی چشد، آن وقت می گویید چی شد آمدیم توی این دنیا؟ خدا می گوید آمدی توی این دنیا كه نورانی و دیندار بشوی، وقتی كه آدم منطبق بر دستور شریعت عمل نكند مزه دینداری را نمی چشد و وقتی مزه دینداری را نچشید فلسفه زندگی دنیایی را نخواهد فهمید. پیامبرf فرمودند: «اگر كسی شكمش را گرسنه نگه دارد، فكرش بزرگ می شود و قلبش زیرك می شود» لذا معنی زندگی را می فهمد، گفت:

هركه غافل گشت ازكِشت بهار

اوچه داند قیمت این روزگار

كسی قیمت و ارزش زندگی را در این دنیا خواهد فهمید كه فرصت های به كمال رساندن خود را از دست ندهد.

باز روایت داریم: «هر كس سیر بخوابــد، قَسِیُّ الْقَلب است». واقعاً عرض می كنم سحر ماه رمضان خیلی غذای سنگین نخورید، كار زشتی است، نترسید ضعیف و مریض نمی شوید. این شیطان است كه شما را می ترساند . در اول بحث عرض كردیم؛ روایت داریم: شكمِ پُر چراگاه شیطان است. بیایید غذای سبك بخورید و بعد از غذا نخوابید. با سبك غذاخوردن، خواب بر شما مسلّط نمی شود كه مجبور شوید بخوابید. یك كمی قدم بزنید، ذهنتان تیز می شود، دعا بخوانید، درس بخوانید. به شما عرض می كنم من مطمئنم اگر مقداری از درس های دینی تان، مثل معارف اسلامی را در ماه رمضان مطالعه بكنید حتماً ثواب قرآن خواندن را هم می برید ، البته جمع آنها بهتر است .

مفاتیح را نگاه كنید در اعمال شب بیست و یك و بیست و سوم داریم كه: «مَنْ اَحْیَا هاتَیْنِ الَّیْلَتَیْنِ بِمُذاكِرَةِ الْعِلْمِ فَهُوَ اَفْضَلُ» یعنی اگر این دو شب را با مذاكره علمی احیا كنید و بیدار بمانید، افضل است، چون در چنین شب هایی اندیشه و تدبّر در معارف الهی، زمینه ریزش حقایق معنوی را به قلب زیاد می كند، و قلب زمینة پذیرش انوار ملائكه و روح را پیدا خواهد كرد. البته این نكته به آن معنی نیست كه از دعاهای این دو شب كه راه ارتباط قلب با عالم غیب است، غافل شوید. منظور آن است كه جایی برای تقویت معارف هم باز كنید.

علامه طباطبایی«رحمه الله علیه» در جلد آخر المیزان می فرماید: «تَمَّ الكتاب...فی لیله القدر المباركه الثلاثه والعشرین من لیالی شهر رمضان». یعنی؛ علامه«رحمه الله علیه» در شب قدر تفسیرشان را می نوشتند كه در آن شب تمام كرده اند. شما در این ماه رمضان یكی از چیزهایی كه إن شاءالله برایتان منشأ بركت می شود این است كه كتاب های معارف اسلامی را عمیق بخوانید، قرآن هم بخوانید ولی بدانید شما چون در موضع طلب علم هستید، خودِ درس خواندن هم برایتان عبادت است، البته اگر برای خدا باشد.

در یكی از سال های جنگ تحمیلی در ماه رجب همراه برادران سپاه پاسداران، خدمت استاد آیت الله حسن حسن زاده آملی«حفظه الله تعالی» رسیدیم، از ایشان سؤال شد كه: حاج آقا! كدام یك از اعمال ماه رجب را افضل می دانید كه اگر خدا توفیق بدهد انجام دهیم؟ ایشان گفتند : « سریعاً اعمال واجبتان را انجام دهید و بروید كارهای جنگ را بكنید، این كار از همه كارها برای شما واجب تر است.» لذا یكی از كارهایی كه در این ماه برای شما مفید است، خوبِ خوب خوب كار فكری كردن در معارف دینی است تا بتوانید در جنگ فرهنگی با دشمنان اسلام هم خودتان را تقویت كرده باشید، و هم به بقیه كمك كنید كه ضربه نخورند.

حتماً قرآن بخوانید ولی سعی كنید قرآن را بفهمید، در روایت داریم: «اَلا! لاخَیْرَ فِی قَراءَةٍ لَیْسَ فِیها تَدَبُّر»[11] یعنی هیچ خیری در خواندنی كه در آن تدبّر نباشد، نیست. به جای این كه یك سوره را بخوانید و نفهمید، یك آیه را بخوانید و بفهمید. این كه گفته اند، اگر قرآن بخوانید این قدر ثواب دارد، یادتان باشد مخاطبان امام(ع) در این روایت، مردم عرب زبان بودند كه دیگر مشكل فهم قرآن را نداشتند، در حالی كه ما فارسی زبانیم و مشكل فهمیدن قرآن داریم. پس ما باید دو كار بكنیم، هم یك سوره را بخوانیم و هم آن را بفهمیم. این كه خوب وقت صرف كنیم تا كمی از قرآن را بفهمیم چه اشكالی دارد؟ از اول ماه رمضان تا آخر ماه رمضان یك سوره را خوب بفهمید و بخوانید، این ثوابش حتمی است، اما در این كه یك دور قرآن را ختم كنید در حالی كه می توانید بفهمید ولی نفهمید باید احتیاط كرد. باید به مردم معمولی بگوییم حتی ظاهر قرآن را بخوانید، یادتان باشد بالاخره خواندن قرآن ثواب دارد، نگاه كردن روی خط قرآن هم ثواب دارد. منتها بی سواد باید روی خط قرآن نگاه كند ، اما شما چی؟ شما در موضع تحصیل كرده و طلبه اید. شما باید وظیفه دیگری را بر خودتان حمل كنید، شما باید قرآن را بفهمید، شما می توانید بفهمید، پس باید بفهمید، ولی به هرحال خواندن قرآن به هر صورتش ثواب دارد و اجر می برید.

نكته دیگری كه لازم می بینم متذكر شوم، این كه در اثر روزه آنچنان درخواست های انسان متعالی می شود كه خواست خود را با خواست انسان های متعالی یعنی با امامان تا حدّی، یكی می یابید. این دعاها، راز و نیاز امامان است با خدای خودشان، ما هم در خود احساس می كنیم كه دلمان می خواهد این دعاها را بخوانیم، چون می بینیم بهتر از این نمی شود با خدا سخن گفت. دعاهای این ماه با تزكیه و استمرار، زبان حال و فریاد جان شما می شود، و به مقام اتصال به حق می رسید «إن شاء الله» و اسماء و صفات حق نُقل و نبات قلب شما می گردد.

گفت:

درِ لقمه چوبستی، زِ هر حیله برستی

وگـر حرص بنالــد بگیریم كَـــری ها

خیلی خوب گفته است، حرص می گوید آخر گرسنه ام، ما نمی شنویم و محلش نمی گذاریم، «وگر حرص بنالد، بگیریم كَری ها». دیده اید وقتی با كسی حرف می زنید، هرچه فرزندتان می گوید بابا، بابا، و مزاحم حرف زدن شما می شود محلش نمی گذارید؟ حالا می خواهید در ماه رمضان با چه كسی حرف بزنید؟ با خدا، هر چقدر حرص می گوید: آی! من هم هستم، می گوییم نیستی، «وگر حرص بنالد بگیریم كَری ها». در رابطه با خدا و از طریق روزه این گونه باید بشویم. خدایا به حق امام زمان(ع) ما را از روزه داران قرار بده.




[11] - كافی، ج 1، ص 36.

جایگاه دعای سحر

سعی كنید اعمال این ماه را خوب انجام دهید، مثلاً در دعای سحری كه از حضرت امام باقرu نقل شده؛ شما در این دعا چه می خوانید ؟ فقط خدا را. دیده اید؛ آدم كسی را كه خیلی دوستش دارد، دلش می خواهد همین طور با او حرف بزند، چرا؟ چون حرف زدن با او برایش مطلوب است، چرا؟ چون دوستش دارد، می خواهد با او حرف بزند، صِرف اُنس با او برایش هدف است. خداوند یك كلمه در كوه طور از موسی(ع) پرسید، این چیست در دستت؟ گفت: عصایم است « هِیَ عَصَای»، حضرت موسی(ع) دید دلش می خواهد باز هم گفتگو را ادامه دهد گفت: «اَتَوَكَّوُا عَلَیْها» به آن تكیه می دهم، دید باز هم دلش می خواهد حرف بزند گفت: «اَهُشُّ بِهَا عَلَی غَنَمِی» با آن برگ ها را برای گوسفندانم می ریزم، همچنان دلش می خواست چیزی بگوید دید دیگر چیزی ندارد ولی تمایل حرف زدن دارد گفت: «وَلِیَ فیها مَآرِبُ اُخْری» و با آن كارهای دیگر هم می كنم، چون از همین مصاحبت با حق لذت می برد. در دعای سحر شما از خدا چه می خواهید؟ در این دعا، اصلاً چیزی جز ذكر اسماءِ او نمی گویید، مصاحبت او را می خواهید.

خلاف طریقت بود اولیاء

تمنّا كنند از خدا جز خدا

می گویی: «اَلّلهُمَّ اِنّی اَسْئَلُكَ مِنْ بَهَائِكَ بِاَبْهاهُ» خدایا من از تو می خواهم به حق آن گران قیمت ترین وجود و بهائت «بِاَبْهَاه» وآن هم از خوب خوبهایش و «وَ كُلُّ بَهائِكَ بَهی» و اصلاً همه خوبی ها و الطاف قیمتی تو، قیمتی ترین است.

«اللّهُمَّ اِنّی اَسْئَلُكَ مِن جَمالِكَ بِاَجْمَلِهِ وَ كُلُّ جَمَالِكَ جَمیلٌ». یعنی؛ خدایا از تو می خواهم و از جمالت هم می خواهم، آن هم از شدیدترین وجه جمالت، در حالی كه همه جمالت، شدیدترین است و تو وَجه جمال ضعیف نداری.

ملاحظه می كنید همچنان صفات و اسامی و كمالات خداوند را می شماری، می گویی:

«الّلهُمَّ اِنّی اَسْئَلُكَ بِعِزَّتِكَ بِاَعَزِّها، وَ كُلُّ عِزَّتِكَ عَزیزَةٌ» خدایا از تو به حقیقت عزّتت و به آن عزیزترین اسمائت می خواهم، و بعد می گویی البته همه اسماء تو عزیز و برتر است. یعنی چه؟ ملاحظه می كنی كه همین مصاحبت مطلوب تو است. تا آخر دعا، اسماء او را می شماری و از این تكرار اسماءِ حضرت حق به شعف می آیی و قلبت را محل یاد او قرار می دهی.

به جایی می رسی كه در سحرهای ماه رمضان زبان حالت، این می شود كه:

من هرچه خوانده ام همه از یاد برده ام

غیراز حدیث دوست كه تكرار می كنم

یعنی با تكرار اسماء او، جان را متوجه او می كنی، و آهسته آهسته خود را به او نزدیك می بینی، اول باید نام او را همچنان بر زبان داشت تا آهسته آهسته قلب هم با زبان همراهی كند. داریم كه:

دید مجنون را یكی صحرا نورد

در میـان بادیـه بنشستـه فـرد

صفحه ای از ریگ و انگشتش قلم

بـا صلای دل همی مـی زد رقم

گفت كای مجنون شیداچیست این

می نویسی نامه، بهر كیست این

گفـت مشـق نام لیـلی مـی كنــم

خاطر خود را تســلّی می دهـــم

چــون میسّر نیست برمن كامِ او

عشــق بازی مـی كنــم با نـام او

آری! «چون میسّر نیست بر من كام او» كه بتوانم در مقام فناء و اتحاد با او باشم، با به زبان آوردن اسماء مبارك او، قلب خود را به او نزدیك می نمایم.

این اولِ كار است كه باید اسماء او را در سحرهای ماه رمضان صدا كنی ولی می رسی به جایی كه از عمق جان خواهی گفت:

هرچیز كه دیدم همه بگذاشتنی بود

جزیادتوای دوست كه آن داشتنی بود

باز می آیی جلو و جلو تا جایی كه خواهی گفت:

با صد هزار جلوه برون آمدی كه من

با صد هزار دیده تماشا كنم تو را

دیگر جز او را در سراسر هستی نخواهی یافت، در همه این اسماء یك چیز را می یابی و یك مطلوب را جستجو می كنی، تا جایی كه این دعاها را مثل یك نسیم می شناسی كه پرده از رخ محبوب برمی دارد تا تو بتوانی با معبود خود بیشتر ارتباط پیدا كنی، گفت:

گر باد نبودی كه سر زلف تو برداشت

آن عارض زیبای تو ما را كه نمودی؟

و روزه، همان نسیم است كه موجب می شود قلب متوجه حق بشود و طالب اُنس با او شود.

به هر صورت نقش دعا و استمرار دعا را در این ماه فراموش نكنید. فرصت فوق العاده ای است كه بتوانیم هرچه بیشتر به خدا نزدیك و نسبت به آن مقام اعلی آشنا شویم. خدا می داند شاید هدیه ای بزرگ تر از دعای ابوحمزه ثمالی كه مؤمنین در سحر ماه رمضان می خوانند برای روزه دار نباشد، فوق العاده عالی است، اوج ارتباط انسان را با خدا به انسان مرحمت می كند. -اگر نتوانستید هر نیمه شب همه آن را بخوانید، لااقل چندصفحه آن را بخوانید و شب بعد، صفحات بعد را بخوانید.- و بدانیدكه؛ روزه انسان را تا ملاقات با خدا و رؤیت حق جلو می برد.[12]

هنوز مایلم در مورد روزه و نتایج روحانی آن كمی تأكید كنم تا إن شاءالله نفسِ ما، در نزدیكی به حقیقت روزه، هرچه بیشتر موفق شود و از اهداف روزه غافل نشود.

امام صادقu در كتاب «مصباح الشریعه» در باب روزه می فرمایند : شما باید متوجه باشید بیمارِ گناهانتان هستید و مثل یك بیمار كه میل خوردن و نوشیدن از او سلب می شود و همچنان منتظر است تا سلامتی اش به او برگردد، شما هم باید قلبتان را متوجه بیماریتان به جهت گناهان و غفلت هایتان بكنید ، و نخورید و نیاشامید و همچنان منتظر بمانید تا از مرض گناهان شفا یابید .

«... وَ اَنْزِلْ نَفْسَكَ مَنْزِلَةَ الْمَرْضی، لا تَشْتَهِی طَعاماً وَلا شَراباً، مُتَـوَقِّـعاً فی كُلِّ لَحْظَةٍ شِفَاءَ كَ مِنْ مَرَضِ الذُّنُوبِ»

یعنی در حین روزه داری چنین حالتی به خود بگیرید. روزه، روحیه مقاومت و خویشتن داری را در انسان تقویت می كند و به اصطلاح، انسان زورش به خودش می رسد.

رسول خداf می فرمایند:

«الصَّبْرُ نِصْفُ الاِیْمانِ وَ الصَّوْمُ نِصْـفُ الصَّبْرِ»[13] یعنی همان طور كه پایداری در اعمال دینی، خود نشانه ای از حضور ایمان در قلب است و چنین قلبی به نصف از ایمان دست یافته است و باید ایمان خود را با معارف بیشتر و اخلاق حسنه كامل كند، كسی هم كه وارد روزه داری شود به نصف صبر دست یافته است و منوّر به مقداری از ایمان گشته و قلبش در اعمال دینی اش به صحنه آمده است. چرا كه ممكن است ما تسلیم دستورات و اخبار دین شده باشیم، ولی قلبمان وارد ادراك و احساس حقایق دین نشده باشد. برای این كه قلب وارد چنین میدانی شود، از ابتدا باید بنا را بر این بگذاریم كه در دینداری باید پایداری نمود و از این طریق نصف راه را طی كرده ایم. حال اگر وارد روزه داری شدیم، نصف از این میدان صبر را طی خواهیم كرد و خیلی سریع قلبمان وارد ادراك و احساس حقایق دین می شود.

در روایت از رسول خداf داریم: خداوند مباهات و افتخار می كند در نزد ملائكه به جهت جوان اهل عبادت، و می فرماید: « ای جوان كه به جهت رضایت من شهوتت را ترك كردی و جوانیت را خرج بندگی من كردی، منزلت تو نزد من همانند مقام بعضی از ملائكه من است. » یعنی این جوان روحیه ملائكه را پیدا كرده است.

«اِنَّ اللهَ تَعالی یُباهِی مَلائِكَتَهُ بِالشَّابِ العابِدِ، فَیَقُولُ اَیُّهَا الشَّابُ التّارِكُ شَهْوَتَهُ لِاَجْلِی الْمُبْذِلُ شَبَابَهُ لی، اَنْتَ عِنْدی كَبَعْضِ مَلائِكَتی»[14]

و این مقام كمی نیست كه انسان از طریق عبادت و ترك شهوات و میل ها، وارد عالم ملائكه شود، عالَمی فوق جسم و جسمانیات و زمین و زمان، چنین جوانی آینده و گذشته برایش چون زمان حال روشن می گردد و دیگر نگران آینده خود نیست.

شما زكات مال را می دهید تا مال پاك شود و بتوانید در آن تصرف كنید و برای شما بركت داشته باشد. روزه، عیناً چنین كاری را با بدن شما می كند، كه بدن شما با روزه داری در خدمت شما قرار می گیرد و شما اسیر شهوات آن نخواهید شد و به همین جهت هم در روایت از پیامبرf داریم: «وَ لِكُلِّ شَیءٍ زَكاةٌ وَ زَكاةُ الاَبْدانِ الصِّیام»[15] حالا چنین بدنی در اختیار ما است، نه این كه ما در اختیار آن باشیم.

پس به همین جهت است كه گفته شده: « زیركان در دین و دنیا سودمندتر از گرسنگی ندیده اند» و داریم كه: « در قیامت عملی دیده نشود فاضل تر از ترك غذای اضافی.» چنانچه سیره پیامبر و ائمهh را ملاحظه كنید متوجه می شوید كه آن عزیزان، زمینه نخوردن ها را برای خودشان بیشتر فراهم می كردند و نه زمینه خوردن ها را.

عرض شد كه از پیامبرخداf داریم كه هیچ ظرف پُری برای آدم مثل شكم پر، مضر و پر شرّ نیست. «مَا مَلَأُ آدَمیُّ وِعَاءً شَرّاً مِنْ بَطْنِه»[16] چون شكم پر، روح را از جهت صلاح به جهت فساد سوق می دهد و انسان دیگر مصالح خود را گم می كند.

اصلاً وقتی نور ایمان بر جان تابید و انسان از ایمان حرارت گرفت دیگر دوست ندارد از پر خوری لذت بگیرد، روح مؤمن زیر بار نمی رود كه چون غافلان، سفرة دل را در اختیار هوس بگذارد تا هرقدر خواست در آن بریزد.

در روایت از رسول خداf داریم كه یكی از نشانه های مؤمن و منافق همین است كه منافق جرأتِ بسیار خوردن دارد و مؤمن نه. حضرت می فرمایند: «المُؤْمِنُ یَأكُلُ فی مِعاءٍ وَاحِدٍ وَ الْمُنَافِقُ یَأكُلُ فی سَبْعَةِ اَمْعَاءٍ.»[17] یعنی؛ مؤمن با یك شكم می خورد و منافق با هفت شكم. وقتی نور ایمان در قلب نیفتد، حرص و شهوت شعله می كشد و خوردن، بهانه برای خاموش كردن این حرص و شهوت می شود، در حالی كه با خوردن، حرص و شهوت فرو نخواهد نشست، مثل این است كه بخواهیم با دادن هیزم بیشتر به آتش، آتش را سیر كنیم. ولی وقتی نور ایمان در قلب تجلّی كرد، اعتنایی به حرص و شهوت نمی كند كه بعداً بخواهد با خوردن، آن را اشباع كند.

پیامبرf فرمود: «اَدِیمُوا قَرْعَ بابِ الْجَنَّةِ یَفْتَحْ لَكُمْ» یعنی پیوسته در بهشت را بكوبید تا برای شما باز شود. «قُلْتُ: وَ كَیْفَ نُدیمُ قَرْعَ بابِ الْجَنَّة؟» پرسیدم: چگونه درِ بهشت را بكوبیم؟

«قالَ: بِالْجُوعِ وَ الظَّمَإِ»:[18] حضرت فرمودند: با گرسنگی و تشنگی. چون وقتی برای رضای هوس، غذا و نوشیدنی نخورد، روح را از زمین و زمینی بودن آزاد می كند و جهت الهی خود را باز می یابد.

در روایت داریم: « اِنَّ اَبْغَضَ النَّاسِ اِلَی الله تَعالی اَلْمُتَّخِمُونَ الْمَلَأُ»[19] مبغوض ترین مردم نزد خدا، آنهایی هستند كه معده های پُر دارند تا آن حدی كه تُخَمِه-ترش- كرده باشند.

فرمود: ترك نكرد بنده خوردن لقمه ای كه اشتهای خوردنش را دارد، مگر این كه برای او درجه ای در بهشت است. «وَ مَا تَرَكَ عَبْدٌ اَكْلَةً یَشْتَهیها اِلاّ كانَتْ لَهُ دَرَجَةٌ فِی الْجَنَّةِ.»[20]

یكی از عرفا می گوید: «عبادت؛ پیشه ای است كه دكان آن تنهایی است و بهای آن گرسنگی است.» یعنی در جایگاهی خلوت و با حالت گرسنگی انسان می تواند به عالَم عبادت دست یابد.

داریم كه لقمان به پسرش نصیحت كرد كه: « ای پسرم، هر گاه كه معده ات پر شد، فكرت به خواب می رود و حكمتت گنگ می شود، و اعضایت از توانایی برای عبادت باز می ایستد».

«یا بُنَیَّ اِذَا اِمْتَلَأتِ الْمِعْدَةُ، نامَتِ الفِكْرَةُ وَ خَرَسَتِ الْحِكْمَةُ وَ قَعَدَتِ الاَعْضاءُ عـنِ العِبادَةِ.»[21]

به هر صورت ما نمی خواهیم بیش از این وقت عزیزان گرفته شود، ولی لازم است به كتاب های اخلاق در مورد روزه و جوع، رجوع كنید و با مراجعه دائمی به آنها روزبه روز اراده خود را در توجه به روزه، تقویت كنید و نگذارید روزه از دستتان برود و از آن نتایج بلندی كه می توانید به دست آورید خود را محروم كنید، زیرا رهایی از خود، كه حاصل روزه است چیز كمی نیست كه بتوانید به آن نظر نداشته باشید، باید از دست خود آزاد شده و اگر از دست خود آزاد شدید، عیدِ آزادی از دست خود، یعنی عید فطر بر شما مبارك باد.

گفت:

رقص آن جاكن كه خود را بشكنی

پنبـه را از ریش شهوت بـركنـی

رقص و جولان بر سر میدان كنند

رقص اندر خون خود مردان كنند

چون رهند از دست خود دستی زنند

چون جهند از نقصِ خود رقصی كنند

امیدواریم این سرور و شادیِ از خود وارستن، به آن انتهایِ وارستگی برسد و در این ماه به موفقیت كامل دست بیابید. إن شاء الله

اَلّلهُمَّ اجْعَلْنَا مِنَ الصّائِمِینَ لَكَ

اَلّلهُمَّ اجْعَلْنَا مِنَ الْقَائِمِینَ لَكَ

خدایا! در شب های قدر آنچه به اولیائت مرحمت می فرمایی به فضل و كرمت از ما دریغ مدار.

خدایا! قلب امام زمان عزیزg را از ما راضی و خشنود بگردان.

خدایا! فرج پُربركتش را تسریع بفرما.

خدایا! در شب های پربركت این ماه، ما را موفق به «قیام» و «ذكر» و «قرائت» بگردان.

خدایا! شیطانِ بسته را بر قلب ما باز مگردان و بهشت باز شده را مبند.

«والسلام علیكم و رحمةالله و بركاته»

آثار منتشر شده از استاد طاهرزاده

· معرفت النفس و الحشر (ترجمه و تنقیح اسفار جلد 8 و 9)

· گزینش تكنولوژی از دریچه بینش توحیدی

· علل تزلزل تمدن غرب

· آشتی با خدا ازطریق آشتی باخود راستین

· جوان و انتخاب بزرگ

· ده نكته از معرفت النفس

· ماه رجب ، ماه یگانه شدن با خدا

· كربلا، مبارزه با پوچی ها (جلد 1و2)

· زیارت عاشورا، اتحادی روحانی با امام حسینu

· فلسفه حضور تاریخی حضرت حجتg

· مبانی معرفتی مهدویت

· از برهان تا عرفان (شرح برهان صدیقین و حركت جوهری)

· جایگاه رزق انسان در هستی

· زیارت آل یس، نظر به مقصد جان هر انسان

· فرهنگ مدرنیته و توهّم

· دعای ندبه، زندگی در فردایی نورانی

· معاد؛ بازگشت به جدّی ترین زندگی

· بصیرت فاطمه زهراi

· جایگاه و معنی واسطه فیض




[12] - برای ادامه این موضوع می توانید به نوشتار «روزه، دریچه رؤیت» رجوع فرمایید.
[13] - مهجه البیضاء، ج2، ص 121، كتاب اسرار الصیام.
[14] - مجموعه ورّام، ج 1، ص 37، با كمی تفاوت.
[15] - كافی، ج 4، ص 62.
[16] - بحار، ج 63، ص 330.
[17] - وسائل ، ج 24، ص 240.
[18] - مجموعه ورّام، ج 1، ص 101.
[19] - مجموعه ورّام، ج 1، ص 102.
[20] - همان.
[21] - همان.