بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
39320
متن پرسش

باسمه تعالی
کاربران محترم عنایت داشته باشند که این سایت وظیفۀ خود را تنها در محدودۀ جواب دادن به سؤالات معرفتیِ کاربران می‌داند و از این‌که نمی‌توانیم جوابگوی سؤالات شخصی و حالات فردی کاربران محترم باشیم؛ عذرخواهی می‌شود.
طاهرزاده

متن پاسخ

.

40979
متن پرسش

سلام علیکم و رحمه الله استاد در ذیل ، پیام دکتر داوری به برگزارکنندگان مراسم رونمایی از کتاب "روایت رضا" را به عرضتان می‌رسانم و در ادامه با چند نکته و سوال مصدع اوقات شریفتان خواهم شد: "از دوستان و همکاران عزیر که به نظر من در باب شأن تاریخی-اخلاقی توسعه نیافتگی توجه کرده اند بسیار ممنونم. اولین باراستادان عزيز دکتر صافیان، ودکتر رناني بنوشته من درباب توسعه نيافتگي عنايت کردند و اقاي دكتزسامع گزارش بسيارخوب از آن فراهم اوردند. به نظر من توسعه نیافتگی نبود توسعه نيست بيرون افتادن از تاریخ و بي پناه شدن است. وقتی یک دوران تاریخی مثل تجدد استعداد جهانی شدن دارد و در سراسر جهان گسترش می یابد شيوه زندگي تغيير مي كند و ممكن است رشته ارتباط با گذشته و فرهنگ قديم سست شود بي انكه بضرورت پيوند تاريخي استواري با عهد جديد برقرار شده باشد. دراين صورت شايد وضع خاصی پیدا شود که دیگر نه با قدیم نسبت استواردارد و نه راهی به سوی آینده. مطلب توسعه درسالهاي دهه شصت قرن بيست عنوان شد و در همان سال ها بود که کتابی درباره توسعه در سلسله انتشارات موسسه تحقیقات اجتماعی به چاپ رسید و من نیز آن را خواندم و از آن زمان به مسئله توسعه علاقه پیدا کردم. اسم نویسنده را فراموش کرده ام. مترجمش افاي دکتر هوشنگ نهاوندی بود. از آن پس گهگاه سری به مقالات و مباحث توسعه می زدم ولی قضیه وقتی در نظرم اهمیت پیدا کرد که متوجه شدم كه زندگي ما نه جديداست نه قديم يا ديگرمثل قديم نيست اما متجدد هم نشده وحتي گروههاي بانفوذي باتجددبشدت مخالفند. دراين وضع راه توسعه دشوار مي شود.البته همه مناطق و كشورهاي توسعه  نيافته دچار جنگ  قديم وجديدنيستند وجه مشترك كشورهاي توسعه نيافته اينست كه در ظاهر بزبان تجددحرف مي زنند و به رسم تجدد عمل مي كنند اما از اساس و گاهي از معني گفتار و كردار خود بدرستي خبرندارند گويي در وطن خويش غريبند و اين چيزي بيش از نبود توسعه است. نام اين وضع توسعه نيافتگي است. توسعه نیافتگی یک حادثه عادی نیست،.گم شدن دربيابان فناست. توجه باين معني براي من در پی یک اشتباه پیش آمد.. من که اندکی با آرا فیلسوفان معاصر آشنا بودم می دیدم که بیشتر سخنشان درنقدتجدد است و از پایان آن و حتی از مرگ سوژه و انسان می گویند. کسی که با چنین سخنانی مأنوس باشد قهرا در انتظار بیرون شدن از این وضع و گشایش عهد دیگر است. ما معمولا حتی اگر اهل فلسفه باشيم ممكن است تعبيرهاو اصطلاحات فلسفه را به معنایی که در کوچه و بازار دارد، دریابیم. من هم پایان دوره تجدد را ملازم با آغاز قریب الوقوع عهدی دیگر دریافتم و وقتی انقلاب ۵۷ اوج گرفت، پنداشتم که جهان در آستانه عهد تازه ای قرار دارد و فردایی می آید که با خود معنويت و صلح و صلاح و آزادی و دوستی می آورد. دو سه سالی در این انتظار بودم و انتظار خود را در نوشته هایم اظهار می کردم. در این زمان به نقد تجدد و وضع علم در کشور نیز بی توجه نبودم. اما متاسفانه غافل بودم که در میان ما نقد هنوز جایگاهی ندارد و غالبا به معنی مخالفت و رد و انکار درک می شود. من تجدد و وضع علم را نقد می کردم کسانی این نقد را مخالفت تلقی کردند و به من عنوان علم ستیز و غرب ستیز دادند. شاید لحن و فحوای سخن من نیز که تحت تاثیر جو انقلاب بود این دریافت را تا حدی موجه جلوه می داد. ولی برای من این مطلب روشن بود که علم و تاریخ چیزهایی نیستند که بتوان با آنها مخالفت کرد. از پیوستگی علم جدید با تجدد نیز بی خبر نبودم. صریح بگویم، مسئله مهم در نظر من وضع زمان و آینده جهان بود. البته خیلی زود دانستم که انتظار عهد تازه تاریخی هنوز زود است و بهتر است فکر کنیم که در کدام زمان به سر می بریم و به چه آینده ای می توانیم امید داشته باشیم. پس به هر سو نظر کردم، اما افق روشنی ندیدم و ندانستم که به کدام سو و به کجا باید رفت. به گذشته ایران هم فکر کردم و عظمت آن را تا حدودی دریافتم. اما خود و زمان خود را آشنای آن نیافتم. در آثار معاصران هم که نظر کردم آنها هم با گذشته جز از طریق آنچه شرق شناسان گزارش کرده اند نسبتی نداشتند. احساس کردم که ما میان آینده و گذشته سرگردانیم. گذشته و آینده هر دو مفاهیمی مبهم بودند و معمولا به مجموعه ای از حوادث و وقایع و دواعی و سوداها اطلاق می شدند. وقتی نه گذشته باشد و نه آینده اکنون هم معنی ندارد. جهان کنونی، جهان بی آینده است. در کشور ما از وقتی که تجدد آمد و دریافتیم که جامعه جدید جامعه غیر دینی است، قهرا در موضع دفاع از جامعه دینی قرار گرفتیم و از آینده غفلت کردیم. این وضع را می توان وضع بی زمانی و بی تاریخی خواند که در آن نه با عهد قدیم پیوند استوار داشتیم و نه عهد جدید را پذیرفتیم و چگونه می توانستیم به عهد قدیم پای بند باشیم که تجدد با این پیوند سازگاری نداشت. تجدد را هم چون عهد غیردینی بود، نمی خواستیم. در چنین وضعی گشایش راه توسعه دشوار می شود. از موانع تاریخی که بگذریم توسعه دو شرط عمده دارد؛ یکی اینکه حکومت اراده به توسعه داشته باشد و دیگر اینکه قدرت های جهانی مانع آن نشوند. در تاریخ دوره جدید مسابقه ای در کار نبوده است که کسانی پیش بروند و عده ای در راه بمانند. توسعه رو کردن به نظم علمی- تکنیکی و اقتصادی و مشارکت در کار جهان جدید است. سنگاپور و کره و چین که اکنون به جمع کشورهای توسعه یافته پیوسته اند در راه تجدد در مسابقه نبوده اند بلکه خود راه توسعه را پيش گرفتند. توجه به این نکات دشواری گشایش راه توسعه و پیمودن آن را آشکار کرد. پس از شرایط سیاسی توسعه غافل نبودم و می دانستم که حتی اگر در کشور مقتضای توسعه موجود باشد مانع بزرگی سر راه آن قرار دارد. امریکا نشان داده است كه با توسعه ايران مخالف است و بعضی مقام های آن كشور به صراحت گفته اند که ایران نباید به یک کشور قدرتمند تبدیل شود. در چنین شرایطی اندیشیدن به توسعه و تدوین برنامه ان آسان نیست. کار من هم اگر می خواستم به توسعه نظر کنم این بود که به وضع زمان و شرایط تاریخي ان بينديشم و جایگاه توسعه را در آن بیابم. من کاری به کشورهایی چون سودان و آنگولا و ونزوئلا و … ندارم. در کشور خودمان توسعه نیافتگی را ماندن میان قدیم و جدید و نه این بودن و نه آن بودن دیدم و فکر کردم که شاید این مشکل با رجوع به فرهنگ ایران و با نظر به آینده به نحوی رفع شود و اتصالی میان قدیم و جدید به وجود آید. در نظر من توسعه تقلید صرف تجدد و روگرفت رسم و راه زندگی غربی نیست.بلكه در وهله اولبه خصوص که این روگرفت پیش از این انجام شده است. توسعه ای که ما به آن نیاز داریم، بیرون آمدن کارها از پریشانی  و سامان یافتن آنها و درک امکان ها و تشخیص اولویت های اخلاقي و سياسي و فرهنگی وفايق امدن بر ميل زمانه به انحطاط است. واين مقصودباغالب آمدن بر وضع جدایی میان قدیم و جدید و ایجاد پیوستگی میان آنها  ميسرمي شود. توسعه نیافتگی وضعي در شان انسان نيست. اين وضع بی آنکه از مزایای جهان توسعه یافته بهره داشته باشد از همه عیب های آن نصیب وافر دارد، چنانکه هوایش از هوای همه کشورهای توسعه یافته آلوده تر است و ملالش از ملال سراسر جهان مدرن طاقت فرساتر. تکرار می کنم راه توسعه در کشور ما دشواری ها دارد. از دشواری تاریخی- فرهنگی که بگذریم برای ورود در راه توسعه لازم است که مقتضی موجود و مانع مفقود باشد و اكنون هیچیک از این دو شرط موجود نیست. البته من نمی توانستم و نمی خواستم در مسایل فنی و اقتصادی توسعه وارد شوم و به چیزی اندیشیدم که مقدم بر مسایل فنی و اقتصادی است.  این را هم می دانم که توسعه شاني از تجدد است. پیش از آنکه مسئله توسعه مطرح شود، کشورها به توسعه یافته و توسعه نیافته تقسیم نمی شدند و این تقسیم وجه و معنایی هم نداشت. ژاپن و اروپای غربی و آمریکای شمالی وقتی متصف به صفت توسعه یافته شدند که بعضی اقتصاددانان اروپايي مطلب توسعه را پیش آوردند. طراحان توسعه در طرح خود فکر می کردند چه چیز باید توسعه یابد.؟نظر آنها این بود که آسیا و افریقا و امریکای لاتین راهی را که اروپا در  اقتصاد پیموده است پیش گیرند تا در زندگی مردم بهبودی پدید آید. آنها از توسعه بیشتر توسعه  اقتصادی را مراد می کردند، هر چند که توسعه نمی تواندبه اقتصاد و سیاست محدود باشد. ونكته بسيارمهم اينكه اروپا راه تجددش را از اقتصاد اغاز نكرد بلكه به جستجوي سوابق تاريخي و درك اغاز تاريخ  خود برامد و عجب نيست كه اين اغاز را در يونان يافت. كتاب ثروت ملل ادام اسميت وقتي نوشته شدكه شاعران و نويسندگان و فيلسوفان اغاز دوره جديدا ثار بزرگي پديداورده بودند. در مباحث توسعه معمولا باين شان مهم دنياي جديد توجه نمي شود و اگر هم بشود شايد بگویند مگر يونان چه اهميت دارد؟ باغ تجدد هرطور ساخته شده باشد بما مربوط نيست ما ميوه انرا مى خواهيم وبه درس اموزگاربزرگمان سعدي چندان توجه نكنندكه:         تنگ چشمان نظربه ميوه كنند      ما تماشاكنان بستانيم هرچه گفتيم جزحكايت دوست          در همه عمرازان پشيمانيم عيب بزرگ توسعه نيافتگي اينست كه چشمش پيوسته و همواره به ميوه است. بااين نگاه خوب وبد و زيبا و زشت و فضيلت و رذيلت باهم خلط مى شوند و هركاري مباح مي شود و همه هرچه و هر كار بتوانند و بخواهند مي كنند و مشكلات روزبروز بيشترمي شود و هيچكس حتي اگرقصداصلاح داشته باشد ازعهده رفع كوچك ترين انها هم برنمي ايد. سخن كوتاه كنم توسعه و توسعه نيافتگى به جهان جديدتعلق دارد. جهان هاي قديم نه توسعه يافته بودند نه توسعه نيافته و هر جهاني براه خودمي رفت و خردخاص خودداشت. اكنون دو وضع وجوددارد: توسعه يافتگي و توسعه نيافتگي كه اين يك وضع بدي است كه با درك و فهم وضع جهان و شرايط و امكانهاي زمان بيگانه است و از ان بيرون بايد رفت كه متاسفانه راه بيرون رفتن را به اساني نمي توان يافت اما اگر راه پيدا شود پيمودنش چندان دشوارنيست.  من به گشايش اين راه فكر كرده ام و اين مساله اي بززگ و كاري صعب است. پيداست كه اگرچيزي درباب بزرگ ترين مساله و مشكل زمان گفته و نوشته شود نارسايي ها و نقصهاي بسياردارد اميدوارم همكاران عزيزسخن مرا نقد كنند و بعضي  از نقصها و نارسايي هاي ان را نشان دهند. ازهمه بزرگواران سپاسگزارم و حسرت مى خورم كه نمى توانم در مجلس حاضرشوم  و سخن دوستان اهل سخن را بشنوم.                                                                                رضاداوري اردكاني دي ماه ١٤٠٤" ۱-ایشان صراحتا انتظار ، جهت پایان تاریخ تجدد و شروع عهدی دگر با وقوع انقلاب اسلامی را اشتباه خود عنوان می‌کنند ۲-بعد می‌فرمایند توسعه با فرهنگ تجدد بدست می آید و چون ما جامعه ای دینی بودیم تجدد را که ماهیتی ضد دینی دارد پس زدیم و به آینده متجدد پشت کردیم و بدینسان راه توسعه را بستیم ۳-نکته دیگر این که اراده توسعه توسط دولت را از شروط آن می‌دانند و این نکته به ضمیمه حمایت و دلیل حمایت ایشان از پزشکیان در انتخابات قبل، این نکته را به ذهن متبادر می‌کند که ایشان یک دولت انقلابی را مانع توسعه می‌دانند ۴-میفرمایند توسعه نیافتگی وضعی در شان انسان نیست که به نظر مطلب صحیحی است،در ادامه می‌فرمایند توسعه یافتگی صرفا برچیدن میوه های تجدد نیست بلکه از ریشه(تفکر و فرهنگ) متجدد شدن باعث بدست آوردن آن می‌شود همانگونه که اروپا به تفکر یونان رجوع کرد ۵-و در پایان هم ابراز ناامیدی می‌کنند از یافتن راه ورود به مسیر توسعه آیا این برداشت‌های بنده از صحبت‌های ایشان صحیح است؟ به واقع آیا جهت توسعه یافتگی راهی جز "از بن دندان متجدد شدن" نیست؟ آیا نمی‌شود در عین ریشه داشتن در سنت و بوستان قدیم ، با سپردن امور به دست افراد با کفایت توسعه یافته شد؟ آیا نمی‌شود با توکل به قادر عزیز مطلق و انجام وظیفه خالصانه، موانع خارجی توسعه را خنثی کرد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ملاحظه می‌فرمایید که در این پیام نکات بسیار دقیقی مطرح فرموده‌اند که روی جمله جملۀ آن می‌توان مباحثی را مطرح کرد و مثل همیشه، نگفته‌های استاد دکتر داوری در این متن بیش از گفته‌های ایشان است و حقیقتاً توسعه‌ای که ایشان روی آن تأکید می‌فرمایند همچنان‌که خود ایشان متذکر می‌شوند؛ توسعه‌ای نیست که جهان غرب در اکنونِ خود در آن حاضر است که در اثر آن گرفتار بی‌ایندگی شده است. 
به حضور تاریخی خودمان فکر کنیم که از طرفی شهید رجایی و شهید رئیسی داشتیم با عزمی به سوی توسعه ولی با تعهدی انسانی. و از طرف دیگر به آقای هاشمی و خاتمی فکر کنیم که آرزوی توسعه به روش غربی را داشتند و امروز ما با اداراتی روبرو هستیم که نسبت به مردم و کشور، هیچ احساس تعهدی ندارند. و به غرب فکر کنیم که به گفتۀ استاد دکتر شریعتمداری؛ حال که نتوانستند نظام اداری خود را بر اساس تعهدی انسانی اداره کنند، با شرطی‌کردنِ افراد، انسان‌ها را تبدیل به رُبات کردند و در نتیجه نیهیلیسم به بار آمد. و این‌جا است که می‌توان در رابطه با فرهنگِ دانش‌بنیان، آری! فرهنگ دانش‌بنیان فکر کرد که این، اول کلام است و حضور در جهانی که جهان بین دو جهان است. بنده برداشت رفقا را از سخنان دکتر داوری در کتاب مورد بحث با توجه به آشنایی که با نگاه آقای دکتر صافیان دارم، کافی نمی‌دانم از آن جهت که آقای دکتر صافیان با همۀ ارادتی که بنده به حُسنِ نظر ایشان دارم، صراحتاً همین حضور در تاریخ جهان غرب را لامحاله می‌پذیرند. در حالی‌که می‌توان در عین حضور در نظم جدید به انسانی فکر کرد که مدّ نظر جناب هایدگر می‌باشد. که باز باید گفت: این اول کلام است بخصوص که همچنان‌که آقای دکتر داوری تأکید دارند کسی نمی‌تواند در تفکر مرید کسی باشد. موفق باشید    
 

40977
متن پرسش

با سلام و عرض ادب استاد ارجمند غرض از مزاحمت کانال خانه حضرت زهرا(س) کانالیست که مربوط به اطلاع رسانی جلسات مذهبی و معرفتی که در مکان فرهنگی خانه حضرت زهرا انجام می شود، می باشد. در جلسات فرهنگی موضوع زنان در غرب پیرامون حجاب، مباحث معماری و جلسات مناسبتی و تدبر در قرآن انجام می شود. اگر حضرتعالی صلاح می دانید کانال را به کاربران معرفی کنید، با تشکر آدرس کانال مربوطه: https://eitaa.com/ladyzahrahouse

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در جریان کار خوب‌تان هستم و بحمدالله به موضوع قابل ارزشی پرداخته‌اید آن هم در زمانه‌ای که با نسلی روبرو هستیم که با روح آخرالزمانی خود پرسش‌گری را پیشه کرده است تا به عمق آموزه‌های دینی برسد و این‌جا است که ما باید با توجه به روحیه‌ای این‌چنینی با سؤالات این نسل روبرو شویم به این معنا که از ابتدا طوری باب مباحث را باز کنیم که نسبت به روحیۀ پرسش‌گری این نسل، حرف داشته باشیم و این‌جا است که جناب صدرالمتألّهین وارد میدان گفتگو می‌شود. موفق باشید

40975
متن پرسش

سلام و عرض ادب سوالی دارم مدتی‌ هست که احساس میکنم در بیداری روحم از بدنم جدا می شه و به جاهای مختلفی میره، تقریبا ۶ الی ۷ بار این قضیه برام پیش اومده ، توی اون حالت پسرم و همسرم رو می بینم [یعنی میرم پیش همسرم و اونو میبینم] آخرین بار زنداییم رو دیدم (ایشون توی یه شهر دیگه هستن) بهش سر زدم و برگشتم، کاملا بیدارم مطمئنم. اولین و دومین بار خیلی ترسیدم هی سعی می‌کردم تکون بخورم ولی نمیشد و بعد از اون انگاری بدنم عادت کرد می خواستم علتش رو بدونم و اینکه چه کاری باید انجام بدم ممنونم

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نفس ناطقۀ انسانی به جهت مجردبودن از ماده، چنین استعدادهایی را دارد. بهتر است با تأمّل در معارف اسلامی مانند «معرفت نفس» و تدبّر در قرآن به کمک تفسیر المیزان، نفس ناطقۀ خود را عمیق کنید زیرا این استعداد به خودی خود کمال نیست و نباید خودتان آن را دنبال نمایید. موفق باشید

40974
متن پرسش

عرض سلام و ارادت خدمت شما؛ چیزی بعد سالها حضور در زندگی و چه بسا این روزها بیشتر من را به خود مشغول کرده و من را به یافتن می‌کشاند؛ یافتنی که جدایی از عادات اطراف و آگاهی به صورت در کنار هم بودنی من را به خود مشغول ساخته؛ مقصد این زندگی را چگونه میشود برای خود یافت؛ اصلا چگونه میشود به خود گفت زندگی همین است؟ زمانی هست برایم که میپرسم ایا زندگی همین است؟ یا اینکه شاید من باید چیزی دیگر هم بخواهم؟! ماندخ‌ام به گفتارِ شما

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: نکتۀ مهمی است. اتفاقاً شخصیت‌هایی مانند شهید آوینی زودتر با این سؤال روبرو شدند و باهمین سؤال بود که او متوجه شد استدلال‌های عقلی و انتزاعی او را کفایت نمی کند و باید در نسبت خود با انسانی فکر کرد که بودن انسانی او را معنا می‌کند و شهید آوینی به شخصیت حضرت روح الله«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» رسید که آینۀ انسان کامل در این زمانه بود و آوینی اینگونه آوینی شد و تأکید بر شخصیت حضرت علی«علیه‌السلام» در همین رابطه موضوع مهمی می‌باشد. عرایضی با همین رویکرد ان شاءالله در روز 13 ماه رجب در اعتکافی که در پیش است، خواهد شد. موفق باشید   

40973
متن پرسش

بیرون بزن از خویش بر ما سروری کن/ ای حضرت درویش بر ما سروری کن/ مات دو‌ چشمان تو هستم می بنوشان/ اکنون شدم بی‌کیش بر ما سروری کن/ چشمان بد دور از تو و دیوانگانت/ کوریِّ بد اندیش بر ما سروری کن/ ای نوح ای کشتی قلبت مامن ما/ سکنای هر دل‌ریش بر ما سروری کن/ تا کور گردد چشم پر ناز هوسها/ ای عشق بیش از پیش بر ما سروری کن/ ۵ دی ۱۴۰۴

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آرزو و تقاضای شیرینی است زیرا حقیقتاً وقتی عشق بر ما سروری کند، انسان می‌یابد که چگونه در اختیار خدا قرار گرفته است و اوست که انسان را جلو و جلوتر می‌برد. موفق باشید 

40972
متن پرسش

سلام. خسته نباشید. این سوال را از شما کردم. فکر کنم شما تو خصوصی جواب دادید. ولی من نمی دونستم... شیطان قدرت داره ابزار فیزیکی غیببی برای فریب انسان استفاده کنه. به این منظور از اونجای که از درون انسان با خبره وانسان دعا کنه برا ازدواج... وشیطان بر اورده کنه. ویه عکس تو ذهن از طرف ایجاد کنه. وتیری به دل نه قلب بعنوان محبت ایجاد کنه.. واز اونجا که این عمل یه عمل ما ورایه. یا بهتر بگم غیبی است. ولی در کل شیطانی... ویه سوال دیگه ادمای بی سواد معنی نماز ودعاها وذکرها را نمی دونن. چطوری این اعمال رو شون تاثیر داره. مچکرم

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد قسمت اول سؤال خوب است به کتاب «جایگاه جن و شیطان و جادوگر» که روی سایت هست، رجوع فرمایید. در مورد حضور در نماز، حتی بدون توجه به معنای کلمات، آری! همین‌که اراده می‌کنند تا در محضر خدا به عنوان انجام تکلیف حاضر شوند؛ به همان اندازه مورد عنایت خدا قرار می‌گیرند. موفق باشید 

40970
متن پرسش

«یَا عُدَّتِی عِنْدَ شِدَّتِی یَا رَجَائِی عِنْدَ مُصِیبَتِی» سلام خدمت استاد بزرگوار. در مفاتیح الجنان در مورد دعای جوشن کبیر نقل شده: «این دعا را جبرئیل براى آن حضرت در یکى از جنگها فرود آورد، درحالى‏ که "زره" سنگینى بر تن آن جناب بود به گونه ‏اى که سنگینى‏ آن بدن مبارک آن حضرت را به درد آورده بود. جبرئیل عرضه داشت: یا محمّد پروردگارت به تو سلام می‌رساند و می‌فرماید: این "جوشن (زره)" را از تن خود بیرون کن و این دعا را بخوان که براى تو و امّتت موجب ایمنى است» پرسش های متعددی در اطراف این روایات ممکن است پیش بیاید: ۱. آیا واقعاً دعا تا اینجاها هم نقش دارد که می‌توان زره مادی را از تن خارج کرد و به جای آن از طریق دعا زرهی معنوی در اطراف خود شکل داد؟ ۲. آیا دعای جوشن کبیر برای محیط هایی که تا حدودی دارای ظلمات و کدورت ها و آثار گناهان هست هم مفید است و آیا می‌تواند جان ما رو از تهاجم آلودگی ها محافظت کند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد خلع زرۀ حضرت در نسبت با مناجات «جوشن کبیر» می‌توان این‌طور فکر کرد که منظور آن باشد که نگه‌دارِ حقیقی آن مناجات فوق العاده است و از این جهت امیدوار به زرۀ مادی نباید بود و لذا لازم نیست از نظر فیزیکی آن زره را از بدن خارج کنند به همان معنایی که به ما فرموده‌اند: «با توکل زانوی اشتر ببند» 2- به نظر می‌آید اگر بشود در محیطی افراد را متوجۀ اشارات آن نیایش بزرگ بگردانیم، مطمئناً آن‌ها با توجه به فطرت توحیدی‌شان به خود می‌آیند. موفق باشید  

40969
متن پرسش

در پاسخ به پرسش ۴٠٩۶٣ الإمامُ الكاظمُ عليه السلام : إنَّ للّه ِِ عَلَى النّاسِ حُجَّتَينِ : حُجَّةً ظاهِرَةً ، و حُجَّةً باطِنَةً ، فأمّا الظّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ و الأنبِياءُ و الأئمَّةُ عليهم السلام ، و أمّا الباطِنَةُ فَالعُقولُ .حديث امام كاظم عليه السلام : خداوند را بر مردمان دو حجت است: حجتى بيرونى و حجتى درونى. حجت بيرونى همان فرستادگان و پيامبران و امامان عليهم السلام هستند و حجت درونى همان خردها. آیا این عمل با معارف شیعه هماهنگ است که عقل را که حجت درون است کنار بگذاریم و فردی غیر معصوم را حجت قرار دهیم !؟!؟!؟!؟!؟!؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً بر اساس همان حجّت باطنی یعنی عقل است که باید متوجه شویم در زمان غیبت، نایب امام عصر که مظهر و سیرۀ رهنمودهای ائمۀ معصومین هستند، چه کسی و یا چه کسانی می‌باشند و اگر کسی نتواند نایب امام عصر را در زمان غیبت بشناسد، عملاً از عقل خود استفاده نکرده است. موفق باشید 

40968
متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم. با عرض سلام و ادب خدمت استاد ارجمند. با خواندن نظرات کاربران که برخی واقعاً از سر صدق و دلسوزی به مشکلات کنونی کشورمان اشاره می کنند و برخی هم در راه حل این مشکلات با ابراز ناامیدی بن بست می‌بینند، این حقیر خواستم سؤالی مطرح کرده باشم باشد که این عزیزان با نظر به آن بتوانند بر فضای ناامیدی کنونی آسان تر غلبه کنند.‌ شاید این حقیر هم جزو کسانی باشم که اگر بخواهم از مشکلات، ناکارایی ها، بی مسئولیتی ها و ترک فعل ها بگویم به غیر از نالیدن و آه کشیدن چیزی عاید کسی نشود.‌ ولی علت چشم امید داشتن آزادگان جهان به این انقلاب با این همه مشکلات پشت سر و چالش ها و دغدغه های پیش رو را در چه باید جستجو کرد؟ چرا تصور جهان بدون انقلاب اسلامی ایران و جهان بدون وجود رهبر انقلاب برایمان سخت است؟ حتی در داخل کشورمان آن فرد مومن انقلابی که به کارایی نظام تردید دارد و نسبت به حل کردن مشکلات ناامید شده، به جای آنکه در دل خود آرزوی زیر سلطه صهیونیسم و استکبار جهانی رفتن را بپروراند، در دل آرزو می کند که ای کاش این انقلاب این مشکلات را نداشت و یا می توانست مشکلات را پشت سر بگذارد و از آنها عبور کند‌. اینکه چرا آزادگان جهان به اینکه زیر سلطه صهیونیسمی بروند که حتی همه ابزارهای مادی دنیای کنونی را در دست دارد، امیدی ندارند و آن را راه حلی برای بشریت نمی دانند!؟ آیا این به خودی خود از این حقیقت پرده بر نمی‌دارد که راه تمدن استکباری غرب تسلیم شده در برابر صهیونیسم راهی باطل است و بشریت نمی تواند به راه باطل امید داشته باشد و به آن دل ببندد؟ آیا علت غیر از این است که آن راه به سوی ظلمات است و به سرنوشت ظلمانی محکوم و پا نهادن در آن راه سردرگمی، پوچی و بی معنایی را در زندگی به دنبال دارد؟ و اینکه آزادگان و مظلومان جهان با وجود همه انزوایی که جهان استکبار میخواهد بر ایران تحمیل کند باز چشم امید به ندای حق رهبر انقلاب و غلبه ایران بر استکبار دوخته اند، پرده از این حقیقت بر نمی‌دارد که راه انقلاب راه حق است و راه حق به سوی نور است و منتهی می شود به نور ‌و امید بشریت همواره رسیدن به نور است و پا نهادن در راه آن دلگرمی و معنابخش زندگی راهیان نور؟ التماس دعا استاد گرامی

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چه اندازه خوب متوجۀ تاریخی هستید که با انقلاب اسلامی در مقابل تاریخ رو به افول فرهنگ استکباری مدرنیته به میان آمده و معلوم است که با تنگناهای فراوانی روبه‌رو هست، چه از داخل و چه از خارج. مهم آن است که متوجه جایگاه آن تنگناها باشیم حتی تنگناهایی که طرفداران به ظاهر انقلابی دانسته و یا نادانسته ایجاد می‌کنند و ایجاد کرده‌اند و بدانیم در هر حال  همۀ آن تنگناها، مهمان‌های ناخوانده هستند و این است بصیرت تاریخی، امری که رهبر معظم انقلاب متوجۀ آن و با نظر به آینده هستند و به همین جهت در سخنانی که با مداحان داشتند، واژۀ «تدریج» را به کار بردند و فرمودند: «من به شما عرض کنم به توفیق الهی، جمهوری اسلامی در حال پیشرفت است. کمبود زیاد داریم؛ ... امّا کشور دارد جلو می‌رود، ‌دارد پیش می‌رود. ملّت ایران دارند روزبه‌روز برای اسلام آبرو درست می‌کنند، نشان می‌دهند که اسلام یعنی ایستادگی، اسلام یعنی قدرت، اسلام یعنی صدق و صفا، اسلام یعنی خیرخواهی و عدالت‌خواهی؛ این‌ها را ملّت ایران دارند به تدریج نشان می‌دهند. البتّه تحوّلات بزرگ در یک کشور به چشم نمی‌آید، چون تدریجی است، چون طولانی‌مدّت است ــ کوتاه‌مدّت نیست و در یک لحظه انجام نمی‌گیرد تا انسان ببیند؛ به تدریج انجام می‌گیردــ امّا من می‌خواهم عرض بکنم به توفیق الهی به تدریج جامعه پیشرفت می‌کند.» موفق باشید

40967
متن پرسش

با سلام و احترام خدمت استاد محترم . با توجه به پرسش ۴۰۹۶۶ .آیا اینکه ماه رجب ماه جلال الهی است .. از آن جهت افق ما توجه به عظمت و اعلی وکبریایی الهی باشد . یا از این جهت که جلال الهی تجلی می کند تا منیت سالک را نفی کند ‌.. و به گفته کتاب اسما الحسنی .هرچه منیت نفی شود .شدت تجلی اسم بیشتر می شود . پس هرچه منیت نفی شود .ارتباط با نور رازقیت الهی هم بیشتر خواهد بود . حالا آیا این موضوع که شدت تجلی نور اسما .مثل رازقیت حضرت حق .بیشتر خواهد شد .مربوط ب انوار ولایت ماه رجب است ؟؟ یا دیگر مربوط به ماه شعبان می شود ....؟؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! از آن جهت که بالاخره جلال او از جمالش جدا نیست، همان‌طور که جمالش از جلالش جدا نمی‌باشد؛ بنابراین در جلال او در عین احساس کبریائی‌اش باید امیدواربه جمال و الطاف او بود و در ماه مبارک رجب چنین احساسی برای افرادی که آن ماه را را پاس می‌دارند، پیش می‌آید و ادعیۀ آن ماه نیز به هر دو وجه نظر دارد. موفق باشید  

40966
متن پرسش

با سلام خدمت استاد محترم: مطالب ماه رجب و ماه شعبان را هر سال مروری می کنم و‌ تلاش می کنم مطالب جدید را پیگیر باشم. کتاب اسما الحسنی را هم‌ بارها خوانده ام. سوالی برایم مطرح است. چه رویکردی با اسما الهی در ماه رجب باید ایجاد شود ؟ چه افقی مد نظر ما باشد برای ماه رجب؟ آیا این است که چون ماهی است که دیگر کثرات به میان نیستند پس باید تقاضای مستقیم اسما را داشت؟ مثلا دیگر در نان و آب و غذا رزاق ندیدن و این ماه رجب باید مستقیم خود رزاق را یافت. خود نور رزاق را خواهان شد ‌‌ و همینطور سایر اسامی الهی؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:  با نظر به این‌که رسول‌خدا «صلّی‌الله‌علیه‌وآله» می‌فرمایند: «إِنَّ رَجَبَ‌ شَهْرُ اللَّهِ‌.» است می‌توان گفت در این ماه نور جلال الهی در میان می‌باشد و به همین جهت ماه حرام می‌باشد تا این ماه تنها ماه حضور او برای ما گردد به همان معنای «ماه رجب، ماه یگانگی با خدا» آن‌طور که جناب اباذر در دعای خود از خدا شروع کرد و در راستای درک حضور خدا به حضور پیامبر خدا «صلوات‌الله‌علیه‌واله» نظر نمود.
عرضه می دارد: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ الْأَمْنَ وَ الْإِیمَانَ بِکَ وَ التَّصْدِیقَ بِنَبِیِّکَ وَ الْعَافِیَهَ مِنْ جَمِیعِ الْبَلَاءِ وَ الشُّکْرَ عَلَی الْعَافِیَهِ وَ الْغِنَی عَنْ شِرَارِ النَّاسِ» بار خدایا ! از تو امان و ایمان به خودت را درخواست می‌کنم، توفیق تصدیق و دنباله‌روی از پیامبرت را آرزومندم. عافیت از جمیع بلایای دنیوی و اخروی را از پیشگاهت طلب می‌کنم. روحیه شکر و سپاسگزاری از عنایاتت را خواهانم. پروردگارا! مرا از مردم بد و آزاررسان بی‌نیاز کن. موفق باشید
 

40963
متن پرسش

سلام علیکم: استاد در مورد سوال ۴۰۹۳۶ جمله ای از شهید چمران نقل شده که بنظرم خیلی دقیق هست: «من نمی گویم ولی فقیه معصوم است. اما ملتی که به امر خدا به امر ولی فقیه اعتماد می کنند. خدا اجازه اشتباه به آن رهبر را نمی دهد و به نوعی به او معصومیت می بخشد» التماس دعا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً همین‌طور است. کافی است به سخنان رهبر معظم انقلاب آن‌طور که حاج قاسم عزیز می‌نگریست، نظر کنیم. در آن صورت همراه با آن شهید بزرگ خواهیم گفت: « والله والله والله از مهمترين شئون عاقبت به خيري همين است. والله والله والله از مهم‌ترين شئون عاقبت به خيري، رابطۀ «قلبي» و «دلي» و «حقيقي» ما با اين حکيمي است که امروز سکان انقلاب را به دست دارد. در قيامت خواهيم ديد، مهم‌ترين محور محاسبه اين است.» موفق باشید

40962
متن پرسش

بسیار اندیشه ورز و پیداست دورانمون که منطبق به زمان موسی علیه السلام و کربلا و سقیفهء حضرت زهرا سلام الله! تنگنای کربلا آنقدر زیاد بود که از میان میلیون ها انسان در زمین فقط ۷۲ نفر پیوستند و از بین هزاران لشکریان خط مقدم دشمن فقط یک نفر حُر شد آنقدر که تنگنا بود! عده ای با سنگ و شمشیر می‌زدند و گریه می‌کردند که نباید بزنند اما نمی‌توانستند نزنند و عده ای گول خوردن و میزان زیادی خواب غفلت را به سود و زیان خود در دنیا برگزیدند و همه تاریخ و حق را نادیده گرفتند زیرا همواره انتخابشان راحتی ها بود. آنها می‌ترسیدند انتخاب های درست را داشته باشند و از خود بگذرند. احاطه ای که ما را در بر گرفته و معنی کرده تاریخ ماست! این دنیا تکرار قصه هاست به آدمیان، موهبت حیات در هستی عطا شد تا در هزاران آزمون خود یافتن، خود را یکی پس از دیگری پشت سر بگذارند و پیش روند تا به صراط حق برسند پس این دنیا گورستان قصه هاست و غرب کافر، از ما بعنوان حرکت به سوی پوچی استفاده کرد. وقت آخرین بازیه! یه بازیه خطرناک با بالاترین میزان امتحان و ریسک: بقای بحق یا انقراض؛ این بازی همونحایی که شروع شد تموم میشه در دنیایی مثل یک هزارتو که امتحان میکنه ما کی هستیم که آشکار میکنه ما قراره چی بشیم. آخرین چرخه گراداگرد پیچ شاید این بار ما خودمونو آزاد کنیم زیرا گشوده تر از انقلاب اسلامی در تنها تاریخ محیط وجود نداره. انقلاب اسلامی حرکت ابراهیم و موسی و اهل بیت نبی است در انقلاب حضرت علی و زهرا حسن و حسین و همه چهارده معصوم علیه السلام همان راهشان را حاضر کردند و مهدی همچنان غایب است زیرا که هنوز ایشان منتظر خود است. 

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: و با نظر به همین انقلاب است که فردایِ انسان‌ها هرچه بیشتر به سوی انسانیت است و به خوبی روشن است که طریقت حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه‌» از فتوحات آخرالزمانی ایشان و درک حضور نهایی انسان آخرالزمانی ریشه گرفته، طریقتی با گذار از مدرنیتۀ خودبنیادِ بشر جدید و از این جهت شخصیت حضرت امام تعلّق به آخرالزمان داشت و این غیر شهودی است که بعضی از اهل سلوک به عنوان شهودات فردی در آن متوقف هستند و لذا جلال و جمال در وجود امام به نحوی تجلی کرده بود که ایشان آخرالزمان را به نحو تفصیلی می‌شناختند، امری که تنها خودآگاهیِ تاریخیِ متفکران اُنسی  می‌توانند از آن آگاهی داشته باشند و با توجه به این امر اگر به کربلا رجوع شود، کربلا را در تاریخ خود حاضر کرده‌ایم و در اکنون خود در کربلا حاضر شده‌ایم. آیا با توجه به این امر می‌توان به یگانگی «زندگی» و «مقاومت» اندیشه کرد؟ موفق باشید

40961
متن پرسش

بمان که عشق تو عشقی عفیف خواهد شد / حریف عشق تو هم بی‌حریف خواهد شد / هنر اگر به تو پایان نیافت بی‌هنریست / که شام آخر بی تو سخیف خواهد شد / ظرافتی که تو داری درون باطن خویش / اگر که سنگ چشیدش ظریف خواهد شد / چه غم اگر بفشارند مردمان گل را / گل لطیف گلابش لطیف خواهد شد / تویی تو آینه‌ی خاک و باد و آتش و آب / بدون آینه عنصر ضعیف خواهد شد / اگر که شعر تو از عمق جان سروده شود / عروض و قافیه حالش ردیف خواهد شد / توهمات تو هستی به نیستی دادست / جهان بی تو جهانی کثیف خواهد شد / سه‌شنبه ۲ دی ۱۴۰۴

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: و این یعنی نظر به حضور حضرت حق با رحمت‌های واسعه در زندگی دنیایی. در این صورت است که زندگی با همۀ مشکلاتش همچنان زندگی می‌ماند زیرا رحمت الهی در میان است برعکسِ زندگی‌های اهل دنیا که نتوانستند با روحانیت اصیل اسلام محمدی «صلوات‌الله‌علیه‌واله» مأنوس شوند و حقیقتاً زندگی را گُم می‌کنند، هرکس که می‌خواهد باشد حتی رئیس جمهور آمریکا. موفق باشید

40960
متن پرسش

استاد عزیزم سلام: توفیق حاصل شد و برای بار اول رفتم کربلا و عبور و مرور ملائک رو اونجا واقعا با قلبم متوجه شدم و حس کردم. الان که برگشتم احساس سنگینی زیادی رو در وجود و دلم می‌کنم. از یک طرف دوست ندارم به زندگی عادی برگردم و تفریحات قبل رو داشته باشم. چون می‌ترسم که اون چیزی که بهم وارد شده در کربلا رو از دست بدم. و از طرف دیگه هم این سنگینی درون من هست و حتی جرات نمی‌کنم که به سمتش برم و بازش کنم و با نوشتن به تفصیل درش بیارم. چون باز هم می‌ترسم با تفصیل دادنش و نوشتنش از بین بره. ولیکن باز هم سنگینیش اذیتم میکنه. چه کنم استاد عزیزم؟ حتی به سرم زد که برم گناه بکنم تا برگردم به زندگی عادی ولی باز هم سختمه.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! باید سلمان‌گونه با عمقی بیشتر وارد معارف الهی شد به همان معنایی که بیش از قبل به فکر کمک به خلق باشید و از خداوند راه‌هایی را طلب کنید که راه‌های خدمت به مردم باشد. موفق باشید

40959
متن پرسش

با عرض سلام خدمت استاد گرامی: پسر جوانی را تصور بفرمایید که از لحاظ عاطفی به‌شدت تحت فشار قرار دارد. به گونه ای که از کودکی در یک خلأ رشد کرده و تا این سن رسیده است. در محیط دانشگاه دخترها و پسرها با یکدیگر روابط خارج عرفی دارند که برای این فرد تعریف نشده است و نمی‌خواهد وارد این عرصه شود. از طرفی پدر و مادرش حاضر نیستند قدمی در راه ازدواج این جوان بردارند و معتقد هستند که باید به سن ۳۰ سالگی حداقل برسد تا توانایی مالی این امر را داشته باشد. با اینحال که او سرکار می‌رفت و درآمد داشت در کنارش هم تحصیل می‌کرد و عملا فشار بالایی را تحمل می‌کرد، او را جدی نگرفتند و برایش اقدامی نکردند. این پسر جوان رفقایی داشت که آنها نیز ازدواج کردند و الان واقعا هیچکس را ندارد. حتی خواهر یا برادری که با آنها گفتگو کند و حتی والدینش از صحبت امتناع می کنند. انسان دینداری است و واقعا می‌خواهد که در مسیر بماند. با این وجود این خلأ روز افزون است و جوان دیندار قصه هر روز به سمت افسردگی شدیدتری پیش می‌رود. ضمن اینکه می‌خواهد این قضایای بیست و چند ساله در مسیرش بسوی خدا برایش مشکل‌ساز نشود (چون نداشتن عواطف و نرسیدن احساسات موجب قسی القلب شدن شخص می‌شود و روز به روز سنگدل تر از قبل می‌شود بطوری که نقاشی و خطاطی ای که کار می‌کرد را دیگر نمی‌تواند اجرا کند و او که شاعر خوبی هم بود دیگر نمی تواند حتی یک بیت شعر بگوید). از منظر دیگر هم که خب نمی‌داند برای ازدواجش باید چه کند چون خانواده ای بشدت ناامید دارد که همه چیز را در پول می‌بینند؛ طوری که اگر دختری قبول کند با این شرایط، خانواده خود پسر قبول نخواهند کرد. و حالا با این دو مشکل اساسی دست و پنجه نرم می‌کند و دینش واقعا در خطر است زیرا خود را مبرای از گناه نمی‌داند. لطفا راهنمایی بفرمایید. با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم آن است که در این شرایط حساس نیز متوجۀ سخن خداوند در قرآن شویم که می‌فرماید: «وَأَنْكِحُوا الْأَيَامَى مِنْكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ إِنْ يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ» و البته باید مردان بی‌زن و زنان بی‌شوهر و کنیزان و بندگان شایسته خود را به نکاح یکدیگر درآورید، اگر آن مردان و زنان امکان ازدواج برایشان نبود؛ خدا به لطف و فضل خود آنان را نسبت به این امر از فضل خود به نحوی بی‌نیاز و مستغنی می‌نماید.  توجه به این آیه حکایت از روحانیتی است که برای انسان پیش می‌آید که آن، بالاتر از آن چیزی است که آن جوان گمان می‌کرد و در این بستر، آرام‌آرام راه‌های لازم گشوده می‌شود که آن، به جهت عفافی است که آن جوانان پاس داشته‌اند. موفق باشید

40957
متن پرسش

سلام و احترام: با آرزوی سلامتی. در شرایطی که هیچ کس اوضاع مملکت را گردن نمی گیره و انگار همه چیز به حال خود رها شده و توکلت علی الله جلو میره وظیفه مردم مخصوصاً مومنین دغدغه مند چیه؟ چکار میتونیم بکنیم؟ یقه کی را باید بگیریم؟ از کی و کجا مطالبه کنیم؟ دولت که میگه من بلد نیستم و نمیتونم و نمیشه. مجلس هم که هنر کرده بعد این همه وقت تذکر داده که کابینه باید ترمیم بشود! رهبری هم که شاید درگیر خنثی کردن توطئه‌های خارجی و برهم زدن نقشه دشمنان هستند و هر از گاهی هم که میان و صحبتی می کنند گویی اوضاع مملکت را نمی‌بینند و یا صلاح نمی دانند وارد بشن. بالاخره مسبب این اوضاع اقتصادی و فرهنگی و... کی و کجاست؟ این مردم به کی باید پناه ببرند؟ به کی اعتراض کنند، به کجا گلایه و مطالبه کنند؟ بخزیم در خانه هایمان فقط دعا و تضرع کنیم؟ ببخشید این را عرض می کنم حمل بر بی ادبی نباشه. اینکه حضرت آقا و جمهوری اسلامی نظر به آینده ای ورای زمانه کنونی دارند و راه متفاوتی را پیش چشم ملت های منطقه و بلکه بشریت گشوده اند درست، اما این دلیل نمی‌شود که چشمان خود را ببندیم و اکنون خود را نبینیم و صرفا با نظر به آینده ای متعالی دلخوش باشیم. چه کسی تضمین داده که جمهوری اسلامی با ادامه روند کنونی دچار فروپاشی درونی نشه؟ کما اینکه همین الان هم در برخی از ارزش ها و آرمان های خودش در حال استحاله شدن است. به بعد از جمهوری اسلامی بخاطر بی عملی خودمان فکر کرده ایم؟!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این‌که ما باید ضعف‌های پیش‌آمده را بازخوانی کنیم؛ حرفی در آن نیست. سال‌ها پیش با شروع دولت آقای هاشمی بحثِ «چه شد که کار به قتل امام حسین «علیه‌السلام» کشیده شد» با مخاطبان در میان گذاشته شد. در آن‌جا پیش‌بینیِ این امور به میان آمد. ولی با این‌همه متوجه باشیم که معدۀ انقلاب، سالم است و غذاهایی که جریان‌های غرب‌زده در آن می‌ریزند، بدنۀ انقلاب را مسموم نمی‌کند و معدۀ انقلاب آن‌ها را به بیرون استفراغ می‌کند. این امری است که اگر کسی متوجۀ جایگاه تاریخی انقلاب بشود، نسبت به مسائل پیش‌آمده مأیوس نمی‌گردد و در این رابطه شواهد به خودآمدنِ انقلاب را ملاحظه می‌کنید و این یعنی آن جریان‌ها نمی‌توانند با سرکوبی مردم، مردم را مجبور به سکوت کنند و اتفاقاً رهبر معظم انقلاب عامل بزرگی می‌باشند در مقابله با استحاله‌ای که جریان‌های لیبرال به دنبال آن هستند. موفق باشید        

40956
متن پرسش

با سلام خدمت استاد عزیزم: استاد در حرکت جوهری چه دلیلی دارید برای اثبات اینکه فیض دائمیست و اینکه خداوند در بحث خلقت دائم الفیض است یعنی مدام در حال وجود دادن به شی است شاید واقعا خداوند یکبار فیض رابه شی بدهد. دلیل فیض وجودی دائم به شی چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر دقیقاً متوجۀ قوۀ محض‌بودنِ عالم ماده از یک طرف و حرکتی که در عالم جاری است بشویم؛ می‌یابیم که مبنای برهان حرکت جوهری چیست. و در این مورد باید به خود برهان حرکت جوهری رجوع فرمایید. موفق باشید

40955
متن پرسش

نظر حضرتعالی در مورد وجود مبارکه و شریفیه حضرت رقیه بنت الحسین (سلام‌الله‌علیها) و مرقد منسوب ایشان در شهر شام با توجه به نظر استاد مطهری که در یادداشت‌های شخصی خودشان در باب انحرافات عاشورا اینگونه نگاشته‌اند: «...و از طفل امام حسین به نام رقیه که در شام مرده و بعد برایش ضریح ساخته‌اند اخیراً به هم بافته‏ اند...» صراحتا و بدون ارجاع چیست؟

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌‌طور که استاد علامه سید جعفر مرتضی عاملی در کتاب «تحریف‌شناسی عاشورا» دارند که نقدی است بر کتاب حماسه‌ی حسینی شهید مطهری. و نظر جنابعالی را به جواب سؤال شمارۀ 10714 جلب می‌کنیم. باید گفت مرحوم شهید مطهری در این مورد اسناد کافی در اختیار نداشته‌اند. از آن طرف جناب استاد فیاض‌بخش می‌فرمودند همین سال‌های اخیر که مزار حضرت رقیه در حال تعمیر بود قبر شکافته شد و بدن مطهر کودکی که آن بدن نپوسیده بود؛ پیدا شد و برای تعمیر قبر، به مدت بیش از ۲۰ ساعت آن بدن را در دست‌ها نگه داشتند تا قبر آماده و در قبر قرار دادند. موفق باشید 

40954
متن پرسش

آیا به نظر حضرتعالی در سیر و سلوک باید تبعیت محض آنهم از یک استاد داشته باشیم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این تاریخ چنین امری چندان لازم نیست. در این رابطه به جزوۀ «شرح مختصر دستورالعمل آیت الله بهجت (رحمة الله علیه)» رجوع شود.
 https://lobolmizan.ir/leaflet/231?mark=%D8%A8%D9%87%D8%AC%D8%AA . موفق باشید
 

40952
متن پرسش

سلام علیک استاد بزرگوار: در باب خداشناسی و نسبت آن با جریان غزه و حوادث آخر الزمانی شاید بتوان گفت که بسیاری از مؤمنین دچار مشکل شک و تردید شده و ممکن است یکی از دلایلی که می‌گویند حفظ ایمان در آخر الزمان مشکل است همین مسائل باشد که انسان‌ها بین برداشت و درکی که از خدا دارند و حوادث پیش آمده نمی‌توانند تحلیل دینی درستی داشته آن را حضم کنند و به اصطلاح پدیدار شناسی آنها با حقیقت پدیده که خداوند باشد جور در نمی آید. خود بنده فکر می‌کنم در درکی که از خدا داشتم تا حدی باید تجدید نظر کرده و او را حقیقتی نامحدود به گستردگی همه جهان هستی بدانم که بر اساس اسما و صفات و سنن و قوانین خود عمل کرده و گاهی برای اهدافی بالاتر مظلومیت و زجر و شکنجه یک قوم را نادیده می‌گیرد. و عجله ای در انتقام ندارد بر خلاف بینش ما که متوقع و خواستار رخدادی بزرگ از بابت این ظلم‌ها هستیم در هر صورت جا دارد یکی از موضوعات دروس شما همین مطلب باشد که باعث نفوذ شیطان و شک در خیلی‌ها شده هرچند به زبان نمی آورند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نکتۀ بسیار حساسی است اگر جناب شیخ بهائی فرمود: «رنج راحت دان، چو شد مطلب بزرگ» به همین صحنه‌ها نظر داشته است. کافی است متوجۀ نقشۀ یهود برای کلّ عالَم باشیم که بنا داشته به عنوان قوم برگزیده، همۀ جهان را بردۀ خود کند و در این راستا از همۀ جهات، خود را مجهز کرده از جهت رسانه و تکنیک تا حتی پروندۀ «جفری اپستین» که تقریباً همۀ سران و رئیس جمهورهای آمریکا از دمکرات تا جمهوری خواه را برایشان پروندۀ فساد واقعی ساخته تا همه در اختیار جریان یهود با جلوۀ صهیون باشند. حال این مردم غزه هستند که با الهام از روحیۀ انقلاب اسلامی بنا دارند این نقشۀ آخرالزمانی آن‌ها را خنثی کنند و حماس با روحیۀ شهید یحیی سنوار به خوبی می‌داند این مهم، به عهدۀ آن‌ها گذاشته شده که اتفاقاً در سرزمین به اصطلاح موعود باید کار جریان صهیون را خنثی کنند و جهان را از شرّ آن‌ها نجات دهند. کافی است متوجۀ این سنت اصیل نظام الهی باشیم که: «مظلومیت، بیداری می‌آفریند و مظلومیت گسترده، بیداریِ گسترده می‌آفریند». آیا این قاعده را در بیداری امروز در مردم جهان ملاحظه نمی‌کنید؟ امری که یهود در جلوۀ صهیون از آن غافل بود و هنوز هم از آن غافل است ولی ما باید سخت متوجه باشیم آری! «رنج راحت شد چو شد مطلب بزرگ». این امری بود که ما در رابطه با انقلاب اسلامی ایران تجربه کردیم و حال در حالِ وقوع در جهان می‌باشد. موفق باشید  

40951
متن پرسش

سلام و شادباش بابت ورود به سه ماه مبارک سال که دیگر روزها ذیل این سه ماه رجب شعبان رمضان وجود و معنا دارند و بیش از محدودیت ایامند بلکه گشودگی از خداوندند به هستی و مخلوقات. حضرت آیت الله خامنه‌ای و انقلاب اسلامی که خداوند عمرشان را به فرج متعین جهانی امام زمان رسانند، کار بزرگی انجام دادند! شاید صد سال دیگر انسانهایی بفهمند در جنگ دگرگونی تاریخی که در همین چند ساله آغازی جهانی را شروع کرد رخ داد چه بود و چه ها شد. در ادامه جملات زیادی نوشتم و پاک کردم زیرا همه آنها یک کلمه را می‌گفت که او مستقل هست: «خدا».

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است. به نظر بنده اگر خداوند اراده کرده باشد تا عنایت خاصی در این زمانه به کسی بکند، او را متوجۀ بصیرت تاریخی و معنوی حضرت آیت الله خامنه‌ای می‌کند به همان معنایی که: امام صادق عليه السلام می‌فرمایند : «إذا أرادَ اللّهُ بعَبدٍ خَيرا زَهَّدهُ في الدُّنيا ، و فَقَّههُ في الدِّينِ ، و بَصَّرَهُ عُيوبَها ، و مَن اُوتِيَهُنَّ فَقد اُوتِيَ خَيرَ الدُّنيا و الآخِرَةِ» . هر گاه خداوند خوبى بنده اى را بخواهد او را به دنيا بى اعتنا گرداند، در دين فقيه و آگاهش كند، و به عيبهايش بينا سازد؛ اين سه خصلت به هر كس داده شود، خوبى دنيا و آخرت به او داده شده است. موفق باشید

40950
متن پرسش

سلام و احترام: از بین این دو گزینه اگه کسی مجبور به انتخاب باشه، کدوم مورد رضایت خداست؟ برای نماز مغرب و عشا ۱. نماز اول وقت بدون حضور قلب و بدون توجه ۲. نماز ساعت ۱۰ شب و با حضور قلب یعنی با ادراک اذکار و توجه به حق

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رفیق محترم ! نه «آن» و نه «این». به حضور در اول وقت همراه با قلب آماده فکر کنید و به دل خود بگویید: «ای دل به کوی عشق گذاری نمی‌کنی / اسباب جمع داری و کاری نمی‌کنی» و این یعنی «ماه رجب». موفق باشید

40948
متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم. سلام بر استاد طاهرزاده عزیز: شما در دروس معرفت نفس «حس حضور خداوند» را به ما آموخته‌اید. آیا منظور حضرتعالی در پاسخ به سوال 40898 ، حس حضور حضرت زهرای مرضیه سلام الله علیها در وجودمان هنگام انجام عبادات و وظایف اجتماعی است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با نظر به حقیقت عبادت که در واقع نظر به حضرت حق است تا او را در همۀ میدان‌ها مدّ نظر داشته باشیم، می‌توان متوجۀ شخصیت عرشی حضرت زهرا «سلام‌الله‌علیها» شد و در این رابطه در وظایف اجتماعی به عنوان حضور عبادی ورود کرد چیزی که در شخصیت شهید رجایی و شهید رئیسی ملاحظه کردیم و همچنان امیدوار حضور چنین شخصیت‌هایی هستیم و شما نیز در همین رابطه می‌توانید در خود چنین حضوری را مدّ نظر داشته باشید. موفق باشید

نمایش چاپی