باسمه تعالی
کاربران محترم عنایت داشته باشند که این سایت وظیفۀ خود را تنها در محدودۀ جواب دادن به سؤالات معرفتیِ کاربران میداند و از اینکه نمیتوانیم جوابگوی سؤالات شخصی و حالات فردی کاربران محترم باشیم؛ عذرخواهی میشود.
طاهرزاده
.
سلام استاد عزیزم. خیلی ممنون بابت راهنمایی قبلیتون و اینکه وقت میذارید تراوشات شاگرد دیوونهتون رو بخونید. قدردانشم و حتما دونه دونه پیگیری میکنم به مرور. به اصرار خانواده و خصوصا مادرم که از رفتار های مذهبی بنده به شدت ناراضی و بسیار نگرانان و معتقدن ۱۰۰ درصد من مریض شدم و آخوند ها توی انگلستان مغزم رو شستشو دادن، بلاخره رفتم پیش دکتر روانپزشک. همینکه روسریم رو دید شروع کرد به سوالات مذهبی، نماز شب میخونی یا نه و... من درمورد همه ی رفتارهای مذهبیم و اینکه حقیقتا چقدر به دین علاقه دارم و چقدر خودمو درگیرش کردم صحبت نکردم اصلا. با پرسیدن فقط چندتا سوال کوچولو توی پروندهم نوشته hyperreligiosity !!! (لابد پیش خودش فکر کرده حزب اللهیِ اُمل انگلیسی بلد نیست!) یعنی اختلال روانی مذهبی گرایی افراطی!!! این درحالیه که من به هیچ عنوان درگیر وسواس برای احکام یا قبولی عباداتم یا نجس و پاکی و.... نیستم فقط مذهب رو بر تمام جنبه های زندگیم ترجیح میدم چون چیز دیگه ای برام نه تنها معنی نداره، بلکه وجود نداره. قرص هاش رو هم انداختم توی سطل، معلومه کسی که فکر میکنه میتونه اینجوری کسی رو خر کنه خودش خیلی خره. بذار هرچی میخواد بشه، بشه. بذار اسلام هرکاری میخواد باهام بکنه، بکنه. بلاخره این سکه اینقدر چرخ میخوره تا به یه طرفی بیفته!!! بذار بین کفر مطلق و ایمان مطلق بند بازی کنیم تا بلاخره یه جایی سقوط کنیم.... راستی استاد... بلافاصله بعد اربعین، قراره برم کربلا برای اولین بار... دقیقا میشه تولد ۲۰ سالگیم.... خاک دو عالم بر سرم که ۲۰ سااااال آزگار از عمر گرانمایهم گذشت و هنوز درگیر حیوانیت و دغدغه های حقیرانه هستم... چه کنیم که خیلی دیر هدایت شدیم، وقتی تمام حرمت ها شکسته شده بود و پرده های عصمت پاره شده بودن، وقتی گوهر انسانیم زیر خروارها خاک دفن شده بود، وقتی که تمام آنچه بهم متعلق بود رو از دست داده بودم.... استاد، خدا به روم نیورد، شماهم به روم نیارین که فقط وقتی اومدم سراغ خدا که هیچی برام نمونده بود، وقتی که به بن بست رسیده بودم، وقتی هیچ لذتی برام نمونده بود که خودمو باهاش گول بزنم، وقتی که جایگزینی نداشتم..... خدا اولویت آخرم بود.... تو آمدی اما کمی دیر.... از ته یک کوچه ی دراز... گفتم برو! اما نشستی و به در کوبیدی و گریه کردی، آنقدر که گونه های منم خیس شد... آمدی و با آمدنت همه چیز را در دایره ی هستی آتش زدی... حالا همه چیز سوخته بود و خاکستر شده بود و با آمدنت طوفانی شدید درگرفت، پس خاکسترشان را هم بردی... و این لازمه ی لمس کردن تو بود، از دست دادن همه چیز... گفتم اینجا پر است، جا برای تو نیست! اما آمدی و دل من که پر بود از فیزیک و شیمی و فلسفه و عکاسی و خوشگذرانی و دوست و رفیق و پول و احترام و خودخواهی و شهوت و حیوانیت و خواستن و خواستن و خواستن، خالی شد و فقط یک چیز ماند که همه چیز است..... و تو در دل هبوط کردی.... استاد... تا اون زمان وقتم رو برای مطالعه روی چه مباحثی بذارم؟ همون معرفت نفس رو ادامه بدم، یا مطالعه درمورد عاشورا که هییییچ چیزی ازش نمیدونم؟! چه اعمال مذهبی انجام بدم؟ ( طبق معمول خودم سرخود چند مدل چله برداشتم. اصولا مشکلی وجود نداره اما به شدت به زیارت عاشورا حساسم و الانم که برای اربعین چلهشو برداشتم، یه جوری ام، جوری که خوب نیست ....) خیلی خجالت میکشم با وضعیت الانم وارد ۲۰ سالگی شم و با این وضعیت فعلی برم دیدار امام حسینع. یه راهی بگید که یکم، فقط یکم آدم شیم، یکم لایق شیم، یکم از شرمندگیمون کم شه...... انگار خدا با تمام قدرت پشت در ضربه بزنه، اونقدر بلند که نتونی حتی نادیدهش بگیری و بخوابی، اونقدر محکم حتی تا مرز شکسته شدن در، اما وقتی در رو باز میکنی هیچ کس نیست.
باسمه تعالی: سلام علیکم: این سخن را نباید ساده بگیرید که میفرمایید: «خدا، اولویت آخر بود». حقیقتاً در هر حال باید چنین باشد به همان معنایی که خود حضرت محبوب میفرماید: «فَبِأَيِّ حَدِيثٍ بَعْدَ اللَّهِ وَآيَاتِهِ يُؤْمِنُونَ»(جاثیه/6) بنگر چگونه او با ما به گفتگو نشسته است که مگر چیزی زندهتر و تازهتر از حضرت «الله» و آیاتی که اشاره به او دارند؛ هست که دل به آنها سپرد و ایمان خود را به میان آورد؟ و با توجه به این امر نباید از معارف عمیق توحیدی که انعکاسِ عقل و قلب است، در میدان عبادات غفلت کرد. و از این جهت آری! مباحث «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» عبادات ما را عمیقتر مینماید و البته نباید به خود سختگیری کرد که اطرافیان گمان کنند لازمۀ دینداری خارجشدن از زندگی و گوشۀ خلوتگزیدن است! هرچند هم نباید همرنگِ اهل دنیا شد. و این یعنی در صراطی گامنهادن که هر دو طرف آن سقوط در آتش است، چه در طرف افراط و چه در طرف تفریط. نظر به حضرت اباعبدالله«علیهالسلام» بخصوص با روحِ اربعینی یعنی نظر به آیندهای که انسان از سیطرۀ یزیدیان عبور میکند و در این رابطه خوب است به مباحث «کربلا و عبور از دوگانگی بین زندگی و مقاومت»
https://lobolmizan.ir/sound/1670 نظری بیندازید. موفق باشید
سلام دل آشوبم. پر از بغض و ترسم. بعضی میگن ما از این اوضاع جنگ میترسیم. اما من ترسشون رو درک نمیکنم وقتی عزیزی ازشون تو این ماجرا درگیر نیست و من هر ثانیه رو با ترس از آینده و لحظه ی بعدی که خبر ندارم ، دلواپس عزیزم هستم و منتظر زمانی که ببینمش و هی ترس از خبر ناگواری از دیگر نبودنش. دلتنگی و ترس و مسئولیت سنگین بچه های کوچکم تو تنهایی ، آرامش رو از قلبم گرفته. خواهش میکنم ذکر و راهی بهم بدین که این آرامش بهم برگردونه و بتونم به یارم هم بدم و قوت قلبش تو این سختی ها باشم ، نه باعث سنگینی و سختیش. چطور آدم میتونه به رضایت برسه ، رضایت چه تو سختی مثل شهادت چه اضطراب در شرایط سخت؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! وقتی متوجه باشیم دنیا صاحب دارد، چرا با توکل به خداوند و زیر سایۀ او زندگی خود را در انس با مخلوقات و ایثار به آنها ادامه ندهیم؟! و شور زندگی را در دلِ چنین روشهایی پایدار و زنده نگه نداریم؟ باید مطمئن بود هر آنچه مصلحت ما و فرزندانمان است زیر سایۀ حضرت معبود، آن میشود که مصلحت است.«کارسازِ ما به فکر کار ما است / فکر ما در کار ما آزار ما است». موفق باشید
باسلام در محل کار به طور نسبی از شغل خود رضایت ندارم، همت کافی برای اینکه نتایج لازم از مجموعه کار تیمی حاصل شود را در خودم نمی بینم. گاهی فکر می کنم به من چه ارتباطی دارد، من سعی کنم کار خودم را در حد معمول و نه بیشتر انجام دهم، چه بسا اشکالاتی که در سیستم وجود دارد را دلیل یا شاید بهانه ای کنم که سلب مسولیت کنم. از طرفی دوست ندارم ذهن م درگیر و مشغولیت اضافه ای نسبت به شغلم داشته باشم که تقریبا از ساعت ۷ تا ۶ بعد ازظهر بیشتر عمر ما را اشغال کرده ولی این شرایط برعکس مشغولیت ذهنی زیادی برای من ایجاد کرده و انگیزه زیادی در کار ندارم و از کیفیت کار خودم راضی نیستم و احساس دین می کنم. لطفاً راهنمایی کنید که چطور از این شرایط می توان خارج شد. با این شرایط هم نسبت به پاکی مال م شک دارم و بنابراین نسبت به دین داری خودم مأیوس هستم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در همان سالهای اوایل انقلاب بود که این حالات در بسیاری از کارمندان متعهد پیش آمد که نکند نسبت به وظیفهای که داریم فضای اداره و نظام اداری ما را محدود به خدمتگذاری کند. و حضرت امام«رضواناللهتعالیعلیه» فرمودند هرکس هرجا هست با اخلاق حسنه آنچه به عهده دارد انجام دهد، خود به خود خداوند آن کار را با برکت می کند. موفق باشید
با سلام و عرض ادب. بنده چند سالی است که سعی کرده ام پرهیزکاری پیشه کنم و در مقابل نفس خود جهاد پایداری انجام دهم. در این مسیر لحظات نابی را در مقابل خدا و اهل بیت حس کردم. اما در زمان های که نزدیکی زیادی را نسبت به خدا حس میکردم در یک سری آزمایش ها به گناه متمایل شدم. با اینکه آن گناه را انجام ندادم اما حس دور شدن از خدا در خود احساس کردم و به قول استاد طاهرزاده حس کردم درونم کدر شده است. میخواستم از استاد بخواهم کمک کنند در این لحظات برای دوری از گناه چه کاری انجام دهم و برای رفع این کدری چه کاری انجام دهم. تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: این یک قاعده است که قرآن از قول شیطان به ما متذکر میشود که شیطان گفت: «قَالَ فَبِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ» بدین معنا که هرکس در صراط مستقیم به سوی پروردگارش رهسپار باشد بدون وسوسۀ شیطان نیست و این جا است که انسان امیدوار میشود که گویا در مسیر به سوی خدا میباشد که این احوالات و وسوسهها به سراغش میآید و در نتیجه با جدیّت بیشتر و صبر و پایداری راه را ادامه میدهد. موفق باشید
سلام استاد عزیزم بعد از دست بوسی عرضی خدمتتان داشتم برای دست شستن قلبی از کثرات چرا باید دستمان را بشوییم در عالم ماده ؟ هنگام وضو گرفتن یا مثلا چرا حضرت قاسم علیه السلام باید آستین خود را پاره کنند برای جدایی از وهم : آستین وهم او را خرق کرد___ حق و باطل را بر او فرق کرد. البته فرمایشاتی در ذهن هست ولی احساس می کنم برایم کم رنگ شده است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: این همان رابطۀ بین ظاهر و باطن است و با نظر به باطنِ آب که «وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاءِ»(هود/7) میباشد و بر این مبنا به سوی آب میرویم و عملاً با وضو، نوعی حضور در عرش را مدّ نظر داریم. حضرت آیت الله جوادی در کتاب «راز نماز» تذکرات خوبی در این رابطه به میان آوردهاند. موفق باشید
ایران عاشورایی... تو سربلند و پیروز در کل عالمینی... تا وقتی با تو باشد این غیرت حسینی. سلام علیکم استاد عزیز: عزاداری هاتون قبول باشه انشاءالله. شب عاشورا در حسینیه امام خمینی، آقا با تمجید از مداحی #ای_ایران از آقای کریمی درخواست میکنند این مداحی را در مهمترین شب عزاداری شیعان بخوانند و حاج محود که قرار بود امسال در کربلا مراسم بگیرد، به درخواست مردم در تهران ماند و اشعار و نوحه هایش را با نام ایران در آمیخت و از رهبری مهر تایید و قبولی گرفتن. اما خیلی از هیئتی هایمان این کار را نقد کرده و آن را دور از شان مجلس امام حسین میدانند و میگویند هیئت برای امام حسین است ولاغیر!!! واقعا چه سرّی در این مداحی است که آقا از آن احساس رضایت میکنند؟ و این چه ایرانی است که رهبرمان در عزای جدشان، نامش را میبرند؟ و هیئت ها و مداحان ما چگونه باید ایران و عاشورا را در کنار هم ببینند؟ التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که در گفتگو با متن سؤال شمارۀ 40293 عرض شد ایران، دیگر یک سرزمین نیست، حضوری است در تاریخ، حضور در تاریخی که به نور حضرت سیدالشهداء «علیهالسلام» اراده شده است با همۀ یزیدیان در هر قالب و ظاهری به هر قیمت مقابله شود. ایران، سرزمینِ عبور از دوگانگیِ زندگی و مقاومت است که غربزدگان بر ما تحمیل کردند. آیا میتوان در این زمانه بدون این ایران به سوی اباعبدالله «علیهالسلام» و کربلا نظر کرد؟ و باز با آن حضرت مأنوس بود؟ و از این جهت آری! ایران، ایرانِ امروز یعنی کربلا. موفق باشید
سلام استاد عزیز: در ارتباط با سوال ۴۰۲۸۹ و پاسخی که ارسال فرمودید چند خطی به قلم بنده نیز رسید در نسبت سرود ای ایران و روضه اباعبدالله که خدمت شما عرض میکنم: جای ای ایران، درست وسط روضه! جمعی که معنی ملت را نمیدانند از شدت تهیبودن دست و فکر، پناهبردهاند به دوگانه ملت _ امت در توهم اینکه ملت همان nation است که با زاد و ولد و قومیت معنا میشود. اما ملة واژهای قرآنیست دقیقا به معنای دین! نه کاری به زاد و ولد دارد نه به خاک آریایی بودن و عرب و اروپایی نمیشناسد پدر اهل تسلیم ابراهیم است و ما همه بر ملت پدر خود ابراهیم هستیم همانطور که پدر ملت اسلام محمد (ص) و علی (ع) اند. امروز که نه، قرنهاست ایران قلب تپنده اسلام است از همان روز که مراکز علمی ایران قلب اسلام بود و بزرگترین دانشمندان مسلمان از علوم عربی تا شیمی و طب و ریاضی، ایرانی بودند. از انقلاب روح الله (ره) تا این روزها، ایران زبان گویا محمد (ص) و تیغ برًان علی (ع) هم هست. اندیشه سکولار که همه چیز را از معنا تهی و دین را تبعیدی گوشه کلیسا و خانقاه میخواهد، ملت را به معنای عقیم و تهیِ nation تقلیل میدهد. ولی اسلام امروز یک پایگاه حقیقی و اصیل دارد که همان جمهوری اسلامی ایران است. همانطور که در روضهها، روضه علمدار حسین (ع) را میخوانیم و هیچ دوگانگی بین عباسابن علی (ع) و حسینابن علی (ع) نمییابیم، هیچ دوگانگی بین اسلام و علمدار اسلام که ایران ِ اسلامی است وجود ندارد. امر ولی امر میلیاردها مسلمان و چشم و چراغ جمع فراوانتری از آزادگان جهان اشارهای است به این وحدت؛ به این یگانگی میان ایرانِ جمهوری اسلامی و اسلام ِ ناب محمدی. سرود ای ایران همان سرود علمدار است @porsa_andishe
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است که میفرمایید. آری! سرود ای ایران، همان سرود علمدار است که در آینۀ هرکدام یعنی در آینۀ علمدار، حضرت مولاسیدالشهداء «علیهالسلام» مدّ نظر میآیند و در آینۀ آن حضرت، روحی به ظهور میآید که آن طلوعِ حضرت ابالفضل «علیهالسلام» است و با نظر به آینهها است که ایران دیگر یک سرزمین عادی نیست، همانطور که کربلا یک سرزمین عادی نمیباشد. چه اندازه تنگنظرند آنهایی که نمیتوانند در سرزمین ایران، روحانیت حاج قاسم سلیمانیها را بنگرند و ایران را مأوای اُنس با حقیقت در این زمان بیابند و خود را با نظر به ایران در هر جایی که هستند به عالیترین شکل ادامه دهند و حضوری را در نظر به ایران احساس کنند که حضور در سرزمین تشیع است و آن، حاضرشدن در تاریخ کربلا میباشد و آن حاضرشدن در آیندۀ بشر است به وسعت انسانِ آخرالزمانی. و این یعنی ایرانِ فردا و فرداها در نسبت با هر سرزمینی که این انسان خود را در آن احساس کند. موفق باشید
سلام استاد: من خیلی به اصحاب سیدالشهدا فکر میکنم. احساس میکنم هرکدام نمادی و وجهه ای از انسانیت هستند. انسانیت نه به معنای تفکر رایج غربی روشنفکری و انسانیتی که ذیل ولایت تعریف میشه. هرکدام این پیغام رو میدن که اگر به ولایت و امام متصل شیم سعادت رو به دست اوردیم. مثلا جناب حر نماد این است که اگر گناه کردیم اما رحمت خدا هنوز هست و اتصال به امام باب ورود به رحمت است. جناب جون غلام سیدالشهدا نماد اینکه اگر جایگاه و اسم و رسمی نداریم مهم نیست به امام متصل شیم بزرگمان میکند. میشود باقی اصحاب رو هم از این منظر دید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! و صد آری! چه بصیرت و هوشیاری در اصحاب حضرت سیدالشهدا «علیهالسلام» بود که فهمیدند دارد تاریخی و میدانی گشوده میشود به وسعت جوابگویی به ظرفیت نهاییِ همۀ انسانها و آنان با هوشیاریِ تمام خود را در آن میدان حاضر کردند که میدان حضور در نهایت نهایتها است و این مائیم که باید با تعمق در سیرۀ اصحاب امام «علیهالسلام» به ظرائف کربلا بیندیشیم و خود را در آن وسعت حاضر کنیم که آن، کربلای فردایِ فرداها است. موفق باشید
سلام علیکم و رحمت الله: آیا محبوبیت صعودی و جهانی اعجاز آور رهبر انقلاب یک امری فردی است یا این عزت نشانه ای از عزت تمام انسانیت و ایمان در دنیاست. و آیا محبوبیت جهانی ایشان به این خاطر نیست که هویت انسانها در جهان انسانیت و در آینه ایشان یافته میشود؟ ترامپ این مورد را بهتر فهمید و از این روی ایشان را تمسخر کرد و باز شکست بدی خورد و این تقابل نشانه حضور جهانی است. رهبری جهانی امری بود که بنده از ایشان انتظار می داشتم وگرنه نمیشد دیگر با مرتبه قبلی ایشان ادامه داد زیرا همه بشریت در حال ارتقاء هستند. اگر حضرت آقا در جایگاه حاکم ایران باقی بمانند مثل این است که ایشان را زندانی کرده باشیم. مداحی ایرانی که رهبر انقلاب دستور به خواندنش دادند را نوعی ادای احترام به ایران فهمیدم، گریه های ایشان نوعی دلبستگی بزرگ با مردم را بروز داد و نشانگر ارتباط محکمی است که ایجاد شده و شکسته نمیشود. یقین دارم خداوند متعال هرشخصی را در جایگاه مناسب خودش میگذارند بطوری که به هیچ کس اجحافی نشود. حتی اگر مسئولیت رهبری ایران، نیاز به انتقال به یک شخص برگزیده دیگری از خزائن الهی باشد و آیت الله خامنه ای به امورات بزرگتری مثل امورات جهانی موظف شوند. و این بمعنای برخورداری کل جهان از ایشان است نه فقط ایران. دیگران نیز ایشان را دوست دارند (صبحدم مرغِ چمن با گلِ نوخاسته گفت / ناز کم کن که در این باغ، بسی چون تو شکفت / گل بخندید که از راست نرنجیم ولی / هیچ عاشق سخنِ سخت به معشوق نگفت)
باسمه تعالی: سلام علیکم: بسیار با این سخن جنابعالی موافق و به آن نزدیکم که میفرمایید محبوبیت جهانیِ رهبری به خاطر هویت انسانها در جهان انسانیت در آینۀ ایشان است. و میتوان در این رابطه به این فکر کرد که ایران دیگر یک منطقۀ جغرافیایی نیست، یک روح است در جان هر آن کسی که بنا دارد در بستر معنویت برای خود جهانی باشد، آیا نباید از بصیرت رهبر معظم انقلاب حیرت کرد؟!! که چگونه در شب عاشورا یعنی شب عزاداریِ عمیقی که باید ما به بیشترین حضور برسیم؛ ایشان به آقای حاج محمود کریمی توصیه میکنند شعر «ای ایران خدایی» را بخواند. راستی! این ایران که مدّ نظرها آمد و حضرت آقا خواستند همگان متذکر آن شوند، کدام ایران است؟ موفق باشید
سلام و درود بر سردار مقاومت جهان عرب، حماس بزرگ و جناب حکیم شیخ نعیم قاسم برادر عزیز که حقیقتا ایشان هنوز شناخته شده نیستند ولی از ذخایر بزرگ الهی است. اما برای حضور در آینده هرچقدر فکر میکنم راهی جز مدد ها و معجزات خاص از جانب خود حضرت رب وجود ندارد. اینکه فکر کنیم کار دشمن تمام شده و دیگر هیچ زوری ندارد یک امریست که هنوز باید با جنگ محقق شود و چنین دشمنی که بمب اتم دارد و کله ای خالی و شیطنت احمقانه، فقط با اراده ای خاص از ظهور حق تعالی ممکن به مقابله خواهیم بود. اینکه نسل بنی امیه در سرمستی از قتل عام بلند شده و اسرائیل راهی جز جنگ تن به تن نگذاشته و با دجال و شیطان بسمت حکومت جهان آمده- و تمام تاریخ جهانی را به یک «آخر» کشیده خداوند حق و استقامت را تنها نخواهد گذاشت. هرچه مینگرم راهی جز اراده خاص الهی برایمان نمانده، نظر شما چیست جناب استاد؟ آیا این انسانهای مقاوم بزودی زود به مدد الهی میرسند در حالی که ساعتی نمیگذرد در جنگ با دشمن و از پای در می آیند و راهی جز توجه ویژه تر از خداوند ندارند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است که میفرمایید و در واقع مسیر حزب الله با شخصیت ایشان در این شرایط خود را بازیابی کرد و در مورد آنچه در این دفاع مقدس ۱۲ روزه برای ما پیش آمد؛ مهم توجه به عنایات الهی است در خنثیکردنِ نقشۀ بسیار عمیق و همه جانبۀ همۀ جهان استکبار. و همچنان در راهی که خداوند از طریق انقلاب اسلامی مقابل ما گذارده، حاضر و پایدارماندن. جناب آقای حسین حاجی کارشناس مسائل غرب آسیا دیشب در برنامۀ «جهان امروز» نکات بسیار دقیقی در رابطه با شرایطی که در مقابل اسرائیل برایمان پیش آمده؛ مطرح فرمودند و اینکه اسرائیل همراه با بخش زیادی از اروپا و همۀ آمریکا، همۀ خشابهای خود را خالی کرد و به نتیجه نرسید. و این یعنی ما با ایرانِ دیگری در آینده، خود را ادامه میدهیم. ایرانی که در مقابل چنین فتنۀ بزرگی توانسته است تابآوری داشته باشد. موفق باشید
بسمه تعالی. سلام علیکم: ای ایران؛ نوحه عاشورای حسینی در ایران چه رازیست که حضرت روح الله فرمود: ایران موجودیست الهی که بر بال فرشتگان نشسته است؟ و این ایران چه عهدی با حسین علیه السلام دارد که اینگونه در تاب و تب مقاومت و هجوم همه جانبه و عزت نمائی رخ می نمایاند؟ و این ایران چه عهدی با جان ها بسته است که خامنه ای عزیز در شب عاشورا با یاد «ای ایران» عزای حسین علیه السلام را زنده میدارد؟ و جان خود را می طرواد؟ امروز همه ی اسلام در حرم جمهوری ایران است. و ایران، حسین است، حیدر است، و تمام شریعت محمدی صلی الله علیه و آله است و در نهایت، زمینه ساز حضور حضرت حجت عجل الله تعالی است. امروز شیدای غدیر یعنی ایران. عزای حسین یعنی ایران؛ و مدیحه ی ایران مدیحه ی حسین است. و چه زیبا رهبر معظم انقلاب مجلس عاشورائی را با نام ایران نور بخشید و سینه زنان نوای «ایران» را در چشم جهانیان عَلَم کرد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که در پاسخ به سؤال شمارۀ 40272 عرض شد حقیقتاً این ایران همان امّ القرای جهان اسلام شده است و در این رابطه خوب است به «نقش ایران شیعی در آیندۀ جهان» اندیشید از آن جهت که رخداد تجاوز رژیم صهیونی و آمریکا به ما، پنجرهای شد برای آنکه ما شیعیان، بهخصوص ما ایرانیان، جهان مدرن را درست بفهمیم، جهانی که تا دیروز با نوعی شیفتگی به آن مینگریستیم. در حالیکه امروز متوجه شدهایم جهان در وضعیت جدیدِ خود متوجۀ جایگاه تاریخی ایرانِ مرتبط با نهضت اباعبدالله «علیهالسلام» شده است تا آنجایی که همه میدانند آیندۀ جهان به نقش ایران در بستر انقلاب اسلامی پیوند خورده است و در این راستا و با توجه به این حضور که سیرۀ حضرت سیدالشهداء «علیهالسلام» مدّ نظر است، مردم ما در میدان مقابله با استکبار حاضر شدهاند که نوعی آمادگی است برای حضور در جهانی غیر از نظم جهانی موجود. امری که رهبر معظم انقلاب متذکر آن می باشند و میفرمایند: «دشمن در دشمنی و نقشهکشی خود جدّی است، ما هم در مقابله با دشمن به شدت جدّی هستیم.» موفق باشید
بسمه تعالی. سلامعلیکم: ضمن عرض تسلیت ایمان و درخواست دعا. جهان آخرالزمانی، جهانی ماوراء ظاهر با نظر به حرکت جوهری ملّای صدرا (ره) و نگاه به تاریخ و حضور زیر بیرق «نه شرقی نه غربی جمهوری اسلامی»؛ آیا میشود نیافت که جمهوری اسلامی تمام اسلام است و تمام وظایف مورد نیاز آن همچون صوم و صلاة اظهار عبودیت در محظر کبریایی حق تعالی است؟ تاریخی که با حضرت آدم علیه السلام شروع میشود و با شریعتی که بدست وی گشوده می گردد، نشان می دهد که تنها با چند فعل محدود میتوان در روح ایمانی حاضر گشت و نیز به فراخور محدود بودن افعال، روح ایمانی محدودی_در نسبت با ایمان آخرالزمانی_ نیز حضور دارد؛ هر چند که انسان های دوران خود را سیراب میکند و شریعت محمدی صلی الله علیه و آله با ظرفیتی که به ظهور رساند، دیگر محدود در افعال نگشت و روح ایمانی بسی گشوده را روبروی جان تشنه انسان های دوران خود گذارد. و بعد از آنکه روح الله زمانه (رضوان الله تعالی علیه) ندای تکفیر استکبار را سر برآورد، چه اندازه زیبا خامنه ای عزیز ایمان گشوده شده را بیان میکند؛ همْکِ گُفت: دختران ضعيف الحجاب بچه های خودمانند، دختران خودمانند. و هَمْكِ گُفت: آن دانشجویان دین نشناسی که در امریکا در مقابل ظلم می ایستند، طرف درست تاریخ ایستاده اند. ظلمی که هر انسانی به طبیعت انسانی اش گریز از او را میجوید و نه امری که دین اعتبار کرده باشد. و اینجاست که چنان تمام موجودات فریاد حق سر میدهند که مرز بی ایمانی در ایمان شکسته شده و دیگر دینداری و سلوک منحصر به اعمالی که دین صریحا بدان ها اشاره شده، نمی شود؛ چه اینکه اگر معصوم و یا عالم متعمقی وجود داشت امروز شریعت در تک تک افعال انسانی را نشان میداد و چه بسا که انسان های بظاهر فرسنگ ها دور افتاده از ظواهر دینی را مؤمن میخواند! و آن عالم متعمق و آن معصوم زمانه همان خامنه ای عزیز است که دین را در تمام شئون اجتماعی بیان میدارد؛ چه اینکه کارگر و معلم و قاضی و... را مورد خطاب فعل قدسی میگرداند. و این یعنی ایمان دیگر در شکل ظاهر نمیگنجد. و این یعنی نظر به انسانیت انسان ها. و این یعنی رفتن به سمت حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه الشریف؛ در راستای یک رنگ شدن انسان ها، رنگی بدور از ذره ای ظلمت. و اینست وظیفه ی ما: اخلاق در راستای انسانیت و نه ظاهر...
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده نظر به انسانیت انسانها، زمینۀ به میانآمدنِ حقیقت ایمان را فراهم میکند و در دل این ایمان، آری! شریعت نیز به میان میآید و در این رابطه عرایضی در شرح شمارۀ ۲ جلسۀ «کربلا و نظر به نهاییترین حضور» https://eitaa.com/matalebevijeh/19788 شده که خوب است سری به آن بحث بزنید. موفق باشید
سلام علیکم: ۱. چهار فرشته جبرئیل، میکائیل، اسرافیل مقام بالاتری نزد خداوند دارند یا فرشتگان مهیمن؟ ۲. در میان فرشتگان مقرب آیا خلقت ملک الموت از سایرین جداگانه بوده است؟ اگر آری چرا و چگونه؟ ۳. بنابر گفته پیامبر جبرئیل برترین فرشتگان است پس چرا امام فرشتگان در نماز میکائیل است؟ و اگر مطلبی که خوانده ام صحت داشته باشد چرا عزرائیل آخرین مخلوق باقیمانده بعد از نفخ صور خواهد بود که پس از قبض روح فرشتگان من جمله جبرئیل، توسط خدا قبض روح می شود؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. شاید بتوان گفت فرشتگان مهیمن فوق مقام آن ۴ فرشتهاند. ۲. همۀ آن فرشتگان در نسبت به محل ظهورشان متفاوتند وگرنه در مقام خود که مقام قرب الهی است، یگانه میباشند. ۳. همچنان که عرض شد نسبت به شرایط ظهور، متفاوتند و از این جهت که شرایط ظهور جناب جبرائیل ظهور وَحی است، آن مقام، مقامِ برتری به حساب میآید.https://lobolmizan.ir/sound/1669 موفق باشید
سلام و عرض ادب و احترام جناب استاد: بنده در زمان جنگ تحمیلی ۱۲ روزه دچار حالتی شدم که تمام معماهای جنگ غزه و لبنان برایم قابل درک شد. اینکه چگونه غزه در برابر این همه هجمه جنگ افزارها و تکنولوژی شیطانی غرب هنوز سربلند و زنده تر از قبل است و شجاعتی وصف ناپذیر در آنها موج میزند و همچنین در حزبالله لبنان. به یاد کلام مولا امیرالمؤمنین علی علیه السلام که فرمودند: وارد ترسها شوید که خیر در آن است. متوجه حرف نیچه شدم که گفته بود آنانکه به دنبال حقیقتند باید خانه خود را بر دهانه آتشفشان بنا کنند. بنده در این مدت جنگ ۱۲ روزه متوجه شدم نه تنها ترس از وجودم رفته بلکه خیلی شوق این را داشتم که من هم یک جوری باید دفاعی از وطنم کنم یا کاری انجام بدم. متوجه شدم اصلا این پدیده بطور خودبخود آمده و انگار خبری از اون شخصیت قبلی و ترسو نیست و منیت محو شده و پرده کنار رفته. و الان راز اتحاد و همدلی و تغییر احوالات مردم را خوب درک میکنم که این هم جای بسی شکر دارد. بله واقعیت این است که انسان در فضایی بدون سختی و تهدید از طرف دشمن آهسته آهسته رو به کرختی و غفلت می رود. ولی انگار برای رشد و بیداری و روشنایی و صعود حتما لازم است که در کنار و مرز انسان تهدید وجود داشته باشد و این یک تلنگر همیشگی است. وجود شیطان و تاریکیها و تهدیداتشان در این دنیا، فرصتهای بی نظیری هستند برای انسانهایی که بدنبال حقیقتند. پس هم مرز بودن حزبالله لبنان و فلسطینیان با این رژیم شیطانی و تاریک باعث شده تا این انسانها دائما مراقب خود و عدم غفلت شوند و این تهدید برایشان تبدیل به فرصت رشد شده و منیت در این نوع انسانها مجال خودنمایی نمیدهد و ایمان وصف ناپذیری دارند. آیا این طور نیست؟ بنده بر این باورم که خداوند متعال با این جنگ ۱۲ روزه که با حماقت دشمن رقم خورد، بار گناه مردم ایران را که همان منیت و کدورتها و غفلتها بود را پاک کرد و همه دلها رو به هم رساند و وحدت ایجاد کرد و ما باید با این نگرش قدردان و سپاسگذار خداوند باشیم. و شاید دلها رو آماده کرد برای روزها و اتفاقات پیش رو و مسیری که به ظهور و تجلی انسانیت منتهی میشود. آیا همینطور است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: نگاه ارزشمندی را نسبت به جایگاه تاریخی دفاع مقدس مطرح فرمودهاید. حال مائیم و با حضور در فرهنگ کربلایی خود و رویارویی با دو رویکرد، رویکردی که عدهای بنا دارند از طریق رسانهها در فرهنگ مدرن، افکار عمومی را به نفع خود مدیریت نمایند و انسان را در معنایی که معنای خودبنیادی و خودخواهی و تکبّر است؛ تعریف کنند، با تصور و گمانی که حقِ سیطره بر دیگر ملل را برای خود قائلاند و رویکرد دیگری که نظر به وجدانِ عمومی انسانها دارد تا ابعاد روحانی و متعالی آنان را متذکر شود و به یگانگیِ انسانها در هر کجا که باشند، نظر دارد، به همان معنای حضور افراد با ملیّتهای مختلف در رخداد تنفر از آمریکا و رژیم صهیونی در روزهایی که ما با آن روبهرو هستیم، تا معلوم شود انسانها چه اندازه در معنای بودن تاریخی خود میتوانند در کنار همدیگر مؤثر باشند، از آن جهت که متوجۀ ظلمات نظم موجود هستند، نظمی که در نهایتِ خودخواهی و خودبنیادی برای خود این حق را قائل است که اجازه ندهد کشوری مانند ایران صنعت هستهای صلحآمیز داشته باشد و با نظر به کربلا به خوبی جایگاه جاهلیت دیروز و امروز روشن میشود تا انسانها منوّر به بصیرت تاریخی باشند با نظر به سنت الهی که قرآن در وصف آن میفرماید: «مَنْ كانَ يُريدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَميعاً (فاطر/۱٠) و یا «وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ» (منافقون/۸). آیا ما با حضور در چنین سنتی در آیندهای حاضر نیستیم که جایگاهی برای جهان استکباری در آن نیست و جهان استکبار از این جهت نگران است و سعی در عدم موفقیت ما دارد؟ موفقیتی که انسانیت انسانهارامدّ نظر دارد. موفق باشید
با سلام و احترام خدمت استاد طاهرزاده: من هم اکنون در حال مطالعه کتاب ۲۰۰ نکته درباره انسان هستم. الحق که کتاب روشن و پر معنایی است. سپاسگزارم. از خواندن این کتاب خیلی مسائل داره برام قابل درک میشه. مثلا شهادت فرماندهان جبهه اسلام شامل حزبالله لبنان، یمن، عراق، فرماندهان کشور عزیزمان و همچنین شهادت سید حسن نصرالله و شهید حاج قاسم سلیمانی این مسئله برایم قابل درک و هضم نبود و این را نوعی شکست در دلم احساس میکردم. اما اکنون همه چی کاملا برعکس شد. اینگونه برایم درک شد، بیان کنم که امیدی برای همه باشد: در واقع خداوند بر اساس سنت خود و اراده خودش تمام کارها رو جلو میبره نه بر اساس اون چیزی که ما فکر میکنیم اون هم با ذهن تحلیلی و محدود خودمان. در اصل خداوند اراده اش را بر اساس مقتضیات زمان حال پیش میبرد. مثلا با شهادت سردار شهید سلیمانی علی الظاهر ما فرمانده بی نظیری را از دست دادیم که دیگر جایگزینی ندارد. البته که جایگزینی ندارد، چون قرار در کار خدا چیزی به مفهوم تکرار وجود ندارد. قرار بر این است که در وجوه بی تکرار تجلی کند. شهید سلیمانی آنگونه بود که میبایست میبود و همینگونه هم بود و ماموریت و مسئولیتش همین بود که به نحو احسنت و کامل به پایان رساند و این تجلی مخصوص فرد ایشان بود و بس. حال قرار است ادامه این روند در انسانی دیگر اما در مرحله برتر و با توجه به مقتضیات زمان حال همان دوره تجلی کند نه تکرار که عبث و بیهوده است، چون تکرار یعنی دوباره از صفر شروع کردن. بلکه ادامه رشد سردار سلیمانی در دیگری. در واقع ماموریت حاج قاسم تکمیل شد در زمان حال خودش مطابق با شرایط زمان خودش و حالا مرحله بعد از تکمیل مرحله قبلی شروع شده که در سردار قاآنی ظهور میکند اون هم مطابق با شرایط و زمان حال نه گذشته. پس نباید با چشم قیاس نگاه کنیم به این مسئله بلکه باید با چشم اکنون و حضور و توحیدی نگاه کنیم تا این مسائل برایمان درک و هضم شود. شنیدم که با شهادت فرماندهان حزبالله لبنان و شهید نصرالله، اکنون جوانانی این حزب را بدست گرفته اند که بسیار سخت و انتقام جو هستند نسبت به دشمن و این یعنی خداوند با تجلی جدیدش دیگر فرصت توبه از دشمن را تمام شده اعلام کرده و وقت انتقام رسیده. این به وضوح در همه جبهه مقاومت قابل مشاهده است. همچنین که در عملیات وعده صادق ۳ در جنگ تحمیلی ۱۲ روزه با چشم دیدیم نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران از حالت خویشتن داری به حالت سرسختی و انتقام از دشمن تغییر کرد و این با ظهور و تجلی روح جدید در فرماندهان جدید رقم خورد. و این جریان الهی ادامه دارد تا پاکسازی کامل زمین از تاریکی و پلیدی و در نهایت این ظهورات و تجلیات، ظهور نهایی خدا است که در شخص امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف متجلی میشود. آیا این همان فرایند تجلی و ظهور در انسانهاست که به صورت سلسله مراتب به ظهور نهایی انسان کامل ختم میشود؟ 🌹🌹🌹
باسمه تعالی: سلام علیکم: بسیار خوشبخت و خوشوقت هستم از نگاهی که نسبت به جریانهای پیشآمده دارید بخصوص آنجایی که میفرمایید نباید با چشم قیاس به شرایط پیشآمده نظر کرد. بلکه باید با چشمِ اکنون و حضور و توحید نگاه کنیم تا این مسائل برایمان درک و هضم شود.
در فهم تاریخیِ خود، باید متوجه باشیم این ضرورت تاریخی است که ما را به سوی رخدادی جدید سوق داده است، به سوی تاریخی که در آن تاریخ در نظر به احساس بنیادین خود، جایگاه امثال شهید حججی و شهید حاج قاسم سلیمانی و دیگر سرداران و دانشمندان هستهای فهمیده میشود و آن عزیزان در اوج یگانگی با حقیقت دوران، سرمایۀ تاریخی ما برای ادامۀ راه میگردند و میتوان در آینۀ وجود آنها آیندۀ مردم خود را احساس کرد. آیندهای که «انسانیتِ» انسانها هرچه بیشتر نسبت به همدیگر درک میشود و این یعنی کربلا و اُنس و ارتباطی که پس از شهادت آن حضرت بین مردم پیش آمد. موفق باشید
نقص فلسفهی ما این نیست که ذهنی است - فلسفه طبعاً با ذهن و عقل سروکار دارد - نقص فلسفهی ما این است که این ذهنیّت امتداد سیاسی و اجتماعی ندارد. فلسفههای غربی برای همهی مسائل زندگی مردم، کم و بیش تکلیفی معیّن میکند: سیستم اجتماعی را معیّن میکند، سیستم سیاسی را معیّن میکند، وضع حکومت را معیّن میکند، کیفیت تعامل مردم با همدیگر را معیّن میکند؛ اما فلسفهی ما بهطور کلّی در زمینهی ذهنیّاتِ مجرّد باقی میماند و امتداد پیدا نمیکند. شما بیایید این امتداد را تأمین کنید، و این ممکن است؛ کمااینکه خود توحید یک مبنای فلسفی و یک اندیشه است؛ اما شما ببینید این توحید یک امتداد اجتماعی و سیاسی دارد. «لاالهالا اللَّه» (۱) فقط در تصوّرات و فروض فلسفی و عقلی منحصر و زندانی نمیماند؛ وارد جامعه میشود و تکلیف حاکم را معیّن میکند، تکلیف محکوم را معیّن میکند، تکلیف مردم را معیّن میکند. میتوان در مبانی موجود فلسفیِ ما نقاط مهمّی را پیدا کرد که اگر گسترش داده شود و تعمیق گردد، جریانهای بسیار فیّاضی را در خارج از محیط ذهنیّت بهوجود میآورد و تکلیف جامعه و حکومت و اقتصاد را معیّن میکند. دنبال اینها بگردید، این نقاط را مشخّص و رویشان کار کنید؛ آنگاه یک دستگاه فلسفی درست کنید. سلام علیکم ضمن عرض تسلیت ایام با توجه به متن فرمایش مقام معظم رهبری حفظه الله از چه طریقی امتداد اجتماعی و سیاسی فلسفه را در جامعه علمی ایجاد کنیم؟ راهکارهای ذیل این بیان چیست؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً فلسفۀ ما در قرائتِ صدرایی میتواند ما را در این زمان در این عالم حاضر کند آنهم با هویت قدسی. در این رابطه عرایضی در کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی» شده است. به عنوان نمونه میتوانید به سخن رهبر معظم انقلاب رجوع فرمایید که میفرمایند: «... به گمان ما فلسفهي اسلامي در اسلوب و محتواي حکمت صدرايي، جاي خالي خويش را در انديشهي انسان اين روزگار ميجويد و سرانجام آن را خواهد يافت ...». حضرت امام خميني «رضواناللهتعالیعليه» در جواب به سؤال «حَسَنَيْن هيکل» که از ايشان ميپرسد چه انديشهها و انديشمنداني بر شما تأثيرگذار بودهاند؟ ميفرمايند: «در فلسفه: ملا صدرا، از كتب اخبار: كافى، از فقه: جواهر» و نيز در دعوت گورباچف به اسلام، موضوع حکمت متعاليهي صدرا و عرفان محيالدين را مطرح ميکنند. زيرا آموزههاي ديني ما در مکتب ملاصدرا به صورت منسجم در آمده و ميتواند پشتوانهي فلسفي انقلاب اسلامي و تمدن اسلامي باشد. موفق باشید
سلام و عرض ادب و احترام خدمت استاد عزیز و پدر مهربان، استاد طاهرزاده دام الظله و توفیقاته عرض تسلیت بمناسبت ایام عاشورا و عزای امام حسین علیه السلام و شهادت سرداران و مردم عزیز کشورمون. استاد من از وقتی که این جنگ تحمیلی شروع شد هر لحظه منتظر شنیدن صدای پدافند و خبرهای جنگ هستم و شنیدن خبر نفوذیها و خبر سلامتی رهبر عزیزتر از جان مون و کنترل حواس بچه هام که کوچیکند. و از اینکه هر لحظه منتظر فرج و ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و علایم ظهور نیستم و نگران حمله موشکی هستم ناراحتم. دلم میخواد همینقدر که حمله موشکهای رژیم صهیونیستی رو قریب الوقوع میبینم و یقین دارم همونقدر یا بیشتر از اون هم ظهور آقا رو یقین داشته باشم و منتظر باشم اما متأسفانه اینطوری نیستم. البته سعی میکنم که با گوش کردن به صوتهای شما و استاد پناهیان و سپیدنامه و شجاعی ... قدرت درونی و روحی ام و بینش و تحلیل کردنم رو قوی کنم و مدام به ذکر و دعا و نماز مشغولم و از خدا میخوام که همه مردم به درک توحیدی برسند و نترسند. اما دوست دارم جهت قوت قلبم شما راهنماییم بفرمایید. پیشاپیش ممنونم یا علی
باسمه تعالی: سلام علیکم: به این نکته بیندیشید که بحمدالله خبیثترین جریان به میدان مبارزه با شما آمده است و مسلّم در این میدان امدادهای الهی در میان است. عرایضی به اشاره در این مورد در بحث «کربلا و نظر به نهاییترین حضور»https://eitaa.com/matalebevijeh/19788 شده. امید است که اشارهای باشد به آنچه امثال جنابعالی باید در ادامۀ دینداری مدّ نظر قرار دهید. موفق باشید
برایم کمی از زندگی کردن بگویید، کمی از زیستن انسانوار بگویید، میخواهم کمی بشنوم و راه بیایم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به کتاب «گوشسپردن به ندای بیصدای انقلاب اسلامی» رجوع فرمایید و در کنار آن به صوتهای مربوط به آن کتاب گوش بسپارید بدون آنکه بخواهید چیزی یاد بگیرید، مگر اشاره به آنچه که فقط میتوان به آن اشاره کرد. موفق باشید
به راستی؛ انسان وقتی با دیگران سخن میگوید و میخواهد بگوید چه چیزها بگوید و راه گفتن چه سخنها هموار است برای گفتنش بر دیگران و برای به اشتراک گذاشتن سخنان با دیگران؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده در این دوران، در نوشتههای خود تنها باید با زبان اشاره افق هایی را در مقابل مخاطبان گشود وگرنه از جهت تعلیم، هر آنچه ما می خواهیم بگوییم، آنها میدانند. و ملاحظه کردهاید که بنده با توجه به این امر در سالهای اخیرعرایض خود را در بندهایی که چندان هم بلند نیست؛ عرضه میدارم. حتی آخرین کتاب بنده ۲۰۰ نکته است. نکتههایی که تنها اشاراتی است به آنچه افقگشایی میکند. موفق باشید
سخن ندارم؛ از آن بدتر بی زبانیام در وجود خود است؛ از آن بدتر بیچشمیام در دیدار با خود و احوال خودم میباشد؛ زندگی را انسان همینطور با گیجی به حرکت در میآورد و میرود؛ اما شناخت حال خود و یافتن چیزی که مختص به حال و احوال خود میباشد را میخواهم؛ از خود گم هستم و راجب خود فراموشی گرفتهام؛
باسمه تعالی: سلام علیکم: و این یعنی جوابِ جان ما با باورهای دیروزین کافی نیست. خواهی نخواهی این نسل با چنین احوالاتی روبه رو میشود. آیا ما مقصر نیستیم که در دیروزِ این نسل، این نسل را متوجۀ معارفی نکردیم که در امروزِ خود بتواند جواب جان خود را بدهد؟ از خود نپرسیدیم چرا رهبر معظم انقلاب چند سال گذشته فرمودند من نگران تبلیغ هستم؟ آیا آنانی که امروز از کربلا و از امام حسین «علیهالسلام» سخن میگویند متوجۀ ابعاد متعالی آن نهضت بزرگ هستند که آن ابعاد را با مخاطبان جوان خود در میان گذارند؟ موفق باشید
در زمانی اینچنین، دچار احوالاتی متناقض و داغون میشوم. باز از خود گلایه میکنم. باز خودی که هیچ است را نگاه میکنم؛ به دل خراباتی خود نگاه میکنم؛ به داغون بودن خود نگاه میکنم؛ هیچ نمیابم؛ و چه میتوانم بکنم؟ عجز و ناتوانی و درماندگی و درماندگی و درماندگی تمام وجودم را میگیرد؛ کارها هستند میآیند و میروند، هیئتها میآیند و میروند و من گویی داغونتر میشوم گویی سوخته تر در وجود خود میشوم؛ از خود میپرسم: آخر چهات شده که دل غریبیات پایان ندارد و نمیپذیرد پایانی را و بهانهگیر است و گمگشته و درگَشتِه است. نمیدانم!
باسمه تعالی: سلام علیکم: این یعنی دل، آمادۀ معرفت عمیقتری است برای درک کربلایی که به نهاییترین انسان نظر دارد. عرایضی در روز تاسوعا تحت عنوان «کربلا و نظر به نهاییترین حضور» https://eitaa.com/matalebevijeh/19788 انجام شد. امید است که اشارهای باشد به آنچه امثال جنابعالی باید در ادامۀ دینداری مدّ نظر قرار دهید. موفق باشید
سلام و عرض ادب: عزاداری ها قبول باشه ان شااله🤲 در شرایط فعلی گویا فصل مشترک آحاد جامعه وطن دوستی هست. یعنی از فردی که که تنها خدا رو قبول داره و دیگر هیچ تا کسی که به اصطلاح حزب اللهی هست. با توجه به این موضوع آیا پیدا کردن مصادیق تاریخی با محور ایران دوستی بدون دخالت عنصر دین در ایجاد وحدت بین آحاد جامعه چقدر راهگشاست؟ هنگامی که بحران به بالاترین حد خودش میرسد مثلا خطرات جانی مالی و... در مبارزه با اسرائیل به بالاترین حد ممکن میرسد آیا وطن دوستی میتواند نجات دهنده باشد و به بیان کلی تاب آوری را افزایش دهد؟ برای کسی که به اصول دینی پایبند است شاید حل این موضوعات و خطرات را به جان خریدن، راحتتر است اما برای یک وطن دوست هم میتواند همینطور باشد؟ روایتی که میگوید حب الاوطان من الایمان چقدر با این موضوع مرتبط است؟ ممنون از شما استاد گرامی
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در وطنی است که نماد و بستر دینداری و ستیز با دشمن انسانیت باشد. آری! دفاع از این وطن برای هرکس که باشد ارزشمند است و ایران، در این زمانه چنین وطنی است و در چنین جایگاهی قرار دارد، و این است که رهبر معظم انقلاب نیز در شب عاشورا فرمودند: سرود «ای ایران» خوانده شود.https://eitaa.com/mahdavi_arfae/24244. موفق باشید
سلام استاد: وقت بخیر. ببخشید من به جهت اینکه شبهاتی در مورد دین پیدا کردم و مقداری اندیشه ی دینی ام متزلزل شده میخواستم که دیدگاه های روشنفکران رو بدونم و ببینم در چه جاهایی با دین تقابل دارن و اندیشه های دینی ام رو تقویت کنم. به نظر شما می تونم آثار مصطفی ملکیان و ... رو مطالعه کنم یا ممکنه دچار ضعف ایمان بشم؟ نظرتون چیه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: فرمودهاند در این موارد ابتدا باید با درک معارف الهی خود را مجهز کرد و سپس سراغ آن افراد رفت تا ضعفهای آنها فهمیده شود. به گفتۀ آقای عبدالکریمی، آقای ملکیان گرفتار نیهیلیسم میباشند و مخاطبان خود را به نام اخلاق، بیشتر سرگردان میکنند. موفق باشید
با سلام و احترام استاد عزیز: آیا ولایت پذیری همین نیست که در واقع ما پذیرش امام زمان و زنده را بعنوان الگو یا همان امری که برای آن به زمین آمده ایم در نظر داشته باشیم و از طرفی توجه به اینکه در حال حاضر فقدان آن هستیم ولی با نگاه به آن الگوی زنده و از طرفی تصدیق اکنون فعلی خودمان از اینکه ضعیف هستیم و فعلا آن خصوصیات امام را نداریم بسوی آن شدن حرکت خواهیم کرد؟ یعنی همین که با دیدن ارزشهای انسانی و صفات الهی در انسان کامل ما فقدان آنها را در خود احساس میکنیم و به انسان کامل قبطه میخوریم و همین امر باعث حرکت به آن سو میشود و شدن اتفاق می افتد. پس آیا میشود گفت حس بودن اینگونه انسانی با این صفات الهی همان ولایت پذیریست؟ و این همان پذیرش درونی با شوق به چنین انسانی شدن همان پذیرش کامل ولی است؟ اینکه انسان با دیدن چنین الگویی ناگهان و خودبخود متذکر خودش میشود که چقدر فقیر است و ضعیف. و آیا همین جا نیست که انسان تصمیم میگیرد فقط با یک تصدیق یا انکار، سرنوشتش را رقم بزند؟ ولی پذیری یا انکار ولی (تصدیق ضعف خود یا انکار ضعف خود) آیا این همان نقطه عطف است؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: نکتۀ خوبی است از آن جهت که انسان متوجه میشود در میدان انسانیتاش نهایتی در میان است و میتوان در هماکنونِ خود در نسبت با انسان کامل، خود را در دایرۀ انسانیت حاضر کرد و البته در این رابطه متوجۀ نمادهایی تحت عنوان نایب الإمام از آن حضرت در هر زمانی بود. موفق باشید