بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
39024
متن پرسش

سلام خدمت استاد طاهرزاده: با عرض پوزش، حقیر چون چند سالی در حوزه تحصیل کرده ام، بعضاً مردم به دید طلبه به بنده نگاه می کنند. لذا گاهی کسانی که با آخوندها مشکل دارند به بنده می گویند ای کاش همه آخوندها مثل تو می شدند!! بنده در عین اینکه از این سخنان در درون خودم بسیار شرمنده می شوم، دچار تأسف هم می شوم. چون حقیقتاً حقیرتر و گرفتارتر از خودم در عالم سراغ ندارم. حال شما حساب کنید اگر مردم ما با چهره‌های اصیل و درخشان روحانیت مواجه می شدند چه می کردند و چگونه تمام نقشه های ضدانقلاب نقش بر آب می شد. همه این ها را گفتم که بپرسم به نظر حضرتعالی مردم چگونه می توانند ماوراء دروغ ها و تبلیغات ضدانقلاب با چهره های اصلی حوزه و روحانیت مواجه شوند؟ چون چشمه زلال کجا و آبی که از کانال ها عبور کرده کجا!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! یکی از موارد دشمن‌شناسی در همین‌جاها می‌باشد که بفهمیم هر جریانی که بیشتر از طریق دشمن نفی می‌شود، به همان اندازه نقش ارزشمندتری دارد با کم‌ترین انصاف می‌توانیم درک کنیم پاک‌ترین و دلسوزترین قشر، همیشه روحانیت بوده‌اند. در این مورد خوب است به سخنان آقای دکتر شریعتی در مورد روحانیت، نظر کنیم.
۱. علماي شيعه پاكترين گروه يا طبقة روحاني از ميان همة اديان و مذاهب عالم در گذشته و حال به شمار مي‌روند. (4)
۳. از خصوصيات علماي شيعه يكي درگير بودن مداوم آنها با نظام حاكم در طول تاريخ بوده است و يكي تقواي بارز و آشكارشان كه هنوز هم اين چهره را حفظ كرده‌اند. (5)
۳. علماي شيعه در طول هزار سال تاريخ اسلام همواره مشعلدار قيام عليه ظلم و پاسدار جنبش عدالتخواهي و آزادي اجتماعي و فكري و رهبري علم و تقوا در حكومت و مبارزة مستمر عليه نظام‌هاي استبدادي و اشرافي خلافت و حكومت‌هاي دست‌نشانده يا وارث خلافت ظلم و غصب بوده‌اند و پيشاپيش همة نهضت‌هاي توده‌هاي محروم و تسليم‌ناپذير؛ نمونه‌اش: سربداران در قرن هشتم هجري. (6)
۴. پيشاپيش هر نهضت مترقي ضد استعماري در اين كشورها همواره بدون استثنا قيافة يك يا چند عالم راستين اسلامي و به خصوص شيعي وجود دارد. (7)
۵. اولين رستاخيز، تنباكو است؛ و اولين چهره‌اي كه در برابرش ايستاد ميرزا حسين شيرازي، از توي همين‌هاست. و اولين ردپاي استعماري كه وارد ايران شد، بانك بود؛ و اولين كسي كه طرح كرد كه بانك را بگذاريد بيايد، يك روشنفكر متجدد ضدمذهبي فرنگي‌‌مآب بود ـ ميرزا ملكم خان ـ و اولين كسي كه در برابر همين پديده ايستاد، سيدجمال بود؛ كه از همين جامعه است. (8)
۶. من به عنوان كسي كه رشتة كارش تاريخ و مسايل اجتماعي است ادعا مي‌كنم كه در تمام اين دو قرن گذشته در زير هيچ قرارداد استعماري امضاي يك آخوند نجف‌رفته نيست؛ در حالي كه در زير همة اين قراردادهاي استعماري امضاي آقاي دكتر و آقاي مهندس فرنگ رفته هست. (باعث خجالت بنده و سركار). (9)
۷. كمتر كسي است كه در اين سال‌ها به شدت و با تكيه‌اي كه من دارم از «روحانيت» به عنوان «تنها پايگاه فرهنگي و معنوي ما كه در برابر هجوم استعمار فرهنگي غرب مصون و مستقل مانده» و «تنها جايي است كه چهره‌هاي علي‌واري اگر باشد باز در ميان همين‌ها هست»، دفاع كرده باشد و آنهم به تكرار و با استدلال. (10) https://rasekhoon.net/article/show/157827/%D8%B4%D8%B1%DB%8C%D8%B9%D8%AA%DB%8C-%D9%88-%D8%B1%D9%88%D8%AD%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%AA . 
وظیفه ما در آن است که سعی کنیم روحانیت متعهد و دلسوز را به مردم معرفی کنیم تا توطئه‌های دشمن خنثی شود زیرا همان‌طور که ملاحظه می‌کنید عموماً استعمار از روحانیت ضربه خورده است و نباید با مطرح‌کردنِ کسانی که به گفته آیت الله بروجردی گرگ‌هایی هستند در لباس میش؛ که مسلّماً بسیار اندک‌اند، فریب نقشه دشمنان را بخوریم. موفق باشید
 

39023
متن پرسش

سلام استاد عزیز:انیمیشنی کوتاه در فضای مجازی تحت عنوان تخم‌مرغ هست که به تناسخ می‌پردازه، در ایتا خدمتتان ارسال شد ممنون میشم نقد و نکات صحیح اون رو بفرمایید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در سؤال‌های شماره‌ی 2994 و 1136 می‌توانید إن‌شاءالله جواب سؤال خود را پیدا کنید. اساساً نظر به تناسخ به آن معنا که در آن ویدئو مطرح شده هیچ مبنای علمی و عقلی و شرعی ندارد. اساساً انسان، جایگاه خود در هستی را خودش انتخاب کرده و با همان انتخاب در هر مقطعی از زندگی خود می‌تواند مطابق فطریاتش انتخاب دیگری داشته باشد و پس از مرگ او تنها با انتخاب‌هایی که کرده است، تا ابدیت به‌سر می‌برد. موفق باشید

39022
متن پرسش

سلام و عرض ادب: خدای متعال در یک جا می فرمایند:« هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ...» اولاً: تزکیه‌ای که رسولان الهی انجام می دهند دقیقاً به چه معناست؟ ثانیاً: چگونه تزکیه می کنند؟ ثالثاً: در جایی دیگر می فرمایند: قَدۡ أَفۡلَحَ مَن تَزَكَّىٰ. اینجا انجام تزکیه و فعل تزکیه را به خودِ انسان نسبت می دهد. ولی در آیه قبلی به رسولان الهی نسبت می دهد. این دو چگونه قابل جمع هستند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در همه موارد در مورد تزکیه بحث در توجه‌دادنِ انسان‌ها می‌باشد به ساحات و عوالمی که انسان‌ها می‌توانند از طریق تزکیه در آن ساحات متعالی حاضر شوند؛ وقتی با تقوای الهی که پیامبران خدا متذکر می‌شوند زندگی را جلو و جلوتر ببرند. موفق باشید

39019
متن پرسش

«الحمدلله علی کل نعمه». سلام استاد: برداشتی هست خدمت تان تقدیم می کنم: از آنجا که «نیستی» نیست و هر چه هست «هستی و وجود» است و سراسر عالم را هستی و وجود پر کرده، و انسان هم وجود گسترده ای است که از حضرت حق تجلی کرده و آویخته شده، ما وقتی به زیارت اولیای معصوم «صلوات الله علیهم اجمعین» شرفیاب می شویم، در واقع پرتو نازله ای هستیم که به سوی پرتوِ وجودی بالاترِ «خودمان» حرکت می کنیم. یعنی خودمان در خودمان حرکت کرده ایم. لذا در مرتبه وجودیِ بالاترِ خودمان که همان نور اولیای معصوم هست، با شدیدترین و جامع ترین تجلی حضرت حق که همان صادره اول هست مواجه هستیم. گویا در زیارت، نازل ترین پرتو خورشید که در پایین هست، به سوی بالاترین و اولین تجلی از خورشید سفر کرده! البته مشکلی که هست انبوه حجاب هایی است که قلب ما رو احاطه کرده😔

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نکته خوبی است. موفق باشید

39018
متن پرسش

با سلام: آیا در مجلسی مختلط که با آهنگ مجاز و غیرمجاز می رقصند ما هم روسری مان را بر نداریم و با پوششی کامل نرقصیم و فقط دست بزنیم و بپر بپر کنیم حرام و گناه محسوب می‌شود؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این موارد را از مرجع تقلید خود سؤال بفرمایید. موفق باشید

39015
متن پرسش

سلام استاد خداقوت: دو سوال داشتم خدمتتون: ۱. نظر شما در مورد شنیدن صوتهای مستند شنود چیست؟ ۲. اگر در آپارتمانی زندگی می‌کنیم که همسایه سگ در خانه دارد و سگ در قسمت‌های مشاع خانه تردد دارد وظیفه ما چیست؟ شنیده ایم در روایات هست بودن سگ در خانه ملائک رو از خانه دور می‌کنه و توصیه به دوری حتی از مجسمه و نقاشی سگ در خانه شده. فعلا در حد تذکر به همسایه انجام وظیفه شده و پاسخ شون این بود دخترمون روحیه خوبی نداره و با این سگ حالش بهتر شده. با این اوصاف برای اعمال درخواست های جدی تر مثل شکایت تردید داشتم. در راستای همدلی ها و دامن نزدن به دو قطبی های جامعه بین وظیفه شرعی و وظیفه اخلاقی ام نسبت به همسایه دچار ابهام شدم. ممنون میشم راهنمایی بفرمایید. عاقبت تون به خیر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در مورد قسمت اول سؤال؛ پیشنهاد می‌شود به سؤال و جواب شماره ۳۸۵۲۲ رجوع شود. ۲. آنچه در مورد سگ، نهی شده حضور آن در داخل زندگی است و به همین جهت حضور سگ گله که در آغل گوسفندان کنار گوسفندان در حاشیه خانه می‌باشد، نهی نشده. شاید بتوان گفت موردی که می‌فرمایید از این نوع باشد و عملاً مشکلی برای ما ندارد. موفق باشید 

39014
متن پرسش

سلام استاد عزیز: استاد من با خوندن کتب شما عشق و علاقه ام به امام خمینی و نظام اسلامی و شهدا هزاران برابر بیشتر شد. با خوندن شما به معرفت النفس رسیدم با آشتی با خدای شما با خدای خودم آشتی کردم با کربلا مبارزه با پوچی های شما از پوچی و بی معنایی و زندگی روزمره نجات پیدا کردم. استاد هر روز صد صلوات هدیه می‌کنم برای سلامتی آقا امام زمان ارواحنافداه و امام خامنه ای و سلامتی شما. استاد شما هم ثواب کتبی که مینویسین شاگردانی که تربیت می‌کنید بنده حقیر را هم در این ثواب عظیم کارهایتان شریک می‌کنید؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده قابل این نیستم که مرا در کنار حضرت صاحب الامر و نایب او قرار داده‌اید و البته دعاگوی شما و امثال شما هستم و بر یگانگیِ قلب‌ها افتخار می‌کنم. ولی این‌که خداوند قلب شما را علاقه‌مند به معارف الهی کرده است، را با شکر بسیار باید پاس داشت به همان معنایی که حضرت امام کاظم «علیه‌السلام» به جناب هشام بن حکم توصیه فرموده‌اند: https://eitaa.com/matalebevijeh/18122.  موفق باشید

39013
متن پرسش

سلام به شما: مدتی بود که درد دلم زیاد شده بود و مرهمی می خواستم. یک سال و نیم می‌شود که دور از خانه دانشجو ام. از آن زمان تاکنون تجربه تنهایی شدید باعث شده که به بدشکلی گرفتار بشوم. من انسان مذهبی هستم و فکر می‌کنم اگر در مسیری که خدا رهنمود داده حرکت کنم آن موقع خوشبختم و سعیم بر همین بوده تا الان. از کودکی مشکلات عاطفی داشته ام از کتک خوردن و کم توجهی و... ولی به لطف خدا محکم ماندم؛ قرآن می‌خواندم و نمازم نیز برقرار بود. آسیب هایی که به من رسیده الانم مرا در ارتباطات دچار مشکل های زیادی کرده است. جامعه گریز شده ام. با کتب جنابعالی و هیئت و مسجد همیشه مأنوس بودم. الان در یک شهر سکولار، سنی مذهب و بی عقیده دانشجوام. تنهای تنها. هیچ قراری ندارم. نه دانشگاه، نه خوابگاه نه کافه نه مسجد هیچ چیز نمی تواند غم و تنهایی مرا بهبود ببخشد. رمقی در من باقی نمانده و نمی دانم پس از این چه بر من عارض می‌شود. یک انسان که هیچ ندارد و هیچکس در زندگی‌اش نیست هر روز در آینه رو‌به‌روی من است. از این خودم می‌ترسم. همه بلا استثنا تنهایی خود را با عشق و درس و... پر می کنند. دختر و پسر دست در دست هم با شوق به دانشگاه می‌آیند، حسابی درسشان را می خوانند، لذت می برند و خوشحال اند. ولی من... گوشه ای مشغولم به خودم، خودی که دیگر توان پذیرش خودش را هم ندارد. می‌خواستم ازدواج کنم چون اگر قراری بجویم رنج از روی من برداشته می‌شود. بارها تصورش را کردم؛ هر روز و هر ساعت؛ واقعا لذت بخش می‌شود. این دانشجوها انسانهای جالبی اند. روال طبیعی ای طی می کنند؛ با دختری آشنا می شوند، پیشنهاد می‌دهند، رابطه‌ای شکل می‌گیرد، برای هم تلاش می‌کنند، ارتقا و رشد شخصی درشان اتفاق می افتد، اعتماد به نفس می گیرند و به معنای واقعی پیشرفت می کنند. من عقب ماندم؛ چون می‌خواهم در این مسیر خدا هم راضی باشد. یعنی اصلا دلم راضی نمی شود که وارد روابط غیر شرعی شوم. اوضاع هر روز سخت تر و نگران کننده تر می شود. داشتن دوست‌دختر آسان است؛ کم‌خرج است و همه حاضرند. ولی ازدواج، مغزم سوت می کشد. من تلاشم را می‌کنم، صبح تا ظهر دانشگاهم و ظهر تا شب سرکار، ماهانه ۳ میلیون درآمدم است و عملا هیچ دختری حاضر نیست که چنین پسری را حتی نگاهش کند. خب من ۵ سال دیگر ان شاءالله درآمدم بیست برابر همین مقدار است ولی تا آنموقع قطعا دوام نخواهم آورد. امشب که موقع تنهایی بدنم سست شد داشتم از پله‌های خوابگاه به زمینِ ۳ متر پایینتر پرت می‌شدم که خدا نجاتم داد. تنهایی شدید، بیماری بسیار کشنده‌ای ست. مشکل قلبی و عدم اعتماد به نفس و جامعه گریزی را من انتخاب نکرده ام. داشتم به این فکر می کردم که ای کاش خدا نیم‌نگاهی به منم می‌کرد. یعنی منی که موقعیتش را داشتم و وظیفه ام این بود که خودداری کنم سزاوار یک نگاه خدا نیستم؟ در وضعیتی که انسانها مرا تنها گذاشته اند خدا هم باید از من رو برگرداند؟ وقتی همه هم‌اتاقی هایم کنار دوست‌دختر هایشان لم داده بودند من کنج اتاق نشسته بودم و فقط خود خوری می کردم. به خودم می‌گفتم فلانی آخر تورا چه به ازدواج؟ هیچ نداری که دلگرمی یک دختر باشد. بعد تازه ازدواج کنی دست دختر را بگیری و بیاری اینجا؟ با درآمد ۳ میلیونی؟ احمقی پسر؟ با ۲۰ سال سن دوره های ازدواج را شرکت کردم، کتابهای ازدواج اسلامی را خوانده‌ام ولی وقتی خدا بخواهد تو را ذلیل کند می‌کند. حالا سگدو بزن. هیچ‌اثری ندارد. ولی آن پسری که به دین و اسلام فحاشی می کند، یک شبه می‌شود سوگلی خدا و همه چیزش جور می‌شود. ازدواج می‌کند، الکل را کنار می‌گذارد و... ولی تو، بنشین و دعا کن اگر توانستی کاری کنی. چرا نمی شود؟ چون او نمی‌خواهد. زمانی منم سرشار از شور بودم. درس می‌خواندم، رشته خوبی قبول شدم، می‌خواستم موسیقی بیاموزم، زبان می‌خواندم، کتابخوان بودم، مسجدی بودم، ذوق برای ارتباط با مردم داشتم و لذت از زندگی می‌‌بردم. ولی وقتی یک نیاز در وقت طبیعی خودش برطرف نشد همه چیز تمام شد. بزرگیِ آن نیاز نه با معنویت حل شد نه چیزهای دیگر. اگر توصیه به نماز و قرآن می کنید باید بگویم که هم نماز می‌خوانم هم قرآن ولی هر دوی اینها از من متنفرند. چرا؟ چون بی ذوق به سراغ شان می‌روم. اصلا ذوق هیچ چیز در من باقی نمانده. اینجا اکیپ های مختلط وجود دارد که عضو آنها می‌شوی و لذت دوران دانشجویی را می‌بری. ولی لذت آلوده به گناه. من نمی‌دانم این چه گناهی است؟ این افراد هر روز موفق‌تر از دیروز اند. شادند، شوخند، بالنده‌اند، گرمند، درسخوان اند و ورزشکار. آری! انگیزه‌ای که ایجاد می کند فراتر از تصور است. ولی من از این تجمعات گریختم و جدا شدم آنقدر دور شدم که به چشم یک جامعه ستیز با من رفتار می شود. هر رفیقی هم از قبل داشتم بعد از رفتن به دانشگاه و آشنایی با یک دختر دیگر سراغی از من نگرفت و این واقعا ضربه اساسی به من بود. از این طرف هم دختر و پسرهای مذهبی را می بینم که دست در دست هم در حرم امام علی (ع) می نشینند و می‌خندند و با حمایت خانواده از زندگی لذت می‌برند. من دچار شوک شده‌ام. واقعا جزو دسته مذهبی هم دیگر به حساب نمی آیم. یعنی آن لذت حلال هم نمی‌چشم. مسئله ازدواج را با پدرم مطرح کردم و ایشان فرمودند که حمایتی نخواهند کرد و خب البته اشکالی ندارد برای من عادی بود. الان شب و روز سعی می‌کنم که بیشتر بخوابم تا کمتر فکر کنم زیرا افکارم به‌شدت آزار دهنده است. آدم افسرده‌ای نبودم. از کلاس اول تا سال دوازدهم شاگرد اول بودم و آموزش قرآن را تا آخر پیگیری کرده بودم. خطاطی می‌کردم و عاشق موسیقی سنتی بودم. می‌خواهم شدت این نیاز را برایتان روشن کنم. ولی الان خیلی پیر شده ام، موهایم تک و توک سفید شده که در خانواده‌مان سابقه اینچنینی نداشتیم. من واقعا معذرت میخوام که این احساسات ناخوشایند را با شما در میان گذاشتم. من کسی را ندارم واقعا. امیدوارم که درکم کنید. آدم قوی ای بودم که باصلابت رفتار می‌کردم ولی الان در ضعیف ترین نسخه خودم به سر می‌برم. با تپش قلب و گرفتگی سینه و سستی اندام دارم با جنابعالی گفتگو می‌کنم. لطفا راهنمایی ام کنید تا بتوانم از این وضعیت خلاص شوم. من اهل گناه نیستم، اهل فساد نیستم، اهل دختربازی و روابط نامشروع نیستم ولی زندگی مسیر جهنم را به روی من باز کرده و زمان مرا به داخل آن سوق می‌دهد. برای من و امثال من خیلی دعا کنید چون واقعا ما غریب افتاده ایم‌. از تازه عروس و داماد های مذهبی هم که اهل شوآف هستند می‌خواهم که کمی و فقط کمی این عمل شان را کنار بگذارند چون همین، باعث حال خرابی مجردهاست. مجردی که نه درآمد خوبی دارد و نه حمایت خانواده را. با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر به بعضی از سؤالات کاربران بخصوص در سالهای اخیر توجه بفرمایید با اینکه آن نوع مشکلات که جنابعالی متذکر آن هستید؛ ندارند، ولی ملاحظه خواهید کرد که احوال آن‌ها به همان معنای تنهایی خاص از همین جنس است. زیرا با آنچه شما روبرو هستید و باید بالاخره روبرو می‌شدید، پس از مدتی که گمان نمی‌کردند با چنین روحیه‌‌ای روبرو شوند، روبرو شده‌اند زیرا این تقدیر تاریخی است که بشر جدید با ظرفیت خاصی که دارد با آن روبرو خواهد شد و راه حل آن و عبور از آن، مشغول‌کردن خود با اموری که به نحوی امور دنیایی است، ممکن نیست و نوعی پنهان کردن مسئله‌ای است که به هر حال برایشان پیش می‌آید که متأسفانه به طلاق‌های عاطفی و یا طلاق‌های واقعی کشیده می‌شود. تنها راه، آری! تنها راه، حضور در تاریخی است که بسیجیان واقعی در آن حاضر شدند و رهبر معظم انقلاب اخیراً از آن به عنوان یک فرهنگ ملی سخن گفتند، امری که ما را در آینده‌ای بزرگ حاضر می‌کند که نمونه آن را در کاربری که سؤال شماره 39014 مطرح فرموده‌اند ملاحظه خواهید کرد. اخیراً نشستی در رابطه با سخنان رهبر معظم انقلاب در رابطه با بسیج، پیش آمد که خوب است نظری به آن بیندازید. موفق باشید

39010
متن پرسش

سلام علیکم: وقتی صحبت از رویت قلبی خدا توسط عارف می‌شود، آیا منظور تجلی اسم جامع الله به صورت انسانی در قوه خیال عارف می‌باشد؟ با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است از آن جهت که خیال اهل عرفان «عکس مَهرویانِ بستان خدا است». موفق باشید

39007
متن پرسش

سلام علیکم: لطفا منابع مطالعاتی در زمینه مطالعات انقلاب اسلامی با محوریت زن وخانواده معرفی فرمایید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد حضور ذهن ندارم. پیشنهاد می‌شود به کانال‌های «راه سوم» https://eitaa.com/rahesevvomو «بشنو از زن» https://eitaa.com/ziafat_andishe  رجوع فرمایید. موفق باشید

39006
متن پرسش

با عرض سلام خدمت استاد عزیزم: در بحث سوره واقعه فرمودید که خدا به تمام اسما و کمالاتش به جامعیت بر مقربین به صورت حوری بر آنها تجلی می‌کند. می خواستم ببینم که در شب معراج طبق حدیث زیر (: ‌قال رسول الله ‌(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)‌: رایت ربّی ـ تبارک و تعالی ـ فی احسن صورةٍ؛ فقال فیما یختصم الملا‌ ‌الاعلی یا محمّد؟ قلت: انت اعلم، مرّتین. قال: فوضع الله کفَّه بین کتفی، فوجدت بَردها بین‌ ‌ثدیی، فعلمتُ ما فی السماوات و ما فی الارض. ثمّ تلی هذه الآیة: ‌ «‌وَ کَذَلِکَ نُرِی ابْرَاهِیمَ‌ ‌مَلَکُوتَ السَّمَوَاتِ وَ الْارْضِ وَ لِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنِی) آیا این اتفاق برای حضرت خاتم (ص) رخ داده است؟ با تشکر از پاسخ گویی شما استاد بزرگوار!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا که نه! پیامبر خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» مکرر فرموده‌اند هنوز خنکی آن دست را بر روی کتفم احساس می‌کنم زیرا حضرت حق به جلوۀ ربّانی خود در آن عالم که عالم صورت‌های برزخی و متعالی است، به این صورت برای پیامبر خدا ظهور کرد به همان معنای ظهور انوار اسماء در مظاهر مختلف. موفق باشید

39005
متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم سلام و عرض ادب خدمت استاد بزرگوار: استاد چگونه ظرف وجودمان را آماده پذیرش و فهم انوار الهی کنیم که تحمل و تاب آن را داشته باشیم و ترس و بهم ریختگی نداشته باشیم. با تشکر از شما

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدالله راه که همان شریعت الهی است به نور ربوبیت حضرت ربّ العالمین در مقابل انسان‌ها گشوده است. مهم درک این حضور است که ما را در مأوای خود جای می‌دهد. باید نسبت خود را با شریعت الهی نسبت کسی قرار دهیم که راهی مقابل او برای متعالی‌شدن گشوده شده تا او را در نسبت با حضرت محبوب نزدیک و نزدیک‌تر نماید. موفق باشید 

39004
متن پرسش

تقدیم به شهید فخری زاده: «روزگاری بیت نابت شعر فاخر می‌شود؛ گوهر حرف حسابت شعر فاخر می‌شود» «وعده‌های صادقت کابوس اسرائیل شد؛ یوسفا! تعبیر خوابت شعر فاخر می‌شود» ««با ولایت تا شهادت» گفتمان مردهاست؛ گفتمانِ انقلابت شعر فاخر می‌شود» «سرو اگر در ذات سروی بود تا بالنده شد؛ با شکوهش، با صلابت شعر فاخر می‌شود» «حافظ اسلام نابی در حجابی واژه‌‌گون؛ شاهد و شمع و شرابت شعر فاخر می‌شود» «ای خراباتی ترین تفسیر قرآن مبین؛ عاقبت حال خرابت شعر فاخر می‌شود» «مرد میدانی نداری ترسی از این صخره‌ها؛ در پس کوه آفتابت شعر فاخر می‌شود» «نامه‌ وقتی از سیاهی مثل شب تاریک شد؛ با دعای مستجابت شعر فاخر می‌شود» «جامع دنیا و قبر و حشر تنها عشق بود؛ عنبر و مشک و گلابت شعر فاخر می‌شود» «مجمل دیوان حق بودی به تفصیل آمدی؛ نقطه‌ی حرف کتابت شعر فاخر می‌شود» «از خودت از خویش پرسیدی سکوتی دست داد؛ هم سوالت، هم جوابت شعر فاخر می‌شود» «علم داری از یَمِ «و الله اعلم بالصواب»؛ دانش بی اکتسابت شعر فاخر می‌شود» «فخر ایرانی، به دستت پرچم الله ماست؛ عشق یعنی انتخابت شعر فاخر می‌شود» «کیمایی ماورای فهم مردم یافتیم؛ شعر ما هم در رکابت شعر فاخر می‌شود» «با شهیدانی که صدرایی‌ترین اندیشه اند؛ هر کسی دارد قرابت شعر فاخر می‌شود» «زاده‌ی فخری و هستی مایه‌ی فخر خدا؛ روزگاری بیت نابت شعر فاخر می‌شود»

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی در تاریخی و حضوری خود را احساس کنیم، این ما نیستیم که سخن می‌گوییم. آری! این کلام است که در ما می‌روید و خواهیم گفت: «ای خدا جان را تو بنما آن مقام ** کاندر او بی‌‌حرف می‌‌روید کلام‌‌». موفق باشید

39003
متن پرسش

«ظریفی می‌گفت، شادی وقتی طلوع می‌کند که انسان بداند وظیفه واقعی‌اش را به انجام رسانده. رسیدن به آن شادی، دشواری هر انجام وظیفه‌ای را آسان می‌کند. مثل شادی یک پدر، آن‌هنگام که با دست‌رنجش آرزوی کوچک کودکش را برآورده می‌کند و در همان حال می‌داند، هرآنچه برای این منظور از دستش برآمده، انجام داده است. تحمل سختی انجام وظیفه در انتظار شادیِ پس از آن، آسان است. رنج حقیقی در انجام وظیفه نیست؛ که در ندانستن وظیفه است. گیجی و پریشانی ناشی از ندانستن وظیفه است که ما را خسته می‌کند. بشر امروز، بشر عاطل و باطل است. نمی‌داند کجاست و چه «باید» بکند. این «بایستگی» همان امر مجهول عصر ماست؛ عصر نیهیلیسم.»  سلام استاد عزیز: اوقاتتون پر خیر و برکت ان شاالله با این وصف چطور ما باید پوچی را درک کنیم؟ واقعا ما نمیدونیم کجاییم و چه باید بکنیم؟ واقعا ما تنها ملت آینده دار دنیا نیستیم؟ آیا افتادن در چاه نهیلیسم تقدیریست که همه باید به آن مبتلا باشند؟ من واقعا نمیتونم بفهمم پوچی چی هست. ما اسلام را داریم. انقلاب اسلامی امام خمینی عزیز را داریم. ما در مسیریم و اگرچه در فهممون نسبت به این حقیقت دچار شدت و ضعفیم اما الحمدلله و المنه در نسبت با امام و انقلابیم چطور تصور کنیم نمیدونیم کجاییم و چه باید بکنیم درسته گاهی نمیتونیم تشخیص بدیم در لحظه مصداق عملی که باید انجام بدهیم چیه اما مگر نه اینکه تا خدا هست امید داریم که راه بازمیکنه و ما درنمیمونیم مگر نه اینکه «ان تنصرالله ینصرکم» مگرنه اینکه قرآن هست و اهل بیت هستند و انقلاب و امام هست و آقا هست پس چطور ما نمیدونیم کجاییم و چه کنیم؟ مگر هدایت خدا را باور نداریم که به چه کنم چه کنم دچار بشیم؟ آیا ما محکومیم به دلیل حضور در زمانه نهیلیسم، دچار آن شده باشیم؟ یا می‌شود که در این زمانه بود و به حضور خدا و هدایتش و آنچه ذکر شد، دچار پوچی و نهیلیسم نباشیم؟ آیا من اونقدر از مرحله پرت هستم که نمی‌فهمم نهیلیسم چیه در حالیکه دارم درش دست و پا می‌زنم؟ من هرگز در زندگیم دچار سردرگمی که اقای یامین پور ذکر کردند نشدم همیشه به انقلاب اسلامی عشق ورزیدم و همه زندگیم در این راستا بوده که شیرینی انقلاب و امام را به دیگران هم نشون بدم درسته بسیاری اوقات دستم از ابزار فلسفه و سخن و علوم دیگر خالی بوده اما قلبم ذره ای به حقانیت انقلاب اسلامی امام خمینی شک نکرده لااقل چنین شکی را در طول زندگیم بخاطر نمیارم و حالا مکرر در مکرر می‌شنوم از پوچی و نهیلیسم و... شک کردم که آیا باید حتماً پوچی را لمس کرده باشم یا بکنم؟ یا اگر چنین حس سردرگمی ندارم نشانه گیجی و پرت بودنم از مرحله است؟ و هر بار به خودم جواب می‌دهم با وجود خدا و... چرا محکوم به درک و غرق شدن در نهیلیسم هستم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضوری که با انقلاب اسلامی در مقابل ملت ما گشوده شد طوری مردم بسیجی و انقلابی را در بر گرفت که گویا همه عالم در جان آن ملت شکوفا شد، ولی این انسان در این آخرین دوران با ظرفیت بیشتری که دارد به خود آمد و آنچه داشت را کافی ندانست. حال یا ادامه راه را بسته دید، و این یعنی ظهور نیهیلیسم. و یا در مواجهه با ظرفیت بیشتری که داشت، خود را با حضوری بیشتر ادامه داد و با عزمی که عزم فرزندان حضرت امام و انقلاب داشتند خود را معنا کرد و این‌جا است که می‌توان پرسید شما با کدام عزم، نسبت خود را با امام و انقلاب جلو می‌برید؟ که در آن نسبت آری! خداوند را هرچه حاضرتر و فعال‌تر می‌یابید. این مهم است. و به نظر بنده آقای دکتر یامین‌پور به نکتۀ خوبی اشاره می‌کنند مبنی بر اینکه هرکس راه را در زمانۀ خود و در مواجهه با مسائل بشر جدید یافت؛ تماماً در حضوری است که او را در وسعت آخرالزمانی‌اش حاضر می‌کند در عین آن‌که باید آن حضور را در نسبت با انقلاب و حضرت امام پاس بدارد و عمق ببخشد. موفق باشید      

39002
متن پرسش

با عرض سلام خدمت استاد بزرگوارم: طبق برهان صدیقین، وجود من ربطی است. و وجود من از خداست. آیا صحیح است که بگوییم که وقتی من به صورت حضوری وجود خودم را درک می‌کنم، من خدا را به اندازه وجودم درک می‌کنم. چون بین علت و معلول جدایی نیست و معلول به اندازه وجود خودش، علت را می تواند حضوری درک کند؟ با تشکر از زحمات استاد بزرگوارم!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که می‌فرمایید و اساساً ارتباط هر موجود با خدا در رابطه با وجودی است که آن موجود دارد. موفق باشید

39001
متن پرسش

سلام علیکم: می خواستم ببینم که اسم جامع الله در عرفان، مساوی عین هستی در برهان صدیقین است؟ با تشکر از زحمات استاد بزرگوارم!

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! همین‌طور است. موفق باشید

39000
متن پرسش

با سلام خدمت استاد: در خصوص سوال۳۸۹۹۰ دوباره مزاحم اوقات شدم. ابیات مربوط به غزل ۱۲۹۹دیوان شمس بود، جناب مولانا مثل حضرتعالی در همه آثارشان و علی الخصوص این غزل اهتمام به آسیب شناسی فکر بشریت دارند و چندین نوع دروغ که در جوامع و فکر جمعی بشر جاانداختنه شده اشاره دارند، بعضی‌ از دروغ ها دارای مکتب هم شده اند و ناقص بینی خود توجیه می‌کنند مثلا در بیت دوم می‌فرماید: گویند چون ز دور زمانه برون شدیم، زان سو روان نباشد این جان ما... بعدا می‌فرماید...اینم یک دروغ است. این بیت در مقابل تفکر فرگشتی که گمان می‌کنند هرچیز در قاموس درک ایشان توجیه دارد قابل استفاده است، با توجه به نگاه فرا زمانی که درعهد ایشان فرگشت نبود ولی ایشان زمینه این دروغ را شناسایی کرده و بیان کرده. دیگر ابیاتم به این منوال اشاره به یک مکتب ناقص بشری است. با برهان شعری مولانایی

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ان شاءالله که در این مسیر در نشان‌دادن توهّماتی که بشر گرفتار آن شده، هرچه بیشتر موفق و موفق‌تر باشید.

38999
متن پرسش

تعمیمی که در پاسخ به سوال 38967 ادعا کرده اید نه مورد قبول علمای اصول است نه تفسیر و تاویل، اگر چنین تعمیمی از بخشی از لفظ استنباط شود که نمی‌شود، بر اهل تعقل واضح است که تعمیم لفظی درون تخصیص معنوی متوجه به همان تخصیص است، البته تخصص خاص اصولی در چنین موردی هم لازم نیست، رجوع به متن اصلی، تقطیع های حضرتعالی و برداشت های اشتباه تان را مشخص خواهد کرد و اگر کسی ابتدائیات منطق کلام را فهم کند این مطالب را هم فهم می‌کند. لذا تمنا می‌کنم بیش ازاین با متون مقدس و نورانی ملاعبه نکنید، خدا عاقبتمان را بخیر کند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این‌طور نیست که می‌فرمایید. و امری را به پای علماء می‌گذارید که عملاً روحیه اجتهاد آن بزرگان را نفی می‌کند از آن جهت که در هیچ شرایطی در نسبت با متون دینی نباید عقل را تعطیل کرد و از وسعتی که بعضاً متون دینی و حتی قرآن کریم در کلمات خود دارد؛ غفلت نمود. و اساساً تفاوت مکتب اصولی آیت الله وحید بهبهانی با اخباریون در همین تفاوت است که آنان به یک معنا عقل را در فهم متون تعطیل می‌کنند. موفق باشید

38997
متن پرسش

از خواجه عبدالله انصاری سخن به میان آوردید، پیرامونش چند مسأله را تبیین کنید، خواجه انصاری جزو آن دسته از صوفیانی است که میان شریعت و طریقت، همبستگی شدیدی قائل شده و اساسا مسیر رسیدن به طریقت را از گذرگاه شریعت معرفی می کند و معتقد است که صوفی بایستی دائما متعبد به شرع باشد. (به خلاف ما که شرع و طرق را تفکیک می‌کنیم و معتقدیم می‌توان به زهرای مرضیه جسارت کرد اما عارف کامل بود، می توان در زمان حیات نائب خاص امام زمان ادعای نیابت کرد اما عارف کامل بود) خواجه می‌نویسد: «شریعت، بی حقیقت، بی کار است و حقیقت، بی شریعت بی کار و هر که نه راه میان این دو برد، بی کار است» او در صد میدان خود نیز می‌نویسد: «شریعت همه حقیقتست و حقیقت همه شریعت، و بنای حقیقت بر شریعت است؛ و شریعت بی حقیقت بیکارست، و حقیقت بی شریعت بیکار، و کارکنندگان جز از این دو بیکار است» جامی نقل می‌کند که: «مرتعش گويد كه: هرگز خويشتن را به باطن خاصّ نديدم تا خود را به ظاهر عامّ نديدم. شيخ الاسلام گفت: معنى آن است كه حقيقت من درست نيامد تا شريعت من صافى نشد» وی به مریدان خود توصیه می‌کرد: «چون سنّتى به شما رسد از پيغمبر صلّى اللّه عليه و سلّم- اگر نتوانيد كه آن را ورد كنيد و دايم بورزيد، بارى يك بار بكنيد تا نام شما را از زمره سنّيان كنند» شریعت خواجه حنبلی بوده، دکتر شفیعی کدکنی نسبت به ادعای تشیع حاکم نیشابوری در مقدمه کتاب تاریخ نیشابور، اثر خود حاکم، می نویسد: «کسانی که او (حاکم نیشابوری) را به تشیع متهم کرده‌اند، افراد بسیار متعصب و تنگ‌نظری از نوع (مانند) خواجه عبد الله انصاری بوده‌اند که در حق حاکم گفته است: «ثقة في الحديث و رافضي الخبيث» یعنی در نقل احادیث، بسیار مورد وثوق است اما رافضی خبیث است و از جمله دلایل رفض و تشیع او را یکی این دانسته‌اند که وی با معاویه و آل معاویه دشمنی داشته و این دشمنی را آشکار می‌کرده است.» ایشان ذیل همین مطلب در پاورقی می‌نویسد: «از به کار بردن کلمه «تنگ‌نظر» در مورد این مرد بزرگ بسیار متاسفم ولی خوانندگان باید بدانند که چهره افسانه‌ای و موجود در «مناجات‌ها» که اغلب آن‌ها منسوب به اوست (یعنی انتسابشان به او قابل تایید نیست) با آنچه حقیقت تاریخی او را که مردی است بسیار متعصب در مذهب حنبلی تشکیل می‌دهد زمین تا آسمان تفاوت دارد. از همین داوریِ او در باب حاکم، طرز تفکر او را به خوبی می‌توان دریافت» دکتر شفیعی کدکنی به خوبی بحث مذهب خواجه را مطرح نموده و نوشته است: «خواجه عبدالله انصاری یک صوفیِ اهل سنت است و بر مذهب امام احمد بن حنبل، و در شعری که به عربی سروده گفته است: من همه عمر حنبلی زیستم و وصیت می‌کنم که همگان نیز مذهب حنبلی اختیار کنند. اما ما ایرانیان به ویژه بعد از عصرِ ایلخانی و بیشتر صفوی، در طول زمان، کوشیده ایم که از او یک شیعه اثنی عشری-آنهم به سبکِ مرحوم شاه اسماعیل صفوی- بسازیم» از طرفی خواجه انصاری یک اشعری متعصب است، لذا در مباحث جبر نیز بر همین رویه مشی می‌کند. وی داستان آدم و حوا علیهماالسلام را با دید جبر اشعری خود تفسیر می‌کند و با اینکه عدل را می‌پذیرد اما نمی‌تواند اعتقاد اشعری خویش را کنار بگذارد، می‌گوید: «از آنجا که عدل صرف است، حجّت بندگان بر تو نیست. با آنکه فرمودی که بکن و نگذاشتی و فرمودی که مکن و بر آن داشتی. الهی، اگر ابلیس آدم را بدآموزی کرد، آدم را گندم که روزی کرد؟» یا می‌گوید: «الهی، اگر خواهی همه آن کنیم که تو خواهی، چون همه آن کنی که خواهی، پس از این بیچاره مفلس چه خواهی؟»

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ملاحظه دارید که این موارد، مواردی نیست که در دل سؤال و جواب بگنجد و همیشه این بحث‌ها بوده است. کافی است تأملی در «منازل السائرین» آن مرد بزرگ داشته باشید تا به عظمت روح توحیدی او پی ببریم تا آن‌جایی که شخصی مانند کاشانی که حضرت امام خمینی در وصف او می‌فرمایند: «العارف الکامل القاشانی» شرح مبسوطی بر «منازل السائرین» می‌نویسد با مقدمه‌ای بسی عالمانه. و آیت الله جوادی در شرح «فصوص الحکم» کاشانی را شیعه می‌دانند. موفق باشید

38996
متن پرسش

سلام‌ و رحمت: همسری روزی بنده شده با روحی بزرگ و فعال و دغدغه فرهنگی و مردم و نوجوانان و جوانان و... بر پایه ایمان الحمدلله کارگر هستن و اهل مطالعه و دست و فکری که چیزی جز خیر از اون دیده نمیشه از طریق ایشان با شما و علمای بزرگ آشنا شدم و الحمدلله راه از بی راهه برایم نمایان شد باشد که بتوانم حق این نعمت را ادا کنم و از وسوسه های شیطان دور. به لطف حمایت معجزه‌وار خدا بعد از ۷ سال صاحب خانه ای شدیم و یه پرایدی که هزار الحمدلله چیزی جز خیر و برکت نداشته. از طریق فرزندانمون امتحانهای سختی از نظر مالی و سلامتی شدیم بنده خانه دار هستم مانده ام راه درست چیه. راهی جز صبر و دعا پیش روم نیست.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چون مزه فضای ایمانی را چشیده‌اند به هر حال با مدارا و سخت‌گیری نکردن و مهربانی ان شاءالله به خود می‌آیند. موفق باشید. البته مواردی را فرموده‌اید که مربوط به امور شخصی است و این سایت نمی‌تواند در آن موارد ورود داشته باشد

38995
متن پرسش

سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی .....................................

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:  خدا قوت. با آرزوی توفیق هرچه بیشتر برای آن عزیزان. بنده هر روز صبح بعد از نماز صبح که در مسجد خدیجه کبری «سلام‌الله‌علیها» برقرار می‌شود، می‌توانم در خدمت عزیزان باشم. مگر صبح یکشنبه. موفق باشید

38994
متن پرسش

سلام استاد: شما خیمه شب بازی را در این زمانه چگونه می‌بینید؟ من این گونه بنظرم می‌رسد که حکومت شیطانی، یعنی غرب و رهبران Illuminati و Freemason برای دست یابی به اهدافشان در ظاهر بسیار عادی ای کارش را جلوه داده اما در باطن بسیار رمز آلود است، طوری که: مثلا می آید و با یک سری حرف های بسیار چرت و پرت جوری معادله را بهم می زند که خود شما می‌شوید ضد دین، این یعنی خیمه شب بازی. می آید و از فنون اقناع برای قانع کردن استفاده می کند، خودش را هم طوری جلوه می دهد که فردی متشخص و در راه پیشرفت است، به معنای این که از آینده خبر دارد آن هم از روی گذشته؛ در کل قصد بازیچه گرفتن عقل و فکر ما را دارد که در پس این کار هم قصدی هست که آن هم به نظرم برای بی خدا کردن امور است و در نهایت انسان را به رباتی بدل سازد که با کد و رمز کار می‌کند و غیر از این هیچ است در این معادله انسان حق فکر کردن هم ندارد وگرنه متهم است به وقایع رخ داده اطراف آن، یعنی می‌خواهد انسان را از خدا و دل دار جدا کرده و در عوض با نقض کردن قوانین الهی، سیرک خود را وسیع تر کرده، خیمه شب بازی خود را جذاب کرده و در نهایت ما را به بازی خود گرفته. این که می خواهند Satanic rule in Jerusalem محقق سازند آن هم به وسیله ی Israel، کاملا واضح است برای ما. نگریستن به این که خداوند را در چه جاهایی و درچه وقت هایی خودمان از میدان بدر می‌کنیم که آن هم یکی از نقشه های آنان است، بعدا راجع به آن بحث خواهم کرد. یا علی مدد

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از قدیم هم این نوع خیمه شب‌بازی‌ها بوده و خواهد بود و تصور می‌شود همان‌طور که می‌فرمایید ما باید متوجه ترفندهای دشمنان‌مان بشویم که کدام ابعاد متعالی فرهنگ ما را نشانه گرفته‌اند و همان‌طور که رهبر معظم انقلاب فرمودند این با دشمن‌شناسی و روحیه بسیجی که روحیۀ حصارشکن است؛ نتیجه خواهد داد. مهم، فهم حیله‌های دشمن است دشمنی که هرچند به گمان خود بسیار زرنگ می‌باشد، ولی بحمدالله جوانان ما به خوبی آن را تشخیص می‌‌دهند. موفق باشید 

38992
متن پرسش

سلام وعرض ادب خدمت استاد عزیز: ببخشید استاد من درجایی خوندم انسان وقتی ازجنت اسما به عالم ناسوت هبوط کرد هفتاد هزارحجاب نورانی وهفتاد هزار حجاب ظلمانی گرفته است و در سیرصعودی ازعالم ناسوت باید این حجاب را از دست بدهد تا خودش را پیدا کند و به کمال برسد. لطفا درباره حجب های نورانی و ظلمانی توضیح بدید و مثال بزنید. با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر آنچه مانع حضور ما در نسبتی است که با خداوند داریم، حجاب ظلمانی به حساب می‌آید از خودبینی بگیرید تا حبّ دنیا. و هر حضوری که ما را متوجه نور حضرت حق بکند و در عین حال نوعی جدایی در میان باشد، حجاب نورانی گفته می‌شود که به گفته آیت الله جوادی: «عقل» هم حجاب نورانی به حساب می‌آید زیرا از یک طرف ما را متوجه حضور حضرت ربّ العالمین می‌کند و هم به هر حال ما در مفاهیم قدسی قرار می‌گیریم. و این غیر از انس با خود حقایق است. موفق باشید

38991
متن پرسش

سلام علیکم: سالهای زیادیه روند رشد ظلمات را با دقت بررسی می‌کنم. مثلا از اواخر دهه هفتاد که مدرنیته مثل همیشه متجاوزانه، هجومی یکهویی آورد و چه زخم ها که نزد یا از حدود پانزده سال قبل که موضوع تقابل خیر و شر و ضعف و گمشدگی خیر و راستی بود تا به امروز که ظلمات با همه قدرت می‌پذیراند خیری وجود ندارد، هرچه هست بدی است و راهی جز آنقدر بدشدن تا پادشاهی بدان شدن نیست. از طرفی سالهاست چشمم روشن به زندگی است سرشار از خیر که براستی انقلاب اسلامی است، انقلابی که در شرح حقیقت آن ناتوانم ولی یابنده آنم. هرکدام سلوکی مد نظر دارد، ظلمات با استفاده از اسلام و ادیان دیگر یا ادیان ناآگاهان که همه بودنش منتهی است به آمریکایی شدن یا هر بودنی- سلوکش را گسترده- و با رسانه به این گسترش رسیده. در مقابل، انقلاب اسلامی که با قرآن- انسانیت- شهادت- علم-رابطه حاضر اهل البیت و پیامبر خدا- متذکر شدن همه ابعاد انسان، در حضور روز افزون است. نظر به این اسلام و رو برنگرداندن از آن- در عین آگاهی از خطرات بسیار زیاد، راهی است که فکر می‌کنم نامش را می‌توان تقوا گذاشت. از نظر بنده تقوی یعنی «آگاهی و یافتن· بودنی در عین یگانگی در دنیا و عقبای خود و بودنی از طبیعت تا آسمانها». موانع نایل شدن به این یگانگی دینی برای بنده، اسرائیل با نفسانیت و خرش یعنی رسانه است.

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است. حقیقتاً اگر انسان متوجه باشد که در دل غوغاهای رسانه و دروغ‌های پنهان آن چگونه باید خود را دریابد و مبرّا از اینهمه بدی در میدان دفاع از حقیقت حاضر شود؛ مزه تقوا را خواهد چشید. تقوایی که نور چشم اولیای الهی است. خوشا به حال آنانی که در طوفان ظلمات دوران توانسته‌اند و می‌توانند با نظر به انوار الهی خود را جلو و جلوتر ببرند و مزه تقوا را به جانشان برسانند. موفق باشید

38990
متن پرسش

دروغ هایی که اهل من ذهنی [ کان و مکان و کَمّیت] می‌گویند و مولانا که اهل حضور [فرا کان و فرا مکان] است ،برملا می‌کند. گویند شاه عشق ندارد وفا، دروغ گویند صبح نبود شام تو را، دروغ ●دروغ زمان زده ها● Historicism 🌱🌱🌱🌱🌱🌱 گویند بهر عشق تو خود را چه می‌کشی بعد از فنای جسم نباشد بقا دروغ ●●●●دروغ مرگ زده ها●●●● Epicureanism 🌱🌱🌱🌱🌱🌱 گویند اشک چشم تو در عشق بیهده‌ست چون چشم بسته گشت نباشد لقا دروغ ●●●●دروغ عیش زده ها/عیاشان●●●● Hédonisme 🌱🌱🌱🌱🌱🌱 گویند چون ز دُور زمانه برون شدیم زان سو روان نباشد این جان ما دروغ ●●●●دروغ فرگشت /تکامل زده ها●●●● Evolutionnism 🌱🌱🌱🌱🌱🌱 گویند آن کسان که نرستند از خیال جمله خیال بد قصص انبیا دروغ ●●●●دروغ خیال زده ها●●●● Fantasyism 🌱🌱🌱🌱🌱🌱 گویند آن کسان که نرفتند راه راست ره نیست بنده را به جناب خدا دروغ ●●●●دروغ پوچی زده ها●●●● nihilism 🌱🌱🌱🌱🌱🌱 گویند رازدان دل اسرار و راز غیب بی‌واسطه نگوید مر بنده را دروغ ●●●●دروغ ابزار زده ها●●●● Instrumentalism 🌱🌱🌱🌱🌱🌱 گویند بنده را نگشایند راز دل وز لطف بنده را نبرد بر سما دروغ ●●●●دروغ فکر زده ها●●●● Subjectivism 🌱🌱🌱🌱🌱🌱 گویند آن کسی که بود در سرشت خاک با اهل آسمان نشود آشنا دروغ ●●●●دروغ قشر زده ها●●●● Social class 🌱🌱🌱🌱🌱🌱 گویند جان پاک از این آشیان خاک با پر عشق برنپرد بر هوا دروغ ●●●●دروغ ماده زده ها●●●● Materialism 🌱🌱🌱🌱🌱🌱 گویند ذره ذره بد و نیک خلق را آن آفتاب حق نرساند جزا دروغ ●●●●دروغ اجتماع زده ها●●●● Communitarianism 🌱🌱🌱🌱🌱🌱 خاموش کن ز گفت وگر گویدت کسی جز حرف و صوت نیست سخن را ادا دروغ ●●●●دروغ عمل زده ها●●●● Pragmatisme 🌱🌱🌱🌱🌱🌱

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: متوجه مقصد و مقصود جنابعالی نشدم. موفق باشید

نمایش چاپی