گویی ولیّ شناسان رفتند از این ولایت
بسم الله الرّحمن الرّحیم
روش برخورد با قرآن و انسانهای قدسی
سؤال:
آنچه برای ما در این ملاقات به عنوان سؤال مهم است و خدمت جنابعالی رسیدیم؛ موضوع روششناسیِ فهم بیانات انسانهای قدسی است و اینکه رابطهی ما با سخنان و رهنمودهای امثال حضرت امام خمینی«رضواناللّهتعالیعلیه» و پیرو آن حضرت آیت اللّه خامنهای«حفظهاللّه» چگونه باید باشد، از آن جهت که این انسانها متذکر فرهنگی هستند که نظر به عالم قدس و معنویت دارند. چگونه باید با این افراد برخورد کرد تا رابطهی امام و ماموم به میان آید و نه رابطهای که عموماً روشنفکران با رهبران خود دارند؟ یعنی رابطهای که در حیطهی نظام سیاسی کشور آن را تعریف میکنند. آیا رابطهی ما با ولیّ امر همانند ارتباط اصحاب پیامبر اكرم fبا ايشان باید باشد، البته در محدودهی خود؟ و یا رابطهای متفاوت در میان است؟ مشابه این اشکال را در ارتباط و در رجوع به قرآن کریم نیز داریم، با همه تفاوتی که در این دو موضوع قائل هستیم. میخواهیم در تاریخی که کمّیّت در همهجا سیطره دارد، تفاوت بین رجوع به معنویات را با رجوع به پدیدههای بشری بدانیم از آن جهت که میدانیم با ریاضیشدنِ همهچیز نگاهها به عالم و آدم بیروح شده است.
جواب:
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
ابتدا باید عرض کنم در این نشست روی سخن بنده با افرادی است که نظرشان نسبت به انقلاب اسلامی و رهبری مثبت است و در صدد طرح بهترین نگاه به جایگاه رهبری انقلاب اعم از حضرت امام خمینی«رضواناللّهتعالیعلیه» و مقام معظم رهبری«حفظهاللّه» هستند.
اجازه بدهید بنده عرایض خود را با نظر به قسمت آخر سؤالتان آغاز کنم زیرا این مسئلهی مهمی است که به امور قدسی چه نوع رجوعی باید داشت. مشکل این است که همانطور که فرمودید امروزه با سیطرهی فرهنگ مدرنیته تصور میکنیم همان نسبتی که در ارتباط با یک متن ریاضی یا یک شخص ریاضیدان و یا یک فیلسوف وجود دارد، همان ارتباط میان ما با قرآن نیز باید حاکم باشد و در همین راستا بحث تفسیر علمی از قرآن که بعضیها مدعی آن هستند، به میان میآید و عملاً از این طریق اشارات و تذکرات قرآن در حجاب میرود.
انسانهای الهی که رسالتی تاریخی بردوش دارند از خود سؤال میکنند: ما با قرآن چطور بايد برخورد کنیم، وقتی خداوند در قرآن میفرماید: «أَفَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ»(نساء/82) آیا در قرآن تدبّر نمیکنند، این آیه میرساند که نمیتوانیم همهی ابعاد قرآن را از معانی ظاهری آن بیابیم و بعد در همان آیه در ادامه متذکر میشود: قرآن منشأ الهی و وَحدانی دارد زیرا؛ «وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلافاً كَثِيراً» اگر آن قرآن از طرف حضرت اَحد و خدای یگانه نبود در آن اختلاف زیادی مییافتی. میگوید تو نمیتوانی صرفاً با همین معانی ظاهری چیز کاملی از قرآن به دست بیاوری بلکه باید حضور دیگری را برای خودت در نسبت با قرآن تعریف کنی به این معنا که با ابعاد باطنیِ خود نظر به ابعاد باطنی قرآن بکنید و تنها در ظاهرِ معانیِ کلمات آن متوقف نشوید. در موضوع برخورد با قرآن با حضوری دیگر و با ابعادی ماورای عقل محاسبهگر در ادامه، عرایضی خواهم داشت. عمده آن است که متوجه باشیم متون قدسی باطن دارند و انسان با ابعاد روحانی خود میتواند با آن بواطن روبهرو شود وگرنه برخورد درستی با آن متون نکرده است، زیرا عقل به تنهایی برای رجوع به حقیقت کافی نیست - هرچند لازم است- باید با ابعاد روحانی و وَجه یمینی خود متوجه متون قدسی و سخنان انسانهای قدسی شد که در عبارات خود اشاراتی به عالمی بالاتر از عالم محسوس دارند؛ عقل در اینجا باید کمککننده باشد و نه محدودکننده. در این حالت است که انسانهای قدسی با نظر به متون مقدس میتوانند نظم جهان سکولار را بر هم زنند و تمدن دیگری را جایگزین کنند که آن تمدن سکولار نباشد.
نظر به انسانهای قدسی، ماورای یک گفتمان مفهومی
با توجه به نکتهای که عرض شد باید متوجه بود کسانی در درک کامل مسئلهی امامت و رهبری موفق بودهاند که امامت و رهبریِ دینی را ماورای یک گفتمان مفهومی درک کردهاند و شیعه از این جهت امتیاز خاصی دارد که...