باسمه تعالی
کاربران محترم عنایت داشته باشند که این سایت وظیفۀ خود را تنها در محدودۀ جواب دادن به سؤالات معرفتیِ کاربران میداند و از اینکه نمیتوانیم جوابگوی سؤالات شخصی و حالات فردی کاربران محترم باشیم؛ عذرخواهی میشود.
طاهرزاده
.
با سلام خدمت استاد عزیزم: وقتی یک گل را میبینیم اگه بگویم ماشاءالله زیبایی خدا را ببین که در این گل ظاهر شده است آیا این جمله یک نوع دوگانگی نیست؟ جمله درستش چیست که هم دوگانگی نباشد و هم محدودیت گل به خدا نسبت داده نشود؟ با تشکر از زحمات استاد بزرگوارم!
باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم همان سخن جناب شیخ محمود شبستری است که فرمود: « نظر را نغز کن تا نغز بینی / گذر از پوست کن تا مغز بینی». موفق باشید
با سلام خدمت استاد عزیزم: در سوره واقعه فرمودید مقربین در آخرین کم هستند و مقربین را ۱۴ معصوم (ع) حساب کردید. حتی سلمان را جزو مقربین حساب نکردید. اما شما در یکی از صوت های شرح تفسیر حمد امام خمینی (ره) فرمودید که مردمی که در راهپیمایی روز ۲۲ بهمن شرکت میکنند در مقام مقربین هستند. این دو مطلب چگونه با هم جمع میشوند؟ با تشکر از زحمات شما استاد گرامی!
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! اگر فرمود: «ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ قَلِیلٌ مِنَ الْآخِرِینَ» بحث در آخرالزمان است و نسبت مقربین با دیگر مردمان. و اینکه مقربین، قلیلاند؛ از آن جهت میتوان گفت مردمی که در راهپیمایی ۲۲ بهمن حاضر شدند در شرایطی که دشمنان انسانیت دامهای گسترده ای پهن نمودهاند، اینان آن افرادی هستند که در آخرین دوران در زمرۀ کمیابها میباشند و البته مصداق کامل و تمام چنین شخصیتهایی، اولیای معصوم هستند. موفق باشید
سلام علیکم: داشتم خاطرات کشمکش ها و حضور موحدان در جهان ربوده شده غرب را بازنگری میکردم آن مدرنیته ای که انسانها را ربوده بود و انقلاب در پی یافتن انسان آخرالزمان بدنبال انسانها در جهان غرب رفت که آنها را نجات دهد حتی در آنجا بدنیا آمد. جناب استاد چقدر زیباست این عشق بازی با انسانهای مختلف و آن امید ها و نا امیدی ها آن همه کشکمش ها آن همه انسان که حتی حاضر شدند جان خود را فدا کنند تا انسانیت به آدمی بازگردد و طیف شخصیت های مختلف مردم که خدا در باب خلقت آدمی می فرماید «تبارک الله احسن الخالقین» چه حکمت الهی و چه خلقت زیبایی. امروز با نابودی استکبار در جهان آخرالزمان هرکسی از امید سخن بگوید از امید به خدا و زندگی سخن گفته! زیرا استکباری دیگر نیست که ما بسمت آنها منحرف شویم و آنها نابود شدند و در جهنم پایداری به سرانجام رسیدند. آنها از جوان دهه هشتادی که استعداد های فوق العاده دارد و بدنبال امید است رشد و زندگی است سوء استفاده میکرد و - زن زندگی آزادی- را با آن همه طرح و نقشه کشی های عجیب و پیچیده برایش آماده کرد و با اینکه بعضی جوانان در آن گول زنی گول خوردند اما همان نوجوان بی حجاب در واقع بدنبال زندگی و امید واقعی میگشت، فقط عرصه پیچیده بود که نتوانست بفهمد دشمن دارد او را گول میزند و من اعتراض او را اعتراضی میابم که اعتراض به خدای زندگی از فقدان زندی بوده البته هرچند گمگشته دسیسه دشمن شده، اصلا برای همین بود که حاج قاسم فرمودند آن دختر کم حجاب هم دختر من است زیرا جنگ بر سر امید بود. امیدی که دشمن به این بشر داشت باعث شد خودش را نابود کند و امروز هرجا سخن از امید است امید به آنچیزی است که هست نه آن دروغ و خطر کفر دشمنی که دیگر نیست و نابود شده پس همه امیدها امید به زندگی توحیدی انسان کامل است و همه حیات های باقی به او ختم میشود. آری! آتشی افکند دوست که هرچه ناحق بود سوخت. زندگی زیباست که پر از مهر و ادراک یکدیگر و محبت، با شوری لازم و قدرتی برای خود بودن و خود شدنی در مسیر حیات جهانی حق، و راستی است با تقوا در جهان انسانیت. زندگی را آغاز کردن و عبور از قحطی و داشتن زندگی کافی که هست و چشیدن و معنا کردن خود، را بر همگان در نیمه شعبان میتوان تبریک گفت. شکست و ناامیدی در شأن یک مخلوق خدا نبود و هرگز نیز نخواهد بود انسان را شأن آن است که به پروردگارش امیدوار باشد. ای زندگی منتظر واقعی تو یعنی امام زمان بیشترین صبر را برای آمدن ارزشمند تو کرد، تویی که حیات دینی خدایی. او منتظر ترین و فداکار ترین یعنی امام زمان روحی فداء ارزش این همه صبر را برایت داشت. سخن زندگی سخنی است که آیه های قرآن و احادیث پاک آنرا بنا کردند و شرحش مایه هدایت و زندگی بخشی است و سروده اش روشنی دل است و آگاهی اش پایداری است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: چه اندازه مهم است آنگاه که متوجه شویم خداوند با ربوبیت خود آیندهای متعالی را در دنیا و آخرت مقابل ما گشوده است. و این در صورتی است که انسان در سلامت فطرت باشد تا به خوبی متوجۀ هدایت قرآنی شود و در واقع در آن صورت گمشدۀ جان خود را هدایت قرآنی مییابد و از این جهت میفرماید متقین به قرآن ایمان میآورند و از طریق قرآن هدایت میشوند. «أُولئِكَ عَلى هُدىً مِنْ رَبِّهِمْ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ». موفق باشید
سلام علیکم جناب استاد: شاید تفاوت بنده با دیگر مردم در این باشد که یاد گرفتم خودآگانه خودمان را ببینم، البته استعدادی است در همه که خوب است بیاموزند. از این روی خبر خودمان دارم! و با این شعر آنرا باز گو میکنم: «منصور و اناالحق زدن و دار و دگر هیچ / ماییم و لبالب شدن از یار و دگر هیچ / گر ره به مراسم کده ی عشق بیابی/ الماس بنه بر دل افگار و دگر هیچ / بر لوح مزارم بنویسید پس از مرگ / کای وای ز محرومی دیدار و دگر هیچ / از کعبه گر این بار برون ام بگذارند / ناقوس به دست آرم و زنار و دگر هیچ / عرفی به غلط شهره به زرق است ببینید / صد گل زده بر گوشه ی دستار و دگر هیچ».
باسمه تعالی: سلام علیکم: البته همگان سعی بر این دارند. باید ذیل سیرۀ اولیای الهی خود را معنا کنیم به همان معنای « راستی را! اگر امامی «حیّ» در راستای توجه به نهایت شخصیت فردی و اجتماییِ ما در صحنه و مدّنظر نبودند؛ ما چه تفسیر قابل قبولی میتوانستیم از خود داشته باشیم؟ و اگر متوجه آن امام «حیّ» در اکنونِ خود نبودیم؛ چگونه بودنِ انسانیِ خود را در وسعتی نهایی که اتصال هویّت زمینیِ ما به آسمان است، در خود معنا میکردیم؟» موفق باشید
سلام وقت بخیر استاد عزیز: من در حدی که بلدم مقید به انجام امور دینی هستم و نماز را مقیدم سر وقت بخوانم. اگر موقع اذان بشه تا نماز میخونم مرتب استرس دارم و همیشه نمازها را اول وقت میخونم. ولی متاسفانه برای نماز صبح مشکل دارم. همه کاری میکنم از خواندن آخر سوره کهف تا زود خوابیدن و... ولی متاسفانه بیدار نمیشم یا اگر بیدار بشم حالت گیجی دارم و نمیتونم بلند شم بخونم. خواهشاً راهنمایی کنید راهی جلوی پام بگذارید. من عاشق نماز خواندن هستم ولی نماز نخواندن صبح اذیتم می کنه.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به گفتۀ اساتید، زود خوابیدن و شام را سبک گرفتن را مدّ نظر قرار دهید و بعد از آن به خود سختگیری نکنید و در اولین فرصت قضای آن نماز را بهجا آورید. موفق باشید
سلام استاد: با توجه به اهمیت لقمه آیا خوردن غذای کسی که خیلی اهل حرام و حلال نیست و در معامله بسیار دروغ گو است مانع سیر و سلوک است؟ استاد خیلی ها اهل خمس نیستند آیا باید با جستجو نکردن عبور کرد؟ این مانع نمیشود؟ استاد علامه حسن زاده آملی رحمهالله علیه تکرار میکنند «بضرب من التعبیر» یا « بضرب من البیان» به چه معناست؟ استاد کتاب بالاتر از فتوحات کدام اند؟ خدا قوت
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! ۱. آن طور که فرمودهاند تا آنجا که میتوانیم حمل بر صحت می کنیم. و اگر نتوان حمل بر صحت کرد، و استفاده نکردن از غذای آنها موجب قطع رحم میشود؛ فرمودهاند خودمان در آن حدّ که اندازۀ آن قوت و غذا به حساب میآید، خمس آن را بدهیم. ۲. آن واژهها حکایت از آن دارد که بر اساس آنچه گفته شده است. 3- همۀ حقیقت در قرآن و روایات است. بنده حتی تفسیر المیزان را با همۀ احتیاطهایی که جناب علامۀ طباطبایی کردهاند، بالاتر از فتوحات میدانم. مشکل آن است که ما در نسبت با تفسیر قیّم المیزان، آن نوع مواجههای که با کتابهای گرانسنگ و عزیزالقدری مثل فصوص و فتوحات میکنیم، با تفسیر المیزان انجام نمیدهیم. موفق باشید
سلام علیکم: گویا دوران افول سریع و پر چالش آمریکا بحمدالله آغاز شد و دوران حکومت حق الهی آغاز و انسان بحق تعالی پیروز شد و به نهایت حضور در مخلوقات نایل شدند و ما را در این روزها استغفار و توبه به سوی او همان خدای یگانه باد. در همین احوالات جناب مولوی میفرمایند: «بانگ تسبیح بشنو از بالا / پس تو هم سبح اسمه الاعلی / گل و سنبل چرد دلت چون یافت / مرغزاری که اخرج المرعی /یعلم الجهر نقش این آهوست / ناف مشکین او و مایخفی / نفس آهوان او چو رسید / روح را سوی مرغزار هدی / تشنه را کی بود فراموشی / چون سنقرئک فلا تنسی»
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است. به گفتۀ جناب مولوی: «نردبان این جهان ما و منیست / عاقبت این نردبان افتادنی است. هرکه بالاتر رود ابله ترست / که استخوان او بتر خواهد شکست». موفق باشید
با سلام خدمت استاد گرامیم: این جمله که خدا همه کاره است. توحید در مرحله ذات است یا صفات یا فعل؟ با تشکر از زحمات استاد بزرگوارم!
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! حضرت حق در همۀ ابعاد همه کارهاند لذا هر بودنی از بودن اوست و هر صفت و فعلی چنانچه صفت و فعل حقیقی باشد، ظهور و صفت و فعل او میباشد به همان معنای «بِحَوْلِ اللَّه تَعالى وَ قُوَّتِهِ اقُومُ وَ اقْعُدُ». موفق باشید
با سلام خدمت استاد عزیزم: در قرآن آمده است که هو الظاهر یعنی خداست ظاهر. و ظاهر یعنی کسی که ظهور کرده است. پس این ظهورات همه همان اسم ظاهر است. یعنی خدا مطلق ظهور است. یعنی من به هر ظهوری (مثلاً درخت، ماه، کوه و...) نگاه کنم دارم الله را به اسم ظاهر میبینم. اسم ظاهر همین درخت کوه انسان و... میباشد. منظورم از درخت، کوه و... ماهیت نیست. منظورم این کثرت در ظهور را هرچه که از درخت، کوه و... مشاهده میکنم ،الله است به اسم ظاهر. مطالب فوق را از شرح تفسیر سوره حمد امام خمینی (ره) فهمیدم. آیا درست فهمیدم؟ با تشکر از زحمات شما استاد عزیزم!
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! «دیده آن باشد که باشد شهشناس / تا شناسد شاه را در هر لباس» مهم توجه به نوری است که موجودی را ظاهر میکند و ما با هر چیزی با نور ظهور مواجه شویم و نه به آن چیز. در این مورد حضرت امام خمینی (ره) در جلسات آخر تفسیر سورۀ حمد متذکر این نکتۀ دقیق شدهاند. موفق باشید
سلام استاد: تشکر از وقتی که برای پاسخ به پرسش ها اختصاص میدهید: آنچه که خدمتتون عرض میشود درد دلی از چند بانوی فرهیخته است: همسرمان در کلاس های معرفتی شرکت میکنند. کلاس های عرفان ابن عربی می روند. اما نمیدانیم افق عرفان چیست که در افق شخصیتشان، بداخلاقی و بی صبری و ناسزاگویی حاکماست و گویی عرفان فقط خواندنی است. به چه زبانی می توان گفت که غایت عرفان، تفکری است که با آن بتوان اهل سَفرِ زندگی شد واسفار ملاصدرا را در سفرهای زندگی کنونی برای طی صراط پیش رو یافت؟ به راستی چگونه میتوان به بیان مسائل فلسفی مسلط گشت اما از حقیقت فلسفه که عبور از مشهورات و پرهیز از جزم اندیشی است غافل گشت؟ و اساتید این کلاس ها را چگونه میتوان به وضع بی فکری و بلایی که شاگردان، گرفتارند آگاه گردانید که عرفان خواندن به چه کار میآید آن گاه که مخاطب در پراکندگی ها و کثرتها، وحدتی را طالب نیست و با نگاه ایدئولوژیک خود هر چه که در باورشان نمیگنجد را نفی میکنند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: این را باید در نظر داشته باشند که هر اندازه انسان بیشتر به صراط مستقیم نزدیک شود، به حکم سوگندی که شیطان خورده که در صراط مستقیم برای اغوای حاضران در آن راه قرار گیرد؛ بیشتر تلاش میکند تا افراد نتیجۀ لازم نصیبشان نشود و هنر ما آن است که متوجه شویم آری! با سعۀ صدر و نظر به ابعاد انسانیِ آن افراد به آنها کمک کنیم تا خودشان متوجه شوند عرفان حقیقی به لطف الهی انسان را به بصیرتی می رساند که خوبیها را در هر جا که باشد، بیابند زیرا حقیقت آن است که «شاخه گل هرجا که میروید گل است» و اینطور نیست که فقط گلهای بوستان ما گل باشد و بقیه نفی شود. موفق باشید
سلام وعرض ادب خدمت استاد طاهرزاده: لطف میکنید نظرتون رو درباره این پرسش و پاسخ بفرمایید. مخصوصا درباره جواب سوال: ما حقیقتا می بینیم بسیاری ازمردم درتوحید اشکال دارند و واقعا معتقد به آن توحید انبیا و اهل بیت نیستند و اصلا شناختی از آن ندارند تکلیف این افراد چه خواهد بود؟ پاسخ: رکن اساسی دین شناخت حجت دارای معجزه از طرف خداوند تعالی، یعنی پیامبر و امام معصوم هر زمان، و تسلیم به اواست. بعد از آن، چه فرد سایر مطالب دین را درست متوجه شود و چه اشتباه برداشت کند معذور خواهد بود. پس شناخت حجت و قبول ولایت او معیار و ملاک و اصل دین است اگر فرد تسلیم امام شود و در مقدمات کوتاهی نکند ولو اینکه در توحید و سایر امور دین اشتباهاتی داشته باشد و ظرایف آن را دقیق متوجه نشود معذوراست. و اگر تسلیم حجت الهی نشود هیچ عذری نخواهدداشت و هیچ مطلبی از او پذیرفته نیست، ولو اینکه برفرض عقیده اش در توحید و سایر امور دین مطابق واقع باشد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: میتوان به این نکته فکر کرد ولی در هر حال در نسبتی که باید با حجج الهی و ولایت آنها برقرار کند، نظر به ربوبیت حضرت پروردگار مهم است تا آن حجج را آینۀ ربوبیت حضرت حق بنگرد و آن، راهی باشد برای قرب الهی. و البته ناخودآگاه چنین هست. تأکید بر این نکته راه را هموار میکند. موفق باشید
بسمه تعالی؛ سلامعلیکم: نگاهی به فقه! «إلیه یصعد کلم الطیب و العمل الصالح یرفعه» ما در نگاه به یک زندگی حقیقی باید متوجه این باشیم که عمل از حیث إعتباریاتی است که إتکاء به واقعیت کلام طیب دارد (همچنان که علامه طباطبائی رحمت الله علیه در کتاب شریف رساله الولایه فرمودند)؛ توجهی که هیچ کدام از علوم را برتر از دیگری نمی پندارد بلکه همچون راهیست که گام به گام به سمت ظهور علم توحید در عالم تشریع به پیش می برد. یک عالم دینی هم از حیث علمی غنی است و هم آن علم عقل عملی او را می پروراند و عملش را غنی می کند؛ لذاست که کسانی چون روح الله ها علم عرفان و توحید را با فقه در دنیا ظهور میدهند. علم شریعت که از آن به فقه تعبیر می شود، علمی غنی، جامع، فراگیر و جزء لا ینفکّ از زندگی بشری انسان و اجتماع است؛ منتها باید توجه داشت که از جهت اعتباری بودنش و مبتنی بودنش بر واقعیات، باید برپایه علم توحید که علمی خود بنیاد و حقیقی است، باشد؛ این فقه محدود به لازمة اش که أصول باشد، نیست؛ علم توحید وکلام و فلسفه و تاریخ، بصیرت و سیاست، تهذیب نفس و روشن بینی، زمان شناسی و شناخت مسائل مردم از جمله پیش نیازهای رسیدن به فقه پویاست، از جمله پیش نیازهای رسیدن به عمل کردن بر اساس ارادة الهی در هر عصریست که هر انسانی در آن می زییَد. لذاست امام خامنه ای بایسته هایی برای فقیه مطلوب بیان می کنند که از جمله آنها این است: فقیه اگر بخواهد قوی و درست کار کند بایستی با ذهنیت های رایج دنیا آشنا باشد (که به یکی از مواردی که ذکر کردم یعنی زمانه شناسی، اشاره دارد). حال میخواهم بگویم که فقیه_ به معنای تفقه کنندة مجتهد باید احکام الهی را بر اساس حقایقی که زمانه به ظهور می آورد، بر بنایی قوی از مبانی دینی، صادر کند و مردم را بدان ملتزم! بنده عقیده ام اینست که تمام علوم دینی ما _از هر بابی_ باید راهی بسمت فقه و عمل پیدا بکند؛ همچنان که امام خامنه ای در رابطه با فلسفه اسلامی فرمودند: «مشکل فلسفه اسلامی اینست که در طول زمان امتداد عملی نداشته» بنابر اینکه فقه، علم عملی اسلام است بنده تصورم اینست که ابتدائا باید زمینه خوبی از دیگر علوم اسلامی (به معنای آعم که شهید مطهری که کتاب آشنایی با علوم اسلامی نظرشان اینست که هر علمی که جامعه اسلامی بدان نیاز مند است، علوم اسلامی شمرده می شود- که در کتاب پزشکی را مثال می زنند_) غرض بنده از ارسال این نوشتار راهنمایی در جهت تحصیل در حوزه است که انشاء الله طلب بنده نگاه به حضرت روح الله است و نه کمتر از آن. لذا اسلامی شناسی و اسلامی شدن حقیقی در نگاه بنده است. با توجه به اینکه حوزه علمیه؛ ۱. در باب فقه و اصول جدیت خاصی نشان می دهد (هرچند ضعیف) ۲. در باب دیگر علوم واقعا به صورت فراگیر کار خوبی شکل نداده ۳. و نیز امام خامنه ای درس رسائل و مکاسب را درس اجتهاد می دانند (منتها با محدودیت اقوال و به تعبیری دست در دست شیخ دادن است تا همچون کودکی «تاتی تاتی» ما را بسمت اقیانوس انظار و افهام ببرند) بنظر بنده فی الحال که در سطح یک هستم، با توجه به نظر اساتید راجع به اصول مرحوم مظفر و کتاب شرح لمعه که می فرمایند کتاب های غنی و قوی ای است و اگر خود شخص بخوبی این کتاب ها را مد نظر قرار دهد، دقت نظر و چشمه استنباط بخوبی برایش بجوشش در می آید، بنده نظرم اینست که سطح یک را در زمانی طولانی تر تمام کنم (بقدر معقول) و در این بین، مبانی کلامی، فلسفی، تاریخی، سیاسی، و.... خود را بخوبی استحکام ببخشم تا بعد از ورود در سطح دو، در محضر کتاب های شیخ اعظم بخوبی _بلطف خدا_ چشمه بجوشش در آمده را به رودی ساری و جاری تبدیل کنم و سپس در درس خارج _به اندازه معقول_ دریایی شوم برای حضور در میدان بیکرانه انقلاب اسلامی و نه اینکه همچون افرادی سالیان سال در درس خارج پوچ و بیهوده بمانم و هیچ و اندر هیچ و نه اینکه همچون افرادی در سطح دو در کتب شیخ انصاری بخواهم با ذهن نپخته وارد شوم و براحتی _و مهمتر اینکه، بدون در نظر گرفتن رشد علمی حاضر و زمانه موجود_ اقوال را بپذیرم و یا اینکه خیلی با حالت ضعف نپذیرم اما حرفی نیز برای گفتن نداشته باشم انقلاب به روح الله ها نیاز دارد! امام نیز فرمود: الهی إن کان صغر فی جنب طاعتک عملی فقد کبر فی جنب رجائک أملی! ما بگمان خود تلاش می کنیم، او نیز میخرد. إن شاء الله
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است و باید برای حضور در این تاریخ، جهانی که در آن زندگی میکنیم را بشناسیم تا آنگاه که از فقه و بر مبنای فقه سخن میگوییم، علاوه بر آنکه متوجه هستیم مبنای آن سخنان بدون اتصال به نفسالامر نیست؛ نسبتی با عالم و آدم داشته باشد. و این حساسیت بسیار خوب و مهم است و عجیب آن است که بحمدالله نسل جدید، ظرفیت آن را دارد که همه را در کنار هم و با دقت کامل بخواند که نمونۀ آن شهید مطهری و رهبر معظم انقلاب میباشند. موفق باشید
عرض سلام و ادب دارم خدمت استاد بزرگوار: بنده در زمانی اعتقاد راسخی به دین نداشتم و برایم اصلا فضای مذهبی جذاب نبود و سبک زندگی ای هم که داشتم مخالف سبک زندگی دینی بود. در برهه ای نیز برایم در پی شهادت یکی از شهیدان مدافع حرم دین مسئله شد و جذابیت خاصی برایم پیدا کرد و خب بسیار سعی کردم سبک زندگی مذهبی داشته باشم اما احساس میکردم دچار محدودیت فراوان هستم و آزادی ندارم و این سبک زندگی دینی را با آن احساس آزادی که بخواهم داشته باشم همخوانی ندارد. وقتی وارد فضای کار و به اصطلاح زندگی واقعی تر شدم مناسبات دنیای واقعی به نحوی شد که احساس میکنم نمی توانم هم آن ارزش ها را حفظ کنم و هم با این مناسبات پیش بروم. فی الحال در رشته علوم سیاسی مشغول به تحصیل هستم و حتی وقتی رشته خودم را میخوانم و یا کلا علوم غربی را میخوانم هم احساس میکنم وسعتی دارد که آن وسعت را در متون یا بطور کلی در سخنان بزرگان دینی حس نمیکنم و هم این وسعت همان وسعتی است گوته در کتاب فاوست خود به تصویر می کشد و همان مناسبات مفیستوفلس (شیطان) بر آن حاکم است. حتی این بر من در انجام دادن احکام نیز تاثیر گذاشته است و احساس میکنم یک قوه مفیستوفلسی توسعه گر با قوه دیگری که مناسبات دنیای مدرن را بر نمی تابد در کشمکش شدیدی هستند. بسیار در تحیر هستم و احساس اضطراب شدیدی نیز میکنم. احساسی بین سکون و تحرک دارم. نه ارزش های دینی را حفظ کرده ام (مصداق احادیثی شده ام که مورد مذمت قرار می دهند) و نه ارزش های مدرن را در عمل دارم که مرا به همان تحرک توسعه گرایانه وادارد. به لحاظ روحی احساس بسیار بدی دارم. احساس میکنم خودم با خودم در حال جنگیدنم
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره در این تاریخ این مائیم و همین نحوۀ حضور و اندیشیدن به «جهانی بین دو جهان» با وسعتی که معرفت نفس در مقابل ما میگشاید تا از یک طرف متوجۀ حضور اکنون بیکرانۀ جاودانۀ خود بشویم و از طرف دیگر در تاریخی که بر توسعه تکیه دارد، حاضر باشیم. در این رابطه است که عرایضی تحت عنوان «جهان بین دو جهان» در ۵ مجلد در سایت هست. خوب است به اولین آنها تحت عنوان «انقلاب اسلامی طلوع جهانی بین دو جهان، تفکر در مواجهه با متفکران و فهم ایران و انقلاب»https://lobolmizan.ir/book/612?mark=%D8%B7%D9%84%D9%88%D8%B9 . رجوع شود. موفق باشید
سلام: میتونم بگم تحقیقات و نتایجم در مورد گیاه خشخاش و قارچ جادویی که کهن ترین و طبیعی ترین گیاهان فوق العاده خاص جهان هستند که رجوع بسیاری از مردمان جهان امروز است و یک مسئله جهانی است، به این تکمیلی رسیده که اگر برای صوفی گری ها سلوک های دینی و امثالهم استفاده شود حرام است چون چنین چیزهایی در شریعت مقدس اسلام و ادیان الهی نمیباشد و کسی که چنین کند ما از آنها نیستیم و آنها گرفتار شیطان و دجال آخرالزمانی میشوند. اما! طبق استفاده هایی که جناب ابن سینا در بعضی موارد بیمارهایی که خودشان میدانستند و به عموم و اطباء هیچ نگفتند و جناب جابربن حَیّان (قرن دوم) که شاید قدیمترین دانشمند دورة اسلامی باشد که «بَنج» را (بهمعنای اصلی آن: کنب) برای تخدیر در پزشکی بهکار برده است (در کتابالسموم ، گ47پ، 131 پ، به نقل لیوی در د. اسلام ، چاپ دوم) به این نتیجه میرسیم صرفا یک دارویی است برای درمان و از این حد بالاتر نمیرود. مراجع تقلید ما عمدتاً اینها را منع کردند به سبب آنکه منافات دارد با شریعت و استفاده اش بدست صوفیان بوده که کار بسیار درستی است و یا شاید بسبب خطراتی که ممکن بود برای افراد ضعیف النفس و تأثیر نفس آزاد تر شدهشان بگذارد که خب نفس بیمار دلیل بر بدی گیاه نیست. در مغرب بسیار استفاده میشه و تاثیرات خوبی میگیرند و توسط پزشک میکرو دوز های قارچ جادویی و ماریجوانا که همان گل گیاه شاهدانه است را موثری دانستند و گویا بعد از کرونا با بیماریهای جسمی روانی شدید مردم دنیا بسیار کمک کننده است. تحقیقات نشان داده افرادی که بیماری های روانی داشتند و قرص های ضد افسردگی روانپزشکی میخوردند با استفاده از این گیاهان سالم تر و بهتر نتیجه میگیرند و ضرر قرص های روانپزشکی را ندارد و آن قرص ها بسیار مضر تر از تاثیراتشانند. جمع بندی به اینجا رسیدم بعنوان یک مسئله انسان اجتماعی جهانی باید بدست اطباء جهان جدید توحیدی تحقیقات بشود و بیماریهای روانی این دوران و تأثیرات ویروس های کرونا و ... را بسیار خوب میکند و خلق و خو را بسیار آرام و مهربان و روان حیوانی ما را که بشر جدید بر اساس احوالاتش زندگی میکند را درمان و آماده میکنند یعنی استرس را میکاهد و توهمات (طبیعت نفس) را نظم بسیار قوی و خوبی میدهد و برای این خودکشی ها و هزاران مشکل روانی ناخواسته داروی بسیار خوبی است. و اینکه جالینوس میگوید اگر در خوردن گیاه شاهدانه افراط شود ممکن است منی را بخشکاند، پس برای کنترل شهوت بی رویه جهنمی و خودارضایی های بسیار زیاد جامعه داروی قوی و بهترین جایگزین است زیرا تمام هورمون ها را ترشح میکند. اینها همه در کنار عرف جامعه که عرفی است دائماً در حال تغییر باید مد نظر داشت. استاد شما بسیار خواهید دید بنظرم این جملات بدرد شما میخورد زیرا من در نسبت با مردم دنیا با آن رو برو شدم و یحتمل بدردتان میخورد. مرا ببخشید سعیم این بود مسئله را حل کنم که حس کردم علما و افرادی که باید تفکر میکردند نکردند و برای بشر جهانی مسئله میشد کما اینکه شده. در آخر بگویم من نمیدانم چه کسانی برایشان خوب است یا بد زیرا متخصص و پزشک نیستم اما میدانم بسیار مهم است ذیل چه دانش و تفکر حاضر در جهانی استفاده بشود چون نظر به افرادی که میدانند چیست برای افراد ناآگاه آگاهی درستی و نتیجه درستی می آفریند مثل آن صوفی قرن ششم در نیشابور که بعد از ده سال از خانقاهش بیرون آمد و به بیابان رفت و گیاهی را در آنجا خورد و بازگشت از مردم پرسید این چه گیاهی بود؟ گفتند گیاه شاهدانه، صوفی گفت خیلی خوب است و تا آخر عمر خورد و به دیگران توصیه کرد و گفت بعد از مرگم در کنار قبرم بکارید تا مردمی که می آیند سر قبرم در کنار من بخورند و بعد از آن برای او زیارتگاهی ساختند و مردم هم نیز به او اعتقاد داشتند و از او حاجت میگرفتند و برایش قبه ای ساختند. این نتیجه تحقیقات که سعی شد با مدرک از سایت جامع: https://rch.ac.ir/article/Details?id=11684 و تحقیقات دیگر و تجربیات و برخورد با جوانان و تحقیقات در مجازی و تفکر حاصل شود. ممکن است ناقص یا کم یا کج فهمی هایی داشته باشم اما یقیناً بعنوان شریعت و روش سلوکی نیست و از این رو خطر شیطان و الالخصوص رویهی دجال بشدت احساس میشود. امیدوارم موفق باشید یا علی. بحثم تمام شد. اما داروی بسیار خوب و طبیعی است و فکر میکنم بسیاری از بیماریهای امروز را خوب میکنند زیرا حیوانات در طبیعت مثل خرس، بز و .. از قارچ جادویی استفاده میکنند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: این موارد، مواردی نیست که ما بتوانیم در آن ورود کنیم. موفق باشید
بسمه تعالی. سلام علیکم: اسعدالله ایامکم. ۱. پرسش از انقلاب اسلامی، پرسش از هویت انسانیست؛ انقلاب را تنها انسان هایی میبینند که انسان های اهل خلوت اند؛ انسان هایی که درکی از خود دارند. انسان هایی که صاحب ارزش اند. انسان هایی که جنگ با نفس را یافته اند، درد این جنگ را چشیده اند؛ بستر انقلاب اسلامی تنها برای آنهایی معنا دارد، و تنها کسانی نقشی پیش برنده در این بستر دارند که نسبت خود را با هویت انسانی شان در نسبت فردی یافته اند و اینک بدنبال یافت هویت خود در بستری بس عظیم اند. انقلاب اسلامی چیزی خارج از یافت انسانی نیست بلکه هر انسانی در مسیر آرمان خود او را بدون شک باید بیابد! حضور آدمی در انقلاب اسلامی حضور در ظهور غوغای درونی هر انسان است. انقلاب اسلامی کارزار انسانیت است؛ هرچه انسان تر، انقلابی تر! و هر انسان صاحب عزمی و هر انسان خفته ای و هر انسان دیو صفتی میتواند با دید زمانه شناسی به انقلاب جایگاه خود را نسبت به او بیابد؛ صاحب عزم، ذوب در آنست خفته را نمیدانم کجا می ایستد اما دیو صفت، همینی میشود که در بزرگ و کوچک غرب میبینید؛ کم میخورند، کم میخوابند تا جواب شهوت پولادین خود را با غضب به این بستر ارضاء کنند. هرچند صاحبان عزم جلو دار تاریخ اند، اما بنابر اقضای طبیعی نسبت انسانی آنها با انقلاب، همیشه در رنج اند. اما جامعه ما بیشتر از خفتگان است؛ خفتگانی که مدعی هستند و مع الاسف جایگاه هایی را اشغال میکنند که در نسبت با یک جهان باید پیش روند، اما نهایتاً بدنبال پیشبری افرادی معدود درجا میزنند. این یعنی بلاهت، یعنی نفهمیدن و مسئولیت ربودن، یعنی اهل خلوت نبودن، یعنی انسان نبودن...! ۲. در کتاب مبانی معرفتی مهدویت ص۸۰ فرمودید: روایت بدین مضمون داریم که کسی در مبانی دینی زیاد فکر نکند اما زیاد کار کند احتمال بدهید منافق است. میشود زحمت بکشید آدرس روایت را بدهید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آری! همینطور است که میفرمایید. آن کس که در این زمانه برای ما افق حضور در آینده را گشود و دروازه امید را برایمان باز کرد، حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» بود، او بود که دروازه امید را روی ما گشود. همانطور که انسانهای عادی از درخت، شاخه و میوه را می بینند و نه تنه و ریشه را و نه زمین و آبی که این درخت نسبتی عمیق با آن دارد، در همین رابطه با حضوری که باید در نزد خود داشته باشند یعنی از تاریخی که انسانها با معنویت خود رمز بقای جامعه میگردند؛ غافل میباشند و از روحی که از طریق قرآن و روایات در این آخرالزمان طراوت ما را پایدار میکند، نیز غافلاند. این است غفلت بزرگ که به تعبیر جنابعالی همان بلاهت است و نه بلاهتِ فردی، بلکه بلاهت تاریخی ۲. این نکتهای است که عدم تفقّه در دین، از خصوصیات نفاق است. حال باید با توجه به این نکته، روایات اینچنینی را جستجو کرد و در حال حاضر روایت خاصی در نظر ندارم. ولی فکر میکنم اگر مطلب را دنبال بفرمایید نکات خوبی به دست میآید. موفق باشید
با سلام خدمت استاد عزیزم: شما فرمودید که اسم بی مظهر نمیشود. خوب الله اسم جامع است. و انسان کامل باید اولین مخلوق باشد. چون اول الله است که تجلی کرده است. حال سوال این انسان کامل که اولین مخلوق هست آیا صورت انسانی دارد یا بی صورت است. اگر صورت دارد این صورت برای اولین بار باید در روی کره زمین باشد یا عوالم بالاتر. برای اولین بار بر روی زمین نمیشه. چون خلقت مادی انسان پس از خلقت مادی بعضی موجودات دیگر مثلاً جن بوده است. من گیج شدم. اگر انسان کامل اولین مخلوق است، چرا پس از فرشتگان خلق شده است که داستان خلقت آدم در قرآن آمده است؟ اگر مخلوق اول انسان کامل است، آیا صورت انسانی یعنی به شکل انسان بوده است؟ استاد گرامی لطفاً راهنمایی بفرمایید! با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! انسان به هر حال در هر ساحتی که حاضر باشد چه قبل از هبوط بر زمین و چه بعد از آن، به حکم «اولُ ما خلق الله»، اول است. به آیه اول سورۀ نساء نظر کنید که میفرماید: « يا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالاً كَثيراً وَ نِساءً وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذي تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلَيْكُمْ رَقيباً» حاکی از آنکه آن نفس واحد، حقیقت انسان است و از آن نفس واحد، زوج او خلق شده و پس از آن تازه در ساحت بهشت قرار گرفته و پس از آن اولین انسان، یعنی ابوالبشر به عنوان اولین انسان در زمین میباشد. موفق باشید
سلام استاد: برام مهم نیست کسانی که بیرون از حرم جمهوری اسلامی هستن چیکار میکنند، که البته قطعا در حال برنامه ریختن یا دشمنی ورزیدن علیه این حال خوش ما هستند. امشب الله اکبرم را جوری نگفتم که انگار همه ملت از شرایط اقتصادی خسته شده اند و میانشان با الله اکبر من کاری ساخته است. الله اکبر را از روی حال خوشم در حرم گفتم، از روی این گفتم که آمریکا هیچ است. نه که تازه برای من انقلابی مسئله شود وضعیت کنونی، باید دانست و فقط این را دانست که ما انقلابی هستیم و نیازی نیست که تعریف کنیم. اگر در مدرسه ما حرف پولدار بودن به معنای خوشبخت شدن در این حد زیاد است، یعنی غرب با رسانه اش به صورت نرم رخنه کرده است و اخلال بوجود آورده است در نظم فکری و سنتی ما برای روزی و رزق حلال. من حالا که دارم فکر میکنم کلا اگر جایی حالم خراب شد چون حرف پول آمد وسط به معنی امروزی اش که بعضی ها از نان خوردن سوء استفاده میکنند و همان را سدی بزرگ در برابر کار قرار میدهند. در این جلسۀ ۹ کتاب «انسان و باز انسان» شما چه خوب فرمودید که در جهان غربی که برای ما وضع شده است دکتر و مهندس ناجیان مملکت اند و در همین رابطه ما در اقتصاد هم مشکل میبینیم، که دانش بنیان توسط حضرت آقا مطرح شده است و امروزه چشم بسیاری از همه ی ما به آن دوخته شده است و باز هم این مسئله شده است که چرا جوانان و نیروی اصلی مملکت را این گونه به معنای مدرک گرفتن متوقف و یخ زده شده و میشوند و باید دانست که بهانه بسیار است برای جلوگیری از راه اندازی مسئلۀ تحصیل، مثلا امورات اداری و بودجه و... . من با فکری که در طی این چند وقت داشته ام، میگویم که ما نیاز به دارالفنونِ امیر کبیر داریم، به معنای واقعی کلمه هم تئوری مزخرف است و هم هنر. ما باید چه در هنرستان و چه در دبیرستان و چه در دانشگاه توانایی حل مسئله را پیدا کنیم و آن را بیاموزیم و همین جا بگویم که نه با مسائل فانتزی بلکه طوری که میانۀ آتشیم. به نظرم هیچ وقت نباید سخن آقا را فراموش کنیم که فرمودند: «آن چیزی که مشکلات را برطرف می کند، عامل داخلی است.» بنده از شما سوال میکنم که چه بلایی سر خواستن و نخواستن آمده است در مدرسه ما؟ در ادامه هم باید در پی شخصیت هایی مثل میرزا محمدتقیخان فراهانی باشم و باشیم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است که میفرمایید. خوشا به حال ملتی که با درک حضور تاریخی خود، مسئلههای خود را میشناسد و مسئلههای دیگر انسانها بخصوص انسانهای گرفتار توهّم را مسئلۀ خود نمیداند. در این رابطه و با نظر به افقی که در این تاریخ در پیشِ رو داریم؛ باید متوجه باشیم انقلاب اسلامی امری نیست که همچون حادثهای که در تاریخ میآید و میرود؛ برود ولی این امکان در آن هست که عدهای آن را رها کنند که در واقع انقلاب آنها را رها کرده تا خود را بدون مزاحمت چنین افرادی ادامه دهد از آن جهت که آنها نمیتوانستند ادامه دهندۀ انقلاب باشند و این یعنی این افراد با هر سابقهای که داشته باشند دیگر ذیل ارادۀ الهی نیستند تا متوجۀ آیندهای باشند که با انقلاب اسلامی آغاز شده و عملاً خواسته و یا ناخواسته به استعماری تن میدهند که نه تنها عامل غارت منابع ما بلکه عامل تخریب فرهنگ ما و نابودی هویت ملّی خواهد شد و این یعنی گرفتار ذهنیتی شدند که بیخانمان است و هیچ معنایی برای خود ندارد تا بتواند با حضور در آن معنا با خود زندگی کند. در این رابطه باز باید به کسانی فکر کرد که معلوم نیست آنها انقلاب را رها کردهاند و یا انقلاب، آنها را رها کرده. موفق باشید
با سلام خدمت استاد گرامیم: در شرح تفسیر سوره حمد امام خمینی بیان کردید که الله در هر مظهری هست. یعنی اسم جامع الله ، در گل هست، در گیاه هست. یعنی در گل همه الله است. در گیاه همهی الله است و اینطور نمیشه که قسمتی از الله در گیاه باشد قسمتی در درختو شدت و ضعف در ظهور الله است در ماهیت درخت ملک و... در بهشت که محل ظهور اسماء الله است مثلا گیاه میبینیم، ما به اندازه ظهور الله در گیاه، الله را میچشیم. اما مقربین الله را در بیشترین ظهور میچشند. البته باید بیشتر توضیح دهم. میخواستم ببینم که درست فهمیدم. با تشکر از زحمات شما استاد بزرگوار!
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! به گفتۀ ابن عربی اسم «الله» با همۀ اسمای حسنایش در صحنه است، ولی نه آنکه مظاهری که ما با آن روبرو هستیم مظهر نور الله باشند مگر اولیای معصوم. موفق باشید
جناب استاد: این ویدئو را از این کودک فلسطینی ببینید فکر میکنم به دردتان میخورد و شما را در این عشق متحیر میکند. کلامی که در حضور به زبان ایشان جاری میشود سخن صدق ایست که نمیتوان آنرا نادیده گرفت. تفصیل حقیقتی که اجمالا رخ داده زیباییهای را برایمان در چنته دارد که عاشق دیدنشانیم. https://uploadkon.ir/uploads/d34908_25SnapClip-App-AQOXwnHBJ-erxeLME2BERPipv9nIRq6KYjlbYpu8yZZ0fx1soP5EoJB54p7cgevgrEXvrFWd-j8KYHSDChByywQceo2lftvt3wVfd0U.mp4
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است که جهان با همۀ سختیهایش یک راه بیشتر برای بشریت راهِ حقیقت و عبور از مشکلات و حتی به هیچگرفتن مشکلات نمانده است و آن، نظر به شریعتی است که ما را در آینۀ اولیای الهی به سوی خدا که همۀ حقیقت و مقصد است، رهنمون میباشد. موفق باشید
سلام علیکم: آیا اسم یا مضل زیر مجموعه جلال خداست؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! همینطور است. موفق باشید
سلام استاد وقت بخیر: چه کار کنیم وابسته دیگران نشویم مثلا وابستگی به دوست به همسر و.... اگر امکانش هست در این زمینه کتابی معرفی کنید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که در کتاب «زن، آنگونه که باید باشد» عرض شده؛ محبت اولیهای راکه خداوند بین زوجین ایجاد میکند باید پاس داشت و نسبت به دیگر انسانها در بستر تقوای آنها باید به انسانها احترام گذاشت. پیشنهاد میشود دو جلد کتاب «فرزندم؛ اینچنین باید بود» که روی سایت هست، مطالعه شود. موفق باشید
سلام: متاسفانه اخیرا عارف دیداری با یکی از سران فتنه داشت حضرتعالی در سوال ۳۸۱۲۴ فرمودید آقای دکتر عارف مرد متعادلی است برای بنده که سقط من عینی نظر شریف را مرقوم فرمایید متعادل این دولت این چنین باشد وای به حال بقیه شان.
باسمه تعالی: سلام علیکم: سوابقی که از ایشان هنگامی که در دانشگاه صنعتی اصفهان تشریف داشتند؛ دارم ایشان را از جنس جریان اصلاحطلبیِ افراطی ندیدم و از این جهت برای ایشان احترام قائل میباشم. و این غیر از آن است که نگاه ایشان به انقلاب و جهان را کاملاً تأیید کنم. بالاخره نگاه امثال ما با ایشان متفاوت است بدون آنکه این تفاوت منجر به تقابل شود. امری که احساس میشود رهبر معظم انقلاب نیز چنین روشی را پیشه کردهاند. موفق باشید
سلام: با توجه به تاکید استاد بر کلیدواژه خودآگاهی، می خواستم ببینم این مفهوم در ادبیات دینی و قرآنی معادل دارد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید واژههایی مانند بصیرت و یا زمانشناسی و یا حتی معرفت نفس، هر کدام به نوعی بتوانند معنای خودآگاهی را برسانند. موفق باشید
سلام علکیم: استاد یک صوتی مرحوم مصباح در رابطه با معرفت به امام میفرمایند که یک بخشی از معرفت از همین کتب و علماست. یک بخش اصلی معرفت اعطا کردنی از طرف خود امام است. این معرفت چه اهمیتی داره و چطور میشه قابلیت پیدا کرد برای معرفت امام که اعطا کنند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینکه انسان در مسیر شریعت و معرفت توحیدی قرار گرفت و جلو رفت، نسبتی با انسانهای کامل در خود مییابد که آن زمینهای خواهد شد تا از برکات شخصیت آن عزیزان بهرهمند شود. اینجا است که نقش زیارت بهتر روشن میشود. موفق باشید