باز نماز و باز بودنی برتر
بسم الله الرّحمن الرّحیم
قالَ مُوسَى بنُ جَعفَر«عليهالسلام»: «یا هشام! افْضَلُ ما يَتَقَرَّبُ بِهِ الْعَبْدُ اِلَى اللّه ِ بَعْـدَ المَعْـرِفَةِ بِهِ الَصَّـلاةُ وِ بِرُّ الْوالِدَيْنِ وَ تَرْكُ الْحَسَدِ وَالُعْجبِ وَالفَخْرِ.»
امام كاظم«عليهالسلام» فرمودند: پس ازخداشناسى، برترين كارى كه بنده به وسيله آن به خداوند نزديك مىشود عبارت است از نماز، نيكى به پدر و مادر، و ترك حسد و خودپسندى و فخرفروشى. و همه این صفات در بستر توجه به حضوری توحیدی نسبت به حضرت حق و ربوبیت او جایگاه اصلی خود را پیدا میکند یعنی با نظر به احدی که صمد است.
ایمان به خداوند شیوهای از «بودن» است در دنیا که گرفتار توهّمات نیست و نماز، انسان را از فراموشی نسبت به این «بودن» نجات میدهد به همان معنای «أَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي».
1- نماز، بودنِ انسان را شدید و وسیع میکند تا شایسته حضورِ هرچه بیشتر در آغوش رحمت الهی باشد.
2- انسان با نماز، با عبودیت خود آشنا میشود که بودنیترین «بودن» است و احساس حضور در بودن راستین خود که همان «فقیر إلی الله»بودن یا عین ربطبودن است نسبت به خداوند.
3- در بودنهایی که از نماز سرچشمه نگرفته باشد، انسان با پارهای از خود روبهرو است.
4- انسان در نماز با نظر به عینالربط بودناش، مییابد که «هنوز- نه»، بسی راه در پیش است، ولی وقتی انسان با پارهای از خود روبهرو باشد، گمان میکند راه را تماماً طی کرده است.
5- اگر زندگی معطوف به حضور در آیندهای است متعالی و این برای انسان با درک عبودیتاش پیش میآید؛ پس با نماز است که زندگی آغاز میشود.
6- اگر جناب حافظ در مقام سلوک خود فرمود:
در نمازم خم ابروی تو بر یاد آمد حالتی رفت که محراب به فریاد آمد
بدان معنا است که ابرو، با باریکشدنِ خود اشاره به راهی دارد که با ظرائف زیاد در پیش است و آنچه به ظهور آمده تنها نمایی از حقیقت است که در پیش می باشد.
7- نماز نوعی حضورِ رهاییبخش است وقتی انسان در عبودیت خود، ربوبیت حضرت حق را مییابد و اینکه چه اندازه آغوش او به روی ما گشوده است.
آنکه عمری در پی او میدویدم سو به سو ناگهانش یافتم با دل نشسته روبهرو
آخرالامرش بدیدم معتکف در کوی دل گرچه بسیاری دویدم از پی او کو به کو
ولی نه آنطور که ما میخواهیم، آنطور که او میخواهد و اینجا است که باز ما گمان میکنیم خدا را گم کردیم. آری!
گم شدن در گم شدن دين منست نيستي در هست آيين منست
من چرا گرد جهان گردم چو دوست در ميان جان شيرين منست
8- آنجا که انسان عبودیت خود را از طریق نماز به میان میآورد، «بودنِ» خود را که همان توجه به حقیقت است، تجربه میکند و این همان لحظه رهایی است، یعنی شرایطی که انسان خود را درست «فهم» میکند و ندا سر میدهد:
مژده بده، مژده بده، یار پسندید مرا سایۀ او گشتم و او برد به خورشید مرا
جانِ دل و دیده منم، گریۀ خندیده منم یارِ پسندیده منم، یار پسندید مرا
والسلام