بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
جلسهی ما بیشتر ماهیت گفتگو دارد و تفکر ما، بیشتر نظر به یک چشمانداز تاریخی است.[1] میتوان روایت «الْمُؤْمِنُ مِرْآةُ الْمُؤْمِن» را با این تعبیر مطرح کرد که ما نسبت به یکدیگر چشمانداز ارائه میکنیم و در واقع آینهای از تاریخ را مقابل یکدیگر میگشاییم، هرچند هنوز این روش در بین ما شکل نگرفته است. مصداق روایت فوق را در روش و منش مقام معظم رهبری«حفظهاللّه» مشاهده نمودم. با اینکه ایشان ولیّ فقیه هستند و در آن مقام میتوانند حکم کنند و رعایت آن حکم حتی بر تمام مجتهدین واجب است که از ایشان تبعیت کنند؛ اما اگر دقت کرده باشید ایشان مسائل را با دیگران در میان میگذارند؛ مثلاً روشن میکنند به چه دلیل ما نباید با آمریکا مذاکره کنیم. ضرر این مذاکره و منافع آن چیست؟ دلیل این رفتار ایشان این است که متوجه شدهاند تاریخی آغازشده که انسانها در یک جهان وسیعتری قرار دارند و هرکس خودش برای خود جهانی شده است.
در رابطه با وسعت جهان انسانها، مثلاً در اصفهانِ حدود ۳۰۰ سال پیش، جهان برای شهروندان اصفهانی، مفهومی جز همان اصفهان نداشت. ولی در حال حاضر برای یک جوان، کلّ جهان، دنیایی است که فضای مجازی در اختیار او قرار میدهد. نتیجه این وضعیت این است که دیگر «فراروایت» نمیتواند نافذ باشد. مثلاً یکزمان میرزای شیرازی در یککلام حکم میکردند: «مصرف تنباکو به اَیِّ نحوٍ در حکم مبارزه با حضرت مهدیg است» و همه این حکم را میفهمیدند و عمل میکردند. حتی همسر ناصرالدینشاه هم از زیر این حکم، شانه خالی نمیکند. این خوب است؛ اما به گفتهی لیوتار:[2] تاریخ مدرنیته دیگر فراروایت»ها را نمیپذیرد. مقام معظم رهبری با توجه به درکی که از تاریخ دارند، در عین اعلان وظیفهی فقهیِ افراد، کاری میکنند که نظرات ایشان در قالب همفکری به نتیجه برسد.
کسانی که اهل تحقیق هستند در ارتباط با اولین جلسه مقام معظم رهبری با وزیر ارشادِ دولت آقای خاتمی یعنی آقای مهاجرانی تحقیق کنند. آن روز برای اینکه به وزیر ارشاد گوشزد کنند که هر کتابی قابل نشر نیست، مطلبی را بیان میکنند. ایشان میفرمایند: شما معتقد هستید که باید آزادی اندیشه وجود داشته باشد، ما هم قبول داریم؛ اما آیا شما در مقابل اندیشهای - مثل مدرنیته- که پشتوانهی ۲۰۰ ساله دارد - واژهها متعلق به من است- و عقلها را به نحوی منفعل کرده است، میخواهید به اسم آزادی اندیشه میدان بدهید در حالیکه در مقابل آن مجهز نشدهاید؟ شما اول باید بهجایی برسید که بتوانید به آن عقلها جواب بدهید، آنگاه میتوانید کتابهایی که به نحوی اندیشهی سکولاریته را تبلیغ میکنند، اجازهی نشر بدهید.
مقام معظم رهبری در آن رابطه، حکم فقهی ندادند؛ البته اگر حکم فقهی میدادند بر دیگران واجب بود که اطاعت کنند؛ اما آمدند و جهانی را در برابر آنها گشودند و بهاصطلاح به آنها چشمانداز ارائه دادند. اینکه چقدر به فرمایش ایشان عمل کردند، بحث دیگری است؛ ولی ما امروز به این رویّه نیاز داریم.
بحثی که قرار است با یکدیگر در میان بگذاریم این است که آیا چشماندازی که باید در بین ما ظهور کند، چشمانداز تبعیت است یا چشمانداز فکر کردن؟ خود بنده در شرایطی هستم که اگر ببینم کسی میخواهد حرفهای بنده را بشنود و عمل کند، نگران میشوم. حتی در مجالسی که بحثهای قرآنی داریم، سعی بنده بر این است که بگویم: روی قرآن فکر کنید. تجربهی بنده ثابت کرده کسانی که در جلسهی تفسیر قرآن حاضرند، در پایان جلسه خیلی از بنده اشارات آیات قرآن را متوجه شدهاند و این خیلی خوب است. طبق فرمودهی امیرالمؤمنینu، ما باید دفائن عقول را اثاره کنیم و برانگیزانیم.[3]
با این دیدگاه باب بحث را باز میکنم تا ببینم آیا میتوان بهعنوان یک چشمانداز، مناسب این تاریخ به تفکر رسید یا خیر؟ یادداشتهایم را یکی بعد از ...
[1] - این نشست، در جمع طلاب محترمِ «خانهی طلاب» در شهر مقدس قم انجام شده است.
[2] - ژان فرانسوا لیوتار از پیشگامان فلسفهی پُستمدرن در فرانسه، متولد 1924 و متوفی 1998.
[3]- حضرت میفرمایند: انبیاء آمدند تا «يُثِيرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُول» عقلهای دفنشده را برانگیزانند.